transcription
stringlengths 3
299
| emotion
class label 6
classes |
---|---|
سرگیجه داری؟ | 4W
|
اگه صبح روز بعد خبر مرگشو در روزنامه نمیخووندم حتماً همین کار رو میکردم. | 3S
|
این خونه و تمام وسایلش مال تو | 3S
|
جدی میگی؟ | 4W
|
واردش که بشی تازه میفهمی چقدر کوچیکه | 2N
|
خب دیگه چکار میکرد؟ | 2N
|
آه بارن نگاش کن. | 0A
|
این موضوع سادهای نیست | 2N
|
خب تو هم اگه این دفترچه رو میخووندی، مثل من فکر میکردی، بخدا انگار هست، انگار داره منو میبینه | 0A
|
حتی یه سنتش هم نزاشته واسم بمونه | 0A
|
بزارمش رو سرمو حلواحلواش کنم؟ نه والا بخدا، خوب میخوره، خوب هم میپوشه، جاش هم که گرم و نرمه، دیگه چی میخواد؟ | 0A
|
آقای بینس وانگر با مهربونی پیشنهاد میکنه که اونو به منطقهای دوردست بفرسته تا در یک مدرسه شبانهروزی تحصیل کنه | 2N
|
حسی که پاک منو دیوونه میکنه. | 0A
|
اینجا خونۀ یه سبزیپاککن آماتوره. | 0A
|
معلوم شد دو سالی هست که در این هتل اقامت داره | 2N
|
مهکامه که در آستانۀ ازدواج قرار دارد از پروین برای حضورش در جشن دعوت میکند. | 2N
|
دیگه نمیخواد خودتو به کوچۀ علیچپ بزنی. | 0A
|
البته قربان، البته، اینجاست، خوب نگاش کنین | 1H
|
به نظر تو الان توی دنیا کشت و کشتار بیشتره، نه؟ | 2N
|
در این باره باید کاملاً فکر کرد | 2N
|
اون مردو نجات داد و بادبان کشتی رو مرمّت کرد | 2N
|
میخوای منم باهاش حرف بزنم و خواهش کنم باهامون بیاد؟ | 2N
|
نمیفروشی؟ | 4W
|
پس پدر و مادرش آدمای سادهای بودند | 2N
|
خداحافظ آقای مباشری که تا حالا مباشر هیچکس نبودهاید | 0A
|
خب حلیم بخوریم؟ | 1H
|
نه از اونایی که به ضیافت سفارت دعوت میشن | 2N
|
دیگه از دستش خسته شدم. | 3S
|
زن عجیبی بوده برزا، چون قدش دو مترو چهل و دو سانت بوده و با یک مرد اهل استونی ازدواج کرده | 1H
|
این سوال تو به بخش تحقیق خانم نجابتی برمیگرده | 2N
|
برای من اهمیتی نداره که از عشق او اطلاع پیدا کردم، این عشقی بود که ممکن بود همیشه از من مخفی بمونه و او رو براحتی در خدمت خودم نگه دارم | 0A
|
کلی کار و زحمت میبره که من الان وقتشو ندارم. | 0A
|
دست خطه منه. | 1H
|
تا فردا که بقیۀ سرگذشت خودم را برای شما خواهم گفت، شما رو به خدا میسپارم | 2N
|
فقط یک امید قلب منو روشن و زنده نگرمیداره. | 3S
|
قرار بر آن میشود که آمنه در کنار بیبی لیلا در امور خانه خدمت کند. | 2N
|
میرم که برای همیشه دور از شما باشم | 3S
|
اگه مقصودتون از شلاق زدن لذت بردنه به جای اون به من بزنید | 0A
|
و به تشویق پدر آخرین سرودهاش را برای دو میهمان میخواند. | 2N
|
بهتره کمی استراحت کنیم. | 2N
|
پونصد هزارتا؟ | 4W
|
صاحب قلبی که تو سینۀ منه علت اصلیه، مطمئنم همین الان داره صدای من و شما رو میشنوه | 3S
|
در این میان صادق قمی به زندگی خودش مشغول بود | 2N
|
تو غلط میکنی دختر یعنی چه؟ | 0A
|
منم بهش گفتم که هر دوشون قیافۀ ایتالیاییها رو داشتن. | 2N
|
اون بابا توتونفروشه، همۀ مردم هم میشناسنش، همه چی هم داره، اما این چی چی داره، ها؟ بابا ایوالا حسن آقا، عجب تیکهای واسه ما گرفتی | 0A
|
خب آره، بد هدفی نیست با یک ماشین باید خوب رفتار کرد | 2N
|
تو دیگه هیچکاری اینجا نداری | 2N
|
شده که برای سرچارلز نامه بنویسید و از اون بخواید که به دیدنتون بیاد؟ | 2N
|
خوبه والا، به قول قدیمیها گفتنی مسجد شاه چراغونه، بچه گدا فراوونه. | 0A
|
اما کمال حقیقی این نیست. | 2N
|
برو و کارهایت را به معاونت محول کن و سپس با پای خود راهی سیاهچال شو | 0A
|
چرا این اتفاق افتاد؟ چطور تونستی؟ بیرحم | 3S
|
و به همین دلیل هر چه بیشتر فکر میکنه سردرگمتر و پریشانتر میشه و به نتیجهای نمیرسه | 2N
|
چطور یه دفعه؟ | 4W
|
یه مصیبت برای امروز بسه | 0A
|
حدس میزنیم مُرده باشه | 2N
|
به چه براهین و استدلالی، هان؟ | 0A
|
یکی از شخصیتها میمیره. | 3S
|
پس از مدت کوتاهی، دلم هوای دریا کرد | 2N
|
دستگاه اتاقک تاریک به من کمک میکنه بصورتی متفاوت چیزها رو ببینم، چیزهایی بیشتر از اونچه که اونجا وجود داره، میفهمی؟ | 2N
|
ببرمش بزارمش تو کوچه؟ | 4W
|
ببخشید لطفاً اون عینکهایی که انداختید گردنتونو بزنید به چشمتون. | 1H
|
فقط یک سال بعد از خاتمه جنگ بود که حقیقت رو فهمیدی | 3S
|
معلوم میشه من برای شما هیچ خرجی ندارم | 1H
|
تو باید بین این عده روی علف بیابان بخوابی | 0A
|
این خیانت رو مادمازل مارتن به من کرد و اِلا من نامه رو به دست اون نمیدادم | 3S
|
تو باید امور کارخونه رو مثل روزهای قبل اداره کنی | 2N
|
به هر حال اگر از من بپرسن میگم فرانسه مشکلترین زبانهای دنیاست البته به استثنای انگلیسی | 2N
|
پدر من خون خودشو در راه شما ریخته. | 0A
|
لابد اومدید به سن زیاد من بخندید. | 0A
|
دیگه کافیه. | 0A
|
برای چی این حرفو از من میپرسی؟ | 2N
|
امیر میخوره به کوه یخ، یاسی شوهر میکنه؟ | 1H
|
هیوا فردا میاد اینجا | 2N
|
آقا ما رو ول کرده چسبیده به دختر کلفته. | 0A
|
کارآگاه بیچارهای مثل من برای انجام تحقیقات باید تمام خیابونها رو پیاده طی بکنه، بازرس مگره مشهور فقط کافیه یه تلفن به واشنگتن بکنه | 0A
|
آخه من خیلی ناامیدم | 3S
|
چرا مجبور شده؟ | 0A
|
ده سال اشتباه کردم. | 3S
|
گفتم برو اون طرف | 0A
|
فردا اگه یه طورهایی شد مبادا تقصیرها رو بندازی گردن من؟ | 0A
|
خدایی که در این دنیا چه افراد بیرحم و سنگدلی پیدا میشه. | 3S
|
اختر خانم مادر پروین در خانه از او دلجویی میکند. | 2N
|
امروز شخص دیگهای منزلت رو تفتیش کرده | 2N
|
باریکلا، خیلی کار خوبی کردی | 1H
|
پس با اجازۀ شما مرخص میشم | 2N
|
خزانهدار من ترتیب این کارو میده | 2N
|
اونا نمیتونن حدس بزنن که الان یک دسته سرباز مسلح تمام زیرزمینهای اینجا رو اشغال کردن | 2N
|
نقاشی هنر گذشته و قدیمی من بود. | 2N
|
این نویسنده آثار پرارزش دیگری نیز بوجود آورده است که اهمیت جهانی دارد | 2N
|
متأسفانه من عاشق شما نیستم. | 3S
|
دوباره نامههایی از پاریس دریافت میکنم | 3S
|
چه رنگ خوبیه، همون رنگیه که من دوست دارم. | 1H
|
اَه این پنجرهها خیال خاموش شدن ندارند | 0A
|
اگه یک قدم جلو بیای کشته میشی. | 0A
|
ما وظیفۀ خودمونو میدونیم. | 2N
|
نمیتونستم مجبورش کنم؟ | 0A
|
تعلیم و تربیت حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گستردۀ معرفت مستفیض نماید. | 2N
|
خانوادۀ من هم در خیابانی که به ایستگاه راهآهن میرفت روزگار میگذراندند | 2N
|