transcription
stringlengths 3
299
| emotion
class label 6
classes |
---|---|
ولی وقتی تو راجع به انتخاب کردنم حرف میزنی و اینکه باید به علوم ادامه میدادم، منم باید یه چیزیو بهت بگم | 0A
|
دیشب شنیدیم که اعتصامالملک به همراه دخترکش پروین میگذشتند از راهی. | 2N
|
هر دو در کشتی پکورد که عازم صید بود استخدام شدیم | 2N
|
از زندان بردنش. | 3S
|
امیر این یه دستوره امیر مردی | 3S
|
با گردنکلفتی حرفشو به کرسی میشونه | 0A
|
اون زیاد توضیحی نداده ولی من همینقدر فهمیدم که او رو بعد از یک حادثۀ هوایی در گوشهای پیدا کردن | 2N
|
هنوزم عقیده دارم که اون شبح یک انسان بوده. | 2N
|
کجا به شما گفتند که اینجا میتونید او رو پیدا کنید؟ | 2N
|
پریشان است و محزون. | 3S
|
نزدیکترین همسایه با این خونه کیه دکتر مورتیمر | 2N
|
تو میتونی همین دفترو برای خودت برداری | 3S
|
آخه مزاحم چی؟ | 0A
|
همین چنگ، این چنگ اون موقع 200 دلار می ارزید | 0A
|
اگه یه حرفه احمقانه بزنم نمیخندین؟ | 5F
|
آجودان مخصوصو صدا کن ژنرال | 0A
|
کمتر کسی از این مرد چیزی میدونه | 2N
|
چون آب حسابی همه چیز رو شسته و برده | 2N
|
اینجا متعلق به شماست و هیچ کس هم به شایستگی شما نیست | 2N
|
وقتی کونتین به دنیا آمد هر دوشونو از خونه انداخت بیرون. | 3S
|
من حتی بچهام ندارم خانوم، من اصلاً زن ندارم، ای لعنت به این روز سگی | 0A
|
من سیوپنج ساله که اینجا تاریخ درس دادم، من مادر روحانی صدها دختر و پسر تو ایساکا بودم. | 0A
|
صبر کن بیام، یه عباس آقایی بسازم که هشت تا از بغلش در بیاد، عباس آقا، عباس آقا. | 0A
|
قدرت میتونه این کارو بکنه | 0A
|
فعلاً یک مسئله برام مبهمه که باید روشن بشه | 2N
|
کدبانوی جدید این طبقه هستم. | 2N
|
اگه یه بار دیگه مزاحم من بشی میدمت دست پلیس. | 0A
|
تو توی نیروی دریایی انگلستان چکار داشتی؟ | 4W
|
میدونین وقتی از شما جدا شد کجا میخواست بره؟ | 2N
|
نیزهانداز قایق سوم که فرماندهی آن به عهدۀ معاون سوم بود مردی به نام داگو بود که یک مرد غولپیکر سیاهپوست بود | 2N
|
تو فقط میخوای نتیجۀ بحثامون توی مسیری بیفته که خودت بهش فکر کردی و من اصلاً نمیخوام این اتفاق بیفته | 0A
|
پدرت چهار هزار دلار پول داشت، همش تظاهر بود، همش، یک حسابگر بود و تو توی قلبت میدونستی. | 0A
|
بسیار خب، مهم نیست که تو منو دوست داشته باشی یا از من متنفر باشی، من از تو قویترم و تو رو با خودم میبرم تو به اجبار با من میای | 0A
|
این مشروعیت هم در قانون انگلستان عبارت غریبیه | 1H
|
پسرتو داری اونم توی یه موقعیت خیلی خوب | 0A
|
معصومه خانم سواد نداشته یه آدم بیسوادم ممکنه خیلی کارا بکنه که به ضررش باشه | 0A
|
البته هنگهای قزاق رو منحل نمیکنم | 2N
|
اهمیتی به اشک من ندید خانوم، در این دنیا هیچ چیز به اندازۀ شما برای من عزیز نیست | 3S
|
یعنی در ارتباط با تحقیقات همین پرونده رفته؟ | 2N
|
ایشون مربی نقاشی و طراحی ما بودن در حال حاضر لیمری رو ترک کردن و به لندن برگشتن | 2N
|
پروین در تهران در کتابخانۀ دانشسرای عالی به عنوان کتابدار مشغول به کار میشود. | 2N
|
یه خواهر دیگه هم دارم که اسمش لیدی مریه ولی اون به نظر من قیافۀ شوم و محزونی داره | 2N
|
رابطۀ شما با هم چطور بود؟ | 2N
|
مزخرف نگو | 0A
|
نمیدونم شاید اینجوری وضعمون بهتر بشه. | 3S
|
حال بشنویم ادامۀ سرگذشت پروین را. | 2N
|
چند نفری گرد آمده بودیم با نقشههای شیطانی | 2N
|
باشه، تو مجدداً به مدت نامعلومی تا امیر از قطب شمال برگرده از اول استخدامی | 0A
|
چی غیرممکنه؟ اصلاً تو چی میخوای والتر؟ | 0A
|
من بیشتر برای استفاده از کتابخانه به اینجا میآم | 2N
|
زندگی و خصوصیات من برای هر کسی قابل قبول و تحمل نیست | 0A
|
وقتی آمدی پایین نشانت میدم | 0A
|
گفتم منو اینجا مخفی کن | 0A
|
مطمئناً اودیل با دیدن مار وحشتزده میشه | 2N
|
نمیدونم، نمیدونم وجداناً چطور میتونم خودمو از این وضع خلاص کنم | 3S
|
نیومد؟ | 4W
|
میخواستم کمکم کنه. | 3S
|
از اون برای دیدن استفاده میکنم تا بتونم نقاشی کنم | 2N
|
کلی بروبیا داره، یک بیمارستان داره، داره یک بخش تحقیقی جدید میسازه. | 0A
|
در پی این تصمیم به تمام دوستانش نامه مینویسه و از اونها میخواد که در روزی معین در ضیافت باشکوهی که به مناسبتی ویژه ترتیب داده، شرکت کنن | 2N
|
وقتی من لامتاکام حرف نزنم فایدهاش چیه؟ | 0A
|
این حرف حقیقت داره؟ | 4W
|
بلیطا رو خریدم، میخوای پیش تو باشه؟ | 2N
|
چه کاری؟ | 4W
|
قلبم درد میگیره، من میترسم | 3S
|
من اصلاً بهش فکر نمیکنم | 0A
|
ببینم مارک تو تا حالا اسم مزرعۀ سه درخت بادام رو شنیدی؟ | 2N
|
اون روز وقتی خبر بهم رسید که مهتاب از پلهها افتاده، انگار دنیا رو سرم خراب شد، نمیدونم چطوری خودمو از دفتر کارم به بیمارستان رسوندم | 3S
|
دیر یا زود برادری من و تو فراموش میشه، بیمعنی میشه، مگه نه؟ | 0A
|
من اگه دروغ میگفتم از کجا این باغ و دیوارا و راههای ورودی به ساختمان، یا آدما رو میشناختم؟ | 0A
|
خجالتی و حساس بودی | 0A
|
نوزده تا تابلو؟ | 4W
|
فروش تجارتخانه به طرز قابلملاحظهای بالا رفته | 2N
|
تو میخوای امشب خوشبخت باشی | 2N
|
فقط چند کلمه قربان | 2N
|
اون چیه دستت؟ | 4W
|
وقتی بابام مرد مادرم منو آورد تهرونو تو یه خونه کلفت شد. | 2N
|
در قسمتهای قبل شنیدیم امیر که به دیدار دکتر جهانگیری رفته بود با روایت دیگری از وقایع مربوط به دوران جنگ روبرو شد. | 2N
|
تو هنوز هم عاشق همایونی؟ | 2N
|
این انزجار نیست والتر | 2N
|
سوارکارها و مربیهای اسب | 2N
|
فقط چند ریال کف دستش بزاری تا شکمشو سیر کنه. | 0A
|
با خنجر، با شمشیر، با هر چه میخواید منو بکُشید. | 2N
|
مگه اینجا خونۀ خاله است که هر وقت خواست بیاد و هر وقت هم خواست بره. | 0A
|
بلند شو اقلاً چیزی بخور | 0A
|
مبارزهای که ظاهراً بعد از یک هفته به پیروزی امیر منجر میشه اما درست در زمانی که امیر تصور میکنه موفق به مهار قلب خودش شده علائم تازهای آشکار میشه علائمی که دکتر جهانگیری روانشناس تیم پیوند هم از تفسیر اون عاجز میمونه. | 2N
|
کسی تو بانک نیست | 2N
|
خاتون قابلۀ محلی قدیمیای که در زمان جنگ به دلیل رفتوآمدش به بیمارستان مادر دلینا رو بخاطر میآره برای دلینا از آخرین ملاقات خودش با شکوه میگه از روزی که اونو سوار بر آمبولانس در حوالی یکی از روستاهای اطراف سردشت میبینه. | 2N
|
البته یاد گرفتن این دو زبان و کلیه زبانهای دیگۀ دنیا در نظر خواهرم الیزابت و دختر عموم لیدی جنکری به آسانی الفباست | 2N
|
ناخدای این کشتی که آهاب نام داشت یک پای خودش رو در مبارزه با نهنگ سفیدی که بهش موبیدیک میگفتند از دست داده بود | 2N
|
فکرشو بکن، کرم کبد بود همه اشتباه میکردن حتی خود من | 1H
|
تو دیروز پیش معاون وزارت خونه بودی | 0A
|
مارتن چه حرفی میزنه خانم؟ | 4W
|
این سرزمین پهناور و پهلوانخیز تاکنون در هر خطه و میان هر قومی، پهلوانان بیشماری به خود دیده است | 2N
|
تحقیقات اون کاملاً رضایتبخشه. | 1H
|
باید همیشه با من باشه | 2N
|
باید بگم که شما به شخصه خیلی خیلی خوب عمل کردید و هر کاری که از دستتون بر میاومده انجام دادید، از کمکهای شما به این دو دوشیزه جوان، ماریان و لورا بینهایت سپاسگزارم | 2N
|
با کی کار دارید؟ | 2N
|
حتی، حتی با خودم تصمیم گرفتم که اگه برگشت به روش نیارم. | 3S
|
هزاربار آرزو کردم ای کاش رفتار من هم مثل تو بود | 0A
|