transcription
stringlengths
3
299
emotion
class label
6 classes
به تو مربوط نیست.
0A
این تو بودی که براش شغل و مقام رو ممکن کردی.
0A
به این دلیل باهاش ساختم.
2N
در چنین شرایطی مهتاب نامزد بی‌ملاحظۀ امیر اصرار داره تا زمان قطعی جشن نامزدی اونها معلوم بشه.
2N
تمام تلاشتو بکن تا بتونی ریشۀ جهلو بزنی.
3S
من به تو مثل چشم‎های خودم اعتماد دارم
2N
شما فراموش کردی که پدر من یک نفر کنت بوده؟
0A
اگر می‌خواید استعفا بدید لازم نیست این حرفا رو بزنید، لطفاً برید سر کارتون و هر جور هم که دلتون می‌خواد عمل کنید.
0A
خوش اومدین، بفرمایین خواهش می‌کنم.
1H
چی داری می‌گی پیتر؟
4W
بگو خانم کجاست؟
0A
خودش می‌دونه، خواست زنش می‌شه، نخواست هم نمی‌شه.
0A
اگه دختره واست قدم می‌کرد تا حالا صاحب همه چی شده بودی.
0A
حالا بهت می‌زنم، من می‎زنم.
0A
و آیا موبیدیک باز حوادث تازه‎ای بوجود میاره یا نه
2N
هیچی هیچی نمی‌خوام، هیچی. فقط هر دوتون از سر من دست وردارین، من و بچه‌مو به حال خودمون بزارین.
3S
زنیکه دیوونه شدی؟ من اصلاً تو رو نمی‌شناسم.
0A
ناتالی آخرین روزهای عمرشو می‎گذرونه
0A
فهمیدم فنشاو دیگه برنمی‌گرده.
3S
ناقلا من که الان کنارت بودم
1H
باید او را از بین ببریم
0A
با شما هستم. من مردی هستم که برای سرش 1000 سکۀ طلا جایزه تعیین شده
0A
ثروت کلان که برای شما قبل از آدمیت معنی داره؟
0A
تو آخه چه می‎دونی چه کسانی پای اون درختا بیل زدن؟ درخت نشوندن، چاه کندن، آجر رو آجر گذاشتن، خیلی از اون آدما دیگه نیستن، شهید شدن، مفقود شدن، اسیر شدن، دیگه برنگشتن
0A
پس از اون چندین روز متوالی در دریاها حرکت می‎کردیم
2N
کلید آپارتمان 48 رو بده به من، برو بیدارش کن، بگو بیاد بالا
2N
دورانت چقدر براتون ارزش قائلم
1H
موضوع نمایش امروز جنابعالی
0A
به‌کندی
1H
من اطمینان دارم شما به خوبی می‎تونین مستخدمین اتاق‎ها رو اداره کنین
2N
می‌دونین که این هفته نوبت کشیک شب شوهرمه.
2N
تو چیزی نداری به والتر بگی؟
0A
فرض کنیم این شخص به اتفاق دو نفر از هموطنانش که تازگیا وارد پاریس شدن بخوان جایی مخفی بشن
2N
بیا تو اتاق کارت دارم، یالا زودباش
0A
از صبح من و میس شولر نشستیم برای ترتیبات مربوط به پروگرم یکساله.
1H
عشق یک زن؟
4W
کی به شما ثابت شده که دایی هربرت واقعاً پول شما رو برای سرمایه‌گذاری ناموفق از دست داده؟
0A
فقط ببین چی کار کردی، همه خونه زندگی منو بهم ریختی.
0A
منو گول زدن
0A
آشنایی با شما افتخار بزرگی بود، امیدوارم باز هم بزودی بتونیم همدیگه رو ببینیم
2N
آقای رمی، چرا اینقدر بی‎ادبانه حرف می‎زنی؟
0A
بسیاری از کسانی که کشتی‎های او را دیده بودند و می‎دانستند که او تا به حال از هیچ کشتی‎گیری شکست نخورده شاید دلشان می‎خواست ببینند آن کسی که قدرت این را دارد که پشت صادق قمی را به زمین بیاورد چه کسی می‎تواند باشد
2N
ولی این موضوع رو فعلاً فراموش کنیم
2N
من شغلی داشتم که می‎باید درست انجام بشه و من کارم رو درست انجام دادم
0A
فقط همین.
0A
همون که گفتم، دیگه خود دانی
0A
شرافت یک خانواده نجیب و محترمو بازیچه قرار دادن برای شما خیلی گرون تموم می‎شه
0A
کی دلش اومده آزارش بده؟
0A
چرا اون؟ خدای من
3S
می‎خوام وارد دستشون بشم
5F
شما می‌دونستین که من عاشق مایکل بودم، اون همۀ هستی من بود.
3S
این چیزهایی که خواسته بودین.
2N
به شما اخطار می‎کنم همه جا در تعقیب شما خواهم بود.
0A
آخرش یه روزی حالت جا میاد از روز اولش هم بیتر.
0A
پیدا کردن محل کار یه آمریکایی که همین امروز رسیده اینجا برای پلیس کار سختی نیست
2N
به موقع خود از شما دعوت خواهد شد
2N
وحشتناک بود
0A
این یه ابزاره
2N
امروز به قول امیر با چند تا سخن کنایه‌آمیز می‌شونمش سرجاش.
1H
اتفاقی افتاد که مانع رفتنم شد.
3S
تنها به این دلیل که آدم از یکی بدش میاد که نباید در مرگش خودشو مقصر بدونه این درست نیست، من کرامتونو نکشتم اما به اندازه قاتل اون احساس گناه می‎کنم
0A
بهتون گفتم که جواب من منفیه.
0A
این همه تابلوی نقاشی؟
4W
با نواحی اطرافش بخصوص جنگلی که در آن حدود هست، آشنایی دارید؟
2N
دست از آزار من بردار بگو اون کجاست؟
0A
به دلیل اینکه هیچ چیو درک نمی‎کنی
0A
ممکنه بپرسم رفتار کی؟
2N
دایی تو خواب راه می‌رفت؟
4W
جوانی با قبایی آبی و کهنه، شلواری وصله‎دار، کلاه نمدی و گیوه‎ای که اندکی پاره بود
2N
یه کسی اون داستان رو باور کرده سر هنری
2N
خداوندا، من قادر نیستم رنج محبوبم رو ببینم
3S
اوا، چرا در حیاتو بستی؟
4W
ای بابا تو هم چقدر خورده فرمایش داریا، عباس آقا آب بریز دستم، عباس آقا جارو بیار، عباس آقا پارو بیار، عباس آقا نفت بریز توی چراغ
0A
فرمانروا، فرمانروا، همه چیز به امر فرمانروا
0A
الیزابت از این پیشنهاد خوشحال می‌شه و به فکر فرو می‌ره
2N
می‎خوام یه سوال ازتون بپرسم
5F
و اهمیت این کتاب برای این است که نویسنده توانسته است به خوبی از عهده تشریح احساسات و عواطف انسانی برآید
2N
او برای خارج شدن حداقل می‎باید از ده دالان بگذرد و بیش از 5 در آهنی را بگشاید، چگونه در این مدت کوتاه کسی او را ندیده و نتوانسته راهش را ببندد؟
0A
من با فرانس کار داشتم.
3S
شام حاضره.
2N
ظاهراً پولاشم بردن
2N
اینجا چی می‎خوای والتر، اینجا چی می‎خوای؟
0A
خب بزنه.
0A
مگه چی شده؟
4W
کمتر کسی مثل شما، خوش‎برخورد و خوش‎رفتار دیده بودم
2N
این نمایش آمیخته‎ای از خیال صرف و واقعیات محضه خیالی که بیشتر به یک آرزو می‌مونه آرزوی ثبت منصفانۀ وقایع گمشده در طول زمان.
2N
می‎شه پیشنهادمو بدم
0A
تو تنها برو اگه برگشتی لااقل می‌فهمم که خودت خواستی که برگردی.
3S
سوال نمی‎پرسی؟
0A
ولی من باید برگردم لندن
2N
حالا من چی کار کنم؟ اگه دیگه اونو نبینم چه خاکی به سرم بریزم؟ چقدر سرزنشش کردم گفتم تو همش به فکر کارت هستی هیچ در بند زنت نیستی.
3S
مرد جوان را که از حال رفته به داخل خانه می‎آورند و در پی طبیب می‎فرستند.
2N
اما اون به طرفم اومد و فقط گفت به بقیه خبر بدم تا ساعت هفت و نیم در کتابخانه جمع بشن
2N
اما پهلوان صادق قومی جوانی بود که از خطه‎ای بی‌ادعا برمی‏خواست
2N
تو یه خونۀ روستایی در مزرعۀ تاتس‌کورنر
2N
احساس می‎کنم توی این سال‎ها خوب درکت نکردم.
3S
متأسفم که رز رو از دست دادم چون اتوکش خیلی خوبی بود.
2N
چاره‎ای جز این نیست و تو در آینده خواهی دید که آنچه گفتم تنها تدبیر و چاره بوده
0A
من خوب می‌دونم که چقدر به پول نیاز داری.
0A
ببین اگه گفتی اینو کی نوشته؟
1H