transcription
stringlengths
3
299
emotion
class label
6 classes
اسم اون چی بود؟
0A
چه می‎تواند باشد جز استهزاء، جناب گرکانی؟
0A
خانم برام مشکله که حرف بزنم، این بدبختی نفس منو بند آورده
3S
با اون وضعی که شما منو از اتاق بیرون کردید، معلوم می‎شه که حضور من براتون مطبوع نیست، اینه که خیال می‎کنم بهتره اجازۀ مرخصی بگیرم
3S
هوس کردم چند روزی به بوستون برم، دیروز صبح بلیط رزرو کردم.
3S
چرا وایسادی منو نگاه می‌کنی؟
4W
دو شب پیش اتفاقی برام افتاد که تأثیر زیادی روم گذاشت و هرگز فراموشش نمی‎کنم
2N
واسه نگهداری از کونتین هر ماه پول می‎فرستاده، هر ماه.
3S
ما بچه‎های شش هفت ساله نقشه‎های شیطانی می‎کشیدیم
2N
خیلی خب، اگه با نشستن من مشکل حل میشه، بفرما نشستم
0A
مثلاً دارم با تو درددل میکنم‌ها.
0A
و نخواستی صدقه‎ای بهش بدی.
0A
تکرار این صدا امیر رو آشفته می‌کنه و نهایتاً طی ماجراهایی امیر موفق می‌شه تا با صدای درون خودش ارتباط برقرار کنه.
2N
حالا شما می‎تونین ساعتتونو از من پس بگیرین
2N
شنیدم زنی به اسم مادام آلیس که با بچه‎هاش تو پاریس با اسم ژیواگو زندگی می‎کنن در مورد این میراث ادعاهایی دارن
2N
آهای کلارک
1H
لطفاً خودتون بخونیدش
3S
خوشحال می‌شم هرچی می‌خواد انتخاب کنه اما فقط به عنوان هدیه.
1H
من غیر از شما با هیچ‌کس نمی‌تونم حرف بزنم.
2N
حالا لطفاً حقیقت رو به من بگید
2N
خیلی خب بابا. بیاد ورش داره ببرتش ما که حرفی نداریم.
0A
در رو باز کنید
0A
و همین حرفو توی عروسی به تو هم گفتم استر
0A
سلام به شما دوستداران برنامۀ از رمان تا نمایش
2N
بله خانوم البته که می‌تونین شما صاحب اختیارین، شما مثل مادرش هستین.
1H
عجب، پس واقعاً رافائل آخرین بازماندۀ هاربوتناتاست
4W
اما منظور ما دارواریه
0A
و این شهرت و نام او را در عین خلوت نشینی دوچندان کرده بود
2N
یعنی اومدی ماژورکا
4W
این‎ها دروغ نیست، اون ساعت طلایی که تو به این زن بخشیدی پیش منه، این سند گویاییه که جنایت تو رو ثابت می‌کنه.
0A
عکس خانم؟
4W
من از حرف اونا اینطور فهمیدم که ماریان و اودیل حدس می‎زنن که ممکنه مارتی همون تئودور باشه
2N
سیکل اول دبیرستان را که تمام کردم، قصد عزیمت داشتم به تهران برای ادامه تحصیل در دانشسرای مقدماتی
2N
مثل همۀ آدمها یه دهن داره، دو تا گوش، یه دماغ که وسط صورتشه.
1H
چه رنج‎هایی که در این مدت کشیدن
2N
کتری اونجا رو اجاقه
2N
زندگی پوچ و بی‌خودی داشتم
3S
اونو به زور بُرد؟
0A
واقعاً؟
4W
بله با شمام، من تمام امروز صبحو روی مذاکراتی که با شما داشتم فکر کردم هنوزم معتقدم به مجردی که کاغذ سریا به دست شما رسید باید به کازن اطلاع می‎دادید
0A
اما نمی‌دونم چطور تونست آدرس اینجا رو پیدا کنه.
2N
من این‌جور معامله کردنو دوست ندارم آقای سولومون.
0A
مادمازل مارتن دختر زیباییه، اینطور نیست؟
2N
می‌خوام بگم که اگه تا حالا نتونستم اون‌طور که بایدوشاید رضایت شما رو جلب کنم، شرمنده‌ام.
2N
امیر که از شنیدن خبر مرگ مرتضی به شدت مأیوس شده یکبار دیگه با قلب خودش در تضاد قرار می‎گیره.
2N
من کسانی رو نگه می‌دارم که دوسشون دارم و می‌خوام بهشون نزدیک بشم.
2N
شایدم حق با توئه، آخ پریزاد برای من یک آرزوه
3S
خانم کاست دربارۀ متر چیزی به من نگفت.
0A
باید مارتی هر چه زودتر سر به نیست بشه
2N
امیلی؟
4W
چرا اینو می‎پرسی؟
4W
چرا گذاشتید این خائن فرار کنه
2N
وضعیت اون، شرایط زندگی اون، افکارش، موقعیت اجتماعی‌اش کلی فرق کرده.
0A
دلینا پدرش جمال کلامی رو از موضوع باخبر می‎کنه.
2N
حالا؟
4W
تو از این ازدواج پشیمون شدی یا اینکه بعکس خوشبخت شدی؟
2N
موضوع دیگه اینکه شنیدم بئاتریس استعفا داده
0A
اما چاکر طبق مذاکراتی که با این دو جوان داشتم، هرگز استنباط نکردم که آن‎ها قصد تحمیل و زور دارند
2N
خداوند به شما سزای خیر بده، آقایون، نگهبانا شنیدید؟ اعلی‎حضرت از قتل من صرفنظر کرد
1H
مثل یه آدم خل و دیوونه تمام مدت هفته رو بهش تلفن کردم
0A
آیا منطقی‎تر آن نیست که صبر کنیم تا من تکلیف حقوق حقیقی خودمو در اینجا روشن کنم؟
2N
البته که می‌شد.
2N
لطفاً امروز اصلاً دوروبر من نپلک چون اصلاً اصلاً حوصلتو ندارم.
0A
این غصه‎ها تمومی نداره.
3S
می‎خوام اطلاعاتی درباره مارگرت مونرو در زمانی که در بیمارستان اشکوپ کار می‎کرده بدست بیارید
2N
متوجه نیستش که همون موقع که یک دستش رو در دست تو می‎گذاره، دست دیگرش در دست عزرائیله
0A
هنوز نیم ساعت تا پایان کارت مونده.
0A
به همین علت هم باید طوری نشون بدی که اون خیال کنه دوسش داری حتی به اون قول بده که وقتی درختا شکوفه کرد یعنی امسال بهار باهاش عروسی می‎کنی
3S
آخ، خدای من تو اینو جدی می‌گی؟
4W
اما من با این نمی‎تونم زیر یه سقف بمونم
0A
آها، آها ملتفت شدم تا آخر قضیه دستگیرم شد
1H
نیکی باز کن، منم فِرِدی
0A
توی این دنیا یه زن یا باید یه مادر موفق باشه یا یه زن موفق
2N
اون دیگه چیه؟
4W
تو اینقدر از این حرفها زدی که من دیگه گوشم پره پره.
0A
من حوصله شنیدن دروغ ندارم
0A
از خیالبافی متنفرم، متنفرم، متنفرم، بفهم شادی، بفهم.
0A
پدر من به امر فرمانروای سابق به دار آویخته شد
0A
من از او منزجرم
3S
اما چرا حالا؟ چطور اینقدر براتون جالب شدم؟
0A
تصمیم گرفته توی رُم بمونه
2N
از قرار متخصص اعصاب تیم پیوند، یه دوره ضد اضطراب براش تجویز کرده که از نظر پروفسور حمیدی مصرفش بلامانع بود
2N
دارم بات حرف می‎زنم
0A
امیر از بیمارستان به خانه می‌آد تا همراه با نامزدش مهتاب مقدمات جشن نامزدی خودشونو تدارک ببینن.
2N
من روان‎شناس تیم پیوندم
2N
سر چارلز؟
4W
اشخاصی رو که وقتی در نتیجۀ اهمال یا اشتباه خودشون گرفتاری‎هایی براشون پیش می‌آد، می‎فرستن دنبال سرکدبانوی ما و مزاحم کارای او می‎شن نمی‎خوایم
0A
تا حالا یه همچین کاری نکرده بود.
3S
من باید به شهر خودم برگردم و در اونجا کاری دست و پا کنم
2N
صادق این را فرصت خوبی می‎دید برای اثبات توانایی‎هایش
2N
چه دلائلی؟!
0A
کِی؟
4W
با دست خودت گور خودتو کندی آقا مهران
0A
شما سؤالی ندارین؟
2N
سه متر کافیه
2N
اون در پیش چشمان نگران مادرش که فکر می‌کنه امیر دچار توهم شده برای رهایی از این مشکل وارد مبارزه با خواسته‎های قلب نورسیده‌اش می‌شه.
2N
نفهمیدید از کجا تلفن می‎کرد؟
2N
فکر می‌کنم تو ژنو زندگی می‌کنه.
2N
و همین اعتماد باعث شده بود که همۀ اسرارشو با من در میون بگذاره
2N
خب، وقتی نامه رو به تو داد که پست بکنی، خیال نداشت بره بیرون؟
2N