transcription
stringlengths 3
299
| emotion
class label 6
classes |
---|---|
فرصت تأمل به دست آمده بود | 2N
|
تاریخ اون نامهها رو دارید؟ | 2N
|
باجه تلفن هم سمت چپه | 2N
|
اگه لازم شد او رو بکشیم؟ | 2N
|
چرا؟ | 4W
|
با ایشون مکاتبه هم میکردین؟ | 2N
|
او میگفت ایرن صبح خیلی زود به دهکده رسید و برای اینکه تغییر لباس بده و مورد سوءظن قرار نگیره به خونه اومد | 2N
|
این موضوع باید کاملاً مخفی بمونه، حتی همسرم ژاکلین از این قضیه اطلاعی نداره | 2N
|
دخترم موضوع آقای رمی در کار نیست، این مردک رو به حال خودش بگذارید و مطلب رو کمی جدیتر از این بگیرید | 0A
|
در رو به روی فرمانروای بزرگ باز کنید | 0A
|
برای اینکه شما رو دوست دارم. | 0A
|
یه وکیل بسیار سرشناس مسکو، رفیق پدرم بود، بعد از مرگ پدرم، وقتی ما در فقر و بدبختی بودیم به ما کمک مالی میکرد. اون هیچ چیز جالب و فوقالعادهای نداشت | 3S
|
اون بشقابو بده من دیلسی. | 2N
|
تو داری منو زیر تنت خفه میکنی | 0A
|
این قرارمدارهای تو بود؟ | 0A
|
آقای هارترایت، به هر حال امیدوارم که از زندگی با ما لذت ببرید | 1H
|
قطعاً تو میدونی که پدرت بیگناه جلوی رگبار مسلسل قرار گرفت | 2N
|
برای تنوع هم که شده، یک لحظه جدی باش بن | 0A
|
اما به علت یکنواخت بودن زندگی و نبودن حادثه، دست از کار کشیدم | 2N
|
تو این قابلمه رو فرستاده بودی واسه مولود | 0A
|
نمیدونم تو چرا همچین نفست از جای گرم بلند میشه؟ من الان بچه میخوام چی کار؟ تو این موقعیت، با این همه کار | 0A
|
تا به حال به مسافرخونهای به اسم زندهدلان در اون نواحی برنخوردید؟ | 2N
|
و بعد از انجام مراسم مذهبی از الیزابت میخواد که زمانی که موسیقی آرامبخشی از اتاقش پخش میشه، یک آرزو که به نظر اون میتونه بهترین آرزوی یه مادر برای فرزندش باشه رو انتخاب کنه و اون آرزو رو در گوش چپ نوزاد بخونه | 2N
|
جوون مرده چرا جواب نمیدی؟ | 0A
|
خودم بلدم چجوری راست و ریسش کنم تصدقت | 1H
|
هر جا میخواد باشه، هر دوتون برین بیرون زود باشین | 0A
|
با اونها همدستی، آره؟ | 0A
|
میخوام، میخوام چند روزی برم سفر. | 3S
|
میخوای برات ناهار چی بپزم عزیزم | 2N
|
مارگارت مونرو؟ | 4W
|
این انتقام خدا بود. | 0A
|
خیله خب، خودم میرم میارمش | 0A
|
چجور چیزایی ممکنه توی داستان کهنه مورد علاقه رفیق وُگل باشه؟ | 0A
|
پس چی داری میگی؟ | 0A
|
پس بشین پاک کن. | 0A
|
چون آدمیزاد یه وقتهایی با خودش درگیر میشه. | 2N
|
به اتاقم رفتم و تا ساعت ده و نیم کتاب خواندم | 2N
|
اگه سنگ پا میزاییدم بهتر از این بود. | 0A
|
فکر کنید بزرگ کردن این بچه صدقهای در راه عیسی مسیح و مریم مقدس است | 2N
|
شما آبادابا برمن هستید؟ | 5F
|
فقط اجازه و خواست خاقان بزرگه که میتونه مشکل ما رو حل کنه | 2N
|
شما همسر خاقان بزرگ هستید | 2N
|
اینم بدون که اگه در این مورد کوتاهی کنی ازت شکایت میکنم کلانتر | 0A
|
سزای خیانت منو بدین | 0A
|
دلیلی هم وجود نداره که همه باید پزشکی بخونند و جراح مشهوری بشن | 2N
|
من از شما نفرتی ندارم آقای هیلیارد. | 0A
|
اینجا جای شوخی نیست آقای محترم | 0A
|
راستی حالا که داری میری باید اون رختها و لباسها و کفشها که بهت دادم پسبدیها. | 0A
|
بعد معلوم نیست چه بلایی داره سر موفقیت یاسی من میآد اونوقت تو از ترس میزت داری به من هشدار هم میدی | 0A
|
حالا این شد یه حرکت اربابی | 1H
|
من دشمن تو نیستم | 0A
|
حالا هی خودتو بزن به اون راه. | 0A
|
خب مقصودم اینه که این وضع شرمآوره وحشتناکه. | 2N
|
اینک بشنویم ادامۀ این سرگذشت را. | 2N
|
تو پدر او هستی. | 0A
|
دفعات قبل آقای کرامتونو ندیده بودم | 2N
|
من این بچه رو به دنیا آوردم، من زحمت این بچه رو کشیدم، بخاطر همین بچه یک عمره دارم کلفتی میکنم، هیچکس حق نداره این بچه رو از من بگیره. | 0A
|
این مرد که شخصیتی مرموز و پیچیده داره و هرگز مشخص نمیشه سن واقعیش چقدره به عنوان پدرخوانده آگوستوس در جشن تولد نوزاد شرکت میکنه و اون رو غسل تعمید میده | 2N
|
برو به خاقان بگو، برو بهش بگو که میهمان عزیزش چه منظوری داشت، برو بهش بگو. | 0A
|
پیرمرد، دست تو لرزانه و ممکنه ضربۀ کاری نتونی بزنی | 0A
|
بخصوص که احساس میکنم وجود من خاطرۀ تئودور رو برای شما زنده میکنه | 2N
|
خانم عقیده دارن که او یک مرد نادرست و فریبکاره که من باید از پیش شما ببرمش | 0A
|
شما بچهها چه کارهایی که نمیکنین. | 0A
|
این وضعیت با کشتهشدن شیرو سگ نگهبان آنها توسط گرگها از یک طرف و بدبینی جمال کلامی نسبت به راهنمای محلیشان از طرف دیگر رفتهرفته به وضعیت دشواری تبدیل میشه که خاطرۀ اون با گذشت سی سال هنوز روح دکتر جهانگیری رو عذاب میده. | 2N
|
گاهی احساس تنهایی میکنه آدم، دقت کردین؟ | 2N
|
اون تنها کسیه که میتونه راه درستو نشونمون بده | 2N
|
قسمت دوم از نمایش این هفته رو تقدیم حضورتون میکنیم | 2N
|
قایق کوچکی پیدا شده که روش لکههای خونه | 2N
|
پولشو دادم به تو که دست از سر اونها ورداری. | 0A
|
ناتالی رو من سالها بود میشناختم، همیشه نسبت به او مثل خواهر کوچیک و کمسنوسالی رفتار میکردم ولی او به من علاقۀ شدیدی داشت | 3S
|
بسیار خب من سعی خودمو میکنم. | 2N
|
گوش بدید مادمازل، حقیقت اینه که من دلم میخواد به شما کمک کنم، زیبایی و جوانی شما دل منو به رحم میاره، به من اعتماد کنید. دلم میخواد بتونم شما رو از مرگ نجات بدم | 0A
|
اصلش توی این خونه کسی جرات نداره به این دختره بگه بالا چشمت ابرو است. | 0A
|
ساکت باش | 0A
|
چه فایدهای داره؟ | 0A
|
چرا نذاشتی حقتو از اونا بگیرم؟ | 0A
|
خب، مثل اینکه بهتره من بلند شم و شام حاضر کنم | 1H
|
نه، نه، تو رو خدا نزارین بیاد اینجا. | 5F
|
پس درسته که خودکشی کرده، تو همون خونۀ واریکینو | 3S
|
تو اگر هرنانی یا صد برابر بدتر از اون باشی، اگه برای سر تو به جای طلا یک امپراطوری رو جایزه بدن مهمان من هستی | 0A
|
شما اینها رو میگید که من به حرف بیام؟ | 0A
|
خانمها، آقایون، شما رو به کتابخونه دعوت کردم تا خبر تأسفباری رو اطلاع بدم، شب گذشته جنایتی شیطانی در جمع ما اتفاق افتاده | 3S
|
راجع به کار کردن در خود هتل فکر کردین؟ | 2N
|
واقعاً که خجالت داره، با این سن و سال هنوز هم دست بردار نیستی؟ | 0A
|
نیستی؟ | 4W
|
چی عوض شده؟ | 0A
|
طبق یک سنّت قدیمی که در کشور ما مرسوم بوده، همیشه بعد از جنگهایی که به پیروزی ختم میشده، به ژنرالها پاداشهای مناسبی میدادن | 2N
|
اگر او در زندگی با این مرد خوشبخت نشه، شما خودتون رو سرزنش نمیکنید از اینکه بخاطر مبلغ ناچیزی او رو به این سرنوشت دچار کردید؟ | 4W
|
در بازی فوتبال بیشتر فوروارد بودم | 2N
|
نگفتم؟ | 1H
|
فکر نمیکنین میتونستین زندگی بهتری داشته باشین؟ | 2N
|
بجز خیاطی کردن هیچ کار دیگهای نداری؟ صدای این چرخ لعنتی اعصاب منو میریزه به هم | 0A
|
چیزی که داری از من میخوای اصلاً درست نیست دخترم | 2N
|
چیزی میخوری برات بیارم | 2N
|
آخه در اتاقشو قفل کرده. | 3S
|
زمینای مردمو کِی بهشون پس میدین؟ | 0A
|
اگه فقط ما دو تا باشیم فردا توش حرف پیش میآد. فراموش نکنید که پیشگیری مهمتر از درمانه. | 2N
|
از کجا معلوم که این دوتا یه نفر نباشن | 2N
|
درسته، بله | 0A
|
چه کسی دستور این ازدواجو داده؟ | 2N
|