transcription
stringlengths
3
299
emotion
class label
6 classes
بنابراین یادم نمی‌یاد
0A
از اینکه زحمت کشیدید و به اینجا اومدید مچکرم.
1H
به دم در منزل پدر خانم وکیل اومده.
2N
اون کسی که تازیانۀ بی‌صدای عدالت رو به دست گرفته و بر پیکر گناهکاران فرود می‌آره.
0A
نمی‌دونم نگران بود یا اینکه از سرماخوردگی‌اش بود، اصرار کردم استراحت کنه اما قبول نکرد.
2N
البته حتماً این کارو می‎کنم، برو جانم، برو.
1H
خودش تو چیزی متخصص نشده، بلکه چیزی در وجود آدم به کمال رسیده
0A
دلمون خوشه جون‌کندیم اولاد بزرگ کردیم.
0A
حالا با هم به نخستین قسمت نمایش آگوستوس گوش می‎کنیم
2N
فقط به خاطر خودش و منفعتش با من دوست بوده، نه بخاطر خودم.
3S
تو اون ساعت یکی دو نفر بیشتر اونجا نیستند
2N
من در کار خودم مهارت کافی دارم ولی چیزی که برای من اهمیت داره اینه که بیمار من در منتهای زخم باشه و در عین حال با وحشت و اضطراب تمام دست کمک به طرف من دراز کنه چون در این صورت می‎تونم به آسونی آب خوردن به روح او تسلط پیدا کنم.
2N
حرفای من بیهوده است؟
0A
حالا باید نشونی خونۀ اون پیرزنو بدی من خودم می‌رم و اون ساعتو از او می‌گیرم، البته به اون پیرزنی که به تو مهربونی کرده دعوا نمی‌کنم، بلکه پول هم بهش می‌دم.
2N
قبلاً پیش چه کسی کار می‎کردید؟
2N
تا حدی که مجبور می‎شدم خودمو به خاطر کمبود احساس سرزنش کنم، می‎فهمی، ویک؟
0A
یک بند از انگشت داماد قطع شده بود؟
4W
تو داری منو لوس می‌کنی پیتر، انگار واقعاً هنرمندم.
1H
فردا، پس فردا همه چی روشن میشه
2N
اگر می‌خواین می‌تونین اسم منو یه هنرمند بدقلق یا هر چی که دلتون می‌خواد بزارید، جواب من منفیه و همیشه هم منفی خواهد بود.
0A
کی اقرار کرد که باور نمی‎کنه؟
0A
اما واسه من میدونی الان چی جالبه؟
0A
این بخشش به هر شکلی که باشه قانونی نیست
0A
نرگس؟
4W
شاید یک روز ناچار شدم همه چیز رو با تو در میون بزارم چون تو تنها کسی هستی که می‎تونی در این زمینه به من کمک کنی
2N
این بچه‌ها ممکنه فقیر باشن و اعیان نباشن ولی این دلیل بر حماقتشون نیست.
0A
آره خاله جان، بخون.
1H
معبود واقعی و باطنی، آه، بله کاملاً
1H
دوستی خودتونو به من پس بدید تا من راضی باشم
3S
از مغولستان
2N
چقدر برات متأسفم، بیچاره ایرن به جای اینکه دست گل روی قبرش بزاری، بجای اینکه در مرگش سوگواری کنی، نسبت به او کینه و عداوت داری
3S
و اون اعتماد و خودپسندیش همیشه جلوی چشمام بود
0A
مشتریاش روزبه‌روز بیشتر می‌شه.
1H
بهونه بهتری پیدا نکردی؟
0A
اصلاً بگو ببینم چی باعث شد به این حال بیفتی
0A
داشتم با رئیس سر یه مسئلۀ استراتژیک توافق می‎کردم.
2N
همچین یواشکی به تو نگفت که خیال داره هر چه زودتر خودشو از شر اون دو نفر خلاص بکنه
2N
این کاریه که به تو ربطی نداره، من دستور خانم رو اجرا می‎کنم
0A
می‎بینی ویکتور اولین چیزی که ازت پرسیدم چی بود، ها چی بود؟
0A
من و شما بلند می‌شیم و دوتایی می‌ریم خواستگاری مولود.
2N
همین که گفتم، بله می‌میرم.
3S
آخه واسۀ چی؟
4W
تو قانونو دربارۀ کسی که، کسی که با دشمن همکاری کنه می‎دونی پابلو
3S
اینطوری می‎افتین به زحمت
1H
در تمام این حوادث وضع غیرمطبوعی هست که منو عصبانی می‎کنه
0A
من ژوزف نورلم
2N
من به تو کمک می‌کنم به شرطی که نترسی.
2N
امید داشتم که بتونه منو فراموش کنه و با مارتا عروسی کنه
3S
من دیگه به هیچ چیزی احتیاج ندارم
3S
نه آقای سالومون، نمی‎شه که تو شیر و گوشت رو ور داری و برای من استخوان بزاری
0A
هیچکس مسئول گناه پدرش نیست
2N
شب‎های پیش براتون تعریف کردم که الیزابت زن بینوایی که در محله‎ای فقیرنشین زندگی می‏کنه، درست زمانی که شوهرشو در یک سانحه از دست داده، پسری به دنیا می‌آره که اسمشو آگوستوس می‌زاره
2N
من دوک ژاندراگون هستم، اگر دارهای شما برای سر من کوتاهه، اونها رو بلندتر کنید
0A
هر چی راجع به اوآنا می‎دونی بگو
2N
در این ملاقات امیر می‌فهمه که غلامرضا پسر دیگر ماه‌بانو سالها قبل در زمان جنگ مفقودالاثر شده و امیررضا به مادرش قول داده که نشانی از برادر گمشدۀ خودش پیدا کنه قولی که هرگز در زمان حیاتش موفق به انجام اون نمی‌شه.
2N
مراسم تدفین فردا انجام می‎گیره
3S
پروین که در مکتب پدر و مادر ادیب و خردمندش بسیار آموخت شاعری را بیش از هر کار دیگری دنبال می‎کند.
2N
الان می‎یارم برات عزیزم.
1H
این وقت شب خوب نیست که من از بئاتریس دعوت کنم با من بیاد بیرون
2N
من می‎خوام همین ماه برم پاریس بعد هم برمی‎گردم آمریکا
2N
من تنها هستم، تنهای تنها، اما او فرشته‎ای رفیق راهشه
3S
شما اعتقاد دارین با احساس درد دیگه این کارها رو نمی‌کنن؟
2N
مرگ نزدیکه
3S
و مقام و منسب دوکی را از خانوادۀ ما گرفتن
0A
همسایۀ مهربون این زن فقیر و تنها یعنی آقای بینس وانگر به عنوان پدرخواندۀ آگوستوس اونو غسل تعمید می‌ده و بعد از انجام مراسم معمول از الیزابت می‌خواد که شب هنگام وقتی نوزاد خوابه یک آرزو که به نظر اون می‌تونه بهترین آرزوی یه مادر برای فرزندش باشه رو انتخاب کنه
2N
این زن فقیر همسایه‎ای داره به اسم آقای بینس وانگر که پیرمردی مهربونه
2N
اگه از اولش نیومده بودیم یه چیزی اما حالا که اومدیم بزار تا تهش برم
3S
به این خاطره که هیچوقت بیشتر براش نفرستادم
0A
هر جمله‎اش با گرومپو گرومپ صدای قلب همراه بود
0A
نشونی من رو از کجا گیر آوردید؟
2N
دکتر جهانگیری برای امیر از ماجرای یک شب سرد برفی می‌گه زمانی که او و جمال کلامی همراه با یکی از پیش‎مرگ‎های کرد مسلمان در راه بازگشت به قرارگاه بودن اما بارش سنگین برف و بیماری کلیوی دکتر جهانگیری اونها رو به یک کوخ گلی محقر می‌کشونه و در محاصرۀ گرگ‎ها قرار میده.
2N
چاکر بلافاصله اطاعت امر کرده و چند تن از افراد صاحب صلاحیت و معتمد را بر این امر گماشتم
2N
آخ من از کجا خبر داشتم که اون از خونه فرار کرده؟ از کجا خبر داشتم که زیر ماشین رفته؟
3S
بهت گفتم خیال دارم هر وضعی که پیش بیاد تحصیلم رو تموم کنم و به تو هم توصیه کردم همین کارو بکنی
0A
شوهرم؟
4W
منتظر یک زن؟
4W
خب پس برای چی اومدی اینجا؟ که بهم لطف کنی؟
0A
من اومدم یه کلام از شما بشنوم، می‎خواستم بدونم قلب کی تو سینۀ منه، حالا اگه نمی‎خواین جوابمو بدین دیگه حرفی نمی‎مونه، خودم پیداش می‎کنم، پیداش می‎کنم و به امثال شما ثابت می‎کنم که این فقط بدن گیرنده نیست که دنبال قلبش می‎گرده، اون قلبی هم که میاد تو سینۀ یکی مثل من دنبال خودش می‎گرده، خودش
0A
ساکت. سر کی داد می‎کشی؟
0A
تو فکر می‎کنی که من زندگی تو رو دزدیدم
0A
من نمی‎تونم تحمل چنین نگاهی رو بکنم، مسخرست، وحشتناکه
0A
نخیر، وظایف دیگه هم هست.
0A
من ندارم که بهت بدم، دیگه ندارم و تو هم نداری که به من بدی، یعنی اصلاً چیزی برای ردوبدل کردن وجود نداره
0A
لطفاً جوابشو بدید
3S
و دکتر بهشتی در محضر اساتیدی در این زمان درس خواندن که درس رو با بحث درباره سیاست در هم آمیخته بودند
2N
خانم پاولر قراره بیان در هتل کدبانوی طبقۀ هشتم بشن
2N
و به همین دلایل من با تمام روح خودم از شما نفرت دارم
0A
پروین و برادرش ابوالفتح به دیدار یرجانیک تنها دختر دکتر گارنیک می‎روند.
2N
پس بگو ما در حقیقت زندانی نداریم و آنچه من به عنوان سیاه‎چال می‎شناسم، بازیچه‎ای بیش نیست
0A
هر چی می‎گم، باید بگی چشم
0A
نویسنده باید چهار تا چشم داشته باشه، چهار تا گوش.
2N
شما می‎دونین زن‎ها را چطور می‎شه شناخت؟
2N
اومده چی کار؟
4W
خیله خب بخواب.
0A
بله؟
4W
او دارای تمام صفات و شرایط یک امپراطور بزرگ و قابل‌ستایشه
2N
اصن بازش می‎کنم، بعداً همه چی معلوم میشه
5F
متأسفم
3S
وقتی به زندگیم نگاه می‎کنم و می‎بینم مفهومش برام قابل درک نیست افسوس می‎خورم
3S
البته ایشون به هیچ وجه تمایلی به ملاقات مردم ندارند
1H