line
stringlengths
5
329
وادی: 1 بادیه، بیابان، صحرا، کویر، هامون 2 عرصه، میدان 3 رود، مسیل، نهر، & آبادی، شهر
وار: 1 سان، شبه، گون، وش 2 گز، یارد 3 عادت 4 آیین، راه، رسم، روش 5 دوره، موسم، نوبت
وارث: ارث‌بر، بازمانده، جانشین، خلف، قایم‌مقام، میراث‌خوار، & مورث
وارد: 1 رسیده، واصل 2 پذیرفته 3 آشنا، آگاه، اهل، باخبر، بلد، کارشناس، متبحر، مسبوق، مطلع، واقف 4 داخل 5 بمورد، & ناوارد
وارستگی: 1 آزادی، رهایی 2 آزادگی، آزادمنشی، اصالت، حریت، رهایی 3 افتادگی، خشوع، خضوع، فروتنی، & وابستگی
وارسته: 1 آزاد، رسته، رها 2 پارسا، زاهد، متقی 3 آزاد، آزاده، حر، سبکبار، & وابسته
وارسی: بررسی، پی‌جویی، تحقیق، تفتیش، تفحص، جستجو، رسیدگی، غور، فحص، کاوش، ممیزی
وارفته: 1 بی‌حال، سست، شل 2 حیرتزده، متعجب، هاج‌وواج 3 له، متلاشی
وارو: 1 برعکس، پشت، سرازیر، سرنگون، عقب، وارونه 2 آژخ، زگیل
وارون: 1 سرنگون، معکوس، وارونه، واژگونه، واژگون 2 برعکس، مخالف
وارونه: باژگونه، باژگونه، برعکس، دمر، سرازیر، سروته، ضد، عکس، وارو، وارون
واریته: تنوع، گوناگونی
واز: باز، گشاده، گشوده، مفتوح، وا & بسته
وازده: 1 دلزده، دلسرد، مایوس، واخورده 2 مردود، مطرود، منفور، & امیدوار
واژگون: پرت، چپه، سرازیر، سرنگون، معکوس، منقلب، نگون، نگونسار، وارون
واژگونه: 1 باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون 2 بخت‌برگشته، مفلوک 3 شوم، منحوس، نامیمون، نحس
واژه: کلمه، لغت، لفظ
واژه‌نامه: فرهنگ، قاموس، لغت‌نامه
واستدن: استرداد، بازگیری، & دادن
واسطه: 1 خواهشگر، شفیع، میانجی 2 دلال، رابط 3 محرک، مسبب 4 سبب، علت
واسع: پهناور، جادار، فراخ، فضادار، گشاد، وسیع & ضیق
واصل: 1 رسیدن، رسیده، وارد 2 مقرب
واضح: 1 آشکارا، آشکار، بدیهی، پیدا، روشن، ظاهر، علنی، مبرهن، مسلم، مشخص، معلوم، نمایان، نمایان، هویدا 2 شمرده‌شمرده، شمرده 3 آسان، سهل 4 بارز، بدیهی، بین، جلی، خوانا، رسا، روشن، صریح، فاش، قطعی، گویا & غیرواضح، گنگ، ناگویا
واضع: بانی، پایه‌گذار، شارع، موسس، موجد
واعظ: اندرزگو، خطیب، محدث، مذکر، ناصح، نصیحت‌گو
وافر: بسیار، بی‌حد، خیلی، زیاد، عدیده، فراوان، کثیر، متعدد & کم، نادر
وافوری: افیونی، تریاکی، عملی، معتاد، وافورکش
وافی: 1 بس، بسنده، فراوان، کافی، مستوفا، مشبع، مکفی 2 باکفایت، سزاوار، لایق 3 باوفا
واقع: 1 حقیقت، درست، راست، صحیح، محقق 2 حادث
واقع‌بینی: حقیقت‌جویی، رآلیسم، واقع‌گرایی، واقع‌نگری
واقعاً: بدرستی، حقیقتاً، کاملاً، نهمار
واقعه: 1 اتفاق، پیشامد، حادثه، رویداد، سانحه، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا 2 پیکار، جنگ، رزم، کارزار، نبرد 3 خواب، رویا، نوم 4 فوت، مرگ، موت 5 رستاخیز، قیامت 6 حال، حسب‌حال، وضع 7 واقعات
واقعه‌طلب: 1 شرطلب، فتنه‌جو، فتنه‌انگیز، ماجراجو، مفسد 2 جنگجو 3 دعوایی
واقعی: 1 حقیقی 2 صحیح 3 مستند، & غیرواقعی
واقعیت: حقیقت، صحت، ماهیت، واقع
واقف: 1 آگاه، باخبر، بیدار، خبیر، شناسا، عارف، مخبر، مسبوق، مستحضر، مطلع، وارد 2 بانی، وقف‌کننده & بی‌خبر
واکدار: باصدا، صدادار، مصوت، & بی‌واک
وا کردن: افتتاح، باز کردن، تاسیس، گشودن & بستن، مسدود کردن
واکسیناسیون: آبله‌کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه‌کوبی
واکنش: اثر، بازتاب، تعامل، عکس‌العمل & عمل، کنش
واکه: باصدا، مصوت، واکدار، & هم‌خوان
واگذار: ترک، تسلیم، تفویض، رها، صرفنظر، ول
واگذاری: انتقال، تحویل، ترک، تسلیم، تفویض، رهایی، سپردن، وقف
واگشایی: افتتاح، بازگشایی، & تعطیل
واگشت: بازگشت، رجعت، مراجعت، & عزیمت
واگو: بازگو، تکرار، روایت، نقل
واگویی: بازگویی، تکرار، نقل
واگیر: آلوده‌ساز، ساری، مسری
واگیری: آلوده‌سازی، انتشار، سرایت
وال: 1 بال، جناح 2 بالن، نهنگ 3 حریر 4 والا
والا: 1، بلند، رفیع، ، شامخ، ، عالی، متعالی، مرتفع، ، منیع، ، ورنه، 2، بلندپایه، بلندمرتبه، بلندمقام، عالی‌قدر، 3، جلیل، ، گرامی، 4، شایسته، شریف، ، نجیب، 5، ، رئیس، سرور، ، صدر 6 برتر، ، فایق & فرومایه
والاتبار: شریف‌نسب، گهری، نجیب‌زاده، نجیب، والانسب، والاگهر، والانژاد
والاجاه: بلندمرتبه، عالی‌رتبه، والاشان، والامقام
والاشان: والاجاه، والامقام، بلندمرتبه، والامرتبه‌عالی‌رتبه
والاگوهر: شریف‌نسب، نجیب‌زاده، نژاده، والاگهر، والانژاد،
والاگهر: بزرگوار، شریف، شریف‌نسب، نجیب، نژاده، والاتبار، والاگهر، والانژاد & بدگهر
والامقام: ارجمند، بزرگ‌قدر، بلندپایه، بلندمرتبه، عالی‌قدر، عالی‌مقام، والاجاه، & دونپایه
والانژاد: حسیب، شریف‌النسب، شریف‌نسب، نجیب‌زاده، نسیب، والاتبار، والاگهر
والانسب: حسیب، شریف‌نسب، نجیب‌زاده، نسیب، والاگهر، والاتبار
والانه: جراحت، ریش، زخم
والاهمت: بلندطبع، بلندنظر، بلندهمت، & کم‌همت
والایی: بزرگی، رفعت، شرافت، عزت، نجابت
والد: اب، ابوی، بابا، پدر & مادر، والده
والده: ام، ام، مامان، مادر، ننه & پدر، والد
والس: رقص، وشت
واله: بی‌آرام، حیران، دلباخته، دیوانه، سرگردان، شیدا، شیفته، عاشق، متحیر، متحیر، مجذوب
والی: 1 حاکم، فرماندار 2 استاندار
وام: 1 استقراض، بدهی، دین، قرض، قرضه، نسیه 2 رنگ، لون & طلب
وام‌خواهی: استقراض، قرض، وام‌ستانی، & وام‌دهی
وام‌دار: 1 بدهکار، غارم، قرض‌دار، مدیون، مقروض 2 بستانکار، رهین، طلبکار، متشکر، مرهون & طلبکار
واماندگی: خستگی، درماندگی، عقب‌ماندگی، فرسودگی
وامانده: ازپاافتاده، خسته، درمانده، کوفته، لنگ، مستاصل
وامخواه: بستانکار، داین، طلبکار، & بدهکار
وامق: دلداده، شیدا، شیفته، عاشق، فریفته، مفتون
وامی: بدهکار، مدیون، مقروض، وامدار & بستانکار، طلبکار
وانگهی: ازاین‌گذشته، بعلاوه، وانگه
وانمود: تجاهل، تظاهر، جلوه، خودنمایی
واویلا: افسوس، دریغا، وااسفا، واحسرتا، هیهات
واه: 1 آوخ، افسوس، وای 2 شگفتا، عجب، عجبا
واهب: بخشنده، سخاوتمند، سخاوت‌پیشه، سخی، عطاپیشه، کریم، معطی، وهاب
واهمه: اضطراب، باک، بیم، ترس، تشویش، خوف، رعب، محابا، وحشت، هراس
واهی: بی‌اساس، بیهوده، پوچ، خیالی، سست، ضعیف، فرضی، موهوم، & حقیقی، واقعی
وای: آخ، آوخ، آه، افسوس، دردا، فریادا
وایه: آرزو، امید، حاجت، مراد
وبال: بدبختی، بدفرجامی، تقصیر، سختی، عذاب، عذاب، نکبت، ورز
وتر: 1 پی، تار، تیر، رگ، زه 2 طاق، قوس، کمان
وثاق: 1 اقامتگاه، خانه، ماوا، مسکن، منزل 2 اردوگاه، خرگاه، خیمه 3 بند، ریسمان، زنجیر
وثاقت: 1 استحکام، استواری، ثبات 2 اعتماد، وثوق
وثوب: برجستن، جستن، حمله کردن
وثوق: اطمینان، اعتقاد، اعتماد، ثقه، خاطرجمعی
وثیق: 1 استوار، محکم 2 استوار، مستند، مطمئن، موثق
وثیقه: تضمین، رهن، رهینه، ضمانت، گروی
وجا: بیم، ترس، خوف، وجل، هراس & رجا
وجاهت: 1 جمال، حسن، خوشگلی، زیبایی، صباحت، قشنگی، مقبولی 2 پذیرش‌عام، مقبولیت، & زشتی
وجب: بدست، شبر
وجد: انبساط، ذوق، سرور، شعف، شور، شوق، شیفتگی، فرح
وجدان: 1 درون، ضمیر 2 شعور 3 تدین
وجوب: بایستگی، ضرورت، لزوم
وجود: 1 بود، هستی 2 نفس، هویت 3 عرضه، کارآیی، لیاقت & عدم، فنا، نابودی، نیستی، نیست
وجوه: 1 صور 2 اقسام 3 پول، مبالغ 4 سطوح