en
stringlengths 1
1.4k
| fa
stringlengths 1
1.26k
|
---|---|
Never go to a doctor whose office plants have died | هرگز نزد دکتری نروید که گیاهان مطب او مرده اند |
You're with me, aren't you? | تو با من هستی، نه؟ |
Tom broke a window in the classroom. | تام پنجره کلاس را شکست. |
Ask you mom if you can come out and play with us. | از مادرت بپرس که آیا می توانی بیرون بیایی و با ما بازی کنی. |
She managed to get by the crowd in the park | او توانست از میان جمعیت در پارک عبور کند |
I take it you know Tom | قبول دارم تام رو میشناسی |
Where is your sister? | خواهرت کجاست؟ |
Maybe Tom isn't crazy after all. | شاید تام بالاخره دیوانه نباشد. |
The exercises are simple and effective | تمرینات ساده و موثر هستند |
My sister's getting married | خواهرم داره ازدواج میکنه |
They have already begun | آنها قبلاً شروع کرده اند |
He said he was tired, so he would go home early | گفت خسته است، پس زود به خانه می رود |
She lay in bed all the time | او تمام مدت در رختخواب دراز کشیده بود |
An old lady guided us through the castle. | پیرزنی ما را در داخل قلعه راهنمایی کرد. |
We won't be intimidated. | ما مرعوب نخواهیم شد |
My hotel told me to call you. | هتلم به من گفت با شما تماس بگیرم. |
It's going to be great and exciting to be there | حضور در آنجا عالی و هیجان انگیز خواهد بود |
I used to be rich like you. | منم مثل تو پولدار بودم |
I think we have all the data we need | من فکر می کنم ما تمام داده های مورد نیاز خود را داریم |
How are we going to pay for that? | چگونه می خواهیم هزینه آن را پرداخت کنیم؟ |
Let's not forget it | فراموشش نکنیم |
Tom doesn't want to hear about it. | تام نمی خواهد در مورد آن بشنود. |
They need our help. | آنها به کمک ما نیاز دارند. |
All I really want to do is talk to Tom | تنها کاری که واقعاً می خواهم انجام دهم این است که با تام صحبت کنم |
But I don't think it's at all odd | اما به نظر من اصلا عجیب نیست |
I'm getting really bored just sitting here | من که اینجا نشسته ام واقعا خسته می شوم |
I'll tell Tom this afternoon | امروز بعدازظهر به تام می گویم |
I shared a room with him | من با او در یک اتاق مشترک بودم |
Is Tom near you? | تام نزدیک شماست؟ |
Tom did everything Mary asked him to do. | تام هر کاری که مری از او خواست انجام داد. |
Tom's heart was filled with sorrow | قلب تام پر از غم شد |
We've always lived in Boston. | ما همیشه در بوستون زندگی می کردیم. |
I should never have let you do that by yourself | من هرگز نباید به شما اجازه می دادم که این کار را خودتان انجام دهید |
Tom could hear Mary, but he couldn't see her | تام می توانست مری را بشنود، اما نمی توانست او را ببیند |
This is a very scary moment | این لحظه بسیار ترسناک است |
Don't forget to lock the door when you leave | فراموش نکنید هنگام خروج در را قفل کنید |
Tom took off his glasses and rubbed his eyes. | تام عینکش را برداشت و چشمانش را مالید. |
I know you hate carrots | میدونم از هویج متنفری |
Everything was going perfectly | همه چیز داشت عالی پیش می رفت |
She could not keep her daughter from going out | او نمی توانست دخترش را از بیرون رفتن باز دارد |
They live on the 12th floor of this condo. | آنها در طبقه 12 این کاندو زندگی می کنند. |
Tom almost always goes to work by car | تام تقریبا همیشه با ماشین سر کار می رود |
The meeting lasted two hours | این دیدار دو ساعت به طول انجامید |
We need to ask you some questions. | ما باید چند سوال از شما بپرسیم. |
These dirty socks stink. | این جوراب های کثیف بو می دهند. |
I showed him my room | اتاقم را به او نشان دادم |
I should probably get home. | احتمالا باید برسم خونه |
I agree to this plan | من با این طرح موافقم |
I'm starting to dislike her | کم کم دارم ازش بدم میاد |
We will meet after you have finished your work | بعد از اتمام کارتان با هم ملاقات خواهیم کرد |
I've already finished my work. | من قبلاً کارم را تمام کرده ام. |
Help yourself to more potato chips. | به خودتان کمک کنید تا چیپس سیب زمینی بیشتری تهیه کنید. |
I like painting, too | من نقاشی را هم دوست دارم |
I made John happy | من جان را خوشحال کردم |
Did I scare you? | من تو را ترساندم؟ |
Is this your first visit to Japan? | آیا این اولین سفر شما به ژاپن است؟ |
The crowd gave the winner a big hand | جمعیت دست بزرگی به برنده داد |
I know I should stay and help. | می دانم که باید بمانم و کمک کنم. |
I am fully aware of Tom's activities | من از فعالیت های تام کاملا آگاهم |
Tom put on his new shoes | تام کفش های جدیدش را پوشید |
I'm spending my holiday on the beach | تعطیلاتم را در ساحل می گذرانم |
What have you done to Tom? | با تام چه کردی؟ |
I have some doubts about it. | من در مورد آن شک دارم. |
I told you his name was Tom, didn't I? | گفتم اسمش تام است، نه؟ |
The committee was composed entirely of young teachers | این کمیته کاملاً از معلمان جوان تشکیل شده بود |
You must be more patient | باید صبورتر باشید |
I didn't know what it was for. | نمیدونستم واسه چیه |
I was taking a walk with my brother. | با برادرم داشتم قدم می زدم. |
They're a couple of hippies | آنها یک جفت هیپی هستند |
Tom got rid of his old car | تام از شر ماشین قدیمی اش خلاص شد |
We're going to give it another try | ما یک بار دیگر آن را امتحان خواهیم کرد |
Where's the director? | کارگردان کجاست؟ |
I've been working there for three months. | من سه ماه است که آنجا کار می کنم. |
Even the repairman couldn't figure out what had gone wrong with the microwave. | حتی تعمیرکار هم نمی توانست بفهمد چه مشکلی با مایکروویو پیش آمده است. |
Tom ate a Japanese-style breakfast for the first time yesterday | تام دیروز برای اولین بار صبحانه ای به سبک ژاپنی خورد |
We watched a new program on television | برنامه جدیدی از تلویزیون دیدیم |
I'm coming right away. | من همون لحظه میام |
Your feet will lead you to where your heart is. | پاهایتان شما را به جایی که قلبتان است هدایت می کند. |
It was not until the telephone rang that I woke up. | هنوز تلفن زنگ نخورد که از خواب بیدار شدم. |
I had hoped to meet her there. | من امیدوار بودم که او را آنجا ملاقات کنم. |
Tom has a swimming pool. | تام یک استخر شنا دارد. |
I'm not going to stop. | من قصد ندارم متوقف شوم. |
Tom told me about a place where I could eat for cheap. | تام در مورد جایی به من گفت که می توانم با قیمت ارزان غذا بخورم. |
I am four years younger than him. | من چهار سال از او کوچکتر هستم. |
Tom is too busy to help | تام خیلی شلوغ است که نمی تواند کمک کند |
The donkeys were carrying heavy packs | الاغ ها کوله های سنگین حمل می کردند |
He predicted there would be rain. | او پیش بینی کرد که باران خواهد آمد. |
I'm mad at myself | من از دست خودم عصبانی هستم |
One is tall and the other is short. | یکی قد بلند و دیگری کوتاه است. |
It is no use trying again. | تلاش مجدد فایده ای ندارد. |
It's a very expensive smartphone | این یک گوشی هوشمند بسیار گران قیمت است |
I have to go. | من باید بروم. |
You look like your dad | شبیه پدرت هستی |
Tom is the one who wanted to get here early | تام کسی است که می خواست زودتر به اینجا برسد |
I was tempted. | وسوسه شدم |
They hoped to sell the stocks at even higher prices | آنها امیدوار بودند که سهام را با قیمت های بالاتر بفروشند |
That tour already has a waiting list | آن تور در حال حاضر یک لیست انتظار دارد |
Had I known about it, I would have told you | اگه ازش خبر داشتم بهت میگفتم |
To tell the truth, I've already seen that movie | راستش را بخواهید، من قبلاً آن فیلم را دیده بودم |
Everyone's waiting | همه منتظرن |