line
stringlengths 5
329
|
---|
امنیه: ژاندارم، قراسوران |
اموال: دارایی، ضیاع، مایملک |
امی: 1 بیسواد، درسناخوانده 2 مادری & باسواد، تحصیلکرده |
امید: آرزو، امل، امیدواری، انتظار، توقع، چشمداشت، رجا & نومیدی، یاس |
امیدوار: آرزومند، چشمبهراه، متوقع، مرجو، منتظر & مایوس، نومید |
امیدواری: امید، توقع، رجا & نومیدی، یاس |
امیر: پادشاه، حاکم، حکمران، خان، خدیو، رئیس، ژنرال، سرلشکر، سلطان، شاه، شیخ، فرمانده، ملک |
امیرالبحر: آدمیرال، دریابیگ، دریاسالار |
امیرالجیش: امیرتومان، باشلیق، سپهبد، سپهسالار، سردار |
امیرزاده: شاهپور، شاهزاده، ملکزاده، میرزاده |
امیری: 1 امارت، تسلط، حکومت، سلطنت، کیایی 2 پادشاهی، سالاری، سرداری |
امین: استوار، امانتدار، ثقه، درستکار، درست، درستکردار، صالح، موتمن، معتمد، معتمد، موثق |
انابت: انابه، پشیمانی، توبه |
انابه: انابت، پشیمانی، توبه |
اناث: 1 بانوان، زنان، نسوان 2 مادینگان 1 & رجال، مردان 2 نرینهها |
انار: 1 رمان، نار 2 اناربن، نارون |
انانیت: انیت، منی، منیت |
انبار: خزانه، سیلو، مخزن |
انباره: پیل، قوه |
انباز: 1 حصهدار، سهیم، شریکالمال، شریک، همبخش 2 مانند، مثل، همتا |
انبازی: شراکت، شرکت، شریکی، مشارکت، همدستی، همکاری |
انباشتگی: آکندگی، امتلا، پری |
انباشتن: آکندن، امتلا، پر کردن & تخلیه، خالی کردن |
انباشته: آکنده، انبوه، پر، سرشار، لبالب، مالامال، متراکم، مشحون، ممتلی، مملو & تهی، خالی |
انبان: انبانه، خیک، مشک |
انبانه: خیک، مشک، مشک |
انبساط: 1 بسط، گسترش، گستردگی 2 سرور، شادی، فرح، نشاط & انقباض |
انبوه: 1 پرپشت، مجعد 2 بسیار، فراوان، کثرت، متراکم، متعدد 3 توده & تنک |
انتباه: 1 آگاهی، بیداری، نبل 2 توجه، دقت & غفلت |
انتحار: خودکشی، قتلنفس، نفسکشی |
انتخاب: 1 تعیین، گزینش، گلچین 2 برگزیدن، گزیدن & انتصاب |
انتزاع: 1 تجرید 2 تجزیه، تفکیک، جداسازی & تعمیم |
انتزاعی: 1 تجریدی، مجرد 2 ذهنی 3 معنی & عینی |
انتساب: ارتباط، انتما، پیوند، خویشاوندی، رابطه، علاقه، نسبت، نسبتدهی، وابستگی |
انتشار: 1 منتشر، نشر 2 اشاعه، ترویج، شیوع 3 پراکندن، گستردن 4 سرایت |
انتصاب: 1 برگماری، تعیین، نصب 2 گماردن، گماشتن & انتخاب |
انتظار: 1 آرزو، امید، توقع، چشمداشت 2 شکیب، شکیبایی، صبر 3 نگرش |
انتظام: آراستگی، ترتیب، تنسیق، تنظیم، دیسیپلین، سامان، ساماندهی، نظام، نظم |
انتفاخ: آماس، باد، تورم، نفخ، ورم |
انتفاع: 1 بهرهبردن، سودبردن، نفعبردن 2 بهرهگیری، بهرهوری 3 سود، فایده، نفع & اضرار |
انتقاد: اعتراض، ایراد، ایرادگیری، تنقید، خردهگیری، عیبجویی، نکتهگیری & تمجید |
انتقال: 1 جابجایی، نقل 2 سرایت 3 احاله، واگذاری |
انتقام: تقاص، تلافی، خونخواهی، کیفر، کینجویی، کینخواهی، کینکشی، کینهتوزی، مقابلهبمثل & اغماض، عفو |
انتقامجو: تلافیجو، کینهتوز، کینهکش، کینهور، منتقم & معفو |
انتقامجویی: تلافیجویی، کینهتوزی، کینهکشی، نقمات |
انتها: 1 آخر، اختتام، انجام، پایان، ختم، سرانجام، عاقبت، فرجام، منتهاالیه، منتها، نوک، نهایت 2 بن، ته، راس & آغاز، ابتدا |
انتهایی: آخری، آخرین، پایانی، نهایی |
انتیم: جانی، جانجانی، خودمانی، صمیمی، کوک، محرم، ندار، یکرنگ |
انثی: زن، ماده، مادینه، مونث & ذکر |
انجام: 1 اجرا، ادا، ارتکاب، اعمال 2 آخر، انتها، پایان، خاتمه، عاقبت، فرجام |
انجذاب: جذب، کشش |
انجم: اختران، ستارگان، سها، کوکبها |
انجماد: انعقاد، بستن، جامدشدن، یخزدگی |
انجمن: باشگاه، جماعت، جمعیت، حلقه، دایره، کانون، کمیته، کمیسیون، گروه، مجتمع، مجلس، مجمع، محفل، معشر، ملاء، ندوه، نشست |
انجیر: 1 تین 2 انجیربن 3 سوراخ |
انجین: موتور |
انحا: اشکال، راهها، روشها، صور، طرق |
انحراف: 1 اعوجاج، خمیدگی، کجی، کژی 2 اعتساف، ضلال، ضلالت، کجروی، گمراهی 3 گرایش، میل & راستی |
انحصار: 1 اختصاص، تحدید، تخصیص، منحصر 2 انفراد، محدودیت |
انحطاط: 1 انخفاض، انقراض، انهزام، زوال، شکست، نابودی 2 پستی |
انحلال: ازهمپاشیدگی، تعطیل، زوال، متلاشی، نابودی |
انحنا: اعوجاج، پیچ، خم، خمیدگی، قوس، کجی، گوژی |
انحنادار: قوسدار، مقوس، منحنی |
انخراق: دریدگی، فرسودگی، کهنگی |
انخفاض: انحطاط، پستی، زوال، سقوط، شکست |
اندازه: 1 پیمانه، تعداد، حد، شمار، کیل، معیار، مقدار، مقیاس، میزان، وزن 2 پایگاه، پایه، قدر، مرتبه، مکانت، منزلت 3 قطع 4 معادل |
اندازهگیری: پیمایش، ذرع، سنجش |
اندام: 1 بدنه، پیکر، تن، تنه، جثه، جسم، قامت، قد، کالبد، هیکل 2 آلت، جوارح، عضو 3 ارگانیسم |
اندر: تو، داخل، در، درون |
اندرز: پند، تذکیر، توصیه، سفارش، عبرت، موعظه، نصیحت، وصیت، وعظ |
اندرزگو: پندآموز، پندگو، ناصح، نصیحتگو، واعظ |
اندرزگویی: پنددهی، پندگویی، نصح، نصیحت |
اندروا: آویخته، آویزان، معلق |
اندرون: 1 حرمسرا 2 باطن، درون، ضمیر 3 تو، داخل، در 4 لا، مابین، 1 & بیرونی 2 برون، ظاهر، 3، بیرون، خارج |
اندرونی: 1 حرمسرا، حرم 2 تویی، داخلی & بیرونی |
اندک: اقل، انگشتشمار، پشیز، جزئی، حقیر، شمه، قلت، قلیل، قلیل، کم، کم، لخت، مزجات، معدود، ناچیز & افزون |
اندکاندک: خردخردک، خوشخوش، رفتهرفته، کمکم، متدرجاً، نغزنغزک، نمنم، نمنمک |
اندکبین: 1 بخیل، تنگچشم، تنگنظر، ممسک 2 خردهبین، خردهگیر، & 1 سخی، کریم |
اندکسال: بچه، خردسال، طفل، کودک، نوباوه |
اندکمایه: 1 بیبضاعت، فقیر، کمسرمایه 2 بیسواد، بیمایه، عامی، کمسواد |
اندکی: پشیزی، قدری، قلیلی، کمی |
اندوختن: پسانداز کردن، جمع کردن، ذخیره کردن |
اندوخته: پسانداز، تدارک، توشه، تهیه، ذخیره |
اندودن: 1 مالیدن 2 پوشاندن |
اندوه: اسف، اضطراب، بیآرامی، بیقراری، تاسف، تالم، تحسر، تنگدلی، تیمار، حزن، حسرت، داغ، دریغ، رنج، غصه، غم، کرب، محنت، ملال، ملالت، هم، & سرور، شادی |
اندوهآور: اندوهبار، اندوهزا، تاثرآور، تاثرانگیز، ملالآور & شادیبخش، طربانگیز، طربزا |
اندوهکش: اندوهگسار، حزین، غمگسار، محزون، مغموم، ملول |
اندوهبار: اندوهآور، تاثرآور، غمبار، مصیبتبار، ملالآور، ملالانگیز، ملالتبار & سرورانگیز، مسرتبخش |
اندوهگین: آزرده، افسرده، اندوهناک، حزین، دلتنگ، غصهدار، غمزده، غمگین، غمناک، غمین، متاثر، متالم، متلهف، محزون، مغموم، ملول، ناشاد، نامسرور & مسرور |
اندوهگینی: اندوه، حزن، غم، غمناکی، ملال، ملالت |
اندوهمند: افسرده، اندوهناک، حزین، دلتنگ، غمزده، غمگین، غمین، مغموم، ملول & شاد |
اندوهناک: افسرده، اندوهگین، اندوهمند، هزین، دلتنگ، غمزده، غمگین، غمناک، غمین، گرفته، مغموم، ملول، ناشاد & شاد، مسرور |
اندیشمند: اندیشناک، اندیشهور، بخرد، دانا، فکور، متفکر |
اندیشناک: 1 بیمناک، ترسان، متوحش، هراسان 2 اندیشمند، فکور، متفکر 3 متوهم |
اندیشه: 1 پندار، تامل، تفکر، خیال، رای، سگال، ضمیر، فکر 2 سودا 3 احتیاط، صرافت، محابا، ملاحظه 4 قصد، نیت 5 اضطراب، بیم، پروا، ترس |
انذار: آگاهانیدن، بیمدادن، ترساندن، تهدید کردن |
انرژی: 1 توان، کارمایه 2 حال، قدرت |
انرژیزا: پرقوت، کالریدار، مغذی، مقوی |
انزجار: اشمئزاز، اکراه، بیزاری، تنافر، تنفر، نفرت، وازدگی |
انزجارآور: بیزاریزا، تنفرزا، زننده، متهوع، مشمئزکننده، نفرتانگیز، نفرتبار، نفرتزا |