id
stringlengths
1
7
url
stringlengths
31
762
title
stringlengths
1
132
text
stringlengths
4
168k
2682
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%B1
تهرانسر
تهرانسر نام محله‌ای در غرب تهران است که از شمال به بزرگراه شهید لشکری و محله شهرک آزادی و از جنوب به بزرگراه فتح و از شرق به فرودگاه مهرآباد و محله شهرک آسمان و از غرب به بزرگراه آیت الله مهدوی کنی و محله شهرک استقلال و شهرک دریا محدود شده‌است. محله تهرانسر قبلا در محدوده ی منطقه 9 شهرداری تهران بود ولی از سال 1383 به بعد و در حال حاضر در منطقه ۲۱ شهرداری تهران واقع است. تاریخچه در گذشته به‌ خصوص در دوران سلطنت سلسله قاجار محدوده ی تهرانسر کنونی و نواحی اطراف آن جزو شکارگاه‌های سلطنتی محسوب می‌شده‌است. همچنین وجود چشمه‌ای در اطراف اتوبان آزادگان (بزرگراه مهدوی کنی) در نزدیکی شهرک فاطمة الزهرا کنونی باعث مهم‌تر شدن این منطقه بوده‌است. در اوایل قرن سیزدهم و در زمان سلطنت احمد شاه قاجار شخصی بنام خلیل معنوی خواستار خرید چشمه می‌شود و با پرس و جو متوجه می‌شود که این چشمه به شخصی به نام فرمانفرما از نوادگان ناصرالدین شاه تعلق دارد، خلیل معنوی با پرداخت حدود ۱۳ هزار تومان آن چشمه را از او خریده و با ساخت خانه‌هایی در اطراف آن و ساکن کردن چندین خانواده از اهالی همدان و تویسرکان در آنجا، آن ناحیه را تبدیل به روستایی به نام سلیمان خانه می‌کند. او با پرداخت حقوق به ساکنان روستا از آن‌ها می‌خواهد که بر روی زمین‌های اطراف کشاورزی کنند و با این کار خود را مالک تمام نواحی اطراف آن چشمه می‌کند. لازم به ذکر است در داخل سند های قدیمی (منقوله دار) املاک تهرانسر جمله ی : " از اراضی سلیمان خانه " نوشته شده است. بعد از مدتی در حدود سال ۱۳۳۱ هجری شمسی شرکت تعاونی کارمندان شرکت نفت برای ساخت منازل مسکونی برای کارکنان این شرکت، این ناحیه را انتخاب کرده و بعد از مذاکره با معنوی حدود یک میلیون مترمربع از زمین‌ها را خریداری و شروع به ساخت و ساز می‌نماید و نام این محدوده را تهرانسر می‌گذارد. و در آن تعدادی خانه های ویلایی (باغ ویلا) با متراژ حدود 500-600 متری و تعداد 25 باب مغازه احداث می کند. خیابان اصلی تهرانسر (بلوار تهرانسر فعلی) در دهه ی 40 و 50 در قسمت شمالی از سمت جاده مخصوص کرج (بزرگراه شهید لشگری فعلی) دارای نگهبانی و گیت ورودی بوده است. در سال 1346 یک مدرسه در تهرانسر در خیابان اصلی (بلوار تهرانسر فعلی) ما بین خیابان بیستم (غریبان فعلی) و خیابان بیست و دوم (اسدی فعلی) احداث و تاسیس می شود که هم اکنون نام آن : مدرسه دخترانه هاجر است. در حدود سال 1349 بعد از محله ی 13 آبان و نازی آباد ، محدوده ی اصلی تهرانسر {{به دلیل سكونت مدیران ارشد وزارت نفت در آن}} لوله کشی گاز شد و گاز دار شد. و همچنین در سال 1352 در خیابان باشگاه نفت (شهید محمود خسرو پرویز فعلی) یک ورزشگاه با نام " استادیوم ورزشی دکتر اقبال" احداث و در روز جمعه 25 آبان ماه 1352 توسط مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران یعنی خود دکتر منوچهر اقبال افتتاح می شود و هم اکنون نام آن " باشگاه ورزشی کارکنان صنعت نفت (تهرانسر) است. ضمنا در بلوار تهرانسر نبش خیابان هفدهم یک خانه ی ویلایی بزرگ خالی از سکنه وجود دارد که قدیمی های تهرانسر می گویند این خانه متعلق به دکتر منوچهر اقبال بوده است و خدا رو شکر فعلا موجود است و تخریب نشده است. محله های تهرانسر : - ""محله ی تهرانسر اصلی"" : که همان محله ای است که در دهه ی 30 توسط تعاونی کارکنان شرکت ملی نفت بنیان گذاری شد ، البته بعد ها تعدادی از هموطنان عرب زبان نیز در این محله سکونت پیدا کردند ."این محله از شمال به جاده مخصوص کرج (بزرگراه شهید لشگری فعلی) ، از جنوب به خیابان سی ام (عاشوری فعلی) و خیابان بیست و نهم (ترابی فعلی) ، از غرب به خیابان باشگاه نفت (شهید محمود خسرو پرویز فعلی) و از شرق به خیابان نفت شمالی محدود می شود." - ""محله ی شهرک مسکونی هواپیمایی کشوری"" در سال 1353 توسط وزارت جنگ به عنوان خانه های سازمانی به صورت بلوک های مسکونی 4 طبقه در هر طبقه 3 یا 4 واحد (مجموعا حدود 385 واحد مسکونی 88 الی 114 متری) بدون پارکینگ (دارای پارکینگ در محوطه) احداث شدند، این پروژه شامل 24 مجتمع مسکونی (بلوک) و یک مجتمع تجاری بود. این شهرک از 4 طرف محصور و محدود بود که سمت غربی و شرقی آن با دیوار بتنی و سمت شمالی و جنوبی آن با دیوار نصفه و نرده فلزی داشت و همچنین دو درب ورودی و نگهبانی در سمت شمال و جنوب قرار گرفته بود. ولی هرگز این آپارتمان ها تحویل کارکنان وزارت جنگ نشد و بعد از انقلاب توسط ستاد اجرایی فرمان امام توقیف و ضبط گردید و مدتی خالی از سکنه بودند و در اوسط دهه 60 به تعاونی مسکن کارکنان سازمان هواپیمایی کشوری واگذار شد و در اواخر دهه ی 60 کارکنان در آن ساکن شدند. "این محله از شمال به خیابان 35 متری (بلوار یاس فعلی) ، از جنوب به جاده قدیم کرج (بزرگراه حاج احمد متوسلیان فعلی) ، از غرب به دیوار زمین سازمان هواشناسی کشور و از شرق به خیابان فجر محدود می شود." در حال حاضر مساحت کمی از این محله مربوط به شهرک هواپیمایی کشوری است که نام آن شهرک هواپیمایی یاس شده است و در دهه ی 90 آپارتمان های مسکن مهر ویژه تهران در این محدوده و در زمین های خالی مربوط به شهرک هواپیمایی کشوری احداث شدند. - ""محله ی تهرانسر شرقی"" از سال ۶۰ و به بعد در زمین بایر و خالی پایین تهرانسر (قسمت جنوبی و جنوب شرقی بلوار اصلی) زمین ها توسط سازمان زمین شهری جهت ساخت خانه‌های به تعاونی مسکن شرکت های مختلف از جمله کارخانه‌های جنرال ، سایپا ، زامیاد ، ایران کاوه ، الیاف ، پارس خودرو ، زیمنس و ارج و… اعطا گردید و در در آنها خانه های ویلایی حدودا بین 140 تا 180 متری ساخته شد و به پرسنل واگذار شد. {{{برای مثال توسط تعاونی مسکن کارکنان شرکت زامیاد حدود 100 واحد خانه ویلایی 160 متری در 3 کوچه بنا نمود که نام کوچه ها در آن زمان تا چند سال پیش کوچه اول زامیاد و کوچه دوم زامیاد و کوچه سوم زامیاد بود و در حال حاضر نام آنها به کوچه شهید مقدسی (42) و کوچه چهل و چهارم و کوچه چهل و ششم تغییر یافته اند}}}. این محله شامل خیابان هایی از قبیل خیابان نفت جنوبی ، خیابان گلناز (پارک سه گوش) و خیابان فجر (پایین دره) میشود. "این محله از شمال به خیابان سی ام (عاشوری فعلی) و خیابان بیست و نهم (ترابی فعلی) ، از جنوب به کوچه هشتاد و پنجم ، از غرب به بلوار مالک اشتر و دیوار شهرک هواپیمایی کشوری و از شرق به خیابان ارج (بلوار گلها فعلی) محدود می شود." این محله در اوایل دهه ی 70 گازرسانی گردید. - ""محله ی بنیاد"" نیز در دهه ی 60 توسط بنیاد مستضعفان بنا شد و خانه های آن در ابتدا به افراد تحت پوشش بنیاد واگذار شد و هنوز خیلی از آنها سند ندارند. این محله اکنون با نام تهرانسر غربی شناخته می شود و در محدوده جنوب غربی تهرانسر واقع شده و "این محله از شمال به بلوار نیلوفر غربی (شاهد غربی فعلی) ، از جنوب به خیابان 35 متری (بلوار یاس فعلی) ، از غرب به کمربندی آزادگان (بزرگراه آیت الله مهدوی کنی فعلی) و از شرق به بلوار مالک اشتر محدود می شود." - ""محله ی شهرک دریا"" در سال 1363 برای کارکنان نیروی دریایی ارتش شکل گرفت. "این محله در انتهای غربی بلوار یاس بنا شده و از شمال به خیابان 35 متری (بلوار یاس فعلی) ، از جنوب به جاده قدیم کرج (بزرگراه شهید احمد متوسلیان فعلی) ، از غرب به کمربندی آزادگان (بزرگراه آیت الله مهدوی کنی فعلی) و از شرق به بلوار مروارید و دیوار زمین سازمان هواشناسی کشور محدود می شود." - ""محله ی شهرک پاسداران"" در دهه ی 70 برای کارکنان نیروی انتظامی شکل گرفت. "این محله از شمال به بلوار لاله ، از جنوب به بلوار نیلوفر شرقی (شاهد شرقی فعلی) ، از غرب به خیابان نفت شمالی و از شرق به خیابان ارج (بلوار گلها فعلی) محدود می شود." - ""محله ی شهرک آسمان"" برای کارکنان نیروی هوایی ارتش شکل گرفته است. "این محله از شمال به محدوده ی فرودگاه مهرآباد ، از جنوب به جاده قدیم کرج (بزرگراه حاج احمد متوسلیان فعلی) ، از غرب به خیابان ارج (بلوار گلها فعلی) و مجتمع های مسکونی گلها و از شرق به محدوده ی فرودگاه مهرآباد محدود می شود." نام جدید این شهرک به نام "شهرک شهید خلبان جدی اردبیلی" تغییر یافته است. - ""محله ی مجتمع های مسکونی گلها"" برای کارکنان سازمان غله و ادرات گمرک و ... شکل گرفته است. این مجتمع شامل 16 برج مسکونی میباشد."این محله از شمال به محدوده فرودگاه مهرآباد ، از جنوب به شهرک آسمان و محدوده ی فرودگاه مهرآباد ، از غرب به خیابان ارج (بلوار گلها فعلی) و از شرق به شهرک آسمان محدود می شود." - ""محله ی شهرک المهدی"" برای کارکنان سازمان های دولتی شکل گرفته است. در قالب آپارتمان های سه طبقه ساخته شده اند. این پروژه شامل 4 برج مسکونی میباشد. "این محله از شمال به محدوده ی فرودگاه مهرآباد ، از جنوب به محدوده ی فرودگاه مهرآباد ، از غرب به خیابان ارج (بلوار گلها فعلی) و از شرق به محدوده ی فرودگاه مهرآباد محدود می شود." - ""محله ی شهرک کاظمیه"" در دهه ی 70 برای ساکنین سابق محله ی استخر (خیابان هلال احمر) شکل گرفت. "این محله از شمال به شهرک گلها ، از جنوب به محدوده ی فرودگاه مهرآباد ، از غرب به خیابان ارج (بلوار گلها فعلی) و از شرق به محدوده ی فرودگاه مهرآباد محدود می شود." - ""محله ی شهرک بازرگانی"" برای کارکنان شرکت بازرگانی دولتی ایران شکل گرفته است. "این محله از شمال به سازمان نهضت سواد آموزی و جاده مخصوص کرج (بزرگراه شهید لشگری فعلی) ، از جنوب به خیابان نهم ، از غرب به بلوار ششم و از شرق به خیابان ارج (بلوار گلها فعلی) محدود می شود." - ""محله ی شهرک گلها"" - "این محله از شمال به جاده مخصوص کرج (بزرگراه شهید لشگری فعلی) ، از جنوب به شهرک کاظمیه ، از غرب به خیابان ارج (بلوار گلها فعلی) و از شرق به محدوده ی فرودگاه مهرآباد محدود می شود." - ""محله ی شهرک شهید هاشمی نژاد"" در دهه ی 90 برای کارکنان سپاه پاسداران احداث گردید. این پروژه شامل 18+4 برج مسکونی میباشد. "این محله از شمال به بوستان قباد و جاده مخصوص کرج (بزرگراه شهید لشگری فعلی) ، از جنوب به کوچه دوم (جعفری فعلی) ، از غرب به خیابان قباد شمالی و از شرق به بلوار ششم و شهرک بازرگانی محدود می شود." - ""محله ی مسکن ویژه"" در بین سال 1392 تا 1396 توسط دولت در قالب طرح ملی مسکن مهر ویژه تهران احداث گردید. این پروژه شامل 231 بلوک (مجتمع) 6 طبقه 10 واحدی و در مجموع تعداد 2310 واحد 105 متری مسکونی دو خوابه با پارکینگ و همچنین 25 الی 30 باب مغازه میباشد. "این محله در هر دو طرف ادامه ی بلوار تهرانسر و از شمال به خیابان 35 متری (بلوار یاس فعلی) ، از جنوب به شهرک هواپیمایی یاس و جاده قدیم کرج (بزرگراه حاج احمد متوسلیان فعلی) ، از غرب به دیوار زمین سازمان هواشناسی کشور و از شرق به خیابان فجر محدود می شود." - ""محله ی ساختمانهای مسکونی شهرداری"" در دهه ی 90 توسط شهرداری منطقه 21 تهران احداث گردید. "این محله از شمال به جاده مخصوص کرج (بزرگراه شهید لشگری فعلی) ، از جنوب به شهرداری منطقه 21 و خیابان یکم (راسخ مهر فعلی) ، از غرب به کمربندی آزادگان (بزرگراه آیت الله مهدوی کنی فعلی) و از شرق به بلوار تهرانسر و فلکه ی تهرانسر (میدان کمال الملک فعلی) محدود می شود." قبلا در این محدوده کارگاه یک شرکت تولید بتن مسقر بود. وضعیت کنونی جمعیت تهرانسر بیش از ۱۰۰ هزار نفر می‌باشد که به علت امکانات رفاهی و درمانی، دسترسی و … تهرانسر به یکی از محله‌های مهاجرپذیر مبدل گشته‌است و جمعیت آن رو به افزایش است. تهرانسر به عنوان یکی از محله‌های تهران برای اجرای طرح مسکن ویژه تهران انتخاب شده‌است و عملیات احداث ۲۳۱۰ واحد مسکن ویژه در بلوار یاس ضلع جنوبی این منطقه ازسال ۱۳۹۱ آغازشده‌است. و در حال حاضر نیمی از واحدهای مسکونی شهرک از سال ۹۵ در اختیار مالکین قرار گرفته و فاز دوم پروژه که نیم دیگر واحدهای مسکونی و مجموعه تفریحی و شهربازی و همچنین واحدهای تجاری و طرح انتقال بازار لاله زار را شامل می‌شود با سرعت خوبی در دست ساخت می‌باشد. تهرانسر ، خانه برخی از ثروتمندترین شرکت های تهران به مانند ایران خودرو، سایپا، پارس خودرو، ارج، کرمان خودرو، شهاب خودرو، ایران تایر، گروه صنعتی مینو، داروگر، پارس الکتریک و داروپخش است. انتقال مترو به تهرانسر در تاریخ ۱۹تیر۱۳۹۷ پی بازدید شهردار تهران و رئیس شورای شهر از منطقه۲۱ طی گفتگو محسن هاشمی رئیس شورای شهر وقت تهران از رسیدن خط ۴ متروی تهران از ایستگاه متروی شهرک اکباتان به تهرانسر خبر داد. اما بعد از رونمایی از چهار خط جدید مترو مشخص شد که دو ایستگاه برای محله ی تهرانسر در خط ۱۱ مترو تهران در نظر گرفته شده. که از بلوار چوگان در منطقه۲۲ شروع و با عبور از منطقه ۲۱ و دو ایستگاه در تهرانسر وارد منطقه ۱۸ خواهد شد. مساجد و ابنیه فرهنگی مسجد جامع رسول اکرم (ص) - بلوار شاهد غربی ، نبش خیابان رجایی مسجد صاحب الزمان - بلوار اصلی تهرانسر ، خیابان دوم (خیابان دمیرچیلو فعلی) مسجد النبی - شهرک پاسداران ، خیابان طالبی مسجد محسنی - بلوار یاس ، خیابان فجر مسجد امام مهدی (عج) - بلوار یاس ، خیابان نفت جنوبی مسجد الغدیر - شهرک دریا ، بلوار اروند رود مسجد امام خمینی - شهرک هواپیمایی یاس گلزار شهدای گمنام - واقع در بوستان گلریز (بوستان شهدای گمنام فعلی) در بلوار نیلوفر شرقی (بلوار شاهد شرقی فعلی) اندیشه سرای ققنوس - تهرانسر شمالی مراکز تفریحی بوستان نرگس - بلوار اصلی تهرانسر ، میدان کمال الملک بوستان گلناز (پارک سه گوش) - بلوار اصلی تهرانسر ، پایین تر از چهارراه صدف بوستان گلریز (بوستان شهدای گمنام فعلی) - بلوار نیلوفر شرقی (بلوار شاهد شرقی فعلی) بوستان قباد - جاده مخصوص کرج (بزرگراه شهید لشگری فعلی) ، بعد از خیابان قباد بوستان رئیسعلی دلواری - جاده مخصوص کرج (بزرگراه شهید لشگری فعلی) ، نرسیده به خیابان قباد بوستان ریما - شهرک بازرگانی بوستان لاله - تهرانسر غربی ، خیابان شهید رجایی بوستان بهار- تهرانسر غربی ، بلوار یاس غربی بوستان سپید - بلوار اصلی تهرانسر ، خیابان چهلم بوستان ارغوانی - تهرانسر شرقی ، خیابان بنفشه شمالی بوستان نیلوفر - بلوار نیلوفر غربی (بلوار شاهد غربی فعلی) ، نبش کمربندی آزادگان (بزرگراه آیت الله مهدوی کنی فعلی) بوستان سروناز - شهرک دریا ، نبش کمربندی آزادگان (بزرگراه آیت الله مهدوی کنی فعلی) بوستان گلها - بلوار گلها بوستان گلهای بهاری - بلوار گلها بوستان فجر (خیابان فجر) بوستان بیدگل آتنا - بلوار یاس ، خیابان فجر بوستان کوثر (شهید اصغرنیا) - بلوار یاس ، انتهای خیابان فجر بوستان گل محمدی - بلوار یاس ، خیابان گل محمدی بوستان حضرت زهرا (س) - بلوار یاس ، مسکن ویژه بوستان مروارید - شهرک دریا ، خیابان مروارید بوستان شهرک دریا - شهرک دریا ، بلوار اروند رود بوستان شکیبا - شهرک دریا ، بلوار صدف بوستان نگین - بلوار اصلی تهرانسر ، نبش خیابان چهلم بوستان‌های مختلف کوچک سینما ققنوس (هم‌اکنون تبدیل به کتابخانه شده) آمفی تئاتر تهرانسر غربی (سرای یاس) - بلوار نیلوفر غربی (بلوار شاهد غربی فعلی) ، نبش کمربندی آزادگان (بزرگراه آیت الله مهدوی کنی فعلی) خانه اسباب بازی شهربازی الماس - بلوار لاله ، بعد از تقاطع خیابان قباد باشگاه ورزشی کارکنان صنعت نفت - خیابان باشگاه نفت (خسرو پرویز فعلی) مجموعه ورزشی یاس - بلوار یاس ، خیابان نفت جنوبی ، خیابان چهل و نهم (خیابان شهید سبز پوری فعلی) مجموعه ورزشی شهرک دریا - شهرک دریا ، بلوار اروند رود مجموعه ورزشی فتح : خیابان قباد ، کوچه دوم شرقی (پشت پارک نرگس) مجموعه ورزشی تفریحی هودین و هورام - بلوار گلها مجموعه ورزشی انرژی مثبت : بلوار اصلی تهرانسر ، میدان کمال الملک مجموعه ورزشی تهرانسر تی اس سی T.S.C - بلوار یاس ، خیابان گل محمدی مجموعه ورزشی فیزیک نو - بلوار اصلی تهرانسر ، خیابان چهاردهم (شهید گیتی نما فعلی) مجموعه فرهنگی ورزشی کوثر تهرانسر - شهرک پاسداران ، خیابان طالبی ، زیر زمین مسجد النبی (ص) مجموعه ورزشی طلوع - بلوار یاس ، خیابان نفت جنوبی ، زیر زمین مسجد امام مهدی (عج) مجموعه ورزشی عبدالله حداد - بلوار نیلوفر غربی (شاهد غربی فعلی) ، نبش خیابان رجایی ، زیر زمین مسجد جامع رسول اکرم (ص) زمین چمن مصنوعی - بلوار گلها ، پایین بوستان گلها زمین چمن مصنوعی - بلوار یاس ، خیابان گل محمدی زمین فوتبال آبرسانی - بلوار نیلوفر غربی (بلوار شاهد غربی فعلی) ، نبش کمربندی آزادگان (بزرگراه آیت الله مهدوی کنی فعلی) باشگاه والیبال صدف : خیابان قباد - کوچه فنی و حرفه ای امید (پشت پارک نرگس) باشگاه اسکیت پیشران - بلوار اصلی تهرانسر ، میدان کمال الملک ، پارک نرگس باشگاه پینت بال سورن استخر شهید شجاعی - بلوار گلها استخر گلها - بلوار گلها استخر چهاردهم - بلوار اصلی تهرانسر ، خیابان چهاردهم (شهید گیتی نما فعلی) استخر رحیمیان - بلوار اصلی تهرانسر ، ما بین خیابان نهم و یازدهم (شهید درودیان فعلی) استخر استقلال تهران - شهرک استقلال ، بلوار دکتر عبیدی استخر شهدای غواص - شهرک استقلال ، داخل شهرک فاطمه الزهرا (س) سفره خانه سنتی شاخه طوبی (شبهای تهرانسر فعلی) سفره خانه سنتی الماس (تعطیل) سفره خانه سنتی هزاردستان - بلوارلاله سفره خانه سنتی زعفران سفره خانه فانوس - بلوار نیلوفر غربی (شاهد غربی فعلی) فست فودها و رستوران‌های شبانه فعال مراکز بهداشتی درمانی بیمارستان صاحب کوثر (درحال تکمیل) - ابتدای بلوار لاله ، خیابان شهید جعفر طهماسبی فرد درمانگاه خیریه قوامین - ابتدای بلوار لاله ، خیابان شهید جعفر طهماسبی فرد درمانگاه شهید صنیع خانی - شهرک استقلال ، بلوار دکتر عبیدی مرکز بهداشت کریم - تهرانسر غربی ، خیابان دستغیب مرکز درمان سوء مصرف مواد تهرانسر (درمان اعتیاد) مرکز معاینات رانندگان مراکز مهم دولتی ایستگاه ۱۰۴ آتش‌نشانی تهران مرکز مخابرات شهید توکلی (خیابان قباد شمالی) کلانتری ۱۵۰ تهرانسر دفتر خدمات پستی (بلوار شاهد - خیابان شهید جعفر طهماسبی فرد) کمیته امداد (خ اسدی) اداره راهنمایی و رانندگی منطقه ۲۱ (انتهای بلوار یاس) شهرداری منطقه ۲۱(میدان کمال الملک) مراکز علمی دانشکده فنی و حرفه‌ای سما (دانشگاه آزاد اسلامی) دانشکده علوم سما (دانشگاه آزاد اسلامی) دانشگاه علمی کاربردی پارس مرکز آموزش علمی کاربردی پرسپولیس مرکز آموزش علمی کاربردی مهرکام پارس : خیابان قباد - کوچه فنی و حرفه ای امید مرکز آموزش علمی کاربردی فرهنگ و هنر مدارس تهرانسر دبستان دخترانه هاجر 1 - تاسیس 1346 : بلوار تهرانسر - مابین خیابان اسدی (بیست و دوم) و خیابان غریبان (بیستم) دبستان دخترانه هاجر : بلوار تهرانسر - خیابان غریبان (بیستم) دبستان پسرانه محمد رسول الله (ص) - تاسیس 1364 : بلوار یاس - خیابان نفت جنوبی - کوچه پنجاه و سوم دبستان پسرانه شهید دستغیب : بلوار یاس - خیابان نفت جنوبی - کوچه پنجاه و سوم دبستان دخترانه تخصصی قرآنی امام حسن (ع) - تاسیس 1365 : بلوار یاس - مابین خیابان بنفشه و خیابان نفت جنوبی دبستان پسرانه فارابی : خیابان قباد - کوچه دوم شرقی دبستان پسرانه 22 بهمن : خیابان قباد - کوچه دوم شرقی دبستان دخترنه آزادگان {قبلا : دبستان پسرانه آزادگان} : انتهای بلوار تهرانسر - داخل شهرک هواپیمایی یاس دبستان پسرانه شهید رجایی : انتهای بلوار تهرانسر - داخل شهرک هواپیمایی یاس دبستان پسرانه شهید دستغیب 1 : بلوار تهرانسر - خیابان عیوض لو (شانزدهم) - پلاک 60 دبستان پسرانه هفتم آذر : شهرک دریا - بلوار خزر دبستان پسرانه امید انقلاب : شهرک استقلال - خیابان شهید بهشتی دبستان دخترانه پروین اعتصامی 2 : شهرک دریا - بلوار خزر - نبش کوچه 11 دبستان پسرانه یاران انقلاب 1 : بلوار لاله - خیابان صالحی - خیابان جعفری دبستان دخترانه هاجر 2 : بلوار لاله - خیابان صالحی - خیابان جعفری دبستان دخترانه عصمت : بلوار شاهد - خیابان طهماسبی فرد - کوچه شهید کندی (27) دبستان دخترانه میثاق 2 : بلوار یاس - خیابان رجایی - کوچه پندیار مدرسه دخترانه شهید عطایی : بلوار شاهد - خیابان طهماسبی فرد - کوچه شهید کندی (27) مدرسه دخترانه سیزده آبان : بلوار تهرانسر - خیابان اسدی (بیست و دوم) مدرسه دخترانه شهید سرخیل : انتهای بلوار تهرانسر - داخل شهرک هواپیمایی یاس - خیابان پنجم مدرسه دخترانه شهیدان اکبری : شهرک دریا - بلوار خزر - نبش کوچه 11 مدرسه دخترانه میثاق 1 : بلوار یاس - خیابان رجایی - کوچه پندیار دبیرستان پسرانه فردوسی : بلوار گلها - انتهای کوچه شانزدهم دبیرستان امام حسین (ع) {قبلا : مدرسه راهنمایی} - تاسیس 1366 : بلوار یاس - مابین خیابان بنفشه و خیابان نفت جنوبی دبیرستان پسرانه ابن سینا : خیابان قباد - کوچه فنی و حرفه ای امید دبیرستان پسرانه امام خمینی : خیابان قباد - کوچه فنی و حرفه ای امید دبیرستان دخترانه فرزانگان : بلوار لاله - خیابان صالحی - خیابان جعفری دبیرستان دخترانه طلوع فجر 1 : بلوار شاهد - خیابان طهماسبی فرد - کوچه شهید کندی (27) دبیرستان دخترانه طلوع فجر 2 : بلوار یاس - خیابان رجایی - کوچه پندیار دبیرستان دخترانه سیدالشهدا : شهرک استقلال - بلوار دکتر عبیدی - کوچه نرگس دوم هنرستان فنی و حرفه ای پسرانه امید : خیابان قباد - کوچه فنی و حرفه ای امید هنرستان کاردانش پسرانه شهدای پارس الکتریک : خیابان قباد - کوچه دوم شرقی هنرستان کاردانش پسرانه مهندس جعفر علاقه مندان : خیابان قباد - کوچه فنی و حرفه ای امید هنرستان کاردانش دخترانه برهان {قبلا : دبیرستان دخترانه ولایت} - تاسیس : 1375 : بلوار یاس - مابین خیابان بنفشه و خیابان نفت جنوبی هنرستان فنی دخترانه شهید طاهریان {قبلا : مدرسه راهنمایی پسرانه} : بلوار یاس - بعد از تقاطع بلوار تهرانسر مدرسه پسرانه هیئت امنایی شهید دستغیب 1 : خیابان قباد - کوچه دوم شرقی دبستان پسرانه غیردولتی ره پویان 1 : بلوار تهرانسر - بالاتر از میدان کمال المک (فلکه) - کوچه نیلگون - کوچه سعادت 2 - پلاک 4 دبستان پسرانه غیردولتی ولی عصر (عج) : بلوار یاس - خیابان فجر - پلاک 3 دبستان پسرانه غیر دولتی دانشمندان فردا : بلوار تهرانسر - خیابان ششم - پلاک 13 دبیرستان پسرانه غیردولتی ولی عصر (عج) : بلوار یاس - خیابان فجر - پلاک 3 دبیرستان پسرانه غیردولتی ندای اندیشه : بلوار تهرانسر - میدان کمال الملک (فلکه) - خیابان دمیرچیلو (دوم) - پلاک 7 دبیرستان پسرانه غیردولتی صبا : بلوار تهرانسر - انتهای خیابان نهم دبیرستان پسرانه غیردولتی مفید تهران : بلوار تهرانسر - خیابان هجدهم - پلاک 7 دبستان دخترانه غیردولتی طراوات : بلوار تهرانسر - خیابان گیتی نما (چهاردهم) - پلاک 49 دبستان دخترانه غیردولتی دانش : خیابان نفت جنوبی - مابین کوچه صالحی (36) و کوچه سی و هشتم مدرسه دخترانه غیردولتی طراوت : بلوار تهرانسر - خیابان مرادیان (بیست و یکم) - پلاک 3 مدرسه دخترانه غیردولتی ره پویان علم : بلوار تهرانسر - خیابان نهم - پلاک 3 دبیرستان دخترانه غیردولتی دانش : خیابان نفت جنوبی - مابین کوچه صالحی (36) و کوچه سی و هشتم دبیرستان دخترانه غیردولتی شهدای کارگر : بلوار تهرانسر - خیابان گلناز - مابین کوچه سرابی (41) و کوچه چهل و سوم دبیرستان دخترانه غیردولتی نشانه مهر : بلوار تهرانسر - خیابان اسدی (بیست و دوم) - پلاک 40 دبیرستان دخترانه غیردولتی ره پویان علم : بلوار تهرانسر - خیابان واحدی (دهم) - پلاک 33 دبیرستان پسرانه راه دور غیردولتی امید : بلوار تهرانسر - میدان کمال الملک (فلکه) - خیابان دمیرچیلو (دوم) - پلاک 32 هنرستان کارودانش پسرانه غیردولتی امید : بلوار تهرانسر - میدان کمال الملک (فلکه) - خیابان دمیرچیلو (دوم) - پلاک 32 هنرستان کارودانش دخترانه راه دور غیردولتی تسنیم : بلوار لاله - پلاک 242 هنرستان بازرگانی و حرفه ای دخترانه غیردولتی خوارزمی نوین 2 : بلوار شاهد غربی - چهارراه صدف پیوند به بیرون تهرانسر در ویکی مپیا شهرداری منطقه۲۱ منابع محله‌های تهران محله‌های منطقه ۲۱ تهران
2686
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%20%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7
بهشت زهرا
بهشت زهرا نام بزرگ‌ترین آرامستان ایران است که در شهرستان ری در جنوب تهران بزرگ قرار دارد. فعالیت این آرامگاه رسماً در سال ۱۳۴۹ خورشیدی آغاز شد. معروفیت بهشت زهرا آنقدر شد که تا اکنون شهرهای مختلفی آرامستان‌های شهرهای خود را با نام بهشت زهرا نام‌گذاری کرده‌اند. بهشت زهرا ابتدا ۳۱۴ هکتار وسعت داشت که در سال ۱۳۷۶ بخش شمالی به مساحت ۱۱۰ هکتار و در سال ۱۳۸۷ بخش شرقی به مساحت ۱۶۰ هکتار خریداری و به آن اضافه شد. تاکنون بیش از ۱٬۶۹۸٬۰۰۰ نفر در بهشت زهرا دفن شده‌اند. ده قطعه از بهشت زهرا محل دفن کشته‌شدگان جنگ ایران و عراق است. آرامگاه کشته‌شدگان هفتم تیر در قطعهٔ ۲۴ و آرامگاه سید روح‌الله خمینی در غرب بهشت زهرا قرار دارد و قطعه هنرمندان بهشت زهرا و قطعهٔ نام‌آوران بهشت زهرا ویژهٔ سرشناسان است. از افراد مشهور مدفون در قطعه هنرمندان می‌توان محمدعلی فردین، ناصر ملک‌مطیعی، خسرو شکیبایی، عزت‌الله انتظامی، داوود رشیدی، بهمن مفید، چنگیز جلیلوند، مرتضی احمدی، پروین ملکوتی، آزاده نامداری، مرتضی پاشایی، حسین عرفانی، پروین سلیمانی، عسل بدیعی، حسن جوهرچی، امین تارخ و… را نام برد. قطعه نام آوران در بهشت زهرا برای دفن ورزشکاران، برخی نویسندگان استادان و فرهیختگان دانشگاه، چهره‌های ماندگار و برخی از اهداء کنندگان اعضای بدن است، از افراد مدفون در این قطعه می‌توان ناصر حجازی، مهرداد میناوند، آیدین نیکخواه بهرامی، منصور پورحیدری، حمیدرضا صدر و… را نام برد. ظهر پنج‌شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۱، دوربین‌های مراقبتی مجموعه بهشت زهرا مورد حمله سایبری سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت و هک شد. تاریخچه نخستین تلاش‌ها برای طراحی، اجرا و احداث آرامستانی به نام بهشت زهرا، با هدف پایان دادن به مسئلهٔ تعدد آرامگاه‌ها در سطح شهر تهران، در سال ۱۳۴۵ انجام پذیرفت. در این تصمیم‌گیری‌ها، که با حضور شهردار وقت تهران و معاونان و رؤسای سازمان گورستان‌های پایتخت انجام گرفت، قطعه زمینی در مسیر تهران – قم به مساحت ۳۱۴ هکتار به این امر اختصاص یافت و برای فعالیت‌های عمرانی و فضای سبز نیز بلافاصله اقدام گردید. بهشت زهرا در سال ۱۳۴۹ آماده گردید، ولی در ابتدا به‌علت وجود گورستان‌های متعدد فعال در محله‌های تهران با عدم اقبال عمومی جهت دفن اموات مواجه و سرانجام با دفن نخستین متوفی به‌نام محمدتقی خیال در قطعه ۱ ردیف ۱ شماره ۱ که به خانواده‌ای ارتشی و متنفذ متعلق بود، رسماً مورد بهره‌برداری قرار گرفت. مراسم نامگذاری و وقف آن روز ۱۵ تیر ۱۳۴۹ در منزل سید احمد خوانساری با حضور نمایندگان انجمن شهر و معتمدین بازار انجام شد و گورستان جدید شهر تهران به نام «بهشت زهرا» نامگذاری شد. بهشت زهرا روز ۲۵ تیر ۱۳۴۹ به‌طور رسمی با حضور مقامات شهری افتتاح شد. هک دوربین‌های مدار بسته ظهر پنج‌شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ در سالگرد روح‌الله خمینی، ۵۱۳۸ دوربین کنترلی و نظارتی از جمله دوربین‌های مراقبتی مجموعه بهشت زهرا و شهرداری تهران مورد حمله سایبری سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت و هک شد. نگارخانه جستارهای وابسته آرامگاه روح‌الله خمینی آرامگاه شهدای هفتم تیر فهرست مدفونان قطعه هنرمندان بهشت زهرا قطعه ۲۴ بهشت زهرا قطعه ۳۳ بهشت زهرا قطعه ۲۹ بهشت زهرا قطعه ۴۱ بهشت زهرا فهرست گورستان‌های تهران بهشت زهرا (کتاب) منابع پیوند به بیرون وبگاه رسمی سامانه جستجوی اموات بهشت زهرا تهران بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۰ (میلادی) در ایران بهشت زهرا تهران جاذبه‌های گردشگری تهران خاک‌سپاری‌ها در بهشت زهرا سازمان‌های شهرداری تهران گورستان‌های ایران گورستان‌های تهران گورستان‌های شیعه گورستان‌های ملی
2697
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%B2
جان ادواردز
جانی رید "جان" ادواردز ، سیاست‌مدار آمریکایی است. او یک دوره سناتور حزب دموکرات از ایالت کارولینای شمالی در مجلس سنا آمریکا و سپس نامزد حزب دموکرات برای پست معاونت ریاست جمهور در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۰۴ و نامزد ریاست جمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ شد. زندگی‌نامه وی متولد ۱۰ ژوئن، ۱۹۵۳ در سنیکا، کارولینای جنوبی بوده و در ایالت کارولینای شمالی بزرگ شده‌است. ادواردز پیش از انتخاب شدن به عنوان سناتور در سال ۱۹۹۸، سال‌ها به عنوان وکیل دعاوی فعالیت کرده‌است و نام خود را در محافل به عنوان یک وکیل زبردست مطرح کرده بود. وی دارای مدرک کارشناسی مهندسی نساجی از دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی و دکترای حقوق از دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل می‌باشد. ادواردز در ژانویه سال ۲۰۰۵ با پایان یافتن دورهٔ اول ۶ سالهٔ نمایندگی در سنا، از مجلس سنا آمریکا اعلام بازنشستگی کرد. او در ۲۷ دسامبر سال ۲۰۰۶ حضور خود را در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ را اعلام کرد. ستاد انتخاباتی ۲۰۰۴ جان ادواردز در فوریه ۲۰۰۳ با ثبت نام در کمیسیون انتخابات آمریکا، ضمن کسب اجازهٔ دریافت کمک‌های مالی رسماً کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۴ شد. در حالی که وی از سال ۲۰۰۱ فعالیت‌های خود را در این زمینه با سخنرانی اش در ایالت آیووا آغاز کرده بود. در حالی که پیش از شروع انتخابات درون حزبی از وی به عنوان یکی از کم شانس‌ترین شرکت کنندگان نام برده می‌شد، وی در نخستین مرحله از انتخابات درون حزبی در آیووا با کسب ۳۲٪ آرا پس از جان کری و جلوتر از مدعی پیشین هووارد دین در جای دوم ایستاد. موفقیت‌های وی در انتخابات درون حزبی چنان غافلگیرکننده بود که وی تنها کاندیدایی بود که توانست با حفظ کاندیداتوری خود در سه شنبه بزرگ با جان کری رقابت کند؛ و با شکست سنگین در این مرحله با اعلام حمایت از کری با ۳ پیروزی از انتخابات کنار کشید. بسیاری از آگاهان سیاسی در آمریکا بر این اعتقاد هستند که حضور وی در انتخابات ۲۰۰۴ تنها پیش زمینهٔ حضور جدی تر وی در انتخابات ۲۰۰۸ بوده‌است. ستاد انتخاباتی ۲۰۰۸ در حالی که بعد از سخنرانی وی در شب انتخابات سال ۲۰۰۴ بسیاری از صاحبنظران آن را زمینهٔ حضور وی در انتخابات بعدی می‌دانستند، او در ۲۷ دسامبر سال ۲۰۰۶ و در شهر سیل زده نیو اورلئان در ایالت لویزیانا نامزدی خود را جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ اعلام کرد. شعار انتخاباتی او «فردا از امروز آغاز می‌شود» بود. در نهایت او در مراحل اولیه انتخابات مقدماتی پس از چند شکست در ژانویه ۲۰۰۸ از رقابت کنار کشید و در ماه مه پس از انتخابات ویرجینیای غربی از نامزدی باراک اوباما حمایت کرد. انتشارات وی نویسنده دو کتاب به نام‌های چهار دادگاه (Four Trials) نوشته شده در سال ۲۰۰۳ و خانه: طرح کلی زندگی ما (Home: The Blueprints of Our Lives) نوشته شده در سال ۲۰۰۶ است. منابع پیوند به بیرون وبگاه رسمی ستاد انتخاباتی جان ادواردز ۲۰۰۸ وبلاگ رسمی سناتور ادواردز جان ادواردز افراد زنده اهالی چپل هیل، کارولینای شمالی اهالی رالی، کارولینای شمالی اهالی سنیکا، کارولینای جنوبی اهالی کارولینای جنوبی پادکست‌سازان اهل ایالات متحده آمریکا دانش‌آموختگان دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی دانش‌آموختگان دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل دموکرات‌های اهل کارولینای شمالی زادگان ۱۹۵۳ (میلادی) سیاستمداران اهل ایالات متحده آمریکا سیاستمداران اهل رالی، کارولینای شمالی سیاستمداران سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا متدیست‌های اهل ایالات متحده آمریکا متدیست‌های متحد اهل ایالات متحده آمریکا نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا ۲۰۰۴ (میلادی) نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا ۲۰۰۸ (میلادی) نمایندگان سنای حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا نمایندگان مجلس سنای ایالات متحده آمریکا از ایالت کارولینای شمالی نویسندگان اهل ایالات متحده آمریکا نویسندگان اهل رالی، کارولینای شمالی نویسندگان اهل کارولینای شمالی وکلای مدافع وکیلان آمریکایی سده ۲۱ (میلادی) وکیلان اهل تنسی وکیلان اهل کارولینای شمالی وکیل‌های سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا طرفداران مبارزه با فقر
2701
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%D8%B1%DB%8C
جان کری
جان فوربز کِری متولد ۱۱ دسامبر ۱۹۴۳) سیاستمدار و وکیل آمریکایی است که ۶۸مین وزیر امور خارجه ایالات متحدهٔ آمریکا در دولت دوم باراک اوباما بود. او از ۱۹۸۵ تا ۲۰۱۳ سناتور دموکرات ایالت ماساچوست در مجلس سنای آمریکا بود. او در ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۴ رسماً به عنوان نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۴ معرفی شد که از جورج بوش شکست خورد. جان کری در حال حاضر نماینده ویژه رئیس‌جمهوری ایالات متحده در امور اقلیم است. پیشینه کری از نوادگان اجداد مشهور آمریکایی از جمله توماس کرنل و یوریس/جرج وولسی می‌باشد. اجداد وی از جمهوری چک امروزی به آمریکا مهاجرت کردند. جان کری در ابتدای جنگ ویتنام عازم آن کشور شد و چندین مدال شجاعت گرفت. وی پس از پایان جنگ به جنبش ضد جنگ پیوست و سخنرانی وی در کنگره آمریکا دولت آمریکا را تحت فشار زیاد گذاشت تا به حضور نیروهای آمریکایی در ویتنام پایان دهند. رابطه با خانواده کندی در نوامبر ۱۹۶۰، کری اولین سخنرانی سیاسی خود را برای راهیابی جان اف کندی به کاخ سفید انجام داد. در سال ۱۹۶۲، کری یکی از داوطلبان برای اولین کمپین سناتوری تد کندی بود. در تابستان همان سال وی با ژانت آوچینکلوس جنینگز خواهر ناتنی بانوی اول ایالات متحده ژاکلین کندی ملاقاتی داشت. ژانت جنینگز کری را دعوت به بازدید از املاک و خانواده اش و مزرعه هامراسمیت در رود آیلند نمود. این نخستین جایی بود که کری رئیس‌جمهور جان اف کندی را برای اولین بار ملاقات کرد. به گفته کری زمانی که کندی رئیس‌جمهور بود کری از وی در مورد رفتن به دانشگاه ییل پرسیده بود. کندی ادا و شکلک درآورد، چرا که کندی به دانشگاه هاروارد رقیب رفته بود. کری بعدها یادآور می‌شود: او به من لبخند زد و گفت که در این مورد نگران نباشید چون من در حال حاضر بیش از حد یک مرد ییل هستم. بگفته کری، رئیس‌جمهور اظهار نظر مشهور خود اینکه چگونه می‌توان بهترین دو جهان را داشت گفته بود: با تحصیلات در هاروارد و مدرک گرفتن از ییل. در اشاره به درجه افتخاری که چند ماه قبل از دانشگاه ییل دریافت کرده بود. تحصیلات دانشگاهی وی در سال ۱۹۶۲ در دانشگاه ییل در رشته علوم سیاسی پذیرفته شد. فعالیت‌های ضد جنگ (۱۹۷۰–۱۹۷۱) کری پس از بازگشت از جنگ در ویتنام، به گروه سربازان ضد جنگ ویتنام (VVAW) پیوست. فعالیت تعدادی حدود ۲۰۰۰۰ سرباز ضد جنگ (VVAW) در آن سالها و رهبری کری بر آنها توجه مؤثر و خشم برخی از جمله دولت ریچارد نیکسون را به خود جلب کرد. سنای ایالات متحده وی در سال ۱۹۸۴ در انتخابات سنا شرکت کرد و توانست به جای سناتور بازنشسته پال سونگاس به نمایندگی ایالت ماساچوست وارد سنا شود. وی در طول ۲۰ سال حضور در سنا ۳ بار در سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۶ و ۲۰۰۲ و ۲۰۰۸ از نو از سوی مردم ماساچوست برگزیده شده‌است. او همواره مشغول کار و فعالیت برای دموکراتها است و در دولت دوم اوباما به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب شد. انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴ سناتور کری در فوریه ۲۰۰۳ با ثبت نام در کمیسیون انتخابات آمریکا فعالیت ستاد انتخاباتی خود را آغاز و اجازه دریافت کمک‌های مالی پیدا کرد. در فوریه ۲۰۰۴ با آغاز انتخابات مقدماتی حزب دموکرات برخلاف انتظار همگان با برنده شدن در ۴۶ مرحله از ۵۰ مرحله با اکثریت قاطع به عنوان نامزد حزب دموکرات برگزیده شد. در ژوئیه ۲۰۰۴ نیز با انتخاب سناتور جان ادواردز رقیب سابق انتخاباتی اش، به عنوان نامزد پست معاونت رئیس‌جمهور، فصل تازه‌ای از فعالیت‌های انتخاباتی‌اش را گشود. وزارت امور خارجه کری در سال ۲۰۱۳، بعد از استعفای هیلاری کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه دوم کابینهٔ باراک اوباما شروع به کار کرد. بیشترین فعالیت جان کری در دورهٔ تصدی وی بر وزارت امور خارجه، حضور چشمگیر در مذاکرات هسته‌ای ایران و به خصوص مذاکره با شخص محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران بود. مأموریت او در این مقام با پایان یافتن دولت اوباما در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷ پایان یافت. مذاکرات هسته‌ای با ایران پس از ۳۴ سال او اولین وزیر امور خارجه آمریکا بود که در روز ۵ مهر ۱۳۹۲، با محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در حاشیه شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و با برنامه‌ریزی قبلی در اولین مذاکره ایران و ۱+۵ در دولت یازدهم دیدار کرد. در حاشیه این مذاکره، ظریف و کری گفتگو و دیداری دو جانبه نیز داشتند. پس از پایان این دیدار کری در کنفرانس خبری خود گفت: «با ظریف ملاقات داشتم، لحن او حقیقتاً متفاوت بود.» با آغاز کار دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران، به ریاست حسن روحانی، و تعیین محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه ایران و مسئول انجام مذاکرات هسته‌ای، وزرای خارجه ایران و آمریکا بر سر یک میز به مذاکره نشستند. نهایتاً در گام اول توافق هسته‌ای ژنو و در گام دوم تفاهم هسته‌ای لوزان میان ایران و پنج بعلاوه یک منعقد گردید؛ و پس از حدود دو سال مذاکره، در ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴، مذاکرات به انعقاد برنامه جامع اقدام مشترک منجر گردید. زندگی شخصی کری در یک منطقه تاریخی در شهر بوستون به نام بیکن هیل زندگی می‌کند که یکی از گران‌قیمت‌ترین مناطق این شهر به‌شمار می‌رود. دختر او ونسسا کری در سال ۲۰۰۹ با بهروز والا ناهید پزشک و جراح مغز ایرانی-آمریکایی در بیمارستان ماساچوست ازدواج نموده‌است. منابع پیوند به بیرون وبگاه رسمی ستاد انتخاباتی کری-ادواردز وبگاه رسمی جان کری در سنا جان کری اعضای کابینه باراک اوباما افراد آمریکایی اتریشی یهودی‌تبار افراد آمریکایی اتریش‌تبار افراد آمریکایی اسکاتلندی‌تبار افراد آمریکایی انگلیسی‌تبار افراد آمریکایی ایرلندی-اسکاتلندی‌تبار افراد آمریکایی چک یهودی‌تبار افراد آمریکایی مجارستانی‌تبار افراد آمریکایی یهودی‌تبار افراد جنگ ویتنام اهل ایالات متحده آمریکا افراد زنده افسران بزرگ لژیون دونور افسران نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا اهالی آورورا، شهر اهالی شیلمارک، ماساچوست اهالی گروتون، ماساچوست اهالی میلیس، ماساچوست اهالی والتهام، ماساچوست پیروان کلیسای کاتولیک رم اهل ایالات متحده آمریکا خانواده فوربس خانواده کورنل دانش‌آموختگان دانشگاه ییل دانش‌آموختگان مدرسه سینت پال دریافت‌کنندگان ستاره نقره‌ای دریافت‌کنندگان مدال پرپل هارت دریافت‌کنندگان مدال ستاره برنزی دموکرات‌های اهل ماساچوست زادگان ۱۹۴۳ (میلادی) سیاستمداران اهل ایالات متحده آمریکا سیاستمداران اهل بوستون سیاستمداران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا سیاستمداران سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا صلیب‌های بزرگ درجه ۱ نشان افتخار شایستگی جمهوری فدرال آلمان فعالان ضد جنگ ویتنام اهل ایالات متحده آمریکا کاتولیک‌های رومی سده ۲۰ (میلادی) کاتولیک‌های رومی سده ۲۱ (میلادی) معاونان فرماندار ماساچوست مفقودالاثرهای جنگ ویتنام نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا ۲۰۰۴ (میلادی) نامزدهای ریاست جمهوری حزب دموکرات (ایالات متحده آمریکا) نجات‌یافتگان از سرطان نمایندگان سنای حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا نمایندگان مجلس سنای ایالات متحده آمریکا از ایالت ماساچوست نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا نویسندگان سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا نظامیان اهل ماساچوست نظامیان ایالات متحده آمریکا در جنگ ویتنام وزیران امور خارجه ایالات متحده آمریکا وکیلان اهل ماساچوست یهودی‌تبارهای مجارستانی اهل ایالات متحده آمریکا اعضای شورای روابط خارجی تایم ۱۰۰
2704
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84
استان اردبیل
استان اردبیل یکی از استان‌های ایران به مرکزیت شهر اردبیل است که در منطقه آذربایجان واقع شده‌است. مساحت این استان ۱۷۹۵۳ کیلومتر مربع و جمعیت آن بر اساس سرشماری سال ۱۴۰۰ برابر ۱,۶۴۷,۰۰ نفر می‌ باشد. شهرستان این استان عبارتند از: اردبیل ، مشگین شهر ، پارس‌آباد ، خلخال ، نمین ، گرمی ، بیله سوار ، اصلاندوز ، نیر ، کوثر ، انگوت ، سرعین این استان بر طبق آخرین تقسیمات کشوری شامل ۱۲ شهرستان، ۳۱ بخش، ۳۵ شهر و ۷۵ دهستان می‌باشد. این استان در ۲۳ فروردین سال ۱۳۷۲ از استان آذربایجان شرقی جدا و به استانی مستقل تبدیل شد. مردم اکثر ساکنان استان اردِبیل را آذربایجانی‌ها تشکیل می‌دهند که به زبان ترکی آذربایجانی سخن می‌گویند. تالش‌ها دیگر ساکنان استان اردبیل که در اکثر روستاهای عنبران نمین هستند که به زبان تالشی سخن می‌گویند. در بخش‌هایی از شهرستان خلخال (در جنوب استان) تات‌ها سکونت دارند و زبان تاتی رایج است. در شهر خلخال و همچنین در روستاهای شمال و جنوب خلخال تعداد کمی از کردها ساکن هستند که به زبان کردی کرمانجی صحبت میکنند کردها از خراسان به این منطقه مهاجرت کرده اند و در حال حاظر اکثرا آنها به گیلان مهاجرت کرده ا‌ند. جغرافیا استان اردبیل در منطقه آذربایجان واقع شده‌است. این استان از شمال به جمهوری آذربایجان، از سمت غرب به استان آذربایجان شرقی، از سمت شرق به استان گیلان و از سمت جنوب به استان زنجان محدود شده‌است. استان اردبیل، طبق آخرین تقسیمات کشوری، از ۱۲شهرستان، ۳۱ بخش، ۳۵ شهر و ۷۵ دهستان تشکیل یافته‌است. استان اردبیل قبلاً یکی از شهرستان‌های بزرگ استان آذربایجان شرقی بود که بعداًدر سال ۱۳۷۲ به علت درخواست مردم اردبیل تبدیل به استان شد. تقسیم استان استان اردبیل دارای ۱۲ شهرستان، ۳۵ شهر، ۳۱ بخش و ۷۵ دهستان است:استان اردبیل{| class="wikitable" style="text-align:center" |- !ردیف!!نام شهرستان!!مرکز شهرستان !سال تأسیس !جدا شدن از شهرستان یا استان !مساحت شهرستان (Km²) !جمعیت مرکز شهرستان ۱۳۹۵!!جمعیت شهرستان ۱۳۹۵ |- !۱ |اردبیل |اردبیل |۱۳۱۶ | - |۲٬۱۷۴ |۵۲۹٬۳۷۴ نفر |۶۰۵٬۹۹۲ نفر |- !۳ |مشگین‌شهر||مشگین‌شهر |۱۳۲۷ | | ۳٬۸۲۲||۷۴٬۱۰۹ نفر||۱۴۹٬۹۴۱ نفر |- !۷ |خلخال||خلخال |۱۳۲۲ |اردبیل| ۲٬۸۲۷||۳۹٬۳۰۴ نفر |۸۶٬۷۳۱ نفر |- !۵ |گرمی||گرمی |۱۳۵۵ | | |۲۸٬۹۶۷ نفر |۵۶٬۴۷۳ نفر |- !۲ |پارس‌آباد||پارس‌آباد |۱۳۷۰ | | ۸۱۴||۹۳٬۳۸۷ نفر |۱۴۵٬۰۹۵ نفر |- !۴ |بیله‌سوار||بیله‌سوار |۱۳۷۰ | | ۱٬۷۴۲||۱۶٬۱۸۸ نفر |۵۱٬۴۰۴ نفر |- !۸ |کوثر||گیوی |۱۳۷۵ |خلخال| ۱٬۲۸۴||۷٬۱۰۱ نفر||۲۲٬۱۲۷ نفر |- !۱۰ |نمین||نمین |۱۳۷۵ |اردبیل| ۹۳۸||۱۳٬۶۵۹ نفر||۶۰٬۶۵۹ نفر |- !۶ |نیر||نیر |۱۳۷۶ |اردبیل| ۱٬۲۳۰||۵٬۸۷۳ نفر |۲۰٬۸۶۴ نفر |- !۹ |سرعین||سرعین |۱۳۸۸ |اردبیل| ۴۰۵||۵٬۴۵۹ نفر||۱۸٬۲۰۰ نفر |- !۱۱ |اصلاندوز||اصلاندوز |۱۳۹۷ |پارس‌آباد|۵۹۲ |۶٬۳۴۸ نفر||۳۲٬۵۰۶ نفر |- !۱۲ |انگوت||انگوت |۱۳۹۹ |گرمی| ۱٬۰۴۸||۲٬۶۴۵ نفر||۲۰٬۴۲۸ نفر |- !۱۳ |هیر |- گردشگری شاخص گردشگری استان اردبیل در تمام طول سال متنوع می‌باشد. به گونه‌ای که بهترین ماه‌ها از نظر دارا بودن شرایط آسایشی برای گردشگران، ماه‌های فروردین، اردیبهشت و مهر می‌باشند که بهترین شرایط را از نظر آسایشی به خود اختصاص داده‌اند و در مقابل ماه‌های دی و بهمن از بدترین شرایط آسایشی و بیوکلیمایی برخوردارند. برخی از جاذبه‌های گردشگری استان اردبیل عبارتند از: آرامگاه شیخ صفی‌الدین (میراث جهانی یونسکو) منطقه گردشگری لرد در شهرستان خلخال محوطه گردشگری سئوگی داغی روستای میجمیر قیز قالاسی یا کوه دختر در شهرستان نیر منطقه حفاظت شده آق داغ در روستای گردشگری لرد، بقعه سید امین الدین جبراییل، روستای گردشگری لرد، آبشار سیبیه خانی «طولانی‌ترین چشمه آبشار ایران» در روستای گردشگری لرد، مقبره شیخ حیدر، غار سنگی کوخول عنبر در روستای گردشگری لرد، کلیسای مریم مقدس اردبیل، قزل بولاغی «دشت شقایق»[[روستای سجهرود خلخال]]، موزه مردم‌شناسی اردبیل، جمعه مسجد، سنگ نبشه ساسانی، آثار صخره‌ای ویند، امامزاده محمد در روستای توریستی لرد خلخال، کاروانسرای شاه عباسی (اردبیل)، شهر یئری، بازار اردبیل، دریاچه شورابیل، سبلان، شیروان دره‌سی، عمارت آقازاده اردبیلی، جنگل فندقلو، پیست اسکی روی چمن جنگل فندقلوی نمین (اردبیل)، پیست اسکی آلوارس سرعین، منطقه گردشگری کپز، تفرجگاه بولاغلار، منطقه گردشگری ازناو، آب گرم روستای تیل، روستای گردشگری کزج، ژئوپارک دربندمشکول (شهرستان کوثر)، گیلوان، دریاچه نئور، مجتمع‌های آبگرم آبدرمانی سرعین، چشمه آب گرم شابیل، قوتورسویی، آبگرم گیوی، آبشار سردابه، آبشار گورگور آلوارس، آبشار شورشورنه (نمین)، آبشار دیز (خلخال)، آبشار نره گر اسبو، مجموعه گردشگری سوگی داغی _ بام اردبیل در شهرستان (نیر)، آبشار شیروان دره، آبشار گورگور (مشگین‌شهر)، قلعه بربر، قلعه بوینی یوغون، دژ قهقهه، کهنه قلعه، قلعه بربر، دیو قالاسی، قیزقالاسی، قلعه اولتان، قلعه خسرو، غار تاریخی لاهرود، غار هفت خانه، غار تاریخی لاهرود، حمام درو، حمام سنگی شهر گیوی. ثبت ملی صنایع دستی در کشور در ۱۵ دی ماه ۱۳۹۹ شهر عنبران به عنوان شهر ملی گلیم و شهر اصلاندوز به عنوان شهر ملی ورنی در سطح کشور معرفی گردید. چشمه‌های آب معدنی استان اردبیل یکی از مهم‌ترین جاذبه‌های گردشگری استان اردبیل، چشمه‌های آبگرم این استان واقع در شهر سرعین در ۲۰ کیلومتری شهر اردبیل است. در این شهر، ۸ چشمه آبگرم معدنی وجود دارد. چشمه‌های آبگرم برجلو و قینرجه در روستاهای برجلو و میجمیر در فاصله ۳۰ کیلومتری از شهر اردبیل قرار دارند، علاوه بر این چشمه‌های آب معدنی شابیل و قوتورسویی نیز در لاهرود قرار دارد، به غیر از این دو شهر ۱۲ چشمه آب معدنی دیگر در شهرهای دیگر استان از جمله گیوی، نیر و مشگین‌شهر وجود دارد. سبلان کوهستان سبلان در جنوب شرقی مشکین شهر و در فاصله ۲۵ کیلومتری آن واقع شده‌است. این کوهستان دارای پوشش گیاهی متنوعی است و بیش از ۳۰۰۰ گونه گیاهی در آن شناسایی شده‌است. این کوه، یکی از آتشفشانهای خاموش کشور محسوب می‌شود و ارتفاع بلندترین قله این کوه که سلطان ساوالان نام دارد، ۴۸۴۸ متر از سطح دریا می‌باشد. آرامگاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی بقعه شیخ صفی‌الدین اردبیلی یکی از ده اثر باستانی مهم کشور به‌شمار می‌رود. این بنا در سال ۷۶۵ هجری بنا شده‌است و در طول زمان مورد احترام پادشاهان صفوی بوده‌است. بنای کنونی این بقعه شامل مجموعه‌ای از گورهای شاهان و شاهزادگان صفوی و چند ساختمان دیگر (ازجمله آرامگاه شاه اسماعیل صفوی، مسجد جنت سرا، چینی‌خانه، حرم‌خانه و…) می‌شود. این اثر سال ۱۳۸۹ در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت رسید. شورابیل دریاچه شورابیل در حریم شهری اردبیل قرار دارد و شهرکهای کوثر. مهر. راه و ترابری. دادگستری؛ ولیعصر و دانشگاه‌های محقق اردبیلی. پیام نور. علوم پزشکی و نمایشگاه بین‌المللی اردبیل درحاشیه این دریاچه قرارگرفته‌اند. دریاچه شورابیل که مساحت آن ۱۲۰ هکتار و برای مصارف کشاورزی قابل استفاده بوده و در حال حاضر نوعی ماهی در آن پرورش داده می‌شود. طبیعت آبشارها چشمه آبشار سبیه خانی یا آق بلاغ، با قریب بر ۱۸۰ متر، طولانی‌ترین آبشار ایران است که در روستای لرد بخش شاهرود خلخال استان اردبیل واقع است. چشمه آبشار سبیه خانی با طول ۱۸۰ متر، لقب طولانی‌ترین آبشار «چشمه آبشار» ایران را به خود اختصاص داده‌است و به دلیل عدم پیگیری مسئولان به ثبت نرسیده‌است. این آبشار در روستای توریستی لرد از توابع بخش شاهرود خلخال استان اردبیل با ارتفاع ۳۳۲۲ متر از سطح دریا، بلندترین نقطه شهرستان خلخال بشمار می‌رود. در دامنه‌های این رشته کوه چشمه سارهای فراوانی وجود دارد که تأمین‌کننده آب جریان‌هایی چون میانرودان، گلبند رود، رودخانه زال و… می‌باشند. مهم‌ترین چشمه این ناحیه که آبدهی قابل توجهی دارد، چشمه سبیه خانی است. این چشمه که در بالا قرار گرفته و آب بسیار سردی را حتی در گرم‌ترین روزهای تابستان دارد و خواص اعجاب‌انگیزی دارد، بلافاصله پس از خروج، آبشار بسیار زیبا و با دورنمای جالب و دیدنی و سفید رنگ تشکیل می‌دهد. وجود گونه‌های متنوع گیاهی درختی و علفی، خصوصاً داروهای گیاهی مانند قارچ‌های طبیعی خوراکی، گلپر و . . . در پیرامون این آبشار زیبایی آن را دو چندان می‌نماید. آب این چشمه، منشأ تشکیل یکی از سر شاخه‌های اصلی رودخانه زال می‌باشد که از طریق این رود به رودخانه قزل اوزن تخلیه می‌شود. این چشمه و آبشار در محدوده منطقه حفاظت شده آق داغ که مهم‌ترین زیستگاه حیات وحش در استان اردبیل است، قرار دارد. نزدیکترین راه ارتباطی به آبشار سیبیه خانی، از طریق روستای گردشگری لرد که در بخش شاهرود خلخال واقع شده، میسر است. همه ساله ایرانگردان، کوهنوردان و علاقه‌مندان به طبیعت، بخصوص در فصل بهار، این منطقه بکر و دست نخورده را مقصد خود قرار می‌دهند. لازم بذکر است که اخیراً تورهای گردشگری نیز، در این منطقه تورهایی را برگزار می‌کنند و همین علت، باعث رونق صنعت توریسم در روستا گردیده‌است. بهترین فصل برای دیدن شگفتی‌های منطقه، شنیدن صدای کبکان و بلبلان و صدای روح بخش آب، فصل بهار، بویژه ماه‌های اردیبهشت و خرداد می‌باشد. کوهستان ارتفاعات واقع در این استان عبارت‌اند از: سبلان منطقه حفاظت‌شده آق‌داغ در روستای توریستی لرد با دارا بودن انواع مختلف گونه‌های جانوری اهاربهارروستای کوهساره ارتفاعات باغرو صلوات داغ خروسلو رودخانه‌ها رودخانه‌های واقع در این استان عبارت اند از: بالقلی چای (داخل شهر اردبیل) ارس سدیامچی خلخال چای قره‌سو (قره سو یکی از طولانی‌ترین رودخانه‌های دایمی استان اردبیل است که امروزه بر اثر کمبود بارندگی وسد سازی‌های معیشتی بدون برنامه در حال تبدی شدن به یک رود فصلی است. قره سو از طبیعت بکری برخوردار بوده ودارای یکی از منحصر به فردترین گونه‌های جانوری می‌باشد، که از این میان گونه‌های آبزی رودخانه از تنوع کم‌نظیری برخوردار است؛ ماهیانی مانند قزل آلا، کپور رودخانه‌ای، شیربیت نوعی ماهی مخصوص این رودخانه، زرد پر و ماهی سفید رودخانه که نسل این دونوع گونه آخری امروزه بر اثر کم‌آبی و استفاده بیش از اندازه آفت کش‌های زراعی در حال نابودی است. در ضمن لازم به یادآوری است که سرچشمه این رود از قسمت جنوبی کوهستان سبلان در اطراف شهرستان اردبیل بوده و بعد از گذراندن مسیر پر پیچ وخم از دل کوه‌ها و دره‌ها به رودخانهٔ ارس می‌پیوندد) بالهارود گرمی چای دره‌رود خیاوچای نمین‌چای آستاراچای کورائیم چای دریاچه‌ها دریاچه‌هایی که در استان اردبیل واقع شده‌اند عبارت‌اند از: دریاچه شورابیل (دریاچه شورابیل در حریم شهری اردبیل قرار دارد و شهرکهای کوثر. مهر. راه و ترابری. دادگستری؛ ولیعصر و دانشگاه‌های محقق اردبیلی. پیام نور. علوم پزشکی و نمایشگاه بین‌المللی اردبیل درحاشیه این دریاچه قرارگرفته‌اند) دریاچه نئور هیر دریاچه شورگل دریاچه گیلارلو (گرمی) دریاچه نوشهر دریاچه آلوچه دریاچه کمی‌آباد (سد مخزنی) دریاچه ملااحمد مرداب قره‌سو سبلان روستای کوهساره جنگل‌ها جنگل‌های حیران اردبیل، نمین، و مجموعه جنگل‌های فندق‌لو پیکره سنگی بابا داوود عنبران، جنگل‌های نیمه پراکنده دامنه جنوبی و شمالی سبلان و پراکنده ارسباران از جمله جنگل‌های واقع در استان اردبیل هستند. روستای یایچی و کولانکوه، از بهترین مکان‌های گردشگری استان اردبیل می‌باشد. مانند باغ بزرگ آلوچه، سیب، گیلدیح و … می‌باشد٫جنگلهای واقع اق چای. صنعت استان اردبیل در حال حاضر دارای ۸ شهرک صنعتی است. این استان همچنین دارای کارخانجات بزرگ نساجی، سیمان، ذوب آهن و کشت و صنعت شهرک خصوص آرتا می‌باشد. فرهنگ بومی صنایع دستی گلیم، جاجیم، شال، مسند، سفال، معرق، منبت و خراطی، مصنوعات چرمی و قالی بافی (قالیچه قوبای خلخال)، قلاب بافی، مفرش، خورجین، ورنی (ورنی و زیرانداز حاوی رنگ‌ها و طرحهایی برگرفته از طبیعت زیبای آذربایجان، بیشتر توسط عشایر شاهسون دشت مغان بافته می‌شود). غذاهای محلی عسل با قیماق، آش شیر، آش دوغ، پیچاق قیمه، کوفته، لَوَنگی، خشیل، هرا، قویماق، ترشی قرمه، ساج ایچی سبزی قرمه، سوغان سو، آش اوماج، آَش یارما، بزباش، خورش قاتق، تاس‌کباب، چیغیرتما، حلوا زرد، تر حلوا، حلوای زنجبیل، دلمه، قیساوا و قیقاناق سوغات عسل خالص سبلان (اردبیل پایتخت عسل ایران)، قالی، مسند، سرشیر، کره، حلوای سیاه، آبنبات، شیرینیهای محلی، فتیر و تخمه آفتابگردان، عسل، عصاره شهدآمیز گل‌های رنگارنگ و عطرآگین طبیعت سرسبز خلخال مشهورترین سوغات منطقه می‌باشد. حلوای سیاه استان به صورت معجونی از جوانه گندم و کره طبیعی نشاط بخش و مقوی است. گونه‌های زبانی استان اردبیل با توجه به‌وسعت کم خود، دارای تنوع زبانی قابل توجهی می‌باشد در کنار زبان ترکی آذربایجانی که اکثریت ساکنان استان به آن تکلم می‌کنند، زبان تاتی نیز در شهر کلور و در روستاهای بخش شاهرود و خورش رستم از شهرستان خلخال، تالشی در بخش عنبران از شهرستان نمین تکلم می‌شود. نظرسنجی سال ۱۳۸۹ طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونه‌گیری شد در استان اردبیل به قرار زیر بود: ۹۸٫۲ ترک (۹۷٫۱٪ مرد، ۹۹٫۳٪ زن)، ۱٫۱ تات (۱٫۵٪ مرد، ۰٫۷٪ زن)، ۰٫۴ کرد (۰٫۷٪ مرد) و ۰٫۴ بدون‌جواب بودند. نگارخانه جستارهای وابسته جمعیت شهرهای استان اردبیل پانویس منابع پیوند به بیرون وبگاه استانداری اردبیل دریاچه شورابیل بررسی نجومی آثار باستانی استان اردبیل از دیدگاه نجوم آمار تفصیلی نفوس و خانوار نقاط جمعیتی استان اردبیل از آذربایجان اردبیل بنیان‌گذاری‌های ۱۳۷۲ در ایران
2706
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%88%20%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
استان سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان استانی در جنوب شرقی ایران است که دارای جمعیت ۲٬۷۷۵٬۰۱۴ نفر می‌باشد و پس از کرمان، دومین استان پهناور ایران به‌شمار می‌رود. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از گوناگونی آب‌وهوایی و اقلیمی ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد. زاهدان مرکز این استان از طریق راه‌آهن با میرجاوه و پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راه‌آهن سراسری ایران متصل است. استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوه‌های استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت بالایی برای توسعه و آبادانی برخوردار است. اگرچه در دهه‌های اخیر، کشف منابع طبیعی و معدن‌های بزرگ در استان رخ داد اما ایجاد صنایع در آن، با مشکل روبرو بوده و فقر در این استان گسترش یافته‌است. آموزش در این استان نیز با مشکل روبرو شده‌است و رسانه‌ها از «آمار تکان‌دهندهٔ محرومیت تحصیلی در سیستان‌وبلوچستان» و «نبود امکانات اولیه برای تحصیل در مدارس این استان» نوشته‌اند. مردم این استان از دید امکانات ورزشی و سرگرمی نیز محروم هستند. کمبودهای بهداشت و درمان در این استان، بارها مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته‌است. در تیر ۱۴۰۰، استاندار سیستان و بلوچستان گفت که با «کمترین امکانات در حال مقابله با موج جدید کرونا هستیم» و اعلام کرد که ۱۰ شهر این استان، بیمارستان ندارند. زنان این استان از نظر سواد، درمانی، اجتماعی و رسانه‌ای دچار مشکلات جدی هستند. در برخی نقاط استان افراد برای دستیابی به آب باید حدود ۴ کیلومتر راه طی کنند تا بتوانند از آب آشامیدنی استفاده کنند. نامگذاری سیستان که تغییر یافتهٔ سجستان یا سکستان است به «معنای سرزمین قوم سکا» است. قوم سکا نزدیک ۲۵۰۰ سال پ.م. به حاشیهٔ رودخانهٔ هیرمند آمدند. پس از یورش سکاها به این منطقه، نام پیشین زرنج یا زرنگ به سکستان تغییر یافت. در گذشته زمین‌هایی با تپه‌هایی از ماسه‌های روان و رسوبات دریایی بوده که بخشی از آن در مسیر رودخانهٔ هیرمند قرار داشته‌است. با کم شدن آب رودخانه بر بزرگی خشکی‌های پیرامونش افزوده شد و با اتصال دو آبادی نخستین به نام‌های ناصر آباد یا شهر ناصری و حسین‌آباد، آبادی بزرگی تشکیل می‌گردد که در سال ۱۳۱۴ خورشیدی بر پایهٔ مصوبهٔ هیئت وزیران، آن آبادی را زابل نامیدند و در سال ۱۳۱۶ خورشیدی نیز به مرکز سیستان تبدیل شد و نام سیستان به بلوچستان افزوده شد. نامگذاری بلوچستان (مکران) منطقهٔ بلوچستان در قدیم به نام ماکا، ایالت چهاردهم ایران در دوران امپراطوری هخامنشی بوده‌است که سپس در دوران پسین به مکران، تبدیل و احتمال می‌رود که پس از تسخیر توسط نادرشاه افشار (۱۱۶۰–۱۱۰۰ ه‍.ق) این ناحیه به بلوچستان تبدیل شده‌است. فردوسی در شاهنامه به مکران اشاره کرده‌است هنگامی که فرماندهٔ سپاه قوم کوچ وبلوچ به نام اشکش به مکران می‌رود: پس گستهم اشکش تیز گوش /که بازور و دل بود و با مغز وهوش ' 'سپاهش زگردان کوچ و بلوچ /سگالیده جنگ وبرآورده خوج کسی درجهان پشت ایشان ندید/برهنه یک انگشت ایشان ندید ' 'درفشی برآورده پیکر پلنگ /همی از درفشش بیارید جنگ چو آگاه شد اشکش آمد براه/ ابا لشکری ساخته پیش شاه همه تیز و مکران بیاراستنند/زهرجای رامشگران خواستند پیشینه پیش از اسلام در شهرستان سراوان، تپه ای سنگی وجود دارد که مردم محلی از قدیم به آن کوه مهرگان می‌گویند و از اجداد خود نقل می‌کنند که در روزهای معین مردمی بالای این تپه آتش می‌افروختند و مراسم نیایش اهورامزدا به جای می‌آوردند. در محدوده آن نیز سنگ نگاره‌هایی یافت می‌شود که مربوط به دوران شکار و پیش از پیدایش زبان می‌باشد. بیشتر آثار تاریخی پیش از اسلام از بین رفته‌اند و تنها خرابه‌هایی از آن برجا مانده‌است. سیستان و بلوچستان از دو ناحیه سیستان (زابل شهرهای اطراف ان) و بلوچستان (سرحدومکران - سرحد شامل زاهدان خاش وتوابع ان مکران شامل سراوان نیکشهر ایرانشهر تا چابهار) تشکیل شده‌است. سرزمین اساطیری سیستان که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. سیستان همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند. د. «نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به‌شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند. اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب، زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند. سرزمین سیستان دارای مکان‌های باستانی و دیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور می‌کند. در کوه خواجه آثاری از سلسله‌های اشکانیان، ساسانیان و حکومت‌های اسلامی بعد از آن‌ها برجا مانده‌است. سرزمین مکران که یونانی‌ها آن را «گدروزیا» نامیده‌اند. در زمان قدیم در سرزمین مکران باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمه‌ای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. در فرهنگ معین دربارهٔ قوم بلوج آمده‌است: «قومی صحرانشین و مقیم مکران، طوایف خارجی در آن ناحیه نسبتاً نفوذ نکرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نموده‌اند. آنان زبان خاص خود را دارند که به مکرانی معروف است در تپه‌های مکران آثاری به دست آمده‌است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد می‌رساند. در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عرب‌ها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفت‌ها و جنگ‌های مردم مکران با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد. در سال ۳۰۴ هجری قمری، سرزمین مکران به وسیله دیلمیان فتح گردید. در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه مکران نیز توسط آن‌ها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، مکران اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت. جنگ جهانی اول در نخستین روز اکتبر سال ۱۸۷۷ ژنرال ریجنالد ادوارد هری دایر به بهانه همکاری سرداران بلوچ با قوای آلمانی به بلوچستان حمله کرد. هنگامی که کمپانی هند شرقی بر هند و پاکستان امروزی مسلط شد و منطقه کلات و بلوچستان پاکستان به تصرف انگلیسی‌ها درآمد، سرداران بلوچ برای اهداف استعماری انگلیس مانع‌تراشی می‌کردند. آنها با حمله به کاروان انگلیسی‌ها مانع حضور انگلیس در سرحد بلوچستان شده بودند. در این زمان انگلیس به فکر کشیدن خط آهن به بلوچستان ایران بود. مهم‌ترین سرداران بلوچ که با انگلیسی‌ها جنگیدند سردار جمعه خان اسماعیل زهی، سردار خلیل خان گمشادزهی در منطقه گشت و سردار جنیدخان یار احمد زهی بودند. جنگ‌های این سرداران بلوچ با قوای انگلیس منجر به کشته شدن بسیاری از نیروهای انگلیسی شد در نبردی که بین نیروهای جمعه خان با انگلیس در شمال زاهدان کنونی روی داد بیش از ۷۰ انگلیسی کشته شدند. در نبرد دره نالک در نزدیکی روستای سنگان نیز بیش از ۳۳۰ انگلیسی به قتل رسیدند. شاهنشاهی پهلوی هنگام به حکومت رسیدن رضاخان، قوای دولتی حکومت وقت به فرماندهی امان‌الله جهانبانی در سال ۱۳۰۷ به بلوچستان اعزام و لشکر کشی می‌کنند و پس از درگیری با دوست محمدخان (حاکم وقت بلوچستان) و نیروهایش موفق می‌شوند آنها را شکست دهند. پس از آن، بلوچستان زیر نظر حکومت مرکزی ایران اداره می‌شود و حکومتِ سرداران و خوانین بومی، به پایان می‌رسد. امان‌الله جهانبانی خاطرات خود را در این مورد در کتاب‌هایی با عنوان عملیات قشون در بلوچستانُ و در کتابی دیگربه نام سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن منتشر کرده‌است. جمهوری اسلامی در شهریور ۱۳۹۲، حلیمه عالی، نمایندهٔ زابل در مجلس ایران دربارهٔ افزایش یافتن مهاجرت از استان سیستان و بلوچستان به دلیل خشک‌سالی، هشدار داد و از دولت جمهوری اسلامی ایران درخواست کرد که به زنده‌کردن دریاچه هامون بپردازد. تالاب بین‌المللی هامون در این دوران، خشک شده بود و طوفان شن و گرد و غبار تشدید شد. گزارشی در بهمن ۱۳۹۲ در بی‌بی‌سی فارسی، نوشت «سیستان و بلوچستان سرزمین پهناور و نسبتاً فراموش شده‌ای است که همواره در صدر جدول شاخص‌های توسعه‌نیافتگی و محرومیت‌ها پدیدار می‌شود، یا کشتارهای مقطعی گروهای خشونتگرا نظر را بسوی آن جلب می‌کند». تا این سال، برپایهٔ واپسین بررسی مرکز آمار ایران، نرخ مشارکت اقتصادی در استان سیستان و بلوچستان، کمترین در سطح ایران بوده‌است. یک سال پیش از این، وجود داشتن منابع بزرگ انرژی در سواحل دریای بلوچستان، تأیید شده بود. در این گزارش گفته شد که اندک طرح‌های عمرانی و صنعتی این استان، پیشرفت فیزیکی بیشتر از چهل درصد تجربه نکرده‌اند و به‌طور معمول بیشتر آنان به جز پروژه‌های نظامی یا امنیتی، نیمه‌کاره رها می‌شده‌اند. حتی در تاریخ نوشتن این گزارش، بلوچستان تنها استان ایران بوده‌است که گاز شهری نداشته‌است. گزارش مربوطه در این سال، ۱۳۹۲، می‌گفت که بسیاری از کشاورزان استان، با مشکل تأمین گذران زندگی و ارتزاق روبرو شده بودند. در ادامه، اعلام شد که فقر در پیرامون شهرها و به ویژه منطقه‌های روستایی در بلوچستان «بیداد می‌کند». این گزارش همچنین دولت جمهوری اسلامی ایران را به تبعیض متهم می‌کرد. این گزارش ادامه داد که در این دوره، بر پایه واپسین پژوهش وزارت بهداشت ایران، تهران و گیلان بالاترین و سیستان و بلوچستان دارای پایین‌ترین سن امید به زندگی در این کشور بوده‌اند. در سال ۱۳۹۷، گزارشی در رادیو فردا فقر گسترده در این استان را به عنوان یکی از محرکه‌های پیوستن قشرهای ضعیف جامعه به «بسیج عشایری» دانست و نوشت «تبعیض و فقر دامنه‌دار در منطقه بلوچستان دو علت ریشه‌ای مشکلاتی هستند که عواقب امنیتی فراوانی را به وجود آورده‌اند». اما پیش از این، در فروردین ۱۳۹۳، استاندار سیستان و بلوچستان گفت: «هیچ تبعیضی بین زن و مرد و اقوام و مذاهب استان سیستان و بلوچستان وجود ندارد و فقط شایسته‌سالاری مدنظر است». اعتراضات ۱۳۹۹ سیستان و بلوچستان رخداد قابل توجه دیگر در این دوره است. این اعتراضات از روز ۴ اسفند در جنوب شرق ایران، آغاز شد و در شهرهای دیگری همچون سراوان، ایران‌شهر، قلعه بید، شورو، زاهدان، سرجنگل، خاش و میرجاوه گسترش پیدا کرد. در سال ۱۳۹۹ کشتن سوخت‌بران و افراد معترض در سیستان و بلوچستان توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی رخ داد که در نمونه‌ای توسط آمریکا، محکوم شد. صدای آمریکا نیز در سه‌شنبه ۵ اسفند همین سال، بر پایهٔ ویدئوهای فرستاده‌شده و روایت‌های پخش‌شده در شبکه‌های اجتماعی گزارش کرد که جمعی از شهروندان سراوان به دنبال آنچه که «کشته شدن چندین سوخت‌بر توسط شلیک مستقیم مأموران سپاه پاسداران گزارش شده‌است، در مقابل ساختمان فرمانداری این شهرستان تجمع کردند». خبرگزاری تسنیم در تیر ۱۴۰۰ گزارشی منتشر کرد که می‌گفت سیستان و بلوچستان در پایین جدول شمار و شاخص تخت‌های بیمارستانی است و «دولتی‌ها وضعیت فاجعه‌بار را عادی جلوه می‌دهند». جمعیت‌شناسی مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیت‌های سیستانی و بلوچ می‌باشندِ. سیستانی‌ها به زبان فارسی با لهجه سیستانی حرف می‌زنند و عموماً پیرو دین اسلام و مذهب تشیع می‌باشند و بلوچ‌ها به زبان بلوچی صحبت می‌کنند و پیرو اسلام و مذهب تسنن می‌باشند هرچند اقلیتی از بلوچ‌های شیعه نیز وجودارند. سیستان شامل زابل و هامون و هیرمند و نیمروز و زهک است که البته بخش بزرگ سیستان قدیم در افغانستان بوده که هم‌اکنون جز خاک افغانستان می‌باشد. شهرستان‌های زاهدان، خاش و میرجاوه نیز جزو مناطق سرحد امروزی می‌باشند و مکران دربرگیرنده بقیه شهرها ازسراوان ایرانشهر تا چابهار می‌باشد، البته بخش بزرگی از سیستان و بلوچستان بر اساس قرارداد گلدسمید از ایران جدا شد و تا مدت‌ها به نام بلوچستان انگلیس شناخته می‌شد، اما اکنون به عنوان ایالت بلوچستان بخشی از پاکستان است. زبان زبان بلوچی زبان بلوچی از زبان‌های ایرانی شمال‌باختری است و با زبان‌های تاتی، کردی، گیلکی و تالشی نزدیکی زیادی دارد. بلوچی بیشتر رابطه نزدیکی با زبان پارتی تا زبان پارسی میانه دارد برای همین به نظر می‌رسد گویشوران این زبان در گذشتهٔ دور از نواحی شمالیِ ایران امروزی به بلوچستان کنونی کوچیده باشند. سخنگویان بلوچی احتمالاً نخست در حاشیه دریای خزر می‌زیستند و در حدود قرن چهارم هجری به مناطقی که اکنون هستند مهاجرت کرده‌اند. بسیاری از کلمات آن از واژه‌های پارسی باستان است و نحوه اتصال آن و بیان آن با زبان فارسی امروزه فرق دارد. زبان شناسان آن را در رده زبان‌های پارتی در ایران باستان (پهلوی) قرار می‌دهند که خویشاوندی نزدیکی به کردی، گیلکی و تاتی دارد. پژوهشگران با مطالعه زبان بلوچی و لهجه‌های آن چندین تقسیم‌بندی ارائه کرده‌اند. ویلهلم گایگر زبان بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروه‌های شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروه‌های شمالی و جنوبی تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجه‌ها به این واقعیت اشاره می‌کند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبان‌های هندی همسایه لغت اقتباس می‌کند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی می‌باشد. (ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققان لهجه‌های بلوچی «سر جرج گریرسون» می‌باشد. او لهجه‌های بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه می‌باشد و آنها را بر اساس منطقه عمده‌ای که در آن صحبت می‌شوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید. جوزف الفنبین در کتاب «زبان بلوچی، لهجه‌شناسی با متن» زبان بلوچی را به شش لهجه تقسیم می‌کند که عبارتند از: لهجه‌های تپه‌های شرقی، لهجه رخشان، پنجگوری، لهجه سراوان، لهجه کیچی، لهجه لتونی (لاشاری) و لهجه‌های ساحلی. گویش سیستانی گویش سیستانی یکی از گویش‌های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می‌کنند. این گویش هم‌اکنون به صورت عمده در منطقه زاهدان، زهک، هیرمند، نیمروز، زابل ایران، نیمروز و فراه، زابل، قندهار، هرات، افغانستان، و دشت گرگان. خراسان جنوبی و خراسان رضوی جاری می‌باشد. این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه‌های مرده ماوراءالنهری و تاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه‌های مشترک بسیار با بلوچی دارد. گویش سیستانی از گویش‌های وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبان‌های هندوایرانی تعلق دارند. محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش‌های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبان‌های ایرانی قید کرده‌است. آموزش نرخ باسوادی در سیستان و بلوچستان ۷۹ درصد می‌باشد که ۷ درصد پایینتر از میانگین کشوریست. در سال ۹۴، ۲۰۰ هزار کودک و نوجوان در استان سیستان و بلوچستان از تحصیل بازمانده‌اند و تنها ۵۰ درصد ورودی‌های مدارس در کسب مدرک دیپلم موفق می‌شوند، همچنین بیش از نود درصد کلاس‌های مدرسه‌ها غیراستاندارد می‌باشد استان برای رسیدن به سطح آموزشی مناسب به ۸۰۰ هزار متر مربع فضای آموزشی و ۸ هزار نیروی انسانی بیشتر نیازمند است. بر پایهٔ گزارشی در فوریهٔ ۲۰۲۱، دانش‌آموزان در استان سیستان و بلوچستان، پیوسته با کمبود کلاس و تخته‌سیاه روبرو هستند و کلاس‌های آنان نیز بیشتر نیز در کپر و چادر ایجاد می‌شود؛ پس از گسترش بیماری کرونا در ایران با نداشتن دسترسی به سیستم ارتباطی و اینترنتی برای آموزش اینترنتی روبرو گردیدند. گزارش‌هایی از نبود سیستم برق‌رسانی (که با آموزش مجازی مرتبط است) در بسیاری از منطقه‌های روستایی این استان، منتشر شده‌است. در همین تاریخ همچنین اعلام شد که بیش از نیمی از دانش‌آموزان در این استان، از شبکه شاد برای گرفتن آموزش آنلاین محروم مانده‌اند. در سال ۱۳۹۸، اقتصاد آنلاین از «آمار تکان‌دهندهٔ محرومیت تحصیلی در سیستان‌وبلوچستان» و «نبود امکانات اولیه برای تحصیل در مدارس این استان» نوشت. بهداشت و درمان کمبودهای بهداشت و درمان در این استان، بارها مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته‌است؛ در تیر ۱۴۰۰ استاندار سیستان و بلوچستان گفت که با «کمترین امکانات در حال مقابله با موج جدید کرونا هستیم» و اعلام کرد که ۱۰ شهر این استان، بیمارستان ندارند. اسماعیل حسین‌زهی، نماینده مجلس، گفت که «اوضاع سیستان و بلوچستان از مرز فاجعه رد شده» و از وضعیت خدمات درمانی در این استان به شدت انتقاد کرد. دیگران نیز از عدم رسیدگی به بحران ویروس کرونا در این استان گفتند و معین‌الدین سعیدی نیز اعلام کرد که «محدوده سواحل مکران یعنی شهرهای چابهار، کنارک، نیکشهر و قصرقند حتی یک بخش عفونی ندارد… برخورد مسئولان وزارت بهداشت، ما را متأُسف کرده» و ادامه داد «مسئولان به جای پاسخگویی، مدعی هستند». پیشتر در ۴ خرداد ۱۴۰۰، گسترش سرخک نیز در سیستان و بلوچستان گزارش شده بود. بر پایه خبری در تیر ۱۳۹۸، این استان نتوانسته‌است در شاخص شمار تخت به جمعیت، حتی به متوسط کشوری ایران برسد. وضعیت زنان چند همسری مردان در این استان مورد توجه بوده‌است و گزارشی داخلی در سال ۱۳۹۸ می‌گفت: «استان سیستان و بلوچستان در زمینهٔ چندهمسری سردمدار است، به طوری که نزدیک ۱۵ درصد زنان سیستان و بلوچستانی، همسران‌شان بیشتر از یک زن دارند». دو سال پیش از این، گزارشی دیگر می‌گفت که «وضعیت زنان در استان سیستان و بلوچستان از چند جنبه در ایران رکورددار است؛ از نظر تعداد زنانی که هوو دارند، قبل از ۱۸ سالگی زایمان می‌کنند، در هفته حتی یک بار هم به هیچ رسانه‌ای دسترسی ندارند، فاقد آگاهی صحیح دربارهٔ چگونگی پیشگیری از ایدز هستند، بالاترین نرخ بی‌سوادی دختران و زنان بالای شش سال ایران در میان آنها دیده می‌شود و استفاده از انواع وسایل پیشگیری از بارداری در میان آنها در پائین‌ترین سطح قرار دارد». جغرافیا استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع، پس از استان کرمان دومین استان پهناور ایران می‌باشد، که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خط استوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم‌تراکم‌ترین استان‌های ایران است. استان سیستان و بلوچستان از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب به دریای عمان و از مغرب به استان‌های کرمان و هرمزگان محدود می‌شود. سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و تنها استان ایران است که با پاکستان مرز مشترک دارد و همچنین به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است شمال استان، برآمده از آبرفت‌های رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان در مواقع پرآبی را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی می‌باشد که در شمال استان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی‌متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی‌متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سال‌هایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای صد و بیست روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید خشکی محیط مؤثر است. بلوچستان دارای وسعت زیاد و آب و هوای متنوع و در برخی از مناطق دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی بلوچستان (مکران) با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره‌گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از بلوچستان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها منبع تأمین آب به‌شمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵–۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۱۳۹/۸ میلی‌متر و میانگین دمای سالیانه ۲۲/۶ درجه سانتی گراد، می‌باشد. آب و هوا استان سیستان و بلوچستان از لحاظ طبقه‌بندی اقلیمی درناحیه اقلیمی بیابانی و خشک می‌باشد. در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان گفت مناطق ایرانشهر، زابل و باهوکلات، آب و هوای بیابانی و مناطق زاهدان، خاش، سراوان و چابهار، آب و هوای نیمه بیابانی و ناحیه کوهستانی بم پشت در جنوب سراوان و امتداد آن به طرف مشرق تا کوه‌های بشاگرد، آب و هوای نیمه بیابانی معتدل دارند. اقلیم مشرق ارتفاعات و فلاتهای مرتفع و کم وسعت میان آن، نیمه بیابانی با زمستانهای سرد است. میزان نزولات در مناطق مختلف معمولاً بین ۱۳۰–۷۰ میلی‌متر می‌باشد. در سال بارندگی گاه موجب ایجاد سیل و خسارت شدید می‌گردد ولی در صورت مهار سیلابها امکان توسعه کشت افزایش می‌یابد. در تابستان حداکثر حرارت شهرستان‌های ایرانشهر و زابل به ۵۰ درجه سانتیگراد می‌رسد. شهرستان‌های دیگر حرارت پائینتری دارند. حداقل درجه حرارت زمستان در زاهدان و خاش معمولاً ۸–۷ درجه سانتیگراد زیر صفر و هر چند سال یکبار تا ۱۸- درجه سانتیگراد نیز نزول می‌کند. زاهدان سردترین و ایرانشهر گرمترین شهرهای استان است. در نواحی جنوبی و ساحلی استان یعنی تا شعاع حدود ۱۵۰ کیلومتری از ساحل دریا در زمستان درجه حرارت شب و روز بین ۲۵–۱۰ در جه سانتیگراد متغیر بوده و این ویژگی همراه با رطوبت نسبی ۹۵–۵۰ درصد در طول سال استعداد فراوان تولید محصولات گرمسیری و سبزیجات غیر فصل را فراهم نموده‌است. همچنین این نوسانات رطوبت و وجود بادهای موسمی همچون بادهای معروف به صد و بیست روزه و باد هفتم یا گاوکش و ریزش جوی و اختلاف دما در ۲۴ ساعت به استثنای نواحی معتدل سواحل دریای عمان شرایط خاص اقلیمی، پوشش گیاهی و جانوری مناظر بدیعی را به وجود آورده‌است. زمین‌شناسی زیرپهنه مکران زیرپهنه مکران شامل کوه‌های خاوری - باختری است که از جنوب گودال جازموریان تا ساحل دریای عمان را زیرپوشش دارد. در زیر پهنه مکران – همانند زیر پهنه زاهدان – خاش – سراوان، پی سنگ ناحیه از نوع پوسته‌های اقیانوسی است که با توالی ضخیمی از رسوبات شبه فلیشی کرتاسه بالائی- الیگوسن و ردیفهای مولاسی میوسن- پلیوسن پوشیده شده‌است. در یک راستای شمال به جنوب سن سنگ‌ها کاهش می‌یابد. در حاشیه شمالی مکران مجموعه‌های افیولیتی کرتاسه بالو در حاشیه دریای عمان ردیف‌های سست و کم سیمان مولاس پلیوسن و پادگانه‌های دریایی کواترنر قرار دارند. با توجه به پراکنش واحدهای سنگی چنین به‌نظر می‌رسد که از زمان کرتاسه به بعد- به لحاظ گوناگون- دریا به سمت جنوب عقب نشسته و رسوب‌های جوانتری از خود برجای گذاشته‌است. از نگاه ساختاری زیر پهنه مکران مجموعه‌ای از منشورهای فزاینده است که در شکل‌گیری آن فرورانش پوسته اقیانوسی عمان به سمت شمال (زیرمکران) نقش اساسی داشته‌است. به همین لحاظ ساختارها روند خاوری- باختری دارند و به‌طور عموم محدود به گسل‌های راندگی طولی با شیب به سمت شمال - شمال خاور هستند. پدیده فرو رانش عمان به زیرمکران هنوز پایا است به همین دلیل ویژگی‌های زمین‌شناسی مکران بسیار شاخص بوده و مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران دانش زمین‌شناسی است. زیرپهنه جازموریان یک فرونشست تکتونیکی است که در جنوب آتشفشان بزمان و شمال کوه‌های بشاگرد و همچنین ارتفاعات خاور ایرانشهر حاوی رسوب‌های سیلتی- رسی که بر این فرونشست تخلیه می‌شوند. به همین رو بخش بیشتر فرونشست جازموریان با نهشته‌های آبرفتی جوان پوشیده شده‌اند. در حاشیه جنوبی از نوع برخان است. از نگاه زمین‌شناسی، در گذشته جازموریان حاشیه جنوبی بلوک صحرائی لوت تصور می‌شد ولی بررسی‌های ژئوفیزیک هوائی نشانگر آن است که در این ناحیه پی سنگ از نوع پوسته اقیانوسی است و لذا به نظر می‌رسد که فرونشست جازموریان به واقع گودال پیش کمانی منشورهای فزاینده مکران است. چنین فرونشست‌هایی در بسیاری از زون‌های فرورانش دنیا وجود دارد که گاه دارای ذخایر هیدروکربور در خور توجه‌اند. محیط زیست گونه‌های جانوری وجود مناطق بکر و گونه‌های کمیاب و منحصر به فرد در این استان، نظر جانورشناسان و علاقه‌مندان به طبیعت را به خود جلب کرده‌است. صدها گونه جانوری شامل ۳۴۰ گونه پرنده، ۶۴ گونه پستاندار و حدود ۱۱۰ گونه خزنده و دوزیست به همراه صدها گونه ماهیان آب شیرین و شور در این استان گزارش و شناسایی شده‌است. در حال حاضر گونه‌های جانوری از قبیل خرس سیاه آسیایی (به بلوچی مم)، پلنگ ایرانی، گربه شنی، سنجاب بلوچی، قوچ و میش، کل و بز و جبیر به همراه پستانداران دریایی و پرندگانی همچون عقاب، شاهین‌ها، هوبره، پلیکان خاکستری، زاغ بور و خزندگانی چون تمساح پوزه کوتاه ایرانی (به بلوچی گاندو)، لاک‌پشت‌های خشکزی و آبزی به همراه بزمجه بنگال از جانوران بومی این استان هستند. مناطق حفاظت‌شده زیستگاه‌های گونه‌های جانوری و گیاهی استان در قالب ۱۱ منطقه حفاظت شده توسط محیط بانان محافظت دائم می‌شود و بیش از یک میلیون و ۳۴۴ هزار و ۳۷۵ هکتار معادل ۷۳ درصد از کل مساحت سیستان و بلوچستان منطقه حفاظت شده‌است. به منظور حفاظت از گونه‌های زیستی جانوری و گیاهی سیستان و بلوچستان طرح مناطق چهارگانه حفاظت شده زیر نظر اداره کل حفاظت محیط زیست استان به اجرا درآمده‌است. مناطق چهارگانه حفاظت شده استان شامل پناهگاه‌های حیات وحش با وسعت بیش از ۷۵۸ هزار هکتار، مناطق حفاظت شده جنگلی با وسعت ۱۲۶ هزار و ۳۶۵ هکتار، مناطق شکار ممنوع با وسعت نزدیک به ۴۶۰ هزار هکتار و آثار طبیعی ملی با وسعت ۱۰ هکتار می‌شود. مناطق حفاظت شده گاندو، جنگلی شیله، جنگلی بیرک و جنگلی پوزک، مناطق شکار ممنوع بزمان، بلبل آب نصرت آباد، مک سرخ و پزم، پناهگاه حیات وحش هامون، آثار طبیعی و ملی تفتان و پیرگل خاش ۱۱ منطقه حفاظت شده استان را تشکیل می‌دهد. تمساح پوزه کوتاه، سنجاب بلوچی، خرس سیاه، بز، قوچ، میش، جبیر، آهو و گربه جنگلی از شاخص‌ترین گونه‌های پستانداران و جیرفتی، دراج، زاغ بور، گیلانشاه خالدار، پلیکان خاکستری، بحری، بالابان، هما، عقاب طلایی و عقاب ماهیگیر از مهم‌ترین گونه‌های پرندگان شناسایی شده در مناطق حفاظت شده سیستان و بلوچستان هستند. تمساح پوزه کوتاه (به بلوچی گاندو) نیز در محدوده جنوب بلوچستان و رودخانه سرباز و همچنین در کشور هند یافت می‌شود. همچنین بر اساس شواهد به دست آمده، یکی از زیستگاه‌های پلنگ ایرانی در ارتفاعات منطقه حفاظت شده بیرک در اطرف شهرستان سراوان است که توسط کارشناسان محیط زیست تصویربرداری شد. منابع طبیعی بزرگی استان و گوناگونی آب و هوایی، باعث بروز تنوع در پوشش گیاهی و غنای منابع طبیعی تجدید شونده گردیده‌است. جنگل‌های حرا در گواتر بلوچستان، انجیر معابد از گونه‌های گیاهی این استان هستند. حدود ۵۵ درصد از کل مساحت استان معادل ۱۰٬۲۵۰٬۰۰۰ هکتار را مراتع دربرگرفته‌است که ۳۰۰ هزار هکتار مراتع خوب، ۷۵۰ هزار هکتار مراتع متوسط و ۲/۹ میلیون هکتار مراتع فقیر و خیلی فقیر می‌باشد. در استان بیش از ۱۲۰۰ گونه گیاهی که حدود ۷۰ گونه آن دارای ارزش دارویی و صنعتی می‌باشد شناخته شده‌است. از جمله می‌توان گونه‌های کهور، کنار، بنه، بادام، جش و گز روغن را نام برد. مساحت جنگل‌های استان که بیشتر نیمه متراکم و کم‌تراکم هستند، نزدیک به یک میلیون هکتار می‌باشد. همچنین نزدیک ۳/۶ میلیون هکتار را بیابان و شن‌زار دربر گرفته‌است. سیستان و بلوچستان، «رنگین‌کمان معادن کشور» دانسته شده‌است. در بهمن ۱۳۹۹ از ساخت کارخانه‌های فرآوری طلا در بزمان، میرجاوه و تفتان خبر داده شد. طلا، مس، آنتیموان، منگنز، تیتانیوم و ده‌ها گونهٔ دیگر از جمله کرومیت، آهن، تالک، منیزیت، گل‌سفید، آنتیموان، فلدسپات خاک صنعتی، نیکل، کائولن، سیلیس و سنگ‌های ساختمانی به ویژه گرانیت، این استان را از دید منابع طبیعی، توانمند می‌سازند. در سال ۱۳۹۹ اعلام شد که ذخیره مواد معدنی کشفی در این زمان در سیستان و بلوچستان، یک هزار و ۱۲۶ میلیون تن بوده‌است که ۷۶۳ میلیون تن از آن در حال بهره‌برداری و ۳۶۳ میلیون تن، تنها شناسایی شده بود که آنان نیز دارای امکان بهره‌برداری بوده‌اند. همچنین اعلام شد که کشف معدن‌های جدید نیز با توجه به ظرفیت استان، همواره ادامه دارد. جای‌گیری سیستان و بلوچستان در کمربند فلزایی و معدنی کره زمین که از یوگسلاوی تا پاکستان ادامه می‌یابد و داشتن معادن به نسبت غنی گشوده و ناگشودهٔ فلزی و سهم داشتن بالای این استان از برخورداری از چنین معدن‌هایی، به‌عنوان توانایی‌های استان شناخته می‌شوند. تقسیمات کشوری استان سیستان و بلوچستان از ۲۶ شهرستان، ۶۸ بخش و ۵۷ شهر ساخته شده‌است: فرهنگ و هنر موسیقی سازهای بومی این استان عبارتند از دونلی و قیچک و دهل و سوروز و تمبورگ و بنجو است. موسیقی قسمتی جدایی‌ناپذیر از زندگی مردم بلوچ بوده‌است و در طول سال‌ها، بلوچستان و هند اثرگیری‌های دوسویهٔ فرهنگی را دارا بودند. موسیقی سرحد زمین به‌ویژه در شیوهٔ اجرای سرنا و دهل و تکنیک، دارای هموندی با منطقهٔ سیستان هستند؛ اگرچه موسیقی جنوب بلوچستان یا مکران، از شمال آن گوناگونی بیشتری دارد. موسیقی سیستان و بلوچستان دارای گونه‌هایی بوده‌است که هر یک وابسته به بخشی از زندگی مردم بودند؛ همانند سَوت، لیلو، لارو ششگانی، شپتاگی، سِپَت، وَزبَت، لارو، هالو، نازنیک، زهیروک، لیکو، کردی، موتک، گواتی، اَمبا، دمال و مالِه و شَئز. این‌ها، وابسته به موردهایی چون عروسی، تولد نوزاد، داستان‌های حماسی و عشقی، تاریخی و اجتماعی، اندوه و سرخوشی، عرفان و مذهب و دیگر است که به زبان موسیقی و آواز، به شکل نسل‌به‌نسل به دوران کنونی رسیده‌اند. سازهای موسیقی سیستان و بلوچستان نیز گوناگونی بسیاری دارند و بادی‌ها، کوبه‌ای‌ها و زهی‌ها را در بر می‌گیرند که قیچک (سرود) شبیه کمانچه و زهی آرشه‌ای است، رَباب و تمبورک نیز زهی‌هایی هستند که با پنجه یا زخمه نواخته می‌شوند؛ در ادامه همچنین سرنا، نَل (نی)، شیدی و دونَلی هم سازهایی بادی و سِماء یا دف، دهل بزرگ، دُهلک، دُرُّکُر، و تشتک و کوزه نیز از کوبه‌ای‌های وابسته شمرده می‌شوند. بینجو و هارمونی نیز از دیگر سازهای پرکاربرد بوده‌اند که از راه هند و پاکستان در موسیقی بلوچستان گسترشی یافته‌اند. در سال ۱۳۹۹، برخی از موسیقی‌دانان سیستان و بلوچستان به ویژه در قیچک‌نوازی از وضعیت نامطلوب اقتصادی گفتند و اعلام شد که نداشتن بیمه تأمین اجتماعی و حقوق ثابت از مهم‌ترین مشکلات هنرمندان موسیقی سیستان و بلوچستان در این دوره بوده‌است. آشپزی خوراک‌های سنتی سیستان و بلوچستان در باورها و طبیعت، ریشه دارد. خورش‌های سیستانی شامل کشک زابلی، اوجیزک (همانند اشکنه) و آبگوشت می‌شوند. همچنین لندو: ترکیبی از خرما و گندم و گونه‌ای کلوچه، از آشپزی سیستانی هستند. آشپزی بلوچی این منطقه نیز شامل چنگال و دوغ، تنورچه، تباهگ، دوغ پا، خوراک‌های خرما چون خرمای پاتی، شیرگ و هارگ، نان‌های سِیسِرک، دوتینّی، تیمّوش و پُرانی، ترشی‌هایی چون چتنی و جوشانده‌هایی از سبزیجات می‌شود. امباگ یکی از بخش‌های قدیمی آشپزی سیستان و بلوچستان است که به عنوان یک میراث سنتی در فهرست میراث فرهنگی ایران نیز ثبت شده‌است. مد و پوشاک پوشاک بومی سیستان و بلوچستان با پشتوانه‌ای تاریخی، به‌عنوان یکی از نمادهای پوشاک اصیل ایرانی به‌شمار می‌رود که بهره‌گیری از آن، هنوز در دیزاین و رنگ‌های گوناگونی در میان این مردم، گسترش دارد. در دوران کنونی، این پوشاک در تابستان بیشتر سفید هستند و در زمستان نیز به رنگ تیره در می‌آیند. دیزاین پوشاک، رنگ و تزئینات روی آنان، همانند سوزن‌دوزی‌ها، گوناگونی دارد. ورزش بر پایهٔ گزارشی در آذر ۱۳۹۸، استان سیستان و بلوچستان که از جمعیت جوانی برخوردار بوده، در این دوران از دسترسی به امکانات ورزشی مناسب محروم مانده‌است. در همین گزارش، شهروندانی از این استان، از نبود امکانات ورزشی و جایی برای سرگرمی گفتند. اقتصاد سیستان و بلوچستان کمترین نرخ مشارکت اقتصادی را در بین ۳۱ استان کشور دارد. بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۶ این استان دوازدهمین استان بیکار کشور به حساب می‌آید. از لحاظ توسعه کمترین توسعه را در میان استان‌های ایران دارد. زراعت اشکال متعددی دارد و صنعت آبی آن وابسته به رود هیرمند است.براساس گزارش مؤسسه عالی آموزش و پژوهش ریاست جمهوری، در برخی مناطق روستایی استان سیستان و بلوچستان نرخ فقر بین ۷۵ تا ۹۰ درصد است. طبق این گزارش از ۲۰ منطقه دارای بالاترین نرخ فقر در ایران، ۱۴ منطقه مربوط به مناطق روستایی شهرستان‌های استان سیستان و بلوچستان، ۴ منطقه در استان کرمان، یک منطقه در استان فارس و یک منطقه نیز در استان خراسان جنوبی واقع شده‌است. معادن این استان عبارتند از معادن مس، طلا، کرومیت، منگنز، سنگ مرمر و سنگ آهک. این استان در حدود ۵ درصد از معادن اکتشاف شده از مواد معدنی ایران را در خود جای داده‌است. به دلیل همسایه بودن سیستان و بلوچستان با پاکستان و افغانستان و همچنین وجود تنها بندر اقیانوسی ایران (چابهار) در آنجا، این استان از ظرفیت بالایی برای پیشرفت برخوردار است. صنایع در دهه ۱۳۹۰، کمک نکردن کانون‌های قوی مالی چون بانک‌ها به تولیدکنندگان، مشکلات وابسته به آوردن ماشین و فناوری پیشرفته، دادن تسهیلات به افراد غیرمتخصص، فرار نیروی کار متخصص از استان، فرار سرمایه از استان و کمبود امتیازها و تشویق‌کنندگان سرمایه‌گذاری در این استان، از مهم‌ترین مانع‌های گسترش صنعتی آن هستند. در سال ۱۴۰۱ اولین کارخانه تولید فریم عینک ایران در چابهار راه‌اندازی شده است. کشاورزی و دامپروری سیستان و بلوچستان با گستره‌ای افزون بر هفت میلیون هکتار آب و هوایی متغیر از گرم و خشک تا معتدل سرد و کوهستانی دارد. ۴۰۰ هزار هکتار از زمین‌های استان قابل کشت بوده و آب مورد نیاز نیز از منابع آبی شامل چاه‌ها، قنات‌ها، چشمه‌ها و رودخانه‌هایی از جمله هیرمند تأمین می‌شود. ۳۰۰ کیلومتر نوار ساحلی دریای عمان و راه‌یابی به آب‌های آزاد، دریاچه هامون سیستان و چاه نیمه‌های سیستان از ظرفیت‌های آبی این استان هستند. این استان چهار کارخانه تولید شیر پاستوریزه و فراورده‌های لبنی، ۳۴ مرکز جمع‌آوری شیر روستایی و دو مجتمع بزرگ پرورش گاو شیری با ظرفیت ۱۲ هزار راس گاو دارد. تولید انواع خرما در این استان سالانه ۱۶۷ هزار تن است که ارزش اقتصادی آن ۲۱۸ میلیارد ریال می‌باشد. بزرگ‌ترین پایگاه تولید نهال میوه‌های گرمسیری جنوب شرق ایران نیز در استان سیستان و بلوچستان قرار دارد که با تأمین نیاز داخلی استان به ۹ استان دیگر کشور نیز نهال صادر می‌شود. «خرما، موز، مرکبات، انبه، پاپایا، گوآوا، چیکو، پسته و انگور یاقوتی» از جمله میوه‌های گرمسیری و نیمه گرمسیری سیستان و بلوچستان است. گونه‌های جانوران اهلی شاخص استان، گاو سیستانی، گاو دشتیاری، مرغ خزک، مرغ دشتیاری، گوسفند و شتر، بز تالی و بی تال، گاومیش هستند. سیستان و بلوچستان به واسطه اقلیم گرم و خشک خود مکان مناسبی برای پرورش شتر است به طوری که بیشترین نفرات شتر در ایران، در سیستان و بلوچستان یافت می‌شوند. مجتمع کشت و صنعت مکران در جنوب استان با هفت هزار هکتار در زمینه پرورش میگو و همچنین تولید آب شیرین، موز و آناناس فعالیت دارد. معادن سیستان و بلوچستان قابلیت‌های بالقوه‌ای در زمینه ذخایر معدنی دارد. در حال حاضر ۴۰۰ معدن مختلف در این استان شناسایی شده‌است. این معادن بیشتر در زمینه مواد معدنی فلزی، غیر فلزی و مصالح ساختمانی از جمله کرومیت، آهن، منگنز، گرانیت، سنگ لاشه، شن، ماسه و خاک رس می‌باشد. استان سیستان و بلوچستان با داشتن ۱۰ میلیارد تن ذخایر قطعی و ۲۰ میلیارد تن ذخایر احتمالی، معادل ۵ درصد از ذخایر معدنی ایران را در خود جای داده‌است. هم‌اکنون سالانه به‌طور متوسط ۳ و نیم میلیون تن مواد معدنی از معادن استان سیستان و بلوچستان استخراج می‌شود، که این میزان در حدود ۳ درصد از مواد معدنی استخراجی کشور را شامل می‌شود. صنایع دستی بر پایهٔ گزارشی در فروردین ۱۳۹۶، صنایع دستی در استان سیستان و بلوچستان دارای جایگاه ویژه‌ای در میان مردم و به ویژه قوم‌ها و عشایر آن است. چرا که پس از کشاورزی و دامداری، این بخش سومین منبع درآمد مردم این منطقه در این دوران به‌شمار می‌رفته‌است. سفال کلپورگان با پیشینه ساخت ۷۰۰۰ ساله، سوزن‌دوزی با نقش‌هایی الگوگرفته از طبیعت استان، قالی‌بافی، گلیم‌بافی، حصیردوزی، چادربافی، پرده‌بافی، جوال‌بافی، نمدمالی، سکه‌دوزی، آیینه‌دوزی، پریواردوزی، خامه‌دوزی و سیاه‌دوزی را به عنوان مهم‌ترین صنایع دستی و از ره‌آوردهای سیستان و بلوچستان نام برده‌اند. در خرداد ۱۳۹۴ اعلام شد که سفال کلپورگان، خامه‌دوزی سیستان و سوزن‌دوزی بلوچستان، نشان یونسکو گرفته‌اند و در این تاریخ، ۱۱ فروشگاه صنایع دستی در این استان فعال بوده‌است. گردشگری و جاهای دیدنی گردشگری این استان با آثار باستانی ایران و آثار تاریخی بیش از شش هزار ساله‌اش نمود پیدا می‌کند و در بخش جغرافیایی نیز ساحل‌ها، قله‌های بلند و باغ‌های میوه‌های گرمسیری و نیمه‌گرمسیری‌اش گردشگران را جذب می‌کنند؛ بازارهای سنتی و کوه‌های مینیاتوری نیز دیگر جاهای دیدنی سیستان و بلوچستان هستند. شهر سوخته (سیستان) کوه آتشفشانی تفتان دریاچه هامون (سیستان) کوه خواجه (سیستان) قلعه دزک (بلوچستان) گل فشان ناپگ بی‌بی دوست (سیستان) قبرستان اسپیدژ کوه خضر سد پیشین سد زیردان(چابهار) جزیره شیطان شهر دقیانوس مسجد کهنه قلعه قلعه چهل دختر (سیستان) کوه بیرک چاه نیمه (سیستان) تخت عدالت (سیستان) سه کوهه (سیستان) قلعه رامرود (سیستان) قلعه اسپکه (بلوچستان) غار لادیز دهانه غلامان ارگ خان ملک کیانی (سیستان) ارگ سکوهه (سیستان) قلعه سام (سیستان) قلعه رستم (سیستان) قلعچه ریس (قلعه مچی) (سیستان) کهک کهزاد (کوه خواجه) (سیستان) چهل دختران (کوه خواجه) (سیستان) بقایای آتشکده کرکویه شهرستان هیرمند (سیستان) آتشکده ورمال آتشکده کل کنگ کلات گرد تپه‌های تاسوکی اقلاع رود بیابان ارگ سردار محمدحسین (سیستان) بانک ایران و انگلیس (سیستان) کاروانسرای فرنگی رودخانه فنوج گمرک بلژیکی‌ها سفارت انگلیس (سیستان) تپه شارستان زاهدان کهنه (سیستان) تپه رنده ارگ میرجمال کلانتر ارگ ورمال قلعه ناصری ایرانشهر (بلوچستان) قلعه ایرندگان خاش قلعه مکس یا مهرستان قلعه کافرها واقع در کوه خواجه (سیستان) قلعه نیکشهر (بلوچستان) قلعه سیب سوران قلعه پرتغالیها چابهار (بلوچستان) قلعه هریدوک در لاشار قلعه چانف قلعه بنت قلعه بگ قلعه مسکوتان محوطه چهل دختران محوطه هاتین یا خاتون قلعه تیس قلعه بلوچ گت تیس (بلوچستان) قلعه بمپور (بن پهل) قلعه قصرقند قلعه سرباز (بلوچستان) قلعه نوشیروان سنگان کاروانسرای نصرت آباد قلعه دامن محوطه تاریخی سپیدژ قلعه خاش قلعه مدانچ گورستان دختران مدانچ قلعه حیدر آباد خاش گورستان هفتاد ملا آتشکده مهرگان سراوان مسجد جامع تیس قلعه جوقنوک در گو خوش آباد غار گواتامکایرندگان خاش غار صداکی ایرندگان خاش غار لادیز میرجاوه غار خوش آباد گو غارهای بان مسیتی مسجد دزک سراوان موزه تاس و کپل دزک(موزه آب) سراوان موزه زنده سفال کلپورگان سراوان موزه محلی سراوان موزه محلی چابهار باغ سرو سرجو، سراوان تخت جنکان دریاچه سردریا کلپورگان سنگ نگاره‌های سراوان ترابری جاده‌ها و ترابری همگانی بر پایهٔ گزارشی در خرداد ۱۴۰۰، آمارهای رسمی می‌گویند که به دلیل رخداد حادثه‌های جاده‌ای و مرگ سرنشین‌های خودروها، محورهای ارتباطی استان سیستان و بلوچستان در این زمان، از غیر امن‌ترین جاده‌های ایران بوده‌اند. در فروردین همین سال، رئیس دانشگاه علوم پزشکی زاهدان از رخ دادن تصادف‌های مرگ‌بار در محورهای این استان، به شدت انتقاد کرده بود. هوایی ۶ شهرستان سیستان و بلوچستان، شامل زاهدان، زابل، ایرانشهر، سراوان و چابهار باند فرودگاهی دارند. پروازهای درون‌مرزی فرودگاه بین‌المللی زاهدان هفتگی و روزانه هستند که شامل پروازهایی مستقیم به تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، چابهار، کرمان و گرگان می‌شوند. این فرودگاه به چند کشور نیز پرواز خارجی دارد. راه‌آهن ایستگاه راه‌آهن زاهدان مهم‌ترین ایستگاه استان است. در سال ۱۴۰۱ راه آهن زاهدان خاش راه اندازی شد. این قطعه بخشی از مسیر راه آهن چابهار - زاهدان و سبب توسعه سواحل مکران و اتصال کشورهای آسیای میانه، افغانستان و پاکستان و همسایه‌های شمالی ایران به آب‌های آزاد اقیانوسی خواهد شد و در توسعه کریدورهای بین‌المللی عبوری از ایران و افزایش درآمدهای ترانزیتی برای کشور نقش چشمگیری خواهد داشت. آثار دربارهٔ سیستان و بلوچستان منابع خواندن بیشتر جغرافیایی تاریخی سیستان: سفر با سفرنامه‌ها، حسن احمدی کرویق، ۱۳۷۸ فهرست آثار درباره سیستان و بلوچستان پیوند به بیرون درگاه استان سیستان و بلوچستان گاه‌شمار ناامنی در سیستان و بلوچستان بی‌بی‌سی فارسی گاهشمار تحولات مهم امنیتی استان سیستان و بلوچستان از شهریور ۱۳۸۴ تا آذر ۱۳۹۲ وضعیت سیستان و بلوچستان از آنچه روایت می‌شود بدتر است (بی‌بی‌سی فارسی) سیستان و بلوچستان سیستان و بلوچستان ایران پیش از اسلام بلوچستان بنیان‌گذاری‌های ۱۳۳۶ در ایران دریای عمان سیستان
2707
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86
استان قزوین
استان قزوین یکی از ۳۱ استان ایران است و در بخش شمال غربی این کشور واقع شده‌است. این استان با دارا بودن تنها ۱ درصد از مساحت کشور نزدیک به ۱۰ درصد در اقتصاد و تولیدات ایران نقش دارد. مساحت این استان حدود ۱۵٬۸۲۰ کیلومتر مربع است و با استان‌های مازندران، گیلان، همدان، زنجان، مرکزی و البرز همسایه‌است. این استان از استان‌های لرزه‌خیز ایران است. جمعیت استان قزوین بر پایه آمار سال ۱۳۹۵ برابر ۱٫۳ میلیون نفر است که از این شمار ۶۰۰٬۰۰۰ نفر ساکن شهرستان قزوین هستند. این استان از استان‌های تاریخی ایران بوده و آثار باستانی زیادی را در خود جای داده‌است. به‌طوری‌که ۱۱ درصد از آثار تاریخی ملی ثبت شده کشور در استان قزوین قرار دارد و از این نظر رتبه نخست را در ایران دارد. منطقه گردشگری و تاریخی طارم سفلی در شمال غربی استان از جاذبه‌های این استان است که قلعه سمیران در رشته کوه البرز نیز به عنوان کهن‌ترین اثر تاریخی استان در این منطقه واقع است. قدیمی‌ترین سکونت گاه ایران به تازگی در قلعه کرد ۱۰ هزار سال قدمت در آوج در رشته کوه زاگرس در جنوب استان کشف شده‌است همچین در دشت قزوین در مرکز گورها بزرگ زرتشتی متعلق به دوران مادها ساسانیان کشف شده‌است. شهرستان این استان عبارتند از :قزوین‏، آبیک‏، آوج ،البرز، بوئین‌زهرا‏، تاکستان‏ همچنین منطقه تاریخی الموت که تا سال ۱۳۷۳ با عنوان رودبار الموت معروف بود، در قزوین واقع است و شامل دو بخش شرقی و غربی می‌باشد، که بخش غربی که بزرگ‌ترین بخش آن است در منطقه کوهستانی استان قرار دارد و بخش شرقی آن در قسمت‌های هموارتری در مقایسه با بخش غربی آن قرار دارد.استان قزوین یکی از مناطق عمده تولید مرغ و تخم مرغ، فندق، گیلاس، پسته، زغال‌اخته، انگور، گلابی، کشمش و گوجه فرنگی در ایران است. بهترین سوغاتی این استان انواع شیرینی‌های خانگی، باقلوا، و غذاهای سنتی می‌باشد. نقشه ها پیشینه نام قزوین نوشته‌های باستانی یونان قزوین را با نام «راژیا» معرفی می‌کند و پس از آن در نوشته‌های اروپایی این شهر با نام شهر باستانی «آرساس» یا «آرساسیا» شناخته می‌شده‌است. اشکانیان قزوین را به نام مؤسس آن «اردپا» می‌خواندند؛ و ساسانیان نام این شهر را «کشوین» (یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد) نهاده بودند. در برخی متون نام این شهر «قسوین» (یعنی شهری که مردمی پر صلابت و استوار دارد) ذکر شده‌است. به هر روی مورخان و باستان شناسان عصر حاضر قزوین را عربی شده «کاسپین» می‌دانند؛ و بر این باورند که قوم کاسپی‌ها که در سواحل دریای کاسپین می‌زیستند به مرور کوچ کردند و شهر قزوین را بنا نهادند. و به همین دلیل است که در متون کهن عثمانی و عربی نام دریای خزر «بحرالقزوین» ذکر شده‌است. پیشینه پیش از اسلام اقوام کاسپین کاسپی‌ها یکی از اقوام باستانی در سواحل جنوب غربی دریای کاسپین در شمال یا جنوب رود کر واقع در قفقاز جنوبی می‌زیستند. اکثر محققان کاسپی را با پایتاکاران که سرزمینی ما بین دو رود کُر و ارس بود یکی می‌دانند. کاسپی‌ها با حضور ده هزار سال تاریخ و یکجانشینی یکی از قدیمی‌ترین مردمان این استان هستند. تله تپه باستانی سگزآباد پیشینه‌ای هشت هزار تا دوهزار پانصد سال تخمین زده می‌شود که متعلق به دوران مادها و هخامنشیان است. حمدالله مستوفی در نزهه القلوب خود می‌گوید: زبان قدیم مردم قزوین پهلوی یا پهلوانیک بوده که بر اساس تحقیقات این زبان به فارسی میانه یا تاتی شهرت دارد. دوره ساسانی فهرست آثار دوران ساسانی استان قزوین قلعهٔ سمیران آتشکده زیرین مسجد جامع قزوین بقعه پیر تپه وشته ۲ تپه بهرام‌آباد ۱ تپه خرسران کوه تپه صفرین ۱ تپه عمویوردو ۴ تپه فانفین ۱ تپه فانفین ۲ تپه کور کلان تپه کوله تپه کته پشته تپه کش رز تپه گل شیره تپه منصور باغ ۱ قلعه دختر قزوین قلعه لمبسر قلعهٔ شیرکوه محوطه اربدیان میمون قلعه پس از اسلام دوره اسماعیلیه اسماعیلیان در سال ۴۸۳ (هجری قمری) با تسخیر قلعه الموت در قزوین پایه‌گذاری شد؛ و دوره فرمانروایی آن تا ۶۵۴ (هجری قمری) ادامه یافت. مرکز فرماندهی اسماعیلیان، الموت و عمده فعالیت آن‌ها مبارزه با خلفای بنی عباس و سلجوقیان بود. حسن صباح به عنوان شاخص‌ترین فرمانروای اسماعیلیان با انجام تبلیغات وسیع در بین کشاورزان و بینوایان توانست حوزه قدرت خود را تا سوریه کنونی گسترش دهد. سرانجام دولت اسماعیلیه پس از ۲۰۰ سال حکومت در الموت با حمله هلاکو خان مغول از بین رفت. دوره صفوی شاه تهماسب صفوی به سال ۹۵۳ ه‍.ق به علت نزدیکی تبریز به مرزهای عثمانی و آسیب‌پذیر بودن این شهر و نیز دور بودن از خراسان و هجوم مداوم ترکان عثمانی و ازبکان به این شهر پایتخت را به قزوین انتقال داد؛ که این پایتختی تا سال ۱۰۰۶ ه‍.ق (به مدت نیم قرن) ادامه داشت. دوره معاصر استان قزوین در سال ۱۳۷۵ هجری شمسی و در پی جدا شدن منطقهٔ قزوین از استان تهران و منطقه تاکستان از استان زنجان و ترکیب این دو منطقه تشکیل شد. جغرافیا جغرافیای طبیعی دشت قزوین دشت قزوین از نظر پیشینه تاریخی، محصولات کشاورزی و گونه‌های جانوری، اهمیت اقتصادی و تاریخی بسیار مهمی در میان دشت‌های ایران دارد. به گونه‌ای که بسیاری از باستان شناسان ایرانی بر این باورند تمدن کشاورزی از دشت قزوین آغاز و سپس به شرق و قلب فلات ایران گسترش یافته‌است. به همین علت، این منطقه اولین دشت ایران است که دارای ردیف بودجه در کشور می‌باشد. ناهمواری‌ها اطلاعات و شواهد زمین‌شناسی نشان می‌دهد محدودهٔ استان قزوین در طی دوران پالئوزوئیک و مزوزوئیک دچار تغییرات فراوانی شده‌است، اما حرکات کوهزایی اواخر دورهٔ ترشیاری شکل فعلی ارتفاعات، چاله‌ها و دشت قزوین را تثبیت نموده‌است (کوهزائی آلپی)، سپس در دورهٔ کواترنر عوامل بیرونی چهرهٔ ناهمواری‌ها و چاله‌های استان را متحول کرده‌است. با توجه به نقشهٔ زمین‌شناسی استان قزوین، سازند دوران سوم زمین‌شناسی (سازندکرج) بیشترین پراکندگی را دارد. این زمین‌ها به‌طورعمده از لاوا و توف‌های آتشفشانی سبز رنگ تشکیل شده‌است. بعد از تشکیل اسکلت اصلی ناهمواری‌ها و چاله‌های استان، فرسایش ارتفاعات و رسوب‌گذاری در نواحی پست به تدریج سبب تحول این چاله‌ها و مناطق پست به خصوص دشت قزوین شده‌است. عملکرد گسل‌های فراوان در شمال و جنوب استان سبب شد که دشت قزوین به عنوان یک چالهٔ ساختمانی نسبت به اطراف فرونشسته (گرابن) و با تغییرات آب و هوا و تبخیر آب دریاچه موجود در آن به تدریج رسوبات تبخیری در این دشت باقی بماند. (مناطق مرکزی) دریاچه‌ها دریاچه اوان به عنوان شاخص‌ترین و بزرگ‌ترین دریاچه در استان قزوین شناخته می‌شود. طول این دریاچه در حدود ۳۲۵ و عرض آن در حدود ۲۷۵ متر بوده و عمق آن بین ۱ الی ۵ متر در نوسان است؛ آب دریاچه را چشمه‌های موجود در کف آن و نیز بارش باران و برف تأمین می‌کند؛ در تابستان این دریاچه یکی از تفرجگاه‌های زیبای قزوین بوده و امکانات قایقرانی، و ماهیگیری در پیرامون آن فراهم می‌شود؛ ضمناً این دریاچه در فصول سرد سال محلی برای مهاجرت پرندگانی همچون قو، غاز و مرغابی محسوب می‌شود. از دیگر دریاچه‌های استان قزوین می‌توان به دریاچه شاه سفید کوه اشاره کرد که در ارتفاعات خشچال قرار دارد. کوه‌ها استان قزوین به علت قرارگیری در دامنه‌های سر سبز رشته کوه البرز دارای قلل مرتفع بسیاری است که از میان آن‌ها دو قله به نام‌های خشچال، به ارتفاع ۴۱۸۰ متر و نگین قله‌های البرز، شاه البرز به ارتفاع ۴۳۰۰ متر از معروف‌ترین، مرتفع‌ترین و پر صعودترین قلل استان قزوین می‌باشند. غارها استان قزوین دارای غارهای متعددی است که متعلق به دوره‌های مختلف زمین‌شناسی هستند؛ هریک از این غارها ویژگی‌های خاص خود را دارند که از میان آن‌ها می‌توان به غار قلعه کرد با چهل میلیون سال قدمت (متعلق به دوره سوم زمین‌شناسی) از توابع بخش آبگرم، غار ولی گشنه رود متعلق به اواخر دوره زمین‌شناسی در بخش رودبار الموت، غار سفیدآب دارای چکیده و چکنده‌هایی با قدمت ۲۵۰ تا ۲۹۰ میلیون سال (از نوع گل کلمی) در روستای سفیدآب، غار حاجت خانه آکوجان از زیارتگاه‌های مردم منطقه، غار یخی اِنگول در ۴۰ کیلومتری شمال غرب قزوین در روستای دینک و غارهای عباس‌آباد (از زیستگاه‌های انسان‌های اولیه) اشاره کرد. رودخانه‌ها به‌طور کلی رودخانه‌های موجود در استان قزوین بنا بر حوزه آبریز به دو دسته تقسیم می‌شوند. در شمال قزوین دو رودخانهٔ طالقان رود و الموت رود پس از پیوستن به هم، رودخانه شاهرود را تشکیل می‌دهند که این رودخانه ۹۹۰ کیلومتر را در قزوین پیموده و نهایتاً به رودخانه قزل اوزن ملحق می‌شود؛ و در جنوب هم سه رودخانه خررود، ابهر رود و رودخانه حاجی عرب پس از آبیاری دشت قزوین به رودخانه کردان ملحق می‌شوند. علاوه بر رودخانه‌های ذکر شده، استان قزوین دارای رودخانه‌های کوچکی هم هست که همگی در دشت قزوین امحاء شده و سرانجام به رود شور تغذیه می‌شوند. چشمه‌ها چشمه‌های آب معدنی چشمه وگل چشمه‌ای جوشان و قدیمی با آبی بی‌نظیر و سبک است که از کوه‌های الموت غربی سرچشمه می‌گیرد و در جوار روستای هیر قرار دارد. چشمه آب معدنی باراجین چشمه‌های آب گرم چشمه آب گرم یله گنبد در بخش کوهین و در ۱۰ کیلومتری آزاد راه قزوین-رشت قرار دارد؛ آب این چشمه از دسته بیکربناته کلسیک آهن بوده و بسیار گرم است. استحمام در آن موجب بهبود بیماری‌های عصبی، مفصلی و رماتیسم می‌شود و نوشیدن آب آن برای بیماری‌های کبدی و گوارشی مؤثر است. چشمه آب گرم خرقانچشمه آب گرم ارشیا ایوان سنگی نیاق در روستای نیاق از توابع شهر قزوین صخره‌ای نسبتاً مرتفع قرار دارد که در دل این صخره حفره‌های بزرگ توسط عوامل طبیعی ایجاد شده‌است. در داخل برخی از این حفره‌ها حوضچه‌هایی مستطیلی شکل توسط ساکنان احتمالی حفر شده‌است. این حوضچه‌ها به هنگام بارندگی از آب باران پر می‌شود. ساکنان محلی بر این باورند که محمد حنیفه در بالای این ایوان قصری ساخته بوده‌است؛ که امروزه از این قصر به جز تکه‌هایی سفالی چیزی باقی نیست. استانداری قزوین استانداری استان قزوین از سه حوزه معاونت برنامه‌ریزی اداری و مالی، امور عمرانی و امور سیاسی و امنیتی که در جهت کنترل، نظارت، هماهنگی و رفع اختلافات ارگان‌های دولتی ایفای نقش می‌کنند، تشکیل شده‌است. همچنین استانداری به عنوان یک نهاد نظارتی سطح بالا وظیفه رسیدگی به شکایات و نیز پاسخگویی به مردم در زمینه تخلفات واحدهای ذی‌ربط را بر عهده دارد. این نهاد به عنوان نماینده وزارت کشور نقش بسیار مهمی در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی و به عنوان نماینده دولت نقش مهمی در زمینه اقتصادی و عمرانی را در استان بر عهده دارد. هم‌اکنون عبدالمحمد زاهدی استاندار این استان است. جغرافیای سیاسی تقسیمات کشوری این استان، بر پایه واپسین تقسیمات کشوری، دارای ۶ شهرستان، ۱۹ بخش، ۲۹ شهر، ۴۶ دهستان و ۱۵۴۷ روستا است. شهرستان‌های قزوین، تاکستان، بوئین زهرا، آبیک، شهرستان البرز و شهرستان آوج شهرستان‌های این استان هستند. این استان سابقاً بخشی از استان زنجان بوده‌است. بر اساس پیشنهاد وزارت کشور و مصوبه هیئت دولت در سال ۱۳۸۱ روستاهای کوهین از توابع شهرستان قزوین و بیدستان از توابع دهستان شریف‌آباد در بخش البرز به شهر ارتقاء یافتند. به گزارش روابط عمومی استانداری قزوین، ۱۳ روستا، مزرعه و مکان از دهستان دشتابی شرقی از بخش دشتابی بویین زهرا جدا و به دهستان زهرای بالا از توابع بخش مرکزی این شهرستان پیوست شد. همچنین روستای ولدآباد به دهستان زهرای بالا و روستای مهدی‌آباد بزرگ به دهستان اقبال غربی و روستاهای سحن آباد و محمودآباد به دهستان زین‌آباد پیوست شدند. بر پایهٔ همین گزارش روستای فروزان از دهستان زرین آباد به دهستان اک از توابع بخش اسفرورین، روستاهای سوته کش، شفیع‌آباد، کشاباد علیا و سفلی به دهستان اقبال غربی و روستای کوچار به دهستان پیر یوسفیان پیوست. شهرهای باستانی آب و هوا عوامل مؤثر در آب و هوای استان به دو دستهٔ محلی و بیرونی تقسیم‌بندی می‌شوند. عوامل محلی: این عوامل شامل عرض جغرافیایی، ارتفاع و جهت چین خوردگی‌ها و غیره است. به دلیل گسترش کم استان از نظر عرض جغرافیایی، زاویهٔ تابش خورشید در شمالی‌ترین و جنوبی‌ترین مناطق استان قزوین تفاوت کمی را نشان می‌دهد. بنابراین، مناطق مختلف استان از نظر عرض جغرافیایی و اثر آن بر اقلیم تفاوت چندانی ندارند. با افزایش ارتفاع، دما کاهش می‌یابد، در نتیجه هوای روی کوه‌ها و مناطق مرتفع استان نسبت به دشت‌ها و دره‌های پست کوهستانی سردتر می‌باشد. مهم‌ترین عوامل بیرونی که آب و هوای استان قزوین را تحت تأثیر قرار می‌دهند، توده‌های هوایی است که از مناطق مختلف و در فصول مختلف سال وارد استان شده و با توجه به ویژگی‌های خود اثرات متفاوتی را برجای می‌گذارند. عمده‌ترین این توده‌های هوا عبارت اند از: تودهٔ هوای مرطوب غربی تودهٔ هوای سرد و خشک شمالی تودهٔ هوای گرم و خشک جنوبی. تودهٔ هوای مرطوب غربی: بیشترین بارندگی استان در شش ماههٔ سرد سال با اثرگذاری توده‌های هوای مرطوب غربی تأمین می‌شود. این توده‌های مرطوب در قالب بادهای غربی در فصل سرد سال رطوبت دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس را وارد استان می‌کند و سبب بارش برف و باران می‌شود. در نتیجه عمده‌ترین منبع تأمین رطوبت و بارندگی دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس می‌باشد. تودهٔ هوای سرد و خشک: منشأَ این توده هوا نواحی سرد سیبری است و به دلیل سرمای زیاد رطوبت چندانی ندارد و سبب کاهش درجهٔ حرارت می‌شود. تودهٔ هوای گرم وخشک جنوبی: منشأَ این تودهٔ هوا بیابان‌های مرکزی ایران و عربستان است. این تودهٔ هوا بسیار گرم و خشک بوده، بیشتر در فصول گرم سال هوای استان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. ورود این توده هوا به‌طور معمول با وزش باد راز همراه بوده و سبب افزایش درجه حرارت و تبخیر می‌شود. بارش بر اساس نقشهٔ هم بارش میانگین بارش سالانهٔ استان از ۲۱۰ میلی‌متر در مناطق شرقی تا بیش از ۵۵۰ میلی‌متر در ارتفاعات شمال شرقی متغیر است. حداکثر بارش استان در دامنه‌های شمال شرقی الموت و با بارش بیش از ۵۵۰ میلی‌متر است. همچنین ارتفاعات آوج (جنوب غرب استان) بیش از ۴۵۰ میلی‌متر بارندگی دارد. کمینهٔ میزان بارش استان قزوین در مناطق اطراف بوئین زهرا تا بخش‌های جنوبی شهرستان تاکستان با ۲۱۰ تا ۲۳۰ میلی‌متر و نواحی اطراف سدّ منجیل در بخش طارم سفلی با ۲۱۰ میلی‌متر بارندگی می‌باشند. دما براساس نقشهٔ هم دمای سالانه، ارتفاعات شمال شرقی و شمالی استان و ارتفاعات آوج در جنوب غرب استان دارای کمینهٔ درجه حرارت و مناطق مرکزی دشت قزوین و اطراف دریاچهٔ سدّ منجیل دارای بیشینهٔ درجه حرارت است. میانگین درجهٔ حرارت سالیانه ایستگاه‌های هواشناسی از دشت به سمت کوهپایه و مناطق کوهستانی به تدریج کاهش می‌یابد (به استثنای درهٔ شاهرود که یک ۲۴ درجه در تیرماه و کمینهٔ آن / اقلیم محلی محسوب می‌شود). بیشینهٔ درجه حرارت ثبت شده در ایستگاه قزوین طی دورهٔ سی ساله ۱۹/۴ درجه در دی ماه بوده‌است. باد بادهای عمدهٔ استان قزوین عبارت اند از: باد مه و باد راز. باد مه: شکل‌گیری این باد، نتیجهٔ اختلاف فشار بین کوه‌های شمال غرب استان و گیلان از یک سو (پرفشار) و دشت قزوین (کم فشار) از سوی دیگر است. باد مه بیشتر در فصل بهار و تابستان وارد استان شده و سبب کاهش درجه حرارت و افزایش رطوبت هوا می‌گردد. شکل‌گیری مه به صورت متناوب در بخش‌هایی از دره شاهرود از نظر اقلیمی با وزش این باد توجیه می‌شود. ۲ باد راز (شره):این باد از سمت جنوب و جنوب شرقی وارد استان قزوین می‌شود. با توجه به فصل و جهت وزش آن که بیشتر در بهار و تابستان صورت می‌گیرد، بسیار گرم و خشک بوده، وزش آن سبب افزایش ناگهانی درجه حرارت خواهد شد. هم‌زمان با وزش این باد معمولاً بیشینهٔ درجه حرارت در ایستگاه‌های هواشناسی (خصوصاً دشت قزوین) به ثبت می‌رسد. وزش این باد از مناطق بیابانی داخلی کشور جا به جایی ذرات گرد و غبار و افزایش آلودگی هوا را به دنبال خواهد داشت. وزش باد راز در فصل سرد سال منجر به گرمی و صعود هوا شده، شرایط را برای بارش فراهم می‌کند. منابع طبیعی منابع آب با توجه به شرایط توپوگرافی و میزان بارش، استان قزوین به دو حوضهٔ جداگانه تقسیم می‌شود. حوضهٔ آبریز رودخانهٔ شاهرود این حوضهٔ (الموت) در شمال استان واقع شده و منطقه‌ای کاملاً کوهستانی را شامل می‌شود. شیب دامنه‌ها در حوضهٔ رود شاهرود بسیار تند بوده و به علت کوهستانی بودن منطقه و بارش فراوان آن پرآب‌ترین حوضهٔ آبگیر استان را تشکیل می‌دهد. شاهرود از دو شاخهٔ اصلی طالقان رود و الموت رود تشکیل می‌شود. این دو شاخه در غرب روستای شیرکوه (دوآب) به یکدیگر ۴۸۲ میلیون / متصل شده و با نام شاهرود، موازی ارتفاعات البرز به سمت غرب جریان می‌یابد. میزان آب دهی شاهرود در رجایی دشت ۵ مترمکعب برآورد شده‌است (سال آبی ۸۵ ۸۴) این رودخانه پس از طی ۱۶۰ کیلومتر در لوشان وارد دریاچهٔ سدّ منجیل می‌شود. حوضهٔ آبگیر رودشور حوضهٔ آبگیر رود شور؛ وسیع‌ترین حوضهٔ آبریز استان است که تمامی دشت قزوین و بخش زیادی از نواحی کوهستانی جنوبی استان را در بر می‌گیرد. مهم‌ترین رودهای این حوضه، ابهررود، حاجی عرب، کلنجین رود و خررود (خرّه رود) است. علی‌رغم اینکه حوضهٔ رود شور ۷۰ درصد مساحت استان را شامل می‌شود، درصد بسیار کمی از آب‌های سطحی استان را به خود اختصاص داده‌است. میزان آب دهی خر رود در پل شاه عباسی حدود ۱۲ میلیون مترمکعب در سال برآورد شده‌است (سال آبی ۸۵ ۸۴) این رقم ۲ درصد آب دهی شاهرود در رجایی دشت است؛ بنابراین، حوضهٔ رود شور علی‌رغم وسعت بسیار زیاد از نظر منابع آب بسیار / تنها ۵فقیر است. کمبود منابع آب ناشی از بارش کم، تبخیر شدید و فراوانی رسوبات تبخیری دوران سوم نظیر نمک، سبب شده که استفاده از آب‌های سطحی و زیرزمینی در این حوضه با مشکلات فراوانی همراه باشد. رودهای فوق پس از اتصال با نام رود شور به دریاچه مَسیلهٔ قم منتهی می‌شود. رشد سریع صنعت در دشت قزوین به همراه تمرکز زیاد جمعیت در نواحی کوهپایه‌ای و کمبود منابع آب مورد نیازکشاورزی سبب شد تا در دههٔ ۱۳۴۰ بخشی از آب‌های حوضهٔ شاهرود از طریق رودخانهٔ طالقان به دشت قزوین منتقل شود. برای انجام این طرح مهم مراحل زیر اجرا شده‌است: احداث تونل انحراف آب به طول ۹/۱ کیلومتر در شمال آبیک ساخت سدّ انحرافی سنگ بن بر روی رودخانه طالقان و سدّ زیاران در ابتدای دشت قزوین احداث شبکهٔ کانال‌های آبرسانی به طول ۱۲۰۰ کیلومتر در دشت قزوین. با بهره‌برداری از این طرح در سال ۱۳۵۶ و انتقال حداکثر ۳۰ مترمکعب در ثانیه آب به دشت قزوین، بیش از ۷۰۰۰۰ هکتار از اراضی، زیر کشت رفت که منجر به تحول بسیار مهم در کشاورزی استان قزوین شد. پس از احداث و بهره‌برداری از سدّ مخزنی طالقان در سال ۱۳۸۵ و ساخت تأسیسات تصفیه و انتقال آب به سمت تهران به مقدار پنج مترمکعب در ثانیه آب انتقالی به دشت قزوین به ۲۵ مترمکعب در ثانیه کاهش یافت. رشد سریع جمعیت استان طی دهه‌های اخیر و کمبود آب‌های سطحی به خصوص در دشت قزوین سبب برداشت بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی و افت سطح این آب‌ها شده‌است. خاک با توجه به موقعیت جغرافیایی و شرایط طبیعی و نوع سازند زمین‌شناسی انواعی از خاک‌ها وجود دارد که برخی از آن‌ها برای زراعت، باغداری و نیز مراتع و برخی دیگر به علت اهمیت کم زیستی برای احداث واحدهای صنعتی و نیز به عنوان مواد اولیهٔ صنایع مناسب‌اند. انواع خاک‌های استان را به صورت زیر می‌توان طبقه‌بندی کرد: خاک‌های ناحیهٔ کوهستانی: این خاک‌ها در اراضی دامنهٔ کوه‌ها با شیب نسبتاً زیاد پراکنده شده‌اند و از سنگ‌های آهکی و آذرین بیرونی و دگرگونی با عمق کم تشکیل شده‌اند؛ و بیشتر در نواحی شمال، غرب و جنوب استان گسترش یافته‌اند. خاک‌های ناحیهٔ کوهپایه‌ای: این نوع خاک‌ها از مواد آهکی و سنگریزه به وجود آمده و نسبتاً عمیق اند و در حاشیهٔ شمال و غرب دشت قزوین دیده می‌شوند. خاک‌های نواحی همواردشت: این خاک از آبرفت‌های ریزدانه با رسوب‌گذاری رودهای شمالی دشت قزوین و خر رود به وجود آمده‌است. این نوع خاک عمیق با بافت ریز، از مستعدترین اراضی کشاورزی استان محسوب می‌شود و با نام دشت سیلتی قزوین به صورت نعلی شکل، دشت را دربر گرفته‌اند. خاک‌های شور و قلیایی: این نوع خاک‌های عمیق دارای بافت سنگین است و شوری و درجهٔ قلیایی بالایی دارد و در اراضی کم شیب و به‌طور عمده در انتهای حوضهٔ سفلی رودخانهٔ خر رود و در جنوب شرق استان در محدوده‌ای به نام باتلاق نمکزار مشاهده می‌شود. مشکلات خاک در استان در حال حاضر عوامل مختلفی بر خاک‌های استان تأثیر نامطلوب و مخرّب دارد که باعث آلودگی و فرسایش می‌شود. برخی از این عوامل طبیعی است (مانند بارندگی‌های شدید، ساختار زمین، شیب و …) و برخی دیگر غیرطبیعی است و در شکل‌گیری و تشدید آن انسان دخالت مستقیم و غیرمستقیم دارد که عبارت اند از: رشد فزایندهٔ جمعیت و تبدیل اراضی مستعد کشاورزی به ساخت و سازهای شهری برداشت خاک توسط کوره‌های آجرپزی دستکاری توپوگرافیکی و مرفولوژیکی از طریق احداث راه‌های ارتباطی بهره‌برداری از معادن بدون رعایت ملاحظات زیست‌محیطی استفادهٔ غیراصولی در بهره‌برداری از منابع آب‌های سطحی بهره‌برداری بی‌رویه از مراتع دیم کاری‌های غیرمجاز در زمین‌های مرتعی مصرف انواع کود و سموم دفع آفات نباتی تخلیهٔ پسماندهای صنعتی و انباشت فلزات سنگین در خاک زباله و پسماندهای شهری و خانگی. کلیهٔ عوامل بالا سبب شده‌است سالانه به‌طور متوسط فرسایش خاک در استان حدود ۲۵ تن در هر هکتار باشد. پوشش گیاهی و گونه‌های جانوری پوشش گیاهی به‌طور کلی پوشش گیاهی در استان قزوین به دو دسته جنگلی و مراتع تقسیم‌بندی می‌شود. منطقه طارم سفلی و الموت عمده پوشش جنگلی استان را تشکیل می‌دهند. جنگل انبوه بلوط کمرود طارم سفلی از متراکم‌ترین و وسیع‌ترین جنگل استان است. دشت قزوین نیز مهم‌ترین مرتع در سطح استان است. پوشش درختان در استان قزوین عبارت است از: درختان ارس، تنگس، زرشک، پلاخور، پسته وحشی (بنه) گردو، بلوط، زالزالک، سیاهتلو، بادام کوهی، اسور، یمیشان و اشکه. به غیر از موارد ذکر شده گیاهانی با مصارف دارویی و صنعتی نیز در استان وجود دارد که به شرح زیر است: گراس‌های یک ساله و چند ساله گون، گل گندم، مرغه، اسپند، ورک، تلخه بیان، شیرین بیان، خارشتر، انواع شکر تیغال، کنگر، کاسنی، شاه تره، درمنه، انواع آستر، گالوس (گون‌ها)، اکروپیروف‌ها، پوآکاکوتی، آویشن، گل گاوزبان، آرتمیز، گیاه شور، گز، جارو قزوینی، چمن، جغجغه، کلاه میر حسین، یونجه یک ساله، ریش بزی و علف باغی. تولید انگور در قزوین دشت قزوین از نظر پیشینه تاریخی، محصولات کشاورزی و گونه‌های جانوری، اهمیت اقتصادی و تاریخی بسیار مهمی میان دشت‌های ایران دارد. به‌گونه‌ای که بسیاری از باستان‌شناسان ایرانی بر این باورند تمدن کشاورزی از دشت قزوین آغاز و سپس به شرق و قلب فلات ایران گسترش‌یافته‌است. به همین علت، این منطقه اولین دشت ایران است که دارای ردیف بودجه در کشور است. با توجه به این‌که استان قزوین یکی از مراکز مهم کشاورزی کشور است؛ به‌منظور بهره‌برداری از این امکانات، طی دهه‌های گذشته، سعی شده‌است که با ایجاد و توسعه سازمان‌های عمران و صنعتی کردن کشت به نحو چشم‌گیری به رونق کشاورزی منطقه افزوده شود و این اقدامات تأثیر بسیاری در افزایش محصولات کشاورزی داشته‌است. باید گفت که استان قزوین با داشتن فقط یک درصد از مساحت کشور قریب به ۵ درصد در اقتصاد و تولیدات ایران نقش دارد. در این میان انگور، بخش قابل‌توجهی از زمین‌های زیر کشت استان را هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ کمی به خود اختصاص داده‌است. در استان بیش از ۳۰ رقم انگور شامل ۸۵ درصد رقم بی‌دانه سفید و قرمز و بقیه ارقام دیگری چون عسگری، میش پستان، صاحبی، شاهانی، کندری، ملایی، شصت عروس، احمدی تولید می‌شود و امکان اشتغال‌زایی برای مردم چه مستقیماً در تاکستان‌ها و چه در کارخانه‌های فرآوری و صادرات از مزیت‌های نسبی مو کاری است. سطح زیر کشت انگور استان قزوین حدود ۲۹ هزار هکتار است و کل تولید ۲۹۶ هزار تن و متوسط عملکرد آن ۱۳ هزار کیلوگرم در هکتار است. قزوین بعد از استان فارس و خراسان رضوی با سهم ۱۰/۷۶ درصدی رتبه سوم در تولید انگور در کشور را داراست. مناطق عمده تولید انگور در این استان، تاکستان، قزوین، بوئین‌زهرا، آبیک و آوج هستند. تاکستان با داشتن سطح زیر کشت بیش از ۲۵ هزار هکتار انگور، رتبه نخست کشوری را میان شهرهای مهم تولیدکننده انگور دارد. میزان صادرات کشمش استان قزوین در سال‌های اخیر از رشد چشمگیری برخوردار بوده و این استان بخش زیادی از تولیدات خود را به کشورهای ترکیه، امارات، آلمان، لهستان، روسیه، مجارستان، رومانی، عراق، جمهوری چک، اتریش، ایتالیا، بلغارستان، تایوان، اکراین و ارمنستان صادر می‌کند. هرچند بخشی از محصول نیز از استان خارج‌شده و از مبادی سایر استان‌ها مثل تهران و تبریز به خارج صادر می‌شود. باغ‌های انگور باغستان‌های سنتی باغستان‌های سنتی در شهر قزوین و همچنین به‌طور پراکنده در کل استان به ویژه الموت و تاکستان دیده می‌شوند. محصولات کشاورزی قزوین از لحاظ تولید محصولات کشاورزی در جایگاه ویژه ای قرار دارد. این استان در منطقه طارم سفلی رتبه اول تولید زیتون کشور را داراست. پیش‌بینی‌ها از این قرار است که با گسترش باغداری نوین و توسعه باغ‌های مدرن زیتون، طارم سفلی به تنهایی نیاز زیتون و روغن زیتون کشور را تأمین و نیاز کشورهای همسایه را از حیث این تولیدات رفع نماید. همچنین شهرستان تاکستان از حیث تولید انگور در جایگاه ویژه ای قرار داد. از دیگر محصولات استان می‌توان به گیلاس، آلبالو و ذغال اخته اشاره نمود. دشت قزوین با وسعت بالای خود تولید بسیاری از محصولات باغی و مزروعی را داراست. گونه‌های جانوری مناطق حفاظت شده مردم جمعیت برپایهٔ سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰، جمعیت استان قزوین ۱٬۲۰۱٬۵۶۵ نفر (۵۹۱٬۷۶۱ زن و ۶۰۹٬۸۰۴ مرد) بود. در سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت این استان بالغ بر ۱٬۱۴۳٬۲۰۰ نفر (۵۸۳٬۸۷۰ مرد و ۵۵۹٬۳۳۰ زن) بود که ۱٫۶۲٪ از جمعیت کل ایران می‌شد. در سرشماری سال ۱۳۹۰ خورشیدی، شهرستان قزوین با جمعیتی بالغ بر ۵۶۶۷۷۳ نفر، پرجمعیت‌ترین و شهرستان آوج با جمعیتی بالغ بر ۴۳۲۴۵ نفر، کم‌جمعیت‌ترین شهرستان استان قزوین بوده‌است. زبان . ژان شاردن که در مجموع یازده سال در دوره صفویان (۷۰–۱۶۶۴ و ۷۷–۱۶۷۱ میلادی) در ایران بوده می‌نویسد: زبان بیشینه مردم و ساکنین اصلی استان قزوین فارسی، تاتی، الموتی است. فارسی با لهجه ویژه قزوینی زبان بیشینه اهالی شهر قزوین است. استان قزوین اصلی‌ترین استان تات‌زبان ایران است و لقب «ام‌القرای زبان تاتی» را دارد. تاتی هچنین زبان مرکز شهرستان تاکستان، زبان اهالی ۵ شهر از شهرستان بوئین‌زهرا (شال و سگزآباد، اسفرورین، دانسفهان، خیارج)، و زبان شماری شهر و روستای دیگر در جنوب غرب استان است. ترکی آذربایجانی زبان بخش‌هایی از شمال غرب و غرب و افزون بر این ۳ زبان، در برخی روستاها و به زبان‌های مراغی و لری و رمانلویی و کردی و گیلکی سخن گفته می‌شود. لهجه قزوینی یکی از لهجه‌های زبان فارسی است که توسط مردم شهر قزوین بدان تکلم می‌شود. لهجه قزوینی از معدود لهجه‌هایی است که دستور زبان مختص خود را دارد. همچنین این لهجه شباهت زیادی به گویش‌های شمال شرقی ایران دارد. سکنهٔ الموت به گویش الموتی که گویشی از زبان تاتی است صحبت می‌کنند. فرهنگ و هنر خوراک‌ها غذاهای سنتی قزوین استان قزوین نیز مانند سایر استان‌های کشور دارای انواع غذاهای سنتی است که برخی از آن‌ها در مناسبت‌های ویژه و تعداد بسیاری نیز به شکل عادی در طی سال تهیه می‌شود. برخی از انواع غذاهای سنتی قزوین عبارتند از:قیمه نثار، شیرین پلو و کوکوی شیرین، آش دوغ، آش دندان کشه، یتیمچه، ماش پیازو، اشکنه و دیماج نام برد. شیرینی‌های سنتی قزوین متداول‌ترین شیرینی‌های استان عبارتند از: * نان برنجی نان نخودی نان قندی نان بادامی نان گردویی پادرازی نان نازک نان چرخی نان چایی شیرینی اتابکی شیرینی حاج کریمی باقلوای پیچ باقلوای لوزی نان سنتی قزوین در قزوین انواع اقسام نان پخت می‌شود که شهرت بسیاری دارد؛ در بین نان‌های قزوین، نان لواش تنوری که به صورت گرد و بزرگ طبخ می‌شود دارای کیفیت و طعم مطبوعی می‌باشد که موجب شهرت آن شده‌است. قاق یکی دیگر از نان‌های سنتی قزوین است که خشک و شیرین بوده و با چای صرف می‌شود. از دیگر نان‌های سنتی قزوین می‌توان به شیرمال و زنجبیلی اشاره کرد، که کم شیرین بوده و همراه با عصرانه و چای خورده می‌شود. اقتصاد استان قزوین به علت نزدیکی به پایتخت و دارا بودن بیش از ۳۴۰۰ واحد تولیدی و صادرات غیرنفتی معادل ۴۰۰ میلیون دلار، قدرت تنظیم بازار ۳۲ میلیون نفر یعنی ۴۰ درصد از جمعیت ایران را داراست. بیش از ۱۳۰ هزار نفر در بخش صنعت این استان مشغول به کار هستند. این استان هم چنین چهارمین استان صنعتی ایران در سال ۱۳۸۸ بوده و رتبه نخست تعداد جمعیت شاغل به کل جمعیتش را در کشور داراست. دامداری افزایش سریع جمعیت و نیاز روزافزون به فراورده‌های لبنی، سبب تغییر دامداری‌های سنتی به صنعتی طی دهه‌های اخیر در استان شده‌است. موقعیت بسیار مطلوب دشت از لحاظ طبیعی و خطوط ارتباطی در کنار بازار فروش بسیار بزرگ (جمعیت میلیونی شهرهای اطراف ونزدیکی به تهران) رشد سریع واحدهای دامداری صنعتی را در دشت قزوین توجیه می‌نماید. این موضوع سبب شده که استان قزوین امروزه به عنوان یکی از قطب‌های دامداری در کشور مطرح باشد. صنایع و محصولات ایستگاه تقویت فشار و پالایشگاه شهرک‌های صنعتی سابقه فعالیت اولین واحدهای صنعتی در قزوین به عصر صفوی بازمی‌گردد؛ در دوره معاصر نیز با ساخته شدن اولین شهر صنعتی کشور (البرز) در سال ۱۳۴۶، قزوین جایگاه ویژه‌ای در بخش صنعتی کشور پیدا کرد. در حال حاضر استان قزوین با دارا بودن ۸ شهرک صنعتی به نام‌های البرز، لیا، کاسپین، آبیک، حیدریه، آراسنج، خرمدشت، حکیمیه، و دو شهرک در حال احداث به نام‌های قزوین۲ و شال و نیز ۳ ناحیه صنعتی به نام‌های طارم سفلی، نیکوییه، الموت و بویین زهرا، ضمن فعالیت بیش از ۸۰۰ شرکت صنعتی، این استان از قطب‌های اقتصادی کشور محسوب می‌شود. از جمله شاخص‌ترین واحدهای صنعتی در سطح قزوین می‌توان به شرکت سیلیس البرز ،تولی پرس، مهرام، گلوکوزان وسپهر الکتریک، کاچیران، لوازم خانگی پارس، شیشه لیا، آبگینه، آپادانا سرام، سرامیک البرز، کاشی پارس، واحدهای صنعتی هفت الماس، فولاد البرز، فولاد قزوین، فولاد تاکستان و شیشه قزوین والبته شرکت پاکشواشاره کرد. بورس بورس منطقه‌ای استان قزوین از سال ۱۳۸۴ فعالیت خود را آغاز کرده و هم‌اکنون دارای ۱۶ کارگزاری فعال می‌باشد. حجم معاملات انجام شده در بورس منطقه‌ای قزوین از زمان تأسیس تا مرداد ماه سال ۹۲ چیزی معادل ۵ میلیارد و۸۴۹ میلیون سهم به ارزش بیش از ۱۸ هزارو ۸۵۵ میلیارد ریال بوده‌است. همچنین بورس قزوین کار خود را در سال ۸۴ با ۷ کارگزاری آغاز کرد که این تعداد در پایان مردادماه سال ۹۲ به ۱۸ کارگزاری افزایش یافته‌است. از دیگر فعالیت‌های بورس منطقه‌ای قزوین می‌توان به چاپ بیش از ۵۰ مقاله در زمینه‌های مختلف اقتصادی و بازار سرمایه در ماهنامههای بورس و جراید داخلی و نیز برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای ۹ هزار و ۳۳۶ نفر عنوان کرد. همچنین بورس قزوین از نظر ارزش معاملاتی جایگاهی بین هفتم الی دوازدهم را در کشور دارا می‌باشد. موقعیت اقتصادی و اجتماعی این استان به لحاظ اجتماعی ترکیب قومی گوناگونی دارد که اصلی‌ترین گروه‌های قومی فارس‌ها، تات‌ها و آذری‌ها هستند. تاکستان بزرگ‌ترین شهر تات‌نشین ایران در استان قزوین واقع شده و به لحاظ صنعتی یکی از مراکز صنعتی کشور محسوب می‌گردد. استقرار این استان در نزدیکی تهران و عامل ممنوعیت احداث صنایع در محدوده ۱۲۰ کیلومتری تهران، متقاضیان ساخت واحدهای صنعتی را به سرمایه‌گذاری در این استان ترغیب کرده‌است. این استان در زمینه دامپروری و پرورش طیور نیز از موقعیت با اهمیت و ممتازی برخوردار می‌باشد. انرژی و منابع آن نیروگاه ۲۰۰۰ مگاواتی شهید رجایی این نیروگاه در آزادراه تهران به قزوین ساخته شده‌است. نیروگاه برق شهید رجایی دارای دو سیکل مجزای بخار و ترکیبی می‌باشد که مجموعاً ۲۰۴۰ مگاوات تولید برق دارد؛ که این میزان، ۸ درصد برق مصرفی در کشور می‌باشد. سوخت مورد استفاده در این نیروگاه مازوت و گاز طبیعی است. سدها استان قزوین به علت دارا بودن رودخانههای متعدد، وجود دشت حاصلخیز قزوین در منطقه، وجود بیش از ۱۱ شهرک صنعتی و روند رو به رشد شهرنشینی و نیاز به آب شرب دارای پروژه‌های سدسازی متعددی می‌باشد. در حال حاضر استان قزوین دارای ۲ سد خاکی-مخزنی به نام‌های سد مرتضی آباد (کوثر) در غرب شهرستان قزوین و سد پرسبانج در شهرستان آوج و یک سد بتنی در منطقه زیاران، سد انحرافی زیاران می‌باشد. همچنین سدهای در دست ساخت استان عبارتند از: سد بالاخانلو در شهرستان بویین زهرا. ، سد نهب در شهرستان تاکستان، سد بورمانک در شهرستان قزوین بخش طارم سفلی، سد بهجت آباد در شهرستان آبیک، سد استلج در شهرستان آوج و در توابع شهر آبگرم و سد چنگوره در شهرستان بویین زهرا نیروگاه بادی جرندق نیروگاه بادی جرندق نام نیروگاهی در دست ساخت در استان قزوین می‌باشد که با تبدیل انرژی جنبشی باد به الکتریکی، برق تولید خواهد کرد. اهداف ایجاد نیروگاه از جمله اهداف برای ایجاد نیروگاه بادی جرندق عبارتند از: ایجاد ظرفیت جدید در کشور جهت کسب و انتقال دانش فنی طراحی و ساخت توربین‌های سایز بزرگ (بزرگتر از ۵/۱ مگاوات) (به دلیل اقتصادی بودن این نوع توربین‌ها در مقایسه با ظرفیت‌های کمتر) تأمین تولید برق توسط انرژی‌های تجدیدپذیر به عنوان تأمین بخشی ازمیزان ۱٪ ظرفیت تولید برق کشور شرح پروژه ایجاد این پروژه متشکل از انتخاب مشاور، انجام مطالعات تکمیلی و لازم توسط آن نظیر تکنولوژی توربین، تعیین روش اجرا و تهیه اسناد مناقصه و… سپس انتخاب پیمانکار واجد شرایط و نظارت بر حسن اجرای طرح می‌باشد. تا پایان سال ۱۳۸۴ مطالعات امکان‌سنجی مربوط به این طرح و تهیه گزارش توجیه فنی و اقتصادی آن جهت ارائه به سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی به اتمام رسید و در صورت تصویب گزارش‌ها و تأمین اعتبار طرح، عملیات اجرائی آن شروع خواهد شد. خلاصه اقدامات نجامی تاکنون مکاتبه با شرکت‌های سازنده توربین در جهان مکاتبه با شرکت‌های مشاور توانمند انرژی باد در جهان تکمیل و ادامه مطالعات مربوطه به توربین‌های ظرفیت بالا منابع معدنی معدن سنگ آهن سامانه حمل و نقل و ترابری فرودگاه شهر قزوین دارای در ۹/۰۳/۱۳۹۱ وزارت راه و شهرسازی با توسعه فرودگاه قزوین موافقت کردو کمک‌های فنی و تجهیزاتی خود را برای فرود هواپیمای فوکر ۱۰۰ در فرودگاه سمپاشی قزوین ارائه داد. راه‌آهن با توجه به قرار گرفتن قزوین در شاهراه مبادلاتی کشوراین استان در مسیر راه‌آهن تهران به شمال غرب کشور قرار گرفته‌است و در شهرهای قزوین، تاکستان و آبیک دارای ایستگاه راه‌آهن می‌باشد. همچنین راه‌آهن قزوین-رشت-آستارا نیز در دست احداث است که این خط آهن ایران را به کشورهای نواحی قفقاز و روسیه متصل می‌گرداند. آزاد راه‌ها و بزرگراه‌ها استان قزوین با دارا بودن بیش از ۲۱۶ کیلومتر آزادراه در مسیرهای، تهران-قزوین، قزوین-زنجان و قزوین-رشت، ۲۲۱ کیلومتر بزرگراه، ۷۰ کیلومتر راه اصلی و ۲۲۶ کیلومتر جاده بین شهری، یکی از شاهراه‌های ارتباطی کشور محسوب می‌شود. استان قزوین ۸ استان کشور را به‌طور مستقیم پیوند می‌دهد و ۱۱ استان نیز ارتباطشان از این استان انجام می‌شود. رسانه‌ها نشریات صدا و سیما مناطق نمونه گردشگری بازارسعدالسلطنه حمام قجر حمام بلور خانه‌های تاریخی آب انبارها و، صنایع دستی قالی بافی گلیم بافی موج بافی نگارگری مکتب قزوین مکتب قزوین از مکاتب دیگر نگارگری جدا بوده و سبک و سیاق مختص خود را دارد، از ویژگی‌های این مکتب می‌توان به ترسیم اندام ظریف جوانان، درویشان و کشاورزان و نیز ترسیم چهره‌ها به صورت سه رخ اشاره کرد؛ به گونه‌ای که ترسیم چهره‌ها به صورت تمام رخ ابداً در کار نقاشان سبک قزوین دیده نمی‌شود و نیز هیچ انسانی از پشت سر تصویر نشده‌است. سوژه‌ها بیشتر از میان افراد عادی برگزیده شده و لباس‌های فاخر در نگارگری‌ها دیده نمی‌شود و جامه زنان و مردان چندان تفاوتی در نگاره‌ها ندارد. از آثار فاخر این مکتب می‌توان به معراج رسول (۹۶۵ ه‍.ق)، هفت اورنگ جامی و شاهنامه قوام ابن محمد شیرازی اشاره کرد؛ و نیز از جمله مشاهیر نگارگری در قزوین باید، استاد محمد قزوینی، صادق بیگ افشار، مولانا میرمصور، مولانا شیخ محمد، کاوس نقاش، عبدالحمید نقاش و رضا طالقانی ملقب به ضیع همایون را نام برد. خوشنویسی قزوین از دیرباز مهد پرورش بزرگان خوشنویسی کشور بوده‌است. اساتیدی همچون میرعماد حسنی (استاد بزرگ خط نستعلیق)، میرزا محمدحسین عماد الکتاب قزوینی، میرزا محمد علی خیارجی قزوینی (اولین خوشنویسی که بسم الله را به صورت مرغ طغرا ترسیم کرد)، عبدالمجید طالقانی و ملک محمد قزوینی. از دیگر خوشنویسان به نام قزوین می‌توان به گوهرشاد حسنی سیفی، میرابراهیم قزوینی، میرمحمد امین حسنی سیفی قزوینی و یحیی قزوینی اشاره کرد. به این سبب شهر قزوین از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شوای عالی فرهنگ به عنوان پایتخت خوشنویسی ایران لقب داده شده‌است؛ و به غیر از موزه دائمی خوشنویسی قزوین که در محل کاخ چهل‌ستون قزوین برقرار است، هر ساله رویدادهای بزرگ خوشنویسی مانند: برگزاری دوسالانه خوشنویسی ایران (با حضور اساتیدی از سراسر جهان)، برگزاری جشنواره خوشنویسی آیات قرآنی، جشنواره خوشنویسی غدیر و… در این شهر به وقوع می‌پیوندد. سوغات قزوین انواع باقلوا، انگور، انواع شیره انگور، سرکه انگور، نان فتیر، نان روغنی اردک، رشته پلویی، قالی و گلیم، محصولات دامی و… آموزش دانشگاه‌ها بیش از یکصد و ۵۰ هزار دانشجو در دانشگاه‌های استان قزوین مشغول تحصیل می‌باشند. شهرک دانشگاهی اندیشه آبیک ورزش ورزشگاه‌ها ورزش‌های هوایی سایت پروازی آسمان آبی قزوین که بین جاده شفیع‌آباد و پارک فدک (باراجین) قرار دارد با مجوز فدراسیون انجمن‌های ورزشی پذیرای علاقه‌مندان به ورزش‌های هوایی مانند پاراگلایدر، پاراموتور، سقوط آزاد، کایت، هواپیماهای مدل و چتربازی است. شایان ذکر است قزوین از معدود استان‌های کشور است که ورزش‌های هوایی در آن فعال می‌باشد سایت پروازی آبیک که بین مرز استان قزوین و البرز قرار دارد بعضی از علاقمندان برای ورزش‌های پاراگلایدر به این سایت پرواز می‌روند ورزش‌های زمستانی مجتمع ورزش‌های زمستانی کامان و زرشک در ۲۵ کیلومتری شهر قزوین قرار دارد. این مجموعه که آخرین مراحل ساخت خود را طی می‌کند دارای یکی از بزرگ‌ترین " تله سی یژ "های کشور به طول ۱۸۰۰ متر می‌باشند که اسکی بازان در این پیست قادرند در محدوده‌ای بین چهار تا پنج کیلومتر ورزش کنند. این مجموعه دارای تاییدیه فدراسیون جهانی در بخش مارپیچ بزرگ و کوچک می‌باشد و به همین سبب برای برگزاری مسابقات بین‌المللی در نظر گرفته شده‌است. جستارهای وابسته فهرست روستاهای استان قزوین دژ الموت جمعیت شهرهای استان قزوین پانویس منابع مرکز ملی آمار ایران قزوین گردشگاهی برای تمام فصول، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قزوین بنیان‌گذاری‌های ۱۳۷۶ در ایران بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۳ (میلادی) در ایران
2708
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D9%85
استان قم
استان قم یکی از استان‌های ایران است که در مرکز این کشور و در جنوب استان تهران، شمال استان اصفهان، شرق استان مرکزی و غرب استان سمنان واقع شده‌است. مرکز این استان، شهر قم است. این استان در یک منطقهٔ خشک و نیمه‌خشک واقع شده‌است و آب و هوای گرم و خشک دارد. مناطق جنوبی و غربی استان دارای آب و هوای کوهستانی و کوه‌های مرتفع است. مناطق شرقی، مرکزی و شمالی استان نیز دارای کویر و بیابان گسترده‌است که بزرگ‌ترین آن‌ها دشت مسیله است. استان قم از نظر وسعت پس از استان البرز کوچک‌ترین استان ایران است. استان قم دارای سه شهرستان است. شهرهای قم ، جعفریه و کهک و قاهان مهم‌ترین شهرهای استان به‌شمار می‌روند. از معروف‌ترین روستاهای استان قم می‌توان به کهندان، سنجگان، وشنوه، فردو، خاوه و کرمجگان اشاره کرد. محدودهٔ گسترده‌ای از استان قم دارای آثار قدیمی قمرود است و عناصری را از روزهای اولیهٔ حضور در خود حفظ کرده‌است. باستان‌شناسان ادعا می‌کنند به علت وجود رودخانهٔ اناربار و وجود راه مواصلاتی منطقهٔ قم از دوران‌های اولیهٔ تاریخی بوده‌است. مهم‌ترین عامل مؤثر بر وضع اقتصادی استان، صنعت گردشگری و به ویژه گردشگری مذهبی است و دلیل آن وجود حرم فاطمه معصومه و مسجد جمکران و شمار بسیاری از مزارهای امام‌زاده‌ها و علویان در استان است که در تمام فصول سال، پذیرای زائران بسیاری از نقاط مختلف ایران و دیگر کشورها است که این امر موجب رونق بازار کار و خدمات در این شهر شده‌است. در سال ۱۳۴۲ خورشیدی با شروع حرکت انقلابی روح‌الله خمینی از این شهر، قم به مرکزی فعال برای انقلاب مردم ایران تبدیل شد که درپایان در سال ۱۳۵۷ خورشیدی این حرکت توانست به براندازی نظام پادشاهی در ایران منجر شود و پس از تأسیس یک حکومت دینی در ایران، به دلیل نقش و اهمیت مذهبی قم، اهمیت آن در عرصهٔ سیاسی و اجتماعی افزایش یافت. در تقسیمات کشوری ایران که در سال ۱۳۱۶ شکل گرفت، قم شهرستانی تابع استان مازندران (استان دوم) شد. در بیستم مهر ۱۳۲۶ به تصویب هیئت‌وزیران، استان مرکزی، به مرکزیت شهر تهران تشکیل شد و قم از مازندران جدا و به استان مرکزی ملحق شد. در سال ۱۳۵۶ استان‌های تهران و البرز کنونی تحت عنوان استان تهران جدا شده و استان مرکزی به مرکزیت اراک شکل گرفت. تا پیش از سال ۱۳۶۵ قم جزو استان مرکزی (اراک) بود که در این سال براساس مصوبهٔ مجلس شورای اسلامی، از این استان جدا، به استان تهران الحاق و پس از ده سال در سال ۱۳۷۵ خورشیدی، به استانی مستقل تبدیل گشت. راه‌های مواصلات به استان قم آزادراه ۵، آزادراه ۷، بزرگراه ۵۶، جاده ۶۵ و جاده ۷۱ است. جغرافیایی موقعیت استان قم ۱۱۲۴۰ کیلومتر مربع وسعت دارد. این استان میان ۵۱ و ۳۰ درجهٔ طول شرقی نسبت به نصف النهار گرینویچ و ۱۵ ۳۵ و ۲۴ ۱۵ درجهٔ عرض شمالی نسبت به خط استوا قرار گرفته‌است. استان از شمال به جلگهٔ ورامین و شهرری متصل است و دریاچهٔ نمک در شرق استان محل سرریز رودهای سرچشمه گرفته از کوه‌های البرز مانند جاجرود است. اهمیت سرزمین قم از نظر اقتصادی از اهمیت منحصربه‌فردی برخوردار است زیرا این استان از یک سو در میان استان‌های صنعتی ایران همچون تهران، اراک، اصفهان و … واقع شده و از سوی دیگر شاهراه رابط میان استان‌های جنوبی به استان‌های شمالی و استان‌های شرقی به استان‌های غربی کشور می‌باشد. همچنین این استان به سبب وجود بزرگ‌ترین حوزه علمیه ایران و بارگاه حضرت معصومه، از نظر مذهبی نیز حائز اهمیت بوده و دومین شهر زیارتی کشور ایران محسوب می‌شود. در واقع به دلیل همین موقعیت ویژه، این استان همواره در طول تاریخ یکی از مهاجرپذیرترین مناطق کشور بوده‌است. بیشتر مهاجران را طلبه‌های حوزه‌های علمیه تشکیل می‌دهند که بسیاری از آنان به همراه خانواده‌های خود به قم مهاجرت نموده‌اند. زمین‌شناسی رسوبات ائوسن در ایران مرکزی نسبت به هم فاصله دارند و به عبارت دیگر به حالت پراکنده‌اند. به عقیدهٔ گانسر (۱۹۵۹)، قدیم‌ترین رسوبات ائوسن فسیل‌دار این ناحیه به لوتسیسن تعلق دارد. در حالی که رسوبات ائوسن فوقانی گسترش بسیار کمتر و محدودتر دارند. در جنوب قم، ضخامت سنگ‌های ائوسن به ۲۰۰۰ متر می‌رسد و کوه‌های مرتفعی در منطقه تشکیل می‌دهد که می‌توان آن‌ها را تناولی از مواد آتشفشانی و رسوبی دانست. گانسر (۱۹۵۹)، رسوبات آهکی توسین این منطقه را به صورت عدسی‌هایی در درون سنگ‌های بازالتی گزارش کرده‌است. از نظر زمین‌شناسی، در دوران سوم بخش مهمی از نواحی اطراف قم بواسطه دریای بزرگ مدیترانه مرکزی پوشید بوده‌است. (دریای مدیترانه مرکزی دریای گسترده‌ای بوده که در دوران سوم زمین‌شناسی بخش مهمی از کره زمین مانند اسپانیا، جنوب فرانسه، آسیای صغیر، ایران و هندوستان را می‌پوشانده). رسوبات و ته‌نشین‌های دریای مزبور اکنون در اطراف کوه‌های شاه جمال، نرداغی، دوبرادران، خضر، کیکویه و دیگر کوه‌های شهرستان قم دیده می‌شود. آثار دریای مزبور در نقاط نامبرده همان رسوبات (گریه یا سنگ ماسه عبارت است از سنگ‌های سختی که از ماسه‌های بسیار ریزی به وجود آمده باشد) و (مارن ترکیبی است از سیلیکات مضاعف آلومینیوم و کلسیم یا به عبارت دیگر رس مخلوط با آهکی است که خواص ظاهری آن چسبندگی و جاذبه الرطوبه بودن است)، کالکر (آهک) و برخی اوقات سنگ‌های گچی و سنگ‌های نمکی می‌باشند که متعلق به دوره میوسن از دوران سوم است. توپوگرافی استان قم به‌طور متوسط ۹۳۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد که در پست‌ترین نقطهٔ حاشیهٔ کویر ۸۰۰ متر و در بلندترین نقطهٔ به قله برف انبار با ارتفاع ۳۲۰۰ متر می‌رسد. آب و هوا استان قم با توجه به اختلاف بسیار ارتقاء (از ۸۰۰ تا ۳۲۰۰ متر) از سطح دریا، دارای اقلیم‌های متفاوت و گوناگون است که عبارتند از: اقلیم گرم و خشک اقلیم نیمه‌خشک اقلیم مدیترانه‌ای اقلیم نیمه‌مرطوب از نظر عرض جغرافیایی استان قم در عرض‌های میانی نیم‌کرهٔ شمالی واقع است؛ بنابراین باید آب و هوای معتدل داشته باشد ولی دخالت عواملی همچون نزدیکی به کویر و عامل ارتفاع باعث پیدایش تغییرات و تفاوت‌هایی در آب‌وهوای آن شده‌است. به‌طوری‌که تأثیر ارتفاع در نواحی جنوبی و غربی استان بسیار بوده و کاهش چشمگیر دما و افزایش بارش در ارتفاعات به چشم می‌خورد. کل استان به دلیل دوری از دریا رطوبت هوای کمی دارد. بادها به دلیل تأثیر بر روی دما، تبخیر و بارندگی یک عامل مهم و مؤثر بر آب‌وهوای استان به حساب می‌آیند. بادهای غربی و شرقی از بقیه مهم‌ترند ولی اهمیت بادهای شرقی از بادهای غربی هم بیش‌تر است. بادهای شرقی از طرف بیابان‌های مرکزی ایران به نواحی مرکزی و شرقی استان می‌وزند و به دلیل آن که از بیابان می‌وزند (به‌ویژه در فصول پاییز و بهار) خشکی و گردوغبار فراوان به همراه دارند و باعث آلودگی سطح شهر قم می‌شوند. در فصل زمستان گاهی بادهای شمال شرقی به درون استان وزیده و باعث افت شدید دما می‌شود و پدیده‌ای اصطلاحاً به نام سرماخشکه به وجود می‌آورند. بادهای غربی نیز به‌ویژه در فصول پاییز و زمستان استان را تحت تأثیر قرارداده و بیشتر باعث بارندگی در سطح استان می‌شوند. جهت وزش بادهای غالب در استان قم جهت شرقی است. میان نواحی کوهستانی و کوهپایه‌ای استان، نسیم کوه و دره و بالعکس نیز جریان دارد که جنبهٔ محلی داشته و در روز و شب جهت آن‌ها عوض می‌شود. براساس آمار و اطلاعات، میانگین بارندگی سالیانه در سطح استان قم در یک دورهٔ ده‌ساله ۱۳۵ میلی‌متر بوده که این میزان نیز به علت اختلاف ارتفاع در نواحی مختلف متفاوت است. هر قدر که از غرب به شرق و از جنوب به شمال استان حرکت کنیم از مقدار بارش کاسته می‌شود. پراکندگی بارش سالانه در سطح استان به گونه‌ای است که ۷۴ درصد بارش سالانه در فصول بهار و زمستان بوده و کم‌باران‌ترین فصل سال تابستان با بارش حدود ۹٫۱ میلی‌متر است.. با درنظرگرفتن میزان اندک بارش در استان به علت هم جواری با مناطق کویری و وزش بادهای گرم و خشک از طرف کویر میزان متوسط تبخیر سالانه در حدود ۳۰۰ میلی‌متر برآورد شده‌است. یکی از ویژگی‌های بارز مناطق بیابانی سرمای شدید زمستان و گرمای بالای تابستان می‌باشد به‌طوری‌که بنابر آمار ارائه‌شده متوسط حداقل درجه حرارت سردترین ماه سال ۵٫۱۶ـ و متوسط حداکثر گرم‌ترین ماه سال ۴۲٫۵ درجه و حداکثر مطلق درجه حرارت هوا ۴۹ درجه در ماه‌های تیر و مرداد و حداقل آن ۲۴ـ درجه در بهمن ماه است. با توجه به ویژگی خاص توپوگرافی در مناطق مختلف استان، اختلاف دمای محسوسی به چشم می‌خورد؛ به‌طوری‌که هر چه از جنوب به طرف شرق و شمال استان حرکت کنیم بر مقدار دمای هوا افزوده و از شمار روزهای یخبندان و شمار روزهای ابری سال کاسته می‌شود. آب‌ها به دلیل ویژگی‌های طبیعی، استان با کمبود منابع آب سطحی و زیرزمینی مواجه است. رودخانه‌های قمرود و قره‌چای جریان‌های دائمی و سطحی را تشکیل می‌دهند که با احداث سدهای ۱۵ خرداد و قره‌چای بر روی آن‌ها در سالیان اخیر مهار شده‌اند. رودخانه‌های سلمان، زواریان، قره‌سو، طغرود، جهرود و فردو دیگر رودخانه‌های مهم استان هستند. از ۲۷۰ حلقه چاه عمیق، ۱۲۷ چاه نیمه عمیق، و شمار بسیاری قنات و چندین دهنه چشمه در سطح استان، آبی معادل ۶۴۰ میلیون متر مکعب در سال برداشت می‌شود. پوشش گیاهی حوزهٔ شهرستان قم دارای یک میلیون هکتار مرتع است که از این مقدار ۲ درصد مراتع درجه یک، ۴ درصد مراتع درجه دو، ۱۵ درصد مرتع درجه سه، ۴۵ درصد مراتع درجه چهار و ۳۴ درصد مراتع درجه پنج‌اند. گونه‌های گیاهی با توجه به اقلیم منطقه شامل انواع گیاهان شورپسند، گز، تاغ، درمنه‌ها و دیگر گونه‌های خشک‌پسند هستند. کویر نمک کویر نمک در شرق قم می‌باشد که همان دریای خشک شده قدیمی است که به تدریج آب آن‌ها تبخیرشده و املاح در آن‌ها رسوب نموده‌است. این کویر میان خراسان و سیستان و قم و کاشان و یزد واقع است و در برخی نقاط آن رشته‌های منفردی از کوه‌های اطراف پیش آمده تشکیل نواحی کوهستانی خیلی خشک می‌دهد جز در فصل زمستان آبی که در این کویر نمی‌توان یافت. در هنگام تابستان به جای آب ورقه‌های نمک جلب نظر می‌کند و چون هوا در این ناحیه خیلی خشک است اختلاف درجه حرارت در آن بسیار است؛ مثلاً در روز حرارت به ۷۰ درجه و شب تا صفر درجه تنزل می‌کند. به همین علت سنگ کوه‌های آن بر اثر اختلاف درجه هوا متلاشی شده به صورت شن و سنگریزه درآمده است و در هنگام وزش باد توده‌های عظیم شن مانند امواج دریا به حرکت درآمده و تشکیل تپه‌ها و ماهورهای موقتی می‌دهد که گاهی ارتفاع برخی از آن‌ها به چهل متر و طولش به چند کیلومتر می‌رسد و به همین علت به آن‌ها ریگ روان می‌گویند و بیشتر سبب گمراهی و هلاکت مسافر می‌شود. اطراف کویر در برخی از روزها بر اثر بدهای شدید ذرات نمک مخلوط شن و ماسه به هوا برده و این ناحیه را تیره و تار می‌کند، کویر لوت در جنوب شرقی کویر نمک قرار دارد. در کویر نمک انواع معادن از طلا، نقره، مس، سرب، پنبه کوهی، آهن، زغال‌سنگ و سنگ لاجورد پیش‌بینی می‌شود. کوه‌های قم کوه‌هایی که در اطراف کنار رودخانه قم قرار گرفته‌اند ۱-سفید کوه یا منظریه در ۳۰ کیلومتری قم ۲- سیاه کوه در ۳۰ کیلومتری قم ۳- گل تپه در ۳۲ کیلومتری قم ۴- کوه محمودآباد در ۴۰ کیلومتری قم ۵- کوه نمک در ۲۰ کیلومتری قم ۶- کوه شاهجرد در ۳۲ کیلومتری قم کوه‌هایی که در حوزه مرکزی قرار گرفته‌اند ۱- کوه یزدان در ۱۱ کیلومتری غربی قم (۳ فرسخ طول نیم فرسخ عرض و ۱۳۰۰ دره) چشمه‌سارهای کوچک دارد قشلاق طایه زند بوده- یزدان فازار رئیس شهر قم در دامنه کوه منزل داشته و این کوه را مرتع حشم خود قرار داده بود و ارتفاع آن ۱۵۳۳ متر دارای موقعیت مذهبی و آثار دینی زردشت هم در آن پیداست. ۲- کوه کلاه قاضی در یک فرسخی واقع شده. قنات ناصری از کنار این کوه جاری است. کوه خضر- کوه دو برادران نیز از این سری کوه‌ها هستند. پراکندگی جمعیت جمعیت استان قم در سال ۱۳۹۰ برابر با ۱٫۱۵۱٫۶۷۲ نفر بوده‌است که ۱٫۰۹۵٫۸۷۵ نفر آن در نقاط شهری و بقیه در روستاها زندگی می‌کنند. همچنین ۵۸۷٫۶۶۱ نفر جمعیت استان مرد و ۵۶۴٫۰۱۱ نفر زن هستند که این جمعیت در ۳۲۱٫۱۴۴ خانوار زندگی می‌کنند. قم ۲۱مین استان ایران از نظر جمعیت است و تراکم جمعیت در آن ۱۰۰ نفر بر هر کیلومتر مربع است که از این نظر ۵مین استان کم‌تراکم ایران است. نرخ رشد جمعیت استان در سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ ۱٫۹۳ درصد بوده‌است. ۶ درصد از کل اتباع خارجی ساکن ایران در استان قم ساکن هستند و ۹۰٫۶ درصد از جمعیت استان اتباع ایرانی و ۹٫۴ درصد اتباع غیر ایرانی‌اند. نرخ بیکاری جمعیت در سال ۱۳۹۱ در قم ۱۱٫۳ درصد بوده‌است. (میانگین کشوری ۱۲٫۳ درصد) همین‌طور نرخ تولید ناخالص داخلی استان ۴۶۶۷۲ میلیارد ریال است که حدود ۱٪ از کل تولید ناخالص داخلی ایران را تشکیل می‌دهد. پیشینه پیش از اسلام پیشینهٔ قم به دوران ساسانی بازمی‌گردد اما مهم‌ترین روی‌داد تاریخ قم اسلام آوردن مردم آن و پذیرش تشیع بود. قم در سال ۲۳ ه‍.ق به دست ابوموسی اشعری فتح شد و قم به پناهگاه شیعیان و مخالفان خلفای اموی و عباسی تبدیل شد. پس از پذیرش اسلام و تشیع از سوی مردم قم، سرنوشت سازترین رخداد تاریخ قم، آمدن فاطمه معصومه به این شهر است. چرا که پس از وفات او و دفن در شهر قم به‌عنوان یک مرکز دینی و مذهبی برای شیعیان تبدیل شد و در دوره‌های بعد به دلیل اهمیت مذهبی این شهر به بزرگ‌ترین حوزهٔ تعالیم دینی و مذهبی در ایران تبدیل شد. در باب نخست کتاب «تاریخ قم» نوشته حسن بن محمد بن حسن قمی که کهن‌ترین سند تاریخی موجود دربارهٔ قم است؛ از قول مورخان قدیم‌تر، از اسکندر، بهرام گور، طهمورث، لهراسپ، قباد ساسانی، یزدگرد سوم و چند تن دیگر، به‌عنوان بانیان نخستین قم یاد شده‌است. شواهد و مدارک و آثاری که از دوران پیش از اسلام به دست آمده؛ اثبات می‌کند که شهر قم در آن زمان، و به‌ویژه در عهد ساسانیان از شهرهای آباد و مهم بوده‌است؛ زیرا در آن‌ها به وجود آتشکدهٔ آذر، یکی از آتشکده‌های مهم آن دوران، در قم اشاره شده‌است. در کتابی که به خط پهلوی به نام «خسرو کواذان و ریزکی» (یعنی خسرو پسر قباد و غلامی) که از عهد ساسانیان باقی‌مانده‌است از زعفران قمی و نزهت‌گاه قم سخن به میان رفته‌است که این خود نشانهٔ وجود این شهر در آن تاریخ است: «خسرو از غلام خود موسوم به زیرک خوش آرزو پرسید: اگر بویی شراب خسروانی و سیب شامی و گل فارسی و شاه سپرم سمرقندی و ترنج طبری و نرگس مسکی و بنفشه اصفهانی و زعفران قمی و بونی (بوانی) و نیلوفر سیرانی و «ند» را فراهم آوری از بوی بهشت بویی توانی برد.» کثرت آثار زرتشتی مثل معبد، دخمه و … که در اطراف قم بودهاند، با استناد به کتاب تاریخ قم دلیل دیگری بر شهر بودن این منطقه پیش از اسلام است. پس از اسلام از جمله اتفاقات مهمی که در سده‌های اولیهٔ اسلام در قم رخ داده‌است، باید به مهاجرت و پناه آوردن بسیاری از علویان و فرزندان علی بن ابی‌طالب به این شهر و رسوخ عقیده‌های شیعه‌ی امامیه در مردم آن اشاره کرد که سبب شد تا به تدریج به‌عنوان یکی از مراکز بزرگ تشیع در جهان شناخته شود و مورد بغض و کینهٔ خلفا قرار گیرد. همچنین از آن جمله باید به جدا شدن شهر قم از اصفهان و مستقل شدن آن در حدود سال ۱۸۹ ه‍. ق؛ که به تقاضای یکی از مشاهیر این شهر به نام حمزه‌بن‌یسع و با موافقت هارون الرشید انجام گرفت. اشاره کرد. مرکزیت مذهبی قم که از روزگار زندگی جعفر صادق تاکنون ادامه دارد، سبب شده‌است تا در سده‌های دوم و سوم شمار بسیاری از راویان اخبار و محدثان شیعی، از قم برخیزند یا در آن اقامت کنند. علت اساسی روی آوردن اهل خبر و حدیث شیعه و شیعیان به شهر قم، سخت‌گیری‌ها و فشارهای فراوانی بوده‌است که در سده‌های نخستین در شهرهای مختلف نسبت به طرفداران شیعیان روا داشته می‌شد، در حالی که این شهر یک محیط شیعه‌نشین صرف بود و تا حدود بسیاری از دخالت مستقیم و تسلط عمال خلفا به دور بود. در این سال‌هاست که قم و حوزهٔ دینی آن، به تدریج جایگزین حوزهٔ دینی کوفه شد که پیش‌تر مرکز راویان و محدثان بود. بدین ترتیب می‌توان گفت که حوزه دینی قم قدیمی‌ترین مرکز نشر علوم اسلامی است که تاکنون باقی‌مانده‌است. در دوران پهلوی معاصر و جدید، قم مرکز مبارزه علیه حکومت پهلوی بود. بنابر ادعای جمهوری اسلامی و طرفداران آن نخستین جرقه انقلاب ۱۳۵۷ ایران در بهمن سال ۱۳۴۱ خورشیدی در قم زده شد. روح‌الله خمینی که در نقش رهبر این انقلاب بود در قم به مخالفت با تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی ولایتی و همین‌طور اصول شش‌گانه انقلاب شاه و ملت و لایحه کاپیتولاسیون پرداخت. همین‌طور قم در این دوران از سال ۱۳۵۴ خورشیدی به بعد، هم‌زمان با افزایش درآمدهای نفتی، تحرک تازه‌ای در زمینه‌های عمرانی و به دست آوردن نهادهای جدید پیدا می‌کند. تقسیمات کشوری استان قم دارای ۳ شهرستان، ۷ بخش، ۱۳ دهستان و ۷ شهر به شرح زیر است: شهرستان قم بخش مرکزی شهرستان قم دهستان قمرود دهستان قنوات شهر: قم، قنوات بخش خلجستان دهستان دستجرد شهر: دستجرد بخش سلفچگان دهستان راهجرد شرقی دهستان نیزار شهر: سلفچگان شهرستان کهک بخش مرکزی شهرستان کهک دهستان کرمجکان دهستان کهک شهر: کهک بخش فردو دهستان فردو دهستان خاوه شهرستان جعفرآباد بخش مرکزی شهرستان جعفرآباد دهستان جعفرآباد دهستان باقرآباد شهر: جعفریه بخش قاهان دهستان قاهان دهستان کهندان شهر: قاهان استانداران جمعیت بخش‌ها بخش مرکزی ۱٬۲۳۵٬۴۸۵ نفر جعفرآباد ۱۹٬۰۶۳ نفر خلجستان ۷٬۲۰۷ نفر کهک ۲۰٬۵۸۸ نفر سلفچگان ۹٬۹۳۸ نفر شهرها قم۱٬۲۰۱٬۱۵۸ نفر قنوات ۱۱٬۶۶۷ نفر جعفریه ۹٬۳۸۷ نفر کهک ۴٬۸۳۷ نفر دستجرد ۱٬۵۲۵ نفر سلفچگان ۱٬۳۹۰ نفر مردم زبان‌ها و لهجه‌ها زبان مردم قم از دیرباز فارسی با لهجهٔ قمی بوده‌است که امروزه به لهجهٔ فارسی تهران نزدیک شده‌است. همچنین جمعیت بسیاری که از منطقه آذربایجان ایران به این شهر مهاجرت کرده‌اند با زبان ترکی آذربایجانی و انواع لهجه‌های آن سخن می‌گویند. عربی در بخش‌هایی از شهر قم با لهجهٔ مهاجران عراقی نیز گویش می‌شود. همچنین زبان‌های خلجی، لری بختیاری و کردی نیز در استان گویشور دارد. اقوام اقوامی که در استان قم ساکن هستند: فارس، لر، ترک، گیلک، مازندرانی، عرب، کرد، خلج و تات هستند. ادیان بیش‌تر مردم استان مسلمان و شیعه هستند. دیگر ادیان در قم حضور رسمی ندارند. فرهنگ مراسم‌های سنتی و آداب و رسوم مراسم یادمان ورود فاطمه معصومه به قم: روز ۲۳ ربیع‌الاول سال‌روز ورود فاطمه معصومه از مسیر ساوه به قم است. در این روز مردم قم به اتفاق موسی بن خزرج، که از بزرگان قم بود، تا بیرون شهر به استقبال فاطمه معصومه می‌روند و موسی‌بن‌خزرج که افسار شتر او را به دست داشت، او را به منزل شخصی خود هدایت می‌کند. همه ساله، مردم قم و خادمان حرم فاطمه معصومه در این روز در یک حرکت نمادین، به استقبال او می‌روند و این روز را گرامی می‌دارند. لاله گردانی: مراسم لاله‌گردانی یا شمعدان گردانی حرم فاطمه معصومه از جمله مراسم‌های سنتی است. این مراسم توسط خادمان حرم انجام می‌شود. طوغ: از آلات عزاداری است که مردم قم به صورت سنتی تنها در روز عاشورا آن را از تکایای خود بیرون می‌آورند و در پایان دسته عزاداری خود به صورت خفته تا مقابل ایوان آیینه حرم حمل می‌کنند. طوغ پس از اینکه وارد حرم می‌شود افرادی که گرد آن به سر می‌زنند (پا طوغی‌ها) آن را به صورت دوان دوان به مقابل ایوان آیینه حمل می‌کنند و در مقابل ایوان طوغ را بلند می‌کنند و کل دسته عزاداری گرد آن شور (به سر) می‌زنند. طوغ‌های قدیمی و اصیل قم تنها نزد شش محله قم نگهداری و در روز عاشورا بیرون آورده می‌شود. این شش محله عبارتند از: چهل اختران، چهارمردان، سلطان محمد شریف، عشقعلی، میدان میر، حاج سید حسن طوغ‌ها در این محلات بسیار اهمیت داشته و گرفتن سر طوغ در روز عاشورا متعلق به طایفه ای است که به‌صورت موروثی از گذشته این منصب را داشته‌اند. (کتاب تاریخ مذهبی قم، نوشته علی اصغر فقیهی، تاریخ نشر ۱۳۵۰ شمسی - کتاب تاریخ تکایا و عزاداری قم، نوشته مهدی عباسی، تاریخ نشر ۱۳۹۱ - پژوهش میدانی روز عاشورا سال ۱۳۹۴) سر درختی: این مراسم در آغاز بهار در روستاهای جنوب استان برای در امان ماندن باغ‌ها از گزند سرما اجرا می‌شود. به این منظور با هزینهٔ اهالی گاوی خریداری می‌شود؛ سپس دستمال سبز رنگی به دور گردن گاو بسته می‌شود و آن را در روستاها می‌گردانند. در مرحلهٔ بعد گاو را در امام‌زاده یا یک مکان مقدس قربانی می‌کنند و از گوشت آن حلیم می‌پزند و در میان اهالی تقسیم می‌کنند. خوراکی‌ها سوهان آبگوشت قنبید پوشاک لباس‌های محلی قم بیش‌تر در گذشته مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. زنان در روستاها لباس‌های بلند بر تن می‌کردند که تا زانوی آن‌ها می‌رسید و معمولاً این لباس‌ها سفید و گل‌دار بود و در زیر آن شلوار به پا می‌کردند. لباس‌های آن‌ها دو جیب داشت که در اطرافش دوخته شده بود. زن‌ها همیشه حتی در خانه چارقد سفید بر سر داشتند. چارقد را به صورت مثلثی تا می‌کردند و بر سر می‌زدند و برای محکم کردن آن یا گره می‌زدند یا با سنجاق آن را وصل می‌کردند. آن‌ها اگر پولی همراه خود داشتند در گوشهٔ چارقد خود گره می‌زدند. معماری هنرهای سنتی اقتصاد اشتغال و تورم بر اساس نتایج آمارگیری از نیروی کار استان در سال ۱۳۹۱ نرخ بیکاری استان ۱۱٬۳ درصد و ۱ درصد پایین‌تر از نرخ بی‌کاری کشور است. نرخ مشارکت اقتصادی در استان هم ۳۴٬۶ درصد و ۲ درصد پایین‌تر از نرخ کشوری است. شاخص تورم در شهرهای استان قم در سال ۱۳۹۱، ۳۰٬۶ درصد و ۱ درصد پایین‌تر از نرخ کشوری بوده‌است؛ نرخ تورم روستایی استان هم ۲۸٬۷ درصد و ۶ درصد پایین‌تر از نرخ کشوری بوده‌است. درآمدهای استان در سال ۱۳۹۱ درآمدهای عمومی استان حدود ۱٬۰۳۷ میلیارد ریال بوده‌است. سهم استان قم از کل درآمدهای کشوری ۰٬۷۵ درصد است. تولید ناخالص داخلی استان یا GDPR هم در سال ۱۳۸۹، ۳۶٬۶۷۲ میلیارد ریال است که حدود ۱ درصد از کل تولید ناخالص داخلی ایران را تشکیل می‌دهد. صنعت و معدن استان قم تنوع معدنی بسیاری دارد و اکنون ۱۳ گونه مواد معدنی در استان قابل استخراج هستند. سنگ‌های ساختمانی، گچ و نمک مهم‌ترین معادن استان هستند. از مجموع ۱۰۲ معدن کشف‌شده در استان قم، شمار ۷۱ معدن در حال فعالیت هستند. مرکز بهره‌برداری ذخایر معدنیسراجه قم که در فاصلهٔ ۶۰ کیلومتری شرق شهر قم واقع شده‌است؛ دارای توان فرآوری ۲٬۱ میلیون متر مکعب گاز در روز است و بخش مهمی از سنگ مصرفی شهر قم را تأمین می‌کند. معادن تولیدشده در این واحد بهره‌برداری، به تهران منتقل می‌شود. مرکز بهره‌برداری سراجه قم در حال توسعه جهت ذخیره‌سازی و تولید معدن به میزان ۱٬۴ تن در روز است. قدمت صنعت در استان قم به سال ۱۶۰ هـ.ق. بازمی‌گردد. از سال ۱۳۲۸ خورشیدی به بعد صنایع دستی و سنتی در استان رواج بیش‌تری گرفت و کارگاه‌های مختلف گیوه چینی، آینه سازی، نمدمالی، تولید کفش، مبل‌سازی، تولید بخاری، آهنگری، حلوایی، صابون سازی، متقال‌بافی و سوهان‌پزی راه‌اندازی شد. یکی از مهم‌ترین صنایع دستی که با اسم قم پیوند خورده سوهان قم می‌باشد که مبدأ پیدایش اولیهٔ آن در هندوستان بوده و سپس در زمان ناصرالدین شاه وارد قم شده‌است. فهرست صنایع مهم و عمدهٔ استان قم (در مقیاس کارگاهی): واحدهای کفش: ۴۵۱ واحد واحدهای آجردستی: ۵۰۲ واحد واحدهای درودگری: ۱۵۰۶ واحد واحد سوهان پزی: ۳۷۲ واحد کشاورزی استان قم در سال ۱۳۹۰ دارای ۱۰۲ هزار هکتار زمین کشاورزی بوده که ۱۳ هزار هکتار آن را اراضی باغی تشکیل داده‌اند. تولید کل محصولات زراعی استان در سال (سال ۱۳۹۰) ۳۲۱ هزار تن است که ۷۲ هزار تن آن را محصولات باغی تشکیل می‌دهند. همچنین در بخش دام‌داری استان قم دارای دو شهرک بزرگ دام‌داری به نام‌های «دام‌شهر» و «لبن» است ۹۳۶ واحد دام‌داری صنعتی را در خود جای داده‌اند. ۵۱۷ واحد مرغ‌داری صنعتی نیز در سطح استان مشغول فعالیت هستند که قطب اصلی فعالیت آنان روستای چاهک است. عمدهٔ تولیدات کشاورزی استان غلات ۶۳ درصد، محصولات صنعتی ۲۰ درصد، نباتات علوفه ۱۰ درصد، و محصولات جالیزی ۶ درصد است. محصول عمدهٔ کشاورزی استان هم گندم و جو می‌باشد که به علت وجود آب فراوان رودخانه‌های قمرود در پایان زمستان و آغاز بهار کشت آن‌ها از اهمیت خاصی برخوردار است. همچنین قم یکی از مناطق مهم کشت انار در ایران به‌شمار می‌رود و زمین‌های قدیمی اطراف شهر قم از دیرباز به کشت پنبه اختصاص داشته‌است. حدود ۲۰ درصد از اراضی کشاورزی استان را باغات تشکیل می‌دهند. عمده باغ‌های استان قم در مناطق معتدل و کوهستانی جنوب و غرب استان پراکنده‌اند. عمدهٔ محصولات تولیدی باغات استان میوه‌هایی چون فندق، گلابی و گیلاس هستند. همین‌طور میوه‌های انار و پسته نیز در باغ‌های مناطق مرکزی استان پرورش می‌یابند. پردرآمدترین محصول کشاورزی قم پسته است که ۱۸۰۰ هکتار از اراضی زراعی استان را تشکیل می‌دهد و سالانه ۱ تن پسته از ۱۵۰۰ هزار هکتار باغ بارآور ۷ سال به بالا برداشت می‌شود و ارزش آن ۲۰ میلیون دلار در سال است. بازرگانی و تجارت ۶۰ صنف و ۲۸٬۳۰۱ واحد صنفی در استان قم مشغول فعالیت هستند. در سال ۱۳۹۰ حجم کالاهای وارداتی به استان ۸۰ هزار تن و ارزش آن‌ها ۴۷۵ میلیون دلار بوده‌است. همچنین حجم صادرات استان نیز ۷۰ هزار تن و درآمد صادراتی ۱۸۰ میلیون دلار بوده‌است. آموزش دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی دانشگاه معارف دانشگاه معارف اسلامی دانشگاه علمی کاربردی شهرداری دانشگاه پیامبر اعظم دانشگاه قرآن و حدیث دانشگاه علمی کاربردی صنایع دستی و گردشگری دانشکدهٔ علوم بهداشت مؤسسهٔ آموزش عالی شهاب دانش دانشگاه ادیان و مذاهب دانشگاه شهید مدنی دانشکدهٔ پرستاری و مامایی دانشگاه کریمهٔ اهل بیت دانشگاه علوم قرآنی دانشکدهٔ اصول دین دانشگاه علمی کاربردی هنر و فرهنگ دانشگاه صنعتی قم دانشکدهٔ حضرت معصومه دانشگاه پیام نور واحد کهک دانشگاه پیام نور واحد جعفرآباد دانشگاه پیام نور واحد سلفچگان دانشگاه حکمت قم مؤسسه آموزش عالی طلوع مهر قم دانشگاه صنعتی شهاب دانش (برق - فناوری اطلاعات و ارتباطات) پردیس قم دانشگاه تهران دانشکده صداوسیما - قم دانشگاه قم دانشگاه صنعتی قم دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی قم دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد استان قم دانشگاه مفید دانشگاه پیام نور دانشگاه معصومیه قم آموزشکده فنی پسران قم دانشگاه علوم پزشکی قم جامعه المصطفی العالمیه دانشگاه باقرالعلوم دانشگاه پیام نور واحد خلجستان دانشگاه فرهنگیان مدارس دینی قم از سده دوم هـ.ق. به بعد میزبان شماری از مدارس دینی بوده‌است و تا سده‌های پنجم، ششم و دهم هـ.ق. به کانونی برای تجمع و فعالیت مذهبیون و روحانیون و محدثان شیعه تبدیل شد. در دوران حکومت پهلوی، حوزه علمیه قم به‌عنوان کانونی برای رهبری انقلاب ۱۹۷۹ ایران عمل می‌کرد و پس از تأسیس یک حکومت تئوکراسی در ایران پس از انقلاب، اهمیت قم در عرصهٔ سیاسی و اجتماعی افزایش یافت. امروزه بسیاری از مدارس علوم دینی و مراکز پژوهشی دینی در قم مشغول فعالیت هستند که بسیاری از آنان با بودجهٔ دولتی اداره می‌شوند. مدرسه علمیه الزهرا مدرسه علمیه شهید سید حسن شیرازی مدرسه علمیه امام حسین (ع) مدرسه علمیه امام باقر (ع) مدرسه علمیه امام مهدی (عج) مدرسه علمیه رسول اعظم حوزه علمیه قم مدرسه علمیه رضویه مدرسه علمیه ستیه مدرسه علمیه امام خمینی مدرسه علمیه اباصالح مدرسه علمیه المهدی مدرسه علمیه الهادی مدرسه علمیه امام مهدی موعود مدرسه علمیه بقیةالله مدرسه علمیه حقانی مدرسه علمیه جانبازان مدرسه علمیه رسالت مدرسه علمیه شهیدین (رهما) مدرسه علمیه صدوق مدرسه علمیه عترت مدرسه علمیه کرمانیها مدرسه علمیه معصومیه مدرسه علمیه امام عصر مدرسه علمیه سعد حلت مدرسه علمیه اثیرالملک مدرسه علمیه سید سعید عزالدین مرتضی مدرسه علمیه سید زین الدین مدرسه علمیه سید عبدالعزیز مدرسه علمیه ابوالحسن کمیج مدرسه علمیه شمس الدین مرتضی مدرسه علمیه مرتضی کبیر مدرسه علمیه درب آستانه پژوهشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی مرکز تحقیقاتی دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام) مرکز تحقیقات رایانه‌ای نور مجمع جهانی تقریب مذاهب مؤسسهٔ آموزشی پژوهشی امام خمینی دفتر انتشارات اسلامی مرکز المعجم الفقهی مرکز جهانی انصارالمهدی مرکز دائرةالمعارف فقه اسلامی مرکز تحقیقات علمی و فنی دکتر حسابی مؤسسهٔ تنظیم و نشر آثار امام خمینی دارالحدیث مؤسسهٔ قرآنی بیت‌النور مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه مؤسسهٔ تحقیقاتی اسرا مرکز پژوهشی صافا مجمع جهانی اهل بیت پژوهشکدهٔ فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهٔ اسلامی مؤسسهٔ علمی طه مجمع اندیشهٔ اسلامی مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزهٔ علمیه مؤسسهٔ قرآن و نهج‌البلاغه مرکز کتاب‌شناسی شیعه مؤسسهٔ علوم آل محمد خانه فرهنگی حضرت زهرا مؤسسهٔ فرهنگی دائرةالمعارف مؤسسهٔ صاحب‌الامر مؤسسهٔ تحقیقاتی حضرت ولی‌عصر مؤسسهٔ فرهنگی انتظار نور بنیاد هنری ـ دینی الرضا مؤسسهٔ معارف اهل‌بیت مجمع جهانی شیعه‌شناسی مرکز حقایق اسلامی مرکز تحقیقات علمی مجلس خبرگان مرکز شیعه‌شناسی بنیاد پژوهش‌های اسلامی مرکز جهانی آل‌البیت مرکز تخصصی علوم حدیث بنیاد بین‌المللی نهج‌البلاغه دائرةالمعارف کامپیوتری اسلامی فرهنگستان علوم اسلامی مؤسسه معارف اسلامی امام رضا مرکز تحقیقاتی امیرالمؤمنین مرکز تخصصی امامت و مهدویت مرکز تحقیقات فقهی قوه قضاییه مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی مؤسسهٔ تحقیقاتی سروش کورش کبیر دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری بهداشت و درمان در سال ۱۳۹۱ استان قم دارای ۱۸۲ واحد بهداشتی و درمانی و ۹ واحد بیمارستان بوده‌است. همچنین در این سال شمار ۱٬۴۵۴ تخت بیمارستانی در استان وجود داشته‌است (به ازای هر ۱۰۰۰ نفر ۱٬۲ تخت). همچنین در سال ۱۳۹۱ شمار ۵۹ باب خانهٔ بهداشت روستایی در استان مشغول فعالیت بوده‌اند. ورزش تیم‌های ورزشی تیم فوتسال فردوس قم در لیگ برتر فوتسال ایران تیم بسکتبال شیمیدر قم در لیگ برتر بسکتبال ایران تیم هندبال پاس ناجای قم در لیگ برتر هندبال ایران تیم والیبال رعد پدافند هوایی قم در لیگ دسته یک والیبال ایران اماکن ورزشی ورزشگاه یادگار امام قم ورزشگاه شهید حیدریان ورزشگاه تختی قم امکانات زیربنایی عمران روستایی در سال ۱۳۹۰ جمعیت روستایی استان قم ۵۲٬۱۳۹ نفر بوده‌است که ۴٬۵ درصد جمعیت استان هستند. ۱۱۰ روستای استان توسط شورای اسلامی اداره می‌شوند و ۸۳ روستا هم دهیاری دارند. ۱۳۴ روستای استان بالای ۲۰ خانوار جمعیت دارند که همگی دارای شبکهٔ آب و برق هستند. پست و مخابرات در سال ۱۳۹۱ ضریب نفوذ تلفن ثابت و همراه در استان قم به ترتیب ۴۴٬۸ درصد و ۸۴٬۲ درصد بوده‌است. کل بسته‌های پستی صادر شده و خارج شده از استان ۷٬۹۵۶٬۸۰۸ مرسوله است و سرانهٔ مرسولهٔ پستی به ازای هر نفر در استان ۷ مرسوله در سال است. انرژی در سال ۱۳۹۱ حجم کل آب‌های زیرزمینی و سطحی استان قم ۱۱۶ میلیون متر مکعب بوده‌است. همچنین در سال ۱۳۹۱ شمار مشترکان برق در استان قم ۴۳۴۹۲۰ مشترک بوده‌است که ۱٬۵ درصد از کل مشترکان ایران را تشکیل می‌دهد. همین‌طور در سال ۱۳۹۳ تمامی شهرهای استان و ۹۸ روستا گازرسانی شده‌اند. راه و ترابری در سال ۱۳۹۳ طول راه‌های استان قم ۶۵۷ کیلومتر بوده که ۱۶۷ کیلومتر آن آزادراه، ۱۱۸ کیلومتر بزرگ‌راه، ۲۶۸ کیلومتر راه اصلی، ۱۰۳ کیلومتر راه فرعی آسفالت و ۲۷۵ کیلومتر راه خاکی است. هشت راه اصلی مواصلاتی به استان قم منتهی می‌شوند. مهم‌ترین راه‌های مواصلات به استان قم آزادراه ۵، آزادراه ۷، بزرگراه ۵۶، جاده ۶۵ و جاده ۷۱ هستند. گردشگری نوشتار اصلی: فهرست جاذبه‌های گردشگری استان قم آثار تاریخی و باستانی حرم فاطمه معصومه مسجد جمکران مسجد جامع قم مقابر باغ گنبد سبز تیمچه بزرگ قم حمام حاج عسگرخان کوه خضر نبی خانه سید روح‌الله خمینی (قم) چهل اختران خانه حکیم‌باشی ملاصدرا کاروانسرای دیرگچین سد کبار (بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین سد قوسی جهان) جاذبه‌های طبیعی آبشار نوقاهان دریاچه حوض سلطان دریاچه نمک غار وشنوه گنبد نمکی قم روستاهای گردشگری روستاهای گردشگری استان وشنوه، فردو، خاوه، قبادبزن و کرمجگان هستند. و شهر قاهان نگارخانه منابع پیوند به بیرون آمار نقاط جمعیتی استان قم (سال ۱۳۹۰) وبگاه آمار ایران پایگاه فرهنگی شهر قم شبکه خبری قم جستارهای وابسته فهرست استان‌های ایران استان‌های ایران بر پایه جمعیت استان‌های ایران بر پایه مساحت فهرست شهرهای استان قم قم قم بنیان‌گذاری‌های ۱۳۷۵ در ایران زیارت
2709
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%D9%87%DA%AF%DB%8C%D9%84%D9%88%DB%8C%D9%87%20%D9%88%20%D8%A8%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF
استان کهگیلویه و بویراحمد
کُهگیلویِه و بویِراحمد یکی از استان‌های ایران است که مرکز آن، شهر یاسوج می‌باشد. این استان با مساحتی حدود ۱۶ هزار و ۲۴۹ کیلومتر مربع، در امتداد رشته کوه‌های زاگرس قرار دارد که از شمال به چهارمحال و بختیاری، از غرب به خوزستان، از جنوب به بوشهر و از شرق به فارس و اصفهان محدود می‌شود. جمعیت کهگیلویه و بویراحمد بر پایه سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵ برابر با ۷۱۳٬۰۵۲ نفر بوده که ۵۰ درصد آن‌ها در شهرستان بویراحمد حضور دارند. این استان حدود ۱ درصد از مساحت کل کشور را در بر می‌گیرد. با این وجود بیش از ۲۵ درصد نفت و گاز، ۱۰ درصد رواناب‌ها، ۲۰۰۰ گونه گیاهی (با بیش از ۴۵۰ گونه گیاهی دارویی)، در این استان قرار دارند. ولی با این همه، جز محروم‌ترین استان‌های ایران می‌باشد. استان کهگیلویه و بویراحمد ۹ درصد از جنگل‌های کشور (حدود ۲۰ درصد کل زاگرس)، را در خود جای داده‌است، همچین ۵۶ درصد استان را جنگل‌ها پوشانداند از این لحاظ استان مقام اول را در پوشش جنگلی کشور داراست تقسیمات کشوری این منطقه تا قبل از تصرف به دست والیان استان فارس بخشی از حکومت لر بزرگ بود و پس از فروپاشی حکومت لر بزرگ تا دوران قاجار خودگردان بود که سپس به تصرف یکی از والیان ایالت فارس درآمد و ولایتی از فارس شد. در سال ۱۲۵۸ هجری قمری، شهرستان‌های امیدیه، آغاجاری بهبهان، هندیجان، بندر ماشهر ،دیلم و گناوه از منطقه کهگیلویه جدا شدند. (مردم این شهرستان ها همگی لر و لر زبان هستند) از سال ۱۳۲۴ هـ. ش به جهات سیاسی، بویراحمد از کهگیلویه مجزا و ضمیمه استان فارس گردید. در ۲۲ تیرماه ۱۳۴۲ طبق تصویب‌نامه مجلس شورای ملی، سرزمین ایلات ششگانه کهگیلویه و بویراحمد که تا آن زمان بخشی جزء استان فارس و بخشی جزء استان خوزستان بود از این دو استان جدا شد و به فرمانداری کل تبدیل گردید و متعاقب آن شهر یاسوج مرکز استان در سال ۱۳۴۴ شکل گرفت و سرانجام در خرداد سال ۱۳۵۵ با همان محدوده به استان تغییر یافت. این استان به نه شهرستان و 22 بخش تقسیم شده‌است که شامل 21 شهر و بیش از ۱۷۰۰ روستا می‌گردد. شهرستان‌های این استان عبارتند از: آمار استان کهگیلویه و بویراحمد از نظر جمعیت و مساحت از استان‌های کوچک ایران است و درهر دو مورد دارای رتبه ۲۸ در بین سی استان می‌باشد. بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین شهرستان استان، شهرستان بویراحمد به مرکزیت یاسوج می‌باشد. جمعیت این استان حدود هشتصد هزار نفر می‌باشد. ۶۸ درصد از جمعیت کل استان ما در محدوده سنی ۱۵ تا ۶۴ سال هستندد که جمعیت جوان را تشکیل می‌دهند. از جمعیت ۷۳۰ هزار و ۵۲ نفر استان، ۱۹۵ هزار و ۲۴۷ نفر در گروه سنی صفر تا ۱۴ سال، ۴۸۴ هزار و ۹۹۵ نفر در گروه سنی ۱۵ تا ۶۴ سال و تعداد ۳۲ هزار و ۸۴۶ نفر بیش از ۶۴ سال سن دارند. محرومیت استان کهگیلویه و بویر احمد با وجودی که ۷۱۳ هزار نفر جمعیت دارد، پنجمین استانی هست که بیشترین (۳/۹ درصد) نقش را در تولید ناخالص داخلی دارد. با این وجود جز استان‌های محروم کشور می‌باشد. استان کهگیلویه و بویراحمد با ۱۲٫۶ درصد نرخ بیکاری، رتبه ششم بالاترین بیکاری را در کشور داشته‌است. درحالی‌که ۲٫۲ تولید ناخالص داخلی ایران را تأمین می‌کند. تاریخ استان کهگیلویه وبویراحمد از مناطق اصلی تاریخی عیلامی و الیمائی بوده. با مطالعه باستان شناسان در استان قدمت استان به دوران پارینه سنگی می‌رسد استان کهگیلویه و بویراحمد در دوران ایلامیان جز از انزان شرقی بوده‌است آثار فراوانی از دوره ایلامیان در استان وجود دارد، با آمدن آریایی‌ها به این ناحیه و قدرت گرفتن شاهان هخامنشی استان جز خاستگاه تمدن هخامنشیان نیز محسوب می‌شد، امپراتوری هخامنشیان دارای ۲۳ ساتراپ بود. استان در دوره‌های مختلف تاریخ‌شناسی ایران تاریخ پیش از اسلام و پیش از ورود آریایی‌ها این استان (منطقه جغرافیایی این استان) در دوره هزاره ۴ قبل از میلاد بخشی از تمدن عیلام بوده. در دوره بعد از اسلام و همچنین بعد از ورود آریایی‌ها از سال ۱۲ هجری به تدریج حمله اعراب به ایران آغاز شد و ساسانیان مغلوب آنان شدند و امپراتوری ایران به دست مسلمانان افتاد. در اوایل دوره اسلامی هر بخش را تحت اختیار یک فرمانروای عرب قرار دادند که یکی از این چهار بخش، منطقه کهگیلویه به مرکزیت ارجان بود. همچنین، ریاست مردم کهگیلویه در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری به عهده فردی به نام روزبه بود که او را پادشاه این منطقه (پادشاه زمیگان) نیز می‌خواندند. با این تفاسیر، حداقل تا سال ۳۴۶ ه‍.ق خاندان گیلویه بر نواحی کهگیلویه حکومت می‌کردند. اما از قرن سوم هجری به بعد است که محدوده وسیعی از مملکت ایران، شامل استان‌های لرستان، ایلام، کرمانشاه، چهار محال بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و همچنین بخش‌هایی از استان فارس، استان بوشهر و استان خوزستان، همگی تحت عنوان بلاد اللور (لرستان) شناخته شد و در سال ۳۰۰ هجری در اختیار دو برادر به نامهای بدر و منصور قرار گرفت. این استان به جز در سلسله حکومت سامانیان و طاهریان و قراقویونلو و قسمت شمالی ان در حکومت مادها جزئی از خاک تمامی حکومت‌های ایران بوده‌است. پیشینه لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر واژه‌ای است که به سرزمین‌های لرنشین اطلاق می‌گردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای کهگیلویه و بویر احمدی را هم شامل می‌شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای کهگیلویه را منطقه کهگیلوی نام‌گذاری کردند و سکونتگاه لرهای بویراحمد را منطقه بویراحمد نام‌گذاری کرده و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان کنونی محدود شد. این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. امروزه لرستان نام یکی از استان‌های غربی ایران است. در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده‌است. مردم‌شناسی مردم استان از قوم لر می‌باشند و به زبان لری با گویش لری جنوبی سخن می‌گویند. این گویش برای دیگر لرزبانان به راحتی قابل درک است که درواقع تمام لرها به یک زبان سخن می‌گویند،مردم لرستان، ممسنی، کهگیلویه و بختیاری از یک نژاد بوده و با یک زبان صحبت می‌کنند؛ و این مردم لرتبار هستن اصلی‌ترین مشخصه فرهنگی و اجتماعی منطقه، در گذشته ساختار اجتماعی عشایری بوده‌است. مردم استان کهگیلویه و بویراحمد، به زبان لری صحبت می‌کنند. این گویش بازمانده زبان ایرانیان قدیم است که کمتر تحت تأثیر زبان‌های بیگانه قرار گرفته‌است و اختلافات ریشه‌ای با سایر گویش‌های زبان لری ندارد. بیشترین جمعیت گویش‌وران لر در استان‌های لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان است. همچنین لرزبان‌ها تشکیل دهنده جنوب استان ایلام، جنوب استان همدان، جنوب استان مرکزی، شمال استان بوشهر، غرب استان فارس و استان اصفهان هستند. لری جنوبی لری جنوبی تنها مختصر به استان کهگیلویه و بویراحمد نیست بلکه بسیاری از شهرها و شهرستان‌های استان‌های خوزستان فارس اصفهان و بوشهر به گویش لری جنوبی سخن می‌گویند که با گویش مردم کهگیلویه و بویراحمد یکسان است. مردم این شهرستان‌ها با مردم کهگیلویه از یک ریشه و نژاد هستند و دارای تاریخ مشترک می‌باشند. سخنوران لری جنوبی با سایر لرها و لر زبان ها نیز هم تبار می‌باشند و همگی از یک قوم هستند. گردشگری کهگیلویه و بویراحمد دارای ۲۱۷ گردشگاه زیارتی و تفرجگاهی است که گردشگری کهگیلویه و بویراحمد را تنوع می‌بخشد و گردشگران تابستانی می‌توانند از آن‌ها دیدن کنند. روستاهای شهرستان باشت باغ گردشگری چشمه بلقیس چرام تنگ پیرزال در ۱۵ کیلومتری شمال شرق شهر دهدشت آبشار بهرامبیگی مورصفا دشتروم بقعه امامزاده «بی‌بی‌حکیمه» خواهر امام رضا، امام زاده جعفر برادر امام رضا در شهرستان گچساران سرچشمه چنارستان سفلی آبشار و طبیعت روستای شهنیز شهر تور یستی و زیبای سی سخت در دامنه کوه دنا دارای آب و هوای دلپذیر و سالم. دهستان توریستی کَریَک معروف به ماسوله جنوب واقع در ۲۵کیلومتری یاسوج و ۵ کیلومتری سیسخت رودخانه‌های مارون، چرام، نازمکان، بشار، زهره و مهریان به همراه هزاران چشمه سار دیگر و در کنار آن‌ها سد کوثر، سد شاه قاسم و سد شاه مختار یاسوج. ۴۰قله بالای چهار هزار متر دنا آبشارهای کمردوغ از توابع شهر دهدشت، تنگه مهریان و گنجه‌ای یاسوج و تنگ سولک بهمئی. امامزاده‌های کهگیلویه و شهر تاریخی بلاد شاپور دهدشت، دژ سلیمان و چندین دژ دیگر. آثار تل چگاه، آب گرمون، آب شوران، شهر لارندن، آب انبارها، کاروانسراها، قلعه‌ها، گورستان سه طبقه، حمام کهیار دهدشت و تنگ سولک در رشته‌کوه‌های بهمئی تنگ تکاب، محل برخورد آریو برزن با اسکندر مقدونی و قلعه‌های قدیمی متعدد شامل قلعه دختر، قلعه مانگشت، و دژ سلیمان که مجموع آن‌ها به «دلی مهرگان» معروف است. تنگ شلال دون، رودخانه و بیشه زیبای شاه بهرام، روستای زیبای پلکانی و باغستانی مارین، تنگ هنگان، و امامزاده سید محمود (سید محمید) واقع در شهرستان کهگیلویه غارها و اشکفت‌های کوهستان‌ها. چهار طاقی خیرآباد علیا و پل خیری مح خان در خیرآباد علیا روستای گوشه و زیارت امام زاده شاه قاسم از نوادگان حضرت زین العابدین (ع) ۱۸ رودخانه کوچک و بزرگ، ۴۰ چشمه جوشان آب آشامیدنی و معدنی، ۱۷حلقه قنات، پنج آبشار، سه دریاچه، ۶۰دره و تنگه، بوستان‌ها و دشت‌های سرسبز، امامزاده‌ها، گنبدها، قلعه‌ها، کاروانسراها، مساجد، آب انبارها آتشکده‌ها، پل‌ها و برج‌های تاریخی از دیگر نقاط گردشگری منطقه‌است. آب و هوا اقلیم استان به دو منطقه و تقسیم می‌شود: این مناطق حدود ۸۰۳۷ با میانگین ۹۰۰ متر فاصله از دریا، در استان را در بر می‌گیرد. این مناطق عموماً پر بارش و پر از جنگل‌های انبوه بلوط، بن یا بنه بادام و… است. میانگین بارندگی در این مناطق بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلی‌متر در سال است، بارش‌ها از اوایل فصول سرما تا اوایل فصول گرم سال ادامه پیدا می‌کند، این مناطق شهرستان‌های بویراحمد، دنا، مارگون و شمال شهرستان‌های کهگلیویه و گچساران را در بر می‌گرید. وسعت این مناطق حدود ۸۲۲۶ با میانگین 307 متر از سطح دریا است. بارش بین ۳۰۰ تا 6۰۰ میلی‌متر در سال در این مناطق متداول است. در این مناطق پسته کوهی به وفور پیدا می‌شود. این مناطق شامل شهرستان‌های گچساران، کهگیلویه، باشت، بهمئی و لنده است. شهر یاسوج (مرکز استان) جز یکی از پر بارش‌ترین مرکز ایران است. این شهر بعد از شهر رشت در جایگاه دوم پر بارش‌ترین مرکز استان ایران قرار دارد. همچنین شهر یاسوج یکی از مرتفع‌ترین مراکز استان‌های ایران نیز به‌شمار می‌رود و در جایگاه دوم بعد از شهرکرد قرار گرفته‌است. دربارهٔ نام استان کُهگیلویِه کهگیلویه با مرکزیت بلادشاپور (دهدشت کنونی) از دو بخش "کوه" به علاوهٔ "گیلویه" ساخته شده‌است. این نام از زمان ساسانیان تاکنون بر روی این ناحیه باقی مانده‌است. خاندان گیلویه یا به عبارتی خاندان روزبه، از مشهورترین و موثرترین خاندان‌های ایرانی در سه سده نخست اسلامی بود که پس از سقوط ساسانیان، علاوه بر درگیری متناوب با اعراب مهاجم و مسلط، به تدریج موفق شدند در دستگاه خلافت عباسی نفوذ یابند و نقش بارز خود را در وقایع سیاسی- اجتماعی عصر نشان دهند. نام گیلویه در منابع و اسناد تاریخی به صورت معرب و به شکل " جیلویه " آمده‌است. بویِراحمد بویراحمد نام یکی از ایلات ساکن در این استان است. معادن چهارمین معدن نیترات دنیا در کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد. همچنین سلستین، بوکسیت، سنگ گچ، مواد اولیه سیمان و مواد اولیه آجر و مصالح ساختمانی از جمله معادن این استان است. براساس آمار موجود، بیشترین معادن استان در شهرستان بویراحمد با ۲۲ مورد و بیشترین معادن فعال در شهرستان گچساران با ۱۲ مورد واقع شده‌اند. به دلیل برخورداری از قابلیت تولید محصولات صادراتی با امکان ارزش افزوده و تنوع و پراکندگی ذخایر معدنی کهگیلویه وبویراحمد می‌تواند به برنامه‌های رشد و توسعه اقتصادی به ویژه در مناطق محروم کمک کند. کهگیلویه و بویراحمد دارای بزرگ‌ترین معادن رسوبی در ایران و بزرگ‌ترین معدن فسفات کشور بوده. نخستین ذخیره معدنی نیترات ایران در کهگیلویه و بویراحمد است. تاکنون ۷۵ فقره پروانه بهره‌برداری معدنی با حجم سرمایه‌گذاری افزون بر سه هزار و ۳۰۰ میلیارد ریال در استان صادر شده و ۴۷ واحد معدنی نیز با تولید دو میلیون و ۴۰۰ هزار تُن محصول فعال هستند. معدن نیترات پتاسیم لیراب با ظرفیتی بیش از یک میلیون تن. یک میلیارد و ۵۰۰ تن ذخیره معدنی در کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد. موقعیت جغرافیایی استان کهگیلویه و بویراحمد از جمله استان‌های جنوبی ایران به‌شمار می‌رود که با پنج استان همسایه است: از شرق با استان اصفهان و فارس، از جنوب با استان بوشهر، از غرب با خوزستان و از شمال با چهارمحال و بختیاری. استان کهگیلویه و بویراحمد حدود ۱۶۲۶۴کیلومتر مربع وسعت دارد. استان کهگیلویه و بویراحمد در بین مدار ۲۹ درجه و ۵۲ دقیقه و ۳۱ درجه و ۲۶ دقیقه شمالی و نصف النهارهای ۴۹ درجه و ۵۵ دقیقه و ۵۱ درجه و ۵۳ دقیقه شرقی قرار دارد وضعیت اقتصادی این استان از نظر اقتصادی به عنوان ناحیه کشاورزی و دامپروری به‌شمار می‌آید. بعد از دامداری و کشاورزی، صنایع استخراج نفت گچساران و کارخانه قند یاسوج و مجتمع دنا صنعت یاسوج (تولید انواع لوله‌های پلیمری) از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، ولی با این حال فعالیت‌های صنعتی و معدنی در این استان نسبت به سایر مناطق کشور، رشد نیافته و رونق چندانی ندارد. به‌طور کلی صنایع موجود در این استان به دو گروه تقسیم می‌شوند، که عبارتند از صنایع دستی و ماشینی. بزرگ‌ترین صنعت موجود استان، صنعت نفت است. در زمینه معادن نیز این استان دارای معادن بوکسیت، مس، فسفات، گوگرد، و غیره‌است. استان کهگیلویه و بویراحمد بیش از یک‌میلیون هکتار جنگل دارد و با دارا بودن یک‌درصد از مساحت کل کشور، حدود ۳۰ درصد از کل گونه‌های گیاهی کشور را در خود جای داده‌است. درختان بلوط علاوه بر آنکه برای دام‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، میوه آن برای انسان نیز خاصیت‌های زیادی دارد. خشکیدگی درختان بلوط یکی از مهم‌ترین چالش‌های جنگل‌های زاگرس و این منطقه است. آفت کرم چوبخوار و بیماری ذغالی پس از سال ۱۳۹۰ به دلیل خشکسالی به بلوط‌های مناطق زاگرس حمله کرده و این آفت در سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۳ خسارات بسیار زیادی به بلوط‌های منطقه زده‌است. ترابری استان کهگیلویه و بویراحمد تاکنون فاقد راه‌آهن می‌باشد. این درحالی است که احداث راه‌آهن اقلید-یاسوج در سفر اول دولت نهم به استان کهگیلویه و بویراحمد مصوب و در سال ۱۳۹۴ کلنگ زنی شد و هنوز در دست احداث است ولی بعد از گذشت چندین سال هنوز کاری در این پروژه انجام نشده‌است. با وضعیت فعلی این خط راه‌آهن و قطره چکانی‌های دولت در خصوص تأمین اعتبار ممکن است تا ۵۰ سال طول بکشد! کلیه محورهای ارتباطی آن با استان‌های همجوار از طریق راه‌های آسفالته برقرار می‌شود. از جمله محورهای ارتباطی که به شهرهای مهم استان‌های همجوار می‌پیوندد، عبارتند از: مسیر شیراز-اردکان (سپیدان)-یاسوج و امتداد آن رو به‌سوی شمال و پیوستن به شهر سی‌سخت. ادامه محور از یاسوج تا شهر سمیرم در استان اصفهان و همچنین مسیر یاسوج به شهر پاتاوه-لردگان و ادامه آن تا شهرکرد ،جاده پاتاوه دهدشت، دهدشت-چرام. یکی دیگر از محورهایی که سه استان همجوار را به هم می‌پیوندد و بسیار پرتردد می‌باشد، مسیر یاسوج-نورآباد (ممسنی)-گچساران-بهبهان در استان خوزستان است. به نظر می‌رسد که این استان مخصوصاً شهر یاسوج از داشتن آزادراه محروم است. طرح آزادراه سده-یاسوج که یاسوج را به آزادراه اصفهان-شیراز متصل می‌کند، در انتظار تصویب توسط هیئت دولت می‌باشد. این استان دارای دو فرودگاه در شهرهای یاسوج و گچساران می‌باشد. فرودگاه بین‌المللی شهدای یاسوج فرودگاه شهید امید بخش گچساران فرهنگ یاریار زبان لری از آوازهای کهن مردم لر است که از فطرت پاک نیاکان سرچشمه گرفته و بخشی از هویت فرهنگی مردم لر را تشکیل می‌دهد. ادبیات ضرب‌المثل در استان شعرهای حماسی مهمی در ایالات قدیم وجود داشت در میان مردم استان کهگیلویه و بویراحمد اشعار حماسی شاهنامه فردوسی نیز طرفدارهای زیادی دارد؛ علاوه بر جشن‌ها در برنامه‌های تلویزیونی شبکه دنا نیز شاهنامه فردوسی خوانی وجود دارد. همچنین در استان ضرب‌المثل‌های متفاوتی وجود دارد که می‌توان به چند مورد از آنها اشاره کرد: عَجَلَ کار شیطون: عجله کار شیطان است. هر کوری جلو پاش بهتر ایبینه: هر فرد نابینا جلوی پایش را بهتر از دیگران می‌بیند. دِرو وَ دیر ای شَلِه: دورغ از دور می‌لنگد. سُوار غم پیاده نی خَرَه: سوار به فکر پیاده نیست. جشن‌ها و آیین‌های مهم در استان عید نوروز سر آغاز سال شمسی در کشور است که مردم استان آن را جشن می‌گیرند چیدن سفر عید (هفت سین) جز رسومات عید نوروز است قبل از رسیدن عید نوروز بانوان خانه تکانی می‌کنند، چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه سوری) آتش روشن کرده و روی آتش می‌پرند همچنین در پنجشنبه آخر سال یا چند روز مانده به سال تحویل برای مردگان غذای محلی شیر برنج تهیه کرد و خیرات میکنن پوشش محلی استان لباس بانوان در استان را می‌توان به سه قسمت اصلی بالاتنه پاین تنه و سرپوش تقسیم کرد. سرپوش که خود نیز به سه قسمت تقسیم می‌شود یک روسری که داری طول یک متر و بین ۶۰ تا ۷۰ سانتیمتر عرض دارد که بر روی ان پارچی به نام چارقد (سربند) بسته می‌شود همچنین در زیر روسری (مینا) یک کلاه کوچک قرار می‌گرید بالاتنه لباس زنان یک پیراهن دو متر است که از زیر گردن تا کف پاها را می‌پوشاند. پاین تنه تشکل شده از یک دامن است که بیشترین مصرف پارچه را دارد که تقریباً بین پنج تا ۱۲ متر پارچه استفاده می‌کند موسیقی موسیقی در استان کهگیلویه و بویراحمد از جایگاه خاصی برخوردار است و به مواقع مختلف شادی و غم از موسیقی‌های متفاوت استفاده می‌شود. توسعه انسانی شاخص کشوری میانگین قد در کشور ایران هم‌اکنون شش درصد بوده که در استان کهگیلویه و بویراحمد این میزان با دو برابر افزایش حدود ۱۲ درصد برآورد شده‌است. این بدین معناست که میانگین کوتاهی قد در این استان بیش از دو برابر شاخص کشوری است. صنایع دستی صنایع دستی استان کهگیلویه و بویراحمد می‌توان به قالیچه گلیم، گبه، خوردجین و جاجیم و… اشاره کرد سوغات استان سوغات استان می‌توان به گردو ،عسل و انگور و ماهی قزل‌آلا اشاره کرد همچنین میخک نیز جز یکی از سوغات‌های استان به‌شمار می‌رود. استان کهگیلویه و بویراحمد یکی از استان‌های برجسته در تولید گردو می‌باشد. همچنین این استان یکی از قطب‌های تولید عسل در کشور نیز می‌باشد و این محصول را به کشورهای دیگر نیز صادر می‌کند ورزش در استان بزرگ‌ترین ورزشگاه متعلق به شهر یاسوج ورزشگاه آزادی یاسوج است این ورزشگاه در سال ۱۳۹۴ با ۱۵۰۰۰ نفر ظرفیت افتتاح شد. تیم‌های از استان در لیگ برتر هندبال مردان فعالیت می‌کنند که عبارتند از: باشگاه هندبال فراز بام خائیز دهدشت باشگاه هندبال نفت و گاز گچساران البته در فوتبال نیز تیم‌های در استان فعالیت می‌کنند: باشگاه فوتبال نفت گاز گچساران باشگاه فوتبال شهرداری یاسوج باشگاه فوتبال اتحاد کهگیلویه باشگاه فوتبال ابوذر باشت غذاهای محلی استان استان دارای غذاهای سنتی متعددی است: آش کارده (هره) شله ماشکی (ماشی) شله شیری (شیر برنج) شله ماسی یا شله دووی (که به اسم آش دوغ معروف است) نان بلوط (کلگ) آش دنگو شله لیزک جستارهای وابسته جمعیت شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد اتابکان لر بزرگ اتابکان لرستان منابع پیوند به بیرون وبگاه استانداری کهگیلویه و بویراحمد استان کهگیلویه و بویراحمد کهگیلویه بنیان‌گذاری‌های ۱۳۵۵ در ایران
2710
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
استان گلستان
استان گُلِستان از استان‌های شمالی ایران است. این استان بخشی از استان مازندران بود که در سال ۱۳۷۶ به صورت استانی مستقل به نام گلستان درآمد و گرگان به عنوان مرکز آن برگزیده شد. اولین نشریه استان نیز همان سال بنام نیمروز منتشر شد. بزرگترین و پرجمعیت‌ترین شهر آن گرگان است. نام گلستان نام جدیدی برای یک سرزمین تاریخی است که در طول تاریخ و تا سده هفتم هجری به نام ایالت گرگان و از آن پس تا آغاز سده دهم به نام استرآباد و در نوشته‌های دوران اولیه اسلامی به نام (جرجان) و از اسفند ۱۳۱۶ گرگان نامیده شده‌است. این استان تا سال ۱۳۷۶ بخشی از استان مازندران بود، اما در آن سال به صورت استانی مستقل به نام استان گلستان درآمد و شهرستان گرگان به عنوان مرکز آن برگزیده شد. بیشتر شهرهای کنونی استان گلستان از قدمت چندانی برخوردار نیستند و از بزرگ‌شدن روستاها به وجود آمده‌اند و به عبارتی روستاشهر به‌شمار می‌آیند. با این همه، شهرهای رامیان مینودشت ؛گرگان و گنبدکاووس و گمیش تپه ریشهٔ تاریخی دارند. روستاهای استان گلستان به صورت متمرکز و نزدیک به هم هستند. این روستاها در راستای جاده‌ها و رودها به صورت طولی و در بخش‌های کوهستانی به صورت پلکانی هستند. پیشینه تاریخی پیشینه تاریخی این سرزمین به ۷ هزار سال پیش و در غار کیارام واقع در روستای فرنگ بخش گالیکش به دوران پارینه سنگی برمی‌گردد. پژوهش‌های تازه نشان داده‌است که منطقهٔ گرگان از ۶ هزار سال پیش فرهنگ پیش از آریایی‌ها را در خود جای داده بوده‌است؛ کهن‌ترین آثار دورهٔ نوسنگی ایران از غار کمربند و غار هوتو در نزدیکی بهشهر پیدا شده‌است. این آثار از آشنایی مردمان آن زمان به سفالگری، هنر بافتن، اهلی کردن جانورانی مانند بز کوهی و ساخت ابزارهای سنگی صیقلی حکایت دارد. کاوش‌های تورنگ‌تپه، در نزدیکی گرگان، نیز نشان داده‌است که این منطقه روستاهای پرجمعیت، سفالگری انبوه و شبکهٔ آبیاری کشاورزی داشته‌است و دیرینگی آن دست‌کم به اندازهٔ شهر سوخته در سیستان است. نام این سرزمین در سنگ نوشته‌های هخامنشی، از جمله سنگ نوشتهٔ داریوش در بیستون، به صورت ورگانه و در نوشته‌های پهلوی به صورت گورکان آمده‌است. واژهٔ وُرگ در زبان طبری و پهلوی به معنای گرگ است. (همچنین واژه گراز از دگرگونش وُراز پدید آمده.) تاریخ‌نگاران یونانی از آن با نام هیرکانی یاد کرده‌اند. ویشتاسپ پدر داریوش هخامنشی، زمانی ساتراپ این منطقه بوده‌است. اسب‌سواران گرگانی همواره مورد توجه هخامنشی‌ها بودند. گرگان کنونی تا سال ۱۳۱۶ «اَستَرآباد» یا «استرآباد» نام داشت. واژهٔ استرآباد از دو لفظ «استر» و «آباد» تشکیل شده‌است. استر یا استار در زبان طبری به معنای ستاره است؛ در حالی که همین واژه در زبان فارسی معنای قاطر می‌دهد. می‌گویند شهر باستانی استرآباد را خشایارشا به یادبود زن یهودی خود، که او را استر (ستاره) نام نهاده بود، ساخت. در زمان اردوان دوم اشکانی (۱۲۸–۱۲۴ پیش از میلاد) هیرکانی و کارمانیا (کرمان) زیر فرمان خاندان گودرز بود و جانشینان گودرز تا سدهٔ دوم پس از میلاد به‌طور مستقل آن را اداره کردند. این سرزمین خوش آب و هوا از آرامشگاه‌های بهاری و تابستانی شاهان اشکانی بود. در همین دوران بود که ساختن دیوار بزرگ گرگان که به نام سد سکندر شناخته می‌شود، آغاز شد تا از یورش هون‌ها به خاک ایران جلوگیری کند. کار ساختن این دیوار، که درازای آن را از ۱۵۵ تا ۱۷۰ و گاهی ۳۰۰ کیلومتر نوشته‌اند، در دورهٔ ساسانی نیز پیگیری شد و می‌گویند که انوشیروان به بازسازی آن فرمان داد. در همین دورهٔ ساسانی بناهای محکمی در مرز و در جای‌جای منطقه برای پایداری در برابر یورشگران ساخته شد. پس از برآمدن اسلام، این منطقه به سال ۳۵ قمری خراج‌گزار عرب‌های مسلمان شد. در روزگار سلیمان بن عبدالملک، خلیفهٔ اموی، یزید بن مهلب ولایت گرگان را به سال ۹۸ قمری فتح کرد و از آن پس، شهر جرجان کرسی ولایت جرجان شد. ابن خلدون کشته‌شدگان این نبرد را چهل هزار نفر از مردم گرگان پنداشته ولی گردیزی تلفات گرگانیان را دوازده هزار کشته و شش هزار برده اعلام می‌کند، محمد بن جریر طبری نیز ضمن تأیید مرگ چهل هزار گرگانی، می‌افزاید که پس از فتح گرگان، شخصی به نام جهم بن زحر توسط یزید والی آن شهر شد. پس از فتح گرگان به دست اعراب، فرخان بزرگ (اسپهبد طبرستان) به مبارزه با یزید بن مهلب پرداخت و توانست سپاه اعراب را شکست دهد و گرگان را از اعراب پس بگیرد. عمر بن عبدالعزیز خلیفهٔ اموی پس از این شکست تحقیرانه دستور داد یزید بن مهلب به دمشق بازگردد. این شهر در سدهٔ ۳ و ۴ هجری بسیار آباد شد و در روزگار فرمان‌روایی‌های مستقل ایرانیان به زیر فرمان سامانیان درآمد. سپس گاهی در دست طاهریان و گاهی سامانیان بود تا این که آل‌زیار بر آن جا دست یافتند و به‌آبادی آن کوشیدند. (توجه داشته باشید شهر جرجان در یورش مغول‌ها ویران شد و شهر کنونی گرگان، زمانی استرآباد نامیده می‌شد) خاندان آل‌زیار شناخته‌شده‌ترین فرمانروایان این منطقه هستند که از آغاز سدهٔ چهارم (۳۱۶ قمری) تا میانهٔ سدهٔ پنجم (۴۳۵ یا ۴۴۱ قمری) در منطقهٔ گرگان، طبرستان و گیلان فرمانروایی کردند و گاهی تا ری، اصفهان، همدان و دینور را نیز در فرمان خود داشتند. مرداویج، بنیان‌گذار این دودمان، ریشهٔ خود را به شاهان گذشتهٔ ایران می‌رساند و در سر داشت بغداد را به چنگ آورد و پادشاهی ایرانیان را بار دیگر بنیان‌گذارد. با این همه، نه تنها او بلکه فرمان‌روایان پس از او نیز نتوانستند به چنین آرزوهای بزرگی دست پیدا کنند و سلجوقیان به فرمانروایی آن‌ها پایان دادند. قابوس بن وشمگیر، شناخته‌شده‌ترین فرمانروایان آل‌زیار است که آوازهٔ دانش دوستی‌اش باعث شده بود بزرگانی چون ابوریحان بیرونی و ابن‌سینا به سوی گرگان بروند. بیرونی برخی از پژوهش‌های خود را در پیرامون شهر گرگان انجام داد و نخستین کتاب مهم خود، به نام آثار الباقیه عن قرون الخالیه، را به نام قابوس نوشت. از خود قابوس کتابی با نام قابوس‌نامه برجای مانده‌است که از آثار ادبی و اخلاقی مهم ایران به‌شمار می‌آید. بنای برج گنبد قابوس، در شهر گنبدکاووس نیز به فرمان او ساخته شده‌است که بزرگ‌ترین بنای آجری جهان به‌شمار می‌آید. مردم جمعیت استان گلستان بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰ بالغ بر ۱٬۷۷۷٬۰۱۴ نفر است که از این تعداد ۵۱/۰ درصد شهرنشین و ۴۹/۰ درصد روستانشین هستند. اقوام متعددی در این استان زندگی می‌کنند که می‌توان به فارس‌ها، ترکمن‌ها، طبری‌ها، بلوچ‌ها، کُردها، ترک‌ها (آذربایجانی و قزلباش)، سیستانی‌ها و قزاق‌ها اشاره کرد. سیستانی‌ها بیشتر در مرکز و جنوب استان و طبری‌ها در غرب و جنوب استان سکونت دارند و به زبان‌های طبری و فارسی گویش می‌کنند. قزلباشان در رامیان، آزادشهر، مینودشت، کلاله و گالیکش و آذریها در شهرستان گنبد کاووس و تعداد کمی در مینودشت و قزاق‌ها نیز بیشتر در گرگان و تکرها (ته‌کر) در نگین‌شهر سکونت دارند. ترکمن‌ها در بخش شرقی، مرکزی و شمالی استان و همچنین در مرکز استان سکونت دارند. ترکمن‌ها سنی‌مذهب بوده و به زبان ترکمنی تکلم می‌کنند. گویش گرگانی در گرگان و گویش کتولی در علی‌آباد کتول متداول است و هر دو گویش زیر مجموعهٔ زبان طبری محسوب می‌شوند که خود ریشهٔ پهلوی اشکانی دارد. در بین شهرستان‌های استان، بالاترین نرخ رشد جمعیت مربوط به شهرستان ترکمن با ۱/۹۰ درصد و پایین‌ترین نرخ رشد جمعیت مربوط به شهرستان بندرگز با نرخ رشد منفی ۰/۰۸ است، نرخ رشد شهرستان مینودشت نیز منفی ۰/۰۵ گزارش شده‌است. گالش گالش‌های طبری شاخه‌ای از اقوام طبری هستند که در مناطق کوهستانی استان‌های گلستان و مازندران زندگی می‌کنند و به طبری سخن می‌گویند. گالش یا گاولش «Galeš»، در طبری به معنای گاوبان را است. به‌عبارت ساده‌تر گالش یعنی کسی که دامداری می‌کند و گاو پرورش می‌دهد. کلمه گالش از ریشه سانسکریت گئورکش «Gao-rakš» گرفته شده‌است «Gao» به معنی گاو و «Rakš» به معنی پاییدن و نگهبانی‌کردن است. همچنین در زبان طبری به چوپان گاو گالش «Galeš» و به چوپان گوسفند کرد «kerd» گفته می‌شود. در متون کهن طبری از کلمه گالش به معنای چوپان استفاده شده‌است. گالش‌های طبری استان گلستان در شهرستان‌های گرگان، علی‌آباد کتول، کردکوی، بندرگز، رامیان، آزادشهر، مینودشت و گالیکش ساکن هستند. گویش طبری استرابادی گویش طبری استرابادی لهجه‌ای از زبان طبری است که در شهرستان گرگان گویش می‌شود. زبان طبری استرابادی زبان بومیان آبادی‌های دهستان استرآباد جنوبی، دهستان انجیرآب، دهستان روشن‌آباد و همچنین زبان بخش عمده‌ای از مردم گرگان است. همچنین زبان طبری کتولی که زبان بومیان شهرستان علی‌آباد کتول است به همراه زبان طبری استرابادی در آبادی‌های دهستان استرآباد شمالی و دهستان قرق رایج هست. زیارت، اصفهان‌کلاته، لمسک، زنگیان و کلاجان قاجار نمونه‌هایی از آبادی‌های طبری‌زبان شهرستان گرگان هستند. گویش گرگانی کهن گویش گرگانی یا گویش استرابادی یکی از گویش‌های ایرانی است که در شهر گرگان یا استراباد بدان صحبت می‌شده‌است. ابوعبدالله مقدسی می‌گوید: «زبان کومش و گرگان به هم نزدیک است. ها بکار می‌برند و می‌گویند هاکن و هاده و آن را حلاوتی‌ست، و زبان مردم طبرستان بدانها نزدیک است مگر در آن شتاب است». دانشنامه ایرانیکا گویش گرگانی را همان زبان طبری یا گویشی بسیار نزدیک به آن می‌داند. لغت‌نامه دهخدا نیز گویش قدیم گرگانی را نزدیک به زبان طبری و گویش‌های سمنانی دانسته و تصریح کرده‌است که هنوز هم در گرگان و روستاهای اطراف گرگان گویشوران زبان طبری زندگی می‌کنند. عشایر ترکمن و کرد ایلات مختلف فصل تابستان در ارتفاعات استان خراسان شمالی و فصل زمستان در دشت‌های استان گلستان سکنی می‌گزینند و به دام‍پروری مشغول هستند. تقسیمات اداری این استان در اسفند سال ۱۳۹۰ دارای ۱۴ شهرستان به نام‌های آزادشهر، آق‌قلا، گرگان، گنبدکاووس، بندر ترکمن، گمیش‌تپه، رامیان، کردکوی، بندرگز، علی‌آباد کتول، گالیکش، کلاله، مراوه تپه و مینودشت و دارای ۲۹ شهر و ۲۷ بخش و ۶۰ دهستان می‌باشد. دین و مذهب حدود ۶۰٪ جمعیت استان گلستان را اهل تشیع و حدود ۴۰٪ مردم اهل تسنن تشکیل می‌دهد. اهل تشیع را تمامی گروه‌های فارسی‌زبان اعم از بومیان کهن، سیستانی، ترک (آذری و قزلباش) تشکیل می‌دهند و اهل تسنن را تمام گروه‌های ترکمن، بلوچ، و قزاق تشکیل می‌دهند. مسیحیان و صوفیان گنابادی از اقلیت‌های کوچک مذهبی استان هستند. اقتصاد استان کشاورزی و دام‌پروری استان گلستان بیش از دو میلیون هکتار زمین، آبی و دیم، زیر کشت دارد. گندم، جو، پنبه و آفتابگردان از فراورده‌های کشاورزی اصلی این استان است. بیش از۵۰ درصد از پنبه و ۱۰ درصد گندم کشور از این استان به‌دست می‌آید. در سال کشاورزی ۸۳–۱۳۸۲ یک میلیون و دویست هزار تن گندم در استان برداشت شد. برنج، سویا، بادام‌زمینی، سبزی‌ها، خیار، کاهو، کلزا، زیتون و دیگر دانه‌های روغنی نیز در استان کشت می‌شود. بیش از ۴۰ در صد دانه‌های روغنی کشور از زمین‌های این استان به دست می‌آید و از این نظر رتبهٔ نخست را در کشور دارد. دامپروری هم به روش سنّتی و هم به روش نوین انجام می‌شود. این استان دارای سرزمین‌های ییلاقی و قشلاقی مناسبی است ییلاق‌ها در بخش‌های کوهستانی جنوب استان و قشلاق‌ها در بخش‌های شمال و شمال شرقی هستند. طایفه‌های کرد بیش‌ترین کوچ‌رونده‌های استان را می‌سازند که بیش‌تر آن‌ها از استان خراسان هستند. آن‌ها همراه با دامداران سمنان و شاهرود قشلاق خود را در شهرستان‌های گنبدکاووس و کلاله می‌گذرانند. بخش بسیار کمی از ترکمن‌های استان نیز شیوهٔ کوچ‌نشینی گذشتگان خود را نگه داشته‌اند و در چادرهایی به نام آلاچیق زندگی می‌کنند. این کوچ‌نشینان از دو طایفهٔ بزرگ ترکمن هستند: گوکلان‌ها که در شرق گنبد تا مرز خراسان شمالی و یموت‌ها که در غرب گنبدکاووس تا دریای خزر دیده می‌شوند. آن‌ها در کنار گوسفندان خود به پرورش شتر نیز به‌شمار اندک می‌پردازند. البته دراین بخش سیستانی‌ها و بلوچ‌ها نیز به همت بزرگان خود بخصوص تلاش‌های شبانه‌روزی بنیاد نیمروز و خانه فرهنگ وهنر سیستانی‌و‌بلوچ توانسته‌است هویت فرهنگی خویش را حفظ نماید که در راستای جذب توریست مؤثر خواهد بود. پرورش ماکیان، به‌ویژه مرغ، پرورش کرم ابریشم و پرورش ماهی نیز در استان انجام می‌شود. پرورش ماکیان در مرغ‌داری‌ها نوین در جای جای استان انجام می‌شود. پرورش کرم ابریشم بیش‌تر در شهرهای شرقی استان، به‌ویژه شهرستان مینودشت و رامیان دیده می‌شود. نوغان‌داران این استان در سال ۱۳۸۴ بیش از ۲۷۲ هزار کیلوگرم پیلهٔ کرم ابریشم به دست آوردند. ماهی‌گیری در خلیج گرگان و بخش‌های غربی دریای خزر انجام می‌شود و پرورش ماهی در دریاچه‌های مصنوعی، که به آب‌بند شناخته می‌شوند، در کنار رودخانه‌ها و نیز دشت‌هایی که برای کشاورزی مناسب نیستند، به‌ویژه در بخش‌های شمالی شهرستان گنبد کاووس، انجام می‌شود. دو مرکز پرورش ماهیان خاویاری و یک مرکز پرورش ماهیان استخوانی در استان به کار تولید بچه ماهی می‌پردازند و این استان در تولید ماهیان گرمابی جایگاه چهارم را در کشور دارد. طرح پرورش ماهی قزل‌آلا در کشتزارها نیز در حال انجام است. گردشگری یکی دیگر از عوامل مؤثر بر اقتصاد استان گلستان گردشگری است. این استان با داشتن مناطق و شهرستان‌های زیبا هرساله گردشگران داخلی وخارجی زیادی را به خود جذب می‌کند. جاجیم، صنایع دستی، ابریشم بافی رامیان، ماهی، خاویار، پنبه، حلوا آماج (مخصوص گرگان)، حلوا برنجی، کسمک (مخصوص مینودشت) نان شیرینی، زنجبیلی، نون عیدی (کلمبو)، قُطاب، پشت زیک (کنجدی) بابتو (مخصوص گرگان)، مارمرده (مخصوص گرگان)، پادرازی)، قالی، قالیچه، پشتی ترکمنی، شال وگلیم(روستای خالدنبی با تپه های ماهوری در جنوب این استان قرار دارد)، لباس سیستانی در کنار سوزن دوزی سیستانی به همراه هنرزیبای نیمروزکاری سیستانی وپرزک دوزی که توسط مرکز صنایع دستی سیستانی نیمروز در گرگان احیاشده‌است، عرق کشمش، حلوا گردویی (مخصوص کردکوی و بندر گز)، نان بهارهٔ تورشو چُرَگ و نان کاک (مخصوص رامیان) و نان شیرمال (مخصوص آزادشهر) می‌توانند رهاورد سفر مسافران به این استان باشند. مراکز دیدنی همان‌طور که گفته شد استان گلستان به دلیل آب و هوا، پوشش گیاهی و پارک‌های طبیعی زیبایی، مانند پارک ملی گلستان، از مرکزهای مهم گردشگری ایران به‌شمار می‌آید. برخی از مهم‌ترین جاذبه‌های گردشگری استان به شرح زیر است: پارک ملی گلستان درحد فاصل استان‌های گلستان و خراسان شمالی در موقعیت جغرافیایی بین ۳۱/۳۷ الی ۰۴/۵۳ عرض شمالی و ۴۳/۵۵ الی ۱۷/۶۶ طول شرقی واقع شده و مساحت آن در حدود ۸۷۲۴۲ هکتار می‌باشد. پوشش گیاهی: بلوط، بلندمازو، ممرز، انجیلی، پلت، شیردار، کرکو، آزاد، آوری، توسکای قشلاقی، کلهو، انجیر، توت، ملچ، داغداغان، ازگیل، ولیک، زالزالک، سیاه تلو، گوجه وحشی، شیر خشت، گردو، تمشک، انار وحشی، گلابی وحشی، زرشک، تاغ، گز، پرند، کاروانکش، کلاه میرحسن، گون، چوبک، درمنه، خارشتر و ارس. پستانداران: مرال، شوکا، خرس قهوه‌ای، پلنگ، خوک وحشی، گربه جنگلی، تشی، آهو، قوچ و میش، پلنگ، گرگ، روباه، کل، بز. پرندگان: قرقاول، کبک، تیهو، زنگوله بال، کوکر سینه سیاه، ابیا و بلدرچین، قرقی، دلیجه، سارگپه پا بلند، سارگپه، عقاب دوبرار، دال شیا، دال، عقاب دریایی دم سفید، مرادان، بالابان، هما، دارکوب سیاه، بلبل، توکای باغی، سهره‌ها، سکاها، زرده پره‌ها، مگس گیرها، زنبورک‌ها و دم سرخها. این پارک تا قبل از سال ۱۳۳۶ شکارگاه محسوب می‌شد. در شهریور ۱۳۴۲ به پارک محمد رضاشاه تغییر نام داد و در سال ۱۳۵۳ به پارک ملی تبدیل شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ با وسعت ۹۱۸۹۵ هکتار تحت حفاظت قرار گرفت. این پارک در ۵۵ کیلومتری شرق گنبد و ۱۱۵ کیلومتری غرب بجنورد در مسیر مشهد واقع شده‌است. رویش‌های اصلی پارک به علت ۳ اقلیم متفاوت متنوع است. روستای وامنان این روستا از توابع شهرستان آزادشهر در شرق استان گلستان و در جاده آزادشهر به شاهرود قرار دارد و با داشتن آب و هوای فوق‌العاده با طراوت مسافران را به خود می‌خواند. جنگل زیبای شانوین در شمال این روستا جذابیت بیشتری به این منطقه بخشیده‌است. همچنین وامنان دارای آبشارهای دائمی و پرآبی در جنگل‌های این روستا است. روستای وامنان به عنوان روستای گیاهان داروئی نیز به خاطر تولید انواع مختلف آن شناخته می‌شود. روستای سایر سایر، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان مینودشت. این روستا با داشتن طبیعت بکر و سر سبز و چشمه‌های زلال و طبیعت و آب و هوای بسیار عالی، و کشت انواع محولات کشاورزی و انواع میوه جات، مکان مناسبی برای میزبانی از طبیعت گردان است. همچنین چنار تاریخی و کهنسال روستای سایر که بدست یکی از اهالی روستا در گذشته دور کاشته شده با قدمتی بیش از ۷۰۰ سال، در جلسه کمیته ثبت و حریم میراث طبیعی که در تاریخ ۳۱ مرداد ماه سال ۱۳۹۴ در محل سازمان مرکزی میراث فرهنگی برگزار شد، در فهرست آثار ملی کشور ثبت شد. امام زاده آق امام این امام زاده در فاصله ۲ کیلومتری آزادشهر و جنب محور تهران به مشهد بر روی یک تپه بلند به ارتفاع ۳۰۰ متر واقع شده‌است. آرامگاه مختومقلی فراغی مختومقلی فراغی در روستای حاجی قوشان یکی از روستاهای گنبدکاووس به دنیا امده است آرامگاه مختومقلی مربوط به اواخر دوره قاجاریه - دوره پهلوی است و در شمال استان گلستان، شهرستان مراوه‌تپه، روستای آق‌تقه قدیم واقع شده‌است. این اثر در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۲۲۵۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. این آرامگاه شامل مقبرهٔ مختومقلی فراغی شاعر ملی ترکمن‌ها (مرگ در ۱۱۶۹ یا ۱۱۷۶ ه‍.ش) و پدرش دولت محمد آزادی می‌شود. در دههٔ ۱۳۷۰ بنایی بر روی این مقبره ساخته شده و در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۸ با حضور صفر مراد نیازوف رئیس‌جمهور وقت ترکمنستان و عطاالله مهاجرانی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد ایران افتتاح شد. هرساله در زادروز مختومقلی فراغی مراسمی با حضور مردم و مقامات دولت ایران و ترکمنستان در کنار این آرامگاه برگزار می‌شود. در سال ۱۳۸۹ اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس‌جمهور در این مراسم از تخصیص دو میلیارد تومان برای سازمان‌دهی این مقبره خبر داد. برج گنبد قابوس بلندترین برج آجری جهان این برج در سال ۳۹۷ قمری به فرمان شمس‌المعالی قابوس بن وشمگیر ساخته شد و اکنون در درون شهر گنبدکاووس جای دارد. این برج با بلندی ۶۰ متر بر بالای تپه‌ای ساختگی به بلندی ۱۵ متر بر پا شده‌است و بزرگ‌ترین بنای آجری جهان به‌شمار می‌آید. این بنا به شماره ۸۶ در سال ۱۳۱۰خورشیدی به ثبت آثار ملی رسیده و در تیرماه ۱۳۹۱نیز به عنوان پانزدهمین اثر ایران در فهرست میراث جهانی (یونسکو) ثبت شد. پارک جنگلی ناهارخوران این پارک در ۵ کیلومتری جنوب شهر گرگان جای دارد و از نظر آرامشگاه‌ها، رستوران‌ها، شبکهٔ آب‌رسانی بهداشتی و دیگر امکانات رفاهی از پارک‌های شناخته شده و پرجاذبه برای گردشگران است. بیش‌تر مسافرانی که به سوی مشهد مقدس می‌روند، ساعت‌هایی را در این پارک می‌گذرانند. پارک جنگلی النگدره پارک جنگلی النگدره، دارای وسعتی به مساحت ۱۸۵ کیلومتر و چشم‌اندازی منحصر به فرد است و به عنوان یکی از ۷ منطقه نمونه گردشگری کشور و همچنین پارک جنگلی شاخص شمال کشور انتخاب و معرفی شده‌است. هوای جنگل حداقل ۱۰ درجه خنک‌تر از نقاط شهری است. در دامنه جنگل پوشش گیاهی ویژه و همچنین رودخانه و چشمه‌هایی وجود دارد. رودخانه قلاشی از قسمت جنوب پارک تا شمال امتداد دارد و تقریباً از وسط آن می‌گذرد. در نزدیکی این رودخانه، ۳ چشمه آب وجود داردو پوشش گیاهی ابن جنگل را درختان انجیلی و ممرز، توسکا، لرگ، افرا، بلوط، بید، شیردار و خردمندی تشکیل می‌دهد. جنگل و آبشار زیارت آبشار زیارت گرگان در موقعیت جغرافیایی E542757 N364029 در استان گلستان واقع است. آبشار زیارت در میان جنگل ناهارخوران و در حاشیه روستای زیارت واقع است. ناهارخوران نقطه‌ای جنگلی در جنوب شهر گرگان است که در فاصله هشت کیلومتری از مرکز شهر قرار دارد. این منطقه از هوای نسبتاً مطبوع و ملایم تری در مقایسه با شهر و مناطق شمالی این منطقه برخوردار است. به مرور زمان و با افزایش جمعیت و وسعت شهر گرگان از حدود ۲۰ سال قبل فاصله بین مرکز شهر و ناهارخوران به صورت یک خیابان عمومی و نسبتاً شلوغ و پررفت‌وآمد تبدیل شده و اکنون یکی از خیابان‌های اصلی گرگان است. این مسیر که به جاده ناهارخوران مشهور است، مسیری برای پیاده‌روی و تفریح مردم است. در این جنگل امکانات متعددی همچون آلاچیق، کمپینگ، رستوران، فروشگاه و سرویس بهداشتی برای گردشگران در نظر گرفته شده‌است. آبشار رنگو گرگان در موقعیت جغرافیایی E5425 N3644 در استان گلستان واقع است. این آبشار در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی گرگان واقع گردیده‌است. محیط پیرامون رودخانه رنگو دارای هوای خنک و لطیف و با درختان سربه فلک کشیده پوشانده شده‌است. هرچند آبشار رنگو ارتفاع زیادی ندارد ولی به دلیل بستر نیم دایره‌ای که دارای یک محل ریزش اصلی و چندین محل ریزش فرعی با حجم آب به نسبت قابل توجه، منظره‌ای جالب و دیدنی را به وجود آورده‌است. این مجموعه فاقد امکانات تفرجگاهی برای علاقه‌مندان به طبیعت است. آبشارهای دره تل انبار در موقعیت جغرافیایی N363914 E542731 در استان گلستان واقع است. این دره در نزدیکی روستای زیارت واقع شده‌است. روستای زیارت در ۱۷ کیلومتری جنوب گرگان قرار دارد و دارای پتانسیل بالای گردشگری است. از روستای زیارت به سمت دوراهی آبشار زیارت یک جاده خاکی وجود دارد که می‌توان آن را با خودرو طی کرد. برای رسیدن به ابتدای این دره ۲ مسیر وجود دارد که مورد استفاده در صعود قله تل‌انبار هم قرار می‌گیرد. مسیر چشمه شهربت و دیگری مسیر چمازچال است. مسیر چشمه شهریت کاملاً پاکوب است. این راه در قدیم محل تردد اهالی روستای چهار باغ و شاهکوه به زیارت و نهایتاً گرگان بوده‌است. پس از عبور از چشمه شهریت و ادامه مسیر تا چشمه سیاه خانی در ارتفاع ۲۳۰۰۰ متری، به یک دو راهی خواهید رسید که مسیر سمت راست به قله و مسیر سمت چپ که پاکوب کمتری دارد به سمت شرق به سمت دره می‌رود. پس از عبور از یک مرتع کوچک مسیر پاکوب به پایان می‌رسد و از این نقطه مسیری وجود ندارد. با ادامه حرکت به سمت شرق و عبور از یک دره، به دره تل انبار خواهید رسید. رشته کوه تل انبار بخشی از کوه‌های البرز شرقی است که در جنوب شهر گرگان قرار دارد و در مرتفع‌ترین قسمت به ارتفاع ۳۰۳۰ متر دارای قله‌ای به همین نام (تل انبار) می‌باشد. دره در دامنه شمالی قله قرار دارد و دارای آبشارهای متعددی است که در انتها به آبشار دوقلوی روستای زیارت ختم می‌گردد. این دره از دوب خش اصلی تشکیل می‌گردد که شامل بخش بالای دره که از یال تل انبار تا آبشار حد فاصل منطقه صندوق به منطقه میان وله و همچنین بخش پایینی دره که از آبشار مذکور تا آبشار دوقلو است. این دره متشکل از ۵۳ آبشار ۲ الی ۴۰ متری است که ۲۰ آبشار آن بیش از ۱۰ متر ارتفاع دارند. برای بازدید از این آبشارها نیاز به مهارت‌های فنی و تجهیزات فرود است. ۲۵ آبشار در این دره نیازمند فرود با طناب است. فصل مناسب برای عبور از این دره از اول تیرماه تا نیمه اول شهریورماه است. همچنین ابزار کارگاه زدن، دو حلقه طناب ۵۰ متری و یک طناب ۲۰ متری، اطلاع از وضعیت جوی منطقه، آشنایی کامل نفرات به فرود از ملزومات حرکت در این دره است. شایان ذکر است پس از فرود از آبشار اول این دره، باید مسیر را ادامه داد و راه بازگشت وجود ندارد. رودخانه با دیواره‌های بلند احاطه شده و همچون کانالی خروشان و کف آلود پایین می‌رود. در این قسمت از مسیر دیگر درختی برای برپایی گارگاه نیست از این رو برای کارگاه زدن باید از شکاف دیواره‌ها استفاده نمایید. انتهای این مسیر به آبشار زیارت گرگان ختم می‌شود. نکته مهم در این‌گونه برنامه‌ها، توجه به عایق بندی صحیح و اصولی پوشاک، غذاها و سایر ملزومات مهم نظیر کیف کمک‌های اولیه است. اکثر آبشارها کارگاه استاندارد و قابل اطمینانی ندارند و در برخی کارگاه‌ها از ابزارهای بسیار مستهلک و طنابچه‌های نازک، طناب‌های پلاستیکی قدیمی، تسمه کمربند ایمنی اتومبیل و غیره استفاده شده که به شدت خطرناک هستند. توصیه می‌شود قبل از فرود از این آبشارها با وسایلی که در اختیار دارید کارگاهی ایمن تعبیه نمایید. بازدید از این دره نیازمند ۲ روز زمان است. ر برخی از نقاط دره امکان استفاده از تلفن همراه وجود دارد و این موضوع باید در اداره تیم و سرپرستی برنامه مورد توجه قرار گیرد. جنگل رنگو دارای گرمابه قدیمی – امامزاده ابراهیم می‌باشد و از لحاظ طبیعی دارای طبیعت زیبا اطراف آبشار- دره‌های مسیر رودخانه‌های منطقه می‌باشد؛ و همچنین حدود ۵ ساعت پیاده‌روی در امتداد دره و رودخانه آبشار رنگو خودنمایی می‌کند مکان‌ها و شهرهای اصلی در مسیر: از مسیر پارک جنگلی و روستای توشن در ۵ کیلومتری جنوب گرگان قابل دسترسی است. پارک جنگلی تنگه چهل چای پارک جنگلی تنگه چهل چای در جنوب شهرستان مینودشت شامل ۳ منطقه به نام‌های تفرجگاه جنگلی تنگه، تفرجگاه طبیعی طول آرام و استراحتگاه بین راهی آق چشمه می‌باشد که محدوده جغرافیائی منطقه از ۰۰ ۲۵ ۵۵ الی ۰۰ ۳۰ ۵۵ طول شرقی تا ۱۰ ۱۰ ۳۷ الی ۳۰ ۱۷ ۳۷ عرض شمالی با مساحتی حدود ۵۹ هکتار و متوسط ارتفاع حدود ۳۵۰ متر از سطح آب‌های آزاد جهان گسترش دارد. از جمله آبادی‌های مجاور پارک می‌توان روستاهای نالاج، زنگلاب، طول آرام و یکه سور را نام برد. پارک جنگلی چهل چای با گذر از شهر کوهپایه‌ای و قدیمی مینودشت در فاصله ۱۰ الی ۱۳ کیلومتری از محور آسفالته مینودشت – قلعه قافه و با شیب بسیار مناسب و دسترسی آسان و جای گرفته در دل جنگل‌های زیبای شمال واقع گردیده‌است که با گذر رودخانه دائمی و پرآب و زیبای چهل چای از وسط پارک مناظر آن را بدیع تر و چشم‌نوازتر کرده‌است و صدای جریان آب آرامش دهنده روح و روان هر گردشگری است. آبشار لوه این مجموعه آبشار در ۲۵ کیلومتری شهرستان مینودشت، در میان درختان و کوه‌های غرب پارک ملی گلستان و در کنار روستای لوه جای دارد. بلندی برخی از آبشارهای این مجموعه تا ۱۵ متر هم می‌رسد و حوضچه‌های زیبا و خنک آن گردشگران بسیاری را در تابستان به خود فرامی‌خوانند. آبشارهای روستای ساسنگ این روستا در ۲۵ کیلومتری شمال غربی شهرستان مینودشت قرار دارد. بافت این روستا مسافران را به زندگی اصیل شمالی می‌برد. در این روستا همچنین اقامت گاه‌هایی برای میزبانی از مسافران وجود دارد. آبشارهای این روستا بسیار زیبا و پرآب و چشم‌نواز است. آبشار تمام خزه‌ای کبودوال این مجموعه آبشار در دره‌ای نسبتاً عمیق و بسیار زیبا و در جنگل انبوه و دیدنی کبود وال واقع شده‌است. آبشار کبودوال در ۵ کیلومتری جنوب علی‌آباد کتول قرار دارد و همواره توجه گردشگران را به خود جلب کرده‌است. کبودوال تنها مجموعه آبشار تمام خزه‌ای جهان است. مسجد جامع گرگان بنای آغازین این مسجد به روزگار سلجوقیان بازمی‌گردد که تنها مناره‌ای از آن بنای آغازین برجای مانده‌است. بازسازی و گسترش این بنا در دورهٔ تیموری و صفوی ادامه یافته و در سال‌ها کنونی نیز مورد توجه بوده‌است. کتیبه‌های آجری به خط کوفی، مناره‌ای از دوران سلجوقی، در و منبر چوبی منبت‌کاری شده، از جاذبه‌های این مسجد باشکوه‌است. پارک شبنم نوده خاندوز پارک جنگلی شبنم نوده خاندوز نقاط دیدنی استان گلستان واقع در شهر «نوده خاندوز» در شهرستان آزادشهر است. این پارک جنگلی به همت شهرداری نوده واهالی خوب آن در سال‌های اخیر بازسازی و مهیای پذیرایی از بازدیدکنندگان شده‌است. چشم‌انداز و آب وهوای خوب آن زبانزد خاص و عام می‌باشد. این پارک بر فراز تپه‌ای مشرف به شهر قرار دارد دیواره و پله‌های سنگی این پارک مناظری زیبا را به‌وجود آورده‌است. سینمای پارک و مراسم نورافشانی شب نیمه شعبان باعث معروفیت و جاذبه بیشتر این مکان زیبا شده‌است. آبشار لاشو آبشار لاشو د ۱۰ کیلومتری شرق آزادشهر در روستای مرزبن جای گرفته‌است. آبشار لاشو جز آبشارهای چند صخره ای ایران می‌باشد که از دو تخته سنگ رسوبی بزرگ تشکیل شده و ارتفاع تقریبی آن ۲۵ متر است. این آبشار از زیبا ترین آبشار های استان میباشد و سالانه مسافرین زیادی از این جاذبه طبیعی دیدن میکنند.همچنین منطقه گردشگری لاشو دارای امکاناتی نظیر پارکینگ و سرویس بهداشتی نیز میباشد. زیتون تپه آزادشهر پیرباد نوده خاندوز امامزاده م امامزاده‌ای در فاصله ۲ کیلومتری گرگان واقع در روستای آباد مکانی سور سبز و دیدنی در کنار امکانات تفریحی و ورزشی در قدیم معروف نخیل nokhailبوده. نخیل نامی بودکه اهالی به آدند و روستا را نیز به همین نام می‌شناختند. در این امامزاده که قدمتی طولانی دارد سنگ قبرهایی مربوط به قرن ۵و ۶ هجری یافت شده‌است. امامزاده محسن از فرزندان امام موسی کاظم امام هفتم شیعیان است. پارک جنگلی مرتفع هزارپیچ از ارتفاعات اطراف گرگان است و به دلیل موقعیت خاص و منظره خوبی که از شهر گرگان می‌دهد مورد توجه مردم و گردشگرانی که وارد شهر می‌شوند قرار می‌گیرد. هزار پیچ در ابتدای غرب گرگان واقع شده‌است و فرستنده اصلی تلویزیون شهر نیز بر روی آن واقع شده‌است. پوشش گیاهی آن نیز درخت و درختچه‌های سرو می‌باشد. نوع خاص ارتفاع باعث به وجود آمدن سایت پروازی بر روی قسمت‌هایی از آن شده‌است که علاقه‌مندان برای انجام پروازهای سبک با انواع چترو پاراگلایدر از آن بهره می‌برند. چشمه گل رامیان گل رامیان عمیق‌ترین چشمه آب سرد جهان می‌باشد. در کیلومتر ۵ جاده رامیان به شاهرود چشمه بزرگ و طبیعی به ابعاد ۹۰ در ۸۰ متر و عمق آن را تا ۸۰ متر نیز نوشته‌اند که از آن به دالان بهشت تعبیر می‌کنند وجود دارد از این چشمه می‌توان به یک استخر طبیعی بزرگ یا یک دریاچه کوچک نام برد این چشمه از یک طرف به کوه و جنگل و از طرف دیگر به زمین‌های کشاورزی مشرف می‌باشد. گل رامیان در نزدیکی گونه درختی زربین قرار گرفته‌است. زربین رامیان عظیم‌ترین منبع زربین باقی‌مانده در جهان می‌باشد که خوشبختانه هنوز به دست بشر نابود نگشته‌است. کوه قلعه موران، پایتخت ییلاقی اشکانیان و دژ عهد سلوکیان نیز از این محل قابل رویت می‌باشد. این کوه، قلعه موران، همان جایی است که در کناره خود، منطقه اترک چال، تنها ذخیره گاه درختان سرخدار جهان را ابشارهای هفت‌گانه ی شیر آباد و غار دیو سپید ابشارهای شیر آباد در هفت کیلومتری شهر خان ببین و در روستای شیر آباد واقع شده‌است، این آبشار هه دارای هفت آبشار پشت سر هم است و در بین آبشار دوم و سوم غار دیو سپید واقع شده‌است ک همان غار معروف خان هفتم رستم در شاهنامهٔ فردوسی است. تنها سمندر سفید گرگانی در جهان ک در حال انقراض است در این غار زندگی می‌کند. وجود پارک‌های جنگلی و چشمه سارهای گوناگون بر زیبایی این مکان افزوده‌است، این مکان دارای دستشویی، هتل، رستوران و تمامی امکانات است، ضمن این که آبشار سوم آن به عنوان عروس ابشارهای ایران شناخته و آبشار اول ان با عمق ۳۰ متر از گودترین ابشارهای ایران به‌شمار می‌رود، طبیعت بکر و دست نخوردهٔ ان زبان زد عام و خاص نیزهست گونه‌های وحشی پلنگ، خرس، گاو وحشی، سمندر گرگانی (تنها زیستگاه سمندر گرگانی در جهان) مرال، در این جنگل یافت می‌شود جغرافیا و آب و هوا در محدوده جغرافیایی ۵۴ درجه تا ۵۶ درجه طول شرقی و ۳۶٫۳۰ تا ۳۸٫۱۵ عرض شمالی و در بین استان‌های مازندران، سمنان و خراسان شمالی قرار دارد. گلستان با کشور ترکمنستان نیز همجوار و دارای ۳۴۸ کیلومتر مرز خاکی و ۹۰ کیلومتر مرز آبی با این کشور است. این استان به دلیل جایگاه جغرافیایی ویژهٔ خود از آب و هوای گوناگونی برخوردار است. بخشی از رشته کوه البرز شرقی از غرب به سوی شرق استان کشیده شده که گرایش زیادی به سوی شمال شرقی دارد و رفته‌رفته از بلندی کوه‌های آن کاسته می‌شود. شاهوار با بلندی ۳۳۲۰ متر از سطح دریا، که بلندترین قلهٔ استان است، در جنوب غربی استان جای دارد. در پایه این بلندی‌ها، به‌ویژه در جنوب و شرق استان، کوهپایه‌هایی از رسوب‌های دانه ریز و دانه درشت دیده می‌شود که سفره‌های آب زیرزمینی فراوانی را در خود دارند و به صورت چاه و قنات از آن‌ها بهره‌برداری می‌شود. بخش زیادی از پهنهٔ استان گلستان به صورت جلگه‌است. در بخش جلگه‌ای دو گونه آب و هوا دیده می‌شود. بیش از ۳/۲ این جلگه آب و هوای خشک و نیمه خشک دارد که هر چه به سوی شمال و مرز ترکمنستان نزدیک می‌شویم بر خشکی آن افزوده می‌شود. ۳/۱ دیگر، که مانند نواری سبز بین بخش کوهستانی در جنوب و بخش خشک و نیمه‌خشک در شمال جای گرفته‌است، آب و هوای معتدلی دارد و از نظر کشاورزی بسیار پر بازده‌است. بیش‌تر شهرها و روستاهای استان نیز در این ناحیهٔ سرسبز جای گرفته‌اند. دو تودهٔ هوا در تعیین آب و هوای استان نقش مهمی دارند. تودهٔ شمالی از سیبری به استان وارد می‌شود و طی پاییز و زمستان با ریزش برف در بلندی‌های جنوبی و باران در کوه‌پایه‌ها و نوار معتدل میانی همراه می‌شود. تودهٔ دیگر، تودهٔ غربی از اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه سرچشمه می‌گیرد و در زمستان به بارندگی و در تابستان به افزایش رطوبت و شرجی شدن هوای استان می‌انجامد؛ بنابراین، بیش‌ترین بارندگی در ماه‌های زمستان و کم‌ترین آن در ماه‌های تابستان دیده می‌شود. با این همه، نیمهٔ شمالی استان، بخش نیمه‌خشک و خشک، از کم‌ترین بارندگی بهره‌مند است و به دلیل تبخیر زیاد آب، زمین‌های شور و کم‌بازده نیز بسیار دارد. راه‌های ارتباطی استان گلستان از طریق راه‌آهن سراسری ایران (راه‌آهن شمال) از شهر گرگان تا بندر ترکمن و از آنجا به ساری و سوادکوه و گرمسار و تهران متصل شده‌است. همه ساله به دلیل موقعیت خوب استان در مسیر مسافرین عازم به مشهد از سمت استان مازندران پذیرای هزاران گردشگر ایرانی است. همچنین شبکه ریلی سراسری ایران نیز تا اینچه برون در مرز ترکمنستان هم رسیده است. قرار است بزودی عملیات احداث دو خط راه آهن گرگان-بجنورد-مشهد و اینچه‌برون-شاهرود-طبس آغاز شود. استان گلستان بیش از پنج هزار کیلومتر راه اصلی و فرعی دارد. مهمترین محور دسترسی به استان گلستان، محور بزرگراه ساری-بهشهر-گرگان است که به عنوان جاده کناره شهرت دارد. ادامه این محور از طریق بجنورد و قوچان به مشهد و از آنجا به سرخس منتهی میشود. در سال ۱۳۸۹ خورشیدی ۳۰۰ هزار اصله نهال در حاشیه راه‌های گلستان غرس شد. استان گلستان از داشتن یک متر آزادراه محروم است؛ دو پروژه بزرگ آزادراه مشهد-بجنورد-گرگان و آزادراه گرگان-ساری-رشت در دست احداث هستند فقط فازهای مربوط به حوزه استحفاظیه استان گلستان در انتظار تصویب توسط دولت هستند. از فرودگاه بین‌المللی گرگان پروازهایی به تهران، مشهد، زاهدان، تبریز، شیراز، قشم، اکتائو، بغداد، رشت، چابهار، عسلویه، بندرعباس، نجف و اهواز به طور منظم برقرار است. همچنین فرودگاه کلاله که در شرق شهر کلاله است، ارتباط هوایی تهران و این شهر را برقرار می نماید. بندر ترکمن که روزگاری نقشی مهم در ارتباطات دریایی ایران داشت، اهمیت خویش را از دست داده و تنها جهت حمل سوخت مورد استفاده قرار می‌گیرد. جغرافیا میزان بارندگی در استان گلستان هر چند از دو استان شمالی مازندران و گیلان کم‌تر است، اما نسبت به استان‌های دیگر بسیار بهتر است و میانگین بارش سالانهٔ آن ۳ برابر میانگین بارش سالانه کشور است. مجموع حجم آب‌های سطحی و زیرزمینی استان بیش از ۲۴۰۰ میلیون متر مکعب است که ۵۲ درصد آن را آب‌های سطحی و ۴۸ درصد آن را آب‌های زیرزمینی تشکیل می‌دهند. آب‌ها سطحی در بیش از ۴۰ شاخه رود جاری هستند که بیش‌تر آن‌ها از جنوب به شمال و از شرق به غرب جریان دارند. رود اترک، گرگان‌رود و رود قره‌سو، سه رود مهم استان گلستان هستند. رود اترک این رود از کوه‌های هزارمسجد خراسان سرچشمه می‌گیرد و نزدیک ۱۲۰ کیلومتر آن، مرز آبی ایران و ترکمنستان را می‌سازد. این رود سرانجام در خلیج حسین‌قلی به دریای خزر می‌ریزد. گرگان‌رود این رود از دامنه‌های شمالی البرز شرقی و دامنه‌های غربی بلندی‌های خراسان سرچشمه می‌گیرد و پس از گذشتن از شهرهای گنبد کاووس و آق‌قلا، در غرب روستای خواجه‌نفس با تشکیل دلتای بزرگی به دریای خزر می‌ریزد. رودهای کوچک زیادی، مانند زاو، دوغ، تیل‌آباد، رامیان و محمدآباد، به گرگان‌رود می‌پیوندند و آن را رود بزرگی می‌سازند. تاکنون سدهای وشمگیر و گلستان ۱ و ۲، که هر سه از گونهٔ سدهای خاکی هستند، روی این رود و شاخه‌های آن ساخته شده‌است که در بهبود کشاورزی استان سودمند بوده‌اند. رود قره‌سو این رود از کوه‌های النگ در کوه‌های البرز شرقی سرچشمه می‌گیرد و رودهای میاندره، نومل، زیارت، گرماب‌دشت، ناهارخوران و چند رود کوچک دیگر به آن می‌پیوندند و سرانجام به خلیج گرگان می‌ریزد. استان گلستان به دلیل بارندگی مناسب از سفره‌های آب زیرزمینی سرشاری بهره‌مند است. این آب‌ها را از راه چاه و قنات به سطح زمین می‌آورند یا خود به صورت چشمه به بیرون راه پیدا می‌کنند. نزدیک ۴ هزار چاه عمیق، ۱۰ هزار چاه نیمه‌عمیق، بیش از ۲۶۰ قنات و ۳۸۴ چشمه در استان وجود دارد که از آب آن‌ها برای کشاورزی، پرروش ماهی و آب نوشیدنی شهرها و روستاهای استان بهره‌برداری می‌شود. از ۳ تالاب مهم استان، تالاب آلماگل، تالاب آجی‌گل و تالاب آلاگل نیز در زمان پرآبی برای کشاورزی و پروش ماهی بهره‌برداری می‌شود. کوثر، وشمگیر، گرگان، نومل، گرمابدشت، گلستان یک و دو از سدهای مهم استان هستند. وضعیت ناهمواری استان گلستان از نظر ناهمواری به سه ناحیه زیر تقسیم می‌شود: * ناحیهٔ کوهستانی: این ناحیه از ارتفاع ۵۰۰ متری تا بیش از ۳۰۰۰ متر را دربر گرفته و پوشیده از گونه‌های جنگلی و مرتعی است. ناحیهٔ کوهپایه‌ای: این ناحیه شامل تپه‌های کوچک بادرُفت، تپه‌ماهورها و بدبوم‌ها است که پوشیده از اراضی جنگلی هستند. ناحیه جلگه‌ای و اراضی پست: ارتفاع این ناحیه در حاشیه دریاچه کاسپین و خلیج گرگان پایین‌تر از سطح دریای آزاد و به تدریج به سمت شرق به ارتفاع افزوده می‌شود. این منطقه محل استقرار شهرها و اکثر روستاهای استان است. به لحاظ تراکم جمعیت، اراضی کشاورزی، صنایع، دامپروری از اهمیت بسزایی برخوردار است. جنگل و منابع طبیعی نزدیک ۱۸ درصد از سطح این استان را جنگل‌ها پوشانده‌اند، اما چرای بی‌رویهٔ دام‌ها، گسترش زمین‌های کشاورزی، برداشت بی‌رویه از جنگل، آتش‌سوزی و سیلاب‌هایی که در این چند ساله در استان رخ داد، آسیب زیادی به جنگل‌ها استان وارد کرده‌است. بلوط، ممرز، راش، توسکا، لرگ و انجیلی از گونه‌های درختی جنگل‌ها استان هستند که از بلندی ۳۰۰ متری تا ۲۵۰۰ متری رویش دارند. در بلندی‌های بیش از ۲۵۰۰ متر نیز درختان سرو کوهی (اورس) به صورت پراکنده دیده می‌شوند. در بخش‌هایی بازسازی شدهٔ زمین‌های جنگلی، گونه‌هایی از کاج و درختان میوه دار، مانند گردو و زیتون، نیز کاشته شده‌است. نزدیک ۵۰ درصد از سطح استان را مرتع‌ها پوشانده‌اند که دام‌داران کوچنده، روستاییان گله‌دار و دامداران کوهستانی از آن‌ها بهره‌برداری می‌کنند. بیش از ۷۳ درصد مرتع‌های استان از نوع فقیر، نزدیک ۱۵ درصد متوسط و کم‌تر از ۱۲ درصد از نوع خوب است. سالانه بیش از ۵/۲ میلیون واحد دامی در مرتع‌های استان چرا می‌کنند. چرای بی‌رویه آسیب‌زیادی به مرتع‌های استان زده و میزان مرتع فقیر را افزایش داده‌است. این در حالی است که مرتع‌ها این استان گونه‌های گیاهی باارزشی را در خود دارند. جانوران در استان گلستان شاپرکی به نام شاپرک گلستانی زندگی می‌کند که بومی این منطقه است؛ و آخرین ببر هیرکانی درهمین استان به قتل رسید و این استان بزرگترین زیستگاه گونه‌های جانوری ایران می‌باشد و تعداد زیادی پلنگ و خرس سیاه و روباه ترکمنی و… در استان گلستان زندگی می‌کنند. پانویس و منابع پیوند به بیرون گلستان بنیان‌گذاری‌های ۱۳۷۶ در ایران
2713
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DB%8C%D8%B2%D8%AF
استان یزد
استان یزد یکی از استان‌های مرکزی ایران است که پایتخت آن کلانشهر یزد که همزمان مرکز شهرستان یزد است می‌باشد. استان یزد هشتمین استان پهناور، بیست و چهارمین استان پرجمعیت ایران است. مهم‌ترین شهرهای این استان، شهرهای یزد، میبد، اردکان و هستند. استان یزد از شمال با استان اصفهان، از شرق با استان خراسان جنوبی، از جنوب با استان کرمان و از غرب با استان فارس همسایه است. جمعیت جمعیت استان یزد طبق آخرین سرشماری سال ۱۳۹۵ برابر با ۱٬۱۳۸٬۵۳۳ نفر (۳۴۰٬۶۵۷ خانوار) نفر بوده‌است. جمعیت این استان در سال ۱۴۰۰ برپایه برآورد رسمی مرکز ملی آمار ۱٬۲۵۲٬۰۰۰ نفر (۳۸۰٬۱۰۰ خانوار) محاسبه شده‌است. پیشینه در اولین قانون تقسیمات کشوری ولایت یزد یکی از ۱۲ ولایت ایران بود. در دومین قانون تقسیمات کشوری مصوب سال ۱۳۱۶، شهرستان یزد و اصفهان استان دهم را تشکیل می‌دادند. در سال ۱۳۴۸ یزد از استان اصفهان جدا و به فرمانداری کل تبدیل گردید. این استان تا سال ۱۳۵۲یکی از شهرستان‌های استان دهم محسوب می‌گردید که در سال ۱۳۵۲ با مصوبه هییت وزیران به استان ارتقاء پیدا کرد. یزد در مرکز ایران قرار گرفته و از پیرامون با استان‌های اصفهان، خراسان جنوبی، کرمان و فارس همسایه است. این استان در حدود ۷۶٬۴۶۹ کیلومتر مربع وسعت داشته و به تنهایی چهار و نیم درصد از کل مساحت ایران را در بر می‌گیرد. در فصول بهار و تابستان، آب و هوای بیش‌تر مناطق استان، گرم و خشک و در فصول زمستان و پاییز سرد و نسبتاً مرطوب است. یزد دومین شهر ایران پس از بم است که در یونسکو به ثبت جهانی رسیده‌است. در برخی از منابع، بنای اولیهٔ برخی از شهرهای استان را به سلیمان پیامبر، ضحاک، اسکندر مقدونی و ابراهیم پیامبر نسبت داده‌اند. آثاری چون دست‌افزارهای به‌دست‌آمده از دره‌های شیرکوه، نگاره‌های کوه ارنان و سفال‌های منقوش قلعهٔ میبد نشان‌دهندهٔ تمرکز مدنیت یزد در گذشته در چهار منطقهٔ استان هستند: بافق و فهرج، یزد، رستاق، میبد و اردکان. کشاورزی به دلیل خشکی آب و هوا و اندک بودن میزان بارندگی بین استان‌های ایران کمترین منبع آب کشاورزی در یزد قرار دارد. عمده محصولات کشاورزی این استان به ترتیب در شهرستان‌های خاتم و ابرکوه تولید می‌شود. محصولاتی همچون گندم، ذرت، زرد آلو، انار، بادام، پسته، انگور و غیره در این شهرستان‌ها تولید می‌شود و اغلب با شهرستان‌های شمال فارس مبادلات کشاورزی خود را انجام می‌دهند. در سال‌های اخیر با توجه به بازده بالای محصولات گلخانه ای و همچنین مبارزه با کم‌آبی در منطقه هرات گلخانه‌های زیادی شکل گرفته‌اند که تولیدات متنوعی همچون خیار، گوجه فرنگی، آلوئه ورا و فلفل دلمه ای را روانه بازار کرده‌است. یکی از موفق‌ترین کشت‌های گلخانه ای شهر هرات میوه استوایی پاپایا بوده‌است که برای نخستین بار در ایران به صورت گلخانه ای عمل آورده شده‌است. از دیگر محصولات کشاورزی استان یزد می‌توان به خرما اشاره کرد که در شهرستان بافق تولید می‌شود. علاوه بر شهرستان‌های نامبرده در شهرستان بهاباد کشت زعفران و در شهرستان‌های اشکذر و یزد کشت گلخانه‌ای رواج دارد. منطقه قاسم‌آباد در جنوب شهر یزد از قدیم محل کاشت محصولات صیفی و سبزیجات بوده‌است. همچنین کاشت برنج به‌طور محدودی در مناطقی از شهرستان مهریز و طبس رواج دارد که سطح زیر کشت آن تقریباً ۶۰ هکتار است. بدیهی است به دلیل کم‌آبی کشت دیم در استان یزد رواج ندارد به استثناء کشت گیاهان دارویی در دامنه‌های شیرکوه به صورت دیم. از دیگر مناطق کشاورزی استان یزد را می‌توان شهرستان‌های تفت و اردکان و میبد را نام برد، در این شهرستان‌ها بیشتر محصولات باغی مانند انار به عمل می‌آید. به علت کم‌آبی این استان بیشتر جنبه صنعتی دارد. صنایع و منابع تأمین انرژی استان یزد را به دلیل ذخایر معدنی «بهشت معادن» می‌نامند. این استان دومین استان معدنی ایران پس از کرمان است. از ۶۰ نوع ماده معدنی کشور ۵۰ گونه آن به‌طور قطع در یزد موجود است. هرچند فعلاً تنها ۳۰ گونه آن قابل استخراج است. معدن سرب و روی مهدی‌آباد یکی از این معادن است که بزرگ‌ترین معدن از نوع خود در جهان محسوب می‌شود. صنعت بافندگی یزد از شهرت زیادی برخوردار است. صنعت شیرینی‌سازی در استان یزد از قدمتی دیرینه برخوردار است و محصولات آن صاحب شهرتی شده‌اند که از مرزهای ایران فراتر رفته‌است. مهم‌ترین شیرینی‌جات یزدی با نام‌های قطاب، پشمک و باقلوا شهرت دارند. بیشترین تولیدات واحدهای صنعتی شهر را منسوجات، کاشی و سرامیک و فرش ماشینی تشکیل می‌دهد. واحدهای صنعتی استان یزد عمدتاً در شهرک‌های صنعتی یزد و میبد و اردکان متمرکز شده‌اند. همچنین یزد دارای معادن زیادی است که مهم‌ترین آن‌ها معدن سنگ آهن چادرملو و چغارت بافق و معدن سرب و روی کوشک بافق، فسفات آسفوردی بافق هستند. معادن غنی اورانیوم نیز در اواخر دهه ۸۰ در منطقه ساغند اردکان کشف شده‌است. برق استان یزد توسط شرکت برق منطقه‌ای یزد که از سال ۱۳۶۸ تأسیس گردیده‌است تأمین می‌شود. این شرکت با فروش بیش از ۵۲ درصد از فروش کل خود در سال به مشترکین صنعتی (بالغ بر ۳ میلیارد کیلووات ساعت انرژی در سال ۸۵) سهم مهمی از صنعت استان را تشکیل می‌دهد. پیک برق استان در سال ۹۱ حدود ۹۳۰ مگاوات بوده که حدود ۵۵ درصد از این میزان مربوط به صنایع فولاد است. در اواخر بهار ۱۳۹۲، توان نامی نیروگاه‌های نصب‌شده در این استان ۱۴۲۰ مگاوات اعلام شده‌است. از جمله منابع تأمین انرژی در این استان می‌توان به نیروگاه سیکل ترکیبی شیرکوه، نیروگاه خورشیدی کوشک بافق، نیروگاه سیکل ترکیبی چادرملو، نیروگاه زنبق یزد و نیروگاه خورشیدی یزد اشاره نمود. تاریخ و فرهنگ استان یزد از سرزمین‌های تاریخی و بزرگ است که در میان ایالت‌های قدیمی از جمله پارس، اصفهان، کرمان و خراسان قرار داشته‌است. آبادی نشینی در این منطقه از قدمت طولانی برخوردار می‌باشد. این سرزمین از گذرگاه‌های مهم در دوره‌های تاریخی محسوب می‌شده‌است. این ناحیه در دوره هخامنشیان از راه‌های معتبر موسسه‌های راهداری، مراکز پستی و چاپاری برخوردار بوده‌است. راهداری در یزد از زمان قدیم چنان اهمیتی داشت که خاندان آل مظفر از منصب راهداری ناحیه میبد به پادشاهی رسیدند. این استان از درگیری‌ها و جنگ‌های تاریخ کشور ایران تا حدودی ایمنی داشته‌است. سخت‌گذر بودن راه‌ها به همراه محدودیت منابع آبی مانع عمده تسخیر این منطقه توسط بعضی از حکومتهای بزرگ و کوچک پیرامون این منطقه در طول تاریخ بوده‌است. وجود آثاری از مهر و آناهیتا، ایساتیس و هخامنشی و زندان اسکندر و برج و بارو و کهن درهای بزرگ و عظیم و پناهگاه‌های متعدد و موبدان و سران ساسانی و ابنیه و یادگارهای بعد از اسلام نظیر مساجد و امامزاده‌ها و مزارها نشانگر فرهنگ و تمدن قبل و بعد از دوره اسلامی بوده‌است. مردم از گذشته روابط بازرگانی و خویشاوندی قدرتمند با شهرهای انار و رفسنجان به دلیل تجارت پسته، با شهرهای طبس و تربت حیدریه به دلیل بودن بر سر راه یزد مشهد و با شهرهای به دلیل خرید و فروش محصولات کشاورزی و مرکزیت داشتن اداری، آموزشی و سیاسی یزد در مرکز ایران وجود دارد. اماکن دیدنی استان یزد شهرستان ابرکوه سرو کهن ابرکوه خانه آقازاده یخچال خشتی ابرکوه گنبد عالی شهرستان اردکان منارجنبان خرانق پیر سبز هریشت پیر سبز چک چک مسجد جامع اردکان رباط ساغند اردکان کاروانسرای خرانق مجموعه آب‌انبار احمدآباد خانه تقدیری خانه آیت‌الله خاتمی شهرستان اشکذر آسیاب‌آبی اشکذر مسجد ریگ مجومرد مجموعه باغ وزیر حجت آباد شهرستان بافق تپه قاضی میر جعفر منطقه حفاظت‌شده کوه بافق و کویر کاراکال صادق‌آباد مسجد جامع بافق و مدرسه علمیه قلعه باقرآباد شهرستان بهاباد قلعه ده عسگر برج حاجی‌آباد شهرستان تفت مجموعه تاریخی شاه‌نعمت‌الله ولی عمارت و باغ صدری (نمیر) بقعه شیخ جنید توران‌پشت قلعه رشکوئیه قلعه شواز آبشار فصلی دره گاهان شهرستان خاتم جنگل باغ شادی هرات نهر مسیح خانه دکتر صالحی شهرستان مروست قلعهٔ تاریخی مروست کاروانسرای شعبه شهرستان مهریز باغ پهلوان‌پور مجموعه مهرپادین مهریز قلعه سریزد شهرستان میبد نارین قلعه برج کبوتر خانه کاروانسرای شاه عباسی میبد یخچال میبد مسجد جامع میبد و گنبد امام حسن مسجد جامع ندوشن شهرستان یزد آتشکده زرتشتیان یزد بقعه سید رکن الدین آب‌انبار شش بادگیر مجموعه میدان امیرچخماق خانه لاری‌ها دخمه زرتشتیان مدرسه ضیائیه (زندان اسکندر) مسجد جامع کبیر یزد مسجد ریگ یزد بازار خان و حمام خان باغ دولت‌آباد بقعه دوازده امام قنات باغ زارچ مسجد جامع فهرج همچنین از مناطق خوش‌آب‌وهوای استان مهریز، تفت، ده بالا، طزرجان، منشاد و غربال‌بیز هستند. تقسیمات استانی استان یزد در سال ۱۳۵۲ از استان اصفهان جدا شد. استان یزد دارای ۱۲ شهرستان، ۲۲ بخش، ۴۶ دهستان و ۲۱ شهر به توضیح زیر است: جستارهای وابسته پلاک وسایل نقلیه استان یزد فهرست شهرستان‌های استان یزد فهرست شهرهای استان یزد فهرست بخش‌های استان یزد منابع پیوند به بیرون استانداری یزد فرمانداری استان یزد پرتال جامع اطلاعات استان یزد شهرداری یزد یزد یزد بنیان‌گذاری‌های ۱۳۵۲ در ایران
2718
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
استان‌های ایران
ایران به سی‌ویک استان تقسیم می‌شود. ادارهٔ هر استان برعهدهٔ مرکز استان است که معمولاً بزرگ‌ترین شهر آن استان به حساب می‌آید. استاندار مسئول ادارهٔ استان است که به وسیله وزیر کشور با تصویب کابینه منصوب می‌شود. تاریخ معاصر ایران از زمان پیمان پاریس در سال ۱۸۵۷، قلمرو مدرن خود را حفظ کرده‌است. از سال ۱۲۸۵ تا ۱۳۳۹، ایران به دوازده استان تقسیم می‌شد: اردلان، آذربایجان، بلوچستان، فارس، گیلان، عراق عجم، خراسان، خوزستان، کرمان، لارستان، لرستان و مازندران. در سال ۱۳۱۶، ایران به منظور تشکیل ۱۰ استان با شماره استان‌های سازماندهی شد: استان اول؛ استان دوم؛ استان سوم؛ استان چهارم؛ استان پنجم همدان؛ استان ششم؛ استان هفتم؛ استان هشتم؛ استان نهم؛ استان دهم و استان‌ها له شماره و بدون مرکز نامگذاری شده بودند به دلیل این که در مقابل پایتخت سرکشی نکنند اطلاعات فهرست استان‌ها جستارهای وابسته فهرست استان‌های ایران بر پایه شاخص توسعه انسانی تقسیمات کشوری در ایران منطقه‌بندی استان‌های ایران فهرست شهرهای ایران بر پایه جمعیت فهرست مراکز استان‌های ایران شهرستان‌های ایران ریشه‌یابی نام شهرهای ایران منابع اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران: گیتاشناسی، ۱۳۸۳خ. ایران زیربخش‌های ایران زیربخش‌های کشور آسیا ایران استان فهرست‌های مرتبط با جغرافیای ایران
2723
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AF%D9%87%20%DB%B2%DB%B5%20%28%D9%BE%DB%8C%D8%B4%20%D8%A7%D8%B2%20%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%29
سده ۲۵ (پیش از میلاد)
(سده بیست‌وششم پ.م. - سده بیست‌وپنجم پیش از میلاد مسیح - سده بیست‌وچهارم پ.م. - سده‌های دیگر) رخدادها ۲۹۰۰-۲۳۳۴ (پیش از میلاد)؛ جنگهای خاندانی آغازین در میانرودان ۲۵۰۰ (پیش از میلاد)؛ ساخت یک نشان استوانه‌ای در سومر، اکنون در موزه هنر متروپولیتن در شهر نیویورک نگهداری می‌شود. ۲۴۹۴ (پیش از میلاد)؛ پایان دودمان چهارم و آغاز دودمان پنجم در مصر باستان، آغاز ساخت هرم‌ها. ۲۴۶۰ (پیش از میلاد)؛ آغاز دودمان ششم در مصر باستان ۲۴۵۰ (پیش از میلاد)؛ بر سر کار آمدن دودمانی تازه در میانرودان ۲۴۵۰ (پیش از میلاد)؛ کیش از قبیله‌ای که از کوه‌های کردستان امروزی آمده‌بودند شکست خورد؛ عیلامی‌ها بر بخش‌هایی از سومر چیره‌شدند. ۲۴۱۰ (پیش از میلاد)؛ پادشاهان سومر از اینکه خودبه‌خود خدای شهر باشند دست‌کشیدند. آغاز رخنه و پیروزیهای سامی‌ها در میانرودان. فرهنگ یادگار سنگی از اسپانیا به ایرلند رفت و در میان اروپا و غرب مدیترانه نیز پخش‌شد. آغاز تازش سلت‌ها از شرق به اروپا. نشانه‌های آغازین فرهنگ تبرزین در قفقاز ایلوری‌ها و دیگران در ایتالیا جاگیر شدند. مردمانی که از شیوه سفالگری پیش‌دودمانی مصری سود می‌بردند در جنوب شرقی اسپانیا در کرانه مدیترانه جاگیر شدند. اموری‌ها و کنعانی‌ها از عربستان به سوریه و لبنان کنونی کوچیدند. چهره‌های برجسته ۲۴۹۱ (پیش از میلاد)؛ امپراتورِ اسطوره‌ای چین هوانگ‌تی ۲۴۹۰ (پیش از میلاد)؛ منکائورا فرعون مصر باستان ۲۴۷۵ (پیش از میلاد)؛ شپسه‌کاف فرعون مصر باستان ۲۴۶۵ (پیش از میلاد)؛ اوسرکاف فرعون دودمان پنجم ۲۴۵۸ (پیش از میلاد)؛ ساهوره فرعون مصر باستان ۲۴۴۶ (پیش از میلاد)؛ نه‌فه‌ریرکاره کاکای فرعون مصر باستان ۲۴۲۶ (پیش از میلاد)؛ شپسه‌کاره ایسی فرعون مصر باستان ۲۴۱۹ (پیش از میلاد)؛ ره‌نه فه‌رف فرعون مصر باستان ۲۴۱۶ (پیش از میلاد)؛ نیوسرره فرعون مصر باستان نوآوری‌ها، یافته‌ها، آشنایی‌ها تمدن هاراپایی در اوج خود ۴۸۰هزار کیلومتر مربع راز یر پوشش گرفته‌بود. مرکز این تمدن دره رود سند بود ولی باشندگان این تمدن از کرانه مکران و بلوچستان، افغانستان تا شرق پنجاب و کوچ (هند) و سئورشترا پراکنده شده بودند. شهرهای اینان هاراپا؛ موهنجودارو، کالیبانگان، دولاویرا و بندرهایی چون لوتال و سوتکاکوه و سوتکاگین‌دور بود، افزون برآن چندین روستا. آنان برای کشتزارها و ساخت شهرها از آبیاری سود می‌بردند. دو شهر اصلی این شهریگری از سامانه پساب، نمونه آغازین سکه، برنز و هیروگلیف بهره‌مند بود. حتی در هر روستا استخر نیز بود که در کنار روستا با خشت ساخته می‌شد. ساختار مهرابه‌ها و نیایشگاه‌ها این تمدن را با آنچه در یاجورودا گفته‌شده هماهنگ می‌سازد. نمایه روی مرمر استوانه‌ای نشان از کاربرد پایپ و کیتارا در لیر دارد. کهنترین نمونه اسکی در چنین زمانی در باتلاقی در سوئد رهاشد. سومریان برای کشاندن ارابه‌های جنگی از خرهای رام‌شده سود بردند. کشت پنبه و کدو در پریتا هواکا. مرگ‌ها ۲۴۲۵ (پیش از میلاد)؛ مرگ اآن‌ناتوم فرمانروای لاگاش محاللیل پسر قینان (بر پایه گاهشماری یهودی) منابع نویسندگان ویکی‌پدیای انگلیسی، 25th century BC,http://en.wikipedia.org/wiki/25th_century_BC ،(نسخه ۳۰ ژانویه ۲۰۰۷) سده ۲۵ (پیش از میلاد) سده‌ها (میلادی) هزاره ۳ (پیش از میلاد)
2725
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA%20%D9%81%D9%84%DA%A9%DB%8C
صورت فلکی
صورتِ فلکی یا هم‌اختران ، گردایه‌ای از ستاره‌ها است که از دیدگاه زمینی به شکل ویژه‌ای مانندسازی و نام‌گذاری شده‌است. در واقعیت سه بعدی، ستارگان یک پیکر آسمانی لزوماً به هم نزدیک نیستند و پیوندی به هم ندارند. قرار دادن آن‌ها در یک مجموعه تنها به‌خاطر نزدیکی ظاهری از دیدگاه زمینی است. دسته‌بندی ظاهری ستارگان به صورت پیکرهای آسمانی از دید نشانی‌دهی و ساختن نقشه‌های آسان‌فهمِ آسمان سودمند است. تاریخچه پژوهش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که نگاره‌های نقاشی شده بر روی دیوارهای غار لاسکو در جنوب فرانسه دربرگیرنده نشانه‌های نجومی است. گمان می‌شود خوشه ستاره‌ای پروین در کنار خوشه قلائص (صورت فلکی گاو) بر روی این نگاره‌ها نمایش داده شده‌است. شاید انسان‌های روزگار پارینه سنگی (۳۰٬۰۰۰ تا ۲۶٬۰۰۰ سال پیش از میلاد) نخستین کسانی بودند که چهار جهت اصلی را شناسایی کردند. در اواخر دوره پارینه‌سنگی (۲۰٬۰۰۰ تا ۱۶۰۰۰ سال پیش از میلاد) در فرانسه هنر ساخت ابزارهای سنگی به اوج خود رسید و در آن هنگام اندیشه نخستین صورت‌های فلکی پایه‌گذاری شد. این را در یادگارهای به جای ماندهٔ نقش‌های درون غارهای این روزگار می‌توان یافت. در دره میرملاس و همیان در شمال کوهدشت لرستان نیز پناهگاه‌هایی از این روزگار وجود دارند. در این پناهگاه‌ها نقش‌های رنگ‌دار زیادی است. حدود ۱۶٬۰۰۰ تا ۸٬۰۰۰ سال پیش از میلاد، کم‌کم اسامی گروه‌های ستاره‌ای (صورت فلکی) به سه دستهٔ نمادین تغییر کرد. دنیای پایینی، میانی و بالایی. حدود ۱۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد، دورهٔ یخبندان در اروپا به پایان رسید. با گرم شدن زمین، علفزارها و دشت‌های اروپا جای خود را به جنگل‌ها دادند و دوران نوسنگی آغاز شد. در این دوره، انسان‌ها به جای شکار و گردآوری خوراک به کشاورزی و تولید خوراک می‌پرداختند. از این رو نیاز آن‌ها به چگونگی آب و هوا، و دانستن فصل‌ها بیشتر شد. بدینسان به گذر سالانه خورشید در آسمان توجه بیشتری کردند. می‌توان گفت حدود ۵٬۶۰۰ سال پیش از میلاد، چهار صورت فلکی در آسمان شکل گرفته بودند: دو پیکر، سنبله، قوس و ماهی. آن‌ها نمایانگر نقاط اعتدال‌ها و انقلاب‌های آن زمان بودند و پایهٔ صورت فلکی‌های منطقةالبروجی امروزی شد. از سویی به نظر می‌رسد نخستین صورت فلکی خرس بزرگ بوده که به دست سومریان به انگیزه تشخص آن و تعیین جهت شمال معین شده‌است و پس از آن صورتهای فلکی دایرةالبروج و آنگاه به دست مصریان، بابلیان و اعراب شمار آن‌ها به ۴۸ صورت فلکی رسیده‌است. در سال ۱۹۳۰ میلادی برای تمام آسمان ۸۸ صورت فلکی به صورت فرامرزی شناسایی و به پذیرش رسید. کاربرد بیشترین کاربردی که صورت‌های فلکی دارند، تقسیم‌بندی آسمان به ناحیه‌های مشخص و نام‌گذاری آنها است. وسعت آسمان نیاز وجود یک سری آدرس را ضروری ساخته‌است. هرچند با مختصات نجومی مانند بعد و میل نیز می‌توان این کار را انجام داد اما بهره‌گیری از این مختصات کار آسانی نیست. راحت‌ترین راه این است که آسمان به نواحی مختلف آشکاری تقسیم شود. بهترین راه برای چنین تقسیم‌بندی استفاده از ستاره‌های بارز و مشخص آن است. این تقسیم‌بندی شامل چند ستاره در کنار یکدیگر می‌شود که مثلاً شکل یک مربع یا مثلث را تشکیل می‌دهند. این تقسیم‌بندی به آشناسازی و نیز در اشاره و یافتن مکان یک جرم آسمانی نیز کمک می‌کند؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود ماه در صورت فلکی قوس است می‌توان پی برد که به کدام سوی آسمان نگاه باید کرد. در واقع می‌توان گفت یکی از کاربردهای صور فلکی برای آدرس دهی در آسمان است. اسطوره‌ها، الهه‌ها، موجودات افسانه ای، اشیا مقدس و… هستند که هرکدام به نحوی به آسمان راه پیدا کرده‌اند و برای هر قومی نماد خاصی داشته‌اند. اگرچه هر فرد می‌تواند هر شکلی را در آسمان برای خود تصور کند و صوری فلکی مخصوص به خود را داشته باشد، اما در کل ۸۸ صورت فلکی رسمی وجود دارد که از هر دو نیم کره شمالی و جنوبی زمین قابل مشاهده است که از این تعداد ۴۸ عدد آنها را بطلمیوس فهرست بندی کرد و ۴۰ نقش باقیمانده از حدود قرن ۱۷ به بعد، به دلیل اکتشاف قسمت‌های بیشتری از نیم‌کره جنوبی زمین کشف و نامگذاری شدند. صورت‌های فلکی برای برابری نام‌های صورتهای فلکی با نام‌های عربی و انگلیسی آن‌ها به فهرست صورت‌های فلکی بازگردید. جستارهای وابسته فهرست پیکرهای آسمانی فهرست درخشان‌ترین ستاره‌ها فهرست پیکرهای آسمانی بر اساس وسعت پیوند به بیرون تاریخچه نگاره‌های ستاره‌ها، صور فلکی و سایر اجرام سماوی Space Today: نجوم باستانی، سیاره زمین، دستگاه خورشیدی منابع اجرام آسمانی نقشه‌نگاری آسمان
2729
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D8%B1%D9%88%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7
پوروچیستا
پوروچیستا نام کوچک‌ترین دختر از سه دختر زرتشت، پیام‌آور ایرانی بوده‌است. نام و نام خانوادگی پوروچیستا به‌طور کامل پوروچیستا اسپنتمان هیچداسپان بود. واژهٔ پوروچیستا به‌معنی پُربینش است. نام پوروچیستا را در یکی از بندهای گاهان که در آن زرتشت وی را دربارهٔ زندگانی آینده‌اش پند و اندرز می‌دهد؛ و همچنین در فروردین‌یشت (۱۳۹) می‌بینیم. به‌قولی پوروچیستا، جاماسب فرزانه (از دانشمندان و نخستین پزشکِ ایرانی) را به همسریِ خود گزید. پوروچیستا از نخستین گروندگان، شاگردان و یاران اشوزرتشت بود. منابع بستگان زرتشت زنان ایران باستان
2735
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B4%D8%AA
یشت
یَشت از نظر لغوی هم ریشه با کلمهٔ یسن است و معنی تحت‌اللفظی آن نیز پرستش و نیایش است. یشت‌ها سرودهایی هستند که عموماً به ستایش خدایان قدیم ایرانی مانند مهر، ناهید و تیشتر و غیره اختصاص دارند. همهٔ یشت‌ها از نظر قدمت یکسان نیستند. در اوستا یشت، نام بخشی از کتابِ اوستا، کتاب دینی زرتشتیان است. یشتن در زبانِ پهلوی، بمعنای ستودن و عبادت کردن است. در اوستا، ۲۱ یشت و به نام‌های گونه‌گون وجود دارد و در آن‌ها عناصرِ مهم از دیدگاهِ مزدیسنا ستوده می‌شوند. هر یک از یشت‌های بزرگ در نسخه‌های خطی به بخش‌هایی تقسیم می‌گردد که اصطلاحاً کرده نامیده می‌شوند. لازم به تذکر است که تقسیم‌بندی هر یشت به بندها که در چاپ‌های کنونی اوستا معمول است، در نسخه‌های خطی دیده نمی‌شود و یک روش ابداعی است که توسط دانشمندان اوستاشناس عصر حاضر و به منظور سهولت استفاده و ارجاع به وجود آمده‌است. گرشویچ تاریخ سرایش آن‌ها را حدود سال‌های ۴۳۰ تا ۴۲۰ پ.م می‌داند. بویس دربارۀ جایگاه چنین ایزدهایی گفته است: «از آن جا که آفرینش او (اهورامزدا) در برگیرنده همۀ خدایان بخشندۀ دون پایه تر است، آنان، یَزَتَه‌های دین زرتشتی، را احتمالاً نمی توان به درستی «خدا» دانست؛ زیرا این واژه موجودات آسمانی و مستقل مشرکان را تداعی می‌کند.... از سوی دیگر، منشأ بیشتر یزته‌ها در مقام خدایان مشرکان و جایگاه آن‌ها در مقام موجوداتی که بشخصه شایان پرستش هستند، آنان را فراتر از فرشتگان قرار می‌دهد که در ادیان یک خدایی واسطۀ بین انسان و خدا به‌شمار می روند.» نام یشت در کتاب اوستا به صورت «یشتی» (yasti (همریشه و هم معنای «یسنه» به معنای پرستش ایزدان با خواندن نیایش‌ها و برگزار کردن آیین فدیه آمده‌است. بخشی از اوستا که در ستایش ایزدان است یشت‌ها نامیده می‌شود. یشت‌ها را به دو دسته: یشت‌های بزرگ و کوچک تقسیم می‌کنند. هر یک از یشت‌های بزرگ دارای چندین فصل است که آنها را «کرده» می‌گویند. از میان یشت‌های ۲۱ گانه، یشت‌های زیر در زمرهٔ گروه یشت‌های بزرگ: ۱۶ ،۱۵ ،۱۴ ،۱۳ ،۱۱ ،۱۰ ،۹ ،۸ ،۵ ،۱۹ و آنچه می‌ماند، در شمار یشت‌های کوچک قرار دارند. کهنگی یشت‌های ۲۱ گانه یاد شده، با هم یکسان نیست. یشت‌های ۱ تا ۴ و یشت ۱۸ ،۱۲ ،۲۰ جدیدتر هستند. یشت‌های ۵ ،۸ ،۱۰ ،۱۹ ،۱۷ ،۱۳ یشت‌های کهن هستند. و سرانجام یشت‌های ۹ ،۱۶ ،۱۵ ،۱۴ ،۱۱ در مواردی، ویژگی‌های یشت‌های کهن را دارند. نام یشت‌ها یشت اول، هرمزدیشت یشت دوم، اَمِشَ سپنتَه (هفتن یشت) یشت سوم، اردیبهشت یشت یشت چهارم، خرداد یشت یشت پنجم، آبان‌یشت یشت ششم، خورشید یشت یشت هفتم، ماه یشت یشت هشتم، تیر یشت یشت نهم، گوش یشت یا درواسپ یشت یشت دهم، مهریشت یشت یازدهم، سروش یشت یشت دوازدهم، رشن یشت یشت سیزدهم، فروردین‌یشت یشت چهاردهم، بهرام یشت یشت پانزدهم، رام یشت یشت شانزدهم، دین یشت یشت هفدهم، ارد یشت یشت هیجدهم، اشتاد یشت یشت نوزدهم، زامیادیشت یشت بیستم، هوم یشت یشت بیست و یکم، ونند یشت زمان آرتور کریستنسن زمان سرایش یشت‌های بزرگ را به تقریب، این گونه آورده‌است: یشت ۱۰ و ۱۳ و ۱۹ پیش از دوره هخامنشی و اوایل آن عهد یشت ۵ پس از سال ۴۰۴ پیش از میلاد، یشت ۱۷ و ۸ و ۱۴ و یسنای ۹–۱۱ و یسنای ۵۷ و یشت ۱۵ در دوره هخامنشی و احتمالاً سدهٔ چهارم پیش از میلاد، یشت ۹ در حدود سدهٔ نخست میلادی در دوره اشکانی و یشت ۱۶ در اواخر دوره اشکانی البته با نگاهی کلی به این یشت و دیگر یشت‌ها، این احتمال می‌رود که ایزدان مورد ستایش هر یک در روزگاری و قبیله تنها خدای مورد پرستش بوده‌اند، ولی با درهم آمیختن قبیله‌ها، چنان‌که سران آنان ریاست خود را از دست داده و به معاونت تن داده‌اند، با شکل‌گیری سلسله مراتب نوین، سران ایزدان بی همتا نیز در برابر خدایان قبیله‌های نیرومندتر، به مرتبه معاونت و پایین دستی رسیده‌اند. جستارهای وابسته وزن یشت‌ها پانویس منابع رضی، هاشم. اوستا. تهران:سازمان انتشارات فروهر، ۱۳۶۳ یشت‌ها، جلد اول، ترجمه و تفسیر ابراهیم پورداوود تفضلی، احمد، و به کوشش آموزگار، ژاله. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۶ ادبیات فارسی میانه اوستا یشت‌ها متون زرتشتی
2737
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7
خرده‌اوستا
خُرده‌اَوِستا (خورده اوستا) یکی از کتاب‌هایی است که مجموعه‌ای به نام اوستا را تشکیل می‌دهند. اوستا کتاب دینی زرتشتیان است. خرده‌اوستا جوان‌ترین بخش اوستا و گزیدهٔ بخش‌هایی از یشت‌ها و یسنه است. موضوع خرده‌اوستا دعاهای کوتاه، نمازهای روزانه و سرودهای آیینی و سرودهایی درباره درگذشتگان است. این کتاب را آذرباد مهراسپندان تدوین کرده‌است. واژه‌شناسی نام این نسک در پارسی میانه خورتک اوستاک بوده؛ به معنای «اوستای کوچک». کاربرد این نسک دربرگیرندهٔ نمازها، نیایش‌ها و درودهایی است که زرتشتیان در هنگام‌های گوناگون شب و روز یا در جشن‌های دینی سال یا رویدادهای مهم خویش چون سدره پوشیدن و کُشتی بستن کودکان و عروسی و سوگواری، آن‌ها را می‌خوانند. بخش‌ها و نسخه‌های خرده اوستا نسخه‌هایی که از خرده‌اوستا در دست است؛ یکی نیست و در برخی، دعاهایی افزوده دارد و در بخشی دیگر ندارد. به همین‌گونه میان خرده‌اوستاهای در دست در هندوستان و ایران نیز چندگونی دعاها دیده می‌شود و دشوار می‌توان دو نسخه از این نسک را یافت که محتوی یکسانی داشته باشد. تنها بخش ثابت در همهٔ خورده‌اوستاها هرمزدیشت است. مفسرین اروپایی بخش‌های دیگر اوستا را نیز به خرده‌اوستا چسبانده‌اند؛ ولی ابراهیم پورداوود خرده‌اوستا را بخش‌های زیر می‌داند: اشم وهو-یتا اهو نیرنگ کشتی‌بستن سروش‌باژ هوشبام پنج‌نیایش پنج‌گاه دوسی‌روزه چهارآفرینگان پانویس منابع ابراهیم پورداوود؛ خرده اوستا اوستا متون زرتشتی نسک‌های اوستا
2738
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%AD%D9%84
زحل
کیوان یا زحل (به انگلیسی :saturn)، بعد از سیارهٔ هرمز (مشتری)، دومین سیارهٔ بزرگ سامانه خورشیدی و ششمین سیارهٔ نزدیک به خورشید است. کیوان (زحل) یک گلولهٔ گازی غول‌پیکر است که با وجود حجم زیادش تنها ۹۵ برابر زمین جرم دارد. چگالی این سیاره حدود یک‌هشتم زمین و کمتر از آب است. یک روز کامل در کیوان (زحل) برابر ۱۰ ساعت و ۳۹ دقیقه در زمین و یک سال آن ۲۹٫۵ برابر سال زمین است. از آنجایی که مدار استوایی کیوان (زحل) تقریباً همانند زمین در ۲۷ درجه است، تغییرات زاویهٔ سیاره نسبت به خورشید شبیه به زمین است و در این سیاره نیز همان چهار فصل مشاهده می‌شود. جرم سیارهٔ کیوان (زحل) همانند مشتری از گاز است که بیشتر آن را هیدروژن تشکیل می‌دهد. میزان اندکی هلیوم و متان در رده‌های بعدی گازهای تشکیل‌دهندهٔ سیاره قرار دارند. در آسمان شب زمین، کیوان (زحل) به دلیل اندازهٔ بزرگ، نسبتاً درخشان دیده می‌شود. زیبایی آسمان کیوان (زحل) به خاطر نوارهای روشن حلقه‌های اطراف آن و نیز به خاطر ماه‌ های زیادش است. به علت سرعت حرکت کیوان (زحل) به دور خود در قطب‌های آن نوعی حالت پخی مشاهده می‌شود که سیاره را از شکل کرهٔ کامل دور می‌کند. سیاره کیوان (زحل) از جنبه‌های زیادی شبیه هرمز است، جز اینکه در اطراف آن چندین حلقهٔ شگفت‌انگیز وجود دارد. چرخش و مدار زحل با فاصلهٔ ۹٫۵۳۹ واحد نجومی از خورشید و تناوب مداری ۲۹٫۵ سال، در مداری که با مدار زمین زاویه ۲٫۴۸ درجه می‌سازد، می‌گردد. از روی زمین قطر زاویه‌ای زحل در نقطهٔ مقابله حدود ۲۰ ثانیهٔ قوسی است. مانند مشتری، زحل دارای جو پر از ابری است که به صورت جزئی می‌چرخد. از مشاهدات انتقالات دوپلری در عرض سیاره و با زمان‌بندی دقیق علامت‌های جوی، دورهٔ تناوب چرخش نجومی آن، در نزدیک استوایش ۱۰ ساعت و ۱۴ دقیقه و در عرض‌های جفرافیایی بالا ۱۰ ساعت و ۳۸ دقیقه محاسبه شده‌است. در اینجا هم مجدداً چرخش جزئی مشابه مشتری داریم. استوای زحل به اندازهٔ ۲۶ درجه و ۴۵ دقیقه با صفحهٔ مداری آن زاویه می‌سازد، به‌طوری‌که قطب‌های سیاره در فاصله‌های زمانی حدود ۱۵ سال یک‌بار سمت زمین متمایل می‌شوند. چرخش باعث پخی زیاد (۹۶٪) زحل می‌گردد، به‌طوری‌که شعاع‌های قطبی و استوایی به نسبت ۱۰/۹ هستند. ویژگی‌های فیزیکی زحل کمی از مشتری کوچک‌تر است و جرم آن کمتر از جرم مشتری و در حدود ۹۵ برابر جرم زمین است. زحل سومین جسم در سامانهٔ خورشیدی بر پایهٔ جرم و حجم می‌باشد. زحل یک غول گازی است زیرا سطح آن به صورت کلی از گاز تشکیل شده‌است با اینکه ممکن است دارای یک هستهٔ جامد باشد. زحل کمترین چگالی میانگین را نسبت به سایر سیارات سامانه خورشیدی دارد. اگر بتوان زحل را در دریایی عظیم انداخت این سیاره بر روی آب شناور می‌ماند. اندازهٔ شعاع این سیاره در منطقه‌های استوایی با مقدار آن در قطب‌ها نزدیک به ۱۰٪ متفاوت است؛ ۶۰٫۲۶۸ کیلومتر در برابر ۵۴٫۳۶۴ کیلومتر. درون زحل احتمالاً ترکیب مشتری را دارد. برآوردهای نظری مقادیر حدود ۷۴٪ هیدروژن، ۲۴٪ هلیوم، ۲٪ عناصر سنگین‌تر را پیشنهاد می‌کند. این ترکیب تقریباً مشابه ترکیبات خورشید است. گمان می‌رود زحل دارای یک هستهٔ سنگین کوچک به قطر ۲۰ هزار کیلومتر و جرمی معادل ۲۰Mφ باشد. جو ساختار جو زحل با کمربندهایی که به موازات استوا امتداد دارند، همانند مشتری است؛ هرچند آشفتگی‌های این کمربندها بسیار کمتر از مشتری است (تاکنون از روی زمین فقط ۱۰ لکه مشاهده شده‌اند). ترکیب جو زحل نیز شباهت زیادی با جو مشتری دارد. تاکنون متان (CH4)، آمونیاک (NH3)، اتان (C2H6)، فسفین (PH3)، استیلن (C2H2)، متیل استیل (C3H4)، پروپان (C3H8) و هیدروژن مولکولی (H2) آشکار شده‌است. لایه خارجی زحل دارای ۹۶٫۳٪ هیدروژن و ۳٫۲۵٪ هلیم می‌باشد. درصد المان‌های دیگر به صورت کامل مشخص نیست ولیکن تصور می‌شود درصد بسیار کمی از آنان وجود داشته باشد. ابرهای زحل خیلی کمرنگ تر از ابرهای مشتری به نظر می‌رسند. ابرهای مشتری اغلب به رنگ زرد کم‌رنگ و نارنجی هستند، به این دلیل که دما در زحل کمتر از مشتری است، ابرهای زحل در لایه پایین‌تری از جو آن قرار می‌گیرند. شش ضلعی قطب شمال تصاویر فروسرخ جدید فضاپیمای کاسینی از زحل یکی از عجیب‌ترین عوارض سطح این سیاره را نمایان کرد. ساختار ابر مانند یک شش ضلعی که به دور نقطهٔ قطب شمال زحل در گردش است می‌باشد. این ساختار بیست سال پیش درگذر فضاپیمای وویجر از کنار زحل در درجه ۷۸ شمال کشف شده‌است. هر ضلع این شش ضلعی حدود ۱۳۰۰۰ کیلومتر است که از شعاع زمین بزرگتر است. از این رو این شش ضلعی به قدری بزرگ است که شش زمین در آن قابل جاسازی است. ساختار شش ضلعی هر ۱۰ ساعت و ۳۹ دقیقه و ۲۴ ثانیه یکبار می‌چرخد که تصور می‌شود این زمان زمان چرخش درون زحل باشد. علت تشکیل این ساختار برای محققان معلوم نیست ولیکن بیشتر آنان تصور می‌کنند این ساختار از برهمکنش موج و ماده ایجاد شده‌است. محققان موفق شدند در آزمایشگاه نیز ساختارهای هندسی به وسیله موج ایجاد کنند. قطب جنوب در قطب جنوب زحل نیز یک ساختار چرخشی بزرگ وجود دارد. در سال ۲۰۰۶ ناسا اعلام کرد که فضاپیمای کاسینی یک طوفان بزرگ در قطب جنوب زحل دیده‌است که دارای ساختاری شبیه یک چشم است. اندازه این ساختار تقریباً دارای اندازه زمین است. قمرهای طبیعی زحل بیشترین شمار قمر را در میان سیاره‌های سامانه خورشیدی دارد. این سیاره دارای ۸۳ قمر است که ۵۳ قمر از آن‌ها دارای نام‌های رسمی هستند و تیتان با قطر ۵۱۵۰ کیلومتر بزرگ‌ترین آنهاست. چهار قمر رئا، دیونه، تتیس و یاپتوس نیز قطرهایی بین ۱۰۵۰ کیلومتر و ۱۵۳۰ کیلومتر را دارا می‌باشند. قمر رئا دارای یک سیستم حلقه مجزا و اتمسفر خاص است. بیشتر قمرهای دیگر بسیار کوچک هستند و ۳۴ عدد از آن‌ها دارای قطر کمتر از ۱۰ کیلومتر می‌باشند. ۱۴ قمر دیگر دارای قطر بین ۱۰ تا ۵۰ کیلومتر هستند. همچنین، قمر نامنظم دیگر با قطرهای بیش از در بخش بیرونی‌تر پیرامون این سیاره پراکنده‌اند. بیشتر نام‌های قمرهای زحل از نام‌های تیتان‌ها در اسطوره‌های یونان باستان اقتباس شده‌است. تیتان تنها قمر در تمامی منظومه شمسی است که دارای اتمسفر کافی برای وجود واکنش‌های شیمیایی می‌باشد. همچنین تیتان تنها قمر دارای دریاچه هیدروکربن است. در ۶ ژوئن ۲۰۱۳ دانشمندان موفق به کشف هیدروکربنهایی در قسمت بالای اتمسفر تیتان شدند که پیش زمینه حیات هستند. در ماه آوریل سال ۲۰۱۴ محققان ناسا اعلام کردند که یک قمر جدید در حال شکل‌گیری در حلقه آ زحل است. یکی از پدیده‌های خاص در قمرهای زحل، میان دو قمر جانوس و اپیمتئوس اتفاق می‌افتد این دو قمر در مداری تقریباً یکسان دور سیارهٔ زحل چرخش می‌کنند و هر چهار سال یکبار به یکدیگر بسیار نزدیک می‌شوند. در زمان نزدیک شدن، نیروی جاذبهٔ متقابل آن‌ها باعث می‌شود که مدار چرخش آن‌ها با یکدیگر جابه‌جا شود. میماس جزء کوچک‌ترین اقمار زحل است که در سال ۱۷۸۹ میلادی توسط ویلیام هرشل کشف شد. این قمر کوچک و آبله گون که به ستاره مرگ معروف است، یکی از بزرگ‌ترین دهانه‌های برخوردی را با پهنایی حدود ۱۳۰ کیلومتر بر روی خود دارد، دلایل شکل‌گیری چنین عوارض سطحی به این دلیل است که جرم میماس آنقدر قوی است که با ایجاد کردن گرانش سطحی، ظاهر آن را کروی نگه می‌دارد و آنقدر ضعیف است که اجازهٔ شکل گرفتن چنین دهانه‌های بزرگی را می‌دهد. حلقه‌های سیاره‌ای حلقه‌ها یا کمربندهای زحل در فاصله ۱۱۲۰۰ کیلومتری آن جای گرفته‌اند. حلقه‌های زحل، از تکه‌های یخ و همچنین تکه‌های سنگ و غبار تشکیل شده‌اند؛ برخی به اندازه یک غبار ریز و برخی به اندازه یک خانه. حلقه‌های زحل پهن هستند ولی بسیار تخت و نازک. پهنای آن‌ها ۲۸۰ هزار کیلومتر است اما کلفتی آن‌ها تنها یک کیلومتر است؛ بنابراین هنگامیکه از پهلو به زحل بنگریم حلقه‌ها تیغه باریکی می‌شوند و دیده نمی‌شوند. پهنای برخی از حلقه‌های زحل به اندازه فاصله زمین تا ماه می‌باشد. مشتری و نپتون و اورانوس هم حلقه دارند اما حلقه زحل از همه بهتر دیده می‌شود. به باور دانشمندان دلیل درخشان‌تر بودن حلقه‌های زحل، تازه‌تر بودن و جوان‌تر بودن آن هاست. آن‌ها می‌انگارند که این حلقه‌ها در پی نزدیک شدن یک قمر به زحل و فروپاشی آن قمر در اثر گرانش زحل پدید آمده‌اند. حلقه‌های زحل به ترتیبی که کشف شده‌اند با حروف الفبا نامگذاری شده‌اند. ای، بی، سی، دی، ای، اف و جی. در میان حلقه‌ها سه شکاف وجود دارد به نام‌های آنکه، کیلر و مکسول و یک بازه بزرگ به نام شکاف کاسینی. نخستین کسی که به حلقه رازآمیز پیرامون زحل علاقه‌مند شد و آن را کشف کرد گالیله بود. او در سال ۱۶۱۰ به این موضوع پی برد و در آغاز بر این باور بود که این حلقه از جنس جامد می‌باشد. اما امروزه ثابت شده‌است که این حلقه از قطعات سنگ و آب یخ زده تشکیل شده‌است که برخی از آن‌ها در اندازه‌های یک خودروی معمولی می‌باشند. مجموع گرانش (جاذبه) زحل و گرانش‌های آن حالتی را پدید می‌آورند که این قطعات همواره به صورت حلقه‌های نازک به دور این سیاره به نظر ثابت ایستاده‌اند. شکاف کاسینی در سال ۱۶۷۵ میلادی (۱۰۵۴ خورشیدی) جووانی دومنیکو کاسینی، اخترشناس ایتالیایی، کشف کرد که حلقه زحل از دو حلقه تشکیل یافته‌است و میان آن دو جدایی وجود دارد. این جدایی شکاف کاسینی نامیده می‌شود و در اثر کشش گرانشی قمر غول پیکر تیتان به وجود آمده‌است. بررسی‌های واپسین نشان داده‌اند که در اطراف زحل، بر روی هم چهار حلقه وجود دارد. درونی‌ترین آن‌ها بسیار کم نور و تقریباً با بالای ابرها در تماس است. قطر حلقه نورانی بیرونی به ۱۴۰۰۰۰ کیلومتر می‌رسد. شکاف کاسینی ۴۷۰۰ کیلومتر پهنا دارد. مطالعات بر روی زحل در متون باستانی زحل از زمان‌های بسیار قدیم شناخته شده‌است. در مصر باستان آن را «رِمفان» می‌نامیدند. در زمان‌های قدیم این سیاره دورترین؛ (بیرونی‌ترین) سیارهٔ شناخته شده نسبت به زمین بود و در تمامی اسطوره‌های گذشتگاه تأثیر مهمی داشت. ستاره شناسان بابل قدیم حرکت سیاره زحل را شناسایی و ضبط می‌کردند. در روم باستان ایزد ساترنوس مرتبط با سیاره زحل و ایزد کشاورزی بود. رومی‌ها اعتقاد داشتند که ساترنوس معادل خدای یونانی کرونوس است. در ستاره‌شناسی هندوها ۹ جرم سماوی وجود دارند که زحل یکی از آنان است شانی نام دارد و اعمال خوب و بد مردم را مورد قضاوت قرار می‌دهد. در زبان عبری و در دین یهودیت زحل به نام شبتای (שבתאי) شناخته می‌شود. فرشته مرتبط با آن کاسیل(Cassiel) نام دارد. روح آن و بعد مثبت آن آگیل (Agiel) و روح منفی آن زازل (Zazel) نام دارد. در متون قدیمی همواره زحل به عنوان سیاره عبریان شناخته می‌شد. همچنین روز مرتبط با زحل (شنبه یا Saturn day) روزی است که خداوند بر قوم یهود به عنوان روز مقدس (سبت) اعلام کرد. در عهد عتیق و عهد جدید نام زحل چندبار تکرار شده‌است. اولین بار در کتاب عاموس فصل ۵ خدای عبریان خطاب به آنان می‌گوید: در کتاب اعمال از کتب عهد جدید استفان از پیروان عیسی نیز سخنان عاموس را بار دیگر تکرار می‌کند. این سخنان باعث خشم دادگاه شرعی یهود (سنهدرین) و نهایتاً سنگسار شدن استفان می‌شود. در اروپا (قرن ۱۷ تا ۱۹) مشاهده حلقه‌های زحل به یک تلسکوپ حداقل ۱۵ میلی‌متری احتیاج دارد. اولین بار این حلقه‌ها توسط گالیله در سال ۱۶۱۰ مشاهده شدند؛ ولیکن گالیله تصور می‌کرد که این حلقه‌ها دو قمر زحل هستند. این باور تا زمانی که کریستیان هویگنس موفق شد با تلسکوپ قویتری آن را مشاهده کند ادامه داشت. هویگنس قمر تیتان را کشف کرد. بعداً جیوانی کاسینی موفق شد این حلقه را مشاهده کند و چهار قمر زحل به نام‌های رئا، دیونه، تتیس و یاپتوس را کشف کرد. در سال ۱۶۷۵ کاسینی شکاف کاسینی را برای اولین بار مشاهده نمود. تا سال ۱۷۸۹ مشاهدات مهم دیگری انجام نشد. در این زمان ویلیام هرشل دو قمر میماس و انسلادوس را کشف کرد. قمر هایپریون که دارای شکل نامنظمی است و دارای رزونانس با تیتان می‌باشد در سال ۱۸۴۸ به دست یک تیم بریتانیایی کشف گردید. در سال ۱۸۹۹ ویلیام هنری پیکرینگ قمر فیبی را کشف کرد که دارای شکل بسیار نامنظمی است و چرخش آن به دور زحل هم‌زمان با گردش آن نیست. فیبی اولین قمری بود که دارای این ویژگی بود و چرخش آن به دور زحل حدود یکسال طول می‌کشد. در قرن ۲۰ مطالعات بر روی تیتان نشان داد که این قمر دارای اتمسفر ضخیمی می‌باشد که ویژگی منحصر به فردی در تمامی منظومه شمسی می‌باشد. مشاهدات مدرن فضاپیمای پایونیر ۱۱ برای نخستین بار در سال ۱۹۷۹ از این سیاره دیدن کرد و پس از آن در سال‌های بعد وویجر ۱ و سپس وویجر ۲. از جمله مواردی که فضاپیمای وویجر ۲ در مأموریت خود توانست به آن دست پیدا کند اثبات وجود باد، میدان‌های مغناطیسی، شفق صبحگاهی و همچنین تندر و آذرخش در این سیاره زیبا می‌باشد. سرعت بادهایی که در قسمت استوایی این سیاره می‌وزد به ۵۰۰ کیلومتر بر ساعت نیز می‌رسد. پایونیر ۱۱ موفق شد تصاویری از زحل و چندین قمر آن تهیه کند ولیکن کیفیت این تصاویر بسیار پایین بود. این فضاپیما همچنین حلقه‌های زحل را مورد بررسی قرار داد. در نوامبر ۱۹۸۰ وویجر ۱ به زحل رسید. اولین تصاویر با کیفیت بالا از زحل توسط این فضاپیما تهیه شد. ساختار بعضی قمرها برای اولین بار دیده شد. وویجر ۱ از نزدیکی قمر تیتان گذر کرد و تصاویری از اتمسفر آن تهیه نمود. این تصاویر نشان داد که اتمسفر تیتان بسیار ضخیم است و نور مریی از آن گذر نمی‌کند. در سال ۱۹۸۱ وویجر ۲ به مطالعه زحل ادامه داد. تصاویر نزدیکتری از زحل و حلقه‌های آن تهیه شد؛ ولیکن مشکلات فنی باعث شد که این فضاپیما نتواند به قدر کافی تصویر از زحل تهیه کند. میدان مغناطیسی میدان مغناطیسی دارای یک گشتاور کلی برابر ۳۵/۱ گشتاور مشتری است. اما این مقدار به حد کافی قوی است که یک میدان مغناطیسی سپهر مشتری گون با کمربندهای تابشی مشابه زمین ایجاد کند. گشتاور دوقطبی مغناطیسی با میل یک درجه نسبت به محور چرخش زحل قرار می‌گیرد که این مقدار با انحراف مشخص محورهای مغناطیسی مشتری و زمین تفاوت آشکار دارد. مغناط کرهٔ زحل ذرات بسیار کمتری از ذرات مغناط‌کرهٔ مشتری را در خود جای می‌دهد. دو دلیل عمده این تفاوت شامل کمبود یک منبع محلی ذرات باردار که در مورد مشتری توسط فوران‌های آیو تولید می‌شوند و حلقه‌های قابل رویت زحل که به‌طور مؤثری ذرات باردار را جذب کرده و مغناطیس‌سپهر داخلی را از ذرات باردار خالی می‌کنند، است. در خارج لبه حلقه‌ها چگالی ذرات باردار به سرعت افزایش می‌یابد و در حدود ۵Rs تا ۱۰Rs به یک قله می‌رسد. در اینجا، ذرات باردار به‌طور محکم به میدان مغناطیسی در حال دوران سریع جفت می‌شوند. این برهمکنش، لایه‌ای از پلاسما به ضخامت تقریباً ۲Rs ایجاد می‌کند که تا حدود ۱۵Rs ادامه می‌یابد. در ورای این مقدار، مغناط‌کره شکل خود را از دست می‌دهد. اندازه آن با دمای خورشید تغییر می‌یابد. جستارهای وابسته سیاره غول‌پیکر فهرست قمرهای زحل فضانوردی کاسینی-هویگنس وویجر ۱ وویجر ۲ پانویس منابع دانشنامهٔ رشد بخشی از مطالب برگرفته از وبگاه سیمرغ غول‌های گازی مقاله‌های دانشنامه رشد منظومه شمسی نوشتارهای صوتی
2739
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D8%AE
مریخ
مریخ یا بهرام چهارمین سیاره در منظومهٔ خورشیدی است که در یک مدار طولانی‌تر و با سرعتی کمتر از زمین به دور خورشید می‌چرخد. هر یک بار گردش این سیاره به دور خورشید معادل ۶۸۷ شبانه‌روز زمین طول می‌کشد و طول شب و روز آن از زمین کمی طولانی‌تر است. نام فارسی این سیاره بهرام و نام عربی-یونانی آن مِریخ است. در کتاب‌های قدیمی فارسی آن را فلک شحنهٔ پنجم و سایس رواق پنجم نیز نامیده‌اند. قطر مریخ نزدیک به یک‌دوم قطر زمین و برابر ۶٬۷۹۰ کیلومتر است. (قطر زمین: ۱۲٬۷۵۶ کیلومتر). نوری که از خورشید به مریخ می‌رسد نصف نوری است که زمین دریافت می‌کند، اما روز مریخی چهل دقیقه طولانی‌تر از زمستان زمین است و به این خاطر امکان رشد گیاهان در شرایط گلخانه‌ای در مریخ وجود دارد. روزهای مریخ ۲۴ ساعت و ۳۷ دقیقه طول می‌کشد. از آن‌جا که محور سیاره مریخ همانند زمین °۲۴ درجه کج است، در این سیاره نیز فصل‌های سال وجود دارند. اما هر سال مریخی کم و بیش دو برابر سال زمینی یعنی ۶۷۸ روز طول می‌کشد. اتمسفر مریخ سرخ‌رنگ است و از زمین در آسمان شب نیز سرخی آن دیده می‌شود. کرهٔ مریخ دو قمر کوچک به نام‌های فوبوس و دِیموس دارد که ظاهری نابسامان دارند. این دو قمر شاید شهاب‌سنگ هستند که در مدار مریخ به دام افتاده‌اند. اگر شخصی در کرهٔ مریخ باشد خواهد دید که فوبوس سه بار در یک روز طلوع و غروب می‌کند. دیموس نیم فوبوس بوده و چنانچه از مریخ به آن نگاه کنیم این قمر بیشتر همانند یک ستاره خواهد بود تا یک ماه. خورشیدگرفتگی در مریخ به دلیل کوچک بودن قمرهای آن کامل نیست. قمرهای مریخ به سطح آن نزدیک هستند و بزرگ‌ترین قمر آن فوبوس است که گردش آن به دور سیارهٔ مریخ نزدیک به ۷ ساعت و ۳۹ دقیقه و ۲۷ ثانیه است. زمان گردش مداری دیموس نیز ۱ روز و ۶ ساعت و ۲۱ دقیقه و ۱۶ ثانیه است. مریخ، سیاره سرخ‌رنگ منظومهٔ خورشیدی، یک‌دوم زمین قطر دارد و مساحت سطح آن برابر با مساحت خشکی‌های روی زمین است. همانند زمین، یخ‌های قطبی، دره‌های عمیق، کوه، غبار، توفان و فصل دارد. در دشت‌های آن مانند ماه، گودال‌هایی برآمده از برخورد سنگ‌های آسمانی دیده می‌شود. با وجود اندازهٔ کوچکش، بلندترین قلهٔ منظومهٔ خورشیدی یعنی کوه المپوس و بزرگ‌ترین درهٔ منظومهٔ خورشیدی در این سیاره پیدا شده‌است. کهنه‌بودن بیشتر دهانه‌های برخوردی سیارهٔ مریخ نشان‌دهندهٔ پرکاری زیاد پدیده‌های زمین‌شناختی در این سیاره‌است. در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۲ اولین تصویر و اطلاعات ثبت شده توسط تلسکوپ فضایی جیمز وب از سیاره مریخ توسط ناسا منتشر شد. ویژگی‌های فیزیکی مریخ از زمین کم چگالی‌تر است، به گونه‌ای که حجمی برابر ۱۵٪ و جرمی برابر ۱۱٪ زمین دارد. مساحت سطح آن تنها اندکی کمتر از مجموع سطوح خشکی‌های زمین است. مریخ در برابر عطارد بزرگتر و دارای جرم بیشتر و در نتیجه چگالی‌تر است. همین زمینه سبب شده‌است نیروی گرانش بیشتری در سطح مریخ وجود داشته باشد. مریخ از نظر میزان حجم و جرم، هشتمین جسم در منظومهٔ شمسی است. مریخ از دید اندازه، جرم و گرانش سطح، حالتی میان زمین و ماه (ماه زمین) دارد؛ ماه قطری برابر یک دوم قطر مریخ دارد، در حالی که قطر زمین حدود دو برابر قطر مریخ است، زمین دارای جرمی در حدود ده برابر جرم مریخ است، در حالی که جرم ماه ده برابر کمتر از مریخ است. نمای سرخ-نارنجی رنگ مریخ در اثر وجود آهن (III) اکسید، که بیشتر به هماتیت یا زنگ آهن مشهور است، به وجود آمده‌است. خاک در ژوئن ۲۰۰۸، داده‌های به دست آمده به دست کاوشگر فینیکس ثابت کرد که خاک مریخ دارای اندکی ویژگی بازی (قلیایی) و همچنین دربرگیرندهٔ موادی مانند منیزیم، سدیم، پتاسیم و کلر، که وجود همه آن‌ها برای زیست و رویش موجودات زنده ضروری است، می‌باشد. پژوهشگران خاک به دست آمده از بخشی نزدیک قطب شمال مریخ را با کمی خاک باغچه زمینی هم سنجی کردند و به این نتیجه رسیدند که خاک مریخ برای رشد گیاهانی چون مارچوبه مناسب است. در اوت ۲۰۰۸، کاوشگر فینیکس با انجام آزمایش‌های ساده شیمیایی، مثل آمیختن آب زمین با خاک مریخ، با هدف آشکار ساختن پی‌اچ خاک مریخ، نشانه‌هایی از نمک پرکلرات پیدا کرد، که این موضوع تئوری دانشمندان بسیاری را که ادعا کرده بودند خاک مریخ به‌طور چشمگیری دارای ویژگی بازی است، تأیید می‌کرد. pH خاک مریخ ۷٫۷ اندازه‌گیری شد. نتایج حاصل از نمونه‌گیری و آزمایش خاک سطح مریخ، که از جمله با کمک اشعه ایکس، توسط کاوشگر کنجکاوی انجام گرفت، نشان می‌دهد که سطح مریخ بافتی بازالتی دارد که نوعی سنگ آتش‌فشانی، مشابه شن‌های سواحل هاوایی است. مدار فاصلهٔ متوسط مریخ از خورشید تقریباً ۲۳۰ میلیون کیلومتر (۱۴۳ میلیون مایل) و دوره مداری آن ۶۸۷ روز (زمین) است. روز خورشیدی در مریخ تنها کمی طولانی‌تر از روز زمین است: ۲۴ ساعت، ۳۹ دقیقه و ۳۵٫۲۴۴ ثانیه. یک سال مریخ برابر با ۱٫۸۸۰۹ سال زمین یا یک سال، ۳۲۰ روز و ۱۸٫۲ ساعت است. جو جو زمین شامل ۷۸ درصد نیتروژن، ۲۱ درصد اکسیژن، ۰٫۹ درصد آرگون، ۰٫۰۳ درصد کربن دی‌اکسید و مقادیری بخار آب و ذرات معلق است. در حالی که در جو مریخ ۹۵ درصد دی‌اکسید کربن، ۳ درصد نیتروژن، ۱٫۶ درصد آرگون و فقط مقدار ناچیز اکسیژن و آب وجود دارد. جو سیارهٔ سرخ بسیار رقیق است، به‌طوری‌که فشار جوی سطح آن معادل یک صدم فشار جو زمین در سطح دریاست. افزون‌بر این جو مریخ محافظ خوبی در برابر تابش‌های مرگبار فضایی نیست. بیشتر مناطق مریخ بسیار سرد است. دمای هوا در قطب‌های آن می‌تواند تا ۱۳۰ درجه زیر صفر پایین برود. به دلیل رقیق بودن «هوای» مریخ، دمای هوا به سرعت تغییر می‌کند؛ مثلاً فقط لحظاتی پس از طلوع خورشید دما در سطح بیش از ۲۰ درجه افزایش می‌یابد. در هر لحظه دمایی که پای شما احساس می‌کند (هوای نزدیک سطح) با دمای هوای اطراف سر شما ممکن است تا ۲۰ درجه اختلاف داشته باشد. به این ترتیب اگر روی استوای مریخ باشید، دمای سطح ۲۰ درجهٔ سلسیوس و دمای اطراف سر شما صفر درجه‌است. در مریخ بادهایی با سرعت زیاد (متجاوز از ۲۰۰ کیلومتر بر ساعت) می‌وزد که سبب می‌شود غبارها در ارتفاع ۴۰ کیلومتری معلق بمانند علت ایجاد این بادها غالباً اختلاف دما توأم با اختلاف فشار است افسانه مریخ، نام ستارهٔ فلک پنجم از ستاره‌های خنس و آن را بهرام نیز گویند، منحوس و دال بر جنگ و خصومت و خون‌ریزی و ظلم است. (منتهی‌الارب). کوکبی است از جملهٔ سبعهٔ سیاره و در آسمان پنجم است. (برهان). ستاره‌ای است از خنس، گویند سبب تسمیهٔ آن سرعت سیرش است و برخی گویند به سبب رنگ زرد و سرخ آن است که شبیه مرداسنج (مردار سنگ) باشد. (از اقرب الموارد). چهارم کوکب سیار در عالم شمسی که بهرام نیز گویند و به اعتقاد بطلمیوس کوکب سیاری که در آسمان پنجم واقع شده‌است. (ناظم الاطباء). از کواکب سبعهٔ سیاره است و مأخوذ از مرخ و آن درختی است که از چوب آن آتش‌زنه سازند و سبب تسمیهٔ آن تشبیه به آتش است از نظر سرخی، و گویند مریخ در لغت عبارت از تیر بدون پر است که در حرکت خود پیچ و تاب می‌خورد و ستارهٔ مذکور نیز به سبب به چپ و راست رفتن در حرکت بدین نام خوانده شده مریخ در فلک پنجم است و فاصلهٔ آن از زمین سه هزار هزار و نهصد هزار و دوازده هزار و هشتصد و شصت و شش میل است. (از صبح الاعشی ج ۲). از کلدانی مَرداخ، و شاید اصل مرداخ نیز فارسی باشد، یا فارسی و کلدانی از مرد (رجل) و آک به‌معنی اسب به فارسی یا به کلدانی. یکی از پیکرهایی که یونانیان باستان برای مریخ می‌پنداشتند اسب بود، و واژهٔ مارس از همین مریخ آمده‌است، یعنی مرداخ و مرداس نامی است که به پدر ضحاک می‌داده‌اند و این نام در میان عرب بسیار است. خروج از مرکز خروج از مرکز مریخ متغیر است و از ۰٫۰۰۹ درجه تا ۰٫۱۰۴ درجه تغییر می‌کند اکنون خروج از مرکز ۰٫۰۹۳ درجه است؛ مدت زمان این تغییر صدها سال تا هزاران سال تغییر می‌کند مقابلهٔ مریخ و زمین توجه به مدت زمان سال مریخی (۶۸۷ روز) و سال زمینی (۳۶۵ روز) نشان می‌دهد که فاصلهٔ زمانی هر دو مقابله حدود دو سال و دو ماه است. اما با توجه به بیضی بودن مدار هر دو سیاره می‌توان انتظار داشت که فاصلهٔ بین زمین و مریخ در هر مقابله متفاوت باشد. کمترین فاصله، زمانی رخ می‌دهد که زمین در اوج و مریخ در حضیض مدار خود باشد. در این حالت زمین و مریخ تا ۵۶ میلیون کیلومتر به هم نزدیک خواهند شد. دورترین فاصله بین دو سیاره در مقابله می‌تواند تا ۲۴۰ میلیون کیلومتر افزایش یابد. کمترین فاصله بین زمین و مریخ در مقابله‌هایی رخ می‌دهد که در دوره‌های ۱۵ تا ۱۷ ساله تکرار می‌شوند. اما آنچه حائز اهمیت است توجه به این نکته می‌باشد که فاصلهٔ دو سیاره در مقابله‌های نزدیک الزاماً یکی نیست و به همین دلیل است که نزدیک‌ترین مقابله‌ها (مانند آنچه در ۲۷ اوت سال ۲۰۰۳ رخ داد) در فواصل زمانی بسیار طولانی رخ می‌دهند. جهت‌گیری مدار مریخ در فضا به هنگام مقابلهٔ نزدیک به گونه‌ای است که مریخ در جهت صورت فلکی دلو یا در نزدیکی صورت فلکی بزغاله قرار می‌گیرد. از طرفی کرهٔ زمین نیز در امرداد هر سال از این مکان می‌گذرد؛ بنابراین مقابلهٔ نزدیک دو سیاره همیشه در مرداد یا شهریور هر ۱۵ تا ۱۷ سال رخ می‌دهد. در این هنگام مریخ در جنوب استوای سماوی قرار دارد و بنابراین این نوع مقابله‌ها از عرض‌های جغرافیایی جنوبی زمین بهتر مشاهده می‌شوند. عکس این مطلب در مقابله‌های دور صادق است چرا که این نوع مقابله‌ها در صورت فلکی شیر و در ماه بهمن و اسفند رخ می‌دهند، در نتیجه از نیمکرهٔ شمالی زمین بهتر دیده می‌شوند. کاوشگران مریخ ناسا تاکنون چندین فضاپیما و کاوش‌گر کاربردی را در اطراف و روی سیارهٔ مریخ به کار گرفته‌است: کاوشگرهای مریخ‌نورد فرصت (آپورچونیتی) و کنجکاوی و اینسایت و استقامت که به ترتیب در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۱۲ و ۲۰۱۸ و ۲۰۲۱ در مریخ فرود آمدند و مدارگردهای اودیسهٔ مریخ، MRO و ماون که در مدار خود گرد سیارهٔ سرخ گردش می‌کنند. اودیسهٔ مریخ در سال ۲۰۰۱، MRO در سال ۲۰۰۶ و ماون در سال۲۰۱۴ به مدار مریخ وارد شدند. فضاپیمای مارس اکسپرس اروپا و مأموریت مدارگرد مریخ هند نیز از بالا به پایش سیارهٔ سرخ می‌پردازند و تعداد مدارگردهای عملکردی مریخ را به پنج رسانده‌اند. دوربین های‌رایز مدارگرد MRO شامل یک لنز تلسکوپی است که می‌تواند ویژگی‌های کوچک تا یک متر را در سطح مریخ تشخیص دهد. این دوربین همچنین تصاویر را در طول‌موج‌های نزدیک فروسرخ جمع‌آوری کرده که به پژوهشگران در یادگیری کانی‌شناسی مریخ کمک می‌کند. وجود آب کلیهٔ مشاهدات پیشین توسط ماهواره‌ها و مریخ‌نوردها حاکی از آن بوده‌است که سیارهٔ سرخ زمانی پوشیده از لایهٔ غلیظی از گازها بوده که امکان حضور آب مایع بر سطح را فراهم می‌کرده‌است. این برداشت (وجود آب سطحی) در مشخصه‌های سطح مریخ، مثل آثاری که شبیه بستر رودها، دلتاها و دریاچه‌هاست، مشهود می‌باشد. اما فشار هوای مریخ امروز کمتر از یک درصد زمین است، یعنی اگر آب مایع را روی سطح بریزید (بسته به جای آن) می‌جوشد و بخار می‌شود یا یخ می‌بندد. در ماه آوریل ۲۰۱۵، مریخ‌نورد ناسا که حدود سه سال در این سیاره مشغول پژوهش است، خاکی مرطوب شده با آب نمک را کشف کرد که نقطهٔ انجماد را کاهش می‌دهد. سپس مریخ‌نورد در ماه سپتامبر صخره‌هایی زیر سطح مریخ یافت که چهار برابر آنچه که پیش از آن تصور می‌شد مرطوب بود. افزون‌بر این، تصاویر ماهواره‌ای که از سنگ‌ریزه‌ها در سطح این سیاره تهیه شده بود، نشان می‌داد روزی در این سیاره جریان آب وجود داشته‌است. همچنین مریخ، درون خاکش خاکستری است. ایلان ماسک پروژه سفر به مریخ با استار شیپ را آماده کرده‌است. مریخ بهترین گزینه بعد زمین برای زیست می‌باشد. با مطالعهٔ تصاویر تهیه شده توسط مریخ‌نورد از سنگ‌های بازالتی و تیرهٔ سطح مریخ، گمانه‌زنی‌هایی از پوشیده بودن این سیاره از آب در سال‌های دور به میان آمد. ناسا در نشستی خبری در ۶ مهر ۱۳۹۴ (۲۸ سپتامبر ۲۰۱۵) وجود آب در مریخ را تأیید و اعلام کرد که در ماه‌های گرم آب جاری در این سیاره وجود دارد. عکس‌هایی از مریخ به زمین رسیده بود که در آن‌ها به‌طور واضح دیده می‌شد که رگه‌های تیره روی یک سرازیری مریخ چگونه با فصل‌ها تغییر می‌کنند. این رگه‌ها با نام رگه‌های خطوط شیب برگردنده (recurrent slope linea) در ماه‌های گرم‌تر تا پایین شیب‌ها هم کشیده می‌شوند ولی طی فصل‌های سردتر ناپدید می‌شوند. دانشمندان ناسا اعلام کردند که رگه‌های تیره به‌طور حتم آب جاری هستند که در تابستان دیده شده و در زمستان مریخ محو می‌شوند. باید توجه داشت که آب کشف شده خالص نیست و نوعی نمک موجود در آن باعث می‌شود که این آب بتواند در دمای معمول ۵۰ درجهٔ سلسیوس زیر صفر مریخ جاری باشد. این مسئله می‌تواند به معنای وجود نوعی حیات در مریخ باشد. در تاریخ ۱ مرداد ۱۳۹۶ ۲۵ ژوئیه ۲۰۱۸ دانشمندان ایتالیایی با بررسی اطلاعات ابزارهای راداری مدارگرد مریخ (مدارگرد اکسپرس) توانستند دریاچه‌ای از آب مایع در قطب جنوب سیارهٔ سرخ پیدا کنند، این دریاچه ۱/۵ کیلومتر زیر سطح قلهٔ یخی در قطب جنوب مریخ پنهان شده‌است. به گفتهٔ گروه تحقیقاتی این دریاچهٔ بزرگ ۲۰ کیلومتر عرض دارد. با کشف آب مایع روی این سیاره احتمال وجود حیات نیز افزایش می‌یابد. محققان ایتالیایی می‌گویند دریاچهٔ مریخ بسیار شبیه به دریاچه‌های به دام افتاده زیر توده‌های یخی در قطب شمال و جنوب سیارهٔ زمین است. از آنجایی که در دریاچه‌های زیریخی زمینی حیات وجود دارد، احتمال دارد که در دریاچهٔ مریخی نیز علائمی از حیات کشف شود. جدول مشخصات سیارهٔ مریخ جستارهای وابسته انجمن سیاره‌ای اسکان بشر در مریخ دره‌وار مارینر پرچم مریخ منابع برگرفته از لغت‌نامه دهخدا ویکی‌پدیای انگلیسی دانشنامهٔ آزاد «:مریخ» پیوند به بیرون رمزگشایی از معمای لکه‌های مرموز در قطب جنوب مریخ، از وبگاه دانش فضایی گیاهانی که برای سفر به مریخ آماده می‌شوند، از وبگاه دانش فضایی سیاره‌شناسی سیاره‌ها سیاره‌های زمین‌سان مریخ منظومه شمسی
2741
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86%20%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86
فهرست روشن‌ترین ستارگان
این فهرستی است از روشن‌ترین ستارگان آسمان شب به ترتیب از پرنورترین به کم‌نورترین است. این فهرست تا قدر ظاهری ۲ ادامه دارد. قدر ظاهری همهٔ ستارگان به درخشندگی و دوری آنها از ما وابسته است. برای نمونه ستارهٔ سهیل در اصل بسیار روشن‌تر از ستارهٔ شباهنگ است ولی بخاطر این‌که سهیل در سنجش با شباهنگ از ما خیلی دورتر است قدر ظاهری آن در مرتبه بعد از شباهنگ است. برای مشاهدهٔ فهرست ستارگان بر اساس قدر مطلق به فهرست درخشان‌ترین ستارگان مراجعه کنید. برای فهرستی از کلیه ستارگان شناخته‌شده در گذشته به فهرست نام‌های سنتی ستارگان بازگردید. * ستارگان فوق متغیر هستند و قدر ظاهری اعلام شده میانگین است. درخشندگی سیاره‌های تیر، ناهید، بهرام، مشتری و کیوان نیز در گسترهٔ همین جدول قرار دارند. اگر همه ستارگان را در ۱۰ پارسکی (هر پارسک برابر است با ۳۰٫۱ میلیون میلیون کیلومتر) بچینیم درخشندگی ستارگان به این ترتیب خواهد بود: سهیل (درخشندگی آن ۱۹۰۰ برابر خورشید است) بزبان (یک غول سرخ است) کرکس نشسته شباهنگ (یک جفت کوتوله سفید به نام توله دارد) رجل قنطورس نام‌های دیگر برخی از ستاره‌ها نام‌های گوناگونی در زبان پارسی دارند. گروهی از این نام‌ها از زبان پارسی میانه به ما رسیده‌اند مانند ونند، اپوش، تیر، تیشتر، سدویس، میخگاه، اسپور، بشن، یوغ، درفشه (درفشگ)، پسی، پها، پرک، اگست، پارند، مزده‌داد. شباهنگ: شِعرای یمانی، کاروان‌کُش، وَراهَنگ، شب‌کش، تیر، تیشتر. سهیل: پَرَک، اگست بزبان: عَیّوق، پارَند، مَزده‌داد، نگهبان. نگهبان شمال: سِماک رامح، حارس شمال، حارس‌السماء. کرکس نشسته: نسر واقع، وَنَند. کرکس پرنده: نسر طائر، یوغ (در پارسی میانه) پای شکارچی: رجل‌الجبار، رجل‌الجوزا شانه گاوران: منکب الجوزا قلب عقرب: سَدویس، اپوش، دل رأس پیکر پسین: رأس التوأم المؤخر رأس پیکر پیشین: رأس التوأم المقدم. جمع رأس پیکر پسین و رأس پیکر پیشین را در پارسی میانه رَخوَت می‌نامیدند. ابط الجوزا: یدالجوزا، بَشن شوله: دِرَفشه (درفشگ) سماک اعزل: اسپور دبران: پسی (پَسیگ)، پَها، چشم گاو هقعة‍الجوزا: بُزیسر شرطین: پَدیسپَر ستاره قطبی: جدی، میخگاه قائد: قائد بنات النعش، راهنمای هفت‌اورنگ شانه ارابه‌ران: (منکب ذی‌العنان) ناطح: رأس حَمَل دنب: ردف منابع هاج، پاول، ساختار ستارگان و کهکشانها، ترجمه توفیق حیدرزاده، تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، چاپ دوم، ۱۳۷۲خ، ص۳۰۲. دگانی، مایر، نجوم به زبان ساده، جلد ۱ و ۲، ترجمه محمدرضا خواجه‌پور، تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، چاپ ششم ۱۳۷۴خ، صص۱۶۹–۱۸۶. لغتنامه دهخدا. بهار، مهرداد: پژِوهشی در اساطیر ایران، پاره نخست و دویم، چاپ سوم، نشر آگه، تهران ۱۳۷۸، صص۵۷–۶۷. آکادمی علوم فضایی ایران Bright Star Catalogue فهرست‌های بزرگ‌ترین‌ها در اخترشناسی فهرست‌های ستارگان
2742
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%81%D9%84%DA%A9%DB%8C
فهرست صورت‌های فلکی
به گروهی از ستاره‌ها که در تجسم انسان شکل و پیکربندی مشخصی را تشکیل داده باشند صورت فلکی یا پیکر آسمانی می‌گویند. صورت‌های فلکی در فرهنگ‌های گوناگون حضور داشته‌اند و طی گذشت زمان تغییراتی هم در تقسیم‌بندی، تعداد و نامگذاری آن‌ها صورت گرفته‌است. جدول زیر نام‌های فارسی صورت‌های فلکی امروزی را نشان می‌دهد: لیست صورت‌های فلکی در زبان فارسی برای دسته‌ای از صورت‌های فلکی (پیکرهای آسمانی) که از قدیم شناخته شده بودند نام‌های گوناگونی بکار رفته است. بسیاری از آن‌ها انواع نام‌های عربی یا فارسی به‌کاررفته در متون قدیمی‌تر هستند. این نام‌های مترادف و برابرهای انگلیسی آن‌ها در زیر می‌آیند: SQ۲ SQ۲ SQ۴ SQ۲ جستارهای وابسته فهرست پیکرهای آسمانی بر اساس وسعت منابع منابع نام‌های جدول: فراس، نایجل، آسمان شب، ترجمه علی رؤوف، تهران: چاپ دوم ۱۳۶۹، صص ۷۵-۷۸. لغتنامه دهخدا. ترجمه عجایب‌المخلوقات قزوینی. دانشنامه رشد. آکادمی علوم فضایی ایران صورت‌های فلکی فهرست‌های صورت‌های فلکی پیکرهای آسمانی
2748
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%86%DA%AF%D8%A7
تونگا
پادشاهی تونگا کشوری است واقع در قارهٔ اقیانوسیه، اقیانوس آرام جنوبی، در مرکز خط روزگردان. تونگا، مجموعه‌ای از ۱۷۰ جزیره است که در شرق استرالیا در اقیانوس آرام قرار دارند. مجمع‌الجزائر تونگا در حدود یک‌سوم راه از نیوزیلند به هاوائی قرار گرفته‌است. تونگا در جنوب ساموآ و در شرق فیجی واقع شده و بخشی از پلی‌نزی به شمار می‌آید. پایتخت تونگا، نوکوآلوفا نام دارد و زبان‌های رسمی این کشور تونگایی و انگلیسی هستند. تونگا تنها کشور پادشاهی در اقیانوس آرام است. ۹۸ درصد جمعیت تونگا از نژاد پلی‌نزی می‌باشند. ۶۰ درصد جمعیت کشور در جزیره تونگا پاتو ساکنند. تاریخ پیشینه سکونت انسان در تونگا به ۱۵۰۰ سال پیش بازمی‌گردد. مردم تونگا برای اولین بار در قرن ۱۸ با مردم فیجی و نیووی ارتباط برقرار کردند. تونگا از سال ۱۹۰۰ به تحت‌الحمایگی بریتانیا درآمد و در ۴ ژوئن ۱۹۷۰ از بریتانیا اعلام استقلال کرد. روز ملی تونگا چهارم ژوئیه، زادروز پادشاه این کشور است. سیاست تونگا تنها کشور پادشاهی اقیانوسیه است. پادشاه توفا آهو توپوی چهارم در سال ۱۹۶۷ در تونگا به قدرت رسید و تا سال ۲۰۰۶ پادشاه تونگا بود. هم‌اکنون توپوی ششم پادشاه تونگا است. شاهان و ملکه‌های تونگا جورج توپو یکم (۱۸۷۵–۱۸۹۳) جورج توپو دوم (۱۸۹۳–۱۹۱۸) سلوته توپو سوم (ملکه) (۱۹۱۸–۱۹۶۵) توفا آهو توپو چهارم (۱۹۶۵ – ۲۰۰۶) جورج توپو پنجم (۲۰۰۶ – ۲۰۱۲) توپوی ششم (۲۰۱۲ – تا به امروز) جغرافیا پادشاهی تونگا در عرض جغرافیایی ۱۵ درجه جنوبی و طول جغرافیایی ۱۷۳ تا ۱۷۷ درجه غربی و دقیقاً زیر مدار رأس‌الجدی، جنوب ساموآ و جنوب شرقی فیجی، واقع شده‌است. پایتخت این کشور شهر نوکوآلوفا (Nuku'alofa) با ۲۴ هزار نفر می‌باشد. مساحت تونگا ۷۴۸ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۰۶٬۰۰۰ نفر است. از مهم‌ترین شهرهای تونگا می‌توان، موآ با ۳٬۹۰۰ نفر، نیافو با ۴ هزار نفر و هاوه لولوتو با ۳ هزار نفر جمعیت را نام برد. تونگا از ۱۵۰ جزیره تشکیل شده‌است که مهم‌ترین آنها تونگاتاپو، هاپای، واوائو و نیوآ می‌باشند. این کشور پیش از این «جزایر دوستانه» (Friendly Islands) نام داشته‌است. واژهٔ تونگا یک واژهٔ بومی است که از «تو» و «نگا» که ترجمهٔ آن «سرزمین واقع در جنوب» می‌باشد، تشکیل شده‌است. این کشور از گروه بزرگی از جزایر آتش‌فشانی و مرجانی تشکیل شده‌است که در منطقه‌ای دریایی به وسعت ۷۰۰ هزار کیلومتر مربع، پراکنده شده‌اند. مساحت خشکی تونگا حدود ۶۹۹ کیلومتر مربع است. این کشور بالغ بر ۱۷۱ جزیره است که ۳۶ جزیره آن قابل سکونت هستند. جمعیت تونگا در چهار جزیره اصلی واوائو (Vavau)، هاپای (Haapai)، نیوآ (Niua) و تونگا پاتو (Patu Tonge) ساکنند؛ بخش اعظم جمعیت تونگا را ساکنان جزیره تونگا پاتو شکل می‌دهند. این جزیره از بزرگ‌ترین جزایر تونگا است که پایتخت و دولت مرکزی و سازمان‌های اصلی دولتی در آن قرار دارند. این کشور دارای آب و هوایی معتدل و گاهی خنک است و میزان رطوبت هوای آن از اغلب کشورهای استوایی، پایین‌تر است. میانگین دمای هوا در ماه‌های «مه» تا «سپتامبر» بین ۱۸ تا ۲۵ درجه است و در ماه‌های اکتبر و آوریل بین ۲۴ تا ۳۲ درجه سانتیگراد است. بادهای شدیدی در تمام طول سال با سرعت ۱۳ تا ۱۸ «نات» می‌وزند. میانگین دمای پایتخت معادل ۲۴٫۷ درجه سانتیگراد با رطوبت ۷۶٫۹ درصد و متوسط بارندگی ۱۷۷٫۵ سانتی‌متر است. تقسیمات کشوری کشور تونگا دارای ۳ ایالت زیر است: تونگاتاپو (Tongatapu) با منشأ مرجانی که جنوبی‌ترین گروه است و بیش از نیمی از ساکنان کشور در آن زندگی می‌کنند. واوائو (Vava'u) یا جزایر شمالی با منشأ آتشفشانی هاآپای (Ha'apai)، بین دو گروه بالا قرار دارد و برخی جزایر آن منشأ آتشفشانی دارند جزایری که خاستگاه آتشفشانی دارند معمولاً کوهستانی هستند. آن‌هایی که خاستگاه مرجانی دارند معمولاً مسطح و هموارند. اقتصاد واحد پول تونگا، پاآنگا با واحد جزء (سنیتی) نام دارد. از صادرات تونگا، نارگیل، هندوانه، وانیل، ماهی، صنایع دستی و کدو تنبل را می‌توان نام برد که بیشتر آنها به ژاپن صادر می‌شود، همچنین گردشگری نیز از جمله مهم‌ترین صنایع تونگا به‌شمار می‌رود. تونگا عضو کشورهای همسود (مشترک‌المنافع) است. منابع طبیعی تونگا عبارتند از دریا، سرزمین، مردم آن کشور و عمده فعالیت اقتصادی این کشور را کشاورزی با هدف تغذیه و نیز فروش در بازار محلی، پرورش داده می‌شوند. کشت محصولات کشاورزی با هدف صادرات نیز در سال‌های اخیر رواج یافته‌است. مهم‌ترین فراورده کشاورزی و صادراتی این کشور، کدو تنبل و وانیل است که اولی به طور انحصاری به ژاپن فروخته می‌شود و دومی توسط فرانسه، ژاپن و ایالات متحده خریداری می‌گردد. ریشه گیاهان سنتی و صیفی جات نیز به کشورهایی همچون نیوزیلند، استرالیا و ساموآ صادر می‌شود. صنایع در حال رشد این کشور عبارتند از: منسوجات، فرآوری موادغذایی، فراورده‌های دریایی (شیلات)، محصولات چوبی و پوست و سرانجام سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی معادل ۸٪ است. صنعت گردشگری با جذب ۱۵ میلیون دلار ارز خارجی در سال، نقش خود را در همین حد در اقتصاد کشور ایفا می‌کند. یکی دیگر از عوامل مهم حمایت از اقتصاد کشور تونگا، ورود ارز توسط مهاجران به این کشور و نیز اعطای کمک‌های خارجی است که نقش مهمی در تراز پرداخت‌ها ایفا می‌کند. مردم ۹۹ ٪ نژاد تونگا را قبایل پلینزیایی و تونگایی تشکیل می‌دهند، یک درصد باقی‌مانده نیز سهم اروپاییان است، همچنین دین ۴۱ ٪ تونگایی‌ها متدیست، ۱۵ ٪ کاتولیک و ۱۳ ٪ را هم مورمون‌ها شامل می‌شوند. زبان‌های رسمی تونگا، انگلیسی و تونگایی است. منابع بیات، اصغر: نگاهی به کشور تونگا و تعاونی‌های آن. در: مجله «تعاون». دوره جدید، اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۱۵۰. (از صفحه ۵۲ تا ۵۳). بختیاری، سعید: تونگا. در: مجله «رشد آموزش جغرافیا». تابستان ۱۳۸۶ - شماره ۷۹. (از صفحه ۵۹ تا ۶۱). پیوند به بیرون اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۰ (میلادی) در اقیانوسیه پادشاهی مشروطه پلی‌نزی تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا قلمروهای آرام غربی بریتانیا کشورها در پلی‌نزی کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در اقیانوسیه کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد کمان‌های آتشفشانی مجمع‌الجزایرهای اقیانوس آرام
2749
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D9%88%D9%86%DA%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C
زبان تونگایی
تونگایی یکی از زبان‌های اقیانوس آرام است که در کشور تونگا صحبت می‌شود. این زبان با ۱۰۰۰۰۰ گویشور زبان ملی تونگا است. واژه «تابو» که از راه انگلیسی وارد فارسی شده است واژه‌ای تونگایی است. ریشه‌شناسی تونگایی یکی از زبان‌های شاخه پولی‌نزیایی از خانواده زبان‌های استرونزیایی است. از دیگر زبان‌های این شاخه می‌توان از زبان هاوایی، ساموآیی و زبان تاهیتی نام برد. خود شاخه پولی‌نزیایی نیز به چند زیرشاخه بخش می‌شود که یکی از این زیرشاخه‌ها، زیرشاخهٔ زبان‌های تونگی‌تبار (Tongic) نام دارد. در زیرشاخه تونگی‌تبار دو زبان وجود دارد یکی زبان تونگایی یکی زبان نیوویایی. این زبان همچنین در سده پانزدهم و شانزدهم میلادی در پی اشغال جزیره والیس توسط تونگا بر زبان اووین اثر گذاشت. نوشتار تاریخچه نخستین تلاش‌ها برای نوشتن این زبان توسط ویلم اسخاوتن و ژاکوب لو مایر از کمپانی هند شرقی هلند در نخستین ورودشان به تونگا در سال ۱۶۱۶ صورت گرفت. آنان تنها شمار اندکی اسم و فعل را با به‌کارگیری آوانگاری زبان هلندی به نگارش درآوردند و فهرستی نوشتند که بعدها آبل تاسمان به کمک آن توانست در تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۶۴۳ با بومیان جزیره تونگاتاپو ارتباط برقرار کند اگرچه بومیان جزیره سخنان وی را به خوبی نفهمیدند زیرا واژه‌هایی از دیگر زبان‌های پلی‌نزیایی به فهرست افزوده شده بود. الفبا زبان تونگایی امروزه از نسخه‌ای از خط لاتین بهره می‌برد. آواشناسی همخوان‌ها واکه‌ها دستور زبان در این زبان مثنی وجود دارد. ادبیات انجیل به زبان تونگایی ترجمه شده است. همچنین هفته‌نامه‌ها و ماهنامه‌هایی به این زبان منتشر می‌شوند. تقویم تقویم تونگایی دارای سیزده ماه است. منابع ویکی‌پدیای انگلیسی با استفاده از Planet Tonga زبان‌های پلی‌نزیایی زبان‌های تونگا زبان‌های تونگی زبان‌های فعل-فاعل-مفعول تونگایی
2751
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DA%98%20%D9%87%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AF%D8%B2%D9%88%D8%B1
دژ هالیدزور
دژ هالیدزور () نام دژی در کناره غربی شهر کاپان ارمنستان در استان سیونیک است. این دژ بر روی تپه‌ای در جنوب رود وُغجی قرار گرفته است. این ساختمان در اوایل سده ۱۷ به‌عنوان یک صومعه ساخته شده بود و بعدها به عنوان یک دژ برای خاندان ملیک پارسادانیان به کار گرفته شد. دژ هالیدزور در سال ۱۷۲۰ مرکز نبردهای آزادی‌بخش شد. منابع وب‌گاه استان سیونیک پیوند به بیرون Armeniapedia.org: Halidzor Fortress The official website of Kapan: Halidzor Syunik Regional Website: Halidzor جاذبه‌های گردشگری در استان سیونیک دژها در ارمنستان ساختمان‌ها و سازه‌ها در استان سیونیک ساختمان‌ها و سازه‌های کامل‌شده در سده ۱۷ (میلادی) قلعه‌ها در ارمنستان محوطه‌های باستان‌شناختی در ارمنستان
2753
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B2
نوردوز
نوردوز یکی ازمناطق مرزی در شمال استان آذربایجان شرقی است که از حوالی روستای دوزال بخش سیه‌رود شهرستان جلفا واقع شده‌است.. موقعیت جغرافیایی این روستا در کنار رودخانه ارس در مرز ارمنستان واقع شده‌است و دارای یک بازارچه پایانه مرزی بزرگ و دارای مساحت ۸ هکتار است. پوشش گیاهی پوشش گیاهی منطقه نوردوز بیشتر درختچه‌های گز همراه با سنجد رامنوس است. دیگر درختچه‌های عمده منطقه افرا و زرشک و تک‌درخت‌های داغداغان و بنه است. افتتاحیه پل مرزی نوردوز از شاهراه‌های اصلی واردات به ارمنستان است و بازارچه مرزی نوردوز نیز میان ایران و ارمنستان شهریور ماه سال ۱۳۷۴ گشایش یافت. سالانه حدود دو میلیون نفر از طریق این نقطه مرزی به کشور ارمنستان سفر می‌کنند. به دلیل آب و هوای بی نظیر این منطقه و نیز نزدیکی به زیارتگاه «سید محمد آقا» هر هفته روزهای پنجشنبه و جمعه، این منطقه پذیرای انبوهی از مردم این استان و استان‌های همجوار می‌باشد. از محصولات مهم این روستا می‌توان به انواع انار ترش و شیرین و انار قزوینی اشاره نمود. صادرات گاز ایران به ارمنستان از این نقطه مرزی انجام می‌گیرد. مردم نوردوز به زبان ترکی آذربایجانی سخن می‌گویند. منابع روستاهای شهرستان جلفا
2754
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%AA%20%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7
زیبادشت بالا
زیبادشت بالا محله‌ای است واقع در شهرک گلستان و از غرب به بزرگراه آزادگان منتهی می‌شود. بلوار زیبادشت، منشعب از بلوار دهکده المپیک مهمترین مسیر ورود به این محله و اتصال آن به محلات دیگر است. این محله در اراضی سیاهدشتک از توابع بخش کن واقع است که طبق مصوبۀ مجلس شورای اسلامی، قطعات مسکونی آن به مساحت ٢٠٠ متر مربع به عنوان جایگزین به مالکین اراضی متصرفی کارخانه سیمان ری داده شد. زیبادشت بالا در سالهای ١٣٦٠ تا ١٣٩٠ که مصادف با اوج ساخت و سازهای مسکونی و مهاجرت سکنه به این منطقه بود، از ٣ بخش مسکونی شامل بلوک A و بلوک B و بلوک C تشکیل می شد ولی در تقسیمات جدید شهرداری منطقه 22، بخش مسکونی مربوط به بلوک A از محله زیبادشت مشتق و به شهرک گلستان ملحق شد.خیابان‌های فرعی با اسامی گلستان اول تا پنجم در جهت شرق به غرب مهمترین شریان‌های عبوری زیبادشت بالا را تشکیل می دهند. از نقاط مهم این محله، شهرک چشمه هم در جنوب محله زیبادشت بالا واقع است. همچنین شهرک لاله و مجتمع های یاس و گلشن نیز از مجتمع های مسکونی این منطقه لست منابع ١- راه خودرو، نقشه ویژه ترافیکی تهران (مخصوص خودرو)، تهران ۱۳۸۳ خورشیدی. ٢- قانون تعویض اراضی سیاهدشتک، مصوبه ١٣٦٠/٧/٥ مجلس شورای اسلامی، ماده یک، تبصره ٣، روزنامه رسمی شماره١٠٦٧٦ ، تاریخ١٣٦٠/٧/٣٠، شماره پرونده ١/٨٧، دوره یک، جلد یک، صفحه٩٦ پیوند به بیرون قانون تعویض اراضی سیاهدشتک مصوب شورای انقلاب به اراضی دیگر قانون راجع به واگذاری اراضی به‌طور معوض به مالکین اراضی متصرفی سیمان ری محله‌های تهران محله‌های منطقه ۲۲ تهران
2756
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86%20%28%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%29
میلان (ابهام‌زدایی)
میلان شهری در ایتالیاست. میلان همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد: مناطق جغرافیایی درایران میلان (اسکو) روستایی در شهرستان اسکو میلان (ماکو) روستایی در شهرستان ماکو میلان (شادگان) روستایی در شهرستان شادگان افراد میلان کوندرا مرکوری میلان فیلم میلان (فیلم ۱۹۴۶) میلان (فیلم ۱۹۶۷) میلان (فیلم ۱۹۹۵) میلان (فیلم ۲۰۰۴) سایر موارد باشگاه فوتبال آ.ث. میلان، تیمی فوتبال در ایتالیا، میلان، که بین هوادارانش به تیم میلان مشهور است میلان (موشک ضد تانک) صفحه‌های ابهام‌زدایی مکان‌ها
2758
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%D8%A7%D9%87%D9%86%DA%AF%20%28%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87%29
شباهنگ (ستاره)
شباهنگ یا شِعرای یَمانی که در پارسی با نام تیر نیز شناخته میشود (به انگلیسی: Sirius) نام یک سامانهٔ ستاره‌ای و درخشان‌ترین ستارهٔ آسمان شب است. شباهنگ کمابیش از همهٔ نقاط مسکونی زمین دیده می‌شود و در نیمکرهٔ شمالی به عنوان یک رأس مثلّث زمستانی شناخته می‌شود. شباهنگ با ۸٫۶ سال نوری یکی از نزدیکترین ستاره‌ها به زمین است. جرم شباهنگ ۲٫۴ برابر جرم خورشید، و قدر ظاهری آن منفی ۱٫۴۷ است، یعنی تقریباً دو برابر پر نورتر از دومین ستارهٔ پر نور آسمان، سهیل است. چیزی که با چشم بدون ابزار فقط یک ستاره دیده می‌شود، یک منظومهٔ دوتایی ستاره‌ای است که شامل یک ستارهٔ سفید رشتهٔ اصلی به نام Sirius A و یک کوتولهٔ سفید به نام Sirius B می‌شود. فاصلهٔ Sirius A از همدمش بین ۸٫۲ تا ۳۱٫۵ واحد نجومی متغیر است. شباهنگ هم به دلیل درخشندگی ذاتی آن و هم به‌خاطر نزدیکی به زمین، پرنور دیده می‌شود. این ستاره به آرامی به منظومهٔ خورشیدی نزدیک می‌شود، بنابراین در ۶۰ هزار سال آینده، کمی درخشان‌تر دیده خواهد شد. بعد از آن فاصله‌اش از منظومهٔ ما بیش‌تر خواهد شد و بنابراین کم‌نورتر می‌شود. با این حال در ۲۱۰ هزار سال آینده، همچنان پرنورترین ستارهٔ آسمان شب زمین خواهد بود. جرم شباهنگ حدود دو برابر خورشید است و قدر مطلق آن ۱٫۴۲ است. این مقدار، ۲۵ برابر درخشندگی خورشید است اما نسبت به دیگر ستاره‌های پرنور آسمان، مثل سهیل یا پای شکارچی درخشندگی بسیار کمتری است. سن این سامانه بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون سال است. این سامانه در اصل از دو ستارهٔ پرنور آبی‌فام تشکیل شده بود. ستارهٔ سنگین‌تر، Sirius B، منابع خود را مصرف کرد و به یک غول سرخ تبدیل شد. بعد لایه‌های بیرونی خود را بیرون افکند و با رُمبش به درون خود در حدود ۱۲۰ میلیون سال پیش، به حالت کنونی یعنی کوتولهٔ سفید تغییر کرد. این ستاره در پیکر آسمانی (صورت فلکی) سگ بزرگ قرار دارد به همین دلیل در زبان انگلیسی به آن Dog Star هم می‌گویند. نام آن در سامانهٔ نام‌گذاری بایر «آلفا سگ بزرگ» است. کنار روزی شباهنگ نشانه‌ای از شروع طغیان رود نیل در مصر باستان و همچنین روزهای سگی در یونان باستان بود. همچنین در منطقهٔ خور و بیابانک (جندق و بیابانک) همزمان با کنار روزی شباهنگ، جشن شلغم برگزار می‌شود. حال آنکه در نیمکرهٔ جنوبی و برای پولینزیایی‌ها همین ستاره، نشانهٔ زمستان بود و مرجع مهمی برای جهت‌یابی در اقیانوس آرام به حساب می‌آمد. اسطوره‌شناسی در اسطوره‌های ایرانی و زرتشتی، ستارهٔ شباهنگ، ستارهٔ روزآهنگ، تیشتر یا تیر (با سیارهٔ تیر یا عطارد اشتباه نشود) نامیده می‌شود، و نماد تیشتر، ایزد و ستاره باران و باروری خاک شناخته می‌شود. تیشتر ایزدی نیرومند است که به صورت مردی شکوهمند بر گردونهٔ خود آشکار می‌شود که هزار تیر و هزار کمان زرّین و هزار نیزه و هزار خنجر و هزار گرز فلزین دارد و زمانی به شکل گاوی بزرگ درمی‌آید و گاهی، به شکل اسبی سفید با سم‌های بلند و بر اپوش، دیو خشکی می‌تازد. ستارهٔ نماد اپوش‌دیو، قلب عقرب است که درخشان‌ترین ستارهٔ صورت‌فلکی کژدم است. همچنین در فرهنگ عرب پیش از اسلام این ستاره مورد ستایش بوده‌است، در قرآن، آیهٔ ۴۹ سوره نجم این باور را تخطئه کرده‌است: «و اوست (خداوند یکتا) پروردگار ستارهٔ شِعری (شباهنگ)» یعنی باید آفرینندهٔ ستاره را پرستید نه ستاره را. شباهنگ، تیشتر پهلوی یا روزآهنگ، ایزدی است که یشت هشتم اوستا از آنِ او است؛ بنابراین یشت، تیشتر ستاره‌ای است سپید، درخشنده و دورپیدا. او سرشت آب دارد، توانا است و نژادش از آپم نپات است. او سَرور همهٔ ستاره‌ها است. در شایستهٔ ستایش و نیایش بودن، همسنگ هرمزد آفریده شده‌است. اگر چنین نمی‌بود، پری خشکسالی همه‌جا را از میان می‌برد. اگر او را بستایند، دشمن و گردونه‌ها و درفش‌های ایشان به سرزمین‌های آریایی وارد نخواهد شد و بیماری‌ها وارد نخواهند شد. طلوع او همزمان با تازش دوبارهٔ چشمه‌های آب است. برای برآمدن و طلوع او باید گوسپندی یکرنگ را قربانی و بریان کرد؛ آنگاه او طلوع خواهد کرد. در ده شب نخستین به پیکر مردی جوان و پانزده ساله در آسمان خواهد درخشید. در ده شب دوم به پیکر گاوی زرین‌شاخ خواهد درخشید. در ده شب سوم به پیکر اسبی سپید با گوش‌های زرین و لگام زرین خواهد درخشید و آنگاه به دریای فراخکرد خواهد رفت، با اپوش‌دیو خواهد جنگید و نخست از او شکست خواهد خورد و سپس به یاری هرمز بر او پیروز خواهد شد. آنگاه دریا را به موج، جنبش، خروش و طغیان در خواهد آورد و ابر از دریا برخواهد خاست و باد آن ابر را به بوم‌ها خواهد راند و باران خواهد بارید. در منطقه خور و بیابانک (جندق و بیابانک) همزمان با کنار روزی (طلوع سالانه) شباهنگ، جشن شلغم برگزار می‌شد. در میانه ایران کشاورزان قدیمی با این ستاره به خوبی آشنا هستند و چون طلوع آن همزمان است با عبور از نیمه تابستان و کاهش دما و خنک شدن نسبی هوا و اصطلاح ستاره خنک را بر آن نهاده‌اند. در آمریکای جنوبی و تمدن مایاها و اینکاها، اعتقاد شدیدی به ستاره‌شناسی وجود داشته‌است به طوری که خورشید، ماه و ستاره شعرا، اصلی‌ترین منابع انرژی بودند که مورد تقدیس قرار می‌گرفتند. تاریخچه و تقویم رصدی شباهنگ به عنوان پرنورترین ستارهٔ آسمان شب در نخستین سوابق رصدی، ثبت شده‌است. شباهنگ از قطب جنوب تا نهایتاً مدار ۷۳ درجه شمالی قابل مشاهده بوده و در ۱۱ دیماه (۱ ژانویه) نسبت به همه این عرضهای جغرافیایی به مقابله (اوج نیمه شبی) می‌رسد. این ستاره برای مصری‌های باستان اهمیت ویژه داشته و آن را به عنوان ایزدبانو سوپدت باعث حاصلخیزی زمین‌های‌شان می‌شد. طلوع سالانه آن در نیمه تابستان، مبدأ سال مصری و همزمان با طغیان رود نیل بوده‌است. از افق شمال مصر و میانه ایران در بیشتر شبها آشکار بوده، غروب سالانه آن نیمه خرداد (پیش از غروب خورشید) بوده و پس از حدود دو ماه ناپیدایی، طلوع سالانه آن نیمه مرداد (پیش از طلوع خورشید) می‌باشد. نام‌های مختلف این ستاره در پارسی با نام‌های کاروان‌کش، وَراهَنگ، روزآهنگ، شب‌کش، شباهنگ، خُنُک، تیر و تیشتَر نیز نامیده می‌شود. زبان‌های اروپایی نیز ستاره سیروس (به انگلیسی: Sirius) خوانده می‌شود، ستارهٔ آلفای صورت فلکی سگ بزرگ، کلب اکبر است. جستارهای وابسته ستاره قلب عقرب ایزدتیشتر اپوشدیو شباهنگ بی پانویس اجرام آسمانی شناخته‌شده از قدیم اجرام اچ‌آر اجرام اچ‌آی‌پی اجرام بایر اجرام فلمستید اجرام کاتالوگ هنری دراپر اجرام گلیز و جی‌جی ستارگان دارای نام خاص ستارگان دوتایی ستارگان رشته اصلی کلاس A ستارگان ستاره‌های موجود در فهرست نظرسنجی بن سگ‌ها در اسطوره‌شناسی صورت فلکی سگ بزرگ کوتوله‌های سفید
2759
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%A8%20%D9%85%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%88%D8%AA%D8%B3
مسروب ماشتوتس
مسروپ ماشتوتس مقدس (به ارمنی Մեսրոպ Մաշտոց؛ به انگلیسی Mesrop Mashtots)، (زاده ۳۶۱ میلادی، در روستای هاتسه‌گاتس در ناحیه تارون، ارمنستان غربی، درگذشته ۱۷ فوریه ۴۴۰ میلادی، در روستای اوشاکان، استان آراگاتسوتن)، ابداع‌کننده الفبای زبان ارمنی، بانی ادبیات نوشتاری ارمنی و نخستین آموزگار، مترجم و بنیان‌گذار نخستین مدرسه ارمنی، در (صومعه آماراس، آرتساخ) است. تاریخ در دوران ارمنستان اشکانی، ارمنستان از لحاظ سیاسی بین دو نیرو یعنی ساسانیان و رومیان تقسیم شده بود و سیاست هر دو قدرت در قبال ارمنستان، کم و بیش، در جهت محو عاملی بود که امروز هویت ملی نامیده می‌شود. مسروپ ماشتوتس برای مقابله با خطر نابودی ملی در شرایط فقدان استقلال سیاسی، به فکر تقویت مبانی فرهنگی افتاد و با ابداع الفبای ارمنی و آموزش آن و ترجمه کتاب مقدس و متون علمی و فلسفی و مذهبی، به مردم خود استقلال فرهنگی بخشید. سده پنجم میلادی در تاریخ فرهنگ ارمنستان به (سده طلایی) معروف است و علت اطلاق این نام، جنبشی است که در آغاز سده پنجم آغاز شد و مسروپ ماشتوتس طلایه دار آن بود، جنبشی که با ترجمه و تألیف آثار ارزشمند، در مدت چند دهه به بالاترین درجه شکوفایی رسید. زندگی‌نامه مسروپ در زادگاه خود به آموختن دانش‌های وقت پرداخت و با سه زبان پارسی، یونانی و سریانی آشنایی یافت. سپس راهی واغارشاپات پایتخت ارمنستان شد و در دربار خسرو سوم، پادشاه ارمنستان، به سپاهیگری و دبیری دیوان دربار پرداخت ولی پس از چندی، علی‌رغم دستاوردهای شغلی به کسوت روحانیت درآمد. چندی بعد او همراه شاگردانش به ناحیه گوقتان در ارمنستان، که تا آن زمان آیین و آداب و رسوم پیش از مسیحیت در آن همچنان پابرجا و محفوظ مانده بود رهسپار شد. «شابیت»، فرمانروای ناحیه از او به گرمی استقبال کرد و برای گسترش و تبلیغ دین مسیح، امکاناتی در اختیار او گذاشت. اهالی گوقتان را به دین مسیح آورد. پیش‌زمینه ابداع الفبای ارمنی پادشاهان ایران درصدد آن بودند که مسیحیت را از میان برداشته و دین زرتشت را به ارمنیان تحمیل کنند که این امر سرانجام به نبرد آوارایر منجر شد. (ارمنیان با شعار دفاع از دین به جنگی نابرابر برخاستند، جنگی که در اصل نه یک جنگ مذهبی بلکه جنگی مردمی و استقلال طلبانه با هدف حفظ موجودیت و نجات ارمنیان از نابود شدن به‌شمار می‌رفت. در حقیقت در آن زمان و در آن شرایط، دین جدا از ملیت نبود)، در واقع بازگشت ارمنیان به دین زرتشت به معنی مستحیل شدن آنان در جامعه زرتشتی بود. در شرایط موجود، توده مردم به قدر کافی قادر به درک تعالیم مسیحیت نبودند، زیرا موعظه‌ها به زبان‌های یونانی و آشوری ایراد می‌شد که برای عامه مردم قابل فهم نبود. در آن شرایط مسئله گسترش و تحکیم مسیحیت در میان ارمنیان تنها، یک مسئله دینی نبود بلکه یک هدف سیاسی نیز به‌شمار می‌رفت، چراکه می‌بایست در برابر خطر نابودی ملی حایل می‌شد، بنابراین مسروپ درصدد برآمد تا که مسئله گسترش مسیحیت را در ابعادی وسیع تر از آنچه که از طریق موعظه و تبلیغ قابل عمل بود به اجرا درآورد. در این افکار و نگرانی‌ها بود که بنابه نوشته موسس خورناتسی اندیشه ابداع الفبای ارمنی به ذهن او راه یافت. مسروپ برای تحقق این هدف عازم پایتخت شد و به حضور ساهاک پارتو رسید. در این ملاقات معلوم شد که جاثلیق نیز دستخوش همان افکار است. از این رو پیشنهاد مسروپ را پذیرفت. روحانیون کلیسای ارمنی برآن بودند که از طریق ابداع خط و کتابت، در زمینه‌های فرهنگی و دینی نیز از تأثیرات کلیسای یونانی و آشوری در امان بمانند. ابداع الفبای ارمنی مسروپ و ساهاک در جستجوی امکاناتی، برای ابداع الفبای ارمنی برآمدند و نیت خود را با بهرام شاپور پادشاه ارمنستان در میان گذاشتند. او نیز موافقت خود را اعلام داشت. این امر گویای ضرورتی بود که از شرایط سیاسی و فرهنگی وقت سرچشمه می‌گرفت و در عین حال، تلاش مشترک رهبران سیاسی و دینی، برای مقابله با خطر نابودی ملی ارمنیان را نشان می‌داد. پادشاه ضمن تشویق آنان، اطلاع داد که یک اسقف ارمنی به نام دانیل به‌طور اتفاقی الفبای ارمنی را یافته‌است. از این رو شخصی به نام «واهریج» را نزد یکی از بستگان دانیل گسیل داشتند. وی با شنیدن دستور پادشاه شتابان نزد دانیل رفت، نشانه‌های الفبا را از او گرفت و برای شاه ارمنستان ارسال کرد. این واقعه در پنجمین سال پادشاهی بهرام شاپور اتفاق افتاد. مسروپ گروهی از جوانان را گردآورد و الفبای دانیل را به آنان تعلیم داد؛ ولی بزودی آشکار شد، این الفبا که در ارمنی‌شناسی به حروف دانیالی شهرت دارد نمی‌تواند نیازهای زبان ارمنی را برآورد و برای نظام واجی غنی ارمنی ناقص است؛ بنابراین از آن چشم پوشیدند و جستجوها ادامه یافت. مسروپ همراه گروهی از جوانان به یکی از بزرگترین مراکز علمی و آموزشی وقت، یعنی شهر ادسا رهسپار شد. تنی چند از آنان را در ادسا مستقر گردانید، دیگران را به شهر ساموستا روانه کرد تا در آنجا به تحصیلات یونانی بپردازند و خود به یاری افراد آگاه، در کتابخانه معروف ادسا که گنجینه عظیمی از متون در آن نگهداری می‌شد شروع به کنکاش کرد. او با مطالعه کتاب‌های گوناگون الفبای زبان‌های مختلف را مورد بررسی قرار داد، با ساختار و شکل نشانه‌ها و اصول نگارش آنان، که تسلط بدان‌ها برای ابداع الفبای ارمنی واجب می‌نمود، آشنا شد. پس از طی این مراحل مسروپ به ابداع نشانه‌های نوشتاری زبان ارمنی دست زد و الفبای ارمنی را با پیروی از بهترین اصول نوشتاری و با نشانه‌های خود ویژه پدیدآورد. با ابداع الفبای ارمنی، کار مسروپ در ادسا به پایان رسیده بود. از این رو وی به شهر ساموستا عزیمت کرد. در این شهر خوشنویسی را به نام «هروپانوس» یافت که در کتابت خط یونانی متبحر بود و خوشنویسی الفبای ابداعی خود را به او سپرد و با ترجمه جمله‌ای از کتاب امثال سلیمان از هروپانوس خواست که آن جمله را به خط خوش بنویسد تا به‌طور حقیقت توانایی و قابلیت حروف ابداعی، نه تنها از نظر مطابقت آن‌ها با نظام صوتی زبان ارمنی بلکه همچنین از نظر زیبایی نگارش نیز محرز گردد. دوران پایانی زندگی مسروپ ماشتوتس مسروپ خود از یک سو فعالیت‌های آموزشی و از سوی دیگر امور ترجمه و تبلیغ را سرپرستی می‌کرد. آن‌ها در آغاز، چنان‌که انتظار می‌رفت، به ترجمه کتاب مقدس دست زدند. مسروپ خود، نخست در ناحیه گوقتان و سپس در سیونیک به فعالیت و تبلیغ پرداخت. شاگردان تعلیم یافته به نقاط مختلف ارمنستان گسیل شدند تا مردم را آموزش دهند و مسیحیت را به زبان مادری تبلیغ کنند. اقدامات مسروپ و شاگردانش در واقع جنبش روشنگرانه‌ای بود که نه تنها ارزش فرهنگی بلکه بیشتر اهمیت ملی و سیاسی داشت؛ زیرا بر اثر رشد فرهنگ مشترک پایه‌های وحدت تمامی بخش‌های ملت و یکپارچگی ساختار معنوی و فرهنگی آن استوارتر گردید. ولی این آموزگار پرکار و نستوه هنوز رسالت خود را به پایان نرسانده بود. وی به موازات توسعه فعالیت‌های خویش در شهرهای ارمنستان شرقی، ابداع الفبا برای گرجیان و آلبانیای قفقاز که همسایگان ارمنستان بودند پرداخت. مسروپ همراه گروهی از شاگردان خود به ارمنستان غربی رفت تا در آنجا نیز مدارسی را تأسیس کند. سپهسالار «آناتولیس» خبر ورود و قصد مسروپ و همراهانش را به اطلاع قیصر رسانید. قیصر نیز به موجب فرمانی به سپهسالار دستور داد تا مسروپ را به گرمی پذیرا شود و به مسروپ لقب «آکومید» به معنی (سختکوش، نگهبان بیدار)، اعطا نمود. ماشتوتس همراه با ساهاک پارتو، این جنبش عظیم ادبی سده را تا پایان عمر خود رهبری کرد. بنا به گفته کوریون نخستین تاریخ‌نگار ارمنی، مسروپ ۳۵ سال پس از ابداع الفبای ارمنی در قید حیات و فعال بود. «واهان آماتونی» سه سال پس از درگذشت مسروپ ماشتوتس، معبدی بر مزارش بنا کرد و یکی از شاگردان او به نام کوریون بنا به توصیه جاثلیق «هوسپ وایوتس دزورتسی» به تدوین زندگینامه مسروپ پرداخت. جستارهای وابسته مترجمان مقدس پانویس منابع https://www.newadvent.org/cathen/10211a.htm پیوند به بیرون ارمنی‌های شاهنشاهی ساسانی استادان دانشگاه اهل ارمنستان الهی‌دانان مسیحی سده ۴ (میلادی) الهی‌دانان مسیحی سده ۵ (میلادی) اهالی ارمنستان باستان اهالی ارمنستان در سده ۴ (میلادی) اهالی ارمنستان در سده ۵ (میلادی) اهالی استان موش دانشوران اهل ارمنستان درگذشتگان ۴۴۰ (میلادی) راهب‌های اهل ارمنستان زادگان ۳۶۰ (میلادی) زبان ارمنی قدیسان اهل ارمنستان قدیسان کلیسای حواری ارمنی قدیسان مسیحی در سده ۴ (میلادی) قدیسان مسیحی در سده ۵ (میلادی) لغت‌شناسان اهل ارمنستان مترجمان اهل ارمنستان مترجمان به ارمنی مترجمان سده ۴ (میلادی) مترجمان سده ۵ (میلادی) مترجمان کتاب مقدس به ارمنی مخترعان اهل ارمنستان مخترعان خط نوشتاری مسیحیان شاهنشاهی ساسانی نویسندگان سده ۴ (میلادی)
2761
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%BE%D8%A7%D9%84
نپال
نِپال (به نپالی: नेपाल) با نام رسمی جمهوری فدرال دموکراتیک نپال کشوری در آسیا واقع در شمال هندوستان و پایتخت آن کاتماندو است. جمعیت نپال حدود ۲۹ میلیون نفر و زبان رسمی آن نپالی است. واحد پول این کشور روپیه نپال است. این کشور تنها با چین و هند همسایه است. بیشتر محدودهٔ نپال بر روی رشته‌کوه‌های هیمالیا قرار گرفته و شمال این کشور هشت قله از چهارده قله بلند جهان را در خود جای داده که یکی از آن‌ها بلندترین کوه جهان یعنی کوه اورست است. جنوب کشور مرطوب و حاصلخیز است و جمعیت زیادی را در خود جای داده‌است. ۸۱ درصد مردم نپال پیرو آیین هندو هستند و با این احتساب، نپال در میان کشورهای جهان بالاترین درصد پیروان هندو را نسبت به جمعیت خود دارد. این کشور به خاطر موقعیت جغرافیایی خود هم از هند و هم از تبت نفوذ پذیرفته‌است. آیین بودا، اسلام و کیراتی (تلفیقی از آنیمیسم، شیواپرستی و بودیسم تبتی) سه دین مهم دیگر این کشور هستند و بخش بزرگی از جمعیت، خود را هم هندو و هم بودایی معرفی می‌کنند که این به‌دلیل تلفیق این دو مذهب در این منطقه است. نپال تنها کشور در جهان است که پرچم آن به شکل مستطیل نیست، و از دو مثلث بر روی هم تشکیل شده‌است. نپال در بیشتر تاریخ خود حکومت پادشاهی داشته‌است. در جنگ داخلی نپال علیه حکومت پادشاهی از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ نزدیک به ۱۶ هزار تن کشته شدند. مائوئیست‌ها در سال ۲۰۰۶ به ده سال جنگ داخلی پایان دادند و به روند صلح در نپال پیوستند. در سال ۲۰۰۸ حکومت پادشاهی با مصوبه مجلس مؤسسان نپال برانداخته شد و یک جمهوری دموکراتیک چندحزبی فدرال برقرار شد. هرچند پس از آن نیز درگیری‌هایی در این کشور وجود داشته اما این سیستم حکومتی پابرجا مانده‌است و در قانون اساسی سال ۲۰۱۵ نظام حکومتی کشور دموکراسی پارلمانی اعلام شد. تاریخ در ۱۷۶۸ حاکم شاهزاده‌نشین گورخا در غرب، دره کاتماندو را فتح کرد و دوره گسترشی را شروع نمود که با شکست خوردن از چینی‌ها در تبت (۱۷۹۲) و از بریتانیایی‌ها در هند (۱۸۱۶) پایان یافت. از ۱۸۴۶ تا ۱۹۵۰ خاندان رانا در مقام وزیران ارشد که پادشاهانی ضعیف بودند حکمرانی کردند. سیاست انزواطلبی آنان استقلال نپال را به قیمت توسعه نیافتن آن حفظ کرد. رژیم پیش از ۱۹۵۰ از نظر ساختار سیاسی یک نظام اقتدارگرا بود که هیچ مخالفتی را از سوی گروه‌های قومی، فرهنگی و احزاب سیاسی نمی‌پذیرفت. نظم اجتماعی و هویت فرهنگی ملی از طریق تحمیل قوانین هندو برقرار می‌شد و حاکمان قدرت خود را از طریق قرار دادن همه گروه‌های نپال در یک چارچوب سلسله مراتبی از ساخت طبقاتی هندو استحکام می‌بخشیدند. همزمان با سرنگونی رژیم رانا در سال ۱۹۵۰ نپال درهای خود را به روی دنیای خارج گشود و آماده پذیرش فرایند دمکراتیک شدن و مدرن‌سازی شد. اما این کشور نتوانست الگویی جدید از جامعه چند قومی ایجاد کند. با پیدایی دولت پانکایات در سال ۱۹۶۲، ساختارهای سیاسی و اجتماعی نپال، بیش از پیش بسته و متحجر شد. در این دولت، هیچ جایی برای فعالیت سیاسی و اپوزسیون وجود نداشت. اما در همین شرایط آئین قانونی جدید در سال ۱۹۶۴ به تصویب رسید. بر پایه این قانون همه در مقابل قانون برابر بودند و سامانه طبقاتی تضعیف می‌شد. شاهان و مائوئیست‌ها تجربه‌ای کوتاه‌مدت از دموکراسی، تثبیت مجدد حکومت پادشاهی به دست ماهندرا (از ۱۹۵۲ تا ۱۹۷۲) را در پی داشت. ناآرامی همگانی و تظاهرات خشونت‌آمیز در طرفداری از دموکراسی، پادشاه را مجبور به اعطای قانون اساسی دموکراتیک کرد. پس از یک کشمکش طولانی، نپال توانست یک دولت دموکراتیک در آوریل ۱۹۹۰ تشکیل دهد. در مه ۱۹۹۱ انتخابات چندحزبی برگزار شد. مائوئیست‌های نپال در سال ۱۹۹۴ از انشقاق در «حزب کمونیست نپال» شاخه «مرکز وحدت» پدید آمدند و تا نزدیک یک سال پس از تشکیل همچنان از نام «مرکز وحدت» استفاده می‌کردند تا این که در سال ۱۹۹۵ به‌طور رسمی به عنوان مائوئیست‌ها (یا آن طور که دولت مرکزی آن‌ها را خطاب می‌کرد شورشیان مائوئیست) شناخته شدند. مائوئیست‌ها از ۱۳ فوریه ۱۹۹۶ دست به نبردهای چریکی در مناطق روستایی زدند که طی ۱۰ سال گذشته موجب کشته شدن ۱۳ هزار نفر در نپال شد. خاندان سلطنتی نپال (که خاندان «شاه» نامیده می‌شوند) تا سال ۲۰۰۱ یکی از آرام‌ترین و باثبات‌ترین خاندان‌های سلطنتی جهان به‌شمار می‌رفت و «بیرندرا بیر بیکرام شاه دِو» که از سال ۱۹۷۱ تاجگذاری کرده بود محبوبیت قابل توجهی بین مردم نپال داشت تا روز اول ژوئن ۲۰۰۱ که طبق نظر رسمی «دیپندرا» ولیعهد نپال با تیراندازی به اعضای خاندان سلطنتی در سالن غذاخوری در کاخ سلطنتی کاتماندو همگی آن‌ها از جمله پدر خود را به قتل رساند. پس از مرگ «دیپندرا» در ۴ ژوئیه ۲۰۰۱ گیانندرا، عموی وی که نزدیک‌ترین شخص باقی‌مانده در خاندان سلطنتی به‌شمار می‌رفت به عنوان شاه نپال شناخته شد. گیانندرا نه محبوبیت برادر خود، بیرندرا را داشت و نه توانایی‌های او را و در همین حال شایعاتی دربارهٔ نقش او در قتل‌عام سایر اعضای خاندان سلطنتی موجب افزایش بیزاری عمومی از وی می‌شد. گیانندرا در اقدامی بی‌سابقه به جای تعیین شخص دیگری به عنوان نخست‌وزیر، در اول فوریه ۲۰۰۵ خود شخصاً تشکیل دولت داد و با اعلام این که دولت‌های غیرنظامی توان مقابله با تهدیدهای مائوئیست‌ها را ندارند اعلام حکومت نظامی‌کرده و چندین نفر از سیاستمداران بلندپایه نپالی را دستگیر کرد. در پی این اقدام احزاب اپوزیسیون داخل حکومت که سال‌ها موازنه سیاسی در پارلمان نپال را برقرار کرده بودند به هند گریخته و از آن‌جا زمینه‌های لازم برای سرنگونی حکومت گیانندرا را فراهم کردند. ائتلاف بزرگ اپوزیسیون داخل حکومت نپال که «ائتلاف هفت حزب» خوانده می‌شود در اولین اقدام خود پس از خروج از نپال (و حاکمیت آن) در نخستین گام در اوایل سال ۲۰۰۶ قرار داد تفاهمی در ۱۲ ماده با مائوئیست‌ها امضا کرد که این آغاز ورود مائوئیست‌ها به عرصه فعالیت‌های مدنی سیاسی و پیروزی آن‌ها بود. این اتحاد تازه‌تأسیس توانست از اوایل آوریل ۲۰۰۶ اعتصابات عمومی و تظاهرات اعتراض‌آمیز را در سراسر نپال آغاز کند و این اقدام با چنان استقبال گسترده‌ای از سوی مردم مواجه شد که گفته می‌شود در تظاهرات روز ۲۱ آوریل ۲۰۰۶ در کاتماندو بیش از ۵۰۰ هزار نفر شرکت کرده بودند. به این ترتیب جنبش دموکراسی نپال که در زبان محلی (لوکتانترا آندولن) گفته می‌شود با بهره‌مندی از آتش‌بس موقت یک طرفه‌ای که مائوئیست‌ها در ۲۷ آوریل اعلام کردند، توانست در ماه مه به پیروزی قطعی برسد و بر اساس قانون ۱۸ مه مجلس باردیگر برقرار شده شرایطی به شاه تحمیل شد که از آن جمله تحویل فرماندهی تیپی ۹۰ هزار نفری از ارتش به مجلس، وضع مالیات بر اموال و درآمدهای خانواده سلطنتی، اعلام نپال به عنوان کشوری سکولار (و نه پادشاهی هندو) و عزل شاه از مقام فرماندهی ارتش بود. در ادامه تحولات بعدی نپال دولت موقت و پارلمان انتقالی این کشور لغو نظام سلطنت در این کشور را در اواخر دسامبر ۲۰۰۷ تصویب کردند و به این ترتیب مائوئیست‌ها دیگر نیازی به از سرگیری شیوه‌های جنگ چریکی ندیدند چرا که اهداف رؤیایی آن‌ها بدون نیاز به درگیری نظامی نصیب‌شان شده بود. در انتخابات ۱۰ آوریل سال ۲۰۰۸ مائوئیست‌ها برنده انتخابات مجلس مؤسسان نپال شدند. مجلس نپال در اوائل سال ۲۰۰۸ میلادی رسماً نظام پادشاهی چند صد ساله را در این کشور منحل و برقراری نظام جمهوری را تصویب کرد. «رام باران یاداو» که ازسوی حزب کنگره نپال حمایت می‌شود نخستین رئیس‌جمهوری نپال در تاریخ این کشور پس از چند قرن نظام پادشاهی بود و در ۲ مرداد ۱۳۸۷ سوگند یاد کرد. جغرافیا نپال سرزمینی کوهستانی است و رشته‌کوه هیمالیا و بلندترین قلهٔ جهان یعنی قلهٔ اورست در این کشور قرار دارد. در جنوب این کشور زمین‌های پست نیمه‌گرمسیری با جمعیتی متراکم جای دارد. یک نوار تپه‌ای مرکزی را دره‌های حاصلخیز تقسیم می‌کند. شمال پوشیده از کوه‌های هیمالیا است. رودهای مهم نپال، گاگرا، نارایانی، و کوشی و بلندترین نقطه آن قله اورست با ۸۸۴۸ متر ارتفاع است. آب و هوای کشور از جنوب نیمه‌گرمسیری تا قله‌های یخی هیمالیا متنوع است. تمامی نپال در معرض بادهای موسمی قرار دارد. از نظر موقعیت می‌توان هیمالیای نپال را به بخش‌های زیر تفکیک کرد: ۱-منطقهٔ «سیکیم» شامل کانگْچِنجونگا، ۲-منطقهٔ «ماهالانگور» شامل قلل اورست، چو ایو، لوتسه، ماکالو، آما دابلام، گیاچونگ کانگ و نوپتسه و ۳-بخش مرکزی شامل ماناسلو، هیمال چولی، آناپورنا ۱، دهالاگیری ۱، ماچاپوچار، لانگتانگ‌لیرونگ و یانگرا. به‌طور خلاصه، هیمالیای نپال که از طرف شرق توسط هیمالیای سیکیم و از طرف غرب بوسیله هیمالیای گاروال محاصره شده، وسیع‌ترین و مرتفع‌ترین قسمت هیمالیا است. طول این قسمت، که در مرز شمالی نپال قرار دارد، حدود ۸۰۰ کیلومتر بوده و در محدودهٔ مرزهای هندوستان و تبت واقع شده‌است. از شهرهای مهم نپال می‌توان بیرات‌نگر ۱۸۲ هزار نفر، لالیت‌پور ۱۶۲ هزار نفر، پوخارا ۲۰۰ هزار نفر و بیرگنج ۱۳۳ هزار نفر را نام برد. نپال اعلام کرده‌است که کوه اورست را دوباره اندازه‌گیری خواهد کرد، چون پس از زمین‌لرزه ویرانگر آوریل ۲۰۱۵ در منطقه احتمال دارد ارتفاع آن تغییر کرده باشد. مسئولان این کشور گفته‌اند در اندازه‌گیری قبلی ارتفاع کوه اورست ۸۸۴۸ متر بوده اما ممکن است به جز تغییر ارتفاع، موقعیت جغرافیایی آن هم تغییر کرده باشد. پژوهشگران دانشگاه کمبریج اعلام کردند بر اثر این زمین لرزه شهر کاتماندو سه متر به سمت جنوب جابجا شده‌است. تقسیمات کشوری نپال به ۷ استان و ۷۷ بخش تقسیم شده‌است. سیاست نپال که کشوری فقیر در حاشیه رشته کوه هیمالیا است در سال ۲۰۰۶ میلادی شاهد پایان جنگ داخلی خشونت‌آمیز یک دهه‌ای بود که به ۲۴۰ سال حکومت سلطنتی هندوها در این کشور پایان داد و آن را تبدیل به جمهوری کرد. تا سال ۱۹۹۰، حکومت نپال یک سلطنت مطلقه بود. در ۱۹۹۰، بیرندرا (شاه وقت نپال) با تبدیل آن به سلطنت مشروطه (که شاه شخص اول کشور باشد و نخست‌وزیر رئیس دولت) موافقت کرد. در آوریل ۲۰۰۶، تعداد زیادی از مردم در کاتماندو، در اعتراض به سیاست‌های شاه اقدام به اعتصاب و تظاهرات کردند. در ۲۱ آوریل ۲۰۰۶، در نتیجه ناآرامی‌ها، گیانندرا (شاه نپال) اعلام کرد که قدرت را به مردم می‌دهد و از احزاب اپوزیسیون خواست تا نخست‌وزیر پیشنهاد کنند. در ژوئیه سال ۲۰۰۷ دولت شاهنشاهی نپال اعلام کرد در سال ۲۰۰۹ حکومت خود را از پادشاهی به جمهوری تغییر خواهد داد. هم‌اکنون پادشاه از حکومت خلع شده و رئیس موقت نپال به عنوان رهبر آن کشور فعالیت می‌کند. در ۲۸ مه ۲۰۰۸ بنا بر تصمیم مجلس نپال در اعلام جمهوری، نظام سلطنتی ۲۴۰ ساله برچیده شد و به پادشاه ۱۵ روز فرصت داده شد تا کاخ ریاست جمهوری را ترک کند. با پایان درگیری ۱۰ ساله مائوئیست‌ها و دولت، بیش از ۱۹ هزار تن از شورشیان مائوئیست سابق همچنان در آلونکهای خود در سراسر کشور پراکنده ماندند و بعداً بخشی از آن‌ها به عضویت ارتش نپال درآمدند. در انتخابات مجلس سال ۲۰۱۳ حزب چپ میانه کنگره ملی نپال ۱۹۶ کرسی، حزب کمونیست (مارکسیست لنینیست ائتلافی) ۱۷۵ کرسی، حزب کمونیست (مائوئیست) ۸۰ کرسی و حزب راست‌گرا و سلطنت‌طلب حزب دمکراتیک ملی نپال ۲۴ کرسی پارلمان را به دست آوردند. دولت نپال پس از ۲۰ سال، موفق شد که انتخابات پارلمانی را در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ برگزار کند. در این انتخابات برای انتخاب ۷۰۰ شورای روستایی و شهرداری نپال برگزار شد شرایط را برای برگزاری انتخابات پارلمانی و ایالتی فراهم کرد. انتخابات پارلمانی نپال باید پیش از ۲۲ ژانویه سال ۲۰۱۸ برگزار شود. در خردادماه ۱۳۹۶ پوشپا کمال داهال معروف به «پراچاندا» نخست‌وزیر نپال تنها پس از ۹ ماه حضور در قدرت و پیش از پایان دور آخر انتخابات محلی به خاطر اختلاف میان دولت وی با دادگاه عالی نپال از سمت خود استعفا داد. در خصوص تصمیمات قضایی نپال جزو کشورهایی است که مجازات اعدام در آن وجود ندارد. مردم مردم نپال اغلب پیرو آیین هندو هستند. از نگاه ظاهری تفاوت چندانی بین نپالی‌ها و مردمان شمال شرق هند وجود ندارد. مردم نپال دارای نام‌های بسیار شبیه به هم هستند. نام وسط «بهادر» نامی بسیار مرسوم در بین نپالی‌ها است. گورونگ (Gurung) که اشاره به قومیت گورونگ دارد نام خانوادگی بیش از ۱۵ درصد نپالی‌هاست. از دیگر نام‌های متداول می‌توان به تاپا (Thapa) و تمنگ (Tamang) اشاره کرد. جمعیت نپال از چندین قوم شکل گرفته، و بخش بزرگی از آن‌ها را شرپاها تشکیل می‌دهند که سال‌ها قبل از تبت به نپال مهاجرت نموده‌اند و در مرزهای شمالی نپال ساکن هستند. مذهب اصلی مردم نپال هندو است و بودائیان تنها در نوار شمالی ساکن هستند. آنها در ارتفاع بالای ۴۰۰۰ متر ساکن هستند و عمدتاً علاوه بر کشاورزی به اموراتی نظیر راهنمایی گردشگران و کوهنوردان می‌پردازند. در نپال حدود ۶۰ زبان و گویش وجود دارد. زبان نپالی در طول دو قرن اخیر، همچون زبان ملی بوده‌است و بیش از ۵۰ درصد مردم نپال به این زبان صحبت می‌کنند. اما دولت تأکید ویژه‌ای بر زبان سانسکریت دارد. این زبان در مدارس اجباری شده‌است درحالی‌که زبان نپالی از حالت اجبار در مدارس خارج شده‌است. اکثر بودایی‌ها در پایتخت زندگی می‌کنند که بزرگ‌ترین معبد آن‌ها «شمبو» نیز در پایتخت قرار دارد که با کمک کشور چین و ژاپن بر بالای کوهی ساخته شده‌است. ژاپنی‌ها بدون دریافت هر گونه وجهی خیابان‌های اصلی، ترمینال و برخی بناهای دیگر را در پایتخت نپال ساخته‌اند. اکثر مسلمانان در شهری به نام نیپاگنج (در جنوب و مرز هند) ساکن و گروهی دیگر از آنان نیز در شهری به نام جنکپور ساکن هستند. فرهنگ نپال یک کشور کوچک در منطقه هیمالیا است که بین هند و چین واقع شده و نمونه‌ای از گوناگونی فرهنگی، و جامعه‌ای چند قومی و طبقاتی در طول تاریخ بوده‌است. حدود ۱۴۰ گروه مختلف قومی طبقاتی در این کشور وجود دارند که به مدت ۲۰۰۰ سال در کنار هم زندگی کرده‌اند و سنت‌های فرهنگی مجزا و در عین حال به هم مرتبط خود را حفظ کرده‌اند. این آمیزه در مجموع «فرهنگ نپالی» را به وجود آورده‌است. یک فرهنگ که از جنوب شدیداً تحت تأثیر تمدن هندو کشور هند و از شمال تحت تأثیر تمدن بودایی‌های تبتی است. از نظر سنت فرهنگی یا تمدن، می‌توان نپال را فصل مشترک بین تمدن هندو و بودائی در نظر گرفت. پس از یکپارچه‌سازی نپال توسط نارایان‌شاه در سال ۱۷۶۸، ساختار اجتماعی نپال به تدریج تحت تأثیر الگوی هندو تحت عنوان «سنت بزرگ» قرار گرفت؛ بدون آن‌که مزاحمتی جدی برای فرهنگ‌های محلی به وجود آورد. این انتقال آرام تحت تأثیر آئین قانونی ۱۸۵۴ قرار گرفت و همه مردم نپال را به طبقه (کاست) تقسیم می‌کرد. هر شهروندی، با هر پشتوانه فرهنگی که این اصول آئین‌نامه را نقض می‌کرد، بشدت تنبیه، تکفیر یا تنزل مقام دریافت می‌کرد. دربارهٔ زادگاه بودا و وجود تاریخی این شخصیت اختلاف نظر وجود دارد. اما نپالی‌ها و یونسکو، شاخه فرهنگی سازمان ملل متحد، لومبینی، شهری در نپال را محل تولد بودا می‌دانند و دولت نپال تصمیم گرفته‌است این محل را قبله‌ای برای بودایی‌های جهان کند. براساس یک سنت قدیمی هندویی که در نپال نیز رواج دارد و چائوپاتی نامیده می‌شود، زنانی که وارد دوره قاعدگی می‌شوند، یا تازه فرزند به دنیا آورده‌اند، ناپاک یا عامل بدشانسی محسوب می‌شوند. به همین دلیل بسیاری از این زنان در این دوران مجبور به ترک خانه و زندگی در اتاقک‌های متروکه یا طویله می‌شوند. این سنت قدیمی در سال ۲۰۰۵ از سوی دولت نپال غیرقانونی اعلام شده بود اما هیچ جریمه‌ای برای آن در نظر گرفته نشده بود. اما در اوت ۲۰۱۷ (مرداد ماه ۹۶) مجلس نپال مقرر کرد هر شخصی که زنی را به دلیل قاعدگی مجبور به ترک خانه کند به سه ماه زندان و پرداخت ۳۰ دلار جریمه می‌شود. قرن هاست که در نپال، دختربچه‌هایی که سن بعضی از آن‌ها به زیر یک سال می‌رسد، به عنوان بت زنده یا کوماری انتخاب شده و توسط مردم و حتی پادشاه پرستیده می‌شوند. بعد از انتخاب شدن، کوماری داخل معبد محبوس شده، و فقط چندین بار برای مراسم خواص به دنیای بیرون، برده می‌شود. مسئولیت اصلی کوماری، حفاظت از شهر و کشور است و در کل کشور، فقط ۳ کوماری رسمی وجود دارد. مورخین بر این باورند که این سنت، از قرن دوازدهم، توسط بودایی‌ها شروع شد. گردشگری پاگوداها (معابد بودایی) و استوپاهای (مقبره‌های بودایی) حجیم یادآور عصر طلایی معماری نپال هستند. این بناها به‌دست صنعت‌گران «نِوار»، ساکنین اصلی دره کاتماندو ساخته شده‌اند. سه شهر کاتماندو، پاتان و بختاپور دارای اهمیت تاریخی هستند و یادبودهایی عظیم هنری و با ارزش فرهنگی در آن به جا مانده‌اند. در هر محل معابدی به چشم می‌خورند که به ساحت ایزد یا ایزدبانوان تقدیم شده‌اند. بیشترین نقاط جذب گردشگر محوطه‌های میراث جهانی «پاشوپاتینات»، «سوویام بونات»، «بودهانات» چانجونارایان و میدان «دوربار» واقع در کاتماندو، پاتان و بختاپور هستند. صنایع دستی یکی از صادرات اصلی نپال است که عمدتاً محصولات فلزی و کنده‌کاری روی چوب است. اهالی «نِوار» سنت‌های باستانی حکاکی روی سنگ، چوب و فلز را که از نیاکانشان به ارث گرفته‌اند، همچون امری مقدس می‌انگارند. برخی از بهترین هنرها و صنایع نپالی به شکل حکاکی روی چوب، مجسمه‌های فلزی، جواهر، چاقوی معروف گورخا (خوکوری)، سفالینه، کاغذهای برنجی دست‌ساز، تانگ‌کا و پائووا، فرش‌های پشمی و پوشاک عرضه می‌شوند. در سالهای گذشته صنعت گردشگری و خصوصاً کوهنوردی رونق زیادی گرفت. کشور نپال از صنعت کوهنوردی درآمد زیادی داری، به طوری که برای صدور مجوز صعود کوهنوردان به اورست مبلغ ۲۵هزار دلار دریافت می‌کند. همچنین رشد سریع گردشگردی باعث شده در سال ۲۰۱۲ تعداد ۵۹۸٬۲۰۴ گردشگر از کشور نپال بازدید کنند که به نسبت سال قبل از آن ۱۰٪ افزایش داشته. زمین‌لرزه نپال زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۷٫۹ ریشتر پنجم اردیبهشت ۹۴ در ۱۰ کیلومتری عمق زمین و در شمال شرق کاتماندو (پایتخت نپال) و نزدیک مرز با چین رخ داد. براساس آخرین آمارها تا ۱۲ اردیبهشت ماه هفت هزار و ۴۰ نفر در این زلزله جان باخته‌اند. منابع Wikipedia contributors, "Nepal," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Nepal&oldid=497080644 (accessed June 12, 2012). پیوند به بیرون چرا دیپلماسی ایرانی تحولات نپال را بررسی می‌کند؟ دیپلماسی ایرانی داهال، دیلی ر. نپال، کشور سنت‌های کوچک، مترجم: گودرز می‌رانی. در: مجله «مهر» شماره ۳۱. کاروان‌کوچ: نپال. ژوئن ۲۰۱۲. رضوی، سید تلمیذ حسین: ظرفیت‌شناسی کشورها؛ نگاهی اجمالی به نپال امروز. در: فصلنامه پژوهه، شماره ۵. Rishikesh Shaha (2001). Modern Nepal: A Political History. Manohar Publishers and Distributors. . کنسولگری افتخاری نپال در تهران www.nepaliran.com ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۷۶۸ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۷۶۹ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۷۶۹ (میلادی) در آسیا پادشاهی‌های پیشین آسیا پادشاهی‌های سابق تاریخ هندوئیسم جمهوری‌ها جمهوری‌های فدرال مشروطه کشورها در آسیا کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جنوب آسیا کشورهای عضو اتحادیه همکاری‌های منطقه‌ای جنوب آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای محصور در خشکی کوه اورست نپال
2762
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D8%B3%DB%8C
زبان آسی
آسی (به زبان آسی: Ирон ایرُن، یا ирæтты ӕвзаг ایرَتّی اَوژاگ (به معنی زبان مردم آسی) :os:Ирон ӕвзаг) یکی از زبان‌های ایرانی شاخهٔ شرقی است که امروزه در قفقاز در منطقه‌ای میان روسیه و گرجستان در اروپا صحبت می‌شود. امروزه آسی و تاتی تنها زبان‌های ایرانی باقی مانده هستند که به صورت بومی در بخشی از قارهٔ اروپا رایج‌اند. گویندگان این زبان قسمتی در جمهوری اوستیای شمالی-آلانیا و قسمتی در جمهوری گرجستان که ناحیهٔ خودمختار اوستیای جنوبی خوانده می‌شود، سکونت دارند. گویشی که بیشتر جنبهٔ ادبی دارد «ایرُنی» است. زبان آسی را دنبالهٔ زبان سکایی باستان می‌شمارند. شمار گویشوران به این زبان، در حدود ۷۰۰ هزار نفر است که عمدتاً در آلان سکونت دارند. همچنین شماری از گویشوران زبان آسی در کشور ترکیه به‌سر می‌برند. زبان آسی وام‌واژه‌هایی از زبان‌های گرجی و روسی در درون خود دارد. آسی، زبانی از خانوادهٔ هندو-اروپایی و متعلق به شاخهٔ سکایی از زبان‌های ایرانی شمال‌شرقی است. این زبان از مناطق شرقی ایران به قفقاز رفته و با زبان سغدی که آثار آن در آسیای میانه و ترکستان چین به دست آمده و با زبان یغنایی که امروزه در نواحی شرقی سمرقند رایج است و نیز با زبان خوارزمی مربوط است. گویش‌ها دو گویش اصلی زبان آسی، گویش ایرونی در خاور اوستیا و دیگوری (دیغوری) در باختر آن می‌باشند. بیشتر آس‌ها به گویش ایرونی سخن می‌گویند که گویش ادبی هم به‌شمار می‌آید. غیرازاین دو گروه یک لهجه آسی دیگر هم در مجارستان وجود داشته که بدان یاسی (jassic) می‌گفته‌اند. زبان یاسی اگرچه از میان رفته اما یاسی‌ها هنوز در مجارستان زندگی می‌کنند. به‌طور کل شمار گویشوران آسی زبانِ لهجه ایرونی بیش از لهجه دیگوری است و از این رو لهجه معیار آسی نیز به‌شمار می‌آید. اخیراً آثار و نوشته‌هایی نیز به گویش دیگوری ترجمه شده‌است. گویشوران دیگوری اغلب در غرب اوستیا زندگی می‌کنند و ایرونی لهجه شرقی‌تر این زبان است. گویش دیگوری به لحاظ تغییرات زبانی نسبت به همتای خود تا اندازه‌ای قدیمی تر و کهنتر بنظر می‌رسد. تفاوت‌ها حتی در نظام شمارشی بیست‌گانه دیگوری در مقایسه نظام دهگانی ایرونی وجود دارد و اختلاف‌هایی در صرف و نحو افعال نیز دارند با این حال هردو گویش‌هایی از یک زبان واحد شمرده می‌شوند و خود نیز بر این اعتقاد هستند. تاریخچه نیاکان آس‌ها را در قرون وسطی «آلان» و «الآن» و در دوران باستان «سَرمَت» نامیده‌اند. این زبان اکنون زبان آس‌های اُستیای شمالی (در فدراسیون روسیه) و اُستیای جنوبی (در گرجستان) است. به علاوه در برخی نقاط دیگر چون کابارده بالکار و استاوروپول نیز عده‌ای به زبان آسی تکلم می‌کنند. سرزمین آسی‌زبان‌ها در دو سوی سلسله جبال قفقاز واقع شده‌است. زبان آسی در اصل یک زبان ایرانی است، ولی به سبب تأثیر زبان مردم قفقاز، تغییراتی در آن روی داده و از این جهت آن را یک زبان دو جنبه‌ای و شامل عناصر ایرانی و غیر ایرانی می‌دانند. بیرونی در مقدمهٔ تحدید نهایت الاماکن می‌نویسد که زبان قوم آلان و آس، آمیخته‌ای از خوارزمی و بجناکی است. از زبان آسی در دورهٔ باستان اثری در دست نیست. در دورهٔ کلاسیک و میانه از زبان سکایی غربی جدا می‌گردد. نزدیکی این زبان با پشتو و یغنابی این رااثبات می‌کند. اولین اثر به جای مانده از این زبان در دورهٔ کلاسیک نبشتار سنگ قبری در قفقاز است که به خط یونانی. این زبان تنها زبان ایرانی جدید است که از زبان فارسی تأثیر نپذیرفته‌است. آسی زبانان نماینده امروزی زبان قدیم اسکیت‌ها محسوب می‌شوند. این زبان که از زبان‌های ایرانی شرقی به‌شمار می‌رود با زبان‌های پامیری و زبان پشتو نزدیکی فراوان دارد. زبان آسی به همراه زبان‌های آذری، تاتی، تالشی و کردی زبان‌های ایرانی رایج در قفقاز محسوب می‌شوند. آسی‌ها را بازماندگان ماساژت‌ها و سرمتی‌ها نیز دانسته‌اند که همگی تیره‌های سکایی بوده‌اند. در دوره‌های متاخر آثاری از زبان آسی میانه به خط لاتین یا یونانی بدست آمده‌است که همگی تحت تأثیر زبان یونانی بوده‌اند. همچنین مطالعه آثار میانه آسی نشان می‌دهد که این زبان آموزه دارای دگرگونی آواشناسی شده‌است و آواهای این زبان تحت تأثیر زبان‌های قفقازی تا حد زیادی تغییر یافته‌اند. همچنین آسی‌های مهاجر در مجارستان نیز آثاری به این زبان خلق کرده و گویشی ویژه برای خود داشتند. ویژگی زبان آسی در عین حال که از تأثیر زبان فارسی به دور مانده، ولی بسیاری از ویژگی‌های زبان‌های باستانی ایران (مانند صرف اسم در حالات چندگانه و کاربرد پیش‌وندهای متعدد برای افعال و غیره) را نگه‌داشته‌است. ادبیات و نگارش این زبان از آنجا که از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی است شباهت‌هایی با فارسی دارد. ابایف زبانشناس شوروی سابق بیان داشته باوجود شباهت‌های موجود میان آسی با زبان‌های قفقازی در اثر ممارست در طول تاریخ، زبان آسی ویژگی خود را به عنوان یک زبان ایرانی نگاه داشته‌است؛ و این در ریشه‌یابی واژه‌ها و ساخت دستوری به چشم می‌آید. خط در این زبان هم سرگذشت طولانی ندارد. عنوان شد که در قرون میانه سنگ قبری آسی با الفبای یونانی به‌دست آمد. پس از غلبه روس‌ها در قفقاز الفبای روسی در آنجا گسترش یافت. نخستین کتاب آسی با الفبای سیریلیک در سال ۱۷۹۸ به نام توضیح المسائل پدر روحانی گای در مسکو منتشر شد. در ابتدای قرن نوزدهم ایوان یالغوزیژه متون کهن کلیسایی را از گرجی به آسی ترجمه نمود و به خط گرجی با اندکی تغییرات به چاپ رساند. اولین نشریه آسی به نام ایرون گازت به سال۱۹۰۶ در ولادی قفقاز به چاپ رسید. در همان دوران ادبیات نوین آسی در روسیه پایه‌گذاری شد. بنیان‌گذار ادب آسی کستا ختاگوروف می‌باشد. تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی دو نشریه روزانه آسی چاپ می‌شد: ۱- راست زیناد (راستی) در شمال و ۲- خورزرین (به‌معنی: خورشید زرین یا آفتاب طلایی یا رنگین‌کمان) که در کل به داستان‌ها و اشعار معاصر اوستی علاقه نشان می‌دهند. کهن‌ترین اثر مکتوب زبان آسی، سنگ‌نبشته زِلنچوک است که به ۹۴۱ میلادی تعلق دارد. این نوشته که سنگ قبری در ۲۱ سطر و به خط یونانی است، در ۱۸۸۸ میلادی در کرانهٔ راست رودخانهٔ زلنچوک، یعنی در سرزمین باستانی آلان‌ها، کشف شده‌است، اما رسم نگارش این زبان به خط یونانی بر اثر عوامل مختلف تاریخی از جمله هجوم تاتارها از میان رفته‌است. زبان آسی روزگاری به خط فارسی (عربی) نیز کتاب می‌شده‌است. خط خط آسی در سال ۱۷۹۸ میلادی توسط مبلغان مسیحی بر اساس خط کلیسایی اسلاوی ساخته شد. در ۱۸۴۴ میلادی آندره شِگرِن (۱۷۹۴–۱۸۵۵ م) الفبایی بر پایه خط سریلیِ غیر دینی وضع کرد و سپس و. میللر خطی بر مبنای الفبای لاتین برای زبان آسی طرح نمود. از سال ۱۹۲۳ میلادی تا ۱۹۳۸ میلادی برای زبان آسی شمالی و جنوبی از الفبایی که بر اساس خط لاتین طرح‌ریزی شده بود، استفاده می‌شد. در ۱۹۳۸ میلادی خط جدیدی بر اساس الفبای روسی برای زبان آسی وضع شد، که تاکنون معمول و مورد استفاده است. گرچه در سده‌های ۱۸ و ۱۹ کسانی بوده‌اند که به زبان آسی شعر می‌گفتند، اما کُستا ختاگوروف (۱۸۵۹–۱۹۰۶ میلادی) شاعر ملی و بنیان‌گذار ادبیات آسی به‌شمار می‌رود، سروده‌های او در ترقی و تکامل این زبان سهم مهمی داشته‌است. داستان‌های مربوط به قهرمانان «نَرت» از ادبیات ملی این زبان است که اکنون ضبط شده و به صورت مکتوب، موجود است و در ادبیات آسی اهمیت خاصی دارد. گویش‌ها زبان آسی دارای ۲ گویش است: گویش ایرون در شرق و گویش دیگور در غرب. گویش ایرون در بخش وسیعی گسترش یافته و ۷۵ درصد آس‌ها به آن تکلم می‌کنند و مبنای زبان ادبی آسی است. ایرون یک گویش فرعی نیز دارد که «توالی» خوانده می‌شود. گویش دیگور که در بخش غربی و در امتداد رودخانه‌های اوروخ و اورسدن رواج دارد، یک گویش مهجور است ولی ویژگی‌های مراحل قدیمی این زبان را بیش‌تر در خود حفظ کرده‌است. آواشناسی در آواشناسی این زبان، ۷ مصوت و ۲۸ صامت وجود دارد، و اسم و فعل در آن صرف می‌شوند. اسم‌ها مفرد و جمع و نکره و معرفه دارند و در ۹ حالت صرف می‌شوند. اعداد در زبان آسی دارای ۴ طبقه‌اند: وصفی، ترتیبی، توزیعی و کسری. واژگان واژگان زبان آسی به دلیل اینکه از گروه زبان‌های ایرانی شمال شرقی می‌باشد بیش از هر زبان دیگری شبیه گویش‌های مختلف پامیری و یغنابی و نیز پشتو می‌باشد. وامواژه‌های زبانی دیگر و تغییرات آوایی به دلیل همجواری با زبان‌های غیر ایرانی در واژه‌شناسی آسی دخیل بوده‌است اما از نظر واژگان همچنان ویژگی ایرانی خود را حفظ نموده‌اند. زبان آسی مانند زبان فارسی فاقد جنس و تثنیه می‌باشد. ضمائر مالکی مانند گویش‌های کناره دریای کاسپین در ایران پیش از اسم و مضافٌ‌الیه پیش از مضاف می‌ایستد. گاهی جملات با گروه‌های اسمی همراه می‌شود. پرسش‌واژه‌ها чи (چی) - کی؟، چه کسی؟ цы (تسێ) - چه؟ кæд (کَد) - کِی؟ кæм (کَم) - کجا؟ цæмæн (تسَمَن) - چرا؟ куыд (کوێد- Kwid) - چطور؟ куыд æгъдауæй (کوێد اَغداوَی- Kwid əğdawəy) - چگونه؟ цал (تسال) - چند؟ кæцы (کَتسێ) - کدام؟ پیشینه آسی‌شناسان تحقیق در زبان آسی را ایرانشناسان روس (آ. شِگرِن، پ. لِرخ، ک. زالمان) مقارن نیمهٔ قرن نوزدهم شروع کردند، اما بزرگ‌ترین افتخار در این زمینه نصیب آکادمیسین و.ف. میلِر شد که یک سلسله تحقیقات بسیار مهم دربارهٔ آسی از خود به جا گذاشته و به‌طور قعطی نشان داده‌است که این زبان، دنبالهٔ گویش‌های سکایی ادوار باستان است. وی دستور تاریخی زبان آسی را که در Grundriss چاپ شده و تا این زمان اهمیت خود را حفظ کرده‌است و نیز یک فرهنگ آسی-روسی-آلمانی تألیف کرده که پس از مرگش به چاپ رسیده‌است. در دوران شوروی تحقیق در زبان آسی دنبال شد و امروز نیز در لنینگراد و مسکو (الکساندر آرنولدویچ فریمان، واسیلی آبایف)، در تفلیس (گ.س. آخولدریانی) و در اُرجونیکدزه ادامه دارد. در دهه‌های اخیر آثار متعددی منتشر شده‌اند که جنبه‌های آواشناسی، دستور، واژگان و تاریخ زبان آسی را عمق می‌بخشد. مهم‌ترین تحقیقات را آبایف انجام داده‌است. جستارهای وابسته یاسی‌ها گویش یاسی پانویس منابع رودیگر اشمیت. راهنمای زبان‌های ایرانی. جلد دوم. ترجمه حسن رضایی باغ بیدی و همکاران. تهران. نشر ققنوس. چاپ دوم. ۱۳۸۷ برای مطالعه بیشتر Encyclopædia Britannica, Ossetic language پیوند به بیرون ویکی‌پدیای آسی Ossetic National Corpus Russian-Ossetic On-Line Dictionary اوستیا آسی زبان‌های ایرانی شرقی زبان‌های ایزو ۶۳۹–۱ زبان‌های دارای کد ایزو ۶۳۹–۲ زبان‌های روسیه آسی سرمتی
2765
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D9%BE%D8%B4%D8%AA%D9%88
زبان پشتو
پَشتو یا پښتو (به پشتو: پښتو) زبانی ایرانی و از شاخه ایرانی شرقی، یکی از دو زبان رسمی در افغانستان در کنار فارسی و دومین زبان پرگویشور پاکستان است. در ادبیات فارسی گاه از این زبان به نام افغانی یاد شده‌است. پشتون‌ها گویشوران پشتو می‌باشند که در پاکستان، افغانستان، هند و ایران زندگی می‌کنند. پشتو پس از قرن هفتم میلادی وام واژه‌های زیادی از فارسی و هندوستانی گرفته‌است. زبان پشتو در اصل جزئی از زبان‌های ایرانی است. قواعد آواشناسی نشان می‌دهد که واژه پشتو شکل دیگرگون‌شده‌ای از همان واژهٔ پَرْسَوا (به معنی پارسی) است. بطلمیوس هم آن را پکتین نوشته‌است؛ بنابراین نام پشتو از همان پکهت – پکتویس – پکتین ساخته شده و پشتو و پختو تلفظ می‌شود. اغلب پشتوزبانان در افغانستان، به خوبی زبان فارسی را می‌دانند ولی برعکس آن صادق نیست. زبان فارسی زبان اول یا دوم ۷۷ درصد مردم افغانستان است. نخستین دولت مستقل افغانی یعنی امپراتوری درانی در سال ۱۷۴۷ تشکیل گردید، اما زبان (پشتو) فقط درسال ۱۹۳۶ حیثیت زبان رسمی دولتی را کسب کرد. قواعد نوشتاری و ادبی زبان پشتو در میانه سده شانزدهم بنیان‌گذاری شد ولی به علل گوناگون روند ایجاد قواعد ادبی زبان پشتو تا هم‌اکنون تکمیل نشده‌است. در سال ۱۹۶۴ وقتی زبان فارسی به زبان دری تغییر نام یافت، زبان پشتو به عنوان زبان رسمی دوباره مورد تأکید قرار گرفت. نخبگان افغان از هر دو زبان فارسی و پشتو استفاده می‌کنند و زبان فارسی را نمادی از تربیت فرهنگی و تکامل می‌دانند. ظاهرشاه (شاه افغانستان طی سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۷۳) بعد از پدرش محمد نادر شاه و همانند او تصمیم گرفت که مقامات باید هر دو زبان فارسی و پشتو را مطالعه و مورد استفاده قرار دهند. در سال ۱۹۳۶ یعنی سه سال بعد از شروع سلطنت خود، طی یک حکم شرعی سلطنتی زبان پشتو را زبان رسمی افغانستان اعلام کرد با وجود این که اغلب خانواده سلطنتی و دیوان‌سالاران که اغلب پشتون بودند، فارسی صحبت می‌کردند. جو ضدایرانی و ضدشیعی القا شده توسط انگلیس به حاکمان وقت افغانستان، سبب این تصمیم بود. زبان پشتو در نواحی جنوبی و جنوب‌شرقی کشور افغانستان و به‌طور پراکنده در شمال و قسمت شمال‌غربی پاکستان و هم‌چنین در مناطقی از ایران و هندوستان که پشتون‌ها حضور دارند متداول است. گروهی از پشتوزبانان در بلوچستان و معدودی در چیترال و کشمیر زندگی می‌کنند. برخی نیز در کنار مرزهای ایران و افغانستان سکونت دارند. هر چند زبان عربی در این زبان نفوذ یافته، پشتو بسیاری از خصوصیات اصیل زبان‌های ایرانی را حفظ کرده و خود لهجه‌های مختلف دارد، مانند وزیری، آفریدی، پیشاوری، قندهاری، غلزایی، بنوچی و غیره. در قانون اساسی نو افغانستان، هر دو زبان رایج آن کشور، یعنی فارسی دری و پشتو، به‌عنوان زبان‌های رسمی ملی پذیرفته شده‌است. بنا به گفته دانشنامه ایرانیکا تعداد گویشوران زبان پشتو در افغانستان ۱۲ میلیون نفر، در پاکستان حدود ۲۳ میلیون نفر و در ایران حدود ۵۰٬۰۰۰ نفر (بدون احتساب مهاجران) برآورد می‌شود. برخی منابع، تعداد گویشوران آن را حتی میان ۴۰ تا ۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان تخمین زده‌اند. زبان باستانی ایرانی که نیای پشتو بوده، به احتمال زیاد با زبان گاتاهای زرتشت نزدیکی داشته‌است. با گذشت زمان، شاخهٔ زبان‌های هندوآریایی تأثیر عمیقی بر روی پشتو گذاشته‌است، اما زبان پشتو درعین‌حال بسیاری از ویژگی‌های اصلی زبانیش را در خود حفظ کرده‌است. نام پشتو ظاهراً از واژه پشتون یا پختون آمده‌است که نام قومی ایرانی است. این زبان در اصل جزو زبان‌های هندوایرانی است. قواعد آواشناختی نشان می‌دهد که واژهٔ پشتو شکل دیگرگون‌شده‌ای از همان واژهٔ پَرْسَوا (به‌معنی پارسی) است. پروفسور مارکوارت آلمانی معتقد است پشتو مشتق از پختو و آن نیز از واژه پرسوا (parsuwā) گرفته شده‌است. به عقیده یِ مارکوارت پرسوا از ریشه -parsū سانسکریت است که نام قبیله‌ای جنگجو در شمال غربی هند بوده‌است. او پشتون را بر گرفته از پرسوانا (منسوب به پَرسوا) می‌داند. بطلمیوس هم آن را پکتین نوشته‌است؛ بنابراین نام پشتو از همان پکهت – پکتویس – پکتین ساخته شده و پشتو و پختو تلفظ می‌شود. تاریخ برخی از زبان‌شناسان استدلال کرده‌اند که پشتو از تبار اوستایی یا گونه‌های بسیار نزدیک به آن است. با این حال، این موضع که پشتو نواده مستقیم اوستایی است، هنوز مورد اختلاف است. آنچه دانشمندان بر آن اتفاق نظر دارند این واقعیت است که زبان پشتو یک زبان ایرانی شرقی است که دارای ویژگی‌های مشترک با زبان‌های ایرانی میانه شرقی مانند باختری، خوارزمی و سغدی است. استرابون که در سال‌های ۶۴ پیش از میلاد تا ۲۴ میلادی زندگی می‌کرد، توضیح می‌دهد که قبایل ساکن در سرزمین‌های غرب رود سند بخشی از آریانا بودند. این در حدود زمانی بود که یونانیان بلخ منطقه پشتون‌ها را اداره می‌کردند. از سده ۳ میلادی به بعد، بیشتر پشتون‌ها را با نام افغان (آبگان) می‌خوانند. دانشمندانی همچون عبدالحی حبیبی با استفاده از نوشته‌های پته خزانه بر این باورند که نخستین آثار پشتو توسط امیر کرور سوری در اوایل دوره غوریان در سده هشتم میلادی نوشته شد. پته خزانه یک نسخه خطی پشتو است که ادعا می‌شود توسط محمد هوتکی با پشتیبانی شاه حسین هوتکی در قندهار نوشته شده و حاوی گلچین شاعران پشتو است. با این حال، اصالت این کتاب توسط دانشمندانی مانند دیوید نیل مکنزی و لوسیا سرنا لوئی مورد اختلاف است. از سده شانزدهم، شعر پشتو در میان پشتون‌ها بسیار محبوب شد. از کسانی که به زبان پشتو شعر نوشتند می‌توان به بایزید پیر روشن (مخترع بزرگ الفبای پشتو)، خوشحال‌خان ختک، رحمان بابا، نازو توخی و احمد شاه درانی، بنیانگذار امپراتوری دورانی اشاره کرد. امروزه با مشاهده ازدیاد واژگان فارسی و عربی در پشتو، تمایل زیادی به «پاک‌سازی» پشتو با بازیابی واژگان کهن آن وجود دارد. پراکندگی جغرافیایی پشتو به عنوان زبان رسمی در افغانستان بیشتر در شرق، جنوب و جنوب غربی رایج است اما در برخی از مناطق شمالی و غربی کشور نیز صحبت می‌شود. شمار دقیق گویشوران آن در دسترس نیست، اما برآوردهای مختلف نشان می‌دهد که پشتو زبان مادری ۳۵–۵۰٪ از کل جمعیت افغانستان است. پشتو در پاکستان زبان ٪ از جمعیت است، که عمدتاً در شمال غربی کشور در ایالت خیبر پختونخوا و مناطق شمالی ایالت بلوچستان گفتگو می‌شود. زبان پشتو در دیگر شهرهای بزرگ پاکستان، به ویژه در کراچی، نیز یافت می‌شود. جوامع دیگر پشتوزبان در هند، تاجیکستان، و شمال شرقی ایران (بیشتر در استان خراسان جنوبی در شرق قاین، نزدیک مرز افغانستان) یافت می‌شوند. در هند بیشتر مردم پشتون به جای پشتو به زبان هندی صحبت می‌کنند. شمار کمی پشتوزبان در هند وجود دارد و آن‌ها در راجستان ملقب به شین کهلای و در کلکته ملقب به کابولیوالا («مردم کابل») هستند. جوامع بزرگ پشتون‌های دور از وطن در غرب آسیا، به ویژه در امارات متحده عربی و عربستان سعودی نیز وجود دارد. مهاجران پشتون در دیگر کشورها همچون ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، آلمان، هلند، سوئد، قطر، استرالیا، ژاپن، روسیه، نیوزیلند و غیره نیز پراکنده هستند. افغانستان پشتو، همراه با فارسی یکی از دو زبان رسمی افغانستان است. از اوایل قرن هجدهم همه پادشاهان افغانستان پشتون بودند (به استثنای حبیب‌الله کلکانی در سال ۱۹۲۹). فارسی، زبان ادبی دربار افغانستان بود و بیشتر در نهادهای دولتی مورد استفاده قرار می‌گرفت در حالی که قبایل پشتون به زبان پشتو به عنوان زبان مادری خود صحبت می‌کردند. شاه امان‌الله خان در دوران سلطنت خود (۱۹۲۹–۱۹۲۶) سیاست ترویج پشتو را به عنوان نشانه هویت قومی و به عنوان نمادی از «ملی‌گرایی رسمی» آغاز کرد تا افغانستان را پس از شکست امپراتوری بریتانیا در جنگ سوم انگلیس و افغانستان در سال ۱۹۱۹ به سوی استقلال سوق دهد. در دهه ۱۹۳۰ جنبشی برای ترویج زبان پشتو به عنوان زبان دولت، اداره و هنر با تأسیس انجمن پشتو در سال ۱۹۳۱، دانشگاه کابل در سال ۱۹۳۲ و همچنین فرهنگستان پشتو تولانا در سال ۱۹۳۷ آغاز شد. در آن زمان گرچه نخبگان افغان رسماً از استفاده از زبان پشتو حمایت می‌کردند، زبان فارسی را «زبانی پیشرفته و نمادی از تربیت فرهنگی» می‌دانستند. شاه ظاهرشاه (سلطنت ۱۹۳۳–۱۹۷۳) پس از آنکه پدرش نادرخان در سال ۱۹۳۳ دستور داد که مقامات باید دو زبان فارسی و پشتو را بخوانند و از آن‌ها استفاده کنند، به این ترتیب عمل کرد. در سال ۱۹۳۶ یک فرمان سلطنتی از ظاهر شاه رسماً به زبان پشتو جایگاه زبان رسمی را اعطا کرد و استفاده از آن را در تمام امور دولتی و آموزشی مجاز شمرد؛ علی‌رغم این واقعیت که خانواده سلطنتی و دیوان‌سالاران بیشتر به فارسی صحبت می‌کردند. بنابراین پشتو به یک زبان ملی و نمادی برای ملی‌گرایی پشتون تبدیل شد. مجلس قانون اساسی در سال ۱۹۶۴ هنگامی که نام زبان فارسی در قانون اساسی به‌طور رسمی به دری تغییر یافت، وضعیت زبان پشتو را به عنوان یک زبان رسمی را تأیید کرد. سرود ملی افغانستان به زبان پشتو است. پاکستان در پاکستان، پشتو زبان اول ٪ از جمعیت است (در سال ۱۹۹۸)، پشتون‌ها بیشتر در شمال غربی در ایالت خیبر پختونخوا و مناطق شمالی ایالت بلوچستان ساکنند. پشتو همچنین در بخش‌هایی از نواحی میانوالی و اتک در ایالت پنجاب، مناطقی از گلگت-بلتستان، در اسلام‌آباد و همچنین توسط جوامع پشتوزبان در شهرهای مختلف سراسر کشور به ویژه کراچی و حیدرآباد در سند، صحبت می‌شود. اردو و انگلیسی دو زبان رسمی پاکستان هستند. پشتو وضعیت رسمی در سطح فدرال ندارد. در سطح ایالتی، زبان پشتو زبان منطقه‌ای خیبر پختونخوا و شمال بلوچستان است. زبان اصلی آموزش در مدارس دولتی در پاکستان اردو است اما از سال ۲۰۱۴ به بعد، دولت خیبر پختونخوا تأکید بیشتری بر استفاده از انگلیسی به عنوان زبان آموزشی کرده‌است. این امر باعث نارضایتی روزافزون در میان پشتون‌ها شده‌است، آن‌ها همچنین شکایت دارند که پشتو غالباً به‌طور رسمی مورد غفلت قرار می‌گیرد. پروفسور طارق رحمان در این باره می‌گوید: واج‌شناسی زبان پشتو، چه از نظر واج‌شناسی و چه ازنظر ساختمان دستوری، با دیگر زبان‌های ایرانی تفاوت‌هایی دارد. خیشومی‌شدگی و کامی‌شدگی در آواشناسی تاریخی پشتو نقش مهمی ایفا کرده است. این زبان را به دو گروه غربی (یا جنوب‌غربی) و شرقی (یا شمال‌شرقی) تقسیم می‌کنند. گویش مهم گروه غربی، گویش قندهاری است و در گروه شرقی گویش پیشاوری اهمیت دارد. اختلاف میان این دو گروه، هم در چگونگی ادای واکه‌ها و هم در برخی نکته‌های دستوری است. ازجمله نام یا عنوان زبان که در قندهاری «پشتو» و در پیشاوری «پختو» تلفظ می‌شود. واکه‌ها همخوان‌ها همخوان‌های /ف/ و /ق/ بومی پشتو نیستند و بیشتر به ترتیب با /پ/ و /ک/ جایگزین می‌شوند. دستور زبان پشتو یک زبان نهاد-مفعول-فعل است. صفتها پیش از اسم می‌آیند. اسم و صفت‌ها در دو جنس (نر/ماده)، دو شمار (جمع/مفرد)، و چهار حالت (مستقیم، غیرفعلی، ازسویی و ندایی) صرف می‌شوند. یک صرف برای وجه التزامی نیز وجود دارد. سامانه فعلی با وجود زمان‌های حال، گذشته ساده، گذشته مستمر، حال نقلی و گذشته نقلی بسیار پیچیده‌است. فعل به‌طور کلی هم در جمله‌های گذرا و هم در ناگذر با نهاد مطابقت دارد. یک استثنا وقتی اتفاق می‌افتد که یک کار تمام شده در هر یک از زمان‌های گذشته (گذشته ساده، گذشته مستمر، حال نقلی یا گذشته نقلی) گزارش شود. در چنین مواردی، فعل در صورتی که ناگذر باشد با نهاد مطابق است ولی اگر گذرا باشد، با مفعول مطابق است. بر خلاف بسیاری از زبان‌های دیگر هندوایرانی، پشتو از هر سه گروه حرف اضافه‌ای - پیشوند، پسوند و مرکب، استفاده می‌کند. واژگان بیشتر واژگان پشتو از ریشه ایرانی شرقی است. با این حال، شمار قابل توجهی از آن‌ها منحصر به زبان پشتو است. پس از قرن هفتم وام‌واژه‌هایی عمدتاً از فارسی و هندی و عربی (بیشتر از راه فارسی) وارد پشتو شده‌اند پشتوی امروزی از انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز وام‌واژه دریافت کرده‌است. در اینجا یک فهرست نمونه از واژگان سره پشتو و وام‌واژه‌ها آورده شده‌است: سامانه نوشتاری پشتو الفبای پشتو را به کار می‌گیرد که گونه اصلاح‌شده الفبای فارسی است. در قرن شانزدهم، بایزید پیر روشن ۱۳ حرف جدید را به الفبای پشتو وارد کرد. در طی سال‌ها این الفبا بیشتر اصلاح شد. الفبای پشتو از ۴۵ حرف و ۴ حرکت تشکیل شده‌است. در نویسه‌گردانی لاتین، تنش با نشانگرهای ә́، á، ā́، ú، ó، í و é بر روی واکه‌ها نشان داده می‌شود. در جدول زیر الفبای پشتو آورده شده‌است: گویش‌ها گویش‌های پشتو به دو گونه تقسیم می‌شوند: گونه نرم جنوبی «پشتو» و گونه سخت شمالی «پختو». هر گونه به‌شماری گویش تقسیم می‌شود. گویش جنوبی ونتسی متمایزترین گویش پشتو است. ۱ گونه جنوبی گویش درانی یا قندهاری (یا گویش جنوب غربی) گویش کاکار (یا گویش جنوب شرقی) گویش شیرانی گویش ماندوخل گویش مروت-بتانی گویش ونتسی گروه کرلانی جنوبی یا گویش‌های مرکزی گویش ختک گویش وزیرولا گویش داورولا گویش ماسیدولا گویش بانوچی ۲ گونه شمالی گویش مرکزی گیلجی (یا گویش شمال غربی) گویش وردک گویش یوسفزی یا یوساپزی (یا گویش شمال شرقی) گروه کرلانی شمالی گویش تانیولا گویش قبیله منگل گویش خوستی گویش زادران گویش بانگاش-اوراکزی-توری-زازی گویش آفریدی گویش خوگیانی پشتوی معیار پشتوی معیار گونه معیار است که به عنوان گویش ارجمند پشتو عمل می‌کند و بر پایه گویش شمال غربی بنا شده‌است که در منطقه مرکزی غل‌زابی، شامل کابل و برخی از مناطق اطراف آن صحبت می‌شود. با این حال واژگان پشتوی معیار از پشتوی جنوبی نیز گرفته شده‌اند. این گویش از پشتو به عنوان معیار انتخاب شده‌است زیرا برای همه قابل درک است. پشتو معیار گونه ادبی پشتو است که در رسانه‌های افغانستان استفاده می‌شود. پشتوی معیار توسط رادیو تلویزیون ملی و آکادمی علوم افغانستان در کابل توسعه یافته‌است. این سازمان از واژگان یا عبارات موجود، نوواژه‌ها را برای اصطلاحات جدید ایجاد و آن‌ها را به دایره واژگان پشتو معرفی کند. پشتوی معیار همچنین در مدارس ابتدایی کشور آموزش داده می‌شود. از این زبان برای نوشتار و گفتار رسمی و در حوزه رسانه‌ها و دولت استفاده می‌شود. همچنین تلاش شده‌است که یک گونه نوشتاری پشتو بر اساس خط لاتین ایجاد شود، اما این تلاش‌ها برای به‌کارگیری الفبای لاتین مورد حمایت رسمی قرار نگرفته‌است. ادبیات آثار ادبی پیش از اسلام به این زبان به‌دست نیامده است. در کتاب پته خزانه (گنجینهٔ پنهان) ادعا می‌شود که برخی از منظومات و اشعار پشتو به سدهٔ دوم هجری تعلق دارد. قدیمی‌ترین ادعای این کتاب مربوط می‌شود به شاعر پشتو امیر کرور و دارای یک منظومهٔ حماسی، پسر امیر پولاد سوری که به سال ۱۳۹ ه‍.ق/ ۷۵۶م. در مندشِ غور امیر بود. البته اصالت این کتاب از سوی پژوهشگران و زبان‌شناسان رد شده‌است. عبدالحی حبیبی، پژوهشگر اهل افغانستان، مدعی می‌شود که آن کتاب در ۱۳۲۲ ه‍.ش به دستش افتاده‌است، اما به‌طور عالم پژوهشگران، پشتوشناسان و مورخان نظریهٔ وی را رد کرده‌اند و آن جعلی می‌دانند که در دههٔ چهل میلادی، یعنی کمی پیش از ادعای کشف، جعل شده‌است. اما آنچه که مورخان و زبان‌شناسان به شکل جدی تأیید کرد، این است که نخستین اثر به این زبان در سدهٔ شانزدهم میلادی نوشته شده‌است. از نویسندگان دیگرِ پشتو می‌توان به خوشحال‌خان ختک (۱۶۱۳–۱۶۹۴ م)، عبدالرحمن بابا (زادهٔ ۱۰۴۲ ه‍.ق/ ۱۶۳۲ م)، حمید مهمند (درگذشتهٔ حدود ۱۶۹۰ م) و پیرمحمد کاکر (درگذشتهٔ حدود ۱۷۷۰ م) اشاره کرد. در طی سده‌های پیاپی، پشتو تنها در گفتار به‌کار می‌رفته و آثار ادبی به این زبان بسیار اندک بوده‌است. تنها از سال ۱۹۳۶ بود که دولت افغانستان پشتو را زبان رسمی کشور قرار داد و ازآن‌پس روزنامه، کتاب و آثار ادبی به این زبان پدید آمد و تدریس آن در آموزشگاه‌ها معمول شد. در مورد کتاب پته خزانه، مگر از سوی دیگر اگر به یک نسخهٔ خطی دستی کتاب «پته خزانه» که در نزد اینترنت نشر شده بود ، اگر به همان نسخهٔ خطی دستی از کتاب «پته خزانه» اگر دیده شود، در آنجا در نزد صفحهٔ رقم ۴ از آن نسخه، این چنین کلمه‌ها خوانده شده می‌توانستند: «ورځ و د جمعه ۶ ا و جمادی‌الثانی سنه و ۱۱۴۱ هجری»، که به راستی هم که روز ۱۶ یا شانزدهم ماه جمادی‌الثانی سال ۱۱۴۱ هجری قمری، کدام روز جمعه نه بود، مگر در زبان پشتو، کلمهٔ «او» یعنی «و» یا با معنی «واو ربط» یا با معنیٰ «واو عطف» را می‌فرمودند، و ظاهراً اگر آن نسخهٔ خطی دستی یافت شده اگر یک نسخهٔ دوباره رونوشت شده اگر بود، شاید که رونوشتگر دوباره، شاید که نوشته‌های «۶ او جمادی‌الثانی سنه و (یا «د») ۱۱۴۱ هجری» را شاید که اشتباهاً انگار رقم‌های اشتباهی «۱۶» یا به سان غلط انگار «شانزده» شاید که انگاشته بود، که مگر تقویم‌ها و جنتری‌های معاصر الکترونیکی و اینترنتی، به راستی هم که «روز ۶، یا روز ششم، از ماه جمادی‌الثانی از سال ۱۱۴۱ هجری قمری» را یک روز «جمعه» نشان می‌داده‌اند؛ و شاید که آقای پروفیسور عبد الحی حبیبی، شاید که بدون کمترین اندیشه به انگار جعل کاری، مگر همان اشتباه کدام شخص رونوشتگر دوباره کتاب «پته خزانه» را ظاهراً شاید که با امانتکاری نقل و هم آنچنان به چاپ سپرده بود؛ و بناءاً یک امکانِ دفاع از ادعاء صحیح بودن و درست بودن و راستی و حقیقی بودن کتاب «پته خزانه» هم ظاهراً که آنچنان موجود بود. اصالت این کتاب مورد تأیید حلقه‌های آکادمیک قرار ندارد. نویسندگانی در پیشاور پاکستان و افغانستان این کتاب را زیر سؤال برده‌اند و در آن مواردی یافته‌اند که حدس و گمان مبنی بر جعلی بودن گنجینهٔ پنهان را نزدیک به یقین می‌کند؛ از جمله در ذکر روزهای هفته و ماه‌ها. نویسندگان کتاب، از جمله عبدالحی حبیبی، گمان نمی‌کردند تقویمی به‌وجود بیاید که بتواند روزها و تاریخ‌های هزار سال پیش و هزار سال بعد را معین کند. اما امروز چنین تقویم‌هایی وجود دارند که براساس آن‌ها می‌توان جعل بودن این کتاب را ثابت کرد؛ مثلاً نویسندهٔ کتاب می‌گوید: روز دوشنبه ۱۶ ربیع‌الاول فلان سال. وقتی به تقویم همان سال نگاه کنید، ۱۶ ربیع‌الاول سال موردنظر نه دوشنبه که پنجشنبه است! سیاست احیای زبان پشتو در دورهٔ محمد ظاهرشاه و پس از تدوین قانون اساسی در ۱۳۴۳ ه‍. ش، رجال سیاسیِ پشتون، به سرپرستی رِشتِین، کوشیدند تا زبان پشتو را به‌عنوان یگانه زبان رسمی کشور در متن قانون اساسی به تصویب برسانند، اما اعتراض جدی مردم از یک سو، و دفاع نمایندگان فارسی‌زبان قانون‌گذار از دیگر سو، از این امر جلوگیری کرد. سرانجام، پشتون‌ها پذیرفتند که رسمیت زبان‌های فارسی دری و پشتو را در قانون اساسی بگنجانند. بدین‌ترتیب، افغانستان کشوری دوزبانه شد و امکانات محدود مربوط به زمینه‌های آموزش و پرورش و نیز قابلیت‌های مطبوعاتی و استعدادهای فرهنگی به دو نیم گردید. نیمهٔ نخست و سنگین‌ترِ آن به رشد زبان و ادب پشتو اختصاص یافت و نیمهٔ واپسین و سبک‌ترِ آن در راه ادامهٔ حیات زبان و ادب فارسی دری صرف شد. ازاین‌پس، درحقیقت، قابلیت‌ها و استعدادهای محدود اقتصادی، ادبی و فرهنگی کشور، صرف طرح و عرضهٔ مفهومی واحد با دو صورت زبانی گردید و نتیجهٔ آن رخداد این شد که از یک سو، ادب فارسی دری سیر طبیعی و معمول خود را ازدست داد، و از دیگر سو، پاره‌ای از استعدادهای واژگانیِ فارسی در افغانستان مختل شد و از قوه به فعل نرسید و واژه‌های پشتو بر آن تحمیل شد و وجه زیبایی‌شناختیِ آن مخدوش و مغشوش گردید. تأثیر فارسی بر پشتو در زبان پشتو واژه‌های فارسی بسیار است و دلیل آن ریشهٔ مشترک آن‌ها و نبودن واژه‌های کافی است. پشتو از دستهٔ زبان‌های ایرانی نوین شرقی و فارسی از دستهٔ ایرانی نوین غربی است. تقریباً شصت درصد واژگان زبان پشتو از زبان فارسی گرفته شده‌است. پشتو ۴۴ واج دارد، متشکل از ۱۴ واکه و ۳۰ همخوان. پشتو همهٔ واج‌های فارسی را دارد، بجز ف که در پشتو کم دیده شده و همیشه به پ تبدیل می‌شود یا دست‌کم با تلفظ پ خوانده می‌شود. ج گهگاه به ځ و چ به څ تبدیل می‌شوند، مانند تبدیل «چادر»، «چاه»، «جان»، و «جنگل» به ترتیب به «څادر»، «څاه»، «ځان»، و «ځنگل». نمونه‌ها رنگ‌ها فهرست رنگ‌ها: رنگ‌هایی که از زبان‌های همسایه آمده‌اند: نارنجی nārәnjí - نارنجی [از فارسی] گلابی gulābí - صورتی [از هندی و فارسی] نیلی nilí - نیلی [از فارسی] زمان‌های روز جستارهای وابسته پشتون‌سازی ادبیات پشتو قبایل پشتو فهرست واژگان پشتو با ریشه فارسی پانویس منابع پیوند به بیرون قاموسونه: واژه‌نامهٔ پشتو زبان‌های افغانستان زبان‌های ایالت بلوچستان پاکستان زبان‌های ایرانی شرقی زبان‌های ایرانی زبان‌های پاکستان زبان‌های تصریفی زبان‌های خیبر پختونخوا زبان‌های فاعل-مفعول-فعل
2766
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%DA%A9%D8%B3%20%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA%D9%87
کرکس نشسته
وگا درخشان ترین ستاره صورت فلکی شمالی لیرا است. این نام بایر α Lyrae است که به لاتین Alpha Lyrae و به اختصار Alpha Lyr یا α Lyr است. این ستاره در فاصله 25 سال نوری (7.7 پارسک) از خورشید نسبتاً نزدیک است و یکی از درخشان ترین ستارگان در همسایگی خورشید است. این ستاره پنجمین ستاره درخشان در آسمان شب و دومین ستاره درخشان در نیمکره شمالی آسمان پس از آرکتوروس است. کرکس نشسته، وَنَنْد، نَسر واقع یا آلفا شلیاق (α Lyr) (به انگلیسی:Vega)پنجمین ستارهٔ پرنور آسمان شب است. این ستاره زمانی ستارهٔ قطبی زمین بود و در ۱۲۰۰۰ سال دیگر نیز ستارهٔ قطبی خواهد شد، درست همان زمانی که انحراف آن به برسد. این ستاره در پیکر آسمانی دیگ‌پایه (شلیاق) قرار گرفته‌است و به همراه دو ستارهٔ دیگر تشکیل مثلث تابستانی را می‌دهند. ونند را در ایران باستان نگهبان دروازه‌ها و گذرگاه‌های رشته‌کوه البرز می‌دانستند. در سال ۱۹۸۳ توسط ماهواره اخترشناختی فروسرخ (IRAS) کشف شد که این ستاره را هاله‌ای از گرد و غبار فراگرفته که شاید در آینده از آن غبار، سیاره‌هایی تشکیل شوند. کرکس نشسته به طور گسترده‌ای توسط اخترشناسان مورد مطالعه قرار گرفته است و همین موضوع باعث‌شده تا به طور قطعی، این ستاره، تبدیل به دومین ستاره مهم آسمان پس از خورشید باشد. کرکس نشسته اولین ستاره‌ به استثنای خورشید بود که از آن عکس گرفته شد و همچنین، اولین ستاره‌ای بود که طیف آن ثبت شد. کرکس نشسته همچنین یکی از اولین ستاره‌هایی بود که فاصله آن از طریق اندازه‌گیری اختلاف‌منظر تخمین زده‌شد. این ستاره تحت عنوان خط پایه برای کالیبره کردن مقیاس روشنایی شیدسنجی مورد استفاده و کمک قرار می‌گیرد و یکی از اولین ستارگانی بود که برای تعریف نقطهٔ صفر در سیستم فوتومتریک یو‌بی‌وی از آن استفاده شد. وگا به طور گسترده توسط اخترشناسان مورد مطالعه قرار گرفته است، که منجر به آن شده است که آن را "مسلماً مهم ترین ستاره بعدی در آسمان پس از خورشید" نامیده اند.[18] وگا ستاره قطب شمال در حدود 12000 سال قبل از میلاد بود و دوباره در حدود سال 13727 خواهد بود، زمانی که انحراف آن +86 درجه و 14 دقیقه خواهد بود.[19] وگا اولین ستاره غیر از خورشید بود که تصویر و طیف آن عکسبرداری شد.[20][21] این یکی از اولین ستاره هایی بود که فاصله آن از طریق اندازه گیری اختلاف منظر تخمین زده شد. وگا به عنوان خط پایه برای کالیبراسیون مقیاس روشنایی فتومتریک عمل کرده است و یکی از ستارگانی بود که برای تعریف نقطه صفر برای سیستم نورسنجی UBV استفاده شد. وگا تنها حدود یک دهم سن خورشید است، اما از آنجایی که جرم آن 2.1 برابر است، طول عمر مورد انتظار آن نیز یک دهم عمر خورشید است. هر دو ستاره در حال حاضر به نقطه میانی عمر دنباله اصلی خود نزدیک می شوند. در مقایسه با خورشید، وگا دارای فراوانی کمتری از عناصر سنگین‌تر از هلیوم است. [13] وگا نیز یک ستاره متغیر است که درخشندگی آن کمی متفاوت است. با سرعت 236 کیلومتر بر ثانیه در خط استوا به سرعت در حال چرخش است. این امر باعث می شود که استوا به دلیل اثرات گریز از مرکز به سمت بیرون برآمده باشد و در نتیجه، تغییر دما در سراسر فتوسفر ستاره وجود دارد که در قطب ها به حداکثر می رسد. از زمین، وگا از جهت یکی از این قطب ها مشاهده می شود.[22] منابع گروه اخترشناسی روجا Bright Star Catalogue ویکی‌پدیای انگلیسی: کرکس نشسته اجرام اچ‌آر اجرام اچ‌آی‌پی اجرام بایر اجرام فلمستید اجرام کاتالوگ هنری دراپر اجرام گلیز و جی‌جی ستارگان ستارگان دارای نام خاص ستارگان رشته اصلی کلاس A ستارگان لاندا گاوران ستاره‌های قطبی شمال ستاره‌های موجود در فهرست نظرسنجی بن صورت فلکی شلیاق قرص‌های پیرا-ستاره‌ای متغیرهای دلتا سپری
2775
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B2%D8%AF%D8%A7
اهورامزدا
اَهورامَزدا (به اوستایی: «مَزدا اَهورَه») (نیز با نام‌های: اهورا، اورمَزد، هورمَزد، اورمُزد، هورمُز و هُرمُز و ورمز) نام آفریدگارِ نِکویی‌ها و دادار و پروردگارِ همهٔ هستی در مَزدَیَسنا است. او الوهیت و الهه آفرینش در این دین است. واژه‌شناسی «اهورامزدا» واژه‌ای برآمده از دو واژه جداگانه «اَهورا» و «مَزدا» است که ریشه آن به زبان اوستایی کهن در گاتاها بازمی‌گردد. در گاتاها گاه ترکیب «اهورا مزدا» جدا از هم و به شکل تنهای «اهورَه» یا «مزدا» آمده‌است ولی در موارد کنار هم ترکیب «مزدا اهورَه» کاربرد فراوان تری دارد. واژه اهورامزدا به گونه «مزدا اهوره» یا «مزدا» ۱۵۵ بار در گاتاها بازگو شده‌است. اهورا به معنای سرور، و مزدا به معنای خِرَد است. ویژگی‌های اهورامزدا اهورامزدا آفرینندهٔ جهان است. مزدیسنان اهورامزدا را می‌پرستند. اهورامزدا خالق و داور همهٔ چیزهای مادی و معنوی و نیز آفریننده روشنی و تاریکی و برقرارکننده نظم هستی (اشه) است. اهورامزدا و باورها در گات‌ها در مزدیسنا بر اساسِ کتابِ بندهشن که در اواخر دوره ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالفِ اهورامزدا و زایندهٔ بدی‌ها را اهریمن معرفی می‌کند. در زروانیسم در باورِ زروانیان، اهریمن برادر و رقیبِ اهورا مزدا و پسر زروان و دارای هویتی جداگانه از اهورا مزدا است. بر پایه باورهای کهنِ زروانی و دیگر دین‌های پس از آن چون مانویان «اهورامزدا و اهریمن هردو زادهٔ زروان (خدای زمان) بودند و جهان عرصه جنگ این دو نیروی نیک و بد است ولی سرانجام چیرگی در پایانِ جهان با اهورامزداست و چون اهورامزدا پاکی مطلق است بدی در او راه ندارد. پس هر آنچه که بد است اهریمنی است.» البته این سخن در هیچ جای گاهان نیست و زُروان در زبان اوستایی تنها به معنای زمان است و ارتباطی با خداوند ندارد. جستارهای وابسته آریمانیوس زروان (ایزد) فرهنگ ایرانی اشا مزدیسنا منابع پیوند به بیرون نسخهٔ وب: گاتاهای زرتشت ایزدان ایران باستان ایزدان مزدیسنا مفاهیم خدا خدا خدایان آفرینش نام‌های خدا در مزدیسنا نام‌های خدا واژه‌ها و عبارت‌های فارسی
2778
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%AF%D8%B1
قدر
قَدر به معنی ارزش، کاربردهایی از قرار زیر دارد: قدر (سوره)، سوره‌ای از قرآن شب قدر قضا و قدر قدر مطلق (ریاضی) قدر تابش‌سنجی قدر (ستاره‌شناسی): قدر ظاهری، در ستاره‌شناسی قدر مطلق (ستاره‌شناسی) قدر ۱۱۰، موشکی ساخت ایران جستارهای وابسته درخشندگی
2780
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%AF%D8%B1%20%28%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%29
قدر (اخترشناسی)
قدر یا بُرز در دانش اخترشناسی یک کمیت بدون بعد است که برای اندازه‌گیری درخشش یک جرم آسمانی در یک باند مشخص از طیف الکترومغناطیسی به‌کار می‌رود که اغلب طیف مرئی یا فروسرخ را در بر می‌گیرد. قدر یک مقیاس لگاریتمی است و در هر گام از قدر، درخشش جرم بر پایه پنجمین ریشه عدد ۱۰۰ یا تقریباً ۲٫۵۱۲ تغییر می‌کند. برای نمونه ستاره‌ای با قدر ۱ دقیقاً ۱۰۰ برابر روشن‌تر از ستاره‌ای با قدر ۶ است. هر چقدر ستاره‌ای درخشان‌تر باشد عدد قدر آن کوچک‌تر است و قدر درخشان‌ترین اجرام آسمانی منفی است. فروغ هر ستاره‌ای به دو دستهٔ قدر ظاهری و قدر مطلق بخش می‌گردد. خورشید دارای قدر ظاهری ۲۷− و شباهنگ که درخشان‌ترین ستاره در شب‌های تاریک است، دارای قدر ظاهری ۱٫۵− است. قدر ظاهری برای ماهواره‌های موجود در مدار زمین نیز به‌کار می‌رود، به گونه‌ای که قدر ظاهری ایستگاه فضایی بین‌المللی گاهی به ۶− نیز می‌رسد. جستارهای وابسته فهرست روشن‌ترین ستارگان منابع هاج، پاول، ساختار ستارگان و کهکشانها، ترجمه توفیق حیدرزاده، تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، چاپ دوم، ۱۳۷۲خ، ص۱۵. اخترشناسی رصدی مقیاس‌های اندازه‌گیری لگاریتمی یکاهای اندازه‌گیری در اخترشناسی
2793
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DA%AF%20%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF
سگ بزرگ
سگ بزرگ که با نام عربی کلب اکبر هم نامیده می‌شود یکی از صورت‌های فلکی است. این پیکر آسمانی مجموعه‌ای از ستارگان درخشان است و ۸ سال نوری با ما فاصله دارد پرنورترین ستاره آسمان شب یعنی شعرای یمانی یا شباهنگ (تیشتر) در این صورت و بر شانه آن قرار دارد. شباهنگ در قدر ۱٫۵ است. در آسمان زمستان، صورت فلکی شاخص بعد از صورت فلکی جبار، صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) است که یافتنش هم ساده‌است. کلب اکبر یکی از دو سگ شکارچی (صورت فلکی جبار) است. شباهنگ، پرنورترین ستاره آسمان ستاره شعرای یمانی، تیشتر، شباهنگ، آلفا (α)- کلب اکبر از اسامی متعددی آنست، که نام انگلیسی آن Sirius است که برگرفته از نام یونانی این لغت است که در زبان یونانی به معنی «سوزاندن و مشتعل کردن» می‌باشد؛ به این لحاظ که در یونان باستان این ستاره را منبع حرارت می‌دانستند. اصطلاح «روزهای سگی» در گرمای تابستان به این خاطر رسم بوده‌است که زمان نزدیک شدن و تماس ظاهری این ستاره با خورشید در تابستان بوده‌است. «هزیود» یکی از شاعران یونانی گفته‌است: «شعرای یمانی از سر تا پای آدمی را آب نموده و می‌خشکاند». از جمله نامهای دیگر این ستاره تیشتر و شباهنگ می‌باشد. همان‌طور که اشاره شد این ستاره پرنورترین ستاره آسمان می‌باشد که با قدر ۱/۴۴- در آسمان می‌درخشد. این ستاره به نسبت ستاره سهیل که به عنوان دومین ستاره درخشان آسمان شناخته شده، دو برابر درخشنده تر است و این به خاطر فاصله نزدیک این ستاره با مااست، این ستاره با فاصله‌ای معادل ۶/۸ سال نوری، پنجمین ستارهٔ نزدیک به خورشید است. گردش ظاهری سالانه این ستاره در آسمان به لحاظ درخشندگی فوق‌العاده اش برای بعضی از اقوام و مصریان و از ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد حکم تقویم را داشته‌است. شعرای یمانی با دمای سطحی ۱۰۰۰۰ درجه کلوین ستاره سفید رنگی است، اما به علت عبور لایه‌های متفاوت جو زمین و شکست نور در آنها، در هوای سرد شب‌های زمستانی رنگ به رنگ دیده می‌شود. البته رنگ این ستاره از زمانهای قدیم تاکنون تغییر کرده‌است. کلاودیوس بطلمیوس و دیگر ستاره شناسان دوران باستان این ستاره را سرخ گزارش کرده‌اند. شعرای یمانی ستاره دوتایی است. همدم شعرای یمانی اولین کوتوله سفیدی بود که کشف شد. آلون کلارک در سال ۱۲۴۱/۱۸۶۲، هنگامی که تلسکوپ ۵/۱۸ اینچ خود را آزمایش می‌کرد آن را کشف کرد. این همدم خیال‌انگیز، شعرای یمانی B و توله سگ نیز نامیده می‌شود و با قدر ۴/۸ می‌درخشد. اما به دلیل درخشندگی زیاد شعرای یمانی A، آن را با تلسکوپ‌های کوچک نمی‌توان مشاهده کرد. قطر این ستاره فقط ۳ برابر زمین است. مشخصات ستاره‌های واقع در صورت فلکی سگ بزرگ مشخصات ستاره شعرای یمانی A و شعرای یمانی B ستاره مرزم، جارچی، بتا (β)- کلب اکبر (Mirzam) ستاره بتا (β) از صورت‌فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) ستاره‌ای با قدر ۵/۲ است؛ که تقریباً ۲۰۰۰ درخشندگی خورشید درخشندگی دارد. فاصله آن از ما تقریباً ۵۰۱ سال نوری است. نام عربی این ستاره مرزم به معنای «جارچی» است. این نام از این لحاظ است که طلوع آن نشانه از ظهور شعرای یمانی دارد. این ستاره همانند شعرای یمانی دوتایی است. هم دم آن از قدر ۸/۹ و فاصله زاویه‌ای آن از ستاره اصلی ۱۸۵ثانیه قوس است. ستاره نو (ν)- کلب اکبر ستاره‌ای سه تایی است. یکی از مولفه‌های آن از قدر ۴ و دوتای دیگر از قدر ۵ هستند. مشاهده این سه تایی زیبا با دوربین دو چشمی بسیار لذت بخش است. ستاره‌های سیگما(σ) و اپسیلون(ε)- کلب اکبر ستاره‌هایی مناسب برای مقایسه رنگ، سیگما(σ) ستاره‌ای سرخ رنگ از قدر ۵/۳ که از ما ۱۲۳۰ سال نوری فاصله دارد. همسایه این ستاره، اپسیلون(ε)- کلب اکبر است که رنگی کاملاً سفید دارد و از سیگما(σ)-کلب اکبر درخشان تر است. اپسیلون(ε)- کلب اکبر ستاره‌ای دوتایی است، با همدم‌هایی از قدرهای ۵/۱ و ۸ که با فاصله زاویه‌ای ۵/۷ ثانیه قوس از هم قرار گرفته‌اند.ستاره اتا (η)- کلب اکبر این ستاره یک ابرستاره واقعی است که در این صورت فلکی به سادگی دیده می‌شود. اتای کلب اکبر با ۱۰۰۰۰۰ بار درخشندگی بیشتر از خورشید ما، در آسمان ستاره‌ای متوسط با قدر ۴/۲ و در فاصله ۳۲۶۱ سال نوری قرار دارد. ستاره دلتا (δ)- کلب اکبر ستاره جالب توجه‌ای در این صورت فلکی قرار دارد که در عربی آن را وزن(Wezen) می‌نامند. علت این نامگذاری روشن نیست ولی وزن تقریبی آن ۱۰ برابر خورشید تخمین زده شده‌است. شاید بهتر بود لقب «وزن» را به ستاره بسیار سنگین اتای کلب اکبر می‌دادند که از آن هم سنگین تر است. ستاره دلتای کلب اکبر نیز یک ابرغول است ۵۰۰۰۰ برابر خورشید درخشندگی دارد. با اینکه ۱۸۱۲ سال نوری با ما فاصله دارد ولی قدرش ۸/۱ است. اگر شعرای یمانی (با فاصله ۸ سال نوری از ما) را می‌توانستیم به فاصله‌ای منتقل کنیم که دلتا یا اتای کلب اکبر قرار دارد، آنگاه قدر شعرای یمانی ۱۰ یا ۱۱ می‌رسید که در حد دید با چشم غیر مسلح نبود. برعکس اگر امکان داشت این دوستاره را به جای شعرای یمانی بنشانیم، درخشش آنها در حدود نصف درخشش ماه بود، در نتیجه شبهایی که در بالای افق می‌درخشیدند، زمین به تاریکی واقعی نمی‌رسید.ستاره مو (μ)- کلب اکبر این ستاره یک دوتایی است از قدرهای ۵/۴ و ۸ که ۹۱۸ سال نوری با ما فاصله دارندو ستاره پرنورتر از رده طیفی G۵ و دیگری از رده A۲ است. جدایی زاویهٔ آنها ۳ ثانیه قوس است. تاو (τ) – کلب اکبر ستاره‌ای است سه تایی. همدم‌های آن از قدرهای ۵/۴، ۱۰ و ۱۱ هستند؛ که در حدود ۳۲۶۱ سال نوری با ما فاصله دارند. این ستاره ۳۰۰۰۰ برابر خورشید درخشندگی دارد. خوشه‌های باز در صورت فلکی سگ بزرگ صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) در جنوب شرق صورت فلکی جبار (شکارچی) واقع است. این صورت فلکی دارای دو خوشه باز بسیار زیبا است که با تلسکوپ‌های کوچک هم به خوبی دیده می‌شوند. خوشه باز M۴۱ یا NGC2287 برجسته‌ترین خوشه باز این صورت فلکی M۴۱ یا NGC۲۲۸۷ است. M۴۱ سطحی معادل قرص ماه را در آسمان می‌پوشاند و ۴ درجه جنوب ستاره شعرای یمانی قرار دارد. در شرایط خوب ستاره‌شناسی (خارج از شهر و بدور از آلودگی نوری) حتی با چشم غیر مسلح نیز آن را به صورت لکه‌ای مه آلود قابل مشاهده‌است. ارسطو دانشمند معروف یونانی در ۳۲۵ سال قبل از میلاد نیز به آن اشاره کرده‌است. اگر به دور از نور شهرها رصد کنید. مشاهده این خوشه با چشم غیر مسلح ملاک خوبی برای سنجش شفافیت آسمان و همچنین تیزبینی شماست. امروزه می‌دانیم M۴۱، شامل بیش از ۵۰ ستاره غول از قدر ۷ است که با رنگهای زرد، سفید یا آبی-سفید و نارنجی می‌درخشند. درخشان‌ترین ستاره M۴۱ اندکی درخشان تر از قدر ۷ است و ۲۰ ستاره درخشانتر از قدر ۱۰ هستند. قدر مجموع خوشه ۵/۴ است. به همین دلیل در دوربین دو چشمی ۱۰x۵۰ نیمی از ستاره‌های خوشه مشاهده می‌شوند و با تلسکوپهای کوچک ستاره‌های بیشتری از آن را مشاهده می‌کنید. اگر بخواهید سرتاسر خوشه را ببینید باید از بزرگنمایی کم استفاده کنید. دقت کنید که ستاره‌های چگونه به صورت زنجیر وار به صورت خوشه قرار گرفته‌اند. اگر کمی دقت کنید ۴ ستاره درخشان M۴۱ را به شکل ذوزنقهٔ زیبایی می‌بینید. قطر زاویه‌ای M۴۱، ۳۸ دقیقه قوس است. (بزرگ‌تر از قرص کامل ماه) به همین دلیل بهتر است در رصد با تلسکوپ از بزرگنمای کم استفاده کنید تا کل خوشه را در میدان دید ببینید. خوشه NGC ۲۳۶۲ خوشه باز دیگری متراکم تر از خوشه M۴۱، با مرکزیت ابرغول آبی از قدر ۴ به نام تاو (τ) از صورت فلکی کلب اکبر است. این خوشه به راستی جواهری در میان خوشه‌های باز صورت فلکی سگ بزرگ است. خوشه NGC ۲۳۶۲ شامل ۶۰ ستاره با قدر بین ۴ تا ۱۱ قابل دید از درون تلسکوپهای کوچک است. این خوشه ۵۰۰۰ سال نوری از خورشید ما فاصله دارد. در کنار خوشه NGC ۲۳۶۲، خوشه باز دیگری قرار دارد به نام NGC 2354. ستاره قدر دوم دلتا (δ) کلب اکبر کمک خوبی برای یافتن این خوشه باز است. این خوشه تنها در ۵/۱ درجه شمال شرق ستاره دلتا کلب اکبر قرار دارد. این خوشه با پهنای ۲۰ دقیقه، ۱۰۰ ستاره‌ای از قدر ۹ و حتی کم نورتر را شمال می‌شود. البته قدر مجموع آن ۵/۶ است. اگر از دوربین دو چشمی استفاده می‌کنید کافی است ستاره دلتا را در میدان دید داشته باشید. مسلماً خوشه را مانند لکه‌ای غبار آلود مشاهده می‌کنید. تلسکوپ ۱۰ سانتی‌متری و بزرگ‌تر، ستاره‌های درخشان خوشه را تفکیک می‌کند. در حدود ۸ درجه شرق ستاره شعرای یمانی خوشه باز NGC ۲۳۶۰ قرار دارد. این خوشه فشرده ۸۰ ستاره دارد. قدر مجموع آن ۲/۷ و قطر زاویه‌ای آن ۱۳ دقیقه‌است. خوشه باز NGC ۲۲۴۳ نیز یک خوشه ستاره‌ای باز است که در شمال شرقی صورت فلکی سگ بزرگ در ۳/۱ درجه لاندا (λ) – سگ بزرگ قرار دارد. این خوشه قدر مجموع ۱۰ دارد. با تلسکوپ‌های بالاتر از ۱۲ اینچ ممکن است بیش از ۱۰۰ ستاره آن تفکیک شود. اما با تلسکوپ‌های کوچک (۱۰ سانتی‌متری) تنها یک یا دو ستاره آن در توده‌ای مه آلود مشاهده می‌شود. سحابی در صورت فلکی کلب اکبر سحابی اردک NGC ۲۳۵۹ که گاهی اوقات آن را گاو هلمت نیز می‌نامند. این سحابی یکی از اجرام غیر ستاره‌ای قابل توجه در سگ بزرگ است. این سحابی در ۴/۳ درجه شمال شرقی ستاره گاما (γ) کلب اکبر قرار گرفته‌است. این سحابی بسیار کم نور اما با رشته‌های مارپیچش بسیار گسترده (۸ دقیقه) می‌باشد. ستاره مرکزی آن یک ستاره ولف رایت از قدر ۱۱ است. ستاره‌های معروف صورت فلکی سگ بزرگ {| dir="rtl" cellspacing="۱" cellpadding="۱" align="center" |---- bgcolor="#ecf3ff" |نام عمومی ستاره ''''|بعد'(hh mm ss.ss) | میل '(deg mm ss)|قدر ''''|---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" | SIRIUS – (شعرای یمانی، سیروس، شباهنگ، تیشتر) | valign="top" | ۶٫۰۰:۴۵٫۰۰:۸٫۸۷ | valign="top" | -۱۶٫۰۰:۴۲٫۰۰:۵۷٫۹۹ | valign="top" | -۱٫۴۶ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" | ADHARA - (عذاری) | valign="top" | ۶٫۰۰:۵۸٫۰۰:۳۷٫۵۴ | valign="top" | -۲۸٫۰۰:۵۸٫۰۰:۱۹٫۵۰ | valign="top" | ۱٫۵۰ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" | DEL 'CMA | valign="top" | ۷٫۰۰:۸٫۰۰:۲۳٫۴۸ | valign="top" | -۲۶٫۰۰:۲۳٫۰۰:۳۵٫۵۵ | valign="top" | ۱٫۸۶ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" | MIRZAM (مرزم)- | valign="top" | ۶٫۰۰:۲۲٫۰۰:۴۱٫۹۶ | valign="top" | -۱۷٫۰۰:۵۷٫۰۰:۲۱٫۳۷ | valign="top" | ۱٫۹۸ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" | ALUDRA (عذاری)- | valign="top" | ۷٫۰۰:۲۴٫۰۰:۵٫۶۹ | valign="top" | -۲۹٫۰۰:۱۸٫۰۰:۱۱٫۲۳ | valign="top" | ۲٫۴۵ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" | FURUD | valign="top" | ۶٫۰۰:۲۰٫۰۰:۱۸٫۷۹ | valign="top" | -۳۰٫۰۰:۳٫۰۰:۴۸٫۲۶ | valign="top" | ۳٫۰۲ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" |OMI2 CMA | valign="top" | ۷٫۰۰:۳٫۰۰:۱٫۴۶ | valign="top" | -۲۳٫۰۰:۴۹٫۰۰:۵۹٫۹۶ | valign="top" | ۳٫۰۲ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" |SIG CMA | valign="top" | ۷٫۰۰:۱٫۰۰:۴۳٫۱۴ | valign="top" | -۲۷٫۰۰:۵۶٫۰۰:۵٫۴۵ | valign="top" | ۳٫۴۷ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" |KAP CMA | valign="top" | ۶٫۰۰:۴۹٫۰۰:۵۰٫۴۵ | valign="top" | -۳۲٫۰۰:۳۰٫۰۰:۳۰٫۶۰ | valign="top" | ۳٫۹۶ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" |THE CMA | valign="top" | ۶٫۰۰:۵۴٫۰۰:۱۱٫۳۹ | valign="top" | -۱۲٫۰۰:۲٫۰۰:۱۹٫۱۳ | valign="top" | ۴٫۰۷ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" |GAM CMA | valign="top" | ۷٫۰۰:۳٫۰۰:۴۵٫۴۸ | valign="top" | -۱۵٫۰۰:۳۷٫۰۰:۵۹٫۷۴ | valign="top" | ۴٫۱۱ |---- bgcolor="#f3ffec" | valign="top" |XI2 CMA | valign="top" | ۶٫۰۰:۳۵٫۰۰:۳٫۳۷ | valign="top" | -۲۲٫۰۰:۵۷٫۰۰:۵۳٫۳۶ | valign="top" | ۴٫۵۴ |} اجرام غیر ستاره‌ای کمتر از قدر ۱۰در صورت فلکی سگ بزرگ {| dir="rtl" cellspacing="۱" cellpadding="۱" align="center" |---- bgcolor="#e7f7fe" | نام جرم غیر ستاره‌ای'''' |بعد '''' | میل ''''| نوع جرم غیر ستاره‌ای'''' | قدر ''''|---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | M41 – NGC ۲۲۷۸ | valign="top" | ۰۶ ۴۶٫۲۲ | valign="top" | -۲۰ ۴۳ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۴٫۵ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۲۰۴ | valign="top" | ۰۶ ۱۵٫۷ | valign="top" | -۱۸ ۳۹ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۸٫۶ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۲۴۳ | valign="top" | ۰۶ ۲۹٫۸ | valign="top" | -۳۱ ۱۷ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۹٫۴ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۲۸۷ | valign="top" | ۰۶ ۴۷٫۰ | valign="top" | -۲۰ ۴۴ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۴٫۵ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Cr ۱۲۱ | valign="top" | ۰۶ ۵۴٫۲ | valign="top" | -۲۴ ۳۸ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۲٫۶ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۳۴۵ | valign="top" | ۰۷ ۰۸٫۳ | valign="top" | -۱۳ ۱۰ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۷٫۷ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۳۵۴ | valign="top" | ۰۷ ۱۴٫۳ | valign="top" | -۲۵ ۴۴ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۶٫۵ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Cr ۱۳۲ | valign="top" | ۰۷ ۱۴٫۴ | valign="top" | -۳۱ ۱۰ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۳٫۶ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Basel 11A | valign="top" | ۰۷ ۱۷٫۱ | valign="top" | -۱۳ ۵۸ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۸٫۲ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Basel ۱۱ | valign="top" | ۰۷ ۱۷٫۳ | valign="top" | -۱۲ ۱۲ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۸٫۲ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۳۶۰ | valign="top" | ۰۷ ۱۷٫۸ | valign="top" | -۱۵ ۳۷ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۷٫۲ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۳۶۲ | valign="top" | ۰۷ ۱۸٫۸ | valign="top" | -۲۴ ۵۷ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۴٫۱ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Haffner ۶ | valign="top" | ۰۷ ۲۰٫۱ | valign="top" | -۱۳ ۰۸ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۹٫۲ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۳۶۷ | valign="top" | ۰۷ ۲۰٫۱ | valign="top" | -۲۱ ۵۶ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۷٫۹ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Haffner ۸ | valign="top" | ۰۷ ۲۳٫۴ | valign="top" | -۱۲ ۲۰ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۹٫۱ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Cr ۱۴۰ | valign="top" | ۰۷ ۲۳٫۹ | valign="top" | -۳۲ ۱۲ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۳٫۵ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۳۷۴ | valign="top" | ۰۷ ۲۴٫۰ | valign="top" | -۱۳ ۱۶ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۸ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۳۸۳ | valign="top" | ۰۷ ۲۴٫۸ | valign="top" | -۲۰ ۵۶ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۸٫۴ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Ru ۱۸ | valign="top" | ۰۷ ۲۴٫۸ | valign="top" | -۲۶ ۱۳ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۹٫۴ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | NGC ۲۳۸۴ | valign="top" | ۰۷ ۲۵٫۱ | valign="top" | -۲۱ ۰۲ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۷٫۴ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Tr ۶ | valign="top" | ۰۷ ۲۶٫۱ | valign="top" | -۲۴ ۱۸ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۱۰٫۰ |---- bgcolor="#ececff" | valign="top" | Ru ۲۰ | valign="top" | ۰۷ ۲۶٫۷ | valign="top" | -۲۸ ۵۳ | valign="top" | خوشه باز | valign="top" | ۰۹٫۵ |} جستارهای وابسته وی‌وای سگ بزرگ منابع بر پایه داده‌هایی در: فراس، نایجل، آسمان شب، '' ترجمه علی رئوف، تهران: چاپ دوم ۱۳۶۹، ص۳۲. صور فلکی جنوبی صور فلکی شرقی صورت فلکی سگ بزرگ صورت‌های فلکی ویکی‌سازی رباتیک
2798
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
ارابه‌ران
ارابه ران (به انگلیسی: Auriga) یک صورت فلکی در نیمکره‌ی شمالی آسمان است. این صورت فلکی در شب های زمستان به طور برجسته تری در آسمان مشخص است. در بالای سر صورت فلکی گاو، چند ضلعی بزرگی به نام ارابه ران قرار دارد. ستاره ها سروش (عیوق، Capella): درخشان‌ترین ستارهٔ این پیکر آسمانی، سروش است که ششمین ستارهٔ درخشان آسمان می‌باشد. عیوق در ادبیات فارسی استعاره از بلندای آسمان و کمال است. ستاره‌ای که از نظر رنگ شبیه به خورشید، ولی در حقیقت بسیار بزرگ‌تر از آن است و بر بازوی راست ارابه ران قرار دارد. منکب ذی العنان (Menkalinan): بعد از سروش، از نظر درخشش، ستارهٔ منکب ذی العنان است که در شانهٔ ارابه ران قرار دارد. اجرام عمقی آسمان در مرکز این پیکر، چندین خوشهٔ باز و کم نور (m38,m36) قرار دارند که با چشم غیر مسلح قابل رویت اند. افسانه ارابه ران، همیشه افساری در دست و یک بز و دو بزغاله به همراه دارد. در یکی از داستان‌ها، ارابه ران همان هفستوس، پسر لنگ زئوس و هرا است. هفستوس، خدای آتش و حامی هنرمندانی بود که با فلز و آهن کار می‌کردند. او، به دلیل اینکه پیمودن مسافتهای طولانی با پای لنگ برایش دشوار بود، ارابه را اختراع کرد. منابع صور فلکی شرقی صور فلکی شمالی صورت فلکی ارابه‌ران صورت‌های فلکی صورت‌های فلکی ذکرشده بطلیموس
2799
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B0%D8%A7%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%B1%D8%B3%DB%8C
ذات‌الکرسی
ذات‌الکُرسی، خداوند کرسی یا کاسیوپیا (به انگلیسی: Cassiopeia)، از صورت‌های فلکی است که در نیم‌کره شمالی زمین دیده می‌شود. پیکر Wشکل این صورت فلکی به آسانی قابل مشاهده است. دو ستارهٔ انتهایی آن راهنمای خوبی برای پیدا کردن اسب بزرگ است. ذات‌الکرسی نخستین بار توسط عبدالرحمان صوفی رازی با چشم غیرمسلح رصد شد و مورد مطالعه قرار گرفت. ذات‌الکرسی به معنی دارنده کرسی است. نام نام این صورت فلکی در عربی مَرأة ذات الکُرسی یا همان ذاتُ الکرسی است. مرأة به معنای زن است، و ذات به معنای «صاحب، دارنده»، و کُرسی به معنای «تخت، سریر، اورنگ» است. در نتیجه معنای آن «زن صاحب سریر، زن کُرسی‌دار» است. از نام‌های دیگر آن در فارسی «خداوند کُرسی» یا «خداوند اورنگ» است. در گذشته یکی از معانی «خداوند» عبارت بوده از «دارنده، دارا، صاحب». در نتیجه معنای آن همان «دارای کرسی» است. این صورت فلکی را «خداوند عَرش» و «خداوند مِنبر» هم نامیده‌اند. عَرش هم به معنای «اورنگ، تخت و سریر پادشاه» است، و مِنبر به معنای «کرسی چندپله برای خطیب یا واعظ». در نتیجه معنای آن همان «تخت‌نشین» «دارای اورنگ» و «دارای منبر» است. این صورت فلکی شبیه یک صندلی (کرسی، عرش، منبر) است؛ و زنی والامقام نشسته بر آن تصور شده‌است. به همین دلیل نام‌های دیگر این صورت فلکی «عرش» و «منبر» است. در اساطیر یونانی، زنِ روی صندلی را کاسیوپیا(Cassiopeia) دانسته‌اند، که در عربی و فارسی به شکل کاسیوپه یا قاسیوپه تبدیل شده است. ستاره‌ها دو ستاره مهم و پرنور آن صَدر و کَفُّ‌الخَضیب (به معنای کف دست رنگ شده) می‌باشند. فهرست ستاره‌های ذات‌الکرسی ویژگی‌ها این پیکر آسمانی بهترین نقطهٔ شروع برای یافتن ستارگان در پاییز است. پنج ستارهٔ اصلی آن، در حالت اوج ارتفاع و نسبت به جهت شمال سماوی شبیه به حرف M و در حالت نزدیک به افق مانند حرف W دیده می‌شود و با اینکه هیچ‌کدام روشنتر از قدر اول نیستند به راحتی می‌توان شکل W یا M را مشاهده کرد. درخشانترین ستارهٔ ذات الکرسی ستارهٔ صدر (Schedar) در راس غربی W واقع است این ستاره نزدیک به خط گرینویچ آسمان است. اگر از ستاره میانی صورت فلکی ذات الکرسی نسبت به ضلع شرقی مجاور آن خطی عمود ۷ برابر ضلع مذکور در راستای سمت باز صورت فلکی امتداد دهیم به ستاره قطبی می‌رسیم. اگر از ستارهٔ میانی W یعنی گاما-تخت‌نشین، خطی فرضی را به صدر وصل کنیم و آن را ۱۰ برابر فاصلهٔ دو ستاره امتداد دهیم به صورت فلکی بزرگ فرس اعظم یا اسب بالدار می‌رسیم. ستارگان اصلی آن مربع بزرگی را می‌سازند که مربع فرس اعظم نامیده می‌شود و قدر ستارگان آن کمتر از قدر اول است. در یک شب تاریک برای امتحان تیزبین بودنتان می‌توانید ستارگان درون آن را بشمارید که به بیش از ۱۲ تا هم می‌رسند. چارگوش بزرگ (Great square) پگاسوس (Pegasus) در افسانه‌ها اسب بالداری بوده، به گونه‌ای که مربع بزرگ، بدن و بالهای آن را تشکیل می‌دهد. ستارگان بزرگ از بالا طرف راست در جهت عقربه‌های ساعت به ترتیب ساق (Scheat)، مرکب (Markab)، جنب (Algenib) و سرةالفرس (Alpheratz) نام دارد، سرةالفرس ستارهٔ فوقانی چپ مربع، در واقع متعلق به پیکر زن برزنجیر (آندرومدا) است که شامل دو ردیف از ستارگان قدر سوم و چهارم است که یک V با دهانهٔ تنگ تشکیل می‌دهند و نوک این V را ستارهٔ فرس می‌سازد. اگر در آندرومدا، دومین جفت ستارهٔ شکلV را بسوی تخت‌نشین و به اندازهٔ فاصله خودشان امتداد دهیم به یک لکهٔ نورانی می‌رسیم که کهکشان مارپیچی M۳۱ نام دارد. این کهکشان شبیه کهکشان راه شیری است که درفاصلهٔ ۲٫۹ میلیون سال نوری از ما قرار گرفته و نزدیک‌ترین کهکشان از نظر فاصله‌است و با چشم غیرمسلح نیز دیده می‌شود. اگر دو ستارهٔ آلفا و بتا که در راس عمودی ذات الکرسی قرار دارد را در جهت بتا دنبال کنیم، به صورت فلکی قیفاووس (Cepheus) می‌رسیم که درخشان‌ترین ستارهٔ آن الدرامین (Alderamin) است که در عربی بازوی راست معنی می‌دهد و ستارهٔ درخشان بعد از آلدرامین، الفرق (Alphirk) است. ستارهٔ دلتا در قیفاووس، ستارهٔ متغیر معروفی است که درخشندگی آن هر ۵٫۳ روز بین ۴٫۱+ تا ۵٫۲+ تغییر می‌کند. این سه صورت فلکی در اساطیر باستان با هم خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند که آندرومدا شاهدخت اتیوپی دختر قیفاووس و کاسیوپیا (ذات الکرسی) بوده‌است. دو رشته ستارگان آندرومدا را می‌توان به دو پای اسب تشبیه کرد. کاسیوپیا (Cassiopeia) یا تخت‌نشین، ملکهٔ اتیوپی، مادر آندرومدا، طبق افسانه‌ها بر روی تختی نشسته‌است که چندان راحت نیست! و پادشاه اتیوپی پدر آندرومدا، قیفاووس است. اجرام عمقی آسمان ان‌جی‌سی ۲۸۱ سحابی قلب منابع PEGASUS گروه اخترشناسی روجا صور فلکی شمالی صورت فلکی ذات‌الکرسی صورت‌های فلکی صورت‌های فلکی ذکرشده بطلیموس
2800
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D9%86%20%D8%B5%D9%88%D9%81%DB%8C
عبدالرحمن صوفی
ابوالحسن عبدالرحمن صوفی رازی در ۹ محرم ۲۹۱ قمری برابر با ۱۵ آذر ۲۸۲ خورشیدی و ۷ دسامبر ۹۰۳ میلادی (و به روایتی دیگر در ۱۴ محرم ۲۹۱) در شهر ری زاده شد. او استاد ریاضی و ستاره‌شناس برجسته ایرانی سده چهارم بود که در دوران دیلمیان در فارس می‌زیست و برای همیشه شیوه نگاه ما به ستارگان در آسمان را تغییر داد و به عنوان یکی از ستاره شناسان با نفوذترین در جهان شناخته می‌شود، او زندگی خود را به پیشبرد درک ما از ستارگان و صور فلکی اختصاص داد و مشاهدات دقیق او پس از بیش از یک هزاره هنوز معتبر است. وی کتاب صورالکواکب را که نسخه تصحیح شده‌ای از المجسطی بطلمیوس بود، بر اساس مشاهدات رصدی خودش تألیف کرد و در آن موقعیت، رنگ و قدر ۱۰۸۱ جرم سماوی را توصیف کرد. وی نخستین ستاره‌شناسی است که کهکشان آندرومدا را کشف و گزارش رصدی ابر ماژلانی بزرگ را ثبت کرد. بدین ترتیب وی نخستین کسی است که گزارش رصدی اجرام سماوی خارج از کهکشان راه شیری را ثبت نمود. زندگی علمی ‌صوفی رازی در دربار عضدالدوله دیلمی در اصفهان زندگی می‌کرد و کار اصلی او تشریح یافته‌های پیشین یونانیان در علم نجوم و ترجمه آثار آنان به زبان عربی بود. تعیین اندازه نصف النهار شهر شیراز و ابداع علم نورسنجی در ستارگان از دیگر کارهای علمی قابل‌توجه اوست. تاریخ‌نویسان گفته‌اند که عبدالرحمن صوفی مدتی در شیراز به انجام محاسبات نجومی سرگرم بوده‌است. ابوریحان بیرونی نوشته‌است: "رصد دائرةالبروج با وسیله‌ای به قطر ۱۲۳ سانتی‌متر در شیراز انجام شده که آن وسیله را در سازه به‌دست آمده در شهر گور، کار می‌گذاشتند." امیر عضدالدوله دیلمی، صوفی را به سِمت استاد ریاضی و ستاره‌شناسی شهر گور فیروزآباد منسوب کرد. صوفی در رصدخانه شهر گور پژوهش‌های ستاره‌شناسی قابل‌توجهی انجام می‌داد، تا جایی که به شهرت فراوانی رسید. او به ویژه روی کتاب المجسطی بطلمیوس کار کرد و تصحیحات زیادی را بر روی فهرست ستارگان و تخمین‌های مربوط به روشنایی و قدر آن‌ها (میزان درخشندگی) انجام داد که اغلب آن‌ها با آنچه بطلمیوس محاسبه کرده بود تفاوت چشمگیری داشت. او در سفری که به یمن داشت موفق شد ابر ماژلانی بزرگ را که از اصفهان قابل رویت نبود، ببیند و از آن با نام البکر در آثارش یاد کرده‌است. این کهکشان را اروپائی‌ها تا قبل از سفر دریائی ماژلان در قرن شانزدهم، ندیده بودند. او سحابی و ستارگان مزدوج را بدون داشتن تلسکوپ کشف کرد و نظریه زمین‌محوری بطلمیوس را اصلاح نمود. کشف سحابی زن به زنجیر بسته در ۹۴۶ میلادی، و سحابی وولپکولا در صورت فلکی روباهک، و کشف چندین سحابی دیگر نیز از کشفیات اوست. عبدالرحمان صوفی در زمینه‌های ریاضیات، هندسه و ستاره‌شناسی کتاب‌های زیادی نوشته‌است و همچنین کتاب صورالکواکب (پیکرهای ستارگان) را هم در زمینهٔ اخترشناسی نوشت. این کتاب به چندین زبان ترجمه شده‌است. صوفی رازی نخستین کسی بود که کهکشان مارپیچی M۳۱ (که درفاصلهٔ ۲٫۹ میلیون سال نوری از زمین قرار گرفته) را با چشم غیرمسلح رصد کرده و مورد مطالعه قرار داد. گزارش صوفی از کهکشان زن برزنجیر و همین‌طور ابر ماژلانی بزرگ، قدیمی‌ترین مدارک موجود از مشاهدهٔ این اجرام آسمانی هستند. عبدالرحمان در عین حال توانست هفت جرم دیگر را به عنوان اجرام غیرستاره‌ای رصد و ثبت کند. بدین ترتیب می‌توان او را نخستین کسی دانست که فهرستی از اجرام غیر ستاره‌ای ارائه داده‌است. در فهرست صوفی رازی اجرام قابل توجهی چون خوشه دوگانه برساوش یا M۴۴ به چشم می‌خورد. عبدالرحمان صوفی با رصدهای پیاپی اعلام کرد که رنگ ستارهٔ شباهنگ (در عربی شعرای یمانی) تغییر نمی‌کند. پیش از او اخترشناسان یونانی مانند سِنِکا و بطلمیوس گفته بودند که این ستاره را به رنگهای گوناگونی دیده‌اند. کتاب صورالکواکب او جدول‌هایی از قدر ستاره‌ها دارد که با دقت تنظیم شده‌اند. در این کتاب همچنین اصلاحی بر روی فهرست‌های قدیمی یونانی صورت گرفت و برای اولین بار صورت‌های فلکی جدیدی چون صورت فلکی ققنوس شناسایی شد که به دلیل عرض جغرافیایی رصدگران یونانی در فهرست‌های آن‌ها نیامده بود. او یکی از بزرگ‌ترین مترجمان آثار نجومی یونانیان باستان (که در اسکندریه قرار داشت) به زبان عربی است و اولین تلاش‌ها را برای برقراری رابطه میان نام‌های کهن ستارگان و صور فلکی در متون نجومی یونانی‌ها و نام‌های باستانی ستارگان و صور فلکی عربی انجام داد، کاری که گاهی بسیار نامرتبط و در مواردی دارای اشتراکات پیچیده بود. عبدالرحمان صوفی در رصدهایش به این نتیجه رسید که صفحه دائرةالبروج نسبت به استوای سماوی مایل است و با توجه به این مسئله توانست طول سال اعتدالی را با دقت بیشتری محاسبه کند. صوفی نصف النهار شهر شیراز را محاسبه کرد. او در رصد ستارگان و تعیین قدر ستارگان (میزان درخشندگی)، رنگ و موقعیت آن‌ها در صور فلکی و یافتن سحابی‌ها و ستارگان دوگانه کوشش فراوان نمود و نتایج کارش را به دقت در مورد هر صورت فلکی پیاده‌سازی کرد. در مجموع توانست کاتالوگی از ۱۰۱۸ ستاره همراه با ویژگی‌های رصدی آن‌ها تهیه کند. سپس به تهیه دو طرح از هر صورت فلکی پرداخت: طرح اول، شکل صورت فلکی را آنچنان که ناظری از بیرون کره آسمان می‌توانست ببیند نشان می‌داد و طرح دوم نمای صورت فلکی را آن طور که رصدگر از درون کره سماوی می‌بیند نمایش می‌داد (یعنی همان شکلی از صورت فلکی که ما از زمین و در حالت عادی می‌بینیم). ساخت این چنین مدلی از کره آسمان و مشخص کردن مواضع دقیق اجرام سماوی بر روی آن کاری منحصربه‌فرد است. هم‌اکنون این پلانتاریوم (آسمان نما) در موزه شهر قاهره نگهداری می‌شود. صوفی همچنین کاربردهای بسیار زیادی برای اسطرلاب پیدا کرد که یافته‌هایش در آثار به جا مانده از او مکتوب باقی مانده‌است. او در سال ۹۸۴ کتاب معروفش را که صورالکواکب ((Book of fixed stars نام دارد به رشته تحریر درآورد و در آن بسیاری از کارهایش را همراه با تصویر تشریح کرد. در این کتاب او ستارگان را با نام‌های عربی‌شان مشخص کرده و جدولی از قدرهای دقیق ستارگان هر صورت فلکی و نمای صورت فلکی ارائه کرده‌است. در توصیفات و تصاویری که از صورت فلکی آندرومدا کشیده‌است به یک ابر کوچک اشاره نموده که در حقیقت همان کهکشان آندرومدا یا ۳۱M است. البته ظاهراً منجمان اصفهانی سال‌ها قبل از صوفی به حضور آن «ابر» در صورت فلکی آندرومدا پی برده بودند. صوفی در صورالکواکب به ۹ جرم زیر اشاره کرده و آن‌ها را «سحابی» قلمداد کرده‌است: خوشه دوتائی X&H یا ۸۶۹/۸۸۴ NGC (خوشه باز) خوشه کندو یا ۴۴M (خوشه باز) در صورت فلکی خرچنگ ۷M (خوشه باز) در صورت فلکی عقرب ستارگان نو ـ ۱ و نو ـ۲ در صورت فلکی قوس ستارگان لاندا، فی ـ ۱ و فی ـ ۲ در صورت فلکی جبار خوشه چوب لباسی یا ۳۹۹ Cr (خوشه باز) در صورت فلکی سهم کهکشان آندرومدا یا ۳۱ M در صورت فلکی آندرومدا ۲۳۹۱ IC (خوشه باز) در صورت فلکی بادبان ۲۶۶۹ NGC (خوشه باز) در صورت فلکی بادبان در اروپا مشاهدات صوفی تا زمان اختراع تلسکوپ ناشناخته باقی‌مانده بود، طوری‌که سیمون ماریوس (Simon Marius) سحابی آندرومدا (کهکشان آندرومدا) را در سال ۱۶۱۲ و با یک تلسکوپ معمولی مجدداً کشف کرد. هویت ایرانی نام علمی عبدالرحمان صوفی در کتاب‌های اروپایی باعنوان «Azophi» یا «Azophi Arabus» آمده‌است و برخی از منابع غربی او را عرب معرفی کرده‌اند. در دانشنامه اخترشناسی آکسفورد (چاپ ۲۰۰۲) که به سرپرستی پاتریک مور تدوین شده، آمده‌است: «صوفی رازی در ایران به دنیا آمد و در ایران هم زندگی کرد.» البته کتاب صورالکواکب را به زبان عربی نوشته که این دلیل بر عرب دانستن او نمی‌شود. چرا که در آن زمان برای حفظ اثر علمی باید به عربی می‌نوشتند. کتاب «صور الکواکب الثابته» بعدها توسط خواجه نصیرالدین طوسی (سازندهٔ رصدخانه مراغه در ۷۵۰ سال پیش) به فارسی ترجمه شد. در کتاب تاریخ نجوم اسلامی نوشتهٔ آلفونسو نلینو و ترجمهٔ احمد آرام تعریفی از اعراب ارائه شده‌است. نویسنده در این کتاب معتقد است که منظور از اعراب، تمام کسانی هستند که در ممالک اسلامی با زبان عربی کار می‌کردند یعنی می‌نوشتند، می‌خواندند و غیره. چه عرب، چه ایرانی، چه اندلسی و چه مسلمان و مسیحی با این تعریف می‌توانند از اعراب و عربی‌زبان محسوب شوند. بزرگداشت انجمن بین‌المللی نجوم به پاس تجلیل از خدمات علمی صوفی، یکی از دهانه‌های ماه را به نام او ثبت نمود: دهانه صوفی (Azophi) در عرض جغرافیائی ۱٫۲۲ درجه جنوبی و ۷٫۱۲ شرقی واقع شده و ۴۷ کیلومتر قطر دارد. سیارک ۱۲۶۲۱ الصوفی به افتخار او نام‌گذاری شده‌است. از سال ۱۳۸۵ خورشیدی انجمن نجوم ایران-شاخه آماتوری به پیشنهاد منوچهر آرین رقابتی رصدی را به یاد بود این رصدگر بزرگ ترتیب داده‌است که مشابه با رقابت ماراتن مسیه، رصدگران باید در طول یک شب ۱۲۴ جرم غیرستاره‌ای از جمله اجرام صوفی (به جز ابر ماژلانی که از ایران قابل رصد نیست) را رصد کنند. دومین رقابت رصدی صوفی از سوی شاخه آماتوری انجمن نجوم ایران و با همکاری و حمایت استانداری سیستان و بلوچستان و سازمان‌های رسمی استان و جمعیت منجمان مهبانگ در دامنه‌های تفتان برگزار شد. در موزه قاهره، یک کره ستاره‌شناسی از جنس نقره که شاهکاری است از صوفی، نگه‌داری می‌شود. در ۷ سپتامبر ۲۰۱۶ مصادف با ۱۱۱۳مین سالروز تولد عبدالرحمن صوفی و به افتخار او و در بزرگداشت شخصیت علمی او، موتور جستجوی گوگل گوگل دودل صفحه اصلی خود را در کشورهای عربی و شمال آفریقا تغییر داد. درگذشت این منجم بزرگ در ۸ محرم سال ۳۷۶ هجری قمری برابر با ۲۵ مه ۹۸۶ میلادی در شهر شیراز دیده از جهان فروبست و در همان شهر به خاک سپرده شد. جستارهای وابسته ابوالفتح منوچهر خان کتاب صورالکواکب اختراع های دوران طلایی اسلام دارالحکمه پانویس منابع https://web.archive.org/web/20110906062302/http://www.chn.ir/News/?section=2&id=33585 اخترشناسان اسلام قرون وسطی اخترشناسان اهل ایران اخترشناسان فارسی‌زبان قرون وسطی اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی) اهالی ری درگذشتگان ۹۸۶ (میلادی) درگذشتگان در شیراز زادگان ۹۰۳ (میلادی) ساعت‌سازان ستاره‌شناسان سده ۱۰ (میلادی) مترجمان یونانی-عربی مسلمانان سده ۱۰ (میلادی)
2807
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%BE%DB%8C
نپی
نُپی یا نِبی نام پارسی قرآن است. نپی را به فتح و کسر نون هم گفته‌اند. نپی‌جو را قرآن‌پژوه و دانشجوی قرآن و علوم قرآنی می‌نامند. ریشهٔ نپی، چند پند بوده که به مرور زمان به نپی مبدل شده است. در پارسی میانه واژه نیبگ (nibeg) واژه رایجی به معنی کتاب در کل بوده‌است (در معنی سنگ‌نوشته یک‌بار به‌کار رفته است.). در پارسی نو واژه نِبی یا نُبی به معنی قرآن تحول‌یافته همین واژه پارسی میانه است. همانگونه که مسیحیان از آغاز کتاب انجیل را bible به معنی کتاب نامیدند ایرانیان نیز قرآن را در زبان خود نبی یعنی کتاب نام نهادند. پانویس منابع محمدتقی راشدمحصل، کتیبه‌های ایران باستان، ص ۱۳. لغتنامه دهخدا رجب‌علی مظلومی، علوم قرآنی. فصلنامه ترجمان وحی، چاپ قم. نشریه موسسه پژوهشگران جوان نانو قرآن
2808
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D8%A8%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86
شهرستان آب‌شوران
شهرستان آب‌شوران (در آذری: آبشِرون) (به ترکی آذری Abşeron) نام شبه جزیره و بخشی در جمهوری آذربایجان است که در شبه‌جزیره آب‌شوران واقع شده‌است. آب‌شوران دارای تأسیسات نفتی است و تولید فرآورده‌های نفتی باعث رشد اقتصادی منطقه گردیده‌است. این شبه جزیره ۶۰ کیلومتر به سمت شرق در دریای خزر پیشروی دارد و عرض شبه جزیره به ۳۰ کیلومتر می‌رسد. نام آبشوران پارسی است و به معنای آب‌های شور است. بسیاری از نام‌های مناطق مختلف آذربایجان دارای ریشه فارسی هستند و این امر به علت سابقه حاکمیت ایران بر منطقه قفقاز می‌باشد که در دوران قاجار رو به افول نهاد. آب‌شوران به سبب وجود تاکستان‌ها و باغ‌های میوه و انجیر شهرت فراوانی دارد. آبشوران در امتداد شرقی رشته کوه قفقاز قرار دارد به همین سبب دارای تپه ماهورهای فراوان و همچنین دریاچه‌های نمک است. آب‌شوران جمعیتی بالغ بر ۹۰۰۰۰ نفر دارد و مساحت آن ۱۳۶۰ کیلومتر مربع است. مرکز بخش شهر خردلان است. مردم آبشوران از تبار پارسی (تات) هستند. و تا حدود سال ۱۹۲۰ (میلادی) بیشینهٔ آنها به زبان پارسی و گویش تاتی اران سخن می‌گفتند. تات‌های اران، که خود را پارس می‌نامند. از زمان ساسانیان در جزیره آبشوران و دیگر مناطق اران سکونت دارند. زبان آن‌ها از شاخه پارسی‌تبار (زبان‌های جنوب خاوری ایرانی) است. این گروه را نباید با تات‌های ایران که زبانی از شاخه ایرانی شمال غربی دارند اشتباه گرفت. در سرشماری‌های جمهوری آذربایجان تات‌ها را جزو قومیت آذربایجانی به‌شمار می‌آورند. منابع ویکی‌پدیای انگلیسی تات‌های قفقاز زبان فارسی در قفقاز شهرستان‌های جمهوری آذربایجان
2809
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D8%AE%20%28%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C%29
آرتساخ (استان تاریخی)
آرتْساخ نام دهمین استان ارمنستان بزرگ بود. تاریخ‌نگاران و جغرافی‌دانان نامداری همچون پلینیوس( کتاب تاریخ طبیعی )، بطلمیوس( کتاب جغرافیا )، پلوتارک( کتاب بیوگرافی تطبیقی ) و دیون کاسیوس( کتاب دانسته‌های نویسندگان یونان باستان و لاتین دربارهٔ سکوتیا و قفقاز ) همگی در آثار خود تأکید داشته‌اند که رود کورا مرز میان ارمنستان و آلبانیای قفقاز( آران یعنی سرزمینی که امروزه جمهوری آذربایجان نامیده می‌شود ) بوده‌است و آرتساخ( قره‌باغ ) در سمتی از این رود قرار دارد که جزئی از ارمنستان بوده‌است. در ارمنستان سده‌های میانه آرتساخ را «سیونیک کوچک» و تْساودِک نیز می‌نامیدند. منطقه‌ای که در طی یک سدهٔ اخیر به نام منطقه ی خودمختار قره‌باغ کوهستانی، یا امروز جمهوری قره‌باغ کوهستانی یا جمهوری آرتساخ معروف است در واقع شامل بخش‌هایی از استان‌های آرتساخ، سیونیک و اوتیک است و بخش بزرگی از آن در استان آرتساخ واقع می‌باشد. نام‌گذاری نام آرتساخ در سنگ‌نبشته های اورارتو( دوران پادشاهی آیرارات، اوشاکان کنونی ) به صورت‌های آرداخونی یا اوردخینی و اوردخه قید شده‌است که نام آرتساخ از آن مأخوذ است و سرزمینی به این نام در هزارهٔ اول پیش از میلاد جزو پادشاهی آیرارات و سپس یرواندیان( دودمان اروندی ) قرار داشت. استرابون در( کتاب جغرافیای ) خود قسمت سمت راست رود کورا( محل کنونی قره‌باغ ) را با نام ارخیستینا( Orkhistene ) به عنوان یک استان هایک بزرگ( ارمنستان بزرگ )-( ارمنستان = هایاستان ) دانسته که به خاطر سوارکارانش شهرت داشته‌است. این منطقه از سدهٔ ۱۳ میلادی با نام خاچن شهرت داشت و از سدهٔ ۱۸ میلادی نیز نام ارمنستان کوچک و به همراه استان اوتیک نام سرزمین دور ارمنی برای آرتساخ به کار می‌رفته‌است. نام ( قره‌باغ ) برای نخستین‌بار در سدهٔ ۱۴ میلادی براساس نام‌گذاری پارسی برای این منطقه به کار رفت. در واقع دشت‌های این منطقه با نام باغ سفید و بخش کوهستانی آن با نام باغ سیاه نامیده می‌شد که بعدها در نزد ترک‌زبانان به قره‌باغ باغ سیاه تغییر یافت. درباره ی معنی این نام نظرات متعددی وجود: نام قره‌باغ را ارمنیان نخستین‌بار توسط تُوْما یا توماس مِتسوپتسی به‌کار برده اند. مفهوم این نام را نخستین‌بار هوانیسیک زارتسی در سدهٔ ۱۶–۱۷ میلادی به صورت «باغ سیاه» بیان کرد. قره‌باغ ترجمهٔ لغوی آرتساخ است که آر( سوخته ) + تساخ( جنگل، درخت ) یعنی جنگل سوخته یا سیاه می‌باشد. آرتساخ به معنی« سرزمین جنگی خدای آر » تاریخ باستانی آرتساخ قره‌باغ کوهستانی پس از سقوط دولت باستانی اورارتو: همانگونه که اشاره کردیم اورارتوهای التصاقی زبان، به احتمال زیاد پدر ملت امروزی چچن‌ها می‌باشند. اورارتوهای مسیحی آلبان در قفقاز جنوبی دولت تشکیل داده و این ناحیه جزو دولت آلبان گردید. پس از گذشت چندین سده دولت مسیحی آلبان پس از حملهٔ اعراب و اشغال این ناحیه‌ها توسط سپاه اسلام مسلمان شدند. پس از گذشت چندین سال، بیشتر مردم این نواحی مسلمان گشته و آیین مسیحی را رها کرده و به اسلام گرویدند؛ و بقیهٔ این مسیحیان در میان ارمنیان آسمیله گشته و حل شدن و بنا به روایتی بیشتر ارامنه امروز از نسل آن مردم مسیحی هستند و پس از مسلمان شدن ناحیه، چندین سلسلهٔ مسلمان محلی در قفقاز حکومت کردند ولی مهم‌ترین و بزرگ‌ترین این‌ها دولت شیروانشاهان بودند و پس از این‌ها هم سایر سلسله‌های ترک‌تبار مسلمان مثل سلجوقیان، آق‌قویونلوها، قره‌قویونلوها، صفویان، و قاجاریان بر این منطقهٔ تاریخی حکومت کردن بیش از هزاران سال این نواحی و نواحی اطراف در حاکمیت مسیحیان و مسلمانان بوده‌است. تاریخ سیاسی آرتساخ طی سال‌های ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ میلادی و پس از استقلال کشورهای منطقهٔ قفقاز، شورای محلی ارمنیان آرتساخ ادارهٔ آنجا را بر عهده گرفتند. یکی از اهداف شورای ملی الحاق آرتساخ به اولین جمهوری ارمنستان بود. در آن تاریخ در جمهوری آذربایجان حزب مساوات حاکم بود. مساواتیان آذری تمام همت خود را به کار می‌بردند تا آرتساخ را به کشور خود ملحق کنند اما موفق نمی‌شدند. آذری‌های ماورای ارس و ترکان عثمانی به انتقامجویی برخاستند و دست به قتل‌عام و کشتار شوشی زدند. پس از تماس‌های پنهانی جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی با مسکو و دخالت ترکیه، آذربایجان ادعای مالکیت منطقهٔ آرتساخ (قره‌باغ کوهستانی) را نیز مطرح کرد. در پی این ادعا ساکنان منطقه به مخالفت برخاستند. در اول ژوئیهٔ ۱۹۲۱م، حزب کمونیست (بلشویک) کشورهای قفقاز، در نشستی مخصوص، مشکلات ایجاد شده در منطقه را به شور و مشورت گذاشت و در ۴ ژوئیه طی نظرخواهی‌ای شفاف، تصمیم گرفته شد که منطقهٔ قره‌باغ کوهستانی جزو ارمنستان شود، لیکن در پایان همان روز نریمان نریمانف، درخواست کرد که به دلیل اهمیت موضوع تصمیم نهایی به روز بعد موکول شود. درست یک روز بعد، بنابر تمایل شخصی ژوزف استالین و بدون در نظر گرفتن رأی شورای حزب کمونیست قفقاز، با شرط خودمختاری ملی، منطقهٔ آرتساخ به آذربایجان شوروی واگذار شد. البته، حق خودمختاری ملی منطقه نیز بعدها از سوی کشور آذربایجان نقض شد. پس از قره‌باغ کوهستانی بخش‌های کاملاً ارمنی‌نشینی از نواحی شرق و جنوب منطقه مخصوصاً منطقهٔ شاهومیان در دوران تاریخ متعلق به آرتساخ و جزئی از ملیک‌های قره‌باغ بودند، نیز جدا و به حدود مرزی کشور آذربایجان شوروی متصل شدند. پایتخت آرتساخ شهر استپاناکرت انتخاب شد. در زمان جنگ جهانی دوم ۴۵ هزار تن از اهالی آرتساخ به جنگ فراخوانده شدند که تقریباً نیمی از آن‌ها هرگز برنگشتند. چه پیش و چه پس از جنگ، منطقه از پیشرفت و ترقی بازماند و در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی هیچگونه اقدام مثبتی صورت نگرفت. از نیمه‌های ۱۹۸۰ میلادی زمزمه‌های اصلاحات نو نه تنها در کل اتحاد جماهیر شوروی بلکه در ارمنستان و آرتساخ نیز موجب خیزش مردم شد. نمایندگانی از سوی مردم آرتساخ به مسکو رفتند و تقاضای خود را مبنی بر احیای حقوق و اختیارات خود در شورای مرکزی حزب کمونیست شوروی مطرح کردند. در ۱۳ فوریهٔ ۱۹۸۸ میلادی هزاران تن از مردم در استپاناکرت تجمع کردند و از مسئولان حزب کمونیست جدایی منطقه را از آذربایجان شوروی و الحاق آن را به ارمنستان خواستار شدند. در ۲۰ فوریه، نمایندگان مجلس مردمی منطقهٔ آرتساخ طی نشستی فوق‌العاده به صورت یکپارچه تصمیم گرفتند: «با توجه به درخواست مردم آرتساخ از شورای مرکزی آذربایجان شوروی و ارمنستان تقاضا می‌شود با درک احساسات عمیق و حقوق پایمال شدهٔ مردم در طی سالیان گذشته جدایی از کشور آذربایجان شوروی و الحاق مجدد به کشور مادری، ارمنستان، تحقق بخشیده شود». این درخواست مردم آرتساخ بازتاب گسترده‌ای یافت و با استقبال ارمنیان در ارمنستان و جهان رو به رو شد اما حزب کمونسیت مسکو آن را توطئهٔ عده‌ای ملی‌گرای افراطی عنوان کرد. این تصمیم شتابزده و بی‌اساس مسکو سبب خشم، انزجار و اعتراض گستردهٔ ارمنیان شد و به موجب آن مردم دست به اعتصاب‌ها و مخالفت‌های سراسری و گسترده زدند. در ۲۸ فوریه، میخائیل گورباچف، طی بیانیه‌ای خطاب به مردم ارمنستان و آذربایجان اعلام کرد که در منطقهٔ کوهستانی طی سالیان متمادی مشکلات، مسائل فراوان و نواقص بسیاری بر روی هم انباشته شده و باعث بروز مشکلات کنونی شده. به این ترتیب، برای نخستین‌بار، رهبران اتحاد جماهیر شوروی به موضوع آرتساخ پرداختند. گورباچوف مردم دو کشور را به آرامش و بلوغ سیاسی و برگشت به زندگی عادی دعوت کرد. این اقدام از سوی ارمنیان با خوشبینی و امید به آینده پذیرفته شد. اعتصابات پایان یافت و مردم به سرکارهای خود بازگشتند و قرار شد خسارات برجای مانده از اعتراضات نیز جبران شوند. اما این بلوغ سیاسی در آذربایجان روندی برعکس داشت و به گونه‌ای دیگر تعبیر شد. آذری‌های ماورای ارس کشتار سومقاییت را پی‌ریزی کردند و در نتیجه تعداد زیادی از مردم قتل‌عام شدند. پس از واقعهٔ سومقاییت، فرار ارمنیان از دیگر شهرهای آذربایجان شروع و پس از مدت کوتاهی به مهاجرت دسته جمعی تبدیل شد. در ۱۸ ژوئیههٔ ۱۹۸۸م، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی طی نشستی با مسئولان آذربایجان، ارمنستان و آرتساخ به این نکته اشاره کرد که مطابق قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی تغییر مرزها امکانپذیر نیست و بدین ترتیب مسئلهٔ (حق تعیین سرنوشت ملت‌ها) به (تغییر مرزها) تعبیر شد. در پی این بیانیه تعدادی از مأموران امنیتی مسکو به آرتساخ فرستاده شدند ولی اوضاع منطقه همچنان متشنج بود و افزون‌بر آن حملاتی نیز از سوی باکو به مردم مناطق مرزی ارمنستان و آرتساخ صورت می‌گرفت. در روزهای پایانی ۱۹۸۸ میلادی، قتل‌عام گنجه ارمنیان شروع شد. در ۱۲ ژانویهٔ ۱۹۸۹ میلادی، مجلس عالی شوروی کلیهٔ مسئولان رده بالای آرتساخ را از کار برکنار کرد و به جای آن‌ها کمیتهٔ مخصوص ادارهٔ منطقه را، تحت نظر وولسکین، بر عهده گرفت. کمیتهٔ مزبور اقداماتی اصلاحاتی در منطقه در پیش گرفت و رفت‌وآمد به ارمنستان برخلاف گذشته وضع بهتری یافت ولی مسئولان باکو با ایجاد مزاحمت مانع شکل‌گیری امور منطقه می‌شدند. طی سیزدهم الی نوزدهم ژانویهٔ۱۹۹۰ میلادی، جبههٔ ملی آذربایجان ماورای ارس، با کسب اجازه از مسئولان مملکتی، کشتار و قتل‌عام اهالی ارمنی آذربایجان را بار دیگر تدارک دیدند. کشتار ارمنیان، مصادرهٔ اموال آن‌ها و دیگر اقدامات آذربایجان در مقابل چشمان نیروهای دولتی، انتظامی و ارتش شوروی و بدون دخالت و ممانعت آنان صورت پذیرفت. مسئولان روسی تنها هنگامی که متوجهٔ کودتای آذربایجان شدند نیروهای خود را وارد شهر کرده و حکومت نظامی اعلام کردند. این وضعیت (حکومت نظامی) بدون هیچ دلیل موجهی در آرتساخ نیز اعمال شد. در اوایل ۱۹۹۱ میلادی، نمایندگانی از سوی مجلس اروپا، روسیه و ارمنستان آمادگی خود را برای بازدید از مناطق مورد مناقشه اعلام کردند ولی مسئولان باکو مانع ورود آن‌ها به منطقه شدند. در فوریهٔ ۱۹۹۱ میلادی، به دستور حیدر علی‌اف، حکم سکونت ساکنان آذربایجان در آرتساخ صادر شد و از سوی دیگر شدت حملات آذربایجان به روستاهای آرتساخ و اسارت و انتقال اهالی آن به مناطق نامعلوم بیشتر شد. در طی ماه‌های آوریل و مه، نیروهای آذربایجان با کمک نظامیان شوروی، منطقهٔ گِداشِن و تمام نواحی آن را پس از کشتار و کوچاندن اهالی به تصرف خود درآوردند. در ۳۰ اوت ۱۹۹۱ میلادی، دولت آذربایجان استقلال خود را از اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد. قره‌باغ کوهستانی هم با استناد بر حقوق خود و مطابق قانون اساسی، در ۲ سپتامبر ۱۹۹۱ میلادی، موجودیت خود را به‌طور رسمی اعلام داشت و در ۱۰ دسامبر همان سال، در پی مراجعه به آرای عمومی و رأی اکثریت قاطع مردم آرتساخ، استقلال آرتساخ/قره‌باغ کوهستانی تأیید شد. جغرافیای طبیعی و جمعیتی آرتساخ جغرافیای طبیعی آرتساخ پهنهٔ آرتساخ بالغ بر ۴٬۴۰۰ کیلومتر مربع و ارتفاع متوسط آن از سطح دریا ۱٬۱۰۰ متر است و در جنوب شرقی کوه‌های قفقاز قرار دارد. از شرق فلات آرتساخ تا نقطهٔ تلاقی رودهای کورا و ارس در دشت آرتساخ کشیده می‌شود. رودهای پرآب کوهستانی آرتساخ در طول میلیون‌ها سال پهنهٔ فلات آرتساخ را به جلگه‌های زیبا و دره‌های عمیق بدل ساخته‌اند. از این میان می‌توان جلگه رودهای ایشخاناگد، واراندا، خوناشن، تارتار را نام برد. رشته‌کوه‌های آرتساخ در سراسر غرب آرتساخ از شمال تا جنوب کشیده شده‌است، کوه‌های گیامیش (۳٬۷۴۰ متر) مُراو (۳٬۳۴۳ متر) در شمال و قله‌های گیرس بزرگ (۲٬۷۲۵ متر) و دیزاپایت (۲٬۴۸۰ متر) در جنوب واقع‌اند. کوه‌های آرتساخ پوشیده از جنگل هستند. آرتساخ دارای آب و هوای معتدل است و میانگین دمای سالانهٔ آن ۱۰+ درجه سانتی‌گراد می‌باشد، ژوئن گرم‌ترین ماه (دمای متوسط ۲۱+ درجهٔ سانتی‌گراد) سال است. گرم‌ترین نواحی عبارتند از: مارتاکرت و مارتونی. در ماه ژانویه میانگین دما بالغ بر ۱٫۲- درجهٔ سانتی‌گراد و در فوریه ۰٫۶- درجه است. سردترین ناحیه در حوالی رشته‌کوه مُراو واقع است. بارندگی سالانه میان ۲۵۰ تا ۸۳۰ میلی‌متر است. در آرتساخ میوههایی چون انگور، انار، بادام، توت، آناناس و غیره وجود دارد. در نواحی پست چون مارتاکرت و مارتونی خاک نیمه‌بیابانی، خاکستری و قهوه‌ای و در غرب به رنگ قهوه‌ای تیره وجود دارد. در منطقه حدود دو هزار گونه گیاهی موجود است. ۳۵ درصد از پهنهٔ آرتساخ را جنگل پوشانده‌است. در نواحی پست و دشت‌ها بز وحشی و در نی‌زارها گراز وجود دارد. در جنگل‌ها خرس خاکستری، گرگ، گربهٔ دشتی، روباه، خرگوش و غیره زندگی می‌کنند. غاز وحشی، اردک، بلبل، شاهین، باز (پرنده)، کرکس، جغد و غیره از پرندگان منطقه می‌باشد. در آرتساخ معادن روی، مس، قلع، آهن و همچنین معادن سنگ‌هایی چون سنگ مرمر، آهک، انواع سنگ خارا، سنگ آذرین، آندزیت و نیز آب‌های معدنی که از دیرباز مشهور بوده‌اند، وجود دارد. جغرافیای جمعیتی آرتساخ در پی حملات و لشکرکشی‌های طولانی تارتارها و همچنین مغولان و اعراب در نواحی شرقی استان آرتساخ بارها نواحی آباد ویران شد و روستاهای جدید بنا شده‌اند و به همین علت تارتارها در نواحی شرقی استان آرتساخ اسکان گزیدند و به همین علت ساکنان بومی به نواحی کوهستانی آرتساخ پناه بردند و اقامت گزیده‌اند. بافت جمعیتی آرتساخ همواره دچار تحول بوده‌است. از یک سو ارمنیان در داخل منطقه مجبور به تغییر مکان شده و نیز گروهی هم به کشورهای دیگر مهاجرت کردند، از دیگر سو ارمنیانی هم از سایر نواحی به آرتساخ هجرت نموده‌اند. در کنار این تحولات بافت ملی و قومی دچار تغییرات شده‌است. ترکیب قومیتی و جمعیتی آرتساخ از سال ۱۹۲۱م تا ۲۰۰۵م. ارمنیان آرتساخ دارای لهجهٔ ارمنی ویژه و شیوهٔ پوشاک ویژهٔ خود هستند. ارمنیان آرتساخ در جنگ جهانی اول و دوم شرکت جستند. در جنگ جهانی دوم ۴۵ هزار ارمنی شرکت کردند که ۲۲٬۵۰۰ نفرشان کشته شدند. اقتصاد آرتساخ پیش از دوران شوروی در آرتساخ کارخانه‌های تولیدی بزرگ وجود نداشت، اما کارگاه‌هایی کوچک نساجی میان سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰م کار می‌کرد و مواد اولیهٔ تولیدی را به روسیه، ایران و کشورهای اروپایی صادر می‌نمود. از دیر باز به‌علت وفور توت در روستاها عرق توت تهیه می‌گردید که اهمیت پزشکی و درمانی دارد. از انگور نیز محصولات متعددی با کیفیت بالا تهیه می‌شود. کارگاه‌های درودگری، آهنگری، کفش‌دوزی و پوشاک و سفالگری کار می‌کردند. صنایع زیتون نیز وجود داشت. تقریباً در تمام روستاها آسیاب کار می‌کرد. تنها نیروگاه برق آرتساخ بیش از دوران شوروی در شهر شوشی واقع بود. (به قدرت ۳۰ کیلووات) فعالیت‌های کشاورزی شامل زراعت غلات، باغداری و دامداری بود. صنعت پایهٔ اصلی صنعت آرتساخ/قره‌باغ کوهستانی در دوران شوروی گذاشته شد که صنعت برق، صنایع سبک، مصالح و محصولات برقی است. در منطقه سه نیروگاه برق‌آبی بنیانگذاری شد. در دههٔ ۱۹۷۰ کارخانهٔ محصولات الکتریکی در استپاناکرت بنا شد. ابریشم منطقه از دیرباز معروف بود و مواد اولیهٔ کارخانه سایر جاها از اینجا تأمین می‌گردید. از دیگر صنایع آرتساخ را می‌توان به: صنایع پنبه و بافندگی، کارخانه‌های دوزندگی و قالی‌بافی، صنعت غذایی، صنعت چوب و استخراج و تولید مصالح ساختمانی را می‌توان نام برد. کشاورزی سطح زمین‌های کشاورزی قره‌باغ کوهستانی بالغ بر ۴۴۰ هزار هکتار است که ۲۱۵٬۵۰۰ هزار هکتار را مزرعه تشکیل می‌دهند. محصولات کشاورزی را می‌توان به: استخراج و استحصال روغن از دانه‌های روغنی، هندوانه، پیاز، سیب زمینی و انواع میوه را می‌توان نام برد. آرتساخ امکانات وسیعی از نظر دامداری در اختیار دارد. ۱۱۷ هزار هکتار مرتع و ۳٬۵۰۰ هکتار چمن‌زار طبیعی در اختیار داشت. در سال ۱۹۸۷م تعداد گوسفندان منطقه به ۲۶۵ هزار رأس می‌رسید و تعداد خوک در سال‌های ۱۹۸۰م چیزی بالغ بر ۸۵ هزار بود. سابقاً ۴۰ درصد از گوشت خوک جمهوری آذربایجان را آرتساخ تأمین می‌کرد. پرورش کرم ابریشم و زنبور عسل و پرورش اسب از مهم‌ترین فعالیت‌های دامپروری آرتساخ می‌باشد. حمل و نقل استپاناکرت توسط جادهها به مراکز مناطق مرتبط است لیکن بخش بزرگ آن‌ها در وضعیت نامطلوبی قرار داشتند بعد از جنگ قره‌باغ، توسط جماعت ارمنیان پراکنده با جمع‌آوری پول توانستند بسیار از جاده‌ها را تعمیر نمایند. میان سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۵م حجم بارهای حمل شده ۱٬۴۶۷ هزار تن رسیده‌است. راه‌آهن استپاناکرت به شهرستان آقدام به طول ۲۵ کیلومتر نیز نقش مهمی ایفا نمود. فرودگاه استپاناکرت پروازهایی میان این شهر و شهرهای ایروان و باکو و گنجه انجام می‌گرفت. در سال‌های اخیر فرودگاه از فعالیت بازایستاد اما در اوایل سال ۱۹۹۵ مجدداً آماده بهره‌برداری گردید. استان‌ها و مناطق مسکونی آرتساخ آرتساخ از نظر اداری به هفت منطقه تقسیم شده‌است: استان شاهومیان استان مارتاکرت ۳. استپاناکرت از سال ۱۹۸۷م به آسکران تغییر نام یافت استان آسکران استان مارتونی استان هادروت شوشی استان کاشاتاق استپاناکرت در بخش مرکزی قره‌باغ کوهستانی واقع استو پایتخت آرتساخ می‌باشد. تا سال ۱۸۴۷م وارارآکن (به معنی چشمهٔ روان و جوشان) نام داشت. وسعت آن ۰٫۹ هزار کیلومتر مربع و جمعیت آن در سال ۱۹۸۷م ۱۹٬۱۰۰ نفر بوده‌است. در سال ۱۹۸۰م در این منطقه ۵۱ روستا وجود داشت که از این میان ۴۶ روستای آن ارمنی بوده‌است. روستاهای ارمنی مانند: «نوراگیوغ (تاریخ بنا سدهٔ ۱۹م)، پاروخ (سدهٔ ۹م)، خان‌آباد (سدهٔ ۱۷م)، آرتساخاشن (سدهٔ ۳م)، ناخیجوانیک (سدهٔ ۱۵م) را می‌توان نام برد.» استان مارتاکرت بزرگ‌ترین منطقهٔ آرتساخ است با ۱٫۷ هزار کیلومتر مربع وسعت. از نظر تاریخی معماری باستانی ارمنی از اهمیت خاصی برخوردار است به‌طوری‌که از ۲٬۷۶۵ اثر تاریخی کشف شده در قره‌باغ کوهستانی تعداد ۱٬۱۰۰ اثر در این منطقه واقع است. در منطقهٔ مارتاکرت ۶۱ روستا وجود دارد که ۵۴ روستا ارمنی‌نشین و ۷ روستا آذری بوده‌است. جمعیت در سال ۱۹۸۷م ۴۵٬۳۰۰ نفر بود که ۹۸درصد آن ارمنی بودند. روستاهای ارمنی مانند: «مارگوشاوان (تاریخ بنا سدهٔ ۱۹م)، توناشن (سدهٔ ۱۸م)، یارمجا (سدهٔ ۱۲م)، آراجازور (سدهٔ ۱۰م) را می‌توان نام برد.» استان مارتونی دارای وسعت ۰٫۸ هزار کیلومتر مربع و بخشی از ولایت قدیمی واراندا را تشکیل می‌دهد. دارای ۳۵۳ بنای تاریخی معماری ارمنی است که صومعه آماراس (سدهٔ ۵م) یکی از قدیمی‌ترین آن‌ها می‌باشد. جمعیت مارتونی در سال ۱۹۸۷م بالغ بر ۲۵٬۴۰۰ نفر بوده که ۹۰درصد آن‌ها ارمنی بودند. در این منطقه ۴۰ روستا و شهرک وجود دارد. روستاهای ارمنی مانند: «چارتار (تاریخ بنا سدهٔ ۴م)، کاراهونج (سدهٔ ۶م)، هاتسی (سدهٔ ۵م)، موشکاپات (سدهٔ ۳م)، نورشِن (سدهٔ ۳م) را می‌توان نام برد.» استان هادروت دارای وسعت ۰٫۷ هزار کیلومتر مربع و پوشیده از جنگل است. در این منطقه ۴۲ روستا وجود دارد و مرکز آن شهر هادروت است. تعداد ۴۸۶ اثر تاریخی در این منطقه یافت شده‌است. روستاهای ارمنی مانند: «تومی (تاریخ بنا سدهٔ ۵م)، خدسابرد (سدهٔ ۴م) را می‌توان نام برد.» شوشی دارای وسعت ۰٫۷ هزار کیلومتر مربع و ۱۵۲ اثر تاریخی وجود دارد در سال ۱۹۸۷م این منطقه شامل ۲۷ روستا و یک شهر بود. کشتار شوشی واقعی بود که توسط نیروهای آذربایجانی ضد ارامنه صورت گرفت. منطقه شوشی در سال ۱۹۸۷م ۲۰ هزار جمعیت داشت که ۱۳٬۵۰۰ نفر در شهر شوشی اسکان داشتند مابقی در روستاها زندگی می‌کردند. یکی از روستاهای قدیمی منطقه روستای کارین تاک ارمنی‌نشین می‌باشد که در سال ۱۹۸۷م ۵۸۰ نفر جمعیت داشت. روستای بِردازور در سال ۱۹۸۹م ۲۰۱ نفر جمعیت داشت که ۱۹۶ نفر آن در جنگ جهانی دوم شرکت کردند و ۶۲ نفر کشته شدند. یکی از معروف‌ترین آثار تاریخی دژ شوشی به نام شیکاکار در سدهٔ ۹ میلادی می‌باشد که سمباتیان بر سپاه اعراب پیروز شد. فرهنگ آرتساخ منطقهٔ آرتساخ یکی از غنی‌ترین مناطق سرزمین ارمنستان از نظر وجود بناها و اماکن مذهبی است. در بخش‌های مرکزی و مناطق دیگر در طی سده‌های میانه بدون وقفه در زمینه‌های تعلیم، تحصیل، نگارش و انتشار ادبیات مذهبی و زبان و فرهنگ ارمنی بسیار فعال بوده‌اند. جستارهای وابسته فرهنگ آرتساخ تاریخ ارمنستان ملیک‌های قره‌باغ پانویس منابع https://artsakhlib.am/2018/06/06/տեղեկատու-լղհ-վարչատարածքային-միավո/ منابع به زبان فارسی: آرتساخ ـ قراباغ در گذرگاه تاریخ، نویسنده: آنوشیک ملکی، فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره ۵۶ - سال پانزدهم - تابستان ۱۳۹۰ بحران قره باغ، کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ قفقاز در تاریخ معاصر، نویسنده: ریچارد جی. هوانسیان ترجمه توسط: کاوه بیات و بهنام جعفری قره باغ در چشم‌انداز تاریخ، بهراد، عبدالاحد، گردآورنده و مترجم (پدیدآور) بررسی پیمان مسکو (۱۶ مارس۱۹۲۱م) طبق حقوق بین‌الملل، نویسنده: آرا پاپیان، مترجم: تالین بندری، فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره ۵۵ - سال پانزدهم - بهار ۱۳۹۰ Ancient and medieval sources about Artsakh books History of Artsakh Brief History of Artsakh (Nagorno-Karabakh) The Armenians: A People in Exile (London: Allen and Unwin, 1981) Robert H. Hewsen. "The Kingdom of Artsakh", in T. Samuelian & M. Stone, eds. Medieval Armenian Culture. Chico, CA, 1983 Claudius Ptolemaeus. Geography Pliny the Elder, Naturalis Historia Paulys Real-Encyclopädie der Classischenen altertums nissenschaft. Erster Band. Stuttgart 1894". p. 1303 Nicholas Adontz. Armenia in the Period of Justinian: the Political Conditions Based on the Nakharar System, transl. by N. Garsonian, Lisbon, 1970,، pp. 160-167, 191-195, 230-233. 253, 326, 282. Chorbajian, Levon; Donabedian Patrick; Mutafian, Claude. The Caucasian Knot: The History and Geo-Politics of Nagorno-Karabagh. NJ: Zed Books, 1994, p. 52 Christopher Walker. The Armenian presence in Mountainous Karabakh, in John F. R. Wright et al. : Transcaucasian Boundaries (SOAS/GRC Geopolitics). 1995, p. 91 St. Gregory and St. Grigoris Jack Hacikyan, Agop (2005). The Heritage of Armenian Literature: From the Sixth to the Eighteenth Century. Detroit: Wayne State University Press. pp. 5–6. Conflict in Nagorno-Karabakh, Abkhazia, and South Ossetia: A Legal Appraisal by Tim Potier. آرتساخ آلبانیای قفقاز ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در سده ۲ (پیش از میلاد) ایالت‌ها و قلمروهای منحل‌شده در سده ۴ (میلادی) تاریخ ارمنستان تاریخ جمهوری آرتساخ
2811
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%DA%A9%D9%84%D8%A8%D8%AC%D8%B1
شهرستان کلبجر
شهرستان کَلبَجَر (لاتین: Kəlbəcər rayonu) یکی از هفتاد و چهار رایون تشکیل دهنده جمهوری آذربایجان است. این رایون در سازش سه جانبه جمهوری آذربایجان، روسیه و جمهوری ارمنستان روز ۲۵ نوامبر از نیروهای ارتش ارمنستان تخلیه و به ارتش جمهوری آذربایجان تحویل داده شد. مردم این شهرستان ترک زبان هستند. منابع ویکی‌پدیای انگلیسی پیوند به بیرون نقشه کلباجار شهرستان کلبجر جمهوری آذربایجان جمهوری آذربایجان
2812
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%AA
استان مارتاکرت
استان مارتاکرت نام یکی از هشت استان جمهوری آرتساخ است. در ۶۳ کیلومتری شمال استپاناکرت واقع است. تا ۱۹۳۹ جرابرد نام داشت. از ۱۹۳۰ شهرستان شد. جغرافیا استان مارتاکرت ۱٬۷۹۵٫۱۰ کیلومتر مربع مساحت و ۱۸٬۹۶۳ نفر جمعیت دارد واقع شده‌است. ۲ شهر و ۵۷ روستا دارد. به‌طور متوسط در هر کیلومترمربع ۲۶ نفر ساکن هستند. آب وهوا اقلیمش در بسیاری جاها سرد ملایم و در بلندی‌ها سرد است. دمای میانگین در ژانویه ۱ تا ۱۰- درجه و در ژوئیه ۱۰ تا ۲۵ درجه‌است. بارندگی سالانه ۴۰۰ تا ۹۰۰ میلی‌متر است. رودخانهٔ ترتر و خاچین از اراضی آن می‌گذرد. محیط زیست ۴۴٪ مساحت شهرستان را بیشه‌زار (بلوط، پسته، صمغ و ...) تشکیل می‌دهد. چمنزارهای آلپی نیز موجود است. حیواناتی چون بز کوهی، سنجاب و خرس در آنجا زندگی می‌کنند. از پرندگانش نیز می‌توان قرقاول و دراج را نام برد. اماکن باستانی از بناهای باستانی آن اماکن زیر را می‌توان نام برد. نگارخانه منابع http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Martakert_Province&oldid=444123641 استان مارتاکرت استان‌های جمهوری آرتساخ
2814
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D9%88%DA%A9%D8%A7%D9%86
شهرستان بوکان
شهرستان بوکان، یکی از شهرستان‌های استان آذربایجان غربی و مرکز آن شهر بوکان است. شهرستان بوکان، بزرگ‌ترین شهرستان جنوب استان آذربایجان غربی و پس از شهرستان ارومیه و شهرستان خوی در جایگاه سوم شهرستان‌های پرجمعیّت این استان قرار دارد. این شهرستان از میان ۴۶۹ شهرستان ایران، در رتبهٔ ۷۰ از حیث جمعیّت قرار گرفته‌است. بوکان، مهم‌ترین و تاثیرگذارترین شهرستان در جنوب استان آذربایجان غربی است. تاریخ معاصر شهرستان بوکان وابسته به عزیزخان مکری و دیگر سردارهای آن است. قلعهٔ سردار و آجرهای یافته شده از تپهٔ قلایچی، از نمادهای این شهرستان به‌شمار می‌روند. در زمینهٔ فرهنگی، حسن زیرک و در زمینهٔ سیاسی عزیزخان مکری از مشاهیر نامدار و سرشناس این شهرستان هستند. در حوزهٔ کشاورزی، سالیانه بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تن گندم از این شهرستان برداشت می‌شود و به انبار غله شهرت یافته‌است. در سیستم آبیاری تحت فشار رتبهٔ اول و در کشت چغندر در رتبهٔ دوم در سطح استان آذربایجان غربی قرار دارد. سد شهید کاظمی، یکی از سدهای بزرگ ایران در این شهرستان واقع شده که آب آشامیدنی و کشاورزی بسیاری از شهرستان‌های آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی را تأمین می‌کند. شهرستان بوکان قطب مهم کشاورزی و دامپروری است و بزرگ‌ترین میدان دام در غرب ایران در این شهرستان قرار دارد که نقش تعیین‌کننده‌ای در تأمین گوشت کشور و قیمت آن دارد. شهرستان بوکان دارای منابع آبی و معدنی نظیر سنگ آهن، سنگ طلا، سنگ نیکل، باریت، انواع سنگ تزئینی، سنگ بوکسیت و خاک نسوز است. سالانه بیش از ۲ میلیون تن از معادن بوکان استخراج می‌شود. تقسیمات کشوری بخش مرکزی شهرستان بوکان دهستان آختاچی دهستان ایل‌تیمور دهستان ایل‌گورک شهرها: بوکان بخش سیمینه دهستان آختاچی شرقی دهستان آختاچی محالی دهستان بهی دهبکری شهرها: سیمینه جمعیت برپایهٔ سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیت شهرستان بوکان بالغ بر ۲۵۱٬۴۰۹ نفر بوده که از این تعداد ۱۹۳٬۵۰۱ نفر ساکن در شهر بوکان و جمعیت شهر سیمینه ۱٬۳۴۵ نفر و تعداد ۵۶٬۵۶۳ نفر در نقاط روستایی ساکن هستند. موقعیت جغرافیایی این شهرستان با ۶ شهرستان در استان‌های آذربایجان غربی و استان کردستان دارای مرز مشترک است و استان‌های شمالغربی و جنوبی ایران را (از طریق جاده ۲۱) به یکدیگر متصل می‌کند. شهرستان بوکان در شمال غرب ایران و از شمال با شهرستان میاندوآب و از جنوب با شهرستان سقز و از شرق به شهرستان شاهین‌دژ و از غرب با شهرستان مهاباد و از جنوب غرب شهرستان سردشت و شهرستان بانه همسایه است. این شهرستان دارای ۷۸۰ کیلومتر جاده است که ۶۴۰ کیلومتر آن روستایی، ۱۴۲ کیلومتر اصلی و فرعی و مابقی راه شن ریزی شده‌است. پیشینه آثار تاریخی زیادی در حومهٔ شهر و روستاهای این شهرستان کشف شده که نشان از وجود تمدن‌های باستانی مختلف در منطقهٔ بوکان دارد. طی دهه‌های اخیر کتیبه‌های سنگی مختلفی در تپه باستانی قلایچی مربوط به ماناها، کتیبه‌هایی به زبان آرامی، کتیبه میخی اورارتویی طرغه و آثار باستانی گوناگون دیگری که شهر بوکان از نظر جغرافیایی در مرکز یا نزدیکی همهٔ این مکان‌های تاریخی قرار گرفته‌است. در سال ۱۳۹۷ کاوش‌هایی به جهت لایه نگاری در تپه قلعه سردار که در مرکز شهر قرار دارد صورت گرفت. باستان‌شناسان در این کاوش‌ها با توجه به آثار به‌دست آمده، متوجه شدند که این تپه بیش از ۳۰۰۰ سال قدمت دارد. تعداد ۹۴ اثر تاریخی شهرستان بوکان در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. پیش از اسلام اکتشافات گروهی از باستان‌شناسان در سال ۱۳۵۰ خورشیدی و مطالعات پس از آن نشان داده منطقهٔ بوکان از قدیم پادگان اشکانیان و ساسانیان بوده‌است. آثار باستانی زیادی که در این منطقه به‌دست‌آمده مؤید همین نظریه‌است. در فروردین سال ۱۳۴۵ یک تابوت سفالین بسیار قدیمی به درازای ۱ متر و ۴۵ سانتیمتر و بلندای ۷۰ سانتیمتر و پهنای ۵۰ تا ۶۵ سانتیمتر به وزن ۵۰۰ کیلو یه همراه دو گلدان بزرگ و کوچک و سرنیزه، تبر، آهن لوله، آهن پهن کوچک با نشانی شبیه صلیب و یک کارد پیدا شد که به اداره آموزش و پرورش بوکان سپرده شد. نتایج حاصله از کاوش‌های باستان‌شناسان، تاریخ این منطقه را به هزارهٔ نخست پیش از میلاد مسیح می‌رساند. آثار یافت شده از تپه قلایچی که قدمت آن به بیش از ۲٬۸۰۰ سال پیش می‌رسد، نشان دهندهٔ آبادانی این ناحیه و وجود تمدّنی مهم در این منطقه است. چنین به‌نظر می‌رسد که این مکان مرکز دولت مانّا بوده و حتی برخی از باستان‌شناسان گمان می‌کنند، آنچه مورخان یونانی، مانند هرودت در وصف اِکباتان آورده‌اند ممکن است با قلایچی تطبیق کند. هنری راولینسون، دیپلمات و شرق‌شناس بریتانیایی در سال ۱۸۴۰ میلادی (۱۲۲۰ شمسی) که به ساوجبلاغ مکری سفر کرده بود، تحقیقاتی را بر روی آثار تاریخی مناطق مختلف آن انجام داده‌است. هنری راولینسون عقیده دارد که هگمتانهٔ مذکور در نوشته‌های هرودوت، همدان کنونی نیست و محل پایتخت قدیم ماد را باید در تخت سلیمان و در نزدیکی دریاچهٔ ارومیه به‌طرف جنوب شرقی، جستجو کرد؛ ولی برخی از پژوهشگران، همچون ژاک دمورگان معتقدند که هگمتانهٔ هرودوت، همان محل همدان امروزی است و از برآمدگی‌های زمین و تپه‌ها، جاهای هفت قلعه دژ هگمتانه را می‌توان تشخیص داد. احسان یغمایی باستان‌شناس و سرپرست تیم کاوش‌های قلایچی در دههٔ ۶۰ خورشیدی در مصاحبه با روزنامهٔ سرمایه در سال ۱۳۸۵ در مورد تپه‌قلایچی و آثار آن چنین توضیح داده‌است: با مشاهده آثار به‌دست‌آمده از قلایچی، هَگمَتانَه در بوکان است نه همدان. در سلسله‌های حکومتی ایران منطقهٔ بوکان، پایتخت حکومت مَنّائیان بوده که از سال ۸۵۰ تا ۶۱۶ پیش از میلاد (۲۳۴ سال) بر ایران فرمانروایی کرده‌اند. بوکان از دیرباز محل سکونت اقوام سلسله کوه‌های زاگرس بوده و آثار فراوانی از آنان باقی‌مانده‌است. از قدیمی‌ترین آثاری که تاکنون در این منطقه شناسایی شده بقایای دوره‌های نئولتیک، دالما و کلکولتیک هستند که در ده‌ها تپه مربوط به دورهٔ دالما (۴٬۸۰۰ تا ۴٬۱۰۰ ق. م) یافت شده‌اند. قدمت تاریخی آثار یافته‌شده از این شهرستان به دوره‌های نئولتیک، کلکولتیک، عصر آهن، عصر برنز، عصر مس، هخامنشی، اشکانی و ساسانی می‌رسد، و از این نظر یکی از قدیمی‌ترین سایت‌های زندگی انسان واقع در فلات ایران است. تپه قلایچی کهن‌ترین سایت تمدنی و شهرنشینی در شمال غرب ایران است که‌از آن یک قلعه با مشخصات تمدن مانایی از زیر خاک بیرون آورده شده‌است. تا پیش از سال ۱۳۵۷ باستان‌شناسان آمریکایی گمان می‌کردند تپه باستانی حسنلو در نقده مرکز حکومت ماناها است. اما طبق آثار و کتیبه‌های به‌دست‌آمده از تپه‌قلایچی، بوکان همان «ایزیرتو، ایزیرتا، زیرتو» پایتخت تمدن مانّا بوده و در متون آشوری بارها به شهر زیرتو اشاره شده‌است. پیشینهٔ تاریخی این شهرستان به ۳٬۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بازمی‌گردد که تمدن مانا در مناطق کردنشین شمال‌غربی ایران سکنی داشته‌اند. یکی از هنرهای معروف ماننایی‌ها ساخت آجرهای لعابدار بود. آجرهای با طرح‌های رنگین که با گذشت حدود ۳٬۰۰۰ سال تقریباً سالم باقی‌مانده‌اند. نمونهٔ بسیار زیبایی از این آجرها که در بوکان یافت شده‌اند در موزهٔ شرق باستان توکیو در ژاپن نگهداری می‌شود. مانایی‌ها دولت منطقه‌ای بودند که با اورارتوها و آشوری‌ها در یک سرزمین می‌زیستند. این دولت منطقه‌ای گاه با اورارتوها علیه آشوریان هم پیمان می‌شدند و گاه با اتحاد با آشوریان علیه اورارتوها می‌جنگیدند. مانایی‌ها قومی جنگجو بودند و مهم‌ترین خدای مورد پرستش آن‌ها «هالدی» خدای جنگ بوده‌است. در دورهٔ ساسانی، بوکان به پایگاه اشکانیان و ساسانیان نیز نسبت داده شده‌است زیرا تپه‌های خاکستری نشانگر آتشکده‌های عهد زرتشت بود و طبق بررسی‌های به‌عمل آمده درروند و پیدایش شهرها، خاورمیانه و مخصوصاً مناطق کردنشین جزء کهن‌ترین تمدن‌هایی هستند که پیشینهٔ شهرنشینی در آن‌ها به اثبات رسیده‌است و بر همین اساس این شهر با توجه به قرارگیری در حیطهٔ جغرافیایی فوق و وجود ده‌ها تپه و بنا و سایت‌های تاریخی در داخل و اطراف خود از کهن‌ترین مکان‌هایی است که دارای سابقه شهرنشینی بوده‌است. منطقهٔ بوکان به سبب موقعیت حساس سپاه‌گردانی خود میان دولت‌های آشور، اورارتو و ماد قرار داشت که در کشمکشهای این دولت‌ها دست به دست می‌شد. یافته‌های باستان‌شناسان مؤید این نظر است که این منطقه در دوره‌های بعدی موقعیت سپاه‌گردانی خود را همچنان حفظ کرد و در دوره‌های اشکانیان و ساسانیان از این منطقه به‌عنوان پایگاه نظامی بهره‌برداری می‌شده‌است. تاکنون دو کتیبه مربوط به دورهٔ ساسانیان و اشکانیان، که یکی از آن‌ها متعلق به پسر پادشاه اورارتو بود و در بوکان قرار داشت، مفقود شده‌اند. پس از اسلام از تاریخ این منطقه در دورهٔ فتوحات اسلامی مطالب زیادی یافت نمی‌شود. اما با توجه به نزدیکی بوکان به شیز یا تخت سلیمان امروزی و فتح شیز در سال ۲۲ قمری برابر با سال ۶۴۳ میلادی، این منطقه هم مانند دیگر نواحی آذربایجان می‌بایستی در همان تاریخ به دست مسلمانان فتح شده باشد. از رویدادهای تاریخی این بخش از ایران در دورهٔ اسلامی منابع زیادی موجود نیست و از منابع تاریخی در اینباره اطلاعات مهمی به‌دست نیامده‌است اما نام‌های با ریشه مغولی که بر نقاط مختلف جغرافیایی و طوایف منطقه اطلاق می‌شده و واژگانی که همچنان در گویش کردی مکری باقی‌مانده حاکی از چیرگی مغولان و حضور بلندمدت آنان بر این نواحی است. تا قبل از آبادشدن بوکان، این منطقه و اطراف آن در مسیر رودخانه اصلی قرار داشت و از نیزار و زمین‌های مرطوب و باتلاقی پوشیده‌شده بود. در دورهٔ صفویه بوکان یک روستای کوچک و گلین بود و مشایخ و ایل‌های متعددی در آن سکونت داشتند. یکی از مشایخ بزرگ بوکان در آن زمان «آغا رستم خان» جد جلال طالبانی رئیس‌جمهور سابق عراق بود که از بی رحمی شاه عباس صفوی از آنجا به عراق گریخت و در قره‌داغ سکونت کرد. در اواخر سدهٔ نهم یکی از حاکمان محلی به‌نام امیرسیف‌الدین مکری که نسبت او به حاکمان بابان می‌رسید مناطق آختاچی، ایل تیمور، ایل گورک مکری از دهستان‌های امروزی شهرستان بوکان را به سرزمین‌های تحت حکومت خود درآورد. شاه اسماعیل صفوی چندین بار تلاش‌های ناموفقی برای سرکوبی امیرسیف‌الدین نمود تا سرانجام صارم پسر امیرسیف‌الدین به اطاعت سلطان سلیم عثمانی درآمد تا تحت فرمان شاهان صفوی نباشد. آختاچی یا آختاسی و تیمور نام خان‌ها و حکام مغول بوده که روزگاری بر این مناطق فرمانروایی می‌کردند. تقسیمات کشوری ایران تا قبل از مشروطه و قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام، تقسیمات کشوری مشخصی در دوره قاجار وجود نداشت. طبق سند خرید شش دانگ بوکان و حومهٔ در سال ۱۲۲۸ شمسی، توسط عزیزخان مکری فرماندار تهران و رئیس عساکر ایران در دورهٔ ناصرالدین شاه قاجار، بوکان از توابع مراغه عنوان شده‌است. در آن زمان، این شهر یک روستای کوچک به‌شمار می‌رفت. در دوره قاجار، بوکان اقامتگاه و خانهٔ عزیزخان سردار و خانواده‌اش در مکریان بود. در سال ۱۲۸۰ شمسی، بوکان به‌عنوان یک قصبه (با جمعیت ۴۰۰ نفر) از ولایت ساوجبلاغ مکری (مجموع ساوج‌بولاق، سردشت، بوکان) به‌شمار می‌رفت. در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ به‌عنوان بخش چهارم به شهرستان ساوجبلاغ مکری ضمیمه شد، در این سال نام ساوجبلاغ نیز به مهاباد تغییر نام داده شد و به‌عنوان شهرستان تابع استان چهارم یعنی آذربایجان غربی تشکیل شد. در ۲۹ مرداد ۱۳۳۷ با تصویب هیئت وزیران دهستان ترجان علی‌رغم فاصلهٔ نزدیک از بوکان، از آذربایجان غربی جدا و به استان کردستان ضمیمه شد. این دهستان فرهنگ مکریانی دارد. در دههٔ ۱۳۴۰ با گسترش و افزایش جمعیت شهر بوکان، مردم این شهر خواهان تبدیل این بخش به یک شهرستان مستقل بودند. در سال ۱۳۵۵ تنها جمعیت شهر بالغ بر ۲۰٬۵۷۹ (طبق گزارش مرکز آمار ایران ۱۳۵۵) بوده که شرایط لازم را برای ارتقاء به شهرستان داشت. به دلیل نوسان تقسیمات کشوری و همچنین انقلاب ۵۷ و جنگ ایران و عراق ارتقای بوکان به شهرستان به بیش از ۲۰ سال به‌طول انجامد. بوکان با سابقهٔ ۵۲ سال بخشداری و با جمعیت بیش از ۱۱۷٬۰۰۰ نفر (نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۶۵) بعد از پایان یافتن جنگ ایران و عراق به شهرستانی مستقل با ۲ بخش به مرکزیت شهر بوکان در استان آذربایجان غربی تشکیل شد. در اسفند سال ۱۳۶۸ با تصویب هیئت وزیران، از سوی وزارت کشور ابلاغیه «تبدیل بوکان به شهرستان» صادر شد. در اردیبهشت سال ۱۳۶۹ به صورت اداری فرمانداری آن نیز فعالیت خود را آغاز کرد. براساس آخرین تقسیمات سیاسی سال ۱۳۸۵، شهرستان بوکان دارای ۲ بخش به نام‌های مرکزی و سیمینه‌است و ۷ دهستان دارد. تقسیمات کشوری این شهرستان، برحسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است: بخش‌ها بخش مرکزی بخش سیمینه شهرها شهر بوکان شهر سیمینه دهستان‌ها دهستان‌های بخش مرکزی دهستان آختاچی دهستان بهی فیض الله بیگی دهستان ایل‌تیمور دهستان ایل‌گورک مکری دهستان‌های بخش سیمینه دهستان آختاچی شرقی دهستان آختاچی محالی دهستان بهی دهبکری ویژگی‌های طبیعی و جغرافیایی وسعت شهرستان بوکان با وسعت ۲۵۴۱٫۳۰۶ کیلومترمربع طبق تقسیمات سیاسی سال ۱۳۸۵، حدود ۶٫۵۰ درصد از سطح استان را به خود اختصاص می‌دهد. این شهرستان در ارتفاعی حدود ۱۰۰۰ تا بیش از ۲۰۰۰ متر از سطح دریا بوده و شیب میانگین وزنی آن ۸ درصد محاسبه گردیده‌است. از سطح شهرستان ۳۰٫۳۱ درصد اراضی کوهستانی، ۲۹٫۷۳ درصد تپه‌ها و ۳۹٫۹۶ درصد بقیه را اراضی دشتی، سیلابی و غیره را تشکیل می‌دهند. از نظر مختصات جغرافیایی در ۳۶ درجه و ۳۲ دقیقه عرض شمالی و ۴۶ درجه و ۱۳ دقیقه طول شرقی واقع گردیده‌است. کوه طرغه طَرَغه نام کوهی در ۲۲ کیلومتری غربی شهر بوکان است. جنس کوه از سنگ‌های آهکی و از نوع سوخته و ارتفاع آن ۲۲۲۴ متر و در خط راس اصلی رشته کوه‌های زاگرس قرار دارد. طرغه مختصات جغرافیایی آن بین ۱۶. ۳۳°۳۶ عرض جغرافیایی و ۲۲. ۵۷°۴۵ طول جغرافیایی است. این کوه یکی از بلندترین کوه‌های جنوب استان آذربایجان غربی است. موقعیت جغرافیایی شهرستان بوکان در منطقه تقریباً کوهستانی و معتدل قرار گرفته که از جهت شمال به شهرستان میاندوآب و از جنوب به شهرستان سقز و از شرق به شهرستان شاهین‌دژ و از غرب با شهرستان مهاباد و از جنوب غرب با شهرستان سردشت و منطقه ایل گورک همسایه‌است. شهرستان بوکان با بانه ۱۷٫۲، سردشت ۹٫۸، شاهین دژ ۱۴۷٫۳، مهاباد ۸۶٫۶، سقز ۱۴۳٫۲ و میاندوآب ۳۰٫۱ کیلومتر دارای مرز مشترک است. مردم‌شناسی اقلیت‌های قومی و مذهبی از جمعیت این شهرستان، طبق آنچه که فرمانداری بوکان ارائه کرده‌است، در سال ۱۳۹۲ بیش ۹۳ درصد در نقاط شهری ۹۲ درصد و در نقاط روستایی ۹۷ درصد را مسلمانان تشکیل می‌دهند. در شهرستان بوکان، تاکنون هیچ گونه آمار رسمی از اقلیت‌های قومی و مذهبی آن در دسترس عموم قرار نگرفته‌است. سنی شافعی اکثریت جمعیت شهرستان بوکان را سنی‌های شافعی مذهب تشکیل می‌دهند. شیعیان اقلیت شیعیان، بیشتر آن‌ها کارمندان نیروهای نظامی هستند که در این شهر سکونت دارند. یهودیان یهودیان با سابقه طولانی (با جمعیتی بیش از ۸۰ خانوار) در این شهر زندگی کرده‌اند که بیشتر آن‌ها به اسرائیل مهاجرت کردند. سایر آن‌ها نیز بعدها در بوکان مسلمان شده‌اند. کوچه کلیسا که در مرکز شهر قرار دارد و در نزدیکی خیابان قلعه سردار و حمام کهنه است، قبلاً در آنجا کنیسهٔ قدیمی وجود داشت که در حال حاضر خرابه‌ای بیشتر نیست. بهائیان اقلیت بهائی که در بوکان هم‌اکنون نیز ساکن هستند، اصالتاً آذری و از شهرهای اطراف به این شهر مهاجرت کرده‌اند، آن‌ها به زبان کُردی منطقهٔ بوکان مسلط هستند. ارمنی‌ها حسن صلاح در وصف زندگی‌نامه خود به حضور چند ارمنی در بازار کهنه بوکان (در دهه ۱۳۳۰) اشاره کرده‌است که مشغول به نجاری بوده‌اند. اما هیچ‌گاه جمعیت بزرگی از ارمنی‌ها در بوکان سکونت نداشته‌اند. جغرافیای اقلیمی و زیستی خاک‌شناسی خاک‌های مطالعه شده در این شهرستان عمدتاً جزو «خاک‌های کلاس‌های II و VI» است، که در مناطق کوهستانی کم‌عمق و در بخش‌های مسطح نیمه‌عمیق تا عمیق هستند. به سبب وجود عوامل بازدارنده گوناگون سطح شهرستان برای کاربری‌های زراعت آبی، دیم، مرتع و چراگاه محدودیت‌هایی دارد که به‌ترتیب می‌آید. برای کاربری‌های زراعت آبی ۸۲٪ از وسعت شهرستان محدودیت شدید، ۵٪ محدودیت زیاد، ۳٪ محدودیت کم و ۱۰٪ محدودیت خیلی کم دارد. برای کاربری زراعت دیم ۴۳٪ از مساحت شهرستان محدودیت شدید و ۲۶٪ محدودیت متوسط دارد. برای کاربری مراتع و چراگاه ۱۶٪ محدودیت شدید، ۴۸٪ محدودیت زیاد، ۳۳٪ محدودیت متوسط و ۳٪ محدودیت کم دارد. زلزله این شهرستان از نظر توپوگرافی دارای شیب کم و مناسب برای ساخت و ساز شهرسازی و از نظر زلزله در منطقه «کم خطر و بدون خطر» قرار دارد. هیچ‌کدام از گسل‌های شناخته شده ایران در این شهرستان قرار نگرفته‌است. گونه‌های جانوری موجود مهم‌ترین جانوران مهره‌دار شهرستان بوکان دوزیستان، خزندگان، پرندگان، ماهیان و پستانداران هستند. گونه‌های دوزیستان و خزندگان و ماهیان در بخش‌های مربوط اشاره شده‌است ولی گونه‌های پستانداران شامل: قوچ‌ومیش، خرس، گرگ، روباه، شغال، رودک، سمور، زرد بر و انواع جوندگان هستند. انواع پرندگان نیز عبارتنداز: کبک، کبک‌چیل، عقابها، شاهین، بحری، بالابان، لیل، دلیجه، انواع جغد، کرکس‌مصری، دال، حواصیل‌ها، لک‌لک سفید، غازخاکستری، اردک‌سرسبز، خوتکا، فیلوش، اردک‌ارده‌ای، آنقوت، غازپیشانی‌سفید، قره‌غاز، کشیم‌ها، اکراس، کاکاتی‌ها، انواع پرستوهای دریایی، سار، انواع دارکوب، چنگر، سبکبالان و میش‌مرغ می‌باشد. میش مرغ پرندهٔ نادری به نام میش‌مرغ در دشت‌های سوتا و سه‌کانیان و در این منطقه زیست می‌کند و در تمام فصول سال دیده می‌شود و مرحله حساس تخم‌گذاری را نیز در این منطقه می‌گذرانند و تعداد قابل توجهی از آن حدود ۱۵۰ قطعه در این شهرستان هستند که با توجه به موقعیت منطقه و افزایش جمعیت در چند سال اخیر قابل ملاحظه می‌باشد و از طرف محیط‌زیست کاملاً تحت‌حفاظت قرار دارد. پرندگان شکاری و لاشخورها و انواع پرندگان سبک‌بال، کبک‌معمولی و چیل در سطح شهرستان زیست می‌نمایند ولی تعداد جمعیت و تنوع گونه‌ای پرندگان آبزی با مقایسه با پرندگان خشک‌زی کمتر بوده و پرندگان آبزی فقط در مسیر رودخانه سیمینه‌رود و زرینه‌رود در محدوده این شهرستان دیده می‌شود. از عمده‌ترین زیستگاه‌های چیرگ در ایران می‌توان به دشت‌های اطراف بوکان (دشت سوتاو حمامیان، دشت اینگیجه و آلبلاغ، دشت قازلیان و دشت سه‌کانیان) اشاره کرد که بیشترین جمعیت تولید مثل‌کننده و زمستان گذران میش‌مرغ در ایران را در خود جای داده‌اند. بوکان آخرین پناهگاه این‌گونه با ارزش در ایران می‌باشد و میش مرغ یکی از مهم‌ترین آثار طبیعی ملی در شهرستان بوکان به‌شمار می‌رود. سمندر کردستانی در ایران چهار نوع شاخص سمندر وجود دارد که عبارتند از (Neurergus), (N.crocatus), (N.kaiseri), (N.microspilotus) که سمندر کردستانی از نوع N.microspilotus است. پراکنش جهانی سمندر کردستانی محدود به کشورهای ایران (غرب و شمال غرب)، عراق (شمال شرق) و ترکیه (جنوب شرق) بوده و در زمان حاضر جزو گونه‌های در خطر انقراض(endangere) بوده و در فهرست سرخ IUCN طبقه‌بندی شده‌است. هم اینک این‌گونه تنها در ایران در استان‌های کرمانشاه و کردستان (زاگرس مرکزی) و جنوب آذربایجان غربی پراکندگی دارد و بهترین زیستگاه برای این سمندر شهرستان بوکان می‌باشد. گونه‌های گیاهی این شهرستان به دلیل موقعیت مناسب آب و هوای خوب و منحصر به فرد خود توانسته بخشی از گونه‌های گیاهی و جانوری را درخود پرورش و جذب کند در شکارگاه‌ها و سطح شهرستان، برخی از گونه‌های گیاهی و جانوری موجود در این شهرستان عبارتند از: بادام کوهی، نسترن وحشی، زالزالک، گلابی وحشی، انواع بلوط غرب، داغداغان، گز، پسته وحشی (بنه)، انواع گون‌ها، انواع کنگر، انواع سلمه‌تره، ختمی، فرفیون، شیرین‌بیان، گزنه، پونه، کاکوتی، بداغ‌اوتی، کلاه‌میرحسن، بومادران، گل‌گندم، غازآیاقی، آویشن، ریواس، کلاه‌میرحسن، شویدوحشی، ترشک، لاله، جگن، نی، سرخس، تربچه‌وحشی، بارهنگ، مرغ و… [ کشاورزی شهرستان بوکان جزو شهرستان‌های برتر تولیدکننده گندم در کشور از لحاظ افزایش کمی و کیفی محصول شناخته شده‌است که هر ساله توانایی تولید ۹۰ هزار تن گندم را داراست و رتبه نخست تولید گندم آذربایجان غربی را در اختیار دارد. محصولات عمده کشاورزی شهرستان بوکان گندم، جو، پنبه، حبوبات و چغندرقند است. بوکان از جمله شهرستان‌های سردسیر آذربایجان غربی است که میوه‌های آن سیب، هلو و زردآلو، آلبالو، خیار و غیره است. به لحاظ داشتن مراتع فراوان و سرسبز، پرورش گوسفند، بز و گوساله در آن رواج دارد و صدور آن از اهمیّت خاصی برخوردار است. از صنایع دستی، جاجیم بافی و گلیم بافی دارد. شهرستان بوکان با تولید بیش از ۶۰۰۰ تن انواع سبزیجات، رتبه دوم آذربایجان غربی پس از شهرستان ارومیه را در این محصول کشاورزی داراست. در این شهرستان ۱۷۰ هکتار زمین به کاشت انواع سبزی اختصاص یافته و به صورت میانگین از هر هکتار ۳۵ تن انواع سبزی برداشت می‌شود که سالانه بیش از شش هزار تن انواع سبزیجات برگی و میوه‌ای در این شهرستان تولید می‌شود. اماکن مذهبی زیارتی آثار باستانی بوکان اماکن دیدنی و گردشگری دریاچه سد بوکان سد بوکان جزو مناطق نمونه گردشگری آذربایجان غربی محسوب می‌شود. سدی خاکی با هسته رسی است که در ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی بوکان در میان دشت‌های استپی و سرسبز قراردارد. از این سد ابتدا برای تنظیم و استفاده از آب و سیلاب‌های رودخانهٔ زرینه استفاده می‌شد و در جهت آبیاری اراضی پایین دست سدی در محل جنوب‌شرقی بوکان بر روی این رودخانه بسته شده‌است. کار احداث این سد در سال ۱۳۴۶ با هدف تأمین آب کشاورزی، شرب و برق منطقه توسط شرکتی اتریشی آغاز و در سال ۱۳۵۰ افتتاح شد. این سد در مسیر رودخانهٔ زرینه‌رود قرار دارد. این سد یکی از مکان‌های گردشگری این شهرستان و سایر مناطق به‌شمار می‌رود. خانقاه شمس‌الدین برهانی شیخ شمس‌الدین برهانی از مشایخ مشهور نقشبندی در قرن چهاردهم هجری بوده‌است. آرامگاه مذهبی-زیارتی شیخ شمس‌الدین در شبستان بلند آجری قرار دارد. در این آرامگاه علاوه بر مزار شیخ، چندین شخصیت همچون علی بیگ حیدری (شاعر و سیاستمدار) سیف القضات، ملا صالح حریق در آن جا دفن شده‌اند. بنای خانقاه در سال ۱۳۱۰ هجری قمری برابر با ۱۲۷۱ خورشیدی به دست مردم و علما و پیروان طریقه نقشبندی ساخته شده‌است. این بنا در حدود ۳۰ کیلومتری شهر بوکان و بر سر جاده برهان قرارگرفته‌است. تپه قلایچی شهر بوکان هویت تاریخی خود را از قلعه قلایچی در مجاورت روستای به‌همین نام در هفت کیلومتری شمال شرقی همین شهر می‌گیرد که بازمانده یکی از مراکز بسیار مهم تمدن ماناها در هزاره اول پیش از میلاد مسیح در حوزه شمال غرب ایران که برخوردار از تمدن و قانون بودند است. حاکمان تپهٔ قلایچی معبد این قوم متمدن بود که نزدیک به سه‌هزار سال پیش مدت زمانی در این ناحیه سکونت و حکم رانی کرده‌اند و آنچه از اجزای معماری این تمدن کهن در این قلعهٔ باستانی به‌دست‌آمده با تمدن‌های مشابه و هم‌زمان خود (از جمله حسنلو) در نقده و (زیویه) در سقز که از نظر جغرافیایی با قلعهٔ قلایچی هم حوزه‌است، قابل مقایسه و برابر بوده و به گونه‌ای که آثار معماری مکشوفه از نظر مشخصات و نقشه بیش از هر چیز بیانگر یک معبد بزرگ است. این تپه مربوط به عصر آهن است و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۳۸۲۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. غار طبیعی قلایچی غار قلایچی با دهانه‌ای بزرگ به قطر ۸ متر در ارتفاع ۱٬۷۵۰ متر در کوهی با همین نام قرار د. در سال ۱۳۸۱، تیمی منتخب از کوه‌نوردان بوکان موفق به فرود از چاه اول این غار به طول ۱۱۰ متر شدند. بعدها در سال ۱۳۸۴ تیم مجهزتری به سرپرستی مقبل هنرپژو کوه‌نورد عضو تیم ملی توانست سه تالار بزرگ این غار را بعد از چاه مورد شناسایی و طول مسیر پیمایش شده این غار را به حدود ۳۰۰ متر برساند. از آن سال به بعد تیم‌هایی وارد این غار شده و هر کدام مقداری از آن را بازدید کردند تا بالاخره تیمی از باشگاه سنگنوردان همین شهر موفق به پیشروی بیشتر و نقشه‌برداری حدود ۴۰۰ متر از این غار برای اولین بار شدند. غار قلایچی در ۱۲ کیلومتری شمال شرقی بوکان و در نزدیکی محوطه باستانی قلایچی قرارگرفته و از جمله غارهای طبیعی محسوب می‌شود که در اثر نفوذ آب به درون لایه زمین شکل یافته و از نظر ساختاری می‌توان آن را از غنی‌ترین و عمیق‌ترین غارهای کشف شده در ایران به‌شمار آورد. یادداشت پانویس جستارهای وابسته مکریان بوکان زبان کردی بخش سیمینه بخش مرکزی شهرستان بوکان جمعیت شهرهای استان آذربایجان غربی منابع بوکان
2815
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%88%D8%A7
اتاوا
اُتاوا یا آتوا پایتخت کشور کانادا و چهارمین شهر بزرگ این کشور است. این شهر در آمریکای شمالی و در کنار رودخانهٔ اتاوا (شعبهٔ رودخانه سن‌لوران) واقع شده‌است. تلفظ اُتاوا که در بین فارسی زبانان و در برخی زبان‌های دیگر مثل عربی متداول است، از تلفظ فرانسوی نام این شهر گرفته شده‌است و در مناطق فرانسوی زبان کانادا استفاده می‌شود. در انگلیسی کانادایی و آمریکایی نام این شهر آ-دو-وا تلفظ می‌شود. همچنین در انگلیسی بریتیش، تلفظ آ- تو-وا متداول است. اتاوا چهارمین پایتخت تمیز و پاکیزه در دنیا است. بر اساس یک مطالعه که توسط Business Canada انجام شد، اتاوا را به عنوان بهترین مکان برای زندگی در کانادا بر اساس درآمد، مالکیت خودرو، نرخ بیکاری، مسکن، آب و هوا و سبک زندگی قرار داد. عوامل فرهنگی عنصر کلیدی رتبه عالی اتاوا در این پژوهش بودند. شهر اتاوا در سال ۲۰۱۶ توسط مجله MoneySense بهترین مکان برای زندگی در کانادا قرار گرفت. این پنجمین بار در پنج سال است که اتاوا مقام اول را به دست آورده‌است! عوامل مهمی شامل کیفیت بالای زندگی و کم هزینه بودن زندگی در کسب این رتبه مؤثر بوده‌است. گذشته از یک اقتصاد قوی و درآمد بالا، اتاوا همچنین دارای شاخص‌های بالایی در پیاده راه‌های جذاب و حمل و نقل کاراست؛ و همچنین به عنوان بهترین مکان برای زندگی برای تازه واردان کانادا نیز در رتبه ۱ قرار گرفت. مجله Business magazine در نظرسنجی بهترین شهر دنیا برای زندگی در سال ۲۰۰۹، رتبه اتاوا را چهاردهم در جهان و رتبه سوم در آمریکای شمالی اعلام کرد. در سال ۲۰۱۰، اتاوا در بین ۱۰ درصد برتر شهرها در سطح جهان در «کیفیت زندگی» بود که شامل اقتصاد، سیستم سیاسی، آموزش پرورش و مدارس، بهداشت، مسکن و محیط زیست بود. تاریخچه اتاوا که در ایالت انتاریو واقع شده منطقه پایتختی ملی را تشکیل می‌دهد. نخستین سکونتگاه‌های اروپایی در منطقه به خاطر صنعت چوب به وجود آمدند. پس از جنگ سال ۱۸۱۲، مهاجرت به اتاوا از سوی دولت تشویق شد و جمعیت آن به سرعت رشد کرد. سرهنگ جان بای در سال ۱۸۳۲ ابتکار ساخت کانال ریدو (Rideau) را به‌دست گرفت، تا مسیری جایگزین با فاصله‌ای دورتر از مرز آمریکا به سوی مونترال باشد. شهری که به این ترتیب به وجود آمد که بای تاون (Bytown) نامیده شد و ساخت کانال ریدو به اهمیت تجاری منطقه افزود. در سال ۱۸۵۵، بای تاون به اتاوا تغییر نام داد. اتاوا در ۳۱ دسامبر سال ۱۸۵۷ به عنوان پایتخت کانادا انتخاب شد. انتخاب این شهر به عنوان پایتخت نوعی سازش میان دو فرهنگ منطقه بود، چرا که نامزدهای دیگر از جمله مونترال و تورنتو هریک بیش از اندازه در مناطق فرهنگی فرانسوی یا انگلیسی قرار داشتند. علاوه بر این، این شهر تا اندازه‌ای از مرزهای این کشور با ایالات متحده دور بود، و این به عنوان یک مزیت نظامی تلقی می‌شد. ساختمان پارلمان در اتاوا بر روی یک تپه شیب‌دار، به نام پارلمان هیل، در نزدیکی شروع کانال ریدو ساخته شده‌است. در تاریخ ۳ فوریه سال ۱۹۱۶ در این ساختمان آتش‌سوزی رخ داد. سپس در سال ۱۹۲۲ ساختمان کنونی به همراه برج صلح که اینک نماد پایتخت بشمار می‌آید تکمیل شد. پس از جنگ جهانی دوم، یک طرح جدید برای اتاوا ایجاد شد. به تقاضای نخست‌وزیر وقت، ویلیام لیون مکنزی کینگ(William Lyon Mackenzie King)، معمار فرانسوی ژاک گریبر برای ایجاد طرح جامع شهر اتاوا و همچنین شهر هال (Hull)، که با هم بعنوان ناحیه پایتخت ملی (National Capital Area) شناخته می‌شدند، استخدام شد. او پیشنهاد ایجاد یک شهر زیبا با انبوهی از فضاهای سبز از جمله پارک‌های زیبا، مسیرهای تردد و مناطق پوشیده‌شده از درخت را داد. این طرح و نیز بسیاری از توصیه‌های دیگر کمک کرده‌است تا اوتاوا را به شکل امروزی ببینیم. بازدیدکنندگان و ساکنان در حال حاضر از پارک‌های متعدد و فضای سبزی که زیبایی‌بخش سراسر شهر هستند لذت می‌برند. پارک‌ها، پیاده‌روها و فضاهای سبز، از اتاوا شهری زیبا و آرامش‌بخش جهت بازدید و گردش ساخته‌اند. بازدیدکنندگان و ساکنان از پیاده‌روی در اطراف مناطق خوش‌منظره لذت می‌بردند. جمعیت اتاوا چهارمین منطقه بزرگ شهری در کانادا است که بیش از ۱٬۳۲۳٬۷۸۳ میلیون نفر جمعیت دارد، ۶۶٪ از آنها در اتاوا و مابقی در شهرهای همجوار، از جمله گاتینو (واقع در رودخانه اوتوا در کبک) زندگی می‌کنند. اتاوا شهر دو زبانه است که در آن هم انگلیسی و هم فرانسوی به‌طور گسترده صحبت می‌شود و در فرهنگ و تجارت شهر بازتاب دارد. جغرافیا این شهر در مرز انتاریو و کبک و در شمال شرقی تورنتو و غرب مونتریال قرار گرفته و مرکز مجلس شورا و دولت فدرال است. اتاوا به عنوان پایتخت فدرال کانادا میزبان بسیاری از ساختمان‌های دولتی است که معروف‌ترین آن‌ها ساختمان مجلس است. علاوه بر این، دادگاه عالی کانادا و سکونتگاه‌های رسمی نخست‌وزیر کانادا و فرماندار کل کانادا (در ریدو هال) در این شهر واقع شده‌است. آب و هوا اتاوا دارای آب و هوای مرطوب با ۴ فصل متفاوت است. آب و هوای اتاوا نیمه قاره ای با تابستان گرم و مرطوب و زمستان سرد می‌باشد. میانگین بیشترین دما در ماه جولای ۲۶٫۶ درجه سانتیگراد(۸۰ درجه فارنهایت) و میانگین کمترین دما در ماه ژانویه به -۱۴٫۴ درجه سانتیگراد(۶٫۱ درجه فارنهایت) می‌رسد. تابستان اتاوا گرم و مرطوب است. به‌طور میانگین ۱۱ روز از ۳ ماه تابستان درجه حرارت بیش از ۳۰ درجه سانتیگراد است. پاییز اتاوا از شهریور تا آبان ماه ادامه دارد و زیباترین مناظر کشور کانادا در این فصل رقم می‌خورد. گردشگری تعدادی از موزه‌های مهم از جمله موزه طبیعت کانادا، نگارخانه ملی کانادا و موزه جنگ کانادا در اتاوا قرار دارند. اقتصاد بخشی از قدرت اقتصاد اتاوا تنوع صنایع آن است. بخش‌های دانش بنیان اتاوا همچنان در حال رشد هستند و بیش از ۷۵۰۰۰ کارمند در هزار و ۹۲۲ شرکت استخدام هستند. بخش خدمات و پشتیبانی مبتنی بر دانش بزرگ‌ترین به دنبال آن بخش نرم‌افزار در رتبه دوم است. صنایع هوافضا و دفاع، تجارت الکترونیک، ارتباطات از راه دور و صنایع Cleantech نیز تأثیر چشمگیری دارند. IBM اکنون بزرگ‌ترین کارفرمای اتاوا خارج از بخش دولتی است. دانشگاه‌ها در این شهر چند دانشگاه و کالج وجود دارد. دو دانشگاه اصلی در این شهر عبارتند از دانشگاه کارلتون و دانشگاه اتاوا. طبق آمار رسمی شهرداری اتاوا حدود ۱۵۰۰۰۰ دانشجو در دانشگاه‌ها و کالج‌های شهر اتاوا مشغول به تحصیل هستند. از مشاهیر معاصر ایران که از دانشگاه‌های این شهر فارغ‌التحصیل شده‌اند می‌توان به کیهان کلهر اشاره کرد که تحصیلات خود را در رشته موسیقی دانشگاه کارلتون به پایان رسانده‌است. مردم ۵۰٬۹ درصد از مردم این شهر انگلیسی‌زبان و ۳۲٬۶ فرانسوی زبانند. نگارخانه منابع Annual Development Report 2005—section 2-population (English (also available in French)). Planning and Growth Management Department, City of Ottawa. Retrieved on 16 October, 2006. Wikipedia contributors, "Ottawa," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Ottawa&oldid=491508235 (accessed May 10, 2012). اتاوا بنیان‌گذاری‌های ۱۸۲۶ (میلادی) در کانادا پایتخت‌های آمریکای شمالی رود اتاوا شهرها در انتاریو مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۲۶ (میلادی)
2819
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%20%D8%B9%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87
مسجد عیدگاه
مسجد عیدگاه میان باغ علیمردان و چمن حضوری در شهر کابل افغانستان قرار دارد. این مسجد در سال ۱۳۱۱ ه‍.ق بنا نهاده‌شده و کار تعمیر آن در سال ۱۳۱۵ ه‍.ق پایان یافت. در دیوار مسجد کتیبه سنگی وجود دارد که در آن تمام خصوصیات درج است. درین مسجد غیر از ادای نماز اجتماعات و جرگه‌های رسمی نیز برگزار می‌شد مثلاً جنگ با بریتانیا جهت استرداد استقلال افغانستان از منبر سنگی همین مسجد اعلان شد؛ و دیگر جرگه‌های قومی و فیصله‌های عمومی درهمین مسجد صورت می‌گرفت. شرق باغ علیمردان و شمال‌غرب چمن حضوری این مسجد در چمن حضوری مقابل جوی مستان طرف جنوب پل محمود خان منطقه وسیع را اشغال نموده عمارت مسجد به صورت طولانی شمالاً جنوباً بداخل هفتاد وشش گنبد خورد ویک گنبد بزرگ و یک رشته رواق‌ها وکمانها ساخته شده و دارای منارها و محراب‌های منقش و یک محراب بزرگ مرکزی ودو محراب خورد پائینی بوده و ده مناره‌های خورد و بزرگ دارد. صرف سر گنبد بزرگ و سطحی آهن‌پوش بوده بقیه تمام گنبدهای مذکور کاهگل است و پیشروی مسجد به طول آن تراسره یا صوفه به فرش سنگ مرمر سفید دارا است. مسجد مذکور تقریباً یکمتر بلندتر از صحن حیاط ساخته شده و قبلاً صحن مسجد مذکور با دیوار خشتی محدود شده‌بود. به سمت شرق سه دروازه درآمد بزرگ با کمان‌های گج‌بری شده و تزئین شده که دارای اصالت تاریخی بود و جود داشت. متأسفانه بعد از کودتای ثور ۱۳۵۷ ازبین رفت و گل و بته و درخت آن کشیده‌شد صحن حیاط قیر و بتن گردیده‌است. منابع مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیای انگلیسی مسجدهای سده ۱۶ (میلادی) مسجدهای کابل مسجدهای کامل‌شده در ۱۸۹۳ (میلادی)
2820
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C
بوستان‌سرای
بوستان سرای از جمله ساختمان‌های دوره امیر عبدالرحمن‌خان در افغانستان بوده که در سال ۱۸۲۲ م به وسیله معماران قندهاری ساخته شده است. در اول چوپ‌پوش و مقر پذیرایی مهمانان ویژه و شخصی امیر صاحب بود. امیر مهمانان را در همین جا بحضور پذیرفته و دیدار مینمود. او به این ساختمان علاقه ویژه داشته و از همین سبب وقتی که امیر عبد الرحمن خان فوت می‌نماید پسرش امیر حبیب‌الله پیکر پدرش را درین عمارت که دلخواهش بود دفن نمود. محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2821
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%B4%DB%8C%D8%AE%20%D8%B3%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C
زیارت شیخ سعدالدین احمد انصاری
شیخ سعدالدین احمد انصاری، فرزند مولانا عبدالغفار فرزند مولانا عبدالکریم، از عرفای قرن 12- 13هـ . ق است که نسبش‌ به معاذبن جبل انصاری می‌رسد‌ . از سوی دیگر نسب او را به امام زین‌العابدین (رض) بن امام حسین (ع) نیز رسانده‌اند . او در سال 1140 هـ . ق در ده یحیای کابل،دیده به جهان گشوده‌ و در سال 1225هـ . ق در همان‌جا چهره در خاک کشید . ‌‌‌   شیخ سعدالدین، در نوجوانی نزد پدر به فراگیری علوم فقه و کلام پرداخت، هنوز چندی نگذشته بود که وجد و جذبه دامنگیرش شد (هروی، 1373: 43) و با سپری شدن نُه سال، راهی بیت‌الله شد. او بعد از این‌که مناسک حج را در بین سال‌های 1169- 1173 به جا آورد- و اجازۀ ارشاد، در طریقۀ نقشبندیه (همان: 160) وقادریه را از شیخ محمد سمان‌ مدنی کسب کرد- به وطن برگشت و تا آخر عمر به ارشاد خلق پرداخت . او در تصوف و عرفان به مرتبۀ والایی رسیده و طریق تازه‌ای را در این مکتب اساس گذاشته است . ‌‌‌   هروی، تعداد مریدان شیخ سعدالدین را تا سال 1224هـ . ق در حدود «سی هزار» گفته است (همان:180). در زیادی مریدان او شکی نیست؛ زیرا مردم- مناطق مختلف- افغانستان با وی بیعت کرده بودند؛ ولی سخن هرویدر این باره‌ به هیچ وجه درست نیست. ‌‌‌   شیخ سعدالدین، علوم اسلامی، زبان عربی، علوم بلاغی و علوم متداول زمان خویش را نیکو می‌دانست و آثار شاعرانی چون عطار، مولوی، حافظ، ابن عربی و سایر بزرگان عرفان ‌را پیش چشم داشت؛ ‌در بین آن‌ها به مولوی و حافظ بیشتر علاقه‌مند بود و در جای‌جای، سخنان ایشان را نقل و نقد کرده ‌است.‌‌‌ ‌‌‌   شیخ سعدالدین، سی‌وشش کتاب‌ و مقاله نوشته‌، از جمله هفت‌ دیوان، دو مثنوی؛‌ بیشتر کتاب‌ها و مقالات او به زبان فارسی‌ است، ولی کتاب معدنِ وحدت و رساله‌‌هایی چون درود تاتار شریف، حبل‌المتین و رسالۀ خواص را به زبان عربی نوشته و اشعار تازه‌ به زبان عربی نیز سروده است. ‌‌زیارتگاه شیخ سعدالدین احمد انصاری معروف به حاجی صاحب ده یحیی، شیخ ده یحیی و یا حاجی صاحب شورش عشق در افغانستان واقع‌شده است. در ولایت کابل ولسوالی ده سبز در قریه‌ای که به اسم شیخ سعدالدین مسما . محیط دژ در حدود دونیم جریب زمین بوده، از حصهٔ نصف محیط ساختمان زیارت و مربوطانش آغازشده، حیاط به دو بخش تقسیم‌شده که ما بین به‌صورت خیابان و دو طرف باغچه و خیابان بوده عقب آن‌ها گورستانی و بعد آن تعمیر مسجد و مزار و در وسط احاطه مسجد بزرگ جامع گنبد پوش و به‌طرف جنوب مسجد جامع، مسجد دیگری است. به‌طرف شمال مسجد جامع، رهرو احاطهٔ پیش روی مزار است که این رهرو داخل احاطهٔ مذکور شده و بعداً داخل گنبد می‌شود، اطراف گنبد چندین حجره‌های خورد منظم دارد، در بین گنبد که بالای پخته کاری آن تماماً تخته سنگ مرمر نصب بوده و حالا جز بعضی تخته‌های سنگ افتاده چیز دیگری از آن باقی نیست، اولاً مزار خود بزرگوار است که اطراف مزار به‌صورت صندوق و دارای کناره سنگ مرمر است. محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2823
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%20%DA%86%D9%88%D8%A8%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C
مسجد چوبفروشی
مسجد چوبفروشی کابل در سال ۱۳۰۳ ه ق ساخته شده که پیش‌تر بنام «مسجد نورالاسلام» مشهور بود. مسجد مذکور از سنگ، خشت پخته، گچ، آهن، چونه و چوب ساخته شده و دارای کمانها، رواقها و گنبدها بوده و در پهلوی خود عمارت گنبدی علیحده دارد بنام مدرسه که با مرور ایام دارالحفاظ، جمعیت العلما و منسوبین علوم دینی بود. در اثر جنگ‌های اخیر افغانستان ویران شده‌است. جستارهای وابسته فهرست مساجد منابع چوبفروشی
2824
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D9%87
آرامگاه محمد نادرشاه
آرامگاه نادرشاه نام آرامگاه محمد نادر شاه (پدر محمد ظاهرشاه) است که در شهر کابل در کشور افغانستان واقع است. این آرامگاه در فراز تپه مرنجان با شکل و اسلوب نوین بنا یافته و گنبد کبود آن از خشت پخته، کاشی و باقی از سنگ مرمر ساخته شده است. عمارت مذکور در دوره سلطنت محمدظاهرشاه بعد از سال ۱۳۱۳ (قمری) ساخته شده است. منابع http://www.lonelyplanet.com/afghanistan/kabul/sights/cemeteries-memorials-tombs/mausoleum-nadir-shah پیوند به بیرون https://www.google.com/search?q=King+Nadir+Shah+Mausoleum&tbm=isch&tbo=u&source=univ&sa=X&ei=Pon5Ur2DKsjg2gWxsYCgBw&ved=0CEgQsAQ محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان آرامگاه‌های افغانستان کابل
2828
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%20%DA%AF%D8%B0%D8%B1%DB%8C
مسجد گذری
مسجد گذری در بازار سراجی شهر کابل در جوار یک آهنگری واقع است و این مسجد نیز در زمان اورنگ‌زیب پادشاه گورکانی هند ساخته شده و تاکنون عمارت آن پابر جا بوده اما در جنگهای دهه‌های پایانی سده بیستم افغانستان آسیب دیده است. گذری محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2831
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87%20%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D8%B1%20%28%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84%29
قلعه بالاحصار (کابل)
بالاحصار نام قلعه‌ای رزمی باستانی در شهر کابل در خراسان باستان افغانستان امروزی است. تاریخچه تاریخ ساخت این قلعه به حدود قرن ۵ میلادی می‌رسد. این دژ یا دیوار/حصار در حدود سه قرن (از قرن دوم تا پنجم مسیحی) آبادی روی پشته بالاحصار به شکل اثر مذهبی ساخته شده که نقاط مجاور می‌توان آن را نیایشگاه بودائی خواند که احتمالاً بعید نیست که شالوده اولین قلعه جنگی در همین زمان بدست یکی از شاهان هپتالی (هون) بوده باشد. قلعه‌ای است که بر فراز تپه‌ای در دامنه کوه شیر دروازه در جنوب شرق شهر کابل ساخته شده‌است. تیمورشاه که پایتخت افغانستان را از قندهار به کابل انتقال داد و در بالاحصار کابل جاگزین شدند. تا عصر سلطنت امیر عبدالرحمن پایتخت در همان‌جا بود. بالا حصار به دلیل اهمیت استراتژیک و قدمت تاریخی‌اش یک مکان دارای ارزش تاریخی است. این بنا شاهد جنگ‌های خونین بوده‌است. در جنگ اول افغانستان انگلیس (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲) و جنگ دوم افغانستان و انگلیس (۱۸۸۰–۱۸۷۸) و بعد در زمان حکومت‌های چپی افغانستان این قلعه به عنوان مرکز مهم رزمی استفاده می‌شد. حتی یکی از مبارزه رزمی ضدانقلاب بر ضد دولت چپی افغانستان نیز از همین قلعه آغاز شد که به قیام بالاحصار مشهور است. در سال‌های اخیر نیز نیروهای ناتو در این قلعه جابجا بودند. پس از کودتای رزمی خلقی‌های طرفدار خط شوروی در ۷ ثور ۱۳۵۷ و آغاز مبارزه ناراضیان بر ضد رژیم چپگرا، مبارزه مسلحانه و قهرآمیز از بالاحصار آغاز گردید که در تاریخ به نام «قیام بالاحصار» مشهور است. این قیام به‌وسیله «گروه انقلابی خلق‌های افغانستان به پشتیبانی غرب بخاطر ضد شوروی کهنه» (که بعدها به نام سازمان رهایی افغانستان تغییر نام داد) و پنج حزب و سازمان ملی و اسلامی دیگر از جمله «حرکت اسلامی افغانستان ساخت عربستان و پاکستان» به تاریخ ۱۴ اسد ۱۳۵۸ به راه افتاد اما به سختی سرکوب و بخون نشست. ده‌ها تن از قیام‌کنندگان کشته شدند و تعدادی نیز دستگیر و بعداً در زندان پلچرخی اعدام گردیدند. از جمله رهبران این قیام گل احمد بود که جان باخت. تصاویر جستارهای وابسته آثار تاریخی افغانستان منابع پیوند به بیرون The British & the Bala Hissar in 1879 تاریخ کابل دژها در افغانستان ساختمان‌ها و سازه‌ها در کابل محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2832
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B5%D8%B1%20%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86
قصر دارالامان
قصر دارالامان از بناهای تاریخی افغانستان است. این قصر سه طبقه‌ای به فاصلهٔ هشت کیلومتر به طرف جنوب غرب شهر کابل در حوزهٔ چهاردهی کابل که پیش‌تر افشارتپه نام داشت، در زمان امان‌الله خان ساخته شده‌است. در زمان ساخت این قصر مناسبات حسنهٔ سیاسی میان دولت افغانستان و آلمان برقرار بود و در امور شهرسازی و تعمیرات ۲۲ تن مهندسان دولت آلمان حصه گرفته بودند که از جمله ساخت قصر دارالامان در سال ۱۳۰۴ ه‍.ق زیر نظر مهندس والتر هارتن آلمانی آغاز و در سال ۱۳۰۶ تکمیل گردید و قصر مذکور بداخل تقریباً ۱۵۰ اتاق کوچک و بزرگ اعمار شده که تمام دستگاه دولتی دورهٔ امانی از آن استفاده می‌کردند. در اطراف قصر ساختمان‌های زیر قرار دارند: شورای ملی افغانستان، موزیم ملی افغانستان و دانشگاه بین‌المللی افغانستان. در سال‌های دههٔ شصت خورشیدی وزارت دفاع افغانستان از این قصر استفاده می‌کرد. در کودتای ۱۶ دلو (بهمن) ۱۳۶۸ خورشیدی به رهبری ژنرال شهنواز تنی، وزیر دفاع پیشین افغانستان علیه دولت نجیب‌الله، این محل هدف بمباران قرار گرفت و بخشی از آن ویران شد. دارالامان در جنگ‌های داخلی سال‌های دههٔ هفتاد خورشیدی آسیب بیشتری دید و سرانجام به ویرانه‌ای تبدیل شد و در دو دههٔ گذشته، مورد استفاده نبوده‌است. در دهم ماه جوزا (خرداد) ۱۳۹۵ بازسازی قصر به هزینهٔ شانزده میلیون دلار آمریکایی آغاز شد. در روز آغاز بازسازی این قصر، رئیس‌جمهوری افغانستان به صورت نمادین نخستین جلسهٔ کمیسیون عالی توسعهٔ شهری افغانستان را در ویرانهٔ این قصر برگزار کرد. نگارخانه منابع قصر دارالامان: دانشنامه آریانا http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.de/2011/11/blog-post_844.html اقامتگاه‌های سلطنتی در افغانستان بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۹۲۰ (میلادی) در افغانستان خانه‌های کامل‌شده در سده ۲۰ (میلادی) ساختمان‌ها و سازه‌ها در کابل کابل کاخ‌ها در افغانستان محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان معماری دهه ۱۹۲۰ (میلادی) ویرانه‌ها در افغانستان
2833
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%AE%20%DA%A9%D9%88%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D8%BA%DA%86%D9%87
کاخ کوتی‌باغچه
کاخ کوتی‌باغچه از بناهای تاریخی شهر کابل افغانستان است. کوتی‌باغچه که از ساختمان‌های آراسته روزگار پادشاهی امیر عبدالرحمن‌خان بوده دارای تزئینات گچ‌بری، مینیاتوری و شبکه کاری چوب بوده از جمله ساختمانهای بزرگ عصر است که در اثر جنگ‌های اخیر شهر کابل ویران شده است. منابع محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2834
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%20%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C%20%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%20%D9%BE%D8%A7%DB%8C%E2%80%8C%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B1
مسجد حاجی صاحب پای‌منار
آرامگاه و مسجد حاجی صاحب پایمنار ساختمان گنبدی از جمله یادمان‌های تاریخی افغانستان بوده که در شهرستان ده‌سبز در شمال شهر کابل قرار دارد. این اثر تاریخی دراثر جنگ‌ها و اوضاع جوی آسیب دیده‌است. آرامگاه‌های افغانستان حاجی صاحب
2836
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B1%20%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D9%88%20%D8%AC%D9%87%D9%84
منار علم و جهل
منار علم و جهل از آثار تاریخی شهر کابل در افغانستان است. این منار به یادگار پیروزی بر شورش مشهور به ملای لنگ برضد نهضت افغانستان ساخته شده‌است. این منار در فراز تپه کوچک در کنار پارک احمدشاهی کابل در مقابل نوآباد بریکوت به شکل مقبول و مرغوب از سنگ‌های رنگین و ظریف بنا یافته‌است و در اثر جنگ‌ها آسیب دیده است. بعد از استقلال افغانستان آثار و کتیبه‌های مهم تاریخی افغانستان به وسیلهٔ خطاط نامدار سدهٔ بیستم کشور، استاد سید محمد داؤد الحسینی و برادر بزرگ او سید محمد ایشان حسینی خطاطی شده‌است که از آن جمله منار علم و جهل و طاق ظفر پغمان است. فکری سلجوقی در کتاب «ذکر برخی از خوشنویسان و هنرمندان، تعلیقات بر دیباچهٔ دوست محمد هروی، کابل ۱۳۴۷ خورشیدی»، در صفحهٔ ۷۷ در مورد سید محمد داؤد الحسینی چنین می‌نویسد: «جناب سید داؤد در خط نستعلیق و شکسته از نوادر روزگار و از اساتید گرانمایهٔ این فن شریف و هنر لطیف می‌باشد. در ریز نویسی شهرت به سزایی دارند. چنان‌که بر یک‌دانه برنج باریک سوره‌های حمد شریف و اخلاص را معهٔ تاریخ و امضاء نوشته‌اند که عقل بیننده را به حیرت می‌اندازد. علی ای حال آقای سید محمد داؤد در خط نستعلیق از اساتید معاصر می‌باشند که به دست سحر بنان خویش چراغ عماد و رشید و میر عبدالرحمن را روشن می‌دارند.» سید محمد داؤد الحسینی یکی از بیدل شناسان پر آوازهٔ کشور نیز بود که در مورد زندگی، آثار، افکار و موجودیت قبر میرزا عبدالقادر بیدل در محلهٔ یکه ظریف واقع در خواجه رواش کابل پژوهش‌های زیادی کرده‌است. یکی دیگر از آثار گرانبهای خطاطی سناتور سید محمد داؤد الحسینی لوحه سنگ قبر حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی می‌باشد. منابع محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2839
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA
نمازگاه‌های هرات
در سال ۸۱۳ ه ق عصر تیموریان هرات شاهرخ فرزند تیمور که پایتخت خراسان را از سمرقند به هرات انتقال داد به منظور پیشبرد دانش و پیشه‌ها و هنرهای ظریف بناهای عمارات معروف به مصلی‌های هرات آغاز شد. مصلی‌های هرات متشکل است از گنبد گوهر شاد، منار مدرسه گوهر شاد، منار مسجد جامع گوهر شاد، چهار منار مدرسه سلطان حسین، آرامگاه امیر علی شیر نوایی موجود است که در اثر جنگ‌های چندین ساله و اوضاع جوی آسیب دیده است. آثار تاریخی هرات‏
2840
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%A7%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%A8%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86
تندیس‌های بودا در بامیان
مجسمه‌های بودا در بامیان اشاره به تندیسهای بزرگی که در دل کوه در استان بامیان افغانستان ساخته شده بودند دارد. بنای ایستادهٔ این مجسمه‌های تاریخی در کناره‌های صخره‌ای هنگام رواج آیین بودایی در افغانستان در درهٔ بامیان کنده کاری شده بودند. مختصات جغرافیایی مکان این مجسمه‌ها از کابل در حدود ۲۳۰ کیلومتر (۱۴۰ مایل) به طرف شمال غربی بوده‌است. این دو مجسمه به بلندی ۵۳ متر و ۳۵ متر، در کنار مجموعه‌ای از بناهای تاریخی در این محل برای زمانی طولانی از جاذبه‌های اصلی گردشگری در افغانستان بودند. تندیس کوچکتر در سال ۵۰۷ میلادی و تندیس بزرگتر در سال ۵۵۴ میلادی ساخته شده‌است. این دو تندیس، نشان‌دهندهٔ سبک کهن هنر یونانی و بودایی بوده‌است؛ که در مناطق آسیای مرکزی به ویژه در افغانستان رواج داشته‌است. ساختار و بزرگی و بلندی پیکر ۵۳ متری بودا در یک تالار یا غارکوه سنگی قرار داشت یا تراشیده شده بود که ارتفاع اش ۵۸ متر اندازه‌گیری شده‌است. پیش از انفجار و نابودی اش زینه مارپیچی و پله‌های در پهلوی پیکره‌ها بود در سنگ کوه پاره تراشیده شده بود که گردشگران و دبیرستانی‌ها بالای فرق سر بودای بزرگ بالا می‌رفتند و در آنجا سقف تالار اش با تصویرهای شخصیت‌های مدنیت‌های گوناگون نقاشی شده بودند که با شخصیت‌های هندو اروپایی مانند تصویر رومی و رومن کاتولیکی شباهت داشتند. عده‌ای از دانشمندان این نظریه را مردود می‌دانند زیرا در آن زمان دین عیسویت وجود نداشت؛ و اما باستان شناسان اروپایی گذشته تراشیدن این پیکره‌ها را بین سال‌های ۳۰۰ و ۷۰۰ میلادی می‌دانند که دین عیسویت از سوی روم شرقی «ایستانبول» (کنستانتین) امپراتوری روم شرقی عیسویت را به نواحی شرقی ایران زمین آوردند. پیکر ۳۵ متری بودا در یک تالار یا غارکوه سنگی باارتفاع اش ۳۸ متر اندازه‌گیری شده‌است؛ یعنی که بلندی اتاق شاهمامه دو متر از تندیس بزرگ‌تراند. هنوز بزرگی تندیسهای حتی از سوی باستان‌شناسان معتبر به ارتفاعات گوناگون پنداشته شدند؛ و اما گروه پژوهشی دانشگاه ارتش آلمان مونشن (مونیخ) بلندی را در سال ۲۰۰۳ میلادی اندازه‌گیری کردند که ارتفاع تاقچه‌ها ۵۸ متر و ۳۸ و ارتفاع پیکره‌ها که به همان اندازه می‌باشند که باستان شناسان در سال‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی بدون نور لیزر اندازه‌گیری کرده بودند. پژوهشگران دانشگاه نظامی مونیخ اندازه‌ها را، برای اندازه صلصل از پا تا سر ۵۳ متر و دیگری ۳۵ متر اندازه کردند. صلصل که زن اش مامه شاه بود در تختی استاده بود و نه در روی زمین. اگر به اعداد پیکره‌های بامیان نگاه ژرف کنیم در می‌یابیم که یک عدد عکس عدد دیگراند. صلصل سمبل مرد گفته شده و شاهمامه سمبل زن، درمیان این دو، ۸ واحدی کوچک دیگری وجود دارد که نماد از فرزندان می‌باشد طرزی یک تندیس خوابیده را خواست ثابت نماید که هزار فوت یعنی برابر به برج ایفل باشد و در خارج از افغانستان به اندازه ۳۲۳ متر گفته شد که نمونه نیاکان است. این دو از هم در فاصله واحد ۸۰۰ متری قرار داشتند. روش زردشتی و در ادیان هندوییسم عدد هفت عدد مقدس گفته می‌شد. در دین بودایی به همین هفت نیکوی راه هشتم (تمرکز نیک) به عنوان راه اصیل هشتگانه افزوده شد. عدد هشت عدد مبارک شد. ماهیت بزرگ‌ترین بت صلصال نام دارد به معنای گل خشکیده و بت دیگری شهمامه به معنای شهبانو نام دارد. به نظر احمد علی کهزاد گرچه در قرون نخست میلادی تا آمدن اسلام، بامیان مرکز فرهنگی و دینی بوداییان بوده‌است اما تندیس‌های ایستاده چندان ربطی به بودا ندارند، زیرا آن‌ها قطعاً چهره یک مرد و زن را نمایش می‌دهند در حالی که بودا هیچگاه در کنار همسرش دیده نشده‌است. نظریه دیگری که منجر به بودایی بودن تندیس‌ها شده‌است به اینصورت است که چون بت صلصال کوچکتر از اندازهٔ که می‌خواستند شد به ناچار در کنارش شهمامه را تراشیدند. پیشینه در آغاز قرن هفتم یاقوت شرح مفصلی دربارهٔ بامیان و بت‌های بزرگ بامیان ذکر نموده گوید آنجا بتخانه‌ایست بسیار بلند بر ستون‌هایی استوار و در آن، شکلِ همهٔ پرندگانی که خداوند آفریده‌است نقش گردیده و بر سطح کوه دو بت بزرگ از پایین تا قلهٔ کوه کنده شده‌است که یکی را سرخ بد و دیگری را خنک بد (بودای سرخ و بودای خاکستری) می‌نامند و گویند آنها را در تمام جهان همتایی نیست. قزوینی نیز از خانهٔ زرین بامیان و دو مجسمهٔ بزرگ بودا سخن رانده‌است. گفت‌های زیادی در مورد ساخت مجسمه‌های بودا در بامیان وجود دارد. باستان شناسان می‌گویند احتمالاً این بناها در بین سال‌های ۳۰۰ و ۴۰۰ میلادی ساخته شده‌است. بعضی‌ها هم با دقت بیشتر می‌گویند که مجسمه بزرگ بودا (۵۳ متر) در قرن پنجم میلادی و مجسمه کوچک در نیمه دوم قرن سوم میلادی ساخته شده و دکورهای اطراف آن از جمله آشیانه‌ها در قرن بعدی تراشیده شده‌اند. اما بعضی باستان شناسان به این باورند که ساخت مجسمه‌های بودا ۸۰۰ سال قبل از میلاد صورت گرفته‌است. در قرن هجده و نوزده میلادی اکثر اسنادهای تاریخی افغانستان در رابطه به بودای بامیان توسط سلاطین آن زمان نابود شده‌است. تخریب سرانجام در روز نهم مارس سال ۲۰۰۱ میلادی مطابق با(۱۳۷۹ خورشیدی) نیروهای طالبان به فتوای ملا محمد عمر به روی مجسمه‌های غول‌پیکر بامیان آتش گشودند تا در شامگاه یازده مارس از صلصال و شهمامه تنها دو حفره باقی ماند. تندیس‌های بودا در بامیان، تا قبل از آنکه در زمان حاکمیت طالبان تخریب شوند، بزرگ‌ترین تندیس‌های بودا و بلندترین مجسمه‌های سنگی در جهان به‌شمار می‌آمدند. به باور برخی از کارشناسان مجسمه‌های بودا در بامیان اگر تا دیروز نمادی از دیرینه تاریخی در این سرزمین بوده امروز یادگار سال‌های حاکمیت افراط گرایی مذهبی در این کشور است حرکتی که جهان را تکان داد یونسکو این اقدام طالبان را «دهشت افکنی فرهنگی» نامید. تخریب‌ها در طول تاریخ پیش از طالبان نیز، مجسمه‌های تاریخی بودا ضربه‌های فراوانی دیده بود. مسلمانان عرب اولین بار در زمان حجاج بن یوسف بر بامیان تسلط یافتند و تعداد زیادی از معابد و مجسمه‌های آن را با زیور آلات و اشیای قدیمی را به غنیمت بردند. آن‌ها معبد طلایی بیت الذهب و روکش طلایی صورت پیکره‌های بامیان را از بالای پیشانی بطرف پایین تراشیدند تا از حالت بت بودن خارج شود. چنگیز خان در سال ۱۲۲۲ اورنگ زیب در سال ۱۶۸۹ و عبدالرحمان خان در سال ۱۸۹۲ میلادی هر کدام به نوبه خود برای تخریب این دو مجسمه تلاش کردند و بر پیکر آن‌ها صدماتی وارد ساختند. در آغاز دهه نود میلادی نیز در جریان جنگ‌های داخلی مجاهدین افغان، مجسمه‌های بودا، از آسیب مصون نماند. در ادبیات فارسی عنصری در شعری حکایت سرخ بُد و خِنک بُد (نام دو بت بامیان) را روایت کرده‌است. ابوریحان بیرونی این حکایت را با عنوان «صنمی البامیان» به عربی ترجمه کرده‌است. چگونگی فرمان نابودسازی در سال ۱۹۹۹، ملا عمر فرمان حفاظت از تندیس‌های بودا در بامیان، که در سدهٔ ۶ میلادی بر صخره‌ای در دره بامیان هزاره جات کنده کاری شده بودند، را داد. ولی در مارس ۲۰۰۱، تندیسها از سوی طالبان، با دستور شخص ملا عمر، نابود شد. ملا عمر، رهبر عالی طالبان، علت دستور نابودسازی تندیسها را در گفتگویی توضیح داد: سپس سید رحمت‌الله هاشمی، سفیر سیار طالبان، نیز گفت که نابودسازی تندیسها پس از پیشنهاد یک کارشناس سوئدی ترمیم سازه‌های تاریخی برای بازسازی تندیسها ازسوی شورای دانشمندان انجام شد. گزارش شده‌است که هاشمی می‌گوید:"هنگامی که شورای مرکزی افغانستان از آنها خواست تا به جای بازسازی تندیسها پول خورد و خوراک کودکان را تأمین کنند، آنها نپذیرفتند و گفتند، "نه، این پول فقط برای تندیسها است، نه برای کودکان". در نتیجه، تصمیم به نابودسازی تندیس‌ها گرفته شد". این کار، اعتراض بین‌المللی کشورهای گوناگونی چون ژاپن، هند، سریلانکا، کره جنوبی، نپال، ایران، قطر و روسیه را در پی داشت. حتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی که هر دو جزء سه کشوری بودند که امارت اسلامی افغانستان را به رسمیت شناختند، این کار طالبان را محکوم کردند. شاخهٔ عربی یونسکو، این نابودسازی را «وحشیانه» نامید. جستارهای وابسته آیین بودائی در افغانستان پیوند به بیرون بوداهای بامیان چگونه به خاک نشست - ستار سعیدی؛ بی‌بی‌سی فارسی بامیان، بودا و تاریخ - اسد بودا؛ روزنامه هشت صبح به نقل از جمهوری سکوت بامیان و بوداهای رفته‌اش - محمد غلامی؛ جدید آنلاین منابع آثار هنری قربانی وندالیسم آزار توسط مسلمانان آیین بودایی سده ۶ (میلادی) اسلام و دین‌های دیگر افغانستان در ۲۰۰۱ (میلادی) باستان‌شناسی افغانستان بوداگرایی در افغانستان پایگاه‌های باستان‌شناسی افغانستان تاریخ افغانستان پیش از اسلام تاریخ افغانستان تندیس‌ها تهاجمات به میراث فرهنگی و آثار هنری جاذبه‌های گردشگری افغانستان جنگ داخلی افغانستان (۱۹۹۶–۲۰۰۱) دین در ۲۰۰۱ (میلادی) راه ابریشم ساختمان‌ها و سازه‌های تخریب‌شده در ۲۰۰۱ (میلادی) ساختمان‌های مذهبی سده ۶ (میلادی) شمایل‌شکنی ضد بودیسم طالبان محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان معماری دهه ۵۰۰ (میلادی) معماری دهه ۵۵۰ (میلادی) میراث جهانی در خطر میراث جهانی یونسکو در افغانستان نقاط دیدنی تخریب‌شده نقاط‌های دیدنی تخریب شده در افغانستان ولایت بامیان هزارستان هنر سنگ در آسیا هنر و فرهنگ بودایی هنرها در افغانستان
2841
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86
غارهای بامیان
غارهای بامیان از جمله یادمان‌های دوره کوشانی‌ها بوده و در اثر جنگ‌های چندین ساله و اوضاع جوی بیشتر تخریب شده قابل ترمیم عاجل است. همچنان غارهای قصر کنشکا واقع دره فولادی که یک قسمت آن از بین رفته بقیه آن قابل حفظ و ترمیم عاجل است. محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان همچنین [غارمومنه]که یک سر آن از سر”جرگ” آغاز و تا ”دیوان” ادامه دارد.غار بسیار زیبا و مخوفی است که از قدمت آن اطلاعاتی در دسترس نمیباشد که آیا یک غار طبیعی است یا ساخته شده دست بشر،ولی احتمال زیاد میرود که طبیعی باشد.ناگفته نماند که از سقف این غاریک ماده دارویی بسیار باارزش بنام[موم لایی]میچکد.شاید منظور از موم لایی همان مومیایی باشد که مصریان باستان از آن برای مومیایی کردن اجساد خود استفاده میکردند.
2856
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C.%20%D8%AF%D8%A8%D9%84%DB%8C%D9%88.%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AB
دی. دبلیو. گریفیث
دیوید لولین وارک «دی دبلیو» گریفیث (زاده ۲۲ ژانویه ۱۸۷۵ – درگذشته ۲۳ ژوئیه ۱۹۴۸) از پیشتازان و مهم‌ترین کارگردانان سینمای اهل آمریکا بود. او نه تنها در زمان خود شاهکارهای سینمایی خلق کرده، بلکه خودش تکمیل‌کننده هنر مستقل سینما بود. ابتدای زندگی گریفیث تبارش به ولز بازمی‌گشت. او به وسیلهٔ خواهر بزرگترش، متی، آموزش یافت. وقتی ۷ ساله بود پدرش درگذشت، و در آن زمان خانواده‌اش به مشکلات مالی جدی برخوردند. وقتی ۱۴ ساله بود مادرش خانواده را از روستا به لوئی ویل برد و در آنجا یک مهمانخانه باز کرد ولی این کار سریعاً با شکست روبرو شد. گریفیث دبیرستان را برای کمک مالی به خانواده ترک کرد. ابتدا در مغازه خشکبار فروشی یک کار گرفت و بعداً در یک کتابفروشی مشغول به کار شد. گریفیث به عنوان یک نویسنده مشتاق و امیدوار کارش را آغاز کرد اما با موفقیت کمی روبرو شد، تنها یکی از کارهایش توسط اجراکنندگان پذیرفته شد. به همین جهت گریفیث تصمیم گرفت تا یک بازیگر شود و در بسیاری از بازی‌ها به عنوان سیاهی لشکر بازی کرد. دوره فیلم در ۱۹۰۷، گریفیث هنوز مشتاق به این بود که نویسنده مشهوری شود، او به نیویورک رفت و کوشید که کارهایش را به ادوین پورتر تهیه‌کننده توماس ادیسون بفروشد. پورتر نوشته‌های گریفیث را نپذیرفت ولی به او نقشی برای بازی در نجات‌یافته از آشیانه عقاب داد که راه را برای حضور گریفیث در سینما باز کرد. او به زودی شروع به تولید حجم عظیمی از فیلم‌ها کرد. در ۱۹۰۸، گریفیث قبول کرد تا برای کمپانی بیوگراف در نیویورک بازی کند. در بیوگراف، زندگی حرفه‌ای گریفیث برای همیشه تغییر کرد. در ۱۹۰۸، «والیس مک کاچئون» که کارگردان اصلی شرکت مریض شد و فرزندش والیس مک کاچئون جی آر جای او را گرفت اما توانایی لازم برای بازآوردن موفقیت برای شرکت را نداشت و همین باعث شد تا مدیر کمپانی بیوگراف، هنری ماروین، این مقام را به گریفیث بدهد. با این اتفاق گریفیث اولین فیلم خود یعنی ماجراهای دالی را ساخت. بیوگراف اولین شرکتی بود که فیلمی در هالیوود ساخت، فیلم در کالیفرنیای قدیم تحت تأثیر فیلم ایتالیایی کابیریا محصول سال ۱۹۱۴ قرار گرفت. او فیلم جودیت بتولیا را تهیه و کارگردانی کرد، یکی از فیلم‌های بارز دوران ابتدای کار او که در آمریکا ساخته شد. او بر سر یکسری مشکلات و از آن جهت که بودجه مالی اش برای تولید فیلم ته کشیده بود (حدود ۳۰٬۰۰۰ دلار برای تولید فیلم نیاز بود) از شرکت بیوگراف جدا شد و به شرکت موچوال پیوست و یک استودیو ترتیب داد. تولیدات جدیدش کارهای مستقلی از آب درآمدند. از نظر تاریخی، فیلم تولد یک ملت یک فیلم بینظیر و کوبنده بود. از نظر کسانی که در تاریخ سینما فعالیت می‌کنند، این فیلم به عنوان اولین فیلم بلند آمریکایی است (اکثر فیلم‌ها تا قبل از آن کمتر از یکساعت بودند) و به‌طور قابل بحثی استانداردهای صنعت فیلمسازی را به آنچه امروز می‌بینیم تغییر داد. از طرفی این فیلم از نظر تاریخ شناسان آمریکا، باعث بالاگرفتن ناراحتی رنگین پوستان از این فیلم شد. به هر حال بعد از نمایش تولد یک ملت تماشاگران شهرهای شمالی با برپایی شورش‌هایی ضد محتوای نژادی فیلم واکنش نشان دادند. بعد از اینکه دوره نمایش این فیلم در سالن‌های نمایش به پایان رسید، گریفیث به این واکنش منفی با فیلم تعصب پاسخ داد. این فیلم به بررسی تعصب در چهار دوره تاریخی می‌پردازد: سقوط بابل، مصلوب ساختن عیسی مسیح، قتل‌عام پروتستان فرانسه، و یک داستان امروزی. اکران فیلم تعصب موفقیت مالی نداشت که باعث شکست او در شرکتش شد. شرکا در سال ۱۹۱۷ شرکت را منحل کرده و گریفیث به آرت کرفت رفت و بعد هم به فرست نشنال رفت. در همان زمان او یکسری بازیگر آمریکایی را در یونایتد آرتیستس گرد هم آورد که عبارت بودند از چارلی چاپلین، مری پیکفورد و داگلاس فیربنکس. گریفیث در یونایتد آرتیستس دوباره به فیلمسازی مشغول شد اما هرگز موفقیت‌هایی که در دو فیلم تعصب و تولد یک ملت کسب کرده بود را به دست نیاورد. دیوید وارک گریفیث نخستین کارگردانی است که در فروشِ فیلم شریک شد. او برای فیلم تولد یک ملت، هفته‌ای سیصد دلار دستمزد به‌علاوهٔ ۳۷/۵ درصد از سود حاصل از فروش را، دریافت کرد. کارهای پایانی هرچند یونایتد آرتیستس به عنوان یک کمپانی زنده ماند، ولی گریفیث همکاری‌اش با آن‌ها کوتاه مدت بود. گریفیث در این زمان شکوفه‌های پرپر، یتیم‌های طوفان، خیابان آرزو، یک شب مهیج و آمریکا را ساخت. از این اسامی تنها سه فیلم اول موفق ظاهر شدند. مهمترین کارهای او تجزیه فیلم به نما تغییر فاصله دید و زاویه دید تغییر مرکز توجه در طول یک نما به وسیله حرکت دوربین بزرگنمایی، جداسازی و تأکید بر مرکز توجه از راه نمای بسته مونتاژ نمایش دو یا چند واقعه به صورت موازی تقطیع مسیر مداوم واقعیت، فلاش بک و فلش فوروارد منابع صفحه انگلیسی مقاله‌های دارای ویدئو دی. دبلیو. گریفیث افراد آمریکایی انگلیسی‌تبار درگذشتگان ۱۹۴۸ (میلادی) زادگان ۱۸۷۵ (میلادی) سینمای جنوب کالیفرنیا فراماسون‌ها کارگردانان فیلم اهل ایالات متحده آمریکا مرگ و میر ناشی از بیماری‌های قلب و عروق در کالیفرنیا کارگردانان فیلم وسترن هنرمندان اهل لس آنجلس هنرمندان اهل لویی‌ویل، کنتاکی افراد آمریکایی ولزی‌تبار متدیست‌های اهل ایالات متحده آمریکا خاک‌سپاری‌ها در کنتاکی مرگ‌ها به موجب بیماری‌های عصبی در ایالات متحده آمریکا اهالی شهرستان اولدهام، کنتاکی یونایتد آرتیستس کارگردانان فیلم اهل لس آنجلس کارگردانان فیلم اهل کنتاکی درگذشتگان به علت سکته تهیه‌کنندگان فیلم اهل ایالات متحده آمریکا پیشگامان سینما دریافت‌کنندگان جایزه اسکار افتخاری تاریخ و فرهنگ هالیوود کارگردانان فیلم صامت
2860
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%B3%20%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B3
یوهانس برامس
یوهانِس برامس (؛ ؛ ۷ مهٔ ۱۸۳۳ – ۳ آوریل ۱۸۹۷) پیانیست، رهبر ارکستر و آهنگساز آلمانی در دورهٔ رمانتیک بود. برامس در شهر هامبورگ و در خانواده‌ای لوتریانیست متولد شد. وی بیشتر زندگی حرفه‌ای خود را در وین گذراند. شهرت و مقام برامس به‌حدی است که گاهی اوقات او را با یوهان سباستیان باخ و لودویگ فان بتهوون به‌عنوان سه آهنگساز بزرگ ، گروه‌بندی می‌کنند. نظریه‌ای که برای اولین بار توسط هانس فان بلوو (رهبر ارکستر آلمانی) مطرح شد. برامس آثار متنوعی برای ارکستر سمفونیک، ارکستر مجلسی، پیانو، ارگ، گروه کر و آواز آهنگسازی کرد. وی که پیانیستی چیره‌دست بود، بسیاری از آثارش را خودش برای اولین بار به اجرا گذاشت. او با برخی از نوازندگان برجستهٔ زمان خود مانند کلارا شومان و یوزف یواخیم همکاری داشت که هر سه، دوست صمیمی نیز بودند. هم‌اکنون بسیاری از آثار وی به رپرتوار اصلی در کنسرت‌های مدرن تبدیل شده‌است. برامس یک کمال‌گرایِ سازش‌ناپذیر بود که برخی از آثار خود را نابود کرد و برخی دیگر را نیز منتشر نکرد. سبک موسیقی برامس را همتایان وی و همچنین نویسندگان بعدی، هم به‌عنوان یک سنت‌گرا و هم به‌عنوان یک نوآور ارزیابی کردند. موسیقی او کاملاً در ساختارها و تکنیک‌های آهنگسازیِ استادان موسیقی دوره کلاسیک ریشه دارد و این در حالی که بسیاری از معاصرانش، موسیقی وی را بیش از حد آکادمیک می‌دانستند. تکنیک‌ها و روح آثار برامس با تحسین آهنگسازان بعدی مانند آرنولد شونبرگ و ادوارد الگار قرار گرفت. موتیف‌های رومانتیک و عمیقاً عاشقانهٔ وی که در ساختارهای دقیق آثارش نهفته بود، برای بسیاری از نسل‌های بعدی موسیقی، نقطهٔ آغاز و الهام‌بخش بود. زندگی سال‌های آغازین (۱۸۵۰–۱۸۳۳) یوهان جاکوب برامس (۷۲–۱۸۰۶)، پدرِ برامس اهل هایده در هولشتاین و مرد فقیری بود. او بر خلاف میل خانواده، حرفهٔ موسیقی را دنبال کرد، در سال ۱۸۲۶ وارد هامبورگ شد و در آنجا به عنوان نوازندهٔ سازهای زهی و بادی مشغول به‌کار شد. در سال ۱۸۳۰ او با «یوهانا هنریکا کریستینه نیسن» (۱۷۶۵–۱۸۶۵)، خیاطی که ۱۷ سال از یوهان بزرگتر بود، ازدواج کرد. وی در همان سال به عنوان نوازندهٔ هورن در گروه نظامی هامبورگ منصوب شد و سرانجام به‌عنوان نوازندهٔ کنترباس به عضویت اپرای دولتی و انجمن فیلارمونیک هامبورگ درآمد. با رونق گرفتن کار جاکوب، خانوادهٔ وی نیز برای زندگی بهتر به هامبورگ نقل مکان کردند. در این شهر بود که یوهانس برامس در ۷ مه سال ۱۸۳۳ متولد شد. خواهر وی الیزابت (الیزه) در سال ۱۸۳۱ و برادر کوچکتر وی فریتز فریتریش (فریتز) در سال ۱۸۳۵ به دنیا آمدند. فریتز با پیروی از برادرش پیانیست شد و در سال ۱۸۶۷ به کاراکاس مهاجرت کرد و سپس به عنوان معلم به هامبورگ برگشت. اولین آموزش‌های موسیقی به یوهانس، توسط پدرش انجام می‌گرفت. او همچنین نوازندگی ویولن و ویلنسل را فرا گرفت. در پی آن برامس از سال ۱۸۴۰ نزد «اتو فریدریش ویلیبالد کوسل» (۱۸۱۳–۱۸۶۵) فراگیری پیانو را شروع کرد. کوسل معلم وی در سال ۱۸۴۲ گلایه می‌کرد که «یوهانس می‌تواند نوازندهٔ خیلی خوبی باشد، اما او نمی‌خواهد از آهنگسازی‌های مداومِ خود دست بردارد». برامس در ۱۰ سالگی و برای اولین بار در یک کنسرت خصوصی برای اجرای یک کوئینتت برای پیانو و سازهای بادی اثر بتهوون و «کوارتت پیانو» اثر موتسارت حضور یافت. او همچنین به عنوان سولیست، یک اتود از هِنری هرتس را اجرا کرد. وی در سال ۱۸۴۵ یک سونات پیانو در سل مینور نوشت، اما والدین او احساس می‌کردند که برامس به عنوان نوازنده، چشم‌انداز شغلی بهتری دارد و تلاشهای اولیهٔ وی را برای آهنگسازی تایید نمی‌کردند. برامس از سال ۱۸۴۵ تا ۱۸۴۸، علاوه بر معلم پیانوی خود کوسل، با ادوارد مارکسن (۱۸۰۶–۱۸۸۷)، نیز به تحصیل آهنگسازی پرداخت. مارکسن از آشنایان شخصی بتهوون و فرانتس شوبرت بود، وی آثار موتسارت و هایدن را تحسین می‌کرد و یکی از علاقه‌مندانِ موسیقی یوهان سباستیان باخ بود. مارکسن راه و رسم این آهنگسازان را به برامس منتقل کرد و می‌خواست اطمینان حاصل کند که ساخته‌های برامس بر آن سنت استوار باشد. در سال ۱۸۴۷، برامس برای اولین بار در هامبورگ به عنوان سولیست پیانو، یک فانتزی اثر زیگیسموند تالبرگ را اجرا کرد. همچنین در سال ۱۸۴۸ اولین رسیتال پیانوی خود را با آثاری شامل یک فوگ از باخ و همچنین آثاری از مارکسن و موسیقی‌دانان معاصر آن دوران مانند جیکوب روزنهاین برگزار کرد. دومین رسیتال وی هم در آوریل ۱۸۴۹ با اجرای سونات شماره ۲ از بتهوون و «فانتزی والس» اثر خودش بود که نظر مطلوب روزنامه‌های آن دوران را جلب کرد. آثار شناخته شدهٔ برامس در این دوره شامل موسیقی برای پیانو، موسیقی مجلسی و آوازهایی برای گروه کر مردان است که با نام مستعار جی. دبلیو. مارکس معرفی می‌شد. برخی از این تنظیمات و فانتزی‌ها در سال ۱۸۴۹، توسط شرکت هامبورگ کرنز منتشر شد. اولین آثاری که برامس ساخته بود و مورد تاییدش بود، اسکرتسو اپوس ۴، و آواز بازگشت به خانه شماره ۶، اپوس ۷، بود که مربوط به سال ۱۸۵۱ است. با این حال برامس بعداً در از بین‌بردنِ همهٔ کارهای اولیهٔ خود مصمم بود. حتی در اواخر سال ۱۸۸۰، به دوست خود الیز گیزمن نامه نوشت که نسخه‌های خطی موسیقی کرال را برای او ارسال کند تا آنها را از بین ببرد. داستان‌هایی تکراری از حضور برامسِ نوجوان و فقیر در بارها و عشرتکده‌ها در این دوران حکایت می‌کنند، اما موسیقی‌پژوهان معاصر این موضوع را غیرواقعی می‌دانند و معتقدند که خانوادهٔ برامس نسبتاً مرفه بودند و قوانین هامبورگ به‌شدت اجرای موسیقی در عشرتکده‌ها و پذیرش خردسالان در این مجامع را منع می‌کرد. اوایل فعالیت‌ها (۱۸۶۲–۱۸۵۰) در سال ۱۸۵۰، برامس با ویولونیست مجارستانی اِدِه رِمنی آشنا شد و طی سال‌های آتی، وی را در تعدادی از رسیتال‌ها با پیانو همراهی کرد. این آشنایی مقدمه‌ای بود تا برامس با موسیقی کولی و رقص چارداش آشنا شود و باعث شد که بنیان یک اثر پردرآمد و بسیار محبوب از وی در دو مجموعه به نام رقص‌های مجار (۱۸۶۹ و ۱۸۸۰) شکل بگیرد. همچنین در این سال اولین ملاقات برامس (هرچند ناموفق) با روبرت شومان صورت گرفت. در آن سال دوستان برامس او را ترغیب کردند تا تعدادی از ساخته‌های خود را برای شومان که به هامبورگ سفر کرده بود، ارسال کند، اما این بسته باز نشده، پس فرستاده شد. در سال ۱۸۵۳، برامس با رمنی به یک تور کنسرت رفت و در اواخر ماه مه، هر دو با یوزف یواخیم ویولونیست و آهنگساز مجارستانی در هانوفر دیدار کردند. برامس قبلاً اجرای تکنوازی یواخیم را در کنسرتو ویولن اثر بتهوون، شنیده بود و تحت تأثیر عمیق نوازندگی وی گرفته بود. در این دیدار برامس برخی از قطعات پیانویی خود را برای یواخیم نواخت و این کار باعث شد که برامس تا پنجاه سال بعد نیز به‌یاد بیاورد که «هرگز در طول زندگی هنری‌ام اینقدر تحت فشار قرار نگرفته بودم». این ملاقات باعث آغاز یک دوستی مادام‌العمر شد. البته در دوره‌ای (۱۸۸۳) و هنگامی که در دادگاه طلاق، برامس از همسر یواخیم جانبداری کرد، این دوستی به‌طور موقت گسسته شد. برامس همچنین یواخیم را به عنوان آهنگساز تحسین می‌کرد و در سال ۱۸۵۶ آنها برای بهبود تکنیک‌ها و مهارت‌های خود (به گفتهٔ برامس)، آثار با فرم‌های کنترپوان دوبل، کانن‌ها، فوگها، پرلودها یا هر چیز دیگری را مطالعه و تمرین می‌کردند. بوتزرت می‌نویسد «حاصل این مطالعات در زمینهٔ کنترپوان و موسیقی اولیه، خلق آثاری شامل قطعات رقص، پرلود و فوگ برای ارگ و کارهای کرال در سبک نئو رنسانس و نئو باروک بود.» پس از ملاقات با یواخیم، برامس و رمنی از شهر وایمار بازدید کردند، جایی که برامس با فرانتز لیست، پتر کورنلیوس و یواخیم راف ملاقات کرد که لیست بعضی قطعات او را مانند اسکرتسوی اپوس ۴، وزن‌خوانی و اجرا کرد. پس از آن، رمنی ادعا کرد که برامس در هنگام اجرای اثرش به‌نام «سونات در سی مینور»، توسط لیست، وی به خواب رفته بود. این اختلاف و اختلافات دیگر باعث شد رمنی و برامس به مشارکت و همکاری با یکدیگر پایان دهند. برامس در اکتبر ۱۸۵۳، از دوسلدورف بازدید کرد و با معرفی‌نامه‌ای که از یواخیم گرفته بود، به دیدار روبرت شومان و همسرش کلارا رفت و مورد استقبال آن دو قرار گرفت. شومان، که بسیار تحت‌تأثیر استعداد این جوان ۲۰ ساله قرار گرفته بود، مقاله‌ای تحت عنوان راه‌های نو را در شماره ۲۸ مجله موسیقی جدید در ماه اکتبر، منتشر کرد که از برامس به عنوان فردی که «مقدر شده‌است تا زمان‌ها را با بالاترین و ایده‌آل‌ترین حالت بیان کند»، ستایش کرد. این تعریف و تمجید ممکن بود خصوصیات خودانتقادی برامس را افزایش بدهد و اعتماد به نفس او را سست کند. وی در نوامبر ۱۸۵۳، به شومان نوشت که «ستایش او چنان انتظارات خارق‌العاده‌ای را در مردم برانگیخته که نمی‌دانم چگونه می‌توانم آن‌ها را تحقق ببخشم». برامس در مدت اقامت خود در دوسلدورف برای ساخت یک سونات ویولن برای یواخیم با نام «آزاد اما تنها» (با مخفف FAE) که شعار شخصی یواخیم بود، از همکاری یکی از شاگردان شومان و کلارا به نام آلبرت دیتریش برای نوشتن هر یک از موومان‌های این سونات بهره برد. تحسین شومان، منجر به تصمیم برامس برای انتشار اولین آثارش با نام واقعی شد. برامس به لایپزیگ رفت و آثار خود با شماره اپوس‌های ۱ تا ۴، (سونات‌های پیانو شماره ۱ و ۲، شش آهنگ اپوس ۳، اسکرتسو اپوس ۴) را توسط انتشارات برایتکپف و هرتل منتشر کرد. در حالی که این انتشارات آثار بعدی مانند «سونات شماره ۳» اپوس ۵ و «شش آهنگ» اپوس ۶ را در لایپزیک منتشر می‌کرد، برامس رسیتال‌هایی از آثار خودش از جمله سونات‌های اولیه را ارایه داد و با موسیقی‌دانان دیگری مانند فردیناند داویت، ایگناتس مشه‌لس و هکتور برلیوز دیدار کرد. پس از اقدام به خودکشی شومان و به دنبال آن، بستری‌شدنِ وی در آسایشگاه روانی نزدیک بن در فوریه ۱۸۵۴ (همان مکان که در سال ۱۸۵۶ بر اثر ذات‌الریه درگذشت)، برامس در دوسلدورف اقامت داشت، او در آنجا از خانوادهٔ شومان حمایت می‌کرد و از طرف کلارا به امور تجاری می‌پرداخت. کلارا تا دو روز قبل از مرگ شومان اجازهٔ ملاقات با وی را نداشت، اما برامس می‌توانست با او دیدار کند و به عنوان یک رابط بین آن‌ها ایفای نقش کند. برامس احساس عمیقی نسبت به کلارا داشت و برای او تجلی‌بخشِ یک آرمان زنانه بود. رابطهٔ شدیدِ احساسی و عشق افلاطونی آن‌ها تا زمان مرگ کلارا ادامه داشت. در ژوئن ۱۸۵۴، برامس یکی از آثار خود با نام «واریاسیون روی یک تم از شومان» اپوس ۹، را به کلارا تقدیم کرد. کلارا نیز در رسیتال‌ها، برنامه‌های موسیقی و سخنرانی‌هایش از فعالیت حرفه‌ای برامس پشتیبانی می‌کرد. برامس قصد ازدواج با کلارا در سر داشت، اما کلارا که دارای هشت فرزند از شوهر درگذشتهٔ خود بود و ۱۴ سال بیشتر از برامس سن داشت، این پیشنهاد را نپذیرفت. برامس پس از انتشار بالادها برای پیانو اپوس ۱۰، اثر دیگری منتشر نکرد. پروژهٔ اصلی وی در این دوره کنسرتو پیانو شماره ۱ بود که ابتدا برای دو پیانو نوشته بود اما سپس خیلی زود احساس کرد که این اثر نیاز به یک قالب دیگر و مقیاسی بزرگتر دارد. وی در این زمان در هامبورگ مستقر شد و با حمایت کلارا، به‌عنوان نوازنده در دربار کوچک دتمولد، پایتختِ پادشاهی لیپه، زمستان‌های سال‌های ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۰ را در آنجا گذراند و مشغول به کار شد که دو سرناد (۱۸۵۸ و ۱۸۵۹، اپوس ۱۱ و ۱۶) خود را در همین مکان نوشت. او همچنین گروه کر زنان را تأسیس کرد که برای آن موسیقی می‌نوشت و رهبری آن را بر عهده داشت. در این ایام باید دو کوارتت پیانوی اول او (اپوس‌های ۲۵ و ۲۶) را به ساخته‌هایش اضافه کرد و همچنین تصنیف موومان اول از کوارتت سوم پیانو به همین دوره تعلق دارد که سرانجام در سال ۱۸۷۵ تکمیل و رونمایی شد. پایان این دهه، شکست‌هایی در فعالیت حرفه‌ای برامس به‌همراه داشت. اولین کنسرتوی پیانو وی در هامبورگ در ۲۲ ژانویه ۱۸۵۹، با همراهی آهنگساز به عنوان تکنواز، با استقبال کمی مواجه شد. در اجرای دوم، واکنش تماشاگران چنان خصمانه بود که پس از موومان اول، برامس از اجرا خودداری کرده و مجبور به ترک صحنه شد. در نتیجهٔ این واکنش‌ها، انتشارات برایتکپف و هرتل از پذیرفتن ساخته‌های جدیدِ وی خودداری کرد. در نتیجه برامس با ناشران دیگری از جمله انتشارات سیمروک وارد مذاکره شد که در نهایت شریک اصلی آن انتشارات نیز شد. برامس در سال ۱۸۶۰، وارد مجادله‌ای در مورد آیندهٔ موسیقی آلمان شد و مداخله کرد که به‌طور جدی رفتار او را نادرست می‌دانستند. او همراه با یواخیم و دیگران در پیش‌نویسی به طرفداران فرانتس لیست و اهداف پیروان به‌اصطلاح «مکتب جدید آلمانی» حمله کردند و به‌خصوص به رد فرم‌های موسیقی کلاسیک توسط «رتبه‌ای از علف‌های هرز و بدبختی که با تخیلات افرادی مانند لیست رشد می‌کنند»، اعتراض داشتند. پیش‌نویس به مطبوعات درز کرد و مجله موسیقی جدید نقیصه‌ای را منتشر کرد و برامس را فردی عقب‌مانده توصیف کرد. پس از آن برامس دیگر هرگز وارد جدال و بحث در مورد مسایل عمومی موسیقی نشد. زندگی شخصی برامس نیز در این دهه آشفته بود. در سال ۱۸۵۹، با آگاته فان زیبلد نامزد شد. این نامزدی خیلی زود به پایان رسید، اما حتی بعد از این که برامس به او نوشت: «من تو را دوست دارم! من باید دوباره تو را ببینم، من قادر به تحمل این زنجیر نیستم، لطفاً برای من بنویس … آیا … ممکن است دوباره در آغوشت بگیرم، تا تو را ببوسم و به تو بگویم که دوستت دارم.»، این دیدار صورت نگرفت و دیگر هرگز یکدیگر را ندیدند. برامس بعداً به یکی از دوستانش یادآوری و تاکید کرد که آگاته «آخرین عشق» او بود. سال‌های بلوغ (۱۸۷۶–۱۸۶۲) برامس امیدوار بود که رهبری ارکستر فیلارمونیک هامبورگ به وی واگذار شود، اما در سال ۱۸۶۲، این پست به خوانندهٔ باریتون، ژولیوس اشتوکهاوزن سپرده شد. (برامس همچنان به تصاحب این پست امیدوار بود؛ اما هنگامی که سرانجام در سال ۱۸۹۳ به وی پیشنهاد شد که به عنوان مدیر فیلارمونیک هامبورگ انتخاب شود، او دیگر به آرامش رسیده بود چون «با افکار رفتن به مسیرهای دیگر عادت کرده بود»). در پاییز سال ۱۸۶۲، اولین بازدید وی از وین اتفاق افتاد و در زمستان همان سال در این شهر اقامت گزید. در آنجا او به عضویت کنسرواتوار وین درآمد که با دیگر اعضا شامل: دو عضو از حلقهٔ واگنر، دوست قبلی خودش پیتر کورنلیوس و کارل توسیگ همراه بود از دیگر اعضا می‌توان به جوزف هلمزبرگر و جولیوس اپشتین که به ترتیب مدیر و رئیس مطالعات ویولن و مطالعات پیانو اشاره کرد که در این جمع حضور داشتند. حلقهٔ برامس نیز شامل ادوارد هانسلیک (منتقد برجسته و مخالف «مکتب جدید آلمانی»)، هرمان لوی (رهبر ارکستر) و تئودور بیلرت (جراح) بودند. در ژانویه سال ۱۸۶۳، برامس برای اولین بار با ریشارد واگنر ملاقات کرد و برای او «واریاسیون‌های هندل» اپوس ۲۴، را که یک سال قبل به پایان رسانده بود، اجرا کرد. این نشست صمیمانه بود، اگرچه واگنر در سالهای بعد اظهارنظرهای انتقادی و حتی توهین‌آمیز نسبت به موسیقی برامس داشت. با این حال برامس در این زمان و بعداً علاقه شدیدی به موسیقی واگنر داشت و برای اجرای کنسرت‌های واگنر در وین در سال‌های ۱۸۶۲/۶۳ کمک‌های شایانی کرد، به‌همین خاطر توسط کارل توسیگ، پاداشی همراه با یک نسخهٔ دست‌نویس از اپرای تنهوزر (نسخه‌ای که واگنر در سال ۱۸۷۵ خواستار برگشت آن شد) دریافت نمود. همچنین برامس اولین رسیتال خود را در وین برگزار کرد که شامل «واریاسیون‌های هندل» و اولین کوارتت پیانوی وی بود که این بار با استقبال بهتری از سوی مردم و منتقدان از موسیقی وی روبرو شد. برامس گرچه با مسئولیت‌های زیادی به‌خاطر تصدی پُست‌های رهبری در مکان‌های مختلف سرگرم بود، اما بیشتر تمرکز کاری خود را در وین قرار داد و خیلی زود تصمیم گرفت که در این شهر اقامت کند. در سال ۱۸۶۳، وی به عنوان رهبر ارکستر آکادمی آواز وین منصوب شد. او با برنامه‌ریزی و اجرای آثار بسیاری از استادان اولیهٔ آلمانی مانند هاینریش شوتس، باخ و دیگر آهنگسازانی مانند جووانی گابریلی و آهنگسازان متاخری چون بتهوون و فلیکس مندلسون، مخاطبان خود را شگفت‌زده کرد. برامس همچنین برای «گروه کر» آثاری از جمله «موتِت» (نوعی موسیقی آوازی چندصدایی) اپوس ۲۹، را تصنیف کرد، ولی با این حال او دریافت که این پُست بیش از حدِ نیاز، آهنگسازی وی را تحت‌الشعاع قرار داده‌است، به همین دلیل در ژوئن سال ۱۸۶۴، «گروه کر» را ترک کرد. او از سال ۱۸۶۴ تا ۱۸۷۶، تابستان‌های خود را در شهرک لیشتِنتال گذراند که امروزه بخشی از شهر بادن-بادن محسوب می‌شود. جایی که کلارا شومان و خانواده‌اش نیز مدتی را در آنجا گذراندند. خانهٔ برامس در لیشتِنتال، محلی بود که او بسیاری از آثار اصلی در دورهٔ میانی زندگی‌اش را در آنجا ساخت، از جمله می‌توان به رکوئیم آلمانی اپوس ۴۵، و موسیقی‌های مجلسی اشاره کرد. این مکان در حال حاضر به‌عنوان موزه، حفظ شده‌است. در فوریه ۱۸۶۵، مادرِ برامس درگذشت و او ساخت کار بزرگِ آوازی خود با نام یک رکوئیم آلمانی اپوس ۴۵، را شروع کرد که شش موومان آن تا سال ۱۸۶۶، به‌پایان رسید. اولین اجرا با سه موومان ابتدایی در وین برگزار شد، اما این اثر به‌طور کامل و در شش موومان، اولین بار در برمن و در سال ۱۸۶۸ اجرا گردید که با استقبال چشمگیری روبرو شد. همچنین یک موومان هفتم نیز به اولین اجرای موفق در لایپزیگ (فوریه ۱۸۶۹) اضافه شد، این اثر موجب تحسین منتقدان در سراسر آلمان و همچنین تا انگلیس، سوئیس و روسیه ادامه یافت. به‌طور مؤثر این اثر موفقیت‌آمیز بود و باعث ورود برامس به صحنهٔ جهانی شد. برامس در این دوره با آثاری مانند مجموعه‌ای از لیدها (اپوس‌های ۴۳، ۴۶، ۴۹) اولین مجموعه از رقص‌های مجار (۱۸۶۹) و مجموعه رقص آهنگ‌های عاشقانه (۱۸۶۸/۶۹) اپوس ۵۲، به کار خود ادامه داد. وی پس از چنین موفقیت‌هایی سرانجام تعدادی از کارهای خود را که سالها با آنها دست به گریبان بود، به‌پایان رساند، مانند کانتات رینالدو (۱۸۶۳–۱۸۶۸)، کوارتت‌های زهی (۱۸۷۳–۱۸۶۵) شماره ۱ و۲ اپوس ۵۱، کوارتت سوم پیانو (۱۸۷۵– ۱۸۵۵) و به‌خصوص سمفونی شماره ۱، که از اوایل سال ۱۸۵۵ آغاز شده بود، سرانجام در سال ۱۸۷۶، رونمایی شد. در سال ۱۸۶۹، برامس احساس کرده بود عاشق جولی دختر شومان (آن زمان جولی ۲۴ و برامس ۳۶ ساله بودند) شده‌است اما خودش این موضوع را برملا نکرد. هنگامی که بعداً در همان سال نامزدی جولی با کنت مارموریتو اعلام شد، وی دست‌نوشته‌های «راپسودی آلتو» اپوس ۵۳، ساختهٔ خود را طی یادداشتی به کلارا داد. کلارا در دفتر خاطرات خود نوشت که «او آن را ترانهٔ عروسی خودش خوانده است» و «دردی عمیق در متن و موسیقی» وجود دارد. برامس از سال ۱۸۷۲ تا ۱۸۷۵، مدیر کنسرت‌های ارکستر «جامعه عاشقان موسیقی» بود. وی پس از آنکه اطمینان حاصل کرد که این ارکستر از نوازندگان حرفه‌ای تشکیل شده‌است، رپرتوارهایی را برنامه‌ریزی و اجرا کرد که از باخ تا آهنگسازان قرن نوزدهم (به‌جز آهنگسازان «مکتب جدید آلمانی») را در بر می‌گرفت. آهنگسازانی که آثارشان اجرا می‌شد، عبارت بودند از: بتهوون، شوبرت، مندلسون، شومان، یواخیم، هیلر، بروخ و آثار خودش بود، (به‌ویژه آثاری برای «گروه کر» در مقیاسی بزرگ، رکوئیم آلمانی، راپسودی آلتو و آهنگ پیروزی اپوس ۵۵، که مربوط به جشن پیروزی برای جنگ فرانسه و پروس بود). وی همچنین در سال ۱۸۷۲، قطعۀ «واریاسیون روی یک تم از هایدن» را که ابتدا برای دو پیانو طراحی شده بود، به تنظیم ارکسترال تغییر داد که به یکی از محبوب‌ترین آثار وی تبدیل شده است. سال‌های شهرت (۱۸۹۰–۱۸۷۶) سمفونی شماره ۱ برامس در سال ۱۸۷۶ آماده شد. گرچه تصنیف این اثر از اوایل دههٔ ۱۹۶۰، آغاز شده بود و در طول این سال‌ها تکامل یافته بود، اما ممکن است طراحی اولیۀ آن از سال ۱۸۶۸، شروع شده باشد، (برامس به کلارا شومان و آلبرت دیتریش اعلام کرده بود که نسخه‌ای از موومان اول را نوشته‌است). برامس همیشه با احتیاط رفتار می‌کرد و به نوعی خود را به‌هنگام خلق سمفونی، کوچک می‌شمرد و خوار جلوه می‌داد، او با عباراتی به دوستانش می‌نوشت که: «چندان جذاب نیست»، «طولانی و دشوار است»، «طولانی و در دو مینور است»، ریچارد تاروسکین (موسیقی‌شناس آمریکایی) اشاره می‌کند و روشن می‌سازد که الگوی در نظر گرفته شدهٔ برامس برای این اثر (خلق یک سمفونی)، سمفونی شماره ۵، ساختهٔ بتهوون بوده‌است. دانشگاه کمبریج در ماه مه ۱۸۷۶، پیشنهاد اعطای درجهٔ دکترای افتخاری موسیقی به برامس و یواخیم را داد، به‌شرطی که آنها قطعات جدیدی را به‌عنوان پایان‌نامه بسازند و برای دریافت دکترا شخصاً در کمبریج حضور داشته باشند. برامس از سفر به انگلستان بیزار بود و خواستار دریافت درجه به صورت غیابی شد و سمفونی قبلاً اجرا شده‌اش (نوامبر ۱۸۷۶) را به عنوان پایان‌نامه، ارائه داد. اما از این دو فقط یواخیم به انگلیس رفت و فقط به او، مدرک دکترا اعطا شد. برامس نیز در ۸ مارس ۱۸۷۷، با اجرا و رهبری سمفونی شماره یک در لندن (نخستین اجرا در انگلستان) و اهدا بخش‌هایی از نسخهٔ دست‌نویس سمفونی به یواخیم، این دعوت را مورد تأیید قرار داد. با آنکه از اولین اجرای سمفونی شماره یک استقبال شد، اما برامس همچنان ناراضی بود و موومان دوم را قبل از چاپ اثر، به‌طور گسترده اصلاح کرد. به‌دنبال آن دیگر آثار ارکسترال وی نیز نظرات خوبی دریافت کرد. آثاری مانند: سمفونی شماره ۲، کنسرتو ویولن (اهدا شده به یواخیم که در جریان ساخت آن از نزدیک با او مشاوره کرد)، «اورتور جشنواره آکادمی» (این اثر به‌خاطر اهدای دکترای افتخاری از طرف دانشگاه برسلاو به برامس و به‌عنوان پایان‌نامه ساخته شد) و «اورتور تراژیک» (۱۸۸۰)، مورد استقبال قرار گرفت و در نتیجه دانشگاه برسلاو، از برامس به‌عنوان «رهبر هنر موسیقی فاخر در آلمان امروز» نام برد که این امر موجب واکنش صریح و اعتراض ریشارد واگنر شد. وی در مقاله‌ای با عنوان «دربارهٔ شعر و آهنگسازی»، در بارهٔ برامس با کنایه نوشت: «من برخی آهنگسازان مشهوری را می‌شناسم که یک روز با لباس مبدل در نقش یک خوانندهٔ خیابانی ظاهر می‌شوند، روزی دیگر کلاه‌گیسِ هندل را چنگ می‌زنند، گاهی در لباس یک یهودی چارداش ظاهر می‌شوند، وقتی دیگر بیهوده‌کار و دوباره لباس سمفونی شماره ۱۰ را می‌پوشند» (اشاره به سمفونی شماره یک است که بعضی مفسران برای تمجید از این اثر، آن را سمفونی شماره ۱۰ بتهوون فرض کردند، چرا که بتهوون ۹ سمفونی بیشتر، نساخته بود). اینک برامس به‌عنوان یک چهرهٔ بزرگ در دنیای موسیقی شناخته شده بود. او عضو همان هیات داورانی بود که «جایزهٔ دولتی وین» را به آهنگسازان اعطا می‌کرد که در آن زمان سه جایزه به آنتونین دورژاک (که آن زمان کمتر سرشناس بود)، ابتدا در فوریه سال ۱۸۷۵، سپس در سال‌های ۱۸۷۶، ۱۸۷۷، اهدا کرد و او را به انتشارات سیمروک برای انتشار آثارش معرفی کرد. این دو نفر برای اولین بار در سال ۱۸۷۷ با هم ملاقات کردند و دورژاک کوارتت زهی اپوس ۴۴، خود را به برامس تقدیم کرد. او همچنین موفق به دریافت انواع افتخارات دیگری شد. لودویگ دوم در سال ۱۸۷۴، «نشان ماکسیمیلیان برای علم و هنر» و گئورگ دوم نیز در سال ۱۸۸۱، «نشان خانه ماینینگن» (صلیب فرماندهی)، را به برامس اعطا کردند. در این زمان برامس تصمیم گرفت ظاهر چهرهٔ خود را تغییر دهد. او که همیشه با صورتی تراشیده دیده می‌شد، در سال ۱۸۷۸، با گذاشتن ریشِ بلند، دوستانش را متعجب کرد و در ماه سپتامبر برای برنهارد شولتز (رهبر ارکستر) نوشت: «من با یک ریشِ بزرگ می‌آیم! همسر خود را برای دیدن یک منظرهٔ وحشتناک آماده کنید». جرج هنشل (خواننده) در خاطرات خود یادآوری می‌کند که در آن روز و پس از کنسرت، «من مردی را دیدم که برای من ناشناخته، نسبتاً تنومند، با قد متوسط، موهای بلند و ریشِ کامل، با صدایی بسیار عمیق و خشن، خود را رهبر ارکستر موسیقی مولر معرفی کرد … ما بلافاصله از موفقیت کامل در کشفِ برامس با تغییر چهره و لباس مبدل، از ته دل خندیدیم». این حادثه همچنین عشقِ برامس به شوخی‌های عملی را نشان می‌دهد. برامس در سال ۱۸۸۲، کنسرتو پیانو شماره ۲ خود را به‌پایان رساند و آن را به استادش ادوارد مارکسن تقدیم کرد. سپس هانس فان بلوو، او را دعوت کرد تا با ارکستر دربار ماینینگن، برای اولین بار آثار خود را اجرا کند. این دعوت آغاز همکاری او با ماینینگن و فان بلوو بود که قرار شد تا برامس را به‌عنوان یکی از «سه ب» (سه آهنگساز بزرگ: باخ، بتهوون، برامس) گروه‌بندی کند. وی در نامه‌ای به همسرش نوشت: «شما می‌دانید که من در مورد برامس چه فکر می‌کنم: بعد از باخ و بتهوون، بزرگترین و متعالی‌ترین آهنگساز است». سال‌های بعد اولین اجراهای سمفونی شماره ۳ و شماره ۴ با این ارکستر اجرا شد. ریشارد اشتراوس که دستیار فان بلوو بود، ابتدا به موسیقی برامس اطمینان نداشت اما با اجرای سمفونی سوم نظرش تغییر کرد و سمفونی چهارم را با علاقه‌مندی «اثری غول‌پیکر و از نظر مفهوم و ابتکار، عالی» توصیف کرد. یکی دیگر از هواداران نسل جوان اما محتاطِ برامس، گوستاو مالر بود که در سال ۱۸۸۴، با وی ملاقات کرد و از آشنایان نزدیک وی نیز بود. مالر، برامس را بالاتر از آنتون بروکنر ارزیابی کرد اما ریشه‌های او را به خاک، بیشتر از واگنر و بتهوون متصل می‌دانست. در سال ۱۸۸۹، برامس به عنوان شهروند افتخاری هامبورگ انتخاب شد. در همین سال تئو وانگمن، نماینده توماس ادیسون، با برامس در وین دیدار داشت و از او برای یک ضبط آزمایشی دعوت کرد. برامس اولین قطعه از رقص‌های مجار و یک قطعه از یوزف اشتراوس را با پیانو اجرا کرد. اگرچه مقدمهٔ گفتاری و کوتاه در این ضبط واضح و قابل فهم است، اما اجرای پیانو، با سروصدای زیادی که در زمینه وجود دارد، قابل شنیدن نیست.تحلیل‌گران و محققان در مورد صدایی که در ابتدا، این قطعه را معرفی می‌کند، صدای تئو وانگمن است یا برامس، اختلاف نظر دارند. نسخهٔ ضبط‌شده در دانشگاه استنفورد تولید شد. سال‌های پایانی (۱۸۹۷–۱۸۹۰) در دههٔ ۱۸۷۰، برامس با یوهان اشتراوس که هشت سال از او بزرگتر بود آشنا شده بود، اما دوستی نزدیک آنها مربوط به سال‌های ۱۸۸۹ و بعد از آن است. برامس بسیاری از آثار اشتراوس را قابل تحسین می‌دانست، و آهنگساز را تشویق می‌کرد تا آثارش از طریق انتشارات سیمروک که متعلق به خودش بود، منتشر کند. برامس به‌عنوان یک طرفدارِ اشتراوس برای همسرش آدل، طی یادداشتی در ابتدای نت‌های والس دانوب آبی نوشت: «متأسفانه این اثر ساختهٔ برامس نیست». در سال ۱۸۹۰، پس از اجرای موفقیت‌آمیز «کوئینتت زهی شماره ۲» اپوس ۱۱۱، برامس ۵۷ ساله فکر کرد که شاید بهتر است از آهنگسازی بازنشسته شود، و به دوستی گفت که «به اندازهٔ کافی موفق بوده‌ام، در اینجا من یک پیری بی‌دغدغه می‌خواهم و می‌توانم از آن با آرامش لذت ببرم». همچنین او برای شروع و یافتن این آرامش، به دیدار و همراهی با خوانندهٔ متزو سوپرانو آلیس باربی (۲۸ ساله) می‌پرداخت و ممکن است از او خواستگاری نیز کرده باشد. اما تحسین برامس از یک نوازندهٔ کلارینت در «ارکستر دربار ماینینگن» به‌نام ریشارد مولفلد، باعث شد تا دوباره شوق آهنگسازی در وی زنده گردد و او را به نوشتن دوباره سوق داد که در نتیجه یک «تریو کلارینت» اپوس ۱۱۴، «کوئینتت کلارینت» اپوس ۱۱۵ (۱۸۹۱)، و دو «سونات کلارینت» اپوس ۱۲۰ (۱۸۹۴)، ساخته شد. در این زمان چرخه‌های پایانی آثار برامس، شامل قطعاتی برای پیانو با عنوان «چهار آواز جِدّی» (که ناشی از مرگ کلارا شومان بود) اپوس‌های ۱۱۶ تا ۱۱۹ (۱۸۹۶)، و همچنین او یازده «پرلود کرال برای ارگ» اپوس ۱۲۲ (۱۸۹۶)، آهنگسازی کرد. آخرین نت‌هایی که برامس نوشت، مجموعه تنظیمات «ای دنیا باید تو را ترک کنم» بود. بسیاری از آثار برامس در خانهٔ او در شهر باد ایشل، جایی که برامس برای اولین بار در سال ۱۸۸۲، به آنجا رفت و هر تابستان از ۱۸۸۹ به بعد در آنجا اقامت می‌کرد، نوشته شده‌است. مرگ پس از مرگ کلارا شومان (۱۸۹۶)، برامس دچار افسردگی شدیدی شد و سلامتی‌اش آسیب دید. در تابستان ۱۸۹۶، به بیماری یرقان مبتلا شد و سپس در همان سال پزشک وینی تشخیص داد که وی دارای سرطان کبد است (پدر وی جاکوب نیز بر اثر همین بیماری درگذشت). آخرین حضور او در مجامع عمومی، ۷ مارس ۱۸۹۷ بود که هانس ریشتر (رهبر ارکستر) سمفونی شماره ۴ را اجرا کرد که در پایان هر موومان با تشویق تماشاگران همراه بود. برامس سه هفته قبل از مرگش در مارس ۱۸۹۷، تلاش کرد در اولین اجرای اپرت الهه عقل اثر یوهان اشتراوس شرکت کند، اما وضعیت وی وخیم‌تر شد و سرانجام در ۳ آوریل ۱۸۹۷، در سن ۶۴ سالگی درگذشت. پیکر وی در آرامگاه مرکزی وین در زیر یک بنای یادبود طراحی‌شده توسط ویکتور اورتا و تندیسی ساختهٔ ایلس فان تواردوفسکی، به خاک سپرده شد. دین و باور برامس به‌عنوان نوزاد در کلیسای لوتران، غسل تعمید شد، وی متعلق به خانواده‌ای لوتریانیست بود و او نیز تحت تاثیر این مذهب قرار داشت. گفته می‌شود کتاب مقدسی که به مناسبت تولدش به او داده شده بود، تا پایان عمر نزد خود حفظ کرد و در بسیاری از آثار کرال خود، از متونِ این کتاب استفاده کرد. والتر نیمان دوست و آهنگساز آلمانی وی می‌گوید: «این واقعیت که برامس فعالیت خلاقانۀ خود را با آهنگ‌های محلی آلمانی آغاز کرد و با کتاب مقدس به پایان برد، اعتقاد واقعی و مذهبی این مرد بزرگ را نشان می‌دهد». با این حال رابطه و نگرشِ برامس نسبت به دین را یک «منتقدِ» حداقلی تلقی کرده، و با آنکه در سن پانزده سالگی توسط کلیسای سنت مایکل (هامبورگ)، پذیرفته شده‌بود، اما او را به‌عنوان یک ندانم‌گرا، یا انسان‌گرا نیز توصیف می‌کنند. آنتونین دورژاک که یک کاتولیک متدین بود، در نامه‌ای در بارهٔ برامس می‌نویسد: «چنین انسانی، چنین روح ظریفی، هیچ اعتقادی ندارد! او هیچ اعتقادی ندارد!». گفته می‌شود هنگامی که کارل رینتالر (رهبر ارکستر)، از وی خواسته‌است یک متن دقیقاً مذهبی را به رکوئیم آلمانی خود اضافه کند، وی در پاسخ گفته‌است: «باید اعتراف کنم که با کمال میل حتی حاضرم کلمهٔ «آلمانی» را حذف و به جای آن کلمهٔ «انسانی» قرار دهم، همچنین با دانش و آگاهی کامل می‌خواهم از بخش‌هایی مانند یوحنا، فصل ۳ آیهٔ ۱۶، نیز صرف‌نظر کنم. از طرف دیگر، چون من یک موسیقی‌دان هستم، چیزی یا چیزهایی را انتخاب می‌کنم که به آن احتیاج دارم و چون با نویسندگان محترم متن نمی‌توانم در مورد حذف، با آنها بحث و جدل کنم، پس بهتر است قبل از اینکه حرفی بزنم، خودم استفاده از آن را متوقف کنم». موسیقی سبک برامس پیرو سبک بتهوون و ستایشگر باخ بود و آثارش ادامهٔ موسیقی دوره کلاسیک و رومانتیک شناخته می‌شود. او به‌طور اصولی با مکتب واگنر/لیست که تحت عنوان «مکتب جدید آلمانی» و موسیقی برنامه‌ای شهرت یافته بودند، به شدت مخالفت می‌کرد و از رومانتیک‌هایی که در کارشان مبالغه می‌کردند، نفرت داشت. با آنکه برامس در پایانی‌ترین دورهٔ رومانتیک جای دارد، اما وی را کلاسیک‌ترین آهنگساز این دوره به‌شمار می‌آورند. برامس پیرو فرم کلاسیک و ارایه دهندهٔ یک موسیقی مطلق بدون وابستگی به هر ایدهٔ غیر موسیقایی بود. وی کارهای بسیاری از معاصرانش را «تکنیک‌های پوچ نمایشی» قلمداد می‌کرد و مردود می‌دانست. به‌همین دلیل سبک کلاسیکِ خود را نوعی مقابله با افراطی‌گری رومانتیک‌ها قرار داده بود. برامس با آنکه نمایندهٔ جناحی سنت‌گرا و «موسیقی جدّی» بود، اما استقبال زیاد در رپرتوار کنسرت‌های مدرن امروزی از آثار وی نشان می‌دهد که نه تنها نسبت به آن واکنشی منفی ندارند، بلکه بسیار مورد تحسین نیز قرار می‌گیرند، از این حیث می‌توان برامس را آهنگسازی دانست که موسیقی‌اش برای هر دو جناح کلاسیک و رومانتیک، راضی‌کننده بوده‌است. سبک برامس اگرچه در فرم کلاسیک قرار داشت، اما وی به‌عنوان نسل سوم از سال‌های آخرینِ دورهٔ رومانتیک، به اتفاق واگنر، سازبندی و ارکستراسیون را به حد کمال رساندند. برامس از هارمونی گسترده‌ای بهره می‌گرفت و از رنگ‌آمیزی‌های جدیدی در ارکستر استفاده می‌کرد. او در تصنیف سمفونی‌هایش از لحاظ فرم، مدت و حجم، تحت تأثیر بتهوون، اما موسیقی وی فاقد فیگورهای ریتمیک مرسوم در آثار بتهوون بود، به‌همین دلیل آثار او لحن و بیانی تغزلی دارد که آن را بیشتر به آثار فرانتس شوبرت شبیه می‌دانند. از همین رو، هر چهار سمفونی او دارای ارزش زیاد و یکسانی در کنسرت‌های امروز به‌شمار می‌آیند. برامس در تکنیک کنترپوان نیز مهارت زیادی داشت. کارل گایرینگر (موسیقی‌شناس اتریشی/آمریکایی) می‌نویسد: «از نظر برامس … پیچیده‌ترین فرم‌های کنترپوان، وسیله‌ای طبیعی برای ابراز احساسات او است. همان‌طور که پالسترینا و باخ توانستند در آثارشان اهمیتی معنوی به کنترپوان بدهند، برامس نیز می‌توانست با استفاده از یک کانن به‌صورت‌های مختلف، آن را به یک قطعهٔ ناب و شعری تغزلی تبدیل کند». مهارت دیگر وی غیر از کنترپوان، کنترل نامحسوس او در ریتم و متر بود. در فرهنگنامهٔ نیو گروو حدس زده می‌شود که آشنایی او در نوجوانی با موسیقی کولی‌ها و مجارستانی، منجر به شیفتگی مادام‌العمر به ریتم‌های نامنظم، نت‌های سه‌تایی (تریوله) و استفاده از ریتم آزادتر در ساخته‌های او شده‌است. طبق گفتهٔ مایکل ماسگراوی (زندگی‌نامه‌نویس برامس): «فقط یک آهنگساز در طبیعتِ پیشرفتهٔ این تفکرِ ریتمیک، می‌تواند با وی رقابت کند و آن شخص، ایگور استراوینسکی است». آثار برامس تعداد زیادی از کارهای مهم خود را برای ارکستر نوشت، از جمله ۴ سمفونی، ۲ کنسرتو پیانو، کنسرتو ویولن، دوبل کنسرتو برای ویولن و ویولنسل، اورتور تراژیک (که اهمیتی مانند سمفونی در کارهایش دارد)، ۲ سرناد و اورتور جشنواره آکادمی. اثر بزرگ آوازی او یک رکوئیم است که برامس زبان آلمانی را جایگزین متن لاتین کرد و به همین دلیل نام آن را یک رکوئیم آلمانی نهاد. برامس اولین کار ارکسترال خود را «واریاسیون روی یک تم از هایدن» (۱۸۷۳) نوشت و سپس به تصنیف سمفونی روی آورد. سمفونی‌های او بر خلاف دیگر آهنگسازان رومانتیک، تفسیر خاصی ندارد اما دارای اهمیت زیادی از نظر تکنیک و فرم است. برامس می‌گوید: این اظهارنظر برامس کاملاً با سمفونی‌هایش مطابقت دارد؛ چراکه دارای هارمونی و سازبندی محکم، اما فاقد ظرافت‌های موسیقی کلاسیک است. در میان آثار ارکسترال وی دو کنسرتو پیانوی شماره ۱ و شماره ۲، از بهترین نمونه‌های موسیقی کلاسیک به‌شمار می‌روند و از کارهای مهم ارکسترال محسوب می‌شوند. از همین رو، مفسران موسیقی کنسرتوی شماره یک را دارای اهمیتی معادل یک سمفونی و سرشار از ذوق و تکنیک برامسی می‌دانند. همچنین کنسرتو ویولن وی را که برای یواخیم نوشته‌است با کنسرتو ویولن بتهوون مقایسه می‌کنند و برابر با آن می‌دانند. دیگر اثر ارکسترال وی با نام «دوبل کنسرتو برای ویولن و ویلنسل» نیز بااهمیت و قابل توجه است. آثار موسیقی مجلسی برامس شامل: ۳ کوارتت زهی، ۲ کوئینتت زهی، ۱ کوئینتت کلارینت، ۱ تریو کلارینت، ۱ تریو هورن، ۱ کوئینتت پیانو، ۳ کوارتت پیانو و ۴ تریو پیانو (که پس از مرگش منتشر شد) است. وی چندین سونات نیز برای ساز با همراهی پیانو نوشت که از جمله ۳ قطعه برای ویولن، ۲ قطعه برای کلارینت (این اثر برای ویولا نیز توسط برامس تنظیم شد) و راپسودی برای آلتو است که از او بر جای مانده است. در بین کارهای برامس، آثار پیانویی نیز اهمیت زیادی دارد که اکثر آنها در فرم کلاسیک است. در کارنامهٔ وی سه سونات پیانو (به‌ویژه سونات در فا دیز مینور که در ۱۹ سالگی نوشت)، راپسودی‌ها، فانتزی‌ها، بالادها، والس‌ها و رقص‌های مجار، از جمله کارهای برجستهٔ وی است. در موسیقی آوازی، برامس بیش از ۲۰۰ لید (یا تصنیف) نوشته‌است که بسیاری از آنها مانند «لالایی»، «چهار آواز جِدّی» و «آواز برای گروه کر مردان و ارکستر» محبوبیت زیادی دارند. برامس یک کمال‌گرای افراطی بود. او بسیاری از کارهای اولیهٔ خود را از بین برد، از جمله یک «سونات ویولون» که با «اِدِه رِمنی» و فردیناند داویت اجرا کرده بود. یک بار نیز ادعا کرد که ۲۰ کوارتت زهی را قبل از اینکه منتشر شود، در سال ۱۸۷۳، نابود کرده‌است. در طی چندین سال، او یک پروژهٔ اصلی برای یک سمفونی در مینور را به اولین کنسرتوی پیانوی خود تغییر داد. نمونهٔ دیگری از وسواسِ او به جزئیات، اولین سمفونی او است که از سال ۱۸۶۱ تا ۱۸۷۵، روی آن کار کرد و حتی بعد از اجرای اول، مجدداً بازنگری کرد و موومان آهستهٔ سمفونی را از بین برد و دوباره ساخت تا قبل از انتشار جایگزین کند. عامل دیگری که به کمال‌گرایی برامس کمک کرده است، تشویق‌های روبرت شومان است که او مصمم بود آنها را برآورده کند. برامس به‌شدت از ساخت موسیقی برنامه‌ای یا صحنه‌ای دوری می‌جست و موسیقی مطلق، اساسِ کار وی بود. به همین دلیل، وی هرگز اپرا و پوئم سمفونیک ننوشت. تاثیر دیدگاه برامس در آهنگسازی، هم نگاه به گذشته و هم نگاه به آینده دارد. حاصل آثار او اغلب جستجو برای کشف هارمونی و ریتم‌های جسورانه است. در نتیجه، آثار او روی آهنگسازان با هر دو گرایش سنت‌گرا و مدرنیست تأثیرگذار بود. ایده‌ها و بیان موسیقایی وی در محافل آهنگسازانی مانند هاینریش فان هرتسوئنبرگ، رابرت فوخس، یولیوس رونتگن و گوستاو جنر (تنها شاگرد آهنگسازی وی)، بررسی و به‌شدت تحسین می‌شد. آنتونین دورژاک که حمایت و کمک‌های قابل توجهی از برامس دریافت کرده بود، همیشه از برامس ستایش می‌کرد و در چندین اثر خود مانند سمفونی شماره ۷ و «تریو پیانو»، تحت تأثیر برامس قرار داشت. همچنین ویژگی‌های «سبک برامس» توسط آهنگسازانی چون ماکس رگر، هانس روت، ویلهلم برگر و فرانتس اشمیت، همراه با سایر روندهای آهنگسازی سبک معاصر (عمدتاً واگنریست‌ها) در تلفیق با یک ترکیب پیچیده‌تر، جذب شد. علاوه بر آن، آهنگسازان دیگری از بریتانیا مانند هیوبرت پری، ادوارد الگار و آهنگساز سوئدی ویلهلم استنهامار، همگی گواهی دادند که از برامس چیزهای زیادی آموخته‌اند. همان‌طور که الگار گفت: «هنگامی که به سمفونی شماره ۳ برامس می‌نگرم، احساس کوچکی می‌کنم». در ادامه، یکی از کسانی که در کارهای اولیهٔ خود تحت تأثیر برامس قرار داشت، فروچو بوزونی بود که آثارش نشان‌دهندهٔ تأثیر زیاد وی از سبک برامسی است. برامس نیز به آثار او علاقه‌مند شد و با وی ارتباط داشت، هر چند بعدها فروچو تمایلی به ادامهٔ این دوستی نداشت. برامس در اواخر عمر خود، آهنگسازانی مانند ارنو دوهنانی و الکساندر فن تسملینسکی را تشویق و حمایت کرد که در کارهای مجلسی و اولیهٔ آنها (و آثار بلا بارتوک که دوست دوهنانی بود)، جذب کاملی از سبک برامسی در آثارشان قابل مشاهده است. تسملینسکی، معلم آرنولد شونبرگ نیز بود. ظاهراً وی دو موومان از یک پیش‌نویس اثرِ شاگردش به‌نام «کوارتت زهی در ر ماژور» را به برامس ارایه داد که وی پس از مشاهدهٔ آن، تحت تأثیر قرار گرفت و شونبرگ را تحسین کرد. شونبرگ نیز بعدها و در سال ۱۹۳۳، طی مقاله‌ای با عنوان برامس پیشرو (بازنویسی ۱۹۴۷)، علاقهٔ خود به موتیف‌های اشباع شده، بی‌نظمی در فراز و ریتم در آثار برامس را نشان داد. وی همچنین در کتاب خود (قواعد علمی هارمونی)، هارمونی غنی‌شده و کشف مناطق دوردست تونال در آثار برامس را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. تلاش‌های شونبرگ زمینه را برای ارزیابی مجدد شهرتِ برامس در قرن بیستم، فراهم کرد. شونبرگ حتی یکی از کوارتت‌های پیانویی برامس را برای ارکستر تنظیم کرد. از طرفی آنتون وبرن که شاگرد شونبرگ بود، در سخنرانی‌هایی که تحت عنوان راهی به موسیقی جدید و پس از مرگش منتشر شد، ادعا کرد که برامس پیشاهنگِ دومین مکتب موسیقی وین بوده‌است. افتخارات دریافت «نشان ماکسیمیلیان برای علم و هنر» (۱۸۷۴). دریافت مدال طلای انجمن رویال فیلارمونیک بریتانیای کبیر (۱۸۷۷) و عضویت افتخاری در این انجمن (۱۸۸۲). دریافت دکترای افتخاری از دانشگاه برسلاو (۱۸۷۹). دریافت «نشان خانه ماینینگن» (صلیب فرماندهی) (۱۸۸۱). دریافت نشان پور لی میریت (۱۸۸۷). در سال ۱۹۶۹، توسط «کمیته نام‌گذاری مکان‌های قطب جنوب بریتانیا»، یک ورودی پر از یخ به طول ۴۶ کیلومتر و عرض ۱۱ کیلومتر، واقع در ضلع شمالی «شبه جزیره بتهوون» بین جزیره الکساندر و «جزیره دروچر»، برای یوهانس برامس نام‌گذاری شد. ضرب سکه یادبود به ارزش ۵ مارک به‌نام یوهانس برامس، توسط جمهوری دموکراتیک آلمان (۱۹۷۲). در سال ۱۹۷۶، یک سیارک کوچک توسط مرکز بررسی ریزسیاره‌ها، برامس ۱۸۱۸، نامیده شد. در سال ۱۹۷۹، یک حفره (فروزمین) در سیاره عطارد که قطر آن ۱۰۰ کیلومتر است، توسط اتحادیه بین‌المللی اخترشناسی، نام یوهانس برامس بر آن نهاده شد. در ۱۴ سپتامبر سال ۲۰۰۰، برامس به‌عنوان یکصدوبیست‌وششمین شخصیت «ستودنیِ فاخرِ آلمانی» و سیزدهمین آهنگساز در میان آنها، در تالار یادبود مشاهیر آلمان (وال‌هالا)، به‌همراه یک مجسمهٔ نیم‌تنه ساختهٔ «میلان کنوبلوخ»، مورد تقدیر قرار گرفت. پانویس واژه‌نامه یادکردها منابع فارسی انگلیسی In ) برای مطالعهٔ بیشتر Late Idyll: The Second Symphony of Johannes Brahms, by Reinhold Brinkmann, translated by Peter Palmer. An analysis of Symphony No. 2 and meditation of its position in Brahms's career and in relation to 19th century ideas of melancholy. (1995, Harvard, ) Deiters/Newmarch. (1888). Johannes Brahms: A Biographical Sketch. Fisher Unwin (reissued by Cambridge University Press, 2009; ) Frisch, Walter and Karnes, Kevin C. , (eds.), (2009).Brahms and His World (Revised Edition). Princeton: Princeton University Press. Litzmann, Berthold, (1913). Clara Schumann: An Artist's Life based on Material found in Diaries and Letters, tr. and abridged from the fourth German edition by Grace E. Hadow. 2 vols. London: Macmillan. Charles Rosen discusses a number of Brahms's imitations of Beethoven in chapter 9 of his Critical Entertainments: Music Old and New (2000; Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press, ). Schumann, Clara, and Brahms, Johannes, ed. Berthold Litzmann (1927). Briefe aus den Jahren 1853–1896, two vols. Leipzig. (In German) Schumann, Eugenie, tr. Marie Busch (1991). The Schumanns and Johannes Brahms: The Memoirs of Eugenie Schumann. Lawrence, Mass: Music Book Society. پیوند به بیرون آلمانی‌های مهاجرت‌کرده به اتریش آهنگسازان ارگ بادی آهنگسازان پیانو آهنگسازان رمانتیک اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) آهنگسازان کلاسیک مرد اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک مرد آهنگ‌سازان رمانتیک ارگ‌نوازان سده ۱۹ (میلادی) اعضای افتخاری انجمن رویال فیلارمونیک افراد اتریشی آلمانی‌تبار انسان‌گرایان اهل آلمان اهالی آلمان در سده ۱۹ (میلادی) پیانیست‌های کلاسیک مرد خاک‌سپاری‌ها در گورستان مرکزی وین درگذشتگان به علت سرطان در اتریش درگذشتگان به علت سرطان کبد دریافت‌کنندگان پور لو مریت (نشان غیرنظامی) دریافت‌کنندگان نشان ماکسیمیلیان بایرن برای علم و هنر فراماسون‌ها لوتریان‌های اهل آلمان موسیقی‌دانان اهل هامبورگ موسیقی‌دانان مرد سده ۱۹ (میلادی) ندانم‌گرایان اهل آلمان نوازندگان ارگ کلاسیک اهل آلمان نوازندگان پیانو کلاسیک اهل آلمان نوازندگان پیانو کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) نوازندگان پیانو مرد اهل آلمان همه مقاله‌های دارای عبارت‌های بدون منبع
2861
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D8%AA%D8%B1%20%D8%A7%DB%8C%D9%84%DB%8C%DA%86%20%DA%86%D8%A7%DB%8C%DA%A9%D9%88%D9%81%D8%B3%DA%A9%DB%8C
پیوتر ایلیچ چایکوفسکی
پیوتر ایلیچ چایکوفسکی (به انگلیسی:Pyotr Ilyich Tchaikovsky) (زادهٔ ۷ مه ۱۸۴۰ در وتکینسک – درگذشته ۶ نوامبر ۱۸۹۳) از آهنگسازان سرشناس روسی بود. زندگی‌نامه کودکی پیوتر ایلیچ چایکوفسکی موسیقیدان و آهنگساز روسی، در ۷ مه سال ۱۸۴۰ در وتکینسک روسیه به دنیا آمد. وتکینسک از مراکز استخراج آهن روسیه بود و ایلیا پدر چایکوفسکی که مهندس معدن بود به عنوان بازرس کل معادن و صنایع در آن منطقه کار می‌کرد. مادرش الکساندرا پیانو می‌زد و صدای خوبی داشت. خانواده چایکوفسکی وضعیت مالی مناسبی داشتند، پیوتر خردسال عادت داشت که گاه‌وبیگاه پشت پیانو بنشیند و ضمن بازی، صدای آن را دربیاورد. معلم و پرستار جوانی به نام فانی دورباش در خانه آن‌ها زندگی می‌کرد که تأثیر زیادی بر پیوتر گذاشت. به واسطه حضور او، پیوتر توانست زبان‌های فرانسوی و آلمانی را بیاموزد و با ادبیات جهان آشنا شود. در فوریه ۱۸۴۸ پدر چایکوفسکی از شغل خود در وتکینسک استعفاء داد و در ماه اکتبر همان سال به اتفاق خانواده به مسکو نقل‌مکان کرد. اما به دلیل شیوع وبا و از دست رفتن شغلی که به ایلیا قولش را داده بودند، همگی به سن‌پترزبورگ رفتند. پیوتر که روحیه حساس و شکننده داشت و چندین مریضی را پشت سر گذاشته بود، تنها در زمانی که مشغول نواختن پیانو بود کمی تسکین پیدا می‌کرد. مدرسه حقوق علی‌رغم استعداد سرشار پیوتر در زمینه موسیقی، پدر و مادر چایکوفسکی تصمیم گرفتند که او را به مدرسه حقوق بفرستند. به همین خاطر او را در یک مدرسه شبانه‌روزی حقوق در سن پترزبورگ ثبت نام کردندو او تا نوزده سالگی درس حقوق خواند و پس از آن کارمند دولت شد. در آن زمان فرصتهای بسیار کمی برای تحصیل موسیقی در روسیه وجود داشت و وقتی این فرصت برای او دست یافت که او بیست و یک ساله بود که دیگر کم و بیش برای یادگیری موسیقی سخت است. هنرستان موسیقی سن پترزبورگ او توانست وارد اولین دانشگاه موسیقی روسیه شود و در مکتب موسیقی آنتون روبنشتاین (A. Rubinestein) در کنسرواتور سن‌پترزبورگ به تحصیل بپردازد. پیشرفتش در موسیقی چنان برق‌آسا بود که پس از پایان دوره هنرستان، در هنرستان جدید مسکو استاد هارمونی شد و دوازده سال همین سمت را حفظ کرد. تعلیمات پیشرو موسیقی غربی که او در دوران هنرستان دید سبک او را از آهنگسازان هم‌عصر خودش در روسیه که موسوم به گروه پنج نفره بودند جدا نمود. چایکوفسکی اصول و قواعد موسیقی کلاسیک غربی و جریان موسیقی توصیفی را در روسیه ادامه داد و به ترویج و اعتلای این مکتب در مقابل شیوه موسیقی کوینتت پرداخت. او اگر چه قواعد سنتی موسیقی اروپا را اساس کارهای خود قرار داد ولی به موسیقی محلی و افسانه‌های روسی بی‌توجه نبود. آثار متعددی از او از جمله چندین سمفونی، کنسرواتور، اپرا، باله و موسیقی مجلسی به جای مانده‌است. او اولین آهنگساز روس بود که تأثیری تاریخی و بین‌المللی در جهان داشت و با حضور خود به عنوان رهبر ارکستر مهمان در اروپا و آمریکا آن را تقویت کرد. یکی از این حضورها به مناسبت افتتاح تالار کارنگی در نیویورک در سال ۱۸۹۱ بود. او در سال ۱۸۸۴ مورد احترام و تشویق امپراتور الکساندر سوم قرار گرفت و در پایان دهه ۸۰ به دریافت جایزه حقوق مادام‌العمر نایل شد. مرگ چایکوفسکی در ۶ نوامبر ۱۸۹۳ تنها ۹ روز پس از اولین اجرای سمفونی ششم (پاتتیک) در ۵۳ سالگی در شهر سن پترزبورگ درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی ابتلا به وبا که احتمالاً از طریق نوشیدن آب از یک لیوان آلوده منتقل شده بود، اعلام شد. آثار باله باله دریاچه قو باله زیبای خفته باله فندق شکن اپرا ویوودا سال ۱۸۶۷–۱۸۶۸ اوندین سال ۱۸۹۶ ناتمام اپریچنیک سال ۱۸۷۰–۱۸۷۲ یوگنی آنِگین سال ۱۸۷۷–۱۸۷۸ بی بی پیک سال ۱۸۹۰ اوورتورها فرانچسکا داریمینی رومئو و ژولیت یکی از آثار برجسته او است که ادامه‌ای از پوئم سمفونی‌ها و اورتورهای توصیفی فرانتس لیست و مندلسون به‌شمار می‌رود با این تفاوت که همانند اوورتور رؤیای نیمه شب تابستان به متن دقیق داستان وابسته نیست. بلکه به صورت یک فانتزی روی درام رومئو و ژولیت تصنیف شده‌است. اوورتور ۱۸۱۲ کنسرتوها کنسرتو ویولن در ر ماژور، اپوس ۳۵ سه کنسرتو برای پیانو که اولین آن‌ها مشهورترین آن‌ها است. سمفونی‌ها شش سمفونی که در میان آن‌ها سمفونی شماره شش به نام پاتتیک (Pathetique به معنای حزن‌آور و سوزناک) شهرت فراوانی دارد. گرچه چایکوفسکی بارها از ویژگی‌های موسیقی محلی در آثارش استفاده کرده‌است ولی به‌طور کلی سبک مخصوص ملودی‌نویسی او شباهت چندانی به موسیقی محلی روسیه ندارد. سمفونی شماره ۱: Op شماره ۱۰، Winter Daydreams - سال ۱۸۶۶ سمفونی شماره ۲: Op شماره ۱۷، Little Russian - سال ۱۸۷۲ سمفونی شماره ۳: Op شماره ۲۹، Polish - سال ۱۸۷۵ سمفونی شماره ۴: Op شماره ۳۶، (۱۸۷۷–۱۸۷۸) سمفونی شماره ۵: Op شماره ۶۴، (۱۸۸۸) سمفونی شماره ۶: Op شماره ۷۴، Pathétique - سال ۱۸۹۳ پانویس منابع درباره پیوتر ایلیچ چایکوفسکی | موسیقیدان سرشناس روسی و از مشاهیر هنری جهان پیوند به بیرون پیوتر ایلیچ چایکوفسکی آموزگاران موسیقی اهل روسیه آهنگسازان اپرا اهل روسیه آهنگسازان اپرای مرد آهنگسازان اهل روسیه آهنگسازان باله آهنگسازان باله اهل روسیه آهنگسازان پیانو آهنگسازان ال‌جی‌بی‌تی آهنگسازان رمانتیک اهل روسیه آهنگسازان کلاسیک اهل روسیه آهنگسازان کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) آهنگسازان کلاسیک مرد آهنگسازان کلاسیک مرد اهل روسیه آهنگسازان موسیقی کلاسیک کلیسایی آهنگ‌سازان رمانتیک آهنگ‌سازان کلاسیک اهل روسیه اعضای افتخاری انجمن رویال فیلارمونیک افراد روس اوکراینی‌تبار افراد روس فرانسوی‌تبار اهالی وتکینسک پادشاهی‌خواهان اهل روسیه پیانیست‌های کلاسیک مرد خاک‌سپاری‌ها در گورستان تیخوین دانش‌آموختگان کنسرواتوار سنت پیترزبورگ درگذشتگان ۱۸۹۳ (میلادی) درگذشتگان به علت بیماری عفونی در روسیه درگذشتگان به علت وبا افراد ال‌جی‌بی‌تی اهل روسیه افراد ال‌جی‌بی‌تی سده ۱۹ (میلادی) رقص باله در روسیه روزنامه‌نگاران سده ۱۹ (میلادی) روزنامه‌نگاران مرد روزنامه‌نگاران مرد اهل روسیه زادگان ۱۸۴۰ (میلادی) مسیحیان ارتودوکس روسیه مسیحیان ال‌جی‌بی‌تی منتقدان موسیقی اهل روسیه موسیقی‌دانان کلاسیک ال‌جی‌بی‌تی موسیقی‌دانان مرد سده ۱۹ (میلادی) موسیقی‌دانان همجنس‌گرای مرد نجیب‌زادگی روسیه نشان‌شناسی روسیه نوازندگان پیانو کلاسیک اهل روسیه
2862
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%84%DB%8C%DA%A9%D8%B3%20%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86
فلیکس مندلسون
یاکوب لودویگ فِلیکس مِندِلسون بارتولدی (۳ فوریه ۱۸۰۹ – ۴ نوامبر ۱۸۴۷) آهنگ‌ساز، نوازنده پیانو، نوازنده ارگ، و رهبر ارکستر یهودی‌تبار اهل آلمان در اوایل دوره رمانتیک بود. از معروف‌ترین آثار او می‌توان به کنسرتو برای ویولن و ارکستر اشاره داشت. کاوندگان از این اثرِ مندلسون به عنوان دومین کنسرتوی ویولن از سه کنسرتوی برتر جهان یاد کرده‌اند. علاوه بر بتهوون، او نیز پلی بین موسیقی کلاسیک و رمانتیک بود. زندگی و حرفه مندلسون در یک خانواده یهودی-پروتستان در شهر هامبورگ آلمان به دنیا آمد. او از جمله آهنگ‌سازان متمولی بود که فارغ از گرفتاری‌های مادی، زندگی پرنشاطی را گذراند. پدربزرگش یک فیلسوف یهودی و پدرش یک بانک‌دار ثروتمند بود که مذهب یهود را رها کرد و پروتستان شد و نام خانوادگی «بارتولدی» را برای خود برگزید. خانواده او علاقه زیادی به هنر و ادبیات داشتند، و مندلسون از همان اوان کودکی به یادگیری پیانو و ویولن پرداخت تا احتمالاً در ۹سالگی برای نخستین بار کنسرت داد. او از ۱۸۱۷ در برلین نزد کارل فریدریش تسلتر آموزش هارمونی و آهنگ‌سازی گرفت. مندلسون نخستین کسی بود که با اجرای پاسیون سن متیو در ۱۱ مارس ۱۸۲۹ عظمت باخ را به جهانیان شناساند و نام او را زنده کرد. همان‌طور که خود می‌پنداشت، مانند موتسارت نابغه بود و هنگامی که بیش از ۱۷ سال از عمرش نگذشته بود یکی از شاهکارهای ادبیات موسیقی، اوورتور «رؤیای شب نیمه تابستان» را روی نمایش‌نامه شکسپیر نوشت. «مارش عروسی» معروف مندلسون نیز بخشی از همین اثر است. موسی مندلسون پدربزرگ اوست. آثار برجسته اوورتور رؤیای شب نیمه تابستان اوورتور غار فینگال یا اوورتور هبریدها کنسرتوی ویولن در می مینور اوورتور دریای آرام و سفر موفق، بر پایه دو شعر از یوهان ولفگانگ فون گوته قطعات پیانویی آوازهای بی‌کلام سبک مندلسون مندلسون را می‌توان به وضوح دنباله‌روی یوهان سباستیان باخ و ولفگانگ آمادئوس موتسارت دانست؛ زیرا در انتخاب فرم‌های آثارش از مکتب کلاسیک سرپیچی نکرد و آن‌ها را با تغییرات جزئی به کمال مطلوب خود رساند. او عوامل دیگری همچون هارمونی و ضرب‌آهنگ را نیز در چارچوب کلاسیک‌ها ولی با رنگ‌آمیزی و زبانی رمانتیک به کار برده است، و به همین دلیل است که مندلسون بیشتر جزو آهنگ‌سازان محافظه‌کار به شمار می‌رود. او تنها از دو نظر به رمانتیک‌ها نزدیک می‌شود: نخست، به خاطر نوشتن قطعات توصیفی یک موومانی که بنایی برای پوئم سمفونی‌های لیست گردیده؛ و دوم، به خاطر تصنیف قطعات لیریک و شاعرانه پیانویی، مانند آوازهای بی‌کلام، که یکی از شناسه‌های مهم موسیقی رمانتیک به شمار می‌آید. یادداشت‌ها منابع پیوند به بیرون مندلسون، موتسارت قرن نوزدهم , آموزگاران موسیقی اهل آلمان آهنگسازان اپرا اهل آلمان آهنگسازان اپرای مرد آهنگسازان ارگ بادی آهنگسازان اوراتوریو آهنگسازان پیانو آهنگسازان رمانتیک اهل آلمان آهنگسازان سده ۱۹ (میلادی) اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) آهنگسازان کلاسیک مرد اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک یهودی افراد آلمانی یهودی‌تبار پیانیست‌های کلاسیک مرد دانش‌آموختگان دانشگاه هومبولت برلین درگذشتگان ۱۸۴۷ (میلادی) دریافت‌کنندگان پور لو مریت (نشان غیرنظامی) رهبران ارکستر اهل آلمان رهبران ارکستر سده ۱۹ (میلادی) رهبران ارکستر مرد اهل آلمان زادگان ۱۸۰۹ (میلادی) مسیحیان کالوینیست و اصلاح‌طلب اهل آلمان موسیقی‌دانان اهل برلین موسیقی‌دانان اهل هامبورگ موسیقی‌دانان باخ موسیقی‌دانان کلاسیک خردسال نوازندگان ارگ کلاسیک اهل آلمان نوازندگان پیانو اهل آلمان نوازندگان پیانو کلاسیک اهل آلمان نوازندگان پیانو کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) نوازندگان پیانو کلاسیک یهودی نوازندگان پیانو مرد اهل آلمان
2866
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B3%20%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA
فرانتس لیست
فرانتس لیست (زادهٔ ۲۲ اکتبر ۱۸۱۱ در دوبوریان – درگذشتهٔ ۳۱ ژوئیهٔ ۱۸۸۶ در بایرویت) آهنگساز دورهٔ رمانتیک، نوازندهٔ پیانو، تنظیم‌کننده، معلم موسیقی، و نویسندهٔ مجار بود. زندگی لیست در دهکدهٔ کوچکی به نام دوبوریان نزدیک شوپرون در مجارستان، که امروزه محل شهر رایدینگ در اتریش کنونی است، در سال ۱۸۱۱ به دنیا آمد. پدرش (۱۷۷۶–۱۸۲۷) و پدربزرگش مباشر املاکِ دربار گراف استرهازی و هر دو نوازنده بودند. پدربزرگ او، پیانو، ویولن و ارگ می‌نواخت، و پدرش، علاوه بر پیانو، نوازندهٔ ویولنسل و گیتار نیز بود. لیست، نوازندگی پیانو را از هفت سالگی نزد پدر آموخت و از هشت سالگی در جشن‌ها و مهمانی‌های محلی هنرنمایی می‌کرد. با همین هنرنمایی‌ها بود که تنی چند از متمولان زادگاهش برآن شدند تا هزینهٔ آموزش موسیقی کودک با استعداد را در وین تأمین کنند، در ۱۸۲۰ که فقط ۹ سال داشت، نخستین کنسرت خود را در ادنبرگ، در همان حوالی املاک استرهازی اجرا کرد، در سال ۱۸۲۱، یعنی همان سالی که ناپلئون مُرد، لیست وارد دومین دههٔ عمر خود شد که سر آغاز دومین مرحلهٔ زندگی‌اش هم گردید، لیست در دهمین سال از عمر خودش، مجارستان را ترک گفت و تا سی سالگی به آنجا بازنگشت، با این همه شرایط آغازین، اثرات عمیقی روی او گذاشته بود، آدام لیست پدر فرانتس تصمیم گرفته بود که فرزندش را به شهرهای آلمان، پاریس و حتی لندن ببرد، فرانتس در مونیخ، اشتوتگارت، و استراسبورگ نوازندگی کرد و با همان کنجکاوی و همان کف زدن‌ها که موتسارت شصت سال پیش، مورد استقبال قرار گرفته بود، تحسین شد ولی این تفاوت وجود داشت که لیست ۱۲ساله بود و دو برابر سن آن موقعِ موتسارت را داشت و کشش نوشتن موسیقی را به خوبیِ اجرای کنسرت نداشت یوزف هایدن و لودویگ فان بتهوون از دوستان پدرِ فرانتس بودند و پدر با تکیه بر کمک‌هزینهٔ تحصیل فرزندش از کارفرمایان استرهازی مرخصی گرفت و همراه پسر راهی وین شد، جایی که گفته می‌شود بتهوون با شنیدن صدای پیانوی کودک بر پیشانی او بوسه زد. فرانتس سال‌ها بعد در سال‌های اوج کمال هنری وقتی شنید حمایت مالی کافی در بُن، زادگاه بتهوون، برای ساختن تندیس برنزی آهنگساز نشده، با اجرای شش کنسرت بزرگ در وین و کشیدن صدها تن از مشتاقان به سالن‌های اجرای برنامه، هزینهٔ بنای یادبود بتهوون را تأمین کرد. دوران جوانی و سفرها فرانتس لیست در نوجوانی پدرش را از دست داد و در نتیجه برای فراهم کردن هزینهٔ زندگی خود و مادرش معلم پیانو شد. پس از مدتی دلباختهٔ یکی از شاگردانش به نام کارولین دو سن کری شد پدر او وزیر شارل دهم پادشاه فرانسه بود؛ و او به دلیل گستاخی از خانهٔ آن‌ها رانده شد. لیست به دلیل پریشانی به مذهب روی آورد، اما با وجودی که مدارج لازم برای رسیدن به مقام کشیشی را تا کسب عنوان «آبه لیست» طی کرد، اما این راه را ادامه نداد. برخی منتقدان او می‌گفتند که «کفش‌های براق و جوراب‌های رنگین مجالس رقص او از زیر ردای آهنگ‌های مذهبی و عرفانی‌اش بیرون می‌زد.» وی پس از ناامیدی از کارولین دو سن کری با کُنتِس داگو، نویسندهٔ فرانسوی که آثارش را به نام دانیل استرن منتشر می‌کرد، طرح دوستی ریخت. آشنایی‌اش با فلیسیته دولامینه، کشیش آزاداندیش و فیلسوف‌مشرب فرانسوی هم تقریباً در همین دوره رخ داد. تأثیر این دو تن بر لیست، دورهٔ تازه‌ای از خلاقیت او را با بیست‌وپنج قطعهٔ کوتاه اما غنی پیانو به نام سال‌های زیارت شکوفا کرد. سال‌های زیارت حاصل مشاهدات لیست در سفر به سوئیس و ایتالیا همراه با کُنتِس داگو است که شوهر خود را ترک کرد تا زندگی تازه‌ای را در کنار لیست آغاز کند. در این قطعات، که در قالب یادداشت‌های روزانه طرح‌ریزی شده، لیست به جنبه‌های مختلف سفر می‌پردازد و با دیدن زیبایی‌های طبیعی و بناهای تاریخی، گاه با لحنی توصیفی و گاه شاعرانه و مذهبی احساسات پرشورش را دربارهٔ توفان، چشمه‌های جوشان، ناقوس ژنو، درد وطن، راه رفتن قدیس‌ها بر روی آب و تأملاتی دربارهٔ شخصیت‌های تاریخی مانند ویلیام تل، دانته و پترارک به زبان موسیقی بیان می‌کند. زندگی در کنار کُنتِس داگو، که شش سال از لیست بزرگ‌تر بود، تقریباً همین مدت به درازا کشید و سه فرزند از آن‌ها به دنیا آمد که جز کوزیما، دو تن دیگر در جوانی بر اثر سل درگذشتند. بازگشت لیست به صحنهٔ کنسرت و سفرهای بی‌شمارش به گوشه و کنار اروپا و شایعاتی که در اطراف دیدار و مجالستش با زنان جوان از جمله ماری دوپلسی معشوقهٔ آلکساندر دومای پسر و الهام‌بخش او در مادام کاملیا بر سر زبان‌ها افتاده بود، به سردی روابط کُنتِس و در نهایت جدایی‌اش از لیست و رو آوردنش به نوشتن کتاب‌های تاریخی و فلسفی انجامید. در این زمان، لیست به هر جا که پا می‌گذاشت، با استقبال روبه‌رو می‌شد؛ به حریم شاهان راه می‌یافت و نشان و مدال افتخار کسب می‌کرد. در روسیه، هنگام اجرای کنسرت در کی‌یف، با یکی دیگر از زن‌های زندگی‌اش، شاهزاده کارولین سین ویتگنشتاین آشنا شد، و بعد از سفر به کشورهای حوزهٔ بالکان و ترکیه، برای اقامت زمستانی نزد شاهزاده ویتگنشتاین برگشت. فرانتس لیست در این زمان نزدیک به سی سال داشت و در اوج مهارت نوازندگی‌اش قرار داشت، او در تاریخ موسیقی کلاسیک نخستین هنرمندی است که جرئت کرد کنسرت کامل با ساز تنها برگزار کند و محبوبیتی در حد ستارگان موسیقی پاپ و راک امروزی را در قرن نوزدهم تجربه کند. فرانتس لیست با نوآوری‌ها و با نواختن آثار خودش در کنار آثار باخ، موتسارت، بتهوون، شوپن، شوبرت و شومان، و سرودها و آوازهای ملی و محلی هر سرزمین که به آن پا می‌گذاشت، مخاطبانش را مسحور و زنان و دختران جوان را چنان از خود بی‌خود می‌کرد که هاینریش هاینه، شاعر نامدار آلمانی در مجموعه گزارش‌هایی که زیر عنوان موسیقی روز برای روزنامه‌ها می‌نوشت، اصطلاح مشهور «جنون لیست» (به آلمانی: Lisztomania) را در مورد او و کنسرت‌هایش به‌کار می‌برد. سال‌های پایانی لیست در سال‌های آغاز فعالیتش گزیده‌کار بود و تنها شاگردانی را که رگه استعدادی در آن‌ها تشخیص می‌داد می‌پذیرفت. اما در واپسین سال‌های زندگی که به آرامش و ثروت رسیده بود درِ خانه‌اش به روی همه باز بود و به کودک، پیر و جوان آموزش رایگان می‌داد. لیست آخرین سال‌های زندگی‌اش را در وایمار و در کنار کوزیما و واگنر گذراند و از آن‌ها حمایت کرد. مرگ واگنر که بیست و چهار سال از دخترش بزرگ‌تر بود بر اثر حمله قلبی در سفر ونیز، بعد از مرگ خواهر و برادر کوزیما (دو فرزند دیگر لیست) در جوانی برای هر دو گران و ضربهٔ سخت دیگری بود. پدر و دختر در وایمار، جایی که واگنر به مقام نیمه‌خدایی رسیده بود احساس تنهایی می‌کردند. لیست با پذیرفتن شاگردان بیشتر و کوزیما با به عهده گرفتن ریاست تئاتر و جشنواره وایمار به قصد حفظ و اشاعهٔ میراث واگنر کوشیدند کمبود او و خلأ زندگی خود را جبران کنند. در این زمان بسیاری از شاگردان لیست به عنوان نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر وارد صحنه شده بودند و درِ خانه او بیش از پیش به روی هنردوستان و شاگردان بی‌شمارش باز بود. شاگردانی که بسیاری از آن‌ها را یک بار هانس فون بولو شوهر اول کوزیما از سر خشم به علف‌های هرز باغچه تشبیه کرده بود. اما لیست به این انتقادها بی‌توجه بود و می‌گفت به همهٔ شاگردانش افتخار می‌کند. شاگردانی که از میانشان آهنگسازانی چون، ژرژ بیزه، کامی سن-سانس، بدریخ اسمتانا، ایساک آلبنیس و… برخاستند. لیست هفده سال آخر عمرش را در رم، وایمار و بوداپست گذراند و در آن سال‌ها قطعات نامتعارف و تجربی برای پیانو ساخت که برخی ویژگی‌های موسیقی قرن بیستم در آن دیده می‌شود را نوشت گرچه اهمیت آخرین آثار او درک نشد کار حرفه‌ای نوازندگی فرانتس لیست را بزرگ‌ترین نوازندهٔ پیانوی دوران خود و بلکه همه دوران‌ها خوانده‌اند. بعضی منتقدان در تاریخ موسیقی کلاسیک چنین مقامی را به آهنگسازان دیگری مانند شوپن و راخمانینف هم بخشیده‌اند، اما این دسته از هنرمندان تنها نوازندهٔ آثار خود بوده‌اند و برای اجرا در مجامع عمومی بسیار کم ظاهر می‌شدند، علاوه بر این شوپن خود به برتری نوازندگی لیست اعتراف کرده و گفته‌است که آرزو داشته کارهایش را بتواند به خوبی لیست بنوازد. برامس یکی دیگر از ستایشگران لیست معتقد بود «کسی که هنر نوازندگی او را ندیده باشد، چیزی از نوازندگی پیانو نمی‌داند.» لیست در سال ۱۸۳۰ و در بیست و یک سالگی در کنسرتی که ویولوننواز ایتالیایی، نیکولو پاگانینی برای کمک به قربانیان وبا در پاریس برگزار کرده بود شرکت کرد و به شدت تحت تأثیر مهارت نوازندگی او قرار گرفت و تصمیم گرفت که در آهنگسازی و نوازندگی راه پاگانینی را دنبال کند. در نتیجه دو سال بعد لیست در فن نواختن پیانو به مقام و نیروی مسحورکننده پاگانینی رسید. در این دوره بود که شهرت نوازندگی او در سرتاسر اروپا پیچیده بود. لیست همچنین از طرفداران و مشوقان جدی موسیقی واگنر بود. بعدها نیز واگنر داماد لیست شد. اگر حمایت‌های مالی و معنوی لیست از واگنر نبود شاید امروز واگنر به این سرشناسی نبود. آهنگسازی لیست در فرانسه شهرت فراوانی یافت و به زودی به محافل بزرگ هنری راه یافت او با هنرمندان برجستهٔ رمانتیک و آثار آن‌ها از جمله بایرون، سن سیمون، شاتو بریان، لامنه فوریه، ویکتور هوگو، لامارتین، دولاکروا، هکتور برلیوز، ژرژ ساند، آلفونس دوده از نزدیک آشنا شد. این آشنایی تأثیر عمیقی بر موسیقی او داشت. یکی از این طرفداران لیست، برندل منتقد و روزنامه‌نگار مشهور و صاحب نفوذ زمان بود که به آثار لیست و واگنر و برلیوز فرانسوی به عنوان پیشگامان «مکتب نوین آلمان» اعتبار ویژه‌ای بخشید. عقاید برندل عقاید برندل بسیار بحث‌برانگیز بود و به همین دلیل به آوازهٔ آهنگسازان مورد نظرش بسیار کمک کرد و در زمانی طولانی مبدل به بخشی از مشاجرات قلمی موسوم به «جنگ رمانتیک‌ها» شد که در یک سو کلارا شومان، همسر روبرت شومان، یوزف یواخیم و یوهانس برامس قرار داشتند و در سوی دیگر لیست، برلیوز و واگنر را در مقابل نقطه نظرهای این سه تن قرار می‌داد. انتقاد وارد بر نظریه برندل بیشتر در آن بود که برلیوزِ فرانسوی و فرانتس لیستِ مجارستانی را به عنوان پیشگامان «مکتب نوین آلمان» معرفی می‌کرد، و برندل در دفاع از نظر خود به دو نحله آلمانی و اروپایی در تاریخ موسیقی کلاسیک ارجاع می‌داد و آهنگسازهایی مانند باخ و بتهوون را در سنت موسیقی آلمانی، و به عنوان مثال موتسارت را به خاطر تأثیری که از موسیقی ایتالیایی به‌خصوص در اپرا گرفته بود، در گروه آهنگسازهای اروپایی و بین‌المللی قرار می‌داد. به این ترتیب آهنگسازهایی مانند کروبینی ایتالیایی و اتین مئول فرانسوی جزو استادان مکتب آلمانی و هنرمندانی چون هندل و گلوک همچون موتسارت اروپایی و بین‌المللی محسوب می‌شدند. عقاید برندل و شیوهٔ سبک‌شناسی او به این مختصر محدود نمی‌شد، مثلاً او در مقایسه‌هایش سمفونی‌های شاعرانهٔ لیست و برلیوز را در مقابل سمفونی‌های شوبرت و فلیکس مندلسون و شومان قرار می‌داد و معتقد بود سه تن آخری گرچه وابسته به سنت موسیقی آلمانی اند و آثار زیبا و با ارزشی خلق کرده‌اند، اما مقلدان بتهوون محسوب می‌شوند و آثارشان فاقد نوآوری‌های «مکتب نوین آلمانی» که پیشگامان آن لیست، برلیوز، و واگنرِ، سازندهٔ اپراهای «خالص» آلمانی است. این نظرها به گونه‌ای بود که گاهی لیست و دامادش واگنر و برلیوز را هم در مقابل یکدیگر قرار می‌داد، ولی در نهایت این سه تن را به نام رمانتیک‌های انقلابی و شومان و شوبرت و برامس را به نام «رمانتیک‌های محافظه‌کار» معرفی کرد. عوامل گوناگونی مشخص‌کننده سبک کار لیست اند که از همه مهم‌تر تأثیرات موسیقی ملی مجار بر نغمه‌ها و هارمونی آثار او است. عامل مهم دیگر نفوذ چشمگیر ادبیات رمانتیک فرانسه در اندیشه‌های لیست به ویژه آثار توصیفی و برنامه‌ای بود که در آخر فرم پوئم سمفونی را بنیان گذاشت. استخراج اصوات تازه از پیانو لیست پس از حضور در کنسرت‌های پاگانینی به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و بر آن شد تا راهی را که پاگانینی در عرصهٔ ویولن پیموده در عرصهٔ پیانو بپیماید و پیانو را تبدیل به‌سازی کاملاً ویرچوئوسیک کند. از این رو دست به تمرین‌های سنگین و آزمایش‌های گوناگون با پیانو زد تا ظرفیت‌های صوتی آن را کشف کند. وی در این راه تکنیک‌های منحصر به‌فردی در نوازندگی پیانو ابداع کرد و آن را به سطح جدیدی ارتقاء داد. نتیجهٔ این آزمایش‌ها و ابداعات در اتودهای متعالی و تا حدی در اتودهای پاگانینی قابل رؤیت است. از جمله علاقه‌های لیست تقلید اصوات سازهای دیگر توسط پیانو بود. نمونه‌ای از این تقلیدها را می‌توان در راپسودی‌های مجار یا قطعاتی مثل لا کامپانلا مشاهده کرد. به‌طور خلاصه، او بار صوتی‌ای بر دوش پیانو گذاشت که تا پیش از او بی‌سابقه بود. تنظیم آثار برای پیانو لیست همچنین قدرتی شگفت‌انگیز در آوانویسی و برگرداندن قطعات از ارکستر به پیانو داشت؛ به‌طوری‌که بعضی به او لقب «گرامافون قرن نوزدهم» داده‌اند. هنر لیست در این بود که قطعه‌ای را که برای ارکستری با صد ساز نوشته شده بود به گونه‌ای به پیانو برمی‌گرداند که ذره‌ای از تأثیرگذاری موسیقایی قطعه کاسته‌نمی‌شد و تمام زیر و بم‌ها و نکات ظریف آن در برگردان پیانویی حفظ می‌شد. لیست از جمله تمام سمفونی‌های بتهوون، سمفونی فانتاستیک برلیوز اپراهایی از واگنر و بسیاری از آوازهای شوبرت را برای پیانو آوانویسی کرد. بدیهی است که او در این کار از قابلیت اعجاب‌آور نوازندگی خویش بهرهٔ بسیار می‌گرفت به‌طوری‌که نواختن بعضی از برگردان‌های او تنها در حد توان پیانیست‌های حرفه‌ای است. علاوه بر آوانویسی‌هایی که لیست مستقیماً از کارهای ارکسترایی می‌کرد گاه قطعاتی هم برای پیانو ملهم از قطعه‌ای ارکسترایی/یا قطعه‌ای برای ساز دیگر می‌نوشت و در آن‌ها بعضاً هنر نوازندگی خود را هم به رخ می‌کشید. از جمله مهم‌ترین این قطعات اتودهای شش‌گانهٔ پاگانینی‌است که بر اساس کاپریس‌ها و کنسرتوهای ویولون پاگانینی‌است. نواختن این قطعات بسیار مشکل است و در هرکدام از آن‌ها به تکنیک‌های خاصی پرداخته شده‌است. این تکنیک‌های گوناگون که تا یپش از لیست در پیانو بی‌سابقه بودند جسته و گریخته در آثار دیگر وی (شاید به نحوی ساده‌تر) هم ظاهر می‌شوند. برای نمونه تکنیکی که در خط‌های چهارم و پنجم نمونهٔ آوانویسی سمفونی ۵ بتهوون (تصویر) به کار رفته‌است و مبتنی بر حرکت سریع و نوسانی دست راست است به‌طور کامل در اتود «لا کامپانلا» به آن پرداخته شده‌است. نوگرایی لیست همواره در موسیقی کاوشگر عرصه‌های ناشناخته بود. تا حدی که قطعاتی که در دورهٔ آخر عمر به هنگام اقامت در وایمار نوشته‌است به طرز باورنکردنیی مدرن می‌نمایند. بسیاری از موسیقیدانان و آهنگسازان بزرگ چون چایکوفسکی، دبوسی، راول و واگنر از فراورده‌های آزمایشگاه موسیقایی لیست بهره گرفته و توشه اندوخته‌اند. اهمیت لیست به عنوان آهنگساز (در مقابل نوازنده) پس از مرگ وی بسیار بالاتر رفت. او در زمان حیات بیشتر شهرتش به عنوان یک نوازندهٔ استثنایی بود. حکایت‌ها روزی شوپن در یکی از رسیتالهای لیست حضور داشت و لیست اتودهای شوپن را می‌نواخت. شوپن بسیار از نوازندگی لیست تحت تأثیر قرار گرفت و گفت که لیست اتودهای او را بهتر از خود او می‌نوازد. پس اتودهایش را تقدیم به لیست کرد. امروز چون می‌نگریم در آغاز اتودهای شوپن این عبارت به زبان فرانسه خودنمایی می‌کند: «A son Ami F. Liszt» به این معنی: «برای دوستش ف. لیست» آثار مهم‌ترین آثار ارکستری یک سمفونی فاوست دانته پوئم سمفونی‌های تاسو اورفه هاملت مازپا آنچه در کوه شنیده می‌شود لو پرلود و پرمتئوس آثار مهم پیانویی که اغلب جنبهٔ توصیفی دارند نیز عبارت‌اند از: سال‌های زیارت شیطان والس آلبوم یک مسافر سونته دل پترارکا سونات سی مینور آب‌بازی‌های ویلای استه کنسرتو پیانو شماره ۲ و ۱ راپسودی‌های مجار یادداشت منابع پیوند به بیرون آثار (نُت‌ها) دانشنامهٔ آزاد dmoz آلمانی-مجارها آموزگاران پیانو آموزگاران موسیقی اهل مجارستان آهنگسازان اپرا اهل مجارستان آهنگسازان اپرای مرد آهنگسازان ارگ بادی لیست، فرانتس آهنگسازان پیانو آهنگسازان رمانتیک اهل مجارستان آهنگسازان کلاسیک اهل مجارستان آهنگسازان کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) آهنگسازان کلاسیک مرد اهل مجارستان آهنگسازان کلاسیک مرد لیست، فرانتس ارگ‌نوازان سده ۱۹ (میلادی) ارگ‌نوازان مرد استادان آکادمی موسیقی فرانتس لیست اعضای افتخاری انجمن رویال فیلارمونیک افراد مجاری اتریشی‌تبار اهالی مجارستان در سده ۱۹ (میلادی) اهالی ناحیه اوبرپولندورف پیانیست‌های کلاسیک مرد لیست، فرانتس دریافت‌کنندگان پور لو مریت (نشان غیرنظامی) دریافت‌کنندگان نشان ماکسیمیلیان بایرن برای علم و هنر روحانیون کلیسای کاتولیک رومی رهبران ارکستر اهل مجارستان رهبران ارکستر سده ۱۹ (میلادی) رهبران ارکستر مرد لیست، فرانتس شاگردان کارل چرنی فراماسون‌های اهل مجارستان فرانتز لیست فرانسیسکن کاتولیک‌های رومی اهل مجارستان موسیقی‌دانان اهل پاریس موسیقی‌دانان سده ۱۹ (میلادی) اهل مجارستان موسیقی‌دانان کلاسیک خردسال موسیقی‌دانان مرد سده ۱۹ (میلادی) نوازندگان ارگ اهل مجارستان نوازندگان پیانو کلاسیک اهل مجارستان نوازندگان پیانو کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) نوازندگان پیانو مرد نیکوکاران اهل مجارستان
2867
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%AF%20%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B3
ریشارد اشتراوس
ریشارد اشتراوس (زاده ۱۱ ژوئن ۱۸۶۴ - درگذشته ۸ سپتامبر ۱۹۴۹) آهنگساز و رهبر ارکستر آلمانی بود. زندگی‌نامه وی در مونیخ به دنیا آمد. پدرش نوازنده چیره‌دست کر بود که او را از اوایل کودکی با موسیقی آشنا کرد. مهم‌ترین مشخصات آثار اشتراوس عبارت‌اند از تأکید فوق‌العاده بر منطقه صوتی بسیار زیر سازها و اصوات انسانی، سازبندی عظیم و پرصدا و قسمتهای بسیار مشکل در سازهای بادی بویژه ساز کر که بسیار مورد نظر او بود. علاقهٔ شدید اشتراوس به صداهای زیر در اپرای سالومه که در آن از سه صدای سوپرانو استفاده کرده، کاملاً مشهود است. مهم‌ترین آثار اشتراوس پوئم‌سمفونیهای او هستند که به دو دسته تقسیم شده‌اند: اول، پوئم‌سمفونی‌هایی که مبنای فلسفی دارند مانند مرگ و دگرگونی (۱۸۸۹ Tod und Verklärung) و چنین گفت زرتشت (۱۸۹۶ Also Sprach Zarathustra). این قطعات فاقد داستان هستند و بیشتر اشخاص یا مفاهیم را تفسیر می‌کنند. دسته دوم پوئم‌سمفونی‌هایی که جنبهٔ توصیفی دارند. از اپراهای برجسته و به‌یادماندنی اشتراوس اپرای سالومه Salome و سوارکار گل سرخ Der Rosekavalier شهرت فراوانی دارند. اپرای سالومه که باعث شهرت فوق‌العاده اشتراوس نه تنها در میان مردم آلمان بلکه در تمام کشورهای اروپایی شد، در سال ۱۹۰۵ روی نمایشنامهٔ اسکار وایلد در یک پرده تصنیف شد. اشتراوس بسیاری از مشخصات موسیقی واگنر از جمله تداوم و پیوستگی چند صدایی (پلیفونی) در ارکستر و تکنیک لایت‌موتیف را در این اپرا به کار بسته‌است. برخی از آثار چنین گفت زرتشت (با الهام از کتابی با همین نام از: فریدریش نیچه فیلسوف و شاعر آلمانی) سونات برای پیانو سونات برای ویلنسل سونات برای ویلن چهار نوازی برای سازهای زهی ۵ قطعه برای پیانو مجموعه لیدها ۱۵ اپرا کنسرتو ابوا کنسرتو ویلن سمفونی در ره کوچک زندگی یک قهرمان دون کیشوت چهار ترانه آخر یادداشت منابع انجمن ریشارد اشتراوس ریچارد اشتراوس (I) - گفتگوی هارمونیک فهرست آثار آثار (نت‌ها) زندگی‌نامه آهنگسازان اپرا اهل آلمان آهنگسازان اپرای مرد آهنگسازان باله آهنگسازان باله‌های روس آهنگسازان رمانتیک اهل آلمان آهنگسازان سده ۲۰ (میلادی) اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک اهل آلمان آهنگسازان کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) آهنگسازان کلاسیک مرد اهل آلمان آهنگسازان موسیقی کلاسیک سده ۲۰ (میلادی) اعضای افتخاری انجمن رویال فیلارمونیک اهالی پادشاهی بایرن اهالی گارمیش-پارتنکیرچن اهالی مونیخ پیانیست‌های کلاسیک مرد دارندگان لژیون دونور درگذشتگان ۱۹۴۹ (میلادی) دریافت‌کنندگان پور لو مریت (نشان غیرنظامی) دریافت‌کنندگان نشان ماکسیمیلیان بایرن برای علم و هنر رهبران ارکستر اهل آلمان رهبران ارکستر سده ۱۹ (میلادی) رهبران ارکستر سده ۲۰ (میلادی) رهبران ارکستر مرد اهل آلمان زادگان ۱۸۶۴ (میلادی) ضد فاشیست اهل آلمان مدال‌های طلای انجمن رویال فیلارمونیک موسیقی‌دانان سده ۲۰ (میلادی) اهل آلمان موسیقی‌دانان مرد سده ۱۹ (میلادی) موسیقی‌دانان مرد سده ۲۰ (میلادی) موسیقی‌دانان مرد سده ۲۰ (میلادی) اهل آلمان نوازندگان پیانو کلاسیک اهل آلمان نوازندگان پیانو کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) نوازندگان پیانو کلاسیک سده ۲۰ (میلادی) نوازندگان پیانو مرد اهل آلمان ویولون‌نوازان کلاسیک اهل آلمان ویولون‌نوازان کلاسیک سده ۱۹ (میلادی) ویولون‌نوازان کلاسیک سده ۲۰ (میلادی) ویولون‌نوازان کلاسیک مرد
2868
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%85%D8%AF%DB%8C%20%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C
کمدی الهی
کمدی الهی سه‌گانه‌ای‌ست به شعر که دانته آلیگیری، شاعر و نویسنده ایتالیایی، نوشتن آن را در سال ۱۳۰۸ میلادی آغاز کرد و تا زمان مرگش در سال ۱۳۲۱ میلادی کامل کرد. این کتاب از زبان اول شخص است و دانته در این کتاب، سفر خیالی خود را به دوزخ، برزخ و بهشت تعریف می‌کند. کمدی الهی یکی از نخستین کتاب‌های ادبیات ایتالیا است و از بزرگ‌ترین آثار در ادبیات جهان به‌شمار می‌آید. این کتاب کمک کرد تا زبان توسکانی و شیوهٔ نوشتاری آن به استانداردی برای زبان ایتالیایی تبدیل شود. به‌نظر می‌رسد این کتاب تأثیر زیادی از کتاب ارداویراف‌نامه داشته‌است چرا که هماهنگی زیادی بین این دو کتاب وجود دارد؛ و کمدی‌الهی پس از این کتاب زرتشتی نوشته شده‌است. این کتاب در ابتدا کمدی نام داشت و بعدها جیووانی بوکاچیو (نویسنده هم‌عصر دانته) واژهٔ الهی را به آن افزود و نام کمدی الهی برای نخستین بار در چاپ و نیز به سال ۱۵۵۵ بر جلد این کتاب ظاهر شد. در سفر دانته به دنیای پس از مرگ، دو راهنما او را همراهی می‌کنند؛ در دوزخ و برزخ راهنمای او «ویرژیل»، شاعر رومی است که چند سده پیش از دانته زندگی می‌کرده، و در بهشت راهنمای او بئاتریس پورتیناری است که دانته او را دوست می‌داشته و در کتاب زندگانی نو به شرح عشق خود به او پرداخته‌است. «البته در برخی منابع ذکر شده که بئاتریس همانند ویرژیل (که سمبل عقل و منطق بشری است) جنبهٔ سمبلیک داشته و مظهر عشق و فروغ الهی است؛ و اشاره دانته به عشق زمینی خود در کتابی با مضمون خدا و فروغ و حد اعلای کمال بعید به نظر می‌رسد.» (به نقل از شجاع الدین شفا) دانته در این کتاب از مراحل مختلف دوزخ، برزخ و بهشت می‌گذرد و در این مراحل با شخصیت‌های مختلف تاریخی برخورد می‌کند، تا عاقبت در آخرین مرحله بهشت به دیدار خدا می‌رسد. دانته در طبقه اول دوزخش اشخاصی مانند بوعلی سینا و صلاح‌الدین ایوبی را ملاقات می‌کند و همچنین بزرگانی چون ارسطو و هومر که در نوع خود تجربه‌ای بی‌نظیر به حساب می‌آید. اشخاص مشهور نام برده در کتاب از اشخاص مشهوری چون: بوعلی سینا، اطلس، جالینوس، بقراط، کلئوپاترا، اقلیدوس، ابن رشد، ویرژیل، لوکرتیا، صلاح‌الدین، هومر، انئید، سنکا، بونیفاس هشتم، ارفئوس، سلستین پنجم، سقراط، ارسطو، افلاطون، بروتوس، ذیمقراطیس، کورنیلیا (Cornelia)، بطلمیوس، هلن، دیوسکوریدس، امپدوکلس، لاکسیس، هراکلیوس، تالس، سمیرامیس، نینوس، ژولیا، زنون، آمفیارئوس، خارون، ریچارد شیردل، داردانوس، مارسیا (Marcia)، آناکساگوراس، دیوجانس، پائولو، اولیس، اوید، فرانچسکا، فیلیپو آرجنتی (Filippo Argenti)، پاریس، اورفئوس، زئوس، آشیل، مایکل اسکات، اسکندر مقدونی، تیرسیاس، آتیلا، تارکوئینیوس متکبر و… نام برده شده‌است. نماد گناهان دوزخ و مکان دوزخ در کتاب کمدی الهی برای گناهان ۳ نماد وجود دارد: ماده گرگ = نماد هرزگی شیر خشمگین = نماد ترش‌رویی و عصبانیت پلنگ خالدار = نماد حرص و آز دوزخ به دو بخش تقسیم می‌شود: ۱-دوزخ علیا ۲-دوزخ سفلی صحنه‌های دراماتیک در این کتاب صحنه‌های دراماتیک زیادی وجود دارد اما دوتا از معروفترینشان در دوزخ می‌باشد. یکی از این صحنه‌ها در آخر کتاب دوزخ می‌باشد که «دانته و ویرژیل» از شیطان (ابلیس) عبور می‌کنند تا به برزخ برسند. کمدی الهی در ادبیات فارسی شجاع‌الدین شفا نخستین مترجم فارسی این اثر بزرگ به زبان فارسی، (چاپ نخست سال ۱۳۳۵ انتشارات امیرکبیر) بود. کمدی الهی پس از انقلاب دیگر تجدید چاپ نشد، تا سال‌ها نایاب بود تا اینکه سرانجام دوباره در دهه هفتاد شمسی، نشر تیر با ترجمه فریده مهدوی دامغانی از وزارت ارشاد مجوز نشر گرفت و در آغاز آن مقدمه ای نیز از احمد مهدوی دامغانی آمده‌است. نیکلسون، مستشرق انگلیسی، بر این عقیده است که کمدی الهی متأثر از رسالةالغفران نوشته شده‌است. «رسالةالغفران» که نوشتهٔ شاعر معروف عرب، ابوالعلا المعری است، یک معراج‌نامه به‌شمار می‌آید. این معراج‌نامه شرح سفری خیالی است که در آن، شخصی به عالم پس از مرگ می‌رود و در این سفر با شخصیت‌های گوناگون اسلامی و دوران جاهلیت روبرو می‌شود و با آن‌ها گفتگو می‌کند. در بخش نخست کمدی الهی، زمانی‌که دانته به‌عنوان راوی وارد دوزخ می‌شود می‌بیند که محمد در کنار چند شخصیت تاریخی مشهور دیگر به دلیل گناهانی که مرتکب شده‌اند در حال مجازات شدن هستند. پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، شجاع‌الدین شفا ترجمهٔ فارسی بدون سانسور از کمدی الهی دانته را منتشر کرده بود که بخش مجازات محمد هم در آن وجود داشت، اما در نسخه‌های بعد از انقلاب که توسط افرادی مانند فریده مهدوی دامغانی، جلال‌الدین کزازی و کاوه میرعباسی ترجمه شدند این قسمت حذف شده‌است. در این کمدی از نظر دانته، گناهان وی عبارت بود از: ترویج مذهب دروغین، دعوی نزول وحی که نوعی شیادی کفرآمیز بود و بذر اختلاف را در جهان پاشید. دانته در اروپائی زندگی می‌کرد که ارتباط ادبی و فلسفی قابل توجهی با جهان اسلام داشت و عواملی مانند آوروئیسم تشویق می‌شد (Averrois, che'l gran comento feo" Commedia, Inferno, IV, 144 به معنی Averrois که تفسیر بزرگ را نوشت) از دوازده مرد خردمندی که دانته در کانتو ایکس بهشت ملاقات می‌کند، توماس آکویناس و حتی بیشتر از آن سیگر برابانت به شدت تحت تأثیر مفسران عربی ارسطو قرار گرفتند. عرفان مسیحی قرون وسطی نیز در تأثیر نوافلاطونی صوفیانی مانند ابن عربی سهیم بود. فیلسوف فردریک کاپلستون در سال ۱۹۵۰ استدلال کرد که رفتار محترمانه دانته با ابن رشد، ابن سینا و سیگر برابانت نشان‌دهنده اذعان او به «دین قابل توجه» به فلسفه اسلامی است. ساختار این منظومه بلند، متشکل از سه بخش دوزخ، برزخ و بهشت است و هر بخشی سی‌وسه چکامه (کانتو) دارد که به اضافه مقدمه، در مجموع شامل صد چکامه می‌شود. در کتاب مذکور آمده‌است: دانته برای این اثر از قافیه‌پردازی جدیدی که به «قافیه سوم» مشهور شد، سود جست. هر چکامه به بندهای «سه بیتی» تقسیم می‌شود که بیت اول و سوم، هم قافیه‌اند و بیت میانی با بیت اول و سوم بند بعدی، دارای قافیه جداگانه‌است. مبنای وزن هر بیت یازده هجایی است. مجموع ابیات کمدی الهی به ۱۲۲۳۳ بیت می‌رسد. زبان این اثر گویش ایالت توسکانا است که در تثبیت آن به عنوان گویش برتر زبان ایتالیایی و مبنای زبان ایتالیایی جدید مؤثر بوده‌است. آثار هنری مرتبط شاعران، نقاشان و مجسمه‌سازان بزرگ بسیاری به خلق آثار برجسته‌ای پرداختند که موضوع اصلی آن صحنه‌ها و داستان‌های کمدی الهی است. بوتیچلی، نقاش بزرگ و معاصر میکل آنژ در سدهٔ ۱۵ (میلادی)، یکی از آنان است. دلاکروا، نقاش بزرگ دیگر و ویلیام بلیک شاعر بزرگ انگلیسی سدهٔ ۱۸ (میلادی)، گوستاو دوره، نقاش و حجار بزرگ سدهٔ ۱۹ (میلادی)، رافائل، شفر، گلز، دلابرد، هامان، مورانی و بسیاری دیگر، از زمره کسانی هستند که با موضوع کمدی الهی آثار جاودانی خلق کرده‌اند. بجز اینها از دیر باز تاکنون در کرسی‌های «دانته‌شناسی» در دانشگاه‌های معتبر جهان، به شناخت، تفسیر و معرفی کمدی الهی می‌پردازند. اخیراً هم نویسندهٔ آمریکایی دن براون کتابی تحت عنوان دوزخ منتشر کرده که الهام گرفته از کمدی الهی دانته است جستارهای وابسته گوستاو دوره - نقاش فرانسوی که طراحی‌های او برای کمدی الهی بسیار مشهوراند. ارداویراف‌نامه - یکی از کتاب‌های نوشته شده به زبان پارسی میانه که به اعتقادات عامه ایرانیان پیش از اسلام دربارهٔ آخرت می‌پردازد. منابع پیوند به بیرون دانلود رایگان نسخه‌های دوزبانه (متن اصلی ایتالیایی و برگردان انگلیسی) سه جلد کمدی الهی (دوزخ، برزخ و بهشت) از تارنمای کتابخانهٔ آنلاین آزادی ۱۳۰۰ (میلادی) آثار دانته آلیگیری ادبیات قرون وسطی ایتالیا در ۱۳۰۰ (میلادی) پس از مرگ در مسیحیت پس از مرگ نمودهای فرهنگی ویرژیل تمثیل خدا در داستان شعر قرون وسطی شعر مسیحی شعرهای ایتالیایی شعرهای حماسی در ایتالیایی کتاب‌های ۱۳۲۱ (میلادی) کتاب‌های سده ۱۴ (میلادی) کمدی الهی متون مسیحیت سده ۱۴ (میلادی) ویرژیل هنر مسیحی درباره مرگ
2875
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%81%D8%B4%20%DA%A9%D9%88%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C
کفش کوهنوردی
کفش‌های کوهنوردی در قدیم از چرم ساخته می‌شد؛ که بنا به شرایط مورد استفاده ضخامت و تعداد لایه‌های چرم متفاوت بود. یکی از اشکالات کفش‌های چرمی زمستانی وزن بالای آنها بود که با اختراع لایه‌ها و پارچه‌های جدید با عناوین گورتکس - سیمپاتکس و تینسولیت تا حدی این نقیصه جبران گردیده است. لایه گورتکس که در انواع پوشاک زمستانی کوهنوردی نیز بکار می‌رود دارای خاصیت یک طرفه بودن است؛ یعنی تنها از یک طرف کاملاً ضد آب و باد است و در نتیجه از داخل بخار و گرمای ناشی از تعرق و فعالیت را بخارج می‌فرستد و از خیس شدن پوشاک زیر و سرمازدگی جلوگیری می‌کند. لایه سیمپاتکس نیز مانند گورتکس ضد آب و ضد باد و دارای قابلیت تنفسی است. لایه تینسولیت نیز گرمازا بوده و در کفش‌های زمستانی و سنگین بکار می‌رود. زیره کفش کوهنوردی نیز از لایه‌های مخصوصی ساخته می‌شود که معروف‌ترین آن ویبرام ایتالیا است. همچنین اخیراً لایه‌ای شوک گیر نیز ساخته شده که فشار ضربه‌های وارده به کف پا را کاسته و پا دیرتر خسته می‌شود و در سرازیری زانوها کمتر آسیب می‌بیند. با توجه به پیشرفت‌هایی که در زمینه ساخت کفش‌های کوهنوردی بدست آمده و به برخی از آنها در بالا اشاره شد؛ امروزه برای هر نوع برنامه کوهنوردی و برای هر فصل و منطقه کفش خاصی ساخته شده و مورد استفاده قرار می‌گیرد و دیگر عنوان کفش‌های چهار فصل یا همه‌کاره دور از ذهن می‌باشد. به عنوان مثال در کفش‌های مخصوص سنگنوردی نوع کفش برای مرد و زن و همچنین بسته به جنس و نوع سنگ متفاوت می‌باشد. به‌طور کل می‌توان کفش‌ها را به ۶ دسته بزرگ به شرح زیر تقسیم کرد: کفش صعودهای هیمالیایی که سه پوش یا دو پوش هستند. نوع دوپوش از یک کفش کوچک و تنک مثل کفش رشته کشتی که بجای بند دارای چسبک است تشکیل می‌شود و این کفش درون کفش اصلی که بزرگ‌تر است قرار می‌گیرد. می‌توان شب در داخل چادر و کیسه خواب کفش بیرونی را از پا درآورد و از پوش داخلی به عنوان جوراب یا کفش داخل چادر استفاده کرد. در نوع سه پوش علاوه بر این دو کفش یک لایه گتر بلند نیز بر روی کفش قرار می‌گیرد که به دور کفش دوخته شده و تمام رویه و اطراف کفش را در بر می‌گیرد. پوش دوم کفش یا از جنس چرم است یا از جنس فایبر گلاس که نوع اخیر شبیه کفش‌های اسکی است. کفش کوهنوردی سنگین در صعودهای بلند زمستانی مانند ارتفاعات ایران بکار می‌روند و دارای یک یا چند لایه یادشده می‌باشند و قابلیت نصب کرامپون را هم دارند. کفش کوهنوردی یا کفش نیمه سنگین که برای سه فصل اول سال مورد استفاده قرار می‌گیرد. کفش کوهپیمایی یا ترکینک کفش‌هایی سبک است و برای صعودهای یک روزه یا چند روزه سبک و کم ارتفاع بکار می‌رود. کفش راه پیمایی برای مسیرهای ساده و کفی استفاده می‌شود. شبیه کفش‌های معمولی ورزشی یا اسپرتکس‌های معروف می‌باشند. کفش سنگنوردی یا کتان سنگ جهت صعودهای داخل سالن یا سنگنوردی طبیعی بکار می‌رود. پیوند به بیرون پای‌افزار تجهیزات کوهنوردی چکمه
2879
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%20%D9%88%20%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87
منارهای مسعود و بهرامشاه
منارهای مسعود و بهرامشاه یا مناره‌های غزنین مناره‌هایی هستند که نزدیک غزنی افغانستان قرار دارند. این منارها تزئینات گچبری و نوشته‌های کوفی دارند و از دوران سلطان مسعود سوم (علاءالدوله ابوسعد مسعود بن ظهیرالدوله ابراهیم؛ ۱۰۹۹-۱۱۱۴) و بهرام‌شاه بر جا مانده‌اند. منابع محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2881
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%A7%D9%82%20%D8%A8%D8%B3%D8%AA
طاق بست
طاق بست یادمانی تاریخی در افغانستان مربوط دوره غزنویان است. اصلاً دروازه قصر زمستانی شاهی آن دوره بوده که قلعه مذکور به صورت خام اعمار و صرف دروازه که فعلاً به‌ روایت اهالی منطقه به صفت طاق بست موجود است به صورت پخته اعمار گردیده بود که به مرور زمان در اثر اوضاع جوی (%۴۰) تخریب گردیده‌است. محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2884
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87%20%D8%AA%D9%BE%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1
موزه تپه‌سردار
موزه تپه سردار نام موزه‌ای است در کشور افغانستان. این موزه تقریباً در جنوب شرقی شهر غزنی قرار دارد و از ساختمانهای دوره کوشانی است. در آن آثار زیادی وجود داشته همچون مجسمه بزرگ خوابیده تاکه‌دورگه، یازده استوپای بزرگ مرکزی و چند استوپای دیگر. امروزه بیش از ۷۰٪ این موزه ویران شده است. منابع محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان تپه‌سردار
2885
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF%20%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C
آرامگاه سلطان محمود غزنوی
آرامگاه سلطان محمود غزنوی که از ساختمانهای دوره غزنوی است در شش کیلومتری شمال شرقی شهر غزنی افغانستان قرار دارد. این ساختمان در زمان خود سلطان محمود غزنوی به نام عمارت فروزی شهرت داشت و پس از مرگ و به خاک سپاری سلطان محمود در آن، به روضه مشهور شد.آرامگاه مذکور در پی جنگ‌های چندین ساله و اوضاع جوی در حدود۳۰٪ ویران شده‌است. اکنون این آرامگاه در سال ۱۳۸۷ ترمیم شده‌است. نا گفته نماند که روضه که آرامگاه سلطان محمود در آن می‌باشد پر نفوس‌ترین قریه در ولسوالی مرکز ولایت غزنی می‌باشد. یکی از اقدامات ارتش بریتانیا هنگام عقب‌نشینی از افغانستان در سال ۱۸۴۲ میلادی این بود که در روستای روضه در غزنی، اقدام به برداشتن درهای آرامگاه سلطان محمود غزنوی کردند چون به اشتباه فکر می‌کردند این درها به دستور سلطان محمود از معبد سومنات هند به غارت رفته و به افغانستان آورده شده بودند. سرگرد هنری راولینسون، نمایندهٔ بریتانیا در قندهار هر چند به اشتباه بودن این مسئله باور داشت اما چون دستور از مقامات بالا آمده بود، اطاعت کرد و در را به هندوستان برگرداند. منابع محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان آرامگاه‌های افغانستان
2886
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D9%81%20%D8%AE%D8%A7%D9%86
آرامگاه شریف خان
آرامگاه شریف خان به‌طرف غرب منارهای غزنی نزدیک بهلول صاحب واقع بوده است. مقبره مذکور به صورت گنبدی از خشت پخته دارای تزئینات گچ‌بری دوره غزنوی بوده است در مر گاه دیوار درونی گنبد سوره «انما فتحنا» به خط ثلث خط خوش نوشته است که بیشتر با تزئینات ریخته در حدود ۴۰٪ تخریب شده است. محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان آرامگاه‌های افغانستان
2887
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D9%85%D9%84%DA%A9%20%D8%B3%D8%A8%D8%B2%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8
آرامگاه ملک سبز علی صاحب
آرامگاه ملک سبزعلی صاحب ساختمانی تاریخی است در استان لوگر کشور افغانستان. این ساختمان به صورت گنبدی از خشت پخته بنا شده و در حدود پنج کیلومتری شمال شرقی استان لوگر قرار دارد. حدود چهل درصد از این بنا در اثر جنگ‌های داخلی افغانستان ویران شده است. محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان آرامگاه‌های افغانستان
2889
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA
ساختمان سراج العمارت
ساختمان سراج العمارت یکی از آثار قدیمی در شهر جلال‌آباد افغانستان است. این ساختمان مربوط دوره امیر حبیب‌الله خان است. تقریباً %۳۰ آن در اثر جنگ‌های چندین سال اخیر تخریب گردیده است. منابع محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان جلال‌آباد (افغانستان)
2890
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87%20%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%AC
قلعه سراج
قلعه سراج دژی تاریخی است که در جنوب استان لغمان افغانستان قرار دارد. این قلعه توسط امیر حبیب‌الله در سال ۱۲۸۷ ه.ش. ساخته شد و بر اثر جنگ‌های داخلی بخش‌های زیادی از آن تخریب شد. در سال ۱۳۹۶ بازسازی قلعه آغاز شد. دژها در افغانستان
2891
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B5%D8%B1%20%D8%AC%D8%A8%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%AC
قصر جبل‌السراج
قصر جبل‌السراج از آثار تاریخی استان پروان در کشور افغانستان است. قصر مذکور مربوط دوره امیر حبیب‌الله خان است. پیشینه به اساس نقل قول محمد ایوب خان فرزند سرورخان پروانی قاضی خانی، که در زمان اعمار این قصر مسئولیت امور مالی و نظارت کار آن را داشت، زمین این کاخ حین مراجعت امیر عبدالرحمن خان ازبخارا در سال ١٨٨۰ میلادی به درخواست وی از سوی رفیق و یار همرزمش سرورخان پروانی به وی بخشش شده بود، چون وقتی امیر عبدالرحمن خان به جبل السراج اقامت داشت رو به سرورخان پروانی کرده گفت: (برادر سرورخان اگر در کابل به مشکل برخوردیم، چی تدبیر داشته باشیم و کجا بود وباش کنیم ؟ سرورخان در جواب گفت: در پروان اقامت می کنیم! همان بود که زمین محل اعمار قصر را از ملکیت شخصی خود به امیر موصوف بخشش نمود. این ایده بوسیله فرزندش امیر حبیب الله سراج الملة و الدین در ١٣ شعبان ١٣٢٥ هجری قمری مطابق ١٢٨٣ هجری شمسی و ١٩۰٥ میلادی تحقق یافت. احمد علی کهزاد در کتاب افغانستان در پرتوتاریخ می نویسد: ویژگی ها مساحت زمین قصر ۵۰ جریب زمین بوده، که دارای هشت برج بزرگ در دورا دور آن ساخته شده، حوض آب بازی به شکل پخته از سنگ مرمر خارجی در آن کار شده، یک تعمیر دومنزله درغرب ارگ ساخته شده بود که در زینه های آن سنگ مرمر و در مسطح اتاق ها از چوب ارچه بارنگ های مرغوب استفاده شده بود، در اطراف داخلی ارگ ۱۵۰ اتاق به استفاده محافظین ساخته شده بود که اکثر عساکر نظامی در همین اتقاق ها و برج ها جابجا بودند و از ارگ محافظت میکردند. شیشه ها هم از بلور پنج ملی کارشده بود، مواد تعمیراتی که در اعمار ارگ کار شده بود به شکل پخته و خام بود، دیوار ها و برج ها از گل محلی اعمار شده که در آن سوراخ های ترصد هنوزهم موجود است. ارگ در چهار اطراف زمین هایی برای سرسبزی دارد. امیر حبیب الله سراج الملة و الدین در تابستان با خانواده خود در این قصر سپری می کردند که تفریه گاه تابستانی او بود. پیوند به بیرون محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2892
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1%20%D8%B3%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%87%20%D8%AD%D9%84%D9%85
بازار سرپوشیده حلم
بازار سرپوشیدهٔ خُلم یا بازار سرپوشیدهٔ تاشقرغان از آثار تاریخی ولایت بلخ افغانستان است. این اثر تاریخی در ولسوالی خُلم ولایت بلخ قرار دارد. شهر خلم در ولایت بلخ افغانستان است که پیش از تغییر نامش تاشقرغان گفته می‌شد و مربوط به ولایت سمنگان بود. بازار سرپوشیدهٔ خُلم (تاشقرغان) در ولسوالی خُلم باستانی و در ۶۰ کیلومتری جنوب شهر مزار شریف بلخ، واقع در سرک ابریشم قرار داشت و با سبک معماری ایران زمین بخارایی و سمرقندی ساخته شده بود. سازهٔ نامبرده تقریباً ۹۰٪ از بین رفته ولی بنیاد آن هنوز باقی مانده است. تصاویر https://web.archive.org/web/20140714201832/http://www.lindenmuseum.de/fileadmin/user_upload/images/fotogalerie/Orient-Slider/Orient2_Bazarzeile__Taschkurgan__Afghanistan__Foto_Anatol_Dreyer.jpg بازسازی نمایشی بخشی از بازار سرپوشیده تاشقرغان، خُلم کنونی در موزه لیندن http://media-cache-ec0.pinimg.com/736x/2b/ee/fc/2beefccaf17fd772a966165020c94e5e.jpg بازسازی بخشی نمایشی از بازار سرپوشیده تاشقرغان، خُلم کنونی در موزه لیندن منابع محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2898
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%D8%AF%DB%8C
تراژدی
تِراژِدی، غم‌نامه، سوگ‌رنجنامه یا سوگ‌نامه، سوگ‌نوشت یا سوگ سرود یکی از شکل‌های نمایش است که ریشه در مناسک مذهبی یونان باستان دارد. تراژدی توسط تسپیسِ ایکاریایی معرفی شد و نام خود را از «تروگوس» یعنی بز و «اویدیا» یعنی سرود گرفته‌است. تراژدی برخلاف کمدی کشمکش میان خدا ویا شاهان و شاهزادگان است. تم غالب در این گونهٔ نمایشی تقدیر و ناتوانی انسان در مقابل ارادهٔ خدایان است. پایان تراژدی کلاسیک به مرگ قهرمان یا پایان ناخوشایند دیگری ختم می‌شود. از منظر ارسطو هدف تراژدی ایجاد ترس و ترحم یا به عبارتی کاتارسیس در تماشاگر است و از دیدگاه شوپنهاور تراژدی نمایش یک شوربختی بزرگ است. تراژدی تقلیدی است از واقعه‌ای جدی، کامل و با اندازه معین که به عمل و نه روایت و به زبانی فاخر ترس و شفقت را برانگیزد و موجب تزکیه نفس یا کاتارسیس شود. شکل‌گیری تراژدی نیز چون کمدی نخست از بدیهه‌سرایی آغاز شد. تراژدی از اشعار دیتیرامبیک ریشه می‌گیرد و کمدی از سروده‌های فالیک که هنوز در بسیاری از شهرهای یونان برجای مانده‌است. از آن پس تراژدی اندک‌اندک پیش رفتن را آغاز کرد و در هر مرحله بهتر از مرحله پیشین شد. اشعار دیتیرامبیک یا دیتیرامب، سرودهای وجدآور و بهجت‌بخشی هستند که ساتیرها در بزرگداشت خدای شراب و باروری، دیونوسوس سر می‌دادند. ساتیرها موجوداتی نیمه انسان و نیمه‌بز هستند که با خواندن سرودهای دیتیرامب، مرگ و تولد دوباره دیونوسوس، را پاس می‌داشتند. دیونوسوس در میان ایزدان یونانی از ویژگی خاصی برخوردار است، او از پیوند زئوس و پرسفون، الهه زیرزمین، متولد می‌شود. با دسیسه چینی هرا، همسر زئوس، تیتان‌ها وی را از هم می‌درند و می‌خورند. به همین دلیل، دیونوسوس، زاگرس، یعنی مثله و قطعه‌قطعه شده، نام می‌گیرد. آتنا، دختر تئوس، قلب دیونوسوس را از دست تیتان‌ها می‌رباید و آن را به زئوس می‌بخشد. تولد دیونوسوس دوم در فرهنگ اساطیر یونان و روم چنین وصف شده‌است: «دیونوسوس پسر زئوس و سمله، که مورد علاقه زئوس بود، از او خواست تا با تمام نیرو و جلال ایزدی بر او ظاهر شود و زئوس نیز برای رضای او به این امر تن داد؛ ولی سمله که قدرت تحمل مشاهده انوار جمال عاشق خویش را نداشت، به حالت برق زده‌ای به زمین افتاد. زئوس به‌سرعت طفل شش‌ماهه او را که هنوز در شکم مادر بود بیرون کشید و آن را به ران خود دوخت و در پایان مدت مقرر، طفل را صحیح و سالم خارج کرد. این طفل، دیونوسوس، یعنی دوبار تولد یافته، نام گرفت.» یونان به نام «ینا»، که به روایتی در آسیا و به روایتی دیگر در اتیوپی یا آفریقا است، منتقل می‌شود. زئوس برای ناشناخته ماندن دیونوسوس او را به شکل بزغاله‌ای درمی‌آورد و مسؤولیت نگهداری‌اش را به الهه‌های آن سرزمین می‌سپارد. دیونوسوس در آغاز جوانی، انگور و روش استفاده از آن را کشف می‌کند و با قدرتی که در برکت‌بخشی و آبادانی تاکستان‌ها می‌یابد، ایزد شراب نام می‌گیرد. برای بزرگداشت دیونوسوس، هر ساله، آغاز فصل بهار، دسته‌های بزرگی از زن‌ها، ساتیرها و سیلن‌ها (موجودات نیمه‌انسان - نیمه‌حیوان) به راه می‌افتادند و «دیتیرامب» را همراه با رقص و آواز سر می‌دادند و طی این مراسم، شبیه یا شمایل دیونوسوس را با خود حمل می‌کردند و به معبد مخصوص می‌بردند. در تمام این مدت، رقص و آواز برپا بود و جانورانی را در پیش شمایل قربانی می‌کردند. این مراسم که «دیونوسیا» نام داشت، در میان وجد و شادی پرجذبه‌ای به پایان می‌رسید. یکی از این جشن‌ها که برای نخستین‌بار در آن درام یا در واقع تراژدی عرضه شد، چنان محبوبیتی یافت که بقیه دیونوسیاها را تحت‌الشعاع قرار داد و کانون تمام جشنها واقع شد. به این ترتیب، در سال ۵۳۴ قبل از میلاد، تراژدی و اجرای آن رسمیت یافت. آغاز نمایش‌های تراژدی در ۵۴۴ ق. م حکومت آتن جشنواره نمایشی رسمی‌ای برگزار می‌کرد که در آن نمایشنامه‌نویسان برای جوایز رقابت می‌کردند. نمایش در آتن یک رویداد هر روزه نبود بلکه به دو روزِ تعطیلِ (جشن شراب‌گیری) و مهم‌تر از آن به جشن دیونوسیای شهر یا دیونوسیای بزرگ، محدود می‌شد. جشن شراب‌گیری در ژانویه یا فوریه اتفاق می‌افتاد و دیونوسیای شهر در مارس یا آوریل. جشن دوم پنج یا شش روز به طول می‌انجامید و هر صبحِ سه روزِ پایانیِ جشن، یک تراژدی نویس سه نمایش تراژدی و یک ساتیر اجرا می‌کرد. این سه نمایشنامه‌نویس از قبل توسط یک قاضی داور که احتمالاً طرح نمایشنامه‌های فراوانی را مورد مطالعه قرار می‌داد، به دقت انتخاب شده بودند و هزینه اجرای آثار آن‌ها بخشی توسط حکومت و بخشی توسط شهروندان متمول پرداخت می‌شد. حکومت از این شهروندان با دستور به مساعدت به آن‌ها از طریق کمک مالی تجلیل می‌کرد. نمایشنامه‌نویس، موسیقی را هم تصنیف می‌کرد و بر آماده‌سازی”اجراً نظارت می‌کرد و برخی اوقات نقشی هم ایفا می‌کرد. آن جایی که سه شاعر در ماه رقابت انتخاب شده بودند، به هر یک جایزه‌ای اعطا می‌شد. البته جایزه اول (پول و یک تاج گل) ارزشمندترین بود و گاهی بردن جایزه سوم افتخاری محسوب نمی‌شد. نخستین جایزهٔ ادبی در ۴۸۴ پ. م، آیسخولوس آتنی نخستین جایزهٔ خود را در مسابقهٔ درام دریافت کرد. از نود نمایشنامهٔ او هشت نمایشنامه به دست ما رسیده‌است. مشهورترینِ این آثار، پارسیان است که در سال ۴۷۲ پ. م تصنیف شد و نوعی بیانیهٔ سیاسی برای تبلیغ فتوحات آتن در جنگ سالامیس بود. در ۴۶۹ پ. م آیسخولوس مسابقهٔ درام را به رقیبی نیرومند واگذار کرد که سوفوکلس نام داشت. او در ۴۴۲ پ. م آنتیگونه (سوفوکل) را نوشت و بعدها با نوشتن ادیپ شهریار شهرتی دیرپا یافت. آن گاه اوریپیدس به عرصه وارد شد و در ۴۳۸ پ. م آلکستیس و در ۴۱۲ پ. م مده‌آ را بر صحنه برد. بازیگران «تس‌پیس»، نمایشنامه‌نویس قرن ششم ق. م که هیچ از یک نمایشنامه‌هایش باقی نمانده‌است، همسرایان و سرخوان(هنرپیشه اول)، را وارد نمایش کرد و آیسخولوس اولین نمایشنامه‌نویس بزرگ یونان در قرن بعدی بازیگر دوم را وارد کرد. سوفوکل سومین بازیگر را اضافه کرد، سرخوان (رهبر همسرایان) گاهی با شخصیت‌ها مشغول گفتگو می‌شد تا بدین وسیله تعداد کم بازیگران ناطق را از آنچه که ممکن بود در اولین نگاه به نظر برسد، بیشتر کند. گروه همسرایان نمایش - پیامد طبیعی سرودهای دیتیرامب اولیه - توسط آیسخولوس از ۵۰ نفر به ۲۵ نفر تقلیل داده شد و بعد توسط سوفوکل به نفر رسید. بازیگران، احتمالاً برای القای ویژگی‌های اصلی‌شان به تماشاگران حتی آن‌هایی که در دورترین فاصله قرار دارند نقاب (ماسک) می‌زدند. در نتیجه یک بازیگر ممکن بود ماسکی را بزند که خطوط کلی چهره یک شاه یا یک پیرمرد یا یک خدمتکار را القاء کند. تماشاخانه‌ها بعضی از تماشاخانه‌های یونانی آن قدر بزرگ بودند که تا شش هزار تماشاگر را در خود جای می‌دادند. عمارت ساخته شده در کنار تپه، تماشاخانه‌ای به شکل نیم دایره در فضای باز بود با هنرپیشهانی که ایستاده ایفای نقش می‌کردند و تماشاگرانی که روی پله‌هایی می‌نشستند که تا دامنه تپه بالا می‌رفتند. در میان اولین ردیف یک تخت (کرسی) برای کاهن دیونوسوس اختصاص داشت که برخی اوقات به عنوان اسباب نمایش عمل می‌کرد. پشت بازیگران اسکنه یا ساختمان صحنه بود که احتمالاً به عنوان اتاق رختکن قبل از اجرا و در طول اجرا به عنوان پس زمینه مورد استفاده قرار می‌گرفت. این ساختمان به تماشاگری که هنرپیشهان را در مقابل آن می‌دید، یک قصر یا معبد را القاء می‌کرد و گاهی اگر صحنه دیگری لازم بود قاب‌های متحرک با نقاشی‌های چشم‌انداز (منظره) بین ستون‌ها جای می‌گرفت. این دیوار تا اندازه مهمی به فراهم آوردن صوت قوی کمک می‌کرد، چرا که اگر یک حایل جامد در پشت فرد صحبت‌کننده و یک سطح سخت و صاف در مقابلش وجود داشته باشد و اگر تماشاگر روی پله‌ها بنشیند گفتگوها به خوبی منتشر می‌شود. دیوار ساختمان صحنه حایل را فراهم می‌کرد، اطراف قربانگاه یک مکان صاف برای رقص کورال که اوکسترا نامیده می‌شود، سطح صاف مقابل بازیگران را آماده می‌کرد و سومین بخش کار را جایگاه‌های روی تپه انجام می‌دادند که وضعیت صداها را نسبتاً بهتر می‌کرد. اما مشخص نیست این سکو دقیقاً چه زمانی در مقابل ساختمان صحنه ساخته شد. وسایل صحنه لباسها رنگارنگ بودند و هنرپیشهان احتمالاً کفشهایی با تخت ضخیم می‌پوشیدند تا آن‌ها را بلند قدتر نشان دهد، گرچه به نظر می‌رسد که دوره این چکمه‌های مخصوص بعد از نمایشنامه‌های برجسته ”اشیل”، ”سوفوکل” و ”اوری‌پید” در قرن پنجم ق. م بوده‌است. دو مورد از وسایل صحنه ارزش نام بردن را دارند: ”ماشین” و ”اکی‌کلما”، اولی یک جرثقیل یا بالاکش بود که می‌توانست بازیگری را که نقش خدا را بازی می‌کرد، معلق نگه دارد؛ زیرا خدا گاهی داخل می‌شد تا به داستان سامان ببخشد یا داستان را حل و فصل کند، و ”اکی کلماً به نظر می‌رسد یک سکوی چرخ‌دار بوده که به بیرون از ساختمان هل داده می‌شد و به‌طور مرسوم به تماشاگر خاطر نشان می‌کرد صحنه‌ای که در حال اجرا است باید به عنوان صحنه‌ای در حال وقوع در داخل ساختمان فرض شود. ساختار تراژدی یونان ۱. پیش‌درآمد (پرولوگ): اطلاعاتی دربارهٔ حوادث آینده نمایش به تماشاگران می‌دهد. ۲. مقدمه (پارودو): ورود همسرایان. اگر پرولوگ نباشد نمایشنامه با پارودو آغاز می‌شود. پارودوی نمایشنامه‌های موجود از یونان باستان بین ۲ تا ۲۰۰ سطر است، که همه ابتدا همسرایان را معرفی می‌کنند، سپس یک شرح تفضیلی دربارهٔ وقایع و رویدادهای نمایشنامه می‌دهند و بعد فضای لازم را می‌سازند. ۳. طرح داستانی (اپیزود): اولین ورود بازیگران به صحنه و آغاز رویدادهای نمایشنامه را گویند. یک سلسله داستان‌های فرعی بین ۳ تا ۶ داستان یا حادثه معترضه ارائه می‌شود. ۴. آوازهای دسته جمعی همسرایان (استاسیما): اپیزودها را از یکدیگر جدا می‌کنند. همسرایان دربارهٔ وقایع پیش آمده نظریه‌پردازی می‌کنند. ۵. فرود یا نتیجه (اکسُدوس): که شامل خروج بازیگران و همسرایان است. ساختمان تراژدی یونانی ۱- ارکان نمایش: بخش اول: نمایش با یک مقدمه شروع می‌شود که در آن خلاصهٔ داستان تعریف می‌شود. بخش دوم: همسرایان وارد صحنه شده و داستان شروع می‌شود - گره افکنی بخش سوم: شروع و بسط داستان اصلی نمایش با حضور قهرمانان - داستان و نقطه اوج بخش چهارم: پایان نمایش و خروج همسرایان - گره گشایی ۲- قوانین کلاسیک: وحدت‌های سه‌گانه «کنش»، «زمان» و «مکان» در تراژدی با اتکاء به آرای ارسطو: وحدتِ میتوس (پیرنگ) در تراژدی مبتنی بر وحدت کنشی است؛ وحدت کنش که در تراژدی یعنی کنش واحد و تمام باشد و برداشتن هر جزء از آن باعث از دست رفتن کل آن بشود. وحدت زمان بیانگر مقید بودن تراژدی‌نویس به محدود ماندن رخدادهای هر تراژدی در مدت یک دوره زمانی آفتاب (طلوع یا غروب) می‌باشد. اگرچه ارسطو به صراحت به «وحدت مکان» در تراژدی اشاره نکرده اما براساس تفسیر سخنان وی چون تراژدی تقلیدِ کار و کردار است و این تقلید هم به وسیلهٔ کردار اشخاص صورت می‌گیرد لذا چارچوب و عرصه این تقلید هم صحنه نمایش به عنوان مکانی است که بازیگران تراژدی در آن به تقلید این کردارها می‌پردازند. ** نمایش خشونت و اعمال غیراخلاقی در صحنه و جلو چشم تماشاگر مجاز نیست. این گونه صحنه‌ها فقط توسط شخصیت‌های داستان روایت می‌شوند. ۳- اجزای تراژدی از دید ارسطو: هسته داستان ، که ترتیب منظم و منطقی حوادث و اعمال است. قهرمانان و اشخاص ، که بازیکنان نمایشنامه می‌باشند. اندیشه‌ها، که حرف‌های قهرمانان یا نتایج اعمال آنان است. بیان یا گفتار، که نحوهٔ کاربرد و تأثیر کلمات در تراژدی است. طرز بیان باید سنگین و موزون باشد. آواز کُر، آوازهایی است که دسته‌های همسرایان در تراژدی می‌خوانند. وضع صحنه یا منظر نمایش، که مربوط به صحنه آرایی و صحنه‌سازی است. نمایشنامه‌نویسان یونان: ائوریپیدس، سوفوکل، آشیلوس انگلیس: ویلیام شکسپیر فرانسه: پییر کورنی، ژان راسین مضامین نمایشنامه‌های تراژیک یونان ۱- آیسخولوس': ملتمسان: دربارهٔ فرار زنی از شوهرش است. مصریان: دربارهٔ زنانی است که شوهرشان را می‌کشند. پارسیان: دربارهٔ نبرد یونانیان و ایرانیان است. هفت سرکرده ضد تبس: مجموع سه تراژدی است: لائیوس: دربارهٔ مردی است که به مرد دیگری که مهمانش است تجاوز می‌کند. اودیپوس: دربارهٔ پدرکشی و زنای با محارم است. هفت سرکرده: حول محور برادرکشی می‌گردد. «پرومتئوس در بند» و «پرومتئوس از بند رسته»: دربارهٔ شکنجه شدن یک خدا است؛ که نحوه استفاده از آتش را به انسان‌ها آموخت. اورستئیا مجموعهٔ سه متن است: آگاممنون: دربارهٔ آدمخواری، شوهرکشی، و هووکشی است. خوئه فوروئه: دربارهٔ مادرکشی است. ائومنیدس: دربارهٔ محاکمهٔ یک مادرکُش است.۲- سوفوکل': آژاکس: دربارهٔ دیوانگی و خودکشی این پهلوان است. آنتیگونه: دربارهٔ دختری که به مخالفت با قوانین کشور برمی‌خیزد. اودیپ شهریار (جبار): دربارهٔ تقدیر و زنای با محارم و پدرکشی است. الکترا: دربارهٔ قتل به‌خاطر زنای با محارم است. تراخینیائه: دربارهٔ کشتن شوهر به خاطر آوردن هوو است. تجاوز به هلن: مضمونی دارد که از نامش هویداست. هیپونوموس: دربارهٔ کسی است که دخترش را می‌کشد. ۳-ائوریپیدس: مدئا: دربارهٔ زنی است که برادرش را به خاطر معشوقش می‌کشد، و بعد او را با هوویش، پدرِ هوویش، بچه‌های خودش و هوویش به قتل می‌رساند و در نهایت خودکشی می‌کند. هیپولوتوس: دربارهٔ عشق زنی به پسرخوانده‌اش است و اینکه چگونه او را به تجاوز به خویش متهم می‌کند. هکوبا: دربارهٔ قربانی کردن انسانی برای روح آخیلس، کشتن بچه‌ها، خیانت و کور کردن هکوبا است. آندروماخه: دربارهٔ زنی است که هوو و فرزند هوویش را می‌کشد و بعد خودکشی می‌کند. دو کودک هراکلس: دربارهٔ مردی است که دخترانش را برای پیروزی در جنگ قربانی می‌کند. زنان تروایی: دربارهٔ فتح یک شهر، تجاوز به زنان شهر، و قتل‌عام مردم آن است. هراکلس: دربارهٔ دیوانگی و قتل خویشاوندان است. ایفیگنیا در تاوریس: دربارهٔ قربانی کردن انسان برای ایزدبانو آرتمیس است. ایون: دربارهٔ تجاوز یک خدا به یک دختر، سر راه گذاشته شدن بچهٔ ناشی از این آمیزش، و تلاش ناآگاهانهٔ مادر برای کشتن پسرش است. الکترا: دربارهٔ دختری است که با همدستی برادرش به خونخواهی پدرش، مادرش را می‌کشد. زنان فنیقی: دربارهٔ قربانی کردن انسان برای حفاظت از یک شهر است. اورستس: دربارهٔ دیوانگی، و اعدام کسی است که مادر خود را کشته. ایفیگنیا در آولیده: دربارهٔ قربانی شدن دختری به دست پدرش است. هوپسیپوله: دربارهٔ دختری است که به خاطر نکشتن شوهرش و نجات دادن پدرش توسط زنانی که تمام خویشاوندان مردشان را می‌کشند، تبعید می‌شود. آن‌گاه توسط دزدان دریایی ربوده شده و برده می‌شود. آنتیوپه: دربارهٔ دختری است که باردار می‌شود و از ترس پدرش فرار می‌کند. اما پس از مرگ وی توسط برادرش دستگیر می‌شود. در نتیجه بچه‌اش سر راه گذاشته شده و خودش برده می‌شود. آئیکئوس: دربارهٔ زنای با محارم است. آلکمئون در پسوفیس: دربارهٔ کسی است که مادرش را می‌کشد. اینو: دربارهٔ زنی است که هنگام تلاش برای کشتن فرزندان هوویش، کودکان خود را می‌کشد. ملانیپهٔ خردمند: دربارهٔ مردی است که زنش توسط خدایی باردار می‌شود و سعی می‌کند نوزادان ناشی از این آمیزش را بسوزاند. ملانیپهٔ دربند: دربارهٔ رقابت فرزندانی ناتنی است که توسط مادرانشان برای کشتن همدیگر ترغیب می‌شوند و در نهایت هنگام اقدام به قتل می‌میرند، و دختری که توسط پدرش کور می‌شود. پلیادس: دربارهٔ دخترانی است که با نیرنگ جادوگری پدرشان را می‌کشند. فوئینیکیس: دربارهٔ پسری است که به تحریک مادرش به کنیزِ مورد علاقهٔ پدرش تجاوز می‌کند و به همین دلیل به دست پدر کور و تبعید می‌شود. قهرمان تراژیک تطهیر و تزکیه، ترجمه واژه یونانی کاتارسیس Catharsis است که از اصطلاحات مشهور نقد ادبی است و مفهوم آن این است که بیننده بعد از دیدن تراژدی از این که خود دچار چنان سرنوشتی نشده‌است احساس سبکی کند. در تراژدی، معمولاً قهرمان می‌میرد و این مرگ دلخراش باعث کاتارسیس می‌شود. ارسطو می‌گوید قهرمان تراژدی در ما هم حس شفقت را بیدار می‌کند و هم حس وحشت و هراس را. او نه خوب است و نه بد، مخلوطی از هر دواست، اما اگر از ما بهتر باشد، اثر تراژدی بیشتر می‌شود. قهرمان بر اثر بخت برگشتگی یا بازی سرنوشت، ناگاه از اوج سعادت به ورطهٔ شقاوت فرو می‌افتد. تغییر سرنوشت نتیجهٔ فعل خطایی است که از قهرمان سرزده‌است. به قول محققان غربی او بر اثر نقطه ضعفی که دارد مرتکب اشتباه می‌شود. به این نقطه ضعف در یونانی، همرتیا گویند که در انگلیسی به تراژیک فلاو یعنی نقطهٔ ضعف تراژیک ترجمه شده‌است. یکی از رایج‌ترین انواع نقطه ضعف در تراژدی‌های یونانی، هوبریس به معنی غرور است. از خود راضی بودن و اعتماد به نفس بیش از حد که باعث می‌شود قهرمان تراژدی به نداها، اخطارها، علائم درونی و قلبی و آسمانی توجه نکند و از قوانین اخلاقی منحرف شود. تراژدی رومی تئاتر روم باستان به شدت تحت تأثیر تئاتر یونان بود و مانند بسیاری از سبک‌های ادبی، نمایشنامه نویسان رومی، از آثار یونانی اقتباس می‌کردند یا آنهارا ترجمه می‌نمودند. برای مثال نمایشنامه "فائدراً اثر سنکا، بر اساس نمایشنامه‌ای با همین نام از اوریپید بود یا به همین ترتیب، تعدادی زیادی از کمدی‌های پلوتوس، ترجمه‌های مستقیمی از مناندر بود. اما نمایش در روم، کمتر تحت تأثیر «مذهب» قرار داشت. همچنین رومی‌ها بیشتر به زیبایی‌های ظاهری اهمیت می‌دادند. جنگ و نزاع یکی از رایج‌ترین شیوه‌ها بر روی صحنه بود، برخلاف یونانیان که دیالوگ‌های کمتری داشتند در نمایش رومی گفتگوها بسیار تکرار می‌شد. بازیگران نوعی سمبل را در بازی‌هایشان گسترش دادند که مخاطب تنها با نگاه کردن به بازیگر، نوع شخصیت او را تشخیص دهد. - جامه ارغوانی به نشانه اینکه شخصیت نمایش، مردی جوان است.- جامه زرد به نشانه اینکه شخصیت یک زن است.- آویز زرد، به نشانه اینکه شخصیت نمایش، یکی از خدایان است. سنکا لوسیوس سنکا «Lucius Annaeus Seneca» (که به سنکای جوان مشهور بود)، (۶۵پیش از میلاد) اهل رم، فیلسوف رواقی، سیاستمدار، نمایشنامه نویس، معلم و مشاور نرون. که مجبور شد به اتهام همدستی در توطئه قتل امپراتور خودکشی کند، پدر وی سنکای بزرگ نام داشت. از سنکا ۹ نمایشنامه تراژدی و یک کمدی به جا مانده‌است. هرکول دیوانه – زنان تروا – زنان فینیقی – مدیا – فدرا – اودیپوس (اودیپ) – توئستس – آگامنون و هرکول در اوتا سنکا نیز همچون نویسندگان هم عصر خود به شدت تحت تأثیر هنر و ادبیات یونان بود. او معتقد بود که طبیعت معیاری است که انسان باید هماهنگ با آن زندگی کند و اصل برابری انسان‌ها را قبول داشت. سنکا می‌گوید: تراژدی و فلسفه اهمیت تراژدی در فرهنگ غرب تا آنجاست که توجه فیلسوفان بزرگی چون افلاطون، ارسطو، سنکا، هگل، دیوید هیوم، نیچه، آرتور شوپنهاور، برک، مارتین هایدگر، سارتر و کامو و منتقدان و زیبایی شناسان برجسته‌ای همچون هوراس، کاستلووترو، گوته، گئورگ لوکاچ و … را به خود جلب کرده‌است. به باور افلاطون تراژدی روایتی است تقلیدی اما ارسطو تراژدی را تقلید عملی جدی و کامل به صورت نمایشی و نه روایتی می‌داند که شامل تغییرات ناگهانی است که به موقعیتی چنان ناگوار منتهی می‌شود که در تماشاگران دو احساسِ ترحم و ترس را ایجاد می‌کند. امر تراژیک به عنوان هسته و جوهر اصلی تراژدی از نظر آیسخولوس راهی است برای رسیدن قهرمان تراژیک به شناخت تراژیک؛ «پاثین ماثین» یعنی «رنج بردن برای آموختن». در نگرش فلسفی «امر تراژیک»، به محدودیت، فرجام ناگوار زجر و رنج قهرمان، دستیابی قهرمان به شناخت رنج آور، احساس ناگوار و فقدان معنا می‌شود. هرچند در جهان‌شناسی یونان باستان خدایان قانون هستی اند و بر انسان و زندگی او مسلط اند اما تراژدی عرصه تقابل خواستِ قهرمان تراژیک با خواست خدایان نیز هست که به دو صورت کنشی و واکنشی رقم می‌خورد. درتقابل قهرمان تراژیک با تقدیر یونانیان به تقدیر همچون نیرویی اسرارآمیز و مقتدر اعتقاد داشتند که حتی خدایان مطیع آن بودند از اینرو اساس امر تراژیک مبارزه قهرمانانه اما منجر به شکست قهرمان تراژیک دربرابر تقدیر است. نیچه نیچه تراژدی را نگاهی هستی‌شناسانه به حیات انسانی می‌داند. تفسیر نیچه از تراژدی بر فلسفه شوپنهاور و آرمان‌های زیبایی‌شناسانه ریچارد واگنر استوار است. نیچه نخستین تأمل انسان را، تأمل دربارهٔ مرگ و فناپذیری وی می‌داند. انسان تنها جانداری است که بر مرگ خویش واقف است. این حقیقت دردناک عامل روی‌آوری بشر به هنر است. خلاقیت وی برای فرار از مرگ، در هنر تجلی می‌یابد؛ و تراژدی اوج خلاقیت بشر در هنر است. این قالب بزرگ ادبی، در نخستین مرحلهٔ ظهورش، در گروه همخوانان تجلی می‌یابد. گروه همخوانان با سرودهای نشئه‌آورشان (دیتیرامْب)، موجوداتی هستند با نام «ساتیر» که به شکل نیمه‌انسان و نیمه‌بز روی صحنه ظاهر می‌شوند و «دیونوسوس»، خدای شراب و وجد و سرمستی را در عیش و نوش‌ها و شادمانی‌ها همراهی می‌کنند. ساتیرها و دیونوسوس مظهر وحدت هستی ناپایدار و فناپذیرند. در این حالت وحدانی و بنیادین، انسان نسبتی حضوری با عالم و آدم و مبدأ شان پیدا می‌کند. اوج هنر تراژیک در همین نسبت حضوری است که انسان هم فاعل شناسایی است و هم متعلق آن. تنها در این هنر متعالی است که بشر به توجیه زندگی دست می‌یابد و برای غلبه بر فناپذیر بودنش و فایق آمدن بر حقیقت دهشتناک هستی زمینی پیدا می‌کند. از نظر نیچه، با ظهور نخستین بذرهای عقل‌گرایی، که نماد آن سقراط و سقراط‌گرایی است، مرگ تراژدی فرامی‌رسد. شوپنهاور آرتور شوپنهاور (۱۷۸۸–۱۸۶۰ میلادی) فیلسوف آلمانی یکی از بزرگ‌ترین و بدبین‌ترین فلاسفه اروپا و فیلسوف پرنفوذ تاریخ در حوزه اخلاق، هنر، ادبیات معاصر و روان‌شناسی جدید بود. نیچه در مورد او می‌گوید: «مطلقاً تنها بود و کمترین دوستی نداشت و فاصلهٔ میان یک و هیچ لایتناهی است.» و یا: «هیچ چیز علمای آلمان را به اندازه عدم شباهتی که میان شوپنهاور و آنان بود رنج نداد.» او در فلسفه خود سعی می‌کند که این حقیقت را مدلل سازد که جهان، نمایش ساده‌ای است که عامل آن اراده‌ای کور می‌باشد. برخلاف هگل که حقیقت جهان را عقل می‌پنداشت و جهان را از راه آن تفسیر می‌کرد. میزان شوپنهاور برای طبقه‌بندی و ترتیب سلسله هنرها، درجات عینیت یافتن خواست یا اراده‌است. عالی‌ترین هنر شاعرانه نزد شوپنهاور تراژدی است چون در تراژدی سرشت حقیقی زندگی بشری را می‌بینیم که به قالب هنر ریخته شده. خود او می‌گوید تراژدی یعنی «آن درد ناگفتنی، آن مویه بشریت، آن پیروزی شر و از پا درافتادن راستان و پاکان.» مضامین تراژیک در ادب ایران تراژدی رستم و سهراب: که موضوعش جنگ پدر و پسر و در نهایت کشته شدن پسر به دست پدر است. تراژدی رستم و اسفندیار: که موضوعش جنگ دو پهلوان بزرگ و مرگ یکی از آن دو برای چیزی است که هر دو از آن می‌توانند اجتناب کنند و هر یک به دلایلی نمی‌کنند. جستارهای وابسته آوانگارد پانویس Lenaea prologue Parodos stasima exodos Plot Character Hamartia Tragic Flaw Hubris منابع آثار پیوند به بیرون (سقوط، دگرگونی و حرکت قهرمان تراژدی) (تراژدی - دانشنامهٔ رشد) (طبیعت، انسانیت، تراژدی) (یوجین اونیل؛ پیامبر شکست و تراژدی) (ماهیت تراژدی چیست؟ - آرتور میلر) (فراتر از کلوسیوم - درباب بزرگان روم) اختراع‌های باستان اختراع‌های یونانی ادبیات نمایشی تئاتر یونان باستان تاریخ تئاتر ژانرهای تئاتر علوم انسانی گونه‌های ادبی گونه‌های درام
2900
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B5%D8%B1%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D9%85%D8%A7
قصر جهان‌نما
قصر جهان‌نما نام قصرهای بود که درزمان‌های تیموریان ومغل‌های کبیر درکابلستان وتخارستان بناشده بودند: - قصر جهان‌نما هندکی را عالمگیر دوم برای دختر خود بر فراز تپه‌ای ازکوه هندکی ساخت که زمان‌شاه درانی، نواده احمدخان ابدالی (سپس درانی) در آن زنده گی می‌کرد. نامش «گوهربیگم» یا «زهره بیگم» گفته می‌شد. خانم تیمورشاه دخت عالمگیر دوم(۱۷۵۹–۱۸۰۶) از نواده بابرشاه بنیان‌گذار سلسله گورکانیان هند بود. این قصر هندوایرانی چهل ستون داشت که با کلاه رستم داستان خیابان (گنبد مشهور ایران زمین) پوشیده بود. سال تهداب‌گذاری این قصر معلوم نیست ولی در یگان منابع معتبر مانند بی‌بی‌سی ازسال ۱۲۱۰ گفته شده‌است که سال خورشیدی گفته شده‌است؛ ولی پس از سلطنت دودمان سدوزایی تا سال ۱۹۵۵ میلادی شاهان خراسان از گاهشمار خورشیدی بکار نمی‌بردند. اگر این سال هجری شمسی ویاخورشیدی باشد حاصل ۱۲۱۰+۶۲۱ویا۶۲۲ ۱۸۳۱ یا ۱۸۳۲ میلادی می‌شود. این سال بر مبنای گاهشماری هجری قمری ۱۷۹۵ میلادی باشد. این قصر در زمان امیر عبدالرحمان خان به قصر چهلستون تغیرنام کرد. قصر جهان‌نما در میان راه میدان رستم و تخت رستم کابل قرارداشت. از تخت رستم به خوبی این قصر را دیده می‌توانستند. در تالارغار بزرگ کوه که به نام تخت رستم مشهور بود به تماشاچیان در روزهای جشن وعید وروز جمعه شیرنی و میوه وغذا و نوشابه و به ویژه چاینکی (آبگوشت در غوری دوباره ترمیم شده چینی) پیشکش می‌شد. شوربختانه نام‌های هندوایرانی وتورانی این سرزمین از زمان امیر عبدالرحمان خان تغیر کرده می‌رفت. تغیرنام قصر جهان‌نما به قصر چهلستون در سال ۱۳۰۵ هجری قمری که برابر به ۱۲۶۷ خورشیدی و ۱۸۸۸ میلادی می‌شودبرای پسر خود تهداب قصر بدون ستون‌های خارج ازبناگاه راگذاشت؛ که بناه چهلستون ازبین رفت ولی قصر و کوه هندکی و دهکده به چهلستون مسما شد. عده عده هم گفتند که چهلستون به نام «هنده کی» هم یاد می‌گردید. حبیب اله خان و سپس ظاهرخان این قصر را توسعه دادند، چهارطبقه ساختند. لیلیاس انا امیلتون Dr Lillias Anna Hamilton M.D پزشک امیر عبدالرحمن‌خان بود و از هر دو بناها در دامنه کوه هندکی در چاردهی کابل عکسبرداری نموده بود. نانسی هاتچ دوپری دردانشنامه ایرانیکا پیرامون قصر چهلستون کابل و تغیر نامش از هنده کی، هندکی، اندکی … به چهلستون می‌نویسد. این قصر دارای دو باغ داخلی و خارجی می‌باشد. مساحت پارک اش (باغ خارجی) تقریباً به ۳۰ هکتار گفته شده‌است. قصر جهان‌نما یا باغ جهان آرا این قصر با باغ اش از سازه‌های تاریخی استان سمنگان قرن نوزدهم ویا استان بلخ کنونی کشور افغانستان است. این بنا که در شهرستان (ولسوالی) خلم قرار گرفته نسبت به دوره امیر عبدالرحمن‌خان داده می‌شود. نام خلم پیشتر از آن تاشقرغان بود. قرار متون پیشینه نگاری این قصر در سال ۱۸۵۷ میلادی بازسازی شده بود. قدامت آن پیش از این است این قصر هم با گنبد به‌گونه کلاه رستم داستان زینت شده بود. امروزه تقریباً %۴۰ از آن ویران شده‌است. جهان آرا دخت شاه جهان بود. با احتمال قوی این باغ از طرف گورگانی‌ها ساخته شده باشد. زیرا سال‌ها ی ساخت بناهای تاریخی در سرزمین نامنهاد افغانستان از سوی مورخین حاکم دولتی اش دقیق ذکر نمی‌شوند. دوره امارت امیر عبدالرحمن‌خان ۱۸۸۰–۱۹۰۱ بود. باغ جهان‌نما دیدگاها و انتقادات ونقل قولهای غلط در کتاب تاریخ افغانستان می‌خوانیم: امیر عبدالرحمن خان در سال ۱۲۳۲ خورشیدی (برابر به سال ۱۸۵۳ میلادی) حاکم (استاندار) تاشقرغان مقرر شد. به استناد تحریر فوق می‌توان توضیح داد که باغ جهان آرا یا جهان‌نما و عمارت با شکوه آن در عصر امیر عبدالرحمن خان در سال ۱۲۳۶ خورشیدی (برابر به سال ۱۸۵۷ میلادی) اعمار گردیده‌است. این نبشته عجیب بنظر می‌خورد، چون امیر عبدالرحمن خان در همین سال استانداری خود ۹ ساله بود. وی در سال ۱۲۲۲ خورشیدی (برابر به سال ۱۸۴۴ میلادی) چشم به این جهان گشود. قابل یادانی است که تاریخ‌نویسی در کشور به نام افغانستان به گونه انتقادی نیست کوشش می‌شود سازه‌های فرهنگی و هنری حاکمان غیر پشتون از تاریخ حذف شوند سال خورشیدی و قمری در بسیاری موارد گدوود می‌شود . مناسبات نزدیک هندو ایرانی ویا تورانی وهمفرهنگی وهم هنری در ایرانزمین از سوی حاکمان مانند امیر عبدالرحمن‌خان کتمان (پنهان) می‌شد. همچنان خوشاوندی بین شان پنهان می‌شود. یکی از خانم‌های تیمور شاه نوه نادرشاه افشار بود. دیڳر اش از توران بود وخودش نام اش گورگانی است. منابع فیض محمد کاتب: سراج التواریخ دوجلد اول، کابل :مطبعه حروفی دار السلطنه، ,. ۱۳۳۳–۱۳۳۱. [بابرنامه https://archive.org/stream/baburnamainengli01babuuoft#page/n69/mode/2up The Babur-nama in English (Memoirs of Babur)] http://www.asrenow.com/literature-and-socity/باغ-جهان-نمای-تاشقرغان.html http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2011/08/110805_k02-kabul-darulaman-reconsruction.shtml پانوشته‌ها تصاویر ویدئویی [پارینه دیار قصر چهلستون https://www.youtube.com/watch?v=AQdaS31skbw] ولایت بلخ محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2901
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%20%D9%86%D9%87%E2%80%8C%DA%AF%D9%86%D8%A8%D8%AF
مسجد نه‌گنبد
مسجد نُه‌گنبد یا مسجد حاجی پیاده (در دوران باستان: آتشکده نوبهار یا معبد نوبهار) بنایی است تاریخی در ولایت بلخ افغانستان، در ۳ کیلومتری جنوب شهر بلخ قرار دارد. این بنا در نیمهٔ دوم سدهٔ نهم میلادی و در دورهٔ سامانیان ساخته شده‌است. در دوران باستان و تا پیش از حملهٔ اعراب به بلخ و دوران برمکیان آتشکدهٔ زرتشتی و نیایشگاه بودایی بوده و به آتشکدۀ نوبهار یا معبد نوبهار معروف بوده‌است. پس از ورود اسلام و در دورۀ حکومت اسلامی، معابد زردشتیان و بودائیان و غیره از فعالیت بازماندند یا تبدیل به مسجد شدند و شمار زیادشان هم تخریب شد. نوبهار یکی از معابدی بود که در زمان فضل برمکی به صورت مسجد جامع درآمد و پسانتر نام مسجد نُه‌گنبد را کسب کرد. یعقوب لیث صفاری نیز در این کار سهم گرفته و حتی بقایای آثار نوبهار را که دارایی این سرزمین بود، برای خلیفهٔ عباسی به عنوان تحفه فرستاد و سرانجام بدست چنگیزخان تمام آبادی‌های بلخ همراه این بنای تاریخی که در آن زمان مسجد جامع شهر بود، ویران شد. و اکنون فقط چند ستون از آن باقی مانده است. یکی از دروازه‌های ششگانۀ جنوبی شهر بلخ به نام دروازۀ نوبهار است. جستارهای وابسته آتشکده نوبهار پانویس منابع فهرست پایگاه‌های باستان‌شناسیِ افغانستان (عنوان فرانسوی: Catalogue des sites archeologiques d'Afghanistan/عنوان انگلیسی: Archaeological gazetteer of Afghanistan)، جلد اول، نوشتهٔ وارویک بال (Warwick Ball)، انتشارات Editions Recherche sur les civilisations، پاریس، ۱۹۸۲ رنجبر احمد. خراسان بزرگ (بحثی پیرامون چند شهر از خراسان بزرگ). تهران: انتشارات امیرکبیر. ۱۳۶۳ محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان بلخ ساختمان‌ها و سازه‌ها در ولایت بلخ معماری اسلامی
2903
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D9%BE%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87%20%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B0%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87
استوپاهای چشمه معاذالله
استوپاهای چشمه معاذالله از آثار تاریخی شهرستان کوهستان واقع در استان کاپیسای کشور افغانستان‌اند. این استوپاها مربوط به دوره بودایی است و امروزه ۱۵٪ ویران شده است. منبع https://web.archive.org/web/20140221162153/http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-0798c3927d6747d381e538185ad5c65e-fa.html http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/Comment/literature_art/iraninthecamera/2010/06/html/newindex.aspx?pid=241118 محوطه‌های باستان‌شناختی در افغانستان
2904
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA%20%D8%A8%D8%AF%D8%AE%D8%B4%D8%A7%D9%86
ولایت بدخشان
ولایت بدخشان (ساسانی: بَدَخش؛ پهلوی: bythš؛ اشکانی: bthšy؛ پارسی میانه: pituaxou) یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است که در شمال‌شرقی آن واقع شده‌است. بدخشان از سطح دریا ۱٬۸۰۰ متر ارتفاع دارد و مرکز آن شهر فیض‌آباد است. این ولایت دارای مرز بین‌المللی از شمال با تاجیکستان، از شرق با چین و از جنوب با پاکستان است. ولایت بدخشان با ۲۸ وُلُسوالی، پر ولسوالی‌ترین ولایت افغانستان می‌باشد. این ولایت در ۴۷۰ کیلومتری کابل واقع است. بدخشان از جنوب با ولایت‌های پنجشیر، و کاپیسا و از غرب با ولایت تخار هم‌مرز است. مساحت بدخشان بیش از ۴۷٬۴۰۳ کیلومتر مربع می‌باشد و جمعیت آن بیش از یک میلیون نفر برآورد شده‌است. نام بدخشان از نظر ریشه‌شناسی از واژهٔ فارسی میانه (badaxš) که یک عنوان رسمی است، گرفته شده‌است. حروف (ān) که در آخر آن آمده‌است پسوندی است که برای نشان دادن منطقهٔ جغرافیایی بکار می‌رود؛ بنابراین کلمهٔ بدخشان (badaxšān) به معنای متعلق بودن این منطقه به شخصی به نام بدخش (badaxš) است. در زمان ساسانیان به این منطقه بِدِخش bidix و در زمان اشکانیان bthšy می‌گفتند؛ در سنگ‌نوشته‌های ساسانی در کعبهٔ زرتشت این نام به‌شکل Bałasakan نیز آمده‌است. نام بدخشان، در زبان پهلوی به‌صورت bythš، در سنگ‌نوشته‌های پارسی میانه به‌صورت pitiaxou، در زبان یونانی به‌صورت bdeašx، در زبان ارمنی به‌صورت pəṭaḥšā یا afṭaḥšā و به زبان سریانی به‌صورت مُفَتِّش آمده‌است. این نام در منبع چینی از سدهٔ هفتم میلادی به صورت Po-to-chang-na ثبت شده‌است. بدخشان از نخستین دوره‌های روزگار باستان به بعد منبع لاجورد بوده و معادن یاقوت آن نیز شهرت داشته‌اند. واژهٔ فرانسوی «balais» و انگلیسی «balas» که نام گونه‌ای از یاقوت بوده ریشه در همین واژهٔ بدخش دارد که در برخی از زبان‌های ایرانی شرقی، حرف d به حرف l تبدیل شده‌است. بدخشان در اشعار بیشتر شاعران به کیفیت لعل خویش مشهور است. چنانچه فرخی سیستانی می‌سراید: مردم باشندگان این ولایت را اکثراً تاجیک‌ها و پس از آن پامیری‌ها، ازبیک‌ها، هزاره‌ها و قیرقیزها تشکیل داده‌است و زبان‌های رایج در این ولایت عبارتند از زبان‌های فارسی‌دری، زبان‌های پامیری، ازبیکی و قرقیزی می‌باشند. در بدخشان زبان‌های دیگری به نام زبان‌های پامیری (از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی‌شرقی) هنوز زنده هستند و مردم به آن‌ها گفتار می‌کنند. در ناحیهٔ پامیر نیز عدهٔ اندکی به زبان قرقیزی سخن می‌گویند. همچنین عده اندکی از پشتون‌ها و ازبک‌های کوچ‌نشین و نیمه‌کوچ‌نشین نیز که به این ولایت مهاجرت کرده‌اند در این ولایت ساکن هستند. عدهٔ کمی از مسلمانان روسی نیز پس از جنگ شوروی و افغانستان در دههٔ ۱۹۸۰ نیز در این ولایت ساکن شده‌اند. بیشتر مردم، پیرو مذهب اهل سنت هستند و عده‌ای از پامیری‌ها نیز پیرو مذهب تشیع اسماعیلی هستند. جمعیت‌شناسی پشتون‌های بدخشان دعوت از افغان‌های ساکن هندوستان جهت گرفتن زمین‌های تاجیکان در زمان عبدالرحمن سرآغاز انتقال پشتون‌ها از جنوب به مناطق شمالی از جمله بدخشان را رقم زد. در زمان حکومت عبدالرحمن عده از قبایل و عشایر آن‌سوی سرحد براساس سیاست‌های استعماری امیر و هدایت بادارانش در شمال کشور به عناوین مختلف جابجا شدند که این سیاست در زمان حکومت آل یحیی توسط هاشم‌خان، محمد گل مومند، شیرخان و یارانش دنبال گردید. در جریان تطبیق این برنامه صدها هزار هکتار زمین مردم شمال به زور از دست‌شان گرفته شد و به مهمانان تحمیلی داده شد و بدین ترتیب مردم قبایل آن‌سوی دیورند یا ناقلین در شمال کشور جابجا شدند. عبدالرحمان‌خان هزاران خانواده از حامیان قوم درانی پشتون خودش را که مالدار بودند، از قندهار به ترکستان، قطغن و بدخشان انتقال داد و برای آن‌ها در آن‌جا چراگاه‌ها و مزرعه‌های رایگان اعطا کرد. امان‌الله (۱۹۲۹–۱۹۱۹)، نوهٔ امیر عبدالرحمان تهداب هژمونی پشتونیزم را با جابجا کردن ناقلین پشتون به‌صورت دسته‌جمعی و ترویج فرهنگ‌شان در ترکستان، قطغن و بدخشان گذاشتند. مردمان قطغن و بدخشان به‌طور سیستماتیک در سال ۱۹۲۱ خلع سلاح شدند و در سال ۱۹۲۳ حکومت شاه امان‌الله نظام‌نامهٔ ناقلین به سمت قطغن خود را صادر کرد. این کار زمینهٔ اسکان مجدد را برای پشتون‌ها در مناطق قطغن مساعد ساخت و برای هر مرد و زن عضو خانوادهٔ بالای سن ۷ سال، هشت جریب (نیم هکتار) یا چهار هکتار زمین‌های آبی در مقابل پرداخت فیس ناچیز همراه با فواید مالیات ترجیحی اعطا شد. این روند طی دهه‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ تحت رهبری وزیر گل محمد خان مومند به‌عنوان وزیر داخله کشور و نمایندهٔ ویژهٔ دولت در شمال افغانستان، ادامه یافت. او به‌خاطر تخریب آثار تاریخی غیرپشتون‌ها و نابودسازی نسخه‌های خطی تاریخی و تغییر نام‌های اصلی از زبان‌های بومی محلی به زبان پشتو شهرت کسب کرد. پیشینه در نتیجهٔ کاوش‌های باستان‌شناسی صدها ابزار سنگی در ساحه‌های متعدد افغانستان و همچنان بدخشان - ابزاری چون ابزار کوارتزی متعلق به دورهٔ پارینه‌سنگی زیرین (تبرهای دستی، چاقوهای دسته‌دار و تراشه‌ها) با قدمتی بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ ساله - گواهی این است که بدخشان از دوران پارینه‌سنگی منطقه‌ای مسکون بوده‌است. اسکلت انسان نِئاندِرتال در طی اواسط دههٔ هفتاد میلادی در درهٔ کور در بدخشان، و همچنین استخوان گیجگاهی بزرگی یافت شده‌اند که به عقیدهٔ دانشمندان می‌بایست متعلق به انسان امروزی با ویژگی‌های نئاندرتالی باشد. لوئی دوپری، باستان‌شناس دانشگاه پنسیلوانیا راجع به کشف درهٔ کور می‌گوید: اما با حملهٔ شوروی به افغانستان در ۱۹۷۹ میلادی کاوش‌های باستان‌شناسی بدخشان را که احتمالاً می‌توانست این فرضیهٔ شگفت‌انگیز را تأیید کند، متوقف ساخت. آثار بدست‌آمده از درهٔ کور (کُر)، در غرب بدخشان، نخستین شواهد آشکار زیستگاه‌های انسان را در افغانستان نشان می‌دهد. طی کاوش‌هایی در درهٔ کور در سال ۱۹۴۴ توسط لوئی دوپری و همکارانش، ابزارهای موسترین و جمجمهٔ انسان نئاندرتال به‌دست آمده که مربوط به دورهٔ میان‌سنگی بوده و عمر آن را ۳۰ هزار سال پیش تخمین زده‌اند. در هزارهٔ یکم پیش از میلاد این منطقه بدست هخامنشیان افتاد و پس از سقوط آن‌ها توسط اسکندر مقدونی، تحت فرمانروایی دولت یونانی بلخ درآمد. در سال‌های پیش از اسلام این منطقه توسط سلسله‌های مختلفی مانند کوشانیان و یفتلیان کنترل می‌شد. در دوران اسلامی هم بخشی از امپراتوری سامانیان و سپس غزنویان، سلجوقیان، غوریان، خوارزمشاهیان، مغولان و تیموریان بود. در اوایل قرن شانزدهم الی اواسط قرن هجدهم بدخشان تحت سیطرهٔ خانات بخارا قرار داشت که وقتی از امپراتوری درانیان شکست خوردند، طی معاهدهٔ صلحی در ۱۷۵۰ میلادی بین مراد بیگ بخارا و احمدشاه درانی، جز قلمرو درانیان گردید. بدخشان تحت سلطهٔ درانی‌ها و به دنبال آن سلسلهٔ بارکزی قرار گرفت و طی سه جنگ افغان و انگلیس هم، دست نخورده باقی ماند. این منطقه در سال ۱۸۹۶ میان دو امپراتوری بزرگ (روسیهٔ تزاری و بریتانیا) به دو بخش تقسیم گردید. یک بخش این استان تحت نام بدخشان روسیه و بعداً منطقهٔ خودگردان کوهستانی بدخشان شوروی با مرکزیت شهر خاروغ به روسیه تعلق گرفت، و بخش دوم با مرکزیت شهر فیض‌آباد به امارت افغانستان پیوست. روسیه و انگلیس آمودریا (جیحون) را به عنوان مرز طبیعی پذیرفته و توسط ستون‌های مرزی نشانه‌گذاری شد. در سال ۱۹۱۷ بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه بدخشان روسیه به شوروی در تشکیل جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان تعلق گرفت. این منطقه حدود ۱۰۰ سال در صلح به‌سر می‌برد تا اینکه شعله‌های جنگ داخلی افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی به بدخشان هم زبانه کشید. در طول دههٔ ۱۹۹۰، بیشتر مناطق شمال‌شرقی تحت کنترل نیروهای وفادار به برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود بود، تا سال ۱۹۹۶ که طالبان رسماً تشکیل دولت داده بودند، بدخشان تنها ولایتی بود که طالبان آن را فتح نتوانستند و الی ۲۰۰۱ میلادی و سقوط طالبان بدست نیروهای احمدشاه مسعود و برهان‌الدین ربانی بود. بدخشان بدین ترتیب یکی از معدود ولایات کشور بود که در جنگ‌های افغانستان شاهد شورش‌های کمی بود اما در طی سال‌های ۲۰۱۰ شورشیان طالبان موفق به حمله و کنترل چندین ولسوالی در این ولایت شدند. در ۲۶ اکتبر ۲۰۱۵، زمین‌لرزهٔ هندوکش با ۷٫۵ مقیاس بزرگای گشتاوری، شمال افغانستان را با حداکثر چهار مقیاس شدت مرکالی (شدید) لرزاند. این زمین لرزه تقریباً ۳۰٬۰۰۰ خانه را ویران نمود، چند صد کشته برجا گذاشت و بیش از ۱٬۷۰۰ زخمی بدنبال داشت. جغرافیا بدخشان در ناحیهٔ شمال‌شرق افغانستان قرار داشته، یکی از ولایت‌های کوهستانی، زلزله‌خیز و سرسبز بوده و دارای منابع سرشار طبیعی از جمله معادن لعل و لاجورد می‌باشد که از پنج هزار سال پیش استخراج آن آغاز گردیده‌بود. این ولایت از شمال با ولایت مختار کوهستان بدخشان و ولایت ختلان تاجیکستان، از شرق و از طریق دالان واخان ۹۱ کیلومتر با چین، از جنوب با پاکستان و ولایت‌های ولایت نورستان، کنر، لغمان و کاپیسا، از جنوب غرب با ولایت پنجشیر و از غرب با ولایت تخار محدود است. این ولایت ۴۴٬۰۵۹ کیلومتر مربع (۱۷٬۰۱۱ مایل مربع) پهناوری دارد که بیشتر آن توسط رشته‌کوه‌های هندوکش و پامیر اشغال شده‌است. از نظر موقعیت جغرافیایی، بدخشان بین خطوط طول جغرافیایی شرقی ۷۰ درجه ۴ دقیقه و ۳۶ ثانیه و عرض جغرافیایی شمالی ۳۶ درجه و ۵۰ دقیقه و ۱۶ ثانیه واقع است. طبق صندوق جهانی حیات‌وحش، زمستان‌های بدخشان آب و هوای سرد و تابستان‌های آن اقلیم معتدل و گوارا دارد؛ متوسط میزان دما در زمستان ۲۰- درجهٔ سانتی‌گراد و در تابستان میان ۱۵ الی ۲۵ درجه می‌باشد. مقدار بارندگی این ولایت بین ۸۰۰ الی ۱٬۰۰۰ میلی‌متر ثبت شده‌است که بیشتر به‌شکل برف می‌باشد. ولایت بدخشان دارای کوه‌های بلند و رودخانه‌های خروشان است. سه رشته‌کوه مهمی که این ولایت را اشغال کرده‌است، رشته‌کوه‌های پامیر (مرتفع‌ترین قله، تغارمه با ۷٬۸۹۹ متر ارتفاع)، هندوکش (مرتفع‌ترین قله، نوشاخ با ۷٬۴۹۲ متر ارتفاع) و خواجه‌محمد (مرتفع‌ترین قله، اَخوی با ۵٬۶۸۰ متر ارتفاع) می‌باشند؛ کوه‌های کمالنگ، جلغر، هزارچشمه (مرتفع‌ترین قله، بیاک‌چشمه با ۴٬۷۴۱ متر ارتفاع)، کلات (مرتفع‌ترین قله، کلات با ۴٬۰۹۰ متر ارتفاع) و سفیدخرس (مرتفع‌ترین قله، سفیدخرس با ۵٬۳۲۶ متر ارتفاع) از دیگر ارتفاعات بدخشان به‌شمار می‌روند. ولایت بدخشان ۵۳ درصد منابع آبی افغانستان را داراست که به‌صورت یخچال‌های طبیعی در بام دنیا ذخیره شده‌است و یخچال‌های پارک ملی درهٔ واخان با طول ۷۵ کیلومتر و عرض ۶۰۰ متر، از بزرگ‌ترین یخچال‌های طبیعی دنیا به‌شمار می‌رود. رودخانه‌های مهم این ولایت عبارت‌اند از آمودریا، رود کوکچه، رود واخان، رود انجمن، رود تگاب، رود پامیر، یفتل‌آب، کوف‌آب، آیش‌آب، جیروآب، رونج‌آب، زریچ‌آب، رود وردوج، رود شیوا، رود جرم، رود خستک، رود جوخان، رود درواز و رود راغ. دریاچه‌های بدخشان که در سرحد افغانستان و تاجیکستان قرار دارند عبارتند از: جهیل شیوا، زرکول و چقمقین، دیگر دریاچه‌های این ولایت عبارتند از: دریاچهٔ سبز، دریاچهٔ چاهیلِ سرغیلان، دریاچهٔ آغردهٔ غارسپان و دریاچهٔ غوری‌سنگ. دالان واخان در غرب بدخشان شامل دو منطقهٔ چراگاه و بوته زار کوهستانی است: استپ آلپی کاراکروم در غرب فلات تبت و استپ درواز در کوه‌های پامیر. این منطقه توسط دولت افغانستان منطقهٔ حفاظت‌شده اعلان گردیده و یکی از پارک‌های ملی افغانستان می‌باشد. مجموع محوطه‌های جنگل‌های بدخشان به ۴۵۰٬۰۰۰ هکتار می‌رسد که درختان سوزنی‌برگ، صنوبر، بلوط، سرو و ناجو در ارتفاعات بلند و درختان چنار، کج‌بید، بادام و چهارمغز در ارتفاعات پایین آن می‌روید. در جنوب فیض آباد، پوشش گیاهی متداول شامل بوته‌های خار، زیزیف، اقاقیا و آمیگداتوس است. زمین‌های جنگلی پاروپامیزوس را می‌توان در مناطق شمال غربی و مرکزی ولایت یافت. پوشش گیاهی متداول دیگر مناطق ولایت، شامل چمنزارها، گرم‌دشت‌ها و درختچه‌زارهای معتدله، مریم‌گلی و خارخسک می‌شوند. این ولایت انواع مختلف حیوانات را دارا می‌باشد چنان‌که وقتی مارکوپولو در قرن سیزدهم میلادی از بدشان بازدید نمود از یک نوع گوسفند خاص نام می‌برد که بعداً به‌نام وی به‌نام گوسفند مارکوپولو شهرت یافت، وی بدخشان را مکان تربیه اسپ‌های اصیل و قوی نوشته‌است که در بزکشی‌های محلی شاهد آن بوده و را خان‌آباد-بدخشان را به‌خاطر پلنگ‌ها راه پرخطر توصیف کرده‌است. هم‌اکنون بدخشان زیستگاه گونه‌های خاصی از حیوانات، مانند گوسفند مارکوپولو، گوسفند وحشی اوریال، پلنگ برفی، گربهٔ پالاس، خرس قهوه‌ای، گرگ خاکستری، سمور سنگی، روباه سرخ، وشق، سیاه‌گوش آهوی ختن و بز مارخور می‌باشد. اقتصاد گردشگری پارک ملی دهلیز واخان از مناطق حفاظت شده بدخشان بوده که با با گونه‌های زیستی منحصر به‌فرد، یکی از مقاصد گردشگری چینی‌ها و تاجیک‌ها می‌باشد؛ دریاچه شیوا با آب بسیار شفاف و زلال از دیگر منطقه گردشگری این ولایت می‌باشد. در بدخشان در مجموع ۲۱ مکان باستانی راجستر شده توسط وزارت اطلاعات و فرهنگ وجود دارد که در شهر فیض آباد و هشت ولسوالی دیگر واقع می‌باشند. از بعضی مکان‌های معروف آن: پلخشتی دریای کوکچه، خرقه مبارک، آرامگاه‌های میریاری بیگ، میرغیاث‌الدین و حکیم ناصرخسرو بلخی، ۵۷ مناره ولسوالی بهارک، توپخانه ولسوالی زیباک، بالاحصار اشکاشم و قلعه پنج نام برد. زراعت این ولایت بیش از ۳۹۰ هزار هکتار زمین آبی و ۶۰۰ هزار هکتار زمین للمی دارد؛ اکثر اهالی بدخشان زراعت پیشه و مالدار بوده، فرآورده‌های عمدهٔ این ولایت جو، گندم، جودر، ارزن و جواری است. از جمله میوه‌ها، توت، چهارمغز، زردآلو، آلوبالو و سیب آن مشهور است. سیب بهارک، توت یفتل، انار خواهان و چهارمغز سرغیلان از شهرت خوبی برخوردار است. ناک بدخشان خیلی نازک و شیرین است که شبیه آن در جاهای دیگر پیدا نمی‌شود. این ولایات دارای ساحات وسیع جنگلات بادام کوهی و سنجد نیز می‌باشد. لوبیا بر اساس آمار ریاست زراعت ولایت بدخشان در سال ۱۳۹۹، این ولایت انواع مختلف لوبیا مانند سرخ، ژاله، سفید و سفید ژاله دارد که بیش‌تر این نژادها، در ولسوالی‌های بهارک، کشم، شهدا، وردوج، جرم و فیض‌آباد کشت و تولید می‌شود. سالانه حدود ۷۰۰ هکتار زمین در این ولایت تحت کشت لوبیا است که حدود ۱٬۲۴۰ تُن لوبیا از آن حاصل می‌شود و هر سیر آن (معادل ۷ کیلوگرام) ۵۶۰ افغانی فروخته می‌شود. چهارمغز بر اساس آمار ریاست زراعت ولایت بدخشان در سال ۱۳۹۹، چهارمغز در ولسوالی شهدا پرورش داده می‌شود. بدخشان ۱۸۰۰ هکتار باغ چهارمغز دارد که از همین مقدار سالانه حدود ۵۳۰ تُن چهارمغز برداشت می‌شود و هر سیر آن (معادل ۷ کیلوگرام) ۲۰۰۰ افغانی فروخته می‌شود. ناک بدخشان انواع مختلف ناک مانند یخ‌ناک، چینایی، ایتالیایی، بلخی، خواجه صادقی، نشپاتی و قیام را تولید می‌کند. قرار ریاست احصائیه وزارت زراعت ولایت بدخشان در حدود ۲۷ هکتار باغ ناک دارد که از همین مقدار سالانه حدود ۷۰۰ تُن ناک برداشت می‌شود. عسل بدخشان بیش از ۵۹۰ فارم تولید عسل دارد که در سال ۱۳۹۹، از آن ۲۸۳ تُن عسل به‌دست آورده‌است. هر کیلوگرام عسل در بدخشان بین ۴۵۰ الی ۱۲۰۰ افغانی فروخته می‌شود زیره بر اساس آمار ریاست زراعت ولایت بدخشان گیاه زیره به شکل طبیعی در تمام کوهستان‌های این ولایت وجود دارد و در ولسوالی‌های شغنان، اشکاشم و شهدا نیز کشت و تولید می‌شود. سالانه حدود ۴۰۰ هکتار زمین در این ولایت تحت کشت زیره است که حدود ۱۰۰ تُن از آن حاصل می‌شود و هر سیر آن (معادل ۷ کیلوگرام) در بازارهای داخلی به دو هزار و ۵۰۰ افغانی فروخته می‌شود. هینگ بر اساس آمار ریاست زراعت ولایت بدخشان گیاه هینگ در ولسوالی‌های درایم و تیشکان کشت و تولید می‌شود. سالانه حدود ۲۵۹ هکتار زمین در این ولایت تحت کشت هینگ است که حدود ۳۵ تُن از آن حاصل می‌شود. پسته بر اساس آمار ریاست زراعت ولایت بدخشان در سال ۱۳۹۹، حدود ۵۵۰ تن پسته از پسته‌زارهای بدخشان حاصل شده‌است و نسبت به‌سال ۱۳۹۸ که ۲۰۰ تُن پسته به‌دست آمده‌بود، ۶۴٪ افزایش را نشان می‌دهد. ریاست زراعت ولایت بدخشان عامل افزایش تولیدات پسته را جلوگیری از قطع جنگلات پسته این ولایت اعلان می‌کند. معادن بدخشان به داشتن معادن لعل، لاجورد، زمرد، فیروزه و طلای خویش مشهور است. عمده‌ترین معادن بدخشان؛ لاجورد یُمگان به مساحت سیصد کیلومتر طول و ۴۷ کیلومتر عرض، معدن لعل در سرغیلان و معادن طلای راغ و یفتل و همچنین معدن مُنجان (مشترک با پنجشیر) می‌باشد. لاجورد لاجورد بیش از ۶۰۰۰ سال است که در معادن سر سنگ واقع در منطقه کران و منجان بدخشان استخراج می‌شود. این معادن بزرگ‌ترین و شناخته شده‌ترین منابع دوران باستان بودند. بیشتر فعالیتهای معدنی اخیر بر روی سنگ لاجورد متمرکز بوده‌است، درآمد حاصل از معادن سنگ معدن برای تأمین بودجه نیروهای اتحاد شمال و قبل از آن، مجاهدان ضد شوروی استفاده می‌شده‌است. لعل لعل بدخشان در بیشتر متون ادبی جهان و به ویژه فارسی کهن، به دلیل کیفیت بسیار بالای خود شهرتی ویژه داشته و زبان زد عام و خاص است. به گونه ای که بیشتر ادبا در سطح جهان، سرخیِ لب یار را به آن تشبیه کرده‌اند. نفت در نتیجه بررسی‌های که اخیراً در مورد نفت در افغانستان صورت گرفته‌است، این ولایت را دارای ذخایر بزرگ نفتی تثبیت کرده‌اند. بررسی‌های زمین‌شناسی اخیر، محل سایر ذخایر سنگ قیمتی، به ویژه یاقوت و زمرد را نشان داده‌است. بهره‌برداری از این ثروت معدنی می‌تواند کلید شکوفایی بدخشان باشد. در ۵ اکتبر ۲۰۱۸ در واشینگتن دی سی، مقامات افغان قراردادی ۳۰ ساله با ۲۲ میلیون دلار سرمایه‌گذاری توسط گروه سرمایه‌گذاری سنتر و شرکت بهره‌بردار آن با شرکت طلا و مواد معدنی افغانستان، برای اکتشاف استخراج طلا و توسعه منطقه ای بدخشان امضا کردند. بر اساس آمار وزارت معادن و پترولیم افغانستان، ذخایر آهن در ساحه ساجر و فارماره، مس در گلیک، سرب و جست در بایقره، لاجورد و قلعی ده گال، تورمالین در رباط، طلا در ویکادور، کوارتز در مندوقول، تراورتین در سرجنگل، زغال در اندمین و بیروج در کفتر خانه ولایت بدخشان می‌باشند. شهرستان ها ولایت بدخشان به ۲۸ ولسوالی تقسیم شده‌است: نگارخانه جستارهای وابسته ولایت‌های افغانستان پشتون‌سازی تاجیک‌ها منابع پیوند به بیرون یک لایه اطلاعاتی جهت تقسیمات ولایت بدخشان ولایت بدخشان (افغانستان) بدخشان
2905
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA%20%D9%87%D9%84%D9%85%D9%86%D8%AF
ولایت هلمند
هِلمَند (اوستایی: هَئیتومَنت/Haētumant) یکی از بزرگ‌ترین ولایات افغانستان به‌شمار می‌رود که در جنوب افغانستان قرار دارد و از جنوب با پاکستان همسایه‌است. این ولایت ۱٬۴۴۶٬۲۳۰ نفر جمعیت و ۵۸٬۵۸۴ کیلومتر مربع مساحت دارد که پشتون‌ها اکثریت جمعیت را شامل می‌شوند؛ و نفوس کمی آن را بترتیب تاجیک‌ها و هزاره‌ها تشکیل می‌دهند. نام واژهٔ هیرمَند برگرفته از نام رود هلمند، رودی بزرگ در تاریخی، که در اوستا بنام رود هَئیتومَنت/Haētumant یاد شده می‌باشد. در نسک یشت‌ها (در ۶۹–۱۹٫۶۶) از این شاخه‌های رود بزرگ هئیتومنت (هلمند) نیز یاد شده: Xᵛāstrā/خواسترا (خاشرود)، Hvaspā/هوَسپا، Fradaθā/فرَدَثا (فرارود)، Xᵛarənahvaitī/خوَرِه‌نَوَیتی (رود ارغنداب)، Uštavaitī/اوشتَوَیتی، Urvā/اُروا، Ǝrəzī/اِرِه‌زی (زرنج)، و Zarənumatī/زَرِه‌نومَتی. این اسامی در نوشته‌های پهلوی، به‌ویژه در کتاب نیز این‌گونه یاد شده‌است. هِندمَند، در منابع اولیه اسلامی، همچون توسط استخری، صص. ۴۵–۲۴۲؛ یاقوت، در بُلدان، ص. ۴۱۸؛ هیلمَند، توسط ابن حوقل، ص. ۴۱۷؛ هیرمید: توسط مقدسی، صص. ۳۰۴، ۳۲۹؛ هیدمَند، در حدودالعالم، برگردان و تفسیر از مینورسکی، صص. ۷۳، ۱۱۰؛ هیرمَند، نام معمول فارسی آن است که تا امروز کاربرد می‌شود، توسط حمدالله مستوفی، در نُزهَت القُلوب، برگردان لِسترانج (Guy Le Strange)، صص. ۱۴۲، ۱۷۸؛ نَهرِ بُست، توسط مسعودی در مروج‌الذهب. (در زبان اوستایی) به معنی دارای پل و دارندهٔ سد و بند است. رود هیرمند از رودهای فلات شرقی ایران نام رودی بزرگ در سیستان شرقی (افغانستان) و سیستان غربی (ایران) است. هیر همچنین به معنی آتش و سرپرست آتش آمده‌است. هیرمند به معنی آتش‌پرست که ملازم آتش باشد ذکر شده؛ مرکب از هیر بمعنی آتش و مند بمعنی صاحب و دارا. به رود هیرمند در شاهنامهٔ فردوسی بارها اشاره شده. این رود هیرمند از رودهای شرقی فلات ایران است که طول آن به ۱۱۰۰ کیلومتر می‌رسد. هیرمندرود از غرب کابل نزدیک بامیان سرچشمه گرفته تا مرز میان ایران و افغانستان جاریست. مردم بیشتر مردم ولایت هلمند به زبان‌های پشتو سخن می‌گویند. براساس آخرین برآوردها پشتون‌ها بیش از ۹۰ درصد از جمعیت ولایت هلمند را تشکیل می‌دهند و ۱۰ درصد نفوس این ولایت متشکل مابقی از دیگر قومیت‌ها می‌باشد. سیک‌ها سیک‌ها در زمان ظاهرشاه به ولایت هلمند آمدند و در مارجه ساکن شدند. بعد به دیگر مناطق این ولایت سفر کردند؛ از جمله لشکرگاه. سال‌ها زندگی آرامی داشتند تا هنگامی که با آغاز جنگ‌های دههٔ هفتاد مهاجرت هندوها از این ولایت نیز آغاز شد. شمار دقیق سیک‌ها و هندوها در افغانستان مشخص نیست. گفته می‌شود تا پیش از جنگ‌های دههٔ هفتاد خورشیدی، شمار این اقلیت‌ها به حدود ۱۰۰ الی ۲۰۰ هزار نفر می‌رسید، اما در حال حاضر بین سه تا چهار هزار سیک و هندو در بخش‌های مختلف افغانستان زندگی می‌کنند که عمدتاً به دکانداری و تجارت مشغول هستند. در سال ۱۳۹۶ خورشیدی، در ولایت هلمند، از بیش از ۱۲۰ خانواده اهل سیک و هندو تنها ۲ نفر باقی ماند بودند. جغرافیا ولایت هلمند در ۶۰ درجه و ۶۱ دقیقه طول البلد و ۲۹ درجه و ۳۰ دقیقه عرض البلد به مرکزیت شهر «لشکرگاه» موقعیت دارد. مساحت آن ۶۱٬۸۲۹ کیلومتر مربع و جمعیت اش ۱٬۴۴۶٬۲۳۰ نفر است. نام هلمند را در ایران بیشتر هیرمند می‌خوانند که در واژه به معنای «دارندهٔ آتش» است و رودی است که از افغانستان به سیستان ایران و در پایان به دریاچه هامون می‌ریزد. این ولایت بیشتر بیابانی است. سد کجکی بند برق کجکی یکی از پروژهای مهم ولایت هلمند بشمار می‌رود. این بند با داشتن سه توربین ظرفیت تولید ۵۱ میگاوات برق را دارد؛ این سد بزرگ‌ترین سد آبیاری کشور از نظر بزرگی و پس از سد نغلو دومین سد افغانستان از نظر تولید برق می‌باشد. سد گرشک این سد توسط آمریکا و پیش از یورش شوروی به افغانستان ساخته شده‌است و ظرفیت تولید ۲٫۵ مگاوات برق را دارد. آمریکا از دههٔ ۱۳۴۰، برنامه‌ای با عنوان «کمی با آمریکا» را در این منطقه اجرا کرده‌است. تقسیمات اداری بَغران دیشو ریگِ خان‌نشین سَنگین کَجَکی گرمسیر لشکرگاه موسی‌قلعه نادعلی ناوهٔ بارکزائی نوزاد نهرِ سراج واشیر اقتصاد خرما بر اساس آمار ریاست احصائیه وزارت زراعت ساحه تحت کشت خرما در ولایت هلمند به ۵۱ جریب زمین می‌رسد. که سالانه حدود ۶۵ هزار کیلو خرما غز آن به دست می‌آید. مواد مخدر حدود ۶۰ درصد مواد مخدر افغانستان در ولایت هلمند کشت می‌شود. امنیت این ولایت بر عهدهٔ نیروهای انگلیسی است و ۸ هزار سرباز انگلیسی در این ولایت حضور دارند. نیروهای انگلیسی در برابر کشت خشخاش واکنشی نشان نمی‌دهند و با قاچاقچیان مواد مخدر همکاری می‌کنند. آموزش طبق آمار سال ۲۰۱۲، فقط ۶٫۱ درصد بزرگسالان (بالای ۱۵ سال) در ولایت هلمند سواد داشتند. از بین مردان ۱۰٫۲ درصد باسواد بودند و از بین زنان فقط ۱٫۶ درصد. این ولایت از لحاظ میزان باسوادی، در قعر فهرست ولایت‌های افغانستان قرار دارد. فرهنگ هرچند که هلمند از زمانه‌های دور مرکز فرهنگ، تمدن و مرکز میراث‌های تاریخی بود؛ اما اخیراً امور فرهنگی در آن به شکل منظم با ایجاد انجمن فرهنگی بُست در سال ۱۳۸۴ آغاز گردید و به تعقیب آن انجمن ادبی هلمند، انجمن پیرروشان، انجمن سنگ روخام، انجمن محمودطرزی، انجمن هاشم سروانی، انجمن ادبی نادعلی، انجمن ادبی شمله و سراج در ولسوالی گرشک به فعالیت آغاز کردند. نگارخانه جستارهای وابسته ولایت‌های افغانستان سیل ۱۳۹۶ در هرات منابع ویکی‌پدیای انگلیسی آیین هندو در افغانستان بوداگرایی در افغانستان هلمند
2907
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C
سامانی
سامانی می‌تواند به سامانیان دودمان تاریخی حاکم بر بخش‌هایی از آسیای میانه و قسمت‌هایی از ایران کنونی اشاره داشته باشد. سامانی همچنین می‌تواند به موارد زیر اشاره داشته باشد: سامانی، واحد پول کشور تاجیکستان قله سامانی، بلندترین کوه تاجیکستان جزیره سامانی، جزیره‌ای در دریاچه ارومیه عمان سامانی، از شاعران شهر سامان استان چهارمحال و بختیاری ایران دهقان سامانی، از شاعران شهر سامان استان چهارمحال و بختیاری ایران
2908
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%28%D9%88%D8%A7%D8%AD%D8%AF%20%D9%BE%D9%88%D9%84%29
سامانی (واحد پول)
سامانی (به تاجیکی: Сомонӣ) نام یکای پول کشور تاجیکستان است که از ۳۰ اکتبر سال ۲۰۰۰ یکای پول رسمی آن کشور اعلام و جایگزین روبل تاجیکستان شد. دولت تاجیکستان برای بزرگداشت خاندان سامانیان، نام پول رایج خود را «سامانی» گذارده است. هر هزار روبل تاجیکستانی برابر با یک سامانی قرار داده شد. بر روی اسکناس‌های سامانی چهره برخی از مشاهیر مشترک ایران و تاجیکستان نقش بسته است. برای نمونه بر روی اسکناس ۱۰۰ سامانی چهره اسماعیل سامانی و بر روی دیگر اسکناس‌ها چهره رودکی، پورسینا (ابن سینا) و میر سید علی همدانی دیده می‌شود. اسکناس‌های دیگر با سیمای مشاهیر معاصر تاجیکستانی مانند صدرالدین عینی، باباجان غفورف، میرزا ترسون‌زاده و دیگران آراسته شده‌است. کد بین‌المللی این یکای پول TJS است. اسکناس‌ها نرخ کنونی ارز جستارهای وابسته فهرست یکای پول رایج کشورها منابع پیوند به بیرون نگارخانهٔ دن(نگارخانهٔ سکه‌های جهان) - بخش تاجیکستان اقتصاد تاجیکستان ایزو ۴۲۱۷ بنیان‌گذاری‌های ۲۰۰۰ (میلادی) در تاجیکستان بنیان‌گذاری‌های ۲۰۰۰ (میلادی) تاجیکستان یکاهای پول آسیا یکاهای پول بر پایه کشورها یکاهای پول در گردش یکای پول معرفی‌شده در ۲۰۰۰ (میلادی)
2910
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D8%B1%D8%AF
دین‌کرد
دینْ‌کَرد یا دین‌کَرت کتاب سترگی است به زبان پارسی میانه (پهلوی)، که آن را به‌درستی "دانشنامهٔ مَزْدَیَسْنی" یا "درسنامهٔ دین مزدایی (زرتشتی)" خوانده‌اند. واژهٔ "دینْکرد" (dēnkart در پارسی میانه) را می‌توان به "کرده‌ها (کارها)ی دینی" و نیز "نوشتهٔ دینی" برگردانید. این گردآوردهٔ بزرگ خود دارای ۹ نسک است، که از آن میان نسک‌های نخست و دوم و نیز پاره‌ای از نسک سوم آن به دستان ما نرسیده‌است. «دینْ‌کرد» فراهم‌آمده از نوشته‌هایی است که زمان نگارش و نیز نویسندگان آنها سراسر شناخته نیستند، و نسکی که در دستان ماست بر پایهٔ این نوشته‌ها در سده‌های نهم و دهم پس از میلاد به دست دو تن از فرهیختگان تاریخ فرهنگ ایران‌زمین، به نام‌های آذرفَرْنْبَغِ فرخزادان و آذربادِ امیدان گردآوری و سامان‌بندی (تنظیم) شده‌است. آذرفَرْنْبَغِ فرخزادان همان فرزانه‌ای است که در دربار مأمون، خلیفهٔ عباسی، با زرتشتی به‌اسلام‌گرویده‌ای به گفتگو پرداخت و از این گفتگو پیروز بیرون آمد. نیازمند منبع در این دانشنامه که بهرام فره‌وشی آن را «یک دانش‌نامه دینی و علمی»، و فریدون فضیلت آن را «گرانْسنگ‌ترین بُنْ‌نوشتِ پهلوی از دانایان پیشین» می‌خواند، در زمینه‌های زیر سخن به میان آمده‌است: الهیات، فلسفه، اسطوره‌شناسی، کلام، عرفان، اخلاق، آداب دینی، زندگانی زرتشت، پیدایش جهان، سزاشناسی (حقوق)، سیاست، شهرداری و کشورداری، منطق، ریاضیات، هندسه، فیزیک، اخترشناسی، پزشکی، و دانش‌ها و شاخه‌های دیگر. این اثر دانشنامه‌ای عظیم با ۱۶۹ هزار واژه است که در سدهٔ نهم تدوین شده‌است. دو کتاب نخستین از نه کتاب آن گم شده‌است. کتاب ششم دربارهٔ تبیین حکمت اخلاقی است. کتاب هفتم در بر دارندهٔ سرگذشتی افسانه‌ای از زرتشت است که بعدها در زرتشت نامه نقل شده‌است. کتاب هشتم حاوی خلاصه‌ای مهم از ۲۱ نسک اصلی اوستاست. کتاب نهمِ دینکرد تفسیر پهلویِ سه نسکِ گمشدۀ اوستاست. این کتاب، مانند تمام متون زند یا متونی که منبع اصلی آنها زند است، دارای شماری واژه و تفسیر آنهاست که فقط ترجمه‌های پهلوی یا شکل‌های پهلوی‌شدۀ کلماتِ اوستایی است. این کتاب را نخستین بار دانشمند پارسی دستور پشوتن سنجانا و پسرش داراب با حواشی و ملاحظات به انگلیسی ترجمه و در بمبئی چاپ کرده اند. پانویس منابع نوشتاری از «پژوهنده» بر پایه: کتابِ سومِ دینْکرد (درسْنامهٔ دینِ مزدایی)، دفتر یکم: ۱۱۲–۰، آراستاری، آوانویسی، یادداشت‌ها و ترجمه: فریدون فضیلت، انتشارات فرهنگ دهخدا، تهران، ۱۳۸۱. J.P.de Menasce, Une encyclopedie mazdeene: La Denkart ,Paris: Presses Universitaires: de France, 1958 S.Shaked,trans, The Wisdom of the Sasanian Sages (Denkard VI) by Aturpati-i Emetan,Boulder: Westview, 1979 پیوند به بیرون ترجمهٔ انگلیسی دین‌کرد ادبیات فارسی میانه دانشنامه‌ها متون زرتشتی
2914
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9%20%D9%BE%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7
فیزیک پلاسما
فیزیک پلاسما از شاخه‌های فیزیک است که به بررسی یکی از اشکال وجود ماده یعنی پلاسما می‌پردازد. در فیزیک پلاسما دربارهٔ سیستم‌هایی بحث می‌کنیم که از ذرّات باردار مثبت و منفی تشکیل شده‌اند و می‌توانند آزادانه حرکت کنند. ذرّات باردار در یک پلاسما نه تنها با میدان الکترومغناطیسی موضعی برهم‌کنش می‌کنند بلکه حرکت این بارها می‌تواند میدان‌های الکتریکی و مغناطیسی ایجاد کند. از آنجا که بخش بزرگی از جرم قابل مشاهدهٔ عالم، ستارگان با دماهای بسیار زیاد هستند، امکان وجود ماده به صورت‌های جامد و مایع در این اجرام منتفی است. از سوی دیگر گاز نیز، به دلیل این حرارت بسیار زیاد، تبدیل به یک توده یونیزه شده و به صورت مخلوطی از یون‌های مثبت (هسته اتم‌ها) یون‌های منفی (الکترون‌ها) و ذرات خنثی در می‌آید. در این توده، به دلیل وجود نیروهای الکتریکی که بسیار قوی تر از نیروی گرانشی است ذرات بر روی هم تأثیر زیادی می‌گذارند. به‌طوری‌که حرکت بخشی از این توده، باعث تغییر در وضعیت حرکت و انرژیِ بخش‌های دیگر می‌شود که به این پدیده، اثر جمعی گفته شده، و هر گاه گاز به شدت یونیزه شده دارای این خاصیت باشد، پلاسما نامیده می‌شود و این بدین معنی است که بخش غالب ماده قابل مشاهده جهان، پلاسما است. جالب این است که پلاسما ممکن است در عین حال دارای چندین دماباشد که این حالت با توجه به اینکه میزان برخوردبین خود یونها یا خود الکترونها از میزان برخوردهای بین یک یون و یک الکترون بیشتراست می‌تواند پیش بیاید. چند مورد از پلاسما که ما روزانه باآن سروکار داریم عبارت است از: جرقه رعدوبرق، تابش ملایم شفق قطبی، گاز هادی داخل یک لامپ فلورسنت، چراغ نئون و یونش مختصری که در گازهای خروجی موشک دیده می‌شود. پلاسما، امروزه نقش مهمی در توسعهٔ منابع انرژی، از راه همجوشی هسته‌ای یافته‌است. جستارهای وابسته فیزیک پلاسما و همجوشی کنترل شده معادله کورتوگ-دوریز سولیتون رفتارهای غیر خطی منابع امواج غیر خطی، سولیتون‌ها و بی‌نظمی‌ها فیزیک پلاسما
2919
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C%20%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
فهرست رهبران سیاسی افغانستان
رئیس‌جمهورها جمهوری اول افغانستان رئیس‌جمهور محمدداودخان (۱۷ ژوئیه ۱۹۷۳ - ۲۷ آوریل ۱۹۷۸) جمهوری دموکراتیک افغانستان رئیس‌جمهور نورمحمد تره‌کی (۳۰ آوریل ۱۹۷۸ - ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۹) رئیس‌جمهور حفیظ‌الله امین (۱۶ سپتامبر ۱۹۷۹ - ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹) رئیس‌جمهور ببرک کارمل (۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ - ۲۴ نوامبر ۱۹۸۶) رئیس‌جمهور حاجی‌محمد چمکنی (۲۴ نوامبر ۱۹۸۶ - ۳۰ سپتامبر ۱۹۸۷) رئیس‌جمهور دکتر نجیب‌الله (۳۰ سپتامبر ۱۹۸۷ - ۳۰ نوامبر شخصیت وطن دوست ۱۹۸۷) جمهوری دوم افغانستان رئیس‌جمهور دکتر نجیب‌الله (۳۰ نوامبر ۱۹۸۷ - ۱۶ آوریل ۱۹۹۲) رئیس‌جمهور عبدالرحیم هاتف (۱۶ آوریل ۱۹۹۲ - ۲۷ آوریل ۱۹۹۲) دولت اسلامی افغانستان رئیس دولت صبغت‌الله مجددی (۲۷ آوریل ۱۹۹۲ - ۲۸ ژوئن ۱۹۹۲) رئیس دولت برهان‌الدین ربانی (۲۸ ژوئن ۱۹۹۲ - ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۶) حکومت طالبان ملا محمد عمر (۲۷ سپتامبر ۱۹۹۶ - ۱۳ نوامبر ۲۰۰۱) دولت اسلامی افغانستان رئیس دولت برهان‌الدین ربانی (۱۳ نوامبر ۲۰۰۱ - ۲۲ دسامبر ۲۰۰۱) ادارهٔ موقت افغانستان رئیس حامد کرزی (۲۲ دسامبر ۲۰۰۱ - ۷ دسامبر ۲۰۰۴) دولت انتقالی اسلامی افغانستان رئیس حامد کرزی (؟؟؟ - ۷ دسامبر ۲۰۰۴) جمهوری اسلامی افغانستان رئیس‌جمهور حامد کرزی (۷ دسامبر ۲۰۰۴ - ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴) رئیس‌جمهور اشرف غنی احمدزی (۱۱ سپتامبر ۲۰۱۴ - ۱۱ نوامبر ۲۰۲۱ ) که سرانجام در همین تاریخ دولت اشرف غنی احمدزی توسط مجاهدین امارت اسلامی طالبان سقوط کرد . امارت اسلامی افغانستان رهبر هبت‌الله آخندزاده (۱۱ نوامبر ۲۰۲۱ - تا اکنون ) جستارهای وابسته نخست‌وزیر افغانستان پادشاهان افغانستان فهرست رئیس‌جمهورهای افغانستان منابع افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته میر محمد صدیق فرهنگ افغانستان در مسیر تاریخ نوشته میر غلام محمد غبار فرمانروایان افغانستان فهرست‌های اهالی افغانستان فهرست‌های سیاستمداران فهرست‌های مربوط به افغانستان فهرست‌های مربوط به سیاست
2924
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86
زنجان
زَنجان () یا زَنگان مرکز استان زنجان و شهرستان زنجان است که در شمال غربی ایران واقع شده‌است؛ و براساس آمار منتشر شده دارای ۴۳۰٬۸۷۱ نفر جمعیت در سال ۱۳۹۵ خورشیدی، بیستمین شهر کشور از لحاظ جمعیت محسوب می‌شود. نام زنجان عربی‌شده واژه زنگان است. مردم منطقه هنوز هم تلفظ زنگان را به کار می‌برند. شهر زنجان در دره زنجان‌چای (از شاخه‌های قزل‌اوزن قرار گرفته و سر راه شوسه و راه‌آهن تهران به تبریز می‌باشد. صنایع دستی از قبیل ورشوسازی و نقره‌سازی و ملیله کاری و چاروق‌دوزی و چاقوسازی، مسگری و فرش‌بافی (فرش زنجان) آن مشهور است. پیشینه در مورد وجه تسمیه شهر زنجان تاکنون نظرات گوناگونی ازسوی پژوهشگران و نویسندگان ارائه شده‌است. حمدالله مستوفی، تاریخ‌نگار نامدار، بنیاد شهر زنجان را از اردشیر بابکان، سردودمان ساسانیان دانسته و نام نخستین این شهر را شهین ذکر کرده‌است. مآخذ و منبع مستوفی در مورد کلمه شهین که به زنگان اطلاق می‌گردیده مبهم است و تاکنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده‌است. در لغتنامهٔ دهخدا هم در سرواژهٔ شهین چنین نوشته: «شهین نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد و گویند این شهر را اردشیر بابکان بنا کرده‌است.». شهری بود بزرگ در میان ری و آذربایجان، و وجه تسمیه آن، مخفف زندگان یعنی اهل کتاب زند است، و زندیگان زنگان شده و دال او محذوف گردیده. بیتی از حکیم زجاجی: اسم دیگر شهرستان زنجان (خمسه) است. اطلاق این کلمه به منطقه در منابع و متون جغرافیایی از اواخر دوران قاجار ظاهر شده و در مورد وجه تسمیه آن دو نظر می‌تواند مطرح باشد. نظر نخستین ناظر بر استقرار طوایفی از ایلات پنجگانه در این منطقه است؛ و محتملا وجود منطقه ای به نام (خمسه) در استان فارس که بر مبنای استقرار پنج ایل نامگذاری شده بسود این نظریه است. در فرهنگ آنندراج ذیل کلمه زنگان چنین آمده " چون پنج بلوک بود آنرا خمسه گویند " لغت نامه دهخدا با تکرار مورد مزبور می‌نویسد (این شهرستان "زنجان" از پنج بلوک بنام بخش حرمه، بخش ابهررود، بخش قیدار، بخش ماه نشان، بخش سردان …) در این بخش‌بندی بخش‌های ایجرود، زنجان رود، که جز’ خمسه‌اند سخنی به میان نیامده، لاجرم این نظریه با شک و تردید مواجه می‌گردد. اما بخش‌های پنجگانه ابهر رود، خرا رود، زنجان رود، ایجرود، سجاس رود که بخش‌های اصلی خمسه را تشکیل داده منبع و مرجع موثقی به وجه تسمیه آن می‌تواند باشد. ذکر این نکته ضرورت دارد که منطقه بزینه رود معروف به قشلاقات افشار که هم‌اکنون از توابع خمسه است تا اواخر دوران در حوزه ساسی ولایت کردستان بوده‌است، بنابراین پنج بلوک بودن منطقه قطعی بنظر می‌رسد. دائرةالمعارف مصاحب بر این اساس ذیل کلمه (خمسه) می‌نویسد: خمسه مخفف ولایات خمسه در جنوب آذربایخان و غرب قزوین کرسی آن زنجان و از شهرهای معروفش سلطانیه پنج بلوک عمده ای که این ناحیه به مناسبت آنها خمسه خوانده شده‌است عبارت بودند از ابهر رود، زنجانرود، ایجرود، سجاس رود که حالیکه همگی جزو شهرستان زنجانند. شهر تاریخی زنجان به لحاظ وجود مقاومتهای مردمی و منطقه‌ای در مقابل سپاهیان اسلام از شهرهای دشوارگشا بوده‌است، در سال ۲۴ هجری قمری به دست براء بن عازب سردار تخریب شده، که این محل خاستگاه اولیه بوده و در شمال شرقی شهر فعلی قرار داشته‌است. آثار و بقایای نخستین استقرار شهر که د راصطلاح کهن‌دژ نامیده می‌شود تا سال ۱۳۰۰ خورشیدی پابرجا بوده و در جریان ساختمان (خیابان فرهنگ) تسطیح شده‌است. قبرستان شهر در حد جنوب شرقی محل استقرار و در داخل حد طبیعی سیلاب شرق شهر منطبق بر (خیابان امام) فعلی تا (فدائیان اسلام) بوده‌است. در احیاء مجدد و گسترش آن، در اوایل دوران اسلامی، شهر اندکی به طرف غرب استقرار نخستین، در ساحل چپ سیلاب قدیمی که امروزه منطبق بر خیابان استانداری است کشیده شد، برجستگی کهن‌دژ این دوره در محله فعلی (نصرالله خان) بوده که در سال ۱۳۴۰ تسطیح و محل آن به دبیرستان‌های دخترانه تبدیل شده‌است. گسترش شهر در این دوره به طرف شرق محل مورد بحث که اراضی شهری قابل استفاده در شهرسازی بوده، امتداد یافت. حمدالله مستوفی درنزهة القلوب دور باروی شهر را ده هزار گام ذکر نموده که در حدود ۵/۴ کیلومتر است و از قلعه کنونی شهر اندکی بزرگ‌تر بوده به‌طوری‌که دامنه استقرار تا حد سیلاب شرقی کشیده شده‌است. قول حمدالله مستوفی با یافته‌های باستان‌شناسی مطابقت دارد چنان‌که در اراضی شرقی خارج از دیوار قلعه، آثار قرن شش هجری قمری در عمق ۲ متری از کف معابر فعلی قرار گرفته و قابل رؤیت است. کتاب صورالاقالیم از مزار اکابر و اولیای موجود در شهر، قبور شیخ اخی فرج زنگانی و استاد عبدالغفار سکاک و عیسی کاشانی را نام برده‌است. در کتاب صورة الارض آمده: ابهر و زنجان دو شهر کوچک استوار و پرآب و درخت و کشت‌اند و زنجان بزرگتر از ابهر است اما مردمانش اغلب غفلت و تباهی عقل دارند. در مسالک و ممالک اصطخری آمده: ابهر و زنگان دو شهر کوچکند. نعمت و درخت و کشاورزی بسیار دارند زنگان بزرگتر از ابهر است. لیکن مردم زنگان با غفلت باشند. این شهر برای بار دوم در پاییز سال ۶۲۸ هجری قمری در فتنه مغول تخریب شده و شدت آن به حدی بود که شهر برای مدتی از قید حیات ساقط شد. به ویژه انتخاب سلطانیه به پایتختی در دوران ایلخانی و گسترش شهر مزبور در ایام حکومت غازان‌خان و خدابنده و اولجایتو در اواخر قرن هفتم هجری قمری، به علت نزدیکی این دو شهر، در متروکه شدن شهر زنجان عامل تعیین‌کننده‌ای بود، به عبارت دیگر در تمام ایام شکوفایی شهر سلطانیه، شهر زنجان به حالت نیمه ویران باقی مانده‌است. سلطانیه پس از برچیده شدن حکومت ایلخانی به قول دونالد ویلبر «به علت قرار نداشتن شهر در راستای راه‌های تجارتی و عدم وجود جاذبه‌های شهری در آن، سریعتر از آنچه که آباد شده بود، تخریب و متروک گردید». که خود دلیل قاطعی برای توسعه شهر زنجان بوده‌است. این شهر مجدداً توسعه یافته و از طالع بد برای بار سوم در نیمه دوم قرن هشتم هجری قمری با یورش امیرتیمور گورکانی مواجه و پس از قتل‌عام اهالی به‌طور کلی با خاک یکسان شد. کلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا در دربار میرانشاه از نوادگان تیمور در نیمهٔ اول قرن نهم هجری در سفرنامهٔ خود، قسمت اعظم شهر زنجان را غیر مسکون و مخروبه ذکر نموده و حصار شهر را غیرقابل تعمیر دانسته و می‌نویسد: «در شب هنگام به محلی رسیدیم که به زنجان معروف است و بیشتر قسمت‌های این شهر غیر مسکون است اما گویی که در گذشته این شهر یکی از بزرگ‌ترین شهرهای ایران بوده‌است. این شهر در دشتی در میان دو کوه بلند که لخت و خالی از جنگل هستند قرار دارد. ما دیدیم که حصار شهر دیگر قابل تعمیر نیست اما در داخل حصار هنوز خانه‌ها و مساجد بسیاری همچنان استوار و پابرجا بودند و در خیابان‌های آن نهرهایی می‌گذشت اما همه اینها اینک خشک و بی‌آب هستند.» شاردن جهانگرد فرانسوی که به سال ۱۶۷۲ میلادی از شهر زنجان بازدید نموده می‌نویسد: «هنوز در حوالی یک مایل و بیشتر، آثار و بازمانده‌های ویرانه‌ای مشاهده می‌شود». موارد دیگری از این مقولات بیانگر این حقیقت است که شهر زنجان تا اواخر قرن نهم هجری قمری غیر مسکون و مخروبه بوده‌است. در دوران صفویه -که آرامش نسبی در منطقه‌ها حاکم بوده‌است - شهر تجدید بنا شده و مجدداً تکاپوی حیات در آن آغاز گردیده‌است. حال با توجه به گزارش سیاحان و جهانگردان و هم چنین مطالعهٔ متون تاریخی و بررسی‌های باستان‌شناسی معلوم می‌شود علی‌رغم قدمت سه هزار ساله، کلیهٔ آثار فعلی و بافت شهری نسبتاً جدید است. به عبارت دیگر با عنایت به آنچه که اجمالاً بیان شد شهر زنجان در دوره‌های مختلف بر اثر هجوم دشمن تخریب و به مرور شهر جدید بر روی خرابه‌های قدیمی احیا شده‌است. منطقهٔ زنجان در برخی مقاطع تاریخی در منطقهٔ آذربایجان نیز دانسته شده‌است. علت انطباق و احیای شهر در محل فعلی، معلول جاذبه‌های شهری-منطقه‌ای از جمله وجود سفره‌های آب زیرزمینی، استفاده مجدد از قنوات قدیمی، دسترسی و مورد استفاده قرار دادن زنجان چای، اوضاع توپوگرافی محلی و بالاخره عامل تعیین‌کنندهٔ استقرار شهر در سر راه تجاری و راهبردی فلات مرکزی ایران و ارتباط آن با آذربایجان و لزوم اتراق کاروان‌ها، بازسازی شهر زنجان را منطبق بر خرابه‌های قدیمی، امری لازم و ضروری می‌نموده‌است. شهر فعلی از دوران صفویه تکوین و توسعه پیدا کرده‌است، خاستگاه اولیهٔ شهر در این دوره از تجدید بنا، به لحاظ استفاده از امکانات و استعدادهای بالقوهٔ شهری و زیستی در حد نهایی اراضی شهری در جنوب، در ساحل راست رودخانهٔ زنجان‌رود قرار گرفته‌است. جهت توسعه و رشد شهری از نظر توپوگرافی و وجود اختلاف ارتفاع در ناحیهٔ جنوبی شهر و دارا بودن شیب نسبتاً تند تا کف رودخانهٔ زنجان‌رود که استقرارهای شهری را با مشکلات جدی مواجه می‌سازد، به طرف شمال امری اجباری و قطعی بوده‌است. به هر حال گسترش شهر هنوز محدود به مسیل‌های شرقی و غربی بوده که محل استقرار شهر به صورت دلتا نسبت به زنجان‌رود است. با تحلیل و توجیه عوامل و عناصر شهری از قبیل قبرستان‌های قدیمی و مناطقی تحت عنوان «کولوک» که تا امروز باقی‌مانده، شکل‌گیری و گسترش شهر را می‌توان پیگیری و تبیین نمود قدیمی‌ترین عنصر، متعلق به اواسط دوران صفویه است که به نام کاروانسرای سنگی واقع در قسمت شرقی کهن‌دژ در ورودی شهر به اسم دروازه همدان قرار دارد. این کاروانسرا که هم‌اکنون قسمت اعظم آن از میان رفته و به اداره اوقاف تبدیل شده‌است، یادگاری از دوران شاه عباس دوم است. بدین ترتیب قبل از احداث مجموعهٔ بازار زنجان در دوران آقا محمد خان قاجار(۱۲۰۰ هجری قمری)، میدان‌های آهنگران و راسته دباغ‌ها با عنایت به نقش عملکردی شهر که در مقدمه بیان شد، از عناصر اصلی آن محسوب می‌شوند که این عناصر نسبت به شارستان مرکزیت دارد. در دوران آقا محمد خان قاجار با توسعهٔ نسبی شهر در حد قلعهٔ فعلی که خود از مسیل‌های طبیعی الهام گرفته، مجموعه بازار به مثابهٔ قطب واحد اقتصادی، خدماتی و فرهنگی منسجم‌ترین عنصر شهری را به وجود آورده‌است و با عنایت به پدیده‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و عملکردی، و… به‌طوری‌که در زندگی روزمره شهری نقش اساسی داشته باشد، محله‌بندی شهر صورت گرفته‌است. در این دوره به‌طور کلی شهر به سه منطقه تقسیم شده، نخست منطقه مرکزی شهر با جای گرفتن مراکز حکومتی، اداری و مذهبی در آن موجودیت یافته و فاقد اسم خاصی بوده‌است. اراضی و محدثات واقع در شرق محدوده مرکزی در مجموعه بازار تحت عنوان یوخاری‌باش و افراد ساکن در این منطقه در کلیات با همین عنوان مشخص شده و از نظر اقتصادی (در اوایل دوران قاجار) از ظرفیت بالایی برخوردار بوده‌اند. اراضی و محدثات واقع در غرب محدوده مرکزی به نام اشاقه‌باش موسوم شده‌است. در این تقسیم‌بندی هر یک از مناطق دوگانه (اشاقه‌باش و یوخاری‌باش) از نظر زندگی روزمره و مقررات اجتماعی، دارای امکانات فیزیکی و کالبدی دارای وحدت و هم آهنگی کامل است. محلات از نام بانی مساجد و تکایا الهام گرفته یا با انتساب به صنف خاصی نام‌گذاری شده‌اند. محلات قدیمی دارای عناصر شهری منسجم‌تری بوده و به عنوان مراکز محله‌ای نقش اساسی را در زندگی عمومی ایفا می‌کند. این محلات از نظر فیزیکی دارای الگوی خاصی است، بدین ترتیب که به عناصری از قبیل مسجد، تکیه، حمام، مراکز خرید روزانه، مراکز خدماتی، آب انبار، فضای مشاعی جهت انجام مراسم مذهبی، سنتی و تجمع‌های عمومی و بالاخره محل بازی‌های کودکانه مجهزند. به‌طوری‌که این مراکز تا امروز با حفظ عملکردهای نخستین در تکاپوی حیات در محلات نقش اساسی دارند. نمونه‌های بارز آن محلات دود قلی، مسجد یری پایین، نصرالله خان، محله زینبیه و محله قهرمان می‌باشند و تقریباً سایر محلات دارای چنین خصیصه بارز و روشن‌اند که با گسترش تدریجی شهر نسبت به مرکزیت کهن‌دژ و سپس مجموعه بازار با انسجام معقول و منطقی جای گرفته‌اند. به‌طور کلی ۱۸ محله در داخل قلعه و ۹ محله در خارج از قلعه تا اواخر دوران پهلوی ضمن گسترش تدریجی مستقر شده‌اند. روند گسترش تا اواخر دوران قاجار بسیار بطئی و در سطح قلعه به میزان ۱۸۵ هکتار بوده‌است. از حد فاصل اواخر دوران قاجار تا اواخر دوران پهلوی با افزایش محلات خارج از قلعه، وسعت شهر به میزان تقریبی ۴۸۰ هکتار گسترش یافته‌است. شهر فعلی در مساحتی معادل ۱۲۵۷ هکتار مستقر شده که به استناد ضوابط طرح جامع مصوب پیش‌بینی شده در سال ۱۳۷۵ وسعت آن به میزان ۴۴۵۰ هکتار افزایش می‌یابد. جغرافیا اقلیم آثار تاریخی بازار زنجان، طولانی‌ترین بازار سرپوشیده ایران مسجد میرزائی (اوایل صفوی) مسجد جامع زنجان (دورهٔ قاجار) مسجد چهل‌ستون زنجان (دورهٔ قاجار) مسجد جمیله خانم (دورهٔ قاجار) مسجد اسحاق‌میرزا (دورهٔ قاجار) مسجد عباسقلی (دورهٔ قاجار) مسجد دمیریه (دورهٔ قاجار) بقعه میرزا ابوالقاسم زنجانی (دورهٔ قاجار) بقعه مجتهدی (دورهٔ قاجار) بقعه میرزا مهدی زنجانی (دورهٔ قاجار) عمارت ذوالفقاری (دورهٔ قاجار) خانه و باغ معین‌التجار (دورهٔ قاجار) خانه شیخ‌الاسلامی (دورهٔ قاجار) خانه بهمنی (دورهٔ قاجار) خانه توفیقی (اواخر قاجار) خانه مقدم (دورهٔ قاجار) خانه خدیوی (دورهٔ پهلوی) کارخانه کبریت سازی (دورهٔ پهلوی) که در حال حاضر به عنوان موزه بازگشایی شده‌است. بنای رخت‌شوی‌خانه (دورهٔ پهلوی) کاروانسرای سنگی (دورهٔ صفوی) کاروانسرای دخان (دورهٔ قاجار) حمام حاج‌داداش (دورهٔ قاجار) پل سردار (دورهٔ قاجار) پل حاج سید محمد (دورهٔ قاجار) پل میر بهاءالدین (دورهٔ قاجار) عمارت‌های تاریخی عمارت شیخ‌الاسلامی (دورهٔ قاجار) عمارت ذوالفقاری (دورهٔ قاجار) عمارت ضیائی (دورهٔ قاجار) عمارت مظفری (عاصم السلطنه) (دورهٔ قاجار) عمارت معینی (دورهٔ قاجار) عمارت بهمنی (دورهٔ قاجار) عمارت توفیقی (اواخر قاجار) عمارت مقدم (دورهٔ قاجار) خانه خدیوی (دورهٔ پهلوی) مردم و زبان حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب (تألیف در ۷۴۰ق/۱۳۳۹م) زبان زنجان و مراغه و تالش گشتاسبی را پهلوی ذکر می‌کند و می‌گوید «زبانشان پهلوی به جیلانی بازبسته است» که منظور همان گویش‌های گوناگون زبان‌های تاتی‌تبار است. امروزه زبان مردم زنجان ترکی آذربایجانی، با لهجه زنجانی است. و از لحاظ فرهنگی و زبانی به مانند سایر شهرهای آذربایجانی‌نشین ایران به‌شمار می‌روند. فارسی نیز در برخی خانواده‌ها رایج است. هم‌اینک استفاده از واژگان فارسی در مکالمات روزمره مردم منطقه مرسوم شده‌است. مردم استان زنجان در اداره‌ها، مدارس و مکان‌های عمومی به زبان پارسی سخن می‌گویند و در مکالمه‌های روزمره و محلی به زبان ترکی آذربایجانی لهجه زنجانی صحبت می‌کنند. دین دین اغلب مردم زنجان اسلام است و اهالی زنجان پیرو مکتب شیعه به‌شمار می‌روند. هر ساله دسته عزاداری حسینیه اعظم زنجان از خیابان فردوسی تا بلوار آزادی که فاصله چند کیلومتری است در هشتم محرم با قدمت بیش از یکصد ساله برگزار می‌شود که از نمادهای عزاداری شماری از مردم زنجان است، که علاوه بر زنجان از سایر شهرهای داخلی و خارجی با جمعیت زیادی واقعه عاشورا را گرامی می‌دارند. حسینیه اعظم زنجان یکی از بزرگ‌ترین مراکز مذهبی جهان تشیع که روز هشتم محرم هر سال دسته عزاداری بزرگی را برگزار می‌کند که قدمتش به دوران قاجاریه می‌رسد. این دسته دومین قربانگاه جهان اسلام پس از منا در عربستان و نخستین قربانگاه جهان تشیع در زنجان به‌شمار می‌رود. جمعیت دسته عزاداری حسینیه اعظم را بین ۵۰۰ هزار تا یک میلیون نفر دانسته‌اند این اجتماع به عنوان دهمین میراث معنوی کشور ثبت گردیده‌است. در صداوسیما، از دسته حسینیه اعظم زنجان به عنوان بزرگ‌ترین دسته عزاداری جهان نام می‌برند. در حرکت دسته عزاداری حسینیه اعظم زنجان علاوه برشماری از مردم زنجان افراد عالی‌رتبه کشوری و لشکری و مهمانان خارجی حضور می‌یابند و همه ساله نذورات این حسینیه بیش از یک میلیارد تومان جمع‌آوری می‌شود که بیشترین نذری که تقدیم حسینیه می‌شود احشام زنده و ذبح شده مقابل دسته عزاداری است، از زنجان با عنوان پایتخت شور و شعور حسینی نیز یاد می‌شود از سال ۸۳ خورشیدی که دسته عزاداری به صورت زنده و مستقیم از صدا و سیما پخش می‌شود. شهرهای دیگر مانند اردبیل از عزاداری زنجانی‌ها الگو برداری کردند. آموزش مدارس نخستین مدرسه جدید زنجان، در سال ۱۲۸۵ خ. به دستور وزیر همایون غفاری، حاکم وقت زنجان و توسط علی‌محمد فره‌وشی (مترجم همایون) تأسیس شد. محل مدرسه در دارالحکومه شهر بود و بیشتر فرزندان اعیان و اشراف در آن مشغول به تحصیل بودند. معلمان مدرسه از میان طلاب علوم دینی انتخاب شده بودند و روش‌های نوین تدریس به آنان آموزش داده شده بود. مدرسه یکسال پس از رفتن وزیر همایون منحل شد. در سال ۱۳۲۷ هـ. ق آقا میرزا احمد زنجانی مدرسه‌ای تأسیس کرد. در سال ۱۲۹۲ خ. مترجم همایون بار دیگر به زنجان بازگشت و با کمک اسعدالدوله ذوالفقاری، «مدرسه اسعدیه» را تأسیس کرد. در روزگار تصدی مترجم همایون بر اداره فرهنگ زنجان (۱۲۹۵ تا ۱۳۰۱ خ) مدارس متعددی دایر شد که از آن میان «مدرسه توفیقی» همچنان پابرجاست. نخستین دبستان دخترانه زنجان موسوم به «دبستان بنات» در سال ۱۳۰۰ خ. توسط عالیه سنجیده تأسیس شد و نخستین دبیرستان دخترانه به نام «دبیرستان آزرم» در سال ۱۳۱۴ شمسی به دست بانو مصداقی دایر گشت. بر اساس آمارهای ارائه شده، هم‌اکنون این استان دارای ۲۲۱۱ مدرسه است که ۸۳۷۵ کلاس درس در آن‌ها دایر می‌باشد و همچنین تعداد کل دانش آموزان برابر ۱۷۴۰۵۳ نفر بوده که از این تعداد ۸۲۳۰۷نفر دانش آموز دختر و ۹۱۷۴۶ نفر دانش‌آموزان پسر را شامل می‌شود. مراکز آموزشی دانشگاه زنجان دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان دانشگاه علوم پزشکی زنجان دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان دانشگاه پیام نور زنجان مرکز آموزش جهاد کشاورزی زنجان دانشکده فنی الغدیر زنجان مؤسسه آموزش عالی روزبه مؤسسه آموزش عالی عبدالرحمن صوفی رازی مؤسسه آموزش عالی میراث ایرانیان دانشگاه جامع علمی کاربردی زنجان آموزشکده فنی و حرفه‌ای قائم زنجان دانشگاه فرهنگیان کتابخانه‌ها نخستین کتابخانهٔ زنجان به دستور سلطان محمد خدابنده در سلطانیه تأسیس شد. این کتابخانه حاوی نسخه‌های ارزشمندی به زبان عربی بود که در قطع بزرگ با حروف سیاه و طلایی نگارش یافته بودند. به احتمال زیاد عرفاً و فقهای نامدار زنجان در قرون بعدی، صاحب کتابخانه‌های نفیس شخصی بوده‌اند که اکنون نشانی از آن در دست نیست. امیر محسن زنجانی (فوت ۱۱۴۸ هـ. ق) صاحب کتابخانه معتبر و نفیسی بوده‌است که در حمله افغان‌ها به ایران دچار آتش‌سوزی و نابودی گردیده‌است. کتابخانه شیخ فضل‌الله شیخ الاسلام زنجانی (قرن ۱۳ هـ. ق) حاوی نسخه‌هایی از قرن ۱۱ هـ. ق بوده و میرزا ابوعبدالله زنجانی (علامه زنجانی) کتابخانه‌ای شامل پنجاه هزار جلد کتب و رسائل فلسفی داشته{تعدادی از کتاب‌ها در کتابخانه شخصی فرزندانشان دکتر لطف اله ضیایی و دکتر محمد صادق ضیایی} که از جمله آثار موجود در آن سعدالسعود تألیف ابن طاووس (فوت ۶۶۴ هـ. ق) به خط خود مؤلف بوده‌است. در این کتابخانه هشت رساله نیز به خط بابا افضل کاشانی (قرن ۷ هـ. ق) موجود بوده‌است. کتابخانه مسجد چهل‌ستون زنجان در سال ۱۲۸۴ هـ. ق به دست ملا علی زنجانی تأسیس شد که به نوعی نخستین کتابخانه عمومی شهر نیز به‌شمار می‌رود. «کتابخانه سهروردی»، نخستین کتابخانه عمومی زنجان به سبک جدید، در سال ۱۳۴۱ هـ. ق (۱۳۰۱ خورشیدی) تأسیس شد که تا سال ۱۳۷۰ خورشیدی دارای مجموعه‌ای در حدود ۱۹۰۰۰ جلد کتاب بود. از کتابخانه‌های دیگر شهر می‌توان به کتابخانه مسجد سید اشاره کرد که توسط آیت‌الله سید عزالدین محمد حسینی زنجانی برای استفاده طلاب علوم دینی بنا شده و شامل تعدادی نسخ نفیس خطی است. فرودگاه این فرودگاه از سال ۱۳۹۰ شروع به فعالیت کرده‌است. فعلاً پروازهای فرودگاه زنجان به مقصد مشهد صورت می‌پذیرد. از خردادماه سال ۹۲، پروژه توسعه باند فرودگاه زنجان آغاز شده‌است. با توجه به مصوبه دولت مبنی بر تبدیل فرودگاه زنجان به مرز هوایی در اردیبهشت ۹۱ نیز نخستین پرواز خارجی به مقصد عربستان انجام شد. با توجه به علاقه مردم، قرار است سفرهای خارجی به مقصد ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز از فرودگاه زنجان برقرار گردد. نیروهای مسلح تیپ ۲۱۶ مستقل زرهی ارتش زنجان سپاه انصار المهدی زنجان موزه‌ها موزه غله در ساختمان قدیم بوجاری موزه عمارت دارایی موزه سنگ نوشته‌ها موزه نسخ خطی موزه مردم‌شناسی (رختشویخانه) موزه مردان نمکی (عمارت ذوالفقاری) موزه (عمارت توفیقی) آثار شهدا موزه تعزیه حمام حسینیه اعظم زنجان موزه تاریخ طبیعی زنجان موزه خصوصی صنایع دستی و سوغات مرسوم‌ترین سوغاتی زنجان چاقو و چاروق (نوعی کفش زنانه ایران باستان) و فرش زنجان (با طرحی معروف به ریز ماهی) و ملیله‌کاری است. صنایع دستی زنجان عبارتند از: چاروق دوزی ملیله کاری شامل سینی، سرویس بشقاب کاسه و وسایل مصرفی، وسایل زینتی و تابلوهای بی بدیل زینتی مسگری (ساخت ظروف مسی و تابلوهای زینتی) چاقو‌سازی شامل کارد آشپز خانه و میوه خوری و همچنین قندشکن، قلم‌تراش گلیم بافی فرش بافی تذهیب، تراش سنگ‌های قیمتی، رنگرزی، منبت کاری، نگارگری، مصنوعات چرمی، معرق چوب و قلم زنی. دراستان زنجان رشته‌های مختلف دیگر صنایع دستی رواج دارد. از آن جمله گلیم بافی در ابهر، قیدار و زنجان روستاهای آن گیوه دوزی ابریشمی و نخی در انگوران و زنجان، رنگرزی در ابهر، زنجان، قیدار، سفالگری در روستای قلثوق، جاجیم‌بافی نواری در شهرستان‌های طارم و ماه‌نشان، انگوران، کیسه‌بافی حمامی نواری در انگوران، ماه‌نشان، قیدار را می‌توان نام برد. ضمن آنکه باید گفت قالی‌بافی از جمله هنرها و حرفه‌هایی است که در اکثر شهرها و روستاهای استان زنجان رونق و رواج دارد. گردن بند و دست بندهای دست‌ساز هم به عنوان سوغاتی کم‌یابی از این استان شناخته می‌شود. نشریات اولین نشریه زنجان به دست میرزا عیسی قانونخواه (ناصرالمله) با عنوان پروین خمسه منتشر شد. این نشریه سه روز در هفته با قطع بزرگ در چهار صفحه منتشر می‌شد. سه صفحه به اعلانات ثبتی و یک صفحه به سرمقاله و اخبار خارجی و داخلی اختصاص داده شده بود. انتشار این نشریه پس از شش سال در ۱۳۱۵ با فوت ناصرالمله پایان یافت. پس وقفه‌ای یک دهه‌ای در انتشار مطبوعات محلی، هفته‌نامه آذر به مدیریت منوچهر سعیدوزیری آغاز به کار کرد. این نشریه که هم‌زمان با قدرت گرفتن فرقه دموکرات آذربایجان انتشار می‌یافت، خود را ارگان کمیته ولایت زنجان و زیر مجموعه فرقه دموکرات معرفی می‌کرد. آذر پس از یک سال انتشار پیش از آزادسازی زنجان توسط ارتش ملی، تعطیل شد. در اواخر دهه بیست نشریات متعددی در زنجان انتشار می‌یافتند که اغلب حامی سیاست‌های محمد مصدق بودند و به همین سبب جز یکی، انتشار باقی آن‌ها پس از کودتای ۲۸ مرداد متوقف شد. پس از انقلاب اسلامی، چندین عنوان نشریه در زنجان به چاپ رسید که از آن میان می‌توان به هفته‌نامه پیام زنجان اشاره کرد که از سال ۱۳۶۷ انتشار می‌یابد و پرسابقه‌ترین نشریه زنجان محسوب می‌شود و نیز از هفته‌نامه امید زنجان نام برد که اولین نشریه محلی زنجان بود که توانست مخاطبانی در استان‌ها دیگر از جمله تهران و آذربایجان بیابد. در این میان، هفته‌نامه بهار زنجان به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی رحمت‌اله بیگدلی - عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان و اکنون عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی - به دو زبان ترکی و فارسی در استان زنجان منتشر می‌شد که از پرمخاطب‌ترین نشریات استان بود. این هفته‌نامه به دلیل انتشار عین کلمات موهن منصور ارضی علیه مشایی در مهرماه ۸۹ توقیف و سپس به دلیل آنچه «انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و توهین به مقامات کشور» اعلام شد، همچنین به دلیل اصرار بر تخلفات به استناد تبصره ۲ ماده ۶ و تبصره ماده ۱۱ قانون مطبوعات، لغو مجوز گردید. مدیرمسئول این نشریه هم‌زمان با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، مجوز هفته‌نامه «بهار رحمت» را دریافت کرد که در انتشار مرتب آن توفیقی نداشت. در سال ۱۳۹۰ پانزده نشریه (سه روزنامه و دوازده هفته‌نامه و ماه نامه) در زنجان منتشر می‌شده‌است که برخی از آن‌ها عبارتند از: روزنامه مردم نو روزنامه صدای زنجان هفته نامه موج بیداری هفته نامه قلم زنجان هفته نامه سیمای زنجان هفته نامه پیام زنجان هفته نامه بایرام هفته‌نامه بهار رحمت هفته نامه بایرام به زبان ترکی منتشر می‌شود. در طول این سال‌ها، نشریات زنجان بستر مناسبی برای رشد فعالین مطبوعات این استان بوده‌است، از جمله این افراد باید به رضا میرکریمی اشاره کرد که فعالیت هنری خود را به عنوان گرافیست در هفته‌نامه پیام زنجان آغاز کرد. شهرهای خواهرخوانده مشهد، ایران ترابوزان، ترکیه چلیابینسک، روسیه ملاکا، مالزی قره‌قروم، مغولستان صنایع سرب و روی شیر پاستوریزه تولیدات شیمیایی نساجی نخ تایر فراورده‌های غذایی ترانسفورماتور (ایران ترانسفو) سوئیچ‌های برق فشار قوی(پارس سویچ) صنایع شیمیایی (گروه صنعتی گلرنگ) برق و الکترونیک سیگار و دخانیات نیروگاه سلطانیه زنجان آهن و فولاد (مجتمع آندیا فولاد زنجان/ سرمایه‌گذاری از چین) جستارهای وابسته فهرست نمایندگان زنجان در مجلس شورای ملی فهرست نمایندگان زنجان در مجلس شورای اسلامی فهرست نمایندگان زنجان در مجلس مؤسسان حسینیه اعظم زنجان منابع تاریخ زنجان؛ دکتر هوشنگ ثبوتی؛ دانشگاه زنجان فرهنگ معین پیوند به بیرون وب‌سایت استانداری زنجان وب‌سایت شهرداری زنجان شهرهای استان زنجان شهرهای دارای نام با ریشه زبان پهلوی شهرهای ساسانیان شهرهای شهرستان زنجان مرکز استان‌های ایران واژگان بازگشتی
2925
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86
قزوین
قَزوین () یکی از شهرهای ایران است که در قسمت مرکزی این کشور واقع شده و در گذشته برای مدتی پایتخت ایران نیز بوده‌ است. شهر قزوین، مرکز استان قزوین، در بلندای ۱٬۲۷۸ متری از سطح دریا واقع شده‌ است. تاریخچه و ریشه شهر قزوین به دوران ساسانیان باز می‌گردد زمانی که به دستور شاپور پادشاه ساسانی رونق یافت. قزوین شاه‌راه اقتصادی جاده ابریشم، سال‌ها محل گذر تجار و بازرگانانی بود که کالاهای خود را از شرق به غرب می‌بردند. قزوین در زمان حکومت صفوی ۵۷ سال پایتخت ایران بوده و از همین رو دارای اماکن و موزه‌های تاریخی بسیاری است. قزوین پایتخت بزرگ خوشنویسی ایران است و از جمله خوشنویسان معروف خط پارسی می‌توان به میرعماد قزوینی اشاره کرد. قزوین از نظر تعداد اثر تاریخی رتبه نخست در ایران و سوم در جهان را دارد، که از این آثار کهن و باستانی گوناگون می‌توان قلعه سمیران، کاروان‌سرای سعدالسلطنه، مسجد جامع قزوین، میمون قلعه، حمام قجر، آب انبار سردار، پیغمبریه، کاخ چهل‌ستون، امامزاده حسین و خیابان سپه (اولین خیابان ایران) نام برد. قزوین به دلیل قرار گرفتن در مسیر ارتباطی شرق به غرب و جنوب به شمال کشور، نزدیکی به تهران و کرج، دارا بودن چندین شهرک صنعتی و نیز امکانات مناسب آموزشی و علمی از جمله چندین دانشگاه دولتی و غیر دولتی از جمله دانشگاه بین‌المللی امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین و دانشگاه آزاد اسلامی - باراجین از موقعیت مناسبی در ایران برخوردار است. قزوین به علت دارا بودن ۲ هزار و ۵۰۰ هکتار باغستان کهن در اطراف شهر و وجود بوستان ۱٬۴۰۰ هکتاری باراجین در سال ۱۳۹۲ از سوی معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور به عنوان شهر پاک ایران انتخاب شد. قزوین شهری فارسی زبان است زبان مادری اکثر اهالی شهر قزوین فارسی همراه با لهجه خاص قزوینی است. زبان‌های تاتی، گیلکی، و آذری نیز در قزوین تکلم می‌شود. علی‌رغم حضور تات‌ها، گیلک‌ها و آذری‌ها در شهر قزوین، اغلب آن‌ها بومی خود شهر قزوین نمی‌باشند، و از اقصی نقاط ایران و استان قزوین به شهر قزوین آمده‌اند. کردها و لرها از دیگر اقوام شهر قزوین هستند. ره آورد شهر قزوین پسته، باقلوا و انواع شیرینی سنتی متنوع از جمله باقلوای لوزی، باقلوای پیچ یا گل رز، شیرینی پادرازی، نان نخودی قزوین (شیرینی نخودی)، نان چرخی، نان برنجی (شیرنی برنجی)، نان بادامی قزوین (شیرینی بادامی)، شیرینی اتابکی (شیرینی ولیعهدی)، نان قندی (شیرینی قندی)، نان نازک (نازک پسته‌ای) است. نام نوشته‌های باستانی یونان قزوین را با نام «راژیا» معرفی می‌کند و پس از آن در نوشته‌های اروپایی این شهر با نام شهر باستانی «آرساس» یا «آرساسیا» شناخته می‌شده‌ است. اشکانیان قزوین را به نام مؤسس آن «اردپا» می‌خواندند؛ و ساسانیان نام این شهر را «کشوین» (یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد) نهاده بودند. در برخی متون نام این شهر «قسوین» (یعنی شهری که مردمی پر صلابت و استوار دارد) ذکر شده‌ است. به هر روی مورخان و باستان شناسان عصر حاضر قزوین را عربی شده «کاسپین» می‌دانند؛ و بر این باورند که قوم کاسپی‌ها که در سواحل دریای کاسپین می‌زیستند به مرور کوچ کردند و شهر قزوین را بنا نهادند. و به همین دلیل است که در متون کهن عثمانی و عربی نام دریای خزر «بحرالقزوین» ذکر شده‌ است. پیشینه نام قزوین را در نوشته‌های قدیمی؛ شهر باستانی "آرساس" یا "آرساسیا" و در تاریخ یونان شهر قدیمی "راژیا" نامیده‌اند. قرار گرفتن آن بر سر راه جاده ابریشم سرنوشت قزوین را با فراز و فرودهای تلخ و شیرین گره زده است. تاریخ نگاران ایرانی و عرب عقیده دارند که واژه «قزوین» از جمله «این کش وین» گرفته شده‌ است، به این شرح که وقتی سرکرده سپاه کسرا به هنگام نبرد، در صف لشکریان خود خللی دید، با عبارت «این کش وین» (یعنی به آن کنج بنگر) زیردست خود را مأمور رفع خلل کرد و در نتیجه سپاهیان او پیروز شدند. آن گاه در آن محل؛ شهری بنا کردند و آن را «کشوین» نامیدند و در دوره اسلامی، عرب ها، این واژه را معرب کرده و آن را «قزوین» نامیدند. بر پایه نوشته‌های یونانی و رومی پیش از دوران هخامنشی ، مردمی که آن‌ها را «کاسی ها» یا «کاسیت» می نامیده اند، در کرانه باختری دریای شمال ایران می زیستند که به گفته بعضی از تاریخ نگاران، آریایی یا از ملیت «میت تانی» به حساب می آمدند. گفته می‌شود این قوم مدت‌ها پیش از مادها به ایران آمده و قرن‌ها در کرانه باختری دریای هیرکانی( کاسپین)- (خزر) استقرار یافته بود. گفته شده که نام قزوین از این اقوام، و از نام دریای کاسپین گرفته شده‌ است. همچنین گفته شده اشکانیان قزوین را به نام مؤسس آن "اردپا" می خواندند. و ساسانیان نام این شهر را "کشوین" (یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد) نهاده بودند. در برخی متون نام این شهر "قسوین" (یعنی شهری که مردمی پر صلابت و استوار دارد) ذکر شده‌ است . در مورد وجه تسمیه نام قزوین نظر دیگری نیز وجود دارد. گفته می‌شود که کوهستان‌ های شمالی قزوین همواره زیستگاه مردمان سرکش بوده (دیلمیان) و آبادی‌ های دشت قزوین پیوسته دست خوش تاخت و تاز و تاراج طایفه‌ های گوناگون قرار داشته‌ است. به فرمان حاکم وقت، برای جلوگیری از تاخت و تاز کوه نشینان، یک دژ در مدخل کوهستان شمالی قزوین و دژ بزرگ دیگری برای استقرار سپاهیان در محل کنونی قزوین بنا کردند. اولی را «دژ بالا» و دومی را «دژ پایین» نامیدند که با گذشت زمان، نام «دژ پایین» دچار دگرگونی شده و به «دژپین»، «گژوین» و سپس «کشوین» تبدیل شده‌ است. در دوران شاپور ذوالاکتاف قلعه ای - در جای همان دژ - بنا کرده و همان کشوین نامیده شد. این نام در دوره اسلامی معرب شده و به قزوین تغییر یافته‌ است. لقب‌ها لقب باب‌الجنه یا مینودر به معنی: دروازه بهشت به جهت حدیثی از پیامبر اسلاممحمدمصطفی به شهر قزوین داده شده‌است. در این حدیث ایشان می‌گویند: لقب دیگری که به این شهر داده شده؛ لقب باغشهر است. این لقب را ناصرالدین شاه در هنگام سفری که به پاریس داشت به علت باغات بسیار که گرداگرد شهر را فراگرفته بود به قزوین داد. در زمان صفوی به دلیل پایتختی قزوین لقب دارالسلطنه به این شهر داده شده؛ این لقب تا عصر قاجاریه هم ادامه داشت و در اکثر فرمان‌ های پادشاهان قاجار این عنوان دیده می‌شود. همچنین در سده‌های اول اسلام قزوین به نام مدینهٔ مبارک معروف بوده‌ است. تاریخ این شهر باستانی در زمان شاه طهماسب صفوی پایتخت ایران بوده‌ است. نخستین خیابان ایران (خیابان سپه) در قزوین ساخته شد. آب انبار سردار بزرگ‌ترین آب انبار تک گنبدی جهان در قزوین است. پیش از اسلام در منطقه قزوین صدها تپه باستانی شناسایی شده‌ است و تنها تپه سگزآباد نشانگر شهرمندی ۹۰۰۰ ساله یکجانشینی در این دشت برومند است. منطقه قزوین به لحاظ موقعیت جغرافیایی، نظامی و ارتباطی در دوران‌ های مختلف تاریخ مورد توجه حکومت‌ های مختلف بوده‌ است. در زمان حکومت مادها یکی از نقاط مهم کشور بوده و دژ «ماگ بیتو» در جنوب غربی قزوین و تحت فرمان «هانا سیروکا» از امیران ماد بوده‌ است. در نیمه نخست قرن نهم پیش از میلاد، دژ «ماگ بیتو» در قزوین مورد هجوم «آداد پنجم» فرمانروای آشور قرار گرفت و ویران شد. بنای شهر قزوین را به شاپور ذوالاکتاف نسبت داده و می‌گوید آنجا را شاد شاپور نامید. عبدالکریم رافعی در التدوین فی تواریخ قزوین به قزوین و زکریای قزوینی در آثارالبلاد و یاقوت حموی در معجم البدان به گفته از این فقیه و شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله در نسک هدایه السبیل و کفایه الدلیل باستناد شهرت قزوین را از بناهای شاپور ذوالاکتاف نگاشته‌اند ولی ولی احمد بن ابی عبدالله برقی در نسک النبیان و خواجه حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده و محمد حسنخان اعتماد السلطنه در نسک مرآت البدان و امین احمد رازی در هفت اقلیم به گفته از البنیان و استاد و بارزایش خاورشناس نامی روس در نسک جغرافیای تاریخی ایران بنای شهر قزوین را به شاپور اول منسوب داشته‌اند. شمس الدین سامی بیک در قاموس الاعلام ترکی در این باره تردید کرده و نوشته‌ است که از ایرانیان شاپور ذوالاکتاف با یکی از بهرام‌ها شهر قزوین را بنیاد کرده‌اند. سرچشمه اصلی این دو قول یکی اخبار البدان ابن فقیه و دیگری البنیان احمد بن ابی عبدالله برقعی است که نویسندگان پیشین نیز عموماً با این دو مآخذ استناد داشته‌اند. البته نمی‌توان در این باره دید قطعی داد ولیکن با بررسی اوضاع دوران فرمانروائی این دو پادشاه دریافته می‌شود که زمان شاپور ذوالاکتاف که بواسطه صغر سن نمی‌توانست در کارهای کشور کارآمد باشد در صورتی که سراسر مملکت دستخوش آبادانی و عدل داد درونی و بیرونی بود. بنابراین باره‌است بانی قزوین را بنا به نگارش ابن دانشور شاپور ذوالاکتاف بدانیم اما این که ابن دانشور آورده‌است شاپور ذوالاکتاف شهر قزوین را بنا کرده و آن را شاد شاپور نامید. دیگران نیز در این زمینه شرحی نگاشته‌اند از جمله حمدالله مستوفی در دیرینه گزیده به گفته از نسک البنیان قدری بتفصیل پرداخته‌اند و نوشته‌است شهر قزوین را شاپور بن اردشیر بابکان ساخته و آن را شادشاپور نام کرد همانا آن شهری که در میان قزوین ساخته‌اند چنانچه رودخانه چند بر جنوبی آن روانست و رودخانه ابهر بر شمالی آن و از آنجا اطلال بار و پدیدارست. محمد حسن خان اعتماد السلطنه نیز در نسک مرآت البلدان به گفته از نسک البنیان این موضوع را تا اندازه‌ای روشن‌تر به کلک آورده و می‌گوید قزوین را شاپور بن اردشیر بابکان ساخت و شاد شاپور نام نهاد و همانا آن شهری بود که میان رودخانه‌ های خررود و ابهر رود می‌ساخته‌اند و آنجا اطلال بار و پدیدار است و مردم آنجا در دیه نرجه که به اردشیر بابکان منسوب است مسکونند و مشهور است در نسک گردآوری رافعی مسطور که حصار شهرستان قزوین اکنون جایی است در میان شهر شاپور ذوالاکتاف ساسانی ساخته‌ است. پس از اسلام قزوین به دنبال گشایش آن در سال ۲۱ هجری به نام مرز و ثغر مسلمانان شناخته شد و مسلمانان برای جهاد با کفار دیلم به سوی آن رهسپار شدند. روایات فراوانی وجود دارد که در آن‌ها بر بزرگی قزوین و کارکرد زمامداران حکومت اسلامی در پشتیبانی از نگن تأکید شده‌ است. اعزام چهار هزار تن از مسلمانان به فرماندهی ربیع بن خثیم در سال ۳۶ هجری و پیش از جنگ صفین به قزوین به دست علی نمونه‌ای از این توجه‌ است. بدیهی است که شهر کهن قزوین که به استواری محدود بوده و گنجایش گسیل سترگ کوچندگان و مجاهدان را نداشته و لزوم گسترش آن برای کشش بیشتر مسلمین اعزامی به قزوین احساس می‌شده‌است. سعید بن العاص بن امیه که از طرف عثمان والی کوفه بوده برای جنگ با دیلمیان به قزوین می‌آید و آن را شهری استوار و آباد می‌کند قطعاً این عمران اولیه قبل از سال ۳۵ هجری که سال قتل عثمان است صورت گرفته‌ است. خانه‌سازی در بیرون از قلعه کهن شهر ظاهراً نخستین بار بدست محمد بن سنان عجلی و در سال ۹۰ هجری انجام شده و دیگران نیز به تقلید از او در بیرون از شهر به خانه‌سازی پرداخته‌اند و شهر را گسترش بخشیده‌اند. پیش از سال ۱۶۹ هجری در سال‌ های خلافت مهدی عباسی و زمانی که فرزندش موسی الهادی ولیعهد بوده و شهرک به نام‌های مدینه موسی و مبارکیه در کنار قزوین ساخته شد و همین دستور به گسترش شهر کمک شایانی کرد. دوران سلجوقیان طغرل در سال ۴۳۳ ه‍.ق قزوین را فتح کرد و یکی از شیعیان علوی را به حکومت قزوین انتخاب کرد. وی در سال ۴۵۵ ه‍.ق در گذشت و بنابر وصیتش، سلیمان پسرش به جانشینی او برگزیده شد، اما سران لشکر که به آلب ارسلان پسر دیگر طغرل دلبستگی داشتند در قزوین جمع شده و خطبه پادشاهی را به نام وی خواندند. چنین رویدادی نشانگر آن است که قزوین در آغاز دوره سلجوقی دارای موقعیتی ویژه بوده‌ا ست. در دوره آلب ارسلان حکومت قزوین در یک دوره شصت ساله بر عهده خاندان جعفری از اصیل‌ترین خاندان‌ های علمی شیعی در ایران و از نوادگان جعفر طیار بوده‌ است در عصر صفوی شاه تهماسب صفوی به سال ۹۵۳ ه‍.ق به علت نزدیکی تبریز به مرزهای عثمانی و آسیب‌پذیر بودن این شهر و نیز دور بودن از خراسان و هجوم مداوم ازبکان به ایران پایتخت را به قزوین انتقال داد؛ که این پایتختی تا سال ۱۰۰۶ ه‍.ق (به مدت نیم قرن) ادامه داشت. تحولات شهر قزوین پس از پایتختی شاه تهماسب پس از انتقال پایتخت به قزوین دستور ساخت باغ بزرگی را در مرکز شهر قزوین داد؛ که عبدی بیگ شیرازی مراحل ساخت این باغ را در مقدمه روضةالصفات این‌گونه توصیف می‌کند. لازم به توضیح است که عبارت «گلزار بهشتش» به حساب ابجد عدد ۹۶۷ را نشان می‌دهد که این عدد تاریخ اتمام ساخت باغ‌ها و عمارت‌ها بوده‌است. با آغاز دوره صفوی و استقرار آن‌ها در مرزهای کهن با مرکزیت نواحی شمال و غرب ایران و اعلام حکومت شیعی، باب جدیدی را برای گسترش همه‌جانبه شهر قزوین فراهم آورد که آثار مکتوب مورخان و سیاحان و یادمان‌ های تاریخی _فرهنگی، نمایانگر این گسترش است. تغییرات سیاسی و جابه‌جایی پایتخت از قزوین به اصفهان که با تحولات در جنوب ایران با حضور دولت‌های اروپایی همراه بود، نتوانست اهمیت کلیدی منطقه قزوین را در پیوند غرب به شرق ایران با دولت‌های همسایه در مرزهای شمال و غرب ایران کمرنگ کند. تحولات کالبدی - فضایی شهر قزوین به هنگام پایتختی یکی از دوران‌های طلایی تاریخ قزوین، انتخاب این شهر به عنوان پایتخت حاکمیت شیعی صفوی است. با استقرار دولت شیعی صفوی در قرن دهم هجری، عصر جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد و از این زمان قزوین به محل تجمع دولتمردان، علما و اندیشمندان و صاحبان حرفه و فن و هنر تبدیل شد. حکومت صفوی با تکیه بر مفاهیم عرفانی از سویی و تعابیر و تفسیر شریعت از نظرگاه مذهب شیعه از دیگر سو، موفق شد تا پایگاه اجتماعی بسیار گسترده‌ای در خطه‌ای بس وسیع به دست آورد. ژان شاردن که در مجموع یازده سال در دوره صفویان (۷۰–۱۶۶۴ و ۷۷–۱۶۷۱ میلادی) در ایران بوده در سال ۱۶۷۴ میلادی در شهر قزوین چهار ماه اقامت می‌کند و دربارهٔ آن می‌نویسد: نبرد با افغان‌ها با سقوط اصفهان به دست افغان‌ها و تسلیم شدن شاه سلطان حسین در سال ۱۱۳۵ ه‍.ق طهماسب میرزا، فرزند سلطان حسین که در قزوین به سر می‌برد در آنجا تاجگذاری کرد. با اعلام تاجگذاری طهماسب میرزا، افغان‌ها با سپاهی گران به سوی قزوین حرکت کردند و شاه طهماسب در نهایت خفت و خواری با شتاب فراوان قزوین را ترک و به سوی تبریز فرار کرد. سپاه افغان وارد شهر قزوین شد و مورد پذیرایی قزوینی‌ها قرار گرفت اما افغان‌ها به غارت اموال تجاوز به حقوق مردم پرداختند. مردم قزوین نیز همراه با قزلباشان به یک باره بر سر افغان‌ها ریخته و بسیاری را کشته و بسیاری از افغان‌ها نیز به سوی اصفهان متواری شدند. باستانی پاریزی این حادثه را که به «لوطی بازار قزوین» معروف است چنین توصیف می‌کند: «اما افغانان بیست هزار تومان از قزوینیان خواستند، مردم قریب شش هزار تومان دادند. امان‌الله از این گذشته فرستاد و مطالبه ۶۰ دوشیزه نمود. این مطالبه آخرین، سخت بر قزوینیان گران افتاد. امان‌الله محصلانی بر مردم شهر گماشت تا پول نقدی که بر آنان نهاده بود مطالبه نمایند و همچنین در تحویل دختران تسریع کنند. رئیس محصلان افغانی گفت: ای سگان تا چند ما را می‌فریبید؟ اگر امروز پول و خواربار و دختران را نزد ما نفرستید همه را قتل‌عام خواهیم کرد. یک‌نفر لوطی پاسخ داد سگ ما نیستیم، سگ شمایید و آن کس که شما را فرستاده‌ است! دست محصل مالیات به سوی شمشیرش رفت ولی قزوینی چالاک‌تر بود، شمشیر بر آمیخت و محصل مالیات را به دو نیم کرد، پس آنگاه قزوینیان طبلها کوفتن گرفتند تا مردان خویش را فراخوانند که با افغانان به جنگ برخیزند». بعد از حادثه لوطی بازار، بار دیگر نیز قزوین مورد هجوم سپاه افغان، قرار گرفت و اشرف افغان در قزوین پادگانی را برای مقابله با طهماسب میرزا و سردار دلیر او نادر بنا کرد. اما در جریان نبرد نادر و اشرف افغان، سپاه افغان‌ها دچار شکست فاحشی شدند و عملاً پادگان قزوین توانایی نبرد را از دست داد. در جریان حمله به افاغنه در قزوین، یکی از چهره‌ های برجسته دینی به نام شیخ آقامحمد رضی قزوینی حکم به جهاد با افاغنه را صادر فرمود. آقا محمدرضی هنگام محاصره قزوین به وسیله افاغنه حکم به جهاد با آنان را داد و پس از سخنرانی آتشین، سپاه عظیمی گرد آورد و خود پیشاپیش سپاه به جنگ با افاغنه رفت و پس از یک نبرد دلیرانه در قریه دیال آباد (از توابع قزوین) کشته شد؛ ولی سپاه او افاغنه را در پشت دروازه‌ های قزوین شکست دادند و این شکست سر آغاز بیرون راندن افاغنه از ایران گردید. جغرافیا مکان‌نگاری جغرافیایی قزوین در مدار °۵۰٫۰۰ شرقی و °۳۶٫۱۶شمالی قرار دارد. قزوین از سمت شمال به لاهیجان، از شمال شرق به رازمیان، از شرق به بیدستان و محمدیه، از جنوب شرق به الوند، از جنوب به شهر صنعتی لیا، از جنوب غرب به اقبالیه، از غرب به محمودآباد نمونه و از شمال غرب به منجیل راه پیدا می‌کند. اقلیم آب و هوای قزوین در تابستان خنک و در زمستان سرد است. میزان بارش سالیانه قزوین حدود ۳۱۸ میلی‌متر و دمای متوسط هوا ۱۴ درجه سانتی‌گراد است. تأثیر توده هواهای باران‌زا و ارتفاعات موجب شده‌ است که توزیع رطوبت هوا در شهر قزوین از شرایط مناسبی برخوردار باشد. روند تغییرات رطوبت نسبی در طول سال نشان‌ دهنده رطوبت حداکثر در ماه‌های زمستان و رطوبت حداقل در ماه‌های تابستان است. میانگین سالانه نم نسبی در قزوین ۵۱٪ است. براساس آمارهای اقلیمی تیر و مرداد گرم‌ترین و دی و بهمن سردترین ماه‌های سال در شهر قزوین‌اند. دوره یخبندان از اواخر آبان آغاز و تا ۹۰ روز ادامه می‌یابد. کمترین دمای ثبت شده در ایستگاه سینوپتیک قزوین ۲۴ درجه زیر صفر بوده که در ۲۰ دی ۱۳۵۵ رخ داده‌ است. زمین‌شناسی زمین‌لرزه استان قزوین همواره یکی از مناطق لرزه خیز کشور بوده‌ است و زلزله‌ های بسیاری تاکنون در آن رخ داده‌ است. در شب پنجم رمضان ۵۱۳ ه‍.ق زلزله شدیدی در قزوین رخ داد که آسیب‌های گسترده به شهر وارد کرد و نزدیک به نیمی از شهر ویران شد و بسیاری از افراد کشته شدند. در سال ۵۷۲ ه‍.ق زمین لرزه‌ای در دامنه‌های جنوبی البرز تا آن سوی ری به وقوع پیوست. در این زلزله قزوین و ری دستخوش ویرانی شدید شد و افراد زیادی در آن حادثه کشته شدند. در زلزله سال ۱۰۴۹ ه‍.ق در قزوین نزدیک به ۱۲۰۰۰ نفر کشته شدند از فاجعه آمیزترین زلزله‌های دوران معاصر می‌توان از زلزله بوئین زهرا در سال ۱۳۴۱ ه‍.ش یاد کرده که در آن ۹۱ روستا به کلی ویران شد و بیش از ۳۰۰ روستا آسیب دید و ۱۲۲۰۰ تن کشته شدند. تقسیمات کشوری شهر قزوین مرکز استان قزوین، شهرستان قزوین و بخش مرکزی شهرستان قزوین است. ساختار شهری انجمن اسلامی شهر قزوین انجمن اسلامی شهر قزوین، انجمنی است ساخته از ۹ نماینده که بر طبق قانون شوراها مسئول اداره شهر قزوین است. مهم‌ترین وظایف شورا انتخاب شهردار به مدت چهار سال، نظارت بر عملکرد شهرداری و در صورت لزوم برکناری شهردار، تصویب طرح‌های لازم برای رفاه بیش‌تر شهروندان و نظارت بر اجرای آن‌ها، تصویب بودجه سالانه شهرداری، تصویب اساسنامه موسسات و شرکت‌ های وابسته به شهرداری هستند. نخستین بلدیه یا شهرداری قزوین در اسفند سال ۱۳۰۶ هجری قمری تأسیس گردید. شهرداری قزوین مانند دیگر شهرداری‌ های ایران سازمانی غیردولتی است. نخستین شهردار شهر قزوین میرزا حسین شهیدی (صدرالعلما) بوده‌ است. شهرداری قزوین اولین بلدیه یا شهرداری قزوین در سال ۱۲۸۵ تأسیس گردید. شهرداری قزوین مانند دیگر شهرداری‌های ایران سازمانی غیردولتی است و وظیفه آن اداره شهر قزوین می‌باشد. با انتخاب خواجه نوری به عنوان فرماندار قزوین در سال ۱۲۹۸ هجری شمسی، سید کاظم سرکشیک زاده به قزوین فرا خوانده می‌شود و کار سازمان‌دهی بلدیه قزوین به او واگذار می‌گردد، وی سازمان مرتبی را با شعبه‌هایی چند و تعیین بودجه مشخص برای بلدیه قزوین ایجاد می‌کند. از آنجا که بلدیه آن روز جز دریافت عوارض دروازه‌ها (نواقلی) محل درآمد دیگری نداشت فقط می‌توانست حقوق کارمندان خود را تأمین کند و اقدامی در زمینه آبادانی و پاکیزگی شهر انجام نمی‌دادند. پس از به سلطنت رسیدن رضا شاه و برگزیده شدن بوذر جمهری به سمت کفالت شهرداری تهران و انجام فعالیت‌های گسترده در سطح شهر تهران، شرایط قزوین که با تهران فاصله اندکی داشت بیشتر به چشم می‌آید و از این رو روزنامه‌های محلی و شخصیت‌های مؤثر شهر و وکلای برای جلب توجه دستگاه حکومت و شخص رضا شاه به مشکلات شهر قزوین و ایجاد یک بلدیه فعال دست به یک رشته فعالیت‌های چشم‌گیر می‌زنند که از آن‌ها می‌توان به فوق‌العاده (روزنامه) رعد در قزوین به تاریخ ۲ مهر ۱۳۰۶ خورشیدی اشاره نمود. این فوق‌العاده به مناسبت سفر رضا شاه به همراه ولیعهد به قزوین و عبور از آن شهر انتشار یافت و وظیفه آن نقل مشکلات مردم شهر قزوین بوده‌ است. شصت و یکمین شهردار قزوین مسعود نصرتی بود که با آغاز دوره پنجم شورای شهر، خدمت او به پایان رسید و علی صفری (شهردار سابق بوئین زهرا) به جای او شهردار قزوین شد. در چهل و یکمین جلسه شورای اسلامی شهر قزوین در تاریخ ۹۸/۰۷/۳۰، سیاوش طاهرخانی به عنوان شصت و سومین شهردار قزوین منصوب شد. در تاریخ ۱۴۰۰/۰۶/۲۴ مهدی صباغی به عنوان شصت و چهارمین شهردار قزوین از سوی اعضای ششمین دوره شورای اسلامی شهر قزوین انتخاب شد. زیرساخت‌های اولیه شهر شهر قزوین از جمله شهرهایی است که همیشه با کمبود آب مواجه بوده‌ است و حتی ناصرخسرو در سفرنامه خود به آن اشاره کرده‌است. در قرن پنجم هجری قمری خیرین اقدام به حفر قناتی برای تأمین آب شهر کردند، اما چون در تابستان میزان آب قنات کافی نبود، مردم شهر اقدام به ساخت ده‌ها آب‌انبار کردند. به علت تعدد آب‌ انبار، قزوین به «شهر آب‌ انبارها» شهرت یافته‌ است. این نیروگاه در آزاد راه قزوین به تهران ساخته شده‌است. نیروگاه برق شهید رجایی دارای دو سیکل مجزای بخار و ترکیبی می‌باشد که مجموعاً ۲۰۴۰ مگاوات تولید برق دارد؛ که این میزان، ۸ درصد برق مصرفی در کشور می‌باشد (سومین نیروگاه بزرگ ایران). سوخت مورد استفاده در این نیروگاه مازوت و گاز طبیعی است. گستره شهری مراکز تفریحی قزوین دارای شهربازی‌های و مکان‌های تفریحی متعدد است؛ که از جمله مهم‌تری آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: شهربازی دالفک شهربازی الغدیر قلعه سحر آمیز شهربازی پارک ملت شهربازی پارک دهخدا دهکده حیات و طبیعت فدک (باغ وحش) تله سی یژ مراکز درمانی شهر قزوین دارای مراکز درمانی متعدد و چندین بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی می‌باشد. از جمله بیمارستان‌های شهر می‌توان به بیمارستان ۱۰۰۰ تختخوابی پاسارگاد(در دست ساخت)، بیمارستان بوعلی سینا (مرکز قلب)، بیمارستان شهید رجایی (تصادفات و ارتوپدی)، بیمارستان ذکریای رازی (نام قدیم: ۲۵۶ تختخوابی/ تأمین اجتماعی)، بیمارستان کوثر (زنان و زایمان)، بیمارستان قدس (کودکان)، بیمارستان تخصصی پاستور، بیمارستان دهخدا، مرکز جراحی پارس، بیمارستان دولتی ولایت، بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی مهرگان، بیمارستان ۵۵۳ ارتش و بیمارستان روانی ۲۲ بهمن می‌توان اشاره کرد. همچنین نخستین مرکز درمان ناباروری از راه دور کشور با نام «مرکز تله مدیسین درمان ناباروری جهاد دانشگاهی» در خیابان فردوسی شهر قزوین مشغول به فعالیت می‌باشد که هزینه‌های درمان ناباروری در این مرکز نسبت به سایر مراکز بسیار پایین است. فضای سبز به گواهی عبدی بیگ شیرازی و همچنین واعظ قزوینی، شهر قزوین از باغستان‌های سرسبزی تشکیل شده بود که گرداگرد شهر را فرا می‌گرفت؛ درختان انگور، پسته و بادام که صفا و طراوتشان شهر را پر کرده و سایه سار دلکششان موجب آسودگی مردم شده بود. ولی متأسفانه با توسعه ناموزون شهری لطمه جبران‌ناپذیری به فضای سبز تاریخی قزوین زده شد؛ با این وجود باز هم می‌توان آثار خرمی و سرسبزی را در باغستان‌های ۱۴۰۰ ساله پیرامون شهر مشاهده کرد. از جمله باغستان‌های سنتی قزوین که امروزه تبدیل به پارک و بوستان شده‌ است. باغ تاریخی حکم آباد (پارک ملت) است. سبزیکار آقا جمالی یا حکم آباد از تفرجگاه‌ های سنتی مردم قزوین است. از دیگر باغستان‌ های برجای مانده می‌توان به باغ تاریخی مصلای قزوین اشاره کرد که در بیرون شهر بوده و هر ساله در مراسم سنتی پنجاه بدر میزبان اهالی قزوین است. بوستان دهخدا نیز در باغستان سنتی " ماریان " ساخته شده‌ است. ضمناً سرانه فضای سبز در قزوین ۱۱٫۱۴ متر به ازای هر نفر است. نمایشگاه بین‌المللی نمایشگاه بین‌المللی قزوین فعالیت خود را از سال ۱۳۷۸ آغاز کرد. این نمایشگاه ضمن دارا بودن استانداردهای بین‌المللی در سطوح مختلف در دو سالن سرپوشیده به مساحت ۳۶۰۰ متر مربع احداث شده‌است. نمایشگاه بین‌المللی قزوین هم‌اکنون دارای سالن کنفرانس، بیش از ۲۰۰۰ متر مربع فضای مفید نمایشگاهی، نمازخانه خواهران و برادران، اتاق رادیو و پارکینگ داخلی با ظرفیت ۱۰۰۰ خودرو می‌باشد. کیفیت زندگی و هزینه‌های شهری به دلیل وجود شهرک‌های صنعتی متعدد در اطراف قزوین و مهاجرت از سایر استان‌ها برای یافتن شغلی مناسب و زندگی بهتر و همچنین گسترش مراکز دانشگاهی و آموزشی، شهر قزوین همواره یکی از شهرهای گران در زمینه مسکن بوده‌است؛ به‌طوری‌که پس از سال۱۳۹۱ قزوین از نظر گرانی مسکن و زمین وهزینه‌های زندگی پس از تهران در جایگاه دوم کشور قرار گرفت مجموعه شهری قزوین با تصویب شورای عالی شهرسازی و معماری، مجموعه شهری قزوین به عنوان ششمین مجموعه شهری بزرگ کشور پس از مجموعه‌های تهران، مشهد، تبریز، اصفهان و شیراز می‌باشد. این مجموعه شهری شامل شهر قزوین و شهرها، شهرک‌ها و نواحی شهری اطراف آن است که جمعیتی در حدود ۷۵۰–۸۰۰ هزار نفر را در خود جای داده‌است. وسعت این مجموعه ۱۴۲۳ کیلومتر مربع (دو برابر مساحت شهر تهران) است. شهر قزوین دارای شش ناحیه متصل یا داخل شهر و چهار ناحیه منفصل شهری است که به شهر متصل نیستند اما در داخل حریم شهر قزوین قرار گرفته‌اند. شهرک هفت سنگان، پردیسان و باغ نشاط جزو ناحیه متصل امامزاده علی (ع) هستند و در خارج محدوده قانونی قرار گرفته‌اند. ناحیه مینودر شامل شهرک‌های کوثر و مینودر در منطقه ۳ شهرداری، ناحیه مهدیه شامل پونک، ملاصدرا، آبگیلک، جانبازان، نوروزیان در شمال بلوار معلم، اسماعیل‌آباد، اکبرآباد، حسن‌آباد و امیرآباد در منطقه۳ شهرداری، ناحیه شهید بابایی شامل ولی عصر، توحید، فلسطین شرقی، بلوار، پادگان، خیام، شهرداری، شرق نادری، فردوسی، بوعلی شرقی، شهرک ولایت، سرتک، باقرآباد، دانشگاه، بلوار پاستور، شرق نوروزیان در جنوب بلوار معلم در منطقه ۲ شهرداری جزو نواحی متصل شهری به‌شمار می‌روند. ناحیه آزادگان شامل غرب نادری، رسالت، زعفرانیه، سعدی شمالی، سعدی فرعی، فلسطین غربی، بنیاد، نواب شمالی، آبشار، مجتمع ادارات، شهرک‌های میرداماد و عارف، غیاث آباد، غرب نوروزیان در جنوب بلوار معلم، شهرک شهید رجایی در منطقه ۲شهرداری و ناحیه امامزاده علی شامل شهرک هفت سنگان، پردیسان، باغ نشاط، محله کنار هتل قدس، ولی عصر (جنوب چهار راه ولی عصر)، باغ دبیر، تهران قدیم، سپه، ملک‌آباد، بلاغی، راه ری، تالار و شرق راه‌آهن در منطقه یک شهرداری، ناحیه امامزاده حسین (ع) شامل غرب نادری جنوبی، عبید زاکان، سعدی جنوبی (جنوب چهار راه نظام وفا)، نواب جنوبی، دادگستری، کوی بهار (بلوار میرزا کوچک خان)، تبریز، مولوی، محله آخوند، منتظری، محله شیشه چی و دوراهی همدان در منطقه یک شهرداری دیگر محلات واقع در نواحی متصل شهری هستند. ناحیه اندیشه شامل نجف آباد، حسن‌آباد، وثوق آباد و شهرک اندیشه در منطقه ۳ شهرداری، ناحیه چوبیندر شامل چوبیندر و خیرآباد در منطقه یک شهرداری، ناحیه دانش شامل شهرک دانش و ناصر آباد و منطقه یک شهرداری، ناحیه مشعلدار شامل مشعلدار و محمدآباد در منطقه یک شهرداری، از نواحی منفصل شهری هستند و خارج از محدوده قانونی و در حریم شهر قزوین قرار دارند. مردم‌شناسی زبان زبان رایج مردم شهر قزوین، فارسی با لهجه خاص قزوینی می‌باشند. فارسی باستانی اصیل بدون شکست الفاظ که ریشه در شمال شرق ایران دارد. علی‌رغم حضور تات‌ها، گیلک‌ها و کردها و لرها و آذری‌ها در شهر قزوین، اغلب آن‌ها بومی خود شهر قزوین نمی‌باشند، و از اقصی نقاط ایران و استان قزوین به شهر قزوین آمده‌اند. اولیا چلبی، سیاحِ معروفِ عثمانی، در سیاحتنامه خود (۱۶۴۷ تا ۱۶۵۴ میلادی)، زبان مردم قزوین را اینگونه شرح می دهد: « اکثر اهالی قزوین عارف و ظریف، فصیح و بلیغ هستند و از این رو با همدیگر به فارسی نازک (ظریف) سخن گویند، اما عربی نیز می‌دانند.» در سفرنامه ادوارد براون به نام «یک سال در میان ایرانیان» (۱۸۸۷–۱۸۸۸) زبان غالب مردم قزوین نیز فارسی ذکر شده‌است. مردم قدیمی قزوین زبان فارسی را با لهجه قزوینی سخن می‌گویند که مبنی بر گشایشه‌گرایی در انتهای الفاظ است و به فارسی نوشتاری نزدیک است. در واقع گویش مردم این شهر گونه‌ای از پارسی اصیل و باستانی ایران است و معمولاً بدون شکستن الفاظ. کتاب «ضرب‌المثل‌های مردم قزوین» نوشته دکتر محمدحسین سرداغی برای حفظ و نگهداری از همین لهجه و گویش مردم قزوین توسط انتشارات جهاد دانشگاهی قزوین منتشر شده‌ است. در این کتاب آمده‌است: زبان مردم قزوین به زبان نوشتاری نزدیک‌تر است، مثلاً واژه‌هایی مانند: خانَه و چانَه که امروز به تقلید از گویش تهرانی‌ها خونه و چونه تلفظ می‌شوند و گاهی هم این‌گونه تغییر باعث غلط شدن واژه می‌شود. بعضی از واژه‌ها و عبارت‌ها که غیر متداول هستند و اگر ضبط نشود فراموش می‌شوند و معنی آن‌ها را دیگر آیندگان نمی‌دانند. مانند: اَلمبَه (چوب بلندی که با آن بادام و پسته می‌تکانند)، وِندِر (عنکبوت)، چِرپاندن (شلاق را محکم زدن)، خِرتِلاق (گلو). جامه مردم قزوین در گذشته بر اساس موقعیت اجتماعی خود پوشش متفاوتی داشته‌اند اما امروزه زنان و مردان قزوینی دیگر به ندرت از پوشاک و لباس‌های رسمی و سنتی خود استفاده می‌کنند، لباس‌های رسمی قزوینیان در گذشته بدین شرح بوده‌است: مردان برای متمایز بودن افراد اعیان از قشر کم درآمد، کلاه‌های متفاوتی بر سر می‌گذاشتند، پیراهن‌ها معمولاً به رنگ سفید و ساده و دکمه یقه آن بر شانه چپ بسته می‌شد و در میان سینه چپ، از شانه تا زیر سینه، چاکی داشت. پس از آن پیراهن‌هایی با یقه‌های بلند به نام یقه «قزاقی» متداول شد و سپس یقه «ملایی» جای آن را گرفت. دیگر تن‌پوش مردان قزوینی «ارخالق» نام داشت که ارخالق پیراهن جلو باز بسیار بلندی بود که تا انتهای پا می‌رسید و در ناحیه کمر تنگ و دامن آن بسیار گشاد بود و در دو پهلو، دو چاک بلند تا کمر داشت. همچنین شلوار قشر کم درآمد از جنس کرباس و به رنگ آبی یا مشکی بوده‌است که کمر آن‌ها با نخ‌های پنبه‌ای سفت می‌شده و بلند و گشاد بوده‌اند، ولی افراد ثروتمند از شلوارهای دکمه‌دار استفاده می‌کردند. پاپوش مردان قزوین گیوه‌های به نام جوراب و آجیده بوده‌است ولی افراد اعیان از گیوه‌های مرغوب و بهتری به نام ملکی استفاده می‌کردند. زنان زنان قزوینی زیر پیراهن خود شلیته می‌پوشیدند. به‌طوری‌که شلیته به اندازه یک‌وجب یا حتی کمتر از دامن آن‌ها بیرون می‌آمد. جنس پارچه آن اغلب ململ، چیت و کرباس بود و به شکل‌ها و رنگ‌های گوناگونی ساخته می‌شد. جوانان اغلب روی شلیته‌های خود را با نخ‌های رنگی گلدوزی می‌کردند. شلیته گُلدار جوانان دارای سجاف پهن بود. برخی دیگر از شلیته‌ها به جای سجاف لیفه داشت. شلیته لیفه دار از پارچه ضخیم و سنگین مانند مخمل، ترمه، تافته ابریشمی و.. ساخته می‌شد. معمولاً قسمت پایین شلیته را با دست دوخته و آن را به حالت تزئینی درمی‌آوردند که به آن دالبُر و دندان موشی می‌گفتند. در حدود صد سال پیش در زنان اعیان از یل یا نیم تنه قزوینی استفاده می‌کردند که از پارچه ترمه با آستری از پارچه تافته کرم رنگ تهیه می‌شد. در قسمت جلوی آن، هجده دکمه فلزی پی در پی می‌دوختند. زنان در زیر شلیته‌های خود شلوارهای مشکی می‌پوشیدند، دمپای این شلوارها تنگ و بالای آن گشاد بود و آن‌ها را با بند تنبان می‌بستند. پاپوش زنان نیز بر اساس وضعیت مالی انواع مختلفی داشته‌است. اصولاً قشرهای کم درآمد از گیوه‌های ظریف و زنان اعیان نیز از کفش‌های چرمی مدل روز استفاده می‌کردند. غذاها و شیرینی‌های سنتی استان قزوین نیز مانند سایر استان‌های کشور دارای انواع غذاهای سنتی است که برخی از آن‌ها در مناسبت‌های ویژه و تعداد بسیاری نیز به شکل عادی در طی سال تهیه می‌شود. برخی از انواع غذاهای سنتی قزوین عبارتند از:قیمه نثار، شیرین پلو ،هلیم سنتی قزوین و کوکوی شیرین، آش دوغ (قزوین)، آش دندان کشه، یتیم چه، ماش پیازو، اشکنه، دیماج، بستنی سنتی پر خامه قزوین و کاله‌جوش نام برد. متداول‌ترین شیرینی‌های استان عبارتند از:باقلوای لوزی، نان برنجی، نان نخودی، نان قندی، باقلوای پیچ، نان بادامی، نان گردویی، پادرازی، نان نازک، نان چرخی، نان چای، اتابکی، ولی عهدی، حاج کریمی در قزوین انواع اقسام نان پخت می‌شود که شهرت بسیاری دارد؛ در بین نان‌های قزوین، نان لواش تنوری که به صورت گرد و بزرگ طبخ می‌شود دارای کیفیت و طعم مطبوعی می‌باشد که موجب شهرت آن شده‌است. قاق یکی دیگر از نان‌های سنتی قزوین است که خشک و شیرین بوده و با چای سِرو می‌شود. از دیگر نان‌های سنتی قزوین می‌توان به شیرمال و زنجبیلی اشاره کرد، که کم شیرین بوده و همراه با عصرانه و چای خورده می‌شود. فرهنگ و هنر قزوین پایتخت خوشنویسی ایران قزوین از دیرباز مهد پرورش بزرگان خوشنویسی کشور بوده‌است. استادانی همچون میرعماد حسنی (استاد بزرگ خط نستعلیق)، میرزا محمدحسین عماد الکتاب قزوینی، میرزا محمد علی خیارجی قزوینی (اولین خوشنویسی که بسم الله را به صورت مرغ طغرا ترسیم کرد)، عبدالمجید طالقانی و ملک محمد قزوینی. از دیگر خوشنویسان به نام قزوین می‌توان به گوهرشاد حسنی سیفی، میرابراهیم قزوینی، میرمحمد امین حسنی سیفی قزوینی و یحیی قزوینی اشاره کرد. به این سبب شهر قزوین از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شوای عالی فرهنگ به عنوان «پایتخت خوشنویسی ایران» لقب داده شده‌است؛ و به غیر از موزه دائمی خوشنویسی قزوین که در محل کاخ چهل‌ستون قزوین برقرار است، هر ساله رویدادهای بزرگ خوشنویسی مانند: برگزاری دوسالانه خوشنویسی ایران (با حضور استادانی از سراسر جهان)، برگزاری جشنواره خوشنویسی آیات قرآنی، جشنواره خوشنویسی غدیر و… در این شهر به وقوع می‌پیوندد. قزوین پایتخت شعر طنز و ادبیات فکاهی ایران قزوین زادگاه شاعران طنزپرداز بزرگی همچون عبیدزاکانی، علامه دهخدا، سید اشرف الدین قزوینی و … بوده‌است. روز قزوین ۹ شهریور ماه سالروز انتخاب قزوین به عنوان پایتخت از سوی شاه تهماسب صفوی است. با تصویب شورای شهر قزوین این روز از تقویم با عنوان روز قزوین انتخاب شده‌است؛ و همایش قزوین با حضور سفیرانی که در زمان صفوی در این شهر حضور داشتند برگزار می‌شود. در این روز بازدید از موزه‌ها و اماکن سیاحتی رایگان بوده و نیز تورهای رایگان برای بازدید و گشت‌گذار در شهر از طرف شهرداری برگزار می‌شود. نمایشگاه خوشنویسی، جشنواره موسیقی، نمایشهای محلی، سینمای تابستانه و نمایشگاه صنایع دستی را می‌توان از شاخص‌ترین مراسم‌های روز قزوین برشمرد. پنجاه بدر پنجاه بدر آیین سنتی و قدیمی مخصوص مردم این شهر است که به پاس بارش‌های بهاری، پنجاهمین روز سال یا فصل بهار را در طبیعت سپری می‌کنند. جشنواره ملی بازی و اسباب بازی جشنواره ملی بازی و اسباب بازی به همت سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری قزوین و همه ساله هم‌زمان با عید نوروز در قزوین برگزار می‌شود؛ در این جشنواره که با شعار کودکان دیروز، امروز، فردا کار خود را آغاز کرده‌است، تولیدات اسباب بازی در گذشته و حال به نمایش گذاشته می‌شود. این جشنواره هر سال در محل کاروانسرای اکبر میرزا برگزار می‌گردد؛ و هنرمندان عروسک ساز از سراسر کشور در آن شرکت می‌کنند. علاوه بر این بیش ۳۰۰ نوع اسباب بازی قدیمی توسط شهرداری قزوین جمع‌آوری شده که هم‌زمان با جشنواره در موزه اسباب بازی واقع در همین مکان به نمایش گذاشته می‌شود. علاوه‌بر این تلاش‌هایی در شهر قزوین برای تولید اسباب بازی ایرانی-اسلامی صورت گرفته و در جهاد دانشگاهی قزوین در این زمینه پژوهش‌هایی در حال انجام است. اولین محصول اسباب بازی بومی تولید شده در قزوین با نام «چیدا» در ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ توسط آیت الله عابدینی رونمایی شد و پس از آن روانه بازار گشت. قزوین از زبان بزرگان محمد پیامبر عارف قزوینی ناصر خسرو عبدی بیگ شیرازی واعظ قزوینی آداب و رسوم از آیین‌ها و جشن‌های ایرانی و رایج درگستره جشن نوروز، نوروز خوانی، چهارشنبه سوری، سیزده بدر، جشن انار، جشن فندق، جشن تیرگان، پنجاه بدر، کوسه گلین، چمچه خاتون و… را نام برد. همچنین بازی‌های «چوب جنگ»، «کشتی پهلو به پهلو» و «الک دولک» از بازی‌های مرسوم گستره به‌شمار می‌روند؛ و بازی کله کله که یک بازی جایی در رودبار شهرستان می‌باشد و در روز سیزده بدر بازی می‌کنند پنجاه بدر سوم امام تعزیه صنایع دستی و از هنرهای سنتی و صنایع دستی این سرزمین می‌توان در ابتدا به نقاشی و تذهیب، نقاشی پشت شیشه، نم نم دوزی، گلابتن دوزی، پن بافی (نوار بافی)، فرش بافی، گلیم بافی، جاجیم بافی، گیوه دوزی، آینه سازی، قفل سازی، و منبت کاری اشاره نمود. همچنین در موسیقی، این شهر نوابغی همچون ابوالحسن اقبال آذر، عارف قزوینی، قمرالملوک وزیری و را به دیار ایران زمین هدیه کرده‌است. خوشنویسی قزوین از دیرباز مهد پرورش بزرگان خوشنویسی کشور بوده‌است. استادانی همچون میرعماد حسنی (استاد بزرگ خط نستعلیق)، میرزا محمدحسین عماد الکتاب قزوینی، میرزا محمد علی خیارجی قزوینی (اولین خوشنویسی که بسم الله را به صورت مرغ طغرا ترسیم کرد)، عبدالمجید طالقانی و ملک محمد قزوینی. از دیگر خوشنویسان به نام قزوین می‌توان به گوهرشاد حسنی سیفی، میرابراهیم قزوینی، میرمحمد امین حسنی سیفی قزوینی و یحیی قزوینی اشاره کرد. به این سبب شهر قزوین از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شوای عالی فرهنگ به عنوان پایتخت خوشنویسی ایران لقب داده شده‌است؛ و به غیر از موزه دائمی خوشنویسی قزوین که در محل کاخ چهل‌ستون قزوین برقرار است، هر ساله رویدادهای بزرگ خوشنویسی مانند: برگزاری دوسالانه خوشنویسی ایران (با حضور استادانی از سراسر جهان)، برگزاری جشنواره خوشنویسی آیات قرآنی، جشنواره خوشنویسی غدیر و… در این شهر به وقوع می‌پیوندد. هر سال نمایشگاه‌های تخصصی خوشنویسی در این شهر برگزار می‌شود و امسال دومین نمایشگاه تخصصی خوشنویسی قزوین نیز برگزار شد. موسیقی موسیقی رایج در شهر قزوین تفاوت چندانی با موسیقی دستگاهی ایران ندارد. در گذشته، این آوازها و دستگاه‌ها در مکتب‌های متفاوت از جمله «مکتب خراسان»، «مکتب تهران» و… اجرا می‌شد. در آن زمان، مکتب دیگری تحت عنوان «مکتب قزوین» وجود داشت که امروزه فراموش شده‌است. این مکتب تا اواخر دوران قاجاریه رایج بود. نگارگری مکتب قزوین مکتب قزوین از مکاتب دیگر نگارگری جدا بوده و سبک و سیاق مختص خود را دارد، از ویژگی‌های این مکتب می‌توان به ترسیم اندام ظریف جوانان، درویشان و کشاورزان و نیز ترسیم چهره‌ها به صورت سه رخ اشاره کرد؛ به گونه‌ای که ترسیم چهره‌ها به صورت تمام رخ ابداً در کار نقاشان سبک قزوین دیده نمی‌شود و نیز هیچ انسانی از پشت سر تصویر نشده‌است. سوژه‌ها بیشتر از میان افراد عادی برگزیده شده و لباس‌های فاخر در نگارگری‌ها دیده نمی‌شود و جامه زنان و مردان چندان تفاوتی در نگاره‌ها ندارد. از آثار فاخر این مکتب می‌توان به معراج رسول (۹۶۵ ه‍.ق)، هفت اورنگ جامی و شاهنامه قوام ابن محمد شیرازی اشاره کرد؛ و نیز از جمله مشاهیر نگارگری در قزوین باید، استاد محمد قزوینی، صادق بیگ افشار، مولانا میرمصور، مولانا شیخ محمد، کاوس نقاش، عبدالحمید نقاش و رضا طالقانی ملقب به ضیع همایون را نام برد. فرهنگسراها و کتابخانه‌ها قزوین دارای فرهنگسرا و خانه‌های فرهنگی زیادی است که از جمله شاخص‌ترین آن‌ها می‌توان به فرهنگسرای شهید رجایی (تأسیس ۱۳۷۹)، فرهنگسرای بانو زهرا، خانه فرهنگ میرداماد، خانه فرهنگ محمدیه، خانه فرهنگ نواب صفوی و خانه فرهنگ پردیس اشاره کرد. کتابخانه امام خمینی قزوین: این کتابخانه دارای ۱۸٫۰۰۰ جلد نسک است و در شهریور ماه سال ۱۳۷۸ ساخته شد. همچنین این نسکخانه دارای سالن انتظار و سالن اجتماعات و بخشی با نام تازه‌های کتاب است که در آن جدیدترین کتاب‌های چاپ شده به مدت دو هفته در معرض دید علاقه‌مندان قرار می‌گیرد. کتابخانه عارف قزوینی: این کتابخانه در سال ۱۳۵۶ تأسیس شد و بیش از ۲۱٫۰۰۰ هزار جلد کتاب در موضوعات و عناوین مختلف داراست و علاوه بر کتابخانه دارای سالن اجتماعات و نگارخانه‌ای به همین نام نیز هست. کتابخانه علامه رفیعی: کهن‌ترین کتابخانه قزوین که در سال ۱۳۴۲ بنا شده و به نام کتابخانه مادر و مرجع دیگر کتابخانه‌های شهر شامل ۴۲٫۰۰۰ جلد کتاب است. سینماها شهر قزوین به علت داشتن سینمای تابستانه در گراند هتل و نیز داشتن مهمانخانه سلطنتی از اولین شهرهای ایران است که فیلم در آن اکران شده‌است. بر اساس گفته تاریخ شناسان نخستین بار در سال ۱۳۰۷ در قزوین فیلم به نمایش درآمده‌است بعد از آن هم به سال ۱۳۰۸ مقابل مهمانخانه بزرگ قزوین. در این سال همچنین در مهمانخانه هتل پارس (معروف سینما مایاک) فیلم به روی پرده می‌رفت. در مدرسه ارامنه نیز گاهی فیلم نشان داده می‌شد که این محل را سینما پاته ذکر کرده‌اند. در سال ۱۳۱۰ اولین سالن سینما در قزوین در کنار گراند هتل بنام سینما تابستانه ایران ساخته شده‌است. اقتصاد و صنعت سابقه فعالیت اولین واحدهای صنعتی در قزوین به عصر صفوی بازمی‌گردد؛ در دوره معاصر نیز با ساخته شدن اولین شهر صنعتی کشور (البرز) در سال ۱۳۴۶، قزوین جایگاه ویژه‌ای در بخش صنعتی کشور پیدا کرد. در حال حاضر استان قزوین با دارا بودن ۸ شهرک صنعتی به نام‌های البرز، لیا، کاسپین، آبیک، حیدریه، آراسنج، خرمدشت، حکیمیه، و دو شهرک در حال احداث به نام‌های قزوین۲ و شال و نیز ۳ ناحیه صنعتی به نام‌های نیکوییه، الموت و بویین زهرا، ضمن فعالیت بیش از ۸۰۰ شرکت صنعتی، این استان از قطب‌های اقتصادی کشور محسوب می‌شود. استان قزوین از نظر توسعه یافتگی صنعتی رتبه دوم را در سطح کشور دارد، همچنین بر اساس داده‌های مرکز آمار از نظر تعداد واحدهای صنعتی فعال در جایگاه چهارم کشور قرار گرفته‌است. از جمله شاخص‌ترین واحدهای صنعتی در سطح قزوین می‌توان به تولی پرس، مهرام، سپهر الکتریک، کاچیران، لوازم خانگی پارس، شیشه لیا، آبگینه، آپاداناسرام، سرامیک البرز، کاشی پارس، واحدهای صنعتی هفت الماس، فولاد البرز، فولاد قزوین، فولاد تاکستان و شیشه قزوین اشاره کرد. بورس بورس منطقه‌ای استان قزوین از سال ۱۳۸۴ فعالیت خود را آغاز کرده و هم‌اکنون دارای ۱۶ کارگزاری فعال می‌باشد. آموزش استان قزوین با دارا بودن ۷۷٫۶۷٪ سواد در بین ۳۰ استان کشور از نظر سطح سواد در رتبه هفتم قرار دارد؛ و در این استان شهر قزوین با داشتن بیشترین جمعیت، بیشترین میزان با سوادی را در خود جای داده‌است. آموزش و پرورش استان قزوین دارای ۲٫۲۰۹ مدرسه، در سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه می‌باشد. شهر قزوین خود دارای دو منطقه آموزش و پرورش است. اولین مدرسه به سبک نوین در قزوین، مدرسه امید می‌باشد که در سال ۱۲۸۳ در شرق بنای عالی قاپو ساخته شد. آموزش عالی در حال حاضر جمعیت دانشجو در استان قزوین بیش از ۱۵۰هزار نفر است که بیشتر این دانشجویان در شهر قزوین و حومه آن مشغول به تحصیل می‌باشند. قزوین دارای چندین دانشگاه و تعداد زیادی مؤسسه آموزش عالی و غیرانتفاعی می‌باشد. از جمله مهم‌ترین مراکز آموزش عالی این شهر، دانشگاه بین‌المللی امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، دانشگاه پیام نور مرکز قزوین، دانشگاه آزاد قزوین، دانشکده فنی شهید بابایی، مرکز تربیت معلم شهید رجایی، دانشگاه غیرانتفاعی رجاء، مؤسسه آموزش عالی دهخدا و غزالی و … می‌باشند. همچنین دانشگاه آزاد قزوین و دانشگاه بین‌المللی امام خمینی، از مراکز مهم آموزش عالی در کشور می‌باشند، که دارای امکانات بسیاری می‌باشند و دستاوردهای بسیاری را در سطح ملی و بین‌المللی کسب کرده‌اند. آموزش دینی ترابری راه‌های ارتباطی شهر قزوین همواره در توسعه معابر پیشگام بوده‌است، به‌طوری‌که اولین خیابان ایران به نام خیابان سپه در زمان شاه طهماسب صفوی در مقابل دارالسلطنه و بنای عالی قاپو احداث گردید که تا مسجد جامع امتداد داشت. در دوره ناصری، سعدالسلطنه حاکم وقت، خیابان سپه را تا خیابان تهران قدیم امتداد داد و با رسیدن خط راه‌آهن به شهر بخشی از بنای کاروانسرای سعدالسلطنه را تخریب شد و این خیابان را تا ایستگاه راه‌آهن در جنوب شهر امتداد یافت. پل‌ها و تقاطع‌ها به منظور روانسازی ترافیک سنگین مرکز شهر و بهبود عبور و مرور شهری و پاسخگویی به نیاز مردم ۴۶ تقاطع غیر هم سطح برای شهر پیش‌بینی شده که به تدریج آماده بهره‌برداری می‌شوند. تاکنون ۱۲ پل و تقاطع غیر هم سطح در قزوین اجرایی شده‌است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به تقاطع غیر هم سطح شهید رجایی، پل کابلی امام علی (ع)، تقاطع غیر هم سطح نصر و سرداران اشاره کرد. راه‌آهن اولین خط راه‌آهن در ۱۸ اسفندماه ۱۳۱۸ به قزوین رسید و در ۲۷ همان ماه مورد بهره‌برداری قرار گرفت. فرودگاه قزوین شهر قزوین دارای یک فرودگاه مخصوص هواپیماهای سبک و خدمات ویژه مانند تفریح و آموزش می‌باشد. شهرداری قزوین در راستای توسعه خطوط حمل و نقل این شهر، فرودگاه قزوین را خریداری کرده‌ است؛ و در صدد است تا در راستای توسعه گردشگری این شهر، فرودگاه فوق را توسعه داده و به فرودگاه مسافربری تبدیل نماید. در حال حاضر پرواز هواپیماهای کوچک مسافربری (مانند: فوکر ۱۰۰) در این فرودگاه امکان‌پذیر می‌باشد. ترمینال اولین ترمینال مسافربری قزوین در سال ۱۳۲۰ خورشیدی با نام سرای غیاث نظام تأسیس شد که بعدها به گاراژ «تهران‌سیر» معروف گردید. این گاراژ قدیمی‌ترین گاراژ شهر بوده‌ است. پس از آن ۴ دفتر مسافربری به نام‌های دفتر ایران‌غرب، قزوین‌تور، تهران‌سیر و دفتر طهماسبی در قزوین تأسیس شد که وظیفه جابجایی مسافران را بر عهده داشتند. بعد از انقلاب دو دفتر طهماسبی و تهران سیر به ترمینال شهرداری واقع در میدان ولی‌عصر منتقل شدند و در مهرماه ۱۳۷۸ سازمان پایانه‌های مسافربری شهرداری قزوین تأسیس گردید. در حال حاضر شهر قزوین دارای دو ترمینال مسافربری در محورهای شرق و غرب می‌باشد. ترمینال آزادگان با مساحت ۲۷٫۹۶۶ مترمربع در محور شرق قرار دارد و ترمینال غرب قزوین به مساحت ۸٫۳۲۸ مترمربع در محور غرب فعالیت می‌کند. اتوبوس‌رانی سازمان اتوبوس‌رانی قزوین دارای سه بخش کلی سیستم اداری، توقف‌گاه و تعمیرگاه واقع در چهارراه ولی‌عصر و توقف‌گاه شهیدرجایی است و روزانه ۱۶۵ هزار نفر توسط اتوبوس‌ها و ۱۳۰٫۰۰۰ نفر توسط مینی‌بوس‌های این سازمان در سطح شهر قزوین و حومه جابجا می‌شوند. همچنین در حال حاضر ۲۰ خط اتوبوس تحت پوشش سازمان اتوبوسرانی قزوین مشغول ارائه خدمات هستند که از این تعداد، ۱۵ خط درون‌شهری و ۵ خط نیز از مبدأ شهر قزوین به شهرهای محمدیه، صنعتی و الوند، اقبالیه، محمودآباد، چوبیندر رفت‌وآمد می‌کنند. سازمان اتوبوس‌رانی قزوین در بحث بهره‌وری و فنی، استفاده بهینه و کامل از اتوبوس‌ها و امکانات، برنامه‌ریزی و ارائه خدمات مطلوب به شهروندان در سال ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ خورشیدی مقام اول را در کشور کسب کرد. تاکسی‌رانی سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسی‌رانی قزوین در شهریور ماه سال ۱۳۷۶ تشکیل شد. وظیفه این سازمان ساماندهی و کنترل تاکسی‌های شهر است. در حال حاضر بیش از ۶۰۰۰ تاکسی به مردم شهر قزوین خدمات ارائه می‌دهند. دوچرخه مردم قزوین از دیرباز دوچرخه را به عنوان وسیله حمل و نقل استفاده می‌کردند، به‌طوری‌که اولین گواهینامه دوچرخه سواری در سال ۱۳۴۳ در این شهر صادر شد. هم چنین بر اساس پژوهش‌های انجام شده توسط وزارت کشور شهر قزوین به لحاظ شبکه معابر و شیب طولی خیابان‌ها برای دوچرخه سواری مناسب است. به همین دلیل شهرداری قزوین در حال ساخت دستگاه مکانیزه کرایه دوچرخه در سطح شهر می‌باشد. تاکنون شهرداری بیش از ۵۰کیلومتر مسیر مخصوص دوچرخه سواری در سطح شهر ایجاد کرده‌است. مترو مترو قزوین به تهران در امتداد مترو تهران به کرج و هشتگرد قرار دارد. طول کل این خط از هشتگرد تا قزوین حدود ۷۰ کیلومتر بوده و در شهرهای نظر آباد، آبیک، شهرک صنعتی کاسپین، محمدیه و قزوین ایستگاه خواهد داشت. محل عبور مترو ضلع شمالی آزادراه خواهد بود. زیر سازی‌های پیش‌بینی شده برای این پروژه سرعت ۲۰۰ کیلومتر بوده ولی به علت ضریب اطمینان قطارها با سرعت ۱۴۰ کیلومتر بر ساعت حرکت خواهند کرد. اعتبار کل پروژه ۵۰۰ میلیارد تومان است و یک شرکت چینی مسئول احداث آن می‌باشد. تاکنون ۲۰ میلیارد تومان به مطالعه و برنامه‌ریزی این خط از مترو هزینه شده و عملیات اجرایی آن از سال ۱۳۹۲ آغاز می‌شود. مدت انجام پروژه ۵ سال بوده و پیش‌بینی می‌شود در سال ۹۶ به بهره‌برداری برسد. تراموا ایجاد خط تراموا جهت کنترل ترافیک در محدودهٔ خیابان امام خمینی به عنوان هستهٔ مرکزی و تجاری شهر قزوین از برنامه‌های حوزه ترافیک شهرداری است. اتوبوس تندرو به منظور رفاه حال شهروندان و افزایش استفاده از اتوبوس در حمل ونقل عمومی برای آینده شهر سه خط BRT پیش‌بینی شده‌ است که یک خط BRT از سبزه میدان به سمت شمال شهر تا اسماعیل‌آباد، یک خط دیگر از جنوب شرقی از مقابل ترمینال مرکزی آغاز شده و تا مینودر و کوثر است و خط BRT دیگر نیز از قسمت جنوب غربی و از میدان دفاع مقدس، خیابان شهید بابایی و متصل به دانشگاه آزاد می‌شود. رسانه‌ها صدا اولین فعالیت رادیویی در قزوین به سال‌های ۴۸–۱۳۴۷ بازمی‌گردد. این رادیو با نام (پیکار با بی‌سوادی) توسط ارتش یا اداره اطلاعات وقت، نصب و راه‌اندازی شد که روزانه ۲ ساعت برنامه پخش می‌کرد و گلچینی بود از صحبت‌های شخصیت‌های اهل مطالعه و متدین شهر قزوین. بعد از ۲ سال فعالیت‌های آن به دلایل نامعلومی تعطیل شد و تا سال ۱۳۷۶ که رادیو محلی قزوین راه‌اندازی شد، این رادیو از برنامه‌های جعبه جادویی زنجان و تهران استفاده می‌کرد. به دنبال تصویب لایحه استان شدن قزوین از سوی مجلس شورای اسلامی (سال ۱۳۷۵)، در شهریور ۱۳۷۶ اداره کل صدا و سیمای مرکز قزوین فعالیت اداری خود را آغاز کرد و طی یک برنامه زمان‌بندی‌شده در ۱۳ آذر ۷۶، رادیو شهری قزوین روی موج FM ردیف ۵/۱۰۳ مگاهرتز با تولید و پخش روزانه حدود ۳ ساعت برنامه فعالیت رادیویی خود را آغاز کرد. در ۲۸ آذر ۸۱ شبکه استانی صدا با پخش روزانه ۱۲ ساعت برنامه از اذان صبح تا ساعت ۱۹، آغاز به کار کرد. سیما اولین فعالیت سیما در قزوین مربوط به راه‌اندازی فرستنده تلویزیونی مرادتپه در نوروز ۱۳۵۶ است. این فرستنده برنامه‌های شبکه یک و ۲ سیما را برای شهرهای قزوین، تاکستان، آبیک و بوئین‌زهرا تحت پوشش قرار می‌داد. در ادامه این فعالیت‌ها در سال ۱۳۶۰ با شروع به کار دفتر خبری قزوین، فصل جدیدی در انعکاس اخبار و وقایع شهر قزوین و مناطق اطراف آغاز شد. این دفتر انعکاس اخبار و وقایع شهرهای کرج، قزوین و تاکستان را به عهده داشت تا اینکه کرج از محدوده فعالیت خبری قزوین جدا شد. در سال ۱۳۷۵ لایحه تأسیس استان قزوین در مجلس شورای اسلامی تصویب شد و در شهریور ۱۳۷۶ با صدور حکمی از سوی آقای لاریجانی، آقای محمدحسین پیله‌وری به عنوان اولین مدیرکل صدا و سیمای مرکز قزوین فعالیت خود را آغاز کرد. در ۲۶ فروردین ۱۳۷۸ استودیوی دومنظوره پخش سیما و تولید صدا، فرستنده پرقدرت تلویزیونی شهید بابایی (مرادتپه) و ساختمان اداری و مالی مرکز به مرحله بهره‌برداری رسیدند و روزانه به مدت ۱۵ دقیقه خبر سیمای استان پخش شد. در ۲۸ آذر ۱۳۸۱ شبکه محلی سیما که در روزهای جمعه از ساعت ۸ تا ۱۴ برنامه داشت، آغاز به کار کرد و مورد بهره‌برداری قرار گرفت. همچنین هم‌زمان با سفر رهبر معظم انقلاب به استان قزوین در ۲۵/۹/۸۲ هزینه راه‌اندازی شبکه استانی سیمای مرکز قزوین در طرح‌ها و پروژه‌های مصوب سفر قرار گرفت و از ۱۰/۲/۸۳ عملیات اجرایی آن شروع شد و در ۱۳/۱۲/۸۴ هم‌زمان با ولادت محمدباقر شبکه استانی سیمای مرکز قزوین آغاز به کار کرد. نشریه‌ها روزنامه ولایت قزوین هفته‌نامه مینودر روزنامه صبح وطن هفته‌نامه دریچه گفت و گو هفته‌نامه تابان هفته‌نامه حدیث قزوین هفته‌نامه آوای تات هفته‌نامه مادران و دختران هفته‌نامه پیام شهر هفته‌نامه افق آینده خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری تحلیلی فعال در قزوین خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه قزوین www.qazvin.isna.ir قزوین امروز http://www.qazvin.info/ صبح قزوین http://sobheqazvin.ir/ پایگاه خبری تحلیلی قزوین خبر http://www.qazvinkhabar.com/ خبرگزاری صدا و سیما http://qazvin.iribnews.ir/ صدای قزوین http://sedayeqazvin.ir/ شهرداری قزوین http://www.qazvin.ir گردشگری جاذبه‌های تاریخی مجموعه باغ صفوی مجموعه دولتخانه صفوی در مرکز شهر قزوین با مساحتی بالغ بر ۶ هکتار واقع شده‌است، دولتخانه صفوی یا باغ فرهنگی قزوین از ساختمان عالی‌قاپو در شمال خیابان سپه آغاز شده و در انتها به محوطه عمارت چهلستون اتصال می‌یابد و در طول مسیر خود با گذشتن از چندین حیاط و محوطه باز، امکان بازدید از آثار و بقایای به‌جا مانده از دوره‌های مختلف (صفوی، افشاریه، زندیه و قاجاریه) همانند سردر عالی‌قاپو، باغ حیاط عالی‌قاپو، عمارت شهربانی، شترخان، گراند هتل قزوین، سینما گراندهتل، پیغمبریه، کاخ چهل‌ستون قزوین و موزه قزوین را فراهم می‌کند. هم‌اکنون این مجموعه در حال بازسازی بر اساس شواهد تاریخی و باغستان‌های سنتی قزوین است. نقشه باغستان زمان شاه تهماسب (معروف به باغ سعادت) از روی ابیات شاعر برجسته همان عصر عبدی بیگ شیرازی تبیین شده‌است. عمارت‌ها قزوین به علت پایتختی در دوره صفویه و نیز حضور شاهزادگان و امیران در دوره‌های مختلف تاریخی دارای عمارت‌ها و کاخ‌های متعددی است. معروف‌ترین عمارت موجود در قزوین کاخ چهلستون می‌باشد که تنها کاخ بر جای مانده از کاخ‌های موجود زمان صفوی می‌باشد؛ این کاخ در اصل اروشی خانه و محل پذیرایی از میهمانان پادشاه بوده‌است. از دیگر عمارت‌های موجود در قزوین باید به عمارت شهرداری اولین ساختمان شهرداری ایران به سال ۱۳۰۶ اشاره کرد که توسط روس‌ها ساخته شده‌است. عمارت باغ سپهدار، موزه کشاورزی کنونی، عمارت سردار مفخم یا خانه فرهنگ امیر کبیر، عمارت شهربانی و میمون‌قلعه که از کاخ‌های سلطنتی آل بویه است را می‌توان از شاخص‌ترین کاخ‌ها و عمارات موجود در قزوین دانست. خانه‌های تاریخی خانه بهروزی خانه عارف قزوینی خانه یزدی‌ها خانه جلیل آرازی خانه دائی خانه دربندی خانه رئوفی خانه زنجانچی خانه ساروخانی خانه قائمی خانه موینی خانه محصص خانه سعدالسلطان خانه تاریخی زعیم خانه و حسینیه امینی‌ها خانه سید حسین بهشتی خانه سید محمود بهشتی دروازه‌های شهر شهر قزوین در گذشته هشت دروازه داشت که به نام‌های دروازه رشت، دروازه باغ‌شاه، دروازه درب کوشک، دروازه تبریز، دروازه تهران قدیم، دروازه شیخ‌آباد، دروازه امام‌زاده حسین و دروازه خندقبار معروف بودند. امروزه از آن میان، تنها دو دروازه درب کوشک و تهران باقی‌مانده‌اند. گرمابه‌ها گرمابه‌های بسیاری در قزوین موجود است که از میان آن‌ها می‌توان حمام رضوی ،حمام قجر ،حمام دودر ،حمام سیدیان ،حمام میرزا کریم، حمام حاجی محمد رحیم صفا، حمام بلور ،حمام راه ری ،حمام داروغه ،حمام آخوند قزوین ،حمام پیر حصار، حمام بایندر کوچه ،حمام قوشه، حمام سعدیه، حمام حاج بیگلر و … را نام برد که همگی آن‌ها با معماری و تزیینات متفاوت و ارزشمند از نقاط دیدنی شهر قزوین محسوب می‌شوند. آب انبارها قزوین را باید به یک اعتبار، شهر آب انبارها بدانیم. ساخت و وقف بیش از یکصد بنای ویژه و پر هزینه برای انباشت و ذخیره آب در شهری که از دیر باز به کم‌آبی شهره بوده – افزون بر هزاران واحد آب انبار خانگی – نشان از همت بلند مردم نیکو کار قزوین دارد. زمان آبگیری آن‌ها – که معمولاً در چله زمستان صورت می‌گرفت – علاوه بر رعایت بهداشت در حد ممکن، بهره برداران را از مصرف یخ در تابستان بی‌نیاز می‌کرد. آب انبارهای بسیاری در قزوین موجود است که از میان آن‌ها می‌توان به آب انبار حکیم، آب انبار زنانه بازار، آب انبار سردار کوچک، آب انبار سردار بزرگ، آب انبار حاج کاظم ،آب انبار مسجد جامع (خیابان)، آب انبار ملاوردی خان، آب انبار آقا، آب انبار حکیم، آب انبار شیشه‌گر، آب انبار پنجه علی، آب انبار حاج کریم، آب انبار حاجی بابا، آب انبار زرگره کوچه و … اشاره کرد. بازارها و کاروان سراها کاروان‌سرای سعدالسلطنه با مساحت ۲۶ هزار متر مربع از کامل‌ترین و وسیع‌ترین سراهای سنتی ایران محسوب می‌شود. این بنای تاریخی در مجموعه بازار تاریخی قزوین قرار گرفته‌ است و در دوره ناصر الدین شاه قاجار و به دستور باقر خان سعدالسلطنه (سعدیه) بنا شده‌ است. در کتیبه این بنا ذکر شده "خدایگان کرم سعدالسلطنه عادل، بنا نهاد به قزوین سرای سعدیه ". این کاروان سرا به صورت چهار ضلعی ساخته شده و چهار ایوان در چهار ضلع حیاط دار آن که طاق نمای ایوان‌ها دارای آجرکاری و سقف داخلی ایوان‌ها دارای تزیین و مقرنس کاری است. این کاروان سرا یادآور رونق نسبی تجارت بخش خصوصی ایران در عهد قاجاریه با اروپا از طریق روسیه می‌باشد؛ و با توجه به وسعت این کاروانسرا یکی از مهم‌ترین مراکز تجاری در زمان قاجار و محل تبادل کالاهای تجار در داخل کشور بوده‌است. ورودی اصلی کاروانسرای سعدالسلطنه در خیابان امام خمینی قزوین دارای هشتی زیبایی در ورودی بنا بوده، که خیابان را به حیاط اصلی مجموعه متصل می‌کند. این مجموعه ارزشمند در ردیف ۳۸ بناهای منتخب میراث فرهنگی کشور جای گرفته‌است. مهم‌ترین و با ارزش‌ترین بخش‌های این کاروانسرا عبارتند از: سرای نگارالسلطنه، سرای سعدیه، چهارسوق بزرگ و کوچک، حیاط قهرمانی، راسته وزیر، سرای بهشتی و شتر خان. متن اصلی مقاله از هفته‌نامه هتلداری و صنایع وابسته اخذ شده‌ است. کاروانسرای محمدآباد بازار قزوین مدرسه‌ها مسجد و مدرسه صالحیه مسجد شیخ الاسلام مدرسه التفاتیه مدرسه امید آرامگاه‌ها آرامگاه حمدالله مستوفی آرامگاه شهید ثالث برج باراجین مقبره سلطان ویس مقبره عباس بابایی کلیساها کلیسای کانتور کلیسای رفیع جاذبه‌های طبیعی قله مردمی ایوان سنگی نیاق منطقه باراجین آبشار ورچر آبگرم یله گنبد قله شجاع الدین قله سلطان ویس باغستان‌های سنتی قزوین کهنه باغستان جاذبه‌های مذهبی قزوین محل دفن امام‌زادگان بسیاری است، که امروز زیارتگاه شیعیان است. گفته شده امامزاده شاهزاده حسین فرزند دو ساله امام رضا بود که در سفر ایشان از مرو هنگام عبور از قزوین، در این شهر درگذشت و در همان‌جا به خاک سپرده شد. در زمان صفوی زینب بیگم دختر شاه تهماسب صفوی بنای باشکوهی برای شاهزاده حسین ساخت که تا امروز پا بر جا است. سلسله صفوی علاوه بر ساخت بنا بر مزار قدیمی شاهزاده حسین، مزار آمنه خاتون، حلیمه خاتون و نیز بقعه پیغمبریه معروف به چهار انبیاء، مزار چهار تن از پیامبران به نام‌های سلام، سلوم، سلوهی و القیا را ساخت که امروز نیز زیارتگاه مردم است. از دیگر امام زاده‌های قزوین می‌توان به امامزاده اباذر، امامزاده اسماعیل، امامزاده علی قزوین، امامزاده سلطان سید محمد و امامزاده باراچین اشاره کرد. مسجدهای تاریخی قزوین مسجد جامع قزوین که بر روی بقایای آتشکده بنا شده‌ است یکی از زیباترین مساجد موجود با طاق هارونی، ایوان سلجوقی و معماری صفوی. مسجد النبی، مسجد حیدریه، مسجد پنجه علی، سنجیده مسجد، مسجد سوخته چنار (که آرامگاه داود بن سلیمان غازی از یاران علی بن موسی الرضا را در خود جای داده‌است)، مسجد آقامیرعبدالصمد، مسجد آقا معصوم، مسجد شهید (که محراب شبستان زیرین آن محل ضربت خوردن شهید ثالث است)، مسجد خواجه شهدا، مسجد سبز، مسجد محمدیه، مسجدلله (لعل)، مسجد راه چمن، مسجد احمدیه، مسجد مقبره. موزه‌ها و نگارخانه‌ها قزوین با توجه به تاریخی بودن و پایتخت بودن قزوین در زمان صفویه دارای موزه‌ها و نگارخانه‌های متعددی می‌باشد که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: هتل‌ها و مراکز اقامتی بیشتر هتل‌ها و مراکز اقامتی در قزوین در خیابان امام خمینی و نزدیک ان قرار دارد. هتل مرمر (ابتدای ورودی شهر (شرق) هتل سنتی بهروزی هتل البرز (نزدیک مرکز شهر) هتل ایران (مرکز شهر) هتل طالقانی (خاکسار) هتل ورزش (استفاده بخش خصوصی و ورزشی) هتل میرعماد (با فاصله‌ای ده دقیقه‌ای با مرکز شهر) هتل ایرانیان (خارج شهر) هتل سفیر نزدیک بازار هتل راژیا هنل مینو تقاطع ولی عصر مسافر خانه باقری مسافر خانه مرکزی مسافر خانه بوعلی مسافر خانه گلشن مسافر خانه نسیم شمال ورزش مراکز ورزشی اولین مجموعه ورزشی قزوین مجموعه ورزشی معلم نام دارد و بزرگترین مجموعه ورزشی قزوین ورزشگاه سردار آزادگان قزوین نام دارد که در زمینی به وسعت ۷۰ هکتار ساخته شده و قرار است در مرحله دوم، یک سالن ورزشی به ظرفیت هزار نفر، یک سالن سرپوشیده و پیست دو و میدانی هم به آن اضافه شود. همچنین ساخت استخر، سالن چند منظوره، زمین‌های تنیس، زمین سوارکاری، زمین اسکیت و دریاچه قایقرانی در مراحل بعدی ساخت این مجموعه ورزشی پیش‌بینی شده‌ است. رخدادهای بین‌المللی یازدهمین اجلاس جهانی شهرداران جاده ابریشم: یازدهمین اجلاس جهانی شهرداران جاده ابریشم به میزبانی شهر قزوین با حضور بیش از ۷۰ شهردار و میهمان خارجی، سفرا و نمایندگان ۲۸ کشور خارجی در روزهای سیزدهم و چهاردهم شهریور ماه سال ۱۳۹۵ در مجموعه فرهنگی تاریخی سعدالسلطنه و شبستان مسجدالنبی (ص) شهر قزوین برگزار شد. نخستین روز یازدهمین اجلاس جهانی شهرداران جاده ابریشم با قرائت پیام بان‌کی‌مون دبیرکل سازمان ملل متحد و با راهبرد بزرگ کیفیت زندگی با سه رویکرد اقتصادی، فرهنگی و گردشگری آغاز شد. از دستاوردهای برگزاری یازدهمین اجلاس جهانی شهرداران جاده ابریشم برای شهر قزوین، امضاء ۲۲ تفاهم نامه همکاری با شهرداران جاده ابریشم بود. یازدهمین اجلاس جهانی شهرداران جاده ابریشم با قرائت بیانیه‌ای از سوی یون هونگ کواک رئیس سازمان شهروندان جهانی wco و قرائت قطع نامه‌ای در ۱۱ بند که به تصویب حاضرین رسید در روز چهاردهم شهریور ماه سال ۱۳۹۵ به کار خود پایان داد. شهر قزوین در این آزمون بلند جهانی توانست سهم خود را در میان شهرهای جاده ابریشم به خوبی معرفی و شناسایی کند. مجمع جهانی شهرهای جاده ابریشم (WASRC): در جریان تحقق و اجرای بیانیه یازدهمین اجلاس شهرداران جاده ابریشم که یکی از مهم‌ترین بندهای آن، تأسیس مجمع جهانی شهرهای جاده ابریشم بود که به پیشنهاد خوان کلاس، قائم مقام دبیرکل سازمان ملل متحد و مدیر اجرایی برنامه اسکان بشر (UN HABITAT) از این گردهمایی می‌توان به عنوان پتانسیلی برای تأسیس یک انجمن و اتحادیه ویژه میان شهرهای جاده ابریشم استفاده کرد. مجمع جهانی شهرهای جاده ابریشم در مهرماه سال ۱۳۹۵ به ریاست مسعود نصرتی، شهردار قزوین و دبیری سید صفا الدین هاشمیان به مرکزیت این شهر با هدف تعامل سازنده و همکاری متقابل با سازمان ملل متحد در راستای تحقق اهداف توسعه پایدار تأسیس و آغاز به کار نمود. مقر اصلی دبیرخانه مجمع جهانی شهرهای جاده ابریشم در مجموعه فرهنگی تاریخی سعدالسلطنه قزوین به عنوان آخرین مقصد جاده ابریشم قرار دارد. مجمع جهانی شهرهای اسلامی (WAIC): مجمع جهانی شهرهای اسلامی (WAIC)، به عنوان یک سازمان جهانی که بر چارچوب مفهومی «قلمرو تمدنی اسلامی» استوار است، به استناد بیانیه نخستین اجلاس جهانی شهرهای اسلامی در شهریور ماه سال ۱۳۹۲ با مشارکت مؤثر برنامه اسکان بشر ملل متحد به میزبانی شهر تاریخی- فرهنگی قزوین ایجاد گردیده و در تلاش است تا نسبت توسعه را با هویت شهرهای اسلامی مشخص کند و به راهکارهای عملی و کاربردی در این خصوص دست یابد. شهرهای خواهرخوانده قزوین با ۱۲ شهر، خواهرخوانده است: شاه عالم، سلانگور، مالزی: از ۲۹ اکتبر ۲۰۱۱ بیشکک، قرقیزستان چاباق‌سر، چواشستان، روسیه غازی عینتاب، ترکیه دنیزلی، ترکیه از ۱۹۷۸ بعلبک، لبنان: از ۵ سپتامبر ۲۰۱۵ ایروان، ارمنستان هایکو، چین: از ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴ سوون، گیونگی-دو، کره جنوبی:از ۲۹ فوریه ۲۰۱۶ اوسان، کره جنوبی: از ۲۶ ژانویه ۲۰۱۶ اوورا، آلن‌تخو، پرتغال: از ۲۷ ژانویه ۲۰۱۴ پروجا، ایتالیا: ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۶ نین بین ، ویتنام : 16 ژوئن 2022 جستارهای وابسته روز قزوین فهرست شهرهای دارای خواهرخوانده در ایران پانویس منابع فارسی تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی. دیوان عارف قزوینی، مهدی نورمحمدی سرگذشت دریای مازندران، دکتر ناصر تکمیل همایون. فرزانگان علم و سخن قزوین، رضا صمدیها. از بلدیه تا شهرداری قزوین، رضا صمدیها. نسیم قزوین، محمد علی حضرتی‌ها. سیمای استان قزوین، عباس حاجی آقا محمدی. مرآت البلدان، اعتماد السلطنه خبرگزار جمهوری اسلامی ایران شبکه جهانی جام‌جم-معرفی شهر قزوین پیوند به بیرون برای مطالعه بیش‌تر اخبار قزوین قزوین شهر، پورتال شهری قزوین قزوین امروز، پوشش اخبار و مقالات مرتبط با قزوین اخبار استان قزوین مراکز شهری استانداری قزوین شهرداری قزوین اداره کل هواشناسی استان قزوین اداره کل دامپزشکی استان قزوین شرکت شهرکهای صنعتی استان قزوین نقشه‌شهر نقشه گردشگری شهر قزوین نقشه آنلاین ترافیک شهری قزوین تصاویر شهر تصاویر سراسرنما از جاهای دیدنی قزوین قزوین پایتخت‌های پیشین ایران پایتخت‌های فرهنگی در ایران شهرستان قزوین شهرهای استان قزوین شهرهای راه ابریشم شهرهای مذهبی ایران مرکز استان‌های ایران شهرهای شهرستان قزوین مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در سده ۳ (میلادی) شهرهای ساسانیان واژگان بازگشتی
2926
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%86
همدان
هَمِدان، هَمَدان () یا به گویش محلی هِمِدان یکی از شهرهای ایران در منطقهٔ غربی و کوهستانی ایران و مرکز شهرستان و استان همدان است. این شهر در دامنهٔ کوه الوند و در بلندای ۱٬۷۴۱ متری از سطح دریا واقع شده‌است و از شهرهای سردسیر ایران به‌شمار می‌آید. همدان از قدیمی‌ترین شهرهای ایران و جهان است. در سال ۱۳۸۵ مجلس شورای اسلامی در مصوبه‌ای همدان را «پایتخت تاریخ و تمدن ایران» اعلام کرد. همدان اولین پایتخت نخستین شاهنشاهی ایران، مادها بوده‌است. با این حال قدیمی‌ترین آثار یافت‌شده از محوطهٔ باستانی هگمتانه و نیز کتیبه‌های گنج‌نامه مربوط به دوران هخامنشیان هستند. همچنین این شهر در روزگار هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان، آل بویه و سلجوقیان نیز یکی از پایتخت‌های کشور بوده‌است. همدان به دلیل داشتن مراکز تاریخی و دیدنی یکی از شهرهای فرهنگی و گردشگری کشور شناخته می‌شود و از نظر علمی نیز با وجود مراکز دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه صنعتی همدان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان، دانشگاه پیام نور همدان و مراکز دیگر، به عنوان یکی از قطب‌های دانشگاهی کشور شناخته شده‌است. آرامگاه بوعلی‌سینا نماد شهر همدان و همچنین یکی از نمادهای پیشینهٔ ایران در فرهنگ جهان و دانش و علم به‌شمار می‌رود. این شهر از لحاظ جمعیت سیزدهمین شهر پرجمعیت ایران به‌شمار می‌آید. در سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۴ خورشیدی مهندس آلمانی کارل فریش طرحی مدرن را برای همدان طراحی کرد که از نوع نقشه‌های شعاعی محسوب می‌شود. شهرداری همدان در میدان آرامگاه بوعلی قرار دارد. به این میدان ۶ خیابان اصلی شهر متصل هستند. امروزه به دلیل تراکم جمعیت و طراحی شعاعی، ترافیک درمرکز شهر بسیار زیاد است. نام نخستین باری که اسم این شهر برده شد، در حدود ۱۱۰۰ سال پیش از میلاد بود که نام همدان را اَمدانه ذکر شده‌است. این شهر تحت نام‌های دیگری از قبیل هگمتانه، هگمتان، اکباتان، اکباتانا، آمدانه، آنادانا نیز نوشته شده‌است. در کتیبه‌های آرامی نو آشوریی نام آن شهر آمدانه آمده، این اسم بایستی مشتق از کلمهٔ ماد باشد چنان‌که آشوریان قوم ماد را آمادای ذکر کرده‌اند. از این رو آمادانه به معنی محل مادها و جایی‌است که مادها زندگی می‌کردند. در دوران مادها به زبان پارسی باستان این شهر هگمتانه یا هگمتانه به معنی «جای تجمع» خوانده می‌شد. اکباتان نیز همان تلفظ هگمتانه به زبان یونانی است. نام هگمتانه به مرور زمان در دوران ساسانیان به اَهمتان، اَهمدان و سپس به همدان دگرگون شده‌است.همدان به گویش محلی هِمِدان خوانده می‌شود. تاریخچه همدان یکی از قدیمی‌ترین شهرهای ایران و از کهن‌ترین شهرهای جهان است. همدان در روزگار، ماد، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان، آل بویه و سلجوقیان یکی از پایتخت‌های کشور بوده‌است. پیش از اسلام همدان به عنوان یکی از کهن‌ترین شهرهای ایران، از پیشینه چند هزار ساله‌ای برخوردار است. پیش از آمدن اقوام آریایی، شهر همدان از زیستگاه‌های اصلی قوم کاسیان به‌شمار می‌آمده‌است. در کتیبه‌های آرامی نو آشوریی (هزارهٔ دوم قبل از میلاد) از آنجا به عنوان یکی از ایالات کارکاشی (قوم کاسیان) یاد گردیده و آمده‌است که تیگلات-پیلسر یکم، شاه آشور این شهر را در ۱۱۰۰ سال پیش از میلاد فتح کرده‌است. در مورد زمان و چگونگی احداث و نام بنیان‌گذار شهر همدان بین روایت‌های مورخان و جغرافیدانان یونانی و همچنین مابین مورخان اسلامی اختلاف‌نظر وجود دارد. به گفتهٔ هرودوت این شهر را نخستین شاه ماد دیاکو بنیان نهاده‌است. مهاجرت مادها در حدود اوایل هزارهٔ دوم پیش از میلاد رویدادهایی در آسیای مرکزی پدیدار می‌شود که موجب نقل و انتقال مردمان ایرانی‌تبار که در سرزمین پهناوری در این ناحیه ساکن بودند، می‌گردد. در این هنگام دو قبیلهٔ ایرانی مادی و پارسی که با یکدیگر تفاوت اندکی در گویش داشتند، بسوی سرزمین‌های جنوبی‌تر کوچ کردند. تیرهٔ مادی در نواحی جنوب شرقی دریاچه ارومیه بین همدان و تبریز امروزی جای گرفت و بعدها تا اصفهان نیز پیش رفت. در زمان مادها مهم‌ترین راه‌های کاروانرو در اکباتانا تلاقی می‌کردند و این شهر قلب ماد قدیم به‌شمار می‌رفت معمولاً معتقدند که هگمتانه به معنی محل تجمع یا بازار یا چیزی نظیر آن است البته احتمال دیگری نیز وجود دارد که جلسات عمومی اتحادیه قبایل در این نقطه برگزار می‌شده‌است. در یکی از جلسات عمومی اتحادیه قبایل، دیاکو به رهبری انتخاب شد. دیاکو هگمتانه را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد. مکان این شهر برای پایتخت شدن کاملاً مناسب بود، زیرا مشرف بر راهی بود که به بابل و آشور می‌رفت. بر اساس نوشته‌های هرودوت مورخ یونانی به دستور دیاکو نخستین پادشاه ماد در اکباتانا استحکامات عظیمی شامل ۷ دژ مشهور به قصر هفت‌حصار و کاخ‌های شاهی برپا شد. بیشتر پژوهندگان علوم تاریخ و باستان‌شناسی بر این باورند که تپه و بناهای امروزی هگمتانه، در دل شهر همدان، برجای‌ماندهٔ بقایای همین تأسیسات می‌باشند. از هخامنشیان و اشکانیان کوروش بزرگ در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، ایشتوویگو، آخرین پادشاه ماد را شکست داد و همدان را مقر تابستانی خود قرار داد. بدین ترتیب با تصرف همدان اولین حکومت آریاییان به دست شاخهٔ دیگر آریایی که پارس‌ها بودند، منقرض شد.با اینکه همدان اولین پایتخت نخستین شاهنشاهی ایران، مادها بوده‌است. با این حال قدیمی‌ترین آثار یافت‌شده از محوطهٔ باستانی هگمتانه و نیز کتیبه‌های گنج‌نامه مربوط به دوران هخامنشیان هستند. بعد از انقراض مادها همدان هر چند مرکزیت نخستین را از دست داد ولی به عنوان یکی از سه پایتخت هخامنشیان مورد توجهٔ خاص بود. وجود کتیبه‌های گنج‌نامه بقایای ستون‌های سنگی کاخ‌های هخامنشی، جام‌ها و الواح زرین و سیمین به دست آمده از همدان، حاکی اهمیت این منطقه در دورهٔ هخامنشی‌است. از نظر تاریخی مشخص است که اسکندر مقدونی دو بار از همدان دیدار کرده‌است، نخست در تعقیب داریوش سوم در ۳۳۰ سال پیش از میلاد و برای دومین بار در ۳۲۴ سال پیش از میلاد در راه بازگشت از هند. اسکندر پس از ورود به همدان جشنی به مناسبت پیروزی‌های خود برپا کرد. پلوتارک می‌نویسد، در حین برگزاری این جشن، دوست دوران کودکی اسکندر هفستیون به‌طور ناگهانی درگذشت. پس از این واقعه اسکندر سرزمین‌های اطراف همدان را به باد غارت گرفت، باروهای شهرهای اطراف را ویران ساخت و مردم این سامان را به بهانهٔ پیشکش قربانی برای هفستیون، دوست محبوبش از دم تیغ گذراند. به عقیدهٔ برخی از محققان مکانی به نام مزار اسکندر که قبلاً نزدیک تپه هگمتانه قرار داشت، در اصل «مزار هفستیون» بوده‌است. در اواخر دوره سلوکی شهر همدان محل تلاقی و برخورد متعدد آنان با قوای اشکانیان بود تا اینکه مهرداد یکم در سال ۱۵۵ پیش از میلاد شهر را تصرف کرد. همدان پایتخت تابستانی شاهان اشکانی نیز بوده‌است. در دامنهٔ تپهٔ مصلی همدان، شیر سنگی بزرگی قرار دارد. ظاهراً در زمان اشکانیان این مجسمه با مجسمهٔ دیگری که نظیر و قرینهٔ آن بوده، در سمت یکی از دروازه‌های شهر نصب بوده‌است. بعدها عرب‌ها آن دروازه را باب‌الاسد خواندند. از دورهٔ اشکانی در همدان گورستان پارتی برجای‌است. همدان یکی از آخرین پایگاه‌های مقاومت اشکانیان در برابر حکومت تازه‌نفس ساسانی بود. از آرتاباز پسر اردوان پنجم آخرین شاه اشکانی، که پس از مرگ پدرش درنبرد با سپاهیان اردشیر بابکان رهبری مبارزات را به مدت ۳ سال تا ۲۳۰ میلادی علیه اردشیر بابکان ادامه داد، سکه‌ای یک درهمی در دست است که محل ضرب آن همدان به سال ۲۲۷ میلادی‌است. از ساسانیان تا حملهٔ اعراب اکباتان تا سال ۲۲۶ میلادی به پارتیان وفادار ماند، تا اینکه به همراه آتروپاتن تا به شمال به تسخیر اردشیر اول (۲۲۴–۲۴۱ م) درآمد. در اینجا مدارک متناقضی وجود دارد که آیا اکباتان به عنوان کاخ تابستانی به کار رفته‌است یا نه. بنابر گفتهٔ ابن فقیه، ساختمان‌هایی بین تیسفون، پایتخت ساسانیان، و کوه الوند (و نه فراتر از آن، حتی همدان) ساخته شد. شهر همدان در مدت کوتاهی بعد از جنگ نهاوند در ۲۳ ه‍.ق/۶۴۲ م به دست مسلمین افتاد و مرکز استان شد. در دوره ساسانی شهر همدان یکی از ضرابخانه‌های این حکومت بوده و سکه‌های متعددی از این دوره در این شهر کشف شده‌است. در کتابچه‌ای به نام شهرستان‌های ایرانشهر که در زمان قباد یکم حدود ۵۰۰ میلادی به زبان پهلوی نگاشته‌شده، بنای همدان به یزدگرد یکم نسبت داده‌شده و این نشاندهندهٔ عملیات عمرانی مهمی‌است که توسط او در همدان صورت گرفته‌است. شهریاران ساسانی به عادت هخامنشی تابستان را در هکمتانه (همدان) و زمستان را در تیسفون بودند. پس از اسلام در حمله اعراب، شهر همدان پس از سقوط نهاوند به دست مسلمانان افتاد و چندان اهمیت و اعتبار داشت که اعراب گشودن آن را پس از فتح نهاوند، بزرگ‌ترین پیروزی خود بر ساسانیان شمردند. از حکومت خلفای راشدین تا صفویه بنا بر گفتهٔ طبری همدان برای بار اول به سال ۶۴۲ میلادی (۲۱ هجری)، و در برخی از منابع دیگر، در سال ۶۴۰ میلادی (۱۹ هجری) و به فاصلهٔ کوتاهی پس از فتح نهاوند با صلح توسط سپاه اعراب گشوده شد. پس از تسلط اعراب بر همدان، نخست مردم همدان قبول جزیه نمودند و صلح کردند اما چون چندی گذشت، حاکم ایرانی شهر همدان که مورخان از وی به عنوان حیش و با لقب خسروشنوم یاد کرده‌اند، سر از اطاعت و انقیاد اعراب باز زد و دستور داد شهر را با حصاره‌ای مستحکم، قابل مقاومت در مقابل اعراب سازند. در سال ۶۴۴ میلادی (۲۳ هجری)، خلیفهٔ دوم عمر بن خطاب جمعی از سپاهیان را مأمور مقابله با شورش همدان نمود. خسروشنوم نیز از آذربایجان جمعی را به مدد خواست و صفی محکم بیاراست. در ده معروف به راجرود جنگی خونین به مدت سه شبانه روز بین طرفین ادامه داشت تا اینکه خود خسروشنوم به قتل رسید و ایرانیان بدون سردار روی به فرار نهادند و همدان برای بار دوم، شش ماه پس از به خلافت رسیدن خلیفهٔ سوم، عثمان به دست اعراب افتاد. در دوران خلافت عثمان نیز مردم همدان دست به شورش و اغتشاش زدند و عثمان مغیره بن شعبه را مأمور دفع شورش قرار داد. بعد از فتح همدان به دست مسلمانان به‌تدریج بعضی از طوایف عرب در این شهر ساکن شدند و از آن میان بنوسلمه حکومت شهر را به دست گرفت. از اواسط قرن سوم حکومت شهر به دست سادات علوی افتاد. آنان به عنوان علویان در همدان حکمرانی کردند. بنای ارزشمند گنبد علویان یادگار این دوره‌است. در سال ۹۳۱ میلادی (۳۱۹ هجری) همدان مورد حملهٔ مردآویج، بنیان‌گذار سلسلهٔ آل زیار قرار گرفت. مردآویج به خاطر آنکه مردم همدان خواهرزادهٔ وی بنام ابوالکرادیس را همراه با عده‌ای از سپاه دیلم به قتل رسانده بودند، این شهر را عرصهٔ غارت و قتل‌عامی عظیم کرد. مردآویج شیر سنگی را از دروازه‌های شهر به خاک افکند، در نتیجه یکی از این دو مجسمهٔ تاریخی بی‌نظیر به کلی خرد شد و دیگری هنوز هم باقی‌است. در قرن دهم و یازدهم میلادی (از نیمهٔ دوم چهارم هجری تا سال ۴۱۴ هجری قمری) همدان یکی از پایتخت‌های ایران محسوب می‌شد، زیرا در این دوره شاخه‌ای از خاندان آل بویه در این شهر حکومت می‌کردند. پایتخت آل بویه در ابتدا اصفهان بود ولی پس از انشعابی که در این خاندان روی داد و سلطنت ایران و عراق عرب بین افراد آن خاندان تقسیم شد و ری و همدان و بغداد نیز عنوان پایتختی یافتند. ابن سینا دانشمند مشهور ایرانی مدتی در این شهر وزارت شمس‌الدوله دیلمی را به عهده داشت. آرامگاه این فیلسوف و پزشک نامدار اکنون در شهر همدان قرار گرفته‌است. در نیمه دوم قرن پنجم و در دوران سلجوقیان عراق عجم همدان مرکز سیاسی و پایتخت این دودمان بود و به همین علت چند تن از سلاطین سلجوقی از جمله سلطان مسعود بن محمد بن ملکشاه و سلطان محمد بن محمود در همدان مدفون شدند. در ابتدای این دوران تعداد زیادی مدرسه در این شهر راه‌اندازی شد و دانشمندان و طالبان علم و دانش از جاهای دیگر به سوی همدان روان شدند. البته این دوره کوتاه‌مدت بود و دلیل جنگ‌هایی آتی که بین این سلسله و خلافت عباسی درگرفت، این شهر دچار آسیب‌هایی شد. باباطاهر عریان شاعر نامدار همدان هم‌زمان با پادشاهی نخستین شاه سلجوقی، طغرل بیک می‌زیسته‌است. شرح ملاقات طغرل و باباطاهر در کتاب راوندی آمده‌است. مغولان در تعقیب سلطان محمد خوارزمشاه بعد از آنکه ری و قم را ویران کردند به سوی همدان حرکت کردند. همدان دو بار توسط مغولان مورد حمله قرار گرفت. بار اول در زمستان سال ۶۱۸ هجری به دلیل وحشتی که مردم داشتند، از مغولان اطاعت کردند و آنان نیز به غارت اموال اکتفا کردند. حملهٔ دوم مغولان به همدان در بهار سال بعد اتفاق افتاد. این بار همدانی‌ها که بر اثر پرداخت‌های سال قبل چندان ثروتی برایشان باقی نمانده بود، تصمیم به مقاومت گرفتند. تصرف شهر برای مغولان به طول انجامید و در جریان محاصره گروه کثیری از سربازان مغول کشته شدند. سرانجام شهر به دست مغولان افتاد و مردم شهر قتل‌عام شدند. مغولان پس از این قتل‌عام شهر را به آتش کشیدند و آنچه ر.ک. از همدان باقی‌مانده بود، نابود کردند. محققان وجود دو تپه حاصل از گورهای جمعی در میدان وسیع محلهٔ دوگوران همدان را، آثار بازماندهٔ این قتل‌عام می‌دانند. گمان می‌رود بازماندگان از آنجاییکه فرصت دفن کشتگان را نداشتند، همهٔ کشتگان را به صورت دو تپه بر روی هم انباشته و خاک بر آنان پوشاندند. پس از به خاک و خون کشیدن مردم همدان و تسلط کامل مغولان بر این شهر بایدوخان ششمین ایلخان مغول در سال ۶۹۵ هجری در این شهر تاجگذاری کرد و به سبب اینکه به این شهر و مردم آن علاقه‌مند شده‌بود، با کوشش تمام به ترمیم آن پرداخت و دیگر حکام مغول هم از وی پیروی کردند؛ بدین طریق در عهد ایلخانان در قرون هفتم و هشتم هجری، این شهر تا حدی رونق و اهمیت سابق را بازیافت. خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی در دوران فرمانروایی ۳ تن از ایلخانان مغول در مقام وزارت بود و این شهر از توجه آن وزیر به‌سازگر و دانشمند برخوردار شد. ابنیهٔ مهمی مانند آرامگاه استر و مردخای، مقبرهٔ سابق باباطاهر، امامزاده اظهر و امامزاده هود و غیره از این دوره برجای مانده‌است. این رونق و آبادانی دیری نپایید و لشکریان تیمور شهر را تصرف و ویران نمودند. پس از آن همدان برای حدود ۳۰۰ سال تقریباً به فراموشی سپرده‌شد. از صفویه تا انقلاب مشروطه همدان در دورهٔ صفویه دوباره از نعمت و آبادانی بهره‌مند گردید. پس از انقراض سلسلهٔ صفویه و بروز هرج و مرج در ایران در سال ۱۷۲۴ میلادی (۱۱۳۸ هجری)، شهر همدان به تصرف احمد پاشا عثمانی والی عثمانی درآمد و بر اثر مقاومت مردم در برابر قوای عثمانی، گروه بزرگی از مردم شهر قتل‌عام شدند. حزین لاهیجی که خود از نزدیک نظاره‌گر مقاومت مردم همدان در برابر قوای عثمانی و قتل‌عام آنان بوده، شرح این ماجرا را در کتاب سیاحتنامهٔ ایران خود آورده‌است. شش سال بعد در سال (۱۱۴۴ هجری)، نادر افشار همدان را از تصرف عثمانی‌ها درآورد و سرانجام در سال (۱۱۴۴ هجری) به موجب پیمان‌نامه‌ای میان ایران و عثمانی، شهر همدان به‌طور قطع به ایران واگذار شد. در دوران زندیه همدان در دست امیران آن خاندان بود و در سال (۱۱۹۳ هجری) علی مرادخان نوهٔ خواهری کریمخان زند بعد از مرگ وی دم از استقلال زد و همدان را به عنوان پایتخت خود برگزید. او در این شهر به نام خود سکه ضرب کرد. در سال (۱۲۰۵ هجری) آقامحمدخان قاجار همدان را تصرف کرد و برج و باروی آن را ویران کرد. در طول حکومت قاجاریان موقعیت شهر همدان به تدریج تثبیت شد. بازسازی و احداث بازار و مسجد جامع همدان و تویسرکان و ملایر از یادگارهای این دوره‌است. از دوران مشروطه تا معاصر مظفرالدین‌شاه، فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی امضا کرد. از وقایع مهم این دوران این بود که نمونه‌ای کوچک از نظام حکومت مشورتی حدود ۲ سال پیش از وقوع گستردهٔ جنبش مشروطه ایران در همدان به وقوع پیوسته بود و علی ظهیرالدوله حاکم منصف و متنفذ همدان، شورائی ۵۰ نفره از برگزیدگان اعیان و اشراف و اصناف و علما و تجار و اقلیت‌های دینی فراهم نمود تا در امور حکومت مشورت و همیاری و همفکری کنند. این دوران مثبت حکومت ظهیرالدوله در انسجام فرهنگی و اجتماعی همدان تأثیر فراوانی داشت، به گونه‌ای که پس از استقرار نظام مشروطه در ایران، این منطقه از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی رشد بسیار چشمگیری یافت. اما وقوع جنگ جهانی اول این شهر و منطقه غرب کشور را تبدیل به میدان زورآزمایی دول متخاصم و دچار نابسامانی‌های اجتماعی و اقتصادی فراوانی نمود. قحطی و مشکلات فراگیر شد و این‌گونه بود که به ناچار تلاش معیشت و عشق حیات، مردم را از توجه به مسائل فرهنگی بازداشت. در اواخر دوران قاجار شهر همدان با فاصلهٔ ۱۰ سال شاهد دو قحطی بزرگ بود. نخست در سال‌های حدود ۱۲۸۶ شمسی، قحطی مصنوعی همدان در دوران حکومت علی ظهیرالدوله به‌خاطر مخالفت خوانین همدان با افکار مشروطه خواهانهٔ ظهیرالدوله حاکم همدان و قحطی دوم قحطی در دوران جنگ جهانی اول و در سال‌های حدود ۱۲۹۶ شمسی بود. در طی این جنگ شهر همدان به تناوب به اشغال قوای روس، عثمانی و انگلیس درآمد و این شهر ستاد سپاهیان آن‌ها بود. در دوران جنگ ایران و عراق شهر همدان بارها هدف بمباران‌های عراق واقع شد. یکی از شدیدترین حملات بمباران در روز جمعه ۲۵ تیر ماه ۱۳۶۱ شمسی توسط جنگنده‌های عراق بود که هم‌زمان با روز قدس انجام گرفت. در این حمله ده‌ها خانهٔ مسکونی در ۴ منطقه از شهر همدان ویران شدند و ۹۷ تن از شهروندان همدانی کشته و ۵۹۵ تن دیگر زخمی شدند. در سال ۱۳۸۵ مجلس شورای اسلامی در مصوبه‌ای همدان را «پایتخت تاریخ و تمدن ایران» اعلام کرد. جغرافیا موقعیت اقلیم آب و هوای همدان مختلف و اوضاع جوّی منطقه از لحاظ حداقل و حداکثر برودت و باران در فصول سال متغیر است در نقاط کوهستانی سرد است حد متوسط برف سالانه بین ۱۵۵ تا ۲۴۵ میلی‌متر می‌باشد و سرما تا ۳۰ درجه زیر صفر می‌رسد. میانگین دمای سالانهٔ همدان ۱۱٬۳° ثبت شده‌است. همچنین گرم‌ترین دمای همدان +۴۰° و سردترین دمای آن -۳۲٬۸° ثبت شده‌است. میانگین بارش سالانه همدان نیز ۳۱۷٬۷ میلیمتر اندازه‌گیری شده‌است. کوه‌های اطراف شهر همدان در دره‌ها و دامنه‌های شمالی کوهستان الوند واقع شده‌است. مرتفع‌ترین قلهٔ این کوهستان، قلهٔ کوه الوند با ارتفاع ۳۵۷۴ متر از سطح دریاست که این قله بین تویسرکان و همدان و در ۱۸ کیلومتری شهر همدان واقع شده‌است. در شرق همدان کوه وفس و در شمال شرقی همدان سلسله جبال خرقان که خط الراس آن حد طبیعی بین همدان و قزوین است، قرار گرفته‌است. رودها رودهای الوسجرد، دره‌مرادبیک و عباس‌آباد مهم‌ترین رودهای شهر همدان هستند. سدها و آب‌بندها آب شرب شهر همدان توسط دو سد زیر تأمین می‌شود: سد اکباتان در ۱۰ کیلومتری جادهٔ همدان به ملایر و بر روی رود آبشینه در نزدیکی تفریجان که منطقه‌ای ییلاقی می‌باشد، قرار گرفته‌است. سد آبشینه در جادهٔ همدان به ملایر بر روی رود آبشینه قرار دارد. نمای شهر شهر همدان بر روش طراحی شهرهای دایره‌ای یا متحدالمرکز استوار است که در اصطلاح جغرافیا به این‌گونه شهرها سبک باروک گفته می‌شود. میدان مرکزی همدان در حکم همان نقطهٔ مرکزی دایره‌است. بنای این میدان در سال ۱۳۰۷ خورشیدی آغاز و از اوایل ۱۳۱۱ مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌است. شعاع میدان مرکزی همدان ۸۰ متر است. در فاصله‌های دورتر از محیط این میدان بلوارها و خیابان‌ها با شعاع بزرگتر قرار دارند که در حال حاضر به علت توسعهٔ شهر در برخی از جهت‌های شهر تا دایرهٔ سوم هم رسیده‌است. به این دایره‌ها در اصطلاح خیابان‌های کمربندی گفته می‌شود. ۶ خیابان اصلی شهر به نام‌های باباطاهر، اکباتان، شهدا، تختی، بوعلی و شریعتی، به میدان مرکزی همدان وصل شده‌اند. عرض این خیابان‌ها ۳۰ متر است و با فاصلهٔ ۶۰ متر و زاویهٔ ۶۰ درجه‌ای به شش جانب شهر منشعب می‌شوند. شهرداری همدان در میدان آرامگاه بوعلی قرار دارد. بافت قدیمی شهر قرار گرفتن شهر همدان بر گذرگاه ایلات و عشایر و تهاجمات تاریخی و قتل و ایلغار اقوام داخلی و خارجی بافت ویژه‌ای را به این شهر تحمیل کرده‌بود. در گذشته شهر همدان به چندین محله تقسیم می‌شد که برخی از این محلات دروازه داشتند و در ساعات معینی از شب دروازه‌ها بسته می‌شدند. کوچه‌های محل از محوطه‌ای که وسیع‌تر بود و چمن نامیده می‌شد، جدا می‌شدند و با پیچ و خم‌های فراوان که تنها افراد هم‌محل به خوبی آن را می‌شناختند و گاه از گذرگاه‌های مسقف و تاریک می‌گذشتند، تشکیل می‌شد. در خانه‌ها نیز کوتاه و سرگیر ساخته می‌شد. هر محله برای اعضای خود یک گروه بسته یا نوعی گروه خودی بود، و ساکنان محلات دیگر برای آنان گروه بیگانه به‌شمار می‌آمدند. بین محله‌های مختلف شهر همدان تفاوت در آداب و رسوم و حتی در لهجه و اصطلاحات وجود داشت. کوچه‌های محلهٔ یهودیان از نظر امنیتی باریک‌تر و پرپیچ و خم‌تر از سایر کوچه‌ها بود، و خانه‌ها اغلب با دریچه‌ای به خانهٔ هم‌کیش راه داشت و راه‌های مخفی برای فرار از حمله در آن پیش‌بینی شده‌بود. از دوران صفویه شهر همدان نیز دارای محله‌های حیدری نعمتی بود و تا سال‌ها بعد از استقرار مشروطیت نیز هنگام مراسم عزاداری که دسته‌های سینه‌زنی از جامع شهر عبور می‌کردند، بر سر تقدم ورود یا خروج از مسجد و درگذرگاه‌ها بین دسته‌های حیدری و نعمتی به بهانه‌های گوناگون زد و خوردهای خونین رخ می‌داد. ویلیامز جکسن مستشرق و زبانشناس آمریکایی که در سال ۱۲۸۱ شمسی از همدان دیدار کرده‌است، در کتاب سفرنامهٔ جکسن می‌نویسد، شهر همدان از نظر امور اداری به چهار ناحیه و محله تقسیم می‌شود و هر یک کدخدایی جداگانه دارد. این کدخدا در برابر حاکم شهر مسئول است و شغل او تقریباً موروثی‌است. وجود محله‌ها با نام‌های شال‌بافان، قاشق‌تراشان، قصابان، صابونی‌ها و سبدباف‌ها، دال بر حرفه و فنی‌است که یا در خود محله صورت می‌گرفت یا ساکنان آن از این صنف و رسته تشکیل می‌شده‌اند. محلهٔ یهودی‌ها، ارامنه و آشوری‌ها بیانگر سکونت اقلیت‌های مذهبی بود. محلات آقاجانی‌بیگ، نظربیگ و در حومهٔ جنوبی شهر، دره مرادبیگ با پسوند بیگ آمده‌است. بیگ از القاب ترکی و به معنای مِهتر و بزرگ، لقب یا عنوان کلی نجبا و بزرگان ترک است و احتمال می‌رود این نام‌ها، از نام بیگ‌های صاحب نفوذ ساکن در این محله‌ها گرفته شده باشند. پارک‌ها یکی از پارک‌های زیبا و دیدنی شهر به ویژه مناسب برای میهمانان تابستانی همدان گردشگاه استخر عباس‌آباد است که در بالای تپه‌ای به نام تپهٔ عباس‌آباد واقع شده‌است. زمین‌های ویژهٔ اسکیت‌بازی، بازی‌ها، و سرگرمی‌های کودکان از جمله شهربازی وجود سینمای تابستانی و نمایش فیلم در فضای آزاد ساختمان نمازخانه‌ای باشکوه و وجود آب‌نمایی در ارتفاعی در حدود ۶۰ متر و به طول ۲۰۰ متر از دیگر منظرگاه‌های موجود در این گردشگاه است. از دیگر پارک‌های شهر می‌توان از پارک ارم، بوستان تپه حاج عنایت، شیرسنگی، پارک مردم همدان، باباطاهر و پارک کودک نام برد. بیمارستان و مراکز درمانی بیمارستان شهید بهشتی (دانشگاهی)، بیمارستان اکباتان (دانشگاهی)، بیمارستان فاطمیه (دانشگاهی)، بیمارستان فرشچیان (سینا)(دانشگاهی)، بیمارستان بعثت (دانشگاهی)، آتیه همدان و بیمارستان بوعلی (خصوصی) بیمارستان فوق تخصصی قلب و عروق فرشچیان مراکز درمانی و بیمارستان‌های شهر همدان هستند. نیروگاه برق نیروگاه شهید مفتح تأمین‌کنندهٔ برق مورد استفادهٔ مردم همدان است. این نیروگاه در دشت فامنین در کیلومتر ۴۵ جادهٔ همدان–تهران قرار دارد و دارای چهار واحد ۲۵۰ مگاواتی می‌باشد. انرژی تولیدی نیروگاه از طریق ایستگاه برق ۲۳۰ و ۴۰۰ کیلوولت نیروگاه به شبکه سراسری انتقال داده می‌شود که از طریق ایستگاه‌های برق موجود در همدان، اراک، سنندج و زنجان مورد استفاده مردم قرار می‌گیرد. اقتصاد صنعت در سال ۱۳۶۴ خورشیدی شرکت شهرک‌های صنعتی استان همدان تأسیس گردید و در حال حاضر این استان دارای ۱۷ شهرک صنعتی می‌باشد که از این میان، شهرک صنعتی بوعلی (کیلومتر ۱۲ همدان- تهران)، شهرک صنعتی باغ بهشت (ابتدای جاده ملایر)، ناحیه صنعتی قهاوند (کیلومتر ۵ محور قهاوند–جاده ملایر)، ناحیه صنعتی گنبد (کیلومتر ۲۵ جاده همدان–ملایر) در حوزهٔ شهرستان همدان قرار دارند. به غیر از شهرک‌های صنعتی قطعه‌سازی سینا، صنایع موکت همدان، کارخانه کیک و شکلات کیوان و کارخانه شیشه همدان نیز به عنوان واحدهای صنعتی شاخص همدان فعالیت دارند. ترابری فرودگاه همدان فرودگاه همدان در ۵ کیلومتری شهر همدان قرار دارد. در نیمهٔ نخست سال ۱۳۹۰ شمسی ۱۴ پرواز در هفته از طریق فرودگاه همدان به شهرهای تهران، مشهد، کیش و سوریه انجام می‌شده‌است. عملیات اجرایی بهسازی سطوح پروازی فرودگاه همدان از مهر ماه سال ۱۳۹۰ آغاز شده‌است. هدف از اجرای طرح‌های فرودگاه همدان آماده‌سازی این فرودگاه برای، افزایش پروازهای همدان–تهران به روزانه حداقل دو پرواز و همچنین برقراری پروازهای اهواز، بندرعباس، شیراز، تبریز و همچنین روزانه شدن پروازهای مشهد اعلام شده‌است. همچنین افزایش پروازهای مسیر همدان–کیش فعال شدن حداقل سه شرکت هواپیمایی هما، ماهان و آسمان را از دیگر اهداف اجرای این طرح‌ها شمرده شده‌است. پرواز حجاج ایرانی از ۹ دی سال ۱۳۹۲ شمسی از فرودگاه همدان آغاز شد. عملیات عمرانی این فرودگاه تا پایان سال ۱۳۹۳ نیز ادامه داشت. دو سال به دلیل اجرای عملیات عمرانی تطویل باند فرودگاه، ساخت برج مراقبت و ترمینال فرودگاه تعطیل بوده‌است اما از ابتدای ۱۳۹۲ پرواز همدان به مشهد و تهران در حال انجام است. بزرگراه‌ها و آزادراه‌ها راه‌های زیر راه‌های اصلی میان‌شهری شهر همدان هستند: بزرگراه تهران–کرمانشاه–خسروی که همدان در کیلومتر ۳۷۵ این مسیر از سوی تهران قرار دارد. راه اصلی تهران–سنندج که همدان در ۳۴۳ کیلومتری این مسیر قرار دارد. راه اصلی تهران–کرمانشاه–ایلام که همدان در همین مسیر قرار گرفته‌است. راه اصلی سنندج–همدان به طول ۱۸۲ کیلومتر. راه اصلی ارومیه - کردستان - اراک - اصفهان که همدان در همین مسیر قرار گرفته‌است. بزرگراه همدان–ملایر به طول ۷۵ کیلومتر. راه‌های تهران به همدان همدان در ۳۶۰ کیلومتری جنوب‌غربی تهران قرار دارد. سه مسیر جاده‌ای تهران به همدان به شرح زیر هستند. مسیر اصلی جاده اصلی تهران–همدان که از قزوین می‌گذرد و درازای ۳۴۱ کیلومتر است که ۲۰۰ کیلومتر از آن آزادراه و بزرگ‌راه است. این جاده از گردنه آوج عبور می‌کند. مسیر جاده ساوه به همدان که حدود ۵۰ کیلومتر از مسیر اصلی، کوتاه‌تر است، این جاده دوبانده و تخت است. جاده‌ای که از بوئین زهرا می‌گذرد. راه‌آهن پروژهٔ ساخت خط آهن تهران - همدان - سنندج از سال ۸۴ آغاز شد که طول این خط آهن از تهران به همدان ۲۶۷ کیلومتر و از همدان تا سنندج ۱۵۱ کیلومتر است. خط راه‌آهن تهران - همدان در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ با حضور حسن روحانی به بهره‌برداری رسید. ایستگاه راه‌آهن همدان در فاصله ۱۲ کیلومتری مرکز شهر همدان و نزدیک روستای رباط شورین قرار گرفته‌است و همزمان با خط راه‌آهن تهران - همدان در اردیبهشت ۱۳۹۶ افتتاح شد. به دلیل فاصله زیاد ایستگاه از شهر همدان مقرر شد ایستگاه مسافربری داخل شهر ساخته شده و این ایستگاه به ایستگاه باری تبدیل شود. پایانه‌های مسافربری همدان همدان دارای سه پایانهٔ مسافربری است: پایانهٔ بزرگ همدان در میدان عاشورا واقع شده، این پایانه دارای مساحتی معادل ۲۴۰۰۰۰ مترمربع است. سرویس‌دهی این پایانه به تمام نقاط کشور (درون استانی و برون استانی) است. پایانهٔ اکباتان یا ترمینال اکباتان در خیابان اکباتان واقع شده که دارای مساحتی معادل ۱۵۱۷۰ مترمربع می‌باشد. سرویس‌دهی این پایانه برون استانی بوده و روزانه ۳۰۰۰–۲۵۰۰ نفر مسافر از این پایانه جابه‌جا می‌شوند. پایانهٔ سفیدآبی در بلوار بدیع‌الزمان همدانی واقع شده و دارای مساحتی معادل ۱۴۸۳۹ مترمربع است. سرویس‌دهی این پایانهٔ درون‌استانی بوده و روزانه ۸۰۰۰–۱۰٬۰۰۰ نفر مسافر از این پایانه جابه‌جا می‌شوند. مردم گویش و زبان گویش اکثریت مردم شهر همدان، فارسی با لهجه همدانی است. در همدان اقلیتی از مردم ترک‌زبان نیز سکونت دارند. همدان و توابع آن، از دیرباز دارای فرهنگ ریشه‌دار و غنی بوده‌است که قدمت برخی از عناصر آن به تحقیق برابر با تاریخ سه هزار سالهٔ شهر است. از عناصری که در طول تاریخ وارد گویش و فرهنگ عامیانهٔ همدان شده می‌توان از این عناصر نام برد: پس از حملهٔ اعراب مقداری واژه‌های عربی. از قرن پنجم و ششم که آغاز تسلط ترکان برولایات ایران است، به خصوص در دوران سلجوقیان که همدان نزدیک به یک قرن یکی از دو پایتخت این سلسلهٔ ترک‌زبان به‌شمار می‌آمد، از زبان ترکی عناصر بسیاری وارد گویش شهری و روستایی همدان وارد شده‌است. شهر همدان همواره یکی از مراکز عمدهٔ استقرار یهودیان در ایران قلمداد می‌شده‌است. چنان‌که مشهور است، این قوم در نگهداری آداب و سنن خود سعی بسیاری داشته‌اند و ظاهراً در مورد حفظ زبان محلی‌ای که از دیرباز به آن خو کرده بودند نیز این سعی و کوشش اعمال می‌شده‌است. ذکر این نکته لازم است که به غیر از دوران معاصر، عمدهٔ جریان‌های اقتصادی و معاملات تجاری و دادوستد با عوام و خواص توسط آنان صورت می‌گرفته‌است. با توجه به این عوامل، به عقیدهٔ برخی از محققان وجود و رسوخ عنصر یهودی در گویش و لهجهٔ همدان دیده می‌شود. عامل پایدار ماندن زبان و آداب و رسوم کهن در بین مردم شهر همدان به عوامل زیر نسبت داده می‌شود. تقسیم شدن شهر به چندین محلهٔ جداگانه که هر یک از محله‌ها یک کدخدانشین مستقل به‌شمار می‌آمده‌است. حفظ و مراقبت اهالی هر محله از آداب و رسوم و زبان خود. از اینروست که در همدان چند گویش مخصوص فرعی مانند حصاری، جولانی، ورمزیاری وجود داشته‌است. نداشتن ارتباط یا کم‌ارتباط بودن اهالی محله‌های شهری با روستاییان و ترک‌زبانان و اشتغال آنان به باغداری، مانند درودآبادی‌ها. جمعیت بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۵۵۴٬۴۰۶ نفر (۱۷۴٬۷۳۱ خانوار) بوده‌است. این شهر از لحاظ جمعیت چهاردهمین شهر پرجمعیت ایران به‌شمار می‌آید و در مرداد سال ۱۳۸۸ به عنوان یکی از کلان‌شهرهای ایران معرفی شد. جمعیت شهر همدان در سرشماری‌ها از سال ۱۳۳۵ به بعد به صورت زیر بوده‌است. مذهب بیشتر ساکنان همدان مسلمان و پیرو مذهب شیعهٔ دوازده‌امامی هستند. اقلیت‌های مذهبی نیز به تعداد بسیار اندکی در این شهر ساکن هستند. مسیحیان همدان گروه‌های ارمنی در چند نوبت وارد شهر همدان شدند؛ به خصوص در دورهٔ صفویه ورود ارمنیان بیشتر از هر زمانی دیگر در تاریخ به چشم می‌خورد. مسیحیان همدان ۵ کلیسا در این شهر ساخته‌اند که در حال حاضر باقی هستند، از این میان سه باب از آن‌ها به نام‌های کلیسای آنجلی، کلیسای حضرت مریم و کلیسای گریگوری استپان در ردیف آثار باستانی و دیدنی شهر قرار دارند. در حال حاضر تعداد مسیحیان همدان بسیار کم شده‌است و بیش از چند خانوادهٔ انگشت‌شمار از آنان در شهر باقی نمانده‌اند. یهودیان همدان شهر همدان به علت موقعیت مکانی و جغرافیایی خود همیشه میزبان اقوام مختلف بوده‌است. یهودیان از سال ۷۲۲ پیش از میلاد هنگامیکه اورشلیم به دست بخت النصر گشوده گردید. چند تن از انبیاء اسرائیلی وارد ایران به‌ویژه همدان شدند و این قوم از آن زمان به بعد در این شهر ماندگار گردیدند. یهودیان همدان به‌خاطر تراکم جمعیت دارای مدارس مذهبی، کنیسه‌ها و راسته‌ای به نام خود در بازار شهر بودند. طی گذشت زمان علی‌رغم بعضی از مهاجرت‌های یهودیان از شهرها و استان‌های مجاور به داخل شهر همدان، تعداد یهودیان این شهر، همواره رو به کاهش گذاشته‌است. با کاهش جمعیت یهودیان تنها یکی از محل‌های عبادت آنان به نام آرامگاه استر و مردخای در همدان برجای مانده‌است که از جمله مکان‌های تاریخی این شهر به‌شمار می‌رود و سالیانه صدها جهانگرد از آن دیدن می‌کنند. هنری بایندر سیاح فرانسوی که در اواخر قرن نوزدهم از همدان دیدن کرده‌است، در سفرنامهٔ خود با عنوان «در کردستان، در بین‌النهرین و پرشیا» که در سال ۱۸۸۷ به چاپ رسیده‌است، در بازدید از شهر همدان می‌نویسد: جدول زیر تعداد تغییر جمعیت یهودیان شهر همدان را نشان می‌دهد. سرشناسان مشاهیر پیش از اسلام از مشاهیر پیش از اسلام در همدان، می‌توان ماندانا مادر کوروش بزرگ و دختر آخرین پادشاه ماد، ایشتوویگو را نام برد. ایشتوویگو او را به منظور جلب اتحاد با خاندان فرمانروایی اقوام پارس، به ازدواج کمبوجیهٔ اول، پادشاه انشان درآورده بود. فاتک پدر مانی، بنیان‌گذار آیین مانوی نیز از اهالی همدان است. فاتک از همدان به تیسفون منتقل شد و مانی در شهر تیسفون به دنیا آمد. مشاهیر بعد از اسلام مشاهیر بعد از اسلام این شهر بزرگانی چون باباطاهر از شاعران نامدار قرن چهارم هجری، بدیع‌الزمان همدانی نویسندهٔ قدیمی‌ترین کتاب در فن مقامهنویسی، ابوالعلی حسن عطار از بزرگان ادب و از مشاهیر نحو و لغت و حدیث در قرن چهارم هجری، عین القضات همدانی از نوابغ قرن پنجم هجری دارای آثاری در کلام، حکمت، عرفان و ادب پارسی، ابن صلاح همدانی پزشک و ریاضی‌دان قرن پنجم و ششم هجری، خواجه رشیدالدین فضل‌الله از وزرا، دانشمندان و پزشکان صاحب‌نظر قرن ششم و هفتم هجری، میر سید علی همدانی از عرفاً و رهروان سیروسلوک قرن هفتم هجری و میرزاده عشقی یکی از ستارگان فروزان شعر و نثر نمایشنامه در دوران انقلاب مشروطیت هستند. بوعلی سینا از نادر دانشمندان و نوابغ روزگار در سال ۳۷۰ قمری در خرمیثین از توابع بخارا به دنیا آمد. او در سال ۴۰۶ هجری قمری در زمانی که همدان پایتخت آل بویه بود، وارد این شهر شد و پس از مدتی شمس‌الدوله دیلمی او را وزیر خود ساخت. بوعلی سینا در زمان اقامت در همدان در مدرسهٔ بزرگ شهر تدریس می‌کرد و در همچنین فرصت این را یافت تا بسیاری از تألیفات خود را به پایان رساند. مدتی نیز مورد بی‌مهری قرار گرفت و سرانجام به سال ۴۲۸ هجری قمری در باغ دوستش در همدان درگذشت. آرامگاه بوعلی‌سینا هم‌اکنون در میدانی به همین نام در همدان قرار دارد. عارف قزوینی نیز سال‌های آخر عمر خود را در درهٔ زیبای مرادبیگ همدان سپری کرد. او در سال ۱۳۱۲ خورشیدی در همدان فوت کرد و آرامگاه او در جوار آرامگاه بوعلی‌سینا قرار دارد. آرامگاه بوعلی‌سینا نماد شهر همدان و همچنین یکی از نمادهای پیشینهٔ ایران در فرهنگ جهان و دانش و علم به‌شمار می‌رود. شخصیت‌های دوران معاصر شیرین عبادی نخستین و تنها ایرانی برندهٔ جایزه صلح نوبل امین‌الله رضایی، پدر نقاشی سورئال ایران و شاعر یاور همدانی نخستین گردآورنده گویش همدانی و ترانه‌سرای محلی و غزل‌سرا هوشنگ ایرانی پدر شعر سورئال فارسی و شعر نو عرفانی ایران احسان یارشاطر بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامه ایرانیکا ویگن، از پیشروان موسیقی پاپ در ایران مصطفی رحماندوست شاعر، نویسنده و مترجم کتاب‌های کودکان و نوجوانان پرویز اذکایی پژوهشگر و دارای تألیفات بسیار در مورد کتابشناسی، رجال‌شناسی، تاریخ علم و تاریخ همدان پروفسور ساموئل رهبر پژوهشگر پرآوازهٔ ایران در زمینهٔ هموگلوبین، شخصیت‌های دوران معاصر همدان هستند. فرهنگ مطبوعات مطبوعات هرچند در شهر همدان نسبت به شهرهای تهران، رشت و تبریز دیرتر پا گرفت اما شور و شوق وعلاقه در میان آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان همدانی سبب گردید تا این شهر از جمله پیشگامان این حرکت فرهنگی و به‌شمار آید. هم‌زمان با امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین‌شاه کار تهیه روزنامه و نشریه نیز در همدان نضج گرفت و گسترش یافت اولین روزنامه در همدان روزنامهٔ عدل مظفر بود که توسط علی ظهیرالدوله (حاکم همدان) در سال ۱۳۲۴ قمری دایر گردید. البته در سال ۱۳۲۵. ق روزنامه اکباتان به جای عدل مظفر با همان مدیریت انتشار یافت. از روزنامه‌های باارزش شهر همدان در ایام جنگ جهانی اول می‌توان به روزنامه‌های اکباتان دوم (به مدیریت میرزاده عشقی)، اکباتان‌نامه عشقی (به مدیریت میرزاده عشقی)، عصر انقلاب، اتحاد، افسانه، تازه‌ایران و قرن بیستم اشاره کرد. نشریات کنونی استان همدان بالاترین تیراژ چاپ روزنامه در استان همدان متعلق به روزنامه هگمتانه است. از تیر ماه سال ۱۳۹۰ شمسی، نسخه الکترونیکی این روزنامه نیز در اختیار خوانندگان قرار گرفته‌است. همچنین در سال ۱۳۹۰ شمسی نشریات همدان پیام، دو هفته‌نامه نشر اندیشه، جام‌جم همدان (هفته‌نامه)، همشهری همدان (روزنامه)، مجله علمی دانشگاه بوعلی سینا (فصلنامه)، فرهنگ همدان (فصلنامه)، پژوهش کشاورزی (فصلنامه)، پژوهش علوم انسانی (فصلنامه)، پژوهش علوم بهداشتی (فصلنامه)، مجله علمی دانشکده پرستاری (فصلنامه)، عمران و معماری (ماهنامه)، مجله علوم پایه (فصلنامه)، صنایع فرآوری غذایی (ماهنامه)، صبح امید (هفته‌نامه)، محراب (هفته‌نامه)، عندلیب (هفته‌نامه)، ندای ابوذر (هفته‌نامه)، آوای الوند (هفته‌نامه)، فردای نهاوند (هفته‌نامه)، سینا (هفته‌نامه، لغو امتیاز شده پس از حوادث سال ۱۳۸۸)، شفق (هفته‌نامه)، سیمای آینده (هفته‌نامه) و رسانهٔ پارسی در شهر همدان انتشار داشتند. کتابخانه‌ها در منابع آمده‌است که یکی از ادبای شهر همدان در سدهٔ ۲ هجری، به نام ابوالفاء بن سلمة ادیب همدانی کتابخانهٔ نفیسی داشته‌است. لازم به توجه‌است که جز مورد ذکر شده، نامی از هیچ‌یک از کتابخانه‌های عمومی و خصوصی ایران، در سدهٔ ۲ هجری برجای نمانده‌است. در حال حاضر کتابخانه‌های دانشگاه بوعلی سینا، آرامگاه بوعلی، غرب، میراث فرهنگی، کتابخانه کانون بازنشستگان آموزش و پرورش، کتابخانه کانون پرورش و فکری کودکان و نوجوانان همدان و کتابخانه مرکزی از کتابخانه‌های معتبر شهر همدان به‌شمار می‌روند. دیگر کتابخانه‌های عمومی شهر همدان کتابخانه‌های اعتمادیه، آزادی، پروین اعتصامی، امام حسین، شاهد، مدرس، حجازی، شهدای خضر و فرهنگیان هستند که بیشتر آنان زیر نظر ادارهٔ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اداره می‌گردند. سینما در سال ۱۴۰۲ شهر همدان دارای چندین سینما به نام‌های پردیس سینمایی مهر قدس با ۴ سالن، سینما فلسطین با ۳ سالن و سینما فرهنگ با یک سالن است. شبکه استانی همدان شبکه استانی همدان یکی از مراکز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است که در شهر همدان فعالیت می‌کند. تاریخچه تلویزیون در همدان آغاز بکار تلویزیون در استان همدان، در سال ۱۳۴۹ خورشیدی بود. در این سال تمامی نقاط شهری و روستایی استان همدان تحت پوشش برنامه‌های شبکه یک تلویزیون قرار گرفت. در سال ۱۳۵۶ خورشیدی و با نصب یک فرستنده مادر و چند تکرارکننده، پخش برنامه شبکه دوم تلویزیون در شهر همدان و پیرامون آغاز شد، که به تدریج دامنهٔ دریافت آن به سایر نقاط استان تسریع یافت. شبکهٔ استانی سیمای مرکز همدان در سال ۱۳۸۱ خورشیدی افتتاح شد. در حال حاضر معاونت فنی مرکز همدان با دارا بودن ۲ ایستگاه مادر تلویزیونی، ۱۰۱ ایستگاه دریافت و پخش ماهواره‌ای و ۱۲ ایستگاه تکرارکننده کلیهٔ نقاط استان همدان را تحت پوشش برنامه‌های شبکهٔ استانی سیما قرار داده‌است. تاریخچه رادیو در همدان برای نخستین بار با تلاش چند نفر از فعالان فرهنگی و هنری در روز پنجشنبه دوازدهم بهمن ماه ۱۳۲۹ خورشیدی پخش برنامه‌های رادیویی در همدان آغاز شد. در ابتدای کار دستگاه فرستنده رادیویی کم‌قدرت بود و تنها شهر همدان را پوشش می‌داد. شروع کار رادیو در همدان، با اوج گرفتن نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، و مبارزه مردم با استعمار انگلیس هم‌زمان بود. در این هنگام رادیو همدان گفتارهایی دربارهٔ مزایای ملی شدن صنعت نفت ایران پخش می‌کرد که بر شور و هیجان مردم همدان می‌افزود. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی، و روی کارآمدن دولت سپهبد زاهدی، نظامیان رادیو همدان را به اشتغال خود درآورده و به فعالیت آن خاتمه دادند. پس از این واقعه تا سال ۱۳۵۱ خورشیدی استان همدان فاقد رادیوی محلی بود، لیکن با اجرای طرح توسعه رادیو و تلویزیون در کشور، رادیو همدان با نصب یک دستگاه فرستنده به قدرت یک کیلووات بر روی موج متوسط و با فرکانس ۱۵۴۸ کیلو سیکل، دورهٔ دوم فعالیت خود را آغاز کرد. دوره‌ای که تاکنون ادامه یافته و سی‌امین سال فعالیت خود را پشت سر گذاشته‌است. آموزش پیش از انقلاب مشروطه فعالیت‌های آموزشی در همدان منحصر به چند مکتب‌خانه و مدرسه علمیه می‌شد و از دیگر مراکز آموزشی خبری نبود. با وقوع انقلاب مشروطه سیستم آموزشی سنتی یعنی مکتب خانه‌ها جای خود را به سیستمی مدرنتر با ابعاد وسیعتری داد. به تدریج در این زمینه نه تنها همدان از جمله پیشگامان امر آموزش و فرهنگ نوین گردید، بلکه هم‌زمان با پیروزی جریان مشروطه‌خواهی مدارس، روزنامه، چاپخانه، مراکز تفریحی، قرائت خانه و دیگر مراکز علمی و آموزشی نیز در همدان تأسیس گردید. در همدان به عکس اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور که بعد از دوره مشروطه تا به قدرت رسیدن رضاشاه رو به رکود گذاشته بود، اوضاع فرهنگی روندی رو به توسعه و ترقی داشت. مدرسهٔ آلیانس همدان و مدرسهٔ آمریکایی لازاریست نخستین مدارس به سبک مدرن در همدان بودند که توسط مؤسسات خارجی پایه‌گذاری شدند. مدرسهٔ فخریهٔ مظفری در حوالی سال ۱۳۲۰ قمری تأسیس شد و شروع به کار کرد، و اولین مدرسه به سبک جدید بود که توسط ایرانیان در همدان تأسیس شد. مدارس اسلامیه، اسلامی، امیریه (تأسیس ۱۲۸۴ خورشیدی)، نصرت (۱۲۸۴ خورشیدی)، تأیید، الفت، شریفیه و شرافت نیز از مدارسی بودند که در دوران مشروطه در همدان افتتاح شدند. نخستین مدرسهٔ مخصوص دختران مسلمان نیز مدرسهٔ موهبت دختران نام داشت، که در سال (۱۲۹۷ش/۱۳۳۶ق) توسط دولت در همدان تأسیس گردید. مدارس نام برده شده کلاً مدارس ابتدایی بودند و به فارغ‌التحصیلان گواهی و پایان‌نامهٔ ششم ابتدایی داده می‌شد؛ تا اینکه در سال ۱۳۱۵ خورشیدی، برای نخستین بار، مدرسه‌ای شش‌کلاسه در سطح دبیرستان، به نام دبیرستان پهلوی، در همدان به وجود آمد و اکنون نیز به نام دبیرستان امام فعالیت دارد. مدرسه‌های شاخص ساختمان دبیرستان شریعتی همدان در سال ۱۳۰۷ شمسی در زمانی که همدان توسط نیروهای انگلیسی آشغال شده‌بود، ساخته شده‌است. این دبیرستان در سال ۱۳۳۰ شمسی پس از تغییرات کاربردی متعدد، به عنوان دبیرستان رضا شاه شروع بکار کرد و بخاطر قدمت ساختمان و معماری آن در سال ۱۳۸۸ شمسی به عنوان میراث فرهنگی به ثبت رسیده‌است. دبیرستان ابن سینا مربوط به رضاشاه ۱۳۶۰ هجری قمری است و در خیابان طالقانی، چهارراه ابن سینا واقع شده و به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. دبیرستان و راهنمایی دخترانه فرزانگان همدان، و دبیرستان و راهنمایی پسرانه علامه حلی همدان، مراکز پرورش استعدادهای درخشان شهر همدان هستند. دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی همدان با وجود مراکز دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه صنعتی همدان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان، دانشگاه پیام نور همدان و مراکز دیگر، به عنوان یکی از قطب‌های دانشگاهی کشور شناخته می‌شود. اطلاعات مربوط به برخی از دانشگاه‌های مطرح شهر همدان در جدول زیر آمده‌است. حوزه‌های علمیه مدرسهٔ علمیهٔ آخوند معروفترین مدرسهٔ علمیه همدان است و در سال ۱۲۵۳ هجری قمری تأسیس شده‌است. این مدرسه دارای دو قسمت بیرونی و اندرونی و ۲۵ حجره می‌باشد. «مدرسهٔ علمیهٔ خواهران همدان» روبه‌روی مدرسهٔ علمیهٔ آخوند قرار دارد. این مدرسه بعد از انقلاب اسلامی تأسیس گردیده‌است. مدرسهٔ علمیهٔ زنگنه در فاصلهٔ کمی از میدان مرکزی همدان قرار گرفته‌است. این مدرسه در عهد صفویه توسط شیخ علیخان زنگنه از وزرای شاه عباس دوم وقف طلاب علوم دینی گردیده و از آن تاریخ به بعد مرکز تعلیم علوم اسلامی و تربیت عالمان دینی در منطقه به‌شمار می‌آید. مدرسهٔ علمیهٔ دامغانی نیز در جوار امامزاده عبدالله قرار دارد و دارای کتابخانه و دو سالن تدریس و تعدادی حجره‌است. ورزش شهر همدان دارای ۲ تیم به نام‌های باشگاه فوتبال پاس همدان و باشگاه فوتبال الوند همدان در لیگ آزادگان (دسته یک) است. ورزش باستانی در استان همدان دارای سابقه دیرینه ایست. خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی (۷۱۷–۶۴۸ ه‍.ق) در جامع التواریخ و عطاملک جوینی (۶۸۱–۶۲۳ ه‍.ق) در تاریخ جهانگشای جوینی شرحی در مورد سابقهٔ پهلوانی در همدان نوشته و پیروزی و مبارزهٔ پهلوان فیلهٔ همدانی با پهلوان بزرگ مغول را شرح داده‌اند. در حال حاضر شهر همدان دارای ۵ زورخانه است. زورخانهٔ پهلوان علی میرزا زیر نظر اداره تربیت بدنی اداره می‌شود همچنین زورخانه سعادت و زورخانهٔ همه کسی (الوند سابق) از جمله زورخانه‌های قدیمی همدان هستند که قدمت آن‌ها به بیش از ۸۰ سال می‌رسد و همان بافت باستانی و گذشته را دارند. نخستین ورزشگاه اسب سواری شهر همدان در سال ۱۳۵۴ شمسی در شمال غربی همدان، میدان قائم، ابتدای چهار باغ ارم، تأسیس شد. تیم سوارکاری جوانان همدانی، در سال ۱۳۷۹ به نمایندگی از نظام جمهوری اسلامی ایران، در مسابقات جهانی هندوستان شرکت نمود و نایب قهرمان این دوره از مسابقات گردید. همچنین پیست سوارکاری دیگری نیز به نام باشگاه سوارکاری ابن‌سینا در شهر همدان دایر است و در زمینهٔ آموزش سوارکاری و نگهداری اسب، برای افراد شش سال به بالا عضوگیری می‌نماید. هاکی همدان در سال ۱۳۵۲ تشکیل شد و در همان سال در مسابقهٔ مجموعه آزادی تهران مقام سوم را به دست آورد. اخیراً تیم هاکی زنان همدان نیز فعالیت خود را آغاز کرده‌است. تیم هاکی همدان هم‌اکنون یکی از پایگاه‌های مهم هاکی کشور است و تاکنون بیش از ۱۷ مقام قهرمانی، نایب قهرمانی و سومی کشور را به دست آورده‌است. نخستین پیست اسکی همدان در سال ۱۳۵۴ در انتهای چهارباغ ارم، جنب پیست اسب‌سواری آغاز به کار کرد که سپس‌تر هیئت اسکی در سال ۱۳۶۴ به علت بارش کم برف آن را به منطقهٔ تاریک‌دره واقع در دامنهٔ الوندکوه و ۱۰ کیلومتری جنوب همدان، منتقل کرد. این پیست گرچه کوچک است، ولی در بین پیست‌های اسکی ایران کمترین مسافت را تا مرکز شهر دارد. ورزشکاران این رشته در همدان توانسته‌اند در مسابقات کشوری به مقامی انفرادی و تیمی قابل توجهی دست یابند. ورزشگاه‌ها ورزشگاه شهید مفتح ورزشگاهی چند منظوره‌است. باشگاه فوتبال پاس همدان بازی‌های خانگی خود را لیگ برتر فوتبال ایران در این ورزشگاه انجام می‌دهد. ورزشگاه شهدای قدس این ورزشگاه قدمتی ۵۰ ساله دارد. گنجایش این ورزشگاه ۵۰۰۰ نفر است. مجموعهٔ ورزشی تختی، شامل: سالن جودو، سالن وزنه‌برداری و سالن ژیمناستیک ورزشگاه ملت همدان، شامل: زمین چمن، سالن چند منظوره، سالن بدنسازی و میهمان‌سرای ورزشی‌است. صنایع‌دستی فرشبافی قالی‌بافی در شهر همدان از رونق بسیار زیادی برخوردار بوده و این شهر از گذشته یکی از مراکز بزرگ تجارت فرش در غرب ایران به‌شمار می‌آمده‌است. همدان یکی از مراکز عمدهٔ قالی‌بافی ایران محسوب می‌شود. اهمیت آن از این جهت است که میزان محصولات قالی و قالیچه‌های تولیدشده با قیمت ارزان، از سایر نواحی قالی‌بافی ایران بیشتر است، به‌طوری‌که می‌توان همدان را مرکز قالیچه‌های ارزان‌قیمت نامید. آنچه بیش از هرچیز موجب شناسایی قالی‌های همدان می‌شود، وجود ریشه‌های بلند و پرپشم آن است، به‌طوری‌که قالی‌های همدان سنگین‌تر از قالی‌های دیگر مناطق ایران می‌باشند. چرم‌سازی شهر همدان از جمله شهرهای مهم تولید و صادرکننده چرم در ایران است. سابقهٔ این صنعت در همدان چندان طولانی‌است که این شهر را «شهر دباغخانه‌ها» نیز نامیده‌اند. تا اوایل حکومت پهلوی تولید چرم در شهر همدان از رونق بسیاری برخوردار بود، به‌طوری‌که چرم همدان و کالاهای چرمی ساخته‌شده از آن، شهرت جهانی داشت. از سال ۱۳۰۹ شمسی با ایجاد تغییراتی در نحوهٔ شهرسازی و به بهانهٔ کنترل بیماری‌ها و رعایت نکات بهداشتی، از ادامهٔ کار کارگاه‌های دباغی در داخل شهر جلوگیری به عمل آمد و این کارگاه‌ها در دو محل خارج از شهر استقرار داده‌شد. از سوی دیگر با ورود ماشین و کالاهای وارداتی از جمله کفش و کیف و غیره از میزان تقاضای چرم کاسته شد و از آن پس تولیدات بیشتر به منظور صادرات فراهم آمد. جاذبه‌های گردشگری همدان یکی از مراکز صنعت گردشگری و صنایع‌دستی کشور، هم از حیث میراث فرهنگی و قدمت تاریخی و هم از حیث امکان وضعیت گردشگری‌است. آثار تاریخی از آثار تاریخی دورهٔ قبل از اسلام تپه هگمتانه یکی از مکان‌های است که در طول سدهٔ گذشته بارها مورد حفاری قرار گرفته‌است. در طول حفاری‌های انجام شده، آثار ارزشمند و بی‌نظیری کشف گردیده، که اغلب متعلق به دوران هخامنشیان و نیاکان آنهاست. امروزه عموم باستان‌شناسان معتقد اند که این تپه (که وسیع‌ترین تپه باستانی ایران است) به بقایای ابنیهٔ کاسی، مادی، هخامنشی تعلق دارد. گورستان پارتی نیز در محوطهٔ شیر سنگی واقع شده‌است. این گورستان به مدت ۲۰۰ سال از اواخر دوران هخامنشی تا نیمهٔ اول دورهٔ سلوکی مورد استفاده بوده و سه روش تدفین مختلف در آن به چشم می‌خورد، که می‌توان آن را بیانگر به وجود آمدن و گسترش سه جریان مذهبی متفاوت دانست که طی این دو سده جامعهٔ آن روز همدان را متأثر ساخته‌بود. همچنین آثاری همچون کتیبه‌های کتیبه‌های گنج‌نامه و مجسمه شیر سنگی نیز از آثار بجا مانده از دورهٔ قبل از اسلام هستند. از دوره پس از اسلام نیز در نقاط مختلف شهر یادمان‌های متعددی برجای مانده که اهم آن‌ها عبارتند از: بقعهٔ خضر مربوط به قرن پنجم، بنای بسیار زیبا و ارزشمند گنبد علویان، آرامگاه استر و مردخای و برج قربان از دورهٔ سلجوقی، پل آبشینه از دورهٔ صفوی و مسجد جامع همدان، بازار همدان و میدان امام همدان از ابنیهٔ مهم بعد از دورهٔ صفوی است. موزه‌ها موزه‌های تاریخ طبیعی همدان، هگمتانه، بوعلی‌سینا، دفاع مقدس، موزه سفال، نظری، حمام قلعه، مفاخر و مشاهیر همدان و صنایع دستی همدان موزه‌های شهر همدان هستند. چشم‌اندازهای طبیعی همدان دارای گردشگاه‌ها و مناظر بسیار زیبایی‌است. دره مرادبیگ در جنوب شهر، پیرامون قریه‌ای به همین نام قرار دارد دامنه‌ها و باغ‌های آنجا معروف می‌باشد. دره عباس‌آباد در ۱ کیلومتری شهر است. این درهٔ فرحناک دارای آب و هوای مطبوع و دلپذیری‌است. دره گنج‌نامه در ۵ کیلومتری شهر است چون نسبت به شهر در موقعیت مرتفع‌تری قرار دارد، چندین آبشار طبیعی در پیرامون آن روان است. کتیبه‌های گنج‌نامه، آبشار گنج‌نامه، و همچنین آتشکده بهرام در این دره واقع شده‌است. دره امامزاده کوه این دره حدود ۱۲ کیلومتری جنوب غربی شهر همدان قرار گرفته‌است. زیارتگاه امامزاده کوه که بقعهٔ آن شامل دو بنای آجری نسبتاً کوتاه با گنبد مرتفع شلجمی شکل بوده و ظاهراً از آثار دورهٔ ایلخانی [قرن هشتم هجری) است. سد اکباتان در ۱۱ کیلومتری جادهٔ همدان به ملایر و در دره‌ای سرسبز قرار دارد. کوه‌های اطراف و رودخانهٔ پایین دست سد به‌طورکلی جنگل‌کاری شده‌است. در محدودهٔ این سد در حدود ۴۰ گونه گیاه بومی می‌روید، از جمله انواع گونها، شیرین بیان، بومادران و آلاله همچنین در حوضچهٔ سد اکباتان انواع ماهی‌ها پرورش داده می‌شود. سد اکباتان محل فرود برخی از پرندگان مهاجر در فصل مهاجرت نیز می‌باشد. همدان به «شهر اطلسی‌ها» شهرت دارد. تله‌کابین گنجنامه اجرای طرح احداث تله‌کابین گنج‌نامه از سال ۱۳۷۸ آغاز و چندین‌بار با بحث‌ها و چالش‌های زیاد از سوی مخالفان متوقف شده، و بار دیگر از سوی سایر سازمان‌ها به جریان افتاده‌است. ساخت این پروژه دارای سه فاز است که در سال ۱۳۹۰ فاز اول و دوم آن به مرحلهٔ بهره‌برداری رسیده‌است. این تله‌کابین در انتهای دره عباس‌آباد در ۵ کیلومتری شهر همدان و در مجاورت گنج‌نامه واقع شده‌است. طول خط این تله‌کابین ۱۶۸۰ متر و اختلاف ارتفاع آن ۸۰۰ متر است، دارای ۱۷ پایه و ۵۰ عدد کابین در فاز نخست است. این تله‌کابین به سمت منطقهٔ میدان میشان یکی از ارتفاعات سرسبز کوه الوند امتداد دارد. در خرداد سال ۱۳۸۸ برخی از برنامه‌های فاز سوم شرکت تله‌کابین گنج‌نامه، احداث سالن بولینگ، ایجاد آبشار مصنوعی برای مسابقات یخ‌نوردی، ایجاد مجموعه ورزشی تعادل هوایی، ایجاد دو پیست اسکی در میدان میشان و همچنین ایجاد خط تله‌سی‌یژ در کنار این پیست، پیست مخصوص برای دوچرخه‌سواران، ایجاد صخره‌ای مصنوعی برای ورزشکاران صخره‌نورد، ایجاد دو باند هلی‌کوپتر در مبدأ و مقصد تله‌کابین، احداث یک مجموعه شامل رستوران، کافی شاپ، هتل سه طبقه در میدان میشان اعلام شده‌است. نگرانی از اثرات زیست‌محیطی تله‌کابین گنجنامه هواداران محیط زیست عنوان می‌کنند، که این تله‌کابین عاملی خواهد شد تا راه بسیاری از افراد غیر کوهنورد که علاقه‌ای به طبیعت و محیط اطرافشان ندارند را نیز به طبیعت بکر الوند باز کند و باعث شود که انبوهی زباله را با خود به دامن این طبیعت بیاورند. همین امر موجب می‌شود تا بسیاری از گونه‌های گیاهی به‌دلیل تخریب بستر رودها از بین برود. این ایرادات در حالیست که هنگامیکه تنها کوهنوردان حرفه‌ای به این منطقه رفت‌وآمد داشتند، در یک روز بیش از یک تن زباله در این کوه تلنبار می‌شده‌است، با در نظر گرفتن اینکه احداث این تله‌کابین باعث جابه‌جایی سالانه هزاران نفر گردشگر خواهد شد، مسئولان موردنظر لازم است اقدامات جدی‌تری دربارهٔ دفع زباله انجام دهند، تا این دامنه‌های سبز و بکر کمتر مورد آسیب قرار گیرند. این پایان ایرادات گرفته‌شده از سوی این کارشناسان نیست، آن‌ها حتی معتقدند که با توجه به ضعف مدیریت مسئولان گردشگری بعید نیست در آینده‌ای نزدیک به بهانهٔ توسعهٔ بیشتر فضاهای گردشگری، مانند پیست اسکی و سایر ورزش‌های زمستانی، مسئولان بیش از پیش با طرح‌های خود به‌سوی دامنه‌های الوند رفته و تمام زیبایی‌های آن را از بین ببرند. مکان‌ها و آثار باستانی مذهبی در همدان تعدادی مساجد قدیمی و با قدمت بیش از چند صد سال بر جای مانده‌است که مسجد جامع همدان، مسجد میرزا تقی و مسجد میرزا تقی از شهرت بیشتری برخوردار هستند. همدان در ردیف نخستین شهرهایی است که علویان از طبرستان به آنجا هجرت کرده و در آن زندگی کردند. شهر همدان قرن‌ها یعنی از ورود ابوالقاسم بطحایی علوی تا حملهٔ مغول یکی از پایگاه‌های بزرگ علویان بوده‌است. به همین سبب قبرهای برخی از فرزندان و نوادگان امامان شیعه که در همدان منزل نمودند، هم‌اکنون به صورت امامزاده و زیارتگاه در شهر برجای مانده‌است که از جمله می‌توان به امامزاده عبدالله، امامزاده کوه، امامزاده حسین، امامزاده اهل ابن علی، امامزاده اسماعیل امامزاده هادی، امامزاده یحیی، امامزاده عیسی‌بن‌احمد و امامزاده خضر اشاره کرد. سقاخانهٔ حضرت ابوالفضل، سقاخانهٔ آقاجانی‌بیگ سقاخانه‌های معروف همدان هستند. مراکز اقامتی از هتل‌های شهر همدان می‌توان از: هتل پارسیان آزادی (بلوار ارم)، هتل بوعلی (خیابان بوعلی)، هتل باباطاهر (میدان باباطاهر)، هتل یاس (میدان امام همدان)، هتل هگمتانه (بلوار شهید رجایی)، هتل مرمر (چهارراه شریعتی)، هتل آریان (خیابان تختی)، هتل پارسیان ارم (بلوار ارم) و هتل آپارتمان خاتم (میدان فلسطین) نام برد. غذاهای محلی همدان دیار ترشیها و مرباهای عجیب و غریب است. به علت کثرت انواع ترشی خود اهالی مثلی دارند مبنی بر اینکه «هِمِدانیا میلیچ (گنجشک) تُو هِوا می‌پَره، می‌گیرن مُوکُونَن تُرشی.» با شروع فصل پاییز اغلب زنان همدانی دست به‌کار تهیه ترشی‌های مختلف می‌شوند. به نظر می‌رسد دلیل اهمیت تهیهٔ ترشی در همدان، زمستان‌های طولانی و سرد گذشته بوده‌است که زنان را وادار به نگهداری طولانی مدت موادغذایی از این طریق می‌کرده و اکنون هم این رسم همچنان به قوت خود باقی مانده‌است. در حال حاضر بیش از ۱۰۰ نوع ترشی در همدان تهیه می‌شود. شاخصه اصلی ترشی همدان استفاده از گیاهان بومی و به کاربردن چاشنی‌ها و سبزی‌های منطقه در آن‌ها است که سبب تمایز ترشی‌های همدان با سایر نقاط شده‌است. در همدان تنوع غذایی زیاد است و علاوه بر انواع غذاهایی که در همه ایران طبخ می‌شود؛ برخی از انواع غذاهای محلی و همچنین چندین نوع آبگوشت ویژه نیز رواج دارد. آبگوشت‌ها متنوع هستند ولی امروزه نسل جوان استقبال زیادی از این نوع غذاها ندارند. همچنین در همدان به واسطه سبزی‌های کوهی متنوع در دامنه کوه‌ها مردم تمایل به طبخ آش با این سبزها دارند که دارای خواص بسیار زیادی است. در این خطه انواع گوناگون آش تهیه می‌شود و آش برنج یکی از کاربردی‌ترین آنهاست. پنج غذای محلی همدان جهت ثبت ملی معرفی شده‌اند، این پنج غذا عبارتند از: آبگوشت بزباش، آبگوشت کلم قمری، آش کاچی، سرداشی، آبگوشت یخنی همچنین آش آبغوره، آبگوشت فلفل همدانی، مربای پوست هندوانه، مربای ترب سیاه، ترشی گردو، خورش غوره بادمجان، آش میوه، آش ترخینه، آش سماق، آش شله، آش قیسی، آش ترشی، آش شل پتله، آش خیارچنبر، آش بلغور، آش کشکآش آماج، آش هویج و جو، شیر شیره، دیزی، ترحلوا، کوفته همدانی، آش غورابه، آش خشکبار، نان اگردک (اگرده)، نان گرده قوت و ترحلوای هویج در شمار خوراک‌های محلی این منطقه هستند. ره‌آوردها ظرف‌های سفالین هنرمندان لالجین یکی از محبوب‌ترین ره‌آورده‌های همدان است، هر چند که مرکز سفال استان همدان در لالجین است اما در حاشیه میدان باباطاهر نیز سفال عرضه می‌شود، و می‌توان سفال سوغاتی را از این مراکز فروش نیز تهیه کرد. همچنین سیر، انگور، آلو، آلبالو، شیرهٔ انگور، قیسی، مویز، کشمش تیزابی، لواشک، تخمه آفتاب‌گردان، گردو، باسلوق، خیارشور، گیاهان دارویی، عسل، گیوه، قالی و چرم ره‌آوردهای شهر همدان هستند. رئیس اتحادیه قنادان همدان این شهر را قطب شیرینی‌های سنتی غرب کشور خوانده‌است. برخی از شیرینی‌های سنتی همدان ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال قدمت تولید دارند. از جمله این شیرینی‌ها می‌توان کماج، شیرمال، حلوازرده، انگشت‌پیچ، آب‌نبات قیچی، حلوا لوزی، شیرینی چای بغدادی، نان چای و راحت‌الحلقوم را نام برد. شهرهای خواهر پیوند اصلی این مابین دو شهر کولاب و همدان، به علت مقبره میر سید علی همدانی عارف و صوفی زاده‌شده در همدان است که در کولاب دفن شده‌است. خواهرخواندگی همدان با یکی از شهرهای ایتالیا، پیشنهاد شده‌است. پانویس منابع پیوند به بیرون اسیران یهودی در بابل شهرهای آریایی‌ها شهرهای استان همدان شهرهای دارای نام با ریشه زبان آریایی شهرهای دارای نام با ریشه زبان پهلوی شهرهای راه ابریشم شهرهای ساسانیان شهرهای شهرستان همدان مرکز استان‌های ایران هگمتانه
2928
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3
استان فارس
استان فارس یکی از استان‌های ایران است که در بخش جنوب این کشور واقع شده‌است. این استان با مساحتی در حدود ۱۲۲٬۶۰۸ کیلومتر مربع، چهارمین استان بزرگ ایران و با جمعیتی معادل ۵٬۰۵۴٬۷۰۰ نفر، بر طبق برآورد جمعیتی سال ۱۴۰۰ خورشیدی مرکز آمار ایران، چهارمین استان پرجمعیت ایران به‌شمار می‌رود. بر اساس تقسیمات کشوری سال ۱۴۰۰ خورشیدی، استان فارس به ۳۷ شهرستان، ۹۷ بخش و ۱۲۰ شهر تقسیم شده‌است. مرکز استان فارس، کلانشهر شیراز است که بر طبق برآورد، پرجمعیت‌ترین شهر این استان و پنجمین شهر پرجمعیت کشور محسوب می‌شود. پس از شیراز، شهرهای مرودشت ،جهرم و فسا به ترتیب پرجمعیت‌ترین شهرهای این استان هستند و همگی بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت دارند. به‌جز اکثریت فارسی‌زبان (شامل باصری‌ها) اقوام مختلفی نیز در این استان زندگی می‌کنند؛ از جمله لرها، کُردها، اچمی‌ها، قشقایی‌ها و اعراب خمسه که هر یک به زبان‌ها و گویش‌های مختلفی مانند فارسی، لری، کُردی، اچمی، قشقایی و عربی سخن می‌گویند. منابع مهم اقتصاد این استان بر پایه کشاورزی و دامداری، شهرک‌های مختلف صنعتی، پالایشگاه‌ها، صنایع پتروشیمی و نیروگاه‌های مختلف بنا شده‌است. آب و هوای استان فارس در نقاط مختلف این استان به سه گونه کوهستانی، معتدل و گرم تقسیم می‌شود. استان فارس با وجود جاذبه‌های متعدد فرهنگی، تاریخی، طبیعی و مذهبی، یکی از مراکز مهم گردشگری ایران است. همچنین شماری از مراکز مهم دانشگاهی ایران نیز در این استان واقع شده‌است. نام فارس در کتیبه‌های هخامنشی به صورت پارسه و در نوشته‌های یونانی به شکل پرسیس آمده و فارس و فارسی شکل عربی شده پارس و پارسی هستند. فارس منطقهٔ وسیعی است که قسمتی از نیمروز و نیمروز باختری کشور ایران را فراگرفته و تقریباً از یازده سده پیش از میلاد مسیح محل سکونت یکی از طایفه‌های آریایی به نام پارس بوده و به همین مناسبت به پارس موسوم گردیده‌است. نام خلیج فارس برگرفته از نام همین منطقه‌است که در سال ۱۳۵۲ هجری شمسی در تقسیمات کشوری ارتباط استان فارس با خلیج فارس قطع شد و مناطق حاشیه خلیج فارس به استان بوشهر تبدیل گردید. مرکز استان فارس از آغاز حکومت‌های اسلامی یا به عبارتی دوران اسلامی، شیراز بوده‌است. پیشینه پیش از اسلام ظهور پارس در چند هزار سال پیش، در این ایالت اقوام بومی این سرزمین به ویژه ایلامیان سکونت داشته‌اند که از آنان آثار زیادی در گوشه و کنار فارس بر جای مانده‌است که نشانگر این است این ناحیه ناحیه‌ای آباد و فرهنگی بوده‌است. پارسها مردمانی آریایی نژاد بوده‌اند که معلوم نیست چه زمانی به فلات ایران آمده‌اند، در کتیبه‌های پادشاه امپراتوری آشور شمشی-ادد پنجم ۸۲۳ تا ۸۱۰ پیش از میلاد و در کتیبهٔ سناخریب در سال ۶۹۱ پیش از میلاد و همچنین در یک رشته از نامه‌های آرشیو پادشاهان آشور که مربوط به حوادث ۶۵۳ تا ۶۵۲ پیش از میلاد است، پارسوآش به عنوان یکی از ایالات منتهی ایلامی ذکر شده‌است، به عقیده محققان پارسوآش امکان دارد که همان پارس باشد. در برخی از منابع پارسوا با پارسواش یکسان دانسته شده‌است اما ریچارد نلسون فرای می‌نویسد گمان نمی‌رود که پارسواش همان استان پارسوای آشور در خاور دریاچه ارومیه باشد. بر اساس اسناد مورخان یونانی قبایل پارسی به شش طایفهٔ شهری و ده‌نشین و چهار طایفهٔ چادرنشین تقسیم می‌شدند، طایفه‌های شهری عبارتند از: پاسارگادیان، مرفیان، ماسپیان، پانتالیان، دروسیان، گرمانیان که مهم‌ترین آن‌ها پاسارگادیان بودند و قبیلهٔ هخامنشی و پادشاهان ناحیهٔ پارس از این قبیله هستند همچنین چهار طایفهٔ چادرنشین عبارتند از: دائی‌ها، مردها، دروپیک‌ها، ساگارتی‌ها دولت ایلامیان در سال ۶۳۶ پیش از میلاد به دست آشوریان از بین رفت و شوش پایتخت آن به دست طوایف پارس افتاد. از هخامنشیان تا ساسانیان مؤسس پادشاهی پارس هخامنش است که تقریباً در سال ۶۵۰ قبل از میلاد می‌زیست. پایتخت او شهری بوده‌است به همین نام که خرابه‌های آن هنوز باقی است. از خود هخامنش که سلسلهٔ بزرگی به نام او خوانده شده‌است، چندان اطلاعی در دست نیست اما محتمل است که او طوایف مختلف پارس را متحد کرده باشد. پسر او چیش‌پیش از ضعف دولت عیلام بعد از مغلوبیت آن‌ها در مقابل آشوربنیپال استفاده کرد و ناحیه موسوم به انزان یا انشان را که شامل شوش و مجاور آن خوزستان بوده متصرف شد و عنوان پادشاه انشان را اختیار کرد چون وفات یافت یکی از پسرهایش مالک انشان و آن دیگری صاحب سرزمین پارس گردید. در قرن ششم قبل از میلاد هر دو قسمت به اطاعت یک نفر از دودمان مذکور درآمد که کمبوجیه یکم نام داشت. وی دختر استیاکس پادشاه ماد به نام ماندانا را به زنی اختیار کرد و کوروش بزرگ فرزندی بود که از این وصلت پیدا شد. کوروش در سال ۵۵۹ قبل از میلاد جانشین پدر شد و در سال ۵۵۰ بر مملکت ماد تسلط یافت و اکباتان پایتخت آن را تسخیر کرد. کوروش اکباتان را پایتخت تابستانی و شوش را پایتخت زمستانی خود قرار داد و نخستین دولت بزرگ جهانی یعنی شاهنشاهی هخامنشی را بدین ترتیب به‌وجود آورد. هخامنشیان ۲۲۰ سال (از ۵۵۰ پیش از میلاد تا ۳۳۰ پیش از میلاد) بر بخش بزرگی از جهان شناخته‌شده آن روز از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا اَپاختر خاوری آفریقا فرمان راندند. شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر مقدونی برافتاد. بعد از اسکندر و در زمان سلوکیان کشور ایران جزو مستملکات یونان بود تا سرانجام در سال ۲۵۶ پیش از میلاد، پارتها که بیشتر محققین آن‌ها را شاخه‌ای از نژاد آریایی می‌دانند و در خراسان امروزی می‌زیستند، قیام کردند و توانستند با جنگ‌های متعدد دولت اشکانیان را تأسیس کنند. در زمان اشکانیان ممالک مختلفی که جزو دولت اشکانی بودند استقلال داخلی خود و حتی سلسلهٔ پادشاهان محلی را حفظ می‌کردند از آن جمله در پارس سکه‌هایی از پادشاهان محلی به دست آمده که می‌توان از روی آن به اسامی بسیاری از پادشاهان محلی پارس در زمان اشکانیان پی برد. سلسله پادشاهان این دوره در پارس را به این سبب که هر کدام از پادشاهان مزبور هم پادشاه بودند و هم رئیس آتشکده سلسلهٔ روحانی آثرپاتا می‌نامند. پدر مؤسس سلسلهٔ ساسانیان، اردشیر بابکان، ساسان نام داشت و موبد معبدی در استخر در ایالت پارس بود. اردشیر بابکان در سال ۲۲۳ میلادی علم طغیان برداشت و پس از کشته شدن اردوان پنجم، تیسفون پایتخت اصلی اشکانیان را گرفت پس از آن تمام ایران در تحت اقتدار او درآمد. اردشیر بابکان قبل از دست یافتن به پادشاهی شهر اردشیر خُورّه را که امروزه فیروزآباد نامیده می‌شود، بازسازی کرد. این شهر قبل از آن شهر گور نام داشت. او نخست قصد داشت این شهر را پایتخت خود قرار دهد اما بزودی دریافت که ایالت پارس از لحاظ سیاسی برای اقامت فرمانروا مناسب نیست و پایتخت را در نزدیکی تیسفون قرار داد. اردشیر بابکان همچنین نام ایالت گور را نیز به ایالت اردشیرخوره تغییر داد. ایالت اردشیر خُورّه یکی از بخش‌های قدیم فارس بود که شهرهای شیراز، فیروزآباد، خفر، میمند، سیراف و کازرون در آن واقع بود. در دوره ساسانی فارس به ۵ ناحیه تقسیم می‌شد: ارجان، اردشیرخوره، استخر، دارابگرد و شاپورخوره. پس از چیرگی اعراب، شیراز به جای اردشیر خُورّه مرکز فارس گردید. پس از اسلام از ظهور اسلام تا صفویه در زمان خلافت عثمان در سال ۲۸ هجری قمری استخر و فیروزآباد به تصرف فرماندهان سپاه دولت راشدین درآمد و تمامی فارس ضمیمه متصرفات دولت راشدین شد و به تدریج مردم فارس نیز مسلمان شدند. فرماندهان دولت راشدین در ایالت فارس را به پنج ولایت که هر یک را یک کوره می‌گفتند، همانند دوره ساسانیان که کوره‌های اردشیرخوره به مرکزیت گور، شاپور به مرکزیت شاپور، قباد به مرکزیت ارجان، استخر به مرکزیت پرسپولیس و دارابجرد به مرکزیت دارابجرد از جمله این کوره‌ها بودند و این تقسیم‌بندی، تا حمله مغول باقی‌ماند. در زمان ضعف قدرت خلافت امویان در قرن سوم هجری قمری، فارس به تصرف یعقوب لیث مؤسّس سلسله صفاریان درآمد. او شیراز را تصرف کرد و برادرش عمرو لیث مسجد جامعی در شهر ساخت که هنوز هم پابرجاست. پس از آن، فارس به تصرف آل بویه درآمد و عضدالدوله دیلمی بر بیشتر ایران و قسمتی از بین‌النهرین تسلط یافت. از کارهای برجسته او ساختن بند امیر بر رود کر بود. پس از آل بویه، سلجوقیان بر فارس مسلط شدند. با ضعف سلجوقیان، سنقرابن مودود، دودمان اتابکان فارس را تأسیس کرد. این دودمان، در ۵۴۳ هجری قمری بر سرزمین فارس فرمانروایی یافت و آخرین فرمانروای آن، آبش خاتون، پس از یک سال سلطنت در ۶۶۷هجری قمری به همسری منکو تیمور، یکی از پسران هلاکوخان مغول درآمد. از آن پس سلطنت وی نامی بیش نبود و چندی نگذشت که فارس به دست امرای مغول افتاد. پس از سلجوقیان اتابکان فارس به حکومت پرداختند و هنوز آثاری از آنان مانند مسجد نو شیراز در شهر باقی‌است. اتابکان با دادن پول و اطاعت کردن از سرداران فاتح مغول فارس را از خرابی و تاخت و تاز آن قوم مصون داشتند ولی پس از ضعف این خاندان، مغول بر فارس مسلط شده و حکامی از جانب خود به این سرزمین می‌فرستادند که سعدی از برخی از آن‌ها در اشعار خود یاد کرده‌است. در ۷۵۴ هجری قمری، امیر مبازرالدین محمد پادشاه سلسله آل مظفر، فارس را تصرف کرد. شاهان این دودمان تا سال ۷۹۵ هجری قمری، که امیر تیمور خاندان آل مظفر را برانداخت بر فارس فرمانروایی داشتند. از صفویه تا قاجار در سال ۹۰۹ هجری قمری، فارس به دست شاه اسماعیل صفوی افتاد. در زمان جانشینان او، فارس و مرکز آن شیراز، آبادی و رونق یافت. در این دوران، الله‌وردی خان گرجی و پسرش امام قلی خان که در آن زمان فرمانروایان فارس بودند، در زیبا ساختن و آبادانی شهر شیراز کوشیدند. در جنگ میان نادرشاه و افغانیان غلزایی تحت فرمان اشرف افغان، فارس رنج و ویرانی فراوانی دید. این جنگ با شکست افغانیان در ۱۱۴۲ هجری قمری پایان یافت. پس از مرگ نادر شاه، بار دیگر فارس دستخوش پریشانی شد. با روی کار آمدن کریم خان زند صلح و آبادی به این ناحیه بازگشت. شیراز را پایتخت خود گردانید و در آبادانی آن کوشش نمود. ارگ کریمخانی، بازار وکیل، حمام وکیل و مسجد وکیل در شیراز از کریمخان زند ملقب به وکیل الرعایا به یادگار مانده‌است. پس از مرگ کریم‌خان در سال ۱۱۹۳ هجری قمری، بر سر جانشینی او میان بازماندگانش اختلاف پدید آمد و سرانجام، لطفعلی‌خان زند به فرمانروایی رسید. پس از آن، فارس در جنگ‌های بین لطفعلی‌خان زند و آقا محمد خان قاجار آسیب فراوان دید و سرانجام قاجاریه حکومت یافتند. پس از وفات فتحعلی‌شاه در سال ۱۲۵۰ هجری قمری، پسرش حسینعلی میرزا فرمانفرما در فارس به دعوی سلطنت برخاست، اما کاری از پیش نبرد. قاجار فارس در دوران قاجاریه، همچنان از سرزمین‌های آباد و پراهمیت کشور به‌شمار می‌آمد و راه ارتباطی خلیج فارس و مرکز به عنوان نخستین خاکریز، مورد توجه خاص کشورهای خارجی بود. یکی از مهم‌ترین حوادث این دوران، معاهدهٔ انحصار تنباکو در زمان ناصرالدین شاه و به دنبال آن حکم میرزای شیرازی و تحریم تنباکو بود. این حکم با درخواست سید جمال الدین اسدآبادی و در پی نامه او اتفاق افتاد و با اعتراضات فراوان مردم، ناصرالدین شاه شاه قاجار، مجبور شد با پرداخت غرامت، این قرارداد را فسخ کند. دوران معاصر جشن هنر شهر شیراز در بین سال‌های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ محل برگزاری جشن هنر شیراز بود. این جشنواره در زمان خود بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی در نوع خود در سطح جهان بود. این رویداد با هدف تشویق هنرهای سنتی ایران و بالا بردن استانداردهای فرهنگی ایران تشکیل شده بود. همچنین این رویداد محلی بود برای گرد آمدن بزرگ‌ترین هنرمندان سنتی و مدرن ایران و سراسر دنیا در رشته‌های مختلف هنری. جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی همچنین جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران به مناسبت دوهزار و پانصد سال تاریخ مدون شاهنشاهی ایران و در زمان سلطنت محمدرضا پهلوی از تاریخ ۱۲ تا ۱۶ اکتبر ۱۹۷۱ (برابر با ۲۰ تا ۲۴ مهر ۱۳۵۰) در تخت جمشید برگزار شد. در این جشن‌ها، سران حکومتی و پادشاهان ۶۹ کشور جهان شرکت کردند و تمدن و تاریخ کهن ایران را ارج نهادند. جغرافیا جغرافیای سیاسی تقسیمات کشوری بر طبق آخرین تقسیمات کشوری سال ۱۴۰۰ خورشیدی، استان فارس دارای ۳۷ شهرستان، ۹۷ بخش و ۱۲۰ شهر می‌باشد. شهرستان‌های آباده، ارسنجان، استهبان، اقلید، اوز، بختگان، بوانات، بیضا، پاسارگاد، جویم، جهرم، خرامه، خرم‌بید، خفر، خنج، داراب، رستم، زرقان، زرین‌دشت، سپیدان، سرچهان، سروستان، شیراز، فراشبند، فسا، فیروزآباد، قیر و کارزین، کازرون، کوار، کوه‌چنار، گراش، لارستان، لامرد، مرودشت، ممسنی، مهر و نی‌ریز شهرستان‌های این استان هستند. اتصال استان به خلیج فارس اتصال دوباره استان فارس به دریاهای آزاد از طریق خلیج فارس، بعد از جدایی استان بوشهر و باختر هرمزگان در دهه پنجاه از استان فارس که منجر به جدا شدن این استان از خلیج فارس گردید برای نخستین بار در اوایل دهه هفتاد و در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، این درخواست به صورت جدی مطرح و پس از آن نیز در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی مجدداً بحث الحاق استان فارس از طریق عسلویه و استان بوشهر به شهرستان لامرد مطرح شد که این تلاش‌ها با برنامه‌ریزی بهتر و به صورت خاموش ادامه داشت تا اینکه در دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، آیت‌الله ایمانی نماینده ولی فقیه دراستان فارس به یک باره تشکر خود را از رئیس‌جمهور به خاطر الحاق استان فارس به خلیج فارس این‌گونه ابراز نمود: «پس از سال‌ها فرزند برومند خلیج فارس یعنی استان فارس به خلیج فارس متصل و ملحق شد و این هدیه‌ای به مردم فارس است.». مدت‌ها بعد اعلام شد که موضوع اتصال استان به خلیج فارس متوقف شده‌است. جغرافیای طبیعی استان فارس تقریباً در نیمروز ایران قرار دارد. این استان به‌طور تقریبی بین مدارهای ۲۷ و ۳۱ درجه اَپاختر و نصف‌النهارهای ۵۰ و ۵۵ درجه طول خاوری واقع شده و از سمت اَپاختر به استان اصفهان، از سمت نیمروز و نیمروز خاوری به استان هرمزگان، از سمت باختر و نیمروز باختری به استان بوشهر، از سمت اَپاختر باختری به استان کهگیلویه و بویراحمد، از سمت خاور به استان کرمان و از سمت اَپاختر خاوری به استان یزد محدود شده‌است. مساحت استان فارس ۱۲۲٬۶۰۸ کیلومتر مربع می‌باشد که از این جهت چهارمین استان بزرگ کشور ایران است و تقریباً ۷/۴ ٪ مساحت کشور را تشکیل می‌دهد. ارتفاع استان فارس از سطح دریا در نقاط مختلف این استان متفاوت است و به چهار دسته تقسیم می‌شود. دستهٔ اول که از ارتفاعات اَپاختر و اَپاختر باختری بوده که از کوه‌های سمیرم شروع می‌شود و تا باختر آباده ادامه می‌یابد که بلندترین کوه استان فارس کوه بل واقع در نیمروز باختری شهر اقلید با ارتفاع ۳۹۴۳ متر قبل از کوه عظمت که گردنه معروف کولی‌کش در آن واقع شده‌است، ختم می‌شود. ارتفاعات برم فیروز نیز در این ناحیه واقع شده و از سپیدان آغاز و به ارسنجان منتهی می‌گردد، دسته دوم که ارتفاعات مرکزی است که کوه‌های اطراف شیراز (سبزپوشان و بمو) و نیز کوه‌های مهارلو، جهرم، خرمن کوه فسا و کوه تودج را دربرمی‌گیرد، دسته سوم ارتفاعات باختری‌است که در امتداد ارتفاعات کهگیلویه تا کوه‌های ممسنی در دشت ارژن (کوهمره سرخی) ادامه می‌یابد و به کوه‌های سفیدار بین فیروزآباد و جهرم متصل می‌شود و در نهایت دسته چهارم ارتفاعات نیمروز می‌باشد که شامل کوه‌های داراب و ارتفاعات بالنگستان یا هنگستان و کوه‌های لارستان است. دشت‌ها و بیابان‌ها دشت‌های استان فارس از رسوب‌های آبرفتی تشکیل شده‌اند، این دشت‌ها را با توجه به موقعیت جغرافیایی آن‌ها می‌توان به دو بخش میانه و باختری و همچنین بخش نیمروزی و خاوری تقسیم‌بندی کرد، در بخش میانه و باختری دشت‌هایی وجود دارند که موقعیت کشاورزی دارند و بیشتر به این منظور استفاده می‌شوند اما در بخش نیمروزی و خاوری بیشتر بیابان و کویر دیده می‌شود که این بیابان‌ها حدود ۱/۸۴ میلیون هکتار برابر با ۱۵ درصد، پهنه استان فارس را دربر گرفته‌اند. در برخی از مناطق بیابانی استان فارس مانند کویر قطرویه در خاور استان و محدوده شهر نی‌ریز، به علت تبخیر شدید، نمک سطح بیابان را پوشانده و کویر را به وجود آورده‌است. دریاچه‌ها در استان فارس دریاچه‌های متعددی وجود دارد، به‌طوری‌که بیشترین تعداد دریاچه‌های دائمی کشور در استان فارس واقع شده‌اند. دریاچه‌های استان فارس را می‌توان به دریاچه‌های آب شور و دریاچه‌های آب شیرین تقسیم‌بندی نمود. از میان دریاچه‌های آب شور استان می‌توان به دریاچه مهارلو، بختگان، طشک و هیرم اشاره کرد. از میان دریاچه‌های آب شیرین استان نیز می‌توان به دریاچه پریشان (بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین کشور)، تالاب ارژن، دریاچه برم شور، دریاچه کافتر، دریاچه هفت برم سد رودبال فارس و دریاچه سد درودزن اشاره نمود. وسعت دریاچه‌های شور استان تقریبأ ۱۴۵۰۰۰ هکتار و وسعت دریاچه‌های آب شیرین تقریبأ ۳۰۰۰۰ هکتار است. کوه‌ها ۷۰ درصد از وسعت استان فارس در ناحیه کوهستانی قرار گرفته و در دوره ترشیاری به وجو آمده‌اند و با گذشت میلیون‌ها سال از پیدایش آن‌ها جزء کوه‌های جوان محسوب می‌شوند. کوه‌های زاگرس جهت‌های اَپاختر باختری و نیمروز خاوری استان فارس را به صورت منطقه ویژه کوهستانی درآورده‌است. قسمت عمده این ناهمواری‌ها بر اثر یک سلسله حرکات شدید کوهزایی ایجاد شده و تحت تأثیر عوامل فرسایشی نظیر بادهای تند و آب‌های روان به صورت کنونی درآمده‌است. استان فارس را می‌توان به دو ناحیه مشخص طبیعی تقسیم کرد، اول ناحیه اَپاختری و اَپاختر باختری که از ارتفاعات به هم پیوسته‌ای تشکیل شده و گردنه‌های صعب‌العبور و دره‌های عمیق دارد و دوم ناحیه نیمروز و نیمروز خاوری که در فاصله میان رشته‌کوه‌های فرعی قرار گرفته و شامل دشت‌های شیراز، جهرم، کازرون، نی‌ریز، مرودشت و مرکزی است. جنس کوه‌های استان فارس، اغلب سنگ‌های آهکی(کلسیم کربنات) می‌باشد. درز و شکاف‌های فراوان در این سنگ‌ها باعث تشکیل سفره‌های آب زیرزمینی فراوانی شده‌اند. در این کوه‌ها انواع اشکال فرسایش آهکی (کارستیک) که بر اثر انحلال و رسوب‌گذاری شکل گرفته‌اند دیده می‌شود. از مهم‌ترین کوه‌های استان می‌توان به کوه بل با ۳۹۴۳ متر ارتفاع، کوه گر با ۳۱۰۹ متر ارتفاع، خرمن کوه با ۳۱۸۳ ارتفاع، کوه تودج با ۳۱۵۰ متر ارتفاع، کوه ختابان بوانات با ۳۳۶۲ کوه سپیدار واقع در فرمشکان کوار و خفر و میمند با ۳۱۷۰متر ارتفاع، کوه قلات بوانات با ۲۵۵۰ ارتفاع و کوه قند یله با ۲۳۵۰ متر ارتفاع اشاره نمود. تنگ‌ها و دره‌ها دره‌ها و تنگ‌های مشهور استان فارس عبارتند از: تنگ چوگان، تنگ خانی، تنگ الله اکبر، تنگ بستانک (بهشت گمشده)، تنگ چیکان (نوداد سیمکان) ،تنگ براق، تنگ خشک (مرودشت)، تنگ پیر چوپان و دره بلاغی (سعادت شهر) تنگاب (جهرم)، تنگ ایج، تنگه لای تاریک، تنگ استهبان، تنگ پلنگان، تنگ لای زنگان، تنگ غنیبی، تنگ لی‌حنا جنت شهر، تنگ خرچنگ جنت شهر، تنگ ابوالحیات، تنگ هرایرز (ممسنی)، تنگ بوان (ممسنی)، تنگ زی طشت، تنگ جزین یا گزین، تنگ حاجی‌آباد (جویم در نیمروز فارس) ،دره هایقر و تنگ خرقه. رودخانه‌ها از مهم‌ترین رودخانه‌های فارس، می‌توان به رودخانه‌های، شادکام، فهلیان، فیروزآباد، تنگ شیو، شش پیر، پیرآب، کر، آغاج، سیمکان، چوبخله، شور جهرم، شور لار، خشک، موند (مند)، کازرون و اقلید اشاره کرد. از آبشارهای استان آبشار دشتک ابرج، آبشار مارگون، آبشار رحمت آباد جویم و آبشار تارم را می‌توان نام برد. چشمه‌ها چشمه‌های طبیعی و چشمه‌های آب گرم عبارتند از چشمه ریچی، چشمه خارگان، چشمه بالنگان، چشمه قدمگاه، چشمه چویو، چشمه سرچشمه جویُم، چشمه ساسان، چشمه ابوالمهدی، چشمه شش‌پیر، چشمه پلنگان، چشمه جونجان (جونون)، چشمه محمد رسول‌الله، چشمه بناب قادرآباد، چشمه آتشکده، چشمه تنگاب، چشمه حنیفقان، چشمه آب‌گرم سراب بهرام، چشمه اسرا، چشمه برم‌هیر، چشمه براق، چشمه تاسک، چشمه حاجت، چشمه سراب‌سیاه، چشمه سراب‌دختران، چشمه سراب‌اردشیر، چشمه کان‌زرد، چشمه تزنگ، چشمه له‌یاسی، چشمه غنیبی، چشمه مهارلو، چشمه آبریز جبل، چشمه نباتی، چشمه انجیرک، رباط، چشمه سرگ‌چینه، چشمه نیگی، چشمه یاقوتی، چشمه سرو نخودی، چشمه گنجینه، چشمه میل‌اژدها وچشمه مودگان چشمه خرچنگ جنت شهر که به دلیل آب درمانی و تفرجگاهی از نظر صنعت گردشگری و گذراندن اوقات فراغت از اهمیت بسیاری برخوردار هستند. آب و هوا در استان فارس، تحت تأثیر ویژگی‌های توپوگرافیک، سه ناحیه آب و هوایی مشخص پدیدار شده‌است. ناحیه اول ناحیه کوهستانی اَپاختر، اَپاختر باختر و باختر است که دارای زمستانهای خیلی سرد و تابستانهای‌های معتدل و پوشش گیاهی قابل توجه است. میزان بارندگی این ناحیه در حدود چهارصد تا ششصد میلی‌متر در سال گزارش شده‌است، ناحیه دوم ناحیه مرکزی می‌باشد که در زمستانها آب و هوای سرد توأم با بارندگی و در تابستان‌ها هوایی گرم و خشک دارد. آب و هوای این ناحیه به علت کاهش نسبی ارتفاعات، نسبت به اَپاختر و اَپاختر باختر کمی متفاوت است. میزان بارندگی این ناحیه بین دویست تا چهارصد میلی‌متر در سال است و شهرهای شیراز، جهرم، فسا، فیروزآباد و کازرون از جمله شهرهای این ناحیه هستند، در نهایت ناحیه سوم ناحیه نیمروز و نیمروز خاوری می‌باشد که به علت کاهش ارتفاع و پهنای گیتایی و نحوه استقرار کوه‌ها، میزان بارندگی این ناحیه در فصل زمستان نسبت به دو فصل بهار و پاییز کمتر است. هوای این ناحیه در زمستانها معتدل و تابستان‌ها بسیار گرم است. میزان بارندگی سالانه آن نیز صد تا دویست میلی‌متر است و شهرهای گراش، لار، لامرد، جویم، اوز و خنج جزو این ناحیه خشک به‌شمار می‌روند. متوسط رطوبت نسبی این ناحیه حداکثر هشتاد و چهار و نیم و حداقل دوازده و نیم درصد است. تعداد روزهای یخبندان در طول سال نیز سی و چهار روز گزارش شده‌است بادهای محلی که از سمت کوهستان به دشت می‌وزند و عکس این مسیر را می‌پیمایند. سه توده هوای مختلف استان فارس را تحت تأثیر قرار می‌دهند، اول توده هوای مدیترانه‌ای که از روی دریای مدیترانه به سمت کوه‌های زاگرس می‌آیند و موجب بارش‌هایی به صورت برف (در مناطق مرتفع شمالی و شمال باختر) و باران می‌شوند؛ دوم توده هوای سودانی که در فصل زمستان از مرکز کم‌فشار سودان شکل گرفته و با فعال شدن بر روی دریای سرخ، استان فارس را تحت تأثیر قرار داده و باعث بارش در بیشتر نقاط استان می‌گردد؛ سوم توده هوای گرم عربستان که در فصل تابستان از سمت شبه جزیره عربستان به سمت استان وزیده و باعث گرما، ورود ذرات گرد و خاک به استان و کوتاه شدن دوره فصل بهار می‌گردد. پوشش گیاهی پوشش گیاهی استان فارس را درختان جنگلی و گیاهان دارویی و صنعتی تشکیل می‌دهد، از مهم‌ترین گونه‌های درختی این استان عبارتند می‌توان به بادام کوهی، بنه و بلوط و برخی از گیاهان دارویی و صنعتی که شیرین بیان، گل گاوزبان، کتیرا، آنغوزه و گون برخی از این‌گونه‌ها هستند. مناطق حفاظت شده‌استان فارس محل رویش بسیاری از گونه‌های گیاهی منطقه می‌باشند. پارک ملی بمو واقع در اَپاختر شهر شیراز از نظر پوشش گیاهی بسیار غنی و قابل اهمیت است و تاکنون بالغ بر ۲۸۰ گونه گیاهی در آن شناسایی و نمونه برداری شده‌است. جنگل‌ها استان فارس ۲٫۲ میلیون هکتار جنگل‌ها دارد که ۱٫۲ میلیون هکتار آن مراتع فقیر و یک میلیون هکتار آن مراتع غنی و پرتراکم است. این میزان جنگل، در حدود ۱۷/۹ درصد سطح استان را فرا گرفته‌است. کارشناسان معتقدند وقوع خشکسالی در عرصه‌های منابع طبیعی و جنگل‌ها باعث تشدید در اثرگذاری آفات درختان شده و این عرصه‌ها را با خطر مواجه می‌کند که در این خصوص جنگل‌های بلوط استان فارس به خصوص در کازرون طی مدت گذشته با این مشکل در حال دسته و پنجه نرم کردن است. از گونه‌های گیاهی غالب جنگل‌های استان فارس می‌توان به بلوط، بنه، زالزالک، گلابی وحشی، ارس (سرو کوهی)، بادام کوهی و انجیر وحشی اشاره کرد. باغ‌ها در دورهٔ هخامنشی شهرت باغ‌های ایرانی با پردیسها جهانگیر شد و گزنفون به تکرار از زیبایی و شکوه آن‌ها یاد کرده‌است. در آن زمان ناحیهٔ پارس پوشیده از باغ‌های مصفا بود و نقوش متعدد درختان سرو که بر روی پلکان‌های تخت جمشید حجاری شده نشان می‌دهد که کاخ‌های مزبور در محوطهٔ باغ‌ها و درخت‌زارهای پهناور واقع شده بوده‌است. در دوران بعد از اسلام نیز احداث باغ جزء جدانشدنی زندگی مردم ناحیهٔ پارس به‌شمار می‌رفته‌است. نوشته‌های مورخان و جهانگردانی که در سده‌های پیشین شیراز را دیده‌اند حاکی است که شهر شیراز را همواره باغ‌های پیوسته به هم تشکیل می‌داده و بیشتر مردم در همین باغ‌ها زندگی می‌کردند. احمدبن ابی یعقوب نویسندهٔ تاریخ یعقوبی که در سدهٔ سوم هجری می‌زیسته می‌نویسد «در شیراز خانه‌ای نیست مگر آنکه صاحب‌خانه را بوستانی است دارای همهٔ میوه‌ها و گل‌ها و سبزی‌ها و هر چه در بوستان‌ها می‌باشد.» مورخان و جهانگردانی نظیر ابن بطوطه جهانگرد مغربی، شاردن و تاورنیه جهانگردان فرانسوی دوران صفوی، میرزا محمد کلانتر فارس در عهد زندیه و فرصت‌الدوله شیرازی در دوره قاجار در آثار خود از استعداد کم‌نظیر سرزمین فارس برای احداث باغ‌های آباد یاد کرده‌اند. باغ‌های تاریخی مهم‌ترین باغ‌های استان فارس که دارای ارزش‌های تاریخی و باستانی و هنری فراوانی هستند و تاکنون محفوظ مانده و از جمله سرمایه‌های ملی ایران به‌شمار می‌آیند، عبارتند از: باغ ایلخانی، باغ تکیه هفت‌تنان، باغ جنت، باغ جهان‌نما، باغ دلگشا، باغ سلطان آباد، باغ سنقری، باغ قوام، باغ گلشن، باغ ناری، باغ نظر، باغ اقبال‌آباد، باغ کچل‌پادشاه، باغ عفیف آباد، باغ ارم، باغ نوابی. گونه‌های جانوری گونه‌های جانوری استان فارس را در دو بخش می‌توان دسته‌بندی کرد، اول محیط خشکی که از مهم‌ترین جانوران این بخش می‌توان به خرس قهوه‌ای (پاسارگاد)، پلنگ، گراز، گوزن، قوچ، گربه وحشی، سنجاب، گور ایرانی، آهو، کفتار و گرگ و دوم محیط آبی که از مهم‌ترین جانوران این بخش نیز می‌توان به انواع اردک، پلیکان، درنا، غاز، کبک، فلامینگو، دارکوب، تیهو و هوبره اشاره نمود. مناطق حفاظت‌شده در ایران، منطقه‌های حفاظت شده به محدوده‌ای از عرصه‌های منابع طبیعی گفته می‌شود که به لحاظ ضرورت حفظ و تکثیر نسل جانوران و احیاء آن ضمن رعایت حقوق و بهره‌برداری، جوامع محلی ایجاد گردیده‌اند. استان فارس نیز تعدادی از مناطق حفاظت شده ایران را در خود جای داده‌است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به منطقه‌های پارک ملی بختگان، پارک ملی قطرویه، منطقه حفاظت شده بهرام گور، حفاظت شده ارژن، هرمود، میان‌جنگل و پارک ملی بمو که دارای ۱۱۲ گونه جانوری، ۶۹ گونه پرنده، ۲۱ گونه پستاندار، ۱۹ گونه خزنده، ۳ گونه دو زیست و همچنین گونه‌های مختلف گیاهی می‌باشد اشاره کرد. مردم جمعیت در اولین سرشماری رسمی که در سال ۱۳۳۵ خورشیدی صورت گرفت، از میان کل ۱۳ استان کشور در آن زمان، استان فارس و بنادر با جمعیتی معادل ۱٬۳۲۰٬۶۱۴ نفر، نهمین استان پرجمعیت ایران بود، بیست سال بعد در سرشماری سال ۱۳۵۵ خورشیدی جمعیت استان به ۲٬۰۳۵٬۵۸۲ نفر افزایش پیدا کرد، در سرشماری سال ۱۳۷۵ خورشیدی جمعیت استان ۳٬۸۱۷٬۰۳۶ نفر شد و در سرشماری رسمی کشور که در سال ۱۳۸۵ خورشیدی صورت گرفت، استان فارس با جمعیتی معادل ۴٬۳۳۶٬۸۷۸ نفر چهارمین استان پرجمعیت کشور شد، بر طبق برآورد جمعیتی سازمان ملی آمار ایران که در شهریور ماه سال ۱۳۹۰ صورت گرفت، جمعیت استان ۴٬۵۲۸٬۵۱۴ برآورد شد. در سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت این استان برابر با ۴٬۸۵۱٬۲۷۴ تن بود و جایگاه چهارم را به خود اختصاص داد. شهر شیراز با ۱٫۹۰۰٫۵۰۰ نفر جمعیت، پرجمعیت‌ترین شهر استان و پنجمین شهر پرجمعیت کشور می‌باشد و پس از آن جهرم با ۲۲۸٬۸۵۸ نفر، مرودشت با ۲۲۵٬۶۳۴ نفر و فسا با ۱۷۶٬۸۲۵ نفر جمعیت، سه شهر پرجمعیت استان به‌شمار می‌آیند. در میان شهرستان‌ها نیز شهرستان شیراز با ۲٫۳۵۹٫۷۸۹ نفر جمعیت پرجمعیت‌ترین شهرستان استان است و بیش از ۳۹٪ جمعیت استان را در خود جای داده‌است. پس از شیراز به ترتیب شهرستان‌های جهرم با ۳۸۹٫۴۳۰ نفر، کازرون با ۳۰۱٫۷۳۱ نفر، مرودشت با ۳۰۰٫۱۸۷ نفر، فسا با ۲۳۹٫۴۸۹ نفر و داراب با ۱۹۹٬۲۶۹ نفر پرجمعیت‌ترین شهرستان‌های استان هستند. جمعیت کوچ نشینان استان فارس در آخرین سرشماری، حدود ۱۳۱٬۷۱۷ نفر و ۲۴٬۸۰۲ خانوار برآورد شد که این رقم از ۴٫۲ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۰٫۸ درصد در سال‌های اخیر کاهش داشته‌است. همچنین نسبت جمعیت شهری به کل جمعیت استان فارس از ۴۲٫۹ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۶۱٫۲ درصد در سال ۱۳۸۵ افزایش یافته که بیانگر افزایش میزان مهاجرت روستاییان به شهرها است و این امر نشان دهنده نبودن تعادل در پراکندگی نقاط شهری استان فارس می‌باشد. اقوام مردم فارسی‌زبان بیشینه جمعیت استان فارس را تشکیل می‌دهند و در کنار آن‌ها، اقوام مختلف لر، قشقایی و عرب خمسه زندگی می‌کنند. یکی از مناطق مهم عشایری و کوچ نشینی ایران، استان فارس می‌باشد که با جمعیت ۱۳۷٬۷۱۷ نفر، حدود ۳۲ درصد جمعیت کوچ نشین کشور و ۳ درصد جمعیت استان را شامل می‌شود. ایل قشقایی، ایلات خمسه، ایل ممسنی و همچنین طوایف کوهمره از مهم‌ترین گروه‌های کوچ‌نشین استان فارس هستند. ایل قشقایی، یکی از بزرگ‌ترین ایلات ایران است که با هشت طایفه: طایفه عمله ،طایفه دره شوری، طایفه قراچه ای، طایفه کشکولی بزرگ، طایفه ششبلوکی ،طایفه فارسیمدان ،طایفه کشکولی کوچک ،طایفه رحیملو در فارس به کوچروی ادامه می‌دهد. قشقایی‌ها به زبان ترکی قشقایی سخن می‌گویند. ایلات خمسه یک کنفدراسیون ایلی در فارس شامل پنج ایل باصری، بهارلو، اینانلو، نفر و عرب خمسه است. ایل باصری ایلی کوچنده ٬فارسی‌زبان و پارس نژاد است و به خاطر قالی‌ها و گلیم‌های خود شهرت دارد. ایل‌های بهارلو ،اینانلو، نفر سه ایل ترک‌زبان هستند و اعراب خمسه که اصالت آن‌ها به عرب‌های بادیه نجد و یمامه و عمان عربستان می‌رسد عرب‌زبان هستند و در زمان خلفای عباسی برای نظم نواحی فارس با عیال و مواشی خود از عربستان به ایران آمدند. ایل ممسنی از قبایل لر استان فارس است که از چهار طایفه رستم، بکش، جاوید و دشمن‌زیاری تشکیل شده‌است. کوهمره‌ها سه طایفه در استان فارس به نام‌های کوهمره سرخی، کوهمره نودان و کوهمره جروق هستند. طی پژوهشی که به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۱۳۸۹ ش انجام شد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونه‌گیری شد در استان فارس به قرار زیر بود زبان و گویش زبان اکثریت و رسمی مردم استان فارس، مانند زبان رسمی ایران، فارسی است. پیش از اسلام زبان ایرانیان زبان فارسی میانه بوده‌است که امروزه پس از تغییراتی به صورت زبان فارسی امروزی درآمده و در بین بیشتر مردم استان مورد استفاده قرار می‌گیرد. از قرن دوم و سوم زبان فارسی دری که ریشه در پارسی میانه داشت جای زبان پارسی میانه را گرفت و توجه حکومت و نویسندگان و شعرا به آن موجب شد که به صورت زبان رسمی درآید. امروزه لهجه‌ها و گویش‌های پارسی شیرازی، باصری، جهرمی، گویش اردکانی، آباده‌ای و کازرونی در این استان تکلم می‌شوند. گویش باصری منحصر به افراد ایل باصری است که شباهت‌ها و اشتراکات زیادی یا لهجه شیرازی دارد. گویش‌های پارسی مجموعه‌ای از لهجه‌ها هستند که در روستاهایی از منطقهٔ فارس بدانها صحبت می‌شود. این لهجه‌ها اگرچه عمدتاً متعلق به زبان فارسی هستند اما در پاره‌ای از حالات صرفی و اصطلاحات با فارسی معیار متفاوت اند و گاهی حتی شیوه‌های صرفی پارسی میانه را در خود نگاه‌داشته‌اند. علاوه بر زبان فارسی، زبان‌های شناسایی‌شده استان فارس عبارتند از اَچُمی، قشقایی، لری و عربی خمسه. همچنین گویش‌هایی مانند کُرُشی، عبدویی، کُرونی، سیوندی، دوانی، اردکانی و کوهمره‌ای (بککی) نیز در این استان رواج دارد؛ اکثر این گویش‌ها در ایران منحصربه‌فرد بوده، از بازمانده‌های پارسی میانه به‌شمار می‌روند. گویش مردم سیوند فارس به دلیل آمیخته نشدن با عربی و تعلق به زبان‌های ایرانی شاخهٔ شمال باختری درخور اهمیت است. زبان اچمی که با زبان‌های فارسی، لری و تاتی هم‌خانواده است؛ زبان مردم شهرستان‌های جنوب استان فارس (لارستان، خنج، گراش و اوز) و بخشی از استان هرمزگان (شهرستان بستک) است. عشایر قشقایی به زبان قشقایی سخن می‌گویند. زبان قشقایی و آذربایجانی از یک خانواده‌اند. زبان لری نیز در شهرستان‌های ممسنی، رستم، کازرون ،کوهچنار، مرودشت(کامفیروز و درودزن)، فراشبند، سپیدان و بیضا رواج دارد. همچنین زبان عربی در میان عشایر عرب خمسه صحبت می‌شود. فرهنگ با تکوین و رشد شهرنشینی، فرهنگ مردم دچار دگرگونی و تغییرات ساختاری شده‌است. ویژگی‌های قومی و فرهنگی مختلفی در میان اقوام و عشایر وجود دارد. عشایران هنوز ویژگی‌های سنتی را حفظ کرده‌اند. استان فارس یکی از استان‌هایی‌است که بالاترین جمعیت عشایری کشور را دارد. فرهنگ مردم فارس در کل به بخش‌های متعدی مانند جشن، موسیقی، پوشاک و خوراک تقسیم می‌شود. در بخش موسیقی می‌توان به عاشیقهای قشقایی، چنگیان و ساربانان اشاره کرد. موسیقی بومی ایل قشقایی با نام عاشیقها، چنگیان و ساربانان درآمیخته و در این میان موسیقی عاشیقی از جایگاه والایی برخورداراست، موسیقی عاشیقی کهن و گسترده‌است و با شعر فولکوریک درآمیخته‌است عاشیقها برای رویدادهای غمناک و شاد نوایی دارند. در هنر عاشیقی، حماسه و در شعر آن نیز عرفان مقامی شایسته دارد. پیشینه مکتوب شعر و ادبیات در میان ایل قشقایی به بیش از ۲۵۰ سال پیش می‌رسد. اشعار شاعران گمنام سینه به سینه نقل می‌شود و به گنجینه فولکلوریک قشقایی‌ها غنا می‌بخشد. شعر قشقایی را همه‌جا می‌خوانند در عروسی، در عزا و در زمان شادی و غم. شعر عروسی‌ها همراه پایکوبی و شعر عزا همراه با حزن و اندوه خوانده می‌شود. رقص‌های محلی و بومی قشقایی‌ها نیز که با آهنگ جنگ‌نامه توأم است عمدتاً به صورت گروهی اجرا می‌شود و در این میان رقص چوب به لحاظ شیوهٔ اجرا و حرکات ریتمیک اجراکنندگان آن، از جذابیت خاصی برخورداراست. پوشاک مردمان فارس به دلیل گوناگونی فرهنگی، بسیار متنوع است و از میان آن‌ها می‌توان به قبا (آرخالق)، شال و چقه اشاره کرد. غذاها از غذاها و خوراکی‌ها استان فارس می‌توان به آش کارده، آش سبزی صبحانه، کلم پلوی شیرازی، کوفته هلو، دو پیازه آلو، کوفته سبزی، فالوده و دم‌پخت عدس اشاره نمود. همچنین شکر پلو، آش انار، یخنی نخود، بادام سوخته، قرمه به، رب پلو، یخنی عدس کلم، شکر پنیر، حلیم بادمجان، حاجی بادام، مهیاوه حلوای کاسه، دوای آرد و روغن، آش ماست، پاچه پلو، قنبرپلو، آب پیازک، رنگینک و شامی نیز از غذاهای مخصوص شهر شیراز هستند. صنایع دستی قالی، گلیم و گبه از مهم‌ترین صنایع دستی استان محسوب می‌شوند، پس از آن باید از خاتم، خاتم سازی و خاتم کاری و پس از آن معرق‌کاری روی چوب، منبت کاری چوب، نقاشی روی چوب و سفال و سرامیک، کاشی معرق و کاشی هفت رنگ یاد کرد. از رشته‌های رایج در استان فارس طراحی و نگارگری (نگارگری، گل و مرغ‌سازی، تذهیب و تشعیر) است. رنگرزی گیاهی و استفاده از مواد ملونه طبیعی در رنگرزی خامه و ابریشم نیز کاری پررونق در استان فارس است. در زمینه فلزکاری و هنرهای مرتبط با فلز نیز می‌توان از آثار قلمزنی روی نقره یاد کرد. از سایر رشته‌های صنایع دستی رایج در این استان می‌توان به دوخت لباس‌های محلی، عروسک‌سازی، پیکرتراشی، نمدمالی، رودوزی‌های سنتی، بافتنی، نقشه‌کشی فرش و گلیم اشاره کرد. معماری نوعی از هنرهای دستی در معماری ساختمان‌ها کاربرد دارد. از جمله آن‌ها نقاشی پرندگان، گل، شاخه درختان و فرشتگان بر سقف‌های بسیاری از عمارت‌های قدیمی نظیر نارنجستان قوام، خانه زینت‌الملوک دیده می‌شوند و همچنین کاشی‌های هفت رنگی که در عمارت‌های باغ عفیف‌آباد و باغ ارم وجود دارند. آینه‌کاری و گچ‌بری و منبت‌کاری که در امامزاده‌هایی مانند شاهچراغ به چشم می‌خورند. درب و پنجره‌های چوبی در ساختمان‌های قدیمی مانند مسجد نصیرالملک و کارهای دستی در عمارت کلاه‌فرنگی آباده و طرح مسجد کبیر نی‌ریز هم از این دست هستند. صنایع‌دستی مشهور تولید انواعی از صنایع دستی در مناطق عشایری و روستایی و نیز در شهرهای استان فارس رواج دارد. قالی‌بافی و گبه‌بافی بیشتر در بخش‌ها و روستاها به وسیله زنان بافته می‌شود. خیمه‌بافی و گلیم‌بافی و جاجیم‌بافی و تنچه‌بافی در میان عشیره‌ها و تیره‌های قشقایی رایج است. خاتم‌کاری، نقره‌کاری، قلم‌زنی، منبت‌کاری، شیشه‌سازی و کاشی هفت‌رنگ‌سازی در شیراز رایج است. حصیربافی با برگ نخل در جهرم، منبت‌کاری و گیوه‌بافی در آباده، سفال‌کاری، سرامیک‌سازی و کاشی‌سازی در استهبان و حصیربافی، سبدبافی و بوریابافی در کازرون مشهور است. سوغات شهر شیراز محل آثار دوران کهن ایران، با داشتن خاتم‌کاری، طلاسازی، و نقره‌کاری محل معتبری برای خرید سوغات این استان است. خاتم این شهر بی‌نظیر است و ظرافت و هنر را در هر قطعهٔ ساخته‌شده می‌توان مشاهده کرد. قالی، گلیم و جاجیم عشایری استان فارس رنگ و بوی آمیختگی با طبیعت دارد و جزء سوغات‌های اصلی این استان به‌شمار می‌آید. از دیگر سوغات‌های استان فارس می‌توان به آبلیمو، انار، انجیر، ترشی‌جات، چرم، حنا، خراطی، خرما، زعفران، سفیداب، سنگ‌تراشی، شیشه‌گری، بهار نارنج، ظروف سفالی، عرقیات، مسقطی لاری، فلزکاری، کیسه حمام، گبه، کلوچه و مسقطی، نان یوخه، منبت‌کاری و نمد اشاره کرد. مشاهیر اقتصاد صنایع و محصولات کشاورزی و دامداری دو منبع مهم اقتصادی استان فارس می‌باشند. مهم‌ترین فراورده‌های کشاورزی استان فارس شامل غلات، پرتقال، (گندم و جو)، مرکبات، میوه‌جات، خرما، چغندرقند، پنبه، ذرت، خرما، انجیر و زعفران می‌باشد. آبلیموی جهرم نیز که معمولاً به نام سوغات شیراز شناخته می‌شود، دارای شهرت زیادی‌است. استان فارس رتبه نخست تولید گندم در کشور را به خود اختصاص داده‌است. خودروسازی، پتروشیمی، صنایع مخابرات، غذاهای فرآوری شده، لبنیات، صنایع داروسازی، سیمان، پارچه بافی، شکر و قند، نوشیدنیهای غیر الکلی، صنایع گوشتی، پالایشگاه، نفت، پتروشیمی، لاستیک‌سازی و صنایع الکترونیک از مهم‌ترین صنایع استان فارس به‌شمار می‌آیند. محصولات کشاورزی و دامی بخش کشاورزی در استان فارس که سهم عمده‌ای از تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص می‌دهد، یکی از مهم‌ترین نقش‌های تولید، اشتغال و امنیت غدایی ایران را دارد به‌طوری‌که بسیاری از محصولات کشاورزی استان مانند انواع غلات و مرکبات رتبه اول تا سوم کشور را به خود اختصاص داده‌اند، حتی تولید و صادرات انجیر شهرستان استهبان و شهرستان نی‌ریز در جهان رتبه اول را به خود اختصاص داده‌است. همچنین در تولید انار نیز انواع انار شهرستان نی‌ریز در ایران مشهور می‌باشند. مرکبات جهرم درصد بالایی از تولید مرکبات ایران را به خود اختصاص داده‌است. حدود ۳۵ درصد کل لیموترش کشور جهرم تولید می‌شود و علاوه بر مصارف داخلی به کشورهای آسیایی، اروپایی و حوزه خلیج فارس صادر می‌شود. صادرات لیمو ترش جهرم در سال ۱۳۹۴، ۱۶۵ میلیون دلار ارزآوری داشته‌است. شهرستان جهرم تأمین کننده بیش از ۲٫۱ درصد خرمای دنیا است و خرمای شاهانی از مرغوب‌ترین ارقام زیر کشت این محصول در جهرم بوده که عمده نخلستان‌های شهرستان را در بر می‌گیرد. در حال حاضر، از میان مهم‌ترین محصولات کشاورزی استان فارس می‌توان به گندم، جو، برنج، ذرت دانه‌ای، پنبه، چغندر قند، دانه‌های روغنی، سیب‌زمینی، پیاز، گوجه فرنگی، خرما، انار و محصولات جالیزی و نباتات علوفه‌ای اشاره کرد که در این میان، جایگاه استان در کشور برای محصولات گندم، ذرت دانه‌ای، دانه‌های روغنی و گوجه فرنگی اول، محصولات جالیزی و نباتات علوفه‌ای دوم، جو، برنج، پنبه، چغندر قند، سیب‌زمینی و پیاز سوم می‌باشد. در حوزه محصولات دامی نیز استان فارس در سال ۱۳۹۲ مقام نخست تولید گوشت قرمز، چهارم تولید شیر، سوم تولید مرغ، پنجم تخم مرغ و چهارم عسل در کشور را به خود اختصاص داده‌است. بورس در تاریخ پنج شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۲ بورس شیراز به عنوان چهارمین تالار بورس پس از بورس مشهد به حلقه بازار سرمایه ایران پیوست در سال ۱۳۸۹ شمسی تعداد شرکت‌های پذیرفته شده در بورس استان فارس ۱۹ شرکت است که دو شرکت در بازار اول و ۱۷ شرکت در بازار دوم قرار دارند. متوسط ارزش روزانه خرید و فروش سهام در بین سال‌های ۱۳۸۷ الی ۱۳۸۸، ۱۶ هزار و ۴۷۹ میلیون ریال بوده‌است خودروسازی ایران‌خودرو فارس شرکت ایران‌خودرو فارس در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۸ خورشیدی در اداره ثبت شرکت‌ها و مالکیت صنعتی تهران به ثبت رسید و در تاریخ ۸۹/۱۲/۱۶ خورشیدی با حضور رئیس‌جمهور و مدیرعامل شرکت ایران‌خودرو در کیلومتر ۴ بولوار ولایت سلامی جنوبی شهر شیراز افتتاح شد، هم‌اکنون در شرکت ایران‌خودرو فارس انواع خودرو پژو پارس تولید می‌شود. خودروسازان جنوب گروه خودروسازان جنوب از اردیبهشت ۱۳۸۰ فعالیت خود را در زمینه طراحی و تولید خودروهای کانسپت و در ابتدا به صورت کارگاهی آغاز نمودند، این شرکت در مهرماه ۱۳۸۱ خورشیدی به‌طور رسمی در شهر شیراز ثبت گردید و هم‌اکنون در منطقه ویژه اقتصادی شیراز به فعالیت می‌پردازد. در حال حاضر این شرکت به تولید انواع خودرو بنزینی و الکتریکی می‌پردازد، که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به خودروهایی همچون Minor B، Minor C، انواع کلاب کارت، انواع خودروهای آفرود کوچک، کامیونت و لیموزین اشاره کرد. ذوب‌آهن و فولاد هم‌اکنون دو کارخانه ذوب‌آهن پاسارگاد کوار و فولاد و ذوب‌آهن اقلید در استان فارس در دست ساخت می‌باشد. طرح فولاد و ذوب‌آهن اقلید طرحی است که قرار است به شیوه احیای مستقیم و در زمینی به مساحت ۱۳۲۵ هکتار ایجاد شود؛ با بهره‌برداری از این طرح سالانه ۵/۱ میلیون تن شمش فولاد تولید خواهد شد، سایر تولیدات ذوب‌آهن و فولاد اقلید عبارتند از گندله آهن، آهن اسفنجی، شمش آهن و فولادی، شمش فولاد سبک آلیاژی (بیلت) و انواع میلگردهای آهنی و فولادی. ذوب‌آهن پاسارگاد کوار از دیگر طرح‌های اقتصادی استان فارس است، این طرح با اعتبار خارجی ۴۴۳ میلیون و ۵۰۰ هزار یورو و اعتبار داخلی ۳۹۶ میلیارد تومان و با همکاری شرکت‌هایی از اتریش، ایتالیا و ژاپن احداث آن تقریباً تمام می‌باشد. پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌ها همچنین از پالایشگاه‌های مهم این استان می‌توان به پالایشگاه شیراز و پالایشگاه گاز پارسیان شهرستان مهر اشاره کرد. شرکت پتروشیمی شیراز نیز یکی از مهم‌ترین شرکت‌های پتروشیمی محسوب می‌گردد. پتروشیمی‌های جهرم، کازرون، داراب، فیروزآباد، فسا و ممسنی از دیگر پتروشیمی‌های استان می‌باشند. شهرک‌های صنعتی تا نیمه خرداد سال ۱۳۹۰ خورشیدی، تعداد ۴۶ شهرک صنعتی در استان فارس وجود داشته‌است که شامل ۱۳۴۷ واحد صنعتی بهره‌برداری شده بوده که این میزان برای ۱۸۶۳۲ نفر اشتغال ایجاد کرده‌است. همچنین میزان سرمایه‌گذاری در واحدهای صنعتی واقع در شهرک‌های صنعتی فارس ۹۰۵۹۳۴۸ میلیون ریال بوده‌است، از مهم‌ترین این شهرک‌ها می‌توان به شهرک‌های صنعتی جهرم، کازرون، آب باریک، آباده، اقلید، شیراز، سپیدان، نورآباد، سروستان، فسا، داراب، گراش، استهبان، لار و فیروزآباد اشاره کرد. همچنین شهرک صنعتی شیراز صنایع کوچک و بزرگ بسیاری را در خود جای داده‌است که از میان آن‌ها کارخانجات الکترونیکی متعددی از جمله خودروهای برقی، صنایع الکترونیک ایران (صاایران)، زیمنس، ITMC و صنایع قطعات الکترونیک ایران می‌باشد. صنایع فناوری اطلاعات از بزرگ‌ترین صنایع این شهر به‌شمار می‌رود که با شهرهای بزرگی در زمینهٔ تبادل صنایع فناوری اطلاعات در جهان مانند مونیخ و برلین (در زمینهٔ کارخانجات زیمنس) در ارتباط می‌باشد. مناطق ویژه اقتصادی منطقه ویژه اقتصادی شیراز منطقهٔ ویژهٔ اقتصادی شیراز در نیمروز خاوری این شهر و در فاصله ۹ کیلومتری فرودگاه بین‌المللی شیراز قرار گرفته‌است. در این منطقه می‌توان تولیدات مازاد بر ارزش افزوده را بدون هیچ‌گونه محدودیت و با حداقل تشریفات صادر نمود یا با انجام تشریفات، بر اساس مقررات صادرات و واردات کشور کالا به داخل وارد کرد. مساحت این منطقه ۱۰۰۰ هکتار می‌باشد که به ۵ فاز مختلف با مساحت‌های ۱۳۰ هکتار، ۱۷۰ هکتار، ۲۹۰ هکتار، ۱۸۰ هکتار و ۲۳۰ هکتار تقسیم شده‌است. شرکت‌های مختلفی سهام‌دار اصلی این منطقه هستند که از میان آن‌ها می‌توان به سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، شرکت عمران و توسعه فارس، شرکت شیراز تلاش گستر، شهرداری شیراز، واحدهای اقتصادی کمیته امداد امام خمینی فارس، کارخانجات مخابراتی ایران، شرکت صنایع الکترونیک ایران، تعاونی اعتبار کارکنان شهرک‌های صنعتی فارس، شرکت سازان خودرو، صنایع مخابرات راه دور، صنایع قطعات الکترونیک، اتاق بازرگانی صنایع و معادن فارس، شرکت ملامین کیمیا، شرکت خدمات انفورماتیک و شرکت ساختمان و خدمات نوساز اشاره کرد. منطقه ویژه اقتصادی جهرم عملیات اجرایی منطقه ویژه اقتصادی جهرم که به عنوان نخستین منطقه ویژه استان فارس بعد از شیراز است، در دی ماه ۱۳۹۰ با حضور معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت آغاز شد. این منطقه در جاده جهرم-شیراز و در فاصله حدود ۳۵ کیلومتر از جهرم واقع شده‌است. طراحی منطقه ویژه جهرم در دو فاز به انجام رسیده‌است که فاز اول آن حدود ۷۳ هکتار و فاز دوم آن حدود ۲۶۷ هکتار و در کل حدود ۳۴۰ هکتار وسعت دارد. انرژی و منابع آن انرژی فسیلی نیروگاه سیکل ترکیبی کازرون در دهستان بلیان، بزرگ‌ترین نیروگاه سیکل ترکیبی استان فارس است. همچنین نیروگاه سیکل ترکیبی جهرم، نیروگاه سیکل ترکیبی فارس، نیروگاه حافظ و نیروگاه گازی شیراز از مهم‌ترین نیروگاه‌های استان فارس هستند. نیروگاه فورگ داراب نیز از دیگر نیروگاه‌های این استان است. انرژی خورشیدی نیروگاه خورشیدی شیراز نخستین نمونه از نوع خورشیدی سهموی خطی است که در ایران توسط متخصصان داخلی ساخته شده‌است. در حال حاضر توان این نیروگاه ۲۵۰ کیلووات است که در برنامه توسعه پنجم قرار به تأمین ۵۰۰ کیلو وات می‌باشد انرژی باد اولین توربین بادی استان فارس به ظرفیت ۶۶۰ کیلو وات در تاریخ ۲۱ بهمن ماه ۸۹ در منطقه بابا کوهی شیراز افتتاح گردید. منابع معدنی ۳۷ نوع ماده معدنی مختلف در استان فارس شناسایی شده‌است که از این میان، ۲۰ ماده از جمله سنگ آهک، مارن، سنگ گچ، مرمریت، سنگ چینی، خاک نسوز، خاک صنعتی، نمک آبی و سنگی، سیلیس، کوارتزیت، منگنز، سرب، روی، کرومیت، باریت، سنگ آهن، مس، گرانیت، نیکل و سنگ تراورتن در حال بهره‌برداری می‌باشند. در حال حاضر ۳۳۲ معدن در حال بهره‌برداری در استان فعالیت می‌نمایند که این معدن‌ها ذخیره‌ای معادل ۱۰۴۵ میلیون تن را دارا می‌باشد و سالانه بیش از ۲۳ میلیون تن مواد معدنی از آن‌ها استخراج می‌گردد. سنگ‌های تزئینی استان فارس رتبه دوم سنگ تزئینی ایران را دارا می‌باشد. به‌طور کلی، ۲۰ درصد از سنگ‌های تزئینی ایران در استان فارس تولید می‌شود. ۳۵۰ واحد سنگ‌بری در استان فارس حدود ۸۰ درصد استخراج استان را فرآوری می‌کنند. در میان سنگ‌های استخراج شده در استان، مرمریت و سنگ چینی ۱۵ درصد کل میزان استخراج سنگ تزئینی استان را به خود اختصاص می‌دهد. نفت شرکت ملی حفاری ایران، عملیات حفاری ۸ حلقه چاه نفتی توسعه‌ای در منطقه‌های سروستان، سعادت آباد و خشت در استان فارس را انجام می‌دهد و برای حفاری این چاه‌ها ۴۲ میلیون یورو اعتبار در نظر گرفته شده‌است. حفاری نخستین حلقه چاه نفت در سفید باغون فارس پایان یافت. گاز حجم ذخیره گاز درجای میدان هالگان در استان فارس ۴/۱۲ تریلیون فوت مکعب و ذخیره میعانات گازی درجای این میدان ۲۴۹ میلیون بشکه‌است. میدان هالگان را جدیدترین میدان کشف شده در منطقه نیمروز استان فارس اعلام کرد و یادآور شد، این میدان گازی در ۷۳ کیلومتری اَپاختر عسلویه و در جنوب استان فارس در ۲۵ کیلومتری جنوب میدان سفید باغون و اَپاختر میدان سفید زاخور و دی قرار دارد. میدان‌های گازی سفید زاخور، سفید باغون، دی، هالگان و چند میدان دیگر در این منطقه برای توسعه آماده هستند و می‌توانند یک قطب گازی رادر منطقه تشکیل دهند. میدان‌های استان فارس از نظر ساختار زمین‌شناسی کاملاً مستقل هستند، میدان‌های سفید باغون، سفید زاخور و هالگان روی تاقدیس قرار گرفته‌اند و میان آن‌ها ناودیس است که این میدان‌ها را از یکدیگر جدا می‌کند. حفاری‌های اکتشافی میدان‌های هالگان و سفید باغون نیز به‌طور هم‌زمان آغاز شد که نتیجه کشف سفید باغون در اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ از سوی وزیر نفت وقت (غلامحسین نوذری) اعلام شد. میدان‌های گازی دیگری نیز در جنوب استان فارس قرار دارد، میدان تابناک لامرد که از میدان‌های بزرگ دارای گاز شیرین است در سال ۱۳۸۷، میدان شانول در سال ۱۳۷۶ و همچنین میدان هما در بخش علامرودشت شهرستان لامرد نیز از جمله اکتشاف‌های این مجموعه‌است که هم‌اکنون گاز آن‌ها در بخش خانگی و صنعت استفاده می‌شود. میدان گازی وراوی نیز پیش از انقلاب کشف شده‌است. ترابری و ارتباطات فرودگاه استان فارس دارای ۷ فرودگاه در شهرهای شیراز، لار، لامرد، جهرم، فسا، داراب و زرقان می‌باشد که از این میان فرودگاه شیراز، جهرم، لار و لامرد بین‌المللی و فرودگاه‌های داراب، فسا، زرقان فرودگاه‌های داخلی می‌باشند. مسیرهای خارجی فرودگاه شیراز عبارتند از کشورهای انگلستان، مالزی، ترکیه، عراق، سوریه، قطر، امارات متحده عربی (دبی، ابوظبی و شارجه)، کویت، بحرین، عربستان، روسیه، پاکستان، مصر و سودان. مقاصد داخلی این فرودگاه عبارتند از تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، اهواز، آبادان، بوشهر، بندرعباس، ساری، لارستان، لامرد، چابهار، کرمان، کیش، لاوان، قشم، سیری، ماهشهر، خارک، عسلویه، بهرگان، رشت، گرگان و نوشهر می‌باشد. شرکت‌های هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (هما)، آسمان، ایران ایرتور، کیش‌ایر، ماهان، کاسپین، فارس ایر قشم، نفت، زاگرس، تابان، ارم ایر، گلف ایر، ترکیش ایرویز، ،فلای‌دبی، ایرعربیا و به صورت موردی شرکت‌های هواپیمائی دیگر از فرودگاه شیراز جهت نشست و برخاست استفاده می‌کنند. این فرودگاه پایگاه منطقه جنوب هواپیمایی آسمان می‌باشد و قطب سه شرکت هواپیمایی به نام‌های پارس، فلای پرشیا و سپهران است. راه‌آهن خبر افتتاح راه‌آهن شیراز اصفهان در ۱۳ خرداد سال ۱۳۸۸ خورشیدی توسط رسانه‌های خبری منتشر شد. مدت کوتاهی پس از افتتاح این راه‌آهن معلوم شد که این راه‌آهن به صورت نیمه‌تمام و ناقص اجرا شده و با عبور اولین قطار از روی آن بسیاری از ریل‌ها در هم شکسته‌اند. از آن زمان تا شهریورماه سال ۱۳۹۰ خورشیدی، به علت آماده نبودن ایستگاه راه‌آهن شیراز برای سوار و پیاده کردن مسافران از ایستگاه موقتی در شهر جدید صدرا استفاده می‌شد. ایستگاه راه‌آهن شیراز که اکنون یکی از بهترین ایستگاه‌های راه‌آهن کشور محسوب می‌شود در مهرماه سال ۱۳۹۰ خورشیدی به بهره‌برداری کامل رسید و از آن زمان تمامی قطارها از ایستگاه اصلی حرکت می‌کنند. هم‌اکنون مسیرهای ریلی شیراز - بوشهر - خورموج - عسلویه و شیراز - جهرم - لار - بندرعباس در دست ساخت می‌باشد. همچنین در سال ۱۴۰۰ خورشیدی مسیر ریلی شیراز - اقلید - یزد افتتاح شد. آزادراه و بزرگراه طول شبکه راه‌های اصلی استان در سال ۱۳۸۶ خورشیدی، حدود ۲٬۲۲۹ کیلومتر بوده‌است که از این میزان، ۵۶۹ کیلومتر آن به صورت بزرگراه می‌باشد. در استان فارس تنها ارتباط شیراز با اصفهان به صورت بزرگراه تعریف شده‌است و در این استان آزادراه وجود ندارد. عملیات ساخت آزادراه اصفهان-شیراز از سال ۱۳۸۷ شروع شده‌است که با بهره‌برداری از آن که از شهرستان‌های اقلید و سپیدان می‌گذرد، فاصله شیراز تا اصفهان حدود ۱۰۰ کیلومتر کاهش می‌یابد. این پروژه در دو قطعه (شیراز - بخش ایزدخواست و ایزدخواست - اصفهان) اجرا می‌شود. طبق برنامه‌ها و پروژه‌های آینده، قرار است استان فارس و شیراز از طریق بزرگراه، آزادراه و قطار به سواحل خلیج فارس و منطقهٔ الحاقی به فارس متصل شود. از پروژه‌های بزرگراهی درحال ساخت این استان می‌توان به بزرگراه‌های شیراز-جهرم، شیراز-فسا-داراب، شیراز-سپیدان-یاسوج، شیراز-بوشهر، جهرم-لار-بندرعباس، جهرم-قیر، فسا-استهبان-نی‌ریز، لار-خنج، لار-بستک، لامرد-پارسیان، کوار-فیروزآباد-جم، مرودشت-درودزن و خنج-لامرد اشاره کرد. مخابرات و اینترنت تلفن تاریخ ارتباطات مخابراتی در استان فارس، به حدود یکصد سال پیش می‌رسد. در آن زمان، خط تلگرافی بین تهران و بندر بوشهر توسط کمپانی هند شرقی کشیده‌شد که از مسیر برازجان، کازرون، شیراز می‌گذشت و به تهران می‌رسید. در سال ۱۳۱۳ اولین مرکز تلفن مغناطیسی با ۸۰ شماره تلفن، در شهر شیراز نصب و راه‌اندازی شد. این تلفن که ارتباط داخلی مشترکین را فراهم می‌نمود، از نوع سیستم مغناطیسی بود، که تا سال ۱۳۳۸ به ۱۱۰۰ شماره رسید. اولین مرکز تلفن خودکار شهری شیراز با نصب اولیه ۳۰۰۰ شماره شروع به کار نمود. در سال‌های اخیر، تحولات عظیمی در سیستم‌های مخابراتی این استان صورت گرفت و رشد چشمگیری در توسعه ارتباطات حاصل شد. احداث مراکز تلفن دیجیتال در نقاط شهری و روستایی استان، ساخت ایستگاه‌های بزرگ مخابراتی، راه‌اندازی شبکه دیتا، راه‌اندازی تلفن همراه، پروژه بزرگ فیبر نوری استان فارس و دیگر خدمات گسترده مخابراتی از جمله این تحولات در سال‌های اخیر می‌باشد. اینترنت دسترسی به اینترنت در استان فارس از روش‌های مختلفی از جمله dial-up، ADSL و WiMAX امکان‌پذیر است که بر اساس اعلام شرکت مخابرات استان فارس، در شهر شیراز ۱۰ شرکت، به ارائه سرویس ADSL می‌پردازند. همچنین دو شرکت ایرانسل و مبین‌نت نیز به ارائه سرویس WiMAX تنها در شهر شیراز می‌پردازند. رسانه‌ها مطبوعات برای مشاهده فهرست کامل، فهرست مطبوعات فارس را ببینید. روزنامه‌نگاری فارس، پیشینهٔ دیرینه‌تری از چاپ و نشر مطبوعات فارس دارد. ۷۸ سال پیش از نشر المنطبعه فی الفارس (اولین روزنامه فارس)، یک شیرازی، نخستین نشریه ارمنی جهان را در مدرس هند منتشر کرد. بنابر منابع ارمنی، نشریه آزاد ارار (خبرنامه) که اولین شماره‌اش در ۱۶ اکتبر ۱۷۹۲ میلادی به‌وسیله هارطون شماونیای شیرازی انتشار یافت، نخستین نشریه ارمنی‌زبان جهان است. مطبوعات در ایران نیز به‌وسیله دو برادر از اهالی فارس بنیاد گرفت، میرزا محمدصالح شیرازی و محمدجعفر ادیب شیرازی. اگر میرزا محمدصالح شیرازی را مدیر نخستین نشریه فارسی‌زبان جهان در دوران محمدشاه قاجار بدانیم، باید از میرزا محمدجعفر ادیب نیز به‌عنوان اولین سردبیر یا دست‌کم معاون سردبیر اولین نشریه، به زبان فارسی یاد کنیم. این دو نفر به‌همراه میرزا اسدالله باسمه‌چی که او نیز زادهٔ فارس است، مثلث نشر روزنامه کاغذ اخبار، اولین نشریه ادواری چاپی در ایران را تشکیل می‌دهند. صداوسیما در آبان ماه ۱۳۴۹ هم‌زمان با راه‌اندازی رسمی فرستنده مهارلو، شبکهٔ فارس به‌طور رسمی افتتاح و پخش برنامه‌های خود را آغاز نمود. شبکهٔ فارس در اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ به عنوان نخستین شبکه استانی ۲۴ ساعتهٔ کشور معرفی شد. این شبکه روزانه ۶ بخش خبری به زبان‌های فارسی، عربی و انگلیسی و ۴ بخش خبری ۹۰ ثانیه‌ای پخش می‌نماید و قطب انیمیشن کشور محسوب می‌شود. رادیو شهری جهرم از سال ۱۳۵۶ در این شهرستان شروع به کار کرده‌است. رادیو جهرم در ایام انقلاب اسلامی و دوران جنگ ایران و عراق دارای فعالیت گسترده‌ای بود و هر هفته از نماز جمعه جهرم پخش مستقیم داشت ولی پس از ۳۵ سال فعالیت، از ادامه کار بازماند. اخیراً برنامه‌هایی برای راه‌اندازی دوبارهٔ آن وجود دارد. دفتر خبر صدا و سیمای واحد جهرم نیز از اولین و فعالترین دفاتر خبر کشور است و بعد از مراکز استان‌ها و دو شهر مهاباد و کیش نخستین مرکزی است به امکانات پخش زنده تلویزیونی مجهز شده‌است. این دفتر چندین سال متمادی مقام اول کشوری در میان دفاتر خبر کشور را از آن خود نموده‌است. جاذبه‌های گردشگری فارس دارای جاذبه‌های طبیعی و تاریخی و مذهبی بسیاری است که تاکنون ۲۹۰ جاذبه گردشگری در استان فارس شناسایی شده‌است که به‌طور متوسط ۱۲ جاذبه در هر شهرستان وجود دارد. آموزش در استان فارس اولین مدارس دخترانه بعد از جنگ جهانی اول تأسیس می‌شوند. اولین مدرسه شیراز با وقفه‌ای طولانی پس از فرمان مشروطه و در سال ۳۸ تأسیس می‌شود. این مدرسه «بنات» نام دارد و در سال‌های ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ پس از پایان جنگ جهانی اول و با کوشش زنان افتتاح می‌شود. در همین دوره زنان پیشنهاد دادند که اگر روحانیون تأسیس مدارس دخترانه را با عفت و عصمت زنان مغایر می‌دانند، خود مدیریت مدارس را بر عهده بگیرند. میزان باسوادی در استان فارس در سال ۱۳۸۷ خورشیدی، ۸۷ درصد اعلام شده‌است. تعداد دانشجویان استان نیز در سال تحصیلی ۱۳۸۶–۸۷ کل دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی استان نیز ۱۷۴٬۰۰۰ نفر بوده‌است. دانشگاه‌ها دانشگاه‌های متعددی از جمله دانشگاه‌های جامع، علوم پزشکی، تربیت معلم، علمی کاربردی، آزاد اسلامی، غیرانتفاعی، پیام نور و فنی و حرفه‌ای در استان فارس وجود دارند. استان فارس دارای ۹ دانشگاه و تعدادی مرکز آموزش عالی است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: دانشگاه شیراز شامل دانشکده‌های علوم، کشاورزی، دامپزشکی، هنر و معماری، علوم و فناوری‌های نوین، مهندسی برق و کامپیوتر، مهندسی شیمی و نفت و گاز، مهندسی مکانیک، مهندسی مواد و عمران، ادبیات و علوم انسانی، اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی، الهیات و معارف اسلامی، حقوق و علوم سیاسی و علوم تربیتی و روان‌شناسی دانشگاه علوم پزشکی شیراز شامل دانشکده‌های بهداشت، توانبخشی، پزشکی، پرستاری و مامایی، تغذیه، داروسازی، دندان‌پزشکی، مدیریت و اطلاع‌رسانی و علوم و فناوری‌های نوین دانشگاه صنعتی شیراز شامل دانشکده‌های مهندسی برق و الکترونیک، مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات، مهندسی شیمی، مهندسی مکانیک و هوافضا، مهندسی عمران و محیط زیست، مهندسی و علوم مواد، مهندسی صنایع، شیمی، فیزیک و ریاضی دانشگاه هنر شیراز: متشکل از دانشکده‌های باستان‌شناسی و مرمت، معماری و شهرسازی، هنرهای نمایشی، هنرهای کاربردی و هنرهای تجسمی دانشگاه جهرم شامل دانشکده‌های فنی و مهندسی، کشاورزی، ادبیات و علوم انسانی و علوم پایه دانشگاه علوم پزشکی جهرم شامل دانشکده‌های پزشکی، پیراپزشکی و پرستاری و مامایی دانشگاه فسا شامل دانشکده‌های فنی و مهندسی، علوم پایه و کشاورزی دانشگاه علوم پزشکی فسا متشکل از دانشکده‌های پزشکی، پرستاری، بهداشت و پیراپزشکی دانشگاه سلمان فارسی کازرون: شامل دانشکده‌های ادبیات و علوم انسانی، علوم پایه، فنی و مهندسی و هنر و معماری دانشکده علوم پزشکی لارستان متشکل از دانشکده‌های پرستاری و بهداشت دانشکده علوم پزشکی گراش متشکل از دانشکده‌های پرستاری و پیراپزشکی مرکز آموزش عالی استهبان مرکز آموزش عالی اقلید مرکز آموزش عالی فیروزآباد مرکز آموزش عالی ممسنی مجتمع آموزش عالی لارستان مرکز آموزش عالی لامرد ورزش و تفریح استان فارس دارای ۲ تیم فوتبال باشگاه فوتبال فجر شهید سپاسی شیراز در لیگ برتر خلیج فارس و باشگاه فوتبال قشقایی شیراز در لیگ دسته اول فوتبال ایران و تیم فوتبال قشقایی شیراز در لیگ برتر بانوان تیم فوتسال ایمان شیراز در لیگ برتر فوتسالو تیم فوتسال پویندگان فجر شیراز در لیگ برتر فوتسال بانوان و هیئت هندبال فارس در لیگ برتر مردان و زنان دارای ۳ تیم هندبال مردان و زنان نیروی زمینی شهید شاملی کازرون و کربنات سدیم فیروزآباد است. ورزشگاه‌ها ورزشگاه پارس با ظرفیت ۵۰ هزار نفر که در جنوب شیراز واقع شده‌است. ورزشگاه حافظیه شیراز که دقیقاً در روبه‌روی آرامگاه حافظ واقع شده‌است و محل برگزاری مسابقات تیم‌های شیرازی در لیگ برتر ایران و لیگ دسته یک است. دهکده المپیک شیراز با ظرفیت ۱۰۰ هزار نفر که البته در حال ساخت و آماده شدن است. ورزشگاه شهدای ارتش شیراز که سابقاً مسابقات مهم در آن انجام می‌گرفت و در یک پادگان متعلق به ارتش واقع است. ورزشگاه تختی جهرم در شهر جهرم که میزبان مسابقات مهمی از استان فارس می‌باشد. پیست اسکی استان فارس دارای دو پیست اسکی تربیت بدنی که در ۵ کیلومتری شهرستان سپیدان واقع شده و همچنین مجموعه تفریحی ورزشی پولادکف که در ۱۵ کیلومتری شهرستان سپیدان و ۸۰ کیلومتری اَپاختر شهر شیراز واقع شده، می‌باشد که مجموعه تفریحی ورزشی پولادکف به عنوان دومین پیست بزرگ بین‌المللی کشور و در ارتفاع ۲۸۵۰ متری از سطح دریا واقع شده و دارای قله‌ای به ارتفاع ۳۴۰۰ متر از سطح دریا است؛ همچنین این مجموعه دارای امکاناتی از قبیل تله‌کابین، تل اسکی، رستوران، فست فود، کافی شاپ، مهمان‌سرا، هتل، موتور برفی، ماشین‌های کوهستان، چرخ‌های هوشمند، قایق‌های پدالو، اسب سواری، دوچرخه سواری، لوازم مورد نیاز اسکی و آموزشگاه اسکی می‌باشد و در سال ۱۳۸۱ افتتاح و مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌است. جستارهای وابسته فهرست استان‌های ایران استان‌های ایران بر پایه جمعیت استان‌های ایران بر پایه مساحت فهرست شهرهای استان فارس بر پایه جمعیت فهرست شهرهای استان فارس بر پایه مساحت فهرست شهرستان‌های استان فارس بر پایه جمعیت فهرست بخش‌های استان فارس بر پایه جمعیت فهرست روستاهای بزرگ استان فارس محله کوشکک جهرم منابع منابع ارجاع‌شده پیوند به بیرون پورتال استان فارس وب سایت استانداری فارس اداره کل هواشناسی استان فارس اداره کل آموزش و پرورش استان فارس شرکت مخابرات استان فارس وب سایت نظام مهندسی استان فارس دادگستری استان فارس سازمان بازرگانی استان فارس سازمان کشاورزی استان فارس وب سایت شرکت گاز استان فارس شرکت آب و فاضلاب روستایی استان فارس پورتال شرکت توزیع نیروی برق استان فارس اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس صدا و سیمای مرکز فارس اداره کل ورزش و جوانان استان فارس دانشنامهٔ فارس «معرفی استان فارس» ، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اداره کل امور عشایر استان فارس فارس ایران پیش از اسلام
2930
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%DA%AF%D8%AC
کرگج
کرکج یکی از محلات تبریز است که در حوزه شهرداری منطقه پنج شهرداری تبریز قرار دارد. موقعیت جغرافیایی این بنا در جنوب محله کرکج قرار دارد که همجواری با رودخانه چای، فضای چشم‌نوازی را به تصویر می‌کشد. این برج در دره ای باصفا و سرسبز واقع شده و از متعلقات فضایی این مکان می‌توان به امکاناتی همچون رستوران، کافه‌ها و فست فودها اشاره کرد. فضای اطراف برج با درختان سرسبز پوشیده شده و مانند یک تفریحگاه از آن استفاده می‌شود. برای دسترسی به این پارک می‌توانید از خودروی شخصی یا اتوبوس استفاده کنید. نگارخانه قدمت قدمت این سازه تاریخی به دوره صفویه می‌رسد. همان‌طور که از نام برج مشخص است محل خلعت دادن (سپردن لباس و منصب دولتی) به کارگزاران حکومتی بوده‌است. در زمان صفویه و قاجار، این بنا محل خلعت پوشاندن به افراد شاخص حکومتی بوده که توسط شاهزادگان یا ولیعهد مقیم تبریز صورت می‌گرفته‌است. منابع کتاب تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، چاپ اول، 1373. روستاهای شهرستان تبریز مناطق مسکونی در شهرستان تبریز
2932
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2
واژه‌پرداز
واژه‌پرداز به آن دسته از سخت‌افزار یا نرم‌افزارهای رایانه‌ای گفته می‌شود که برای نگارشِ رایانیکِ نوشتار یا ویرایش نوشته‌هایِ رایانیک به کار می‌رود. امروزه برنامه‌های واژه‌پردازِ گوناگون توانایی‌های بسیاری -جز نگارش- نیز به کاربران می‌دهند؛ از جمله افزودن و چیدمانِ نگاره‌ها و فرتورنگاره‌ها به نوشتار، وارسی و ویرایشِ نادرست‌نویسی‌ها، برگه‌آرایی، چاپ نوشتار و جز این‌ها. البته نام‌آورترین نرم‌افزار واژه‌پرداز مایکروسافت ورد نام دارد. این نرم‌افزار، ازآن رو که بر روی سیستم‌عامل‌هایِ مایکروسافت ویندوز، پیشاپیش، نصب است، شناخته‌شده‌ترین نرم‌افزارِ واژه‌پرداز به شمار می‌رود. امروزه با بهره‌بردن از نرم‌افزارهایِ کاربردی‌اي از این دست، دوران کار با دستگاه‌های واژه‌پردازِ کهن به پایان رسیده است. جستارهای وابسته گوگل داکس واژه‌پردازها
2933
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%84%D8%A8%D9%84%20%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
بلبل هزاردستان
بُلبُل هزاردستان ، که با نام‌های هزاردستان، شباهنگ، عندلیب، هزارآوا، هزارآواز و بلبل معمولی نیز شناخته می‌شود، نام گونه‌ای پرنده خوش‌آوا است. این پرنده، در جنوب انگلستان، شرق و جنوب اروپا، مرکز آسیا و مناطقی از آفریقا زندگی می‌کند. بلبل پرنده‌ای کوچک است که در سراسر ایران و خاورمیانه زندگی می‌کند. در بیشتر نواحی ایران، به جز بخش‌هایی از شرق، مرکز و جنوب وجود دارد و در بهار و تابستان فراوان است. آواز بلبل هزاردستان این پرنده تأثیر بسیاری در موسیقی آوازی و سازی ایران برجای گذاشته‌است. موسیقی‌دانان ایرانی همواره بلبل را سرمشق خود قرار داده و تنوع تحریر را از این پرندهٔ خوش‌آهنگ می‌آموختند. در این زمینه مثلی هست که می‌گویند، فلان خواننده مانند بلبل چهچه می‌زند. نورعلی برومند، استاد موسیقی ردیف دستگاهی ایران وقتی برای معرفی موسیقی ایرانی به دعوت دانشگاه ایلینوی به آمریکا سفر کرد، در ابتدای کلاس‌های خود، نواری از صدای این پرنده را پخش کرد و برای دانشجویان از رابطه نغمه‌های موسیقی دستگاهی ایران با نوای این پرنده سخن گفته بود. آوازهای بلبل در بیشتر موارد در هر نوبت دارای سه بخش (موتیف) است و گفته شده‌است که این پرنده تقریباً هیچ‌گاه یک آواز را دو بار تکرار نمی‌کند. جنس مادۀ بلبل، آوازی دلکش، اما آهنگی غم‌انگیز دارد. ویدئوی یک ساعت آوازخوانی و صدای خوش بلبل هزاردستان را در لینک زیر بشنوید: https://ifilo.net/v/rW8c0d2 ویژگی‌ها این پرنده حدود ۱۵ سانتیمتر طول و پرهای بخش‌های بالایی بدنش قهوه‌ای و دمی تقریباً سرخ دارد. زیرتنه مایل به سفید و پر زیر دمش به رنگ زرد یا قرمز است. پرنده بیشتر در سوراخ درختان و طول جویبارها و در واحات سرسبز به سر می‌برد. تغذیه غذای اصلی بلبل را حشرات تشکیل می‌دهند. ماده این پرنده از ۴ تا ۶ تخم قهوه‌ای زیتونی همراه با لکهٔ ریز سیاه می‌گذارد. پرنده نابالغ خال‌خال و لکه‌لکه‌است، اما به آسانی از روی اندازهٔ بزرگ‌تر دم بلوطی‌رنگ و سطح شکمی سفیدتر از سینه سرخ تمیز داده می‌شود. در بیشه‌های مرطوب، پرچین‌های انبوه لانه می‌سازد، در نزدیکی زمین و درون بوته‌های خار و گزنه کاملاً پنهان می‌شود. زیرگونه‌ها بلبل غربی (L. m. megarhynchos): اروپای غربی، آفریقای شمالی و آسیای صغیر، زمستان‌گذرانی در مناطق گرمسیری آفریقا بلبل قفقازی (L. m. africana): قفقاز و شرق ترکیه تا جنوب غربی ایران و عراق، زمستان‌گذرانی در شرق آفریقا بلبل شرقی یا بلبل حافظی (L. m. golzii = L. m. hafizi): دریای آرال تا مغولستان، زمستان‌گذرانی در ساحل شرقی آفریقا بلبل در فرهنگ مردم هزاردستان یا بلبل، پرنده ملی ایران زمین و بنگلادش است. عشق این پرنده به گل رز نیز بسیار در فرهنگ ملل مختلف مشهور است، به طوری که در ادبیات و نگاره‌های ایرانی (گل و بلبل) و ترکیه بسیار به آن اشاره شده‌است. نقش گل و بلبل در گبه ایرانی به‌خصوص در میان عشایر کهگیلویه و بویر احمد از رایج‌ترین نقوش است و دو بلبل روبروی یکدیگر بر روی یک شاخه گل که گل‌های آن همان نیم گل‌های هشت‌پر است نشسته‌اند. نگاره پانویس منابع بلبل، هزاردستان دانشنامه پرندگان ایران دکتر:، العلوی، هادی، «(عالم الطیور والحیوانات)»، دارالعودة، بیروت، لبنان، چاپ پنجم سال ۱۹۹۸ میلادی به (عربی). عطاءالله، سمیر، (موسوعة المعلومات العامة). دار عطاءالله للنشر والتوزیع، بیروت، لبنان، چاپ هشتم، سال انتشار ۱۹۸۴ میلادی به (عربی). پیوند به بیرون بلبل، هزاردستان مرجع حیات وحش ایران بلبل وبگاه بیابانها و کویرهای ایران پرندگان اروپا پرندگان اوکراین پرندگان ایران پرندگان پاکستان پرندگان ترکیه پرندگان توصیف‌شده در ۱۸۳۱ (میلادی) پرندگان جمهوری آذربایجان پرندگان سرگردان آفریقا پرندگان صحرای غربی پرندگان فلسطین پرندگان کامرون پرندگان مرکز آسیا جانوران با نام‌های مشابه فهرست سرخ IUCN از گونه‌های کمترین نگرانی گنجشک‌سانان مه‌سراینده‌ها نمادهای ملی ایران
2935
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%20%D9%84%D8%B1
تاریخ مردم لر
لُرستان به معنی سکونتگاه مردم لر واژه‌ای است که به سرزمین‌های لرنشین اطلاق می‌گردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. حدود لرستان از برخی مناطق دشت‌های شرقی عراق آغاز و تا غرب و جنوب غرب ایران گسترده‌است. حدود سرزمین لرستان در طول دوران دچار دگرگونی شده‌است. گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای بویراحمدی و کهگیلویه و لرهای ممسنی را نیز شامل می‌شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نام‌گذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد. این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. امروزه لرستان نام یکی از استان‌های غربی ایران است. اقوام کرد، لر و برخی اقوام دیگر در لرستان قدیم (از مناطقی در عراق تا خلیج فارس) ساکن بوده‌اند. تاریخ لرستان سرزمینی کوهستانی، پرآب و دارای مراتع سرسبز است. در سراسر سرزمین لرستان پوشش درختانی مانند بلوط، نارون، گردو و بادام وجود دارد. تاریخ سکونت اقوام آریایی در لرستان به بیش از ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردد. ابتدا مادها در مناطقی که لرستان گفته می‌شود ساکن شدند. در سال‌های بین ۶۲۵ تا ۷۰۰ پیش از میلاد اقوام دیگری همچون سکاها نیز در لرستان ساکن شدند. تاریخ باستان دوره ایلامیان نخستین مردمی که بر مناطقی از لرستان حاکمیت داشته‌است الامیان بوده‌اند. گستره نفوذ ایلامی‌ها تا منطقه ممسنی کنونی بوده‌است. آن‌ها از نژاد مردم بومی ایران هستند اما اطلاع درستی از چگونگی تشکیل جوامع و ابتدای تاریخ آن‌ها در دست نیست با این حال توانسته بودند پیش از ورود اقوام آریایی به ایران و در حدود هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح در بخش‌هایی از غرب ایران کنونی دولتی بنا کنند.نخستین ساکنین لرستان کاسی‌ها بودند. آن‌ها بابل را فتح کردند و در سال‌های ۱۶۵۰ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد مسیح بر بابل نیز حکومت کردند. اصالت لرها ممکن است به ایلامیان و کاسیت‌ها برسد. |دولت ایلام شامل خوزستان، لرستان امروزی، پشتکوه و کوه‌های بختیاری بوده و بابلی‌ها سرزمین ایلامی‌ها را الام یا آلامتو که به معنی کوهستان و شاید کشور طلوع خورشید بوده می‌نامیدند. شهرهای ایلامیان شهرهای مهم حکومت ایلامی‌ها عبارت بودند از: شوش، اهواز، ماداکتو و خایدالووالتر هینتس در خصوص شهرهای مهم عگایلامی‌ها می‌گوید: ایلامی‌ها در مدت چند هزار سال هویت خود را در برابر اقوامی نیرومند چون سومری‌ها، اکدی‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها حفظ کردند و در نتیجه به علت اختلاف‌های داخلی و جنگ‌های خانگی، از دشمن خود آشور در سال ۶۵۴ پیش از میلاد مسیح شکست خوردند. مهم‌ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پیش از میلاد را می‌توان به قدرت رسیدن ایلامیان و تشکیل حکومت ایلامی در شمال دشت خوزستان دانست. از آن هنگام تا پیش از ورود مادها و پارسی‌ها حدود یک هزار سال آنچه از تاریخ سرزمین ایران می‌دانیم تنها از تاریخ سیاسی ایلام می‌باشد. دوران کاسی‌ها کاسیان قبل از مادها و پارسیان، از ارتفاعات قفقاز و آذربایجان به جنوب غربی ایران وارد شدند ولی در ابتدا سکونت در فلات ایران در نواحی دریای مازندران ساکن شدند و نام خود را به این دریا داده و آن را دریای کاسپی نامیدند. احتمال دارد کاسی‌ها قومی جدا از خوزیان باشند.استرابون مورخ یونانی در خصوص کاسی‌ها این‌گونه می‌گوید: واژه کاشی در کتیبه‌های بابلی به عبارت کاسی یا کاسپی آمده و اقوام کاسی (کاشی) در زمان مهاجرت به تدریج در شهرهای کاشان و قزوین نیز سکونت نمودند و نام خود را بر این دو شهر داده‌اند. این قوم که هم‌زمان با عیلامی‌ها بر بخش‌هایی از لرستان تسلط داشته‌اند چیره‌دستی فوق‌العاده‌ای در ساختن مصنوعات مفرغی به دست آوردند. آنان مهم‌ترین قبایل کوهستانی زاگرس محسوب می‌شدند و پیشه دامداری داشته و با زبانی که با ایلامی قرابت داشت، سخن می‌گفتند. آنان سوار کارانی دلیر و جنگجو بودند و بارها با همسایگان خود از جمله ایلامی‌ها و بابلی‌ها وارد نبرد شدند. آن‌ها حتی توانستند دولت بابل را سرنگون ساخته و مدت شش قرن بر آن سرزمین حکمرانی نمایند. حکومت کاسی‌ها بر بابل در نتیجه شکست از ایلامی‌ها به پایان رسید. آن‌ها پس از شکست از ایلامی‌ها، به سرزمین کوهستانی خود یعنی کگه‌های زاگرس بازگشتند. شهرها نام شهرهای حکومت کاسی‌ها از زبان‌های هندواروپایی گرفته شده‌اند. رود کشکان در منطقه لرستان احتمالاً از واژه کاسیت گرفته شده‌است. آثار برخی از شهرهای باستانی در منطقه لرستان همچنان وجود دارد که از آن جمله می‌توان به شهرهای زیر اشاره کرد: لور، حدود دو فرسخی شمال شهر دزفول. کنزت اندیمش، در محل کنونی اندیمشک. لشتر، در محل کنونی الشتر. هخامنشیان تا ساسانیان لرستان در زمان حکومت هخامنشیان بخشی از حکومت کاسی‌ها به‌شمار می‌آمد و هخامنشیان هنگام حرکت از بابل به سوی همدان، از این منطقه عبور می‌کردند. پهله یا پهلو نام سرزمینی وسیع در غرب ایران بوده‌است که بیشتر شهرها و نواحی زاگرس فعلی را فرا می‌گرفته‌است. ایالت پهله در زمان ساسانیان به این نام نهاده شده و پهلوی، به مردم، زبان و خط مربوط به پهله اشاره می‌کند. نام پهله بعد از ورود عرب‌ها به ایران به «جبال» و بعدها «کوهستان» تغییر یافته‌است. پهله خود از مناطق کوچک‌تری به نام «مهر» یا «مهرگان» تشکیل می‌شده‌است مانند «مهرگان کدک» که منظور غرب لرستان بوده‌است. در زمان هخامنشیان، لرستان کنونی به اتفاق ایلام و خوزستان ایالت سوم این امپراتوری عظیم بودند. در زمان اشکانی این سرزمین یکی از ایالت‌های خودمختار تحت عنوان الیمائی و تابع این سلسله بوده‌است و سرانجام اینکه در زمان ساسانیان این منطقه به نام «پهله» نام‌گذاری شد. دوران اسلامی حمله اعراب حمله اعراب به ایران تأثیر بسیاری در فرهنگ و آداب مردم این کشور برجای گذاشت و این تأثیر شامل منطقه لرستان نیز شد. مردم لر به هر حال توانستند زبان و بسیاری از آداب و رسوم خود را حفظ کنند. تا پایان قرن سوم قمری منطقه لرستان خراج خود را به کوفه پرداخت می‌کرد و به صورت مستقیم زیر نظر خلفای راشدین اداره می‌شد اما پس از قدرت گرفتن آل حسنویه در غرب ایران بخش عمده‌ای از لرستان با حسنویه بن حسین برزیکانی مؤسس این سلسله متحد شد.پس از حسنویه پسر وی بدر شهر شاپورخواست یا خرم‌آباد کنونی را پایتخت خویش قرار داد و کوشش بسیاری در آبادی منطقه لرستان انجام داد. این سلسله پس از حمله آل بویه منقرض شد. پس از آن شهر شاپورخواست و منطقه لرستان زیر نظر حکومت آل بویه قرار گرفت. در نیمه نخست قرن پنجم قمری ترکان سلجوقی به ایران حمله کردند و لرستان به دست ابراهیم ینال برادر طغرل بیک سلجوقی شکست خورد و ضمیمه حکومت سلجوقیان شد. سلجوقیان شهر شاپورخواست را به عنوان مرکز لرستان باقی گذاشتند. سنگ نوشته‌ای در شرق شهر خرم‌آباد از این سلسله بر جای مانده‌است. تقسیمات در نمودار زیر تقسیمات لرستان از سال ۳۰۰ قمری تاکنون آورده شده‌است. لغت‌نامه دهخدا در کنار توصیف استان لرستان به عنوان یکی از تقسیمات کشوری جدید، از لرستان به معنای سرزمین محل سکونت لرها نام می‌برد: در ادامه، لغت‌نامه دهخدا گویشوران ناحیه تاریخی لرستان را به دو گروه لر زبان و لکی تقسیم می‌کند: دوران ملوک‌الطوایفی دودمان‌ها و پادشاهان هزاراسپیان که به نام اتابکان لرستان نیز شناخته می‌شود نام سلسله‌ای کردتبار است که از (۵۵۰ تا ۸۲۷ هَ. ق)، (۱۱۴۸ تا ۱۴۲۴) به نواحی لرستان کنونی و بخش‌هایی از استان خوزستان و چهارمحال و بختیاری حکومت کرده‌اند. اتابکان به دو دسته اتابکان لر بزرگ و اتابکان لر کوچک تقسیم می‌شود. پایتخت اتابکان لر بزرگ در شهر ایذه (ایذج) و پایتخت اتابکان لر کوچک در شهر خرم‌آباد بود. اتابکان لر بزرگ اتابکان لر بزرگ از سلسله هزاراسپیان است که به مناطق چهارمحال و بختیاری کنونی و بخش‌های از استان خوزستان حکومت کرده‌اند. مؤسس این سلسله ابوطاهر است که او را اتابک (ترکمنان) سلغریان برای جلگویری از سرکشی لر بزرگ در سال ۵۴۳ ق. به این ناحیه فرستاد. اباقاخان مغول بعدها حکومت خوزستان را نیز بضمیمهٔ سرزمین اصلی لر بزرگ به ابوطاهر داد و یکی از آن‌ها یعنی افراسیاب پس از مرگ ارغون خان اصفهان را محاصره کرد اما خیلی زود سرکوب شد. پایتخت این امرا در شهر ایذه بود. اتابکان لر بزرگ تا نیمه اول قرن نهم باقی بودند و آخرین حاکم آنان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری شکست خورد و سلسله ایشان انقراض یافت. اتابکان لر کوچک اتابکان لر کوچک سلسله کوچکی از هزاراسپیان هستند که در فاصلهٔ سال‌های ۵۸۰ تا ۱۰۰۶(ه‍. ق) در قسمت‌های شمالی و غربی لرستان ناحیه لر کوچک حکومت می‌کرده‌اند. امرای این سلسله از اعتاب شجاع‌الدین‌خورشید، مؤسس سلطنت لر کوچک بوده‌اند و آخرین حاکم لر کوچک به دست شاه عباس یکم صفوی کشته و سلسله اتابکان لر کوچک منقرض گردید. دوران صفویان در دوران حکومت صفویان، ایران به چهار ولایت عربستان، لرستان، گرجستان، کردستان و سیزده بیگلربیگی تقسیم می‌شد. ایران در این دوره به ۲۴ ایالت تقسیم می‌شد که از تعداد دو ایالت جز ایالت‌های لرنشین بودند. این دو ایالت شامل لرستان به مرکزیت خرم‌آباد و کهگیلویه به مرکزیت بهبهان بود. در این دوره ایالت‌های لرستان و کهگیلویه دارای والیانی مستقل بودند. والیان لرستان فیلی در سال ۱۰۰۶ قمری به دستور شاه عباس حاکم پشتکوه و پیشکوه شدند و تا دوران قاجار بر این منطقه حکمرانی کردند. دوران زندیان لرستان در دوره زندیان نیز به عنوان یکی از ایالت‌های ایران دارای والی مستقل بود. دوران قاجاریان در این دوره ایران به ۶ استان تقسیم شد که لرستان در استان غرب واقع بود. گستره این استان، همدان، کردستان و کرمانشاه تا خرمشهر و آبادان را شامل می‌شده‌است. تا پیش از روی کارآمدن سلسله قاجار تمام منطقه لرستان زیرنظر یک والی مستقل یا در بعضی مواقع دو والی مستقل اداره می‌شد اما پس از به قدرت رسیدن قاجارها، آقامحمدخان به دلیل کینه‌ای که از زمان حکومت زندیان نسبت به مردم لر داشت دست به تغییرات بسیاری در منطقه لرستان زد. از جمله اقدامات آقامحمدخان می‌توان به کوچاندن اجباری اقوام لر به قزوین اشاره کرد. همچنین فتحعلی شاه حکومت والیان لرستان را به پشتکوه محدود کرد. این اتفاق باعث شد که‌ والیان لرستان به والیان پشتکوه معروف شوند. آن‌ها تا سال ۱۳۰۷ در آن منطقه حکمرانی کردند اما پس از تصرف پشتکوه توسط نیروهای دولتی، غلامرضاخان آخرین والی پشتکوه به عراق رفت. تجزیه پشتکوه و پیشکوه پیشکوه نام تاریخی مناطقی است در غرب ایران که برابر است با استان لرستان امروزی. بین استان لرستان و استان ایلام رشته کوه کبیرکوه قرار دارد، لرستان را پیشکوه و ایلام را پشتکوه می‌نامیدند. در طرف مقابل پشتکوه نام تاریخی مناطقی است در غرب ایران که برابر است با استان ایلام امروزی است. انقلاب مشروطه یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های سیاسی مردم لر در سده گذشته مشارکت در انقلاب مشروطه ایران بوده‌است. طرفداری مردم لر و به خصوص ایل بختیاری نقش پررنگی در پیروزی انقلاب مشروطه داشتند. برخی همراهی مردم لر با انقلاب مشروطه را به دلیل مخالفت با محمدعلی شاه می‌دانند. این نویسندگان ارتباط سردار اسعد با انگلیسی‌ها و ملاقات با " ادوارد گری " وزیر خارجه این کشور قبل از اقدام بختیاری‌ها و عوامل دیگر را دلیل قانع‌کننده این هدف مشترک می‌دانند.سردار ظفر بختیاری انگیزه خود را در پیوستن به قوای دولتی چنین بیان می‌کند: فتح تهران با آغاز تیرماه ۱۲۸۸ شمسی، قوای سردار اسعد به قم و قوای سپهدار به ینگی امام رسیدند. در مقابل سعدالدوله قوایی به فرماندهی امیر مفخم بختیاری به سمت کرج فرستاد. شاه با گرو گذاشتن جواهرات سلطنتی مبلغ پنجاه هزار تومان از بانک استقراضی روس وام گرفت و قسمتی از حقوق معوقه سربازان را پرداخت. قوای نظامی دو طرف آماده جنگ شدند ولی سعدالدوله در تلاش برای مذاکره و حل و فصل مسالمت آمیز موضوع بود. بدین منظور از سردار اسعد و سپهدار خواست نمایندگانی برای مذاکره نزد او بفرستند ولی درخواست او به نتیجه نرسید و همکاران او از کار کناره‌گیری کردند. روز ۲۲ تیرماه ۱۲۸۸ شمسی قوای سردار اسعد و سپهدار در نزدیکی تهران به هم رسیدند و در بادامک اردو زدند. جنگ بین قزاقان دولتی و قوای مشروطه خواه درگرفت و عصر روز ۲۴ تیرماه جنگ به نفع مشروطه خواهان پایان پذیرفت. فردای آن روز محمد علی شاه و نزدیکان او به سفارت روسیه و سعدالدوله به سفارت انگلستان پناه بردند. قیام بختیاری‌ها در حالی که در تبریز مجاهدین در محاصره قوای دولتی و هم‌پیمانان خارجی آن بودند در اصفهان اعتراض‌ها به بست‌نشینی عده‌ای انجامید و قوای بختیاری که در آن هنگام توسط حاکم اصفهان و بختیاری‌ها صمصام السلطنه رهبری می‌شد برای نجات جنبش مشروطه بسیج شده و از تمامی مناطق لرنشین به سوی اصفهان حرکت کردند. با پیوستن قوای بختیاری جنگ بالا گرفت و نجف قلی خان صمصام‌السلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح به اصفهان وارد شد. برادر او علیقلی خان سردار اسعد نیز که تا آن زمان در فرانسه مشغول تحصیل بود، در پاریس با تعدادی از مشروطه‌خواهان ارتباط تنگاتنگی داشت و خود نیز از مشروطه‌خواهان بود، پس از سفر به لندن و مشورت با وزارت خارجه انگلستان به اصفهان آمد. مجاهدین بختیاری با حرکت به سوی تهران و با همراهی مجاهدین شمال به فرماندهی سپهدار اعظم که در نزدیکی تهران به هم پیوستند، پس از شکست مقاومت نیروهای استبداد صغیر موفق به فتح تهران و شکست استبداد صغیر شدند. تاریخ معاصر دوره پهلوی با روی کارآمدن رضاخان به عنوان وزیر جنگ ۱۲۹۹ و سپس نخست‌وزیری، اقدام به اعمال نظم و امنیت در مناطق غربی کشور نمود. به همین منظور شروع به یکجانشین کردن اجباری عشایر لر کرد، این اقدام باعث درگیری‌های شدیدی میان نیروهای دولتی و عشایر لر شد. این درگیری‌ها تا سال ۱۳۱۲ ادامه داشت که سرانجام به شکست عشایر لر منجر شد و پشتکوه و پیشکوه هر دو به کنترل نیروهای حکومتی درآمد. هرچند باروی کارآمدن حکومت پهلوی هرج و مرج در منطقه لرستان از میان رفت ولی به دلیل سیاست‌های حکومت این منطقه پیشرفت قابل توجه‌ای نداشت و همچنان در وضعیت نابسمانی قرار داشت. در سال ۱۳۰۴ ایران به ۱۳ استان تقسیم شد که لرستان جزئی از استان خوزستان محسوب می‌شد پس از مدتی استان لرستان امروزی از استان خوزستان جدا شد.استان چهارمحال و بختیاری در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ به همراه استان‌های اصفهان و یزد کنونی استان دهم ایران را تشکیل می‌دادند. این منطقه در سال ۱۳۳۷ به صورت فرمانداری، با نام فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال اداره می‌شد و در سال ۱۳۵۲ یک استان مستقل را تشکیل داد. مردم بختیاری یا لرهای بختیاری جزئی از مردم لر به‌شمار می‌آیند و در جنوب‌غربی ایران ساکن هستند. بختیاری‌ها با گویش بختیاری که یکی از شاخه‌های گویش‌های لری است تکلم می‌کنند. گستره سکونتگاه لرهای بختیاری از شمال تا الیگودرز، فریدن و اصفهان و از جنوب غرب تا اهواز است.استان کهگیلویه و بویراحمد یا به‌طور دقیق تر منطقه کهگیلویه طبق قانون مصوب ۱۳۱۶ جزئی از استان غرب به‌شمار می‌آمد اما در تقسیمات سال ۱۳۴۰ به عنوان یکی از هشت فرمانداری کل ایران و با نام بویراحمد سردسیر کهگیلویه درآمد. شهر یاسوج در سال ۱۳۴۲ به عنوان مرکز فرمانداری کهگیلویه و بویراحمد و در سال ۱۳۵۵ به عنوان مرکز استانی به همین نام برگزیده شد. مردم کهگیلویه و بویراحمد و به‌طور دقیق‌تر بویراحمدی‌ها جزئی از مردم لر به‌شمار می‌آیند و با گویش بویراحمدی که یکی از شاخه‌های گویش لری است تکلم می‌کنند. سرزمین و سکونتگاه بویراحمدی‌ها از بهبهان تا دوگنبدان و کوه‌پایه‌های دنا و در حدود چهارهزار کیلومتر مربع وسعت دارد. در سال ۱۳۳۰ کهگیلویه به مرکزیت بهبهان بخشی از استان فارس به‌شمار می‌آمد اما در سال ۱۳۴۲ و با تشکیل فرمانداری کهگیلویه و بویراحمد، بهبهان به استان خوزستان پیوست. شورش لرستان در سال ۱۳۰۲ نیروهای دولتی و عشایر لر در فاصله میان شهرهای بروجرد و خرم‌آباد وارد نبرد شدند. قوای عشایر متشکل از طوایف ایل بیرانوند، سگوند، پاپی و چگنی بودند و درگیری‌ها در مهر سال ۱۳۰۲ آغاز شد ولی تا پایان آذر همان سال نیروهای دولتی توانستند خرم‌آباد را محاصره و آن را به کنترل درآورند. در آغاز نخست‌وزیری رضاخان، خرم‌آباد نقش پررنگی در شورش علیه نیروهای حکومتی داشت. دلیل این شورش دستگیری عده‌ای از عشایر به جرم راهزنی بود. پس از دستگیری راهزنان اعلام عفو عمومی شد و هنگامی که آنان سلاح خود را تحویل دادند برخی سران عشایر دستگیر و اعدام شدند. این رویداد باعث شورش در لرستان شد. شدیدترین درگیری میان مردم لر و نیروهای حکومت مرکزی در تنگه‌ای به نام زاهدشیر در دوازده کیلومتری شمال خرم‌آباد صورت گرفت. پس از یک سلسله درگیری گسترده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۰۲ خرم‌آباد به دست نیروهای قزاق اشغال شد. شکست مردم لر با تبلیغات گسترده در سطح کشور توأم شد. پس از فتح خرم‌آباد چندتن از سران عشایر بر خلاف آنچه عفو عمومی اعلام شده بود اعدام شدند. سرکوب مردم لر توسط سپهبد احمد امیراحمدی مورد تقدیر رضاخان قرار گرفت. اقدام حکومت مرکزی در نقض عفو عمومی و اعدام سران عشایر باعث شورش مجدد در منطقه لرستان شد. این شورش با محاصره خرم‌آباد در بهار ۱۳۰۳ آغاز شد. با آغاز فصل بهار و بازگشت ایل‌های لر از شمال خوزستان به مرکز لرستان، درگیری مسلحانه با نیروهای حکومت مرکزی از سر گرفته شد. در این سال سپهبد محمد شاه‌بختی فرماندهی تیپ پیاده لشکر غرب را بر عهده داشت. علی‌رغم اینکه احمدی خواهان سرکوب بیشتر لرها بود شاه‌بختی در پی دفاع از مواضع نیروهای حکومتی بود. سرانجام در ۹ اردیبهشت همان سال در حالی که امیراحمدی فرماندهی را بر عهده داشت، پس از یک رشته درگیری میان مردم لر و نیروهای حکومت مرکزی در ۱۵ خرداد ۱۳۰۳ بار دیگر خرم‌آباد تحت کنترل دولت مرکزی درآمد. امیراحمدی پس از پیروزی در پی سرکوب بیشتر مردم لر بود، اما رضاشاه در تاریخ ۱۹ مرداد همان سال با ارسال تلگرافی دستور اعلام عفو عمومی را صادر کرد. دوران جمهوری اسلامی جنگ ایران و عراق طی دوره هشت ساله جنگ ایران و عراق، استان لرستان به دلیل همسایگی با سه استان مرزی در غرب و جنوب غربی ایران شامل استان‌های کرمانشاه، خوزستان و ایلام هم از نظر سوق‌الجیشی و هم از نظر پذیرایی از جنگزدگان دارای اهمیت بود. علاوه بر آن، شهرهای مختلف این استان به ویژه خرم‌آباد، بروجرد و پلدختر بارها مورد حمله هوایی و موشکی قرار گرفتند. برخی برآوردها حاکی از آن است که لرستان از نظر حجم مالی، دومین استان خسارت دیده در طول جنگ ایران و عراق بوده‌است. لرها در زمان حال استان لرستان از استان‌های غربی ایران است. این استان ۲۹۳۰۸ کیلومتر مربع مساحت و بیش از یک میلیون و هفتصد و شصت هزار نفر جمعیت دارد. نرخ بیکاری در لرستان با ۲۱ درصد بالاترین نرخ بیکاری در ایران است. این استان سیزدهمین استان کشور از نظر جمعیت می‌باشد. خرم‌آباد مرکز استان است. طبق آمار سال ۱۳۸۵، خرم‌آباد بیستمین شهر بزرگ کشور است. جستارهای وابسته زبان لری موسیقی لرستان پانویس منابع تاریخ لرستان تاریخ ایران تاریخ مناطق ایران
2938
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C%20%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C
رده‌بندی زیست‌شناختی
رده‌بندی زیست‌شناختی یا رده‌بندی علمی جانداران برای این‌که کار بررسی جانداران، اعم از جانوران و گیاهان، ساده‌تر شود، آن‌ها را رده‌بندی یا طبقه‌بندی می‌کنند. در رده‌بندی زیست‌شناختی، هر جانداری در جایگاه ویژه‌ای از نظر دسته‌بندی قرار می‌گیرد. به هر سطح از دسته‌بندی، یک آرایه (Taxon) یا زیرمجموعه گفته می‌شود. رده‌بندی علمی جانداران در واقع زیرمجموعه‌ای از دانش آرایه‌شناسی زیستی یا آرایه‌شناسی (آرایه‌شناسی) آلفا (Alpha Taxonomy) است. «رده‌بندی علمی جانداران» شکلی از آرایه‌شناسی علمی است که باید آن را از طبقه‌بندی جانداران از سوی مردم عادی، که بنیان علمی ندارند، بازشناخت. گرچه گاه اصطلاحات سامانه‌شناسی، آرایه‌شناسی و رده‌بندی علمی را به‌طور مترادف با هم به‌کار برده می‌شوند و ممکن است برخی آن‌ها را با هم اشتباه بگیرند، ولی هریک تعریف و مرز و محدودهٔ کاریِ مربوط به خود را دارند. آرایه‌شناسی به توصیف، شناخت، رده‌بندی و نام‌گذاری جانداران (ارگانیسم‌ها)، چه موجود و چه منقرض، گفته می‌شود در حالی که رده‌بندی علمی تنها بر بخشی از این دامنه یعنی همان گذاشتن جانداران در گروه‌هایی که ارتباط بین آن‌ها را بنمایاند، می‌پردازد. با توجه به این‌که ارتباط میان یک جاندار با دیگر جانداران زنده را می‌توان بدون آن‌که اول چنان‌که باید و شاید مورد مطالعه و بررسی دقیق و ریزبینانه قرار داده شود، فهمید، رده‌بندی علمی یاری بزرگی در ثبت و گزارش اطلاعات، هم به دیگر دانشمندان و هم به مردم عادی می‌رساند و در واقع گام آغازینی برای ادامهٔ بررسی‌های آرایه‌شناختی به‌شمار می‌رود. تبارشناسی تبارزایش نیز هرچند در عمل کل حوزهٔ کاری «آرایه‌شناسی» را دربرمی‌گیرد ولی هدف اصلیش پی بردن به چگونگی خویشی‌ها و نسبت‌های جانداران در طول زمان است. «رده‌بندی علمی» نوین ریشه در کارهای کارل لینه، که جانداران را بر اساس مشخصه‌های همسان جسمی گروه‌بندی می‌کرد، دارد. البته پس از وی، این گروه‌بندی‌ها برای سازگاری هر چه بیشتر با «اصل نسب مشترک» داروینی مورد بازبینی قرار گرفته‌اند. در واقع چالرز داروین کاملاً طبق دیده‌ها و تحقیقات خودش تمامی علوم زیستی را دگرگون ساخته‌است. سامانه‌های اولیه سامانه‌های نوین (مدرن) لینه‌ای دو سال پس از مرگ طبیعت‌گرای انگلیسی جان رِی، کارلوس لینه زاده شد. او در اثر سترگش، سامانه طبیعت (کتاب) (چاپ نخست در ۱۷۳۵ (میلادی)) که در طول عمر خود وی به ویرایش دوازدهم هم رسید، طبیعت را به سه فرمانرو تقسیم کرد: معدن، گیاه، جانور. لینه پنج رتبه یا طبقه را به کار بست: رده (class)، راسته (order)، سرده (genus)، گونه(species) و جوره (variety). لینه بیشتر به‌دلیل معرفی روشی که هنوز برای فرمول‌بندی نام علمی هر گونهٔ زیستی به‌کار می‌رود، شناخته می‌شود. رتبه‌های آرایه‌شناختی در رده‌بندی جانداران هشت رتبهٔ اصلی وجود دارد که از بزرگ به کوچک به این صورت هستند: Domain: حوزه Kingdom: فرمانرو (سلسله) Division: دسته (در مورد گیاهان)، شاخه: Phylum (در مورد جانورها) Class: رده Order: راسته Family: خانواده (تیره) Genus: سرده (جنس) Species: گونه رتبه‌ها (طبقه‌ها) ی گیاه‌شناسی و جانورشناسی گاه اندکی متفاوتند. تکامل با آن‌که لینه برای آسانی شناسایی رده‌بندی می‌کرد، این امروز عموماً پذیرفته شده که رده‌بندی باید «اصل نسب مشترک» داروینی را بازتاباند. از دههٔ شصت گرایشی به نام آرایه‌شناسی شاخه‌بندی (یا شاخه‌بندی یا هم‌نیایی به انگلیسی: Cladistics or Cladism) پدیدار شد که آرایه‌ها را در یک درخت تکاملی می‌چیند. روش‌های گوناگون رده‌بندی جانداران توسط دانشمندان گوناگون: همان‌گونه که دیده می‌شود بین این رده‌بندی‌ها اختلاف‌هایی وجود دارد؛ برای نمونه در طبقه‌بندی ویتیکر، فرمانروهای جانداران، پنج تا بود: فرمانرو مونرا (Monera) فرمانرو آغازیان (Protista) فرمانرو قارچ‌ها (Fungi) فرمانرو گیاهان (Plantae) فرمانرو جانوران (Animalia) ولی جاندارن بر اساس رده‌بندی ادوارد چاتون به پروکاریوت‌ها و یوکاریوت‌ها تقسیم می‌شوند: پروکاریوت‌ها فقط شامل فرمانرو مونرا هستند ولی یوکاریوت‌ها چهار فرمانرو دیگر را در بر می‌گیرند. سامانه سه‌حوزه‌ای (Three-domain system) یک روش آرایه‌شناسی است که توسط کارل ووز در سال ۱۹۷۷ پیشنهاد شد که یاخته‌ها را بر اساس فرمشان به سه حوزه باستانیان، باکتری‌ها، و یوکاریوت‌ها تقسیم می‌کند. سامانه سه‌حوزه‌ای تقسیم‌بندی جدید «حوزه» را بالای پنج یا شش «فرمانرو» قبلی اضافه می‌کند. حوزه باکتری‌ها – پروکاریوت (بدون هسته واقعی) هستند. حوزه باستانیان – پروکاریوت (بدون هسته واقعی) هستند. حوزه یوکاریوت‌ها (یوکاریا) – هسته‌دار (یوکاریوت) هستند. یوکاریا شامل فرمانروهای زیر است: فرمانرو قارچ‌ها فرمانرو گیاهان فرمانرو جانوران فرمانرو حبابچه‌داران رنگی وضع کنندگان (یادکرد بانی آرایه) نام هر آرایه ممکن است که با یادکردی از شخص وضع‌کننده و بانی آن نام دنبال شود، که همان نام کسی است که برای نخستین بار توصیفی معتبر و موثق از آن آرایه را منتشر کرده باشد. این نام‌ها پی‌درپی کوته‌سازی می‌شوند مثلاً دیگر «L.» به‌طور همگانی به عنوان اختصار «لینه» پذیرفته شده‌است. البته سامانهٔ نسبت دادن فرد وضع‌کننده در شاخه‌ها و رشته‌های مختلف زیست‌شناسی (مثلاً جانورشناسی، گیاه‌شناسی و …) با هم فرق می‌کند. شناسه‌های یگانهٔ جهانی برای نام‌ها جنبشی در جریان است که می‌خواهد شناسه‌های یگانهٔ جهانی‌ای به شکل شناسه‌های علمی حیات برای همهٔ نام‌های زیست‌شناختی فراهم آورد. این به بانیان اجازه می‌دهد که نام‌ها را بی‌ابهام در رسانه‌های الکترونیکی یاد کنند و از اهمیت خطا در تلفظ نام‌ها یا مخفف نام شخصیت‌های معتبر باعث و بانی بکاهند. جستارهای وابسته آرایه‌شناسی آرایه‌شناسی آلفا آرایه‌شناسی لینه‌ای جانوران باکتری حشرات طنابداران پستانداران منابع آریانپور، فرهنگ فشرده یکجلدی فارسی به انگلیسی، چاپ ششم، تهران: امیرکبیر ۱۳۷۳ خ؛ که در آن از سه منبع زیر استفاده شده: راهنمای گیاهی «گیا» از دکتر حسین گل گلاب. فرهنگ گیاهی از ح.ع. بهرامی. واژه‌نامه گیاهی از دکتر اسمعیل زاهدی. https://web.archive.org/web/20121228010937/http://www.emc.maricopa.edu/faculty/farabee/biobk/biobookdivers_class.html عطری، مرتضی، واژه‌نامه علوم زیستی، دوجلدی، همدان: اداره انتشارات دانشگاه بوعلی‌سینا، ۱۳۸۴. آفات گل‌های زینتی Wikipedia contributors, "Biological classification," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?oldid=278960342 (accessed March ۲۷، ۲۰۰۹). Wikipedia contributors, "Systematics," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?oldid=278870249 (accessed March ۲۷، ۲۰۰۹). آرایه‌شناسی (زیست‌شناسی) جانورشناسی زیست‌شناسی سامانه‌شناسی سامانه‌های رده‌بندی نام‌گذاری علمی جانداران طبقه‌بندی علمی گیاه‌شناسی نام‌گذاری
2941
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%88
سوپرانو
سوپرانو () نام بازه‌ای از صدا در موسیقی و گونه‌ای از صدای بسیار زیر (متضاد بَم) زنانه در خوانندگی و اپرا است. تعریف واژه سوپرانو از واژه ایتالیایی Sopra به معنای بالا، گرفته شده. همان‌طور که صدای سوپرانو بالاترین فرکانس در صدای انسانی را دارد و معمولاً نقشهای اصلی را در اپرا می‌گیرد. سوپرانو به‌طور کلی به صدای زن اشاره دارد ولی به صورت خاص به صداهایی مانند صدای پسران (Boy soprano) و در پسوند نام سازهایی که بالاترین صدا را در خانواده خود دارند از واژه سوپرانو استفاده می‌شود. مانند: ساکسوفون سوپرانو. ویژگی دامنه صدایی سوپرانو با استفاده از نوشتار علمی بسامد، حدوداً از «دو» ی وسط پیانو (C4) با فرکانس ۲۶۱ هرتز تا «لا» ی اکتاو پنجم (A5) با فرکانس ۸۸۰ هرتز در موسیقی کرال، و در موسیقی اپرایی، تا «دو» ی اکتاو ششم (C6) با فرکانس ۱۰۴۶ هرتز است. در هارمونی چهار بخشی کرال، بالاترین نتها را سوپرانو می‌خواند که معمولاً همان خط ملودی را شامل می‌شود. صدای سوپرانو به انواع مختلفی چون: دراماتیک، سوبریت، لیریک و کلراتور تقسیم می‌شود. صدای لیریک، معمول‌ترین صدا در بین سوپرانوها است. در هارمونی چهاربخشی معمولاً چهار قسمت صدایی بنام‌های سوپرانو، آلتو، تِنور و باس. مورد استفاده قرار می‌گیرد. پانویس منابع پیوند به بیرون اصطلاحات اپرای ایتالیایی خوانندگان سوپرانو گونه‌های صدا موسیقی آوازی موسیقی کرال واژگان اپرا واژگان موسیقی وام‌واژه‌های ایتالیایی