line
stringlengths
5
329
آمرزیدگی: آمرزش، بخشایش، غفران، مغفرت
آمرزیده: بخشوده، شادروان، مرحوم، مغفور
آموت: آشیان، لانه
آموزش: پرورش، تحصیل، تدریس، تعلم، تعلیمی، تعلیمات، درس، فراگیری، یادگیری
آموزش‌وپرورش: فرهنگ، معارف
آموزشگاه: دبستان، دبیرستان، مدرسه، مکتب
آموزشگر: آموزشیار، آموزگار، آموزنده، مدرس، مربی، معلم & شاگرد، متعلم
آموزشی: تحصیلی، تعلیم، تعلیماتی، فراگیری، یادگیری
آموزگار: اتابک، استاد، لله، مدرس، مربی، معلم، هیربد & تلمیذ، دانش‌آموز، محصل
آموزنده: آموزشگر، اتابک، استاد، لله، مدرس، مربی، معلم، هیربد & تلمیذ، دانش‌آموز، شاگرد، طلبه، محصل
آمیختگی: 1 آلایش، شایبه 2 اختلاط، امتزاج 3 آمیزش، خلط، معاشرت
آمیختن: 1 آغشتن، امتزاج، مخلوطکردن، مزج 2 اختلاط، موانست، معاشرت 3 آرمش، خفت‌وخیز
آمیخته: درهم، عجین، قاطی، مختلط، مخلوط، مرکب، معجون، ممزوج، ناسره & سره
آمیزش: 1 آمیغ، مباشرت، مجامعت، مقاربت، نزدیکی 2 الفت، امتزاج، انس، تردد، مجالست، مخالطت، مراوده، معاشرت 3 اختلاط، تلفیق، خلط
آمیزشکار: آمیزگار، خوش‌معاشرت، خوش‌منش، معاشرتی & مردم‌گریز
آمیزشی: مقاربتی
آمیزگار: آمیزشکار، آمیزنده، خوش‌سلوک، خوش‌معاشرت، معاشر، معاشرتی & مردم‌گریز
آمیزه: 1 سرشت 2 آمیخته، مخلوط، ممزوج
آمیغ: 1 آرمش، مباشرت، مجامعت 2 آمیزش، خلط
آن: 1 ثانیه، حین، دم، طرفه‌العین، لحظه، لمحه، نفس، وقت 2 حسن، نزاکت 3 مال، متعلق
آنارشی: آشوب، بلوا، بی‌قانونی، بی‌نظمی، هرج‌ومرج، هردمبیل
آنتریک: تحریک، تهییج، وادار
آنتیک: 1 باارزش، قیمتی، نفیس 2 دیرینه، عتیقه، کهنه 3 بد، زشت، کریه & نو
آنفلوآنزا: چایش، ریزش، زکام، سرماخوردگی
آنقدر: به‌حدی، تاآنجا، چندانکه
آنگاه: آنجا، آن‌زمان، آنک، آنوقت، آن‌هنگام، بعد، پس‌ازآن، سپس، سرانجام & اینک
آنی: 1 بلافاصله، دردم، فوراً، فوری، فی‌الفور 2 زودگذر، موقتی 3 موقت & دیرپا
آوا: 1 آواز، بانگ، صدا، صلا، صوت، لحن، ندا، نغمه، نوا 2 آوازه، شهرت، صیت
آوار: 1 خرابه، دیوار، گردوخاک 2 خراب، ویران 3 آواره، دربدر 4 چپاول، غارت 5 بی‌نظمی، تباهی، هرج‌ومرج 6 غبار، گردوخاک 7 آزار، رنج، گزند
آوارگی: 1 بی‌خانمانی، خانه‌به‌دوشی، دربه‌دری 2 آواری، پریشانی، سرگردانی 3 تبعید، تبعیدی
آواره: 1 آسمان‌جل، آلاخون‌والاخون، بی‌خانمان، خانه‌بدوش، دربدر، سرگردان، ویلان 2 پراکنده، پریشان، متفرق 3 تبعید 4 بی‌سامان، سرگردان، سرگشته
آواز: 1 آوا، بانگ، صدا، صلا، صوت، ندا 2 آهنگ، ترانه، ترنم، چهچهه، سرود، سماع، نشید، نغمه
آوازخوان: خنیاگر، خواننده، رامشگر، مغنی
آوازه: 1 اشتهار، شهرت، صیت، معروفیت، نام 2 آواز، آوا، صوت 3 اطلاع، خبر، شایعه، غوغا 4 ترانه، نغمه، نوا
آوخ: آوه، افسوس، دریغ، دریغا، واه، هیهات
آوردگاه: رزمگاه، عرصه‌نبرد، مصاف، معرکه، میدان جنگ، نبردگاه
آوردن: 1 اتیان، با خود حمل کردن، رساندن 2 زادن، زاییدن 3 حکایت کردن، روایت کردن، نقل‌کردن & بردن
آوند: 1، ظرف، کوزه 2 رگ، وعاء 3 قید 4 برهان، حجت، دلیل
آونگ: آویخته، آویز، پاندول، معلق
آویختگی: آویزش، تعلیق
آویختن: 1 آویزان کردن، تعلیق، معلق کردن 2 دارزدن، مصلوب کردن 3 چنگ‌زدن، متشبث‌شدن، متوسل‌شدن 4 جنگیدن 5 حمایل کردن & چسباندن، نصب کردن
آویخته: آونگ، آویزان، پادرهوا، سرازیر، معلق & نصب
آویز: 1 آونگ، گوشوار 2 آویخته، آویزان، معلق 3 آرزم، پیکار، جنگ، رزم، نبرد
آویزان: آویخته، آویز، معلق
آویزش: 1 تشبث، تعلیق، توسل 2 تعلق، دلبستگی، علاقه 3 آرزم، جنگ، رزم، نبرد
آویزه: گوشوار، گوشواره
آه: 1 آوخ، افسوس، حیف، دریغا، وای 2 دم، نفس 3 مویه، ناله
آهار: پرداخت، جلا
آهسته: آرام، بتدریج، بطی‌ء، تانی، درنگ، کند، ملایم، نرم، نرم‌نرمک، یواش & تند، سریع
آهسته‌آهسته: آرام‌آرام، بتدریج، پاورچین‌پاورچین، پاورچین، متدرجاً، نرم‌نرم، نرم‌نرمک & به‌سرعت، تندتند، سریع، سریعاً
آهمند: 1 مختل، معیوب، ناقص 2 عاصی، گناهکار، مجرم، مقصر 3 بیمار، مریض، ناخوش & سالم، صحیح
آهن: 1 پولاد، چدن، حدید 2 زنجیر، سلاح
آهن‌خشک: خنجر، روهنی، شابرقان، کارد & نرم‌آهن
آهنگ: 1 اراده، خواست، داعیه، عزم، عزیمت، قصد، میل، نیت 2 سرود، لحن، مقام، ملودی، نشید، نغمه، نوا 3 فحوا، مفاد 4 اسلوب، راه، روش، طرز
آهنگر: چلنگر، حداد
آهنگین: آهنگ‌دار، ریتم‌دار، موزون، نوادار
آهو: 1 جیران، ظبی، غزال، گوزن 2 آک، عیب، وصمت 3 بیماری، مرض، ناخوشی 4 بد، ناپسند، نامقبول
آهیختن: 1 کشیدن 2 برکشیدن 3 برافراشتن، بلند کردن
آیت: 1 آیه، علامت، نشان، نشانه 2 اعجوبه، نادره 3 عبرت 4 اعجاز، معجزه 4 برهان، حجت، دلیل
آیس: دلسرد، مایوس، ناامید، نومید، وازده
آینده: 1 آتی، آتیه، آجل، بعدی، مستقبل 2 واردشونده & 1 گذشته، 2 رونده
آینه: آبگینه، آیینه، زجاج، مرآت
آیه: 1 آیت 2 علامت، مارک، نشان، نشانه
آیین: 1 رسم، روال، روش، شیوه، عادت، منوال 2 دین، شرع، شریعت، طریقت، کیش، مذهب 3 طریقه، مسلک، مشرب، نحله 2 سنت، قاعده، قانون، مراسم، مقررات، نظم، هنجار 3 آذین‌بندی، جشن، زیب، زینت، شهرآرایی 4 آداب‌دانی، اتیکت، ادب، تشریفات، نزاکت 5 سر
آیین‌نامه: اساسنامه، مقررات، نظام‌نامه
آیینه: 1 آبگینه، آبگین، آینه، مرآت 2 آیین، روال، روش، طریق، منوال
ائتلاف: اتحاد، اتفاق، پیوستگی، موافقت، همبستگی & اختلاف، پراکندگی
اب: ابو، باب، بابا، پدر، والد & ابن، ام
ابا: 1 امتناع، انکار، حاشا 2 احتراز، خودداری 3 سرپیچی، سرکشی، نافرمانی 3 تکبر، نخوت
ابابیل: پرستو، چلچله
اباحت: جایز شمردن، جواز، حلال کردن، روایی، مباح دانستن & تحریم
اباطیل: اراجیف، اکاذیب، بیهوده‌ها، ترهات، مزخرفات، موهومات
ابتدا: آغاز، اوان، اوایل، اول، بدو، شروع، عنفوان، مطلع، نخست & انتها
ابتدایی: آغازین، اولی، بدوی، مقدماتی، نخستین & انتهایی
ابتذال: بی‌ارزشی، بی‌قدری، پستی، پیش‌پاافتادگی
ابتر: 1 بلاعقب، بلاعقبه، بی‌اولاد، مقطوع‌النسل 2 ناتمام، ناقص 3 دم‌بریده
ابتکار: 1 ابداع، اختراع، بدعت، نوآوری 2 ذوق، قریحه 3 پگاه‌خیزی، سحرخیزی
ابتکاری: ابداعی، بدیع، تازه، نو
ابتلاء: 1 گرفتاری، مصیبت 2 دچار، گرفتار 3 آزمایش، آزمون، امتحان
ابتهاج: خوشحالی، خوشی، سرور، شادمانی، شادی، فرح، مسرت
ابتیاع: بیع، خرید، سودا، شراء، فروش، معامله
ابد: ازلی، دایم، قدیم، همیشه & ازل
ابدابداع: ابتکار، اختراع، انشا، ایجاد، خلق، خلقت، نوآوری، نوپردازی & اقتباس
ابداعی: ابتکاری، اختراعی
ابدال: ابرار، اخیار، اوتاد، اولیاء‌الله، صلحا
ابدی: ازلی، باقی، پایا، پاینده، جاودانه، جاویدان، دایمی، سرمد، فناناپذیر، همیشگی
ابدیت: بقا، جاودانگی، خلود، دوام، دیرندگی، سرمدیت، همیشگی & ازلیت
ابر: 1 ابل، رباب، سحاب، غمامه، میغ 2 اسفنج
ابراز: 1 افشا، برملا، بروز، فاش 2 اشعار، اظهار، اعتراف، اعلام، اقرار، بیان، تقریر، عرض 3 آشکار ساختن، ظاهر کردن & کتمان
ابرام: 1 اصرار، پافشاری، تاکید، مداومت 2 پیله، لجاجت 3 استوارسازی، ایستادگی، پایداری، مقاومت & نقض
ابرص: 1 پیس، جذام، خوره 3 قرص‌ماه، قمر، ماه
ابریشم: 1 بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر 2 تاره، زه، ساز 3 بریشم‌نواز، دستان‌ساز، نوازنده 4 درخت‌ابریشم، شب‌خسب
ابریق: 1 آفتابه، لولهنگ 2 کوزه، مشربه
ابزار: آلت، اثاث، ادات، ادوات، اسباب، افزار، دستگاه، سامان، ماشین، مایه، وسایل، وسیله
ابصار: 1 دید، دیدن، رویت، نظر 2 ادراک، فهم
ابطال: 1 اقاله، الغا، باطل، باطل‌سازی، بطلان، رد، فسخ، لغو، نسخ، نقض 2 دروغ‌گفتن، هزل‌گویی
ابلق: 1 دورنگ، دومایه، سفیدوسیاه 2 روزگار، زمانه 2 خلنگ
ابله: احمق، بی‌شعور، بی‌عرضه، بی‌عقل، پخمه، خل، رعنا، ساده، سفیه، کالیوه، کانا، کم‌عقل، کم‌هوش، کودن، گاوریش، گول، نادان، هزاک
ابلهانه: احمقانه، حماقت‌آمیز، سفیهانه، کودن‌وار، نابخردانه & عاقلانه
ابلهی: احمقی، بلاهت، حماقت، سفاهت، کم‌عقلی، نادانی & عاقلی