text
stringlengths
300
261k
واکسن کرونای فایزر چطور کار می‌کند؟ در این نوشتار می‌خواهیم کد برنامه واکسن mRNA ویروس SARS - CoV - 2 ، تولید BioNTech / Pfizer را حرف‌به‌حرف بشکافیم و از دیدگاه یک نفر که با سازوکار کامپیوتر آشنایی دارد، چگونگی عملکرد آن را بررسی کنیم. این ادعا ممکن است کمی عجیب و غریب به‌نظر برسد! بالاخره واکسن مایعی است که به بازوی ما تزریق می‌شود، چطور ممکن است که در مورد کد‌منبع آن صحبت کرد؟این سوال خوبی است، بگذارید با قسمت کوچکی از کد منبع واکسن BioNTech / Pfizer یا همان BNT162b2 یا Tozinameran یا Comirnaty شروع کنیم. 500 کاراکتر از کد منبع BNT162b2 mRNA برگرفته از سازمان جهانی بهداشت در قلب واکسن BNT162b2 mRNA این کد دیجیتال وجود دارد. این کد 4284 کاراکتر طول دارد و درنتیجه در تعدادی توییت هم می‌گنجد. در مراحل اولیه‌ی تولید واکسن، یک‌نفر این کد را با یک چاپگر DNA (بله، چنین دستگاهی وجود دارد) از بایت‌های روی دیسک به مولکول‌های واقعی DNA تبدیل کرده‌است.یک دستگاه چاپگر دی‌ان‌ایخروجی چنین دستگاهی، مقدار بسیار کمی DNA است که بعد از کلی فرآیند شیمیایی و بیولوژیکی در نهایت تبدیل به RNA (جلوتر، بیشتر در این مورد صحبت می‌کنیم) در واکسن ما می‌شود. یک دوز 30 میکروگرمی، در واقع 30 میکروگرم RNA دارد. علاوه بر آن، یک بسته‌بندی هوشمندانه‌ی لیپیدی (چربی) در واکسن، باعث ورود این mRNA به سلول‌های می‌شود.یک RNA یک نسخه‌ی ناپایدار و در واقع نسخه‌ای از DNA در حافظه‌ی موقت سلول است. DNA معادل فلش‌درایو در بیولوژی است. DNA مانایی زیادی دارد و با مکانیزم‌های مختلفی ساختار پایدار و قابل اعتمادی را حفظ می‌کند. با این‌حال، همان‌طور که کامپیوترها برنامه‌ها را مستقیم از روی فلش‌درایو اجرا نمی‌کنند و قبل از اجرا، آن‌ها را به یک محیط سریع‌تر و منعطف‌تر کپی می‌کنند و از آن‌جا برنامه را اجرا می‌کنند، DNA هم به‌طور مستقیم عامل انفعالات منجر به تغییر نیست.برای کامپیوترها، آن محیط سریع‌تر و انعطاف‌پذیرتر، حافظه‌ی RAM است، برای بیولوژی RNA . شباهت‌های این دو چشمگیر است. برخلاف فلش‌درایو، در صورت عدم مراقبت و رسیدگی دایم، محتویات حافظه‌ی RAM به سرعت از بین می‌روند. علت این‌که واکسن mRNA ساخت Pfizer / BioNTech هم نیاز به محیط بسیار خنک برای نگهداری دارد هم همین است، RNA گل بسیار حساسی است.هر کاراکتر در RNA حدود 0 ٫ 53x10 - 23 گرم وزن دارد، یعنی در یک دوز تکی 30 میکروگرمی واکسن 6x1016 کاراکتر وجود دارد. در فرمت بایتی، این حدود 25 پتابایت اطلاعات است. البته لازم به یادآوری است که در واقع معادل 200 میلیارد تکرار یک ترکیب از 4284 کاراکتر است. محتویات اصلی واکسن کمی بیشتر از یک کیلوبایت هستند. خود SARS - CoV - 2 حدود 7 ٫ 5 کیلوبایت حجم دارد.یک پیش‌زمینه‌ی خیلی خلاصه:مولکول DNA یک کد دیجیتال است. بر خلاف کامپیوترها که از 0 و 1 استفاده می‌کنند، ماشین زندگی، از A ، C ، G و U / T برای ساخت نوکلیوتید و نوکلیوزید یا بازها استفاده می‌کند.در کامپیوترها، ما 0 و 1 را به عنوان علامت حضور یا غیاب یک بار، جریان الکتریکی، تغییر جهت آهن‌ربایی یا ولتاژ یا مدولاسیون یک سیگنال یا تغییر وضعیت انعکاس نور در نظر می‌گیریم. یعنی 0 و 1 ، مفاهیم انتزاعی‌ای نیستند که وجود خارجی نداشته‌باشند، آن‌ها در الکترون‌ها یا گونه‌های دیگری از مادیات، نمود فیزیکی دارند.در طبیعت، A ، C ، G و U / T مولکولهایی هستند که به‌صورت زنجیروار در DNA یا RNA ذخیره‌شده‌اند.در کامپیوترها، ما 8 بیت را یک بایت می‌گیریم و بایت واحد رایج پردازش داده توسط کامپیوتر است.در طبیعت، 3 نوکلیوتید (از این به بعد اشاره به نوکلیوتید، اشاره به یکی از چهار مولکول نام‌برده شده، یعنی C ، G ، A و U است، که با نام T هم شناخته می‌شود) یک رمز‌ژنتیکی را می‌سازند و این رمز ژنتیکی، واحد رایج پردازش است. یک رمز ژنتیکی معادل 6 بیت اطلاعات دارد ( 2 بیت به‌ازای هر کاراکتر DNA و ثبت 3 کاراکتر در یک رمز، می‌کند به‌عبارتی 6 بیت. این یعنی 2 به توان 6 ، یا درواقع 64 رمز ژنتیکی مختلف.)تا این‌جا که خیلی دیجیتال بود. اگر تردید دارید، مستند سازمان جهانی بهداشت با کد دیجیتال را ببینید تا با چشمان خودتان این شباهت را باور کنید.نوشتارهای بیشتری این‌جا موجود است، این لینک، زندگی چیست، ممکن است به درک بهتر بقیه‌ی این نوشتار کمک کند، یا اگر ویدیو را ترجیح می‌دهید، دو ساعت ویدیو این‌جا هست.حالا این کد چه می‌کند؟ایده‌ی واکسن بر این اساس است که به سیستم‌ایمنی بدن ما می‌آموزد که چگونه با یک پاتوژن (بیماری‌زا) بجنگد، بدون این‌که ما واقعا درگیر آن بیماری شویم. به‌صورت کلاسیک، این‌کار با تزریق یک ویروس ضعیف‌شده یا فلج‌شده (محدود شده و دست‌پا و بسته و یا فقط قسمتی از ظاهر ویروس اصلی) به‌همراه یک ماده‌ی کمکی یا مساند ( adjuvant ) به‌عنوان عاملی که سیستم ایمنی را طوری تحریک می‌کند که دست به عمل بزند و فعال شود، به‌بدن انجام می‌شد. این یک شیوه‌ی "آنالوگ" شامل میلیاردها تخمک (و یا حشره) بود. در ضمن، موفقیت این روش شانس خیلی زیاد و زمان زیادی لازم داشت. گاهی اوقات هم از یک ویروس بی‌ربط و نامرتبط استفاده می‌شد.یک واکسن mRNA هم کار مشابهی می‌کند: به سیستم ایمنی بدن ما آموزش می‌دهد تا با دیدن نشانه‌های مشخصی وارد عمل شود و عامل آن نشانه‌ها را از بین ببرد. ولی با روشی بسیار دقیق هدف‌گیری شده و قدرتمند.داستان از این قرار است: محلول تزریقی واکسن، شامل مواد ناایستای ژنتیکی است که شاخک معروف پوشش پروتیینی SARS - CoV - 2 را توصیف می‌کند. با شیوه‌های هوشمندانه‌ی شیمیایی، واکسن راه انتقال قسمتی از محتویات ژنتیکی خودش به بعضی از سلول‌های ما را پیدا می‌کند.سپس این سلول‌های بدن ما، خیلی مسوولانه شاخک مذکور را در تعداد زیاد تکثیر می‌کنند، تا جایی که سیستم ایمنی بدن ما نگران شده و وارد عمل می‌شود. رودررو با پروتیین‌های شاخک، و مهم‌تر از آن شواهد و علایمی که سلول‌های ما تسخیر شده‌اند، سیستم ایمنی بدن ما پاسخ قوی‌ای برای مقابله با زوایای مختلف شاخک و همچنین سازوکار تکثیر آن می‌کند، و این همان چیزی است که به ما یک واکسن با موفقیت 95 درصد می‌دهد. با این‌که در واکسن ما اثری از خود ویروس نیست و ما فقط سیستم‌ایمنی را برای مقابله با تکثیر شاخک‌های ویروس تربیت کرده‌ایم، ولی همین برای جلوگیری از امکان فعالیت ویروس در درون بدن ما کافی‌است.کد منبع واکسن!ابتدای کد، جای خیلی خوبی برای شروع است. مستند سازمان جهانی بهداشت این تصویر راه‌گشا را دارد:این درواقع یک‌جور فهرست است. با " cap " که در تصویر با یک کلاه نشان‌داده شده‌است شروع می‌کنیم.همان‌طوری که شما نمی‌توانید یک‌سری دستورالعمل بنویسید و انتظار داشته‌باشید که کامپیوتر مستقیم آن‌ها را اجرا کند، سیستم‌عامل بیولوژیکی ما هم قبل از شروع به اجرای دستورالعمل‌ها نیازمند دریافت یک سرآیند یا Header است که درآن چیزهایی مثل پیوند‌دهنده‌ها یاهمان linker ها و قراردادهای صدازدن یا calling convention ها تعریف‌شده باشند. کد واکسن با دو نوکلیوتید شروع می‌شود. GA این کد شروع، خیلی شبیه کد شروع فایل‌های اجرایی داس و ویندوز است که با MZ شروع می‌شوند و یا اسکریپت‌های یونیکس که با که !# شروع می‌شوند. هم در ماشین زندگی و هم در سیستم‌های عامل، این کاراکترها در واقع اجرا نمی‌شوند و دستوری برای انجام عملی نیستند، اما باید در شروع ورودی ما باشند وگرنه هیچ عملی اتفاق نمی‌افتد.این کلاه در mRNA چند کارکرد دارد. یکی از آن‌ها این است که منبع کد را هسته‌ی سلولی معرفی می‌کند. در مورد واکسن‌ما، واضح است که منبع این واکسن هسته‌ی سلول نیست ولی در عین‌حال هیچ لزومی هم ندارد که ما این موضوع را به سلول اطلاع‌دهیم! این کلاه، ظاهر کد ما را کاملا موجه نشان می‌دهد و جلوی شناسایی آن به‌عنوان یک کد خارجی و درنتیجه نابود کردنش توسط سلول را می‌گیرد.در ضمن، این دو نوکلیوتید GA اولیه از نظر شیمیایی کمی متفاوت از بقیه‌ی RNA هستند. به‌همین جهت GA شامل پیام‌های دیگری به‌جز پیام محض ژنتیکی هم هست.ترتیب رهبر RNA یا قسمت‌ترجمه‌نشو‌ی پنج‌پریم:این‌جا با کمی زبان فنی طرف هستیم، مولکول‌های RNA فقط می‌توانند از یک جهت خوانده‌شوند. اسم جایی که خواندن RNA شروع می‌شود، پنج‌پریم (' 5 ) است. اسم جایی که خواندن متوقف می‌شود هم سه‌پریم (' 3 ) است که کمی گیج‌کننده است!مبنای زندگی یا پروتیین‌ها هستند و یا چیزهایی که توسط پروتیین‌ها ساخته‌می‌شوند. پروتیین‌ها در RNA توصیف می‌شوند و توسط ماشین‌آلاتی که در همه‌ی سلول‌های زنده‌ی دنیا وجود دارد، تبدیل به پروتیین می‌شوند. عمل تبدیل RNA به پروتیین را ترجمه می‌گویند.این‌جا ما قسمت ترجمه‌نشو‌ی پنج‌پریم را داریم و درنتیجه این قسمت از کد تبدیل به پروتیین نمی‌شود: GAA AAAC AG A C C GG CCCCACAGAC CAGAGAGAACCCGCCACC حالا اولین سورپرایزمان را می‌بینیم. کاراکترهای معمولی A ، C ، G و U بودند، U در DNA به‌نام T هم شناخته می‌شود. ولی ما در این‌ترکیب علامت (پسی، انگلیسی: سای) هم می‌بینیم. داستان چیست؟این یکی از نوآوری‌های هوشمندانه در مورد واکسن است. بدن ما یک آنتی‌ویروس خیلی قوی به اسم "نسخه‌ی اصلی" دارد. به‌همین دلیل هم، سلول‌ها هیچ علاقه‌ای به RNA های خارجی ندارند و تمام تلاش خودشان را می‌کنند که قبل از این‌که هر کاری از این RNA های خارجی سر بزند، آن‌ها را نابود کنند.این برای واکسن ما مساله‌ساز است، واکسن لازم است که بتواند از سیستم ایمنی ما عبور کند. بعد از سال‌ها آزمایش، بشر متوجه‌شد که اگر U در RNA را با مولکول کمی متفاوتی جایگزین کند، سیستم ایمنی ما دیگر توجهی به‌آن نمی‌کند و به آن اجازه‌ی عبور می‌دهد. جالب‌تر این‌که در هنگام ترجمه‌شدن، این مولکول متفاوت می‌تواند درست مثل U ترجمه‌شود و درنتیجه، پروتیین خروجی، کاملا مشابه پروتینی خواهد بود که از یک U آمده!برهمین اساس هم، در واکسن BioNTech / Pfizer ، همه‌ی U ها با مولکول " 1 - methyl - 3 ' - pseudouridylyl " که با نمایش داده‌شده است، جایگزین شده‌اند. همان‌طور که خواندید، نکته‌ی خیلی هوشمندانه‌ی این روش این است که این جایگزینی U با سیستم ایمنی ما را آرام و رام می‌کند ولی توسط بقیه‌ی قسمت‌های مرتبط سلول، به‌سان یک U معمولی پذیرفته می‌شود.در مبحث امنیت کامپیوترها ما این کلک را می‌شناسیم. گاهی این امکان وجود دارد که با ارسال پیام‌هایی که کمی دست‌کاری شده‌اند، از فایروال‌ها و دیوارهای امنیتی عبور کنیم ولی در مقصد، همچنان اجرا شویم و باعث نفوذ به سیستم مقصد شویم.در این‌جا ما داریم نتیجه‌ی کاشت حاصل از تحقیقات علمی که در گذشته انجام شده‌است را برداشت می‌کنیم. مکتشفین روش مجبور به کلی جنگ بودند که بودجه‌ی لازم برای انجام تحقیقات و قبول شدن کارشان را بگیرند. ما همه باید قدردان آن‌ها باشیم و مطمین هستم به‌وقتش جایزه‌ی نوبل به آن‌ها تعلق خواهد گرفت.آیا ویروس‌ها هم می‌توانند از روش استفاده‌کنند تا از سیستم ایمنی ما عبور کنند؟ به‌طور خلاصه، احتمالش فوق‌العاده کم است. خیلی ساده، زندگی ماشین‌آلات تولید نوکلیوتیس " 1 - methyl - 3 ' - pseudouridylyl " را ندارد. ویروس‌ها برای بازتولید خود، متکی به امکانات تولیدی سلول‌ها هستند و چنین امکانی در سلول‌های ما نیست. واکسن mRNA خیلی سریع در بدن انسان تجزیه و ترجمه می‌شود و امکان بازتولید RNA با به‌جای U از طریق RNA های حامل وجود ندارد، بل‌که وقتی ماشین‌آلات درون سلول ما مولکول‌های در واکسن را می‌بینند، دست به تکثیر RNA با U به‌جای می‌زنند. "نه، واقعا قرار نیست واکسن‌های mRNA باعث تغییر DNA شما شوند" متن خوبی برای مطالعه است.خوب، برگردیم سر منطقه‌ی ترجمه‌نشو‌ی پنج‌پریم. این 51 کاراکتر چه می‌کنند؟ مثل هر چیزی در طبیعت، هیچ چیزی تنها یک کاربری مشخص و شفاف ندارد و همه چیز چند کارکرد دارد.سلول‌های ما RNA را با ماشینی به‌اسم ریبوزوم ترجمه می‌کنند، یعنی ریبوزوم، ماشین خواندن RNA و تولید پروتیین است. می‌شود گفت ریبوزوم مثل یک پرینتر سه‌بعدی برای پروتیین‌هاست. ریبوزوم یک نخ RNA را می‌گیرد و بر اساس آن یک رشته اسید آمینه تولید می‌کند که بعد از تا شدن، تبدیل به یک مولکول پروتیین می‌شوند.برگرفته از ویکی‌پدیادر انیمیشن بالا کارکرد ریبوزوم را می‌بینیم. نوار سیاه در پایین تصویر RNA است. نوار سیاهی که در قسمت سبز می‌بینیم و رو به بالا می‌رود، پروتیینی است که دارد ساخته می‌شود. چیزهایی که داخل و خارج می‌شوند هم اسیدهای آمینه و مبدل‌هایی هستند که آن‌ها را با اتصال مناسب روی RNA سوار می‌کنند.این ریبوزوم باید به‌صورت فیزیکی روی نوار RNA بنشیند که بتواند کار کند. بعد از نشستن، ریبوزوم می‌تواند بر اساس ادامه‌ی RNA ای که دریافت می‌کند پروتیین بسازد. بر همین اساس می‌توان حدس زد که ریبوزوم نمی‌تواند ترجمه را از همان جایی که فرود آمده شروع کند، وگرنه بسته به زمانی که روی RNA نشسته‌بود و نقطه‌ی شروع، هر دفعه یک پروتین جدید تولید می‌کرد. این یکی از کاربردهای منطقه‌ی ترجمه‌نشو‌ی پنج پریم است، ایجاد یک باند فرود برای ریبوزوم یا مشخص کردن یک نقطه‌ی شروع.فرآیند تبدیل برگرفته از ویکی‌پدیاعلاوه بر این، منطقه‌ی ترجمه‌نشو‌شامل فراداده ( metadata ) هم هست. ترجمه در چه زمانی باید صورت بگیرد؟ و چقدر؟ برای واکسن، آن‌ها منطقه‌ی ترجمه‌نشده‌ای با حداکثر مقدار "همین" الآن را یافتند، ترکیبی که از ژن آلفا گلوبین گرفته‌بودند. این ژن برای تولید قوی مقدار زیادی پروتیین شناخته‌شده است. در سال‌های گذشته، دانشمندان راه‌هایی برای بهینه‌سازی حتی بیشتر همین منطقه‌ی ترجمه‌ی نشده‌ی ژن آلفا گلوبین یافته‌بودند (بر اساس مستند سازمان جهانی بهداشت) و بر همین اساس، این منطقه‌ی ترجمه‌شده، دقیقا منطقه‌ی ترجمه‌شده‌ی ژن آلفاگلوبین نیست، بلکه‌نسخه‌ای است که از آن هم موثرتر است.پپتید سیگنال گلیکوپروتیین S :همان‌طور که گفته‌شد، هدف واکسن راضی کردن سلول به تولید حداکثری پروتیین شاخک ویروس SARS - CoV - 2 است. تا این‌جا ما فقط با فراداده و قراردادهای صدازدن در کد منبع واکسن طرف بوده‌ایم. از این‌جا به‌بعد، وارد محدوده‌ی واقعی پروتیین ویروس می‌شویم. البته، هنوز یک لایه فراداده پیش رو داریم. وقتی که ریبوزوم - همان‌طور که در انیمیشن دیدیم - یک پروتیین ساخت، این پروتیین همچنان باید به مقصدی برود. این اطلاعات در "پپتید سیگنال گلیکوپروتیین S "، یا "ترتیب افزوده‌ی رهبر" نوشته‌شده‌است.راه دیدن این مقصد در یک نوع برچسب آدرس است که در شروع پروتیین است و در خود پروتیین نوشته‌شده‌است. در این نمونه‌ی خاص، پپتید سیگنال می‌گوید که این پروتیین باید از طریق شبکه‌ی آندوپلاسمی از سلول خارج شود.پپتید سیگنال خیلی طولانی نیست ولی وقتی که به کد آن نگاه می‌کنیم، تفاوت‌هایی بین RNA واکسن و ویروس می‌بینیم:(نکته، برای هدف مقایسه، من های جایگزین‌شده با U در RNA ی ویروس را با U عوض کرده‌ام)خب این‌جا چه خبر است؟ این‌که من RNA را در گروه‌های سه‌حرفی لیست‌کرده‌ام تصادفی نبوده‌است. سه کاراکتر در RNA یک رمز ژنتیک می‌سازند و هر رمز ژنتیک حاوی دستور یک اسیدآمینه‌ی خاص است. پپتید سیگنال در واکسن حاوی دقیقا همان آمینو اسیده‌هایی است که در ویروس هم هستند.پس چرا RNA متفاوت است؟از آن‌جایی که 4 کاراکتر RNA داریم و سه‌تای آن‌ها در رمز ژنتیک هستند، معادل 43 ، یعنی 64 رمز ژنتیک مختلف خواهیم داشت. با این‌حال در خروجی ترجمه‌ی ریبوزوم همیشه فقط 20 اسید آمینه‌ی مختلف داریم. این یعنی مواردی هست که یک اسید آمینه چند رمز ژنتیک متفاوت دارد که ترجمه‌ی هریک از آن رمزها منتج به تولید همان یک اسید می‌شود.ماشین زندگی، تقریبا در همه‌ی موارد از جدول زیر برای تبدیل رمزهای ژنتیک به اسیدهای آمینه استفاده می‌کند. البته در اختاپوس و چند فامیل ژنتیکی آن، ماجرا متفاوت است و این موجودات می‌توانند روی RNA هم تغییر ایجاد کنند، به‌زبان کامپیوتری، یعنی اختاپوس می‌تواند در زمان Runtime بر اساس ورودی‌ها، کد اجرایی را تغییر دهد!جدول رمز ژنتیک RNA از ویکی‌پدیا در این جدول می‌بینیم که تفاوت‌هایی که در واکسن با ویروس وجود دارد ( UUU - > UUC ) همه هم معنی هستند، یعنی با وجود تفاوت RNA در واکسن، اسیدآمینه‌و پروتیین مشابه‌ای به‌عنوان خروجی عمل ریبوزوم تولید می‌شود.اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم که بیشتر تغییرات در موقعیت رمز ژنتیکی سوم هستند، که در کد با کاراکتر 3 در بالای آن‌ها را علامت‌گذاری کرده‌ام و اگر جدول رمز ژنتیک را نگاه کنیم، می‌بینینم که این رمز ژنتیکی سوم در خیلی از موارد روی آمینو اسید تولید شده تاثیری ندارد.پس این تغییرات هم‌ارز هستند، اما اصلا چرا وجود دارند؟ اگر بیشتر دقت کنیم، می‌بینیم که همه‌ی این‌تغییرات به‌جز یکی از آن‌ها در جهت داشتن C و G های بیشتر بوده‌اند.چرا باید چنین کاری بکنیم؟ همان‌طور که گفتیم، سیستم ایمنی بدن ما خیلی در مورد RNA ی که از خارج از سلول وارد شده‌باشد سخت‌گیر است. برای جلوگیری از شناخته‌شدن ما پیشتر U را با جایگزین کرده‌بودیم.علاوه‌بر این، ما می‌دانیم که RNA با مقدار بیشتری G و C با بازدهی بالاتری به پروتیین ترجمه می‌شود و در RNA واکسن، با یافتن مشابه‌هایی با G و C بیشتر برای رسیدن به همان آمینواسیدهایی که ویروس هم ترجمه می‌کند، بازدهی تولید ساختار پروتینی شاخک را بالا برده‌ایم.پروتیین شاخک واقعی: 3777 کاراکتر بعدی از RNA واکسن به همان صورت برای رمزهای ژنتیکی بهینه‌سازی‌شده‌اند تا از رمزهای ژنتیکی با حداکثر C و G ولی معادل با خروجی پروتیین ویروس را استفاده کنند. برای حفظ فضا من کل کد را این‌جا لیست نمی‌کنم ولی یک قسمت خاص را بزرگ‌نمایی می‌کنم. این قسمتی است که باعث می‌شود که کد کار کند، قسمتی که باعث می‌شود ما به زندگی معمولی بازگردیم:این‌جا هم تغییرات RNA با معادل‌های هم‌ارز را می‌بینیم. برای نمونه، در رمز ژنتیک اول، می‌بینیم که CUU به CUG تبدیل شده‌است، این یک G جدید به واکسن اضافه می‌کند که ما می‌دانیم که کارآیی تولید پروتیین را بالا می‌برد. هر دو CUU و CUG منتج به تولید اسیدآمینه‌ی L یا لوسین می‌شود، پس چیزی در پروتیین تولید‌شده توسط سلول که قرار است توسط سیستم ایمنی به‌عنوان یک تهدید شناسایی شود، تغییر نمی‌کند.وقتی که کل پروتیین شاخک در واکسن را با شاخک خود ویروس مقایسه می‌کنیم، همه جا چنین تغییراتی می‌بینیم، به‌جز دو جا، و این چیزی است که در این قسمت از کد می‌بینیم.رمزهای ژنتیکی سوم و چهارم در بالا، نمایانگر تغییرات هستند. اسیدهای آمینه‌ی K و V هر دو با اسید P یا پرولین تعویض شده‌اند. برای K این نیاز به سه تغییر داشته (مشخص شده‌با !!!) و برای V نیاز به دو تغییر (!!).مشخص شده که این دو تغییر، باعث افزایش بسیارزیاد کارآمدی واکسن می‌شود.حالا سعی کنیم ببینیم در این‌جا چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر به ذرات ویروس SARS - CoV - 2 نگاه کنید، می‌توانید پروتیین شاخک را به شکل یک‌سری، درست حدس زدید، شاخک!، ببینید:ذرات ویروس SARS - CoV - 2 از ویکی‌پدیا این شاخک‌ها روی بدنه‌ی ویروس یا پروتیین کپسید هسته‌ای سوار شده‌اند. نکته‌این‌جاست که واکسن ما فقط کد ساخت شاخک‌ها را دارد و ما آن‌ها را سوار هیچ بدنه‌ی ویروسی نمی‌کنیم.مشخص‌شده که پروتیین‌های شاخک تنها، به‌شکل ساختارهای دیگری "تا" می‌شوند، یعنی اگر ما فقط دستور چاپ شاخک را به ریبوزوم بدهیم، بعد از تولید نوار پروتیین توسط ریبوزوم، این نوار به فرمی تا می‌شود که آن را تبدیل به مولکولی متفاوت از شاخک می‌کند. اگر این شاخک‌های تا شده به‌عنوان واکسن به بدن ما تزریق شوند، باعث می‌شوند تا سیستم ایمنی ما راهی برای ایمن کردن ما در مقابل آن‌ها پیدا کند، تنها نکته‌اش این است که این شاخک‌های تا شده، مشابه شاخک‌های ویروس نیستند و درنتیجه بدن ما در مقابل ویروس مقاوم نخواهد شد و فقط در مقابل شاخک‌های تا شده ایمنی خواهیم یافت.پس چه باید کرد؟ در سال 2017 مشخص شد که چگونه جاگزینی دو اسیدآمینه با پرولین، در جای مناسب در ساختار ویروس باعث می‌شود شاخک‌های SARS - CoV - 1 و MERS S حتی پس از تا شدن، فرمی مشابه با فرم شاخک سوار بر بدنه‌ی ویروس را بگیرند، حتی بدون این‌که ویروسی وجود داشته‌باشد که بدنه‌ای داشته‌باشد. علت این ماجرا هم سختی پرولین به عنوان آمینو اسید است. پرولین مثل یک نبشی، باعث ثبات اسیدآمینه در وضعیتی می‌شود که ما می‌خواهیم به سیستم‌ایمنی نمایش بدهیم.مکتشفین این ماجرا باید خیلی خوشحال باشند و باید بی‌نهایت از آن‌ها قدردان بود.پایان پروتیین، قدم‌های بعدی:اگر بقیه‌ی کد منبع را نگاه کنیم، تغییرات کوچکی در پایان کد شاخک می‌بینیم:در انتهای یک پروتیین، ما رمز ژنتیکی "ایست" را می‌بینیم که با یک s کوچک مشخص شده‌است. این روش مودبانه‌ی اعلام توقف ترجمه‌ی پروتیین به ریبوزوم است. ویروس اصلی از ترتیب UAA استفاده می‌کند واکسن ولی از دو UGA استفاده می‌کند. به‌احتمال زیاد برای قطعیت بیشتر از اتمام پروسه‌ی تولید.قسمت ترجمه‌نشو‌ی سه‌پریم:همان‌طور که ریبوزوم برای پیدا کردن نقطه‌ی شروع ترجمه به قسمت ترجمه‌نشو‌ی پنج‌پریم احتیاج داشت، در محل انتهای ترجمه هم یک قسمت ترجمه‌نشده با ساختاری مشابه نیاز داریم که آن را سه‌پریم می‌نامند.می‌توان خیلی در مورد قسمت سه‌پریم نوشت ولی من به نقل آن‌چه که در ویکی‌پدیا آمده، اکتفا می‌کنم: "قسمت سه‌پریم، تاثیرگذاری حیاتی در کارآیی محلیت، ثبات، صدور و ترجمه‌ی mRNA دارد . علی‌رغم درک فعلی ما از قسمت سه‌پریم، به‌صورت نسبی آن‌ها هنوز برای ما یک معما هستند."چیزی که ما می‌دانیم این است که بعضی از قسمت‌های سه‌پریم خیلی موفق‌تر در ارایه‌ی توصیفی از پروتیین هستند. بر اساس مستند سازمان جهانی بهداشت، قسمت ترجمه‌نشوی سه‌پریم در واکسن BioNTech / Pfizer از amino - terminal enhancer های میتوکندریایی ریبوزومی 12S تولید شده، تا به ثابت و توصیف حداکثری پروتیین برسیم.و AAAAAAAAAAAAAAAAAAAAAA در پایان همه‌ی این‌ها:انتهای mRNA چند آدننینی شده‌است. این مدل دیگری برای گفتن این است که این mRNA با کلی AAAAAAAAAAAAAAAAAAA پایان می‌یابد. ظاهرا حتی mRNA هم از سال 2020 سیر شده‌است!مولکول mRNA می‌تواند بارها توسط ریبوزوم و برای تولید پروتیین، استفاده‌ی مجدد شود اما در هر استفاده تعدادی از A های انتها را از دست می‌دهد، وقتی که A ها تمام شوند، mRNA دیگر فایده‌ای برای ریبوزوم ندارد و به‌دور ریخته‌می‌شود. در مورد ما، این A ها محافظی هستند در مقابل بی‌مصرف‌شدن زودهنگام mRNA .تحقیقاتی در مورد تعداد بهینه‌ی A در انتهای واکسن‌های mRNA انجام شده‌است. چیزی که من در مقالات باز دیده‌ام این است که ظاهرا عدد 120 تعداد مناسبی برای A ها در انتهای mRNA می‌باشد.واکسن BNT162b2 با این ترتیب پایان می‌یابد:این 30 تا A است، بعد 10 نوکلیوتید مرتبط ساز و به‌دنبال آن 70 A دیگر. حدس می‌زنم، چیزی که این‌جا می‌بینیم، نتیجه‌ی بهینه‌سازی بیشتر و استفاده از روشی اختصاصی برای توصیف پروتیین با کارآیی حداکثری باشد.خلاصه:با توجه‌به این‌ها، ما الآن می‌دانیم که دقیقا محتوای mRNA در واکسن BNT162b2 چیست و برای بیشتر آن‌ها هم توضیح مناسبی داریم: - استفاده از کلاه، تا RNA ما شبیه به یک mRNA معمولی باشد - استفاده از یک قسمت ترجمه‌ی نشوی پنج‌پرایم موفق و بهینه‌سازی شده - رمز‌ژنتیکی بهینه‌سازی شده برای ارسال پروتیین شاخک به‌جای درست که 100 % از روی ویروس اصلی کپی شده. - رمز ژنتیکی بهینه‌سازی شده‌ی شاخک اصلی، با جایگزینی دو اسیدآمینه با پرولین، به‌عنوان نبشی برای حفظ فرم شاخک بدون وجود بدنه‌ی ویروس - استفاده از یک قسمت ترجمه‌نشوی سه‌پریم موفق و بهینه‌سازی شده - یک دم چند A کمی عجیب با یک ربط دهنده‌ی توضیح داده‌نشده در میان آن - بهینه‌سازی رمز‌های ژنتیکی تعداد زیادی C و G به mRNA می‌افزاید. در همین حال، استفاده از یا همان مولکول ( 1 - methyl - 3 ' - pseudouridylyl ) به‌جای U به گول زدن سیستم‌ایمنی بدن ما و وارد شدن ویروس تولیدی به سلول‌ها برای تولید پروتیین شاخک ویروس و در نتیجه آموزش سیستم ایمنی بدن ما برای مقابله با ویروس.این نوشته با هدف دسترسی عمومی بیشتر از ترجمه مطلب اصلی برگرفته شده است و از طریق گیت‌هاب نیز در دسترس است. اگر علاقمند به موضوعات هوش مصنوعی و علوم کامیپوتر هستید می‌تونید من رو در توییتر دنبال کنید. همچنین شاید این ارایه برای مخاطبین آشنا با سازوکار کامپیوتر در مورد DNA ، جالب باشد. همچنین مطلب DNA برای برنامه‌نویسان نیز پیشنهاد می‌شود. خوشحال میشم اگر مطلب رو پسندید با بقیه به اشتراک بذارید و کنید. - % D8 % A8 % D8 % A7 - % D8 % A8 % DB % 8C % D9 % 86 % D8 % A7 % DB % 8C % DB % 8C % DA % A9 % D8 % A7 % D9 % 85 % D9 % BE % DB % 8C % D9 % 88 % D8 % AA % D8 % B1 - % D9 % 87 % D9 % 88 % D8 % A7 % D9 % BE % DB % 8C % D9 % 85 % D8 % A7 % D9 % 87 % D8 % A7 - % D8 % B1 % D9 % 88 - % D8 % AF % D8 % B1 - % D8 % AA % D8 % B5 % D9 % 88 % DB % 8C % D8 % B1 - % D9 % 87 % D9 % 88 % D8 % A7 % DB % 8C % DB % 8C - % D9 % BE % DB % 8C % D8 % AF % D8 % A7 - % DA % A9 % D9 % 86 % DB % 8C % D9 % 85 - pr9tj8klkiiu
تک سلولی‌ها هم لیست حضور و غیاب دارند ! بانی باسلر بیولوژیست دانشگاه پرینستون روزهای متعددی را برای استراق سمع گفتگوهای باکتریها با یکدیگر سپری کرده و آنچه از مکالمات آنها به دست آورده نشان می‌دهد آنها دایما در حال خواندن لیست حضور و غیاب هستند نتایج مطالعات بیولوژیست مولکولی دانشگاه پرینستون نشان می‌دهد این ارگانیزمهای تک سلولی در حال حضور و غیاب کردن یکدیگر هستند. هر یک از مکالمات آنها با این هدف زمزمه می‌شوند که باکتری‌ها قبل از آغاز حمله به ارگانیزم میزبان خود که می‌تواند بدن شما باشد، دریابند چند نمونه از گونه‌های آنها در موقعیت حاضرند.در حالی که تمامی این باکتری‌ها برای بدن انسان مضر نیستند، برخی از آنها مهاجمانی هستند که می‌توانند به بدن انسان آسیب وارد آورند. در صورت انبوه شدن گونه‌های خاصی از آنها برای مثال باکتری‌های وبا احتیاط کنید زیرا در این زمان زمزمه‌های باکتری‌ها به حمله‌ای هماهنگ تبدیل خواهد شد زیرا باکتری‌های وبا در حجم زیاد به صورت همزمان آغاز به آزاد سازی سم می‌کنند.جوامع باکتریایی از زبان شیمی برای برقراری ارتباط استفاده می‌کنند . به بیانی دیگر این موجودات با آزادسازی مولکول هایی کوچک با قابلیت ردیابی توسط گیرنده‌های ویژه در بدن دیگر باکتری‌ها در محیط اطراف با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند. زمانی که تعداد مولکولهای فرستنده سیگنال به حداکثر خود برسد هر یک از باکتری‌ها می‌دانند که تعداد آنها برای انجام فعالیتی جدید به حد مناسب رسیده است. پدیده‌ای که به درک حد نصاب شهرت دارد.بر اساس گزارش لایو ساینس، دانشمندان با کمک نتایج این مطالعات قادر خواهند بود نسل جدیدی از آنتی بیوتیکها را با توانایی متوقف کردن پدیده درک حد نصاب در باکتری‌های به وجود آورده و از شیوع بیماری هایی مانند وبا جلوگیری کنند. چنین داروهایی در واقع به واسطه غیر فعال کردن توانایی سخن گفتن و شنیدن در میان باکتری‌ها، آگاهی آنها را نسبت به محیط اطرافشان از بین خواهد برد.
حیوان خانگی: دست درازی به دنیای جانوران سابقه اهلی کردن حیوانات به هزاران سال پیش برمی‌گردد. زمانی که انسان‌ها برای شکار یا بارکشی، بعضی حیوانات مثل سگ یا اسب را رام می‌کردند و در ازای ت مین غذا، از حیوانات استفاده می‌کردند. با پیشرفت علم، کاربرد فیزیکی حیوانات کمرنگ‌تر شد و شیوه استفاده از حیوانات، تغییر کاربری داد و به منظور ارتباط عاطفی با حیوانات، مفهمومی به نام "حیوان خانگی" بوجود آمد.خودخواهی آدمی در استفاده ابزاری از حیوانات تا جایی پیش می‌رود که مداخله در روند تکامل آنها، باعث بوجود آمدن نژادهای خاصی (مثل سگهای بسیار کوچک) شد که توان زندگی کردن در طبیعت و بدون کمک انسان‌ها را ندارند.پرندگان رنگارنگ نیز از این قایله دور نماندند. شاید سالیان گذشته تنها استفاده ابزاری از پرندگان فقط محدود در نامه‌رسانی بود اما در حال حاضر فروشگاه پرندگان زینتی وجود دارد که ظلم واضح به پرندگان است! چراکه نه‌تنها از محل زندگی خود جدا شده‌اند بلکه اغلب آنها "پرنده بودن" را هم تجربه نمی‌کنند! به عبارت دیگر بخشی از وجود اکثر پرندگان در پرواز کردن معنی پیدا می‌کند در حالی که بسیاری از پرندگان زینتی خانگی حتی شانس تجربه پرواز تا ارتفاع دو متر را در طول زندگی خود ندارند.آکواریوم‌ها و خزندگان و برخی از حشرات و غیره و غیر بماند.این پیشروی انسان‌ها در طبیعت و سیستم ارزش گذاری حیوانات و همچنین تبلیغات(!) باعث ایجاد فضای رقابتی شده تا جایی که کمیاب‌ترین حیوانات، سهم ثروتمند‌ترین افراد می‌شود.این رفتار کاملا متناقض با آگاهی در عصر جدید است. چه بسا حیوانات در دوره قبل از شکل‌گیری تمدن‌ها، به مراتب آزادتر از حال حاضر بودند. عدم توجه به این مسیله به گونه‌ای است که خیلی از صاحبان حیوانات خانگی، به خیال خود لطفی دوچندان به حیوان کرده‌اند و آن را از شر تهدیدات دور نگه‌داشته و در سایه مهربانی خود از آن مراقبت می‌کنند!این احساس رضایت متقابل را هم با تشبیه رفتار انسانی در حیوانات نتیجه می‌گیرند. البته که این لطف و مهربانی فقط در حیوانات زیبا و قابل کنترل صدق میکند!با این حال باز هم مشخص نیست که از نگاه همین جانوران، بین زندگی کردن در خانه ما _در ازای امنیت و غذای همیشگی_ و زندگی در زیستگاه _با وجود تهدید جانی و سختی پیدا کردن غذا_ کدام بهتر است؟اما به راستی، چه چیز به ما این اجازه را داده تا حق تملک و تصرف در دنیای حیوانات را داشته باشیم؟(پ.ن: جرقه این افکار زمانی بوجود آمد که دیدم دوستم برای خرید هدیه بین گکو و ایگوانا دو به شک بود!)
راز چشمان آبی مقدمهاخیرا بخشی از زمانهای آزادم رو به مطالعه تاریخ اختصاص میدم که بعضا به حوزه هایی مثل سیر تکاملی انسان و جوامع مختلف هم کشیده میشه. در حال حاضر مشغول مطالعه کتابی هستم به اسم The Secret of Our Success نوشته یک استاد جامعه شناسی دانشگاه هاروارد به نام Joseph Henrich . کتاب سرشار از یادگیری‌های جذاب برای من بوده که امیدوارم فرصت کنم و باهاتون در میون بذارم، اما به طور خاص یک مطلب بامزه رو بهش برخوردم که باعث شد اینجا دست به قلم بشم. این مطلب در این باره هست که چه اتفاقی افتاده یه سری از انسان‌ها چشم آبی شدن. البته دوز علمی مطلب کمی بالاست، اما خوندنش خالی از لطف نیست.گام اول: دریای بالتیکاگه چند صد سال اخیر رو کنار بذاریم که همه راحت به همه جا سفر می‌کنن و باعث پخش شدن نژادهای مختلف در همه جای دنیا شده، در گذشته افراد با چشمهای روشن - آبی و سبز - فقط در شما اروپا و در اطراف دریای بالتیک حضور داشتن. رنگ چشم مردم در بقیه جاهای دنیا همه قهوه‌ای بوده!بنابراین سوال مهم اینه که چه اتفاقی افتاده که باعث شده که مردم با چشمهای روشن، در این منطقه تجمع داشته باشن.گام دوم: نور خورشیدپاسخ به سوال بالا، ارتباط خیلی زیادی به تغییرات رنگ پوست در طول زمان داره و تحقیقات خیلی زیادی نشون میدن که تیره یا روشن بودن رنگ پوست، یک اتفاق ژنتیکیه که در مواجه به میزان تابش نور خورشید ایجاد میشه.میزان بالای مواجهه با نور خورشید، باعث میشه تا ماده‌ای در پوست به نام فولیک اسید (که احتمالا اسم قرصش رو شنیدید) از بین بره. لازمه بدونید فولیک اسید در دوران بارداری اهمیت خیلی بالا داره و کمبودش باعث تولد نارس کودک میشه.بدن برای جلوگیری از این اتفاق و محافظت در برابر نور خورشید، ماده‌ای به نام ملانین تولید می‌کنه. ساید افکت این ماده، تیره شدن رنگ پوست هست. به همین دلیل هست که افراد نزدیک به خط استوا، رنگ پوست تیره دارن.گام سوم: ویتامین D اما نور خورشید یک تاثیر دیگه هم داره و اون کمک به تولید ویتامین D هست. هرچند در خط استوا تابش نور خورشید شدید هست، اما با دور شدن از این خط و کاهش شدت نور خورشید، اگر کسی رنگ پوست تیره داشته باشه نمی‌تونه به میزان کافی ویتامین D تولید کنه و دچار کمبود این ماده مهم میشه. در نتیجه زندگی کردن در مکانهای دورتر از خط استوا، نیازمند رنگ پوست روشن‌تر هست. از اونجایی که محرک اصلی این موضوع، کمبود ویتامین D هست، بنابراین میزان روشن یا تیره بودن پوست افراد هم به همین موضوع بر میگرده. بعنوان مثال، در بین اسکیموها که بخش زیادی از ویتامین D مورد نیازشون رو از غذاهای دریایی تامین می‌کنن، لزومی نداشته رنگ پوست خیلی روشن باشه و عموما می‌بینیم اسکیموها رنگ پوست تیره‌تری از اروپایی‌ها دارن!حالا این وسط، حوزه‌ی اطراف دریای بالتیک یک شرایط خیلی خاص داشته و اون اینکه از 6000 سال قبل، شرایطش جوری بوده که امکان کشاورزی در اون منطقه فراهم اومده. در نتیجه مردم اونجا به تدریج به رژیم غذایی مبتنی بر کشاورزی روی میارن از و غذاهایی مثل ماهی و سایر غذاهای تامین کننده ویتامین D فاصله می‌گیرن.در نتیجه مردمی که در این منطقه قرار داشتن، باید به شدت رنگ پوست روشنی میداشتن تا بتونن ویتامین D مورد نیاز بدنشون رو از طریق نور خورشید تامین کنن.گام چهارم: جهش ژنتیکیبرای رفع نیاز مردم کشاورز این منطقه به ویتامین D ، بدن اونها یک جهش ژنتیکی داشته که باعث روشن شدن بیش از حد رنگ پوستشون میشه. این جهش ژنتیکی با هدف کم کردن ملانین موجود در پوست اتفاق افتاده، اما همین جهش همزمان باعث کاهش ملانین موجود در چشم افراد هم شده که نتیجه اون ایجاد چشم هایی با رنگ آبی و سبز در مردم این منطقه شده!شاید خیلی بی ربط باشه، اما چشم آبی حاصل تلاش بدن برای تولید ویتامین D بوده!نکته نغز ماجراهرچند اتفاق افتادن مراحل فوق می‌تونه خیلی طبیعی به نظر برسه، اما یک نکته خیلی جذاب توش نهفته اس و اون هم بحث کشاورزیه! موضوع اینه که اگر ما انسان‌ها یاد نمی‌گرفتیم کشاورزی کنیم، هیچوقت افرادی با چشم آبی در بین ما حضور نداشتن!اگر ما کشاورزی یاد نمی‌گرفتیم، چشم هیچ کس آبی نمی‌شد!اینکه یک بحث فرهنگی - رفتاری مثل کشاورزی و نحوه تهیه غذا روی رنگ چشم انسان تاثیر میذاره، اون هم در 6000 سال اخیر (که از لحاظ سیر تکاملی زمان سریعی به حساب میاد) این سوال رو توی ذهن ایجاد می‌کنه که عادت‌ها و رفتارهای امروز ما (آلودگی، امواج الکترومغناطیس، نشستن طولانی مدت و .) چه تاثیری روی آدم‌های بعد از ما میذاره!ما که نیستیم ببینیم، اما امیدوارم هرچی هست خوب باشه!
همه چیز درباره ماسک های LED نور درمانی (دیود ساطع کننده نور) در اصل برای تسریع در روند ترمیم زخم ایجاد شده است. تحقیقات نشان داده است که نور LED تقسیم سلول و تولید سلول‌های جدید را تحریک می‌کند و توانایی ترمیم بافت را دارد. به همین دلایل، کلینیک‌های پوست در سراسر جهان سال‌هاست که از آن برای بهبود وضعیت پوست، به عنوان مثال برای مقابله با علایم پیری، استفاده می‌کنند.ماسک‌های LED درمانی از جمله روش‌های درمانی غیر تهاجمی ضد پیری پوست هستند. آن‌ها از دیودهای ساطع کننده نور از طول‌موج‌های آبی و قرمز برای نفوذ به درم و تشویق پوست نرم و لطیف استفاده می‌کنند. ماسک‌های دیود ساطع کننده نور ( LED ) با طول‌موج‌های مختلف نور ساطع می‌کنند که نگرانی‌های مختلف پوست را درمان می‌کنند. به عنوان مثال نور کهربا به تحریک کلاژن و الاستین پوست سفت کمک می‌کند. نور قرمز باعث کاهش التهاب و گردش خون می‌شود. نور آبی باکتری‌های آکنه ساز را از بین می‌برد. متخصص پوست، مارنی نوسبام، می‌گوید: نور LED اساسا مانند خورشید برای گیاه عمل می‌کند. این ماده در سطح سلولی به پوست نفوذ می‌کند و متعاقبا باعث واکنش‌های مختلف درون و بین سلولی می‌شود. برای سال‌ها، این ماشین‌های نور LED اصلی‌ترین محصولات پوستی و اسپا بودند. آن‌ها نازک و گران بودند، اما امروز می‌توانید ماسک صورت LED بخرید تا در خانه به عنوان بخشی از برنامه مراقبت از پوست خود استفاده کنید. - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - با ما همراه باشید در
خرافه تکامل جانداران را باور نکنید(سلول) زمانی که چارلز داروین در سال 1842 نظریه تکامل انواع را مطرح کرد، مدت زیادی از کشف سلول نمی‌گذشت. تصور دانشمندان آن دوران از سلول چیزی شبیه تصویر زیر بود:تصویری از سلولهای یک برگ که توسط رابرت هوک کشیده شده استدر واقع در آن زمان سلولها را حفره هایی شبیه کندوی زنبور عسل می‌دانستند، که البته به جای عسل درون آن پر از آب است. بنابر این برای دانشمندی مانند داروین خیلی کار سختی نبود که کنار هم قرار گرفتن این حفره‌های توخالی را حاصل تصادف بداند.اما سلول بی نهایت از آنچه که داروین تصور می‌کرد پیچیده‌تر است. آنقدر که حتی قریب به دو قرن تحقیقاتی که پس از ارایه نظریه داروین در خصوص سلولها صورت گرفته است، هرگز به درک کامل از عملکرد سلول نزدیک هم نشده است. اجازه بدهید فقط گوشه‌ای از پیچیدگی‌های سلول را مرور کنیم.در یک سلول حدود 42 میلیون ملکول پروتیین وجود دارد و این پروتیین‌ها از بیش از صد هزار نوع مختلف هستند. این پروتیینهای مختلف هر کدام کارکردهای متفاوتی درون یک سلول دارند مثلا، به عنوان آنزیم که کاتالیزور میلیونها واکنش شیمیایی درون یک سلول هستند، یا پادتنهایی که برای مقابله با ویروسها و باکتری‌ها هستند، یا پروتیین‌های ساختمانی، و یا پروتیین‌های پیام رسان.در واقع سلول نه تنها آنگونه که دانشمندان هم عصر داروین تصور می‌کردند، یک حفره کوچک نبود، بلکه یک سلول کوچک که قطری معادل 10 تا 20 میکرون دارد(یعنی حدود یک دهم قطر مو) را می‌توان با کارخانه‌ای عظیم که صدها هزار نوع ماده شیمایی مختلف را تولید می‌کند مقایسه کرد.آنچه که عرض شد فقط گوشه‌ای کوچک از کارکردهای حیرت آور اجزای درون یک سلول را ذکر نمود، وگرنه ما به سایر اجزاء و کارکردهای بی نهایت متنوع و پیچیده سلول اشاره‌ای نکردیم.اینکه میلیونها ملکول شیمیایی متفاوت درون یک سلول بسیار کوچک دقیقا و به صورت منظم همگی در خدمت ادامه حیات یک جاندار با همدیگر "همکاری" می‌کنند، را با کدام منطق می‌توان حاصل یک تصادف کور دانست؟!لینک همه قسمتهای این مطلب 1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 - 16 - 17 - 18 - 19 - 20 - 21 - 22
لانداو - زنر فرمول Landau Zener یک حل تحلیلی برای معادلات حرکت حاکم بر دینامیک گذار یک سیستم کوانتومی دو حالته , با یک هامیلتونی وابسته به زمان است به طوری که جدایی انرژی دو حالت، تابعی خطی از زمان است . این فرمول یک گذار دیاباتیک بین دو حالت انرژی را نشان می‌دهد .اگر سیستم در گذشته بی‌نهایت، در ویژه حالت انرژی پایین شروع به کار کند , ما می‌خواهیم احتمال پیدا کردن سیستم در انرژی‌های بالا در آینده بی‌نهایت را محاسبه کنیم. برای تغییرات بسیار آهسته انرژی ( یعنی , سرعت صفر لانداو - زنر ) , قضیه آدیاباتیک به ما می‌گوید که چنین گذار رخ نخواهد داد. در سرعت‌های غیر صفر , گذار با احتمالی که توسط رابطه لاندو - زنر توضیح داده می‌شود، رخ می‌دهد .چنین گذاری بین حالت‌های سیستم رخ می‌دهد, بنابراین هر توصیف سیستم باید شامل تمام تاثیرات خارجی از جمله برخوردها، میدان‌های الکتریکی و میدان مغناطیسی خارجی باشد. به منظور حل معادلات حرکت به صورت تحلیلی, مجموعه‌ای از ساده‌سازی‌ها انجام‌شده, که به مجموعه آنها Landau Zener گویند. ساده‌سازی به شرح زیر است: 1 - پارامتر اختلال در Hamiltonian یک تابع خطی از زمان است . 2 - تفکیک انرژی حالت‌های دیاباتیک به صورت خطی با زمان تغییر می‌کند. 3 - کوپلینگ در ماتریس هامیلتونی آدیاباتیک، مستقل از زمان است.اولین ساده‌سازی یک روش نیمه کلاسیکی است . در مورد یک اتم در میدان مغناطیسی , قدرت میدان به یک متغیر کلاسیک تبدیل می‌شود که می‌تواند دقیقا در طول گذار اندازه‌گیری شود . این شرط کاملا محدود کننده است چون یک تغییر خطی، به طور کلی پروفیل بهینه برای دستیابی به احتمال گذار مطلوب نخواهد بود .ساده‌سازی دوم که در آن E1 و E2 انرژی‌های دو حالت در زمان t هستند که توسط عناصر قطری ماتریس هامیلتونی داده می‌شود و آلفا ثابت است . برای یک اتم در یک میدان مغناطیسی , این یک تغییر خطی در میدان مغناطیسی است . برای یک Zeeman shift خطی , این کار مستقیما از نقطه 1 شروع می‌شود .ساده‌سازی نهایی مستلزم آن است که اختلال وابسته به زمان، به حالت دیاباتیک کوپل نباشد.نمودار، انرژی سیستم را در طول یک پارامتر z نشان می‌دهد ( که ممکن است در زمان تغییر کند ) . خطوط نقطه‌چین , انرژی‌های حالات دیاباتیک را نشان می‌دهند , که در Zc همدیگر را قطع می‌کنند و خطوط کامل انرژی حالت‌های آدیاباتیک ( ویژه‌مقادیر هامیلتونی ) را نشان می‌دهند. تعریف سرعت Landau - Zener :که در آن q متغیر اختلال (میدان الکتریکی یا مغناطیسی, طول پیوند مولکولی, یا هر اختلال دیگر در سیستم) است, و E1 و E2 انرژی‌های دو حالت دیاباتیک (متقاطع) هستند.سرعت Landau - Zener بزرگ منجر به بزرگی احتمال گذار دیاباتیک می‌شود و بالعکس.با استفاده از فرمول Landau - Zener ، احتمال یک گذار دیاباتیک به‌صورت زیر است :
همگام سازی: سماع عرفانی طبیعت از نظر گشته نهان ای همه را جان و جهانبار دگر رقص کنان بی‌دل و دستار بیاگاهی اوقات اتفاقات ساده‌ای در اطراف ما می‌افتد که براحتی از کنار آن‌ها می‌گذریم اما از دید یک دانشمند این اتفاقات نمی‌تواند بدون دلیل باشد! مثال معروف آن سیب نیوتون است. اینجا می‌خواهم تعدادی مثال ساده بزنم! تا به حال به این دقت کرده‌اید که یک جمعیت بسیار بزرگ براحتی می‌توانند با هم به صورت هماهنگ دست بزنند؟ قدری مکث کنید! این آدم‌ها قبلا با هم هماهنگ نکرده‌اند و آموزش خاصی هم ندیده‌اند اما یک جمعیت ده هزار نفری هم براحتی می‌توانند بعد از چند ثانیه، دست زدن‌های (یا پا زدن‌های) هماهنگ انجام دهند!اما گاهی این اتفاقات ساده فرم‌های عجیب‌تری می‌گیرند که دیگر نه تنها دانشمند که آدم عادی را هم دچار تعجب و حیرت می‌کند. مثال حیرت انگیز آن که احتمالا هم ندیده‌اید کرم‌های شب تاب هستند. کرم‌های شب تاب در شب چشمک می‌زنند اما در نقاطی از زمین دسته‌های بزرگی از آن‌ها در شب بر روی درختان جنگل پرواز می‌کنند و شما شاهد هزاران کرم شب تاب می‌شوید که همزمان با هم چشمک می‌زنند! چطور چنین چیزی ممکن است؟ چگونه یک کرم شب تاب این سوی جنگل دقیقا با کرم شب تابی صدها متر آن طرف‌تر همزمان چشمک می‌زند؟ یک ویدویو از این پدیده جالب را در زیر می‌توانید ببینید. این موضوع برای تقریبا یک قرن یک معما بود تا اینکه در سال 1992 گروهی از دانشمندان آمریکایی با بودجه‌ای تحقیقاتی شروع به مطالعه این پدیده کردند. اما بزودی رسانه‌ها شروع به مسخره کردن این حرکت با تیتر هایی همچون: "پول‌های مالیاتی شما کجا می‌روند؟ مطالعه کرم شب تاب‌های بورنیو!" در روزنامه‌ها کردند. اما در نهایت نتایج جالبی از این تحقیقات بیرون آمد.هر کرم شب تاب یک ساعت طبیعی درونی دارد و هر زمان که این ساعت بر روی مثلا 12 قرار می‌گیرد یک چشمک (فلش) می‌زند!و به جای اینکه هر کرم شب تاب با تمام کرم‌های دیگر هماهنگ کند هرگاه هر کرم شب تاب یک همسایه می‌بیند که دارد چشمک می‌زند عقربه خودش را قدری به سمت 12 هل می‌دهد تا به روند چشمک زدن او نزدیک‌تر شود.همین قانون بسیار ساده به تنهایی منجر به هماهنگی کل کرم‌های شب تاب می‌شود! اما همیشه جزییات هستند که مهم می‌شوند ( The devil is in the detail )کمی فنی‌تر شویم!اما جزییات ریاضی بسیاری در این پدیده که یک نوع خودسازماندهی ( self - organization ) در یک سیستم دینامیکی است،‌دخیل هستند که این جا بیشتر آن را بررسی می‌کنیم.می توان یک جمعیت بزرگ به اندازه N از کرم‌های شب تاب را در نظر گرفت که ازین به بعد به آن‌ها نوسان کننده ( oscilator ) می‌گوییم. هر نوسان کننده دقیقا مانند ساعت بالاست یعنی یک زاویه یا به زبان ریاضی فاز دارد. فاز را با تتا نمایش می‌دهد. آهنگ تغییرات تتا همان فرکانس می‌باشد (یعنی با چه سرعتی در هر ثانیه می‌چرخد). به زبان ریاضی:معادله 1 در ابتدا این فرکانس‌های w _ i‌به صورت تصادفی (بر اساس مثلا یک توزیع احتمال) هستند. یعنی در ابتدا این کرم‌های شب تاب فقط با آهنگ‌های مخصوص خود که مستقل از بقیه است چشمک می‌زنند.اما گفتیم این فرکانس در عمل نمی‌تواند ثابت باشد بلکه بر اساس دیگر نوسان کننده‌ها تغییر می‌کند. یعنی هر نوسان کننده میزان فرکانسش را به همسایه خود نزدیک‌تر می‌کند. روش‌های زیادی برای مدل کردن این تصویر کلی وجود دارد اما یک مدل معروف در این زمینه مدل kuramoto است. در این مدل آهنگ فاز هر نوسان کننده بر اساس فاصله‌ی این نوسان کننده از دیگران تغییر می‌کند. این فاصله بر اساس سینوس تفاوت فاز‌ها مشخص می‌شود(قدری درنگ کنید و به این فکر کنید چرا تابع سینوس برای فاصله انتخاب شده است). همچنین باید در نظر داشت که هر نوسان کننده فقط یک نوسان کننده دیگر را نمی‌بینید بلکه (فعلا) همه آن‌ها را میبیند. پس باید میانگین همه دیگر نوسان کننده‌ها را در نظر گرفت. به زبان ریاضی:معادله 2 یک پارامتر دیگر هم در کار است: K به پارامتر اتصال ( coupling ) شناخته می‌شود و نشان دهنده این است که چقدر نوسان کننده‌ها بر روی هم اثر می‌گذارند. یک تصویر از این نوسان کننده‌ها را در زیر می‌بینیم. شما می‌توانید هر یک را دقیقا مانند یک کرم شب تاب ببینید. (یک نمایش فوق العاده را هم می‌توانید اینجا ببینید)اگر تعداد نوسان کننده زیاد باشد و در ابتدا بر اساس توزیع تصادفی از فرکانس‌ها شروع به چشمک زدن بکنند و K کوچک باشد همگام سازی رخ نخواهد داد. اما اگر K به اندازه کافی بزرگ باشد این اتفاق در نهایت رخ می‌دهد. K _ c مقدار بحرانی K است که بعد از آن پدیده همگام سازی رخ می‌دهد.اگرچه این مدل می‌تواند همگام سازی را نشان دهد اما از واقعیت فاصله دارد. همانطور که در مثال کرم‌های شب تاب دیدیم این موجودات نمی‌توانند تمام دیگر کرم‌ها را ببینند بلکه فقط یک همسایگی کوچک را می‌بینند. به این ترتیب به جای میانگین گرفتن بر روی همه دیگران فقط همسایه‌ها را در نظر می‌گیریم.معادله 3 که در آن V ( i ) نزدیک‌ترین همسایه‌ها برای نوسان کننده i نشان می‌دهد و سیگما پارامتر اتصال است.در نهایت به یک تعریف دیگر نیاز داریم. برای آنکه بدانیم چقدر نوسان کننده‌ها با هم هماهنگ هستند نیاز به یک متر داریم. برای این کار می‌توان میانگین فازها را به صورت زیر درنظر گرفت:معادله 4 این میانگین تجربی عددی بین صفر و یک است و هر قدر به یک نزدیک‌تر باشد نشان دهنده هماهنگی (چشمک زدن همزمان) بیشتر است و هر قدر به صفر نزدیک‌تر باشد نشان دهنده پراکنده‌تر بودن و ناهماهنگ بودن بیشتر است. مثال آن را می‌توانید در شکل زیر ببینید.همانطور که می‌بینید در شکل a فازها پخش‌تر هستند و میانگین آنها تقریبا همدیگر را خنثی می‌کند و نتیجه به صفر بسیار نزدیک است اما در b فازها در یک بخش تجمع کرده‌اند و میانگین به یک بسیار نزدیک‌تر است.کرم‌های شب تاب چطور کنار هم قرار گرفته‌اند؟اما شاید مهمترین سوال این باشد که کرم‌های شب تاب چطور کنار هم قرار گرفته‌اند؟ منظور از قرار گرفتن این است که این حشره‌ها با هم ارتباط دارند و منظور از ارتباط این است که آن‌ها به هم نگاه می‌کنند و بر اساس آن چشمک زدن خود را تنظیم می‌کنند. اگر ارتباط کرم‌های شب تاب را به صورت یک گراف یا شبکه در نظر بگیریم نخست باید بدانیم هر کرم شب تاب با تمام بقیه کرم‌ها ارتباط ندارد چون آن‌ها نمی‌توانند بیشتر از فاصله مشخصی را ببینند. ارتباطات آن‌ها بیشتر محلی است. وقتی بیشتر روی موضوع تحقیق شد مشخص شد که قضیه بسیار جالب‌تر از یک شبکه بزرگ با ارتباطات محلی است.مطالعه بر روی شبکه‌های پیچیده (شبکه هایی با تعداد زیاد نود) نشان داد که شبکه‌ها در مقیاس بزرگ مانند یک ارگانیسم از قوانین آماری مشخصی پیروی می‌کنند. یکی از مهمترین خاصیت این شبکه‌ها این است که بیشتر نود‌ها همسایه هم نیستند اما نود‌های همسایه‌ی هر نود دلخواهی به احتمال زیاد خودشان با هم ارتباط دارند. چنین ویژگی ای منجر به ارتباطات محلی می‌شود! خاصیت بعدی این است که در این شبکه‌ها فاصله هر دو نود دلخواه بسیار کوتاه است! این قدری عجیب به نظر می‌رسد اما در واقع به خاطر خاصیت ارتباطات چگال محلی و ارتباطات بین خوشه‌ها ممکن است. به این شبکه‌ها شبکه‌های جهان - کوچک ( small - world network ) می‌گویند. به صورت فرمال‌تر در شبکه‌های جهان - کوچک اگر فاصله بین هر دو نود دلخواه L باشد این فاصله فقط به صورت لگاریتمی با تعداد نود‌های شبکه رشد می‌کند! به عبارت دیگر:معادله 5 اما نکته جالب اینجاست که شبکه‌های جهان - کوچک همه جا هستند! شبکه‌های اجتماعی، شبکه پروتیین‌ها، اینترنت و حتی مغز انسان جهان - کوچک هستند! مثلا در زمینه شبکه‌های اجتماعی خاصیت کوتاه بودن مسیر به این معناست که شما می‌توانید با هر شخص دیگری بر روی یک شبکه‌ی اجتماعی از طریق تعداد بسیار کمی افراد میانیوصل شوید (دوست دوست دوست) مثلا در فیس بوک این عدد به صورت متوسط 6 نفر است.خاصیت دیگری که این شبکه‌ها دارند scale - free بودن آن هاست. این بدان معناست که مهم نیست شما در چه حد در شبکه زوم کرده باشید جز در آن شبیه به کل است! دقیقا مانند کلم بروکلی! این خیلی یاد آور فراکتال هاست. دلیل این ویژگی این است که در این شبکه‌ها توزیع درجه‌ی نود‌ها از توزیع power law می‌آید. به عبارتی اگر نسبت گره هایی که درجه‌ی k دارند P ( k ) باشد. در این صورت:معادله 6 که گاما در این جا عددی بین دو و سه است. اما مهمترین چیزی که در بین همه این شبکه‌ها مشترک است این است که این شبکه‌ها مصنوعی نیستند! به عبارتی این‌ها خواص شبکه هایی هستند که به صورت طبیعی در طبیعت ایجاد و تکامل می‌یابند. آن‌ها بیشتر شبیه به ارگانیسم‌های زنده‌ای هستند که در نهایت به این خواص می‌رسند تا شبکه هایی که به صورت مصنوعی بر روی یک کامپیوتر ایجاد می‌شود.اما این‌ها چه ربطی به موضوع اصلی دارد؟ در واقع پدیده همزمانی نمی‌تواند براحتی اتفاق بیفتد مگر آنکه شبکه‌ای که بستر ایجاد آن است از نوع جهان - کوچک باشد! دلیل این موضوع خاصیت دیگری از این شبکه هاست. در این شبکه‌ها به علت ارتباطات محلی و بین خوشه‌ای سرعت انتشار اطلاعات بسیار بالاست. مطالعات زیادی در مورد خاصیت همزمانی در شبکه‌های ساده متشکل از حتی دو نود تا شبکه‌های منظم مانند lattice‌ها انجام شده است. به طور مثال در lattice‌‌ها همزمانی نه به صورت کامل بلکه به صورت محلی اتفاق می‌افتد. یک نمونه آن را در ویدیو زیر بر روی یک مکعب سه بعدی می‌توان دید: اما شبکه‌های جهان کوچک در زمینه همگام سازی از همه شبکه‌های دیگر موفق‌تر هستند. اگر چه این شبکه‌ها به صورت طبیعی ایجاد می‌شوند اما ریاضیدانان کم کم راه هایی برای ساختن آنها به صورت مصنوعی یافتند. در اینجا دو مدل مهم آن‌ها را معرفی می‌کنم.مدل Erd s R nyi : این مدل بسیار ساده گرافی را توصیف می‌کند که هر گره با احتمال p به هر گره دیگر متصل است و در غیر این صورت ارتباطی وجود ندارد. این شبکه دارای خاصیت خوشه بندی نیست فقط گره‌ها در آن با احتمال مشخصی به هم متصل هستند. و توزیع گره‌ها در آن‌ها به جای power law بیشتر شبیه توزیع پواسون است.مدل Barab si Albert model : در این مدل ابتدا یک شبکه از m نود داریم که به هم متصل هستند سپس شروع به ایجاد اتصالات جدید می‌کنیم. احتمال اتصال به هر نود متناظر است با نسبت درجه آن. یعنی نود هایی که به نود‌های بیشتری متصل شده‌اند با احتمال زیاد باز هم لینک‌های جدیدی به آن‌ها متصل خواهد شد. دقت کنید این صرفا یک احتمال است همیشه لینک‌های تصادفی جدیدی ایجاد می‌شوند. به عبارتی احتمال اتصال هر نود به نود i برابر است با:معادله 7 این مدل منجر به شبکه‌ای می‌شود که دارای توزیع درجاتی است که از power law پیروی می‌کند اما خاصیت خوشه‌های محلی ندارد.مدل Watts Strogatz model : این مدل در پی ایجاد شبکه‌ای است که دارای خاصیت خوشه‌های محلی است و برای اینکار دنبال چیزی بین lattice که بسیار منظم است و گراف تصادفی Erd s R nyi است. این گراف ابتدا با یک گراف منظم مانند چپ‌ترین شکل زیر آغاز می‌کند و سپس برخی از لینک‌ها را قطع و دوباره به صورت تصادفی به نود دیگری وصل می‌کند. این کار را می‌توان آنقدر ادامه داد که کاملا یک گراف تصادفی داشت اما در میانه راه گرافی که به وجود می‌آید خاصیت جهان کوچک دارد. به این معنا که خوشه هایی در آن شکل می‌گیرد. مدل watts - strogatz می‌تواند منجر به شبکه هایی با خاصیت خوشه بندی محلی شود اما توزیع درجه‌های آن برخلاف شبکه‌های طبیعی از قانون power law پیروی نمی‌کند.مانطور که دیدید هیچ کدام از این مدل‌های مصنوعی به صورت دقیق نمی‌تواند آنچه در طبیعت رخ می‌دهد را شبیه سازی کنند. اما تنها با مطالعه همین شبکه‌ها هم می‌توان چیزهای زیادی در مورد شبکه‌های طبیعی فهمید.شبیه سازیشبیه سازی را در زبان متلب انجام می‌دهیم. دلیل این کار نحو ساده متلب است.ابتدا شبکه ErdosRenyi را ایجاد می‌کنیم. اینجا برای نمایش گراف از ماتریس همسایگی استفاده می‌کنیم.برای ایجاد گراف Barabasi Albert به صورت زیر عمل می‌کنیم.با تابع کمکی DisconnectNodes به صورت زیر:و همچنین گراف watts strogatz :حالا باید مهم‌ترین بخش را پیاده سازی کنیم و آن هم مجموعه معادلات دیفرانسیلی است که باید به صورت همزمان حل شوند. برای حل معادله 3 در بالا نیاز داریم که تابعی مانند زیر را پیاده سازی کنیم.تنها چیزی که باقی می‌ماند یک تابع اصلی است که این‌ها را فراخوانی کند.همانطور که درابتدای کد می‌بینید ابتدا مدل مان را می‌سازیم (من برای گراف‌های دیگر آن را کامنت کرده‌ام که می‌توانید خودتان آن‌ها را هم امتحان کنید). سپس متغیر‌های اولیه را ایجاد می‌کنیم که شامل بازه و قدم هاست. یک بخش مهم از کد بالا آماده سازی Omega است. در اینجا آن را با توزیع نرمال به صورت تصادفی شروع کردیم. سپس در حلقه‌ی اصلی قرار می‌گیریم. این حلقه بر روی زمان است و در هر قدم یک بار تمام معادلات دیفرانسیل را حل می‌کنیم و سپس localr را محاسبه می‌کنیم که همان معادله 4 است و نشان دهنده این است که چقدر هماهنگی وجود دارد. سپس زوایا را در یک لیست به نام angles پشت سر هم قرار می‌دهیم. در نهایت با خروج از حلقه شروع به visualize کردن خروجی‌ها می‌کنیم. برای این کار تعدادی دایره با اندازه و مکان‌های تصادفی در نظر می‌گیریم و در plot _ frequency _ scatter شروع به ایجاد یک پویا سازی برای تپش آن‌ها با فرکانس هایی می‌کنیم که در حلقه ضبط شده‌اند. خروجی در نهایت باید نشان دهد که آن‌ها با هم تپش می‌کنند.خروجی نهایی به صورت زیر می‌شود:می توانید کد‌ها را تغییر دهید و حتی visualization‌های بهتری تولید کنید اما قوانین اصلی ثابت می‌مانند!ای همه را جان و جهان.همزمانی چشمک زدن کرم‌های شب تاب یک مساله فقط در مورد این موجودات نیست. همزمان سازی یک الگوی جهانی است و همین آن را شگفت انگیز می‌کند. مثال‌های آن آنقدر زیاد هستند که نمی‌توان به همه پرداخت اما اینجا چند مورد دیگر آن را ذکر می‌کنم.یکی از مثال‌های دیگر همزمان سازی صدای همزمان جیرجیرک‌ها در شب است. به ناگاه صدها جیرجیرک شروع به تولید صدا به صورت همزمان می‌کنند. یک نمونه آن را در زیر می‌شنوید. - zandie - 617030389 / crickets - chirping - in - sync - at - night همگام سازی لزوما همیشه مفید نیست. همگام سازی ای که در نورون‌های مغز انجام می‌شود یکی از اصلی‌ترین دلایل بیماری صرع است. در این بیماری نورون‌های مغز در یک سیستم در هم تنیده شده شروع به تپش می‌کنند و در نهایت این موج آنقدر گسترده می‌شود که از کنترل خارج شده و منجر به حمله‌های عصبی صرع می‌شود.اما در عین حال برخی از همگام سازی‌ها برای انسان حیاتی هستند. مهمترین مثال آن همگام سازی سلول‌های موسوم به pacemaker cell هستند که اساس تپش‌های منظم قلب هستند و آن را ممکن می‌کنند. همگام سازی همچنین در سطح کوانتومی و اتمی هم رخ می‌دهد. برای آنکه به یک سفر بسیار خواندنی با دانش جدید همگام سازی بروید کتاب زیر که توسط strogatz یکی از پیشگامان این موضوع است، توصیه می‌شود.در نهایت باید گفت همگام سازی همه جا در اطراف ما اتفاق می‌افتد و این یک ویژگی ریاضیاتی از جهان ماست! همگام سازی رقص هماهنگ و خود ظهور ( emergent ) طبیعت است اما آنچه واضح است این است که جهان ما تمایل زیادی به این رقص هماهنگ که شبیه به رقص هماهنگ صوفیان موسوم به سماع است دارد! این می‌تواند برای عده‌ای حتی جنبه‌ای عرفانی هم داشته باشد!منابع:[ 1 ] Zeegers , Benthen Pascal . Spontaneous synchronization in complex networks . BS thesis . 2015 .[ 2 ] Strogatz , Steven H . Sync : How order emerges from chaos in the universe , nature , and daily life . Hachette UK , 2012 .[ 3 ]
میزان فروش باتری موبایل در جهان چقدر است؟! خرید باتری موبایل که ممکن است شما آن را به صورت تکی و یا عمده خریده باشید، حجم قابل توجهی از تجارت جهانی را به خود اختصاص می‌دهد و بازیگرانی دارد که هر کدام به دنبال کسب سهم بیشتری از بازار این کالای نسبتا مهم در زندگی دیجیتالی امروزی هستند.باتری موبایلی که ممکن است به نظر بسیاری از استفاده کنندگان کالای ساده‌ای به نظر بیاید، اما پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. این پیچیدگی‌ها هم به نحوه ساخت آن باز می‌گردد و هم به بازار مصرف کنندگان که بر روی میزان سرمایه‌های انجام شده آن اثرگذار هستند.آنگونه که پیشتر پیش بینی شده بود، بازار باترهای قابل حمل که باتری موبایل نیز از جمله آنها محسوب می‌شود در هفت سال گذشته با رشد حدود 18 درصدی در هر سال در سال جاری به حدود 11 میلیارد دلار افزایش یافته است.بازیگران اصلی باتری موبایل که در تلاش برای فروش بیشتر هستند، کدامند؟اگر قصد آشنایی با اصلی‌ترین بازیگران بازار باتری موبایل را داشته باشید، باید بدانید که سونی در این بازار پیشروترین است و پس از "تیانجین لیشن باتری" ( Tianjin Lishen Battery )، "سانوودا الکترنیکز ( SUNWODA Electronics )، کمپانی بی.وای.دی ( BYD Company )، "انردل" ( ENERDEL )، پاناسونیک، بوستون پاور ( Boston Power )، سامسونگ، "چاینا بک باتری" ( China BAK Battery )، "ژوهای کازلایت باتری ( Zhuhai Coslight Battery )، و ال جی کیم ( LG CHem ) یازده بازیگر اصلی این حوزه هستند.همانطور که مشاهده می‌کنید، این بازیگران همه شرکت هایی آسیایی هستند که عمدتا یا در چین، ژاپن و یا کره جنوبی فعالیت می‌کنند و به دنبال افزایش سهم خود از بازار باتری موبایل هستند.بیشترین فروش باتری موبایل در کدام منطقه از جهان انجام می‌شود؟اگر بخواهیم از نظر جغرافیایی بیشتری اماکنی که باتری موبایل در آنجا به فروش می‌رود را شناسایی کنیم، براساس آخرین گزارش‌ها، آمریکای شمالی، اروپا، چین، ژاپن، خاورمیانه و آفریقا، هند و آمریکای جنوبی از جمله اصلی‌ترین مناطقی هستند که باتری‌های موبایل جهان در آنجا به فروش می‌رسد. سایر نقاط جهان بعد از این مناطق قرار می‌گیرند.این باتری‌ها به طور عمده برای موبایل هوشمند Smart Phone مورد استفاده قرار می‌گیرند، اما با این وجود گوشی‌های غیر هوشمند که نسخه قدیمی‌تر موبایل‌های موجود در بازار هستند و یا به دلایلی تولیدات آنها همچنان ادامه دارد نیز از باتری‌ها بهره می‌برند.بر این اساس می‌توان گفت که خرید باتری موبایل در جهان با توجه به افزایش استفاده از کاربران همچنان به حالت اشباع نرسیده و با توجه به اینکه افراد احتمالا از دو گوشی استفاده می‌کنند، نیاز به باطری گوشی موبایل، بازار این کالا را همچنان یکی از جذاب‌ترین بازارها باقی می‌گذارد.
راه دانش: پیش‌گفتاری بر فلسفه علم - eqp9j4 نسخه شنیداری را در اسپاتیفای، انکر، کست‌باکس، اپل پادکستس، گوگل پادکست و تلگرام هم می‌توانید بشنوید. نسخه شنیداری علاوه بر نوشتار زیر، چند مطلب خودمانی اضافه‌تر نیز دارد.پیش‌گفتاربعد عصر روشن‌نگری، غرب شاهد از میان رفتن خرافات مذهبی و چیره شدن دانش و روش‌های علمی بود، ولی دانش دقیقا چیست؟ دانشمند و محقق از چه ابزاری استفاده می‌کند؟ آیا استفاده از این ابزار عقلانی‌ست؟ آیا می‌توان به دانش اتکا کرد؟ [این اولین قسمت از مجموعه فلسفه علم است و] در این قسمت سعی داریم تا نگاهی فلسفی به علم داشته باشیم.دانش و فلسفهدانش چیست؟ پاسخ این پرسش ساده به نظر می‌رسد، چرا که یک فرد عامی هم می‌داند که ما به دسته‌ای مسایل مانند ریاضی، فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، جامعه‌شناسی و . علم می‌گوییم. به عبارت بهتر، می‌توانیم دانش را به صورت "روش بررسی چگونگی چیزها" تعریف کنیم. در این مدل از تعریف کردن علم، علم در برابر رشته‌هایی مانند هنر، موسیقی، طالع‌بینی، الهیات و . قرار گرفته و با این تعریف این‌ها را به عنوان علم قبول نداریم. ما در این قسمت از این دید به مسایل نگاه نمی‌کنیم، ما با کنه فلسفی علم سروکار داریم. به این صورت که فلسفه علم در برابر جامعه‌شناسی علم و یا تاریخ علمقرار گرفته. ما در فلسفه علم، روش‌های علمی را به زیر سوال می‌بریم. به عبارت ساده‌تر، رابطه بین علم و فلسفه علم مثل رابطه بین طبیعت و متافیزیک است و از این رو عده‌ای فلسفه علم را با عبارت "متاساینس ( Metascience )" هم بررسی می‌کنند.اما از دید فلسفی، چه چیزی "علم" است و چه چیزی "غیرعلم"؟ واقعیت امر این است که ما جواب روشنی برای این پرسش نداریم. بسیاری از فلاسفه معتقدند که تفاوت علم و غیرعلم در روش‌هایی است که برای تحقیق استفاده می‌کنیم. به عبارت بهتر، هر چیزی که از راه علمی به دست آید، علم است و در غیرعلم خبری از راه‌و‌روش علمی نیست. برای مثال یک طالع‌بین موقعی که به صور فلکی نگاه می‌کند، از داده‌های مستدل استفاده نمی‌کند (یعنی اثبات منطقی‌ای در حرف‌هایش نیست)، آزمایش نمی‌کند و گزاره‌هایش "ابطال‌پذیر" نیست. [که در ادامه به این مورد خواهیم پرداخت.] ولی نکته قابل توجه اینجاست که ما روش‌های علمی را نمی‌توانیم به همه علوم تعمیم دهیم. برای مثال نجوم یک علم است، ولی در نجوم خبری از آزمایش نیست. و قضیه موقعی جالب می‌شود که می‌بینیم بسیاری از فلاسفه علم، تاریخ را یک علم به شمار نمی‌آورند، بلکه آن را در زمره ادبیات و هنر قرار می‌دهند. به عبارت بهتر، روش دانش، جهان‌بینی ماست و ما به کمک علم پدیده‌های اطرافمان را درک می‌کنیم. اما باید توجه داشته باشیم که رسیدن به این سبک از جهان‌بینی بی‌مقدمه نبوده است.در عصر باستان، روش دانش مرسوم، منطق ارسطویی بود. ارسطو منجم، ریاضی‌دان، کیهان‌شناس و فیلسوف یونانی بود که نظریاتی ابتدایی در باب روش کارکرد جهان ارایه کرده. برای مثال این که جهان از عناصر اربعه (خاک، هوا، آب و آتش) ساخته شده، پرداخته ذهن ارسطو بوده. جهان‌بینی انسان در دوره نوزایش (رنسانس) دچار تحول بزرگی شد و سرآغاز این تحول، انقلاب کوپرنیکی بود. تا پیش از کوپرنیک، بشر معتقد بود که جهان در مرکز هستی‌ست و سایر سیارات و ماه به دور آن می‌گردند (که این امر به نجوم بطلمیوسی شهرت داشت) اما کوپرنیک در کتابی با ایده زمین‌مرکزی مخالفت کرد. مدل زمین‌مرکز یا بطلمیوسی جزء مهم و بلامنازع روش ارسطویی بود و به مدت حدودا 18 قرن بر بشر حاکمیت داشت، ولی کوپرنیک مدل دیگری عرضه کرد. ما درباره روشن‌گری و مدرنیته و انقلاب‌های علمی به صورت مفصل در قسمت 1 رادیو می‌بحث کرده‌ایم و توصیه می‌کنیم به این قسمت نیز گوش کنید!نوآوری کوپرنیک نه تنها باعث پیشرفت علم نجوم شد، بلکه به صورت غیرمستقیم و به واسطه کارهای کپلر و گالیله به ایجاد فیزیک جدید انجامید. برای مثال یکی از کشفیات کپلر، این مورد بود که مدار سیارات دایروی نیست، بلکه بیضوی‌ست. یا گالیله اثبات کرد که اجسام سنگین و سبک با شتاب یکسانی سقوط می‌کنند. گالیله را معمولا نخستین فیزیک‌دان دانش مدرن به شمار می‌آورند. او نخستین کسی بود که نشان داد می‌توان برای توصیف پدیده‌ها از زبان ریاضی استفاده کرد. شاید این امر امروزه بدیهی به نظر برسد، اما در دوران گالیله تصور عامه بر این بود که ریاضیات با مفاهیم انتزاعی سروکار دارد، نه با طبیعت. اهمیت دیگر گالیله در این مورد بود که وی به اهمیت آزمایش تاکید می‌کند، چرا که پیش از او آزمایش کردن روشی قابل اعتماد برای بررسی درستی چیزها نبود. او در آزمایشی معروف به بالای برج پیزا رفت و دو جسم با جرم‌های متفاوت را در آسمان رها کرد و مشاهده‌اش این بود که هر دو جسم همزمان به زمین رسیدند.پس از گالیله، انقلاب علمی شاهد رنه دکارت بود فیلسوف و دانشمند فرانسوی. او دو میراث مهم را بر جای گذاشت: شک کارتزینی و فلسفه مکانیکی. شک کارتزینی یعنی این که باید در درستی همه‌چیز شک کرد، حتی وجود خودمان! و جمله معروف می‌اندیشم [به عبارت بهتر: شک می‌کنم] پس هستم هم از این اندیشه نشیت می‌گیرد. و فلسفه مکانیکی هم به این معناست که جهان از از ذرات لخت مادی تشکیل شده که بر یکدیگر اثر می‌گذارند. او معتقد بود که شناخت طبیعت در گرو شناخت حرکت ذرات اطراف ماست و ما می‌توانیم جهان را (که مانند یک دستگاه مکانیکی بزرگ است) را به کمک روابط علت و معلولی توصیف کنیم.اوج انقلاب علمی، آیزاک نیوتون بود دانشمندی که تا به امروز در تاریخ همتایی نداشته. او نظریه فلسفه مکانیکی دکارت را پذیرفت ولی تلاش کرد قواعد و قوانین دکارت را تصحیح کند. تلاش‌های او به پیدایش علم مکانیک منجر شد که توانست بسیار سریع جای آراء دکارت را پر کند. او این آراء را در شاهکارش با عنوان "اصول ریاضی فلسفه طبیعی" نگاشت. این نظریات را می‌توان در دو بخش قوانین سه‌گانه نیوتون و قانون گرانش عمومی خلاصه کرد. او از زبان ریاضی برای توصیف نظریاتش استفاده کرد، شاخه‌ای از ریاضی که ما آن را با عنوان "حساب دیفرانسیل و انتگرال" می‌شناسیم. نگاه نیوتونی به جهان به مدت 2 قرن بر جهان حاکم بود و توانست انقلابی در عرصه شیمی، اپتیک (نورشناسی)، انرژی، ترمودینامیک، الکترومغناطیس و . به وجود آورد. تا مدت‌ها تصور بر این بود که جهان‌بینی نیوتونی برای شناخت جهان کافیست و تنها مسایلی جزیی باقی مانده که با حل شدنشان، به انتهای دانش می‌رسیم تصوری که با ظهور مکانیک کوانتوم و نسبیت بر باد رفت.مطالب مطرح شده مربوط به رشته فیزیک بودند، اما شما می‌توانید سراغ این مطالب را در رشته‌های دیگر هم بگیرید. برای مثال در زیست‌شناسی. مطرح شدن فرگشت ژنتیکی توسط داروین و کشف DNA در اواسط قرن بیستم، دو رخداد مهم در عرصه علم بودند. ما در فلسفه علم، روش‌های استفاده شده توسط دانشمندان را بررسی می‌کنیم و مفروضات آنان را به زیر سوال می‌بریم. برای مثال در بالا اشاره کردیم که یکی از روش‌های علمی قابل اتکا،‌آزمایش کردن است، از کجا معلوم که تکرار یک آزمایش در شرایط کاملا یکسان، به نتایج یکسان می‌انجامد؟ ما چرا این فرض را داریم؟ از کجا معلوم می‌توان جهان را بر اساس رفتارهای علی بررسی کرد؟ چرا باید چنین چیزی را فرض گرفت؟ فلسفه علم به این پرسش‌ها می‌پردازد. حس می‌کنم اینجاست که باید به پرسش اساسی و مهمی بپردازیم.آیا روش پایدار و سیستماتیکی برای علم وجود دارد؟به عبارت بهتر، آیا ما محکی داریم تا علم را از غیرعلم تشخیص دهیم؟ در تاریخ فلسفه علم، ما چنین موردی را برای مرز‌بندی بین علم و شبه‌علم داشته‌ایم اصل تحدید کارل پوپر. کارل پوپر، از فلاسفه تاثیرگذار فلسفه علم، محک اصلی بین علم و غیرعلم را ابطال‌پذیری ( Falsifiability ) نظریات می‌دانست. بدین معنا که ما موقعی می‌توانیم نظریه‌ای را علمی بدانیم که راهی برای اثبات نادرستی آن داشته باشیم و بتوانیم آن را محک بزنیم. به عبارت بهتر، ابطال‌پذیر بودن به معنای نادرست بودن یک نظریه نیست، بلکه به این معناست که می‌توانیم با استفاده از این نظریه، پیش‌بینی‌هایی را مطرح کنیم و درستی این پیش‌بینی‌ها را بررسی کنیم. اگر این نظریه‌ها نادرست بودند، درستی قضیه ابطال می‌شود. به عبارت بهترتر، نظریه ابطال‌پذیر، نظریه‌ایست که اگر نادرست بود، بتوانیم نادرست بودن آن را معلوم و تایید کنیم. بعضی از نظریات علمی هستند که ظاهر علمی دارند، ولی ابطال‌پذیر نیستند، پوپر این دسته از علوم را "شبه‌علم" می‌نامد و معتقد است که این دسته از نظریات، در قامت علم نیستند. برای مثال، نظریه روان‌کاوی زیگموند فروید از این نظریه‌هاست. به عقیده پوپر، نظریه فروید را می‌توانیم با هر داده‌ای سازگار بدانیم به عبارت بهتر، نمی‌توانیم شرایطی را تصور کنیم که در آن نظریات فروید درست نباشند. چنین مشکلی را نمی‌توان برای گرانش عمومی نیوتون مطرح کرد، چرا که می‌توان نظریات و قوانین دیگری را تعریف کرده و قوانین جدید را به کرسی آزمایش گذاشت. قانون گرانش عمومی نیوتون همواره پتانسیل این را دارد که ابطال شده و با نظریات بهتر جایگزین شود، ولی می‌توان این مورد را برای نظریات فروید گفت؟ نه. چرا که هر اتفاقی که بیفتد، نظریات فروید پدیده را توجیه می‌کنند. یا مثال دیگری که خود پوپر استفاده کرده، مثال مارکس است. او معتقد است که مارکسیسم نظریه‌ای ابطال‌پذیر نیست، چرا که نمی‌توان سناریویی را تصور کرد که آراء مارکس درست نباشند. یک مارکسیست افراطی همواره می‌تواند هر پدیده‌ای را به نفع ایدیولوژی مارکسیستی و سوسیالیستی تفسیر کند.ما به صورت شهودی، مشکلی با بحث ابطال‌پذیری پوپر نداریم، ولی مشکل جایی خودش را به ما نمایان می‌کند که عده‌ای از دانشمندان از همین نظریات ابطال‌ناپذیر برای توصیف پدیده‌ها استفاده می‌کنند. همان‌طور که بالاتر هم بدان اشاره کردیم، ما می‌توانیم با استفاده از آراء نیوتون، مسیر گردش سیارات را تفسیر کنیم و مشاهدات هم این نظریه را تایید می‌کردند به جز در یک مورد، مدار اورانوس. نظریه نیوتون نمی‌توانست مدار اورانوس را پیش‌بینی کند. دو دانشمند با نام‌های آدامز و لووریه (به صورت مستقل) این فرض را مطرح کردند که پای سیاره دیگری در میان است، سیاره‌ای که به اورانوس نیرو وارد می‌کند و هنوز کشف نشده. این دو با فرض این که علت تناقض مطرح شده، سیاره کشف‌نشده است به انجام محاسبات پرداختند و توانستند جرم و مکان این سیاره را مشخص نمایند سیاره‌ای که بعدها کشف شد، نپتون. ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم بگوییم که کار آدامز و لووریه "غیرعلمی" بوده، ولی نظریه‌ای هم که مطرح کردند هم ابطال‌پذیر نبوده. این دو فیزیک‌دان رفتاری با نظریه نیوتون داشتند که پوپر، مارکسیست‌ها را به علت همین رفتارشان با آراء مارکس سرزنش می‌کند. همان‌طور که این دو فیزیک‌دان پای نظریه نیوتون ایستادند، مارکسیست‌ها هم پشت مارکس و مانیفست کمونیست می‌ایستند. آیا این قضیه که کار آدامز و لووریه یا علم بدانیم ولی آراء مارکس را شبه‌علم بی‌انصافی نیست؟در اینجاست که می‌بینیم معیار پوپر، لازم و کافی نیست. شکست این معیار پرسش بزرگی را مطرح کرد: آیا می‌توان یک نظریه جامع که برای همه روش‌های علمی حاکم باشد را یافت؟ واقعیت امر این است که دانش، یک فعالیت همگن نیست و شامل نظریه‌های مختلفی از رشته‌های گسترده می‌شود، این که بگوییم علم "خاصیتی ذاتی" دارد، قابل مناقشه است. شاید بتوان گفت که قابل‌قبول‌ترین توصیف را لودویگ ویتگنشتاین مطرح کرده باشد.مجموعه‌ای از خصوصیات ثابت وجود ندارد که بتوان بر اساس آن تعریف کرد که "بازی" چیست [به عبارتی چیزی که ما در این بخش به دنبالش هستیم]، بلکه مجموعه‌ای از خصوصیات هستند که بیشتر بازی‌ها، بیشتر این خصوصیات را دارند.ابطال‌پذیری یکی از این ویژگی‌هاست. شاید در موردی که برای نپتون گفتیم معیار ابطال‌پذیری محک مناسبی نباشد، ولی این بدان معنا نیست که اصل تحدید کارل پوپر بی‌ارزش و بی‌اعتبار است. همچنین باید توجه داشت که معیار جامع و ساده‌ای برای تمایز بین علم و غیرعلم نداریم. ما در قسمت دوم رادیو می‌با عنوان "دایی‌جان‌ناپلیونیسم: نگاهی به مرز بین علم و شبه علم" به آراء پوپر گریزی زده‌ایم و در آن گفته‌ایم که تیوری‌های توطیه، ابطال‌پذیر نیستند.و از نظر شخص بنده هم این مورد که ما روش سیستماتیک ثابت و جامعی نداریم قابل درک و حتی ضروریست. چرا که اگر یک روش ثابت برای فکرکردن داشتیم، دانش به انتهای خود می‌رسید، نمی‌رسید؟بررسی فلسفی دانشتا اینجای کار فهمیدیم که دانش تعریف و مفهوم مشخصی ندارد و فلسفه علم با معنا و کاربری دانش سروکار دارد. تعاریف گوناگونی برای فلسفه علم وجود دارد که همه آن‌ها در اهداف زیر مشترک‌اند:تعیین این که کدام دسته از مسایل، مسایل علمی هستند. (به این معنا که دانشمند می‌تواند آن را حل کند.)به دست آوردن شکل‌هایی از منطق، مفاهیم و روش‌ها که دانشمندان می‌توانند به کمک آن‌ها مسایل مختلف را حل کنند.بسیاری از دانشمندان، هنگامی که از روش‌های علمی برای بررسی مسایل استفاده می‌کنند، خودشان را درگیر فکرکردن درباره فلسفه علم نمی‌کنند، بلکه بیشتر به دنبال آن‌اند که به نتیجه برسند. بسیاری بر این باورند که می‌توان فلسفه علم را به دو زیرمجموعه تقسیم کرد: هستی‌شناسی ( Ontology ) و معرفت‌شناسی ( Epistemology )هستی‌شناسی یا آنتولوژی مطالعه "چیزهایی" است که وجود دارند. نظریه‌های هستی‌شناسی دسته‌ای از نظریات‌اند که به بررسی این که چه چیزهایی وجود دارند، ماهیت و طبیعت واقعیتشان چیست و چه رابطه‌ای با چیزهای دیگر دارند، می‌پردازند. هستی‌شناسی این پرسش‌ها را مطرح می‌کند:واقعیت ( reality ) از چه چیزی تشکیل یافته و چه ساختاری دارد؟دانشمند چه چیزهایی را بررسی می‌کند؟چه ارتباطی بین چیزهای مختلف وجود دارد؟هنگامی که یک فیلسوف یا یک دانشمند به توصیف طبیعت می‌پردازد، در قلمرو هستی‌شناسی حرکت می‌کند.از سوی دیگر، معرفت‌شناسی و شناخت‌شناسی مجموعه‌ای از نظریات‌اند که روش‌هایی برای فکر کردن و بررسی چیزهایی که قابلیت شناخت دارند ارایه می‌دهند. چگونه می‌توان چیزها را شناخت؟ انسان چگونه می‌تواند دانش تولید کند؟ در واقع معرفت‌شناسی این پرسش‌ها را مطرح می‌کند:دانش چیست و چه تفاوتی با سایر اطلاعاتی که دریافت می‌کنیم دارد؟آیا تفاوتی بین روش‌های عادی توصیف پدیده‌ها و روش‌های تفسیر معنای چیزها (همان علم) وجود دارد؟ اگر آری، این تفاوت‌ها چه هستند؟یک دانشمند از چه‌ابزارهایی (مانند انواع منطق، روش‌شناسی، ابزار) برای شناخت موثر چیزها استفاده می‌کند؟به عبارت ساده‌تر، معرفت‌شناسی، بررسی و استفاده از روش‌های استدلال است. ما دو روش عمده برای استدلال‌کردن داریم: استدلال استقرایی و استدلال استنتاجی (قیاسی). البته روش دیگری هم داریم که چندان از نظر علمی قابل استناد نیست ولی ارزش اشاره‌کردن را دارد: استنتاج بهترین تبیین یا استدلال ربایشی. استنتاج‌های اشتباه را مغلطه یا سفسطه می‌نامیم.استدلال استنتاجی یا قیاسی یعنی این که از دسته‌ای مقدمات (که آن‌ها را فرض می‌نامیم) به دسته‌ای از نتایج (که آن‌ها را حکم می‌نامند) برسیم. برای مثال:فرض 1 : مردم بومی آفریقا پوستی تیره دارند.فرض 2 : جاناتان از بومیان آفریقاست.حکم: جاناتان پوستی تیره دارد.دو جمله اول این استدلال را فرض و جمله آخر را حکم می‌نامیم. چیزی که یک استدلال را استنتاجی می‌کند، رابطه بین فرضیات و احکام است. اگر مقدمات صادق باشند، نتیجه هم همواره صادق خواهد بود. همچنین باید توجه داشت که باید بین فرضیات و احکام ارتباط معناداری داشته باشیم. برای مثال از فرض‌های مطرح شده نمی‌توانیم درباره بومیان چین اظهار نظر کنیم، چرا که ارتباطی بین این فرضیات و حکم مطرح‌شده نیست.از سوی دیگر با استدلال استقرایی طرف هستیم که در آن پاره‌ای از مشاهدات خود را به همه موارد مشابه تعمیم می‌دهیم. برای مثال فرض کنید که وارد روستایی شده‌ایم که اطلاعاتی درباره آن روستا نداریم. 20 نفر اولی که در این روستا دیده‌ایم پوستشان زرد بوده و پابرهنه از جایی به جای دیگر می‌رفتند. این که نتیجه بگیریم "همه" ساکنین این روستا زردپوست و پابرهنه هستند یعنی استدلال استقرایی. یعنی درباره افرادی که ندیده‌ایم اظهار نظر قطعی کرده‌ایم.استدلال استنتاجی (قیاسی) اطمینان‌بخش‌تر از استقرایی‌ست، چرا که در صورت برقرار بودن فرضیات، احکام همواره برقرارند ولی این مورد برای استدلال استقرایی صادق نیست، چرا که همیشه این پتانسیل وجود دارد که مشاهدات ما کامل و کافی نبوده باشد. اما با این وجود ما بیشتر به استدلال استقرایی تکیه می‌کنیم تا استنتاجی. برای مثال شما هروقت که ماشینتان را استارت می‌زنید، انتظار منفجرشدن ماشین را ندارید، چرا که در بی‌شمار دفعه قبلی که ماشین را روشن کرده‌اید خودرو منفجر نشده است. اما از کجا می‌توانید یقین داشته باشید که خودروی شما دفعه بعدی منفجر نخواهد شد؟!علم پزشکی بر پایه استقراء استوار است تا استنتاج. برای مثال متخصصان ژنتیک می‌گویند که مبتلایان به سندروم داون یک کروموزوم اضافی دارند. آن‌ها این قضیه را از کجا می‌دانند؟ جواب این است که آن‌ها انبوهی آزمایش بر روی مبتلایان به سندروم داون انجام داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که مبتلایان به این بیماری یک کروموزوم اضافی دارند و این مشاهدات را به همه موارد بیماری تعمیم داده‌اند، به عبارت بهتر از استدلال استقرایی استفاده کرده‌اند، نه استدلال قیاسی. این آزمایش‌های هیچ‌گاه تایید نکرده است که همه مبتلایان به بیماری سندروم داون یک کروموزوم اضافه دارند و ممکن است فردی مبتلا به سندروم داون داشته باشیم که 2 کروموزوم اضافه داشته باشند. در مثال سندروم داون پزشکان می‌توانند با اطمینان بالایی سندروم داون را به یک کروموزوم اضافی ربط بدهند، ولی آیا از نظر فلسفه علم این اطمینان منطقی‌است؟بدیهی‌ست که در سایر حوزه‌های علم هم از استدلال استقرایی استفاده می‌شود. برای مثال نیوتون هنگام مطرح کردن گرانش عمومی هیچ‌گاه به اندازه‌گیری نیروهای بین همه اجسام هستی نپرداخته، بلکه یک نظریه را مطرح کرده و با چند آزمایش و مشاهده آن را اثبات کرده است. این واقعیت که بعضی از اجسام از قوانین نیوتون تبعیت می‌کنند هیچ‌گاه نمی‌تواند به این معنا باشد که همه اجسام از مکانیک نیوتونی تبعیت می‌کنند (همان‌طور که می‌دانیم در مکانیک کوانتوم و نسبیت، قوانین نیوتون برقرار نیستند). هنگامی که در چنین شرایطی می‌گوییم "نیوتون گرانش عمومی را اثبات کرده" با اثبات‌هایی از جنس اثبات‌های روابط ریاضی طرف نیستیم، بلکه با استدلال استقرایی طرفیم. اما باید به این نکته هم توجه داشت که ما گاها چاره‌ای جز استفاده از استدلال استقرایی نداریم.کارل پوپر که بالاتر نیز به او اشاره کردیم، معتقد بود که دانشمندان تنها به استدلال استنتاجی نیاز دارند ولی خوب می‌دانیم که این این قضیه ممکن نیست. بنابراین پوپر استدلال کرد که هرچند اثبات درستی (= استدلال استنتاجی) نظریات علمی بر پایه مشاهدات محدود ممکن نیست، اما امکان اثبات کذب آن‌ها ممکن است. در مثال سندروم داون کافیست موردی مشاهده شود که از فرض اصلی ( 1 کروموزوم اضافه) پیروی نکند، در این حالت درستی این نظریه به زیر سوال می‌رود. البته این استدلال پوپر خالی از اشکال نیست، چرا که دانشمندان بیشتر تلاش در پاسخ به پرسش‌ها دارند، نه اثبات کذب دیگران.همان‌طور که دیدیم استدلال استقرایی علی‌رغم میل باطنی ما پرطرفدار و پراستفاده است. اما اگر بخواهیم از بعد فلسفی به این قضیه نگاه کنیم، چرا باید به درستی استدلال‌های استقرایی اعتقاد داشته باشیم؟ فرض کنیم با فردی طرفیم که اعتقادی به استدلال استقرایی ندارد، چطور او را مجاب می‌کنید که هنگام بیمار شدن به پزشک مراجعه کند؟ چه پشتوانه عقلی‌ای پشت استدلال استقرایی‌ست؟! این را در قسمت‌های بعدی رادیو می‌بررسی خواهیم کرد.ما در این قسمت سعی داشتیم تا پیش‌گفتاری بر فلسفه علم داشته باشیم و شما را با کلیت این قضیه آشنا کنیم. در قسمت‌های آتی از سری راه دانش بحث خودمان در حوزه فلسفه علم ادامه خواهیم داد.این قسمت از رادیو می‌وام‌دار منابع زیر بوده است:فقط استدلال / مایکل بروس و استیون باربن / نشر نوفلسفه علم / سمیر اکاشا / نشر فرهنگ معاصر A Detailed Introduction to the Philosophy of Science | by Nico Ryan | The Understanding Project | Medium
چگونه هوش مصنوعی سلامت حیوان خانگی شما را بهبود می‌بخشد طی دو دهه گذشته، تغذیه حیوانات خانگی به یک تجارت بزرگ تبدیل شده است. Grand View Research می‌گوید که بازار جهانی غذای حیوانات خانگی 83 میلیارد دلار در سال 2018 است و انتظار می‌رود از سال 2019 تا 2025 با رشد 4 ٫ 5 درصدی همراه باشد. حرکت از مواد ترکیبی به مواد طبیعی در غذای سگ عامل اصلی این روند بوده است. در سال 2017 ، یک شرکت فناوری Wild Earth ، مارک غذایی سگ را بر اساس پروتیین گیاهی پایدار راه اندازی کرد. به گفته دکتر لوگان رییس تحقیقات، علوم مراقبت از حیوانات خانگی، صنعت مراقبت از حیوانات خانگی در حال نزدیک شدن به لحظه‌ای است که تمرکز خود را بر گسترش سلامت حیوانات خانگی در مقابل رفع نگرانی‌های بهداشتی هنگام بروز آن می‌گذارد. اگر به عنوان مثال ، به آرتروز و دردهای مفصلی توجه کنید، که مهمترین نگرانی‌های بهداشتی است که معمولا با پیر شدن حیوانات خانگی روبرو می‌شود - اینکه بتوانید علایم و نشانه‌ها را زودتر تشخیص دهید، به دامپزشکان و صاحبان حیوانات خانگی کمک می‌کند تا از ت ثیر آن بر کیفیت حیوان خانگی جلوگیری کنند.لوگان "برخلاف انسان، حیوانات خانگی نمی‌توانند به طور مستقیم موارد مورد علاقه ، نیازها یا مشکلات خود را به ما بگویند. این به معنای آن است که ما باید این اطلاعات را خودمان بدست آوریم."امروزه، ما مجموعه‌ای از داده‌ها را در مورد حیوانات خانگی خود، از سوابق پزشکی دامپزشکی آنها گرفته تا آرایش ژنتیکی آنها، از رژیم‌های غذایی گرفته تا پروفایل فعالیت روزانه آنها، جمع آوری می‌کنیم. در این داده‌ها، الگوهایی وجود دارد که می‌توان به آنها متصل شد سلامتی و رفتار حیوانات اهلی را بهتر درک کنید.".لوگان گفت: "هوش مصنوعی ( AI ) به ما کمک می‌کند تا با باز کردن قفل قدرت نهفته این داده‌های حیوانات خانگی، این الگوها را به طور موثر وبهتری بررسی کنیم." وی افزود: "در مورد خاراندن سگ‌ها، ما از AI برای یافتن الگوهای حرکتی در سگهایی که با بیماری پوستی تشخیص داده شده‌اند، استفاده می‌کنیم . وقتی سگهای ما برای اولین بار شروع به ایجاد مشکلات مفصلی مانند آرتروز می‌کنند، می‌توان از کاربردهای دیگر این فناوری در لکه بینی استفاده کرد." "ما می‌توانیم با استفاده از هوش مصنوعی تغییرات نامحسوس در راه رفتن را از طریق دستگاه‌های ردیابی فعالیت شناسایی کنیم تا آرتروز را در سگ‌ها خیلی زودتر شناسایی کنیم. اگر این مورد در دسترس صاحبان حیوانات خانگی قرار گیرد، می‌تواند دسترسی سریعتر به درمان را فراهم کند و تعداد سگ‌های درد مفصل را کاهش دهد. لوگان افزود: "در نهایت، حرکت به سمت مراقبت‌های پیشگیرانه به معنای اوقات سالم و شادتر در کنار هم برای صاحبان حیوانات خانگی است."مدل‌های پیش بینی برای حیواناتلوگان می‌گوید که استفاده معمول از هوش مصنوعی در سلامت انسان در حال توسعه مدل‌های پیش بینی کننده است که در آن رایانه می‌تواند الگوهای ظریفی را در داده‌ها که یک شاخص اولیه بیماری است، تشخیص دهد. وی افزود: از آنجا که بسیاری از بیماری‌ها در صورت برداشتن و درمان زودتر نتیجه بهتری دارند، مدل‌های پیش بینی می‌توانند برای مراقبت‌های بهداشتی تحول پذیر باشند.لوگان از گربه خودش مورگانا به عنوان نمونه استفاده می‌کند. ما داده‌های صدها هزار پرونده پزشکی تاریخی ناشناس از حیوانات خانگی را با هم ترکیب کردیم و هدف ما مقایسه پروفایل خون و ادرار گربه هایی بود که در ادامه به یک نوع بیماری کلیوی مبتلا شدند و این موارد را با مشخصات گربه‌های سالم مقایسه کردیم. سپس ما یک الگوریتم هوش مصنوعی ایجاد کردیم که می‌تواند زمان ابتلا به این بیماری در گربه را پیش بینی کند، تا دو سال قبل از تشخیص بالینی سنتی، فقط با بررسی آزمایشات معمول خون و ادرار سالانه.امروزه بیماری مزمن کلیه در گربه‌ها پس از تشخیص قابل درمان نیست."اما این رویکرد مبتنی بر هوش مصنوعی اکنون یک پنجره و رویکرد جدید به ما می‌دهد تا به متخصصان دامپزشکی و صاحبان حیوانات خانگی در درمان بیماری به طور بالقوه کمک کند قبل از اینکه گربه‌ها علایم بالینی را نشان دهند. زمان نشان خواهد داد که آیا این امر به طور کامل از این بیماری جلوگیری می‌کند یا خیر، اما امیدواریم و فکر می‌کنیم ارزش تلاش آن را دارد، بنابراین ما همچنین در حال کار هستیم تا رویکردهای مشابه AI را برای سایر بیماری‌ها در حیوانات خانگی نیز اعمال کنیم. پایولو دو کاسترو، مدیر جهانی مراقبت از حیوانات خانگی Mars Petcare ، گفت که هوش مصنوعی همه چیز در مورد مراقبت‌های پیشگیرانه از او است."ما از قدرت هوش مصنوعی نه تنها برای درک اینکه ژنتیک و چگونگی رفتار حیوانات خانگی می‌تواند بینش قدرتمندی در مورد سلامت کلی آنها نشان دهد استفاده می‌کنیم، بلکه برای پیش بینی بیماری در حیوانات خانگی نیز کمک می‌کنیم تا دامپزشکان و صاحبان حیوانات خانگی بتوانند شریک زندگی بهتر و سالم حیوانات خانگی باشند. "طبق انجمن پیشگیری از چاقی حیوانات خانگی، تخمین زده می‌شود که 60 % گربه‌ها و 56 % سگ‌ها در ایالات متحده دارای اضافه وزن یا چاقی باشند، که منجر به ایجاد یک سری مسایل بهداشتی برای حیوانات خانگی می‌شود.دی کاسترو اضافه کرد: "این شرکت یک روش داده محور برای بررسی چاقی در حیوانات خانگی در نظر گرفته است که می‌تواند به پیش بینی بیماری در حیوانات خانگی زودرس کمک کند ، بنابراین آنها زندگی سالم و شادتری دارند."دی کاسترو می‌گوید وقتی حیوانات خانگی را به دامپزشک می‌آورند، وزن آنها ثبت می‌شود، اما نحوه ثبت این اطلاعات می‌تواند متفاوت باشد.وی گفت: گاهی اوقات به عنوان یک عدد ثبت می‌شود، گاهی در یادداشت‌های پزشکی نوشته می‌شود و گاهی اوقات به عنوان نمره وضعیت بدن انجام می‌شود که همچنین می‌تواند انواع مختلف نمرات مورد استفاده متفاوت باشد.این بدان معنی است که به دست آوردن یک مجموعه استاندارد مناسب برای وزن و وضعیت بدن حیوانات خانگی در یک نمونه بزرگ دشوار است.برای رسیدگی به این موضوع ، Mars Petcare یک الگوریتم فرآیند پردازش زبان طبیعی ( NLP ) برای بیمارستان‌های دامپزشکی نوشت که می‌تواند به طور کارآمد این اطلاعات را بیرون بکشد.دی کاسترو گفت: "این روش به ما کمک کرد تا با درک 30 % موارد بیشتر حیوانات خانگی چاق و کشف مسیله خاصی با اضافه وزن و چاقی در گربه‌ها، تصویر بهتری از مقیاس این مسیله بدست آوریم. سپس متخصصین دامپزشکی را قادر می‌سازد تا مسیرهای موجود برای صاحبان حیوانات خانگی را پس از تشخیص ارزیابی کنند که کدام بیشترین موفقیت را داشته‌اند و از اقدامات پیشنهادی برای صاحبان حیوانات خانگی حمایت می‌کنند."کاستو می‌گوید حیوانات خانگی در یک برنامه کنترل وزن فعال با معاینات مکرر دامپزشکی طی سه تا چهار ماه پس از تشخیص می‌توانند سریعتر به وزن سالم برسند نسبت به افرادی که به ندرت دامپزشک را مشاهده می‌کنند. دی کاسترو گفت: "این بینش همچنین می‌تواند بر یادآوری‌های متناسب‌تری برای صاحبان حیوانات خانگی ت ثیر بگذارد تا دامپزشکان بتوانند بر رفتار صاحبان حیوانات خانگی و حیوانات خانگی خارج از شرایط بالینی سنتی ت ثیر بگذارند."پوشیدنی‌های حیوانات خانگی و نوآوری در هوش مصنوعیلوگان معتقد است که طی سالهای آینده شاهد انفجار ابزارهای AI در صنعت حیوانات خانگی خواهیم بود، مانند نسل جدیدی از پوشیدنی‌های حیوانات خانگی که از AI برای تفسیر داده هایی که از حیوانات خانگی جمع می‌کنند استفاده می‌کنند. ردیاب‌های در حال فراتر از ردیاب بوده و امکانات دیگری برای شناسایی انواع رفتارهای مربوط به سلامتی را داراست.به عنوان مثال، ردیاب trackify برای کمک به مالکان و دامپزشکان جهت ارزیابی و تحلیل رفتار شناسی و تناسب اندام طراحی و ساخته شده که در هنگام افزایش مشکلات خاص و رفتارها، به کمک ابزارهای هوش مصنوعی و دامپزشکی ادغام شده می‌توان به سلامت هر چه بهتر حیوانات خانگی پرداخت و به راحتی امکان سنجش لحظه‌ای مکان حیوان را از طریق قلاده هوشمند فراهم نمود.
آیا میدانید مزایای voip چیست؟ ر پاسخ به این سوال که مزایای voip چیست ابتدا به توضیح خود کلمه‌ی ویپ میپردازیم. VoIP مخفف Voice over Internet Protocol است. اصولا این ارتباطاتی است که از طریق اینترنت و در مقابل سیم کشی سنتی مسی یا آنالوگ ارسال می‌شود. این بدان معناست که تمام تجهیزات voip به صورت بسته یا تکه داده‌های دیجیتالی از طریق شبکه محلی و شبکه گستره منطقه‌ای ارسال می‌شود. ساده است بعد، بیایید شبکه محلی و شبکه گسترده منطقه‌ای را بررسی کنیم. شبکه محلی یا شبکه محلی یک شبکه رایانه‌ای است که از طریق یک منطقه کوچک، به عنوان مثال یک دفتر کوچک، خانه یا فضای محدود به یک اتاق منفرد، اداره می‌شود. در حالی که WAN شبکه‌ای است که با چندین شبکه محلی ارتباط برقرار می‌کند. اساسا شبکه‌های محلی متفاوتی به یکدیگر متصل می‌شوند.یک پروتکل صوتی نحوه انتقال بسته داده صوتی شما در سراسر شبکه را تعیین می‌کند. پروتکل معمولا شناخته شده و مورد استفاده، پروتکل شروع جلسه است که به آن SIP نیز می‌گویند.کدکها روشهای عملیاتی هستند که وظیفه تغییر جریان صوتی آنالوگ را از تلفن شما به بسته دیجیتال آن برای انتقال از طریق شبکه شما دارند. رمزگذارهای صوتی کیفیت صدا و پهنای باند مورد نیاز برای ارسال بسته از طریق شبکه را تعیین می‌کنند.یک نکته خوب این است که مطمین شوید همه دستگاه‌های VoIP شما تحت همان کدک‌ها کار می‌کنند. این از سازگاری اطمینان حاصل می‌کند و در نهایت همه دستگاه‌های شما را با هم تلفیق می‌کند تا به راحتی و با کارآیی با یکدیگر کار کنند.اما، اگر نمی‌خواهید از شر تمام سیستم‌های قدیمی خود خلاص شوید اما همچنان می‌خواهید به سیستم ویپ VoIP ارتقا دهید، چه می‌کنید؟ مشکلی نیست برای اتصال یک خط تلفن آنالوگ سنتی به تلفن سانترال VoIP ، به یک درگاه FXO (یا یک آداپتور تلفنی آنالوگ) نیاز دارید. به شما این امکان را می‌دهد که خط FXS آنالوگ ورودی خود را، یعنی خط ارایه دهنده تلفن، به درگاه FXO درگاه متصل کنید. خط FXS درگاهی در تلفن آنالوگ شما و درگاه FXO درگاهی است که در دروازه یا ATA شما یافت می‌شود. وقتی هر دو پورت متصل شوند، نتیجه نهایی تبدیل آسان فناوری آنالوگ به شبکه‌ای بسیار قدرتمندتر و غنی از ویژگی است آن است.این ما را به سمت ایجاد یک شبکه VoIP سوق می‌دهد که ارتباطات را متحد کند. اصطلاح ارتباطات متحد به قرار دادن همه ارتباطات در زیر چتر یکسان گفته می‌شود. مزایای voip متحد کردن ارتباطات تجاری شما بی پایان است، اما در پایان روز، همه چیز به ساده سازی می‌رسد. یکپارچه سازی، مدیریت، یکپارچه سازی و تقویت ارتباطات تجاری خود در یک راه حل قدرتمند IP ، بهره وری را در اطراف افزایش می‌دهد.بیایید مزایای voip را بررسی کنیمبا استفاده از VoIP می‌توانید هزینه‌های ارتباطی سازمان خود را با ادغام تمام دستگاه‌های خود در یک شبکه قدرتمند کاهش دهید. این هزینه خطوط تجهیزات، نیروی انسانی و تعمیر و نگهداری را کاهش می‌دهد. این همچنین بدان معنی است که به لطف قدرت ساده سازی می‌توانید تیم خود را متحد کرده و بهره وری را افزایش دهید. در نهایت، شما به پیشرفته‌ترین فناوری موجود ارتقا خواهید یافت.اگر از هرکسی در خصوص محصولات گرنداستریم سوال کنید، رفتن به VoIP انتخاب مناسب برای هر ارتباط تجاری، کوچک یا بزرگ است. از این گذشته، VoIP هسته اصلی کار ماست و ارایه یک راه حل جامع IP که متناسب با تمام نیازهای ارتباطی باشد، ماهیت دوم دارد. اگر امروز چیزی یاد گرفتید، امیدوارم این باشد که سیستم ویپ می‌تواند به طور قابل توجهی به کار شما کمک کند و در عین حال هزینه‌های عملیاتی را نیز کاهش دهد.
معرفی محصولات سیستم‌های آبرسانی 1 - موتور پمپ آب موتور پمپ وظیفه انتقال سیال آب را از یک محل مانند چاه به محل دیگر دارد. موتور پمپ‌ها در صنایع و خصوصا در بخش کشاورزی و باغبانی کاربرد فراوانی دارند. از آنجاییکه دسترسی به برق در بسیاری از مناطق امکان پذیر نیست، استفاده از موتور پمپ‌ها راه‌حل مناسبی برای انتقال و پمپاژ آب یا دیگر سیالات به نقاط مختلف می‌باشد زیرا این دستگاه‌ها از برق بی نیاز هستند ، با بنزین یا گازوییل کار می‌کنند، به راحتی قابل حمل و جابجایی هستند و آب یا سیالات دیگر را با فشار خوبی پمپاژ می‌کنند.انواع موتور پمپ موتور پمپ‌ها معمولا از نظر سوخت به سه دسته‌ی موتور پمپ‌های بنزینی، موتور پمپ دیزلی، موتور پمپ نفت بنزینی تقسیم می‌شوند. موتور پمپ‌های بنزینی برای کار کردن به بنزین نیاز دارند، به دلیل دسترسی آسان بنزینموتور پمپ‌های بنزینی بسیار پرطرفدار هستند هم از لحاظ در دسترس بودن سوخت و هم از لحاظ اینکه مثل سوخت گازوییل در زمستان یخ نمیزند. موتور پمپ‌های نفت و بنزینی هم پرطرفدار هستند چرا که برای راه اندازی این موتور پمپ‌ها به بنزین نیاز داریم گرچه موتور پمپ نفت و بنزینی تنها برای راه اندازی به بنزین نیاز دارد اما در واقع با نفت کار می‌کنند که می‌توان گفت بعد از بنزین سوخت قابل دسترسی برای است. موتور پمپ‌های گازوییل که طرفداران مخصوص به خودش را دارد چرا که گران بودن بنزین می‌تواند عاملی برای انتخاب موتور پمپ با سوخت گازوییل باشد. با توجه به نکات ذکر شده موتور پمپ بنزینی و نفت بنزین از جمله پر مصرف‌ترین نوع موتور پمپ‌ها هستند.نکات لازم برای انتخاب موتور پمپ آب برای انتخاب هر پمپ لازم است که دبی ، هد و جنس سیال مشخص باشد. پمپ آب مناسب باید دارای وزن و اندازه مناسب، عملکرد صحیح ، مصرف سوخت پایین و قدرت انتقال آب بالا باشد.کاربرد موتور پمپ آبیاری زمین‌های کشاورزی صنعت ساختمانی و عمرانی تخلیه چاه انتقال آب استخرموتور پمپ 2 - موتور برقموتور برق استارست وسیله‌ای است که انرژی مکانیکی را از یک منبع خارجی مانند گاز، بنزین یا گازوییل به انرژی الکتریکی تبدیل کرده و در مکان‌هایی که دسترسی به برق شهری وجود ندارد استفاده می‌شود. موتور، منبع اصلی ایجاد انرژی مکانیکی مورد نیاز ژنراتور است. سایز موتور کاملا" به حداکثر توان الکتریکی تولید شده توسط ژنراتور بستگی دارد. موتور برق‌ها در انواع تکفاز و سه فاز موجود بوده که البته برای توان‌های بالا غالبا" سه فاز استفاده می‌شود.موتور برق چگونه کار می‌کند؟ در واقع با سوزاندن سوخت، موتور انرژی مکانیکی و چرخش شفت را ایجاد کرده و سپس این انرژی مکانیکی در ژنراتور به انرژی الکتریکی تبدیل می‌شود. واقعیت این است که موتور برق جریان الکتریکی را ایجاد نمی‌کند بلکه از انرژی‌های موجود برای ایجاد حرکت بارهای الکتریکی در سیم‌پیچ‌ها استفاده می‌کند. همین جریان بارهای الکتریکی است که باعث ایجاد جریان الکتریکی خروجی می‌شود.اجزاء موتور برقاجزاء اصلی موتور برق را می‌توان به شکل زیر دسته بندی کرد : 1 - موتور 2 - سیستم سوخت رسانی موتور برق 3 - سیستم تنظیم کننده ولتاژ 4 - ساسات 5 - سیستم روغن کاری 6 - سیستم خنک کننده 7 - خروجیانواع موتور برق از نظر سوخت موتور برق‌ها از نظر نوع سوخت مصرفی به سه دسته گازوییلی یا دیزلی، بنزینی و گازی تقسیم‌بندی می‌شوند. در ایران انواع دیزلی و بنزینی طرفداران بیشتری دارد که به دلیل دسترسی آسانتر به این نوع سوخت است.انواع موتور برق از نظر نوع کاربرد موتور برق کیفی : برای مسافرت استفاده می‌شود و از آن جا که آلاینده‌های کمی تولید می‌کنند مناسب و سازگار با محیط زیست می‌باشد. موتور برق خانگی : جهت تامین برق مورد نیاز خانه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. موتور برق صنعتی : نسبت به نوع خانگی توان بالاتری داشته و برای تامین برق شرکت‌ها و سازمان‌ها از آن استفاده می‌شود. موتور برق ثابت : در یک محل نصب شده و برق یک مجموعه را تامین می‌کنند. این دسته از موتور برق‌ها به علت توان بالایی که دارند و مدت زمان زیادی که به تامین برق می‌پردازند نسبت به دیگر ژنراتورها قیمت بالاتری دارند.انواع سیستم استارت موتور برق موتور برق در دو نوع هندلی و استارت با باتری وجود دارد. در نوع هندلی بوسیله سیم هندل و کشیدن آن موتور شروع به کار می‌کند و در نوع استارتی، موتور توسط باتری که در هنگام استفاده از موتور برق شارژ شده است روشن می‌شود.کاربرد موتور برق از موتور برق در شرایطی که دسترسی به برق شهری وجود ندارد استفاده می‌شود.موتور برق 3 - پمپ کفکشپمپ کفکش از انواع پمپ‌های غوطه‌ور می‌باشند که در صنایع بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرند.جهت پمپاژ آب تمیز از پمپ آب کف‌کش استفاده می‌شود.اساس کار این پمپ‌ها به این صورت است که، یک موتور الکتریکی، پمپ را به حرکت در می‌آورد و انرژی جنبشی سیال را افزایش می‌دهد.کفکش‌ها شامل یک پمپ گریز از مرکز به همراه شفت عمودی می‌باشد که فشار سیال خروجی به چرخش پروانه‌ها وابسته است.در پمپ‌های آب کف‌کش موتور به پروانه‌ای که داخل یک محفظه قرار دارد، متصل است و با ورود مایعات به داخل پمپ، پروانه‌ها شروع به چرخش کرده و ماده سیال را حرکت می‌دهند و باعث تخلیه آن می‌شوند.کفکش‌ها دونوع هستند،کفکش‌های فلوتر دار و بدون فلوتر.عملکرد فلوترها بسیار ساده است فلوتر یک کلید است که طراحی شده تا در آب شناور شود. با بالا رفتن سطح آب (درون مخزن یا چاه)، کلید درون دستگاه فلوتر زده شده و دستور روشن شدن را به پمپ میدهد و زمانی که پمپ آب درون مخزن را تا حد مشخصی خالی کرد و سطح آب پایین آمد، کلید دستور قطع کردن را به پمپ میدهد تا دوباره آب درون مخزن جمع شود.مهم‌ترین وظیفه فلوتر جلوگیری از بدون آب کار کردن پمپ و به دنبال آن جلوگیری از سوختن الکتروموتور در اثر داغ کردن شدید است. سایر مشخصات فنی جنس شفت : استیل جنس پروانه :چدن جنس بدنه : استیل،چدنپمپ کفکش 4 - پمپ آب استخریپمپ استخری وسیله‌ای است که یکی از مهمترین بخش‌های سیستم تصفیه و موتورخانه استخر محسوب می‌شود، ضمن اینکه آب را به گردش در می‌آورد، آن را تصفیه نیز می‌کند. پمپ تصفیه استخر، قلب سیستم تصفیه آن است که در کنار فیلتر تصفیه استخری می‌تواند آب باکیفیت و زلالی را برای استخر شما فراهم کند. این پمپ دارای انواع مختلف با ویژگی‌های گوناگون، بخصوص در هد و دبی است.در واقع پمپ استخر با ایجاد نیروی محرکه در جریان آب ، حرکت جریان در مسیر لوله کشی را هموار می‌سازد.پمپ آب استخری استرینر دار انرژی مکانیکی را از یک منبع خارجی گرفته و به سیلابی که از درون خود می‌گذرد منتقل می‌کنند. این الکتروپمپ استخری در قسمت جلوی خود دارای استرینر می‌باشند که با جلوگیری از ورود ذرات معلق در آب استخر از آسیب رسیدن به پره‌های پمپ جلوگیری می‌نمایند. سایر مشخصات فنی جنس شفت : استیل جنس پروانه : باکالیت جنس بدنه : پلاستیک مخصوص سیل مکانیکی : حرارتی حداکثر سرعت گردش : 2900 دورپمپ آب استخریراجعه به سایت‌های معتبر می‌تواند در انتخاب و خرید این تجهیزات نقش موثری داشته باشد چنانچه به جزییات این محصولات توجه اساسی شود. توصیه می‌شود این محصول از شرکت‌های معتبر خریداری شود به گونه‌ای که این امر ضامن کیفیت آن باشد.شرکت نیک نام پارس آراد با تجربه‌ی چندین ساله خود می‌تواند شما را در انتخاب صحیح راهنمایی کند.
جنبه‌های ژنتیکی کم شنوایی بسیاری از کم شنوایی‌ها به علت اختلالات ژنیتکی و وراثتی به وجود می‌آید. آگاهی‌های قبل از ازدواج به کاهش این مشکلات می‌انجامد. توجه به موضوع ژنتیک و جهش‌های ژنتیکی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است چرا که بدنیا آمدن فرزند سندرمیک، بار سنگینی را بر دوش خانواده و جامعه تحمیل می‌کند. به همین دلیل در این قسمت قصد داریم که با جهش‌های ژنتیکی و کم شنوایی‌های ناشی از این تغییرات مادرزادی بیشتر آشنا بشویم. آنچه که در ادامه میخوانید مطالب کلی در مورد ناهنجاری‌های ژنتیکی است که منجر به کم شنوایی می‌شود.حدود نیمی از ناشنوایی‌های مادرزادی (هنگام تولد) به دلیل جهش در ژن‌ها می‌باشد. یک قیاس ناشناخته در مورد کم شنوایی با آغاز بزرگسالی وجود دارد و آن این است که یا فقط تحت ت ثیر ژنتیک است و یا ژنتیک هم در آن ت ثیراتی دارد. در ادامه برخی از جهش‌های ژنتیکی که شایع‌تر هستند مورد بحث قرار گرفته‌اند. میزان بروز ناشنوایی پیش زبانی ارثی (زیر سه سال) 1 در 1000 نفر تخمین داده شده است. حال آنکه درجه‌ی شیوع اختلال شنوایی در میان بزرگسالان حدود 3 % تخمین داده شده است. در ادامه این قسمت، به مهمترین اختلالات ژنی که باعث کم شنوایی می‌شود به صورت خلاصه اشاره میکنیم: 1 - کانکسین 26 Connexin 26 )):کانکشن‌ها جزء کانال‌های غشاء هستند که به طور مستقیم سلول‌ها را از نظر الکتریکی اتصال می‌دهند. در جریان هدایت یونی، پتاسیم درون سلول‌های شنوایی از اسکالا مدیا به خارج آن می‌روند. این پتاسیم می‌تواند بازیابی شود. علاوه بر این اگر در فضای خارج سلولی در میان سلول‌های شنوایی باقی بماند و غلظت بالایی داشته باشد برای این سلول‌ها سمی است. بنابراین این کانکشن‌ها حفاظت این سلولها را در اندام کورتی متصل با شبکه اتصالی، که پتاسیم‌ها را قسمت به قسمت به لیگامان مارپیچی وارد می‌کند، فراهم می‌کند. وقتی واحدهای ناقص با هم ترکیب می‌شوند، عمل کانال آسیب می‌بیند و نتیجه‌اش این است که نورواپی تلیوم انحطاط می‌یابد. جهش در سایر ژن‌های کانال‌های پتاسیمی ممکن است باعث ناشنوایی هایی با مکانیسم مشابه شود. آلل‌های مختلف CX26 میتوانند باعث هریک از کری‌ها، غالب یا مغلوب و سندرمیک یا غیر سندرمیک شوند. تا حدود 50 %کری‌های غیر سندرمیک مغلوب ارثی ممکن است ناشی از این ژن باشد. 2 - میوزین‌های نا منظم( MYO7A ) :میوزین‌ها پروتیین هایی هستند که در ترکیب با اکتین باعث حرکت می‌شود. جهش در ژن هایی که حداقل دو میوزین نامنظم را کد می‌کند برای عملکرد موهای موهای حسی سلول‌ها خطرناک است و با ناشنوایی‌ها ارتباط دارد. در حلزون انحطاط نورواپی تلیوم مشاهده می‌شود. 3 - هارمونین( USH1C / DFNB18 ) :هارمونین نوع پروتیینی است که نقش یک اندام چندکاره را ایفا می‌کند. هارمونین و MYO7A ممکن است یک نقش را در ساختار و عملکرد موهای حسی داشته باشند. 4 - کادهرین 23 ( CDH23 ) :کادهرین 23 گروهی از پروتیین‌ها هستند (کادهرین‌ها)که بسیاری از تعاملات سلولی را به واسطه‌ی علامت دهی با مرجع مکانیکی ساده میانجیگری می‌کند .کادهرین 23 یا اتوکادهرین نقش کوچکی را به طور جاری در عملکرد موهای حسی دارد و آن را تثبیت می‌کند. 5 - سندرم پندرد :نشانه‌های سندرم پندرد کری مادرزادی اتوزوم غالب است. پندرین یک انتقال دهنده کلراید با سرعت زیاد در مجرای آندولنفاتیک است که ممکن است در همویوستاز آندولنف دخیل باشد. بعضی از جهش‌ها در ژن رمزگردانی این پروتیین منجر به کم شنوایی نوسان دار غیر سندرمیک با درگیری مکرر وستیبول می‌شود. 6 - سندرم واردنبرگ :سندرم واردنبرگ شامل مجموعه‌ی گوناگونی ازپاتولوژی‌ها است، که همگی نقص‌های حلزونی - ساکولی (رنگدانه) را درگیر می‌کنند. بنابراین، فنوتیپ اغلب شامل رنگیزه‌های غیر طبیعی در پوست ، مو و عنبیه‌ی چشم است. 7 - کلاژن‌ها (سندرم مارشال/سندرم استیکلر/ سندرم آلپورت)کلاژن‌ها مجموعه‌ای از پروتیین‌های گوناگون هستند که اغلب ماتریکس خارج سلولی را می‌سازند، شامل لیگامان مارپیچی ،غشای پایه،غشای تکتوریال و سکوی مارپیچی است. ناهنجاری‌های ژنتیکی شکل کلاژن و تخریب آنها ممکن است ناشنوایی حسی - عصبی را افزایش دهد، بدون انحطاط و کاهش سلول‌های اصلی، و بنابراین تا حدی بسیاری از خصوصیات اپی تلیوم عصب‌های مشترک از بین می‌رود.خلاصهاگرچه درمان هایی که کم شنوایی ارثی را تصحیح می‌کنند و یا از آنها جلوگیری می‌کنند هنوز وجود ندارند، اما می‌توان عیب‌های ژنتیکی خاصی که باعث ناشنوایی در یک بیمار می‌شوند را با فراهم نمودن شرایط پیش بینی بیماری و مدیریت حمایت از آن تشخیص داد. در موارد ناشنوای‌های مادرزادی تشخیص یک علت ژنتیکی می‌تواند به پیش بینی احتمال اینکه فرزندان آنها هم تحت ت ثیر قرار گیرند کمک کند. بعضی از جهش‌ها ممکن است اصولا ناشنوایی‌های مادرزادی را افزایش دهند و بنابراین بیشتر تابع کمک‌های شنوایی هستند در حالیکه بعضی از جهش‌ها آسیب گوش داخلی را بالا می‌برند که ممکن است با کاشت حلزون ناسازگار باشد. آگاهی از علل ژنتیکی ناشنوایی‌ها می‌تواند به تشخیص روش‌های مناسب درمان کمک کند. رویه‌های اصلی کم شنوایی در یک کودک اغلب می‌تواند سراسر مسایل درمانی و انبوه اصطلاحات مکانیسم‌های ناشنوایی را احاطه کند. توجه نمودن به مسایل ژنتیکی و پیامد سنگین بسیاری از بیماری‌های سندرمیک و مشکلات بعد از آنها، لزوم توجه و ارزیابی‌های ژنتیکی برای پی بردن به مشکلات و اختلات احتمالی بویژه در زمینه شنوایی را دو چندان می‌کند. توصیه اکید ما، بر مشاوره قبل از ازدواج ، قبل و حین بارداری خصوصا در افرادی است که دارای مشکل شنوایی هستند.خوب بشنوید خوب زندگی کنیدسمعک تهران صفیردکتر ولدبیگیمنبع: - % d8 % b4 % d9 % 86 % d9 % 88 % d8 % a7 % db % 8c % db % 8c - % da % 98 % d9 % 86 % d8 % aa % db % 8c % da % a9 % db % 8c - % db % 8c % d8 % a7 - % d9 % 85 % d8 % a7 % d8 % af % d8 % b1 % d8 % b2 % d8 % a7 % d8 % af % db % 8c /
ریچارد فاینمن در مورد زیبایی و حقیقت اشتباه می‌کرد! ترجمه: فاطمه خسروی‌پوراین مطلب را مسیمو پیگلویچی در آیون نوشته است استاد فلسفه کالج سیتی و مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه سیتی نیویورک، نویسنده کتاب "چگونه یک رواقی باشیم: خرد کهن برای زندگی مدرن" ( 2017 ) و کتاب جدیدتر "دفترچه‌ای برای رواقیون جدید: چگونه در جهانی پیشرفت کنیم که از کنترل ما خارج است" ( 2019 ) که با همکاری گرگوی لوپز نوشته است.این جمله را به فیزیکدان آمریکایی، ریچارد فاینمن نسبت می‌دهند: "حقیقت را می‌توان از زیبایی و سادگی آن شناخت." این عبارت در کتاب نویسنده آمریکایی مطالب علمی، کی. سی. کول، با عنوان "ارتعاشات دلسوزانه: بازتاب روی فیزیک به عنوان یک روش زندگی" ( 1985 ) آمده است، و من اثر دیگری از این جمله فاینمن نتوانستم پیدا کنم. البته می‌دانیم که او احترام زیادی برای پل دیراک فیزیکدان انگلیسی قایل بود که اعتقاد داشت نظریه‌ها در فیزیک باید هم ساده و هم زیبا باشند.فاینمن بی‌تردید یکی از برجسته‌ترین فیزیکدانان قرن بیستم بود. از همکاری او با پروژه منتهتن و حل راز مربوط به انفجار شاتل فضایی چلنجر در 1986 گرفته تا جایزه نوبل 1965 مشترک با جولیان شوینگر و شینیچیرو تومونوگا برای فعالیت‌های بنیادی در الکترودینامیک کوانتومی که نتایج عمیق برای فیزیک ذرات بنیادی در پی داشت. او همچنین نوازنده بانگوس نیز بود!اما در حوزه فلسفه علم، مثل بسیاری از فیزیکدانان معاصر خود و نیز نسل بعدی‌اش (برخلاف نسل‌های قبلی مثل اینشتین و بوهر) چندان درخششی نداشت. حتی ممکن است گفته باشد که فلسفه برای علم به همان میزان لازم است که پرنده‌شناسی برای پرندگان، (منبع بسیاری از عباراتی که به او نسبت داده می‌شود را به سختی می‌توان یافت). این جمله جواب‌های بسیاری از سوی فیلسوفان علم درپی داشته است، از جمله اینکه پرندگان احمق‌تر از آنند که از عهده پرنده‌شناسی برآیند، یا اینکه بدون پرنده‌شناسی بسیاری از گونه‌های پرندگان تا کنون منقرض شده بودند.مشکل اینجاست که شناسایی حقیقت از طریق زیبایی و سادگی آن به سختی قابل دفاع است و این همان ایده‌ای است که فیزیک بنیادی را به آشفتگی کنونی‌اش رسانده است. *واضح است که وقتی از سادگی و زیبایی نظریه صحبت می‌شود، منظور ما تیغ اوکام (اصل امساک) نیست (همکارم الیوت سوبر در این مورد مطلبی برای آیون نوشته است). این اصل برای مقایسه فرضیه‌های مختف ارایه شده‌است، در صورتی که بقیه مولفه‌ها یکسان باشد ساده‌ترین آنها را ترجیح می‌دهیم. به طور خاص منظور ویلیام اوکام ( 1347 - 1287 ) این است که موجودیت‌های [فرضی] نباید بدون ضرورت چندگانه شوند (این عبارت از فیلسوف ایرلندی قرن هفدهم جان پانچ است). بنابراین، تیغ اوکام یک اصل معرفت‌شناسانه است و نه متافیزیکی. درباره این صحبت می‌کند که ما چطور اشیاء را می‌شناسیم در حالی که جملات فاینمن و دیراک به نظر می‌رسد درباره هویت بنیادی واقعیت باشد.اما همانطور که فیزیکدان نظری آلمانی سابینه هاسنفلدر اشاره کرده است (در همان آیون)، هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم سادگی و زیبایی راهنمای قابل اعتمادی به سمت واقعیت فیزیکی هستند. به چند دلیل حق با اوست.اول اینکه تاریخ فیزیک (که کمتر مورد مطالعه فیزیکدانان قرار می‌گیرد) کاملا واضح نشان می‌دهد که بسیاری از نظریه‌های ساده به نفع نظریه‌های پیچیده‌تر و زشت‌تر کنار گذاشته شدند. این مفهوم که جهان در یک حالت پایا قرار دارد ساده‌تر از جهانی است که به یک انفجار نیاز دارد اما با این وجود اکنون دانشمندان معتقدند که جهان 14 میلیارد سال است که در حال انبساط است. در قرن هفده یوهانس کپلر متوجه شد که نظریه کپرنیک خیلی زیباتر از آن است که صحیح باشد چرا که مشخص شد که سیاره‌ها در دایره‌های کامل به گرد خورشید (آنگونه که زیبایی‌شناسان می‌خواهند) نمی‌گردند، بلکه در مدارهای زشت‌تر بیضوی حرکت می‌کنند.و البته که گفته می‌شود زیبایی باید در نگاه تو باشد. آنچه به چشم فاینمن زیبا می‌آید لزوما برای سایر فیزیکدانان و ریاضیدانان زیبا نیست. زیبایی یک ارزش انسانی است نه چیزی بیرونی در کیهان. زیست‌شناسان این را بهتر می‌دانند. ظرفیت تحسین زیبایی‌شناسی در گونه ما، نتیجه یک تحول زیستی است که احتمالا مرتبط با انتخاب طبیعی است. و هیچگونه دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم ما به نوعی حس زیبایی شناسانه رسیده‌ایم که مناسب کشف نظریه نهایی همه چیز باشد.نکته اخلاقی داستان این است که فیزیکدانان باید فلسفه علم را به طرفداران آن بسپارند و به چیزی بچسبند که بهتر بلدند (و از عهده‌اش بر می‌آیند). حتی بهتر: این حوزه‌ای است که گفتمان بین رشته‌ای موثر تنها یک امکان نیست بلکه شاید یک ضرورت است. همانطور که اینشتین در نامه‌اش به رابرت تورنتن در 1944 می‌نویسد:من کاملا با تو در مورد اهمیت و ارزش آموزشی روش‌شناسی و همین‌طور تاریخ و فلسفه علم موافقم. بسیاری از مردمان امروزی و حتی دانشمندان متخصص، از نظر من شبیه کسی هستند که هزاران درخت را دیده‌است اما هیچ‌گاه یک جنگل را مشاهده نکرده است. آگاهی از زمینه‌های تاریخی و فلسفی، جدایی از تعصب‌هایی را ممکن می‌سازد که بسیاری از دانشمندان به آن دچارند. این استقلال که به وسیله بصیرت فلسفی به وجود می‌آید، از نظر من نشان تمایز بین یک صنعتگر یا متخصص صرف و جوینده واقعی حقیقت است.کنایه‌آمیز آنکه این افلاطون - یک فیلسوف - بود که بحث راهنما بودن زیبایی به سمت حقیقت (و خوبی) را مطرح کرد، و در سمپوزیوم در این باره می‌نویسد. اما فلسفه و همین‌طور علم از زمان افلاطون تاکنون پیشرفت بسیاری داشته است. بنابراین یک پیشنهاد خوب برای دانشمندان و همچنین فیلسوفان این است که قبل از بیان مفاهیمی که دفاع از آن مشکل است با یکدیگر تعامل کنند، مخصوصا وقتی که پای مسایلی در میان است که روی عموم تاثیرگذار خواهد بود. به قول فیلسوفی دیگر، لودویگ ویتگنشتاین : وقتی نمی‌توانی از چیزی صحبت کنی باید در مورد آن ساکت باشی.*برای مطالعه بیشتر در این مورد به کتاب‌های زیر رجوع کنید: - سختی‌های فیزیک 2006 لی اسمولین - خداحافظی با واقعیت 2013 جیم بگوت - وبلاگ پیتر وویت
باتری لیتیومی فکر میکنم تا حالا اسم باتری‌های لیتیوم یونی به گوشتان رسیده ولی خب اطلاعی از ساختار این نوع باتری ندارید اینکه چه مزایا و معایبی دارد؟ چه کاربردی هایی در زندگی روزمره یا صنعت دارد؟باتری لیتیوم یون ( Lithium - ion battery ) مخفف ( LIB یا Li - ion ) یک خانواده از باتری‌های قابل شارژ است مانند باطری ماشین که در زمان تخلیه، یون‌های لیتیم از الکترود منفی به سمت الکترود مثبت و در هنگام شارژ شدن وارونه حرکت می‌کنند.معمولا برای وسایل الکترونیکی قابل حمل و ماشین‌های الکتریکی استفاده می‌شوند و محبوبیت آن‌ها برای کاربرد‌های نظامی و هوافضا در حال افزایش است. یک نمونه اولیه باتری لیتیوم یون توسط Akir Goodenough در سال 1985 ساخته شد.باتری‌های یون لیتیم بالا‌ترین چگالی انرژ را فراهم می‌سازند که تقریبا دو برابر انرژ قابل دسترسی از باتری‌های نیکل کادمیم است. باتری‌های لیتیوم یون معمولا برای تامین نیروی لازم در دستگاه‌های الکترونیکی قابل حمل مورد استفادع قرار می‌گیرند.مزایا و معایب باتری لیتیوم یونمزایا باتری‌های لیتیوم یون چگالی انرژی بالایی دارند. مدار محافظ نیز برای تنظیم ولتاژ و جریان باتری در محدوده امن تعبیه می‌گردد. آن‌ها عمر طولانی دارند. باتری‌های لیتیومی معمولا قابل تعویض توسط کاربر هستند.معایب باتری لیتیومی معمولا وزن سنگین‌تری دارند اضافه کردن مدارد محافظ به هزینه آن‌ها می‌افزاید. آن‌ها سطح خود تخلیه شارژ نسبتا بالایی دارند. آن‌ها عمدتا شکل مستطیلی در دسترس هستند.اجزای باتری‌های لیتیوم یونبه طور کلی هر باتری از 3 بخش اصلی الکترود مثبت، الکترود منفی و الکترولیت تشکیل شده است. در باتری‌های لیتیم - یون، الکترود مثبت یا کاتد از یک ترکیب لیتیم مانند لیتیم کبالت اکسید و الکترود منفی یا آند از کربن ساخته شده و یک لایه جدا کننده در بین آن‌ها قرار دارد. الکترولیت در باتری‌های لیتیمی نیز از نمک لیتیم دریک حلال آلی ساخته شده است. استفاده از حلال آلی در نقش الکترولیت به دلیل اشتعال زا بودن نیازمند انجام پاره‌ای از اقدامات ایمنی است. اقدامات ایمنی و همچنین موارد دیگری که برای بهبود عملکرد باتری‌های لیتیمی به کار گرفته می‌شوند، مهندسی ساختار الکترولیت را‌بسیار پیچیده می‌نماید. الکترولیت در این باتری‌ها از مجموعه‌ای از مواد تشکیل شده که هر کدام وظیفه خاص خود را دارند. نقص در عملکرد هر یک از اجزای الکترولیت باعث نقص در عملکرد کل باتری می‌شود. علاوه بر موارد بالا، باتری‌های لیتیمی مجهز به مدارهای الکترونیکی محافظ و فیوزهای جهت جلوگیری از عکس شدن قطبیت، اعمال ولتاژ بیش از حد، گرم شدن بیش از حد و موارد ایمنی دیگر هستند.باتری کار به عنوان یک استارت آپ تخصصی و امداد باتری در زمینه فروش باطری ماشین و ارایه انواع باتری ماشین به فعالیت می‌پردازد. حمل، نصب و تست دینام و سیستم برقی خودرو کاملا رایگان بوده و به جز هزینه باتری شما هیچ هزینه دیگری پرداخت نخواهید کرد. و همچنین تعویض باتری ماشین در محل انجام می‌شود.
عصر جدید - مقاله‌های اتحاد نور عصر جدید:مقاله شماره 8 از سایت اتحاد نوربا پایان عصر حوت در سال 2012 و آغاز عصر آکواریوس یا دلو، و ورود منظومه شمسی به نوار فوتونی، بشر وارد چرخه جدیدی می‌شود. اما نه تنها خورشید گردش 26 هزار ساله به دور ستاره آلسیون را به پایان می‌برد، بلکه آلسیون، خورشید مرکز خوشه پروین، هم به پایان یک گردش 225 میلیون ساله بدور مرکز کهکشان می‌رسد. بشر در پایان مشترک چند چرخه قرار دارد. و در یک آغاز پراهمیت . روابط نوین در عصر جدید آکواریوس بر اساس روابط حقیقی در خانواده‌های روحی خواهد بود. بشر در عصر جدید و با ادراکات جدید علمی در حوزه هایی مثل مکانیک کوانتوم، متوجه واقعیت داشتن مفاهیم معنوی مثل روح و روحانیت شده است. و متوجه شده است که حواس انسانها به طور کلی به پهنای باند مشخصی در گستره الکترومغناطیسی دسترسی دارد. و همینطور که صداهایی را چون در گستره ارتعاشات ما نیستند نمی‌شنویم، بسیاری موجودات را چون در گستره الکترومغناطیسی مان نیستند اصلا نمی‌بینیم! بشر آگاه اکنون می‌داند که مرگی وجود ندارد. حالا می‌دانیم در ارتعاشات، یا به اصطلاح ابعاد گوناگون، زندگی و آگاهی در جریان است. مرز بین نگاه علمی و نگاه روحانی از میان رفته و معنویت دیگر برای همه است نه برای عده‌ای یا گروهی خاص. بشر به معنای حقیقی کلمه وارد حوزه‌ی جدیدی در سیر تکامل آگاهی می‌شود و دیدگاه‌ها و جهان بینی اش به سرعت با ارتعاشات جدید کیهان و عصر جدید تطابق می‌یابد. چارچوب‌های کهنه بایستی فرایند گذار به ساختارهای نوین را طی کنند و در عصر جدید، پایه‌های تمدن نوین و اساس اتصال آن به منبع آفرینش باشند.به نظر می‌رسد محوریت تحولات آینده حول 4 موضوع اساسی خواهد بود: 1 خانواده‌های روحی افرادی روی زمین که به خانواده‌های روحی مشترک متعلق هستند بایستی با همدیگر ارتباط برقرار کنند. این افراد ارتعاشات نزدیک به یکدیگر دارند و در طی تحولات پیش روی جهان همدیگر را خواهند یافت و ماندالاهای خانواده‌های روحی تشکیل خواهد شد. هم خانواده‌های روحی، یا جفت‌های روحی، بایستی بتوانند روابط روحی را درک کنند و هدف در نهایت تجلی روابط روحانی در تمدن جدید است. 2 روابط جدید در میان انسانها و بخصوص اعضای خانواده‌های روحی که بیدار می‌شوند روابط جدیدی شکل خواهد گرفت. ارواح بیدار شده که یکدیگر را یافته‌اند، روابطی فراتر از چارچوب روابط ماتریکس دارند و در جهت نور حرکت می‌کنند. شکل گیری روابط خانواده‌های روحی ت ثیر مستقیم و قدرتمندی در بالا بردن ارتعاش زمین و مقابله با محدوده‌های ماتریکس دارد. روابط جدید بازتابی از آگاهی عصر آکواریوس است. عصر نوآوری، عصر نور، عصر ورود به نوار فوتونی. 3 جزیره‌های نور در تحولات سالهای آینده زمین، مناطقی موسوم به جزیره‌های نور شکل خواهند گرفت که محل استقرار خانواده‌های روحی و مراکز صعود و بیداری خواهند بود. این جزیره‌های نوری آغاز ورود به جامعه کهکشانی خواهند بود. بشر آگاه در این مرحله، از وجود حیات در همه مناطق جهان و در ابعاد دیگر مطلع است و مشغول جا افتادن در شرایط و موقعیت جدید خود در روابط جدید با نژادها و گونه‌های متفاوت است. تمدن جدید پس از وقوع رخداد در حال شکل گیری است. و جزایر نوری، بذرهای حیات جدید و تمدن جدید خواهند بود. نیروهای نور ساخت پایگاه زیرزمینی در شمال تایوان را به اتمام رسانده‌اند که می‌تواند 3 میلیارد نفر را در خود جای دهد. پایگاهی مشابه اما کوچکتر در مکانی در اروپای مرکزی ساخته می‌شود. 4 صعودصعود عبارت است از فرایند افزایش ارتعاشات و کسب آگاهی‌های ابعاد بالاتر، که طی چند موج انجام خواهد شد و بسیاری به این حرکت در جهت نور خواهند پیوست و به صعود سیاره زمین نیز کمک خواهند کرد. زمین هم مثل ما انسانها و مثل هر جاندار دیگری زنده است و سیر تکاملی دارد. صعود انسانها در این لحظه تاریخی همگام است با صعود زمین. ورود مادرمان زمین بهمراه فرزندانش به قلمرو ارتعاشات آگاهی جدید .افراد بسیاری درباره موضوعاتی مثل ورود به چرخه جدید و نوار فوتونی، ابعاد مختلف، سال 2012 ، کارگزاران نور و مسایل مربوط به شروع عصر جدید، در چند دهه اخیر مطالبی مطرح کرده‌اند. صاحب نظران بسیاری فقط در زمینه عصر اکواریوس با توجه به اسناد تاریخی و علمی صحبت کرده‌اند. افراد زیادی راجب طوفان‌های خورشیدی که در راه هستند و یا تغییراتی در ساختار زمین و خورشید، و یا تغییر قطبهای زمین صحبت کرده‌اند. شرایط آب و هوایی تغییر کرده و الگوی حوادث طبیعی افزایش و شدت بی سابقه داشته است. اوضاع سیاسی در بسیاری نقاط جهان بی ثبات است. اما از دل آشفتگی‌ها و نابهنجاری‌ها، واقعیتی نوین سر بر می‌آورد. ملتها آگاهی‌های لازم را هم راجب معنویت و علم حقیقی، و هم راجب حقوق شان و نحوه دفاع از آن درک خواهند کرد. عصر آکواریوس، عصر اصابت صاعقه آگاهی است.حالا زمان همکاری‌های عملی و آوردن آگاهی نوین به درون زندگی است.باورهای ما انسانها، در یک سطح، "آگاهی جمعی" واحد را می‌سازد. و این آگاهی جمعی برایند و مجموع افکار، اعتقادات، احساسات، و جهان بینی آحاد مردمان روی زمین است. این آگاهی جمعی واقعیت حیات ما و تجربه بشری روی زمین را شکل می‌دهد.لازم است بیاموزیم و بدانیم و آگاه باشیم که قدرت آفرینندگی و خلاقیت آگاهی جمعی بشر فوق العاده بزرگ است. و بهمین دلیل نیروی تاریکی سعی در کنترل و سرکوب آگاهی دارد. اطلاعات غلط و شستشوی مغزی و باورها و نگرش‌های نادرست، و جداافتادگی انسانها از یکدیگر و ضعیف شدن بشر بدلیل عدم اتحاد، همگی منجر شده‌اند به اینکه آگاهی جمعی بشر نتواند رشد و تکامل مطلوب را داشته باشد. بشر در زندانی از دروغ حبس شده است. نظامات سرکوب آگاهی از طریق رسانه‌های سراسر جهان اطلاعات غلطی به خورد اذهان داده‌اند و تا حد امکان آنچه "ماتریکس" می‌نامیم را تقویت می‌کنند.اشتغالات و مشغله‌ها همه می‌توانند مفید باشند، اما باید نژاد انسان آگاهی اش را گسترش دهد، متوجه تهدیدات و واقعیات بشود، اختلافات، مرزهای خیالی و عوامل جدایی را کنار بگذارد، و رقابت را به رفاقت و دوستی تبدیل کند. وحدت بشر عامل رشد است. جدایی عامل سقوط است. عصر جدید فقط عصر حوادث طبیعی و تطابق مادرمان زمین با ارتعاشات نوین و عصر سیل‌ها و زلزله‌ها نیست. و فقط عصر توطیه حکومت مخفی و دولت‌های فراملی و جهانی نیست. عصر جدید پس از اتمام دوره گذار، عصر وحدت، آگاهی، و اتصال اگاهانه به نور خورشید مرکز کیهان است. آغار بلوغ انسان در تقویم کیهانی، و ورود بشر به حوزه آگاهی‌های بالاتر. عصری که بشر واقعیت حیات روی سیاره زمین را به دست خودش می‌سازد و دیگر اجازه نمی‌دهد رشد آگاهی اش و تکاملش توسط دیگران متوقف شود.سانسور علوم و رسانه‌ها و مسکوت ماندن ایده حیات فرازمینی یا حیات در ابعاد دیگر، کنترل ذهن، نظامات فرهنگی ساختگی، سرکوب انرژی زنانه و کودکانه، غارت منابع، پنهان نگه داشتن فناوری‌های پیشرفته به نفع گروههای کوچک بین المللی که به جمعیت‌ها و ملتها اهمیت نمی‌دهند، جنگ‌های مصنوعی و ساختگی، درگیری‌های بی دلیل سیاسی، فقر طراحی شده، جنگ‌های اقتصادی، بی عدالتی و دوری از معنویت حقیقی همگی می‌توانند پایان یابند. عصر نوین می‌تواند عصر فناوری‌های پیشرفته، ریشه کنی بیماری‌ها، انرژی رایگان، اتحاد ملتها، و بیرون راندن سلطه گران باشد. اما آیا این تغییر بدون هوشیار شدن جوامع انسان و انبساط آگاهی جمعی بشر ممکن است؟فوق تخصصی کردن علوم و ایزوله کردن تخصص‌ها، قطع ارتباط تاریخ با نجوم و ریاضی، شیمی و فیزیک با فلسفه، جامعه شناسی با فیزیک کوانتوم، و فاصله گرفتن موضوعات و رشته‌های گوناگون و بی خبری آکادمی‌های تخصصی، آموزشی و تحقیقاتی از تخصص‌ها، کارها و علوم دیگر فرمایشی بودن علوم، و البته نظامات اعتقادی مختلف که چارچوبهای بسیار تنگی برای آگاهی عصر جدید هستند، اجازه نداده‌اند تصویر کاملی از حقیقت شکل بگیرد. تصویر به هزاران قطعه کوچکتر تقسیم شد. اما عصر اکواریوس این شلوغی و سردرگمی را پایان خواهد داد و نوری که به سیاره زمین و قلب‌ها وارد می‌شود وضوح و روشنی می‌آورد. و انسان تاریخ گم شده کیهانی اش را باز می‌یابد، وجود و حضور روح را درک می‌کند، و ارتباط مستقیم با هم خانواده‌های روحی اش را آغاز می‌کند. انسان خواهد دانست که در جهان تنها نیست، و نژادها و گونه‌های هوشمند دیگری غیر از انسان هم هستند که گاه بسیار پیشرفته هستند و برخی دخالت مستقیم در امور انسان دارند، و حتی تا هزاران یا میلیونها سال روی زمین سابقه حضور دارند!روبرو شدن توده‌ها با حقایق مهم هستی و آفرینش نیاز به آمادگی روانی دارد. مطالعه، تحقیق در اینترنت و رسانه‌های الترناتیو و منعطف بودن و داشتن ذهن باز برای این روبرویی لازم است. افراد بیدار شده و آگاه هم بایستی دیگر آگاهان را بیابند و تلاش هایشان را وحدت ببخشند. آگاهی جمعی مثبت و صلح آمیزی با انرژی عشق و زمین دوستی شکل می‌گیرد و بر کل سیاره و ساکنانش اثر می‌گذارد.اکنون در سال 1398 خورشیدی و 2019 میلادی هستیم. و به این فکر کنید که در چند دهه‌ای که شاهد گسترش استفاده از اینترنت بوده‌ایم، اینترنت چه نقشی در بالا بردن اطلاعات و آگاهی داشته است. و چقدر علوم مختلف در فضای مجازی وجود دارد. اکنون شما انواع اطلاعات و رشته‌ها و موضوعات گوناگون علمی، اجتماعی و سیاسی را در اینترنت پیدا می‌کنید. ملت‌ها با استفاده از اینترنت روابط درونی شان و روابط با دیگر ملت‌ها را وسعت می‌بخشند. اطلاعاتی که دولتها سانسور و سرکوب می‌کنند از طریق فضای مجازی به بحث و گفتگو گذاشته می‌شوند. و بشر این گونه کم کم راهش را از میان خروارها دروغ و تحریف و جعلیات باز می‌کند تا بداند کلید، پذیرش، اتحاد و عشق است.انسان مدتهاست درگیر یک جنگ بزرگ است. جنگ نور و تاریکی بر سر آگاهی و اراده و آزادی انسان.پیروزی نورسایت اتحاد نور
باتری فلز - هوا چیست و چه کاربردهایی دارد؟ باتری فلز - هوا ( Metal Air Batteries ) یکی از فناوری‌های جدید و در حال گسترش است و مزایای زیادی را در بخش انرژی الکتریکی و واکنش‌های الکتروشیمیایی فراهم می‌کند.استفاده از باتری‌های مبتنی بر فلز و هوا که تراکم انرژی بالایی دارند و ایمن هستند، بسیار مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته‌اند.در میان فناوری‌های جدید دنیای الکتریسیته، باتری فلز - هوا شامل زیرشاخه‌های متعدد می‌شود.باتری روی - هوا ( Zinc Air Batteries )، باتری آلومینیوم - هوا ( Aluminum Air Batteries ) و باتری لیتیوم - هوا ( Lithium Air Batteries )، سه گروه پرطرفدار از این فناوری جدید هستند.هر کدام از این انواع باتری‌ها یک سری خصوصیات فیزیکی و شیمیایی دارند و قابلیت‌های متفاوتی را در تامین انرژی الکتریکی ارایه می‌دهندبا افزایش روز افزون تقاضا برای منابع انرژی، به خصوص انرژی‌های تجدید پذیر و پایدار و طراحی و توسعه وسایل نقلیه الکتریکی مدرن‌تر و جدیدتر، طراحی باتری‌های قابل شارژ همانند باتری‌های لیتیومی و باتری فلز - هوا ضرورت پیدا می‌کند.این فناوری‌ها مورد علاقه محققان و دانشمندان سراسر جهان قرار گرفته‌اند. هم دانشجویان در دانشگاه و هم محققان در آکادمی‌های تحقیقاتی، پیرامون مباحث الکتروشیمیایی، به خصوص انواع باتری فلز - هوا در حال مطالعه هستند.به دلیل اینکه این نوع باتری‌ها نقش مهمی در تامین انرژی در جوامع بشری دارند، در این مطلب اختصاصی به طور کامل درباره این فناوری صحبت می‌کنیم.به عنوان فردی که در جامعه زندگی می‌‌کنید باید با تغییرات و فناوری‌‌ها هم‌راستا باشید. اگر ترجیح می‌دهید قبل از خرید باتری فلز - هوا با این فناوری آشنا بشوید و مزایای آن را بشناسید از شما دعوت می‌کنیم تا پایان مطلب ما را همراهی کنید.بدون شک متقاعد خواهید شد که طراحی منابع تولید انرژی‌های قابل شارژ به نفع همه ما خواهد بود.اهمیت استفاده از باتری فلز - هوانگاهی بر میزان تقاضای بازار برای خرید و فروش باتری‌های فلز - هوادر راستای رشد اقتصاد جهانی، تقاضا برای تامین انرژی به طور قابل توجهی افزایش داشته است. همه ما می‌دانیم که انرژی‌های تجدیدناپذیر متداول نظیر زغال سنگ، نفت و گاز طبیعی در گذر زمان به شدت با محدودیت مواجه هستند.به این ترتیب بارها در منابع خوانده‌ایم که انرژی‌های زمین گرمایی یا انرژی‌های نو نظیر انرژی باد یا انرژی خورشیدی همواره مورد توجه قرار دارند تا منابع انرژی جامعه را فراهم کنند.باتری‌های سوختی زیستی یا بیوسوخت، ابر خازن‌ها و همچنین انواع باتری فلز - هوا از جمله مناسب‌ترین گزینه‌ها برای دسترسی به منابع انرژی پایدار و ذخیره بهتر آن هستند.در میان انواع باتری هایی که می‌شناسیم باتری‌های لیتیوم دار، بهترین عملکرد را دارند. این باتری‌ها می‌توانند با ظرفیت بیشتر از 200 میلی آمپر در هر ساعت تا مدت زمان بیشتری کار کنند و نیازهای ذخیره انرژی برای وسایل نقلیه یا وسایل دیگر را تامین کنند.اگرچه باتری‌های لیتیوم دار هنوز هم چالش برانگیز است اما محققان در تلاش هستند بر همین اساس، باتری‌های جدیدی را به بازار ارایه کنند که آن را با نام باتری فلز - هوا می‌شناسیم.شاید علاقه مند باشید اندکی در مورد مکانیسم عمل کرد باتری‌های فلز - هوا اطلاعات بدست آورید و با ساختار آن آشنا شوید. حتی اگر به دنیای واکنش‌های شیمیایی و الکتروشیمی علاقه‌ای نداشته باشید اما به دلیل اینکه باتری فلز هوا نقش مهمی در آینده جامعه خواهد داشت، پیشنهاد می‌دهیم با این منابع تجدیدپذیر آشنا شوید.نگاهی بر ساختار یک باتری فلز - هواباتری‌های فلز هوا بسیار مورد توجه قرار گرفته‌اند چرا که در یک فضای آزاد هم می‌توانند عمل کنند. یک باتری فلز - هوا از یک فلز تشکیل شده است که نقش آند را بازی می‌کند و هوا به عنوان کاتد عمل می‌نماید. کاتد و آند، اجزای اصلی یک پیل الکتروشیمیایی هستند و برای انجام واکنش الکتروشیمیایی و تولید انرژی ضروری می‌باشند.در باتری فلز - هوا از اکسیژن هوای محیط استفاده می‌کند که این عامل وزن باتری را کاهش می‌دهد. در مقایسه با سایر باتری‌ها، بخصوص باتری‌های لیتیوم دار، باتری‌های فلز - هوا ارزان‌تر هستند چرا که منبع کاتد آنها اکسیژن هوا است که بدون هزینه در دسترس قرار دارد.تنها عاملی که در مکانیسم عملکرد باتری‌های فلز - هوا تاثیر دارد و بر روی قیمت آن منعکس می‌شود، انتخاب فلز مناسب برای آند است.برای طراحی آند در باتری‌های فلز - هوا می‌توان از فلزاتی کم هزینه و ارزان نظیر آلومینیوم، روی و آهن استفاده کرد.باتری فلز - هوا نه تنها به عنوان منبع تغذیه کوچک و کم حجم برای وسایل الکتریکی قابل حمل استفاده می‌شود، بلکه برای وسایل نقلیه الکتریکی یک منبع تامین انرژی محسوب می‌گردد. باتری‌های فلز هوا می‌توانند انرژی را ذخیره کنند.اگر این فناوری توسعه پیدا کند، بسیار کمک خواهد کرد که جریان انرژی بین مولدهای انرژی‌های تجدید پذیر نظیر توربین‌های بادی، پانل‌های فتوولتاییک، شبکه‌های جریان برق و غیره به خوبی مدیریت شود.طراحی و تولید باتری فلز - هوا کمک زیادی به روند تامین انرژی در جامعه خواهد کرد. در اختیار داشتن این باطری‌ها برای هر فرد در خانواده می‌تواند کاهش هزینه‌های بخش انرژی برق را به دنبال داشته باشد.شما به راحتی می‌توانید با یک باتری بخصوص که از مکانیسم فلز - هوا تبعیت می‌کند، منبع انرژی تجدیدپذیر را به همراه داشته باشید و در هر کجا از آن استفاده کنید.شاید بهتر باشد برای دریافت قیمت خرید باتری فلز - هوا با کارشناسان فروش صحبت کنید. این باتری‌ها هم ارزان قیمت هستند و هم نیاز انرژی الکتریکی را برای وسایل الکتریکی فراهم می‌کنند.مقایسه‌ای میان انواع باتری فلز - هوادر طراحی یک باتری فلز - هوا و انتخاب فلز مناسب به عنوان آند در پیل الکتروشیمیایی، یک فاکتور بسیار مهم با نام "چگالی انرژی" ( Energy Density ) اهمیت دارد.در تمام طراحی‌ها برای پیکربندی باطری، دسترسی به بالاترین میزان چگالی انرژی مورد توجه قرار می‌گیرد. به عبارت ساده‌تر، دانشمندان تلاش می‌کنند نوعی از باتری‌های فلز - هوا را طراحی کنند که بیشترین میزان انرژی را تولید و ذخیره کند.از آن جایی که اکسیژن به طور مستقیم از محیط هوا اطراف تامین می‌شود، در طول تخلیه باتری به عنوان یک اکسید کننده در کاتد عمل می‌نماید. بنابراین باتری فلز - هوا، چگالی انرژی بیشتری را تولید می‌کند.در حال حاضر، باتری‌های لیتیوم - هوا بهترین ترکیب هستند برای اینکه بالاترین تراکم انرژی تولید شود. پتانسیلی که در یک باتری لیتیوم - هوا تولید می‌شود حدود 3 ولت است که این مقدار برای یک سل الکتروشیمیایی، میزان بالایی است.باتری فلز - هوا از نوع آهن - هوا، کمترین تراکم انرژی را دارد و ولتاژی که در داخل سلول الکتروشیمیایی تولید می‌شود چیزی حدود 2 / 1 ولت است.باتری‌های مبتنی بر روی - هوا و آلومینیوم - هوا به دلیل ملاحظات آلودگی یا اثرات فلزات بر سلامتی و همچنین قیمت روی و آلومینیوم برای تولید باتری، هنوز هم مورد مطالعه قرار دارند.اگر ترجیح می‌دهید باتری فلز - هوا را به عنوان منبع تامین انرژی خریداری کنید، این قسمت برای شما نوشته شده استبا توجه به مواردی که در این مقاله به صورت تخصصی معرفی کردیم، دور از انتظار نیست که طراحی و تولید انواع باتری فلز - هوا با رشد قابل توجهی همراه باشد.باتری هایی که از فلزات ارزان قیمت و سازگار با محیط زیست طراحی شده‌اند، می‌توانند حجم قابل توجهی انرژی الکتریکی را برای وسایل نقلیه یا وسایل الکترونیکی تامین کنند.باتری هایی بهتر هستند که ترکیب عالی از کاتد، آند و الکترولیت را داشته باشند. در برخی از واکنش‌های الکتروشیمیایی، واکنش‌های ناخواسته در آند و انتشار گاز ناخالص کربن دی اکسید و بی ثباتی محیط الکترولیت، مشکلاتی است که هنوز باید به آن پرداخته شود.برخی از محققان عقیده دارند که شاید بتوان از آلیاژها در بخش آند باتری فلز - هوا استفاده کرد به شرطی که واکنش جانبی رخ ندهد.برخی تحقیقات هم ثابت کرده‌اند نانوکامپوزیت‌ها یا مواد کربن دار برای جلوگیری از چالش‌‌های موجود در بخش آند مناسب اند. همه این‌ها نیاز به مطالعه و تحقیقات اصولی و دقیق دارد.آنچه مهم است این که طراحی و تولید باتری فلز - هوا یک انقلاب بزرگ را در فناوری سلول‌های الکتروشیمیایی و تامین منابع انرژی ایجاد می‌کند.باتری‌های فلز - هوا برای به حرکت درآوردن وسایل نقلیه، دوچرخه‌ها، موتور و خودروها به کار می‌روند و اگر توسعه پیدا کنند برای وسایل الکترونیک قابل حمل و حتی اینترنت اشیا هم مناسب هستند.سانیوا نسل جدید باتری‌های فلز هوااگر شما هم به این مدل تحقیقات علمی علاقه مند هستید یا می‌خواهید مطالب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید، بدون شک، جزیی از زنجیره فناوری باتری فلز - هوا خواهید بود.
کلاسم 3 :/ و اما دوباره بدبختی هام شروع شد 0 ~ 0 حالا هم با خانم بهداشت کلاس داریم مرتب سازی میز:) . . ...کلان گفتم ولش ..من الان موندم و یه تبلت بی شارژ ..مامان داره غور غور میکنه تو سرم = کلااااس چییییی شد،برو سر کلااااس،نیای بیرون هاااا .بننننگ بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ . ...خاله‌ام آمد و کلاااااااااس تییموووم
آیا زمان واقعا جریان دارد؟ قوانین فیزیک نشان می‌دهند که گذر زمان یک توهم است. برای اجتناب از این نتیجه‌گیری، ما ممکن است مجبور شویم به واقعیت اعداد بی‌نهایت دقیق دوباره فکر کنیم.اگر اعداد نمی‌توانند رشته‌های نامتناهی از ارقام داشته باشند، پس آینده هرگز نمی‌تواند کاملا تعیین شود.منتشر‌شده در: مجله quanta به تاریخ 7 آپریل 2020 لینک منبع: Does Time Really Flow ? New Clues Come From a Century - Old Approach to Math .به طرز عجیبی، اگر چه ما احساس می‌کنیم که زمان را روی لبه چاقو بین گذشته ثابت و آینده باز جستجو می‌کنیم، آن لبه - حال - در قوانین موجود فیزیک وجود ندارد.برای مثال، در نظریه نسبیت آلبرت انیشتین، زمان با سه بعد فضا ترکیب می‌شود، و یک پیوستار چهار بعدی فضا - زمان یک "جهان بلوکی" را شکل می‌دهد که کل گذشته، حال و آینده را در بر می‌گیرد. معادلات انیشتین همه چیز را در جهان بلوکی به صورتی که از ابتدا مشخص شده‌است، به تصویر می‌کشد شرایط اولیه کیهان مشخص می‌کند که چه چیزی بعدا اتفاق می‌افتد، و شگفتی رخ نمی‌دهد - آن‌ها تنها به نظر می‌رسند. انیشتین در سال 1955 ، چند هفته قبل از مرگش نوشت: "برای ما فیزیکدانان معتقد، تمایز بین گذشته، حال و آینده فقط یک توهم لجوجانه است."دیدگاه بی‌زمان و از پیش تعیین‌شده از واقعیت که توسط انیشتین نگهداری می‌شود، امروزه همچنان محبوب است. مارینا کورتس، کیهان‌شناس در دانشگاه لیسبون می‌گوید: "اکثر فیزیکدانان به دیدگاه جهان بلوکی اعتقاد دارند، زیرا با نسبیت عام پیش‌بینی می‌شود."با این حال، او گفت: "اگر از کسی خواسته شود تا کمی عمیق‌تر در مورد معنای جهان بسته فکر کند، آن‌ها شروع به پرسش و تردید در مورد این مفاهیم می‌کنند."فیزیکدانانی که با دقت در مورد مشکلات مکانیک کوانتومی فکر می‌کنند، قوانینی که رفتار احتمالی ذرات را توصیف می‌کنند. در مقیاس کوانتومی، تغییرات غیرقابل برگشتی رخ می‌دهد که گذشته را از آینده متمایز می‌کند: یک ذره حالت‌های کوانتومی همزمان را حفظ می‌کند تا زمانی که آن را اندازه بگیرید، که در آن نقطه ذره یکی از حالت‌ها را می‌پذیرد. به طور عجیب، نتایج ارزیابی فردی تصادفی و غیرقابل‌پیش‌بینی هستند، حتی اگر رفتار ذرات به طور جمعی از الگوهای آماری پیروی کند. این ناسازگاری ظاهری بین طبیعت زمان در مکانیک کوانتومی و نحوه عملکرد آن در نسبیت، باعث ایجاد عدم قطعیت و سردرگمی شده‌است.در طول سال گذشته، نیکولاس گیسین، فیزیکدان سوییسی، چهار مقاله منتشر کرده‌است که تلاش می‌کنند مه اطراف زمان در فیزیک را از بین ببرند. همانطور که گیسین می‌بیند، مساله در تمام طول این مدت یک مساله ریاضی بوده‌است. گیسین استدلال می‌کند که زمان به طور کلی و زمانی که ما آن را زمان حال می‌نامیم به راحتی در یک زبان ریاضی صد ساله به نام ریاضیات شهودی بیان می‌شود که وجود اعداد با ارقام بی‌نهایت زیاد را رد می‌کند. هنگامی که ریاضیات شهودی برای توصیف تکامل سیستم‌های فیزیکی به کار می‌رود، طبق گفته گیسین روشن می‌شود که "زمان واقعا می‌گذرد و اطلاعات جدیدی خلق می‌شود" علاوه بر این، با این فرمالیسم، جبرگرایی شدید که توسط معادلات انیشتین بیان می‌شود، جای خود را به غیرقابل‌پیش‌بینی بودن کوانتومی مانند می‌دهد. اگر اعداد محدود و با دقت محدود باشند، پس خود طبیعت ذاتا غیر دقیق و در نتیجه غیرقابل‌پیش‌بینی است.فیزیکدانان هنوز در حال درک کار گیسین هستند. اغلب این طور نیست که کسی سعی کند قوانین فیزیک را در یک زبان ریاضی جدید دوباره تعریف کند اما بسیاری از کسانی که با استدلال‌های او درگیر شده‌اند فکر می‌کنند می‌توانند به طور بالقوه شکاف مفهومی بین جبرگرایی نسبیت عام و تصادفی بودن ذاتی در مقیاس کوانتومی را پر کنند.نیکول ینگر هالپرن، دانشمند اطلاعات کوانتومی در دانشگاه هاروارد، در پاسخ به مقاله اخیر گیسین در فیزیک طبیعی گفت: "من این موضوع را جذاب یافتم. من حاضرم به ریاضیات شهودی یک ضربه بزنم."کورتس رویکرد گیسین را "بسیار جالب" و "تکان‌دهنده و تحریک‌آمیز" خواند. او گفت: "این واقعا یک شکل بسیار جالب است که به این مساله با دقت محدود در طبیعت می‌پردازد."گیسین گفت که تدوین قوانین فیزیک که آینده را باز و حال را بسیار واقعی جلوه دهد، مهم است، چون این چیزی است که ما تجربه می‌کنیم. او گفت: " من یک فیزیکدان هستم که پاهایم روی زمین است. زمان می‌گذرد همه ما این را می‌دانیم."اطلاعات و زمانگیسین 67 ساله در درجه اول یک آزمونگر است. او یک آزمایشگاه در دانشگاه ژنو دارد که آزمایش‌های پیشگامانه‌ای را در ارتباطات کوانتومی و رمزنگاری کوانتومی انجام داده‌است. اما او همچنین فیزیکدان متقاطع نادری است که به خاطر بینش‌های نظری مهم، به خصوص آن‌هایی که شامل شانس کوانتومی و غیرمحلی هستند، شناخته شده‌است.در صبح‌های یکشنبه، گیسین به جای کلیسا، عادت کرده که بی‌سر و صدا روی صندلی خود در خانه با یک فنجان چای اولونگ و تماشای معماهای مفهومی عمیق بنشیند. در یک یکشنبه حدود دو سال و نیم پیش بود که او فهمید تصویر قطعی زمان در نظریه انیشتین و بقیه فیزیک کلاسیک به طور ضمنی وجود اطلاعات نامحدود را فرض می‌کند.نیکولاس گیسین در دفتر خانه‌اش که مشرف به باغ است.آب و هوا را در نظر بگیرید. از آنجا که آشفته است، یا نسبت به تفاوت‌های کوچک بسیار حساس است، ما نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که آب و هوا از حالا دقیقا یک هفته دیگر چگونه خواهد بود. اما از آنجا که این یک سیستم کلاسیک است، کتاب‌های درسی به ما می‌گویند که ما در اصل می‌توانیم هوا را یک هفته پیش‌بینی کنیم، اگر فقط بتوانیم همه ابرها، تندبادها و بال پروانه را به اندازه کافی دقیق اندازه‌گیری کنیم. این تقصیر خود ما است که نمی‌توانیم شرایط را با ارقام اعشاری به اندازه کافی برای برون یابی و پیش‌بینی دقیق اندازه‌گیری کنیم، چون فیزیک واقعی آب و هوا مانند ساعت آشکار می‌شود.حالا این ایده را به کل جهان گسترش دهید. در دنیایی از پیش تعیین‌شده که به نظر می‌رسد زمان در آن آشکار می‌شود، دقیقا همان چیزی که برای همه زمان‌ها اتفاق خواهد افتاد در واقع باید از ابتدا تنظیم می‌شد، با حالت اولیه هر ذره که با ارقام بی‌نهایت دقیق کد گذاری شده بود. در غیر این صورت در آینده دور زمانی خواهد بود که خود دنیای مکانیکی از هم خواهد پاشید.اما اطلاعات فیزیکی هستند. تحقیقات مدرن نشان می‌دهد که به انرژی نیاز دارد و فضا را اشغال می‌کند. هر حجمی از فضا دارای ظرفیت اطلاعات محدود است (چگال‌ترین ذخیره اطلاعات ممکن در داخل سیاهچاله‌ها اتفاق می‌افتد). جیسین، متوجه شد که شرایط اولیه جهان به اطلاعات بسیار زیادی نیاز دارد که در فضای بسیار کوچکی چپانده شوند. او گفت: "یک عدد واقعی با ارقام نامحدود نمی‌تواند از نظر فیزیکی مرتبط باشد." جهان بلوکی، که به طور ضمنی وجود اطلاعات نامحدود را فرض می‌کند، باید از هم بپاشد.او به دنبال روش جدیدی برای توصیف زمان در فیزیک بود که دانش بی‌نهایت دقیقی از شرایط اولیه را فرض نمی‌کرد.منطق زمانپذیرش مدرن این است که یک پیوستار از اعداد حقیقی وجود دارد، که بیشتر آن‌ها با ارقام بی‌نهایت زیاد بعد از نقطه اعشار هستند، و رد کمی از بحث تند و تیز در مورد این سوال در دهه‌های اول قرن بیستم دارد. دیوید هیلبرت، ریاضیدان بزرگ آلمانی، از این دیدگاه که اعداد حقیقی وجود دارند و می‌توانند به عنوان نهادهای کامل شده دستکاری شوند حمایت کرد. مخالف این مفهوم، "شهودگرایان" ریاضی بودند که توسط زمین‌شناس برجسته هلندی آل ای جی برویر رهبری می‌شدند، کسی که ریاضیات را به عنوان یک سازه می‌دید. برویر اصرار داشت که اعداد باید قابل ساخت باشند، ارقام محاسبه‌شده یا انتخاب‌شده یا به طور تصادفی یکی را در یک زمان مشخص کنند. برویر گفت: اعداد متناهی هستند، و همچنین پردازش می‌شوند. آن‌ها می‌توانند دقیق‌تر شوند چون ارقام بیشتری خودشان را در چیزی نشان می‌دهند که او آن را دنباله انتخاب می‌نامید، تابعی برای تولید مقادیر با دقت بیشتر و بیشتر.با بنیان نهادن ریاضیات در آنچه که می‌تواند ساخته شود، شهودگرایی عواقب گسترده‌ای برای عمل ریاضی دارد، و برای تعیین اینکه کدام گزاره‌ها می‌توانند درست تلقی شوند. اساسی‌ترین انحراف از ریاضیات استاندارد این است که قانون حذف وسط، یک اصل جسورانه از زمان ارسطو وجود ندارد. قانون وسط مستثنی شده می‌گوید که یا یک گزاره درست است، یا نفی آن درست است - مجموعه‌ای واضح از جایگزین‌ها که حالت قدرتمندی از استنباط را ارایه می‌دهد. اما در چارچوب برویر، اظهارات در مورد اعداد ممکن است در یک زمان مشخص نه درست باشند و نه غلط، زیرا ارزش دقیق عدد هنوز خودش را نشان نداده است.یک عدد واقعی با ارقام نامحدود نمی‌تواند از نظر فیزیکی مرتبط باشد.در اعداد 4 یا نیم یا پی، نسبت محیط دایره به قطر آن، هیچ تفاوتی با ریاضیات استاندارد وجود ندارد. حتی اگر پی غیر منطقی باشد، بدون بسط دهدهی متناهی، الگوریتمی برای تولید بسط دهدهی آن وجود دارد، که پی را به اندازه عددی مانند نصف محدود می‌کند.فرض کنید x مقدار 0 ٫ 4999 است، که در آن ارقام بعدی در یک دنباله انتخابی باز می‌شوند. شاید دنباله 9s برای همیشه ادامه یابد، که در این حالت x دقیقا به نصف همگرا می‌شود. (این واقعیت، که 0 ٫ 4999 . = 0 ٫ 5 ، در ریاضیات استاندارد نیز درست است، زیرا x از نصف با کم‌تر از هر تفاوت متناهی متفاوت است.)اما اگر در نقطه بعدی این دنباله، یک رقم به غیر از 9 به بالا برسد - مثلا اگر مقدار x به 4 ٫ 99999999997 برسد - پس مهم نیست که بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد، x کم‌تر از نصف است. کارل پوزی، فیلسوف ریاضیات در دانشگاه عبری اورشلیم و متخصص پیشرو در ریاضیات شهودی توضیح داد: "اما قبل از این که این اتفاق بیفتد، وقتی که همه چیزی که ما می‌دانیم 0 ٫ 4999 است،" نمی‌دانیم که آیا رقم دیگری به غیر از 9 تا به حال ظاهر خواهد شد یا نه. "وقتی این x را در نظر می‌گیریم، نمی‌توانیم بگوییم که x کم‌تر از نصف است، و نمی‌توانیم بگوییم که x برابر با نصف است". گزاره " x برابر با نیم است" درست نیست، و نفی آن نیز درست نیست. قانون وسط مستثنی شده برقرار نیست.به علاوه، این زنجیره نمی‌تواند کاملا به دو بخش شامل همه اعداد کم‌تر از نصف و همه آن‌هایی که بزرگ‌تر یا مساوی نصف هستند تقسیم شود " اگر سعی کنید این زنجیره را به نصف کاهش دهید، این عدد x به چاقو می‌چسبد، و در سمت چپ یا راست نخواهد بود." " این زنجیره لزج است چسبناک است."هیلبرت حذف قانون حذف وسط از ریاضی را با "منع استفاده از مشت‌زن" مقایسه کرد، زیرا اصل بر استنتاج ریاضی بسیار استوار است. اگر چه چارچوب شهودی برویر لایحه‌های کرت گودل و هرمان ویل را وادار و مجذوب کرد، اما ریاضیات استاندارد با اعداد حقیقی اش به دلیل سهولت استفاده غالب است.درهم شکستن زمانگیسین اولین بار در جلسه‌ای در ماه می‌گذشته با ریاضیات شهودی مواجه شد. وقتی که این دو شروع به صحبت کردند، گیسین به سرعت متوجه یک ارتباط بین ارقام اعشاری نشده در این چارچوب ریاضی و مفهوم فیزیکی زمان در جهان شد. به نظر می‌رسد که ارقام مادی کننده به طور طبیعی با توالی لحظاتی که حال را تعریف می‌کنند، زمانی که آینده نامشخص به واقعیت عینی تبدیل می‌شود، مطابقت دارند. عدم وجود قانون وسط مستثنی شده شبیه به پیشنهادها نا قطعی در مورد آینده است.در کار منتشر شده در دسامبر گذشته در مجله فیزیک A ، گیسین و همکار او فلاویو دل سانتو از ریاضیات شهودی برای فرمول‌بندی یک نسخه جایگزین از مکانیک کلاسیک استفاده کردند، مدلی که همان پیش‌بینی‌ها را همانند معادلات استاندارد ایجاد می‌کند اما رویدادها را به صورت غیر قطعی بیان می‌کند - ایجاد تصویری از یک جهان که در آن اتفاق می‌افتد و زمان باز می‌شود.اگر به این نگاه کنم که کجا تناقض داریم و چه مشکلاتی داریم، در نهایت آن‌ها همیشه به این مفهوم زمان خلاصه می‌شوند.کمی شبیه آب‌وهوا است. به خاطر داشته باشید که ما نمی‌توانیم هوا را به طور دقیق پیش‌بینی کنیم چون شرایط اولیه هر اتم روی زمین را با دقت بی‌نهایت نمی‌دانیم. اما در نسخه غیر قطعی داستان گیسین، آن اعداد دقیق هرگز وجود نداشتند. ریاضیات نظری این را به دست می‌آورد: رقمی که وضعیت آب و هوا را دقیق‌تر مشخص می‌کند، و تکامل آن را بیشتر به آینده دیکته می‌کند، در زمان واقعی انتخاب می‌شود چون آینده در یک دنباله انتخاب آشکار می‌شود. رناتو رنر، فیزیکدان کوانتومی در موسسه فن‌آوری فدرال سوییس، می‌گوید: " استدلال‌های گیسین به جهتی اشاره دارد که پیش‌بینی‌های قطعی به طور کلی اساسا غیرممکن هستند."به عبارت دیگر، جهان غیر قطعی است آینده باز است. گیسین گفت: "زمان مانند یک فیلم در سینما آشکار نمی‌شود. این واقعا یک نمایش خلاقانه است. ارقام جدید واقعا با گذشت زمان ایجاد می‌شوند."فای داکر، یک نظریه‌پرداز گرانش کوانتومی در کالج سلطنتی لندن، گفت که او با استدلال‌های گیسین "بسیار موافق" است، زیرا "او طرف کسانی از ما است که فکر می‌کنیم فیزیک با تجربه ما همخوانی ندارد و بنابراین چیزی را از دست می‌دهد" داکر موافق است که زبان‌های ریاضی درک ما از زمان در فیزیک را شکل می‌دهند، و ریاضیات استاندارد هیلبرتیسی که اعداد حقیقی را به عنوان هستی‌های کامل تلقی می‌کند، قطعا استاتیک است. این ویژگی بی‌زمان بودن را دارد، و اگر بخواهیم چیزی که به اندازه تجربه ما از گذر زمان پویا است را با هم ترکیب کنیم، قطعا این یک محدودیت برای ما به عنوان فیزیکدانان است.برای فیزیکدانانی مانند داکر که به ارتباط بین گرانش و مکانیک کوانتومی علاقمند هستند، یکی از مهم‌ترین مفاهیم این دیدگاه جدید از زمان این است که چگونه آن شروع به از بین بردن چیزی می‌کند که از مدت‌ها پیش به عنوان دو دیدگاه ناسازگار از جهان در نظر گرفته می‌شد. رنر می‌گفت: " یکی از دلالت‌هایی که برای من دارد این است که مکانیک کلاسیک از برخی جهات به مکانیک کوانتومی نزدیک‌تر از آن است که ما فکر می‌کردیم."عدم قطعیت و زمان کوانتومیاگر فیزیکدانان می‌خواهند راز زمان را حل کنند، باید نه تنها با زنجیره فضا - زمان انیشتین، بلکه با دانشی که جهان اساسا کوانتومی است، که توسط شانس و عدم قطعیت اداره می‌شود نیز دست و پنجه نرم کنند. نظریه کوانتوم تصویری بسیار متفاوت از نظریه انیشتین از زمان ارایه می‌دهد. رنر گفت: " دو نظریه بزرگ ما در مورد فیزیک، نظریه کوانتوم و نسبیت عام، اظهارات متفاوتی دارند." او و بسیاری از فیزیک‌دانان دیگر گفتند که این تناقض در تلاش برای پیدا کردن یک نظریه کوانتومی جاذبه - توصیفی از منشا کوانتومی فضا - زمان - و درک علت رخ دادن انفجار بزرگ است. " اگر به جایی نگاه کنم که تناقض داریم و چه مشکلاتی داریم، در نهایت آن‌ها همیشه به این مفهوم زمان می‌رسند."زمان در مکانیک کوانتومی سفت و سخت است، نه مانند نسبیت با ابعاد فضا درهم آمیخته‌است. رنر گفت: "علاوه بر این، اندازه‌گیری سیستم‌های کوانتومی زمان را در مکانیک کوانتومی غیرقابل بازگشت می‌کند، در حالی که در غیر این صورت این نظریه کاملا قابل‌برگشت است. بنابراین زمان در این چیزی که ما هنوز واقعا نمی‌دانیم نقش دارد."بسیاری از فیزیکدانان فیزیک کوانتوم را به این صورت تعبیر می‌کنند که جهان غیر قطعی است. نیما آرکانی حامد، فیزیکدان موسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون، نیوجرسی، گفت: " برای کریساکس، شما دو اتم اورانیوم دارید: یکی از آن‌ها پس از 500 سال متلاشی می‌شود، و دیگری پس از 1000 سال متلاشی می‌شود، و با این حال آن‌ها از هر لحاظ کاملا یک‌سان هستند." " در هر معنا، جهان قطعی نیست."با این حال، دیگر تفاسیر رایج از مکانیک کوانتومی، از جمله تفسیر بسیار - جهان، موفق می‌شوند مفهوم کلاسیک و قطعی زمان را زنده نگه دارند. این نظریه‌ها رویدادهای کوانتومی را به عنوان ایفای یک واقعیت از پیش تعیین‌شده مطرح می‌کنند. به عنوان مثال بسیار جهان‌ها می‌گویند که هر اندازه‌گیری کوانتومی جهان را به شاخه‌های متعددی تقسیم می‌کند که هر نتیجه ممکن را تحقق می‌بخشد، که همه آن‌ها از قبل تعیین شده‌اند.اعداد حقیقی نمی‌توانند وجود داشته باشند، چون شما نمی‌توانید آن‌ها را در داخل سیاهچاله‌ها پنهان کنید.ایده‌های گیسین به سمت دیگری می‌روند. به جای تلاش برای تبدیل مکانیک کوانتومی به یک نظریه قطعی، او امیدوار است که یک زبان رایج و نا قطعی را هم برای فیزیک کلاسیک و هم برای فیزیک کوانتومی فراهم کند. اما این رویکرد از مکانیک کوانتومی استاندارد به شیوه‌ای مهم جدا می‌شود.در مکانیک کوانتومی، اطلاعات را می‌توان بر هم زد یا به هم ریخت، اما هرگز ایجاد یا نابود نشد. با این حال اگر ارقام اعداد تعیین‌کننده وضعیت جهان در طول زمان همانطور که گیسین پیشنهاد می‌دهد رشد کند، آنگاه اطلاعات جدید در حال شکل‌گیری است. گیسین گفت که او "کاملا" این تصور که اطلاعات در طبیعت حفظ می‌شوند را رد می‌کند چرا که "اطلاعات کاملا جدیدی وجود دارند که در طی یک روند اندازه‌گیری ایجاد می‌شوند."این روش جدید تفکر در مورد اطلاعات ممکن است نشان‌دهنده یک راه‌حل برای پارادوکس اطلاعات سیاهچاله باشد که می‌پرسد چه اتفاقی برای اطلاعاتی که توسط سیاه‌چاله‌ها بلعیده می‌شوند می‌افتد. نسبیت عام نشان می‌دهد که اطلاعات از بین می‌روند نظریه کوانتوم می‌گوید که حفظ شده‌است. از این رو، تناقض ایجاد می‌شود. اگر فرمولی متفاوت از مکانیک کوانتومی بر حسب ریاضیات شهودی اجازه دهد که اطلاعات توسط اندازه‌گیری‌های کوانتومی ایجاد شوند، شاید این امکان وجود داشته باشد که اطلاعات نیز از بین بروند.جاناتان اوپن‌هایم، یک فیزیکدان نظری در کالج دانشگاهی لندن، معتقد است که اطلاعات در واقع در سیاهچاله‌ها گم می‌شوند. همانطور که گیسین ادعا می‌کند، او نمی‌داند که آیا شهودگرایی برویر کلید نشان دادن این مساله خواهد بود یا خیر، اما می‌گوید دلیلی وجود دارد که فکر کنیم ایجاد و تخریب اطلاعات ممکن است عمیقا به زمان مربوط باشد. اوپن‌هایم گفت: " اطلاعات با گذر زمان از بین می‌رود با گذر از فضا از بین نمی‌رود." ابعادی که جهان بلوک انیشتین را تشکیل می‌دهند بسیار متفاوت از هم هستند.ریاضی شهودی همراه با حمایت از ایده زمان خلاق (و احتمالا مخرب) ، تفسیری جدید از تجربه آگاهانه ما از زمان ارایه می‌دهد. به خاطر داشته باشید که در این چارچوب، پیوستار چسبنده است، و نمی‌توان آن را به دو قسمت تقسیم کرد. گیسین این چسبندگی را به این احساس ما نسبت می‌دهد که زمان حال "ضخیم" است - یک لحظه ذاتی به جای نقطه با عرض صفر که گذشته را از آینده پاک می‌کند. در فیزیک استاندارد، براساس ریاضیات استاندارد، زمان یک پارامتر پیوسته است که می‌تواند هر مقدار روی خط اعداد را بگیرد. گیسین گفت: " با این حال، اگر این سلسله با ریاضیات شهودی نشان داده شود، آنگاه زمان را نمی‌توان به شدت به دو نیم کرد."تا کنون، این فقط یک قیاس است. اوپن‌هایم گفت که او احساس خوبی در مورد این مفهوم دارد که زمان حال بسیار زیاد است. من مطمین نیستم که چرا این احساس را داریم.آینده زمانایده‌های گیسین باعث پاسخ‌های بسیاری از نظریه پردازان دیگر شده‌است، که همگی دارای تجربیات فکری و شهودهای خود در مورد زمان هستند.چند متخصص موافق بودند که اعداد حقیقی به نظر واقعی نمی‌آیند، و اینکه فیزیکدانان به یک فرمالیسم جدید نیاز دارند که به آن‌ها متکی نباشد. احمد آلمیری، یک فیزیکدان نظری در موسسه مطالعات پیشرفته که سیاه‌چاله‌ها و گرانش کوانتومی را مطالعه می‌کند، گفت مکانیک کوانتومی "از وجود این زنجیره جلوگیری می‌کند". محاسبات کوانتومی انرژی و دیگر مقادیر را در بسته‌ها جمع می‌کند، که بیشتر شبیه اعداد کامل هستند تا یک پیوستار. و اعداد بی‌نهایت در داخل سیاهچاله‌ها بریده می‌شوند. او گفت: " یک سیاهچاله ممکن است به نظر برسد که تعداد بی نهایتی از حالت‌های داخلی داشته باشد، اما [ اینها ] به خاطر اثرات گرانشی کوانتومی قطع می‌شوند." اعداد واقعی نمی‌توانند وجود داشته باشند، چون شما نمی‌توانید آن‌ها را در داخل سیاهچاله‌ها پنهان کنید.ساندو پوپسکو، یک فیزیکدان در دانشگاه بریستول که اغلب با گیسین متناظر است، با جهان‌بینی غیر قطعی او موافق است اما گفت متقاعد نشده است که ریاضیات شهودی ضروری است. با این ایده که ارقام اعداد حقیقی به عنوان اطلاعات محسوب می‌شوند مخالفت می‌شود.آرکانی حامد استفاده گیسین از ریاضیات شهودی را جالب و به طور بالقوه مرتبط با مواردی مانند سیاه‌چاله‌ها و انفجار بزرگ که در آن جاذبه و مکانیک کوانتومی وارد نزاع آشکار می‌شوند، یافت. او گفت: این سوالات - از اعداد به عنوان متناهی، یا اساسا چیزهایی که وجود دارند، یا اینکه ارقام بی‌نهایت زیادی وجود دارند، یا ارقام همانطور که ادامه می‌دهید ساخته شده‌اند، ممکن است مربوط به این باشند که چگونه ما باید در نهایت در مورد کیهان‌شناسی در شرایطی که نمی‌دانیم چطور مکانیک کوانتومی را به کار ببریم، فکر کنیم.ایده‌های گیسین در بسیاری از گوشه‌ها طنین‌انداز می‌شوند، اما همچنان باید مورد توجه قرار گیرند. پیش رو، او امیدوار است که راهی برای فرمول‌بندی مجدد نسبیت و مکانیک کوانتومی بر حسب ریاضیات محدود و شهودی فازی پیدا کند، همان طور که با مکانیک کلاسیک انجام داد و به طور بالقوه نظریه‌ها را به هم نزدیک کرد. او ایده‌هایی در مورد چگونگی نزدیک شدن به سمت کوانتومی دارد.گیسین می‌گوید: "یک راه که بی‌نهایت سرش را در مکانیک کوانتومی خم می‌کند، در" مساله دم "است: سعی کنید یک سیستم کوانتومی را، مانند یک الکترون روی ماه، محلی کنید، و" اگر این کار را با ریاضیات استاندارد انجام دهید، باید تصدیق کنید که یک الکترون روی ماه، احتمال بسیار کمی برای کشف شدن روی زمین دارد. دنباله تابع ریاضی که نشان‌دهنده موقعیت ذره است به صورت نمایی کوچک اما غیر صفر می‌شود.اما گیسین تعجب می‌کند، چه واقعیتی را باید به یک عدد بسیار کوچک نسبت دهیم؟ اغلب تجربه گرایان می‌گویند، "آن را صفر کنید و از سوال کردن دست بکشید" اما شاید بتوان گفت که از نظر تیوری، "بسیار خوب، اما چیزی مطابق با ریاضی وجود دارد".او ادامه داد: " اما اکنون بستگی به ریاضیات دارد. ریاضیات کلاسیک، چیزی وجود دارد. در ریاضیات شهودی، نه. هیچ چیز وجود ندارد" الکترون بر روی ماه است، و شانس بالا آمدن آن بر روی زمین به خوبی و حقیقتا صفر است.از زمانی که گیسین برای اولین بار اثر خود را منتشر کرد، آینده هنوز نامشخص است. اکنون هر روز برای او یک نوع یکشنبه است چون بحران دنیا را در بر می‌گیرد. دور از آزمایشگاه، و چون نمی‌تواند نوه‌هایش را به جز بر روی پرده ببیند، قصد دارد در خانه با لیوان چای و منظره باغ به فکر کردن ادامه دهد.این متن با استفاده از ربات مترجم مقالات فیزیک ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.
کاتالیزور که تولید را در مرحله انجام می‌دهد کاتالیزور بیش از 80 % از کل محصولات شیمیایی طی تولید خود یک مرحله کاتالیزور را پشت سر می‌گذارند. ماده فعال معمولا پلاتین یا فلز گرانبها دیگری است بنابراین تولید به همان نسبت گران است و به چندین مرحله نیاز دارد. فیزیکدانان دانشگاه دویزبورگ - اسن ( UDE ) هم اکنون درخواست ثبت اختراع را برای پروسه‌ای تولید می‌کنند که ماده کاتالیزور پایدار بسیار فعال و طولانی مدت را که در یک مرحله واحد تولید می‌کند.ماده کاتالیزور که توسط فیزیکدانان دکتر نیکلاس وارل و سباستین تگزز تولید شده است تقریبا کاملا از سطح تشکیل شده است و بنابراین برای این منظور عالی است: هرچه سطح بیشتری در دسترس باشد واکنشهای بیشتری می‌توانند همزمان انجام شوند، این ماده امیدوار کننده در یک کارخانه پوشش پلاسما تشکیل شد دانشمندان اجازه دادند یک پودر حاوی کربن با اتمهای پلاتین تبخیر شود و آن را از طریق گاز حامل وارد سیستم پلاسما کند.در حدود 350 درجه سانتیگراد، دیواره‌های کربن فقط چند نانومتر نازک در امتداد خطوط میدان الکتریکی شکل می‌گیرند. آنها قبلا نانوذرات پلاتین را تشکیل می‌دهند وورل می‌گوید: به عنوان یک دانشمند، شما بعضی اوقات باید خوش شانس باشید.این ماده سریع کار کرد و به خوبی کار کرد با قطر حدود 1 ٫ 8 نانومتر این ذرات از اندازه مناسب برخوردار بودند عاری از آلودگی هستند و مستقیما در دیوارها مستقر شده‌اند دانشمندان در حال حاضر تحقیق می‌کنند که چه مقدار کاتالیزور ذرات باید در دیوارها لنگر گیر شوند تا بطور دایم در آنجا بمانند، اما در عین حال به اندازه کافی بیرون زده باشند تا به عنوان مراکز کاتالیزور خدمت کنند. توزیع و ساختار شیمیایی دیوارها و نانوذرات را می‌توان با فرآیند به طور مستقل کنترل کرد در پروژه " More Inno Mat " فیزیکدانان در حال حاضر با شیمیدانهای UDE و شرکای صنعتی همکاری می‌کنند که روند کار را با استانداردهای خود ترسیم می‌کنند. با همکاری مرکز سلولهای هیدروژن و سوخت ( ZBT ) یک تظاهرکننده با مساحت فقط چند متر مربع در حال حاضر برای توسعه یک سلول سوختی میکرو ساخته می‌شود.
تعویض باتری خودرو در محل تعویض باتری در محل در شیراز یکی از خدمات ارایه شده در مت کار است. برای اطلاعات بیشتر با ما همراه باشید.باتری خودرو منبع اصلی تامین برق است و زمانیکه خودرو روشن است به وسیله دینام شارژ می‌شود.اگر شارژ باتری خودرو کافی نباشد ماشین استارت نمیخورد و از قطعات برقی مانند رادیو، چراغ نمی‌توان استفاده کرد.باتری هایی که توانایی شارژمجدد دارند و به طور معمول از نوع اسید - سرب هستند با توجه به این که استفاده از باتری‌های اسیدی خطرناک است در حال حاضر استفاده از باتری‌های خشک مرسوم میباشد. در خودروهای سواری از باتری 12 ولت و در خودروهای سنگین از باتری 24 ولت استفاده می‌شود.مهم‌ترین خدمتی که مت کار در شهر شیراز می‌تواند ارایه دهد تعویض باتری خودرو در محل مشتری است. در اینجا ما به فواید تعویض باتری در محل می‌پردازیم.چه زمانی به تعویض باتری خودرو در محل شیراز نیاز هست؟تمام شدن باتری ماشین دلایل مختلفی دارد که می‌توان به کارکرد زیاد، قرار گرفتن در سرما به مدت طولانی و تمام شدن عمر باطری اشاره کرد.زمانهایی که برای تعویض باتری خودرو در محل به یک متخصص با تجربه نیاز داریم عبارتند از :زمانیکه باتری ماشین خراب شده و کار نمی‌کند.زمانیکه بخواهیم باتری قدیمی و کهنه خود را با باتری جدید عوض کنیم.زمانیکه باتری درمعرض سرما قرار گرفته یا به مدت طولانی از آن استفاده نشده و احتیاج به شارژ مجدد دارد.زمانیکه باتری ماشین خواب رفته و خراب شده است.زمانیکه بخواهیم باتری‌های اسیدی خودرو خود را با باتری اتمی عوض کنیم.مت کار چه خدمتهایی در مورد تعویض باتری خودرو در محل ارایه می‌کند : 1 .تعویض باتری خودرو در محل شیراز 2 . انجام باتری به باتری خودرو محلمت کار با ارایه خدمات تخصصی در مورد تعویض باتری خودرو در محل و برطرف کردن مشکلات باتری خودرو گزینه مناسبی برای رفع این مشکل به شهروندان می‌باشدوبسایت مت کار: matcar . ca به اینستاگرام ما سر بزنید ، مطالب جالبی در انتظار شما است
گوگل قصد دارد تا سال 2029 یک کامپیوتر کوانتومی تجاری بسازد. شکل 1 . کامپیوتر تجاری توسط گوگل منتشر شده در engadget به تاریخ 18 می‌2021 لینک منبع: Google plans to build a commercial quantum computer by 2029 توسعه‌دهندگان گوگل مطمین هستند که می‌توانند تا سال 2029 یک کامپیوتر کوانتومی درجه تجاری بسازند. مدیر عامل گوگل، سوندار پیچای، این طرح را در جریان I / O امروز اعلام کرد، و در یک پست وبلاگ، اریک لوکرو، مهندس پیشرو کوانتومی AI ، هدف این شرکت را "ساخت یک کامپیوتر کوانتومی مفید و خطا تصحیح شده" در طول این دهه بیان کرد.مدیران همچنین محوطه جدید گوگل را در سانتا باربارا کالیفرنیا، که به کوانتوم AI اختصاص‌داده شده‌است، نشان دادند. این دانشگاه دارای اولین مرکز داده کوانتومی گوگل، آزمایشگاه‌های تحقیقات سخت‌افزاری، و امکانات ساخت تراشه کوانتومی خود این شرکت است.مزایای اصلی محاسبات کوانتومی از نظر قدرت پردازش، مقیاس و دقت است که به محققان اجازه می‌دهد محاسبات پیچیده را به سرعت انجام دهند. کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که محاسبات کوانتومی به هدایت پیشرفت در تعدادی از صنایع از جمله بهداشت و درمان، اقتصاد، رمزگذاری، هوش مصنوعی، پایداری و انرژی کمک خواهد کرد.مطالعه مقاله راه‌اندازی اولین گواهی‌نامه توسعه‌دهنده برای محاسبات کوانتومی توسط IBM توصیه می‌شود.لوسرو گفت: "همانطور که ما به 10 سال آینده نگاه می‌کنیم، بسیاری از بزرگ‌ترین چالش‌های جهانی، از تغییر آب‌و‌هوا گرفته تا مقابله با پاندمی بعدی، نیازمند نوع جدیدی از محاسبات هستند." برای ساختن باتری‌های بهتر (برای سبک کردن بار شبکه برق)، یا برای تولید کود برای تغذیه جهان بدون ایجاد 2 درصد انتشار کربن جهانی (همانطور که تثبیت نیتروژن امروز انجام می‌دهد)، یا برای ایجاد داروهای هدفمندتر (برای توقف پاندمی بعدی قبل از شروع آن)، ما باید مولکول‌ها را بهتر درک و طراحی کنیم. این به معنای شبیه‌سازی دقیق طبیعت است. اما شما نمی‌توانید مولکول‌ها را با استفاده از کامپیوترهای کلاسیک خیلی خوب شبیه‌سازی کنید.گوگل در رقابت برای محاسبات کوانتومی تنها نیست: IBM در حال نصب اولین کامپیوتر کوانتومی تجاری خود در کلینیک کلیولند در سال جاری به عنوان بخشی از یک مشارکت دهه‌ای برای هدایت اکتشافات در صنایع پزشکی و دارویی است.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله علوم کامپیوتر ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
3 + 1 روش مطمین برای تست خرابی باتری ماشین 18 آذربرای اینکه این مقاله را دنبال کنید، تنها کافی است تا یک لحظه در ذهن تان تصور کنید که در لحظه‌ای که بسیار عجله دارید و پشت فرمان ماشین تان می‌نشینید، متوجه شوید که ماشین روشن نمی‌شود(خرابی باتری ماشین) حالا اگر در یک ساعت نامناسب یا روز تعطیل باشد و یا در یک هوای نامناسب، که خوب فکر می‌کنم تا همین جا هم برای اینکه ادامه این مقاله رو بخوانید کافی باشد البته اگر در همچین شرایطی واقعا گیر افتادید سریعا با ما تماس بگیرید، چرا که رایامارکت در کمترین زمان ممکن، مشکل شما رو حل خواهد کرد. ولی دانستن این مطالب قطعا برای شما مفید خواهد بود.اگر ماشین شما استارت نمیخورد و چراغ‌های ماشین روشن نمیشود حتما مشکل از سیستم باتری ماشین یا اتصالات باتری ماشین میباشد.(خرابی باتری ماشین)در ابتدا بد نیست که بدانیمسیستم شارژ ماشین از آلترناتور ( Alternator ) یا دینام ( Dynamo )، رگولاتور ( Regulator ) (که معمولا درون آلترناتور قرار دارد)، باتری و سیم‌های اتصال تشکیل شده است. هدف سیستم شارژ در یک ماشین، نگه داشتن شارژ باتری در یک سطح قابل قبول است. وقتی موتور ماشین روشن باشد، این سیستم ت مین‌کننده اصلی برق است. برای اطمینان از سلامت سیستم باتری ماشین خود گام‌های زیر را دنبال کنید.(خرابی باتری ماشین)عمر باطری ماشین خود را با خواندن این مقاله افزایش دهیدروش اول : چک کردن ولتاژ باتری ماشین با ولت مترگام اول : ماشین خود را خاموش کنید.گام دوم: برداشتن درپوش محافظ ترمینال مثبت باتری ماشینچک کردن و تمیز کردن ترمینال‌های مثبت و منفی ماشینگام سوم : گیره مثبت ولت متر خود را به ترمینال مثبت باتری ماشین خود وصل کنید.نکته 1 : اکثر اوقات گیره مثبت ولت متر قرمز رنگ هست.نکته 2 : روی ترمینال مثبت باتری ماشین عموما علامت + درج شده است.گام چهارم: گیره منفی ولت متر را به ترمینال منفی باتری وصل کنید. گام پنجم : به ولت متر نگاه کنید.اگر باتری ماشین شما کاملا سالم باشد، ولتاژ نمایش داده شده باید بین 12 ٫ 4 و 12 ٫ 7 ولت باشد پس باید موارد دیگر به جز باتری ماشین را چک کنیم.اگر عدد نمایش داده شده پایین‌تر از 12 ٫ 4 ولت باشد یعنی باتری ماشین شما باید شارژ شود.اگر عدد خوانده شده کمتر از 12 ٫ 2 ولت باشد باتری خیلی کند شارژ میشود.اگر عدد خوانده شده بالاتر از 12 ٫ 9 ولت باشد. ولتاژ اضافی دارید و برای حذف بار الکتریکی اضافی باید آلترناتور ماشین را چک کنیم زیرا وظیفه آلترناتور تولید ولتاژ متناوت میباشد. اگر ولت متر دستی دارید میتوانید آلترناتور (متناوب ساز) را چک کنید.نکته: برای جدا کردن گیره‌های ولت متر از ترمینال‌های باتری، ابتدا گیره‌ای که به ترمینال منفی وصل میباشد را جدا کنید و هرگز از ابزاری مانند پیچ گوشتی یا ابزار تیز دیگر استفاده نکنید. زیرا هم میتواند به ترمینال باتری ماشین و هم به اتصالات داخلی باتری آسیب جدی وارد کند.روش دوم: چک کردن باتری با دستگاه تستر باتریگام اول: درپوش ترمینال مثبت باتری ماشین را بردارید.گام دوم : گیره مثبت ولت متر خود، که معمولا قرمز رنگ میباشد را به ترمینال مثبت باتری وصل میکنیم.گام سوم: گیره منفی ولت متر خود را به ترمینال منفی باتری ماشین خود وصل میکنیم.گام چهارم : نوک کاوشگر خود را در تماس با ترمینال مثبت باتری قرار میدهیم.ولتاژ مشاهده شده روی دستگاه را میخوانیم.نحوه خواندن عدد روی دستگاه پراب پاورباتری سالم : عدد نمایش داده شده بین 12 ٫ 4 ولت تا 12 ٫ 7 ولت باشد روش سوم : استارت زدنگام اول: یک دستیار داشته باشید و از او بخواهید تا مدت 2 تا 5 ثانیه استارت بزندگام دوم : خودتان با پاور پراب افت ولتاژ ماشین خود را در این مدت چک کنید.گام سوم :عدد روی دستگاه پاور پراب را بخوانیدنحوه خواندن عدد روی پاور پراب:اگر عدد نمایش داده شده از 9 ٫ 6 کمتر بود یعنی باتری ماشین شما خراب و سولفاته شده و شما نیاز به خرید باتری جدید دارید.اگر باتری ماشین شما سالم باشد این عدد باید از 12 ٫ 6 ولت تا 13 ٫ 7 ولت متغییر باشد، که این عدد با استارت زدن افزایش میابد اما هرگز از 14 ٫ 7 ولت بالاتر نمیرود.اگر ابزارهای بالا در دسترس شما نبود میتوانید از روش دیگر که معرفی میکنیم نیز استفاده کنید که البته به این راهکار در مقایسه با راهکارهای بالا، از دقت کمتری برخوردار می‌باشد. روش چهارم: استفاده از چشمی باتریبعضی از باتری‌های ایرانی و خارجی داری یک چشمی بر روی باتری ماشین هستند که به شکل تقریبی میزان آب و الکترولیت درون باتری را از طریق رنگ خود به نمایش در می‌آورد. چشمی باتری ماشین شما ممکن است به سه رنگ زیر ملاحظه شود(خرابی باتری ماشین)اگر رنگ عدسی چشمی باتری ماشین شما سبز باشد، یعنی باتری شما بیش از 75 % شارژ شده و سالم استاگر رنگ عدسی چشمی باتری ماشین زرد باشد، یعنی شارژ باتری ماشین افت کرده و باتری نیاز به شارژ مجدد دارد.اگر رنگ باتری ماشین شما قرمز یا سیاه باشد، باتری شما باز هم کار میکند اما نیاز دارد که مجددا شارژ شود.اگر رنگ نشانگر باتری شما سفید باشد، دیگر باتری ماشین شما استارت نمیخورد و باتری شما نیاز به تعویض دارد.
بیگ شو از WWE رفت امروز راجبه کشتی کچ می‌خواهم بگم. اگر شما ترفدار کشتی کچ یا نیستید یا کشتی کچ رو نمی‌شناسید از همین الان این مقاله رو نخانید. بیگ شو یکی از بازیکن‌های این WWE یا کشتی کچ است که غول کشتی کچ است و 22 سال در WWE کار کرده است جالبه که بدونید بیگ شو قدش دیویست و پانزده سانتیمتر است و وزنش صد و هفتاد و چهار گیلو است و با اندرتیکر در یک تیم بوده است. بیگ شو خواست از شرکت WWE برود و به AEW بیاید WWE سه بازیکن و هزاران ترفدارش به AEW اومدن و WWE بخاتر این موضوع خیلی ناراحت است
"کشف کنید که این من کاذب از کجا برمیخیزد"* فرایندی را باهم بررسی می‌کنیمماجرا را پیش از تولد پی می‌گیریم، عملی صورت گرفت و از میان میلیون‌ها سلول اسپرم یک اسپرم "آگاهانه" مسیرش را به سمت تخمک ره‌گیری می‌کند و به آن می‌رسد.سوال: این اسپرم با چه نیرو یا شعوری مسیرش را به‌سوی تخمک ره‌گیری کرد؟"همان نیرو" هنگامی‌که اسپرم وارد تخمک شد عمل لقاح را شروع کرده و در این هنگام تقسیم سلولی به‌سرعت آغاز شده و جنین اولیه شکل می‌گیرد دقت کنید که تمام فرایند توسط "همان نیرو" هدایت می‌شود.در متون علمی این‌گونه آمده است که جنین در هفته پنجم یعنی هنگامی‌که اندازه آن تنها در حد یک‌دانه کنجد است یعنی فقط دو میلی‌متر، قلب و سیستم گردش خونش شروع به شکل‌گیری می‌کنند و قلب شروع به تپیدن می‌کند. در هفته بعد صورتش شکل می‌گیرد و جوانه‌هایی در دو طرفش ایجاد شده که بعدا تبدیل به دست‌وپا می‌شود.جنین در هفته ششمدست، پا، صورت و تمام این بدن را "همان نیرو" شکل داده است."همان نیرو" هم‌اکنون مشغول خواندن این متن است. چشم داشتن و دیدن عمل اوست. همین‌طور گوش داشتن و شنیدن و .همه همچنان "همان نیرو" است. همان آگاهی و همان شعور. وقتی قدم می‌زنید پا داشتن و عمل راه رفتن نیز همان است. تارهای صوتی و حرف زدن و صدا داشتن هم چیزی جز او نیست همه را همان نیرو پیش می‌برد.چه کسی هم‌اکنون مشغول نفس کشیدن است؟فکر کردن، استنتاج کردن و مغز داشتن نیز عملی است همانند نفس کشیدن و شش داشتن که همه از اوست.همچنان که این مطلب را می‌خوانید کمی تعمق کنید که پس این من (اسم و فامیل خودتان را نام ببرید) کجای این ماجرا قرار دارد؟"کشف کنید که این من کاذب از کجا برمی‌خیزد"هنگامی‌که آن نیرو که همه‌چیز خودش است خودش را با مشتی تصویر که حتی همان‌ها هم خودش هستند هم هویت کند محدود شده و چیزی به‌عنوان این "شخص" (علی، مریم، سارا، رضا، .) را به وجود می‌آید.هنگامی‌که عامل توجه از این شرطی شدگی برداشته شود آگاهی به خودش آگاه شده و آگاه می‌شود که چیزی جز خودش وجود ندارد.آن همیشه "هست"فقط همان است که "هست"در همه‌جادر درخت، گل، پرنده، میمون، سیب، اقیانوس، ماهی، میز و صندلی، سیارات و ستارگان و کیهان و انسان.آن "هست"فرمی که خودش است را به خودش گرفتهفرم را رها می‌کند وهمچنان "هست""هست"نویسنده:نیما پارسی !!!؟؟؟*اشاره‌ای است به جمله معروفی از باگوان رامانا ماهارشی کانال تلگرام تفحص خویش
انرژی الکتریکی انرژی الکتریکیانرژی الکتریکی به صورت توانایی یک مدار الکتریکی در تولید یک کار با ایجاد یک عمل تعریف می‌شود. این عمل می‌تواند اشکال مختلفی مانند حرارتی، الکترومغناطیسی، مکانیکی، الکتریکی و . داشته باشد. انرژی الکتریکی را می‌توان با استفاده از باتری‌ها، ژنراتورها، دینام‌ها ( Dynamos ) و سیستم‌های فتوولتاییک ( Photovoltaics ) به دست آورد. همچنین می‌توان انرژی الکتریکی را برای مصارف آینده با استفاده از سلول‌های سوختی، باتری‌ها، خازن‌ها، میدان‌های مغناطیسی و . ذخیره سازی کرد. بنابراین می‌توان انرژی الکتریکی را هم تولید و هم ذخیره کرد.برقبرق تعداد بسیار زیادی ازذره‌های ریز به نام الکترون است.الکترون بخشی از اتم هاست.در همه‌ی مواد برق هست چون همه‌ی مواد از اتم ساخته شده‌اند. اما تا زمانی که عاملی الکترون‌ها را از اتم هایشان دور نکند،هیچ یک از خاصیت‌های برق را در جسم نمی‌یابید.مالش سبب حرکت الکترون‌ها می‌شود.وقتی لباس نایلونی به بدن شما مالیده می‌شود،الکترون‌ها را از اتم‌های بدن شما جدا می‌کند.اتم‌ها سعی می‌کنند دوباره الکترون‌ها را به دست آورند در نتیجه لباس به تن شما می‌چسبد.زمانی که بادکنک را به آستین خود می‌مالید هم همین اتفاق می‌افتد.همه ما به برق متکی هستیم.بیشتر وسایلی که ما در طول شبانه روز با آنها سروکار داریم ، مانند لپ تاپ ، تلفن همراه ، تلویزیون ، یخچال ، لباسشویی و وسایل بیشمار دیگر ، همه برای راه اندازی به برق نیاز دارند.برای تامین برق مصرفی ساختمان‌ها ، باید اقدام به برق کشی ساختمان نماییم.برای برق کشی ساختمان به ابزارآلات و تجهیزات الکتریکی زیادی نیاز داریم که از مهمترین آنها میتوان به سینی کابل ، پریز ، فیوز ، پیچ گوشتی ، فاز متر ، نردبان کابل ، سیم و کابل ، لوله فولادی برق و غیره اشاره کرد.برای ساخت برخی از تجهیزات و ابزرآلات برق مثل سینی کابل و نردبان کابل از ورق گالوانیزه و برای ساخت برخی دیگر مانند لوله فولادی برق از ورق روغنی استفاده میشود.منابع اصلی تولید برقسوخت‌های فسیلی (مانند زغال سنگ ، نفت و گاز طبیعی)انرژی هسته ایمنابع انرژی تجدید پذیر (مانند انرژی خورشیدی ، انرژی باد ، امواج اقیانوس‌ها(سوخت‌های فسیلیدر این روش برای چرخش توربین‌ها در نیروگاه‌های برق ، از سوخت‌های کربنی مانند ذغال سنگ ، گاز و نفت استفاده میکنند.این سوخت‌ها بخارهایی ایجاد میکنند که باعث حرکت توربین‌ها میشود و باعث ایجاد آهنربا در ژنراتورها و حرکت الکترون‌ها و در نتیجه تولید برق میشود.در نهایت جریان برق تولید شده توسط ژنراتورها ، از طریق خطوط برق به مصرف کنندگان منتقل میشود.با سوختن سوخت‌های کربنی ، مقدار زیادی دی اکسید کربن وارد محیط زیست میشود.بعلاوه در این روش برای تولید برق به مقدار زیادی سوخت‌های فسیلی نیاز داریم.سوخت‌های فسیلی جزء منابع تجدید ناپذیر هستند و این نوع انرژی‌ها برای تولید به زمان بسیار طولانی و حتی میلیون‌ها سال نیازمند می‌باشند.نیروگاه برق آبیدر حال حاضر با افزایش جمعیت ، میزان تقاضا برق نیز افزایش یافته است و این به معنای استفاده بیش از حد از سوخت‌های فسیلی است.به همین جهت باید از انرژی‌های تجدید پذیر برای تولید برق استفاده کرد.اگرچه در حال حاضر استفاده از منابع تجدید پذیر برای تولید برق خیلی کم است ، اما استفاده از آنها در حال گسترش میباشد.یکی از منابع تجدید پذیر که برای تولید برق از آن میتوان استفاده کرد ، جریان آب است.امروزه نیروگاه‌های بزرگ برق در کنار سدهای بزرگ ساخته شده‌اند که با استفاده از آب ذخیره شده در پشت سدها ، برای مصرف کنندگان ، برق تولید میکنند.در این روش ، تعداد بیشماری توربین در پشت سدها نصب شده که این توربین‌ها زمان عبور آب از سد ، میچرخند و تولید برق میکنند.انرژی هسته اییکی دیگر از مواردی که برای تولید برق میتوانیم از آن استفاده کنیم ، گرمای بدست آمده طی فرآیند شکاف هسته‌ای است.در این روش برای چرخش توربین‌ها در نیروگاه‌های برق ، از گرمای تولید شده از شکاف هسته‌ای استفاده میشود.در این روش برخلاف سوخت‌های فسیلی ، هیچ نوع گاز گلخانه‌ای تولید نمیشود.تاریخچه برق وتاریخچه اختراع برقتا سال 1600 میلادی، الکتریسیته یکی از مواردی بود که ذهن انسان را به خود مشغول کرده بود. ویلیام گیلبرت توانست تحقیقات مهمی در رابطه با الکتریسیته و مغناطیس انجام دهد. پس از او افرادی مثل استفن‌گری و رابرت بویل راه او را ادامه دادند. تحقیقات و پیشرفت‌ها همچنان ادامه داشتند تا اینکه در اواخر قرن 19 ام میلادی، بزرگترین پیشرفت در زمینه مهندسی برق رخ داد و برق تبدیل به محرکی برای انقلاب صنعتی دوم شد.شاید مهم‌ترین اختراع در رابطه با برق، لامپ‌ها باشند. اختراعی که تا امروز زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است.در ژانویه 1880 میلادی ادیسون تقاضانامه‌ی دریافت امتیاز اختراع "لامپ روشنایی الکتریکی" را به اداره اختراعات آمریکا ارایه کرد اما با این درخواست موفق نشد. کارشناسان این سازمان معتقد بودند، طراحی و ساخت لامپ ادیسون بر اساس مطالعات ویلیام سایر صورت گرفته است. در 13 فوریه 1880 میلادی ادیسون موفق به کشف پدیده‌ای فیزیکی شد که تا امروز نیز با نام او از آن یاد می‌شود. به عبارتی برای پاسخ به پرسش مخترع برق چه کسی بود همه ادیسون را به عنوان جواب نام می‌برند.مدتی بعد ادیسون تلاش کرد تا حق امتیاز لامپ برق را در بریتانیا از آن خود کند و بر رقیبش سووان که مستقل از او موفق به اختراع لامپ حرارتی رشته کربنی شده‌بود، پیروز شود اما پس از یک دعوای حقوقی بی‌حاصل، دو طرف با یکدیگر به توافق رسیدند و در بریتانیا شرکت "ادیسووان" را ت سیس کردند. این شرکت در سال 1892 میلادی بخشی از شرکت بزرگ جنرال الکتریک شد.ورود برق به ایراندر سال 1284 شمسی یکی از سرمایه داران ایرانی مولدی را خریداری کرد که با زغال سنگ کار می‌کرد. این مولد بخشی از تهران آن زمان را روشن می‌کرد. با استناد به برخی منابع، در زمان مظفرالدین شاه یک تاجر روسی، برق را وارد انزلی کرد و نخستین لامپ این شهر را روشن کرد.بنابراین مردم انزلی از جمله نخستین ایرانی هایی بودند که روشنایی برق را تجربه کردند. در آن زمان استفاده از برق فقط به ساعاتی از شب محدود می‌شد.در 25 مهرماه سال 1315 ، موسسه برق تهران به صورت مستقل آغاز به فعالیت کرد. این موسسه زیر نطر شهرداری تهران، مسیولیت تعیین تعرفه برق و نظارت بر اجرای آن، انعقاد قرارداد‌های فروش جریان برق به کارخانه‌ها و موسسات و . را بر عهده داشت.تکنولوژی هایی که وجود برق آن‌ها را متحول کرددر 100 سال گذشته، تکنولوژی هایی که در آن‌ها از برق استفاده می‌شود از دنیای نور به دنیاهای متفاوت‌تری رسیده است. اختراعات برقی هنوز در زمینه‌های دارویی، حمل و نقل، ارتباطات، صنعت، تجهیزات خانه، هنر و . در حال پیشرفت اند. مخترعان امروزی به دنبال کاربرد‌های جذاب‌تری برای استفاده از برق هستند که برای آیندگان نیز مفید باشد.حمل و نقلقطارهای برقی که در اروپا و ژاپن مورد استفاده قرار می‌گیرند با سرعت 300 کیلومتر بر ساعت حرکت می‌کنند. تکنولوژی‌های این زمینه همیشه برای راحت‌تر و سریعتر شدن سفر‌ها، پیشرفت کرده‌اند. فرانسه از سریعترین قطار جهان به نام TGV ، استفاده می‌کند که می‌تواند با سرعت 515 کیلومتر بر ساعت حرکت کند. این قطار‌ها روی سیم‌های هوایی حرکت می‌کنند. در چند سال اخیر چین روی قطار‌های maglev سرمایه گذاری کرده است که از طریق میدان‌های مغناطیسی ایجاد شده توسط جریان برق حرکت می‌کنند.خودروهای الکترونیکسال 1896 در اولین مسابقه وسایل نقلیه موتوری، از 7 خودروی شرکت کننده 2 خودرو برقی بودند. اما در سال 1924 تولید وسایل نقلیه برقی متوقف شد تا اینکه در سال 1960 تحقیقات در این زمینه دوباره آغاز شد. اوایل دهه 80 میلادی تولید وسایل نقلیه برقی در آمریکا آغاز شد. این خودروها مشکلاتی داشتند. مشکل اصلی مسافت محدودی بود که این خودروها می‌توانستند طی کنند چرا که باتری آن‌ها نیاز به شارژ داشتند. هزینه تعویض باتری‌های کهنه با باتری نو نیز نسبتا زیاد بود. اوایل دهه 90 ، شرکت جنرال موتور اعلام کرد که موفق به ساخت خودروی برقی ای شده است که دیگر این مشکلات را به دنبال ندارد. این خودرو‌های الکتریکی توسط ژنراتوری که در آن تعبیه شده است، خودبخود شارژ می‌شود. این خودروها آلودگی صوتی کمتری دارند و آلودگی هوا نیز ایجاد نمی‌کنند.کامپیوتر هاامروزه دستگاه‌های کامپیوتری در بسیاری از صنایع، ادارات و منازل کاربرد دارند. تا دهه 1970 ، کامپیوتر‌ها کمتر استفاده می‌شدند. امروزه کامپیوتر‌های بسیار کوچکی که در وسایل خانگی مثل ماشین لباسشویی، سیستم‌های صوتی، جارو برقی‌ها و ماکروویو‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند.خانه‌های ما در آینده، تبدیل به خانه هایی هوشمند خواهند شد. این خانه‌ها سیگنال‌های الکتریکی، ویدیویی، تلفنی و . را از طریق کابل هایی به سرعت جابجا می‌کنند. کامپیوتر‌ها این امکان را فراهم می‌کنند تا از راه دور نیز بسیاری از وسایل را کنترل کنیم. برای مثال می‌توانیم وسایل سرمایشی و گرمایشی یا گاز آشپزخانه را بدون اینکه در خانه باشیم روشن یا خاموش کنیم. وقتی وارد یک اتاق می‌شویم نور و دمای آن خودبه خود بر اساس برنامه‌ای که از قبل به آن داده شده تنظیم می‌شود. همه این پیشرفت‌ها با وجود برق امکان پذیر خواهد شد.سلامتیامروزه در بسیاری از جراحی‌ها از لیزر استفاده می‌شود. بسیاری از عمل‌های چشم با استفاده از لیزر‌ها انجام می‌شوند. با کمک لیزر‌ها نقاطی را می‌توان جراحی کرد که دسترسی به آن‌ها با استفاده از تیغ جراحی امکان پذیر نیست. کامپیوتر‌ها برای تشخیص بیماری‌ها و ارایه سریع اطلاعات و گزارش‌ها برای پزشکان و محققان به کار می‌روند.منابع:سرو نیرو توس
قایم‌باشک بازی ویروس اچ‌آی‌وی در مغز! دانشمندان می‌گویند ممکن است ویروس HIV در سلول‌های مغزی پنهان شود تا اینکه درمان ضد ویروسی پایان یابد و درک این فرآیند می‌تواند به ایجاد یک درمان گسترده و در دسترس برای بیماری ایدز منجر شود.به گزارش مجله خبری نگار و به نقل از آی‌ای، یک مطالعه جدید در موش‌ها و بافت‌های انسانی نشان می‌دهد که ویروس HIV می‌تواند در طول درمان به مغز پناهنده و در پایان دوباره ظاهر شود.دانشمندان با درک روشی که ویروس HIV قادر به پنهان کردن خود در طول انجام درمان‌های ضد ویروسی است تا پس از پایان درمان، سایر اعضای بدن را درگیر کند، می‌توانند به درمان کاملی برای این ویروس برسند.آیا می‌دانستید که به گفته برخی دانشمندان، بیماری کووید - 19 تنها بیماری همه‌گیری نیست که امروزه با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم؟ اگرچه سازمان بهداشت جهانی( WHO ) آن را یک بیماری همه‌گیر جهانی معرفی کرده است، اما برخی محققان بیماری ایدز را نیز یک بیماری همه‌گیر می‌دانند.با وجود این واقعیت که از زمان اوج بیماری ایدز در سال 1997 ، در حال حاضر آمار ابتلا به آن 40 درصد کاهش یافته است، اکنون به لطف درمان‌های ضد ویروسی تقریبا 37 میلیون نفر در سراسر دنیا مبتلا به HIV هستند.ویروس HIV درمان نشده، ویروسی که باعث بیماری ایدز می‌شود، سیستم ایمنی بدن را فلج می‌کند و بدن را در معرض بیماری‌های تهدیدکننده زندگی قرار می‌دهد. درمان‌های مدرن غلظت این ویروس را در بدن به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهند. با این حال، این درمان‌ها باید روزانه انجام شوند و اگر درمان متوقف شود، این ویروس می‌تواند در بدن پنهان شود.این مطالعه جدید که در تاریخ 11 ژوین در مجله PLOS Pathogens منتشر شده است، نشان می‌دهد که یکی از مکان‌هایی که ویروس HIV قادر به پنهان کردن خود در آن است، در سلول‌های مغزی به نام آستروسیت‌ها( astrocytes ) است. این سلول‌ها حدود 60 درصد از کل سلول‌های مغز انسان را تشکیل می‌دهند و این مطالعه تخمین می‌زند در یک فرد آلوده به HIV بین یک تا سه درصد از این سلول‌ها می‌توانند مخفیگاه ویروس باشند."لنا الهارتی"، نویسنده این مطالعه و استاد پاتوژن‌های میکروبی و ایمنی در مرکز پزشکی دانشگاه راش( Rush ) در شیکاگو می‌گوید: حتی یک درصد از سلول‌ها می‌توانند به عنوان مخزن قابل توجهی برای ویروس HIV باشند. ما اگر می‌خواهیم یک درمان برای بیماری ایدز بیابیم، نمی‌توانیم از نقش مغز به عنوان یک مخزن ویروسی غافل شویم.در حالی که سال‌ها پیش آستروسیت‌ها به عنوان سلول‌های مبتلا به ویروس HIV شناخته شده‌اند، تاکنون هیچ مطالعه‌ای مشخص نکرده بود که این سلول‌ها می‌توانند مخفگاه ویروس HIV باشند و آن را به اندام‌هایی فراتر از مغز منتقل کنند.دانشمندان آستروسیت‌های جنینی انسان را به مغز یک مجموعه از موش‌های تازه متولد شده و یک مجموعه از موش‌های بالغ تزریق کردند و دریافتند که در هر دو گروه، آستروسیت‌های آلوده ویروس را به سلول‌های CD4 که نوعی سلول ایمنی است که به طور خاص توسط ویروس HIV هدف قرار می‌گیرد، منتقل می‌کنند.برای ت یید آزمایش روی موش‌ها، محققان این موضوع را در چهار مغز اهدا شده مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که این موضوع در سلول‌های انسانی نیز صادق است.سوالات بسیاری هنوز درباره نحوه توانایی آستروسیت‌ها برای انبار کردن ویروس HIV و انتقال آن به اندام دیگر وجود دارد و آزمایش‌های بیشتری لازم است.
آب باطری خودرو چیست از آب باطری جهت رقیق ساختن اسید در باطری اسیدی - سربی استفاده می‌شود تا یک الکترولیت مناسب تشکیل شود و جریان برق مورد نیاز باطری را فراهم کند. ولی از آب معمولی نباید برای این کار استفاده شود، زیرا آب لوله کشی حاوی یون‌های فلزی است و این یون‌ها ممکن است با اسید و الکترود واکنش بدهند و منجر به تخریب ظرفیت شارژ باطری شوند. بنابراین باید حتما از آب مقطر که فقط شامل هیدوژن و اکسیژن است برای آبیاری باتری استقاده می‌شود تا به باطری آسیبی نرسد.صدمات ناشی از عدم چک کردن سطح آب باتری افزایش غلظت الکترولیت افزایش مقاومت داخلی باتری تخریب صفحات اختلال در تبدیل انرژی در حالت دشارژ و شارژ باتریعلت کم شدن آب باتری خودرودر طول مدت کار باتری، به علت تبخیر سطحی و عمل الکترولیز از حجم مایع الکترولیت درون باتری کاسته می‌شود. لذا باید در فواصل معینی از کار باتری، میزان سطح مایع الکترولیت بررسی شود و در صورت کاهش حجم، نسبت به جبران آن اقدام گردد. در چنین شرایطی با اضافه نمودن آب مقطر به خانه‌های باتری، سطح مایع الکترولیت را به مجاز می‌رسانند.کاهش حجم الکترولیت( به دلیل واکنش‌های شیمیایی هنگام شارژ و دشارژ باتری) موجب می‌شود آب موجود در الکترولیت به صورت بخار (گاز) از محیط خارج شود.زمان مناسب برای تهیه آب باتریدرست است که آب باتری معمولا قیمت زیادی ندارد. ولی باید توجه داشته باشید که آب باتری را زمان مناسبی به باتری اضافه کنید. شما می‌توانید آب باتری را تهیه کنید و همیشه به همراه داشته باشید تا در زمان مناسب، آب باتری را افزایش دهید و از آسیب رسیدن به باطری ماشین جلوگیری کنید. زیرا باتری‌ها معمولا حاوی یک الکترولیت مایع هستند که مخلوطی از آب اسید و سولفریک اند. صفحات موجود در یک باتری مثلا سربی، حاوی ماده فعالی هستند که باید در حین شارژ از آنها اکسیژن و هیدروژن آزاد شوند.باتری کار به عنوان یک استارت آپ تخصصی و امداد باتری شبانه روزی در زمینه فروش باطری ماشین و ارایه انواع بهترین باتری ماشین به فعالیت می‌پردازد. حمل، نصب و تست دینام و سیستم برقی خودرو پورشه کاین کاملا رایگان بوده و به جز هزینه باتری شما هیچ هزینه دیگری پرداخت نخواهید کرد. و همچنین تعویض باتری ماشین در محل انجام می‌شود.
ماهیت مسایل علمی و ریشه های آن در متافیزیک چکیده ای از مقاله "ماهیت مسایل علمی و ریشه های آن در متافیزیک"[ 1 ]جوزف آگاسیمحسن خادمیمتافیزیک: بیکن، دکارت و کانتفرانسیس بیکن را می‌توان پیش قراول مخالفان متافیزیک دانست. او در آثار خود به شدت متافیزیک ارسطویی را به پرسش می کشد. بعدها (یعنی در نیمه اول قرن بیستم) پوزیتیویست ها نیز، مت ثر از بیکن، با متافیزیک مخالفت کردند. ارزیابی آگاسی البته این است که پوزیتیویست ها علاوه بر نقد متافیزیک ناعقل گرایان ( irrationalist metaphysics )، به متافیزیکدانان عقل گرایان خدمت کرده اند. در حقیقت پوزیتیویست ها صرفا به "متافیزیک بد" ( bad metaphysics ) حمله کردند و آن را به نقد کشیدند. چراکه متافیزیک بسیار لغزان است و با توسل به تبیین‌های موضعی و تبصره ای ( ad hoc explanations ) - به جای تبیین‌های علمی - به راحتی می تواند به عرصه "شبه علم" فرو غلتد. از نظر آگاسی، "متافیزیک خوب" - همچون متافیزیک ارسطو - نقش تنظیمی ( regulative ) مهمی در پژوهش‌های علمی دارد و می توان برای آنها وجود آزمایش هایی را برای آزمودن شان در تاریخ فیزیک تصور کرد. اما در مقابل، "متافیزیک بد" متافیزیک غیرعقلانی آمیخته با شبه علم است که نقش تنظیم کنندگی چندانی در علم ندارد.البته این نکته را نباید ناگفته گذاشت که مخالفت شدید بیکن با متافیزیک صرفا مخالفت با روش آن بود در واقع بیکن مخالف خصلت انتزاعی متافیزیک نبود، بلکه مخالف جهش به نتایج متافیزیکی بود. او معتقد بود که با پیش رفتن صحیح علم، یعنی با شروع از مشاهدات و افزایش تدریجی یافته های مشاهدتی، و با صعود صحیح از نردبان استقرایی، بدون پرش در هر گام، به مبنایی ترین نظریه، یعنی به "متافیزیک علمی" می رسیم. این متافیزیک، علمی ( scientific ) خواهد بود، زیرا نه با روش نظرورزانه ( speculative ) بلکه با روش استقرایی ( inductive ) حاصل خواهد شد.دکارت و کانت نیز از "متافیزیک علمی" دفاع کردند. البته ایده آنها با ایده بیکن تفاوت داشت. آنها در پی رسیدن به علم موجه یقینی بودند. ایده آنها بر استدلال پیشینی و مقدم بر تجربه ( a priori reasoning ) استوار بود، نه استنتاج استقرایی ( inductive inference ). به همین رو، آنها برخلاف بیکن، متافیزیک علمی را آغاز پژوهش علمی می دانستند، نه پایان آن.در واقع، دکارت نظریه ای فلسفی پرورد که در آن متافیزیک - به زعم او - چارچوبی برای علم فراهم می ساخت. ایده های وی به دست کانت بسط بیشتری یافت، اما این آخرین تلاش قابل توجه در این راستا بود. زیرا ایده کانت بنا به دلایلی (خوب یا بد)، به کلی رد شد. در واقع دکارت و کانت متافیزیک خود را مجموعه ای از معرفت یقینی و لذا علمی می دانستند و از آن دفاع می کردند. در مقابل، آگاسی رویکرد مورد نظر خود را رویکرد نقادانه می‌داند و بر آن است تا متافیزیک را به عنوان چارچوبی نقدپذیر و غیریقینی برای علم، از نو احیا کند و بدان اعتبار بخشد. از نظر وی، نظریه‌های متافیزیکی دیدگاه هایی درباره ماهیت اشیاء هستند. لذا نظریه‌ها و حقایق علمی را می‌توان از منظر نگرش های متافیزیکی مختلف تفسیر کرد.ر ی هیول در باب متافیزیکویلیام هیول ( William Whewell )، ابتدا از منظر علمی، به دفاع از متافیزیک غیرعلمی ( unscientific metaphysics ) پرداخت. از نظر او، آموزه های علمی به نحو استقرایی از دل واقعیت ها ( facts ) بیرون نمی‌آیند. آنها ابتدا به تصور می‌آیند، و سپس به صورت تجربی ت یید می‌شوند. به تعبیر دیگر، از نظر هیول، علم با ابداع فرضیه‌های تبیین‌گر ( explanatory ) آغاز می شود. از آنجا که هیول معتقد بود که آموزه های متافیزیکی الهام بخش دانشمندان در ابداع فرضیه‌های تبیین‌گر هستند، قویا از هر منبع الهام دفاع می‌کرد. او می گفت کپلر فرضیه‌های علمی خود را در تلاش برای تحقق برنامه متافیزیکی افلاطون بسط داده بود، یعنی متافیزیک افلاطون الهام بخش کپلر بوده است.پروژه هیول و پوپر در باب شبه‌علم و متافیزیک البته شباهت‌ها و تفاوت‌های نیز دارند. اولا هیچ کدام مخالف متافیزیک نبودند و آن را از عرصه علم طرد نکردند، چراکه معتقد بودند متافیزیک، گاه الهام بخش دانشمندان در ابداع فرضیه های تبیین گر است. ثانیا، هر دو به مسیله تمییز ( problem of demarcation ) [تمییز میان علم و شبه علم] علاقمند بودند و میان آنها تمایز می گذاشتند.اما نمونه هایی که هیول و پوپر ذکر می کنند با هم متفاوت است: مثلا پوپر مارکسیسم و فرویدیسم را شبه علمی می‌داند، حال آنکه هیول به مکانیک نیوتنی و اپتیک نیوتنی اشاره می‌کند و اولی را موجه و علمی، و دومی را ناموجه و شبه علمی می داند. به علاوه، هیول بر آن بود که نظریه علمی باید آزمون پذیر باشد و از آزمون سربلند بیرون آید، در حالی که پوپر صرفا آزمون پذیری را ملاک علمی بودن نظریه می دانست. از سوی دیگر، پوپر مت ثر از ته مانده تعصبات پوزیتیویستی خود، گاه نظریه های غیرعلمی، یعنی متافیزیک و شبه علم و خرافات، را تحت نام "متافیزیک" یک کاسه می کرد، اما هیول چنین خلطی را مرتکب نشده است.متافیزیک و نقش آن در علماز دید آگاسی، نقش متافیزیک در تاریخ علم بسیار حایز اهمیت است. او می گوید معیارهای مختلفی در انتخاب مسایل وجود دارد، اما مهمترین معیاری که در جهت دهی دانشمندان برای انتخاب مسایل نقش دارد، متافیزیک زمانه است. در واقع در یک عصر، آن دسته از مسایل علمی انتخاب می شوند که به معضلات متافیزیکی آن عصر ارتباط داشته باشند. از نظر وی، کشش و جذبه های ( interests ) گسترده علمی، با مسایل متافیزیکی زمانه ارتباط تنگاتنگی دارد. در واقع، مسایل مورد علاقه هر دانشمند، منوط به جذبه های عمومی ( general interests ) غالب در سنت علمی اوست. و خود این جذبه عمومی از متافیزیک زمانه ناشی می شود. بدین دلیل، آگاسی "متافیزیک را چارچوبی برای علم" می داند که به پژوهش دانشمندان جهت می‌بخشد و نقش تنظیم کنندگی برای نظریه‌های علمی ایفا می‌کنند.البته نباید ویژگی نظریه‌های متافیزیکی را همچون نظریه‌های علمی دانست. نظریه های علمی، نقدپذیرند و می توان با آزمون های تجربی درستی آنها را آزمود و در نهایت آنها را "ت یید" یا "ابطال" کرد. اما آموزه‌های متافیزیکی همچون نظریه‌های علمی نقدپذیر نیستند. در عرصه متافیزیک معمولا خبری از ابطال ( refutation ) یا آزمون های فیصله بخش ( crucial experiment ) نیست. دو دیدگاه متافیزیکی متفاوت، تفسیرهای متفاوتی از واقعیات شناخته شده عرضه می کنند. هر یک از این تفسیرها به یک نظریه علمی تبدیل می شود، و یکی از این دو نظریه علمی در نهایت، در آزمون فیصله بخش مغلوب می‌شود. در چنین حالتی، متافیزیک پشت نظریه علمی مغلوب، قدرت تفسیری ( interpretative power ) خود را از دست می دهد و رها می شود. این نشان می‌دهد که نقدپذیری آموزه‌های متافیزیکی، به نوعی متاثر از نقد نظریه های علمی مربوط به آنهاست.تفاوت خرافات، شبه علم و متافیزیکبه طور کلی می‌توان گفت: خرافه، شبه‌علم، و متافیزیک هر یک به طریق متفاوتی از شواهد استفاده می‌کنند. بارزترین مشخصه خرافات این است که از شواهد خفی ( clandestine instances ) استفاده می کند. اما شبه علم از نمونه‌ها و مصادیق موید ( confirming instances ) استفاده می کند. خرافات درگیر شواهد خلاف نمی‌شوند، و اصولا تاب نقادی را ندارند. اما شبه علم - برخلاف خرافات - تاب نقادی را دارد، ولی عملا امکان ابطال آنها وجود ندارد، زیرا همواره با توسل به اصلاحات موضعی ( ad hoc )، شواهد خلاف را توضیح می‌دهد. در مقابل، متافیزیک نباید در برابر شواهد خلاف از فرضیه های موضعی مدد جوید. به علاوه باید قابل ابطال هم باشد. در حقیقت استفاده متافیزیک از شواهد، بیشتر برای شفاف سازی و تبیین است نه توجیه کاستی‌های خود. البته شباهت شبه‌علم با متافیزیک از نظر تبیین‌گری در این است که شبه علم و متافیزیک هر دو قدرت تفسیری ( interpretative power ) بالایی دارند، اما در عین حال، قدرت تبیینی ( explanatory power ) پایینی دارند.این نکته را باید در نظر داشت که اگر متافیزیک در مواجهه با شواهد خلاف، به فرضیه‌های موضعی ( ad hoc ) متوسل شود، به شبه علم تنزل می‌یابد. در عین حال، یک نظریه شبه علمی می تواند تا درجه متافیزیک ارتقا یابد: اولا با شفاف سازی منطق درونی خود، خود را گزافه گویی ( pretentiousness ) بپیراید ثانیا نحوه مواجهه خود را با شواهد خلاف چنان سامان دهد که گرفتار فرضیه های موضعی نشود. از نظر آگاسی، اگر نظریه فروید تنقیح می شد، می توانست به عنوان یک متافیزیک جالب توجه در روانشناسی مطرح شود و بقا یابد.باری، آگاسی متافیزیک را "فیزیک آیندگان" می داند و آن را می ستاید. از نظر او، تاریخ علم تاریخ چارچوب‌های متافیزیکی علم است. چارچوب‌های متافیزیکی، به پروژه های تحقیقاتی تبدیل می شوند و سمت و سوی تحقیقات علمی را معین می کنند. بدین معنا می‌توان گفت متافیزیک نقش راهنمونی ( heuristic ) دارد و خود می‌تواند در آینده بدل به موضوعی برای تحقیقات فیزیکی دانشمندان شود.ناکافی بودن چارچوب های متافیزیکی برای علمبنا به ر ی آگاسی، آموزه‌های متافیزیک اغلب چارچوب‌های کافی برای علم نیستند. متافیزیک دان ها همواره ادعا می‌کنند که فرضیات علمی آنها با اصول متافیزیکی شان مطابقت دارد و همواره می توان فرضیات تبیینی ای یافت که با متافیزیک مورد نظرشان مطابقت داشته باشد. فی المثل متافیزیک دکارت، یک جهان بینی مکانیکی ساعت گون ( clockwork ) بود که تقریبا هیچ چیزی را تبیین نمی‌کرد. هدف اش هم این نبود که چیزی را تبیین کند. اما دکارت ادعا می کرد که هر فرضیه علمی که وی بتواند آن را ت یید کند، باید فرضیه ای باشد که با متافیزیک او مطابقت داشته باشد. وی قایل بود که همواره می توان فرضیه هایی تبیینی ( explanatory ) مطابق با متافیزیک او یافت. بویل نیز در مورد متافیزیک نیمه - دکارتی خود همین ادعا را مطرح کرد و نیوتن هم در مورد متافیزیک خودش چنین ادعایی مطرح می‌کرد. حال اگر یک جامعه، توانایی‌های نقادی بالا و انجمن‌های علمی پویا داشته باشد، می تواند دعاوی متافیزیسین ها را ابطال کرده، یا محدودیت‌های متافیزیک آنها را نشان داده و آنها را به تجدید نظر در دیدگاه شان وادارد. بدین طریق است که می‌توان گفت متافیزیک در جوامع دارای فرهنگ علمی نقاد، پیشرونده ( progressive )است. اما در یک جامعه غیرعلمی غیرنقاد، چنین حرکت مبنی بر نقد متافیزیک زمانه وجود نخواهد داشت و لذا متافیزیک در این جوامع ایستا خواهد بود.از نظر آگاسی چنانچه تعابیر متافیزیکی در یک جامعه علمی سیطره یابند، می توانند باعث نادیده گرفتن (یا اهیمت دادن به) برخی آزمون های تجربی و حتی کنار گذاشتن برخی حوزه های پژوهشی شوند. فی المثل، در پرتو اعتبار بالای متافیزیک نیوتن بود که آزمایش اورستد از اهمیت متافیزیکی مطلوبی برخوردار شد و با اینکه تا اواخر قرن نوزدهم، مشکلاتی برای متافیزیک نیوتنی پیش آورد، این متافیزیک جای خود را به متافیزیک های رقیبی که توانایی تبیین این آزمایش را داشتند نداد. البته بدیهی است که اگر در نهایت نشان داده شود که نمی توان آزمونی تجربی را در قالب متافیزیک مورد نظر تعبیر کرد، متافیزیکی رقیب جایگزین می‌شود و این نشان دهنده اتکاء نظریات متافیزیکی و تعابیر بر تجربه است.تعابیر جدید می توانند باعث فراخ تر شدن گستره تصورات دانشمندان گردند و بدین طریق می‌توانند کانون تمرکز را در تحقیقات علمی تغییر دهند. همان گونه که تعبیر متافیزیکی فارادی او را به فکر یافتن خطوط منحنی نیروهای الکتریکی انداخت و او در این راه به کشف پدیده عایق بودن (دی الکتریک) نایل شد.نقش متافیزیک در تعبیر نظریه‌های فیزیکیدر اینجا برای روشن شدن موضوع به یک مورد تاریخی اشاره می‌کنیم. متافیزیک فارادی - که جهان را به عنوان میدانی از نیروها می بیند - را می‌توان به عنوان تعبیری برای ماهیت نور به کار برد. بر اساس این دیدگاه، نور متشکل از ارتعاشات خطوط نیرو در فضای خالی است. فارادی خودش نور را امواج میدان مغناطیسی نیرو می دانست و دهه ها سعی در آزمایش این فرضیه داشت. اما ناموفق بود. همچنین تفسیر فارادی از جریان الکتریکی به عنوان فروپاشی میدان الکتریکی، نمونه دیگری از ناکامی وی بود. از سوی دیگر، فارادی نظریه نیوتنی کولن در مورد نیروهای الکترواستاتیک را پذیرفت، اما آن را در مفهوم میدانی خود بازتعبیر کرد. ولی تعبیر او رضایت بخش به نظر نمی‌رسید و او از این مسیله آگاه بود. او موفق شد با جستجوی خطوط منحنی نیروی الکتریکی آن را رضایت بخش سازد. او سپس دریافت که خطوط الکتریکی نیرو در حضور دی ا الکتریک هایی (یا عایق هایی) چون شیشه یا سولفور، خم می شوند. اما عایق بودن با نظام نیوتنی ناسازگار بود و به همین دلیل این تعبیر مغفول ماند. بنابراین تصادفی نبود که کولن احتمال وجود الکتریسیته را انکار می کرد، چراکه او یک نیوتنی بود. همچنین تصادفی نبود که کاوندیش - که خاصیت عایقی را کشف کرده بود - نتوانست کشف خود در مورد الکتریسیته را منتشر کند. او بر آن بود که بیشتر روی آن کار کند و دوباره آن را با متافیزیک نیوتن درآمیزد، اما او قبل از انجام این وظیفه خطیر درگذشت. پس از معادلات ماکسول، به نظر می رسید که متافیزیک فارادی پیروز شده است. گرچه این متافیزیک نیز پس از آشکارشدن تعارضات آن با نظریه پلانک کنار گذاشته شد.تاریخ علم به مثابه تاریخ چارچوب‌های متافیزیکی علمبنا به ر ی آگاسی، تاریخ علم تاریخ چارچوب‌های متافیزیکی علم است. چارچوب‌های متافیزیکی به پروژه‌های تحقیقاتی تبدیل می شوند و سمت و سوی تحقیق علمی را تعیین می‌کنند. به اعتقاد آگاسی، در تاریخ علم تقریبا همیشه این گونه بوده است که وقایع مهم از نظر متافیزیکی قابل توجه بوده اند. و آن دسته از پروژه هایی که در تاریخ به عنوان پروژه‌های قابل توجه شناخته شده اند، قابلیت روشن کردن مسایل متافیزیکی رایج را داشته اند. از دید آگاسی انگیزه پرداختن به پاره ای مسایل علمی و اقبال عمومی به آنها، به خاطر بنیان‌های متافیزیکی این مسایل و نظریات است. به عنوان مثال، امروزه روز مسایل ایرودینامیک تنها تعداد کمی از غیرهوانوردان را به خود جذب کرده است. اما اگر اثری از مسایل متافیزیکی جدید در آن به وجود آید، بی شک این نظریه در کانون توجه قرار خواهد گرفت و شمار زیادی از عالمان را به خود مشغول خواهد کرد. - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - *نوشته فوق، مختصری از پژوهش نگارنده در حلقه پژوهشی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (با مدیریت دکتر علیرضا منصوری) است که در خرداد سال 1400 برگزار گردید. بدیهی است مسیولیت هر گونه خطا و کاستی بر عهده نگارنده متن است.[ 1 ]. The Nature of Scientific Problems and Their Roots in Metaphysics , 1975 , Joseph Agassi . And , See it in The book : Critical Approaches to Science & Philosophy with a new introduction ( pp . 189 - 211 )
دلایل باد کردن باتری گوشی چیست؟(+راه‌های پیشگیری) علت تورم باتریتورم یا باد کردن باتری‌ها به خاطر گاز تولید شده در سلول باتری است که در فرآیند واکنش شیمیایی که اکسیداسیون الکتروشیمیایی الکترولیت نامیده می‌شود تولید می‌گردد که می‌تواند نتیجه گرمای غیر طبیعی باشد که آن نیز به خاطر باتری معیوب، شارژ ناصحیح یا شارژر خراب تولید می‌شود. ممکن است شارژر شما خراب شده باشد و نتیجه‌اش باد کردن باتری باشد یا استفاده از شارژر ناسازگار باعث باد کردن تورم در وسط باتری شما شود.علاوه بر این، برخی از روش‌های شارژ کردن گوشی‌های تلفن همراه که شما به کار برده‌اید ممکن است منجر به خراب کردن و باد کردن باتری شما شده باشد.بسیاری از گوشی‌های ما که روزمره استفاده می‌کنیم دارای باتری‌های لیتیوم یونی هستند و اغلب اوقات همه چیز بی اشکال پیش می‌رود. اما گاهی اوقات زمانی که یک باتری خراب می‌شود، ممکن است باد کند و خطرناک شود. در این مقاله یاد می‌گیرید که با باتری‌های باد کرده چکار باید بکنید و چطور ابتدایا از باد کردن باتری موبایل خود جلوگیری کنید.راه‌های جلوگیری از باد کردن باتری: 1 - همیشه از شارژر اصلی یا شارژر سازگار با گوشی تان استفاده کنید.برخی از شماها این نکته را نادیده می‌گیرید و زمانی که نادیده گرفتید و به طور مرتب از شارژر نامناسب برای موبایل خود استفاده کردید باتری شما سرانجام باد می‌کند.برای مثال استفاده از شارژر 5 ولت، 2 آمپر برای گوشی که نیاز به شارژر 5 ولت 1 ٫ 5 آمپر دارد باعث خرابی آن می‌شود. 2 - از بیش از حد شارژ کردن باتری موبایل تان اجتناب کنید. اگرچه بعد از این که شارژ باتری تان پر شد و چند ساعتی هم روی پریز ماند استفاده از گوشی تان تا مدت‌ها هیچ نشانی از خرابی باتری ندارد مخصوصا زمانی که از شارژر اصلی برای شارژ دستگاه تان استفاده کنید، اما بهتر است گوشی که پر شارژ شده است را از پریز بکشید چون تکرار این کار باعث می‌شود که باتری شما بیش از حد شارژ شود مخصوصا زمانی که از شارژر اصلی استفاده کنید و این خود منجر به باد کردن باتری موبایل تان می‌شود. 3 - از گوشی موبایل تان هنگام شارژ کردن استفاده نکنید.بله، استفاده از موبایل تان در هنگام شارژ کردن به آسانی می‌تواند انرژی اضافی در باتری ایجاد کند و بنابراین نتیجه‌اش باد کردن باتری در گذر زمان است.سرانجام، اگر متوجه شدید که باتری شما باد کرده است، بهترین کار برای حفظ ایمنی تان این است که به طور صحیح باتری را جدا کنید، چون باتری‌ها در این موقع به سادگی می‌تواند آتش بگیرند یا منفجر شوند.اگر با مشکل باد کردن باتری موبایل رو به رو شدیم چه کنیم؟پیش از هر چیز توصیه می‌کنیم به شدت نکات ایمنی را در رابطه با این قضیه در نظر بگیرید. زمانی که باتری لیتیوم یونی متورم شود و شدت تورم در آن زیاد باشد، شما تقریبا با یک بمب کوچک رو به رو خواهید بود که هر لحظه امکان انفجار و آتش گرفتن آن وجود دارد. بنابراین سعی کنید جوانب احتیاط را رعایت نمایید. به هیچ عنوان گوشی که باتری آن متورم شده را به شارژ نزنید یا آن را با گرما و سرما در تماس مستقیم قرار ندهید. توصیه می‌کنیم در صورت امکان باتری گوشی را در این حالت از آن خارج کنید و آن را در مکانی قرار دهید که دور از دسترس باشد یا کلا در زیر زمین دفن کنید.به گفته پروفسور Don Sadoway در علم شیمی زمانی که سلول‌ها بیش از حد شارژ می‌شوند واکنش‌های نامطلوبی رخ می‌دهد. محدودیت‌های دقیق در مورد چگونگی جریان با یک سلول لیتیوم یون وجود دارد. در طول شارژ معمولی، شما لیتیوم فلزی را مشاهده نمی‌کنید، که به طور ذاتی ناپایدار است. اما در طول شارژ بیش از حد، لیتیوم سریع‌تر از آنچه که می‌تواند از بین برود، سریع‌تر تولید می‌کند. نتیجه این است که صفحات فلزی لیتیوم بر روی آند قرار دارند. در عین حال، کاتد تبدیل به عامل اکسید کننده می‌شود و ثبات را از دست می‌دهد. این واکنش گرما تولید می‌کند و این گرما گازهای داخل باتری را گرم می‌کند موجب گسترش آنها می‌شود. بدون تهویه مناسب، پوشش باتری با گازها گسترش پیدا می‌کند، ظاهر آن را تحریف می‌کند و ظاهر آن را به ظاهری متورم تبدیل می‌کند.منبع:
همه چیز درباره آلبرت انیشتین آلبرت انیشتین فیزیک‌دان نظری آلمانی بود که نظریه نسبیت را به‌عنوان مهم‌ترین دستاوردش توسعه داد که در کنار مکانیک کوانتومی دو ستون فیزیک مدرن به‌شمار می‌روند و به‌خاطر تاثیرش بر فلسفه علم نیز شناخته می‌شود. در نظر عامه مردم، اینشتین بیشتر به‌خاطر فرمول هم‌ارزی جرم و انرژی یعنی E = mc2 شهرت دارد که از آن به‌عنوان معروف‌ترین فرمول در سراسر جهان یاد می‌شود. او "برای خدماتش در زمینه فیزیک نظری و به‌ویژه کشف قانون اثر فوتوالکتریک"، موفق به کسب جایزه نوبل در سال 1921 شد.اینشتین در امپراتوری آلمان و در یک خانواده یهودی زاده شد. او در سال 1895 به سوییس رفت و ملیت آلمانی خود را در 1896 باطل کرد. در سال 1900 ، موفق به اخذ مدرک دیپلم در زمینه ریاضی و فیزیک از مدرسه پلی‌تکنیک فدرال در زوریخ شد. او پس از مدتی موفق شد که به‌عنوان بازرس ثبت اختراع در اداره ثبت اختراعات سوییس در برن مشغول به‌کار شود و بین سال‌های 1902 تا 1909 در این سمت باقی ماند. او در 26 سالگی، چهار مقاله استثنایی و پیشگامانه در مورد اثر فوتوالکتریک، حرکت براونی، نسبیت خاص و هم‌ارزی جرم و انرژی منتشر کرد که توجه جهان علم را به‌خود جلب کرد و در همین سال نیز موفق به اخذ مدرک دکتری خود از دانشگاه زوریخ شد. در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار کارش در زمینه نسبیت خاص، اینشتین کارش را برای توسعه این نظریه به میدان گرانشی آغاز کرد، که در نهایت در سال 1916 تحت عنوان نسبیت عام منتشر شد و آن را برای مدل‌سازی کیهان به‌کار برد. او همچنین به بررسی خواص حرارتی نور و نظریه کوانتومی تابش پرداخت که در نهایت به بنیان‌گذاری نظریه فوتونی نور منتهی شد. در سال 1933 در زمان حضورش در ایالات متحده آمریکا، آدولف هیتلر به قدرت رسید و دیگر به آلمان بازنگشت. در آستانه جنگ جهانی دوم او از نامه‌ای حمایت کرد که در مورد توسعه بالقوه "بمب‌های جدید فوق‌العاده خطرناک" هشدار داده می‌شد و توصیه می‌کرد که ایالات متحده تحقیقات مشابهی را آغاز کند. اینشتین ایده استفاده از شکافت هسته‌ای به‌عنوان سلاح را به‌صورت عمومی محکوم می‌کرد و به‌همراه برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی بیانه‌ای را با عنوان بیانیه راسل اینشتین امضا کرد. او از سال 1908 ، تدریس فیزیک نظری در دانشگاه برن را شروع کرد و در سال‌های بعد، در دانشگاه زوریخ، دانشگاه کارل در پراگ رفت و مدرسه پلی‌تکنیک فدرال در زوریخ به تدریس ادامه داد. در سال 1914 ، او به عضویت فرهنگستان علوم پروس در برلین درآمد و به‌مدت 19 سال در آنجا ماند. اینشتین از همکاران موسسه مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون در شهر نیوجرسی بود که تا پایان عمرش در سال 1955 نیز این همکاری را حفظ کرد. او بیش از 300 مقاله علمی و 150 مقاله غیرعلمی منتشر کرد. دستاوردهای فکری و جدید او موجب شد که نام اینشتین معادلی برای هوش و نبوغ محسوب شود.آلبرت اینشتین در 14 مارس 1879 میلادی در شهر اولم در پادشاهی وورتمبرگ آلمان، در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. پدر او، هرمان اینشتین، یک فروشنده و مهندس و مادرش پایولین کخ بود. در سال 1880 اندکی پس از تولد اینشتین، خانواده اینشتین به مونیخ مهاجرت کردند و در آنجا پدر اینشتین و عموی او یاکوب، یک تجارت کوچک برای نصب گاز و آب ت سیس کردند. از آنجا که این تجارت از نظر اقتصادی رضایتبخش بود، آنها در سال 1885 تصمیم گرفتند، با حمایت کل خانواده، کارخانه تولید لوازم الکتریکی راه‌اندازی کردند. شرکت پدرش موفق بود و نیروگاه‌های برق را در شوابینگ در مونیخ و وارزه و سوسا در ایتالیا را ت مین می‌کرد. خانواده اینشتین از یهودیانی اشکنازی بودند که خیلی سخت‌گیر نبودند و از همین رو، آلبرت از سن 5 سالگی به‌بعد و به‌مدت سه سال، در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک در مونیخ درس می‌خواند. در سن هشت سالگی، او به مدرسه لوتیپولد فرستاده شد تا تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را ادامه دهد. او هفت سال بعد، امپراتوری آلمان را ترک کرد. در سال 1894 ، کارخانه هرمان و جیکوب، چون سرمایه لازم برای تبدیل تجهیزات خود از استاندارد جریان مستقیم ( DC ) به استاندارد کارآمدتر جریان متناوب ( AC ) را در اختیار نداشت، قادر به ت مین لوازم الکتریکی نیروگاه‌های برق نبود. این ناکامی موجب شد که خانواده مجبور به فروش شرکت شود. خانواده اینشتین در جستجوی شغل، راهی ایتالیا شد، ابتدا در میلان و چند ماه بعد در پاویا ساکن شدند. زمانی که خانواده اینشتین به پاویا نقل مکان کردند، آلبرت که 15 ساله بود، در مونیخ ماند تا تحصیلاتش را در مدرسه لوتیپولد به اتمام برساند. پدر او تمایل داشت که آلبرت رشته مهندسی برق را ادامه دهد، از طرفی آلبرت به‌خاطر برخوردهایی که با مسیولین مدرسه داشت از آنها و روش آموزشی آنها متنفر شده بود. او بعدا در مورد آن دوران گفت که روش سخت‌گیرانه به‌یادسپاری و حفظ کردن مطالب، موجب از بین رفتن روحیه یادگیری و خلاقیت شده بود. در پایان دسامبر 1894 ، او به برای پیوستن به خانواده‌اش در پاویا، به ایتالیا سفر کرد و این کار را با متقاعد کردن مدرسه با کمک گواهی یک پزشک انجام داد. در طول مدتی که او در ایتالیا به‌سر می‌برد، مقاله‌ای کوتاه با عنوان "در مورد بررسی وضعیت اتر در یک میدان مغناطیسی" به رشته تحریر درآورد. اینشتین حتی از دوران جوانی تبحر خاصی در ریاضی و فیزیک داشت و از هم رده‌های خود چند سال جلوتر بود. او از 12 سالگی شروع به خودآموزی جبر و هندسه اقلیدسی در طول یک تابستان کرد. علاوه‌بر این، او توانست در سن 12 سالگی به‌صورتی مستقل، اثباتی اختصاصی برای قضیه فیثاغورس بیابد. معلم خانوادگی آنها مکس تالمود، می‌گوید بعد از آن که به آلبرت 12 ساله، کتاب درسی هندسه دادم، او طی مدت کوتاهی تمام کتاب را مطالعه کرد. از آن به بعد، او وقت خود را به ریاضیات پیشرفته‌تری اختصاص داد. به‌طوری که در مدت زمان کوتاهی ریاضیات او به حدی پیشرفت کرد که من نمی‌توانستم پابه‌پای او ادامه دهم. علاقه آلبرت اینشتین به هندسه و جبر، موجب شد که در سن 12 سالگی به این نتیجه برسد که می‌توان طبیعت را به‌صورت یک "ساختار ریاضی" درک کرد. آلبرت خودآموزی علم حساب را در 12 سالگی آغاز کرد و زمانی که 14 ساله شده بود، به گفته خودش در انتگرال و حساب دیفرانسیل به استادی رسیده بود. در سن 13 سالگی، او به صورت جدی‌تری به فلسفه (و موسیقی) علاقه پیدا کند. به او کتاب نقد خرد محض از کانت پیشنهاد شد که باعث شد کانت فیلسوف مورد علاقه او شود. معلم او در این باره می‌گوید: در آن زمان، او فقط یک کودک بود کودکی 13 ساله. اما مشغول خواندن آثار کانت بود آثاری که برای مردم معمولی غیرقابل درک است. اما برای او کاملا واضح بود. در سال 1895 و در سن 16 سالگی، آلبرت اینشتین در امتحان وروی برای مدرسه فدرال پلی‌تکنیک (که امروزه با نام موسسه فناوری فدرال زوریخ ( ETH ) شناخته می‌شود) در زوریخ شرکت کرد. او در آزمون عمومی رد شد، اما موفق شد در بخش ریاضی و فیزیک نمرات خارق‌العاده‌ای بگیرد. به توصیه مدیر مدرسه فدرال پلی‌تکنیک، او برای تکمیل دوران مدرسه خود، به‌مدت دو سال ( 1895 و 1896 ) به مدرسه آرگوویان کانتونال در ارو، سوییس رفت. در حالی‌که او در کنار خانواده جوست وینتلر به‌سر می‌برد، به دختر او، ماری علاقه‌مند شد. خواهر آلبرت، مایا، سپس با پسر این خانواده، جوست وینتلر ازدواج کرد. در ژانویه 1896 ، آلبرت با موافقت پدرش، برای فرار از خدمت سربازی، شهروندی آلمانی خود را باطل کرد. در سپتامبر 1896 ، او در آزمون نهایی مدرسه در سوییس با نمره عالی قبول شد و در ریاضی و فیزیک، نمره کامل 6 گرفت. سرانجام، آلبرت در 17 سالگی در دوره چهار ساله ریاضی و فیزیک در مدرسه پلی‌تکنیک زوریخ ثبت نام کرد. ماری وینتلر که یک سال بزرگتر از آلبرت بود، برای یک شغل معلمی به اولسبرگ سوییس نقل مکان کرد. همسر صربستانی و آینده آلبرت اینشتین، میلوا ماریچ، که در آن زمان دختری 20 ساله بود، در همان سالی که آلبرت وارد مدرسه پلی‌تکنیک زوریخ شد، در آنجا ثبت نام کرد. او در میان شش دانشجوی رشته ریاضی و فیزیک، تنها دانشجوی زن بود. در طول چند سال بعد، آلبرت و میلوا به یکدیگر علاقه‌مند شدند به‌طوری که ساعت‌های زیادی با هم فیزیک مطالعه می‌کردند. در سال 1900 ، آلبرت موفق شد در آزمون ریاضی و فیزیک قبول شود و مدرک تحصیلی آن رشته را دریافت کند. اگرچه برخی مدعیند که میلوا در نوشتن مقاله‌های منتشر شده از اینشتین در سال 1905 همکاری کرده‌است اما مورخان فیزیک با بررسی موارد مطرح شده، هیچ‌گونه اثری از مشارکت‌های میلوا مشاهده نکرده‌اند.در سال 1987 مکاتبات میان اینشتین و میلوا ماریچ کشف و منتشر شد. این مکاتبات نشان می‌داد که آن دو، دختری به‌نام لیزرل داشته‌اند که در اوایل سال 1902 متولد شده بود و با مادرش میلوا در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در نووی ساد زندگی می‌کرده‌است. میلوا بدون فرزندش، به سوییس بازگشت، فرزندی که نام واقعی و سرنوشتش نامعلوم است. از محتویات نامه اینشتین در سپتامبر 1903 برمی‌آید که آن دختر یا بر اثر بیماری مخملک در خردسالی درگذشته‌است یا او را به خانواده‌ای برای فرزندخواندگی واگذار کرده‌اند. اینشتین و ماریچ در ژانویه سال 1903 ازدواج کردند. در ماه مه سال 1904 ، پسر آنها هانس آلبرت اینشتین، در برن سوییس به‌دنیا آمد. دومین پسر آنها، ادوارد در ژوییه 1910 در زوریخ متولد شد. آلبرت و میلوا در آوریل 1914 به برلین نقل مکان کردند، اما زمانی که میلوا متوجه رابطه عاشقانه اینشتین با عموازده خود، السا شد، با فرزندانش به زوریخ بازگشت. پس از پنج سال زندگی جدا از یکدیگر، سرانجام آنها در 14 فوریه 1919 از یکدیگر طلاق گرفتند. ادوارد در 20 سالگی مبتلا به شیزوفرنی تشخیص داده شد. مادرش میلوا، از او مراقبت می‌کرد و در این دوران چندین مرتبه او را در آسایشگاه بستری کردند. پس از مرگ میلوا، او برای همیشه بستری شد. در نامه‌هایی که در سال 2015 آشکار شدند، اینشتین به ماری وینتلر که زمانی به او علاقه داشت، در مورد ازدواجش با میلوا و همچنین احساس زیادش به ماری گفته بود. اینشتین، این نامه را در سال 1910 و زمانی که میلوا ماریچ، دومین پسر خود را باردار بود، نوشت. او در این نامه گفته‌است: "من هر لحظه به تو فکر می‌کنم با تمام قلبم فکر می‌کنم و (از این‌که، شرایط ما به این‌جا رسید) مانند هر مرد دیگری غمگینم." او همچنین در مورد "عشق گمراه کننده" (میلوا ماریچ) و زندگی از دست رفته‌ای که می‌توانست با اولین معشوقه‌اش، ماری داشته باشد، سخن گفته‌است. در سال 1919 و پس از جداشدن از میلوا ماریچ، آلبرت اینشتین با عموازده خود السا لوونتال که از سال 1912 با او در رابطه عاشقانه به‌سر می‌برد، ازدواج کرد. در سال 1933 ، آنها به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند. در سال 1935 مشخص شد که السا مبتلا به مشکلات قلبی و کلیوی است. او در نهایت در سال 1935 درگذشت. در سال 1923 ، اینشتین عاشق منشی خود، بتی نیومن شد که از اقوام یکی از دوستان نزدیکش به نام هانس موشام بود. در یک مجموعه نامه که توسط دانشگاه عبری اورشلیم در سال 2006 منتشر شد، اینشتین شش زن را توصیف کرده‌است که در حالی که ماری همسر وی بوده، او با آنها زمانی را طی کرده و از جانب آنها هدیه دریافت کرده که مارگارت لیباخ(یک زن بلوند استرالیایی)، استلا کاتزنلنبوگن(زنی مرفه و دارای تجارت گل)، تونی مندل(یک بیوه مرفه یهودی) و اتل میچانوسکی(یک زن برجسته اهل برلین) از جمله آنها بودند. انیشتین پس از مرگ همسر دومش السا، او به‌مدت کوتاهی وارد رابطه‌ای با مارگاریتا کوننکوا شد. او یک جاسوس روس بود و اینشتین از این موضوع اطلاع نداشت. همچنین کوننکوا همسر یک مجسمه‌ساز شناخته شده روسی به‌نام سرگی کوننکو بود که مجسمه برنزی اینشتین واقع در موسسه مطالعات پیشرفته را ساخت.بعد از فارغ‌التحصیلی در سال 1900 ، اینشتین تقریبا دو سال ناموفق و دلسردکننده را به‌دنبال یافتن شغل برای تدریس در دانشگاه پشت سر گذاشت. او شهروندی سوییس را در فوریه سال 1901 کسب کرد، اما به‌دلایل پزشکی توانست از خدمت به‌عنوان سرباز وظیفه رها شود. با کمک پدر مارسل گروسمان، او موفق شد که شغلی در شهر برن و در اداره ثبت اختراعات سوییس، به‌عنوان دستیار بررسی درجه سه، پیدا کند. اینشتین در آنجا مشغول بررسی درخواست‌های ثبت اختراعی شد که زمینه‌های مختلفی را شامل می‌شدند: از دستگاه مرتب‌کننده سنگ‌ریزه تا ماشین تایپ الکترومکانیکی. در سال 1903 ، موقعیت شغلی او در اداره ثبت اختراعات به موقعیتی دایمی درآمد. با این‌حال، تنها زمانی با ارتقای شغلی او موافقت شد که که توانست در فناوری ماشینی به مهارت کامل دست پیدا کند. بیشتر کارهای او در دفتر ثبت اختراعات مربوط به انتقال سیگنال‌های الکتریکی و هماهنگ‌سازی الکتریکی و مکانیکی زمان بود. این دو موضوع فنی، به‌وضوح در آزمایش‌های فکری او حضور داشتند و در رسیدن اینشتین به ایده‌های انقلابی او درباره ماهیت نور و ارتباط بنیادین فضا و زمان نقش داشتند. در سال 1902 ، اینشتین و گروه کوچکی از دوستانش که در برن بودند، شروع به راه‌اندازی گروه کوچکی برای بحث کردند که خودشان نامی را به‌تمسخر با عنوان آکادمی المپیا برای آن انتخاب کردند. در این گروه، آنها دور یکدیگر جمع می‌شدند و در مورد مسایل فلسفی و علمی صحبت می‌کردند. آثار هنری پوانکاره، ارنست ماخ و دیوید هیوم از جمله آثاری بودند که آنها در زمینه علم و فلسفه مطالعه می‌کردند. مایکل بسو، پایول ارنفست، مارسل گروسمان، یانوس پلچ، دانیل پوزین، مایوریس سولووین، استفن سامویل وایز، از جمله معروف‌ترین دوستان آلبرت اینشتین به‌حساب می‌آمدند.در سال 1900 ، اینشتین مقاله‌ای با عنوان "نتیجه‌گیری‌هایی از اثر مویینگی" در مجله سالنامه فیزیک منتشر کرد. در 30 آوریل 1905 ، او رساله خود را تحت سرپرستی آلفرد کلاینر، استاد فیزیک دانشگاه زوریخ به پایان رساند. پس از تکمیل رساله خود با عنوان "تعیین جدید ابعاد مولکولی"، او موفق شد که مدرک دکتری خود را از دانشگاه زوریخ دریافت کند. علاوه‌بر این، او در 26 سالگی و در سال 1905 که سال جادویی اینشتین نامیده می‌شود، چهار مقاله استثنایی و پیشگامانه در زمینه‌های اثر فوتوالکتریک، حرکت براونی، نسبیت خاص و هم‌ارزی جرم و انرژی منتشر کرد.تا سال 1908 ، او دیگر به‌عنوان یک دانشمند برجسته شناخته می‌شد و توسط دانشگاه برن به‌عنوان مدرس منصوب شده بود. در سال بعد، پس از آن‌که یک سخنرانی در مورد الکترودینامیک و اصل نسبیت در دانشگاه زوریخ انجام داد، آلفرد کلاینر از دانشکده درخواست یک کرسی در فیزیک نظری کرد. درنتیجه این درخواست، در سال 1909 ، آلبرت اینشتین موفق به گرفتن کرسی موردنظر، با مرتبه علمی استادیار شد. اینشتین موفق شد پس از دو سال و در سال 1911 ، در دانشگاه کارل در پراگ به مرتبه علمی استاد تمام دست یابد و همچنین تابعیت اتریش در امپراتوری اتریش - مجارستان را کسب کند. در طول مدت اقامتش در شهر پراگ، او چندین مقاله علمی منتشر کرد که پنج مورد از آن‌ها در مورد ریاضیات تابش و نظریه کوانتومی جامدات بود. در ژوییه 1912 ، او به دانشگاهی که از آن فارغ‌التحصیل شده بود، یعنی موسسه فناوری فدرال زوریخ بازگشت. از سال 1912 تا 1914 ، او استاد فیزیک نظری در موسسه فناوری فدرال زوریخ بود و مکانیک تحلیلی و ترمودینامیک درس می‌داد. او همچنین در مورد مکانیک کوانتومی، نظریه مولکولی گرما و مشکل نیروی جاذبه به مطالعه پرداخت و در این راه با دوست ریاضی‌دانش، مارسل گروسمان همراه شد. در 3 ژوییه 1913 ، اینشتین موفق به کسب آرای لازم برای عضویت در فرهنگستان علوم پروس در برلین شد. ماکس پلانک و والتر نرنست یک هفته پس از آن، او را در زوریخ ملاقات کردند تا او را متقاعد کنند به فرهنگستان محلق شود. علاوه‌بر این، آنها به او سمت ریاست انجمن قیصر ویلهلم برای فیزیک را دادند که قرار بود به‌زودی ت سیس شود. در 24 ژوییه، او رسما به عضویت فرهنگستان درآمد و پذیرفت که در سال بعد به امپراتوری آلمان بازگردد. یکی دیگر از دلایلی که بر روی تصمیم او برای رفتن به برلین ت ثیرگذار بود، نزدیکی به السا بود که در آن زمان، در رابطه‌ای عاشقانه با او به‌سر می‌برد. سرانجام در 1 آوریل 1914 ، آلبرت اینشتین به برلین رفت و به فرهنگستان محلق شد. زمانی که جنگ جهانی اول شروع شد، طرح ساخت انجمن قیصر ویلهلم برای فیزیک متوقف شد. این انجمن، سرانجام در 1 اکتبر 1917 با ریاست آلبرت اینشتین ت سیس شد. در سال 1916 ، اینشتین به ریاست انجمن فیزیک آلمان انتخاب شد و به‌مدت دو سال در آن سمت باقی ماند. بر اساس محاسبات انجام شده توسط اینشتین درباره نظریه جدید نسبیت عام در سال 1911 ، نوری که از جانب ستارگان دیگر می‌آید، باید توسط خورشید خم می‌شود. در سال 1919 ، این پیش‌بینی توسط آرتور ادینگتون طی خورشیدگرفتگی 29 مه 1919 ت یید شد. این مشاهدات در رسانه‌های بین‌المللی منتشر شدند و این موجب شهرت جهانی اینشتین شد. در 7 نوامبر 1919 ، روزنامه مطرح بریتانیایی تایمز، یک تیتر اصلی با این عنوان منتشر کرد: "انقلابی در علم - نظریه جدید کیهان - ایده‌های نیوتونی واژگون شدند." در سال 1920 ، اینشتین به عضویت انجمن سلطنتی فرهنگستان علوم و هنر هلند درآمد. دو سال بعد و در سال 1922 ، او موفق به کسب جایزه نوبل فیزیک "برای خدماتش به فیزیک نظری، به‌ویژه، کشف قانون اثر فوتوالکتریک" شد. در حالی‌که نظریه نسبیت عام هنوز تاحدی در نظر برخی مجادله‌انگیز به‌شمار می‌رفت، کمیته نوبل در عنوانی که در نظر گرفته بود، حتی اشاره نکرده بود که کار اینشتین در واقع توضیحی برای اثر فوتوالکتریک بود و تنها به ذکر عبارت "کشف قانون" بسنده کرده بود. این توضیح، عملا موجب شد ایده وجود فوتون به‌حساب نیاید و پذیرش مفهوم فوتون تا سال 1924 و تحقیقات ساتیندرا بوز در زمینه تابش جسم سیاه به‌عقب بیفتد. اینشتین در سال 1921 به‌عضویت انجمن سلطنتی درآمد. او همچنین موفق به دریافت مدال کاپلی از طرف انجمن سلطنتی در سال 1921 شد.در 17 آوریل 1955 ، اینشتین دچار خون‌ریزی داخلی ناشی از پارگی آنوریسم آیورت شکمی شد. این مشکل در سال 1948 هم برای او پیش آمده بود که توسط جراحی به‌نام رودولف نیسن حل شده بود. او پیش‌نویسی را که برای سخنرانی تلویزیونی خود به مناسبت هفت سالگی اسراییل، آماده کرده بود، با خود به بیمارستان برد، اما آنقدر زنده نماند که آن را کامل کند. اینشتین از پذیرش جراحی خودداری کرد و گفت "من وقتی می‌روم که بخواهم. طولانی کردن زندگی به‌صورت مصنوعی، بی‌مزه است. من سهم خودم را انجام داده‌ام، الان وقت رفتن است. من این کار را به زیبایی انجام خواهم داد." صبح روز بعد او در بیمارستانی در پرینستون و در سن 76 سالگی درگذشت در حالی‌که تقریبا تا واپسین روزهای زندگی نیز مشغول کار بود. در طول کالبدشکافی، آسیب‌شناس دانشگاه پرینستون، توماس استولتز هاروی بدون اجازه خانواده اینشتین، مغز او را خارج کرد، به این امید که علم عصب‌شناسی در آینده بتواند علت نبوغ او را کشف کند. بقایای آلبرت اینشتین سوزانده و خاکستر او نیز در مکانی نامعلوم پراکنده شد. در مراسم بزرگ‌داشت او در 13 دسامبر 1965 در مقر یونسکو، فیزیک‌دان هسته‌ای، رابرت اوپنهایمر تصور خود را از اینشتین به‌عنوان یک شخص خلاصه کرد: "او تقریبا انسانی بدون هیچ پیچیدگی و عاری از دلبستگی به دنیا بود. . یک خلوص فوق‌العاده همواره با او بود، به‌طوری که به‌یکباره به کودکی عمیقا سرسخت تبدیل می‌شد."منبع: ویکی پدیادرود بر انسانیتپست‌های مرتبط: - % DA % 86 % DB % 8C % D8 % B2 - % D8 % AF % D8 % B1 % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B1 % D9 % 87 - % D8 % A2 % D9 % 84 % D9 % 85 % D8 % A7 % D9 % 86 - obz3lbdwpjia - % DA % 86 % DB % 8C % D8 % B2 - % D8 % AF % D8 % B1 % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B1 % D9 % 87 - % D8 % AC % D9 % 86 % DA % AF - % D8 % AC % D9 % 87 % D8 % A7 % D9 % 86 % DB % 8C - % D8 % AF % D9 % 88 % D9 % 85 - f4dkdbmvu4yk - % DA % 86 % DB % 8C % D8 % B2 - % D8 % AF % D8 % B1 % D8 % A8 % D8 % A7 % D8 % B1 % D9 % 87 - % D9 % 81 % DB % 8C % D8 % AB % D8 % A7 % D8 % BA % D9 % 88 % D8 % B1 % D8 % AB - q7vrvipyiysr
باتری 66 آمپر صبا باتری(واریان) - نمایندگی فروش صبا باتری امداد باتری آسان - نمایندگی فروش محصولات صبا باتریباتری 66 آمپر صبا باتری (برند واریان) از جمله محصولات با کیفیت شرکت صبا باتری می‌باشد که با استفاده از پیشرفته‌ترین و جدیدترین تکنولوژی روز دنیا تولید می‌گردد.این باتری باتری از نوع سیلد (اتمی) می‌باشد ، متریال به کار گرفته شده در صفحات باتری واریان از نوع اکسپند می‌باشد که باعث می‌شود این باتری از کیفیت مطلوبی برخوردار است.بطور کل عمر مفید باتری واریان صبا باتری بین 15 ماه تا 36 ماه می‌باشد که بنا به شرایط مختلف متغیر می‌باشد( شرایط آب و هوایی، میزان استفاده از خودرو ، نوع خودرو و مدل آن ،..)باتری 66 آمپر واریان صبا باتری،باتری فابریکی ماشین هایی مثل پژو پارس ،سمند ، پژو 405 ، مگان ،دنا ، ... می‌باشدباتری 66 آمپر صبا باتری(برند واریان) دارای 12 ماه ضمانت و گارانتی تعویض می‌باشدجهت مشاهده قیمت و خرید باتری و گرفتن مشاوره رایگان از امداد باتری آسان بروی لینک زیر کلیک کنید https :// saba - - 66 - % d8 % a2 % d9 % 85 % d9 % be % d8 % b1 - % d8 % b5 % d8 % a8 % d8 % a7 - % d8 % a8 % d8 % a7 % d8 % aa % d8 % b1 % db % 8c /
راز پستانداران غواص کوچک آشکار شد شکل 1 . این پستانداران می‌توانند بیش از 20 ثانیه در زیر آب فعال بمانند و اکسیژن را در عضلات کوچک خود ذخیره کنندمنتشر شده در bbc به تاریخ 15 ژوین 2021 لینک منبع: Secrets of tiny diving mammals revealed زیست‌شناسان رازهای ژنتیکی کوچک‌ترین پستانداران غواص جهان را کشف کرده‌اند - آب‌های زیر زمینی.دانشمندان با استفاده از نمونه‌های DNA برای ساخت یک درخت تکاملی، نشان دادند که رفتار غواصی در این گروه از پستانداران حشره خوار پنج بار تکامل‌یافته است.به نظر می‌رسد توانایی این حیوانات کوچک و خون‌گرم برای شیرجه زدن و شکار در آب یخ زده، منطق تکاملی را نقض می‌کند.این یافته‌ها در مجله آنلاین eLife منتشر شده‌است.برای دنبال کردن این سفر تکاملی شگفت‌انگیز، دانشمندان نمونه‌های DNA از 71 گونه مختلف را جمع‌آوری کردند که همگی متعلق به یک گروه بزرگ از پستانداران مرتبط و حشره‌خوار بودند، که در مجموع به نام Eulpotyphla شناخته می‌شوند.این عبارت یونانی به معنای "واقعا چاق و نابینا" است این یک گروه از پستانداران است که خارپشت، موش و سگ را شامل می‌شود.دکتر مایکل برنسبرینک، محقق ارشد دانشگاه لیورپول می‌گوید: "ما نمونه‌هایی از سراسر جهان را نمونه‌برداری می‌کنیم."پرندگان در ارتفاع بالا "ژاکت‌های " ضخیم‌تری تکامل یافتندآلودگی صوتی "صدای اقیانوس را غرق می‌کند"زمانی که او و همکارانش درخت خانواده Eulipotyphla خود را خلق کردند - که کد ژنتیکی را در تصویر دقیقی از رابطه بین هر گونه ایجاد کرد - آن‌ها توانستند از این اطلاعات برای پیگیری تکامل رفتار غواصی استفاده کنند.دکتر برنسبرینگ توضیح داد: "ما تکامل یک پروتیین به نام میوگلوبین را ترسیم کرده‌ایم که اکسیژن را در عضله ذخیره می‌کند."ما می‌توانیم یک امضای ژنتیکی در [ DNA ] مشاهده کنیم که به ما زمانی را که این پروتیین اصلی به وفور در عضلات حیوانات افزایش می‌یابد را نشان دهد.او توضیح داد که این تغییری است که برای یک حیوان لازم است تا اکسیژن بیشتری را در عضلاتش ذخیره کند تا بتواند نفس خود را در زیر آب نگه دارد و شکار کند. این "علامت غواصی" پنج بار در این گروه از حیوانات اتفاق افتاد.دکتر برنسبرینک افزود: " این مسیله سه بار در حیوانات وحشی و دو بار در موش تکامل‌یافته است."توالی ژنتیکی تنها یک پروتیین، اطلاعات زیادی در مورد شیوه زندگی این حیوانات دارد که ما نمی‌توانیم از فسیل‌ها تشخیص دهیم.او اضافه کرد که مطالعه ژنتیکی بینش جالبی در مورد تکامل پستاندارانی که به نظر می‌رسد "حداقل تجهیزات برای غواصی" را دارند، فراهم کرده‌است.او توضیح داد: "آن‌ها بسیار کوچک هستند، خیلی سریع گرما را از دست می‌دهند، و انرژی را با چنین سرعت بالایی می‌سوزانند، بنابراین هزینه‌های بسیار بالایی دارند." اما آن‌ها می‌توانند از عهده این کار برآیند زیرا دستاوردهای عظیمی در دسترسی به تمام لارو حشرات [ در رودخانه‌ها و نهرها ] وجود دارد."این مسیله فقط به ما نشان می‌دهد که طبیعت واقعا چه کاری می‌تواند انجام دهد."این متن با استفاده از ربات ترجمه مقاله خبری ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
رایانه کوانتومی فشرده برای مراکز سرور شکل 1 . محور کامپیوتر کوانتومی: تله یونی در یک محفظه خلا. اعتبار: دانشگاه اینسبروکمنتشر شده در به تاریخ 18 ژوین 2021 لینک منبع Compact quantum computer for server centers کامپیوترهای کوانتومی که تا به امروز توسعه یافته‌اند، یکی از انواع ابزارهایی بوده‌اند که کل آزمایشگاه‌ها را پر می‌کنند. در حال حاضر، فیزیکدانان دانشگاه اینسبروک یک نمونه اولیه از یک کامپیوتر کوانتومی تله یونی ساخته‌اند که می‌تواند در صنعت مورد استفاده قرار گیرد. این ساختار با دو قفسه سرور 19 اینچی مانند آن‌هایی که در مراکز داده در سراسر جهان یافت می‌شوند، متناسب است. دستگاه فشرده و خود پایدار نشان می‌دهد که چگونه این فن‌آوری به زودی در دسترس‌تر خواهد بود.در طول سه دهه گذشته، زمینه اساسی برای ساخت کامپیوترهای کوانتومی در دانشگاه اینسبروک اتریش، پیشگام شده‌است. به عنوان بخشی از تکنولوژی‌های کوانتومی فلاگشیپ اتحادیه اروپا، محققان در دپارتمان فیزیک تجربی در اینسبروک اکنون یک توسعه‌دهنده برای یک کامپیوتر کوانتومی تله یونی فشرده ساخته‌اند. توماس مونز از دانشگاه اینسبروک می‌گوید: " آزمایش‌ها محاسبات کوانتومی ما معمولا 30 تا 50 متر مربع آزمایشگاه را پر می‌کنند." " ما در حال حاضر به دنبال تناسب فناوری‌های ایجاد شده در اینسبروک در کوچک‌ترین فضای ممکن در حالی هستیم که استانداردهای مورد استفاده در صنعت را رعایت می‌کنیم." هدف این دستگاه جدید نشان دادن این است که کامپیوترهای کوانتومی به زودی برای استفاده در مراکز داده‌ها آماده خواهند شد. کریستین مارکینیاک از تیم اینسبروک اضافه می‌کند، "ما توانستیم نشان دهیم که فشردگی نباید به قیمت عملکرد تمام شود".بلوک‌های سازنده منحصر به فرد اولین کامپیوتر کوانتومی فشرده جهان باید به طور قابل‌توجهی از نظر اندازه کاهش می‌یافت. برای مثال، قسمت مرکزی کامپیوتر کوانتومی، تله یونی نصب‌شده در یک محفظه خلا، تنها کسری از فضای مورد نیاز قبلی را اشغال می‌کند. این ابزار توسط فن‌آوری‌های کوانتوم آلپ ( AQT ) ، یک اسپین آف از دانشگاه اینسبروک و آکادمی علوم اتریش که قصد ساخت یک کامپیوتر کوانتومی تجاری را دارد، برای محققان فراهم شده‌است. مولفه‌های دیگر توسط موسسه Fraunhofer برای اپتیک کاربردی و مهندسی دقیق در Jena و متخصص لیزر TOPTICA Photonics در مونیخ آلمان کمک کردند.تا 50 بیت کوانتومکامپیوتر کوانتومی فشرده می‌تواند به صورت خودمختار کار کند و به زودی به صورت آنلاین قابل‌برنامه‌ریزی خواهد بود. یک چالش خاص، اطمینان از پایداری کامپیوتر کوانتومی بود. دستگاه‌های کوانتومی بسیار حساس هستند و در آزمایشگاه به کمک معیارهای دقیق از اختلالات خارجی محافظت می‌شوند. تیم اینسبروک به طرز شگفت آوری موفق به استفاده از این استاندارد کیفیت برای دستگاه جمع و جور شد، بنابراین عملیات ایمن و بدون وقفه را تضمین کرد.شکل 2 . کامپیوتر کوانتومی فشرده در دو قفسه سرور 19 اینچی جای می‌گیرد. اعتبار: دانشگاه اینسبروکعلاوه بر پایداری، یک عامل تعیین‌کننده برای استفاده صنعتی از یک کامپیوتر کوانتومی، تعداد بیت‌های کوانتومی موجود است. بنابراین، دولت آلمان در کمپین مالی اخیر خود، هدف ساخت اولیه کامپیوترهای کوانتومی نمایشی را که 24 کیوبیت کاملا کاربردی دارند، تعیین کرده‌است. فیزیک‌دانان کوانتومی اینسبروک قبلا به این هدف دست یافته‌اند. آن‌ها قادر به کنترل انفرادی و اتصال موفقیت‌آمیز تا 24 یون با دستگاه جدید بودند. توماس مونز که در حال بررسی آینده است، می‌گوید: " تا سال آینده، ما می‌خواهیم قادر به ارایه یک دستگاه با بیش از 50 بیت کوانتومی قابل‌کنترل به صورت انفرادی باشیم."این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
آشنایی با نسبیت - 4 نسبیت ایتالیاییقسمت قبل با این پرسش مهم تمام شد که دستگاه‌های لخت مختلف، چگونه به هم مربوط می‌شوند. توجه کنید که چون رویدادها مطلق‌اند و در همه چارچوب‌ها باید دیده شوند، پس مطمینا دستگاه‌های لخت به طریقی باید به یکدیگر مربوط شوند. یا به عبارتی دیگر، ناظران لخت باید بتوانند چیزهای نسبی را به زبان یکدیگر ترجمه کنند تا در نهایت بر سر وقوع رویداد، هم‌نظر باشند ( 1 ). یعنی باید بتوانیم رابطه میان شکل‌های 4 و 5 قسمت قبل پیدا کنیم. بیایید شکل 5 قسمت قبل را دوباره بکشیم و بعضی چیزهای زاید، نظیر آدمک و درخت، را حذف کنیم. ضمنا برای سادگی، سرعت و موقعیت توپ و ماشین را طوری در نظر می‌گیریم که شکل‌مان خوشگل و جمع‌وجور شود!شکل 1 . جهان‌خط‌ها در چارچوب ماشین.حالا فرض کنید ناظر داخل ماشین، دوربین فیلم‌برداری دارد و از کل ماجرا فیلم می‌گیرد. وقتی فیلم به صورت عادی پخش می‌شود، نشان می‌دهد که با گذر زمان، درخت از ماشین دور می‌شود. اما می‌توانیم سرعت پخش را طوری تنظیم کنیم که درخت ثابت باشد! یعنی به طور "مصنوعی!" چارچوب درخت را با استفاده از دوربین فیلم‌برداری می‌سازیم. بدین منظور کافیست سرعت پخش فیلم با سرعت ماشین نسبت به درخت برابر باشد. اگر هر خانه افقی را با متر و هر خانه عمودی را با ثانیه مقیاس‌بندی کنیم، سرعت ماشین نسبت به درخت، 1 متر بر ثانیه است. اکنون منطقی است که هنگام پخش فیلم با سرعت 1 متر بر ثانیه، سرعت توپ هم به همان میزان بیشتر شود. چون در شکل 1 ، توپ با سرعت 0 / 5 متر بر ثانیه به سمت چپ می‌رود، پس در پخش سریع فیلم، سرعت توپ 0 / 5 متر بر ثانیه به سمت راست خواهد بود.به لحاظ هندسی مثل این است که در شکل 1 ، جهان‌خط درخت و ماشین 45 درجه به راست بچرخند و جهان‌خط توپ 53 / 1 درجه به راست بچرخد. ضمنا توجه کنید که در لحظه صفر، ماشین و درخت کنار یکدیگرند. پس چرخش باید به گونه‌ای باشد که این شرط لحاظ شود (شکل 2 ).شکل 2 به همین ترتیب، تمام چیزهایی که در پخش عادی فیلم ثابت بودند، حالا در پخش سریع فیلم با سرعت 1 متر بر ثانیه به راست می‌روند. جهان‌خط چیزهای ثابت، همان خطوط عمودی صفحه شطرنجی‌ای است که در شکل 1 می‌بینید. بنابراین هنگام پخش سریع فیلم، آنها نیز همانند جهان‌خط ماشین، به اندازه 45 درجه به راست می‌چرخند و نمودار شکل 3 پدید می‌آید.شکل 3 . جهان‌خط توپ و ماشین و درخت هنگام پخش سریع فیلم. جهان‌خط‌ها در چارچوب ماشین رسم شده‌اند، چرا که سلول‌ها به گونه‌ای مشخص شده‌اند که یک ضلع آنها موازی با جهان‌خط ماشین است.اما یک سوال: چرا در پخش سریع فیلم، خطوط افقی شکل 1 دستخوش تغییر نمی‌شوند؟ یک تفسیر ممکن برای خطوط افقی این است که آنها نمایانگر چیزهایی هستند که در آن واحد، همه جا حاضرند! چنین چیزهایی، هر چه باشند، از حیطه محسوسات خارج‌اند، زیرا تجربه حسی و طبیعی ما نشان می‌دهد هیچ جسم طبیعی‌ای نمی‌تواند در آن واحد حتی 2 جا باشد، چه برسد به همه جا! از طرفی، ما خودمان را به بررسی طبیعت و پدیده‌های طبیعی محدود کرده‌ایم پس با چنین چیزهایی کاری نداریم و هر بلایی بر سر چارچوب بیاید، این چیزها عوض نمی‌شوند. دومین تفسیر هم این است که بگوییم ما هنگام پخش فیلم اصلا با زمان کاری نداریم، بلکه تنها سرعت پخش فیلم را بیشتر کرده‌ایم.باری . شکل 3 تقریبا برای ما آشناست. بیایید نمودار فضازمان توپ و ماشین و درخت را در چارچوب درخت رسم کنیم (شکل 4 ).شکل 4 . جهان‌خط‌ها در چارچوب درخت رسم شده‌اند،‌زیرا سلول‌ها به گونه‌ای مشخص شده‌اند که یک ضلع آنها موازی با جهان‌خط درخت است.واضح است که جهان‌خط‌های شکل 3 همان جهان‌خط‌های شکل 4 هستند، اما سلول‌ها فرق می‌کنند! در شکل 3 ، هر واحد صفحه شطرنجی به صورت متوازی‌الاضلاع، و در شکل چهار به صورت مربع است. سلول‌های شکل 3 تابع جهان‌خط ماشین بودند، در حالی که سلول‌های شکل 4 تابع جهان‌خط درخت‌اند. قاعده‌ای که سلول متوازی‌الاضلاع را به سلول مربع تبدیل می‌کند، همان "ترجمه" چارچوب ماشین به چارچوب درخت است. یعنی برای ترجمه چارچوب ماشین به چارچوب درخت (در این مثال خاص)، کافیست زمان را ثابت نگه داریم و همه مکان‌ها را یک متر به راست ببریم. باید توجه کرد که هر سلول نمایانگر تعداد رویدادهایی است که در آن سلول می‌تواند رخ دهد. بنابراین مساحت هر سلول حین ترجمه نباید تغییر کند. یعنی مساحت هر مربع با مساحت هر متوازی‌الاضلاع باید برابر باشد و هست.قاعده‌ای که میان این سلول‌ها برقرار است، تبدیلات گالیله‌ای نام دارد. کل این داستان هم به نسبیت گالیله‌ای معروف است که البته گونه‌ای از نسبیت خاص است همان گالیله معروف که در ایتالیا می‌زیست و قصه‌اش را شنیده‌اید! این قاعده، مکان و زمان ماشینی را به مکان و زمان درختی تبدیل می‌کند. مهم‌ترین ویژگی نسبیت گالیله‌ای این است که حین ترجمه چارچوب‌های لخت، خطوط زمان ثابت روی هم می‌افتند یعنی زمان درختی با زمان ماشینی فرقی نمی‌کند.( 1 ) می‌بینید چیزهای مطلق چقدر مهم‌اند؟! آنها آنقدر مهم‌اند که آلبرت انشتین ابتدا نظریه خود را "نظریه ناورداها" (ناوردا = بدون تغییر) نامید!
اینبار شما جواب بدهید: آیا زمان وجود دارد؟ یکی از موضوعاتی بشر همواره با آن دست به گریبان بوده است، مساله زمان است. اینکه آیا خود زمان لبه و کناره دارد؟ یا خیر زمان از دو طرف بی‌دامنه است و هیچ گونه لبه و کناره‌ای ندارد؟ همچنین اینکه آیا خداوند، قرآن، جهان، و . قدیم (بدون زمان اولیه) بوده‌اند یا حادث (دارای زمان اولیه)؟اما بیایید از یک زاویه دیگر به قضیه نگاه کنیم. اینکه آیا اساسا زمان وجود دارد یا خیر؟ تصور کنید هیچ انسانی روی کره زمین نبود. در این صورت میلیاردها سال زمین دورتادور خود میچرخید، موجودات متحول می‌شدند، حیوانات منقرض می‌شدند، دریاها طوفانی می‌شدند، باد و باران باعث تغییرات در ساختار کره زمین می‌شدند. اما آیا این تغییرات در واقع رخ داده بود؟یک سنگ را در کویر لوت در یک میلیون سال پیش در نظر بگیرید. این سنگ یک میلیون سال بعد نیز در همان نقطه ثابت مانده است. زمان برای این سنگ هیچ مفهومی ندارد. حیوانات نیز همینطور و نباتات. برای هیچکدام از اینها زمان مفهوم ندارد. اما چرا؟جواب ساده است. چون تنها انسان به مرگ خود واقف است. در واقع مساله مرگ و مرگ‌آگاهی آنقدر در ضمیر بشریت ریشه دارد که تمام رفتارهای وی را تحت تاثیر قرار داده است. مفهومی مانند زمان نیز از این قاعده مستثنی نیست. در واقع ما چیزی به اسم زمان نداریم. این زمان نیست که در حال گذران است بلکه این ما هستیم که در حال پیر شدن و نزدیک شدن به مرگ هستیم. کل دنیا در یک نقطه بخصوص ثابت است اما ما فرسوده می‌شویم، پیر می‌شویم و در نهایت می‌میریم. اما چون ما توانایی فهم این تحولات و مرگ را داریم، تصور می‌کنیم که زمان در حال گذران است. زمان مفهومی است که ما برای اندازه‌گیری این گذران اختراع کرده‌ایم. پس هنگامی که گفته می‌شود خداوند از ابتدا وجود داشته است. از آن جهت این گزاره برای ما غیر قابل درک است که ما زمان را متغیر در نظر گرفته‌ایم و آن را با عمر خود مقایسه می‌کنیم. در واقع سعی می‌کنیم تصور کنیم عمر خداوند به اندازه عمر چند انسان است. در حالیکه این سوال از اساس اشتباه است. حال تصور کنید زمان وجود ندارد بلکه تنها تغییر وجود دارد. به عنوان مثال تصور کنید زمان ثابت است اما تغییرات در این زمان ثابت صورت می‌گیرد. یک سنگ را از ارتفاع پرتاپ می‌کنیم. تا وقتی که این سنگ به زمین برخورد کند هیچ زمانی نمی‌گذرد بلکه تنها جایگاه خورشید نسبت به زمین تغییر می‌کند. تا زمانی که ما می‌میریم زمان نمی‌گذرد، ثابت است. بلکه تنها (به عنوان مثال) زمین 100 بار به دور خورشید می‌چرخد. با این تفسیر می‌بینیم که بسیاری از سوالات از قبیل قدیم و حادث بودن، لبه دار بودن یا بی‌لبه بودن زمان، سفر در زمان و . اساسا مطرح نمی‌شود که بخواهیم جوابی به آنها بدهیم.نظر شما چیست؟ آیا با این نظریه موافق هستید؟ یا معتقدید زمان وجود دارد؟ نظراتتان را در کامنت‌ها با بقیه خوانندگان در میان بگذارید. - % D8 % B4 % D9 % 85 % D8 % A7 - % D8 % AC % D9 % 88 % D8 % A7 % D8 % A8 - % D8 % A8 % D8 % AF % D9 % 87 % DB % 8C % D8 % AF - % DA % 86 % DA % A9 % D8 % A7 % D8 % B1 - % D8 % A8 % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % AF - % DA % A9 % D8 % B1 % D8 % AF - 12 - vcjynuiiuvqp
عوامل کاهش عمر باتری گوشی چیست ؟ هر روز که میگذرد وابستگی همه ما به تکنولوژی بخصوص گوشی‌های هوشمند بیشتر و بیشتر می‌شود . این وابستگی به حدی رسیده است که جدایی ما از تکنولوژی تا حدی غیر ممکن شده است و همه ما بدون وجود تکنولوژی و گوشی‌های هوشمند قادر به زندگی عادی نیستیم . تمامی امور ما توسط گوشی موبایل انجام می‌گیرد . اما مشکلی که برای تمامی ما وجود دارد ، عمر باتری گوشی میباشد . در ادامه قصد داریم عوامل و علت‌های کاهش عمر باتری گوشی موبایل را بیان کنیم تا بتوانیم با جلوگیری از آنها ، باعث افزایش عمر باتری شویم . در ادامه همراه باشید تا عوامل و دلایل و علت کاهش عمر باتری گوشی موبایل را مورد بررسی قرار دهیم .بطور کلی عمر تمامی باتری‌ها بعد از 3 تا 5 سال تمام می‌شود و این موضوع قابل پذیرش است اما اینکه باتری گوشی شما بعد از شش ماه یا یکسال عملکرد صحیحی ندارد ، می‌تواند دلایل بسیاری داشته باشد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد . گاهی بطور عمد و گاهی بطور نا خواسته باعث کاهش عمر باتری موبایل خود می‌شویم . اما این دلایل چه هستند ؟باتری گوشی را باید دفعات بیشتری شارژ کنیمطبق آخرین آمار منتشر شده از وب سایت رسمی MacWorld ، باطری گوشی موبایل را باید بعد از 500 بار شارژ کردن تعویض کرد . اما آیا می‌شود عمر باتری را افزایش داد ؟در پاسخ به این سوال باید جواب بدهیم ، بله .برای اینکه عمر باتری گوشی خود را افزایش دهید باید تعداد دفعات شارژ کردن گوشی خود را نیز افزایش دهید . حتما این جمله را از بسیاری از فروشندگان شنیده‌اید که اجازه دهید باتری شما به 0 درصد برسد ، سپس گوشی را به شارژر متصل کنید . اما این استدلال بسیار اشتباه میباشد و بیشتر فروشندگان به دلیل نداشتن آگاهی کافی این حرف را می‌زنند . برای افزایش عمر باتری گوشی بهتر است زمانی که باتری شما به 15 % درصد رسید آن را به شارژر متصل کنید و زمانی که درصد باتری شما به 80 % رسید ، گوشی را از شارژر جدا کنید . با این کار تعداد دفعات شارژ شما بیشتر می‌شود و بجای اینکه بعد از 500 بار باتری خود را تعویض کنید ، می‌توانید بعد از 1000 تا 1100 بار نسبت به تعویض باتری اقدام کنید .باتری را بطور دایم در شارژ نگه نداریدگوشی‌های هوشمند زمانی که درصد باتری به 100 % می‌رسد خود به خود عمل دریافت شارژ را متوقف می‌کنند . اما همین متصل بودن دایم شارژر به گوشی باعث ایجاد گرما در گوشی می‌شود که دشمن بزرگ باتری محسوب می‌شود . گذشته از این زمانی که شارژر بطور دایم به گوشی متصل باشد به محض کم شدن شارژ باتری ، شروع به جبران شارژ کم شده می‌کند که باعث ایجاد اختلال بین سیستم نرم افزاری و سخت افزاری گوشی شده و در نتیجه کاهش عمر باتری را به دنبال خواهد داشت .بنابراین اجازه ندهید باتری بطور دایم در شارژ باقی بماند .هرگز شارژر ارزان نخریدیکی از موضوعاتی که بسیاری از کاربران به آن توجهی ندارند ، اهمیت استفاده از شارژر با کیفیت میباشد . هر باتری دارای یک ولتاژ ورودی مشخص میباشد که باید انرژی را با همان ولتاژ ورودی دریافت کند اما شارژر‌های تقلبی به دلیل استفاده مواد بی کیفیت نمی‌توانند انرژی را بطور یکنواخت و با شدت جریان خروجی مورد نیاز برای باتری ارسال کنند . زمانی که انرژی بصورت نامنظم وارد باتری می‌شود خودش علت کاهش عمر باتری موبایل می‌شود .هرگز شارژر ارزان نخرید .مراقب شارژر‌های سریع باشیدممکن است بعضی اوقات مجبور شوید از شارژر‌های سریع استفاده کنید برای شارژ کردن باتری گوشی خود . همواره سعی کنید بسیار کم از شارژر سریع استفاده کنید ،چرا که شارژر سریع به دلیل شدت جریان بالایی که دارند ، تولید گرمای زیادی می‌کنند که همین گرما یکی از دلایل کاهش عمر باتری موبایل میباشد .هیچگاه به سراغ شارژر‌های فستی نروید که سازندگان آنها مدعی هستند گوشی شما را در کمتر از یک ساعت شارژ می‌کنند چرا که این غیر ممکن است . شارژ شدن گوشی در کمتر از یک ساعت نیاز به شدت جریان بالایی دارد که اگر شدت جریان بیش از اندازه بالا باشد می‌تواند عمر باتری گوشی شما را به شدت کاهش دهد .قاب گوشی را جدا کنیدبزرگترین دشمن برای باتری موبایل ، گرما میباشد که یکی از عوامل کاهش عمر باتری گوشی محسوب می‌شود . گوشی موبایل بطور معمول در هنگام شارژ شدن از خود گرما تولید می‌کند ولی این گرما زیاد نیست . ولی وقتی شما قاب گوشی را در هنگام شارژ از گوشی جدا نکنید ، باعث شده‌اید که گرما داخل گوشی باقی بماند و عمر باتری خود را کاهش داده‌اید .باتری خود را ریکاوری کنیدیکی از کارهای ساده‌ای که می‌تواند عمر باتری شما را افزایش دهد ، عمل ریکاوری باتری میباشد . ریکاوری کردن باتری بسیار ساده است ، شما فقط کافیست برای 8 ساعت گوشی خود را خاموش کنید . این کار را می‌توانید شب تا صبح که خوابیده‌اید انجام دهید .پیشنهاد ما به کاربران خود بعد از خرید باتری موبایل ، ریکاوری هفتگی باتری گوشی میباشد .باتری موبایل خود را هر ماه کالیبره کنیدیکی از کارهایی که باعث افزایش عمر باتری گوشی می‌شود ، عمل کالیبره کردن باتری میباشد . در اصطلاح به کالیبره کردن باتری ، راه اندازی مجدد باتری می‌گویند . با همین تعریف کوتاه می‌توان فهمید که با کالیبره کردن باتری می‌توان از کاهش عمر باتری موبایل جلوگیری کرد .برای کالیبره کردن باتری آیفون نیز مقاله آموزش کالیبره کردن باتری آیفون را مطالعه بفرمایید .گوشی را از حرارت دور نگه داریدهمانطور که چندباری تکرار کردیم ، بزرگترین دشمن برای کاهش عمر باتری گوشی ، گرما میباشد . گاهی اوقات فعالیت زیاد با گوشی باعث ایجاد گرما می‌شود و گاهی اوقات قرار دادن گوشی در معرض حرارت .همواره سعی کنید گوشی خود را دور از حرارت قرار دهید و با این کار باعث افزایش عمر باتری شوید .گوشی را از هوای سرد هم دور نگه داریدحتما این سوال برای شما بوجود آمده است که اگر گرما و سرما باتری موبایل را خراب می‌کنند ، پس باید گوشی را در کجا نگه داریم ؟بهترین حالت برای باتری گوشی ، حفظ تعادل دما میباشد . بهتر است همیشه گوشی را در مکان‌های معتدل نگه دارید . برای مثال اگر در هوای سرد قصد پیاده روی دارید ، بهتر است گوشی را در جیب داخلی کت خودتان قرار دهید و یا اگر در جیب جلویی خود گذاشته‌اید بهتر است از قاب محافظ استفاده نمایید .تصاویر خیلی روشن و نور صفحه نمایشمعمولا تصاویر پس زمینه‌ای که روشن هستند و از ترکیب رنگ‌های روشن تشکیل شده‌اند ، یکی از عوامل کاهش عمر باتری گوشی میباشند . برای جلوگیری از کاهش عمر باتری ، بهتر است از تصاویر تیره استفاده کنید . همچنین برای اینکه مصرف شارژ شما کاهش پیدا کند ، نور صفحه نمایش را روی 30 تا 40 درصد قرار دهید . برای مکان‌های بیرون از منزل که نور خورشید وجود دارد ، بهتر است تیک Auto Brightness را فعال کنید تا بصورت خودکار نور در مکان‌های مختلف برای شما تنظیم شود .
زمان عوض کردن باتری ماشین زمان تعویض باتری ماشینهمانطور که خودتان مستحضر هستید، باطری ماشین یکی از اصلی‌ترین قطعات خودرو محسوب می‌شود و از آنجا که همواره عمر طولانی دارد مالک خودرو کمتر به نگهداری و سرویس آن اهمیت می‌دهد. چون هر برند باطری ماشین که استفاده کنید بسته به موقعیت آب و هوایی و جغرافیایی که خودرو شما در آن قرار دارد بعد از گذشت چند وقت کارایی خود را از دست می‌دهد و این وظیفه شما است که مطلع باشید بهترین وقت برای تعویض باتری ماشین چه زمانی است؟ چون در غیر اینصورت زمانی که شما اصلا انتظار خرابی ندارید شما را غافل گیر خواهد کرد.ساختار باتری‌ها معمولا به صورت سربی اسیدی می‌باشند و بدین شکل است که از صفحات سربی تشکیل شده‌اند که به طور موازی و عمودی در روبه روی یکدیگر قرار دارند که فضای خالی مابین این صفحات با آب مقطر و اسید سولفوریک پر شده است.در فصل خیلی سرد و خیلی گرم زمانی که دمای هوا بسیار بالا و یا بسیار پایین است، چون باتری‌ها برای چنین دماهایی طراحی نشده‌اند بسیار آسیب پذیرترند.یکی دیگر از آسیب هایی که به باطری ماشین وارد می‌شود سیستم غیر اصولی شارژ باتری است. بگذارید با یک مثال برای شما این موضوع را شرح دهم در برخی مواقع سیستم شارژر خودرو خراب شده و میزان الکتریسته بیشتری را تولید می‌کند و یا پس از شارژ کامل باتری جریان را قطع نمی‌کند. در چنین شرایط باطری ماشین دچار مشکل می‌گردد.این موضوع را در نظر داشته باشید که صفحات داخل باتری بسیار آسیب پذیرند، بنابراین همواره مطمین باشید که باتری شما توسط گیره‌های خود به بدنه ماشین وصل شده است.از دیگر عومل مخرب خودرو اتصال دو سر مثبت و منفی باطری به یکدیگر است . چرا که در صورت برقراری اتصال کوتاه ،صفحات سربی به شدت آسیب دیده و دیگر قادر به ذخیره و یا تولید الکتریسته نخواهند بود.باتری‌های اسید - سربی معمولا رفته رفته کارایی خود را از دست داده و این شانس را خواهیم داشت که متوجه زمان تعویض آن بشویم ولی مشکل اصلی در باتری‌های خشک است که ناگهانی خراب شده و علایمی ندارند.اصلی‌ترین نشانه‌ای که بیانگر زمان تعویض باتری ماشین شماست بد استارت خوردن خودرو است یا حتی ممکن است اصلا استارت نخورد. که بیانگر این مسیله است که باطری ماشین شما شارژ نشده و انرژی لازم برای به حرکت درآوردن میل لنگ وجود ندارد.این نکته را در نظر داشته باشید که این موضوع می‌تواند ناشی از ایراد سیستم شارژ موتور باشد.قابل ذکر است در باطری‌های خشک نشانگری در روی باتری نسب شده که در زمان سلامت به رنگ سبز است. اما هنگامی که عمر باتری رو به اتمام و یا خراب شده باشد این نشانگر به رنگ قرمز درخواهد آمد. باتری‌های چشمی شرکت سپاهان باتری دارای این قابلیت می‌باشند.باتری کار به عنوان یک استارت آپ تخصصی و امداد باتری شبانه روزی در زمینه فروش باطری ماشین و ارایه انواع بهترین باتری ماشین به فعالیت می‌پردازد. حمل، نصب و تست دینام و سیستم برقی خودرو پورشه کاین کاملا رایگان بوده و به جز هزینه باتری شما هیچ هزینه دیگری پرداخت نخواهید کرد. و همچنین تعویض باتری ماشین در محل انجام می‌شود.
قیمت و خرید باتری هواوی P7 باتری هواوی P7 با ظرفیت 2500 میلی آمپر و شماره مدل HB3543B4EBW می‌باشد. با خرید باتری هواوی P7 یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام می‌شود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده می‌کنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک خرید باتری هواوی P7 را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری اصلی هواوی P7 شما فرا رسیده است.مدل: HB3543B4EBW ظرفیت باتری: 2500 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم یونی و غیر قابل تعویض توسط ک
ملاحظاتی روش شناختی در تاریخ نگاری علم تاریخ نگاری در علمعلم مانند هر معرفت بشری، واجد تحولات و فراز و فرودهای فراوانی است. پس علم، بسان تمام معارف بشری، تاریخی دارد و لذا نیازمند تاریخ نگاری است. اما تاریخ نگاری علم ( Historiography of Science ) استانداردها و قواعد روش شناختی خاصی دارد که مورخ علم برای نگارش یک تاریخ علم "نزدیک به واقع" و معتبر، لاجرم باید خود را بدانها متعهد بداند. در اینجا بحث را حول سه محور اصلی مطرح می‌کنیم: 1 . تاریخ نگاری استقراگرایانه 2 . تاریخ نگاری قراردادگرایانه، و 3 . رویکرد بدیلی که می‌توان آن را " تاریخ نگاری مبتنی بر رویکرد عقلانیت نقاد" نامید. (این تقسیم بندی وام گرفته از کتاب جوزف آگاسی ( Joseph Agassi ) تحت عنوان "علم و تاریخ آن"[ 1 ] است.)در واقع در این نوشتار، با بررسی دو رویکرد نخست، و تشریح حدود و ثغور، مبانی و انتقادات وارد بر آنها، رویکرد سومی پیشنهاد می‌شود که فاقد معایب دو رویکرد نخست بوده و خود واجد مولفه مهمی است که هر مورخی می‌تواند در تاریخ نگاری خود آن را بکار گیرد تا تاریخ منقح و معقولی عرضه کند.تاریخ نگاری استقراگرایانه ( Inductivist Historiography )یک ویژگی عمده تاریخ نگاری استقراگرایانه این است که این رویکرد به لحاظ فلسفی و ملاحظات روش شناختی بسیار مت ثر از فلسفه بیکنی است. به همین دلیل این رویکرد با نام استقراء گره خورده است و می‌توان آن را "رویکرد استقراگرایانه" نامید. در واقع "فرانسیس بیکن یکی از نخستین تحلیل گرانی است که مکتوباتی درباره نحوه نگارش آثار علمی آغاز کرد." ( Agassi , p . 21 ) رویکرد بیکنی به علم این است که در سیر تحول علم، متفکران و دانشمندان را می توان به دو دسته روشن فکر یا متحجر تقسیم کرد. و مورخ با توجه به یک چنین نگاهی است که تاریخ خود را می نگارد. متفکران حقیقی علمی نگر به امور واقع توجه می کنند و واقعیات را آنچنان که هست می بینند، سخن گزاف نمی گویند، دچار خرافات و گرفتار پیش داوری‌ها و بت‌های ذهنی نمی شوند. در مقابل، دسته دوم کسانی هستند که گرفتار پیش داوری هستند و به واقعیت‌ها توجه نمی‌کنند. این تقسیم بندی سیاه و سفید در این نوع تاریخ نگاری به وضوح دیده می شود.به علاوه، در این رویکرد، مورخ وقایع را بر حسب ترتیب زمانی مرتب می کند، و این ترتیب زمانی نیز مبتنی بر همان کتب درسی زمانه مورخ است. لذا کتب درسی عامل مهمی برای مورخی است که رویکرد استقراگرایانه را اتخاذ کرده است. البته از آنجا که این مورخان نمی خواهند صرفا به گاه شماری بپردازد، قدری هم از زندگی نامه دانشمندان تحت بررسی مطالبی بیان می کنند. قاعدتا وقتی مورخ چنین قرایتی سیاه - سفیدی از تاریخ به دست می دهد، لاجرم خواننده با گزینشی از سوی مورخ مواجه است. به تعبیر دیگر، "بیکنی‌ها از ذکر همه عقاید خودداری می کنند، و صرفا به واقعیت‌ها می چسبند." ( Agassi , p . 30 ) فی المثل در این تاریخ نگاری اشاره ای به نظریه اختلال نیوتن ( Newton ' s perturbation theory ) نمی شود، چراکه این نظریه متضمن این ادعاست که مدار سیارات کاملا بیضی نیستند و باید تصحیحاتی در آن لحاظ شود. از دید این مورخان، دانشمندان در قالب‌های سیاه و سفید قرار دارند و کپلر در طیف سفید این دسته بندی قرار دارد که به حقایق دست یافته است و لذا چندان جالب و خوشایند نیست که با روایتی که عرضه می کنیم، شاهد آن باشیم که دستاوردهای او کمی بعد مورد مناقشه قرار گرفته است. زیرا کپلر کماکان باید به عنوان قهرمان علم همواره در صدرنشین باشد و ذکر نظریه اختلال نیوتن، قهرمان بودن این چهره را خدشه دار می کند. به عبارتی می توان گفت که رویکرد استقراگرایانه رویکردی "قهرمان پرور" است.البته این گونه نیست که در این رویکرد مطلقا بر اشتباهات دانشمندان سرپوش گذاشته شود، البته اشاره ای بدانها می‌شود، اما این اشاره در جایی است که باید به دانشمند امتیاز مثبت و منفی داد. فی المثل مورخی به نام فلورین کجوری ( Florian Cajori ) به گیلبرت به خاطر کشف میدان مغناطیسی زمین امتیاز مثبت می دهد، اما به خاطر اینکه قطب مغناطیسی زمین با قطب جغرافیایی آن یکسان نیست، ولی او آن را یکسان می پندارد، امتیاز منفی می دهد. ( Agassi , p . 127 ) چراکه بر اساس کتب درسی امروز این دو قطب کاملا بر هم منطبق نیستند.این ویژگی البته تبعاتی خواهد داشت: یعنی زمانی که کتب درسی تغییر می کنند، مورخ مجبور است که روایت خود را از ماجراهای تاریخی یکباره عوض کند و مطابق و متناسب با کتب درسی رایج، تاریخ خود را بازتدوین کند. فی المثل، فلورین کجوری در چاپ اول کتاب "تاریخ فیزیک"[ 2 ] خود (در سال 1899 ) به همه کسانی که به الکترون اعتقاد داشتند، امتیاز منفی می دهد ( ibid ) به دلیل آنکه در آن زمان هنوز الکترون در کتب درسی مطرح نشده و کسانی که چنین عقایدی را مطرح دارند گویا به واقعیت‌ها اعتنایی نداشته اند و گرفتار خرافات شده اند و از مسیر علم منحرف شده اند. اما همین کجوری در ویراست دوم کتاب خود در سال 1929 به باورمندان به الکترون امتیاز مثبت می دهد. ( ibid ) به دلیل اینکه الکترون در آن زمان در کتب درسی وجود دارد و کاملا مفهوم مقبول و جاافتاده ای قلمداد می‌شود. استدلال این مورخان این است که وفاداری به کتب درسی، اصل و مبنا است.یا فی المثل اپتیک نیوتنی ( Newtonian optics ) را در نظر بگیرید. اواخر قرن 19 این نظریه فرضیه بافی و پیش داوری ( prejudice ) محسوب می شد. به دلیل اینکه در آن زمان نظریه موجی سیطره داشت. اما با ورود به قرن بیستم، نظریه ذره ای سیطره می یابد و حالا دیگر نظریه نیوتن فرضیه بافی خرافه آلود پیش داورانه در نظر گرفته نمی‌شود.( ibid ) همانطور که ملاحظه می کنید، رویکرد استقراگرایانه به تاریخ، نگرشی ویگی به تاریخ دارد.تا اینجا بر نقش عمده کتب درسی در این نوع تاریخ نگاری انگشت ت کید گذاشتیم. اما جالب اینجاست که همواره اینطور نیست که تغییر در کتب درسی صرفا باعث نگاشتن تاریخ علم شود. گاهی اوقات کتب درسی عوض نمی شود ولی همچنان کتابهای تاریخ علم جدیدی در همان بازه زمانی که کتب درسی عوض نشده و تحول بنیادینی رخ نداده، نگاشته می‌شود. زیرا این نوع تاریخ نگاری کارکردی چون برگزاری مراسم آیینی ( ritual ) دارد. این کارکرد آیینی ( Ritualistic Function ) در واقع یک نوع قهرمان سازی است: یعنی حتی زمانی که کتاب های جدیدی هم نوشته نشده، همچنان این آیین و مراسم بزرگداشت قهرمانان علم پا برجاست. ( ibid , p . 127 - 8 )می توان قاعده رویکرد استقراگرایانه را در نگارش تاریخ بدین گونه صورتبندی کرد که آنها عمدتا پرسش‌های خود را در ذیل سه پرسش اصلی مطرح می‌کنند: اینکه چه کسی چه چیزی را در چه زمانی کشف و ارایه کرده است. ( ibid , p . 131 ) و چون در این نوع تاریخ نگاری ت کید بر این است که باید به واقعیات و نه فرضیه‌ها نظر بدوزیم، توجهی به نظرپردازی‌های فلسفی وحتی آموزه‌های فلسفه علم نمی شود. مورخ صرفا باید به دنبال این باشد که چگونه ایده ها را از واقعیات نتیجه بگیرد. در حالی که امروزه_ در پرتو نظریه های فلسفه علم_ می‌دانیم که ایده های علمی از واقعیت‌های علمی نتیجه نمی‌شوند و این تلقی استقراگرایانه پاک اشتباه است. ایده های علمی ابتدایا حدس هایی هستند که ما آنها را به آزمون می گذاریم.باری، تاریخ نگار استقراگرا به دلیل نوع فلسفه‌ای که اتخاذ کرده است، در تاریخ نگاری خود گرفتار سه نوع مشکل عمده می‌شود: ( ibid , p . 131 )(الف) مسایل وقایع نگارانه یا گاه شناختی ( chronological problems ) (ب) مسایل ناظر به اولویت کشف ( priority problems ) و (ج) مسایل مربوط به مرجعیت ( authorship problems ).الف) مسایل وقایع نگارانه، مربوط به تاریخ گذاری رویدادها است. به همین دلیل تبیین مسایل مهم یا نادیده گرفته می شوند یا از چشم مورخ پنهان می مانند. مثلا زمانی که جرج سارتون ( George Sarton ) درباره نیوتن قلم می زند و با این واقعیت تاریخی مواجه می شود که نیوتن انتشار کتاب اصول ( Principia ) خود را به تعویق انداخت، توضیح و تبیینی برای آن ندارد: آیا مشکلات نشر کتاب عامل تعویق آن بوده؟ آیا مسایل علمی مندرج در کتاب اشکالاتی داشته؟ آیا مسیله شخصی یا مالی نیوتن در آن دخیل بوده؟ پاسخ به همه این پرسش‌ها در گرو این است که ما باید درباره تفکرات خود نیوتن اطلاعاتی کسب کنیم، و معضلاتی که نیوتن به لحاظ نظری با آن دست به گریبان بوده است، باعث شد که انتشار کتاب خود را به تعویق اندازد.ب) مسایل ناظر به اولویت نیز همین دشواری ها وجود دارد. فی المثل مشخص نیست که وقتی صحبت از قانون اینرسی ( law of inertia ) می شود، کشف این قانون را باید به چه کسی نسبت بدهیم: گالیله، دکارت یا هیچ کدام (همانطور که دویم مدعی این مورد است)؟ ( ibid , p . 131 ) دلیل این امر آن است که در این تاریخ نگاری صورتبندی دقیق مسیله مشخص نیست و نظریات در طول تاریخ دچار تغییر و تحولات جزیی و کلان می شوند. مثلا آینشتاین اینرسی را بر روی ژیودزیک ( Geodesic ) تعریف می کند، اما گالیله آن را بر روی حرکت دایره ای. بدتر از آن اینکه گالیله قاعدتا بعد از کپلر باید به بیضی اعتقاد می داشت اما بدان معتقد نیست. یا شاید اینرسی ای که نزد دکارت و نیوتن روی خط مستقیم تعریف می شود مد نظر است؟! کدام مدل اینرسی مد نظر است که ما در پرتو آن، کاشف نظریه اینرسی را مشخص کنیم؟ به این ترتیب، تاریخ نگار استقراگرا، به دلیل این گونه مشکلات گاه مجبور می شود که بر اساس دریافتی که از کتب درسی دارد، حتی وقایع را قدری دستکاری کند تا با آن قالب‌های خودساخته او سازگار شود.ج) مسایل مربوط به مرجعیت: این مسیله را در نظر بگیرید که به چه دلیل باید برای برخی دانشمندان مثل لاوازیه و دالتون کماکان ش ن و اعتبار و مرجعیتی قایل شد؟ علیرغم اینکه شهودا می توان گفت آنها دانشمندان مهمی بوده اند، اما زمانی که از دید کتب درسی به آنها بنگریم، می بینیم که نظریه فلوژیستون لاوازیه و بسیاری از نتایج آزمایشگاهی که او استخراج کرده، طرد شده اند و حتی شاید بتوان گفت اصلا نظریه معتبری از او بجا نمانده است. پس چرا اصلا باید نام او را در تاریخ علم به عنوان یک شخص برجسته ذکر کنیم. شاید بتوان گفت که او تعریف عنصر را مطرح کرده بود، اما در پاسخ می‌توان گفت که این تعریف را بویل هم بیان کرده بود. یا ادعای دیگری مبنی بر اینکه لاوازیه اولین کسی بود که قانون بقای ماده ( law of conservation of matter ) بیان کرده بود. اما همانطور که می دانیم، صورتی از این قانون از عهد باستان یونان وجود داشته است. همینطور در خصوص دالتون. آیا اتمیسم او مهم است؟ اما آیا دموکریتوس و نیوتن و بویل قبل از او اتمیسم نبوده اند؟ نظریه‌های او نیز بر مبنای آخرین کتب درسی طرد شده است. حتی کارهای آزمایشگاهی او هم طرد شده است. پس در این باره چه می توان گفت؟ ( ibid , p . 132 - 3 ) در پرتو این قبیل مشکلات که می‌توان گفت این نگرش به تاریخ علم به لحاظ روش شناختی چندان موثق و معتبر نیست. 2 . تاریخ نگاری قراردادگرایانه ( Conventionalist Historiography )این رویکرد در واکنش به رویکرد استقراگرایانه شکل گرفت. اگر فلسفه بیکنی بر رویکرد نخست سیطره داشت، در این رویکرد تلفیقی از نگرش کانت، دویم و پوانکاره بر این رویکرد حاکم است. کانت به ما آموخت که نظریه ها مستقیما از امور واقع نتیجه نمی شود و متفکرانی چون پوانکاره نیز بیان کردند که انتخاب میان نظام های بطلمیوسی و سایر نظام های رقیب، یک امر کاملا تجربی نیست و عمدتا مبتنی بر اصل سادگی صورت می گیرد. همچنین دغدغه هایی که خود دویم برای پرهیز از اتکای پنهان تاریخ نگاری بر مولفه‌های قرون وسطی داشت، همگی در این تاریخ نگاری موثر بوده اند. این عوامل، تاریخ نگاری را به این سمت سوق داد که به جای اینکه نظریه‌ها را در مقولات "درست / غلط" یا "سیاه/ سفید" بازسازی کنیم، از ساختارهای ریاضی آنها سخن بگوییم. این ساختارهای ریاضی مانند کشوهایی هستند که شواهد تجربی را می‌توان در آنها ریخت و اینکه در گزارش های تاریخی کدام کشو را به نظریه اختصاص دهیم کاملا به انتخاب ما بستگی دارد و این انتخاب‌ها نیز عمدتا بر اساس سادگی صورت می گیرد نه معیارهای مبتنی بر "صدق/ کذب" یا "درست/ نادرست".لذا در این رویکرد تاریخ نگارانه که دویم پایه گذار آن است، آنچه حایز اهمیت است، معیار سادگی و درجات سادگی است و این معیار سادگی نیز البته مطلق نیست. لذا مواجهه با خوب و بد مطلق استقرگرایان، در اینجا با نوعی پیوستگی ( continuity ) مواجه هستیم. پس در تاریخ علم از این منظر، رشد نظریه‌های ساده است و کار مورخ هم این است که وامداری قهرمانان علم را به پیشینیان خود نشان دهد (مثلا وامداری نیوتن به دکارت یا گالیله به قرون وسطی و .). این نگرش به تاریخ علم، تاریخ را طوری نشان می‌دهد که نوعی پیوستگی در آن دیده شود. پس پیوستگی، ویژگی بارز این نوع تاریخ نگاری است.پیوسته گرایان معتقد ند که علم امروز تا حد زیادی وامدار علم قدیم است. به عبارت دیگر، این متفکران و دانشمندان قدیم بوده اند که بنیاد علم جدید را پی افکنده اند. کرومبی یکی از مورخان علم و از طرفداران تز پیوستگی - که هم به پیوسته گرایی فیزیک و هم نجوم اعتقاد داشت - می گوید انقلاب علمی در قرن هفدهم اتفاق نیفتاده است، بلکه علم در سیر تکاملی خود یک سیر خطی داشته است. مایر یکی دیگر از متفکرین و طرفداران این تز بر این عقیده است که علم سده میانه، چه از نظر مفهومی و چه از نظر جنبه‌های روش شناختی، بر علوم جدید ت ثیر بسزایی داشته است و اینگونه نیست که علوم جدید بتواند به کل خود را از علوم قدیم جدا کند.نکته مهم در اینجا این است که وقتی در این رویکرد، مسیله صدق و کذب کنار رفت، قاعدتا متافیزیک هم کنار می‌رود، چون آن چه با متافیزیک تلایم و ربط وثیق دارد مسیله صدق و کذب است. زیرا ما در متافیزیک به نحوی، به دنبال حقیقت و صدق هستیم. چون بنا به یک تقریر، ما در تاریخ، شاهد انقلاب های علمی ای هستیم که متافیزیک، نظریه‌های مبنایی و به طور کلی جهان بینی عوض می شود. اما زمانی که در این رویکرد قراردادگرایانه متافیزیک کنار گذاشته شد، مسلما به جای گسست، شاهد پیوستگی خواهیم بود.البته این نکته حایز اهمیت است که نمی توان همه مورخان را در این دسته بندی استقراگرایانه و قراردادگرایانه جا داد. یعنی مورخانی وجود دارد که از هر دو رویکرد، می توان مولفه هایی در نگرش آنها دید. "پاره ای مورخان علم که نه استقراگرا هستند و نه قراردادگرا، برخی ایده ها را از هر دو مکتب فکری پذیرفته اند، اما به شیوه ای التقاطی و نه سیستماتیک." ( ibid , p . 153 ) مثلا تاریخ علم ویتاکر ( E . T . Whittaker )، تاریخی استقراگرایانه با مولفه‌های قراردادگرایانه است. یا هربرت باترفیلد ( Herbert Butterfield ) در کتاب "مبانی علم نوین"[ 3 ] تاریخ نگاری قراردادگرایانه ای است با آمیزه ای از ملاحظات استقراگرایانه. ( ibid )رویکرد قراردادگرایانه می کوشد تا به نوعی پیوستگی را میان نظریه‌های سابق و لاحق برقرار کند. اما این رویکرد به این پرسش پاسخ نمی‌دهد که چرا یک اندیشه را عده ای اختیار کردند و چرا در زمانی، توافق و اجماع بر سر نظریه ای صورت گرفته است. در این رویکرد، موقعیت بروز و ظهور مسیله ( problem situation ) شرح و تبیین نمی شود و مشخص نمی گردد که آیا مسیله ای جدید در موقعیتی جدید رخ داده است که منجر به یک راه حل متفاوتی از قبل شده است؟ اما از آنجا که این رویکرد دایما به دنبال نشان دادن پیوستگی تاریخ است، و از طرف دیگر نیز نمی خواهد خود را درگیر جزییات پرتفصیل تاریخ کند و متون را به صورت دقیق و ظریف بخواند و به تحلیل آنها بپردازد، لاجرم این توصیف و توضیح درباره تحول تاریخی مبهم و سربسته بیان می شود و این مورخان با سکوتی سرد از آن می گذرد. این مورخان نهایتا نشان می دهند که ت ثیری از اعصار گذشته وجود داشته است که باعث تحول اکنون شده است. اما این پیوستگی در تاریخ علم، برساخته خود مورخ قراردادگرا است. اتخاذ چنین رویکردی، نقدپذیری را تقلیل می دهد. البته بر خلاف رویکرد استقراگرایانه این حسن را دارد که می توان از نگاه گذشتگان به رویدادهای و نظریه ها نگاه کرد. در این رویکرد، خطا اهمیت خود را از دست می دهد و ما دیگر شاهد آن تحولات انقلابی نیستیم و همه چیز را به صورت پیوسته و انتخاب نظریه‌های ساده تر می بینیم. 3 . تاریخ نگاری مبتنی بر عقلانیت نقاد ( Critical Rationalist Historiography )این رویکرد روش شناسانه، بدیلی برای دو رویکرد تاریخ نگارانه فوق است. این بدیل در حقیقت در نتیجه استفاده از آموزه های فلسفه علم شکل گرفته است. البته فلسفه علم مکاتب مختلفی دارد. اما آن چیزی که در اینجا مد نظر ماست و در کتاب آگاسی نیز بر آن ت کید رفته، عمدتا آموزه‌های عقلانیت نقاد است. مهمترین چیزی که می توان در تاریخ نگاری علم از آن استفاده کرد، آموزه ای بسیار ساده و در عین حال بسیار مهم است: اینکه اندیشه‌ها و نظریه‌های ما درباره عالم هیچ کدام موجه، قطعی و مسلم نیستند، بلکه همگی حدسی هستند و فرضیه هایی هستند که باید به آزمون گذاشته شوند.حال اگر این نظریه‌های ما همگی فرضی و حدسی هستند، قاعدتا نظریه‌های تاریخ نگارانه ما نیز حدسی و فرضی هستند. یعنی همان طور که درباره نظریه ها و فرضیه‌ها ذهن دانشمندان مت ثر از پیش فرض ها و پیش داوری‌ها و مفروضات فلسفی و نظری اوست، در اینجا نیز تاریخ نگاری مورخ متاثر از پیش فرض ها و مفروضات پنهان و پیدای خلیده در ذهن اوست که در صورتنبدی او از تاریخ ریزش می کند. لذا ما با گزارش های تاریخی عریان سروکار داریم، بلکه با گزارش های تاریخی مورخ مواجهیم نه واقعیت‌های تاریخی. هیچ مورخی - و البته هیچ فردی - به واقعیت تاریخ آنچنان که رخ داده دسترسی ندارد و لذا هیچ معرفت تاریخی عریان و مطابق با واقعی نداریم. و لذا گزارش یا تبیین مورخ علم کاملا خطاپذیر و نقدپذیر است.اگر رویدادهای تاریخی را در بستر و زمینه تاریخی خود مورد ارزیابی قرار دهیم و موقعیت بروز و ظهور مسیله ( problem situation ) را در آنجا بازسازی کنیم_ که البته این بازسازی نیز حدسی است_ در این صورت می توانیم تلاش های خلاقانه دانشمندان را بهتر درک کنیم. لذا در این رویکرد جدید برای تاریخ نگاری، داشتن قوه تخیل تاریخی بسیار مهم است و مورخ باید واجد نبوغی باشد که بتواند بازسازی‌های تاریخی را در آن موقعیت مسایل ارایه کند. ما امروزه با موقعیت کنونی خود واجد مزیتی به نام وقوف بعد از وقوع ( hindsight ) هستیم. این وقوف پس از وقوع می تواند برای ما مفید باشد، از این حیث که می توان با استفاده از نظریه‌های امروز بفهمیم کجای نظریه‌ها و راه حل‌های قبلی خطا بوده است. لذا در عین تشخیص خطا، خطاها را به منزله بی ارزش جلوه دادن فعالیت و کاوش کنشگران و دانشمندان در آن موقعیت خاص تاریخی نمی دانیم. در عین حال این وقوف بعد از وقوع به ما کمک می کند که برای بیان یک مسیله تاریخی، مثلا تحلیل اینکه اتر و ماجرای آن چه بوده است، بیشتر از یک حد خاصی وارد جزییات نشویم و همین قدر که بدانیم فی المثل آینشتاین در کنارگذاشتن اتر تا چه اندازه از اندیشه های قبلی خود مت ثر بوده، برای یک مسیله تاریخی خاص کفایت می کند.لذا با این رویکرد جدید نظریه فلوژیستون نه یک پیش داوری است (برخلاف رویکرد استقراگرایانه) و نه یک فرضیه غیرقابل انتقادی است که محدوده کاربرد بسیار کمی دارد و نظریه‌های ساده لاحق، جایگزین آن نظریه سابق شده اند (بر خلاف رویکرد قراردادگرایانه). بلکه ما این نظریه را به چشم یک آموزه علمی قابل نقد می بینیم. لذا در این رویکرد حتما باید موقعیت مسیله_ یا به تعبیر پوپر "منطق موقعیت کنشگران" ( situational logic )_ را روشن کنیم. این منطق موقعیت البته متکی به اصل عقلانیت است: بدین معنی که کنشکران افراد نادانی نبوده اند، بلکه انسان های هوشیار باذکاوتی بوده اند که برای حل مسایل خود، در موقعیت خاص خود، و در حد توان و امکانات موجود آن زمان، عقلانی و هوشمندانه عمل کرده اند. و کار مورخ حدس آن راه حل‌ها و بازسازی راه حل‌های آنهاست. در این بازسازی کشف محدودیت هایی که بر این کنشگران و شخصیت های تاریخی حاکم بوده بسیار مهم است. کشف آنها است که برای ما توضیح می دهد که چرا بسیاری از کشف‌ها مدتها قبل صورت نگرفتند و چرا راه حل هایی که امروزه به ذهن ما می‌رسند در آن زمان به ذهن دانشمندان نرسیده اند.در رویکرد قراردادگرایانه خطای گذشتگان ارزش و اصالتی نداشت. اما در این رویکرد اولا خطا دارای ارزش است و بسیاری از خطاهای دانشمندان را باید به چشم افتخار نگریست، و ثانیا با عینک نظریه‌های همان موقعیت تاریخی، فعالیت‌ها، کاوش‌ها و دستاوردهای دانشمندان را مورد بازسازی و ارزیابی قرار داد (نفی نگاه ویگی به تاریخ). به علاوه در این رویکرد نشان می دهیم که چرا یک نظریه در یک بستر تاریخی خاص قابل طرح نبوده است. مثلا کوایره نشان می دهد که نظریه اینرسی گالیله در بستر نظام ارسطویی قابل طرح نبود و مدت‌ها به تعویق افتاد. آنقدر به تعویق افتاد تا اینکه متافیزیک ارشمیدسی و فهم رنسانس از نظام دینامیکی وارد قضیه شد و گذاری از آن متافیزیک و دینامیک ارسطویی به ارشمیدسی صورت گرفت تا اینکه این مفهوم و این نظریه در این بستر جدید قابل طرح و بسط گردید.و نکته آخر اینکه اولا نه تنها هیچ روایت تاریخی، یک تاریخ نهایی مبتنی بر واقعیت نیست، بلکه بهتر است که مورخان بیشتری، در زمان‌های مختلف، و از منظرهای متفاوتی، تاریخ یک دوره خاص و یک مسیله خاص را بکاوند و آن را بازسازی کنند تا بدین طریق به روایت‌های تاریخی بهتری دست یابیم. در واقع همه این روایت های تاریخی به نوعی مکمل یکدیگرند ثانیا هر روایت تاریخی و هر بازسازی تاریخی قابل نقد است، چراکه آنها از جنس گزاره های تاریخی هستند، نه آنچه به واقع در تاریخ رخ داده اند ثالثا "کار مورخ نمره دادن به گذشته نیست، بلکه درک و فهمیدن آن است."[ 4 ] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - *نوشته فوق، مختصری از پژوهش نگارنده به همراه بحث ارایه شده توسط دکتر علیرضا منصوری، در حلقه پژوهشی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در اردیبهشت سال 1400 برگزار گردید. بدیهی است مسیولیت هر گونه خطا و کاستی بر عهده نگارنده متن است.[ 1 ] . Science and Its History , A Reassessment of the Historiography of Science , Agassi , Joseph , 1963 [ 2 ] . Florian Cajori , History of Physics , First Edition , 1899 [ 3 ] . The Origins of Modern Science 1300 - 1800 , Herbert Butterfield , 1965 م ب ان ی‌ع ل م‌ن وی ن‌: ( 1300 - 1800 )، ه رب رت‌ب ات رف ی ل د م ت رج م‌ی ح ی ی‌ن ق اش ی‌ص ب ح ی‌، ت ه ران‌: ش رک ت‌ان ت ش ارات‌ع ل م ی‌و ف ره ن گ ی ، 1379 .[ 4 ]. "سرآغازهای علم در غرب"، دیوید سی.لیندبرگ، مترجم دکتر فریدون بدره ای، ص 471 ، انتشارات علمی و فرهنگی، 1377 .
فیزیک نوین : قوانین پایستگی نقص می‌شود? قانون پایتگی جرم و انرژی مقدمهقانون پایستگی انرژی، قانونی نسبتا ساده و کاملا عقلانی است که در طبیعت بدون هیچ مشکلی دنیا را هدایت می‌کنند. ولی این قانون نقص نشدنی نیست.انرژی چیستانرژی برخلاف ماده یا کار تعریفی نسبتا سخت دارد، ساده‌ترین شکل تعریف انرژی در فیزیک، انرژی به صورت توانایی انجام کار، یا توانایی به حرکت در آوردن و یا ایجاد تغییر در ماده تعریف می‌شود. در واقع، مقدار انرژی هر چیز، اشاره به ظرفیت آن برای انجام کاری دارد.هر چیزی که در اطراف ما اتفاق می‌افتد، از انرژی ناشی می‌شود. از پنجره به بیرون نگاه کنید. در طول روز خورشید از خود نور و انرژی گرمایی تولید می‌کند. در طول شب لامپ‌های خیابان از انرژی الکتریکی استفاده می‌کنند تا راه را برای ما روشن کنند.انرژی دارای چند ویژگی مهم است نخست، انرژی همیشه "حفظ" می‌شود به این معنی که نه ایجاد می‌شود و نه از بین می‌رود. با این حال، بین اشیاء یا سیستمها، توسط فعل و انفعالات نیروها، منتقل می‌شود.که به این ویژگی قانون پایستگی انرژی می‌گوییم . به عنوان مثال، انرژی در سبزیجات به افرادی که آن را هضم میکنند منتقل می‌شود. ویژگی دیگر انرژی این است که در اشکال گوناگون وجود دارد و می‌تواند از شکلی به شکل دیگر منتقل شود. دو شکل رایج‌تر و عمومی‌تر آن، انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل است. به بیانی دیگر به بیان دیگر، مقدار انرژی همواره ثابت است. ولی ممکن است انرژی از نوعی به نوع دیگر و یا از صورتی به صورت دیگر تبدیل شود.معادله مشهور البرت انیشتینهم ارزی جرم و انرژیدر طول تاریخ علم، ماده همیشه ماده بوده و انرژی، انرژی. این دو مفاهیمی بدون ارتباط بودند. اینشتین، با کشف معادله‌ای تاریخی رابطه‌ای میان ماده و انرژی بر قرار کرد E = mc2 . انرژی برابر است با جرم × سرعت به توان 2 . اولین معادله مشهور، معادله فیثاغورث برای مثلث قایم‌الزاویه بود. ( A2 = B2 + C2 )معادله اینشتین برای نخستین بار رابطه کمی میان ماده و انرژی برقرار کرد. معنایش این بود که این دو مفهوم که همیشه جدا از هم انگاشته می‌شدند قابل تبدیل به یکدیگرند. یعنی ماده به انرژی تبدیل می‌شود و بالعکس.اگر کمی در مرود مفهوم مشهور‌ترین فرمول جهان فکر کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که(فرض کنید قانون پایستگی انرژی وجود ندارد و می‌توانیم قسمتی از انرژی یا جرم را از بین ببریم) اگر قسمتی از جرم جهان رو کم کنیم به صورت غیر مستقیم قسمتی از انرژی جهان رو هم کم کرده‌ایم.حال می‌خواهم دو دلیل برای نقص این قانون بیاورم(پایستگی جرم)مهبانگ( big bang )مه بانگ(نظریه انفجار بزرگ)نظریه مهبانگ در حال حاضر( در طول 50 سال گذشته) بهترین مدل برای توصیف منشاء کیهان است. طبق شواهد چون انبساط کیهانی و تابش زمینه کیهانی، می‌توان از این نظریه به عنوان نظریه بسیار قوی نام برد. اگر این نظریه درست باشد(که احتما زیادی هم دارد) حتی اگر فرض کنیم که انرژی با مهبانگ بوجود نیامده است، ماده با مهبانگ بوجود امده و طبق هم ارزی جرم و انرژی می‌توان گفت که انرژی بوجود امده است. البته این فرض هم ممکن است پیش بیادید که انرژی و جرم بالاخره از یک جایی باید شروع بشوند بنابر این می‌توانیم این دو قانون را (قانون پایستگی انرژی و قانون پایستگی جرم) این گونه اصلاح کنیم که جرم و انرژی بعد از بیگ بنگ پایسته هستند و بقا دارند.نبسانات کوانتومیالبته که در قسمت اول و دلیل اول(مهبانگ) این دو قانون تنها اصلاح شدند و هنوز نقص نشده‌اند. برای شناخت نبسانات کوانتومی باید در مورد چیزی بدونیم که همه از اون ساخته شده‌ایم.اتم‌ها به صورت باورنکردنی کوچک هستند. و کوچک بودن این ذره به اینجا تموم نمی‌شود، اتم خود از پروتن، نترون و الکترون درسته شده(درسته که پروتن و نترون خود از ذرات کوچک‌تری درست شده‌اند ولی موضوع بحث ما نیست) حدود 9999999999999999999999999999999999 / 99 (اعشار غیر قابل محاسبه) تشکیل شده. این یعنی بر خلاف انتظار ما کل جهان و بدن ما از فضای خالی تشکیل شده است، البته این فضا(فضای بین هسته تا الکترون) کاملا خالی هم نیست. چیزی که ما به عنوان فضا ی خالی نام می‌بریم در واقع از نبسانات کوانتومی پر شده است .نبسانات کوانتومی، میدان هایی با انرژی پنهانی که مدام به صورت خود به خود بوجود میان و از بین می‌روند این نوسانات بین تعامل بین ذرات باردارد اثرات زیادی دارند که البته توضیح این موضوع به یک مقاله جداگانه نیاز دارد. ما می‌دونیم که طبق قانون پایستگی انرژی نباید بوجود بیاد یا از بین بره، ولی ما به وضوح شاهد این پدیده هستیم و چون طبق توضیحات داده شده انرژی با ماده رابطه مستقیم داره در واقع هر دو قانون نقص می‌شوند.البته این موضوع هم ممکنه پیش بیاید که این انرژی در دنیا نقشی ندراد و تنها بوجود و از بین می‌رود. نوشته‌های دیگر ما را هم بخوانید
3 + 1 روش مطمین برای تست خرابی باتری ماشین برای اینکه این مقاله را دنبال کنید، تنها کافی است تا یک لحظه در ذهن تان تصور کنید که در لحظه‌ای که بسیار عجله دارید و پشت فرمان ماشین تان می‌نشینید، متوجه شوید که ماشین روشن نمی‌شود(خرابی باتری ماشین) حالا اگر در یک ساعت نامناسب یا روز تعطیل باشد و یا در یک هوای نامناسب، که خوب فکر می‌کنم تا همین جا هم برای اینکه ادامه این مقاله رو بخوانید کافی باشد البته اگر در همچین شرایطی واقعا گیر افتادید سریعا با کارشناسان فنی تماس بگیرید، چرا که کارشناسان حرفه ایی در کمترین زمان ممکن، مشکل شما رو حل خواهد کرد. ولی دانستن این مطالب قطعا برای شما مفید خواهد بود.اگر ماشین شما استارت نمیخورد و چراغ‌های ماشین روشن نمیشود حتما مشکل از سیستم باتری ماشین یا اتصالات باتری ماشین میباشد.(خرابی باتری ماشین)در ابتدا بد نیست که بدانیمسیستم شارژ ماشین از آلترناتور ( Alternator ) یا دینام ( Dynamo )، رگولاتور ( Regulator ) (که معمولا درون آلترناتور قرار دارد)، باتری و سیم‌های اتصال تشکیل شده است. هدف سیستم شارژ در یک ماشین، نگه داشتن شارژ باتری در یک سطح قابل قبول است. وقتی موتور ماشین روشن باشد، این سیستم ت مین‌کننده اصلی برق است.برای اطمینان از سلامت سیستم باتری ماشین خود گام‌های زیر را دنبال کنید.(خرابی باتری ماشین)روش اول : چک کردن ولتاژ باتری ماشین با ولت مترگام اول : ماشین خود را خاموش کنید.گام دوم: برداشتن درپوش محافظ ترمینال مثبت باتری ماشینچک کردن و تمیز کردن ترمینال‌های مثبت و منفی ماشینگام سوم : گیره مثبت ولت متر خود را به ترمینال مثبت باتری ماشین خود وصل کنید.نکته 1 : اکثر اوقات گیره مثبت ولت متر قرمز رنگ هست.نکته 2 : روی ترمینال مثبت باتری ماشین عموما علامت + درج شده است.گام چهارم: گیره منفی ولت متر را به ترمینال منفی باتری وصل کنید.گام پنجم : به ولت متر نگاه کنید.اگر باتری ماشین شما کاملا سالم باشد، ولتاژ نمایش داده شده باید بین 12 ٫ 4 و 12 ٫ 7 ولت باشد پس باید موارد دیگر به جز باتری ماشین را چک کنیم.اگر عدد نمایش داده شده پایین‌تر از 12 ٫ 4 ولت باشد یعنی باتری ماشین شما باید شارژ شود.اگر عدد خوانده شده کمتر از 12 ٫ 2 ولت باشد باتری خیلی کند شارژ میشود.اگر عدد خوانده شده بالاتر از 12 ٫ 9 ولت باشد. ولتاژ اضافی دارید و برای حذف بار الکتریکی اضافی باید آلترناتور ماشین را چک کنیم زیرا وظیفه آلترناتور تولید ولتاژ متناوت میباشد.اگر ولت متر دستی دارید میتوانید آلترناتور (متناوب ساز) را چک کنید.نکته: برای جدا کردن گیره‌های ولت متر از ترمینال‌های باتری، ابتدا گیره‌ای که به ترمینال منفی وصل میباشد را جدا کنید و هرگز از ابزاری مانند پیچ گوشتی یا ابزار تیز دیگر استفاده نکنید. زیرا هم میتواند به ترمینال باتری ماشین و هم به اتصالات داخلی باتری آسیب جدی وارد کند.روش دوم: چک کردن باتری با دستگاه تستر باتریگام اول: درپوش ترمینال مثبت باتری ماشین را بردارید.گام دوم : گیره مثبت ولت متر خود، که معمولا قرمز رنگ میباشد را به ترمینال مثبت باتری وصل میکنیم.گام سوم: گیره منفی ولت متر خود را به ترمینال منفی باتری ماشین خود وصل میکنیم.گام چهارم : نوک کاوشگر خود را در تماس با ترمینال مثبت باتری قرار میدهیم.ولتاژ مشاهده شده روی دستگاه را میخوانیم.نحوه خواندن عدد روی دستگاه پراب پاورباتری سالم : عدد نمایش داده شده بین 12 ٫ 4 ولت تا 12 ٫ 7 ولت باشدروش سوم : استارت زدنگام اول: یک دستیار داشته باشید و از او بخواهید تا مدت 2 تا 5 ثانیه استارت بزندگام دوم : خودتان با پاور پراب افت ولتاژ ماشین خود را در این مدت چک کنید.گام سوم :عدد روی دستگاه پاور پراب را بخوانیدنحوه خواندن عدد روی پاور پراب:اگر عدد نمایش داده شده از 9 ٫ 6 کمتر بود یعنی باتری ماشین شما خراب و سولفاته شده و شما نیاز به خرید باتری جدید دارید.اگر باتری ماشین شما سالم باشد این عدد باید از 12 ٫ 6 ولت تا 13 ٫ 7 ولت متغییر باشد، که این عدد با استارت زدن افزایش میابد اما هرگز از 14 ٫ 7 ولت بالاتر نمیرود.اگر ابزارهای بالا در دسترس شما نبود میتوانید از روش دیگر که معرفی میکنیم نیز استفاده کنید که البته به این راهکار در مقایسه با راهکارهای بالا، از دقت کمتری برخوردار می‌باشد.روش چهارم: استفاده از چشمی باتریبعضی از باتری‌های ایرانی و خارجی داری یک چشمی بر روی باتری ماشین هستند که به شکل تقریبی میزان آب و الکترولیت درون باتری را از طریق رنگ خود به نمایش در می‌آورد.چشمی باتری ماشین شما ممکن است به سه رنگ زیر ملاحظه شود(خرابی باتری ماشین)اگر رنگ عدسی چشمی باتری ماشین شما سبز باشد، یعنی باتری شما بیش از 75 % شارژ شده و سالم استاگر رنگ عدسی چشمی باتری ماشین زرد باشد، یعنی شارژ باتری ماشین افت کرده و باتری نیاز به شارژ مجدد دارد.اگر رنگ باتری ماشین شما قرمز یا سیاه باشد، باتری شما باز هم کار میکند اما نیاز دارد که مجددا شارژ شود.اگر رنگ نشانگر باتری شما سفید باشد، دیگر باتری ماشین شما استارت نمیخورد و باتری شما نیاز به تعویض دارد.
روز جهانی بانوان در ریاضی امروز 22 بهمن، 12 مه برابر با زاد روز روان شاد و زنده یاد مریم میرزاخانی، ریاضی دان مشهور ایرانی است که شور بختانه در 40 سالگی، در سال 23 تیر 96 چشم از جهان بست. او نخستین بانو ریاضی دان و نخستین بانو و نخستین ریاضی دان ایرانی است که توانست جایزه جهانی فیلدز را دریافت کند. نشان فیلدز ( Fields ) جایزه‌ای است که هر چهار سال یک بار به ابتکار ریاضی‌دان کانادایی جان چارلز فیلدز در جریان کنگره اتحادیه جهانی ریاضیات به ریاضی‌دانان جوان (کمتر از چهل سال) که کار ارزنده‌ای در ریاضی انجام داده باشند، داده می‌شود.مریم میرزاخانی در دوران دانش آموزی، در دبیرستان فرزانگان تهران، برنده نشان طلای المپیاد جهانی ریاضی در سال‌های 1994 (هنگ‌کنگ) و 1995 (کانادا) شد و در این سال به‌عنوان نخستین دانش‌آموز ایرانی نمره کامل را به دست آورد. وی نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت و به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت و نخستین دانش آموز ایرانی بود که دو سال نشان طلا گرفت. او سپس در سال 1999 مدرک کارشناسی خود را در رشته ریاضی از دانشگاه شریف و دکتری خود را در سال 2004 از دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک‌مولن، از برندگان مدال فیلدز، گرفت.زاد روز مریم میرزاخانی 22 اردیبهشت (دوازدهم مه) از سوی اتحادیه بین‌المللی انجمن‌های ریاضی جهان با پیشنهاد کمیته بانوان انجمن ریاضی ایران به عنوان روز جهانی زن در ریاضیات نامگذاری شد. یادش گرامی و روانش شاد و با آرزوی درخشش دیگر بانوان در همه زمینه‌ها
آیا اگر کسی روی صندلی ننشیند، صندلی وجود دارد؟ مکانیک کوانتومی رابطه‌ای می‌گوید نه! شکل 1 . کوانتوم رابطه‌ایمنتشر شده در thenextweb به تاریخ 28 ژوین 2021 لینک منبع Does a chair exist if nobody sits on it ? Relational quantum mechanics says ' NO !'تصور کنید که بنشینید و کتاب مورد علاقه خود را بردارید. شما به تصویر روی جلد اول نگاه می‌کنید، انگشتانتان را روی جلد نرم کتاب حرکت می‌دهید، و همان طور که در میان صفحات کتاب حرکت می‌کنید، آن بوی آشنای کتاب را حس می‌کنید. برای شما، این کتاب از طیف وسیعی از ظاهر حسی تشکیل شده‌است.اما شما همچنین انتظار دارید که این کتاب موجودیت مستقل خودش را در پس آن ظواهر داشته باشد. بنابراین وقتی کتاب را روی میز قهوه می‌گذارید و وارد آشپزخانه می‌شوید، یا خانه خود را ترک می‌کنید تا به سر کار بروید، انتظار دارید که کتاب هنوز هم درست مثل زمانی که آن را نگه‌داشته بودید به نظر برسد، احساس شود، و بو داشته باشد.انتظار داشتن از اشیا برای داشتن موجودیت مستقل خود - مستقل از ما، و هر شی دیگری - در واقع یک فرض عمیق است که ما درباره جهان می‌سازیم. این فرض منشا خود را در انقلاب علمی قرن هفدهم دارد و بخشی از چیزی است که ما آن را جهان‌بینی مکانیکی می‌نامیم. با توجه به این دیدگاه، جهان مانند یک ماشین ساعت کاری عظیم است که قطعات آن توسط قوانین حرکت کنترل می‌شود.این دیدگاه از جهان مسیول بسیاری از پیشرفت‌های علمی ما از قرن هفدهم است. اما همانطور که کارلو روولی فیزیکدان ایتالیایی در کتاب جدید خود Helgoland استدلال می‌کند‌، تیوری کوانتوم - نظریه فیزیکی که جهان را در کوچکترین مقیاس توصیف می‌کند - تقریبا به طور قطع این جهان‌بینی را نادرست نشان می‌دهد. در عوض، روولی استدلال می‌کند که ما باید جهان‌بینی "رابطه‌ای" را اتخاذ کنیم.رابطه‌ای بودن به چه معناست؟در طول انقلاب علمی، پیشگام فیزیک انگلیسی اسحاق نیوتن، و همتای آلمانی او گوتفرید لایبنیز در مورد ماهیت فضا و زمان با یکدیگر مخالف بودند.نیوتن ادعا کرد که فضا و زمان مانند یک "ظرف" برای محتوای جهان عمل می‌کنند. یعنی اگر بتوانیم محتویات جهان را حذف کنیم - همه سیارات، ستاره‌ها و کهکشان‌ها - ما با فضا و زمان خالی باقی خواهیم ماند. این دیدگاه "مطلق" از فضا و زمان است.از سوی دیگر، لایبنیتز ادعا کرد که فضا و زمان چیزی بیش از مجموع فواصل و مدت‌های بین همه اشیا و حوادث جهان نیستند. اگر ما محتوای جهان را حذف کنیم، فضا و زمان را نیز حذف می‌کنیم. این دیدگاه "رابطه‌ای" از فضا و زمان است: آن‌ها تنها روابط فضایی و زمانی بین اشیا و رویدادها هستند. دیدگاه رابطه‌ای فضا و زمان، هنگامی که انیشتین نسبیت عام را توسعه داد، الهام‌بخش اصلی او بود.روولی از این ایده برای درک مکانیک کوانتومی استفاده می‌کند. او ادعا می‌کند که اشیا نظریه کوانتومی، مانند یک فوتون، الکترون یا دیگر ذرات بنیادی، چیزی بیش از ویژگی‌هایی نیستند که در هنگام تعامل با اشیا دیگر از خود نشان می‌دهند.این خواص یک شی کوانتومی از طریق آزمایش‌ها تعیین می‌شوند و شامل چیزهایی مانند موقعیت شی، اندازه حرکت و انرژی هستند. آن‌ها با هم حالت یک شی را می‌سازند.با توجه به تفسیر رابطه‌ای رووللی، این ویژگی‌ها همه چیزی هستند که برای شی وجود دارد: هیچ ماده فردی زیربنایی وجود ندارد که "دارای" ویژگی‌ها باشد.بنابراین چگونه این به ما کمک می‌کند تا نظریه کوانتوم را بفهمیم؟پازل کوانتومی شناخته‌شده گربه شرودینگر را در نظر بگیرید. ما یک گربه را در یک جعبه با یک عامل کشنده (مانند یک شیشه گاز سمی) قرار می‌دهیم که با یک فرآیند کوانتومی (مانند فروپاشی یک اتم رادیواکتیو) فعال می‌شود، و در آن را می‌بندیم.فرآیند کوانتومی یک رویداد تصادفی است. هیچ راهی برای پیش‌بینی آن وجود ندارد، اما ما می‌توانیم آن را به گونه‌ای توصیف کنیم که فرصت‌های مختلف فروپاشی اتم را به ما بگوید یا نه در یک دوره زمانی. چون فساد باعث باز شدن شیشه گاز سمی و در نتیجه مرگ گربه می‌شود، مرگ یا زندگی گربه نیز یک اتفاق کاملا تصادفی است.طبق نظریه کوانتومی ارتودکس، گربه نه مرده و نه زنده است تا زمانی که ما جعبه را باز کرده و سیستم را مشاهده کنیم. یک معما باقی می‌ماند در مورد این که این برای گربه دقیقا چه شکلی خواهد بود، که نه مرده باشد و نه زنده.اما با توجه به تفسیر رابطه‌ای، وضعیت هر سیستم همیشه در ارتباط با یک سیستم دیگر است. بنابراین فرآیند کوانتومی در جعبه ممکن است یک نتیجه نامحدود در رابطه با ما داشته باشد، اما یک نتیجه قطعی برای گربه داشته باشد.پس کاملا منطقی است که گربه نه برای ما مرده باشد و نه زنده، و در عین حال قطعا خودش مرده یا زنده باشد. یک واقعیت برای ما واقعی است و یک واقعیت برای گربه واقعی است. وقتی جعبه را باز می‌کنیم، حالت گربه برای ما مشخص می‌شود، اما گربه هرگز در حالت نامشخص برای خودش نبود.این چه چیزی در مورد واقعیت به ما می‌گوید؟روولی استدلال می‌کند که چون جهان ما در نهایت کوانتوم است، ما باید به این درس‌ها توجه کنیم. به طور خاص، اشیایی مانند کتاب مورد علاقه شما ممکن است تنها ویژگی‌های خود را در ارتباط با دیگر اشیا، از جمله شما، داشته باشند.خوشبختانه، آن شامل تمام اشیا دیگر، مانند میز قهوه شما نیز هست. بنابراین وقتی به سر کار می‌روید، کتاب مورد علاقه شما به ظاهر شدن ادامه می‌دهد و این زمانی است که آن را در دست دارید. با این حال، این یک بازنگری دراماتیک از ماهیت واقعیت است.در این دیدگاه، جهان یک شبکه پیچیده از روابط متقابل است، به طوری که اشیا دیگر وجود فردی مستقل از اشیا دیگر ندارند - مانند یک بازی بی‌پایان از آینه‌های کوانتومی. علاوه بر این، ممکن است هیچ ماده "متافیزیکی" مستقلی وجود نداشته باشد که واقعیت ما را تشکیل دهد که زیربنای این شبکه باشد.همان‌طور که رو ولی می‌گوید:ما چیزی جز تصاویر نیستیم. واقعیت، از جمله خود ما، چیزی جز یک پرده نازک و شکننده نیست که ورای آن . هیچ چیز وجود ندارد.این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
قیمت و خرید باتری هواوی P9 lite باتری هواوی P9 Lite با ظرفیت 3000 میلی آمپر و شماره مدل HB366481ECW می‌باشد. با خرید باتری هواوی P9 Lite یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام می‌شود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده می‌کنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک باتری هواوی P9 lite را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری هواوی P30 لایت شما فرا رسیده است.مشخصات فنی باتری هواوی P9 Lite :مدل: HB366481ECW ظرفیت باتری: 3000 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم یون و غیر قابل تعویض توسط کاربر
کمپانی Honeywell جزییات مربوط به چگونگی کارکرد کامپیوتر کوانتومی خود را منتشر کرد. شکل 1 . کوانتوم منتشر‌شده در singularityhub به تاریخ 19 آوریل 2021 لینک منبع Honeywell Just Released Details About How Its Quantum Computer Works غول مهندسی Honeywell سال گذشته وارد رقابت محاسبات کوانتومی شد. در حال حاضر این شرکت اولین جزییات واقعی در مورد نحوه عملکرد دستگاه خود را در یک مجله بررسی دقیق ارایه کرده است. برخلاف رقبای اصلی آن یعنی گوگل و IBM که به کیوبیت‌های ابررسانا متکی هستند، Honeywell از یون‌های به‌دام‌افتاده برای تغذیه دستگاه خود استفاده می‌کند. این تکنولوژی یک شجره‌نامه طولانی دارد - بسیاری از اولین آزمایش‌ها محاسبات کوانتومی بر این رویکرد متکی بودند - اما مشکلات در مقیاس‌گذاری دستگاه‌ها فراتر از چند کیوبیت آن را تحت‌الشعاع قرار دادند.این تکنیک متکی بر رمزگذاری اطلاعات در حالت‌های کوانتومی ذرات باردار به نام یون‌ها است که در خلا و با استفاده از میدان‌های الکترومغناطیسی به حالت تعلیق در‌می‌آیند. این کیوبیت‌ها نسبت به بستگان ابر رسانای خود مزایای زیادی دارند: آن‌ها حالت‌های کوانتومی خود را بسیار طولانی‌تر حفظ می‌کنند، مستعد خطای کمتری هستند، و به راحتی می‌توانند با بسیاری از کیوبیت‌ها به جای نزدیک‌ترین همسایه‌ها تعامل داشته باشند.اما تنها تعداد زیادی یون وجود دارد که می‌توان آن‌ها را به یک تله محدود کرد، که حد بالایی بر این می‌گذارد که وسایل معمولی چقدر می‌توانند بزرگ باشند. و در‌حالی‌که آن‌ها می‌توانند با تعداد زیادی کیوبیت ارتباط برقرار کنند، به طور قابل‌توجهی کندتر از دستگاه‌های ابررسانا عمل می‌کنند.ممکن است علاقمند به مطالعه مقاله راه‌اندازی اولین گواهی‌نامه توسعه‌دهنده برای محاسبات کوانتومی توسط IBM باشید.مارس گذشته، Honeywell با ادعای حل این مشکلات و ایجاد قوی‌ترین کامپیوتر کوانتومی تا به امروز، وارد صحنه محاسبات کوانتومی شد. حالا آن‌ها بالاخره در مورد این که دقیقا چگونگی انجام این کار در یک مقاله منتشر‌شده در Nature ، سرپوش را برداشتند. ماشین این شرکت بر اساس طرحی ساخته شده است که اولین بار در سال 2002 پیشنهاد شد، که بسیاری از محدودیت‌های تکنولوژی را با رفت و آمد یون‌ها در اطراف حل می‌کند. دستگاه گزارش‌شده در Nature دارای شش کیوبیت ساخته‌شده از اتم ایتربیوم - 171 است که در یک خط قرار گرفته‌اند.با این حال، برخلاف کامپیوترهای معمولی یون به‌دام‌افتاده، آن‌ها با استفاده از یک میدان الکتریکی ایستا در جای خود نگه‌داشته نمی‌شوند. 198 الکترود دستگاه را می‌توان به طور مستقل کنترل کرد تا میدان را به صورت پویا تغییر دهد، که به کیوبیت‌ها اجازه می‌دهد تا برای تعامل با یکدیگر بالا و پایین بروند. این امر تعامل همه کیوبیت‌ها را ممکن می‌سازد، که پیامدهای عمده‌ای برای پیچیدگی الگوریتم‌هایی که ماشین می‌تواند اجرا کند، دارد. اهمیت این نوع اتصال برای اولین بار توسط رقیب Honeywell ، IBM مطرح شد، زمانی که معیاری به نام حجم کوانتومی را برای کمک به پیگیری پیشرفت در این زمینه معرفی کرد.اضافه کردن کیوبیت‌ها به دستگاه تنها در صورتی مفید است که مستعد خطا نباشند و در واقع بتوانند کار مفیدی انجام دهند. بنابراین محققان IBM پیشنهاد کردند که آزمون واقعی یک کامپیوتر کوانتومی اندازه پیچیده‌ترین مداری است که یک دستگاه می‌تواند به یک استاندارد قابلیت اطمینان خاص پیاده‌سازی کند.متریک حاصل، حجم کوانتومی نامیده می‌شود، و سال گذشته IBM به حجم 64 در پردازنده 27 کیوبیت خود دست یافت. اما Honeywell در این مقاله نشان می‌دهد که می‌تواند با استفاده از تنها شش کیوبیت به لطف اتصال بسیار بیشتر دستگاه، و همچنین نرخ خطای پایین آن، این شکل را تطبیق دهد.از آنجایی که این تحقیق انجام شده است، شرکت تعداد کیوبیت‌ها را در دستگاه خود به 10 رسانده است، که می‌گوید اکنون می‌تواند به حجم کوانتومی 512 دست یابد، اگرچه نتایج هنوز باید بررسی دقیق شوند. این شرکت همچنین مشخص کرد که چگونه در نظر دارد مجموعه خود را به تعداد بیشتری کیوبیت افزایش دهد.سیستم خطی فعلی آن ظرفیت تا 40 کیوبیت را دارد، اما شرکت در حال حاضر در حال تست یک دستگاه جانشین است که بیشتر شبیه به یک مسیر مسابقه است و می‌تواند به طور قابل‌توجهی بیشتر دوام بیاورد. مرحله بعدی ایجاد یک پردازنده با شبکه‌ای از تله‌ها و سپس ادغام بسیاری از این شبکه‌ها با یکدیگر خواهد بود. اما همانطور که جان تیمر در Ars Technica اشاره می‌کند، Honeywell تنها شرکتی نیست که با کامپیوترهای یون‌های گرفتار شده گام‌های بلندی بر می‌دارد. استارتآپ IonQ یک پردازنده ساخته است که از آرایه‌هایی از پرتوهای لیزر برای اتصال یون‌ها به یکدیگر به جای جابجا کردن آن‌ها استفاده می‌کند. نمونه اولیه 11 کیوبیت قبلی آن به حجم کوانتومی 32 دست یافت.حالا شرکت می‌گوید که تعداد کیوبیت‌ها را به 32 افزایش داده در‌حالی‌که به طور همزمان خطای سیستم را کاهش می‌دهد. در‌حالی‌که نتایج آن هنوز به طور مستقل تایید نشده است، IonQ ادعا می‌کند که این می‌تواند یک حجم کوانتومی به اندازه 4 میلیون به آن بدهد. این که کدام رویکرد در نهایت بیش‌ترین تاثیر را در پایان به اثبات خواهد رساند، همچنان نامعلوم باقی می‌ماند، و هنوز هم راه درازی تا این که هر یک از این دستگاه‌ها بتوانند از قوی‌ترین کامپیوترهای کلاسیک پیشی بگیرند، وجود دارد. اما چیزی که مسلم است این است که فن‌آوری یون به‌دام‌افتاده در حال حاضر یک رقیب جدی در رقابت کوانتومی است.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله تکنولوژی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
بررسی قانون جاذبه از منظر ایده پردازی قانون جاذبه یکی از بزرگترین قوانینی است که تاکنون کشف شده است. آیا واقعا کسی جز نیوتن نمی‌توانست این قانون را کشف کند؟آیا نیوتن ذهنی نابغه داشت که توانست به این ایده برسد؟قبل از اینکه سراغ ایده، ایده پردازی و نوآوری بروم و فعالیتم را در این زمینه شروع کنم تصور خود من این بود که نیوتن مغز نابغه‌ای داشته و من هرگز نمی‌توانم ایده پردازی کنم. زمانی فعالیتم را در این زمینه شروع کردم به نکات جالبی رسیدم که دوست دارم با شما در میان بگذارم.ایده پردازی یک روند است گرچه همه فکر می‌کنند رسیدن به ایده در یک لحظه است ولی این کاملا اشتباه است برای روشن‌تر شدن موضوع، ایده نیوتن یا همان قانون جاذبه رو با هم بررسی می‌کنیم.نیوتن مدت‌ها قبل از اینکه قانون جاذبه را به قول ما زیر درخت کشف کند در آزمایشگاهش در مورد مغناطیس و دیگر نیروها آزمایش انجام می‌داد. سال‌ها در حال مطالعه و بررسی این نیروها بود، تا اینکه زمانی به استراحت در زیر درخت می‌پرداخت یک مسیله برایش جالب شد و آن این بود که چطور ماه که شبیه سیب است بدون هیچ اتصالی به زمین نمی‌افتد ولی اگر سیب از شاخه جدا شود به زمین می‌افتد؟ در این لحظه بود که متوجه شد نیرویی آن را به طرف زمین می‌کشاند. بعد از این اتفاق نیوتن دوباره به آزمایشگاه خود برگشت و شروع به نهایی کردن یافته خود یعنی نیرویی که سیب را به طرف زمین می‌کشد، کرد و در نهایت به قانون جاذبه پی برد.این روند شکل گیری قانون جاذبه است که توسط نیوتن کشف شد. نه تنها این قانون بلکه تمام ایده‌ها، این مراحل را طی می‌کنند. هر ایده، 5 مرحله را طی می‌کند تا به یک ایده کامل می‌رسد. ( برای دانستن این 5 مرحله لطفا به پیج 1startupi در اینستاگرام پیام دهید) بعد از یافتن این نکته به این نتیجه رسیدم که برای اینکه بتوانم به ایده‌های جالبی برسم لازم است روند ایده پردازی را طی کنم.شما هم اگر می‌خواهید در مورد موضوعی به ایده‌ای برسید حتما این مراحل را دنبال کنید.شاد باشید و نوآور
دانستنیها بدن (کمی چندش! ) وی انسان اولیه است (خیخیخ)چه قد در مورد خودت میدونی ؟ هیچی ؟! البته شایدم بدونی نمیدونم شایدم ندونی باشه خب حالا بعد از خوندن این مقاله کوچولو حتما یه سری چیزا رو میدونی 1 . چشمان شما در هر دقیقه حدود 20 بار چشمک می‌زند. این بیش از ده میلیون بار در سال است !!! 2 . گوش‌های شما هرگز رشد نمی‌کنند! 3 . جرم گوش در واقع نوعی عرق است!(خیخیخ ) 4 . زبان در حدود 8000 جوانه چشایی پوشانده شده است که هر یک شامل 100 سلول به شما کمک می‌کند غذای خود را بچشید!(وقتی سرما میخوری همشون به فنا میرن ) 5 - شما در طول زندگی خود حدود 40000 لیتر تف تولید می‌کنید. یا به عبارت دیگر ، به اندازه کافی تف می‌کند تا حدود پانصد وان را پر کند (ییلللللووعععع ) 6 . متوسط بینی هر روز تقریبا یک فنجان مخاط بینی تولید می‌کند!(عیییییی )اینو از قصد گذاشتم دیگه آب نخورین - صبح هنگام برخاستن از خواب تقریبا یک سانتی متر بلندتر از خواب هستید. این به این دلیل است که در طول روز غضروف نرم بین استخوان‌های شما له شده و فشرده می‌شود. 8 - اگر روزانه 12 ساعت پیاده روی داشته باشید ، برای راه رفتن در سراسر جهان 690 روز طول می‌کشد. 9 . تنها ماهیچه‌ای که هرگز خسته نمی‌شود ، قلب است. 10 . کل سطح پوست شما هر ماه تعویض می‌شود ، که به روشی دیگر بدان معنی است که شما در زندگی خود حدود 1000 پوست مختلف دارید! 11 . بدن 2 ٫ 5 میلیون منافذ عرق دارد. 12 . هر دقیقه بیش از 30000 سلول مرده پوست از بین می‌برید. 13 . اگر تا 70 سالگی زندگی کنید ، قلب شما حدود 2 ٫ 5 میلیارد بار خواهد تپید! 14 . در طول زندگی خود گسترش یافته ، اکثر مردم به طور متوسط یک سال کامل را در توالت می‌گذرانند. 15 . به طور متوسط در یک روز به اندازه کافی گوز می‌کنید تا یک بالون مهمانی را پر کنید. 16 . ما هر ماه به اندازه کافی عجله می‌کنیم تا بتوانیم حمام را پر کنیم! خب حالا فهمیدین چی به چیه به من فحش ندین 1 . چشمان شما در هر دقیقه حدود 20 بار چشمک می‌زند. این بیش از ده میلیون بار در سال است !!! 2 . گوش‌های شما هرگز رشد نمی‌کنند! 3 . جرم گوش در واقع نوعی عرق است!(خیخیخ ) 4 . زبان در حدود 8000 جوانه چشایی پوشانده شده است که هر یک شامل 100 سلول به شما کمک می‌کند غذای خود را بچشید!(وقتی سرما میخوری همشون به فنا میرن ) 5 - شما در طول زندگی خود حدود 40000 لیتر تف تولید می‌کنید. یا به عبارت دیگر ، به اندازه کافی تف می‌کند تا حدود پانصد وان را پر کند (ییلللللووعععع ) 6 . متوسط بینی هر روز تقریبا یک فنجان مخاط بینی تولید می‌کند!(عیییییی ) - صبح هنگام برخاستن از خواب تقریبا یک سانتی متر بلندتر از خواب هستید. این به این دلیل است که در طول روز غضروف نرم بین استخوان‌های شما له شده و فشرده می‌شود. 8 - اگر روزانه 12 ساعت پیاده روی داشته باشید ، برای راه رفتن در سراسر جهان 690 روز طول می‌کشد. 9 . تنها ماهیچه‌ای که هرگز خسته نمی‌شود ، قلب است. 10 . کل سطح پوست شما هر ماه تعویض می‌شود ، که به روشی دیگر بدان معنی است که شما در زندگی خود حدود 1000 پوست مختلف دارید! 11 . بدن 2 ٫ 5 میلیون منافذ عرق دارد. 12 . هر دقیقه بیش از 30000 سلول مرده پوست از بین می‌برید. 13 . اگر تا 70 سالگی زندگی کنید ، قلب شما حدود 2 ٫ 5 میلیارد بار خواهد تپید! 14 . در طول زندگی خود گسترش یافته ، اکثر مردم به طور متوسط یک سال کامل را در توالت می‌گذرانند. 15 . به طور متوسط در یک روز به اندازه کافی گوز می‌کنید تا یک بالون مهمانی را پر کنید. 16 . ما هر ماه به اندازه کافی عجله می‌کنیم تا بتوانیم حمام را پر کنیم! خب حالا فهمیدین چی به چیه به من فحش ندین زودی بدویین پست‌های دیگه منو ببینین عههه
بیراهه‌های ریالیسم بازنگری ادعای مکتب ریالیسم در مواجهه با جهان امیررضا شوبی/ دانشجوی مقطع کارشناسی رشته‌ی مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف تصویر بالا جهان از نگاه ما و تصویر زیرین، جهان از نگاه اسب‌ها به باور زیست‌شناسانبشر به مثابه‌ی جانداری برای حفظ بقا، نیازمند دستیابی به شناخت محیط پیرامون خود جهت تامین نیازهای خود است. انسان خردمند با حدود دویست‌هزار سال قدمت، همواره سعی داشته اطلاعات به دست‌آمده در این مسیر را با توجه ساختار معرفتی خود طبقه‌بندی کند تا بر پیشامدهای متعدد فایق آید. اندیشمندان از اصلی‌ترین عناصر این فرایند، گاهی متناقض با یکدیگر، مواجهات خود با جهان را در اختیار سایرین گذاشته‌اند. ریالیسم به عنوان یکی از اولین مکاتب فلسفی برای توصیف جهان از نگاه بشر است. ارسطو ( 322 - 384 قبل از میلاد) را می‌توان به عنوان پدر این مکتب و اساسا شاکله‌ی روش‌های تجربی دانست.ایده‌ی اصلی ریالیسم، باور بر وجود واقعیتی مستقل از عقل و حواس بشر است یعنی ابژه (معلوم) حاوی صفاتی است که آن را درمعرض سوژه (عالم) می‌گذارد. کلیه‌ی علوم تجربی همچون فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و . با همین فرض پایه‌گذاری شده اند و درصدد اثبات موضوعات مختلف، مستقل از ذهن بشریت هستند. مثلا اگر از شما خواسته شود یک حبه قند را توصیف کنید، احتمالا در پاسخ می‌گویید: قند یک مکعب سفید رنگ است با طعمی شیرین و ساختاری نه‌چندان شکننده که بوی خاصی هم ندارد. این توصیف خام ریالیستی در تار و پود عقل عوام نیز ریشه کرده، گویی بیان مذکور نه‌تنها علمی بلکه عرفی نیز می‌باشد. مدعا بر این است که اگر آن حبه قند را در گوشه‌ای رها کنید، همچنان همان توصیفات صادق است. ریالیسم می‌گوید این واقعیات به نمایش درآمده، برای همگان (اعم از انسان و غیرانسان) مشترک است به این دلیل که با بررسی رفتاری و آماری به این نتیجه رسیده اند که افرادی از سرتاسر جهان، توصیفاتی را از قند ارایه می‌دهند که با یکدیگر منطبق است.روایات فوق شاید نه‌تنها منطقی، بلکه بدیهی به نظر برسند و برای عده ای سوال پیش بیاید، خب که چه؟ به مثال خود بازمی‌گردیم. اگر این بار قندمان را پشت یک طلق آبی‌رنگ قرار دهند و از شما (بدون پیش‌داوری‌ها و دانسته‌های قبلی) بخواهند قند را توصیف کنید، قطعا دیگر نمی‌گویید قند سفید رنگ است. این آزمایش را بدون طلق و زیر نور یک لامپ قرمزرنگ تکرار می‌کنیم، آیا همچنان قند سفیدرنگ است؟ اولین ایرادها به ریالیسمی که ادعای واقعیتی مستقل از سوژه دارد این است که فرضا بدانیم این‌که نور لامپ قرمز بوده و طلق مذکور آبی‌رنگ باعث شده قند را سفید نبینیم، آیا غیر از این است که همین قند سفید نیز زیر نور خورشید قرارگرفته و با طلق چشم بشر به آن نگریسته شده؟ این دستورالعمل برای جنس، بو و مزه نیز قابل تعمیم است و در نهایت باید این ادعا را اینطور اصلاح کرد که بشر قند را سفید شیرین سخت بی‌بو حس می‌کند و شناخت ما از قند اتفاقا به طور کامل به اندام حسی و عقلی بشر وابسته است.کمی دقیق‌تر پرسیده می‌شود که سفیدی چیست؟ آیا تا به حال سفیدی را تجربه کرده‌اید؟ پاسخ به وضوح خیر است چون شما نه سفیدی را دیده‌اید و نه می‌دانید سفیدی ماهیتا چیست، بلکه شما مثلا با چندین نوع دیوار مواجه شده‌اید که از لحاظ رنگ (تجربه ی حسی چشم) متفاوت بوده‌اند برای اینکه بتوانید در ذهن خود این دیوارها را تمییز دهید یا به صورت معتبرتر در ظرف شناخت خود بگنجانید، در طبقه‌بندی دیوارهای ذهنتان عده‌ای همرنگ بودند، پس این دیوارها را سفید نامیدید (البته الزاما این نام‌گذاری را شما انجام نداده‌اید). همین‌طور در مواجه‌ه ای دیگر کاغذ را دیدید که اندام حسی (چشم)، آن را به شما ارایه داد و این‌بار رنگ برتابیده‌شده به رنگ آن دیوار سفید بسیار شبیه بود پس این کاغذ را هم کاغذ سفید نامیدید و در ذهنتان طبقه‌بندی کردید. یعنی سفیدی، سیاهی، سبزی، زردی و . نه‌تنها بویی از واقعیت نمی‌دهند بلکه تماما برساخته‌ی ذهن بشرند، پس چطور ریالیسم، تجربیات بشری را به واقعیت جهان و یا حتی "حقیقت" منسوب می‌کند؟سفیدی، سیاهی، سبزی، زردی و . نه تنها بویی از واقعیت نمی‌دهند بلکه تماما برساخته‌ی ذهن بشر اند، پس چطور ریالیسم، تجربیات بشری را به واقعیت جهان و یا حتی "حقیقت" منسوب می‌کند؟ بازخورد ریالیسم در علوم تجربی را می‌توان به کرات یافت. مثال‌ها‌یی را از این که حیوانات چگونه جهان را می‌بینند به یادآورید. محققین با آزمایش بر روی اندام حسی حیوان مورد نظر، نتیجه می‌گیرند که مثلا اسب جهان را چگونه می‌بیند یعنی بدون این که ساختار مغزی به صورت دقیق بررسی شود، صرفا با مطالعه بر روی بخش هایی از چشم حیوان مورد نظر، نتیجه می‌شود که به جهان چطور می‌نگرد (در اینکه بشر از مغز حیوانات شناختی ندارد شکی نیست، همانطور که نتوانسته اصلی‌ترین بخش های مغز خود را شناسایی کند). گونه‌ی ساده‌تر این منظر همان انکار واقعیت چرخش زمین در دوره‌ی گالیله ( 1564 - 1642 ) است. در زمانی که کلیسا با تقدس‌بخشی به باورهای قبلی (نوشته‌های کتاب مقدس و نظرات ارسطو)، این فرضیه را که زمین نیز خود کره‌ای مدور به دور خورشید باشد رد کرد و اینکه زمین است که به دور خورشید می‌چرخد و نه بالعکس را ناممکن‌دانست. فرا رفتن در ریالیسم و باور به اینکه "جهان همان چیزی است که بشر تجربه می‌کند یعنی مواجهه‌ی بشر با جهان حقیقت آن است" می‌تواند به توهم "فقط ما هستیم که تفکر می‌کنیم، لذت می‌بریم، پیشرفت می‌کنیم و یا تصمیم می‌گیریم" بینجامد.اولین ضربات دقیق به این نوع نگاه خام در فلسفه ی مدرن، توسط دیوید هیوم ( 1711 - 1776 ) زده شد. این شکاک اسکاتلندی گام‌هایی بلندتر برداشته و در راستای تشکیک در تجربه‌ی حواس پنج‌گانه بر مبنای ریالیسم، مواجهه‌ی ما با مکان را نیز زیر سوال می‌برد. یعنی نه تنها تعاریف فیزیک نیوتنی از مکان مطلق را رد بلکه براساس همان بیراهه‌های حسی علیت را مچاله می‌کند. این ضربه‌ی کاری هیوم در فلسفه‌ی معاصر نه‌تنها انکار و طرد نشد، بلکه باعث تغییر مسیر فلاسفه‌ی بعدی، نظیر کانت، هگل و نیچه تا راسل، شوپنهاور و دلوز و . شد. تاثیرگذاری عجیبی که به وضوح اصلی‌ترین سرمنشا مکتب ایده‌آلیسم آلمانی بوده است. ایده‌آلیسمی که برای ترمیم بدنه‌های فلسفه‌ی معاصر خود به وسیله‌ی کانت ( 1724 - 1804 ) بازسازی شد. گفتنی است ساختار پی‌ریزی شده و یا حتی به طور کلی تر ایده‌آلیسم آلمانی و ایده‌آلیسم یونانی از نگاه فلسفه‌ی اسلامی قرن معاصر همگی در دسته‌ای به نام سفسطه قرار می‌گیرند. مرتضی مطهری ( 1919 - 1979 ) در پاورقی کتاب اصول فلسفه و روش ریالیسم، اثر محمدحسین طباطبایی ( 1904 - 1981 ) می‌نویسد: این مسلک، از لحاظ اینکه منکر یک امر بدیهی است و جهان خارج را هیچ در هیچ می‌داند و اساس سوفیسم نیز بر انکار بدیهیات و هیچ در هیچ بودن جهان خارج است، در این مقاله مرادف با سفسطه و نقطه‌ی مقابل "ریالیسم" که به معنای واقعیت است، قرار داده شده است.برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی "داد" کلیک کنید.
آموزش خلبانی 4 - نیروی LIFT ، چرا هواپیما بالا می‌رود؟ همانطور که در بخش قبل گفته شد، یکی از نیروهای وارده به هواپیما نیروی Lift (برا) می‌باشد، که باعث بلند شدن هواپیما از زمین و ارتفاع گرفتن آن می‌گردد. در این بخش به بررسی این نیرو و عوامل ایجاد و تقویت کننده آن می‌پردازیم. قانون برنولیسرعت بیشتر جریان هوا = فشار کمتر هوادنیل برنولی فیزیکدان و دانشمند سوییسی، در خصوص فشار می‌گوید: لوله‌ای را تصور کنید که جریان هوا با فشار و سرعت ثابت از داخل آن عبور میکند، حال اگر بخشی از آن لوله را باریک کنیم(مطابق شکل) فشار هوا کاهش و سرعت جریان هوا افزایش می‌یابد.فشار در بخش باریک کاهش می‌یابدپس بطور کلی میتوان گفت اگر سرعت جریان هوا را کاهش دهیم فشار افزایش می‌یابد و اگر سرعت جریان هوا افزایش دهیم در نتیجه آن فشار کاهش می‌یابد.حال به سطح مقطع بال هواپیما دقت نمایید : قوص ایجاد شده در روی بال هواپیما باعث می‌شود که سرعت هوا در بالای بال بیشتر گردد و طبق اصل برنولی افزایش سرعت جریان هوا برابر است با کاهش فشار هوا و بلعکس هوای زیر بال که سرعت کمتری دارد در نتیجه فشار بیشتری نسبت به هوای بالای بال خواهد داشت. تفاوت فشار هوای بالا و زیر بال هواپیما دلیل ایجاد نیروی Lift می‌باشد، و در نتیجه نیرو Lift است که باعث بالا رفتن هواپیما می‌شود.نکته:: هر چه سرعت هواپیما بیشتر شود، سرعت جریان هوای بالای بال نسبت به جریان هوای زیر بال بیشتر می‌شود که نتیجه آن ایجاد Lift مناسب برای بلند شدن هواپیما از زمین و پرواز در آسمان می‌باشد. در شروع پرواز، هواپیما برای تولید نیروی Lift مورد نیاز اقدام به حرکت روی باند پرواز میکند و با رسیدن به سرعت مناسب و در نتیجه تولید Lift مورد نیاز، از زمین بلند می‌شود.یکی از دلایل حرکت اولیه هواپیما روی باند پرواز، نیاز به تولید نیروی Lift می‌باشد، که در هلیکوپتر‌ها با چرخاندن و حرکت دادن تیغه‌های ملخ، Lift مورد نیاز تولید می‌شود.نیروی Lift قانون مهم: سرعت، Lift مورد نیاز را تولید می‌کند و اگر سرعت خود را از دست بدهیم، متناسب با آن Lift مناسب را هم از دست خواهیم داد و نتیجه آن فاجعه‌ای به نام سقوط می‌باشد. Drag همیشه با سرعت مقابله میکند و از این رو ایجاد Drag زیاد برابر است با کاهش سرعت و کاهش سرعت برابر است با کاهش Lift و اگر سریعا نسبت به اصلاح آن اقدام نکنیم، احتمال سقوط افزایش می‌یابد.البته جای نگرانی نیست، چرا که یک خلبان دایما در حال بررسی و پایش وضعیت هواپیمای خود می‌باشد و آموزشهای لازم برای اصلاح خطاها و مقابله با شرایط خاص را دیده است.در بخش بعد اجزای تشکیل دهنده بال هواپیما شرح داده خواهد شد.
10 واقعیت جالب در مورد فن آوری‌های هیدروژن و سلول‌های سوختی 1 . هیدروژن ساده‌ترین و فراوان‌ترین عنصر جهان است، اما به ندرت به عنوان گاز روی زمین وجود دارد. هیدروژن را می‌توان از منابع متنوع و خانگی، از جمله سوخت‌های فسیلی، انرژی هسته‌ای، زیست توده، و سایر منابع انرژی تجدید پذیر مانند: خورشیدی، باد و زمین گرمایی با استفاده از طیف گسترده‌ای از فرآیندهایی تولید کرد. یکی از این فرآیندها الکترولیز نام دارد که با استفاده از برق از منابع انرژی متعدد، آب را به هیدروژن و اکسیژن تقسیم می‌کند. 2 . سالانه بیش از 10 میلیون تن گاز هیدروژن در ایالات متحده تولید می‌شود. بیشتر هیدروژن تولید شده در ایالات متحده از فرآیندی به نام اصلاح متان بخار حاصل می‌شود. دو مورد از بزرگ‌ترین کاربران این هیدروژن صنایع پالایش نفت و تولید کود است. در حالحاضر 1600 مایل لوله کشی هیدروژن در ایالات متحده وجود دارد و تقریبا در هر ایالت امکانات بزرگ تولید هیدروزن وجود دارد. 3 . هیدروژن می‌تواند بخش‌های مختلف اقتصاد را به هم وصل کند. به عنوان مثال: تولید هیدروژن بیش از بارها بر روی شبکه می‌تواند باعث کاهش منابع تجزیه پذیر و بهینه سازی کارخانه‌های موجود در زیر زمین مانندک هسته‌ای شود. هیدروژن قابل ذخیره، توزیع و استفاده از آن به عنوان مواد اولیه حمل ونقل ( کامیون، راه آهن، دریایی و غیره)، برق ثابت، گرایش فرآیند یا گرمای ساختمان و بخش‌های صنعتی و تولیدی مانند: ساخت فولاد است و درآمد اضافی ایجاد می‌کند. 4 . سلول‌های سوخت از طریق واکنش الکتروشیمیایی الکتریسیته تولید کنند و می‌تواند از سوخت‌های مختلفی استفاده کنند. هنگام استفاده از هیدروژن به عنوان سوخت، آن‌ها فقط آب و گرما ساطع می‌کنند. تا زمانی که منبع مداوم سوخت و اکسیژن وجود داشته باشد، سلول‌های سوختی همچنان به تولید نیرو ادامه خواهند داد. 5 . سلول‌های سوختی می‌توانند مستقل از شبکه باشند. بیش از 300000 سیستم سوخت ثابت در سراسر جهان وجود دارد. بیش از 500 مگا وات قدرت سلول سوخت در بیش از 40 ایالت در ایالات متحده خدمت می‌کند. این سیستم‌ها قدرت بدون توقف را برای کارکردهای مهم مانند: مراکز داده، برج‌های ارتباطی، بیمارستان‌ها، سیستم‌های واکنش اضطراری و حتی برنامه‌های نظامی برای دفاع ملی فراهم می‌کند. 6 . بیش از حد 26000 لیفتراک سلول سوخت هیدروژنی در ایالات متحده در حال استفاده است و بیش از 20 میلیون سوخت گیری هیدروزن از عملکرد آن‌ها پشتیبانی کرده‌اند. لیفتراک‌های سوخت در حال حاضر در انبارها، فروشگاه‌ها و تاسیسات تولیدی در سراسر ایالات متحده در حال استفاده هستند. لیفتراک‌های هیدروژنی با سوخت رسانی در عرض چند دقیقه، افزایش کارایی و انتشار صفر برای استفاده در انبارها و ساختمان‌ها ارایه می‌دهند. 7 . تعداد زیادی اتوبوس پیل سوختی هیدروژن خدمات ترانزیت را در ایالات متحده ارایه می‌دهند. این اتوبوس‌ها در حال حاضر در ایالت‌های مختلف از جمله کالیفرنیا، ماساچوست، میشیگان و او هایو در حال اجرا هستند. یکی از این اتوبوس‌های سلول سوت از 32000 ساعت زمان رانندگی فراتر رفته است و دوازده اتوبوس از 20 ٫ 000 ساعت بدون تعمیرات اساسی یا تعویض پشته سلول سوختی فراتر رفته‌اند. این قابل مقایسه با امید به زندگی یک موتور دیزل در یک اتوبوس ترانزیتی است. 8 . بیش از 40 ایستگاه در دسترس عموم از بیش از 7 ٫ 500 اتومبیل سلولی سوختی که در جاده‌های ایالات متحده آمریکا قرار دارند پشتیبانی می‌کند. کالیفرنیا تقریبا 40 ایستگاه هیدروژن برای اتومبیل‌های مسافربری دارد و سایر ایالت‌های دارای این ایستگاه . 9 . علاقه زیادی به سلول‌های هیدروژن و سوخت از بخش‌های ریلی، کامیون و دریانوردی وجود دارد. این از طریق چرخش اولین قطار سلول سوخت هیدروژن و قایق با هیدروژن نشان داده شده است. علاوه بر این، تحویل سلول‌های سوختی و کامیون‌های بسته بندی در کالیفرنیا و نیویورک شروع به تحویل می‌دهند، اولین سلول سوختی جهان برای بنادر دریایی در هاوایی نصب شده است، و یک تظاهرات کامیون تخلیه سلولی سوخت سنگین در بندر لانگ بیچ در حال انجام است. 10 . هزینه سلول سوخت از سال 2006 تاکنون 60 درصد کاهش یافته است. بسیاری از این کاهش هزینه‌ها از تحقیقات DOE و توسعه کاتالیزورها و مجتمع‌های الکترود غشایی با دوام و همچنین افزایش عملکرد الکترود بودجه تامین شده است. دوام سلول سوختی نیز از سال 2006 تاکنون با 4 عیار افزایش یافته است.
وازکتومی بشر نجات زمینهزاران سال از پیدایش بشر و زندگی او در زمین می‌گذرد و با اقدامات او تعادل زیست محیطی به زیان طبیعت بر هم خورده است : گرم شدن زمین، جنگل‌زدایی، شکار وصیدبی رویه ، افزایش رشد جمعیت بشر، افزایش آلاینده‌ها و مصرف بی رویه منابع طبیعی و . همه توسط انسان و به زیان طبیعت و گونه‌های مختلف آن صورت گرفته است و امروز یک گروه مدافع محیط زیست با حضورچندین گونه زیستی در معرض انقراض تشکیل جلسه فوری دادند تا زمین را از شر این موجود دو پا نجات دهند! این گروه اقدامات بشر برای حفظ محیط زیست را کافی نمی‌داند: گیاهخواری ،تراریخته ،صرفه جویی درمصرف آب، بازیافت، حذف ظروف یکبار مصرف، مد پایدار، روز هوای پاک، صلح سبز ،روز زمین، سمن‌ها و . عملا هیچ کدام تاثیرات بلند مدتی برای حفظ محیط زیست نگذاشته است و جمعیت انسان بیشتر از تحمل زمین شده است.زمین دچار بیماری شده، وجود انسان به زمین آسیب می‌زند، انسان با زیست‌کره ناسازگار است.مشکل اساسی خود بشر است. همهمه ا‌ی در سالن بلند شده است. هر گونه‌ای راه حلی ارایه می‌دهد: باید عمر طولانی داشته باشیم و منقرض نشویم،اول زمین و .بونوبو : نگهداری از حیوانات به جای بچه راه حل خوبیه .ایگوانا :اتمام تسلط انسان بر آبهای آزاد. میمون دماغ سربالا: آنارشیسم سبز .پلنگ برفی: برتری حیوانات .تمساح میامی: شکار انسان .تیزشاخ :منطقه حفاظت گونه‌های در حال انقراض. لاله واژگون: تشکیل بانک ژن گیاهی و کاشت گونه‌های در حال انقراض. مکایو سنبلی :انقراض انسان !همهمه‌ها ساکت شد .از مکایو خواسته شد طرح خود را تشریح کند‌. - به نظرم بهترین راه حل برای رفع مشکلات زیست محیطی،وازکتومی* و توبکتومی* بشر است.بشررا باید وادار به عدم تولید مثل کرد.هزاران سال است زمین در سلطه بشر است. آب‌ها را آلوده کرده ،گازهای گلخانه‌ای لایه ازن را تخریب کرده، شکار و صید بی‌رویه توسط او صورت می‌گیرد. جنگل‌ها رابشرنابود می‌کند. جنگ به راه می‌اندازد. بیماریهای گوناگون و هزینه‌هایی که برای کنترل بیماری‌ها پرداخت می‌شود توسط انسانها صورت می‌گیرد. پرونده تخلفات او خیلی قطور شده است، بشر محکوم است .بشررا باید در عرض 30 دقیقه وازکتومی کرد !من طرفدار صددرصد تولد ستیزی هستم. مکایوبا این سخنرانی وارایه آمار و مستندات توانست توجه اعضای مدافع محیط زیست را جلب کند . قرارشد جلسه‌ی دومی برای رای گیری وتصمیم نهایی اعضا تشکیل شود.ایگواناماکایولاله واژگونپلنگ برفیبونوبومیمون دماغ سربالاتمساح میامی گوزن تیز شاخ#پیک زمین _________________________*هر 8 مورد نام برده شده از گونه‌های در حال انقراض در زمین هستند. *واز کتومی : عقیم سازی مردان *توبکتومی :عقیم سازی زنان
گاز اکسیژن چگونه تولید می‌شود؟ اکسیژن یکی از عناصر اساسی شیمیایی است. اکسیژن در متداول‌ترین شکل خود یک گاز بی رنگ است که در هوا یافت می‌شود. این یکی از عناصر پایدار برای زندگی است و مورد نیاز همه‌ی حیوانات. اکسیژن همچنین در بسیاری از کاربردهای صنعتی، تجاری، پزشکی و علمی مورد استفاده قرار می‌گیرد. از آن در کوره‌های انفجار برای ساختن فولاد استفاده می‌شود و یک عنصر مهم در تولید بسیاری از مواد شیمیایی مصنوعی از جمله آمونیاک، الکل و پلاستیک‌های مختلف است. اکسیژن و استیلن در کنار هم جمع می‌شوند تا دمای بسیار بالایی را که برای جوشکاری و برش فلز مورد نیاز است فراهم کنند. هنگامی که اکسیژن در زیر منفی 297 درجه فارنهایت ( منفی 183 درجه سانتی گراد) سرد می‌شود، به یک مایع آبی کم رنگ تبدیل می‌شود که به عنوان سوخت موشک مورد استفاده قرار می‌گیرد.اکسیژن یکی از وفورترین عناصر شیمیایی روی زمین است. حدود نیمی از پوسته زمین از ترکیبات شیمیایی حاوی اکسیژن تشکیل شده است و یک پنجم جو ما گاز اکسیژن است. بدن انسان تقریبا دو سوم اکسیژن است. اگرچه اکسیژن از ابتدای تحقیقات علمی موجود است، اما تا سال 1774 وقتی جوزف پریستلی از انگلیس با گرم کردن اکسید جیوه در یک لوله آزمایش معکوس با اشعه متمرکز خورشید، آن را کشف و به عنوان یک عنصر جداگانه تشخیص نداد. پریستلی کشف خود را برای دانشمند فرانسوی آنتوان لاووازیه توصیف کرد، که آزمایشات بیشتر مشخص کرد که یکی از دو مولفه‌ی اصلی هوا است. لووایزر اکسیژن را با استفاده از کلمات یونانی oxys به معنی ترش یا اسید به معنای تولید و تشکیل نامگذاری کرد، زیرا معتقد بود که این ماده اساسی همه اسید‌ها است.در سال 1895 ، کارل فون لیتد از آلمان و ویلیام هامسون از انگلیس به طور مستقل فرآیند کاهش درجه حرارت هوا را تا زمانی که آن را مایع سازند، توسعه دادند. با استفاده از تقطیر با دقت هوای مایع، می‌توان گازهای مختلفی از اجزاء را یک بار جوشانده و اسیر کرد. این فرآیند به سرعت منبع اصلی اکسیژن، نیتروژن و آرگون با کیفیت بالا شد.در سال 1901 ، گاز اکسیژن فشرده شده با گاز استیلن در اولین نمایش جوشکازی اکسی استیلن سوزانده شد. این روش به یک روش صنعتی رایج برای جوشکاری و برش فلزات تبدیل شد.اولین استفاده از پیشرانه‌های موشک‌های مایع در سال 1923 به دست آمد که رابرت از ایالات متحده یک موتور موشک با استفاده از بنزین به عنوان سوخت و اکسیژن مایع به عنوان اکسید کننده تولید کرد. در سال 1926 ، او با موفقیت یک موشک کوچک با سوخت مایع با فاصله 56 متر با سرعتی در حدود 97 کیلومتر در ساعت پرواز کرد.پس از جنگ جهانی دوم، فن آوری‌های جدید پیشرفت‌های قابل توجهی در فرآیند جداسازی هوا به کار رفته در تولید اکسیژن وارد کردند. با کاهش هزینه‌ها، میزان تولید و سطح خلوص افزایش یافته است. در سال 1991 ، بیش از 470 میلیارد فوت مکعب ( 13 ٫ 4 میلیارد متر مکعب) اکسیژن در ایالات متحده تولید شد و آن را به دومین گاز صنعتی در حجم استفاده کرد.پنج منطقه بزرگ تولید کننده اکسیژن در سراسر جهان اروپایی غربی، روسیه (سابق اتحاد جماهیر شوروی) ، ایالات متحده، اروپای شرقی و ژاپن است.مواد و روش تولید اکسیژناکسیژن را می‌توان با استفاده از چندین روش مختلف از تعدادی ماده تولید کرد. متداول‌ترین روش طبیعی سنتز است که گیاهان با ستفاده از نور خورشید، دی اکسید کربن موجود در هوا را به اکسیژن تبدیل می‌کنند. این روند تنفس را جبران می‌کند، که در آن حیوانات اکسیژن موجود در هوا را به دی اکسید کربن تبدیل می‌کنند.متداول‌ترین روش تولید تجاری اکسیژن، جداسازی هوا با استفاده از فرآیند تقطیر کرایوژنیک یا یک فرآیند جذب نوسان خلاء است. همچنین با جدا کردن آنها از هوا نیتروژن و آرگون تولید می‌شوند.برای مطالعه ادامه‌ی این مطلب به منبع که در پایین آورده شده مراجعه بفرمایید.منبع: گاز اکسیژن چگونه تولید می‌شود؟
چگونه یک دستگاه جوجه کشی تخم مرغ مناسب انتخاب کنیم در انتخاب دستگاه جوجه کشی تخم مرغ فاکتورهای زیادی باید در نظر گرفته شود. اگر در این سرگرمی یا تجارت تازه کار هستید ، در جای مناسب آمده‌اید. من با بحث در مورد سه نکته بسیار مهم به شما کمک می‌کنم. آن‌ها هستند:دانستن اینکه چگونه تخم‌های مناسب را برای جوجه ریزی انتخاب کنید.آشنایی با اجزای مختلفی که باید در دستگاه جوجه کشی ایده آل داشته باشید.درک دو نوع مختلف جوجه کشی تخم مرغ.بنابراین ، قبل از شروع به شناختن دستگاه جوجه کشی ایده آل برای تخم مرغ و دو نوع دستگاه جوجه کشی که می‌توانید انتخاب کنید ، بیایید در مورد بهترین تخم هایی که می‌توانید انتخاب کنید بحث کنیم و وقت خود را صرف جوجه ریزی کنید. سه قانون اساسی وجود دارد که باید آنها را دنبال کنید.البته این فاکتور‌ها در دستگاه جوجه کشی بوقلمون و سایر طیور متفاوت می‌باشد.با اندازه معمولی بچسبانید. وقتی تخمهایی بزرگتر از حد معمول یافتید ، هیجان زده نشوید! تخمهای بزرگ معمولا تمایل ضعیفی به جوجه ریزی دارند. همیشه با تخمهای اندازه معمولی بچسبید. به همین ترتیب ، تخمهای کوچکتر را نیز رد کنید. آنها تمایل دارند جوجه‌های کوچکتر را بیرون بیاورند. در یادداشت فرعی ، از تخم مرغ‌های دو زرده نیز دور باشید. مشابه افرادی که دوقلو به دنیا می‌آورند ، احتمال بروز عوارض در آنها زیاد است.تخم هایی را که با سازگاری مناسب پرورش داده شده انتخاب کنید. اطمینان حاصل کنید که دسته تخم مرغ هایی را که انتخاب کرده‌اید از والدین غیر مرتبط ساخته شده‌اند. اطمینان حاصل کنید که آنها هرگز دارای خلوص نیستند ، مانند جفت زدن برادر و خواهر ، دختر و پدر ، یا پسر و مادر. این امر معمولا جوجه‌ها را به ناهنجاری‌ها ، بیماری‌ها و بدشکلی‌ها مستعد می‌کند.پوسته‌های تخم مرغ را بازرسی کنید. همیشه اطمینان حاصل کنید که تخمها از شکاف‌های خط مو پاک نشده‌اند. ممکن است بسیار ریز به نظر برسند ، اما به اندازه کافی بزرگ خواهد بود که صدها باکتری از آن عبور می‌کنند. این میکروب‌ها می‌توانند باعث ایجاد عفونت در تخمک شده و جنین در حال رشد از بین برود. وقت خود را با تخمهایی که ترک یا پوسته بسیار نازکی دارند هدر ندهید.
هر آنچیزی که برای پرورش مرغ در سطح کوچک نیاز دارید پرورش مرغ خانگی به دلایل مختلفی انجام می‌شود.این کار به سبب ویژگی‌های منحصر به فردی که این حیوان دارد، بسیاری دوست دارند مشغول به پرورش مرغ خانگی باشند.برخی دیگر از این دلایل، تولید تخم مرغ خوراکی، گوشت و جوجه‌های یک روزه است.هر کدام از این شاخه‌ها سرمایه و سودآوری مخصوص خود را دارند.ما در کارنوتک با بررسی کامل شرایط پرورش مرغ خانگی به تمامی سوالات شما در این خصوص پاسخ خواهیم داد. با ما همراه باشید.مرغ خانگی چیست؟به مرغ هایی که در طبیعت یا محل زندگی افراد با تعداد کم، نگهداری می‌شوند، می‌گویند.به آن‌ها ماکیان نیز گفته می‌شود.این مرغ‌ها ویژگی‌های خوب بسیاری دارند مانند:وزن 1 - 2 کیلوگرمی،سن تخم گذاری بین 5 تا 6 ماه،تولید 100 تخم مرغ در یک سال،وزن هر تخم مرغ 40 - 45 گرمکدام یک از انواع نژاد‌ها، برای پرورش مرغ خانگی مناسب‌تر است؟نژادهای تاج ساده میزان تخم گذاری بالایی دارند.نژاد‌های مرند هم از جهت تخم گذاری و هم از جهت گوشتی قوی هستند.در نتیجه برای پرورش مرغ خانگی مورد استقبال مردم می‌باشند.اما نژادهای لاری، گردن لخت شمالی و خزک میزان تخم گذاری وسرعت رشد کمی دارند.چه مرغ هایی را برای پرورش مرغ خانگی انتخاب کنیم؟در انتخاب مرغ‌ها باید ویژگی‌های زیر را در نظر گرفت تا در آینده محصولات مطلوبی تولید کنند.مرغ‌ها فعال و سالم باشند.تاج بزرگ، قرمز و نرم باشد.ریش آن‌ها ( wattle ) نرم باشد.رنگ اطراف چشم و منقار خیلی کمرنگ یا سفید باشد.استخوان‌های لگن نرم و با فاصله از هم باشد.پرها براق و بدنشان خوش فرم باشد.مخرج بزرگ، گرد و بسیار کم رنگ (رنگ پریده) باشد.محل نگهداری از مرغ‌ها باید به چه صورت باشد؟ساختن لانه برای در امان ماندن از تغییرات دما، باران و نور مستقیم خورشید، ضروری است.طیوری که در یک رده سنی هستند را در یک مکان قرار دهید.این کار از نزاع و شیوع بیماری در بین آن‌ها جلوگیری می‌کند.می توانید لانه را از چوب یا پلاستیک بسازید یا قفس‌های مخصوص را تهیه کنید.برای بستر آن‌ها از چوب خواب با فاصله‌ی مناسب از کف لانه، استفاده کنید.برای هر جوجه باید حدود 3 سانتی متر چوب خواب در نظر بگیرید.کف لانه را با خاک اره و.. پر کنید تا پای جوجه‌ها دچار مشکل نشود.بستر مرغداری نیز ویژگی‌های خاصی باید داشته باشد که توجه به آن در بسیاری از شرایط الزامی به نظر میرسد.دمای محل نگهداری طیور نیز باید به طور مرتب کنترل شود.از رفتار جوجه‌ها و مرغ‌ها نیز می‌توانید میزان سردی و گرمی محیط را بسنجید.به عنوان مثال اگر جوجه‌ها در تمام سالن به صورت یکنواخت پخش شده باشند، دمای محیط مناسب است.اگر دور منبع گرمایشی یا نزدیک به هم جمع شده باشند، سردشان است.در پرورش مرغ خانگی از چه موادی برای تغذیه استفاده می‌شود؟می توانید از موادی مانند سبوس برنج، ذرت، خرده نان و. برای تغذیه آن‌ها استفاده کنید.جیره غذایی مرغ‌ها باید از کلسیم کافی برخوردار باشد.برای استفاده از مواد غذایی موجود در طبیعت باید به جوجه‌ها آموزش دهید.تخم گذاری مرغ خانگی:مقدار تخم گذاری مرغ‌ها به میزان نور بستگی دارد.به همین دلیل است که میزان تخمگذاری مرغ‌ها در فصل زمستان کاهش می‌یابد.این نور هم از طریق لامپ‌ها و هم از طریق نور خورشید تامین می‌شود.برای تولید تخم مرغ بیشتر، تخم گذار‌ها را از سایر طیور یا دام‌ها جدا کنید.معمولا مدت زمان تخم گذاری مرغ‌ها در روز از 9 صبح تا 3 بعد از ظهر است.باید روزانه تخم مرغ‌ها را جمع آوری کنید.در این صورت احتمال ترک خوردن تخم‌ها بسیار کم خواهد بود.جمع آوری روزانه، میزان تخم گذاری قبل از جوجه کشی را نیز افزایش می‌دهد.هم چنین یک تخم مرغ را در لانه باقی بگذارید، این کار دو مزیت دارد:مرغ‌ها به تخم گذاری بیشتر تشویق می‌شوند.باعث افزایش تلاش مرغ‌ها در مراقبت از تخم‌ها می‌شود.اقدامات لازم برای جلوگیری از بروز بیماری در پرورش مرغ خانگی چیست؟پرورش مرغ خانگی معمولا به صورت گله‌ای انجام می‌شود.در صورتی که از آن‌ها به خوبی نگهداری نشود، باعث بروز بیماری در میان گله خواهد شد.با انجام چند دستور العمل ساده، می‌توانید از بروز بیماری‌ها جلوگیری کنید. امروزه امنیت زیستی در طیور بسیار حایز اهمیت قلمداد میشود. در این خصوص اطلاعات خود را بطور روزمره بالا ببرید.واکسیناسیون طیور نیز یکی از اقدامات مهمیست که نباید از آن چشمپوشی کرد.به عنوان مثال:در سن 1 هفتگی و 28 - 30 روزگی واکسن نیوکاسل تزریق شود.بعد از آن هر چهار ماه یکبار این تزریق تکرار شود.در 2 ماهگی واکسن آبله مرغان تزریق شود.در 1 - 9 روزگی واکسن کوکسیدوز تزریق شود.دانستن بهترین زمان واکسیناسیون و همچنین تدوین برنامه‌ای منظم برای واکسیناسیون طیور مطلبی است که بهتر است درخصوص نحوه بهینه انجام آن با دامپزشکان مشورت نمایید.درمان بیماری‌ها در پرورش مرغ خانگی به چه صورت انجام می‌شود؟بیماری تنفسیبرای درمان بیماری‌های تنفسی، طیور مبتلا را برای 7 روز از سایرین جدا کنید.داروی آن‌ها را با آبی که مصرف می‌کنند، مخلوط کنید. ( 2 - 3 ساعت قبل از نوشیدن)نیوکاسلبرای درمان بیماری نیوکاسل، باید بلافاصله طیور مبتلا را از سایرین جدا کنید.زیرا این بیماری بسیار شایع است و می‌تواند به سرعت تمام گله را از بین ببرد.پرندگانی که بر اثر ابتلا به نیوکاسل می‌میرند باید دفن یا سوزانده شوند.آبله مرغانبرای درمان آبله مرغان، روی زخم‌ها ید قرار دهید.هم چنین دارو را با آب مصرفی طیور مبتلا مخلوط کنید. ( 2 - 3 ساعت قبل از نوشیدن) چنانچه خواندن این مطب از مجله ویرگول را مهید
گازهای گلخانه‌ای در اتمسفر گاز هایی وجود دارد که سطح زمین و آب و لایه‌های هوا را گرم میکند.در جو زمین وقتی پرتو‌های خورشید وارد جو زمین بشوند، بخشی از پرتو‌ها جذب میشوند و سطوح زمین را گرم میکنند. امات بخش دیگری مانند آیینه بازتاب میکنند و و جذب هوا اطراف میشوند و هوا گرم میشود، با اقزایش گازهای گلخانه‌ای، هوا اطراف زمین انرژی خورشیدی بیشتری را جذب خود کند و دمای زمین بیشتر از حد معمول برود.گاز‌های گلخانه‌ای شامل:بخار آبدی اکسید کربنمتانترکیبات گازی فلویوردی نیتروژن اکسیدسر منشا آلاینده‌های گاز‌های گلخانه‌ای شامل:سوزاندن نفت ، گاز ، ذغال سنگ (سوخت‌های فسیلی)، قطع درختان ، افزایش دامپروری ، کود‌های شیمیایی ، ترکیبات گازی فلویور و ..است.فعالیت‌های انسان روی زمین ، بر روی زمین بسیاری از این گازها را به جو اضافه کرده‌است. بدون وجود گازهای گلخانه‌ای، میانگین دمای سطح زمین در حدود 15 درجه سانتیگراد سردتر از میانگین حاضر خواهد بود.به طور خلاصه، بازتاب نور به سمت سطح زمین که توسط جوو هوای اطراف انجام می‌شود، اثر گلخانه‌ای می‌گویند. در حال حاضر نگرانی‌های جهانی ناشی از انتشار گازهای گلخانه‌ای و تغییرات آب و هوایی ناشی از آن در حال افزایش است. دی اکسید کربن بزرگترین منبع ایجاد آلودگی و نشر گازهای گلخانه‌ای است که با فعالیتهایی که ما بر روی سطح زمین انجام میدهیم این مقدار گاز گلخانه‌ای افزایش میابد.برخی منابع گازهای گلخانه‌ای:سوزاندن سوخت فسیلی و تخریب جنگل‌های درختان که باعث افزایش غلظت مقدار دی‌اکسید کربن جو کره زمین‌شود چارپایان و کشت شالیزاری برنج، استفاده از زمین و تغییرات در ناحیه تالابی، خسارات مربوط به خطوط لوله، و پراکندگی ناشی از تهویه مناطق تحت پوشش دفن زباله باعث میشود مقدار بیشتری متان در جو به وجو آید. خیلی از سیستم‌های سرپوشیده دفع زباله با تهویه کامل و به سبک‌های جدیدتر هستند که فرایند تخمیر را افزایش و بهبود می‌دهد که منابع اصلی تولید متان هستند.استفاده از CFC هادر دهه‌های اخیر گازهای گلخانه‌ای به وجود اومده از صنعت و کشاورزی نقش به سزایی در گرمایش اخیر جهان ایفا می‌کند. دی‌اکسید کربن، متان، اکسید نیتروژن و سه گروه دیگر از گازهای فلویوردار، موضوع قابل بحث در پروتکل کیوتو هستند که در سال 2005 وارد مراحل اجرایی خود شد. گاز ازن، متان، اکسید نیتروژن و نیز تو این توافق‌نامه‌ها مورد توجه قرار گرفتند. دقت کنید که استهلاک ازن نقش کوچکی در گرم شدن گلخانه‌ای دارد، اما این دو فرایند اغلب در رسانه‌های عمومی با یکدیگر اشتباه می‌شوند.قبل از دخالت انسان در طبیعت و تخریب آن، جو زمین همیشه بخشی از امواج خورشید را در خود ذخیره میکرد که باعث می‌شد هوای زمین به اندازه کافی برای زیست، گرم باشد.پس از آنکه انسان‌ها با دخالتشان در طبیعت آن را تخریب کردند، تولید گازهای گلخانه‌ای افزایش یافت و میزان جذب اشعه‌های خورشید را افزایش دادند.تحقیقات دانشمندان نشان دهنده این است که در طول یکصد سال گذشته میانگین دمای هوا در نزدیکی سطح زمین بین 0 ٫ 18 تا 0 ٫ 74 درجه سانتیگراد افزایش پیدا است.منابع:سرو نیرو توس
نوترون چیست؟ هسته هیدروژن یکی از کوچکترین هسته‌ها را در بین تمامی اتم‌ها دارا بوده که دارای بار الکتریکی 1 + است. درسال 1914 ارنست رادرفورد، فیزیکدان استرالیایی این تصور را داشت که هسته اتم تنها از پروتون تشکیل شده و دارای بار مثبت است. در حقیقت پروتون در زبان یونانی به معنی نخست است.این‌طور به‌نظر می‌رسد که هسته دیگر اتم‌ها نیز به اندازه عدد اتمی‌شان دارای پروتون هستند. برای نمونه هسته اتم اورانیوم، 298 پروتون و هسته اتم اکسیژن، 8 پروتون دارد. در نتیجه می‌توان گفت جرم هسته هر اتم باید تنها از پروتون تشکیل شده باشد. اما اندازه‌گیری‌ها نشان می‌داد که برای نمونه جرم هسته هلیوم 4 برابر جرم هسته هیدروژن است. این در حالی است که نسبت عدد اتمی آن‌ها برابر با 2 است. بنابراین این اندازه‌گیری نشان می‌داد که تنها نصف جرم اتم هلیوم از پروتون تشکیل شده است. حال این سوال مطرح می‌شود که نصف دیگر جرم از چه چیزی تشکیل شده است؟هسته اتم‌های هیدروژن و هلیومبه‌طور دقیق‌تر می‌توان گفت اختلاف بین جرم پروتون‌ها و جرم اتم‌ها برای تمامی اتم‌هایی با بیش از 1 پروتون وجود دارد. فیزیکدانان همواره این پرسش را در ذهن داشتند تا این که پاسخ آن در سال 1932 یافت شد.داستان کشف نوترون به آغاز قرن بیستم برمی‌گردد. نهایتا کشف این ذره منجر به تولید بمب اتمی در سال 1945 شد. در مدل اتمی رادرفورد، اتم شامل یک هسته مثبت خالی کوچک بود که توسط تعدادی الکترون با بار منفی احاطه شده‌اند. در سال 1920 ، رادرفورد پیشنهاد کرد که هسته اتم شامل پروتون‌هایی با بار مثبت و ذراتی خنثی است. فرض بر این بود که الکترون‌ها در داخل هسته قرار دارند، زیرا آزمایش‌ها نشان می‌داد که تابش بتا شامل الکترونهایی است که از هسته منتشر می‌شوند. در طول دهه 1920 فیزیکدانان تصور می‌کردند که هسته اتم از پروتون‌ها و "الکترون‌های هسته‌ای" تشکیل شده‌اند. اما این فرض تناقضاتی را در پی داشت. برای نمونه سازگار شدن این مدل برای هسته‌ها با اصل عدم قطعیت هایزنبرگ مکانیک کوانتومی بسیار دشوار به‌نظر می‌رسد. پارادوکس کلاین که توسط اسکار کلاین در سال 1928 ارایه شد، تناقضات بیشتری را بین کوانتوم مکانیک و مفهوم الکترون محدود شده درون هسته، ارایه داد.ساختار آزمایش انجام شده توسط رادرفوردوالتر بوث و هربرت بکر در سال 1931 دریافتند که اگر تابش ذرات آلفای ناشی شده از پولونیوم را به اتم‌های بریلیم، بورون یا لیتیوم بتابانند، تابشی غیرعادی تولید می‌شود که قدرت نفوذ آن بسیار بالا است. این تابش تحت تاثیر میدان الکتریکی قرار نمی‌گیرد، بنابراین بوث و بکر فرض کردند که تابش مذکور اشعه گاما است. رادرفورد و جیمز چادویک در آزمایشگاه کاوندیش در کمبریج با تفسیر ارایه شده در مورد اشعه گاما متقاعد نشدند. چادویک به سرعت یک سری آزمایش انجام داد و نشان داد که پرتو تولید شده شامل ذرات بدون باری با جرمی در حدود جرم پروتون است. او این ذرات را نوترون نامید. چادویک در سال 1935 جایزه نوبل فیزیک را برای این کشف به دست آورد. مدل پروتون - نوترونی هسته اتم معمای چرخش هسته را توضیح‌می‌داد. منشاء اشعه بتا نیز در سال 1934 توسط انریکو فرمی و با استفاده از فرایند واپاشی بتا توضیح داده شد. او بیان کرد که در این فرآیند نوترون با ایجاد یک الکترون و یک نوترینو، به یک پروتون تبدیل می‌شود.ویژگی‌هانوترون‌ها در داخل هسته، پایدار هستند. این استحکام ساختاری، زمانی که آن‌ها در یک موقعیت آزاد و مستقل قرار بگیرند از بین می‌رود. از آنجایی که نوترون کمی سنگین‌تر از پروتون است، رابطه معروف انرژی انیشتین، جرم اضافی را با انرژی معادل‌سازی کرده و آن را توضیح می‌دهد.متوسط طول عمر یک نوترون در حالت آزاد، عددی از مرتبه یک چهارم ساعت است. به همین دلیل نوترون‌های آزادی که ما با آنها روبرو هستیم، اخیرا تشکیل شده‌اند. این نوترونها یا توسط اشعه‌های کیهانی در فضای بیرونی تولید شده و یا اخیرا توسط راکتورهای هسته‌ای بوجود آمده‌اند.نوترون، همان‌طور که از نام آن می‌توان فهمید، هیچ بار الکتریکی نداشته در نتیجه تحت تاثیر بار الکتریکی هسته نیست. از این رو می‌توان از آن به‌منظور شروع واکنش‌های هسته‌ای استفاده کرد. نفوذ ناگهانی نوترون به یک هسته سنگین می‌تواند تعادل آن را بر هم زده و عاملی برای ایجاد واکنش هسته‌ای شود.در صورت علاقه‌مندی به مباحث مرتبط در زمینه فیزیک و ریاضی، آموزش‌های زیر نیز به شما پیشنهاد می‌شوند:مجموعه آموزش‌های دروس فیزیکمجموعه آموزش‌های ریاضیاتاوربیتال و آرایش الکترونی به زبان سادهمدل اتمی بور به زبان سادهحرکت پرتابی به زبان سادهمنبع [+]
ماکس پلانک بعد از دریافت جایزه‌ی نوبل فیزیک در سال 1918 ماکس پلانک ماکس پلانک بعد از دریافت جایزه‌ی نوبل فیزیک در سال 1918 ، به تور دور آلمان رفت. هر جا دعوت می‌شد، همان سخنرانی اش را درباره‌ی مکانیک جدید کوانتوم ایراد می‌کرد. بعد از مدتی شوفر پلانک سخنرانی او را از حفظ شده بود و یک روز به او گفت: "پروفسور پلانک، این که هر روز باید یک سخنرانی ارایه بدهی حتما خسته کننده است. نظرت چیست در مونیخ من سخنرانی کنم؟ تو می‌توانی ردیف جلو بنشینی و کلاه شوفری مرا بپوشی. این کار برای هر دوی ما تنوع هست." پلانک از این ایده خوشش آمد. بنابراین، آن روز عصر راننده سخنرانی طولانی راجع به مکانیک کوانتوم در برابر حضاری شناخته شده ارایه داد. در ادامه، یک استاد فیزیک بلند شد و سوالی کرد. راننده خودش را عقب کشید و گفت:" هرگز فکر نمی‌کردم کسی در شهر مدرنی مثل مونیخ چنین سوال ساده‌ای بپرسد! شوفر من جوابش را می‌دهد!" .به عقیده یکی از بهترین سرمایه گذاران جهان، دو نوع دانش وجود دارد. اول، دانش واقعی. آن را در افرادی می‌بینیم که زمان و تلاش فراوانی برای فهم یک موضوع صرف کرده‌اند. نوع دوم، دانش شوفر نامیده می‌شود، دانش افرادی که یاد گرفته‌اند وانمود کنند بلدند.
سوجوک موهبت الهی میکروسیستم اعضای بدن روی دست سوجوک چگونه کار میکند؟ سوجوک تراپی، درمان بیماریها به وسیله تقویت ارگانهای داخلی است ، از طریق ماساژ و تحریک نقاط کلیدی در دست و پاحالا واقعا سوال اینجاست آیا این واقعیت دارد یا خرافات است؟و اگر واقعیت دارد علت علمی این قضیه چیست ؟ و چگونه کار میکند؟برای روشن شدن این موضوع نگاهی بیاندازیم به قانونی به نام هولوگرافیکقانون هولوگرام میگوید هر کل، تصویری از خود را در جزء دارد.دانشمندان کشف کرده‌اند که چرخش سیارت و کرات و آسمانها تصویری در ریزترین جز ماده یعنی اتم داردوقتی اتم را زیر میکروسکوپ دیدند ، متوجه شدن چرخش الکترونها و پروتونها دقیقا مانند چرخش زمین به دور خورشید استمثالی دیگر اینکه هر آنچیزی که در کاینات وجود دارد در انسان نیز یافت میشود.تمام عناصر و مواد معدنی و فلزی مانند آهن،روی،منگنز،مس و..عناصر اربعه، خاک، باد، آب ،آتش که در غالب طبع در انسان استانرژی‌های سردی، گرمی خشکی،رطوبت، وباد که به شکل مزاج در انسان وجود داردحتی خصلت‌های هر حیوانی به شکلی در انسان بهم آمیخته است (صبر شتر، وفاداری سگ، درنده خویی گرگ، نجابت اسب و ..موهای بدن انسان مانند جنگلهااستخوانهای بدن مانند کوههارگهای خونی مانند رودهاهمه بخشی از این تصاویر کاینات هستند که در انسان به نمایش در آمده‌اند.هنگامی که نطفه بسته میشود ، یک سلولی بیش نیست ، اما ببینید چگونه در همین تک سلول تمام اطلاعات وراثتی پدر و مادر و DNA و تمام خصلتهای والدین به فرزند منتقل میشود واثر خود را باقی میگذارد. پس با این تفاسیر عجیب نیست که باور کنیم بدن ما که تمام اطلاعات کلی خود را در تک تک سلولهای ما به ودیعه نهاده، تصویری از خود را به صورت کوچکتر در کف دست و پای ما داشته باشد و ما بتوانیم برای درمان و مسایل مختلف بجای دستکاری بدن ، از طریق همین میکرو سیستمها، تقویت بدن و سلامتی آنرا موجب شویم.جذابیت قضیه اینجا ست که درمان از طریق این نقاط کوچکتر بهتر، سریع‌تر، قوی‌تر و اثر بخش‌تر است.علت آن این است که اگر شما بخواهید مثلا معده تان را ماساژ دهید:اولا: معده درون بدن است و اصلا دسترسی ندارید بدان، پس مجبورید فقط قرص بخورید تا درمان شود ، ولی در کف دست نقاطی دارد که میتوانید معده را با آن ماساژ دهید.دوما: اینکه معده واقعی خیلی بزرگ است ، اما در نوک انگشتان بسیار کوچکتر است، پس اگر با یک وسیله‌ای مانند قلمی کوچک ، انطباق معده را ماساژ دهید، مانند اینست که خود معده به آن بزرگی را ماساژ داده‌اید.سوما:این که درمان از طریق دست و پا قوی‌تر عمل میکند ، چرا که هر چه از ارگان واقعی دورتر شویم، انرژی رقیقتر میشود. و چون دست و پای ما دورتر هستند از مرکز ثقل بدن ، انرژی سیالتر است و عمل شفا سریعتر و بهتر انجام میگردد .
درباره تکامل: نسبت علم و متافیزیک عکس‌العمل جامعه مذهبی نسبت به نظریات علمی موضوعی است که دوست داشتم مطالبی راجع به آن بنویسم و نظریه جنجالی داروین یک نقطه شروع خوب برای آغاز این بحث است. از پاسخ‌هایی که داروین در کتابش به منتقدان داده است، و وجود کاریکاتورها و مطالب انتقادی در مطبوعات غربی، می‌توان پی برد که نظریه داروین نه تنها با مذهب، بلکه کلا با این عقیده ناسازگار بوده است که انسان اشرف مخلوقات است و حساب انسان از حیوان جداست. در واقع این نظریه حتی برای غیرمذهبی‌ها هم غیرقابل پذیرش بوده است که مقام انسانی را تا حد حیوان و حتی بدتر از آن تا سرحد مسایل بیوشیمیایی و مولکولی تنزل دهد. در جامعه آمریکا (به خصوص ایالت‌های جنوبی) که از اروپا مذهبی‌تر بود این اختلافات بسیار جالب بوده است. با اینکه در قانون اساسی ایالات متحده آموزش مذهبی در مدارس منع شده است، اما خلقت‌گرایان با این توجیه که خلقت‌گرایی هم مانند نظریه داروین یک نوع نظریه است، تا سال‌ها آن را در مدارس تدریس می‌کردند و بسیاری از آمریکایی‌ها تا اواسط قرن بیستم هیچ نامی از داروین در مدارس نمی‌شنیدند. و بعدها در بعضی ایالت‌ها تصویب شد که نظریه خلقت‌گرایی و نظریه داروین به صورت یکسان و همزمان تدریس شوند.علم جدید در اروپا از همان زمان کوپرنیک و گالیله آشکارا با چیزی که به عنوان مسیحیت شناخته می‌شد در تضاد بود. در اسلام اما با اینکه اهمیت بی‌سابقه‌ای به دانش و دانش‌پژوهی داده شده است، و سطح حساسیت آن بسیار کمتر و منعطف‌تر است، باز هم این مخالفت‌ها در برخی مکاتب مثل اشاعره وجود داشته است. امام محمد غزالی به عنوان یکی از نمادهای مقاومت مذهبی در برابر علم، در تهافت‌الفلاسفه می‌گوید بین فیلسوفان (فیلسوف در معنی قدیمی آن شامل دانشمندان علوم تجربی هم می‌شود) و پیروان مذاهب سه نوع اختلاف وجود دارد. یک نوع اختلاف فقط روی لفظ است. مثلا فلاسفه به خداوند می‌گویند "جوهر" یعنی قایم بالذات. و بحث و جدل روی این مسایل فرقی به حال دین ندارد. اختلاف نوع دوم چیزهایی است که به دین لطمه وارد نمی‌کند. مثلا فلاسفه می‌گویند ماه‌گرفتگی عبارت است از حالتی که زمین بین خورشید و ماه قرار بگیرد. و آن کسی که خیال می‌کند بحث و جدل روی این موضوعات به صلاح دین است، نسبت به دین جنایت می‌کند، و اگر چنین کسی به مبارزه با نظریات دانشمندان برخیزد، مردم درباره علم شک نمی‌کنند، بلکه به حقانیت دین شک خواهند کرد و از همین‌جاست که گفته‌اند "دشمن دانا از دوست نادان بهتر است". غزالی می‌گوید بزرگترین چیزی که کفار را شاد می‌کند این است که یک شخص دیندار این قبیل مسایل را خلاف شرع بپندارد. زیرا در این صورت ابطال شرع راحت می‌شود. اما نوع سوم اختلاف که ارزش پرداختن دارد آنجایی است که اصلی از اصول دین نقض شود و مثال‌هایی که غزالی می‌زند حدوث عالم و زنده شدن بدن‌ها در روز قیامت است. یک نکته مهم را می‌توان از این دسته‌بندی غزالی استخراج کرد. اینکه هر چقدر اختلاف نوع دوم حوزه گسترده‌تری داشته باشد، کار دین سخت‌تر می‌شود و شکست خوردن آن در برابر علم راحت‌تر می‌شود. شکست خوردن دین، همانطور که در دنیای مسیحیت اتفاق افتاد، از تعمیم اختلافات نوع دوم به نوع سوم حاصل می‌شود. و اینکه مرز اختلاف نوع دوم و سوم کجاست، و تلاقی آن با موضوعات دینی و به طور کلی متافیزیکی به چه صورت است، موضوعی است که سعی می‌کنم در این مطلب به آن نزدیک شوم. از آنجایی که مذهب وابسته به "وحی" و ارتباط مستقیم انسان با خداوند است، از ورود به مسایل مذهبی در این مطلب پرهیز می‌کنم و فرم صرفا فکری آن که متافیزیک است (در واقع برگرفته از فکر انسان است و نه لزوما وحی) به عنوان چیزی که با مذهب ارتباط نزدیکی دارد و شکل کلی‌تری دارد در نظر خواهم گرفت.یکی از کاریکاتورهای چاپ‌شده در زمان داروین در سال 1871 گوریل فریب‌خورده: اون مرد ادعا می‌کنه یکی از نوادگان منه.هنری برگ (موسس جامعه حمایت از حقوق حیوانات): آقای داروین، چطور تونستی همچین توهینی به ایشون بکنی؟کاریکاتور دیگری که پس از انتشار کتاب جنجالی داروین منتشر شد به نام "انسان چیزی نیست جز کرم" که نحوه تکامل کرم به انسان (داروین) را نمایش می‌دهد.نظریه تکامل و روش علمیاز زمانی که معلم اول یعنی ارسطو گفت دو جسم غیرهم‌وزن را اگر رها کنیم جسم سنگین‌تر زودتر به زمین می‌رسد، تا نزدیک دو هزار سال کسی این گفته را در عمل امتحان نکرد تا اینکه گالیله با یک آزمایش ساده از بالای همان برج معروف پیزا، نشان داد که اینگونه نیست و این نقطه آغازین تلاش علم جدید است برای جدا کردن خود از آن چیزی که تا پیش از آن علم نامیده می‌شد. در علم جدید برخلاف علم قدیم، مشاهده و آزمایش اعتبار زیادی پیدا می‌کند، دامنه مفروضات اولیه محدود و سختگیرانه می‌شود و اعتقادات از مفروضات اولیه حذف می‌شوند. دانش سنتی مبتنی بر قیاس و دانش جدید مبتنی بر ترکیب استقراء و قیاس است، ابتدا از استقراء به حدس کلی می‌رسیم و بعد با قیاس تلاش می‌کنیم تا درست بودن حدس را با توجه به نتایج آزمایش‌ها و مشاهدات ثابت کنیم. اینکه ارسطو گفت کبد مرکز وجدان است، هیچ پایه علمی ندارد و تنها نتیجه فلسفه‌پردازی‌ها او بوده است. در واقع ارسطو روشی قیاسی و کاملا عقلی را برای علوم تجربی به کار می‌برد که این سنت فاسد تا نزدیک دو هزار سال جهان را، به جز بخش‌هایی از مناطق اسلامی از هر گونه پیشرفت علمی بازداشت.برخلاف اعتقاد افلاطون که خردورزی محض را برای دستیابی به علم کافی می‌دانست، در علم جدید مشاهده و آزمایش مهمتر است. خیلی ساده می‌توان سقوط اجسام را مشاهده کرد و بعد آزمایش‌هایی طراحی کرد تا تاثیر پارامتر‌های جانبی مثل اصطکاک و مقاومت هوا را حذف کند. و یا مثلا آزمایشی ترتیب داد که سقوط اجسام را روی سطح شیبدار بررسی کند و بعد با مدلسازی برداری ریاضی، آن را به صورت قوانین مکانیک حرکت درآورد. در نتیجه همین آزمایش‌ها، و ادامه آن توسط دانشمندانی مثل نیوتون، کشف می‌شود که اگر به جسمی نیرو وارد نشود تا همیشه سرعت آن ثابت خواهد ماند، در حالیکه ارسطو می‌گفت اگر نیرویی به جسم وارد نشود، سرعت آن صفر می‌شود. واضح است که ارسطو چون دست به آزمایش نمی‌زد، نمی‌توانست تاثیر پارامتری به نام اصطکاک را از فرضیه خود حذف کند.درک این نکته که علم چیست، و چه چیزی علمی است، تا حد زیادی به دنباله کارهای کوپرنیک، گالیله، کپلر و نیوتون بستگی دارد که آن را مجموعا می‌توان کامل‌ترین نوع روش علمی دانست. روش کار به این صورت است که از مشاهدات جزیی و آزمایش‌های طراحی شده، به فرضیه‌ای می‌رسیم که با این مشاهدات و قوانین همخوانی دارد. و علاوه بر این می‌تواند همه آنها را در یک قالب واحد توضیح دهد. و حتی قابلیت پیش‌بینی پدیده‌های دیگر را پیدا می‌کند تا در صورت عدم تحقق، آن فرضیه باطل شود. یعنی علاوه بر اینکه همزمان می‌تواند دلیل افتادن سیب بر روی زمین، شتاب یکسان و ثابت سقوط اجسام نزدیک زمین، و مدل گردش سیارات به دور خورشید را توضیح دهد، می‌تواند به وجود سیارات دیگری در منظومه شمسی که با تلسکوپ گالیله دیده نمی‌شوند پی ببرد.نظریه داروین هم مشابه نظریه نیوتون ساختار شکیل یک نظریه علمی را دارد. یک نظریه که می‌تواند بسیاری از پدیده‌های زنده (مثل مقاوم شدن ویروس‌ها) و غیر زنده (فسیل‌ها) را توضیح دهد، و حتی برخلاف کار نیوتون که برمبنای کارهای قبل از خود بوده است، تایید نظریات بعد از خود در زیست‌شناسی ژنتیکی و مولکولی را دریافت کند. این نظریه همزمان می‌تواند توضیح دهد چرا خرس قطبی سفیدرنگ است، یا چرا بیشتر موجودات نر و ماده هستند و به صورت جفت زاد و ولد می‌کنند، و یا منشاء خطاهای شناختی انسان در استدلال‌های او از کجاست. اما ضعف‌هایی هم دارد که در کار نیوتون آن را نمی‌بینیم. پایه شهودی نظریه داروین در مواردی بسیار سست است که دلیل آن مساله زمان است، چون با بازه زمانی در حد چند میلیون سال و حتی چند میلیارد سال کار دارد. اگر نیوتون با مساله مکان و فاصله‌های بسیار دور مواجه بود، اینجا مساله زمان وجود دارد. فرگشت از حیث اینکه پاسخ یک سوال را پیدا می‌کند و چند سوال بی‌جواب دیگر بر جای می‌گذارد، قابل قیاس با نظریات علمی در فیزیک نیست و خیلی جاها فقط در حد حدس و گمان خام عمل می‌کند. مثلا چرا انسان روی دو پا راه می‌رود. در پاسخ می‌گویند به این دلیل که می‌توانسته اطراف مراتع را ببیند و از وجود تهدیدات باخبر شود. اما خود این پاسخ سوالات و ابهامات دیگری به وجود می‌آورد. اینکه موجودی روی دو پا راه برود، نیاز به صرف انرژی بیشتری دارد و در فرگشت "اقتصاد" مساله مهمی است. حتما باید دلیل این کار اینقدر ارزش داشته باشد تا این موجود به موجودی دوپا تبدیل شود و این چیزی است که به سختی می‌توان آن را باور کرد. یا مثالی که داروین در مورد طاووس می‌زند، اینکه چرا باید طاووس نر پرهای بلندی داشته باشد، که هر چند زیباست اما دست و پاگیر بوده و او را بهتر طعمه شکارچیان می‌کند. پاسخ داروین این است که طاووس ماده به طاووس نر با پرهای زیباتر تمایل بیشتری دارد. از یک طرف خطر شکار شدن هست و از یک طرف مزیت افزایش احتمال جفت‌گیری. اینجا اگر نظر داروین درست بوده باشد، در توازنی که بین این خطر و این مزیت وجود داشته است، نهایتا مزیت تولید مثل به خطر شکار شدن غلبه کرده است. اما اینکه این توازن به چه صورتی بوده است، این نظریه چیزی نمی‌تواند راجع به آن بگوید. ماهیت نظریه داروین شبیه علم اقتصاد است و نیاز به تجربه دارد که با توجه به مساله زمان غیرممکن است و همین موضوع آن را از یک نظریه کاملا علمی مثل گرانش نیوتون متمایز می‌کند.یک تفاوت دیگر تکامل با دیگر نظریه‌ها این است که نظریات علمی معمولا به شاخه کوچکی از پدیده‌ها اختصاص دارند. مثلا مطالعه رفتار یک حیوان خاص. و نظریه جهان‌شمولی مثل تکامل از این جهت بسیار شکننده است. مگر اینکه مانند نسبیت انیشتین، قوانین نیوتون و نظریه ریسمان‌ها متکی به پایه بسیار قوی‌ای به نام ریاضیات باشد که برای تکامل اینطور نیست.وجه تمایز دیگر این دو میزان تاثیرگذاری آنهاست. قانون گرانش جهانی نیوتون بیش از دویست و پنجاه سال طول کشید تا به نظریه دیگری یعنی نسبیت انیشتین ارتباط پیدا کند و در تمام این مدت مثل جزیره‌ای بین علوم مختلف سرگردان بود. اما نظریه داروین به سرعت تبدیل به پایه علم زیست‌شناسی شد و در حوزه‌هایی از علوم مثل "روان‌شناسی تکاملی" و "زبان‌شناسی" کاربرد پیدا کرد. موضوع علمی دیگری که از این حیث قابل قیاس با فرگشت است، قانون دوم ترمودینامیک است. با این تفاوت که پایه ریاضی دارد. قانون دوم ترمودینامیک از مشاهدات ساده ما استقراء و با احتمالات ریاضی بسط می‌یابد. مشاهداتی در این سطح که وقتی دو جسم گرم و سرد را در کنار هم قرار می‌دهیم، گرما از جسم گرم به جسم سرد وارد می‌شود تا اینکه نهایتا به تعادل گرمایی برسند. این موضوع ساده به قدری در حوزه‌های دیگر کاربرد می‌یابد که باعث شگفتی می‌شود. مثلا اینکه چرا جهان از لحظه بیگ‌بنگ در حال انبساط است و نهایتا به چه صورتی درخواهد آمد. یا چرا نمی‌توان به گذشته سفر کرد. کارل پوپر جمله معروفی دارد که می‌گوید چیزی که نتوان خلاف آن را ثابت کرد علمی نیست. و مثالی که می‌زند انحراف پرتوهای خورشید است که از پیش‌بینی‌های نظریه انیشتین است و در هنگام خورشیدگرفتگی می‌توان آن را اثبات یا رد کرد. ولی در مقابل، نظریات مارکس و فروید علمی نیست چون وقتی خلاف آنها مشاهده شد همچنان توسط معتقدان به این نظریات قابل توجیه بودند. به این صورت که مقدمات آن نظریه کاملا اجرا نشده است. چالشی که این تعریف ایجاد می‌کند این است که بیشتر نظریات خارج از حوزه فیزیک با این تعریف دیگر جزو علم به حساب نمی‌آیند. برای نظریه داروین، اگر یک موجود در آینده منقرض شود به این معنی است که صلاحیت ماندن و تولیدمثل را نداشته و اگر منقرض نشود یعنی صلاحیت آن را داشته. یعنی در هر صورت قابل توجیه است. در واقع نظریه داروین را هیچوقت نمی‌توان نقض کرد. البته ممکن است این ایراد بیش از آنکه به نظریه داروین وارد باشد، به تعریف پوپر مربوط باشد. یعنی می‌توان بیشتر نظریه‌های علمی را توجیه‌پذیر و ابطال‌ناپذیر دانست، البته تا وقتی که نظریه ساده‌تر و جامع‌تری آنها را پس بزند. اما نظریه داروین با اتکای بر "تصادف" قابل پس زدن نیست چون به "امکان" می‌پردازد و نه یقین. یعنی می‌گوید حتی اگر تفاوت نسلها هیچ دلیل خاصی نداشته باشد، باز هم شکل‌گیری موجودات به صورت فعلی "ممکن" است. درک اینکه چه چیزی واقعا علم است دشوار است. شاید ما صرفا چیزی را علم به حساب می‌آوریم که در مجامع علمی و آکادمیک مورد بحث گذاشته می‌شود و وجه شباهت دیگری بین علوم مختلف نتوانیم پیدا کنیم. و شاید هم روند تفکیک علم از فلسفه هنوز به آخرین حد از تکامل خود نرسیده است. نظریه داروین را نمی‌توان ابطال کرد، همانطور که یک مکتب اقتصادی را نمی‌توان مردود دانست. چون بیشتر یک دیدگاه (یا به قول مولوی "نظرگاه") است تا چیزی که مثل قوانین مکانیک قابلیت پیش‌بینی قطعی داشته باشد و به همین خاطر بتوان آن را قانون کلی طبیعت تصور نمود.فرض کنید پانصدهزار سال پیش توله یکی از خرس‌های قطبی با موی سفید متولد می‌شود. این جهش ژنتیکی تصادفا باعث می‌شود که او بتواند استتار بهتری در برف داشته باشد و در مواقعی که غذا به سختی پیدا می‌شود، بهتر ماهیگیری کند. این خصوصیت به تعدادی از فرزندان او هم انتقال پیدا می‌کند و بعد از چند نسل، درصدی از جمعیت خرس‌های قطبی موی سفید پیدا می‌کنند. تا اینکه یک قحطی یا یخبندان بزرگ باعث می‌شود که بیشتر خرس‌های قطبی با موی قهوه‌ای نابود شوند و این گروه جمعیتی در اکثریت قرار بگیرد، و به تدریج بعد از چند نسل دیگر نهایتا موی همه خرس‌های قطبی سفید می‌شود. این موضوع چیزی نیست که در حیطه آزمایش ما قرار بگیرد. فرض کنید در طی این مدت جهش‌های دیگری هم اتفاق می‌افتد. مثلا گروهی از خرس‌ها اندازه کوچکتری پیدا می‌کنند و به غذای کمتری نیاز پیدا می‌کنند. گروهی دیگر قدرت بدنی بیشتری پیدا می‌کنند و در ماهیگیری سریعتر عمل می‌کنند. گروهی دیگر باهوش‌تر می‌شوند و از تکنیک‌های خاص ماهیگیری استفاده می‌کنند. گروهی دیگر توان فرزند‌آوری بیشتر یا جذب جنس مخالف پیدا می‌کنند. و هزاران خصوصیت ممکن دیگر. چرا از بین این همه خصوصیات ممکن، فقط رنگ مو برتری پیدا می‌کند. اینکه بگوییم دلیل موی سفید خرس قطبی استتار بهتر در برف است، شاید واقعیت داشته باشد، اما توضیح‌دهنده فرایند فرگشت نیست. اگر رنگ موی خرس قطبی سفید نبود، ولی در عوض خرس قطبی موجودی هوشمند می‌شد، باز هم می‌توانستیم آن را با نظریه داروین توجیه کنیم. ما با قانون جاذبه نیوتون می‌توانیم محاسبه کنیم که یک شیء چه مدت زمانی طول می‌کشد تا به زمین سقوط کند. اما این قدرت پیش‌بینی را، البته با این قطعیت، با نظریه داروین نداریم. درست مانند اینکه الان نمی‌توانیم با قطعیت بگوییم که آیا کسانی که وارد بورس شده‌اند ضرر می‌کنند یا به سود می‌رسند. بلکه بعد از اینکه همه آنها متضرر شدند می‌توانیم آن را توجیه کنیم. از نظرگه گفتشان شد مختلف / آن یکی دالش لقب داد این الفدر کف هر کس اگر شمعی بدی / اختلاف از گفتشان بیرون شدیچشم حس همچون کف دستست و بس / نیست کف را بر همه او دست‌رسمولوی - داستان فیل در خانه تاریکمتافیزیک یا هندسه گیتیاما علم به معنای جدیدش چه نسبتی با متافیزیک دارد. برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید محدودیت‌های علم جدید را بشناسیم. در علم سنتی، متافیزیک که غالبا همان فلسفه است، کاملا با علم تجربی درهم‌آمیختگی دارد و توجیه‌کننده آن است. نظریه ارسطو در مورد ماهیت نور یا حرکت، منطبق بر دستگاه فلسفی اوست. و یا هیات بطلیموسی که زمین را مرکز جهان می‌پندارد، بر مبنای این دیدگاه فکری است که همه جهان اگر برای انسان خلق شده، باید به دور زمین که سکونتگاه انسان است بچرخد و زمین مرکز توجه همه کاینات است. ولی در علم جدید ادعا می‌شود که این دو موضوع از هم جدا می‌شوند. در علم جدید تلاش می‌شود که برای ارایه فرضیه، ذهن دانشمند از هر نوع جهت‌گیری فکری (به خصوص متافیزیکی و عقیدتی) پاک باشد. کارل پوپر معتقد بود که یک دانشمند تلاش می‌کند که نقیض حدس خود را پیدا کند و فرضیه هر حدسی می‌تواند باشد که تناقضی با مشاهدات نداشته باشد. داروین در مقابل ایده خلقت‌گرایی بیان می‌کند که فرضیه او سازگاری بیشتری با مشاهدات دارد. مثلا بهتر می‌تواند دلیل شباهت پای اسب با گوره‌خر را توضیح دهد. اگر ایده خلقت‌گرایی را بپذیریم، نمی‌توانیم دلیل این شباهت را از داخل همین فرضیه پیدا کنیم، ولی با فرضیه تکامل می‌توانیم آن را توضیح دهیم. اینجا دو نکته وجود دارد که قابل توجه است. یکی اینکه فرضیه از کجا ریشه می‌گیرد؟ پاسخ: حدس. این حدس می‌تواند شبیه چیزی که ککوله برای ساختار بنزن به آن رسید، نتیجه یک خواب باشد. و نکته دیگر اینکه تنها معیار درستی کار علمی در این است که این حدس با مشاهدات و آزمایش‌ها سازگاری داشته باشد.معیار دیگر در کار علمی این است که فرضیه انتخاب‌شده بنا بر یک قانون نانوشته، باید از همه حدس‌های دیگر ساده‌تر باشد. یعنی به عوامل خارجی کمتری وابسته باشد. در ایده خلقت‌گرایی، فرضیه با عاملی به نام "خواست خداوند" مواجه می‌شود اما در تکامل با چنین عاملی درگیر نمی‌شود. هرچند از لفظ "تصادفی" یا "نمی‌دانم" در آن استفاده شود. یعنی در تکامل بیان می‌شود که عامل ایجاد تفاوت بین فرزندان هر چیزی که باشد باز هم فرگشت و پدید آمدن موجودات جدید "ممکن" است. در روش دیالکتیک سقراطی به دنبال این نیستیم که فلان چیز چه هست، بلکه تلاش می‌کنیم دریابیم که چه نیست. و همین قاعده را در روش علمی هم می‌بینیم. اما داروین جدا از قاعده روش علمی، چه دلیلی می‌تواند بیاورد که پیدایش موجودات بر اساس خلقت‌گرایی نیست؟ هیچ. صرفا معیار همان سادگی و توجیه‌پذیری بیشتر فرضیات با مشاهدات بدون درگیر کردن عامل بیرونی و به خصوص متافیزیکی است و این تعریف روش علمی است.یکی از نقاط تلاقی نظریه داروین با متافیزیک از همین لفظ "تصادفی" ناشی می‌شود. تکامل‌گرایان عقیده دارند تغییرات نسل‌ها در فرگشت حتی اگر مبتنی بر تصادف بوده باشد، یعنی بدون هیچ دلیل مشخصی، یا بدون دلیلی که قابل شناختن باشد، باز هم "امکان" دارد که بعد از چهار میلیارد سال به نظم فعلی برسیم. استدلال معتقدان به خلقت در جواب تکامل‌گرایان این است که احتمال این "امکان" بسیار کمتر از چیزی است که بتوان آن را باور کرد. یعنی یک استدلال عقلی و نه شهودی. تکامل‌گرایان در پاسخ می‌گویند که فرض کنید امروز ساعت 12 در موقعیت "ایکس" یک شهاب‌سنگ به زمین اصابت می‌کند و تمدن بشر را نابود می‌کند. احتمال اینکه در طول عمر جهان هستی (بیشتر از 13 میلیارد سال) در روز خاصی یعنی دقیقا امروز راس ساعت 12 ، شهاب سنگی به زمین در موقعیت "ایکس" اصابت کند چقدر است؟ تقریبا صفر. اما این اتفاق افتاده است و اگر به وجود "نظم" یا "هدف از آفرینش" اعتقاد نداشته باشیم پاسخ معقولی است. یعنی حیوانات به هر صورت دیگری که فرگشت پیدا می‌کردند همان را نظم تصور می‌کردیم. که البته ادعایی بحث برانگیز است. اگر دلیلی برای پذیرفتن نظم وجود ندارد، برای عدم وجود نظم هم دلیلی نباید باشد. وجود نظم یا عدم وجود آن با باور داشتن یا نداشتن به "هدف از آفرینش" تناسب دارد که یک امر متافیزیکی است و در چارچوب روش علمی که الان وجود دارد، موضوعی نیست که پاسخی از علم بتواند دریافت کند. و این یکی از نقاطی است که علم با متافیزیک تلاقی پیدا می‌کند.احتمال مساله پیچیده‌ایست. هر چیزی در جهان ممکن است. مثلا ممکن است یک لحظه نیروی جاذبه بین دو جسم وجود نداشته باشد. به این دلیل که قانون جاذبه نیوتون حاصل استقراء است. یعنی ما هر چیزی که دیده‌ایم، وقتی آن را رها کرده‌ایم به سمت زمین سقوط کرده است. اما استقراء نشان‌دهنده الزام منطقی نیست. یعنی من می‌توانم به شما بگویم "امکان" دارد که اگر از پرتگاه خودت را رها کنی سقوط نکنی. هر چند که شما هرگز به این نصیحت من گوش نخواهید کرد. اما یک ایراد به این گفته تکامل‌گرایان این است که چه کسی می‌تواند آزمایش کند که اراده خداوند در پدیده‌ای وجود نداشته باشد. روش علمی به ضعف انسان در شناساندن واقعیت جهان واقف است و آن را در همان کلمات "نمی‌دانم" و "تصادفی" می‌توان دید. یعنی تا وقتی که دلیل صرفا فیزیکی آن مشخص نشود، از اظهار نظر راجع به آن می‌پرهیزد و آن را به چیزی که نمی‌تواند بشناساند ربط نمی‌دهد.دگرگونی‌که نظریه تکامل برای اندیشه انسان ایجاد کرد در علم جدید البته تازگی ندارد. پرسش‌های متافیزیکی مثل "هدف از خلقت جهان چیست" یا مفاهیم متافیزیکی مثل "رابطه اراده انسان با روح" همیشه محل بحث بوده و علم توانسته است توجه انسان را به این مسایل کم کند، مثل اینکه او را متوجه این کرده باشد که با سوالاتی مواجه است که پاسخ روشنی به لحاظ علمی ندارند (به لحاظ عقلی مطابق روش علمی سنتی می‌تواند داشته باشد. همینطور به لحاظ نقلی چنانکه گفتم به واسطه وحی می‌تواند پاسخ داشته باشد) و به همین صورت توانسته است از حوزه نفوذ فلسفه یونانی در موضوعات مختلف بکاهد. در یونان باستان از فلسفه برای پاسخ به هر نوع پرسشی حتی در فیزیک و شیمی استفاده می‌شد اما امروزه اینگونه نیست و فلسفه را بیشتر در موضوعات محدودتری که نسبتی با جهان واقعی ندارد و برساخته فکر انسان است، مثل علوم سیاسی می‌بینیم.تا پیش از قرن بیستم، قانون کلی حاکم بر طبیعت قوانین مکانیک نیوتونی بود. "لاپلاس" می‌گفت وضعیت فعلی جهان را به من بدهید تا بتوانم آینده را پیش‌بینی کنم. و این جبر شامل همه چیز می‌شد، از حرکت سیارات تا اتم‌ها و "اراده" انسان. اما "هایزنبرگ" نشان داد که هرگز نمی‌توانیم "وضعیت فعلی جهان" را اندازه بگیریم. به این دلیل که هیچوقت نمی‌شود "سرعت" و "مکان" یک ذره در ابعاد الکترون را همزمان دانست. الکترون را تنها زمانی می‌توانیم ببینیم که بدرخشد و الکترون زمانی می‌درخشد که حرکت کند، لذا هیچوقت نمی‌توانیم مکان فعلی الکترون را تشخیص دهیم. "ادینگتون" با استفاده از اصل عدم قطعیت چنین نتیجه گرفت که این اصل نشانه‌ای از وجود "اختیار" و "اراده" است. موضوع "اختیار" همیشه مورد بحث بوده است که آیا واقعا وجود دارد یا نه. ممکن است چیزی که به آن اختیار می‌گوییم تابع هورمون‌ها و وضعیت نورون‌های مغز باشد که متاثر از شرایطی است که به مغز تحمیل شده و همینطور داده‌های ورودی از راه حواس پنجگانه. انسان همیشه دوست دارد تا خود را صاحب اختیار بداند، چرا که در غیر این صورت هیچ دلیلی برای پاداش و مجازات وجود نخواهد داشت، و هیچ چیزی خوب یا بد نخواهد بود، و با حیوانی که بر اساس غرایزش عمل می‌کند تفاوتی نخواهد داشت. اما استدلال ادینگتون دو اشکال داشت. یکی اینکه با فرض پذیرش این برهان، اختیار ثابت نمی‌شود بلکه "تصادفی بودن" تصمیماتی که می‌گیریم ثابت می‌شود. دوم اینکه اصل عدم قطعیت در مورد خود الکترون‌ها و ذرات میکروسکوپیک نیست، بلکه در مورد "اندازه‌گیری" است. و ابدا ثابت نمی‌کند که حرکت الکترون‌ها تصادفی است. در واقع ادینگتون در دریافت موضوع "اصل عدم قطعیت" دچار سوءتفاهم شده بود و علی‌رغم شکل ظاهری، با "اراده" انسان ارتباطی ندارد. حال یک سوال برای پیچیده‌تر کردن این موضوع: "اختیار" معمولا در مقابل ایده "جبر" قرار می‌گیرد. در برخی از مکاتب اسلامی انسان نه مختار مطلق است و نه مجبور بی‌اراده، و در برخی دیگر این عقیده وجود دارد که خداوند برنامه همه کارهایی که انسان قرار است انجام دهد را از قبل تنظیم کرده است. چرا که او قادر مطلق و آگاه به همه چیز است و اراده او دایما در حال تکوین و رشد و تحول جهان است. اما اگر اصل عدم قطعیت را ملاک قرار دهیم، آیا آگاهی از وضعیت فعلی ممکن است؟ شاید به این دلیل که خداوند قادر متعال است بتواند این آگاهی مطلق را داشته باشد. اما در این صورت برمی‌گردیم به همان پرسش قدیمی که آیا خداوند برخلاف قوانین طبیعت کاری را انجام می‌دهد یا نه. اگر بپذیریم که خداوند با اینکه قادر مطلق است، به جز موارد خاصی مثل معجزه، برخلاف قوانین طبیعت کاری انجام نمی‌دهد، آیا عدم قطعیت راهی به سوی وجود "اراده آزاد" پیدا می‌کند؟ یا اینکه به قول انیشتین خداوند هیچوقت تاس نمی‌اندازد.ارتباط دادن یک موضوع علمی با متافیزیک همانطور که در این مثال‌ها بیان شد بسیار مشکل است. یک قضیه متافیزیکی دیگر قانون علیت است (نه برهان علیت)، که پایه علم هم به حساب می‌آید. زیرا علم جدید به دنبال کشف روابط علی پدیده‌ها است. دیوید هیوم ضمن اینکه استقراء را برای موضوعات دنیوی می‌پذیرد (زیرا چاره دیگری نداریم)، آن را برای قضایای متافیزیکی به چالش می‌کشد (زیرا قضیه متافیزیکی باید ضرورت و کلیت داشته باشد). ما هر روز خورشید را می‌بینیم که طلوع می‌کند و باعث روشنایی و گرمی زمین می‌شود، اما هیچ الزام منطقی وجود ندارد که خورشید فردا هم طلوع کند. پرسش هیوم این است که درستی استقراء را با کدام برهان عقلی باید بپذیریم. یعنی چه برهان "عقلی" داریم که خورشید هر روز طلوع می‌کند. پاسخ این است که ما استقراء را می‌پذیریم به این دلیل که جهان را یکنواخت فرض می‌کنیم. یعنی فردا را شبیه امروز و گذشته تصور می‌کنیم. اما اینکه جهان را یکنواخت تصور می‌کنیم، خودش از استقراء ناشی شده است. دلیل عقلی درستی استقراء، خودش نوعی استقراء است. یکنواخت بودن جهان نشانگر یک نوع عقیده است مبنی بر وجود یک اتحاد یا قانون کلی در جهان، که نوعی قضیه متافیزیکی است. ایراد هیوم به استقراء یک مسیله لاینحل است و نشان‌دهنده ضعف ذاتی ما در دستیابی به معرفتی است که همیشه ضرورت و کلیت دارد. این مساله یک ریشه روان‌شناختی دارد. ما درست مانند سگی هستیم که با دیدن شخصی که هر روز به او غذا می‌داده است، بزاق در دهانش ترشح می‌شود، یعنی نسبت به "یکنواخت بودن جهان" شرطی شده‌ایم و آن را بدیهی و مسلم می‌شماریم در حالیکه دلیل منطقی برای آن نداریم. همین رابطه را با علم هم داریم و دلیل اینکه می‌گوییم تا چیزی علمی نباشد آن را باور نمی‌کنم، خدماتی است که از علم جدید دریافت کرده‌ایم، بدون اینکه روش علمی را درست بشناسیم. علم خوب است چون برای ما واکسن و تکنولوژی و درمان بیماری‌ها و رفاه و آسایش و ثروت آورده است، پس حرف هیچکس را قبول نمی‌کنیم مگر اینکه دانشمند با پیشوند "دکتر" باشد.جالب است که چیزی شبیه نقد هیوم را پیشتر غزالی در کتاب "تهافت الفلاسفه" (به معنی تناقض‌گویی‌های فیلسوفان - منظور او از فیلسوفان در اینجا فارابی و ابن‌سینا بوده است) در نقد قاعده علیت و برهان علیت آورده است. امام محمد غزالی ملقب به "حجه الاسلام" جزو نوادر بحث‌برانگیز تاریخ است. سیوطی درباره او می‌گوید اگر قرار بود خداوند بعد از پیامبر اسلام پیامبری برانگیزد، آن شخص غزالی می‌بود. و البته این شخصیت بزرگ مخالفان زیادی هم دارد، تا جایی که یکی از دلایل رکود دوران طلایی اسلام را آثار غزالی و عقاید تکفیری و ارتجاعی او می‌دانند که باعث ترویج هرچه‌بیشتر هپروتی‌گری و رخوت و صوفی‌گری در مقابل خردگرایی معتزله شد. در بین شیعیان هم، چنانچه احتمالا از ناشناخته بودن آرامگاه او در تابران طوس پیداست، به دلیل برخی اظهارنظرهایش چهره محبوبی به حساب نمی‌آید.مثالی که غزالی می‌زند مربوط به رابطه آتش و سوختن پنبه است. در استقراء ما مشاهده می‌کنیم که آتش پنبه را می‌سوزاند و این نتیجه را با هزاران بار آزمایش و مشاهده بدست می‌آوریم. در واقع بین "سوختن پنبه" و "وجود آتش" یک رابطه علی برقرار می‌کنیم که هر موقع آتش نزدیک پنبه قرار بگیرد، پنبه می‌سوزد. اما غزالی معتقد است که وجود آتش لزوما منجر به سوختن پنبه نمی‌شود و هیچ ضرورتی برای آن وجود ندارد. و عدم وجود آتش هم منجر به این نمی‌شود که پنبه نسوزد. وقتی سوختن پنبه را مشاهده می‌کنیم، نشان‌دهنده آن نیست که آتش سبب آن بوده است. بلکه این سوختن در حضور آتش رخ داده است و ممکن است علت واقعی چیز دیگری باشد. غزالی به واسطه افکار اشعری‌گری خود، معتقد بود که این خداوند است که بی‌واسطه یا به واسطه فرشتگانش، سبب سوختن پنبه می‌شود و علت حقیقی خداوند است.مرکب همت سوی اسباب راند / از مسبب لاجرم محجوب ماندآنکه بیند او مسبب را عیان / کی نهد دل بر سبب‌های جهانمولویغزالی تنها راه دستیابی به معارف متافیزیکی را رجوع به دین، یا به طور کلی تجربه‌های دینی می‌داند که البته هر کسی ممکن است چنین تجربه‌هایی را داشته باشد و مختص پیامبران نمی‌شود. جالب اینکه علاوه بر مولوی که متاثر از افکار اشاعره بوده است (به تقابل "چشم و چراغ" با "دلیل" در شعر زیر توجه کنید)، دکارت هم به روشی تقریبا مشابه، ارایه برهان و دلیل عقلی را فقط برای ملحدان یا اصحاب جدل یا شک‌گرایان لازم می‌دانسته تا به نحوی پاسخ آنها را به زبان خودشان داده باشد. در واقع بحث عقلی از سوی این بزرگان احتمالا صرفا نوعی سفسطه قلمداد می‌شده است نه چیزی که بتواند راهگشای پرسش‌های بنیادی انسان باشد. پارامتری به نام "ایمان" اینجا نقش مهمتری ایفا می‌کند. ما به محمد (ص) اطمینان داریم، به این دلیل که بین همه انسان‌هایی که تا به حال در کره زمین زیسته‌اند دردانه بوده است و به قول مولانا جلال‌الدین، "مثل او نه بود و نه خواهند بود".واصلان را نیست جز چشم و چراغ / از دلیل و راهشان باشد فراغگر دلیلی گفت آن مرد وصال / گفت بهر فهم اصحاب جدالبهر طفل نو پدر تی‌تی کند / گرچه عقلش هندسه گیتی کندمولویمن همواره اندیشیده‌ام که دو مساله مربوط به خدا و نفس، در صدر مسایلی است که باید آنها را با برهان فلسفی اثبات نمود نه با استدلال کلامی. زیرا هرچند برای ما اهل ایمان کاملا کافی است که از طریق ایمان بپذیریم که نفس انسان با فنای تن نابود نمی‌شود و خدا وجود دارد، اما هرگز نمی‌توان ملحدان را به هیچ دینی و در واقع می‌توان گفت که به هیچ فضیلت اخلاقی معتقد ساخت، مگر آنکه نخست این دو واقعیت را با عقل فطری ثابت کنیم. هر چند کاملا حق است که باید به وجود خداوند ایمان داشت، زیرا کتب مقدس اینچنین به ما آموخته‌اند، و از سوی دیگر به کتب مقدس هم باید ایمان بیاوریم، چون از جانب خدا می‌آید. از آنجایی که ایمان موهبت خداوند است، همان کسی که به ما لطف می‌کند تا سایر اشیاء را باور کنیم، هم او می‌تواند ما را وادار کند تا ایمان بیاوریم که او وجود دارد. با اینجال نمی‌توان این استدلال را بر ملحدان عرضه داشت، چون ممکن است ما را متهم کنند که استدلال ما متضمن دور است (یعنی چرا به خدا ایمان داری؟ چون در کتاب مقدس آمده. حال چرا به کتاب مقدس ایمان داری؟ چون از طرف خدا آمده).تاملات - دکارتجهان‌بینی علمیاین گفته از ذیمقراطیس (یا دموکریتوس) را ببینید که 2300 سال پیش گفته است:برحسب قرارداد شیرین، شیرین است. برحسب قرارداد تلخ، تلخ است. برحسب قرارداد گرم، گرم است. برحسب قرارداد سرد، سرد است. برحسب قرارداد رنگ، رنگ است. ولی در حقیقت تنها اتمها وجود دارند و فضای تهی. آنچه حس می‌شود واقعی شمرده می‌شود و عادت بر آن است که آن را چنین بشمارند. ولی حقیقت غیر از این است. تنها اتمها و فضای تهی حقیقت دارد.آنچه که دموکریتوس در اینجا می‌گوید غایت علم است و از گفته‌های افلاطون و ارسطو به علم جدید نزدیکتر است. از همان نوعی است که روان انسان را محدود به هورمون‌ها و نورون‌ها می‌کند و روح را پشت ابعاد فیزیکی مغز پنهان می‌کند و اراده انسان را به حواس پنجگانه و داده‌های ورودی مغز محدود می‌سازد. دموکریتوس اتمیست بود و عقیده داشت که اتمها تنها چیزی هستند که اصالت دارند و مفاهیم فکری و فلسفی همه توهمات و ساخته‌های ذهن انسان هستند. مثلا وقتی راجع به یک "درخت" صحبت می‌کنیم، این درخت یک موجودیت مستقل نیست و تنها تصور ما از مجموعه‌ای از اتمهاست. البته این اتم دقیقا به آن معنی که ما می‌شناسیم نیست. اتم کوچکترین حالت ماده است که قابل تجزیه نباشد. شاید آثاری از این تفکر را در اشعار خیام دیده باشید که معتقد بود عاقبت همه تبدیل به خاک کوزه‌گری می‌شویم. چه کیخسرو باشیم و چه جم، چیزی که جاویدان خواهد بود همین اجزای ماست که معلوم نیست در گذشته متعلق به سبزه بوده یا سبزه‌رویی.هر ذره که در خاک زمینی بوده است / پیش از من و تو تاج و نگینی بوده استگرد از رخ آستین به آزرم فشان / کآن هم رخ خوب نازنینی بوده استاتمیست‌ها در اثر مشاهده پی برده بودند که یک انگشتر به مرور زمان ساییده می‌شود، یا سنگ در اثر چکه‌های مداوم آب شکافته می‌شود بدون آنکه اجزای سنگ قابل مشاهده باشند. و از اینجا به وجود اتم پی بردند که در این شعر خیام، "گرد" اشاره به همین موضوع دارد. از زمان‌های قدیم تا قرن نوزدهم میلادی، فلاسفه از راه تعمیم مشاهدات (مثل همین چکه کردن آب روی سنگ) به کل جهان هستی، به دنبال یافتن یک "کلیت" یا "وحدت" یا "مطلق" در جهان بودند. شاید آخرین متفکر بزرگ از میان اینها هگل و مارکس باشد. فیلسوف به دنبال یافتن یک جهان که همه اجزای آن همگون و منطبق بر کلیت جهان است، یک دستگاه فلسفی می‌سازد تا از آن در اموری مثل اخلاق و اقتصاد و سیاست قضایایی را استخراج کند. آخرین فرد از این قماش فلاسفه دستگاه‌ساز بزرگ، مارکس بود. اما در رویکرد جدید فکری، این موضوع احتمالا به خاطر صدمات شدیدی که به زندگی انسان‌ها وارد کرد، به حاشیه رانده می‌شود و برخلاف جهان، این‌بار خود "انسان" موضوع قرار می‌گیرد. گرچه دانشمندانی مثل انیشتین همچنان به شیوه وحدت وجودی، به دنبال یافتن فرمولی برای همه چیز بودند، اما لزوما جهان دارای این وحدت رویه نیست.از دیدگاه مادی حق بیشتر با خیام و دموکریتوس است تا چیزی مثل نظریه مثل افلاطون که صرفا یک مغالطه زبانی، و از نوع همان تعمیم مشاهدات و ادراکات به یک "هندسه گیتی" یا "مطلق هگلی" و نظایر اینهاست. تمام عناصر سنگین بدن ما حدود پنج میلیارد سال پیش در طی یک انفجار ابرنواختر ساخته شده‌اند و پنج میلیارد سال دیگر وقتی خورشید تبدیل به یک غول سرخ شود و زمین را ببلعد، به درون خورشید می‌پیوندند. این اتم‌ها پنج میلیارد سال عمر دارند و قرار است حداقل پنج میلیارد سال دیگر هم عمر کنند و در طی این مدت، درون خاک کوزه‌گر و سبزه‌ای که بر لب جوی می‌روید و گیاه و حیوان و پادشاه و عارف و عامی قرار است زندگی کنند.می‌توان گفت که علیرغم اصالت اتم، آنچه که انسان را از بقیه موجودات و پدیده‌ها متمایز می‌کند همین قراردادهاست و بدون آن تقریبا با یک گیاه تفاوتی نخواهیم داشت. بدون "اراده"، مثل زمانی است که در باغ وحش دو حیوان را در حین نزدیکی یا اجابت مزاج می‌بینیم و به آنها حق می‌دهیم چون بر اساس غریزه‌شان عمل می‌کنند. پس باید همین دید را نسبت به انسان‌ها هم داشته باشیم.اما کسی چه می‌داند، شاید همین اتم‌های مورد نظر دموکریتوس هم توهمی بیش نباشند. چه کسی می‌داند که ماهیت خود "ماده" چیست. ممکن است موجی باشد که بین نیستی و هستی و به صورت تصادفی در حال نوسان است و چیزی که وجود دارد صرفا آن حالتی است که با "احتمال" بیشتری در حال رخ دادن است. ممکن است کل جهان اصلا توهمی بیش نباشد. جایی خوانده بودم که هاوکینگ نظریه‌ای دارد که می‌گوید اگر مجموع ماده و انرژی کل جهان را حساب کنیم به عددی نزدیک صفر می‌رسیم. اتکای بیش از حد به نظریات علمی، لزوما باعث بهتر شدن وضعیت ما یا شناخت واقعیت نمی‌شود بلکه به توهم و سرگردانی هر چه بیشتر دامن می‌زند. اتکای صد در صد به علم، نهایتا به همان جایی منجر خواهد شد که اپیکوری‌ها دو هزار سال پیش به آن رسیدند. وقتی که واقعیت جهان هستی خارج از توان درک ماست، بهتر است این رنج بیهوده زندگی را، این رنج بی‌هدف بودن آفرینش ما، و این رنجی که از اندیشیدن به این مسایل می‌بریم، با "می" از بین ببریم:دریاب که از روح جدا خواهی رفت / در پرده اسرار فنا خواهی رفتمی نوش ندانی از کجا آمده‌ای / خوش باش ندانی به کجا خواهی رفتژن خوب یا ژن خودخواهتکامل مشابه تداخلاتی که با مذهب پیدا کرد، مداخلاتی هم در "جامعه‌شناسی" داشته است که منجر به تولید افکار مخرب و خطرناکی مثل "داروینیسم اجتماعی" شد که به توجیه فاشیسم می‌پرداختند. جدیدا بین فرزندان برخی از مسیولین هم پذیرفته شده است که کسی که فرزند یک مسیول است، دارای "ژن خوب" است و طبیعتا لیاقت خیلی چیزها را دارد که آن کسی که فرزند یک کارمند یا معلم است لیاقت داشتن آن را پیدا نمی‌کند. یا در نوعی دیگر، کسی که پدرش قبل از انقلاب زندان رفته است و در جنگ فداکاری کرده است، باید از مزایای بیشتری برخوردار باشد و این "طبیعی" است. یا در نوعی عمومی‌تر، کسی که در خانواده‌ای ثروتمند زندگی می‌کند به امکانات آموزشی بیشتری دسترسی دارد و این بی‌عدالتی طبیعی است. یا کسی که پدرش جزو صحابه رسول خدا بوده است، باید سهم بیشتری از بیت‌المال ببرد. قانون طبیعت قانون جنگل است که هیچ مبنایی به جز "بقای اصلح" و هیچ انگیزه‌ای جز "تولید‌مثل" ندارد. اقویا سزاوار ماندن هستند و ضعفا هیچ سرنوشتی جز نابودی ندارند. شاید این برای اصلاح نژاد بشر بهتر هم باشد همانطور که هیتلر می‌گفت و چه بهتر که ضعفا اصلا عقیم شوند. آن هم نه به خاطر هدفی مثل اصلاح بشر، بلکه به خاطر هزینه‌ای که به دولت تحمیل می‌کنند! چیزهایی مثل "صلح" و "عدالت" و "رحم و مروت" در طبیعت وجود ندارند و اگر ساخته‌های ذهنی انسان نباشند و یک مشت "قرارداد" پوچ و غیرواقعی نباشند، دارای توجیهی هستند که به "انتخاب طبیعی" مربوط می‌شود. یعنی در دوره‌هایی، انسان‌هایی که شفیق‌تر و صلح‌جوتر بوده‌اند بهتر توانسته‌اند با هم مشارکت و تعامل داشته باشند و نسل خود را حفظ کنند و این مفاهیم به این صورت به شکل یک قاعده درآمده است. شبیه قاعده تحریم زنای محارم که تنها قانون اخلاقی یا هنجار اجتماعی است که در همه جوامع انسانی، حتی بین بومیان قبایل اولیه جزایر ملانزی و جنگل‌های آمازون به طور مشترک وجود دارد. تکامل‌گرایان عقیده دارند این قاعده در اثر فرگشت به وجود آمده است. به این دلیل که انسان‌ها برخلاف سایر موجودات به لحاظ ژنتیکی متنوع نیستند (یعنی نسل همه انسان‌ها از تعداد کمی انسان اولیه به وجود آمده است) و وقتی در اثر زنای محارم تولید مثل انجام می‌شود، احتمال نارس بودن نوزاد زیاد است و در واقع نسل قبایلی که با محارم خود ازدواج می‌کردند به این صورت ضعیف و منقرض شده است.این آقازاده یا مسیول داروینیست شاید خودش از مخالفین سرسخت نظریه داروین باشد، اما در عمل آن را سرلوحه عقاید خود قرار داده است. ولی یک دانشمند از همین نظریه برای پیشبرد علم و ساختن واکسن استفاده می‌کند بدون اینکه در عقایدش آن را به کار گیرد، چرا که اگر اینگونه نبود، وجهان‌بینی او منطبق بر علم بود، و پیش خودش می‌گفت "تا چیزی به روش علمی ثابت نشود آن را نمی‌پذیرم"، قاعده طبیعت ایجاب می‌کرد که همه بیمار شوند و از بین آنها کسانی که قوی‌تر هستند باقی بمانند. شاید به این ترتیب باری هم از روی دوش دولت‌برداشته شود چون مجبور به مراقبت از سالمندان و بیماران لاعلاج نمی‌شود و علاوه بر آن، مطابق قاعده "نه چک زدیم نه چونه عروس اومد به خونه" غایله کرونا هم خودبه‌خود فروکش می‌کند. در این نگرش، انسان به همان صورتی عمل می‌کند که در طبیعت و واقعیت جهان ماده جاری است و نظریه داروین هم آن را تایید می‌کند یعنی: بخور تا خورده نشی.
راهکارهایی برای پیشگیری از مسمومیت با گاز مونوکسید کربن . کارهای لازم برای پیشگیری از مسمومیت با گاز مونوکسید کربنپیشگیری از مسمومیت با گاز مونوکسید کربن در مواقعی که افراد در یک فضای بسته می‌خواند، از اهمیت بالایی برخوردار است. بدون پیشگیری از مسمومیت با گاز مونوکسید کربن ممکن است این افراد هرگز از خواب بیدار نشوند. به همین دلیل باید ایمنی را رعایت نمود.نکاتی برای پیشگیری از مسمومیت با گاز مونوکسید کربنسیستم گرمایشی محیط‌های سربسته باید توسط کارشناس مورد بررسی قرار بگیرد. هر گونه وسیله‌ی گرمایشی و پخت و پز که با استفاده از سوخت فسیلی کار می‌کند خطر مسمویت با گاز مونوکسید کربن را در پی دارد و باید مورد بررسی قرار بگیرد.از اجاق‌های گریل و .. نباید در منزل استفاده شود. فضای باز برای چنین وسایلی مناسب هستند.حتی سیستم اگزوز خودرو‌ها نیز باید به دقت بررسی شود تا محصولات احتراق به داخل اتاق ماشین نفوذ نکنند. زیرا حاوی گاز مونوکسید کربن هستند.علایم مسمومیت با گاز مونوکسید کربنآیا می‌دانید علایم مسمومیت قاتل خاموش گاز مونوکسید کربن چیست ؟ گاز مونوکسید کربن رنگ و بویی ندارد و فرد پس از تنفس متوجه خواب آلودگی، سرگیجه وتهوع می‌شود. اگر این اتفاق در زمان خواب بیفتد، احتمال بیدار شدن افراد تقریبا وجود ندارد و منجر به مرگ می‌گردد.مکانیزم مسمومیت گاز مونوکسید کربن چیست ؟اکنون میپردازیم به توضیحی درباره مکانیزم مسمومیت گاز مونوکسید کربن چیست؟مونوکسید کربن نسبت به اکسیژن تمایل بیشتری به جذب هموگلوبین خون دارد و در صورت تنفس از طریق ریه وارد خون می‌شود و ظرفیت هموگلوبین برای جابه جایی اکسیژن را اشغال می‌کند. این مساله در مقدار کم حس خواب آلودگی ایجاد می‌کند و در موارد شدید منجر به عدم اکسیژن رسانی به مغز، در نتیجه کما و مرگ می‌شود.آشکارساز مونوکسید کربنمونوکسید کربن بدون رنگ و بو است و توسط انسان قابل تشخیص نیست. اما، این بدین معنا نیست که دستگاه‌ها و ابزار‌ها نیز نتوانند وجود آن را تشخیص دهند. آشکار ساز‌های مونوکسید کربن مجهز به سیستم هشدار دهنده می‌توانند نقش همی در پیشگیری از مسممیت مونوکسید کربن به ویژه در هنگام خواب داشته باشند.باید دقت کرد که آشکارساز مونوکسید کربن هم سطح با ارتفاع خواب افراد نصب شود. ماهی یکبار سیستم بوق و هشدار این ابزار باید بررسی شود.در موارد خطر چه باید کرداگر احساس مسمومیت با گاز مونوکسیذ کربن داشتید و یا آشکار ساز به شما هشدار داد، باید سریعا خود را به فضای باز و هوای تازه برسانید. پنجره‌ها را سریعا باز کنید تا وای تازه در منزل گردش پیدا کند. اگر دچاز سرگیجه شدید شده‌اید به اورژانس و آتش نشانی زنگ بزنید.برای پیشگیری از مسمومیت با گاز مونوکسید کربن لازم است هنگام استفاده از سوخت‌های فسیلی از درزبدنی و خروج دقیق محصولات احتراق ار محیط بسته اطمینان حاصل شود تا پیشگیری از مسمومیت با گاز مونوکسید کربن گردد.
عنکبوتها کی در ما تار می‌تنند به نام خداخونه‌های قدیمی طاقچه‌های بلندی داشتن که بهش رف میگفتن و به خاطر بلندی طاق خانم‌های خونه کم‌تر میتونستن اونو تمیز کنن و محل خوبی بود برای بستن تار عنکبوت . قدیمی‌ها اعتقاد داشتن هرجا تا عنکبوت هست با خودش فقر و بدبختی میاره !! فقر و بد بدختی هیچ ربطی به عنکبوت و خونش نداره ، اما شاید با این تهدید میخواستن اهل خونه رو به تلاش و حرکت وادار کنند!!!اتفاقی که برای این ساعت افتاده ، همین پیام رو در بر داره، تا زمانی که حرکت کنی و تلاش داشته باشی، در نقش و وطیفه ایی که داری هیچ گاه کهنه و از کار افتاده نیستی!منطورم از وظیفه حرکتی هستش که هدف دار باشه و هر روز برای رسیدن بهش مجبور باشی بیشتر سعی و کوشش کنی.هدف کلمه ایی که باهاش میشه حشره کشی ساخت و همه عنکبوت‌ها رو از وجودت دور کنی @آبها تا زمانی که روان هستن مایه حیات میشوند اما وقتی راک شدن کم کم خودشون از حیات می‌افتن و گندیده و به درد نخور میشوند ،اسمش هنوز آب هستش ولی بدون مسما !ما انسان هستیم و ودر والاترین درجه به عنوان اشرف مخلو قات معرفی شدیم اگه به بزرگی خودمون پی بردیم در این صورت میتونیم تا آخرین لحظه عمر به دنبال رسیدن به هدفهای بزرگ تلاش کنیم و همین حرکت باعث میشه احساس پیری و نا امیدی نداشته باشیم.هدف از خلقت انسان این نیست که برای سیری شکم و رفع حوایج زندگی و آسایش خودش و بچه هاش تلاش کنه که اگه اینطور بود بعد از رسیدن به سن پیری و بازنشستگی هدفی باقی نمی‌موند و در همون موقع تمام وجود رو یاس و نا امیدی میگیره و هر لحظه منتطر عزراییل هستیم،هدف از خلقت رو باید از زبون خالق شنید: وما خلقت و الجن و الانس الا لیعبدون ما جن و انس را نیافریدیم جز برای اینکه عبادت کنند منطور از عبادت تنها نماز و روزه ..نیست عبادت چیزیه که غایت و نتیجه اون لیعرفون هست یعنی ما جن وانس رو نیافردیدم جز برای شناخت خداواین شناختن یعنی فهمیدن و پی بردن به کلمه لا اله الا الله : هیچ معبود والهی جز الله نیست و این همون رمزی ست یا هدفیست که هیچ گاه باز نشستگی و راکد بودن رو به همراه ندارهانسان در همه مراحل عمر و در کنار زندگی روز مره ش ندایی از درون خود میشنوه که او رو با خالقش همراه میکنه ، پس باید به همرا ه تمام تلاش و کوشش هایی که برای برآورده شدن حوایج زندگی داره خدا رو همیشه حس کنه و هر لحظه به او نزدیک و نزدیک‌تر بشه تا به غایت و نتیجه خلقتش برسهممنون که وقت گداشتین و مطالب رو مطالعه کردید
گام‌های کوچک مرا حقیر مشمار ! نگاهم بلند است و تا دوردست‌های افق را می‌کاود و می‌شکافد،اما گام‌هایم کوچک است !نگاهم بلند است،اما اهل بلندپروازی‌های خیالی نیستم.نگاهم بلند استو می‌دانم برای رسیدن، باید یک گام و سپس گام دیگری بردارم،و می‌دانم یک گام اگر برندارم، سیلاب ناامیدی و پوچی و اضطراب مرا در خود غرق خواهد کرد.نگاهم بلند است،تا بلندای سعادت انسان !اما چاره‌ای ندارم جز این‌که نخست یک گام کوچک بردارم.تو اگر می‌توانی گامی بلند بردار !اما اگر نمی‌توانی،با بلندپروازی‌خیالی و ناامیدی ویرانگر،گام‌های کوچک مرا حقیر مشمار !
فلفل خوب آن است که دو بار بسوزاند یا چرا تندی مزه نیست!حدود چهار سال پیش که برای کنفرانس تد به کانادا رفته بودم، شبی شام مهمان تد بودیم. کل یک بار در شهر کوچک و زیبای بنف در ایالت آلبرتا را گرفته بودند و اطعمه و اشربه‌ی نیکو چنان که افتد و دانی فراهم بود. با چند تا از تدکسرهایی که از سراسر دنیا برای رویداد ده روزه‌ی تدسامیت آمده بودند، میزی را گرفتیم و نشستیم به اختلاط. از آن دست شب‌هایی که "بستان و بده، بگو و بشنو | شب‌های چنین نه وقت خواب است". انتخابم در چنین مواقعی بی‌بروبرگرد استیک است. یک قطعه گوشت کم‌پز و نرم‌پز و خون‌دار با حداقل مقدار ممکن دورچین. در موسیقی کلاسیک هم رسیتال را به ارکسترهای مجلسی ترجیح می‌دهم. با احتمال بالایی حدس می‌زنم کسانی که تندرلوین یا انتروکوت را با سس تارتار یا قارچ می‌پسندد، همان‌هایی‌اند که شیر به قهوه دمی گیشا اضافه می‌کنند کچاپ که دیگر جای خود.سفارش دادم و نشستیم به انتظار و لیوانی به لیوان زدیم. استیک که آمد، چند تکه مارچوبه کنارش بود و پوره‌ای که در نگاه اول - طبعا - به پوره‌ی سیب‌زمینی می‌مانست. اولین قطعه را بریدم و در دهان گذاشتم و با چنگالی پر از - به اصطلاح - پوره‌ی سیب‌زمینی همراهش کردم. چند ثانیه‌ای را که از پی همین لحظه‌ی کاملا معمولی گذشت، تقریبا به خاطر ندارم. دمای بدنم به‌سرعت بالا رفت، گرم و بی‌قرار شدم، گر گرفتم، اشک در چشمانم دوید و با هر نفسی که فرو می‌رفت و برمی‌آمد، احساس می‌کردم مجرای مخاطی بینی‌ام را سوهان می‌کشند. احساس سوزش از چشم و دهان و بینی و حلق راه گرفت و به سایر اندام گوارشی رسید و همین، غریبی وضعیتی را که عاجز از درکش بودم، دوچندان می‌کرد. چه بلایی سرم آمده بود؟ این چه بود که آن برش از استیک نازنینم را که هیچ، خودم و شبم را هم خراب کرد؟دوستی که کنارم بود متوجه انقلابم شد و با چشمانی گرد شده گفت نگو که یک چنگال پر از این "هورس ردیش" را خوردی! هورس ردیش؟ اسمش را هم حتا نشنیده بودم. تیزی خردل‌های دست‌ساز ساندویچی‌های ارمنی را امتحان کرده‌اید؟ یا واسابی کنار سوشی را؟ شدت همان‌ها را یک‌صدوپنجاه برابر کنید تا کمی از بدبختی‌ای را که با خوردن یک چنگال پر هورس ردیش بدان گرفتار شده بودم، دریابید.بعدها خواندم که هورس ردیش اتفاقا دورچین متداولی برای گوشت‌های استیکی آمریکای شمالی‌ست از گیاهی ریشه‌ای و ترب‌مانند به همین نام درست می‌شود، هم به‌طور مستقل و هم در سس‌ها و چاشنی‌ها استفاده می‌شود و از قضا هم‌خانواده‌ی خردل و واسابی‌است. منتها خدا می‌داند چرا باید این حجم از این دورچین تند و تیز را که تنها سر قاشقی از آن برای هر لقمه کفایت می‌کند،‌کنار یک تکه 250 گرمی انتروکوت نازنین سرو کنند.برای منی که دغدغه‌ی آنالیز حسی مواد غذایی دارم، احوالات آن شب سبب خیر شد تا بیشتر درباره سیستم عصبی دریافت محرک‌ها بخوانم.مورد عجیب chemesthesis مفهومی که وضعیت آن شب من را توضیح می‌دهد chemesthesis 1 خوانده می‌شود: حساسیت شیمیایی پوست و غشای مخاطی که زمانی فعال می‌شود که بعضی ترکیبات شیمیایی، گیرنده‌های مرتبط با حس‌هایی مانند درد، تماس، بافت و حرارت را تحریک می‌کنند. ساده‌اش کنم در سیستم عصبی ما گیرنده‌هایی هست که مسیول دریافت محرک‌هایی هستند مانند تیزی، زبری، سردی و گرمی، خارش و غیره. بیایید این گیرنده‌ها را خانواده‌ی الف بنامیم. از طرف دیگر، ترکیباتی شیمیایی در بعضی از مواد خوراکی و نوشیدنی وجود دارد که گیرنده‌های خانواده‌ی الف را تحریک می‌کنند و درست به همین خاطر است که این خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها، احساس گرمی یا خنکی، گزش، سوزش یا مورمورشدن به ما می‌دهد. برای این پدیده شاید بتوان توضیحی ارایه داد که ریشه در فرگشت انسان دارد. "درد" اساسا مکانیزمی دفاعی‌ست که انسان را از خطری آگاه می‌کند که ممکن است به بدن آسیب برساند. حس تندی که با خوردن بعضی از مواد غذایی در ما ایجاد می‌شود، انگار قرار بوده/است به مغز پیغام دهد که این خوراکی احتمالا سمی‌ست و برای بدن خطر دارد به همین خاطر گیرنده‌های درد را فعال کرده است. واکنشی غیرارادی برای حفظ بقا 2 .در دایره‌ی غذایی و تجارب روزمره‌ی ما موارد انگیختگی حس chemesthesis فراوان یافت می‌شود: خنکی‌ای که بعد از مسواک زدن با خمیردندان نعنایی در دهان ایجاد می‌شود، احساس مورموری که با نوشیدن نوشابه‌های گازدار در دهان و بینی دریافت می‌کنیم (یا آن حس ترق‌ترق آدامس‌های ترقه‌ای در بچگی را یادتان هست؟)، احساس گرمی حاصل از مکیدن چوب دارچین و مثال‌هایی متداول‌تر مانند: اشکی شدن چشم موقع پوست‌کندن پیاز و تندی فلفل چیلی و صد البته خانواده‌ی سس‌ها و چاشنی‌هایی مثل خردل و واسابی و همین هورس ردیش قصه‌ی خودمان. از دیگر خوراکی‌هایی که به انگیختگی حس chemesthesis می‌انجامد می‌توان به نوشیدنی‌های الکلی، نعنافلفلی و اسیدها اشاره کرد.تندی‌ای که مزه نیستآگاهی نسبت به مفهوم chemesthesis ، درک این حقیقت را که تندی جزو مزه‌ها نیست، برای ما آسان‌تر می‌کند. گیرنده‌هایی از سیستم عصبی ما که مسیول دریافت و انتقال پیام‌های مربوط به مزه‌ها و بوها (و بنابراین طعم‌ها) هستند، متفاوت‌اند با آن‌هایی که مسیول حس‌هایی مانند تندی، تیزی، سختی و تن‌واری (در نوشیدنی‌ها) هستند. از آن‌جایی که تارهای عصبی مسیول chemesthesis در تمامی انواع پوست پراکنده‌اند، این حس می‌تواند تقریبا از تمامی سطح بدن از جمله سطوح مخاطی، بینی، دهان و چشم‌ها تحریک شود. با این‌حال غشای مخاطی نسبت به محرک‌های chemesthesis حساس‌تر است.همین‌جا تا صحبت از سیستم عصبی و حس لامسه است گریزی هم به تعریف "طعم" بزنیم و مرتبطش کنیم با chemesthesis . طعم، تجربه‌ای‌ست چندوجهی و چندبعدی که - در تعریفی با بالاترین شمولیت - ترکیبی‌ست از مزه، بو و حس دهانی. آن‌چه تجربه‌ی طعمی ما از خوردن یک پر چیپس ساده را رقم می‌زند عبارت است از: مزه‌ی شوری، عطری شبیه به سیب‌زمینی تف‌داده و حس دهانی ترد و شکننده‌ای که جویدن چیپس در دهان ما ایجاد می‌کند. (در تعریفی دیگر از طعم، "صدای" خرچ‌خرچ چیپس را هم در تجربه‌ی طعمی چیپس دخیل می‌دانند.)بیشتر حس chemesthesis به‌ویژه در دهان و بینی، از طریق عصب‌های سه‌قلو به مغز منتقل می‌شود که جزو عصب‌های بزرگ و مهم سیستم عصبی هستند. از همین جهت، محرک‌هایی که عصب‌های سه‌قلو را تحریک می‌کنند، در حوزه‌ی آنالیز حسی مواد غذایی بسیار بااهمیت‌اند. به‌طور مثال در نوشیدنی‌های گازدار، دی‌اکسید کربن محرک عصب سه‌قلو است. یا مثلا بعضی از روغن‌های زیتون بسیار اعلای فرابکر هستند که با خوردن آن‌ها، احساسی تیز در گلو ایجاد شده که ایجاد سرفه می‌کند. یا مثلا تانن‌ها در بعضی از غذاها، دهان را گس و خشک کرده و احساس چروکیدگی و جمع‌شدگی در محیط کام ایجاد می‌کنند.شناسایی این محرک‌ها و مطالعه‌ی نحوه‌ی تاثیرگذاری آن‌ها بر حس chemesthesis ، از جذاب‌ترین حوزه‌های مطالعاتی صنعت مواد غذایی‌ست. برندهای غذایی می‌خواهند بدانند چطور می‌توانند با طراحی خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های نو و هیجان‌انگیز، همزمان چندین حس شما را درگیر کنند. همین باعث شده در آنالیز حسی مواد غذایی، سوای از ارزیابی مزه و عطر، توصیف و تحلیل "بافت" نیز بااهمیت باشد. تردی چیپس، فنریت پاستیل، حس لزج تخم شربتی، حال شنی - ماسه‌ای قهوه ترک، جنس مخملی اسپرسو، گسی خرمالوی کال، دبشی چای لاهیجان، حال کره‌ای - خامه‌ای شیرعسلی و کشسانیت گز، همه و همه جزو ویژگی‌هایی‌ست که - نه در زیر چتر عطر و طعم، بلکه - در چارچوب حس‌دهانی یا بافت بررسی می‌شود. ویژگی حس‌دهانی در نوشیدنی‌ها را زیر عنوان "تن‌واری" 3 یا body بررسی می‌کنند. برای ما، وزن، گران‌روی، جنس (در دهان) و بافت نوشیدنی‌هایی مانند قهوه، چای، شراب، آب‌میوه و نوشیدنی‌های گازدار اهمیت دارد. در توصیف حس‌دهانی یا تن‌واری چای لاهیجان می‌گوییم دبش 4 است قهوه دمی را با موصف‌هایی چون ابریشمی، چای‌طور یا آبکی توصیف می‌کنیم و در مورد نوشیدنی‌هایی چون رانی می‌گوییم پرزپرزی است. دقت داشته باشید که این‌جا حرفی از مزه و عطر و طعم نیست داریم راجع به جنس و بافت و وزن حرف می‌زنیم. یعنی المان‌هایی که با سیستم بساوایی یا لامسه و عصب‌های سه‌قلو درگیر هستند.متخصصان آنالیز حسی مایل‌اند دریافت‌شان از بافت خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها را توصیف کنند. استاندارد ISO 11036 ، استانداردی مرتبط با آنالیز حسی است که به ارایه‌ی متدولوژی‌ای برای پروفایل‌سازی بافت می‌پردازد. ساده‌اش کنیم فرض کنید واحد آنالیز حسی یک کارگاه تولید گز در اصفهان می‌خواهد روشی برای دریافت، بررسی، تحلیل و تفسیر "بافت" گزهایش طراحی کند. این استاندارد، چارچوب و ابزاری در اختیار قرار می‌دهد که به کمک آن‌ها می‌توان روند داخلی کنترل کیفی را طراحی کرد. معیارهایی را تعریف می‌کند: مثلا میزان چسبندگی، فنریت، کشسانیت و غیره. کارگاه گز - مثلا - می‌تواند پروفایل بافت گز اعلای 40 % بادمی‌اش را این‌چنین تعریف کند:از لحظه‌ی گذاشتن گز در دهان تا پیش از بلع، حداقل 5 و حداکثر 8 بار باید گز جویده شود (یعنی دندان‌ها به‌هم آیند.) با جویدن هر قطعه گز، باید دست‌کم 7 و حداکثر 10 بار بادام زیر دندان احساس شود. میزان شلی و سفتی گز باید آن‌قدری باشد که یک فرد معمولی با آرواره‌ی معمولی، در حدود 25 ثانیه بتوانید گز را بلع کند.ضوابطی برای پارامترهایی مانند میزان کشسانی، شلی و سفتی و فنریت تعریف شده است. این‌ها یعنی همه "بافت" - که هیچ ربطی به مزه (مثلا شیرینی) و عطر و طعم (مثلا گزانگبین، هل، گلاب، مغزی‌جات) ندارند. این البته یک پروفایل فرضی برای روشن کردن موضوع بود و در عمل/صنعت ممکن است پیچیدگی‌های کمتر یا بیشتری مطرح باشد.شگفت‌انگیز است اگر یادآور شوم که دامنه‌ی همین استاندارد ISO 11036 ، هم محصولات غذایی (جامد، نیمه‌جامد و مایع) را دربرمی‌گیرد و هم محصولات غیرخوراکی مانند محصولات آرایشی - بهداشتی را. یعنی استانداردی که برای توصیف و پروفایل‌بندی بافت خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها به‌کار می‌آید را می‌توان برای پروفایل‌بندی بافت لوسیون و کرم هم به‌کار برد. دلیل این‌جاست که ما هم بافت خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها را و هم بافت لوازم آرایشی بهداشتی را از طریق حس لامسه دریافت و تحلیل می‌کنیم. پس چرا نباید استاندارد متدولوژی پروفایل‌بندی هر دوی این دسته محصولات یکی باشد؟می‌بینیم که حس لامسه نیز در کنار دو حس چشایی و بویایی چه نقش پررنگی در دریافت ما از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها (و نیز مالیدنی‌ها) بازی می‌کند. بافت شنی - ماسه‌ای قهوه ترک از طریق همان سیستم عصبی دریافت و منتقل می‌شود که مسیول دریافت و انتقال تندی و تیزی فلفل و پاپریکاست. این یعنی همان chemesthesis که گفتیم بیشتر از غشای مخاطی دریافت می‌شود غشای مخاطی هم که می‌دانیم در دهان و بینی و مجاری تنفسی، پلک‌ها، مجاری تناسلی و مجاری گوارشی پراکنده است. بله درست است، حتا ارگان‌هایی مانند مقعد. آن ضرب‌المثل مجاری را حالا می‌شود درک کرد که می‌گوید فلفل خوب آن است که دو بار بسوزاند! این ضرب‌المثل را در کشورهای دیگر با خردل و غذاهای تند هم نقل کرده‌اند. داستان نشادر در ماتحت الاغ را هم که همه می‌دانیم.لقمه آخرمطالعه‌ی رفتار غذایی، ذایقه‌سنجی و شناخت ترجیحات طعمی - مزه‌ای جوامع مختلف، امروزه از موضوعات داغ صنعت خوراکی‌ها به‌حساب می‌آید. افزایش میزان مهاجرت و آمیزش فرهنگ‌های غذایی با یکدیگر که به شکل برآمدن رستوران‌ها و غذاهای فیوژن و نیز افزایش محبوبیت غذاهای محلی و بومی اقوام خود را نشان می‌دهد - چه در مقیاس ملی و چه بین‌المللی - شاخک‌های شرکت‌های بزرگ جریان‌ساز مواد غذایی و صنعت رستوران‌داری را تحریک می‌کند. برندهای مواد غذایی و رستوران‌ها از خود می‌پرسند امروز چه تولید/عرضه کنیم که پاسخ‌گوی ذایقه‌ی روز باشد؟ این‌که ذایقه مقوله‌ای سوبجکتیو است - یعنی من می‌گویم قهوه‌ای با اسیدیته‌ی (شما بخوانید ترشی) بالا می‌پسندم ولی شما از آن متنفرید و هردوی‌مان هم محق و راست‌گو هستیم - پیچیدگی و البته جذابیت میدان بازی را دوچندان می‌کند. در سال 1992 برای اولین بار فروش سس سالسا در آمریکا از کچاپ پیشی گرفت. این یعنی آمریکایی‌ها تندپسند‌تر شده بودند. قابل‌حدس است که کسب‌وکار چندصدمیلیون دلاری فلفل در دنیا چطور نسبت به این تغییر رفتار فرهنگی و نیز تغییرات احتمالی آینده حساس است.ماجرای آن شب کذایی در آن بار بزرگ در شهر کوچک و کوهستانی بنف، آن سوزش برآمده از نهاد و حاصل از هورس ردیش و آن استیک کم‌پز تلف‌شده را حالا که کمی آشناتر شدیم با موضوع، راحت‌تر می‌توانیم درک کنیم. امیدوارم در توضیح مفهوم chemesthesis به زبانی ساده موفق بوده باشم. 1 - معادلی فارسی برای chemesthesis جایی نیافتم و پیشنهادی هم به ذهنم نرسید و لاجرم به همین شکل در این یادداشت استفاده‌ش کرده‌ام. 2 - حس چشایی ما سازوکاری در جهت حفظ بقاست نوعی سازگاری در روند فرگشت (تکامل) بشر که نیاکان ما را در آن‌چه باید یا نباید می‌خوردند یاری کرده است. مثلا، هنگامی که چیز خیلی تلخ یا خیلی ترشی می‌خوریم حس می‌کنیم که زبان‌مان یک‌باره به جلو رانده می‌شود، انگار که بخواهد آن خوراکی را از دهان بیرون بدهد. از این بابت باید شکرگزار فرگشت بشری باشیم: این واکنش ناخودآگاه ما نسبت به غذایی است که بدن‌مان آن را خطرناک تشخیص داده است. از آن‌جا که اکثر مواد سمی موجود در طبیعت تلخ‌مزه‌اند، حس‌گرهای زبان نسبت به تلخی واکنشی هشداردهنده نشان می‌دهند. مزه‌ی ترش هم غالبا نشانه‌ی غذاهای فاسد است. البته جالب این‌جاست که مزه‌های ترش بعضا به مذاق انسان خوش می‌آیند. دانشمندان بر این باورند که دلیل گرایش انسان به مزه‌های ترش، نیاز بدن به خوردن میوه‌های حاوی ویتامین ث است، چرا که انسان از معدود پستان‌دارانی است که قادر نیست ویتامین ث را به شکل مصنوعی در بدنش تولید کند. کاوه وثوق‌احمدی | راهنمای کاربردی تقویت مهارت‌های آنالیز حسی قهوه 3 - تن‌واری، معادل مصوب گروه فناوری غذا فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای کلمه‌ی body است. از آن‌جا که تعریف گروه فناوری غذا از body یک نوشیدنی (مثل آب‌میوه و نوشابه‌های گازدار) با تعریف body در حوزه‌ی قهوه بسیار به هم نزدیک است، ما در گروه قهوه‌پژوهی فرهنگستان همین برابرنهاد تن‌واری را به‌جای body گرفتیم. 4 - دبش، گسی نیست بلکه کیفیتی - اغلب - مطلوب از گسی به‌حساب می‌آید.
حیوانات در سراشیبی انقراض آیا تاکنون دنیا را بدون حیوانات و گیاهان موجود در آن تصور کرده‌اید؟به نظر دنیای وحشتناکی می‌آید دنیایی که در آن آواز خوش الحان پرندگان و رنگ سبز درختان باطراوت گوش و چشم را نوازش ندهد اما به نظر می‌رسد انسان قادر به ساختن چنین دنیایی است.اعتقاد بر این است که صرف نظر از ناشناخته بودن حدود 99 درصد سطح اقیانوس‌های زمین، حدود 7 ٫ 7 میلیون گونه جانوری شناخته شده زیستمند این کره هستند.تاکنون مطالعات و پژوهش‌های زیادی درباره تعداد گونه‌های جانوری روی کره زمین صورت گرفته اما موسسه منابع جهانی به این جمع‌بندی رسید که دانش ما از کره‌زمین هنوز بسیار محدود و ناچیز است، با این حال شواهد و قراین موجود حاکی از این واقعیت غیرقابل انکار است که شرایط برای زندگی موجودات زنده آن طور که باید و شاید ایده‌آل نیست. بسیاری از گونه‌های جانوری و حتی گیاهی در زیستگاه‌های متعددی با کاهش جمعیت جدی مواجه هستند و برخی دیگر نیز سال‌‌ها است که دیده نشده‌اند.صندوق جهانی طبیعت ( WWF ) نرخ انقراض گونه‌ها را سالانه معادل یک دهم تا یک صدم درصد تخمین زده است. اگر دست پایین این آمار یعنی یک صدم درصد رقمی واقعی باشد، به آن معنا خواهد بود که به عنوان مثال از مجموع تقریبی 2 میلیون گونه مختلفی که بر روی کره زمین زیست می‌کنند، هر ساله بین 200 تا 2000 گونه برای همیشه منقرض و از صفحه روزگار محو می‌‌شوند.بسیاری از کارشناسان امر وضعیت سلامت روان یک جامعه را با وضعیت محیط زیست آن از جمله شرایط حیوانات و گیاهان مرتبط می‌دانند و معتقدند که اگر مردم برای حیات حیوانات حرمت قایل شوند، قطعا به همدیگر نیز احترام می‌گذارند.در این میان، عواملی مانند شکار بی رویه، جاده سازی‌ها، تخریب زیستگاه ، قاچاق و حتی تغییر اقلیم از عوامل تهدید حیوانات است به طوری که بر اساس اعلام سازمان حفاظت محیط زیست به استناد گزارش اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت ( IUCN ) ، حدود 74 گونه از رده‌های مختلف جانوری در ایران در حال انقراض هستند و در فهرست قرمز این اتحادیه جهانی جای گرفته‌اند.مطابق این گزارش، اگر برای حفاظت از گونه‌های ارزشمند و در معرض خطر ایرانی مانند گورخر، یوزپلنگ، خرس سیاه و گوزن زرد اقدام لازم صورت نگیرد به زودی و در آینده‌ای نه چندان دور شاهد انقراض آنها خواهیم بود.در کمتر از 100 سال گذشته، برخی از ارزشمند‌ترین گونه‌های جانوری در ایران مانند شیر ایرانی و ببر مازندران به کلی منقرض شده‌اند. طبق جدول منتشر شده توسط سازمان حفاظت محیط زیست ایران، اکنون وضعیت یوزپلنگ ایرانی در حالت بحرانی قرار دارد و چند پستاندار دیگر از جمله گوزن زرد ایرانی، گورخر آسیایی و فک دریای خزر نیز در معرض خطر انقراض هستند.سازمان ملل متحد دهم دسامبر برابر با 19 آذرماه را روز جهانی حقوق حیوانات یا IARD نامگذاری کرد، این روز از سال 1998 توسط فعالان و کنشگران حقوق حیوانات گرامی داشته می‌شود.نامگذاری یک روز به عنوان 'حمایت از حقوق حیوانات' نشان می‌دهد که حیوانات در سراسر دنیا وضعیت خوبی ندارند. البته در ایران قانون حمایت از حیوانات تهیه شده و به گفته علی تیموری مدیر کل دفتر شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست، این قانون هنوز تصویب نشده و دولت در حال بررسی نهایی و ارسال آن به مجلس است.وی افزود: تصویب این قانون کمک بزرگی به حفاظت از حیوانات خواهد کرد .همچنین صابر محمدی مدیر اجرایی و عضو هییت مدیره مجمع فعالان زیست محیطی کشور (انجمن حمایت از حیوانات و محیط زیست ایران) در گفت و گو با خبرنگار علمی ایرنا گفت: کشوری که قانون حمایت از حیوانات ندارد، جای تامل دارد.وی افزود: نمی‌خواهم فلسفی برخورد کنم و از روی احساسات سخن بگویم، هدف من از حمایت از حیوانات بیش از آن چیزی است که در کتاب‌ها خوانده می‌شود. می‌دانم که حیوانات به علت ندانم کاری برخی انسان‌ها زجر و عذاب زیادی می‌کشند که حقشان نیست.محمدی ادامه داد: حیوانات برای خوردن، پوشیدن، آزمایش کردن، سرگرمی و سو استفاده ما نیستند. این یک تعریف کلی از حقوق حیوانات است. دین مقدس اسلام نیز در بسیاری از روایات و حتی کتاب آسمانی قرآن به حیوان دوستی تاکید کرده و محترم شمردن حقوق آنان را برای همه واجب دانسته است.وی گفت: اما دلفیناریوم‌ها، سیرک‌ها، باغ وحش‌ها، دانشگاه‌های آزمایش روی حیوانات و هر آنچه در آن حیوانات به اسارت گرفته می‌شوند تا مورد استفاده ابزاری قرار گیرند را می‌توان به برده داری در تاریخ باستان تشبیه کرد، باید انقلابی صورت گیرد تا تمامی موجودات حق حیات و زندگی آزادانه را داشته باشند.وی با ابزار تاسف از رنج حیوانات به واسطه سلاخی و تشریح آنها در دانشگاه‌ها و حتی مدارس اظهار داشت: دلفیناریوم‌ها هم با شعار ' اینجا سیرک نیست ' دلفین‌ها را به رینگ می‌آورند تا در پاداش اطاعت و حرکات نمایشی خود تکه غذایی به آنان بدهند. سیرک هایی هستند که در ایران به علت نقض حقوق حیوانات از نگهداری و نمایش حیوانات ممنوع شده‌اند اما در قالب باغ وحش همان کارها را تکرار می‌کنند.محمدی اظهار داشت: البته قسمتی از این موضوع فرهنگی است و ربطی به حمایت از حیوانات ندارد. امیدوارم با تکیه بر فرهنگ غنی ایرانی بتوانیم مسیر صحیح در قبال حیوانات را طی کنیم.
شارژ کردن متوسط گوشی بهتر است یا شارژ کامل؟ شارژ باطری و کارکرد و ماندگاری شارژ آن مسیله همیشگی کاربران گوشی هاست.عمده باتری‌های مورد استفاده در موبایل‌ها باتری‌های لیتیوم یونی است و این باتری‌ها هم چون اقلام مصرفی بعد از مدتی تحلیل رفته و در واقع فرسوده می‌شوند.معمولا بعد از گذشت مدتی از خرید گوشی موبایل، متوجه کارکرد ضعیف‌تر باطری موبایل خود می‌شویم. بعد از گذشت دو سال، باتری در طول روز نیاز به شارژ چند باره پیدا می‌کند. بعد از گذشت دو سال، دیگر کارکرد گوشی هم بواسطه این تحلیل باتری، دچار اختلال می‌شود.در هر حال، کارکرد باتری‌ها با گذشت عمر آنها کاهش پیدا خواهند کرد.اما در این بین برخی کنش‌ها و عادات رفتاری با گوشی‌ها وجود دارند که می‌توان با به کار بستن آنها عمر باتری گوشی را ارتقا داد.شارژ غیر کامل بهتر استیکی از باورهای غلط در مورد باتری‌های موبایل این است که گفته می‌شود هر از چندگاهی بهتر است اجازه دهیم باتری به طور کامل از شارژ خالی شوند و بعد دوباره آن را شارژ کنیم. این باور در واقع برگرفته از دوران استفاده از پیل‌های سربی اسیدی است. اما حالا باتری‌های لیتیومی مورد استفاده‌اند و باید این مساله را مورد تاکید قرار دهیم که این کار یعنی تخلیه کامل شارژ برای باتری و گوشی بسیار مضر است.شارژ غیر کامل برای باتری‌های لیتیوم یونی بهتر است و در واقع در بالا بردن عمر پیل الکتریکی تاثیراتی مثبت دارد. برای درک این مسیله باید چگونگی شارژ شدن باتری‌ها را متوجه شوید. وقتی که باتری نزدیک خالی شدن است، باتری‌های لیتیوم یونی جریانی دایمی را طلب می‌کنند و در ولتاژی پایین‌تر عمل می‌کنند.این ولتاژ پایین به تدریج و با بالا رفتن شارژ باتری بالا می‌رود.نکته مهم این است که کنش باتری در ولتاژ پایین برای عمر آن مفید است، چرا که تعداد چرخه‌های شارژ موجود قبل از شروع تنزل بالا در ظرفیت باتری را افزایش می‌دهد. به طور تقریبی، به ازای هر 0 ٫ 1 کاهش در ولتاژ، چرخه دو برابر می‌شود. به این ترتیب، شارژ در محدوده 30 تا 80 %، ولتاژ را در سطحی پایین حفظ می‌کند و این امر عمر باتری را بالا می‌برد
نیم نگاهی به مشکلات زمین نسخه صوتی چیست؟ زمین مثل یک بادکنک و در اثر ضربه می‌ترکه، هیروشیما، ناکازاکی، برج‌های دوقلو آمریکا، فاجعه چرنوبیل، فوکوشیما و . . . حادثه هیروشیما و ناکازاکیانفجار برج‌های دوقلوانفجار چرنوبیل، بدترین فاجعه غیرنظامی تاریخ جهانفوکوشیما خسارت بار‌ترین سانحه طبیعی تاریخ بشرچه انسان هایی که در این حوادث جان خودشو از دست دادن، چه جانورانی که نابود شدند و چه درخت‌ها و جنگل هایی که سوختند . . .ماجرای نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل چیست؟نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل یک نیروگاه متوقف شده در اوکراین است. فاجعه چرنوبیل در تاریخ 26 آوریل سال 1986 ( 6 اردیبهشت 1365 ) در راکتور هسته‌ای شماره‌ی 4 در نیروگاه چرنوبیل واقع در شمال اوکراین رخ داد. علت این حادثه ترکیبی از خطای انسانی و فنی بوده است. مجموعا 31 تا 54 نفر به صورت نتایج مستقیم ناشی از فاجعه به علت آسیب ناشی از انفجار یا مسمومیت پرتوی(سندروم رادیوتراپی حاد یا ARS ) فوت کردند اما در مورد تعداد دقیق تلفات ناشی از اثرات بلند مدت حدودا 4000 تا 93000 نفر تخمین زده شده. انفجار چرنوبیل بدترین فاجعه غیرنظامی تاریخ جهان بوده، حادثه‌ی دیگر در این مقیاس حادثه اتمی فوکوشیما است که در ادامه چند تصویر از عواقب این حادثه مشاهده خواهید کرد.عواقب چرنوبیلکودک آسیب دیده از حادثه چرنوبیلو باز هم چرنوبیل . . .فاجعه‌ی فوکوشیماحادثه اتمی فوکوشیماحادثه اتمی فوکوشیما و خساراتفوکوشیماانفجار اتمی فوکوشیمابمباران شیمیایی هیروشیما و ناکازاکی توسط آمریکا من که مرگ با کرونا رو ترجیح میدم! لطفا اگر خواستید ما هارو بکشید با همین ویروس‌های مرموز تون بکشید حداقلش زمین کمتر آسیب میبینه:)نقض آشکار حقوق بشر با بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکیتصویری از انفجار اتمی هیروشیما ژاپنچقدر این عکس دلگیره:)انفجار برج‌های دوقلو آمریکا 11 سپتامبربمب‌های اتم چه بلایی سر محیط زیست و انسان‌ها می‌آورد؟جهش‌های ژنتیکیبمب‌های اتم روی(دی ان ای) انسان‌ها، گیاهان و جانوران تاثیر بسیاری می‌گذارند. در تحقیقاتی که صورت گرفته گفته شده انفجار‌های هیروشیما و ناکازاکی منجر به ایجاد تومور‌های سرطانی شده‌اند. باران اتمیبمب‌های اتم عاملی برای ایجاد باران رادیواکتیو هستند. وقتی بمب اتم منفجر می‌شود ذرات رادیواکتیو به اتمسفر می‌پیوندند سپس به سمت زمین می‌بارند. این اتفاق باعث ایجاد چیزی می‌شود که به آن "باران اتمی" گفته می‌شود.برای مثال پس از حادثه‌ی چرنوبیل در مناطق اروپایی روی برخی گیاهان تشعشعات بسیاری دیده می‌شود. باران رادیواکتیو بجز مشکلات جسمی و فیزیکی مشکلات روحی نیز به وجود می‌آورد افسردگی، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، کم شدن هوش و . . . از عواقب باران‌های اتمی هستند.زلزلهاکنون آزمایش‌های هسته‌ای زیر زمین انجام می‌شود تا ذرات رادیواکتیوی به سطح زمین نرسند و تنها نگرانی در رابطه با آزمایش‌های هسته‌ای زلزله است که ممکن است توسط ذرات رادیواکتیو ایجاد شود.زمستان هسته ایدانشمندان پس از تحقیقات و مطالعه بسیار پی بردند انفجار‌های اتمی ابرهایی را به دومین لایه‌ی بزرگ اتمسفر یعنی همان استراتوسفر می‌فرستند که مانع رسیدن نور خورشید به سطح زمین می‌شوند و زمستان هسته‌ای پدید می‌آید، در واقع پس از جنگ اتمی جهان سرد و تاریک می‌شود. انفجار‌های اتمی هیروشیما منجر به ایجاد زمستان اتمی کوچکی در آسمان این کشور شد. بر اساس تحقیقات برخی دانشمندان این اتفاق از گرمایش جهانی هم خطرناک‌تر است.افزایش تعداد سرطانی‌ها و متولد شدن کودکان ناقص الخلقهبمب‌ها و انفجار‌های اتمی که تاکنون در صحرای نوادای آمریکا صورت گرفته باعث افزایش تعداد افراد سرطانی و کودکان ناقص الخلقه شده است.زمین تب داره!!!!گرمایش جهانی"گرمایش جهانی پدیده ایست که باعث افزایش دمای زمین و سطح اقیانوس‌ها می‌شود.گاز کربن دی اکسید که در اثر سوخت‌های فسیلی به وجود می‌آید یکی از عوامل گرمایش جهانی است.دومین علل افزایش دمای زمین جنگل زدایی است جنگل زدایی به معنی ریشه کنی درختان جنگلی یک منطقه است. تبدیل زمین‌های جنگلی به نواحی ای با هدف ساخت و ساز یک نمونه جنگل زدایی می‌باشد.حیف این منطقه که جاده‌ی آسفالت وسطشه! این جاده‌ی باریک چه دردی از ما دوا میکنه! چقدر خوب میشد بجای این راه چندین درخت دیگه وجود داشت . . .دست از سر طبیعت بر داریم! مگر قرار است از کنار هر منطقه‌ی طبیعی و بکری با خودرو عبور کنیم! لطفا گرمایش جهانی را جدی بگیرید.مسیولین عزیز ما مشکلات دیگری هم داریم پس بجای جاده سازی در میان مناطق طبیعی لطفا جاده هایی که هر ساله باعث ایجاد تصادف‌های سهمگین و جان باختن افراد می‌شود را تعمیر و بازسازی کنید.پیامد‌های گرمایش زمین:گردباد‌های شدیدخشکسالیسیلبادها و طوفان‌های گرمبالا آمدن آب دریا‌ها و رفتن مناطق ساحلی و جزایر زیر آب، رقیق شدن آب اقیانوس‌ها و در نتیجه افزایش بارندگی در جهانذوب شدن یخچال‌های طبیعیشیوع بیماری‌ها از طریق آب ناسالمافزایش مرگ و میرخطرات باتری‌ها برای محیط زیست و انسان هاباتری‌ها نمونه‌ای از وسایل خطرناک و سمی هستند که ما دایما با آنها سر و کار داریم. شناخت این مواد سمی و خطرناک مشکلات زیست محیطی را می‌کاهد و از ما انسان‌ها را در برابر این خطرات محافظت می‌کند.خطرات باتری‌ها برای انسانباتری‌ها منبعی از انرژی پتانسیل الکتریکی هستند که به واسطه واکنش‌های شیمیایی که صورت می‌گیرد، انرژی شیمیایی به الکتریکی تبدیل می‌شود. ترکیبات شیمیایی و فلزات سنگین باعث می‌شود باتری‌ها در رده‌ی وسایل خطرناک قرار بگیرند. هرگونه شکستگی که باعث شود باتری با بدن در تماس باشد خطرناک است. اگر فرد زخم عمیق داشته باشد تماس با باتری که آسیب دیده منجر به از بین رفتن سلول‌ها شود.خطرات باتری‌ها برای محیط زیستآسیب باتری‌های لیتیومی به محیط زیست جهانلیتیوم چیست؟لیتیوم یک فلز قلیایی و واکنش پذیر است که تلفن همراه، لپتاپ و خودروهای الکتریکی را شارژ می‌کند. البته که نگرانی عمده از ناحیه باتری‌های سربی است و باتری‌های لیتیومی خطر زیست محیطی کمتری دارند. باتری‌های نیکل کادمیوم در این بین از موقعیت بحرانی برخورداند چرا که به میزان زیاد در هواپیماها بکار می‌روند.تکنولوژی علیه محیط زیست . . .برای تولید باتری‌ها مواد معدنی باید استخراج شود به این دلیل میزان زیادی سوخت فسیلی مصرف می‌شود. فعالیت‌های معدنی علاوه بر تدریج گرمایش جهانی منجر به تخریب زیستگاه‌های طبیعی و حیات وحش می‌شود. همچنین فعالیت هایی که در زمینه‌ی تولید باتری هستند خاک و آب را آلوده کرده و بدین ترتیب بیماری‌های مزمنی در پیش دارند.برای به کاهش رساندن خطرات باتری‌ها بر محیط زیست:باتری‌های استفاده شده را بازیافت کرده و از دیگر زباله‌ها جدا کنید.از باتری هایی که قابل شارژ هستند استفاده کنید.خرید کمتر باتری هایی که دارای سرب و کادمیوم هستند.اجرای دقیق قوانین در رابطه با بازیافت باتری‌ها.مدیریت توسط مسیولان(طبق تحقیقات تمام باتری‌های مصرف شده در ایران بدون هیچ مدیریتی وارد پسماند‌های جامد شهری می‌شوند)اندر احوالات زمینزیر این عکس نوشته بود کاریکاتور طنز و خنده دار . . . این عکس خودش درد داره شما از کدوم زاویه نگاه کردید که خنده داشت!!زمینمون داره میره سربازی چیز مهمی نیست جنگل زداییتون ادامه بدید!!جرعه‌ای شعر"دارایی منخاطره گندمزار استو کرت‌های جالیز خیارو کدوو قلمستان‌هایی که سطح آن رابوته‌های پونه پوشانده‌استدارایی منخاطره رودخانه‌هاستدر سراشیبی‌های درهو درختان سرسخت و کهنسالدارایی مندارایی موهومی نیستولی کسی آن را نمی‌بیندو کسی آن را نمی‌داند.بیژن جلالی.. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .کسی به فکر گل‌ها نیستکسی به فکر ماهی‌ها نیستکسی نمی‌خواهدباور کند که باغچه دارد می‌میردکه قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده استکه ذهن باغچه دارد آرام آراماز خاطرات سبز تهی می‌شودو حس باغچه انگارچیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ستحیاط خانه ما تنهاستحیاط خانه مادر انتظار بارش یک ابر ناشناسخمیازه میکشدو حوض خانه ما خالی استستاره‌های کوچک بی تجربهاز ارتفاع درختان به خاک می‌افتدو از میان پنجره‌های پریده رنگ خانه ماهی‌هاشب‌ها صدای سرفه می‌آیدحیاط خانه ما تنهاستفروغ فرخزاد. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . نوشتن این پست چند روز طول کشید . . .حدودا سه روز پیش قسمت اول این پست نوشتم (بمب‌های اتم) و دیشب مثل یک کابوس جلوی چشمام ظاهر شد، انقدر توی خواب ترسیدم که با جیغ زدنم کل خانواده بیدار شد . . . خواب دیدم دقیقا یک بمب اتمو تنظیم میکردن بالای سر من و فقط 15 ثانیه از عمرم مونده بود، خدا را شکر تا اومد منفجر بشه از خواب پریدم . . . خوابش هم سخته چه برسه به تجربه‌ی واقعیش . . .#دنیای بدون سلاح هسته ای#دنیای بدون بمب اتمیادت باشد!آن قطره بارانی که در طبیعت استاز پیش خدا می‌آید:)به امید زمینی سبز و پاکعطیه اسکندری 11 فرودین" 1400 "
زمان چیست؟ آیا زمان یک توهم است؟ زمان چیست و از کجا شروع می‌شود و در کجا تمام می‌شود؟ آیا قبل از بیگ بنگ زمان وجود داشت؟ و یا پایانی خواهد داشت؟زمانی که عمر منظومه شمسی به پایان رسید، و ما نابود شدیم، زمانی وجود خواهد داشت؟ آیا زمان مستقل از ما و مستقل ازمکان مانند یک خط صاف جاریست؟از منظر بزرگان فیزیک کلاسیک یعنی گالیه و نیوتن بله زمان، مطلق است. تغییر نمی‌کند، ثابت است و مستقل از هرچیزی جاریست و ادامه دارد. بخصوص وقتی میگوییم زمان مطلق مشخصا نیوتن به ذهن ما میاید. اما در شهر برد و در دفتر یک شرکت ثبت اختراع جوانی درحال کار و زندگی بود اورا حتما به یاد آوردید. او روزی در دفتر روزانه‌اش مطلبی نوشت میدانید آن مطلب چی بود؟ " نیوتن معذرت میخواهم ولی آنطور که فکر میکنی نیست."آلبرت انیشتیننیوتن، دکارت، گالیله، مکس ول و ده‌ها دانشمند دیگر افرادی که تاریخ را تغییر داده‌اند. انیشتین با این جمله به نحوی تمام آنها را زیر سوال برد. انیشتین در زمان دانشجویی این جملات را بر زبان آورده است: " این واقعیت یا این پدیده برای من هیچ اهمیتی ندارد، من میخواهم طرز فکرخدا را یادبگیرم، بقیه چیز‌ها برای من جزییاتی بیش نیست." مردی که حتی چند ساعت قبل مرگ نیز، در دفترچه یادداشت خود در حال نوشتن و برسی تیوری هایی برای فهم عالم هستی و به گفته خودش " ذهن خدا " بود.نیوتننظریه اول درباره زمان اینگونست که : " زمان قسمتی از ساختار اساسی جهان است، بعدی است که اتفاقات پشت سر هم در آن رخ میدهد. همچنین بیان میکند: زمان قابل اندازه گیری است ولی غیر قابل توصیف است، و در هرنقطه از کاینات و برای هرکسی بصورت ثابت جاریست. به عقیده نیوتن انسانها تنها قادر به درک زمان نسبی که همان اندازه گیری اشیاء قابل درک در حرکت است، هستند ولی اگر در عالم هستی هیچ چیزی باقی نماند و همه چیز نابود شود، بازهم زمان وجود خواهد داشت؟شکسپیرشکسپیر میگوید: " زندگی صحنه نمایشی بیش نیست. " و طبق نظریه نیوتن : زمان تنها چیزیست که در این صحنه تغییر نمیکند. درگرانش، قانونی که مبانی دنیا رو از ریشه تغییر داد. در تمامی قوانین حرکتی، تنها عنصر ثابت برای نیوتن زمان بوده است. اما یک مشکل وجود داشت، مشکلی که نیوتن تا آخر عمرش نتوانست آن را حل کند. مشکلی که فهم آن را برای ما انسان‌ها بسیار دشوار میدانست. بارزترین شاخص این امر در سیاره عطارد در منظومه شمسی نهفته بود. نیوتن در تمام قوانین خود از افتادن سیب تا مدار حرکتی زمین به دور خورشید را میتوانست محاسبه کند اما عطارد به هیچ وجه با این محاسبات درست در نمیومد. پیوسته انحرافی در مدار حرکتی آن وجود داشت. نیوتن جمله " میتواند کار خدا باشد " را هم در این مورد بکار برده است. حتی دانشمندان برای توضیح این موضوع از سیاره دیگری به نام ولکن سخن گفتن. چون تنها به دلیل وجود نیروی گرانشی یک سیاره دیگر انحراف سیاره عطارد از مدار خود قابل توضیح بود. اما چنین سیاره‌ای وجود ندارد و هیچ دلیلی برای انحراف عطارد وجود نداشت تا زمانی که در همه جای کاینات ثابت هست هم این انحراف هیچ توضیحی ندارد. اما پس واقعیت زمان چیست؟وین هن لایبوین هن لایب تمام این تعاریف که در قبل تعریف کردیم را رد کرد چون برای او قبل، بعد و یا اتفاقاتی که بصورت همزمان در ارتباط هستند وجود داشت. و به باور او زمان تنها شکل ساده سازمان دهی این اتفاقات در ذهن ما میباشد. بعد‌ها با یک دید عمیق فلسفی و مستقل امانویل کانت هم به تایید به نظریه او پیوست. امانویل کانت اعتقاد داشت که زمان ترتیب بین چیزی که خود بخود خلق شده و یا ارتباط مابین چیز هایی که خود به خود به وجود آمده‌اند نیست. زمان تنها شکل سازمان دهی تجربه‌های ما از زندگی در مغز و ذهن ما است. او بر این باوربود که زمان در چیز هایی که در خارج از ذهن ما بصورت مستقلو خود بخود به وجود آمده‌اند، وجود و معنی ندارد.امانویل کانتاما قرار بود انیشتین نقطه آخر رو بر تمام این مباحث بگذارد. چون در سال 1905 که در تمام جهان آن را سال فیزیک و سال معجزه آسا البرت انیشتین میدانند او چهار پژوهش که یکی از آنها قانون نسبیت است را ارایه کرد. و پس از یک دوره فشرده که 10 سال طول کشید نظریه عمومی نسبیت را منتشر و نام خود را بطور فراموش نشدنی در تاریخ ثبت کرد. او به یک چیزی پی برده بود که فقط یک چیزی در کاینات ثابت است آن هم سرعت نور است. صرف نظر از اینکه از کجا تماشا میکنید و کجا ایستادید، نور با یک سرعت مشخص حرکت کرده و تنها عنصر ثابت خواهد بود.بنابرین در قوانین نیوتن بعضی چیز‌ها باید تغییر پیدا می‌کرد. ثابت بودن بعضی چیزها غیر ممکن بود مخصوصا عنصر زمان که نمی‌توانست ثابت باشد. برای مثال اگر روزی فرض کنیم که خورشید ناگهانی ناپدید شود و اگر با قانون جاذبه نیوتون بخواهیم برسی کنیم، کره زمین در همان ابتدا از مدار خارج میشود و در فضا حرکت میکند زیرا طبق این قانون دوجسمی که یکدیگر را جذب میکنند میتوان درنظر بگیریم که گویا با یک طناب به هم متصل شده‌اند که یک نیروی ثابت و لحظه‌ای دارد. اما این نظریه در تفکر انیشتین غیر ممکن بود زیرا تنها چیز ثابت سرعت نور است و هیچ قدرتی نمیتواند از آن حد مطلق است سبقت بگیرد. مدت زمانی که طول میکشد تا نور خورشید به زمین برسد تقریبا 8 دقیقه میباشد و با درنظر گرفتن اینکه قدرت و نیروی جاذبه نیز با سرعت نور یکی میشود، اگر در این لحظه خورشید ناپدید شد ما به مدت هشت دقیقه به گونه‌ای که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده به زندگیمون ادامه میدیم. اما نتیجه عجیب این نظریه اینجاست که ما میتوانستیم با همین قوانین نیوتن به زندگی عادی خود ادامه بدیم چون این مساله مهمی در طول زندگیمون نیست. زیرا نیوتن 90 % از اتفاقاتی که در منظومه شمسی و در حرکت آن که رخ میدهد را ثابت کرده و توضیح داده. اما چیزی که چیزهایی که برای افرادی مانند انیشتین مهم است آن 10 % کشف نشده بود. زیرا موجودیت هر مساله از نظر انیشتین لزومه توضیح برای آن بود. بنظر شما او در چه زمانی به این نتیجه رسید؟او وقتی 16 سالش بود به این مساله پی برد همان گونه که میدانید آزمایش‌های فکری انیشتین بسیار معروف است. هر موضوعی را در مغز خود تصویر سازی کرده و با این روش سعی میکرد تا با آن مساله جواب دهد. او ابتدا در 16 سالگی بصورت فرضی در ذهن خود یک قطار و دو انسان را ترسیم کرد که یکی از آنها در داخل قطار است و دیگری از بیرون در حال تماشا کردن به قطاریست که با سرعت زیاد در حال حرکت میباشد و در آن سوی قطار به فاصله 100 متر دو درخت وجود دارد. فرض کنیم که این دو درخت به صورت همزمان مورد اثابت رعد و برق قرار بگیرند. در نتیجه این آزمایش شخصی که در بیرون قطار حضور دارد این حادثه را بصورت همزمان و درنظر شخصی که در داخل قطار بسرعت درحال حرکت است، ابتدا اثابت رعد و برق با درخت اول و پس از مدتی کوتاه به درخت دوم را خواهد دید. یک زمان، یک حادثه اما دو دید متفاوت. چگونه ممکن است؟سرعت نور 299 ، 792 ، 458 متر بر ثانیه است که برای سهولت در محاسبات آن را 300 ، 000 کیلومتر برثانیه درنظر گرفته میشود. برای مثال اگر یک سفینه فضایی بسازیم که بتواند با سرعت 150 ، 000 کیلومتر برثانیه در کنار یک پرتو نور حرکت کند در شرایط عادی اگر از داخل سفینه سرعت نور را اندازه گیری کنیم، میبایست نتیجه 150 ، 000 کیلومتر بر ثانیه بدست بیاید اما اینطور نیست. از هرکجا که درنظر بگیرید از نصف مسیر یا 90 % مسیر وقتی سرعت نور را اندازه گیری کنیم نتیجه همان 299 ، 792 ، 458 متر بر ثانیه خواهد بود. چگونه ممکن است؟ یکی از معروف‌ترین فرمول‌های فیزیک E = mc2 که در آن (انرژی E ،جرم m ،سرعت نور c ) میباشد. زمانی که انیشتین برای اولین بار این فرمول را می‌نوشت آن را بصورت m = e / c2 محاسبه کرده بود درواقع یعنی انرژی و جرم میتوانند جا عوض کنند. شاید باورنکنید اما انرژی همان جرم است. یعنی هر چیزی که لمس میکنید، میبینید یا در واقعیت وجود دارد انرژی میباشد. ما هم نیز از انرژی بوجود آمده‌ایم. داریم از یک انرژی عظیم صحبت میکنیم. مثلا یک گیره کاغذ را اگر میتوانستیم اتم‌های تشکیل دهنده آن را به انرژی تبدیل کنیم یک انرژی همسان با قدرت انفجار یک بمب TNT هجده کیلو تنی به دست میامد یعنی تقریبا قدرتی هم اندازه قدرت انفجار بمب اتمی هیروشیما در ژاپن.با افزایش سرعت یک جسم، انرژی آن نیز افزایش یافته و در نتیجه جرمش نیز افزایش خواهد یافت و با نزدیک شدن سرعت حرکت جسم به سرعت نور، برای حفظ این سرعت به جرم و انرژی بی نهایتی نیاز خواهیم داشت و به همین دلیل است که گفته میشود، عبور از سرعت نور غیر ممکن می‌باشد.در انتها با یک مثال جمع بندی میکنم فرض کنید هادی و هدی دوقلو هستند اگر هدی با یک سفینه با سرعت نور حرکت کند و به سفر یک ساله برود و هادی در کره زمین باشد و فرض کنیم در شروع این سفر هردو آنها 30 ساله باشند بعد از اتمام این مسافرت یکساله زمانی که یکدیگر را ملاقات کنند هدی 31 ساله و هادی 81 ساله خواهد بود. برای فردی که با این سرعت قادر به حرکت باشد گذر زمان کند میشود. و این نظریه در دنیای واقعی هم به اثبات رسید. در سال 1971 در آزمایش هیفل کیتینگ، سه ساعت اتمی را پس از آن که با یکدیگر همگام سازی کردند. دوتا از ساعت‌ها را در داخل هواپیما که در خلاف جهت یکدیگر یکی به سمت شرق و دیگری به سمت غرب در حال پرواز بود قرار دادند و سومی در فرودگاه. پس از بازگشت دو هواپیما ساعت‌ها دیگر با هم همگام نیستند. ساعتی که در حرکت به شرق بود نسبت به ساعت فرودگاه 59 میلیاردم ثانیه عقب‌تر بود و ساعتی که در حرکت غرب بود نسبت به ساعت فرودگاه 273 میلیارد ثانیه عقب‌تر از ساعت سوم نشان میداد.این مساله یک نمونه کوچکی از قانون نسبی انیشتین بود که در سال 1905 مطرح کرده بود. امیدوارم لذت برده باشید.
دیوید بلور: برنامه قوی و اصل تقارن جامعه شناسی معرفت علمی[ 1 ] دیدگاهی است که بعد از تقریرهای جامعه شناختی تامس کوهن از علم، متولد و متبلور شد. کوهن در آثار خود، علی الخصوص کتاب "ساختار انقلاب‌های علمی"، توضیح داده بود که عوامل اجتماعی نیز در تکوین علم نقش دارند یعنی علم صرفا متشکل از شواهد تجربی و معرفت عقلانی محض نیست، و عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی، زیبایی شناختی، ملاحظات روان شناختی و . نیز در علم دخیل اند. لذا برای شناخت بهتر علم باید این عوامل را نیز در نظر گرفت. این اندیشه مبنایی گشت برای کسانی که بعد از کوهن بر آن بودند که نقش این عوامل را در علم بررسی کنند.در این میان، مکاتب متعدد جامعه شناسی علم ظهور کرد تا به نوعی نقش این عوامل را در تکوین و تحول نشان دهند."جامعه شناسی معرفت علمی" یکی از آن مکتب هاست ک البته خود مکاتب متعددی دارد. در اینجا صرفا درباره یکی از مشهورترین و به نوعی رادیکال ترین آنها سخن می گوییم: یعنی مکتب ادینبورا[ 2 ]. این مکتب به مجموعه ای از فلاسفه، جامعه شناسان و مورخانی گفته می شود که در دهه 70 و 80 میلادی، در واحد مطالعات علم دانشگاه ادینبورا فعالیت می کردند و بر آن بودند که محتوای معرفت علمی را به نحو جامعه شناسانه درک و تبیین کنند. دو چهره برجسته این مکتب دیوید بلور[ 3 ]و بری برنز[ 4 ]. در اینجا صرفا بر آراء بلور متمرکز خواهیم بود.بلور دیدگاه خود درباره "جامعه شناسی معرفت علمی" را در برنامه ای پژوهشی تحت عنوان برنامه قوی[ 5 ] بیان کرده است. در واقع این برنامه، واکنشی بود در برابر جامعه شناسی‌های "ضعیف" علم[ 6 ] که کاربرد جامعه شناسی را صرفا به نظریه های "شکست خورده" یا "کاذب" علم محدود می کرد، و آنها را با استناد به سوگیری‌های محققان - مانند منافع پنهان سیاسی یا اقتصادی آنها - تبیین می‌نمود. اما برنامه قوی - برغم "جامعه شناسی معرفت" - پیشنهاد کرد که با هر دو شق نظریه های علمی، چه صادق چه کاذب، باید به یکسان رفتار کرد و به نحو یکسانی آنها را تبیین کرد. چراکه هر دو توسط عوامل یا شرایط اجتماعی شکل می گیرند. به باور بلور، تمام معارف بشری، در فرآیند شکل گیری خود لاجرم واجد پاره ای از مولفه های اجتماعی اند، لذا همه نظریه ها نیازمند تبیین جامعه شناختی هستند: خواه نظریه‌های کاذب، نامعقول و ردشده، خواه نظریه‌های صادق، معقول و پذیرفته شده.در واقع برنامه قوی مکتب ادینبورا بر آن است که اصلا نباید ارزیابی را بر تبیین مقدم بداریم و - همچون لاکاتوش - تاریخ نظریات علمی را به درونی - بیرونی تقسیم کنیم و عقلانیت را صرفا معطوف به تاریخ درونی علم دانسته، و عوامل اجتماعی را بر پیکر تاریخ بیرونی علم حک کنیم. بلکه همه نظریه‌ها را باید از منظر عوامل اجتماعی دید. به همین دلیل، فیلسوفان و جامعه شناسان مکتب ادینبورا معتقدند که حتی گزاره‌های ظاهرا قطعی و ضروری علوم طبیعی، ریاضی و منطق نیز مستلزم بررسی های جامعه شناختی اند و هیچ علمی بدون عوامل اجتماعی تکوین و تحولی نخواهد یافت.در این میان دیوید بلور چهار اصل مهم "جامعه شناسی معرفت علمی" را به صورت زیر مطرح می کند:[ 7 ] 1 . علی[ 8 ]: یعنی این برنامه در پی جست و جوی شرایطی است که موجب شکل گیری یک باور یا وضعیت معرفتی شده است. 2 . بی طرفی[ 9 ]: بدین معنی که این برنامه باید در قبال صدق یا کذب، معقول یا نامعقول بودن، و توفیق یا شکست نظریه بی طرف باشد. 3 . تقارن[ 10 ]: یعنی این برنامه باید نحوه تبیین یکسانی را برای باورهای فرضا صادق یا کاذب عرضه کند. 4 . بازتابی[ 11 ]: یعنی الگوهای تبیین این برنامه را می‌توان در تبیین خود جامعه شناسی نیز بکار برد. از نظر بلور، فقدان این ویژگی موجب نقض نظریه است، زیرا تبیین‌ها باید کلی باشند و خود آن نظریه نباید از آن مستثنی شود.در میان این اصول اربعه، اصل تقارن مبنایی‌ترین اصل برنامه قوی است. همانطور که گفتیم، این اصل مبتنی بر این ادعاست که همه نظریه‌های علمی را باید به نحو یکسان تبیین کرد. به بیان دیگر، تبیین نظریه‌ها وابسته به ارزیابی آنها نیست: یعنی چنین نیست که اگر ارزیابی ما از نظریه ای مثبت باشد، به یک نحو آن را تبیین کنیم، و اگر ارزیابی ما منفی بود، به نحو دیگری. ادعای بلور این است که اصل تقارن در کل علم پذیرفته شده است و همه دانشمندان در عمل بدین نحو عمل کرده اند.بلور برای ایضاح این اصل، مثال هایی ذکر می کند. مثلا فرض کنید در عرصه فیزیک، وقتی سازه ای در برابر عوامل و نیروهای طبیعی مقاومت می کند و دانشمندان در پی تبیین مقاومت آن هستند، با توسل به نظریه های فیزیکی سعی در تبیین آن دارند. همینطور زمانی که آن سازه فرو می‌ریزد، باز هم با نظریه های فیزیکی در پی تبیین آن هستند. یعنی چنین نیست که در صورت استقامت سازه به سراغ دلایل فیزیکی بروند و اگر سازه فرو ریخت، فی المثل به سراغ تبیین‌های شیمیایی یا زیست شناختی بروند! فیزیولوژیست ها نیز همین کار را می کنند: یعنی هم سلامت و هم بیماری را با توسل به نظریه های بیولوژیک و فیزولوژیک تبیین می کنند. بنابراین اصل تقارن، در علم یک اصل پذیرفته شده است و تبیین ما وابسته به ارزیابی ما نیست یا به تعبیر بهتر، ارزیابی مقدم بر تبیین نیست. لذا "جامعه شناسی معرفت علمی" نیز اگر بنا دارد که مشی علمی در پیش گیرد، باید این اصل را بپذیرد و نباید ارزیابی را بر تبیین مقدم بدارد: یعنی نظریه های علمی - چه صادق چه کاذب - را باید با عوامل اجتماعی تبیین کند. نه اینکه رد پای عوامل اجتماعی را صرفا در نظریه های کاذب ببیند.نکته دیگری که در این بحث حایز اهیمت است این است که به باور بلور، این تصور نادرستی است که عوامل اجتماعی و معرفتی را در برابر یکدیگر قرار دهیم. ادعای بلور این است که عوامل معرفتی چیزی جز عوامل اجتماعی نیستند و همین عوامل اجتماعی هستند که استدلال و حتی شواهد را می سازند. بلور برای این ادعای خود که عوامل اجتماعی سازنده "ادله" ما و جهت بخش آنها هستند، دو دلیل ذکر می‌کند: 1 . اولین دلیل، ناظر به تعین ناقص نظریه‌های علمی با شواهد موجود[ 12 ] است: بدین معنی که شواهد موجود در زمان معین، هر قدر زیاد باشند، یک نظریه منحصربه فرد را متعین نمی‌کنند. اما در تاریخ علم ما شاهد این هستیم که دانشمندان عملا، از تعدادی شواهد، نظریه خاصی را نتیجه گرفته اند و بر آن نبوده اند که فی المثل سقوط اجسام همانقدر با نظریه حیز طبیعی ارسطو سازگار است که با نظریه گرانش نیوتن. دلیل این امر چیست؟ از نظر بلور، در اینجا پاره ای عوامل، غیر از صرف شواهد نظری و تجربی دخالت دارد: یعنی پیش فرض‌های دانشمندان. این پیش فرض ها از جنس پیش فرض های اجتماعی اند که دانشمندان - دانسته یا نادانسته - همگی بر آن اتفاق نظر دارند. 2 . دلیل دیگر بلور، ناظر به تز دویم - کوآین[ 13 ] است. بنا به مدعای این تز، همه نظریه ها را می‌توان در برابر شواهد نقض نجات داد. اما در عمل دانشمندان این کار را نکرده اند. از نظر آنها برخی شواهد یا برخی آزمایش ها علیه برخی نظریه ها و آزمایش ها قاطع و فیصله بخش[ 14 ] هستند. دلیل این امر چیست؟ باز هم بلور قایل است که آن پیش فرض‌های دانشمندان در قبول نظریه نقش داشته است.باری، از مجموع آنچه درباره مبانی فکری این مکتب گفته شد، نتیجه می شود که بنا به اعتقاد این مکتب، هرجا باوری صادق یا کاذب تلقی شده است، عوامل اجتماعی نقش بسزایی داشته اند و پیدایش یا پذیرش آن را متعین کرده اند. - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - *نوشته فوق، مختصری از پژوهش نگارنده به همراه بحث ارایه شده توسط دکتر شهرام شهریاری، در حلقه پژوهشی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که (در اردیبهشت سال 1400 ) تحت نظارت دکتر علیرضا منصوری برگزار گردید. بدیهی است مسیولیت هر گونه خطا و کاستی بر عهده نگارنده است. [ 1 ] . SSK = Sociology of Scientific Knowledge [ 2 ] . Edinburgh school [ 3 ] . David Bloor [ 4 ] . Barry Barnes [ 5 ]. ' Strong ' Programme [ 6 ] .' Weak ' Sociology of Science [ 7 ] . Knowledge and Social Imagery , David Bloor , 1991 , p . 7 .[ 8 ] . Causality [ 9 ] . Impartiality [ 10 ] . Symmetry [ 11 ] . Reflexivity [ 12 ] . Underdetermination of theory by data [ 13 ] . Duhem Quine thesis [ 14 ] . crucial
درمان دیابت با سلول‌‌های بنیادی و بند ناف درمان دیابت با سلول‌‌های بنیادیدرمان دیابت با سلول‌‌های بنیادی به‌صورتی که دیگر فرد نیازی به دارو نداشته باشد، در حال‌حاضر وجود ندارد. اما قدرت سلول‌های بنیادی در تبدیل شدن به انواع سلول‌ها در بدن انسان باعث شده تا بتوان به امکان درمان کامل دیابت با این سلول‌ها فکر کرد.البته کاری که اخیرا دانشمندان در مورد سلول‌های بنیادی و درمان دیابت کرد‌ه‌اند، باعث شده که این رویا بیشتر به واقعیت نزدیک شود. چون دانشمندان موفق شده‌اند از سلول‌های بنیادی مغز استخوان انسان برای ترمیم سلول‌های معیوب لوزالمعده موش که مسیول تولید انسولین هستند، استفاده کنند.مجله تخصصی دیابت ایراندانشمندان دانشگاه تولین نیواورلیان آمریکا بعد از درمان دیابت موش‌ها با کمک سلول‌های بنیادی امیدوارند این دانشمندان موفق شدند، موش‌های مبتلا به دیابت را که دارای قند خون بالا بوده و کلیه‌هایشان در اثر دیابت صدمه دیده بود، درمان کنند. در این روش درمانی، سلول‌های بنیادی به گروهی از موش‌ها تزریق شد و بعد از 3 هفته معلوم شد که بدن آنها در مقایسه با سایر موش‌ها انسولین بیشتری تولید می‌کند.سطح قندخون آنها کاهش یافته است. سلول‌های بنیادی همان سلول‌های در مرحله اولیه رشد هستند که قابلیت تبدیل شدن به هر نوع بافت بدن را دارند.علاوه بر اصلاح میزان قند خون این موش‌ها، بعد از تزریق سلول‌های بنیادی، روند تخریب کلیه این موش‌ها که ناشی از بیماری دیابت بودهم متوقف شد. یعنی تزریق سلول‌های پایه باعث شد، روند تخریب گلومرولی ناشی از دیابت متوقف شود.گلومرول ساختمانی در کلیه است که خون را تصفیه می‌کند. البته اینکه چرا تخریب کلیه‌های این موش‌ها متوقف شده است، سیوالی است که در پاسخ به آن دکتر داروین پراکاپ، استاد دانشگاه تولین و سرپرست این تحقیق، می‌گوید:"مطمین نیستیم چرا کلیه‌ها بهبود یافتند: به خاطر اینکه قند خون پایین‌تر بود یا به خاطر اینکه سلول‌‌های انسانی به ترمیم کلیه کمک کردند؟اما گمان می‌کنیم که سلول‌‌های انسانی باعث ترمیم کلیه شده باشد تقریبا به همان صورت که باعث ترمیم سلول‌‌های تولیدکننده انسولین در لوزالمعده می‌شود."تحقیقات را روی انسانگروه تحقیقاتی دانشگاه تولین قصد دارند، در گام بعدی این تحقیقات را روی انسان آزمایش کنند.دکتر پراکاپ در این باره می‌گوید: "پزشکان آن دسته از بیماران دیابتی را که کلیه آنها به‌تدریج در حال از کار افتادن است انتخاب خواهند کرد.بیشتر بخوانید : درمان دیابت با سلول‌‌های بنیادی و بند نافنکته بسیار مهم در مورد دیابت عوارض آن است. چرا که با وجود پیشرفت‌های بسیار در کنترل دیابت هنوز شایع‌ترین علت نارسایی مزمن کلیه و شایع‌ترین علت نابینایی در جهان، دیابت است. بنابراین یافتن درمانی کامل برای این بیماری شایع می‌تواند جلوی بسیاری از این عوارض را بگیرد.علم سلول‌‌های بنیادی ممکن است به یافتن راه علاجی برای 25 میلیون فرد مبتلا به دیابت در سراسر جهان منجر شود.بیشتر بخوانید : درمان دیابت با سلول‌‌های بنیادی و بند نافمطالعات دانشگاه انگلیس در مورد درمان دیابت با سلول‌‌های بنیادیدکتر وندی مک‌فارلین متخصص دیابت و پژوهشگر سلول‌‌های بنیادی از دانشگاه برایتون انگلیس می‌گوید: "ما پیشرفت‌های بزرگی در این مسیر انجام داده‌ایم. پیشرفت‌هایی که در دو یا سه سال گذشته در این زمینه رخ داده مبهوت‌کننده هستند. اکنون چشم‌اندازی مهیج را پیش رو داریم".پژوهش‌هایی در دست انجام است تا سلول‌‌های بنیادی جنینی و بالغ را به سلول‌‌های بتای لوزالمعده که تولیدکننده انسولین هستند، بدل شوند.سلول‌‌های بنیادی سلول‌‌های پیش‌سازی هستند که می‌توانند به هر نوع سلولی دگردیسی پیدا کنند.مک‌فارلن گفت هنوز سلولی که بتواند کاملا جایگزین سلول بتا شود به دست نیامده است
باتری اصلی گوشی هوآوی G620 باتری هواوی G620 با ظرفیت 2000 میلی آمپر و شماره مدل HB474284RBC می‌باشد. با خرید باتری هواوی G620 یک باتری اوریجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام می‌شود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده می‌کنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک باتری هواوی G620 را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری گوشی هواوی G620 شما فرا رسیده است.مدل: HB474284RBC ظرفیت باتری: 2000 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم - یون - قابل تعویض توسط کاربر
دانشمندان ساختار کوانتومی اولیه جهان ما را شبیه‌سازی کردند. شکل 1 : ساختارهای پس از تورم بسیار ناگهانی مانند جهان ما هستند. منتشر‌شده در: sciencealert به تاریخ 26 مارس 2021 لینک منبع: Scientists Have Simulated The Primordial Quantum Structure of Our Universe اگر به اندازه کافی به سوی آسمان‌ها پیش برویم، جهان شروع به شباهت پیدا کردن به شهری در شب می‌کند. کهکشان‌ها ویژگی‌های لامپ‌های خیابانی را دارند که در محله‌های تاریک، متصل به بزرگراه‌های گازی که در امتداد سواحل نیستی بین‌کهکشانی حرکت می‌کنند، به هم چسبیده‌اند.این نقشه جهان از قبل مقدر شده بود، در کوچک‌ترین لرزش‌های لحظات فیزیک کوانتوم بعد از انفجار بزرگ که به گسترش فضا و زمان حدود 13 ٫ 8 میلیارد سال پیش آغاز شد. با این حال، این نوسانات دقیقا چه بودند، و چگونه فیزیک را به حرکت در‌آوردند که اتم‌ها را به درون ساختارهای عظیم کیهانی که ما امروزه می‌بینیم شناور کند، هنوز هم بسیار دور از واقعیت است.یک تحلیل ریاضی جدید از لحظات پس از دوره‌ای به نام دوره تورم نشان می‌دهد که نوعی ساختار ممکن است حتی در یک کوره کوانتومی جوشان وجود داشته باشد که جهان کودک را پر کرده است و این می‌تواند به ما کمک کند تا طرح امروز آن را بهتر درک کنیم.ممکن است به مطالعه مقاله زمانی که محاسبات کوانتومی، با رایانش ابری ملاقات می‌کند. علاقمند باشید.استروفیزیک‌دانان دانشگاه گوتینگن در آلمان و دانشگاه اوکلند در نیوزیلند از ترکیبی از شبیه‌سازی‌های حرکت ذره و نوعی مدل‌سازی جاذبه / کوانتوم برای پیش‌بینی چگونگی تشکیل ساختارها در چگالش ذرات پس از تورم استفاده کردند. مقیاس این نوع مدل‌سازی کمی گیج‌کننده است. ما در مورد توده‌های 20 کیلوگرمی فشرده در فضایی به سختی 20 - 10 متر صحبت می‌کنیم، در زمانی که جهان فقط 24 - 10 ثانیه قدمت داشت. فضای فیزیکی ارایه‌شده توسط شبیه‌سازی ما، یک میلیون مرتبه در یک پروتون قرار می‌گیرد."این احتمالا بزرگ‌ترین شبیه‌سازی از کوچک‌ترین ناحیه جهان است که تاکنون انجام شده است."بیشتر آنچه که ما در مورد این مرحله اولیه از وجود جهان می‌دانیم تنها بر اساس این نوع زیرکی ریاضی است. قدیمی‌ترین نوری که هنوز هم می‌توانیم در جهان ببینیم، تابش پس‌زمینه کیهانی ( CMB ) است، و کل نمایش تا آن زمان تا حدود 300000 سال در جاده بوده است.اما در این انعکاس ضعیف اشعه باستانی نشانه‌هایی از اتفاقاتی که در حال رخ دادن بود، وجود دارد. نور CMBs به صورت ذرات اساسی منتشر می‌شد که از سوپ گرم و متراکم انرژی، در چیزهایی که به عنوان عصر بازترکیب شناخته می‌شوند، با اتم‌ها ترکیب می‌شدند.نقشه این تابش پس‌زمینه در آسمان نشان می‌دهد که جهان ما در حال حاضر نوعی ساختار با چند صد هزار سال سن دارد. ذرات کمی خنک‌تر و ذرات کمی گرم‌تر وجود داشتند که ممکن بود ماده را به مناطقی که ستارگان شعله‌ور می‌شوند، کهکشان‌های مارپیچی و توده‌های عظیم به درون شهر کیهانی که امروز می‌بینیم سرازیر کنند.این سوالی را مطرح می‌کند.فضایی که جهان ما را می‌سازد در حال گسترش است، به این معنی که جهان باید زمانی بسیار کوچک‌تر بوده باشد. بنابراین منطقی است که همه چیزهایی که اکنون در اطراف خود می‌بینیم، زمانی در یک حجم قرار گرفته بودند که برای ظهور چنین وصله‌های گرم و خنک محدود شده بودند. مثل یک فنجان قهوه در کوره، هیچ راهی برای خنک شدن نبود قبل از اینکه دوباره گرم شود.دوره تورم به عنوان راهی برای حل این مشکل پیشنهاد شد. در تریلیونیم ثانیه از انفجار بزرگ (بیگ بنگ)، جهان ما به اندازه یک مقدار دیوانه‌وار رشد کرد، در اصل هر گونه تغییرات در مقیاس کوانتومی را در مکان منجمد کرد. گفتن اینکه این اتفاق در یک چشم به هم زدن رخ داد، هنوز هم عدالت را رعایت نمی‌کند. این انفجار در حدود 1036 ثانیه بعد از انفجار بزرگ شروع می‌شد و با 1032 ثانیه به پایان می‌رسید. اما به اندازه کافی بود تا فضا به نسبت‌هایی برسد که از صاف شدن دوباره تغییرات کوچک در دما جلوگیری کند.شاید مطالعه مقاله 10 شرکت برتر رایانش کوانتومی در سال 2021 برای شما جذاب باشد.محاسبات محققان در این لحظه کوتاه پس از تورم متمرکز است، نشان می‌دهد که چگونه ذرات بنیادی جمع شده از کف موج‌های کوانتومی در آن زمان می‌توانند هاله‌های مختصری از ماده را به اندازه کافی متراکم تولید کنند تا خود فضا - زمان را چروکیده کند.بندیکت اگمیر، ستاره‌شناس دانشگاه گوتینگن، اولین نویسنده این مقاله، می‌گوید: "شکل‌گیری چنین ساختارهایی، و همچنین حرکات و تعاملات آن‌ها، باید باعث ایجاد نویز زمینه امواج گرانشی شده باشد." "با کمک شبیه‌سازی‌های ما، می‌توانیم قدرت این سیگنال موج گرانشی را محاسبه کنیم که ممکن است در آینده قابل‌اندازه‌گیری باشد."در برخی موارد، توده‌های شدید چنین اشیایی می‌توانند ماده را به درون سیاه‌چاله‌های اولیه بکشند، اشیایی که فرض می‌شود به کشش مرموز ماده تاریک کمک می‌کنند. واقعیت این است که رفتار این ساختارها از انبوه شدن جهان ما در مقیاس بزرگ امروزی تقلید می‌کند و لزوما به این معنی نیست که آن به طور مستقیم مسیول توزیع ستارگان، گاز و کهکشان‌ها است.اما ممکن است فیزیک پیچیده‌ای که در میان آن ذرات تازه پخته شده در حال آشکار شدن است، در آسمان قابل مشاهده باشد، در میان منظره‌ای که از نورهای چشمک‌زن و خلاهای تاریکی که ما آن را جهان می‌نامیم، می‌پیچد.این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
چین برتری کوانتومی را به دست می‌گیرد شکل 1 . برتری کامپیوتر کوانتومی چینیمنتشر شده در zmescience به تاریخ 6 ژوین 2021 لینک منبع: China takes quantum supremacy lead محققان در چین قدرتمندترین کامپیوتر کوانتومی در جهان را نشان داده‌اند، یک ماشین 56 کیوبیت که می‌تواند ترتیب عملیات‌ها را سریع‌تر از کامپیوتر کوانتومی گوگل - نزدیک‌ترین رقیب آن - انجام دهد. کامپیوتر کوانتومی چینی یک محاسبه پیچیده را کمی بیش از یک ساعت به پایان رساند، کاری که انجام آن با یک ابرکامپیوتر کلاسیک 8 سال زمان می‌برد.برتری کوانتومی چینوظیفه انجام‌شده توسط کامپیوتر کوانتومی جدید زوچونگ‌زی، نمایش دیگری از "برتری کوانتومی" است. عبارت برآورد افسانه‌ای عبور از آستانه را توصیف می‌کند که در آن کامپیوترهای کوانتومی می‌توانند کارهایی را انجام دهند که کامپیوترهای معمولی نمی‌توانند در یک بازه زمانی معقول انجام دهند.کامپیوترهای کوانتومی از سوابق ریاضی جهان کوانتومی برای عملکرد بسیار بهتر نسبت به کامپیوترهای کلاسیک استفاده می‌کنند.کامپیوترهای دیجیتال نیازمند این هستند که داده‌ها به صورت ارقام دودویی (بیت‌ها) کدگذاری شوند، که هر کدام از آن‌ها همیشه در یکی از دو حالت قطعی ( 0 یا 1 ) قرار دارند، در حالی که کامپیوترهای کوانتومی از کیوبیت استفاده می‌کنند، که به عنوان بیت‌های کوانتومی نیز شناخته می‌شوند، که می‌توانند به طور همزمان در چندین حالت وجود داشته باشند.در سال 2019 ، پردازنده کوانتومی 54 کیوبیت گوگل، معروف به سیکامور، اولین پردازنده‌ای بود که به برتری کوانتومی دست یافت. اما شهرت آن به زودی با جیوژانگ، یک مدار نوری پردازنده کوانتومی 53 کیوبیت که توسط محققان در دانشگاه علم و فن‌آوری چین در هافی توسعه یافت، تحت‌الشعاع قرار گرفت.به جای مواد ابررسانا بر روی یک تراشه، جیوژانگ از مدارهای نوری استفاده می‌کند که محاسبات را با استفاده از فوتون‌ها به جای جریان الکترون‌ها که توسط سیکامور گوگل استفاده می‌شود، انجام می‌دهد. جیوژانگ یک کار پیچیده را در 200 ثانیه انجام داد که سریع‌ترین ابرکامپیوتر چینی، TaihuLight ، حدود 2 ٫ 5 میلیارد سال طول کشید تا به نتیجه مشابهی برسد.با این حال، جیوژانگ یک تسویه حساب است. این یک دستگاه تخصصی است که نمی‌تواند برای انجام هر کار دیگری برنامه‌ریزی شود. بنابراین از بسیاری جهات، ماشین گوگل علی‌رغم این واقعیت که جیوژانگ در تکمیل کار تخصصی خود بسیار سریع‌تر بود، بسیار عملی‌تر بود.در حال حاضر، محققان در چین یک کامپیوتر کوانتومی 66 کیوبیتی همه‌کاره، معروف به زوچونگ‌ژی را نشان داده‌اند. این ماشین توسط تیمی به رهبری Jian Wei Pan در دانشگاه علم و فن‌آوری چین در شانگهای توسعه یافت و دارای 11 ردیف و 6 ستون کیوبیت است که یک الگوی شبکه‌ای مستطیلی دو بعدی را تشکیل می‌دهند.زوچونگ‌ژی از 56 کیوبیت خود برای تکمیل یک وظیفه نمونه‌برداری مدار کوانتومی تصادفی استفاده کرد که محققان آن را "نامزد برجسته‌ای برای نشان دادن مزایای محاسباتی کوانتومی" می‌نامند. ایده این است که این کار برای یک کامپیوتر کلاسیک بسیار پیچیده‌تر از آن است که بتواند در یک چارچوب زمانی معقول حل شود و در حدود 100 برابر چالش برانگیزتر از آن است که توسط سیکامور حل شود - اما زوچونگ‌ژی برای آن آماده بود.زوچونگ‌ژی نمونه‌گیری را در 1 ٫ 2 ساعت با فقط 56 کیوبیت به پایان رساند. این نشان می‌دهد که لبه دو کیوبیت بر روی سیکامور بسیار مهم است. هر کیوبیت اضافی، پردازنده کوانتومی را به صورت نمایی قدرتمندتر می‌کند، به همین دلیل است که همه این پیشرفت‌ها بسیار بزرگ هستند.ما برآورد می‌کنیم که سربار محاسباتی کلاسیک برای شبیه‌سازی زوچونگ‌ژی 2 - 3 مرتبه بیشتر از کاری است که در پردازنده سیکامور 53 کیوبیت گوگل اجرا شده‌است. محققان چینی در سرور پیش چاپ ArXiv نوشتند: بنابراین، آزمایش ما به روشنی یک کار محاسباتی را ایجاد می‌کند که می‌تواند توسط یک کامپیوتر کوانتومی در 1 ٫ 2 ساعت تکمیل شود اما حداقل زمان غیرمنطقی برای هر ابرکامپیوتر را می‌گیرد.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله علوم کامپیوتر و کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
باتری سالم گوشی موبایل چه ویژگی هایی دارد ؟ اگر یک گوشی هوشمند داشته باشید و برای خرید لوازم جانبی سری به بازار یا فروشگاه‌های آنلاین زده باشید ، با تعداد بسیار زیادی قطعه جانبی برای گوشی موبایل خود رو به رو می‌شوید . سوالی که ما قصد پرسیدن آن را از شما داریم این است که آیا گوشی شما به همه قطعات جانبی بازار برای ادامه فعالیت خود نیاز دارد ؟ قطعا خیر . گوشی موبایل شما برای ادامه فعالیت خود به همه لوازم جانبی نیازی ندارد . به نظر شما مهمترین قطعه جانبی برای گوشی‌های هوشمند چیست ؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم که مهمترین قطعه جانبی برای تمامی گوشی‌های موبایل ، باتری موبایل میباشد . برای اینکه یک گوشی بتواند بهترین عملکرد را داشته باشد نیاز به یک باتری سالم دارد . آیا تا به حال به سلامت باتری گوشی خود فکر کرده‌اید ؟ به نظر شما چگونه می‌توان فهمید باتری گوشی سالم است ؟ و یا مهمتر از آن برای سالم ماندن باتری گوشی چه کنیم ؟ در ادامه قصد داریم بطور کامل به تمامی سوالات پاسخ دهیم .عمر باتری گوشی موبایل چقدر است ؟بنا بر گزارش رسمی از وب سایت‌های معتبر عمر باتری موبایل بعد از 500 بار شارژ کردن به اتمام میرسد و برای حفظ سلامت کاربر و گوشی موبایل باید به فکر خرید باتری موبایل جدید باشید . اگر از باتری به خوبی محافظت شود می‌توان از آن برای طولانی مدت استفاده کرد اما گاهی اوقات اشتباهات و سهل انگاری کاربران باعث می‌شود که عمر باتری موبایل کاهش پیدا کند .چگونه بفهمیم باتری گوشی موبایل سالم است ؟عملکرد گوشی موبایل بطور مستقیم به سلامت باتری بستگی دارد . اگر باتری گوشی آسیب دیده باشد طبیعتا عملکرد گوشی نیز دچار اختلال خواهد شد . برای اینکه متوجه شویم آیا باتری گوشی شما سالم است یا خیر باید باتری را مورد بررسی قرار دهید . در ادامه بطور کامل شما را راهنمایی خواهیم کرد :تست باتری به وسیله دستگاه تست باتریسریع‌ترین و مطمین‌ترین روش برای اینکه به سالم بودن باتری موبایل خود اطمینان پیدا کنیم ، استفاده از دستگاه تست باتری میباشد . اگر شما به دستگاه تست باطری موبایل دسترسی ندارید می‌توانید به یک فروشنده باتری موبایل مراجعه کرده و از او بخواهید که باتری شما را تست کند .انجام بازی سنگین با گوشییکی از روش‌های تشخیص سلامت باتری گوشی ، انجام بازی‌های سنگین با گوشی موبایل میباشد . برای اینکار یک باتری سنگین و با گرافیک را روی گوشی خود اجرا کنید . اگر باطری موبایل شما بدون عیب باشد ، درصد باتری شما بصورت تک تک کاهش پیدا می‌کند ولی اگر باتری شما مشکل داشته باشد ، شارژ باتری به سرعت کاهش پیدا می‌کند و در حالتی که حال باطری خوب نباشد ، گوشی به یکباره خاموش خواهد شد .تست کردن باتری در حالت شارژبرای اینکه متوجه شوید باتری شما بدون مشکل میباشد و کاملا سالم است بهتر است با گوشی در حالت شارژ ، کار کنید . اگر باتری قوی باشد ، هیچ اختلالی در عملکرد گوشی رخ می‌دهد ولی اگر باتری گوشی ضعیف شده باشد و یا خراب شده باشد ، گوشی نمی‌تواند به درستی به درخواست شما پاسخ دهد . بعنوان مثال برنامه خود به خود بسته می‌شود و یا گوشی به دلیل عدم توانایی باتری در تامین انرژی مورد نیاز قطعات ، هنگ خواهد کرد .مشخصات و نشانه‌های یک باتری سالم و قوی گوشی موبایل چیست ؟یک باتری خوب و سالم می‌تواند باعث بهترین عملکرد گوشی موبایل شود . اگر باطری موبایل بطور کامل سلامت خود را حفظ کند ، گوشی موبایل نیز بهترین کارایی را برای کاربران خود به همراه خواهد داشت . اما یک باتری سالم چه ویژگی‌ها و مشخصاتی دارد ؟گوشی موبایل همواره عالی کار می‌کند .مدت زمان نگهداری شارژ گوشی طولانی میباشد .شارژ شدن گوشی طولانی نمی‌شود .گوشی خود به خود خاموش نمی‌شود .گوشی زیاد داغ نمی‌شود .سرعت بارگذاری اطلاعات گوشی مطلوب میباشد ....چه کنیم باتری گوشی سالم بماند ؟اگر باتری گوشی شما هنوز سالم است و مشکلی ندارد باید از آن محافظت کند تا بتواند برای مدت طولانی‌تر به شما خدمت کند . اما چگونه عمر باتری گوشی خود را افزایش دهیم ؟از شارژر اصلی برای شارژ کردن باتری استفاده نماییدبرای سالم ماندن باتری گوشی موبایل خود همواره از شارژر‌های اصلی استفاده کنید . شارژر‌های تقلبی به دلیل مواد بی کیفیتی که در ساخت آنها به کار رفته است ، نمی‌توانند به درستی انرژی را وارد باتری موبایل کنند و باعث خرابی باتری موبایل شما می‌شوند .در حین شارژ کردن با گوشی کار نکنیدیکی دیگر از عواملی که باعث می‌شود سلامت باتری به خطر بیافتد ، استفاده از گوشی در حین شارژ شدن میباشد . اگر همواره یک باتری بدون عیب می‌خواهید ، توصیه می‌کنیم در حین شارژ با گوشی کار نکنیداصول شارژ کردن را رعایت کنیدیکی از مهمترین مسایلی که در سالم ماندن باتری موبایل دخیل میباشد ، نحوه شارژ کردن باتری گوشی میباشد . باید باتری موبایل خود را به طرز صحیحی شارژ کنید . مهمترین نکته در نحوه شارژ کردن باتری ، میزان شارژ باتری میباشد . برای اینکه باتری شما سالم بماند ، اجازه ندهید شارژ باتری کمتر از 20 % شود و همچنین اجازه ندهید شارژ باتری بیشتر از 80 % شود . با رعایت این موارد ساده ، عمر باتری خود را دو برابر خواهید کرد .گوشی را در مکان‌های داغ قرار ندهیددر این عالم تقریبا هر موجود جاندار و بی جانی ، یک دشمن دارد . باتری موبایل نیز یک دشمن جدی بنام گرما دارد . گاهی اوقات کاربران به دلیل عدم آگاهی کافی از وجود همچنین دشمنی ، گوشی خود را در معرض گرما قرار می‌دهند و غافل از اینکه گرما می‌تواند به شدت عمر باتری گوشی را کاهش دهد .باتری گوشی خود را بصورت هفتگی ریکاوری کنیدعمل ریکاوری کردن برای باتری ، دقیقا همانند خوابیدن برای بدن انسان میباشد . با ریکاوری کردن باتری گوشی می‌توانید سلامت باتری را برای طولانی مدت تضمین کنید .کالیبره کردن باتری گوشی موبایل بصورت ماهانهکالیبره را می‌توان یک معجزه برای باتری دانست . در اصطلاح به عمل کالیبره کردن باتری گوشی ، راه اندازی مجدد باتری موبایل می‌گویند . پیشنهاد ما به تمام مشتریان خود ، کالیبره کردن ماهانه گوشی موبایل میباشد . با انجام کالیبره می‌توانید بسیاری از مشکلات مربوط به سلامتی باتری را برطرف سازید .
داستان زندگی مریم میرزاخانی مریم میرزا خانیدر 23 اردیبهشت 1356 ( 3 مه 1977 ) در تهران به دنیا آمد.پدرش احمد میرزاخانی مهندس برق و رییس هییت مدیره مجتمع آموزشی نیکوکاری "رعد" بود.او با اتمام تحصیلات ابتدایی با شرکت در اولین دوره جذب استعدادهای درخشان وارد دبیرستان فرزانگان تهران (زیر نظر سمپاد) شد.عبادالله محمودیان استاد دانشگاه صنعتی شریف و از مسولان برگزاری المپیاد ریاضی در گفتگویی پیرامون مریم میرزاخانی که در سالنامه شرق 1393 منتشر شده گفته : در سال 1372 از دکتر حدادعادل درخواست کردم اجازه دهند ایشان (مریم میرزاخانی) در المپیاد شرکت کنند چون آن زمان فقط سال سومی‌ها امکان شرکت در المپیاد را داشتند و ایشان سال دوم بودند. در نهایت هم انتخاب شدند و سال بعد شرکت کردند و خانم میرزاخانی طی دو بار شرکت در المپیاد جهانی هر دوبار طلا گرفت.مریم میرزاخانی در سال‌های 1373 و 1374 (سال سوم و چهارم دبیرستان) از دبیرستان فرزانگان تهران موفق به کسب مدال طلای المپیاد ریاضی کشوری شد و بعد از آن در سال 1994 در المپیاد جهانی ریاضی هنگ کنگ با 41 امتیاز از 42 امتیاز مدال طلای جهانی گرفت. سال بعد یعنی 1995 در المپیاد جهانی ریاضی کانادا با 42 امتیاز از 42 ، رتبه اول طلای جهانی را به دست آورد.در اسفندماه 1376 اتوبوس حامل دانشجویان ریاضی شرکت‌کننده در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی، که در آن تیم متشکل از میرزاخانی، ایمان افتخاری و حسین نمازی در آن رتبه اول کشور را کسب کرده بودند، که از اهواز راهی تهران بود (مسابقات ریاضی دانشجویی در اهواز برگزار شد) به دره سقوط کرد و طی آن شش تن از دانشجوی نخبه ریاضی دانشگاه صنعتی شریف شامل آرمان بهرامیان، رضا صادقی برنده دو مدال طلای المپیادجهانی علیرضا سایه‌بان، علی حیدری، فرید کابلی، دکتر مجتبی مهرآبادی و مرتضی رضایی دانشجوی دانشگاه تهران که اغلب از برگزیدگان المپیادهای ملی و بین‌المللی ریاضی بودند، جان باختند و مریم میرزاخانی از جمله دانشجویان بازمانده از این سانحه بود.مریم میرزاخانی اولین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت و همچنین اولین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت. وی اولین کسی بود که دو سال مدال طلا گرفت و اولین فردی بود که در آزمون المپیاد ریاضی نمره کامل گرفت.مریم میرزاخانی در سال 1384 با "یان واندراک" اهل جمهوری چک، که استاد و دانشیار ریاضی دانشگاه استنفورد و پژوهشگر علوم کامپیوتر مرکز تحقیقاتی آی بی ام است ازدواج کرد. حاصل این پیوند زناشویی دختری به نام "آناهیتا" می‌باشد.مطالعه تصور ما از خودمان چیست؟وی در سال 2004 با اخذ مدرک دکترای دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک‌مولن، از برندگان جایزه فیلدز، در دانشگاه‌های پرینستون و استنفورد به تدریس مشغول شد.یک سال بعد در سال 2005 نشریه پاپیولار ساینس آمریکا او را به عنوان یکی از 10 ذهن جوان جهان برگزید و تجلیل کرد.میرزاخانی مدتی در پرینستون درس می‌داد ولی بعد به استنفورد رفت و کار تدریس و پژوهش را در آن‌جا پی گرفت.او در شهریور 1387 ( اول سپتامبر 2008 ) و در 31 سالگی به درجه استادی و این دانشگاه رسید.او به همراه 9 محقق برجسته دیگر در چهارمین نشست 10 استعداد درخشان نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت.به نوشته یواس‌ای تودی این فهرست 10 نفره، شامل محققان و نخبگان جوانی است که در حوزه‌های ابتکاری مشغول به فعالیت هستند و با این حال معمولا از چشم عموم پنهان مانده‌اند. این فهرست بر اساس پیشنهادهای ارایه شده از سوی سازمان‌های گوناگون، روسای دانشگاه‌ها و ناشران انتشارات علمی برگزیده شده‌اند. این محققان برجسته جوان در حوزه‌های گوناگونی از گرافیک رایانه‌ای تا ریاضیات و علوم ربوتیک، افق‌های تازه‌ای در مرزهای جهان اطراف ما گشوده‌اند که مریم میرزاخانی ریاضیدان 39 ساله ایرانی یکی از آنها است.میرزاخانی در سال 1999 میلادی موفق شد راه‌حلی برای یک مشکل ریاضی پیدا کند.ریاضیدانان مدت‌های طولانی است که به دنبال یافتن راه عملی برای محاسبه حجم رمزهای جایگزین فرم‌های هندسی هذلولوی بوده‌اند و در این میان مریم میرزاخانی جوان در دانشگاه پرینستون نشان داد که با استفاده از ریاضیات شاید بتوان بهترین راه را به سوی دست یافتن به راه‌حلی روشن در اختیار داشت: محاسبه عمق حلقه‌های ترسیم شده بر روی سطوح هذلولوی.میرزاخانی در تلاش است تا معمای ابعاد گوناگون فرم‌های غیرطبیعی هندسی را حل کند. در صورتی که جهان از قاعده هندسه هذلولی تبعیت کند، ابتکار وی به تعریف شکل و حجم دقیق جهان کمک خواهد کرد.در واقع مشکل این است که برخی از این اشکال هذلولی هم‌چون دونات و یا آمیب دارای ظاهری بسیار نافرم هستند که محاسبه حجم آنها را به معمایی جدی برای ریاضیدانان مبدل کرده است. اما میرزاخانی با یافتن راهی جدید در واقع دست به یک ابتکار عمل بزرگ زد و با ترسیم یک سری از حلقه‌ها بر روی سطح این گونه اشکال پیچیده به محاسبه حجم آنها پرداخت. کاربردهای عملی اندکی برای پژوهش او وجود دارد ولی اگر مشخص شود که جهان توسط هندسه هذلولوی اداره می‌شود، کار او می‌تواند به تعریف دقیق شکل و حجم آن کمک کند.مطالعه نگرش مناسب هنگام صحبت کردنمیرزاخانی در سال 2009 به خاطر دستاوردهایش در ریاضیات برنده جایزه بلومنتال شد. در اعلامیه‌ای که انجمن ریاضی آمریکا به مناسبت برنده شدن این جایزه برای میرزاخانی منتشر کرد، دلیل گرفتن این جایزه مهم ریاضی، "خلاقیت استثنایی، و تز (دکترای) مبتکرانه که در آن، ابزارهای گوناگونی از هندسه هذلولوی گرفته تا روشهای کلاسیک فرمهای اتومورفیک و تقلیل سیمپلکتیک برای بدست آوردن نتایجی در سه مسیله مهم ترکیب شده‌اند " عنوان شد. در این اعلامیه، این سه مسیله مهم به شرح زیر آمده‌اند: 1 - یک رابطه بازگشتی برای حجمهای وایل - پترسون در فضای پیمانه‌ای رویه‌های ریمانی. 2 - یافتن تقریبی مجانبی برای تعداد ژیودزیک‌های ساده بسته بر روی رویه‌های ریمانی هذلولوی با طول داده شده { displaystyle L } L . تعداد این ژیودزیک‌ها، بر اساس نتایج میرزاخانی، برای طول‌های کمتر یا مساوی { displaystyle L } L ، رشدی مجانبی همانند { displaystyle L ^{ 6g - 6 }} L ^{{ 6g - 6 }} دارند. در این فرمول، منظور از { displaystyle g } g گونه رویه ریمانی مورد نظر است. این نتیجه، پیامدی از محاسبه حجمهای وایل - پترسون گفته شده در مورد 1 است. 3 - اثباتی نو از حدس ویتن که پیش از آن توسط ماکسیم کانتسویچ در سال 1992 ثابت شده بود. میرزاخانی در اثبات جدیدش تفسیری تو از شمارش ژیودزیک‌ها در فضاهای پیمانه‌ای به دست می‌دهد.در سال 2010 ، میرزاخانی، حدس "شار زلزله" ویلیام ترستن بر روی فضاهای تایشمولر را که مدتها پرسشی باز و بی پاسخ در ریاضی بود به اثبات رساند. این حدس می‌گوید که چنین شاری لزوما ارگودیک می‌باشد.میرزاخانی در سال 2014 به همراه الکس اسکین و امیر محمدی ثابت کرد که ژیودزیکهای مختلط و بستارهای آنها، بسیار منظم هستند و نه بر خلاف انتظار نامنظم یا فراکتالی. به عبارت دیگر، بستارهای چنین ژیودزیک‌هایی جبری هستند و بنابراین، ویژگیهایی از جمله صلبیت را دارا می‌باشند. اتحادیه جهانی ریاضی در مطلبی با نام "کار مریم میرزاخانی" این نتایج را چنین توصیف کرد: ((یافتن این حقیقت، شگفت‌انگیز است که تصلب در فضاهای همگن، چگونه انعکاسی در فضاهای ناهمگنی همچون جهان فضای پیمانه‌ای دارد.))بدون علاقه داشتن به ریاضی ممکن است آن را سرد و بیهوده بیابید. اما زیبایی ریاضیات خود را تنها به شاگردان صبور نشان می‌دهد. پرارزش‌ترین بخش [مطالعه ریاضی] لحظه‌ای است که می‌گویی آها! ذوق کشف و لذت فهمیدن چیزی جدید. احساس ایستادن بالای یک بلندی و رسیدن به دیدی شفاف و واضح.مطالعه مهمترین نکاتی که هنگام تایید نهایی استخدام باید بدانیماو در سال 2014 برنده مدال فیلدز شد که بالاترین نشان علمی رشته ریاضیات است و هر چهار سال یک‌بار به دانشمندان برگزیده زیر 40 سال اهدا می‌شود و از آن به نوبل ریاضیات نیز تعبیر می‌شود. وی نخستین زن و نخستین ایرانی بود که موفق به دریافت این جایزه گشت. توصیف رسمی کمیته مدال فیلدز((چیره‌دست در گستره قابل توجهی از تکنیک‌ها و حوزه‌های متفاوت ریاضی، او تجسم ترکیبی کمیاب است از توانایی تکنیکی، بلندپروازی جسورانه، بینش وسیع و کنجکاوی ژرف))حسن روحانی رییس جمهور وقت ایران در تاریخ 22 مرداد 1393 در پیامی که در صفحه فیسبوک وی نیز منتشر شد، ضمن تقدیر از میرزاخانی، دریافت مدال فیلدز را به وی تبریک گفت.رضا فرجی‌دانا، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، علی اکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی ایران و محمدرضا عارف رییس بنیاد پیشبرد علم و فناوری ایران در پیام‌های جداگانه‌ای موفقیت مریم میرزاخانی را در کسب برترین جایزه ریاضیات در جهان را به وی تبریک گفتند.جیمز کارلسون از انستیتو ریاضیات کلی (به انگلیسی: Clay Mathematics Institute ) می‌گوید : میرزاخانی در یافتن ارتباطات جدید، عالی است. وی می‌تواند به سرعت از یک مثال ساده به دلیل کاملی از یک نظریه ژرف و عمیق برسد.رامین تکلو، استاد ریاضی دانشگاه ایلینوی شیکاگو گفت: ((مریم میرزاخانی حتی بدون گرفتن فیلدز هم در میان معروف‌ترین ریاضیدانان جهان بوده است))بهرنگ نوحی، استاد دانشگاه کویین‌مری گفت: "به محض اینکه در هاروارد شروع کرد مشخص بود که کارش خوب است. مشخص بود که تز دکترایش یک تز انقلابی است))ریچارد داوکینز در حساب توییترش کسب جایزه فیلدز را به وی تبریک گفت.یورگ کرامر (رییس اتحادیه ریاضیدانان آلمان) و گونتر سیگلر (استاد ریاضی دانشگاه آزاد برلین) به میرزاخانی تبریک گفتند. همچنین نشریات آلمانی چون اشپیگل، فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ، زوددویچه تسایتونگ، تاگس اشپیگل و برخی رسانه‌های دیگر در مطالب جداگانه‌ای به این موضوع پرداختند.مریم میرزاخانی در مه سال 2016 به عضویت در آکادمی ملی علوم برگزیده شد او نخستین ایرانی - آمریکایی است که به عضویت در این آکادمی برگزیده می‌شود.در تیر 1396 اعلام شد میرزاخانی به دلیل ابتلا به سرطان در بیمارستانی در آمریکا بستری است. یکی از نزدیکان او گفته است که حال وی وخیم است. میرزاخانی از چهار سال پیش به سرطان سینه مبتلا بوده، و این سرطان اکنون به مغز استخوان وی سرایت کرده است. پدر و مادر وی برای مراقبت از او به آمریکا رفته‌اند.مریم میرزاخانی در 22 اردیبهشت ماه 1356 در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش احمد میرزاخانی مهندس الکترونیک بود و ریاست هییت مدیره‌ی سازمان آموزشی نیکوکاری رعد را برعهده داشت.اما در کمال تاسف مریم میرزاخانی در بیست و سوم تیرماه 1396 در سن 40 سالگی در یکی از بیمارستان‌های کالیفرنیا از دنیا رفت.سیارک 321357 میرزاخانی توسط مرکز بررسی ریزسیارها رسما به افتخار ایشان نام گذاری شد.
از ویرایش ژن تا نوبل 2020 معجزه قرن، یا ویرانگر بشریت تصویر سمت راست Jennifer A . Doudna | تصویر سمت چپ Emmanuelle Charpentier جایزه نوبل شیمی سال 2020 به دو پژوهشگر زن به جهت طراحی و توسعه‌ابزاری جدید برای ویرایش ژن رسید. ابزار ارایه شده توسط خانم Emmanuelle Charpentier از فرانسه و خانم Jennifer A . Doudna از آمریکا برای برش زدن ژن به وسیله CRISPR - cas9 کاربرد دارد.هم اکنون از این تکنولوژی در درمان برخی بیماری‌های ژنتیکی، تولید محصولات کشاورزی و پرورش دام و طیور مورد استفاده قرار می‌گیرد. استفاده از CRISPR - Cas9 به پژوهشگران اجازه می‌دهد تا زنجیره‌ی دی‌ان‌ای را از نقطه‌ای دلخواه برش دهند تا بتوانند به آسانی در کد آن تغییراتی را اعمال کنند با استفاده از این تکنیک می‌توان در درمان برخی بیماری‌هایی که تاکنون دانشمندان درمانی برای آن پیدا نکرده‌اند استفاده نمود. قدرتی باورنکردنی در CRISPR - Cas9 وجود دارد. کلاس گوستافسون | مدیر هییت جایزه‌ی نوبل، رشته شیمیهم اکنون بیش‌از 100 آزمایش بالینی با استفاده از ابزار CRISPR در حال انجام است پژوهشگران سعی دارند تا بدن را در مقابل بیماری‌هایی همچون ایدز مقاوم کنند. برطبق گفته‌های مدیر موسسه ملی دارو، ویکتور زاو بسیاری از این آزمایشات با موفقیت همراه بوده‌اند. بزرگترین امید من این است که با استفاده از این تکنولوژی ( CRISPR - Cas9 ) بتوانیم دنیای پنهان بیولوژی را بشناسیم و به بشریت خدمت کنیم. جنیفر دودنا | برنده جایزه نوبل 2020 ، رشته شیمیبه‌رغم کاربردهای فراوان این تکنولوژی در علوم، برخی دانشمندان نگران سو استفاده برخی پژوهشگران از CRISPR هستند. از جمله مسایل اخلاقی نگران کننده برای طراحان این سیستم، ایجاد تغییرات خاص در کودکان، جنین و یا اسپرم به هدف ایجاد یک ابر انسان و یا کودکان با ویژگی‌های خاص می‌باشد در صورتی که چنین پژوهش‌هایی صورت گیرد، نسل‌های بعدی با بحران‌های جدی مواجه خواهند بود.ویرایش ژن از کجا شروع شد؟تصویر گرافیکی از عملکرد CRISPR جهان در سال 2018 با یکی از قدرت‌های مخوف CRISPR آشنا شد. برای اولین بار یک دانشمند چینی به نام هه جیانکوی ( He Jiankui ) اعلام کرد که در تحقیقات خود سعی دارد تا با تغییر و مهندسی ژن، کودکان را در مقابله با ویروس ایدز مقاوم کند. تحقیقات او منجر به زندانی شدن جیانکوی شد چراکه دولت چین او را به آزمایشات خطرناک انسانی متهم کرد. در سپتامبر همان سال، گروهی متشکل از متخصصین اعلام کردند که برای انجام چنین آزمایشاتی بسیار زود است که چراکه علم به اندازه کافی پیشرفت نکرده است که امنیت را در حین آزمایشات این‌چنینی تضمین کند.توانایی در ویرایش انتخابی ژن به معنای بازی کردن با خداست! لویس اچگویان | مدیر موسسه جامعه شیمیدانان آمریکاتکنولوژی‌های جدید در بعضی موارد در خود دوگانگی‌هایی دارند انتفاع عظیم برای درمان بیماری‌ها و خطر سو استفاده توسط پژوهشگران! جورج دالی | رییس دانشگاه علوم پزشکی هارواردکاربردهایی از CRISPR برای درک بهتر کارکرد CRISPR نیاز است تا با پایه‌ای‌ترین بحث زیست‌شناسی یعنی تعریف و کاربرد DNA و RNA آشنا شوید. از این‌رو گروه آموزشی " یک آموزگار " مقاله‌ای با موضوع DNA و RNA برای مخاطبان آماده کرده‌است. با مطالعه این مقاله آگاهی خوبی از کاربردهای DNA و RNA و همچنین عملکرد آن بدست خواهید آورد.از دنا و رنا تا پروتیین - % d8 % aa % d8 % a8 % d8 % af % db % 8c % d9 % 84 - % d8 % af % d9 % 86 % d8 % a7 - % d8 % a8 % d9 % 87 - % d9 % be % d8 % b1 % d9 % 88 % d8 % aa % d8 % a6 % db % 8c % d9 % 86 / بر طبق گفته‌های دکتر کیران موسانورا ( Kiran Musunuru ) متخصص ژنتیک از دانشگاه پنسیلوانیا که با تحقیقات خود بر بیماری‌های قلبی شناخته می‌شود هم اکنون در سرتاسر جهان CRISPR در تمامی شاخه‌های زیست‌پزشکی مورد استفاده قرار می‌گیرد. از جمله موفقیت‌های CRISPR مهندسی محصولات زراعی برای تولید محصول با کیفیت‌تر درمان بیماری‌های انسانی از جمله سلول داسی‌شکل، مقاومت در برابر ویروس ایدز و همچنین کوری مادرزاد می‌باشد. به گفته‌ی دودنا، CRISPR قابلیتی دارد که می‌توان با استفاده از آن گیاهان را طوری مهندسی کرد که مقدار کربن بیشتری را در خود ذخیره کنند و یا مقاومت خود را در مقابل تغییرات آب و هوایی بیشتر کنند.تکنولوژی CRISPR - Cas9 چه کاربردهایی دارد؟تصویر گرافیکی CRISPR - Cas9 برندگان جایزه نوبل یکی از قدرتمند‌ترین ابزارهای ویرایش ژن را در تحقیقات خود کشف کردند: CRIPSR / Cas9 برش‌دهنده ژن! با استفاده از این برش‌دهنده پژوهشگران می‌توانند تا بر روی ژن حیوانات، گیاهان و میکروارگانیسم‌ها با دقت بسیار بالایی تغییرات بنیادی ایجاد کنند. این تکنولوژی مسیر جدیدی از درمان بیماری‌هایی است که تاکنون بشر راهی برای درمان آنها پیدا نکرده است. تا پیش‌از این، اصلاح ژن کاری زمان‌بر، دشوار و بعضی اوقات غیر قابل انجام بود هم اکنون با استفاده از برش‌دهنده CRISPR - Cas9 می‌توان هر کدی در ژن را به آسانی ویرایش کرد.امانویل کارپنتیر از زمانی که با مولکول ناشناخته tracrRNA آشنا شد، تحقیقات خود را بر روی Streptococcus Pyogenes آغاز کرد. نتایج تحقیقات او نشان می‌داد که tracrRNA بخشی از ساختار سیستم ایمنی باکتری CRISPR / Cas می‌باشد. CRISPR بیانگر توالی تکراری دی‌ان‌ای می‌باشد CRISPR خلاصه‌شده‌ی clustered regularly interspaced short palindromic repeats می‌باشد. ژن‌هایی خاصی نیز وجود دارد که با نام CRISPR - associated یا cas شناخته می‌شوند. وظیفه‌ی اصلی cas‌ها رمزگشایی پروتیین‌ها می‌باشد که با شکافتن دی‌ان‌ای ویروس، ویروس را خلع سلاح می‌کند. سیستم CRISPR در Streptococcus Pyogenes تنها به یک پروتیین CAS احتیاج دارد تا به‌وسیله Cas9 بتواند تا دی‌ان‌ای ویروس را بشکافد.سرانجام در سال 2011 کارپنتیر نتیاج تحقیقات خود را بر روی tracrRNA منتشر کرد. برای مطالعه فایل پی‌دی‌اف مقاله می‌توانید از وبسایت " یک آموزگار " استفاده کنید. برای دانلود کلیک کنید!در همان سال کارپنتیر همکاری خود را با دیگر برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، جنیفر دودنا آغاز کرد. با همکاری هم، این دو پژوهشگر موفق شدند تا بخش بریده‌شده‌‌ی ژن را در لوله‌ی آزمایش بازسازی کنند تا بتوانند از آن در تحقیقات خود بهره‌گیرند. کارپنتیر با پیوند زدن tracrRNA و CRISPR - RNA به همدیگر توانستند یک مولکول واحد تحت عنوان Guide - RNA بسازند. با استفاده از Guide - RNA می‌توان به صورت کنترل شده هر قسمت دلخواهی از دی‌ان‌ای را برش داد قسمت‌های برش داده شده را نیز می‌توان به آسانی با استفاده از دی‌ان‌ای ویرایش و بازسازی کرد. آروزیی من این است که این موفقیت پیغامی مثبت برای دختران جوانی که در مسیر علم هستند داشته باشد همچنین به آن‌ها نشان‌دهد که زنان علمی، می‌توانند تاثیر زیادی را با تحقیقات خود بر جهان بگذارند! امانویل کارپنتیر | برنده جایزه‌ی نوبل 2020 شیمی
ابوعلی سینا ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا، ابن سینا و پور سینا همه‌چیزدان، پزشک، ریاضی‌دان، منجم، فیزیک‌دان، شیمی‌دان، روان‌شناس، جغرافی‌دان، زمین‌شناس، شاعر، منطق‌دان، فیلسوف ایرانی و از مشهورترین و تاثیرگذارترین فیلسوفان و دانشمندان ایران‌زمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و قانون در طب یکی از معروف‌ترین آثار تاریخ پزشکی اوست. قانون در طب، نزدیک به هفتصد سال در مراکز علمی اروپا تدریس می‌شد. وی 450 کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته‌است که شمار زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن (تاریخ‌دان، آمریکایی _ بلژیکی) در کتاب تاریخ علم ابوعلی سینا را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی می‌داند. همچنین وی او را مشهورترین دانشمند دیار ایران می‌داند که یکی از معروف‌ترین‌ها در همه زمان‌ها و مکان‌ها و نژادها است و ابن سینا را در زمره فیلسوفان بزرگ جهان قرار داده است. کتاب قانون ابن سینا در پزشکی به سال 1973 در شهر نیویورک ایالات متحده آمریکا تجدید چاپ گردیده است. گمان می‌شود ابن سینا و فارابی از بنیادگذاران نخستین پایه‌های هارمونی در موسیقی بوده‌اند. آثار موسیقایی ابن سینا روی هم رفته پنج اثر مهم اوست که در بخش‌هایی از آنها به موسیقی پرداخته شده است. ابن سینا از جمله فلاسفه‌ای‌ست که به علوم غریبه پرداخته‌است. او رساله‌ای درباره حروف مقطعه در قرآن دارد و برای هر یک از حروف معنایی قابل است. همچنین او رساله‌ای به فارسی به نام کنوزالمعزمین نگاشته است که شامل شرح نیرنجات، طلسمات، رقیه و تسخیر کواکب می‌باشد.
با وجود این همه ستاره چرا باز هم فضا تاریک است؟ پرسشی ساده که نگاه ما را به جهان دگرگون کردیکی از مهم ترین خاصیت های کودکی این است که ندانستن در آن چیز بدی نیست. هر چیز تازه‌ای توجه یک کودک را جلب می کند و کلی سوال ریز و درشت توی ذهنش می سازد. وقتی کم سن و سال هستیم از قضاوت شدن و مورد تمسخر قرار گرفتن نمی‌ترسیم و به همین خاطر سوال هایمان را بدون ترس و نگرانی به زبان می‌آوریم اما با فاصله گرفتن از سال‌های کودکی قدرت پرسشگری در جدال با ترس‌ها شکست می‌خورد و سوال‌های بی شماری روی دست مان می‌ماند که در گوشه دنج ذهن نگه داری می‌شوند و بعد از مدتی هم در گذار روزمرگی‌ها بدون آن که پاسخ شان را بیابیند فراموش می‌شوند. حتما شما هم تجربه این چنینی داشته‌اید و پرسش‌های بدون جوابی گوشه ذهن تان جا خوش کرده‌اند و هیچ وقت هم به جواب شان نرسیدند. در این میان هستند کسانی که بر احساسات و نگرانی‌های شان غلبه می‌کنند و سوالات به ظاهر ساده شان را می‌پرسند که اتفاقا در مدتی کوتاه مشخص می‌شود هنوز هیچ جواب دقیقی برای آن وجود ندارد. درست مثل کسی که اولین بار پرسید چرا فضا تاریک است در حالی که این همه ستاره در آن وجود دارد؟ پرسشی که در نگاه اول خنده دار به نظر می‌رسد ولی دانشمندان زمان خودش را به شدت به چالش کشید تا بتوانند جوابی درست و دقیق برایش پیدا کنند. یک سوال معمولی که شاید اگر "اولبرس"، پزشک و منجم آلمانی آن را گوشه ذهنش نگه می‌داشت حالا ما جهانی را که در آن زندگی می‌کنیم به خوبی نمی‌شناختیم. سوالی که دید بشر را به دنیا تغییر داد و زمینه طراحی ماموریت‌های فضایی مختلف شد و از دل آن پرسش‌های مهم دیگری درباره کیهان متولد شد. در این پرونده درباره این که چرا آسمان شب تاریک است و جواب‌های مختلفی که به آن داده شد صحبت خواهیم کرد و در نهایت به تاثیراتی که طرح این پرسش در دنیای علم و نوع نگاه ما به جهان داشت می‌پردازیم.اولبرس مردی که جر ت کرد سوالی ساده بپرسدزندگی اولبرس، پزشک و منجم آلمانی شبیه خیلی از ما بود که درگیر یک رشته تحصیلی خاص می‌شویم و علاقه مان را هم همیشه یک جوری دنبال خودمان می‌کشیم. سال‌های نوجوانی اش با فرمول های ریاضی گذشته بود و شیفته حل مسیله های پیچیده بود اما در جوانی به سراغ پزشکی و داروسازی رفت چون فکر می کرد با پزشکی می تواند به مردم کمک کند ولی حالا ما اولبرس را با حرفه پزشکی اش نمی‌شناسیم او بیش از پزشکی و داروسازی به سیارک های که کشف کرده و پرسش مهم نجومی که مطرح کرد معروف شده است. او روزها را مشغول طبابت و تهیه داروها بود و شب ها به آسمان چشم می دوخت و محل دقیق ستارگان را بررسی می کرد و درباره شان یادداشت می‌نوشت. کم کم آن قدر به آسمان دل بست که طبقه بالای خانه اش را به رصدخانه تبدیل کرد. گاهی آن چنان محو تماشای آسمان می‌شد که در طی شب فقط 4 ساعت می خوابید. محصول این شب زنده داری‌ها و رصدهای دقیق، کشف سیارک "پالاس" در سال 1802 و سیارک "وستا" در سال 1807 است. "هنریش ویلهلم اولبرس" حوالی سال 1815 دنباله داری را در آسمان رصد کرد که بعدها به نام خودش ثبت شد. اما تا به این جا هنوز به اندازه‌ای که امروز شناخته شده است، معروف نشده بود. در طی سال‌ها چشم دوختن به آسمان و غرق شدن در مناظر خیال انگیزش یک پرسش ذهن اولبرس را رها نمی کرد، چرا آسمان شب تاریک است در حالی که این همه ستاره در فضا وجود دارد؟ به عبارت درست تر اگر جهان ما جهانی بیکران، ایستا و ابدی - ازلی باشد، راستای دید ما در هر طرف باید در نهایت به ستاره‌ای ختم بشود پس هیچ نقطه آسمان نباید سیاه و تاریک باشد و اتفاقا می‌تواند مثل روز روشن باشد، او از این قضیه با عنوان یک پارادوکس یاد می‌کرد. مدت ها ستاره شناس‌ها در حال ایده پردازی و تحقیق بودند تا پاسخ درست و مشخصی برای این سوال به ظاهر ساده اولبرس پیدا کنند، آن‌ها جواب‌های مختلفی را مطرح می کردند تا این که بالاخره به درک دقیقی درباره علت واقعی این ماجرا رسیدند. اولبرس در سن 81 سالگی در "برمن" شهری در نزدیکی محل تولدش از دنیا رفت و هیچ وقت جواب سوالش را نگرفت.گرد و غبار موجود در فضا اولین جواب برای سوال اولبرساولبرس در سال 1823 درست یک سال بعد از مطرح کردن سوال عجیبش به پاسخی رسید که اتفاقا هم راستا با نظر دانشمندان همان دوره بود. او فکر می کرد گرد و غبارهایی که در فضای بین ستاره‌ها وجود دارد نور ستارگان را جذب می‌کنند و مانع رسیدن آن‌ها به به چشم ما می شوند و در یادداشت هایش نوشت "جای خوشبختی است که زمین نور ستارگان را از تمام نقاط گنبد آسمان دریافت نمی‌کند! اگرچه حتی در آن صورت،‌با گرما و نور غیر قابل تصوری در حدود 90000 بار بیشتر از آ ن چه ما هم‌اکنون تجربه می‌کنیم، مواجه می‌شدیم." این جواب اولش به نظر منطقی می رسید اما بعدها با دقت بیشتری که اخترفیزیک دان‌ها به خرج دادند مشخص شد که اگر واقعا ذرات غبار بین ستاره ها، نورهای رسیده را جذب کنند بعد از مدتی انرژی شان بالا می‌رود و آن قدر داغ خواهند شد که خودشان هم ممکن است تابش داشته باشند. به عبارت ساده تر ذرات غبار با جذب نور و انرژی ستاره‌ها دمای شان بالا می‌رود و مثل یک تکه چوب در حال سوختن که نور تولید می‌کند آن ها هم می توانند تابش داشته باشند.نور ستاره ها در راه رسیدن به ما ضعیف می‌شونداز آن جایی که با دور شدن ستاره ها از ما نور کم تر و ضعیف تری هم به ما می‌رسد و گاهی این نور آن قدر کم انرژی و ضعیف می‌شود که دیگر در محدوده چشم ما نیست دانشمندها تا سال ها قبل از پاسخ کلوین، فکر می‌کردند همین مسیله است که باعث می‌شود فضا به نظر تاریک بیاید و نور بسیاری از ستاره‌ها به چشم ما نرسد. به این اتفاق انتقال به سرخ گفته می شود چون نور مریی ستاره ها در اثر مسافت طولانی که طی می‌کنند تا به ما برسند انرژی از دست می‌دهند و از محدوده مریی به محدوده فرو سرخ می‌روند و دیگر قابل مشاهده نیستند و می‌تواند عامل تاریکی فضا باشد. ولی بعد از گذشت زمان کمی متوجه شدند به همان اندازه که نور مریی ستاره‌ها ضعیف و نادیدنی می شود، پرتوهای پر انرژی فرابنفش که بعضی ستاره ها منتشر می‌کنند تا به ما برسد افت انرژی پیدا می‌کند و در محدوده مریی قابل دیدن می شود. پس این دو اتفاق، اثر هم دیگر را خنثی می‌کند و این ماجرا نمی‌تواند پاسخ درستی برای سوال اولبرس باشد.هیچ کس فکرش را نمی‌کرد که یک شاعر پاسخ را پیدا کندشاید هیچ وقت به ذهن کسی خطور نمی کرد سرنخ‌های پاسخ اصلی اولین بار توسط یک شاعر ارایه بشود و نه یک دانشمند ستاره شناس. "ادگار آلن پو"، شاعر و نویسنده آمریکایی در سال 1848 اولین کسی بود که در کتاب شعرش ایده جالبی درباره پارادوکس اولبرس مطرح کرد گرچه شاید خیلی جدی گرفته نشد ولی در هر حال نباید از خلاقیت و دقت آلن پو غافل باشیم چرا که او واقعا به هدف زد و به نکته بسیار مهمی برای رسیدن به پاسخ سوال اشاره کرد. او در رساله "اورکا"ی خود شعری نوشت که مضمونش این بود که اگر جهان ما جهانی غیرایستا (متغییر و در حال انسباط یا انقباض) با ابعاد و عمری کران دار (محدود) باشد، پارادوکس اولبرس هم حل می‌شود چراکه دراین صورت برای تعداد و عمر ستارگان نهایتی وجود دارد. به عبارت ساده تر یعنی جهان نامحدود نیست و عمر ستارگان هم حد معینی دارد پس در هر نقطه دید ما الزاما ستاره ای وجود ندارد تا فضا را کاملا روشن نگه دارد. به هر حال آلن پو شاعر بود و تخصصی در نجوم و فیزیک نداشت بنابراین حرفش مورد توجه جوامع علمی قرار نگرفت چون با روش علمی و مبنای مشاهداتی و محاسباتی همراه نبود. سال ها بعد، کیهان‌شناسی با نام "ادوارد هریسون"، کسی که برای اولین بار دریافت که آلن پو پارادوکس اولبرس را حل کرده است،‌این طور درباره او نوشته است: "زمانی‌که من اولین بار شعر آلن پو را خواندم، متحیر شدم. چگونه یک شاعر که در بهترین حالت می‌تواند یک دانشمند آماتور باشد،‌توانسته بود 140 سال پیش، به توضیح صحیح این پارادوکس دست یابد، درست زمانی‌که در دانشگاه‌های ما هنوز توضیحات غلط تدریس می‌شود".و اما جواب اصلی از زبان یک فیزیک دانسال 1901 اتفاق ویژه‌ای افتاد، "لرد کلوین" که فیزیک دان برجسته و معروفی بود توضیحی داد که به نظر می‌رسید پاسخ دقیق و علمی این پرسش مهم است. او یادآوری کرد زمانی که به آسمان نگاه می‌کنیم در واقع شاهد آن چه در گذشته اتفاق افتاده است هستیم و نه آن چه در زمان حال در فضا در حال رخ دادن است. چه طور؟ چون سرعت نور، اگرچه در مقیاس زمینی بسیار زیاد است، اما به هر حال محدود است و برای رسیدن نور از ستارگان دوردست به زمین، زمان لازم است. پس آن چه از ستارگان می بینیم چیزی است که مربوط به گذشته آن هاست بنابه این که نزدیک هستند یا خیلی دور، تصویرشان هم می‌تواند جدیدتر یا خیلی قدیمی‌تر باشد. کلوین محاسبه کرد برای این که آسمان شب درخشان باشد، جهان باید صدها تریلیون* سال نوری گستردگی داشته باشد ولی از آن جا که جهان چنین سنی ندارد، بنابراین آسمان ضرورتا سیاه خواهد بود. البته یک دلیل دیگر هم وجود دارد و آن هم این است که عمر ستارگان محدود است و نهایتا چند میلیارد سال سن دارند. غیرایستا بودن جهان تنها در صورتی با کران دار بودن ابعاد و عمر آن سازگاری دارد که فرض بگیریم جهان از وضعیتی بسیار کوچک متولد شده است و با گذشت زمان، بر ابعاد آن افزوده شده به طوری که هم اینک نیز در حال بزرگ تر شدن است. پاسخ کلوین دقیق‌ترین پاسخی بود که تا آن زمان به این سوال داده شد و حالا به طور دقیق تر می‌دانیم که اگر فرض کنیم جهان بی نهایت است باید بدانیم که بی نهایت پیر نیست! یعنی آن قدر عمر ندارد که نور ستاره های دوردستش به ما برسد و فضا را روشن کند. سرعت نور محدود است و ما هر اتفاق را تنها بعد از رسیدن نورش می‌توانیم ببینیم. چند سالی است فهمیده ایم که جهان 13 ٫ 8 میلیارد سال سن دارد. بنابراین بیشترین فاصله ای که ما از آن نور دریافت می کنیم از 13 ٫ 8 میلیارد سال نوری دورتر از زمین است. بخش دوم پاسخ هم به این برمی گردد که ستاره ها عمر بی نهایت ندارند آن ها بعد از مدتی خاموش می‌شوند و زندگی شان به پایان می‌رسد. ترکیب این دو دلیل باعث می‌شود ما هیچ وقت نتوانیم نور ستاره‌های دور و نزدیک را هم زمان در همه جهات ببینیم.*تریلیون: یک تریلیون برابر است با هزار میلیارد یعنی 12 صفر جلوی عدد یکدر این مسیر، پاسخ سوال‌های مهم دیگر را یافتیمسال 1920 زمان پرده برداری از یک راز بزرگ فرا رسید! ادوین هابل کیهان شناس معروف در رصدخانه مونت ویلسون اولین شواهد حاکی از انبساط جهان را مشاهده کرد. تلاش برای جواب دادن به پارادوکس اولبرس سوال تازه‌ای ایجاد کرده بود و حالا این پرسش هم داشت به پاسخ خود می رسید جهان ثابت و ایستا بود یا در حال تغییر؟ این مشاهدات نشان می‌دادند که هرچه یک کهکشان در فاصله ای دورتر از ما واقع شده باشد، صرف نظر از موقعیت آن در آسمان، با سرعتی بیشتر از ما دور می شود همان طور که آلن پو شاعر و نویسنده آمریکایی حدس زده بود و درست همان طور که لرد کلوین فیزیک دان بزرگ محاسبه کرده بود جهانی که در آن زندگی می کنیم ایستا و بدون تغییر نبود بلکه هر لحظه در حال بزرگ شدن و انبساط بود.سوال ساده اولبرس ما را وادار به شناخت بهتر جهان کردپرسشی که اولبرس طرح کرد سوال‌های زیادی به دنبال خود می آورد، جهان محدوده مشخصی دارد یا بی نهایت است؟ ایستا و بدون تغییر است یا پویاست و دچار انقباض و یا انبساط می شود؟ چند سال از عمرش می‌گذرد؟ دورترین نورهایی که به ما می‌رسد مربوط به چه ستاره هایی است؟ کنجکاوی به ظاهر ساده و کودکانه‌ای که در پرسش اولبرس نهفته بود آرام آرام درهای تازه‌ای را به روی نادانسته‌های بشر باز می‌کرد. صورت قضیه این طور بود که کودکی در کنار دریا نشسته و با صدف ها بازی می کند اما واقعیتی که در ادامه اتفاق افتاد شبیه این بود که آن کودک به همراه دوستانش سوار قایقی شود و خودش را به دل امواج خروشان دریا بسپارد تا ببیند در آن سوی آب‌ها چه خبر است. پرسش های مختلفی که به دنبال چرایی تاریکی فضا آمدند نیاز به جواب داشتند و محققان را به این فکر انداختند تا جهان را دقیق‌تر و بهتر ببینند. تلسکوپ فضایی هابل یکی از ماموریت های مهمی بود که برای شناخت بهتر جهان و ثبت تصویر از دورترین نقاط فضا برنامه ریزی و به خارج از جو زمین زمین ارسال شد. در سال 2004 ، انتشار عکس حیرت آوری که هابل تهیه کرده‌بود، سرخط اخبار روز دنیا را به خود اختصاص داد. تهیه‌عکسی از دورترین نقاط جهان، جایی حدود 13 میلیارد سال نوری دورتر از زمین ما. این تلسکوپ، برای جمع‌آوری تابش فوق‌العاده ضعیف از دورترین گوشه‌جهان، باید عملیاتی بی سابقه را انجام می‌داد که در نهایت با موفقیت انجام شد.چه چیزی در ورای دورترین کهکشان‌ها وجود دارد؟ با دقت در عکس گرفته شده توسط هابل، آن چیزی که به وضوح دیده می‌شود این است که بین کهکشان‌ها را تنها تاریکی پر کرده است. این سیاهی، همان چیزی است که باعث می‌شود آسمان شب سیاه به نظر برسد. به عبارت دیگر، همان نقطه‌نهایی، برای رسیدن نور ستارگان دوردست به ماست.حالا باید برای یافتن سوال‌های تازه‌ای برنامه ریزی می شد. بعد از ماموریت‌های پی در پی و ارسال کاوشگرهای فضایی مختلف برای پیدا کردن امواج مرموزی که از تمام نقاط آسمان دریافت می‌شدند دانشمندان با پروژه فضاپیمای WMAP به جواب اصلی رسیدند! این فضاپیما توانست تابش ناشی از اولین لحظات شکل گیری عالم را ثبت کند و مشخص شد فضا پر است از این امواج که به "تابش زمینه کیهانی" معروف است. با استفاده از این اطلاعات ستاره شناس ها توانستند سن عالم را با دقت بهتری اندازه گیری کنند و درباره نحوه پیدایش جهان به درک بهتری برسند. امروز ما می‌دانیم اگر چشمان ما به گونه‌ای می‌توانست تابش پس زمینه را مشاهده کند و نه فقط نور مریی را، ما تابش ناشی از لحظات اولیه شکل گیری عالم (انفجار بزرگ) را می‌دیدیم. تابشی که تمام آسمان شب را پر کرده است و اطلاعات فراوانی درباره پیدایش عالم برای مان به ارمغان می‌آورد.این مطلب در روزنامه خراسان مورخ 1399 / 3 / 1 منتشر شده است.منابع: کتاب جهان‌های موازی، نوشته‌ی میچیو کاکو
رایانه کوانتومی و تحولی شگفت انگیز در محاسبات رایانه کوانتومیخبرها از این قرار است که شرکت‌های بزرگ همانند: گوگل، مایکروسافت، اینتل و ای بی ام پروژه‌های بزرگی را برای ساخت کامپیوترهای کوانتومی استارت زده‌اند.رایانه کوانتومی یک رایانه‌ای است که محاسبات را میتواند یک میلیارد بار سریع‌تر از قوی‌ترین رایانه هایی که اکنون وجود دارد انجام دهد.در نتیجه برای آشنایی بیشتر با این مبحث به معرفی ساختار رایانه کوانتومی می‌پردازیم.تلفن همراهی که هر زمان در حال استفاده از آن هستیم یک قدرت پنهان در دستان ما است.ساده‌ترین گوشی‌های هوشمند امروزه از قدرتمندترین رایانه‌های نیم قرن پیش قدرتمند‌تر هستند.توسعه‌ی رایانه‌ها و ابررایانه‌ها به‌قدری سریع پیش می‌رود که پیش بینی میشود تا سال‌های نه چندان دور شاهد تغیییرات گسترده‌ای در این عرصه باشیم.اولین رایانه کوانتومی توسط یک شرکت کانادایی به نام D - Wave عرضه شد.و قوی‌ترین ابر رایانه فعلی جهان موسوم به " Summit " محصول شرکت آی‌بی‌ام آمریکا است.که حدود 27 هزار پردازنده گرافیکی به همراه 200 هزار هسته پردازنده در آن به کار رفته است.کامپیوتر کوانتومی و دمای نزدیک به صفربرای استفاده بهینه‌تر از قدرت پردازنده‌های کوانتومی لازم است تا دمای محیط را نزدیک به صفر مطلق کرد.بنابراین نمی‌توان از این کامپیوترها در خانه و یا محل کار استفاده کرد. و در حال حاضر تنها کاربرد آن‌ها در آزمایشگاه‌ها و برای پژوهش است.رایج است برای این کار از یک دستگاه رقیق ساز استفاده شود. رایانه‌های کوانتومی به دلیل ویژگی هایی که دارند فقط برای برخی مسایل خاص بسیار پرکاربرد هستند.این رایانه‌ها از سیم‌ها و لوله‌های مسی بسیار بزرگی ساخته شده‌اند که به سبب ان وزن زیادی دارند و به چلچراغ تشبیه شده‌اند.کاربردهای رایانه‌های کوانتومیطراحی و آزمایش داروهای جدیدپیش بینی وضعیت هواهوش مصنوعیتحلیل داده هاشبیه سازیتفاوت رایانه‌های امروزی با رایانه کوانتومیپایه و اساس کار کامپیوترهای امروزی بیت‌های منطقی 0 و 1 هستند که از کنار هم قرار گرفتن آن‌ها دستورات مختلف رایانه‌ای پدید آمده است.و پردازنده می‌تواند روی آن‌ها محاسبات مختلفی انجام دهد.در کامپیوترهای معمولی هر بیت می‌تواند در لحظه تنها یک مقدار مشخص صفر یا یک داشته باشد(تنها یکی از این مقادیر).این در صورتی است که کامپیوترهای کوانتومی به دلیل داشتن ویژگی کوانتوم می‌توانند در هر لحظه انواع حالات را داشته باشند.همین امر سبب وجه تمایز بین دو رایانه معمولی و کوانتومی شده است.آیا این سوال برای شما هم پیش آمد که کوانتوم چیست؟ به توضیح مختصری در این رابطه می‌پردازیم.نظریه کوانتومی بیان می‌کند که هر شی میتواند در لحظه چندین حالت داشته باشد.مگر این که به آن‌ها نگاه کنیم، اجسام تنها زمانی که به آن‌ها توجه می‌کنیم ویژگی‌های منطقی خود را می‌گیرند.یکی از ویژگی‌های کامپیوترای کوانتومی این است که فضای کمتری برای پردازش نیاز دارند.به طور مثال: اگر محاسبه‌ای در یک کامپیوتر معمولی حدود 4 ترابایت فضا لازم داشته باشد یک رایانه کوانتومی تنها به 50 کیلوبیت فضا احتیاج دارد.در واقع به دلیل این که کامپیوترهای کوانتومی تمامی راه حل‌های یک مسیله را در آن واحد در خود دارند در زمان کمتری میتوانیم به پاسخ سوال خود برسیم.مشکلات ساخت کامپیوترهای کوانتومیایجاد و کنترل دقیق کیوبیت‌ها و ساخت گیت‌های کوانتومی پایدار و خطاپذیری زیاد سیستم‌های کوانتومیکه از لحاظ فنی "نویز" ( Noise ) نامیده می‌شود از جمله مشکلات ساخت کامپیوترهای کوانتومی است.نتیجه گیریرایانه‌های کوانتومی با رایانه‌های فعلی که با ترانزیستورها کار می‌کنند تفاوت اساسی دارند.هسته‌ی آن‌ها دارای تراشه ابر رسانایی است که کیوبیت‌ها روی آن بصورت یک الگو چیده شده‌اند.کامپیوتر کوانتومی گوگل 54 کیوبیت دارد، کیوبیت‌های روی تراشه، خازن‌های کوچکی از جنس نیوبیوم هستند.نیوبیوم یک عنصر شیمیایی می‌باشد که به سختی تیتانیوم است.رایانه کوانتومی به عبارت دیگر، هیچ وضعیت ثابتی ندارد. جفت‌گرهای قابل تنظیم کوچکی میان آن‌ها وجود دارد.این‌ها از آنتن‌های بسیار کوچکی تشکیل یافته‌اند که به ریزموج‌ها واکنش نشان می‌دهند.میتوان گفت که تراشه ابررسانا در یک میدان ریزموج الکترومغناطیسی واقع شده است.این تراشه میتواند در دمای نزدیک به صفر مطلق به فعالیت خود ادامه بدهد. برای مثال، در کامپیوترهای کوانتومی IBM ، دما معادل 0 ٫ 015 درجه کلوین است.هنوز راهی طولانی در پیش است و ثابت نشده که آیا کامپیوترهای کوانتومی میتوانند برای ساعت‌ها، روزها یا حتی سال‌ها بطور پایدار و باثبات به کارهای عملیاتی‌شان ادامه بدهند یا خیر؟برنامه نویسان ترکیبی از فیزیک‌دانان و ریاضی‌دانان هستند که تنها صدها نفر از آن‌ها در جهان وجود دارد و نه هزاران نفر.
فاصله مشکل‌ساز است انسان‌ها در فهم و درک چیزهایی که از نظر مقیاس یا زمان با یک‌دیگر فاصله دارند، با مشکل مواجه‌اند.اتم‌ها در واقع از ذرات ریزی مانند سنگ ولی کوچک‌تر ساخته نشده‌اند. همین‌طور سیاره‌ها، این‌طور نیست که مانند توپ‌های بزرگ بیلیارد باشند. اما ما تنها زمانی می‌توانیم کارکرد چیزهای بزرگ و کوچک را درک کنیم که متوجه شویم تفاوتی زیادی با سایر چیزهایی که در زندگی دیده‌ایم ندارند.اتفاقاتی که در یک میلیون سال پیش رخ داده است، به سادگی قابل تصور نیست‌همین‌طور با اطمینان هم نمی‌توانیم بگوییم جهان در هزار سال دیگر (و یا حتی پنجاه سال، یا شاید چهار هفته)، چگونه خواهد بود.فیزیک علمی واضح و شفاف است تا زمانی‌که بحث به اجسام خیلی کوچک و یا خیلی بزرگ نرسیده باشد.اما مقایسه بسیار آسان‌تر است. فردی که آن‌طرف پیشخوان و یا فضای وب ایستاده در مقایسه با شما احتمالا تجربیات، باورها و خواسته‌های متفاوتی دارد. شروع از تجربیات خود و فرض یکسان بودن آن‌ها با دیگری یک تله است.هر فرد متفاوت است. و بیش‌تر احساسات به گونه‌ای به‌نظر می‌رسند که انگار خیلی کوچک و یا خیلی بزرگ‌اند.لینک مرجع: - away - is - difficult /
فرضیه‌ی خدا باقی جهان است! حتما شما هم اخبار و تحقیقات این روز‌های منجمان دانشمندان را در خصوص پدیده هایی با نام‌های ماده‌ی تاریک و انرژی تاریک شنیده‌اید. این پدیده‌های پیچیده و ناشناخته که از مباحث داغ این روز‌های اخترفیزیک است، خیلی زود توانست مخاطبان خاص خود را پیدا کند و در اذهان جای خودش را به عنوان یک موضوع ارزشمند و قابل مطالعه باز نماید.خلاصه‌ای از ماده تاریک و بررسی آن از ابعادی دیگرماده تاریک ( Dark Matter ) که به همراه انرژی تاریک ( Dark Energy ) به گفته‌ی دانشمندان اخترفیزیک مابقی جهان ما - یعنی هرچیز جز سیارات، ستاره‌ها و کهکشان‌ها - را شکل می‌دهند، نام دو گونه از ناشناخته‌ترین کشفیات بشر است که با توجه به پیچیدگی‌های عمیق آن، هنوز دست نخورده باقی مانده است.لغت تاریکی در نام این دو عنصر بزرگ هستی، بار سیاهی و تیرگی نداشته، بلکه به دلیل بی رنگی آنها که در نتیجه آن مشاهده‌ی مستقیم آن‌ها را غیر ممکن میسازد به نام این دو عنصر افزوده شده است.ما این دو را نمی‌بینیم اما " اثر آنها را حس میکنیم" که این اثر در پدیده‌ی " انتقال به سرخ نور " ، تصاویر دارای همگرایی گرانشی و انحداب تصویر کهکشان‌های دور دست، حضور ماده تاریک را اثبات میکند.این ساختار اگرچه تصویر مستقیمی از خود به ما نمی‌دهد، اما در کنار انرژی تاریک، به عنوان تنها دلیل " انبساط جهان " ارایه گردیده که حضور چنین نظریه‌ای برای چیزی در چنین ابعادی خود یکی از شگفتی‌های حول این ماده و موضوعات وابسته به آن است.برداشت ما از تمام موارد بالا میتواند چنین باشد:ماده تاریک تنها عامل فرسایشی فاقد اصطکاک است که به دلیل ساختار تشکیل دهنده‌ی آن غیر قابل رویت بوده اما اثر خود را بر پدیده‌ها، موجودات و . گذاشته و همیشه و همه جا وجود دارد.تحلیل ساده جهانخب تقریبا امروزه همه‌ی ما با توجه به کشفیاتی مانند سیاه چاله‌ی مرکز راه شیری ( کمان A یا Sagitarius A ) ، کهکشان هایی با فاصله‌ی بیش از 12 میلیارد سال نوری و . که تحلیل‌های عمیقی را برای درک کیهان به ما ارایه کرده‌اند، به این نتیجه رسیده‌ایم که ابعاد جهانی که ما متصور آن هستیم چیزی بیش از 3 بعد است این عدد حداقل 4 بعد نسبیت آلبرت انیشتین را تا فرضیات و نظریات اثبات نشده نتیجه گرفته شده از اصل عدم قطعیت هایزنبرگ که ابعاد جهان را تا 12 بعد و بیش از آن گسترش میدهد، میرساند و همه‌ی اینها تنها محصول تخیل بشر نیست.چنین پیچیدگی عمیقی در ابعادی کیهانی که ما هنوز به عنوان گونه‌ی انسان، پا از قمر سیاره‌ی مادر یکی از سیارات یکی از خورشید‌های یکی از بازوهای یکی از کهکشان‌های یکی از خوشه‌های آن فراتر نگذاشته‌ایم، یعنی دانستن 0 مطلق از 0 حدی تخیل کیهانی که تنها یک بعد از ابعاد بالاتر خود را شامل میشود! میدانید حقیقت این است که اینها همه‌اش فرضیه نیست و خیلی جاها فیزیک و ریاضیات ما در توجیه برخی پدیده‌ها با عجز فراوان کم می‌آورد.گزارشی از اصل عدم قطعیت هایزنبرگاصل عدم قطعیت هایزنبرگ شامل دو بخش بسیار مهم و اساسی است که به شرح زیر قابل تعریف است که به لحاظ علم فیزیک به خصوص فیزیک ذرات غیر ممکن است اما آزمایش‌های متعدد این اصل را به اثبات رسانده است. بر این اساس فرض اول را داریم: 1 . در هر اتم، یک الکترون میتواند در آن واحد در دو نقطه باشد!این فرض اول است که به طور کلی ناقض بسیاری از قوانین فیزیک است اما فرض دوم از اولی هم عجیب‌تر است برای فرض دوم داریم: 2 . در هر اتم، یک الکترون نه تنها میتواند در آن واحد در دو نقطه باشد، بلکه باید یک چنین باشد!!!در واقع اصل عدم قطعیت هایزنبرگ ، خاصیت بنیادین و گریز ناپذیر جهان است.ارتباط جهان‌های موازی و اصل عدم قطعیت هایزنبرگجهان‌های موازی، پدیده‌ی اثبات نشده و رد نشده‌ای که یکی دیگر از موضوعات داغ مباحث فیزیک به ویژه فیزیک کوانتوم است، موضوعی نیست که بتوان آن را به سادگی توضیح داد و یا تشریح نمود، اما سر کله‌ی این پدیده بعضی جاها در فیزیک پیدا میشود. این امر موجب میشود که به موضوعی قابل مطالعه و جدی در فیزیک مبدل شود.اگرچه بسیاری از تناقضات نتیجه گرفته شده از جهان‌های موازی در فیزیک، با فیزیک قابل توجیه نیست، اما در ریاضی همان پدیده‌ها کاملا منطقی به نظر میرسند! اما علیرغم تمام در هم تنیدگی‌های فیزیک و ریاضی، این فیزیک است که باید برای آنها پاسخی منطقی پیدا کند نه ریاضیات.برای دستیابی به اطلاعاتی مفید در این خصوص به شما توصیه میکنم در خصوص آزمایش گربه‌ی شرودینگر یا سایر آزمایش‌های مربوط به برخورد ذرات از منبع پرتوزا مطالعه‌ای درخور داشته باشید.این اصول که بنیان مباحث اولیه جهان‌های موازی هستند، ارتباط عمیق و تنگاتنگی با اصل عدم قطعیت هایزنبرگ دارند.برداشت ما از هستیما گونه‌های دوپا از مخلوقاتی که در جای جای کهکشان‌ها پراکنده شده‌اند، برداشت‌های متفاوتی از هستی داشته‌ایم. یکی از این برداشت‌ها که منشا خلقت خود ما بود ارجاعات ما به نظریه‌های حول فرگشت انسان و نظریه‌ی داروین بود. این نظریه‌های علمی و غیر علمی امروزه قدری به واقعیاتی که خالق هستی بارها بر آن تاکید نموده است نزدیک شده‌اند و دانشمندان ما این حقیقت را بر ما آشکار نموده‌اند که از غبار میان ستاره‌ای خلق شده‌ایم. منطبق بر منظوری که خداوند بارها در همه‌ی کتب آسمانی بر خلقت انسان از خاک ( گل ) تاکید کرده است.خب به هر حال خدا هیچوقت آدرس اشتباه نمی‌دهد!توصیف خدا از خودششاید بارز‌ترین آیه‌ای از قرآن که به دلیل تکرار مدامش در خاطر همه ما نقش بسته است، آیه‌ی "الله نور السماوات و الارض " باشد. این کتاب مقدس که در ادامه‌ی تورات و انجیل آدرس دهی‌های مخفیانه‌ی خداوند از ناشناخته‌های هستی برای مخاطبان آن یعنی گونه‌ای دوپا به نام انسان است به قدری رمز آلود است که تفاسیری پیچیده و فوق العاده عمیق از ساده‌ترین آیات آن میشود برداشت نمود.خب خداوند بارها خودش را نور آسمان‌ها و زمین معرفی کرده است و بعضی جاها مانند آیه‌ی 35 سوره‌ی نور این بیان تفاوت عمیق‌تری با بقیه جاها دارد:خداوند نور آسمان‌ها و زمین است مانند چراغدانی که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه‌ای که گویی اختری فروزان است که از درخت خجسته‌ی زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته میشود نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشی نرسیده باشد روشنی بخشد روشنی بر روی روشنی است خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می کندو بعد خودش در نقض همین آیه در ادامه‌اش میگوید:و اینها را خداوند برای بشر مثال میزند و خدا به هر چیزی داناستحکایت این آیه، حکایت حضرت موسی در تور سینا است که خواست خدا را ببینید و "ارنی" گفت و خدا در پاسخ وی گفت: هرگز مرا نخواهی دید " لن ترانی"چو به کوه تور رفتی ارنی مگوی و بگذر - که نیرزد این تمنا به جفای لن ترانی - به گمانم از سعدیخدا بر اساس گفته هایش نور است و ماهیت علمی نور هم انرژی است. اما همانطور که میدانیم نور به هیچ عنوان چیز ساده‌ای نیست. همان سوال انیشتین را که پایه‌ی اصلی نسبیت است را از خود بپرسید:اگر با سرعت نور حرکت کنید و به آینه بنگرید چه خواهید دید؟با علم به اینکه خداوند تازه اینها را برای ما مثال میزند!از سایر خصوصیات خداوند به ازلی و ابدی بودن او و همچنین نزدیک بودن اش با ما تا اندازه‌ای که میگوید: "و ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم" میتوان اشاره نمود که در ادامه موضوعی مورد بحث است.پس ما در واقع خدا را نمیبینیم اما اثرش را حس میکنیم !!برداشت‌های انسان از خدا (خداشناسی انسان‌ها)در مورد خدا در تمام ادیان خداباور جهان با پارامتر‌های یکتایی و بی همتایی خداوند که در جای جای این کره‌ی خاکی پراکنده شده‌اند، یک گرایش یهودیت نظر متفاوت و بسیار جالبی در خصوص خداوند دارد که در این مقاله به طور کامل توضیح داده شده است و ما در ادامه آن را تحلیل میکنیم.این مقاله که مربوط به اسنی هاست، باور اسنی‌ها را اینطور تشریح میکند که خداوند در اصل تاریکی است. خب تقریبا منطقی است!! اما از چه بابت:نور نیازمند منبع است اما تاریکی از هر چیزی بی نیاز است و در واقع نور می‌آید و می‌رود اما تاریکی همچنان برجاست.نور نه ازلی و نه ابدی است چراکه بالاخره با پایان یافتن انرژی اش از بین میرود اما تاریکی ازلی و ابدی است طوری که یک اختر فیزیکدان آمریکایی چنین میگوید: " اگر تمام لامپ‌های کیهان [ستاره‌ها] خاموش میشدند، چیزی جز تاریکی مطلق باقی نمی‌ماند!!"اسنی"‌ها تنها سنت تاریخ بشرند که می‌گویند: خدا تاریکی مطلق است سیاهی نامتناهی همچون تیره شبی بی‌پایان. و در ادامه باید گفت: چرا همه جا خدا را مظهر نور دانسته‌اند؟ . نه به این دلیل که خدا نور است بلکه به این دلیل که انسان از تاریکی وحشت دارد. و یادتان نرود که: و اینها را خداوند برای بشر مثال میزند و خدا به هر چیزی داناست.به فیزیک باز گردیمماده‌ی تاریک که در بند‌های ابتدای این مقاله در خصوص آن توضیحاتی ارایه شد، به نظر من به خوبی با فرضیه‌ی اتر (در فیزیک) هماهنگ است و فضایی آکنده، منعطف و بی رنگ را توصیف میکند. این توصیف که در واقع از ماده‌ای نامریی سخن به میان می‌آورد، با توجه به داشتن ماهیت‌های ماده در درون خود میتواند در معادله‌ی نسبیت جای گیرد که خب قطعا خروجی آن انرژی است چون انیشتین معتقد بود ماده = انرژی است.پس با چنین فرضی حقیقتا خداوند از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است و آیه‌ی زیر به درستی قابل معنا شدن است: " فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین هنگامی که او (آدم) را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم، برای او به سجده افتید!" پس اگر چنین است چرا خداوند میگوید نور؟نور تا امروز سریعترین پدیده‌ای است که بشر شناخته است. در واقع خدا نور را مثال میزند تا محدودیت نداشته‌ی خویش را در جابه جایی در ابعاد فیزیکی و فرافیزیکی به طور کاملا ملموس به تصویر بکشد.همچنین نور طبق نسبیت تنها عنصر هستی است که میتواند در ابعاد مختلف کیهانی و فراکیهانی سفر کند که در چنین حالتی جسم مسافر همراه نور به ذره تقسیم میشود که عملا غیر قابل رویت است بر همین اساس است که خداوند میفرماید آسمان‌ها، نه آسمان!درواقع نور مقید به هیچ مکان زمانی نیست، این ویژگی درست مثل یکی از ویژگی‌های خداوند است.کلام آخرحالا بیایید با یک نتیجه گیری ساده از مباحث قبل، به این فرض بی اندیشیم که تمام آنچه ما نمیبینیم خداست. این نه به آن معنا که آنچه ما میبینیم خدا نیست، بلکه دقیقا به این معنا که با توجه به اینکه ما در واقع چیزی نمیبینیم، پس هرچه نمیبینیم خداست.خدایی که خودش هم میگوید "لن ترانی" و ازلی و ابدی است و هرچه هست مطلق است و خیلی با آنچه بعضی از ما متصور ایم فرق میکند. خدایی که در ساختار ذره همان چیزی را آفریده که در ابعاد یک ابرخوشه‌ی کهکشانی با نام ابر خوشه‌ی سنبله یا ابرخوشه‌ی لانیاکیا!بنده نسبت به ابعاد مذهبی و اعتقادی این مقاله اطلاعاتی ندارم، اما این فرض نه تنها ناقض و خدا نیست، بلکه اثبات وی نیز هست. همچنین این فرض با توجه به آنچه پیشتر رفت، خداوند را در ابعاد گرایش‌های متریالیستی توجیه نمیکند اما در مفهومی ذهنی، وی را تا حدودی فیزیکی‌تر تشریح میکند.همچنین ادبیات این مقاله از ادبیات یک رساله‌ی علمی برای ارایه‌ی یک فرضیه یا نظریه فاصله‌ی زیادی دارد اما قصد فقط بیان یک دغدغه‌ی ذهنی بود که امروز در اندیشه هایم ساختار منظم‌تری یافته است بنابراین تصمیم به انتشار آن گرفتم.منابع: New study confirms humans made cosmic dustIs the origin of life just cosmic dust in the wind ?آیه‌ی 35 سوره نورخدا "تاریکی" است نه نور!اصل عدم قطعیت هایزنبرگ
اشتباه باران درحال شدیدتر شدن است . سریع‌تر راه می‌روند تا مبادا خیس بشوند . اشتباه می‌کنند ، نباید این باران را از دست بدهند ، البته شاید من اشتباه می‌کنم . همینطور که قدم‌هایشان سریع‌تر می‌شود برگ‌های چنار روی زمین هم بلندتر ساز می‌نوازند. گربه‌ای سیاه نگاهی به آنها می‌اندازد و رد می‌شود نمی‌دانم چرا مردم از گربه‌های سیاه بدشان می‌آید . شاید گربه‌سیاه به اندازه‌ای خوب و خوش یمن است که آدم هایی که گربه سیاه نمی‌دیدند از روی حسادت آن را شوم و بد یمن صدا می‌کردند تا دیگران هم از آنها دوری کنند و خوشبختی نصیب هیچ‌کس نشود شاید هم من اشتباه می‌کنم .دیگر راه فراری از باران ندارند فقط تلاش می‌کنند تا یک کافه پیدا کنند و پناه بگیرند . شدت باران مثل رگبار‌های بهاری و مدتش به اندازه باران‌های نیمه شب آذر ماه است . بالاخره یک کافه پیدا می‌کنند کنارهم ، دوان دوان خودشان را به کافه می‌رسانند . در را باز می‌کند هر دو وارد می‌شوند و پشت میز طبقه دوم ، کنار پنجره می‌نشینند . انسان موجود عیجبیست ، از باران که تمام لذتش به رقص قطرات آن روی صورت است فرار می‌کند و ترجیح می‌دهد آن را از پشت پنجره تماشا کند .مردی برای گرفتن سفارششان می‌آید ، دختر جوان کاپوچینو سفارش می‌دهد و پسر کیک شکلاتی و چای سیاه .دختر موهای خرمایی و چشمان قهوه‌ای دارد ، پوستی روشن و صدایی شیوا دارد . به نظر میاید کمی زودرنج و سرد است اما چشمانش عشقش را لو میدهد . از آنطرف پسر خیلی پرانرژی و شاد خودش را نشان میدهد . با اینکه درشت‌هیکل نیست اما جذبه دارد در عین جدیت لحنش خندان است ، کاملا مشخص است که پشتیبان دختر است و در هر شرایطی از او مواظبت میکند . گرم گفت‌وگو می‌شوند لبخند هیچکدامشان بریده نمی‌شود ، عشق را درون چشمان ذوق زده هردوشان می‌شود دید . واقعا عشق باعث تغییرات بزرگی می‌شود ، لبخند را به لب ، برق‌شادی را به چشم‌ها و آرامش را به قلب اضافه می‌کند .دینگ !!! صدایی صحبتشان را قطع می‌کند. چشمش به موبایل میافتد .+ " اههههه شورش رو با پیامک‌های تبلیغاتیشون درآوردن . خسته شدم . " - " حالا چه تبلیغی هست ؟؟ "+ " در آخرین سال قرن خریدتون رو از فروشگاه ما انجام بدید ، تخفیف . " - " عجیبه . یعنی هیچکس توجه نمی‌کنه که امسال آخرین سال قرن نیست ؟؟؟ سده 14 از سال 1301 شروع شده و وقتی صد سالش پر میشه که سال 1400 تموم شه . "+ " شاید تو داری اشتباه میکنی ، نمیشه که این همه آدم اشتباه کنند . " - " آره شاید ، ولی چرا نمیشه عموم مردم سر یک موضوع خاص اشتباه بکنند؟؟ خیلی از چیزهایی که اکثر مردم قبول دارند اشتباهه . "+ " نمی‌دونم چی بگم ولش کن مهم نیست . " - " یعنی چی مهم نیست ! همیشه تا می‌خوای یه ذره از مغزت کار بکشی و به یه موضوعی فکر کنی ، از فکر کردن فرار می‌کنی . "+ " من از چیزی فرار نمی‌کنم ، فقط به نظرم همچین موضوعی ارزش . " - " دقیقا همین موضوع‌های به نظر ساده هستند که باید درموردشون فکر کرد . برای مثال ما داریم درمورد درست و غلط بودن یه چیزی صحبت می‌کنیم ولی از کجا معلوم ، شاید اون چیزی که ما فکر می‌کنیم درست هست در حقیقت اشتباه باشه .مثلا میشه تو محاسبه سال هایی که ازمبدا تاریخ گذشته اشتباه کرده باشند ودرست این باشه که امسال ، سال 1405 باشه نه 1399 . "سفارششان را میاورند ، هر دو مشغول بازی با لیوان مقابلشان میشوند . انگار هرکدام دارند با دیگری در ذهنشان صحبت میکنند . پس از چند ثانیه سکوت ، دهان باز میکند و میگوید:+ " اره میشه ولی احتمالش خیلی کمه . " - " ولی درهر صورت احتمال داره . احتمال اینکه پدر و مادرت باهم ازدواج کنند چقدر بوده ؟؟؟ و احتمال اینکه تو به دنیا بیای چی ؟؟ و همینطوراحتمال اتفاق‌های پشت سرهم که باعث شدند من و تواینجا بنشینیم و باهم صحبت کنیم . رخ‌دادن تمام این اتفاق‌ها احتمال خیلی کمی داشتند ، ولی اتفاق افتادند . من و تو امروز اینجا تو این کافه هستیم ، چون باید اینجا می‌بودیم ."+ " پس قدرت اختیار چی میشه ؟؟؟ نگاه کن ، من الان این لیوان رو از روی میز بر می‌دارم سه ثانیه توی هوا نگه میدارم و بعد دوباره سرجاش می‌گذارم . یک ، دو ، سه ، چهار . "با خشم لیوان را به زمین میکوبد طوری که توجه تمام افراد را به خود جلب میکنند. چند جمله کوچک باعث انفجار شد . چند تا از این جملات باعث تغییر تاریخ جهان شده‌اند ؟؟؟ جملاتی به ظاهر ساده اما به شدت تاثیرگذار. دقیقا مثل انسان‌ها تمام انسان‌های تاثیرگذار روزی مانند بقیه انسان‌ها بودند ، کسی از آنها انتظار کاری بزرگ نداشت ولی ناگهان انفجار رخ داده و تغییرات ایجاد شده‌اند جنگ‌های جهانی ، کشف جاذبه ، بمب اتم و .+ " دیدی ! من تونستم بگم که لیوان رو سه ثانیه تو دستم نگه می‌دارم ولی از طرفی باز هم اختیار داشتم و بعد چهار ثانیه به زمین انداختمش . "هنوز دستانش از خشم می‌لرزند پس از چند ثانیه ، متوجه کاری که کرده میشود و معذرت خواهی میکند . پسر دستانش را محکم میگیرد و میگوید : - " اشکالی نداره عزیزم ، همه ما گاهی کنترلمون رو از دست میدیم . شاید تعجب کنی ولی تو باید این کار رو انجام می‌دادی، اگر کار دیگه‌ای انجام می‌دادی جهان ما جهان متفاوتی میشد . هیچ کاری انجام نمیشه مگر اینکه احتمال انجام شدنش صد در صد باشه. "سعی میکند خودش را به پسر نزدیک کند تا در آغوشش پناه بگیرد . پناه بگیرد از نگاه‌هایی که هنوز بعد از چند دقیقه به او خیره مانده‌اند ، از خنده‌ها و تمسخرها ،از متلک‌هایی که در گوش‌ها زمزمه میشود و بیشتر از همه از افکار . . ولی واقعا چیزی برای ترس وجود دارد ؟؟؟پسر متوجه موضوع میشود و دستش را به دور او حلقه میکند ، بوسه‌ای بر پیشانی‌اش میزند تا حواسش را از اطراف پرت کند .دختر سوال میکند :+ " پس منظورت اینه که ما هیچ انتخابی نداریم و همه چی از پیش تعیین شده ؟؟ " - " نه اصلا ، منظورم اینه که جهانی که تو در اون لیوان رو به زمین کوبیدی با جهانی که توش لیوان آروم روی میز گذاشته شده متفاوته .ببین تو می‌تونستی لیوانت رو به زمین بکوبی ، آروم روی میز بگذاریش یا اینکه اصلا از روی میز بلندش نکنی اما من و تو فقط تونستیم ببینیم که تو اون رو شکستی . درهر صورت تمام حالات اتفاق افتادن ، ولی ما فقط یک حالت رو مشاهده می‌کنیم . درجهانی موازی با جهان ما هم ، من و تویی وجود دارند که حالت دیگه‌ای رو مشاهده کردند. "+ " یعنی برای هر حالتی که امکان داره اتفاق بیافته یک جهان جداگانه وجود داره ؟؟؟ولی آخه چطور ممکنه ! من ، من هستم روح من متعلق به منه پس چطور میتونه یک روح در بینهایت جهان متفاوت از هم وجود داشته باشه ؟؟؟ " - " یک اشتباه کردی ، روح تو متعلق به تو نیست ، تو متعلق به روحت هستی . جسم تو بدون روح زنده نیست ولی روح تو بدون جسم هم میتونه به حیات خودش ادامه بده .روح یک ماهیت بی‌نهایت هست اصلا فضا و زمان برای روح معنی نداره . وقتی زمان معنا پیدا میکنه که حرکتی اتفاق بیافته و خب روح اصلا نیازی به حرکت کردن نداره . روح در تمام جهان هستی وجود داره و بی‌نهایته ، ولی خب ما از درک همچین عظمتی عاجز هستیم . "+ " اگر روح ما بی‌نهایته پس خدا چی می‌شه ؟؟؟ اینطوری که نیازی به خدا نیست ، هر کدوم از ما می تونیم یک خدا باشیم . " - " بزار یک مثال ریاضی برات بزنم . مجموعه اعداد حقیقی شامل تمام اعدادی هستند که وجود دارند . میشه بی‌نهایت مجموعه مختلف ، با اندازه‌های متفاوت، از دل اعداد حقیقی به‌دست آورد . بعضی مجموعه‌ها ده عضو دارند ، بعضی‌ها صد تا و بعضی‌ها هم بی‌نهایت عضو دارند ، اما اون مجموعه‌ای که بینهایت عضو داره هم زیر مجموعه اعداد حقیقی هست . حالا این موضوع مثل ارتباط خدا با مخلوقاته . هیچ چیز نیست مگر بخشی از وجود خدا باشه .طبقه بندی خلقت به طوری هست که ، هر دسته از مخلوقات جایگاه خاص خودشون رو دارن و نمی‌تونن از اون فراتر برن . برای مثال عناصر هستند تا جانداران از اونا تغذیه کنند ، گیاهان هستند تا حیوانات و انسان‌ها از اون‌ها استفاده کنند و حیوانات هستند تا خوراک انسان‌ها باشند ولی یک گیاه نمیتونه از یک حیوان یا انسان تغذیه کنه ، اون فقط میتونه از چیزی که در سطح پایین‌تری از خودش قرار داره استفاده کنه . البته احتمالا داری با خودت میگی که جسد مرده حیوانات و انسان‌ها برای گیاهان کود هست و گیاه از اونها تغذیه می‌کنه ولی خب جسد مرده انسان دیگه انسان نیست! فقط اجتماعی از سلول‌های مرده‌ست و سلول از گیاه پایین‌تر هست . جهان به طوری خلق شده که چیزی در اون از بین نمیره و هرچیزی بعد از مرگش دوباره استفاده میشه جسد جانور باید به طبیعت برگرده و چی از این بهتر که گیاه از اون استفاده کنه .چیزی وجود نداره که بتونه از انسان استفاده کنه پس انسان برترین موجود خلقت هست . در نتیجه " یعنی اینکه همه چیز هست تا انسان باشه و انسان هست تا همه چیز باشن " . "+ " ولی خب اینطوری که در حق بقیه موجودات ظلم میشه عدالت نیست که اونا ابزاری برای زندگی ما باشن . " - " نه نه ! اصلا ظلمی اتفاق نمیافته . اساس و پایه خلقت چیه ؟؟ چرا خداوند که وجودیتی بی‌نهایت و بی‌نیاز از همه چیز هست باید یه سری موجودات دیگه خلق کنه و به اونا فرصت زندگی بده ؟؟؟ دلیلی به غیر از عشق می‌تونه داشته باشه ؟؟؟خدا تک تک مخلوقاتش رو با کمال وسواس و دقت و زیبایی آفریده . قبلا گفتم هیچ چیز دردنیای ما و دنیاهای دیگه که ما حتی نمیبینیمشون مستقل از خدا نیست . خب با این اوصاف خدا سیستمی خلق میکنه که به آفریده‌هاش ظلم بشه ؟؟؟تک تک ذرات جهان برای حفظ بقای همدیگه تلاش می‌کنند وقتی ما گوشت حیوانی رو می‌خوریم ظلمی در حقش نکردیم ، نهایت تکامل اون حیوان در دنیا تبدیل شدن به خوراک برای ما بوده . اون به تکامل رسیده و عشقی که باید میداده رو به وسیله تامین خوراکمون به ما داده. هرچیزی در جهان به طور ناخودآگاه به ذره ذره خلقت عشق میورزه . تنها موجوداتی که این کار رو به طور خودآگاه هم میتونن انجام بدن انسان‌ها و تا حدودی حیوانات هستند اما انسان فرقی که با حیوان داره اینه که انسان توانایی ظلم کردن داره ، چیزی که باعث برتری انسان نسبت به سایر مخلوقات شده . البته ظالم بودن یک مزیت نیست ، چیزی که باعث برتری میشه اینه که زمانی که میتونی ظلم کنی ، عشق بورزی . به هر موجودی که روی دوتا پاش راه میرفت و مثل ما حرف میزد نمیتونیم بگیم انسان انسان زمانی انسان هست که طوری به جهان عشق بورزه که ازدست هیچ مخلوقی بر نیاد .اما اکثر ما آدما راه ساده‌تر رو انتخاب می‌کنیم . همیشه مسیر بدی راحت‌تر و هموارتر بوده لذت کارهای بد سریع‌تر و بیشتر حس میشه . تو باید خیلی از خصلت‌های بد رو تو خودت بکشی تا بتونی از عشق ورزیدن ، محبت کردن و انجام دادن کارهای خوب و مثبت لذت ببری . البته این کار برای این سخت هست که ما آدم‌ها به ظلم کردن عادت کردیم . تمام ما از زمانی که به دنیا میایم با کلی چیزهای بد روبرو میشیم . چیزهایی که دیگه خیلی‌هم بد نمیدونیمشون و برامون عادی شده حسادت ، دروغ ، دورویی ، غیبت، مسخره کردن ، توهین ، الفاظ زشت ، بازی‌کردن با احساسات و عواطف دیگران ، احترام نگذاشتن به عقاید و افکار و شخصیت دیگران و خیلی چیزهای دیگه‌که انقدر عادی شدن به ذهن ما نمیرسه . انجام دادن هرکدوم ازاین‌ها درحد متوسط برای مردم عادی شده و درصد زیادی از جامعه با این توجیه که بقیه هم این کارهارو می‌کنند ، به رفتارهای زشتشون ادامه میدند و همینطور جهان رو به سمت بد و بدتر شدن می‌کشونند .ما با عشق میتونیم در بالاترین سطح خلقت قرار بگیریم ، اما برعکسش هم هست . زمانی که ما علاوه بر این که عشق نمی‌ورزیم ، بدی کنیم تبدیل به پست‌ترین موجود در تمام جهان میشیم . غالب مردم جهان چیزی بین خوبی و بدی هستن. به یک سری چیزها عشق میورزند و به چیز‌های دیگه ظلم می‌کنند و این باعث میشه بین مخلوقات در میانه باشند چون نه کاملا بد هستند و نه کاملا خوب . اما جهان داره به سمتی سوق داده میشه که ظلم‌های مردم درحال بیشتر شدن هست. نوع بشر هرچقدر که پیشرفت کرده ظالم‌تر و به تبع اون پست‌تر شده . با پیشرفت صنعت و علم ما کارهای کثیف زیادی کردیم دامداری‌های صنعتی ، حفر بیش از اندازه معادن ، قطع بی‌رویه درخت‌ها ، تخریب کوه‌ها و مراتع ، آلوده کردن طبیعت با دفع نامناسب زباله‌ها ، آلوده کردن هوا ، درست کردن سد روی رودخانه‌ها و به هم ریختن اکوسیستم ، شکار و کشتن بی‌رحمانه حیوان‌های مختلف و منقرض کردن نسل خیلی از اونها و . . بشر تعادل قلمرو خودش رو به هم ریخته و اگر میتونست به خاطر حرص و طمع قدرت تعادل کل هستی رو به هم می‌ریخت. این عدم تعادل در آخر به ضرر خودشه و باعث نابودی خودش میشه چون بشر در حال نالود کردن مخلوقات دیگه هست و خودش هم بدون مخلوقات دیگه از بین میره . اما علاوه بر نابودی جسمی باعث میشه روح اون هم خیلی آسیب ببینه ما هیچوقت نمیتونیم قبل از مرگ قدرت انرژی منفی که درجهان آزاد میکنیم رو بفهمیم ، این حد از انرژی فقط با روح حس میشه . با این کارها روح انسان به قدری آسیب می‌بینه که بعد از مرگ راهی برای جبران اون آسیب‌ها نمی‌مونه و این میشه همون جهنمی که باید خیلی ازش ترسید .جهان داره به سمت بدی میره و اون انسان‌هایی که متوجه وضعیت هستند باید به قدری خوب باشند و سعی کنند که بقیه هم به سمت عشق هدایت کنند تا دوباره جهان جای زیبایی بشه . "+ " آدم بعد فکر کردن به این موضوعات از خودش هم بدش میاد ، حس میکنم خیلی خیلی موجود مضری برای جهان هستم . " - " حواست باشه تو همونقدر که میتونی آسیب برسونی به همون اندازه هم میتونی عشق و انرژی مثبت تولید کنی . ما باید جهانمون روبیدار کنیم و این فقط با بیداری خودمون ممکن میشه . "به نظرم حرف زدن‌کافیه ، بریم زیر بارون قدم بزنیم ؟؟؟"+ آره حتما ، بریم .به نظرم حرف زدن‌کافیه ، بریم زیر بارون قدم بزنیم ؟؟؟"+ آره حتما ، بریم .گفته بودم که اشتباه می‌کنند این باران را از دست بدهند . البته باید این اشتباه را می‌کردند وگرنه به حقیقت پی نمی‌بردند . اشتباهات پیش میاند تا حقایق برملا شوند .سیبی اشتباهی بر سر نیوتن افتاد و باعث کشف جاذبه شد بارانی به اشتباه بارید و باعث کشف عشق شد .دقیقا چیز هایی که فکر میکنیم اشتباه هستند درست ترینند . بدون اشتباه حقیقتی وجود ندارد زیرا حقایق از دل اشتباهات نمایان می‌شوند.سپاسگزارم از دوستانی که وقت ارزشمند خودشون رو صرف مطالعه داستان من کردند .پی نوشت : خوشحال میشم دوستانی که متن رو مطالعه کردند ، نظرشون رو کامنت کنند .
اسرار قدیمی‌ترین پرونده قتل تاریخ زندگی و روزگار اوتسی، مرد یخیشبیه‌سازی چهره مرد یخیدر آبان امسال، مقاله‌ای در ژورنال PLOS ONE منتشر شد که ابعاد جدیدی از زندگی مرد یخی را آشکار کرد. این مقاله با توجه به خزه‌هایی که در آخرین وعده غذایی که او خورده‌بود و [احتمالا] داروهای گیاهی که همراهش بود، نشان می‌داد که مرد یخی 36 ساعت قبل از در ارتفاع بسیار پایین‌تری از جایی که جسدش پیداشده، حضور داشته و در آنجا غذای مفصل و شاهانه‌ای خورده‌است.در آخرین روزهای تابستان 1991 ، یک زوج کوهنورد آلمانی (هلموت و اریکا سیمون) در یخ‌رود اشنالشتال ( Schnalstal ) در کوه‌های اوتسال (ناحیه مرکزی - شرقی آلپ) در غرب اتریش، به جسدی برخورد کردند که لای یخ‌ها فرورفته بود. ابتدا تصور شد که این جسد یک کوهنورد یا خلبانی از جنگ جهانی اول است که پس از سال‌ها پیدا شده‌است. اما وقتی پلیس منطقه با بی‌دقتی تمام با دریل و تبر به‌جان جسد افتاد و آن را بیرون آورد، تازه پزشکی قانونی اداره آگاهی اینسبروک ( Innsbruck - مرکز استان تیرول اتریش) متوجه شد که جسد مرد 45 ساله‌ای که پیدا شده، یک شی ارزشمند باستانی، متعلق به 5300 سال پیش است!مرد یخی، آن‌طور که پیدا شدهبررسی‌های بعدی نشان داد که جسد، 92 متر پشت مرز و در خاک ایتالیا قرار داشته و به‌این ترتیب پس از یک کشمکش حقوقی طولانی، جسد به همراه اشیایی که در کنارش بود، سال 1998 به ایتالیا منتقل شد و هم‌اکنون در موزه و پژوهشگاهی در بولتزانو در استان تیرول ایتالیا (در شمال شرق این کشور) نگه‌داری می‌شود.فلش، محل پیداشدن جسد را در نزدیکی قله اوتسال نشان می‌دهداز جمله اشیا همراه جسد، خنجر از جنس چخماق، یک تبر مسی، یک کمان با 14 تیر از جنس استخوان ماهی، درفشی از جنس استخوان سگ، چند تکه ذغال و آتشزنه، مقداری قارچ و توت بود. لباس جسد، الیافی از جنس علف‌های بافته شده، پوست حیوانات و چرم بود و کفشی از جنس چرم خرس داشت که آسترش با پوست گوزن پوشیده‌شده بود.خنجر با تیغه از جنس سنگ چخماق (سمت چپ)، تبر مسی (وسط) و دو تیر (راست) از جنس استخوان ماهیدر طی این سال‌ها، انواع آزمایش‌های پزشکی مثل آزمایش اشعه اکس، سی‌تی‌اسکن و آزمایش‌های ژنتیک و بررسی دی‌ان‌آ میتوکوندریال مرد یخی انجام شد تا اسرار بیشتری از این جسد که دیگر اوتسی ( tzi - به‌خاطر کشف در ناحیه اوتسال) نامیده می‌شد، استخراج شود. این نکته هم قابل‌توجه است که روی بدن اوتسی 61 خالکوبی وجود دارد.بازشدن پرونده قتلسال 2001 ، حیرت‌انگیزترین راز اوتسی فاش شد. آن زمان یک رادیولوژیست بنام پل گوستنر ( Paul Gostner ) بقایای یک تیر پیکان‌دار که از پشت به شانه چپ اوتسی برخورد کرده‌بود را در بدنش کشف کرد. این کشف نشان داد که تیر از پشت تا قفسه سینه او را سوراخ کرده و با ایجاد یک حفره عمیق و پاره‌کردن تعدادی از شاهرگ‌ها، باعث خونریزی شدید شده و در چند دقیقه او کشته‌است. شرایط محیطی طوری بود که توانسته بود جسد مقتول را برای 5300 سال، دست‌نخورده حفظ کند. این کشف، قدیمی‌ترین نمونه قتلی است که تاکنون انسان توانسته به‌صورت مستند آن را بررسی کنند.سال 2010 ، گروهی از محققان حوزه‌های مختلف به سرپرستی دکتر ادوارد ایگارتر ویگل ( Eduard Egarter Vigl ) پاتولوژیستی که به "پزشک خانوادگی" اوتسی معروف است در یک سری عمل‌های جراحی تخصصی پشت سر هم، یک کالبدشکافی عمومی از بدن او انجام دادند تا به راز اینکه مرد یخی واقعا که بود و چطور زندگی کرده و اصلا چطور مرده، پی ببرند. شرایط منطقه‌ای که اوتسی در آن قرار گرفته بود، باعث شده‌بود تا آب به پوست او نفوذ کند و داخل پوستش یخ بزند و سطحی درخشنده و براق مانند نقاشی‌های رنگ لعابی به خود بگیرد. به‌این ترتیب جسد او تبدیل به یه مومیایی طبیعی شده‌بود. سایز عضله پشت‌بازوی اوتسی نشان می‌داد که با وجود قد 165 سانتی‌متریش، مردی جنگی و تنومند بوده‌است.ادورد ایگارتر ویگر و همکارانش با آندوسکوپ آثار سر پیکان عامل مرگ اوتسی را در قفسه سینه او بررسی می‌کنند. پیکان، یکی از رگ‌های اصلی را بریده و باعث شده تا خونریزی شدید، خیلی زود او را از پا دربیاورد.تیم جراحی قسمتی از ماهیچه و جگر اوتسی را برداشتند. آنها حفره‌ای هم روی لگن خاصره او ایجاد کردند تا از استخوان آن قسمت نمونه‌ای برداشته و آزمایش دی‌ان‌آ روی آن انجام دهند. آنها بررسی‌هایی هم روی قفسه سینه او انجام دادند تا بلکه اطلاعات بیشتری در مورد تیری که او را از پای درآورده بود، بدست بیاورند و نمونه‌هایی از موهای قسمت‌های مختلف بدن او برداشتند. ایگاتر ویگل و همکارانش در مجموع 149 نمونه بیولوژیکی از بدن اوتسی خارج کردند که مبنای پژوهش‌های روی او در 10 سال گذشته بود.تلاش‌های اولیه برای تشریح شکم، ناامیدکننده بود. پیتر مالفرسینر ( Peter Malfertheiner ) از دانشگاه اتو وان‌گوریک ( Otto von Guericke ) در ماگدبرگ آلمان سعی کرده‌بود با یک آندوسکوپ که از گلوی اوتسی وارد بدن و شکم او کرده‌بود، اطلاعاتی را بدست آورد. اما سلول‌های 5 هزار ساله جسد اوتسی، کار را برای او مشکل کردند. ایگاتر ویگل هم از راه شکافی که قبلا جراحان اتریشی روی بدن اوتسی ایجاد کرده‌بودند، به داخل بدن او راه پیدا کرد و دو تکه بزرگ از غذهای هضم نشده در معده او را بیرون بیاورد.آخرین روز زندگی اوتسیآنالیزهای فیزیکی روی ایزوتوپ‌های عناصر استرانسیم و سرب در استخوان‌ها و دندان‌های او نشان داد که کودکی اوتسی در محل فعلی روستای ولتورنو، در شمال شرقی شهر بولتزانو، گذشته‌است. اما در جوانی به 50 کیلومتر آن طرف‌تر به سمت شمال مهاجرت کرده و و بزرگسالیش را در محل دره ونوستا گذرانده‌است.همچنین پژوهش‌های شیمیایی دیگر مشخص کرد که آخرین ساعات زندگی او در فصل بهار بوده و آخرین گردش او احتمالا در محل فعلی روستای سنالس و ارتفاعات مشرف به آن برای پیدا کردن شکار بوده‌است. آزمایش‌های دقیق روی دستان او وجود چند جراحت را نشان می‌داد که احتمالا در یک نبرد در روزهای آخر عمرش اتفاق افتاده‌بود، نبردی که ممکن بود با قتل او مرتبط باشد. احتمالا این جراحت‌ها مانع به‌کارگیری تیرو کمان برای دفاع از خود شده‌بود. آنالیز غذای باقی‌مانده در روده او، مشخص کرد که چند ساعت قبل از مرگ، وعده مفصلی شامل گوشت گوزن قرمز به همراه مقداری نان گندم خورده‌است.با کنار هم قرار دادن این اطلاعات، پژوهشگران حدس می‌زنند که دشمنان مرد یخی احتمالا کینه و دشمنی با او داشته‌اند و در یک فرصت مناسب، وقتی او را تنها در کوهستان گیر آورده‌اند، کارش را یک سره کرده‌اند. پیش از این، پژوهشگران تصور می‌کردند که اوتسی با شکم خالی کشته شده‌است. بنابراین حدس می‌زدند که شاید در حال فرار بوده و مدتی غذایی برای خوردن نداشته یا زندانی بوده و به او غذا نمی‌دادند و او بعد از فرار کشته شده، اما آزمایش‌های جدید نشان داد که هرچند او یک بار در 9 سالگی و بار دیگر در 16 سالگی شاهد قحطی و بیماری سراسری بوده است، اما در زمان مرگ بسیار هم به او خوش می‌گذشته و در روز مرگش یک وعده کامل غذایی را با فراغت بال و فرصت کافی خورده است. پس احتمالا یک گروه مسلح از دشمن نمی‌توانسته دنبال او بوده باشد.پراکندگی محل رشد گونه‌هایی که در معده اوتسی پیدا شدهپژوهش‌های اخیر که توسط دکتر جیمز دیکسون ( James H . Dickson ) از دانشگاه گلاسکو انجام شده، براساس موادی که در معده اوتسی کشف شده حاکی از آن است که او در ارتفاع 1000 متری و 36 ساعت قبل از مرگ غذای مفصلی خورده‌است. اما جسد اوتسی در ارتفاع 3210 متری پیدا شده‌است. برخی از خزه‌هایی که در ارتفاع کم رشد می‌کنند و اوتسی به‌همراه داشته، مهم‌ترین سرنخ‌های پژوهشگران بودند. دیکسون پراکندگی 5 گونه از خزه‌های ارتفاعات پایین را بررسی کرد. زیستگاه بیشتر این خزه‌ها در دامنه‌های دره اشنالشتال بود.کالبدشکافیسال 2010 آندروس شوارز ( Andrea Schwarz ) جراح مغز و اعصاب، یک سری آندوسکوپی مغزی روی سر اوتسی انجام داد. او دنبال جواب این سوال بود که سایه اسرارآمیزی که در عکس‌های سی‌تی‌اسکن قبلی در قسمت عقبی جمجمه اوتسی دیده شده مربوط به چیست یک لخته خون یا یک تومور بدخیم؟نتایج کالبدشکافی باعث شد تا داستان جدیدی برای زندگی مرد یخی و بخصوص آخرین لحظات زندگی او گفته شود. متخصصان مغز و اعصاب تشخیص داده بودند که خونی که در قسمت پشتی جمجمه مرد یخی لخته شده بود، در واقع بر اثر ضربه یا آسیبی شبیه پرت شدن از یک صخره بلند بعد از اصابت تیر به پشت او ایجاد شده است. تحلیل و بررسی آخرین وعده غذایی که در معده او قرار داشت در کنار این ضربه که به سرش وارد شده، پژوهشگران را به این نکته رساند که او به آن منطقه رفته بود تا با خیال راحت استراحت کند و در پناه صخره، از وزش باد خنک در امان باشد و با خیال راحت گوشت شکارش را بخورد. غافل از اینکه کسی در کمین او نشسته و منتظر فرصت است.اوتسی نمی‌دانست گوشتی که می‌خورد، آخرین غذای عمرش خواهد بود. 1 . اوتسی توقفی کوتاه کرده تا از خوردن کمی گوشت چرب که شکار کرده لذت ببرد. 2 . مدت کوتاهی بعد از خورد غذا، یک قاتل، تیر کشنده‌ای را به پشت او شلیک می‌کند. 3 . احتمالا قاتل ضربه محکمی هم به سر اوتسی هم زده تا کار جسم نیمه‌جان او را تمام کند. 4 . قاتل مرد یخی، چوب پیکانش را از پشت مقتول خارج می‌کند تا از روی تیر، پی به هویت قاتل نبرند.شگفتی‌های آزمایش ژنتیکبا استفاده از اطلاعات بدست آمده از ژن‌های او، اکنون ما می‌دانیم که مرد یخی موهای قهوه‌ای داشته و چشمانش هم قهوه‌ای بوده است. او به لاکتوز حساسیت داشته و نمی‌توانسته شیر بخورد. تحلیل‌های دی‌ان‌آ همچنین نشان دادند که اوتسی احتمالا به یک نوع بیماری قلبی - عروقی مبتلا بوده که اگر او بر اثر اصابت تیر هم از کشته نمی‌شد، به‌زودی زود به‌خاطر سکته قلبی جانش را از دست می‌داد. شاید شگفت‌انگیزترین یافته محققان کشف ردپای باکتری خاصی به نام بورلیا بوگدورفری در بدن مرد یخی بود که او را به اولین انسانی تبدیل کرد که بیماری لایم ( Lyme ) در او مشاهده شده است. بنابراین او در روزهای آخر عمرش از تب، سردرد، خستگی، افسردگی و خارش پوستی رنج می‌برده‌است.بازماندگان اوتسی!آلبرت زینک ( Albert Zink ) سرپرست تیمی که مطالعات ژنتیک روی اوتسی انجام داده‌است، به نتایج جالبی دست‌یافته. تیم او با بررسی کروموزم Y اوتسی (که فقط از پدر به ارث می‌رسد) و دی‌ان‌آ میتوکوندوریال (که فقط از مادر به ارث می‌رسد) نشان دادند که بازماندگانی از نسل مادری اوتسی دیگر در اروپا یافت نمی‌شود، اما بازماندگان نسل پدری او در اروپا بسیارند و در مناطقی چون جزایر ساردینیا و کورسیکا زندگی می‌کنند.اما از این جالب‌تر این که پس از بررسی اطلاعات ژنتیک حدود چهارهزار داوطلب، مشخص شد که 19 نفر از اهالی منطقه تیرول ژن‌هایی دارند که در زیرگروه ژن‌های اوتسی هستند. از این هم هیجان‌انگیز‌تر اینکه سیمون گربر ( Simon Gerber ) یکی از کسانی که شباهت‌های بسیار زیادی از لحاظ ژنتیکی با اوتسی دارد، بیماری‌های مشابهی هم با او دارد ازجمله همان عدم تحمل لاکتوز! زندگی اوتسی، یک زندگی معمولی از جنس زندگی هزاران نفر دیگر در پنج‌هزار سال قبل بوده‌است. خیلی‌ها از آنها زندگی کردند و کشته شدند و بدنشان از بین رفته و اثری از آثارشان نیست. اما اینکه بدن یک انسان به این قدمت، با این میزان سلامت به دست انسان‌های امروزی رسیده، اهمیت او را اینقدر زیاد کرده و حالا ما از هرکدام از جنبه‌های زندگی او، مثل غذاها، محل زندگی، بیماری‌ها و حتی نوع مرگ او به‌عنوان رازهایی یاد می‌کنیم که باید مبالغ هنگفت خرج و زمان‌های طولانی صرف شود تا بلکه به قسمتی از رازهای سر به مهر مرد اسرار آمیز یخی پی ببریم.هنرمندان، در نهایت با استفاده از گمانه‌زنی‌های پزشکان و باستان‌شناسان، از اوتسی مدلی ترسیم کرده و فرضیات آنها را به تصویر کشیدند.منابع Stuff You Should Know ( Podcast ): 1 . The Murder Mystery of tzi the IcemanNational Geographics : 2 . Unfrozen3 . 5 Surprising Facts About Otzi the IcemanLive Science : 4 . tzi the Iceman & amp ; amp ;# x27 ; s Unfortunate Last Journey Possibly Uncovered5 . Mummy Melodrama : Top 9 Secrets About Otzi the IcemanPLOS | ONE : 6 . Seventy - five mosses and liverworts found frozen with the late Neolithic Tyrolean Iceman : Origins , taphonomy and the Iceman ' s last journeyFact and Details : 7 . OTZI , THE ICEMAN8 . SCENARIO OF OTZI ' S DEATH سایر منابع: 9 . Origin and migration of the Alpine Iceman10 . The microbiome of the ice age man11 . N rnbergerin entdeckte vor 25 Jahren tzi - Mumie
مراحل بیگ بنگ تا پدید امدن هستی چه بوده است "تیوری "بیگ بنگ .یک حرکت سه جهته به هم پیوسته محسوب شد .حرکت اول ،"یک "یگانگی از هیچ مکان و هیچ زمانی به ظهور رسیده که تنها حاوی یک نقطه از تمامی انرژی که همان انرژی هستی ماست، بوده است . .حرکت دوم تورم بلافاصله به وجود آمده یک انبساط دایمی غیر قابل تصور به آرامی، این انرژی را منتشر کرده است و نظم را بر جهان حاکم نموده.ادامه ..
با گرافین آشنا شوید !! ماده‌ای که دنیا را متحول خواهد کرد . با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی دوستان و ویرگولی‌ها .قبل از هر چیزی از تمامی دوستان معذرت میخواهم که این چند ماه مطلبی منتشر نکردم ولی الان برگشتم و با شور و اشتیاق بیشتری کارم رو ادامه میدم ، از این که من را حمایت میکنید سپاس گذارم . امروز تصمیم گرفتم تا شما را با ماده‌ای خارق العاده‌ای به نام گرافین آشنا کنم .اگر تا به حال نام گرافین به گوشتان نخورده است باید گفت گرافین ماده‌ای فوق مستحکم و فوق سبک است که ظرف سال‌های اخیر، نوآوری‌های خارق العاده‌ی زیادی را در دنیای فناوری امکان پذیر ساخته است. به گزارش جی پلاس، این ماده از شبکه‌ای متشکل از اتم‌های کربن ساخته می‌شود که ضخامت هر لایه‌ی آن تنها به اندازه‌ی یک اتم است. مقاومت این ماده نسبت به وزنش، آن را برای کاربرد‌های مختلف به ماده‌ای ایده آل تبدیل می‌کند از فیلتر‌های آب شیرین کن گرفته تا باتری‌های شارژ سریع و حتی نسل جدید لامپ‌های LED . از گرافین حتی برای وادار کردن سلول‌های خورشیدی به تولید الکتریسیته در حین باران نیز استفاده می‌شود. همه‌ی اینها ما را به این فکر می‌اندازند که با این ماده‌ی جادویی چه گجت هایی که نمی‌توان ساخت و چه کار‌ها که نمی‌توان کرد. به طور قطع در آینده از این ماده‌ی فوق العاده بیشتر خواهیم شنید.( GRAPHENE ) 1 - کاهش مصرف انرژی فرایند شیرین کردن آبدر اقصی نقاط جهان نیاز مبرمی به توسعه‌ی روش هایی کارا‌تر برای تبدیل آب شور به آب شیرین و قابل شرب وجود دارد. اینجاست که پای فیلتر‌های گرافینی به میان می‌آید. شرکت لاکهید مارتین متوجه شده است با استفاده از این فیلتر‌ها می‌توان انرژی مورد نیاز برای فرایند شیرین کردن آب را کاهش داد. ماده‌ای که از آن برای فیلتر کردن آب استفاده می‌شود پرفورین نام گرفته و اساسا برای پاکسازی آلودگی‌های نفتی آب در دریا‌ها و اقیانوس‌ها توسعه یافته است. با این حال، شرکت لاکهید مارتین خیلی زود متوجه شد از این فیلتر می‌توان برای مصارف دیگری نیز بهره گرفت. از آنجایی که فیلتر مورد اشاره تنها یک اتم ضخامت دارد، آب شور بدون هیچ فشاری از آن عبور می‌کند و به دلیل حفره‌های 100 نانومتری آن، تنها مولکول‌های آب از آن عبور می‌کنند و ذرات نمک آب شور قادر به عبور از آن نخواهند بود. همین ویژگی‌ها به شکل گیری فیلتری می‌انجامد که می‌تواند در فرایند شیرین کردن آب شور، مصرف انرژی را تا 20 درصد کاهش دهد، سازگاری این فرایند با محیط زیست را بالا ببرد و آن را برای مناطقی که در آنها برق نیز مثل آب کمیاب است مناسب‌تر کند. 2 - ساخت باتری هایی با قابلیت شارژ بسیار سریعباتری را به جرات می‌توان بزرگ‌ترین مانع بر سر راه پیشرفت دستگاه‌های تکنولوژیک امروزی دانست موضوعی که برای بسیاری از غول‌های صنعت موبایل و گجت‌های پوشیدنی دردسرساز شده است. دردسر باتری‌های امروزی به انفجار موبایل محدود نمی‌شود و حتی دامن ربات‌های ناسا را هم گرفته است. گذشته از امنیت، باتری‌های قابل شارژ امروزی به مرور زمان توان ذخیره سازی انرژی خود را از دست می‌دهند. با این حال، محققی به نام هان لین از دانشگاه سوینبرن استرالیا با استفاده از گرافین نوعی ابرخازن ساخته است که می‌تواند بدون کاهش عملکرد، بار‌ها و بار‌ها مورد استفاده قرار بگیرد و تنها ظرف چند ثانیه به طور کامل شارژ شود. لین برای تولید لایه‌های گرافینی اختراع خود از پرینتر‌های سه بعدی استفاده کرده است. گفتنی است فناوری تازه‌ای که او خلق کرده می‌تواند روزی جایگزین باتری‌های لیتیومی اسمارت فون‌ها، تبلت‌ها و حتی خودروهای الکتریکی امروزی شود. در کل گرافین به این باتری جدید برتری چشمگیری می‌بخشد، به گونه‌ای که از لحاظ مدت زمان شارژ، طول عمر و سازگاری با محیط زیست از باتری‌های لیتیومی فعلی جلو خواهد افتاد. 3 - تولید انرژی از بارانمحققان دانشگاه یونان نورمال و دانشگاه اوشن چین، از گرافین برای تولید پنل‌های خورشیدی نوآورانه‌ای استفاده کرده‌اند که قادر است زیر باران نیز انرژی الکتریسیته تولید کند. وجود یک لایه گرافین روی سلول‌های خورشیدی، به خاطر واکنشی که با نمک طبیعی موجود در آب باران می‌دهد می‌تواند منجر به تولید انرژی شود. نرخ بهره وری سلول‌های خورشیدی چیزی در حدود 6 ٫ 5 درصد است که میزان زیادی به حساب نمی‌آید. اما با بهبود بهره وری این پنل‌ها، تولید الکتریسیته از باران نیز جامه‌ی واقعیت به تن خواهد کرد امری که می‌تواند استفاده از سلول‌های خورشیدی در مناطقی با آب و هوای متفاوت را نیز میسر کند. (اگر به موضوع انرژی‌های تجدید پذیر و پنل‌های خورشیدی علاقه دارید، حتما نگاهی هم به پنل‌های خورشیدی نوآورانه‌ی تسلا بیاندازید که هم از لحاظ ظاهری و هم از لحاظ کیفی با پیشرفت‌های قابل توجهی همراه شده‌اند. ایلان ماسک همین چند روز پیش از سقف خورشیدی جدید تسلا رونمایی کرد.) 4 - ساخت لامپ‌های فوق کم مصرفدانشگاه منچستر خود را "خاستگاه گرافین" می‌نامد، چرا که صفحات گرافینی برای اولین بار در سال 2004 در این دانشگاه ساخته شدند. اما یک تیم تحقیقاتی دیگر این دانشگاه در سال 2015 موفق به ساخت نوعی لامپ LED با قابلیت تنظیم نور شد که به لطف یک لایه گرافین، نسبت به لامپ‌های LED موجود 10 درصد انرژی کمتری مصرف می‌کند. این LED‌های جدید، خیلی زود در بریتانیا به مرحله‌ی فروش رسیدند و با قیمتی کمتر از بسیاری از رقبا عرضه شدند. لامپ‌های گرافینی یاد شده نام خود را در تاریخ به عنوان اولین محصول تجاری عرضه شده که در آن از گرافین استفاده شده است به ثبت رساندند. 5 - خلق سبک‌ترین ماده جهاندانشمندان مدت هاست به دنبال ساخت ماده‌ای هستند که از هر چیز دیگر در این دنیا سبک‌تر باشد. در سال 2013 ، گروهی از محققان چینی با استفاده از گرافین ماده‌ای اسفنجی شکل تولید کردند که عنوان "سبک‌ترین ماده‌ی جهان" را به خود اختصاص داد. این تیم دانشگاهی چینی موفق شد از ترکیب کربن فریز شده با اکسید گرافین، ماده‌ای خلق کند که آن را "هواژلگرافینی" نامیدند یک ماده‌ی جامد اسفنجی که هر سانتی متر مکعب از آن تنها 0 ٫ 16 میلی گرم وزن دارد. این اسفنج کربنی به شکل چشمگیری انعطاف پذیر است و استعداد زیادی در جذب روغن دارد. تیم سازنده‌ی این ماده می‌گویند هواژل گرافینی قادر است 900 برابر وزنش را به خود جذب کند این یعنی در آینده می‌توان از آن برای پاکسازی آلودگی‌های نفتی استفاده کرد. اما از همه بهتر آن است که به خاطر انعطاف پذیری بالایش، هم می‌توان خود این هواژل را بازیافت کرد، و هم روغنی که به خود جذب کرده. 6 - تولید کاغذی 10 برابر مقاوم‌تر از فولادهمان گونه که می‌دانید جنس کاغذ، ظرافت و آسیب پذیری خاص خود را دارد به ویژه در حالت ورقه‌ای. کاغذ به راحتی پاره می‌شود و حتی چند قطره آب نیز می‌تواند آن را از محقق ساختن هدفی که برایش در نظر گرفته شده بازدارد. پنج سال پیش، گروهی از محققان دانشگاه فناوری سیدنی، کاغذی گرافینی تولید کردند که 10 برابر فولاد استحکام دارد. این کاغذ مقاوم نانویی که از گرافیت فراوری و فشرده ساخته شده، انعطاف پذیر، 100 درصد قابل بازیافت، رسانا، مقاوم و به اندازه‌ای باریک است که می‌توان از آن در صنایع متعدد استفاده کرد.( امیدوارم از این مطالب لذت برده باشید و امیدواریم که در طی چند سال آینده کاربرد‌های بیشتری از این ماده شگفت انگیز ببینیم ).مرسی که من را همراهی کردید . ??
هدف از داروهای جدید خلع‌سلاح سلول‌های "بمب اتمی" سیستم ایمنی است نوتروفیل (نارنجی) با بیرون آوردن یک شبکه DNA باکتری را گرفتار می‌کند - یک واکنش حفاظتی که می‌تواند نتیجه معکوس دهدمنتشرشده در Sciencemag به تاریخ 5 مارس 2020 نویسنده: Mitch Leslie لینک مقاله اصلی - drugs - aim - disarm - immune - system - s - atomic - bomb - cells پزشکان لندنی که به دنبال درمان جدیدی برای افرادی هستند که انسداد عروق کرونر خطرناک دارند، در حال تلاش برای خلع‌سلاح مدافعان خود هستند. 90 بیمار در این مطالعه درمان‌های معمول برای بیماری‌های قلبی را دریافت می‌کنند، مانند لوله‌های کوچک که استنت نامیده می‌شوند تا شریان‌های باریک که خود را باز نگه می‌دارند. اما نیمی از بیماران در آزمایش فاز 2 ، که توسط داروساز بالینی آلبرت فرو از کالج کینگ لندن و همکارانش انجام شد، همچنین قرص‌های پاپ کلاسی از سلول‌های ایمنی به نام نوتروفیل‌ها را هدف قرار می‌دهند. محققان فکر می‌کنند که با حمله به انسداد یا پلاک‌های چربی در شریان‌های مسدود شده، نوتروفیل‌ها آن‌ها را حتی خطرناک‌تر می‌سازند. این دارو برای دور کردن سلول‌ها طراحی شده‌است.تعامل با نوتروفیل‌ها یک ایده جسورانه است. نوتروفیل‌ها حدود 70 % از سلول‌های سفید را در خون تشکیل می‌دهند، با میلیاردها سلول که هر روز توسط سلول‌های بنیادی در داخل مغز استخوان تخم‌گذاری می‌کنند. سلول‌ها در جریان خون گشت می‌زنند و با پاتوژن‌ها درگیر می‌شوند و نقش دفاعی آن‌ها به قدری حیاتی است که افرادی که نوتروفیل‌های خود را در دوره درمان سرطان از دست می‌دهند، ممکن است از عفونت بمیرند.اما تاکتیک‌های زمین سوخته آن‌ها بر روی بدن سخت است. مایکل فسلر، ایمنی‌شناس از موسسه ملی علوم بهداشت محیط‌زیست آمریکا می‌گوید: "آن‌ها یک شمشیر دولبه کلاسیک هستند." برای مثال، آنزیم الاستاز نوتروفیل که نوتروفیل‌ها را آزاد می‌کنند تا باکتری‌های مهاجم را بکشند، ماتریکس خارج سلولی، شبکه پروتیین‌ها و قندها را که سلول‌ها را در خود جای داده و حمایت ساختاری را برای بافت فراهم می‌کند، از بین می‌برد.نوتروفیل‌ها نیز ممکن است بد عمل کنند. در برخی شرایط، مانند بیماری انسدادی مزمن ریوی ( COPD )، به نظر می‌رسد که آن‌ها حس جهت‌یابی خود را از دست می‌دهند: به جای صحبت کردن با باکتری‌ها، آن‌ها سرگردان می‌شوند. محققان بر این باورند که این نوتروفیل‌های آشکار، الاستاز نوتروفیل و مولکول‌های دیگر را در نقاط اشتباهی از جمله شش‌ها آزاد می‌کنند که باعث آسیب بافتی مشاهده‌شده در COPD می‌شوند. و با افزایش سن افراد، نوتروفیل‌ها در مبارزه با عفونت‌ها کم‌تر و برای بدن بیشتر مضر می‌شوند.الیزابت ساپی، متخصص ریه از دانشگاه بیرمنگهام در انگلستان می‌گوید: "ما در حال حاضر در حال درک این موضوع هستیم که نوتروفیل‌ها با بسیاری از بیماری‌هایی که جمعیت ما را مبتلا می‌کند، مرتبط هستند." با این درک، خوش بینی به وجود آمده‌است که این سلول‌ها برای مداخلات پزشکی خارج از محدوده نیستند. محققان در مورد هدف قرار دادن نوتروفیل‌ها محتاط هستند چون می‌ترسند که این کار بیماران را در معرض پاتوژن‌ها قرار دهد. ساپی می‌گوید: "ایده قدیمی این بود که شما نمی‌توانید به نوتروفیل‌ها دست بزنید" اما یک سری آزمایش‌ها بالینی، اطمینان خاطر حاصل کرده‌اند که مهار سلول‌ها می‌تواند ایمن باشد.اگر چه برخی از این آزمایش‌ها نتایج متوسطی را به دست دادند، محققان اصرار کرده‌اند - و ممکن است پافشاری آن‌ها نتیجه خوبی داشته باشد. دو کارآزمایی بالینی با کاندیدهای داروهای متمرکز بر نوتروفیل سال گذشته، یافته‌های تشویق‌کننده‌ای را گزارش کردند یکی از آن‌ها می‌تواند منجر به تایید اولین دارویی شود که این سلول‌های ایمنی را در یک وضعیت خود ایمنی نادر مورد هدف قرار می‌دهد. آزمایشی که فرو و همکارانش در حال انجام هستند، اولین تلاش برای ریشه‌کن کردن بیماری‌های قلبی عروقی از طریق دخالت در نوتروفیلها، انتظار می‌رود نتایج تا سال 2021 یا 2022 باشد. و ظهور یافته‌های جدید در مورد تنوع و رفتار سلول‌ها به احتمال زیاد الهام‌بخش راه‌های جدیدی برای دستکاری آن‌ها خواهد. ساپی می‌گوید: "در این زمینه امید واقعی وجود دارد."نوتروفیل‌ها در محل آسیب یا عفونت، در هر کجا که رخ می‌دهد، جمع می‌شوند. سلول‌ها با کمک گیرنده‌های روی سطح خود به نقاط دچار مشکل مانند CXCR2 که رد مولکول‌های هشدار دهنده آزاد شده توسط بافت آسیب‌دیده را شناسایی می‌کند، هدایت می‌شوند. اگر سلول‌ها بر روی میکروب‌ها اتفاق بیفتند، یک حمله چند جانبه را آغاز می‌کنند، پاتوژن‌ها را می‌بلعند، مواد شیمیایی خورنده را بیرون می‌ریزند، و گاهی شبکه DNA ، که به عنوان تله خارج سلولی نوتروفیل ( NET )شناخته می‌شود، به راه می‌اندازند و مهاجمان را می‌کشند. پیوند سلول‌های بنیادی خون ساز که به برخی از بیماران سرطانی داده می‌شود تا مغز استخوان خود را جایگزین کنند، اهمیت این دفاع را نشان می‌دهد. یک ایمنی‌شناس به نام کلاوس لی از موسسه ایمونولوژی لاخویا می‌گوید: "اگر این پیوند مصرف نشود، شما نوتروفیل ندارید و این امکان زنده ماندن ندارد."با این حال، مطالعات در دو دهه گذشته تصویر آن‌ها را تیره کرده‌است. پل کوبس، ایمنی‌شناس دانشگاه کلگری می‌گوید که سلول‌های موثر "بمب‌های اتمی قطره‌ای" در بدن هستند. وجود الاستاز نوتروفیل‌ها و سایر مواد شیمیایی باعث ایجاد التهاب و آسیب به راه‌های هوایی در بیماری فیبروز کیستیک و آسم مقاوم به درمان می‌شود. NET‌ها، به نوبه خود، می‌توانند سیستم ایمنی بدن را تحریک کنند تا به سلول‌های خود بیمار در بیماری خود ایمنی لوپوس حمله کنند، و باعث تشکیل لخته‌های خون در شرایط بالقوه کشنده ترومبوز ورید عمقی می‌شوند. این شبکه همچنین می‌تواند پلاک‌های شریانی را با ترویج التهاب بدتر کند، زیست‌شناس سلولی به نام ونیزلوس پاپویانولوس از موسسه فرانسیس کریک در لندن و همکارانش در سال 2015 پیدا شد. نوتروفیل‌ها حتی قادر به ایجاد سرطان، تحریک رشد رگ‌های خونی جدید در تغذیه تومورها و کمک به گسترش سلول‌های غیر طبیعی به سایر قسمت‌های بدن می‌باشند.بیش از 10 سال پیش، چنین ارتباط بیماری باعث شد برخی از شرکت‌ها شروع به توسعه ترکیباتی کنند که الاستاز نوتروفیل‌ها را مهار می‌کنند. برخی دیگر تلاش کردند تا توانایی‌های جهت‌یابی نوتروفیل‌ها را، که در COPD و دیگر شرایط نقص دارند، با مسدود کردن پروتیین PI3K ، آنزیمی که در کنترل حرکت سلول دخیل است، احیا کنند.نوتروفیل‌ها با بسیاری از بیماری‌هایی که جمعیت ما را مبتلا می‌کنند در ارتباط هستند.الیزابت ساپی، دانشگاه بیرمنگامبیش از ده کارآزمایی بالینی این داروهای بالقوه را در بسیاری از شرایط مورد بررسی قرار دادند. خبر خوب این است که این ترکیبات دفاع فلج‌کننده در برابر عفونت‌ها نداشتند اما بیشتر این آزمایش‌ها مزایای کمی داشتند. در نتیجه، چندین شرکت داروسازی بزرگ تسلیم شده‌اند. در سال 2019 ، گلاکسو اسمت‌کلاین از دانریکسین و نمیر الیسیب، دو کاندیدای داروهای مورد هدف نوتروفیل که برای بیماری‌های ریوی در حال توسعه بودند، جلوگیری کرد. مرک و آسترازنکا نیز به تازگی ترکیب‌های امیدوار کننده را ترک کرده‌اند. اما محققان می‌گویند که هنوز امید وجود دارد، با این استدلال که آن‌ها هنوز مشخص نکرده‌اند که از چه مقدار دارو استفاده کنند، چگونه داروهای بالقوه را به بهترین نحو ارایه دهند و کدام جنبه‌های زیست‌شناسی نوتروفیل‌ها را هدف قرار دهند. ساپی خاطرنشان می‌کند که در آزمایش‌های COPD و سایر اختلالات ریوی، بیماران این ترکیبات را استنشاق می‌کردند. او می‌گوید: اما چون بیشتر نوتروفیل‌ها جریان خون دارند، داروهای استنشاقی ممکن است به سلول‌های معیوب نرسد. در مورد عوارض جانبی عصبی است و ممکن است محققان دوز را خیلی پایین نگه داشته‌اند.استیون پاولتیک، همپزشک و متخصص سرطان از موسسه ملی سرطان آمریکا و همکارانش فکر می‌کنند که می‌توانند بهتر عمل کنند. در یک آزمایش ایمنی مرحله اول، پاوتیک و تیمش شروع به دادن مقدار بیشتری از الوستات مهارکننده الاستاز نوتروفیل به بیماران مبتلا به برونشیولیت انسدادی ریه کرده‌اند. این بیماری درصد قابل‌توجهی از مردمی را مبتلا می‌کند که پیوند سلول‌های بنیادی خونساز را در طول درمان سرطان دریافت می‌کنند، و زمانی که سلول‌های ایمنی از پیوند به بافت خود گیرنده حمله می‌کنند، پیشرفت می‌کنند.نوتروفیل‌ها به درون شش‌ها هجوم می‌آورند و ممکن است بافت اسکار را به تجمع در برونشی‌هولها، کوچک‌ترین مجاری تنفسی ریه تشویق کنند که می‌تواند باعث مسدود شدن آن‌ها شود. پاوتیک می‌گوید که برای دریافت کنندگان پیوند، برونشیولیت انسدادی مانند یک حمله آسم غیرقابل توقف است.او اضافه می‌کند که احتمالا آلوستات، برونشی‌هولیت انسدادی را از بین نمی‌برد، اما با مسدود کردن الاستاز نوتروفیل، می‌تواند از بدتر شدن بیماری جلوگیری کند. "حتی بهبود نهایی می‌تواند منجر به بهبود عمده در عملکرد ریه شود."محققان بیشتر در حال ارزیابی روشی برای هدف قرار دادن نوتروفیل‌ها برای درمان یک بیماری خود ایمنی نادر هستند که در آن سیستم ایمنی پادتن‌هایی را بر علیه نوتروفیل‌های خود تولید می‌کند - وضعیتی که به عنوان واسکولیت آنتی‌بادی سیتوپلاسمی هتروفیل ( ANCA )شناخته شده است. پادتن‌ها به سلول‌ها می‌چسبند و سپس در رگ‌های خونی کوچک گیر می‌افتند و بار شیمیایی خود را آزاد می‌کنند و منجر به التهاب می‌شوند که می‌تواند باعث آسیب کلیوی و مشکلات دیگر شود. در سال اول پس از تشخیص، احتمال مرگ بیماران مبتلا به این بیماری 9 برابر بیشتر از جمعیت عمومی است، و درمان‌های فعلی، که شامل استرویید و داروهای سرکوب‌کننده سیستم ایمنی هستند، یکی از دلایل این مرگ و میر بالا هستند.با آزاد شدن نوتروفیل‌ها، وزیکول‌های (زرد) حامل آنزیم‌های تجزیه‌کننده پروتیین می‌توانند به رشته‌های کلاژن (آبی) در بافت همبند متصل شده و آسیب برسانند.راسل جاین و همکارانش در یک آزمایش که اخیرا بر روی 331 بیمار واسکولیت ANCA انجام شد، آواکوپن داروی آزمایشی را آزمایش کردند، که استریک‌ها C5a ، یک پروتیین در خون است که به نوتروفیل‌ها کمک می‌کند تا محتویات محرک التهاب خود را آزاد کنند. نتایج آزمایش مرحله سوم، که اواخر سال گذشته اعلام شد، نشان داد که این دارو حدود 20 % بیشتر از یک سال پس از تزریق استرویید، احتمال تولید دوباره دارو را دارد. آن عملکرد کلیه بیماران را بهبود بخشید و همچنین کم‌تر از استرویید مضر بود. جین پیش‌بینی می‌کند که اواکوپن توسط آمریکا تایید شود. اداره غذا و دارو و "یک جایگزین کامل برای استرویید" در درمان واسکولیت ANCA خواهد داد. اگرچه تلاش‌های زیادی برای هدف قرار دادن نوتروفیل‌ها برای مهار آن‌ها انجام می‌شود، ساپی و همکارانش معتقدند که جوان شدن نوتروفیل‌ها می‌تواند به افزایش عملکرد ایمنی در افراد مسن کمک کند. آن‌ها دریافتند که یک داروی موجود، داروی کاهنده کلسترول، سیمواستاتین، ممکن است این کار را انجام دهد. سیمواستاتین توجه آن‌ها را جلب کرده بود زیرا برخی شواهد نشان می‌دهند که افرادی که آن را با کلسترول بالا مصرف می‌کنند، کم‌تر در برابر عفونت آسیب‌پذیر هستند. وقتی اعضای تیم، نوتروفیل‌ها را در معرض سیمواستاتین در آزمایشگاه قرار دادند، دریافتند که این کار دقت مهاجرت سلول‌ها را افزایش می‌دهد و عملکرد آن‌ها را به روش‌های دیگر بهبود می‌بخشد. ساپی و همکارانش در مرحله دوم آزمایش این دارو در 62 فرد مسن مبتلا به ذات‌الریه و سپسیس باکتریایی، مشخص کردند که افزودن سیمواستاتین به رژیم درمانی نرمال، شدت عفونت را کاهش داده و به بیماران اجازه می‌دهد تا در سال آینده زمان بیشتری را در خارج از بیمارستان بگذرانند.ساپی که تیمش سال گذشته در مجله آمریکایی پزشکی مراقبت‌های ویژه و تنفسی این یافته‌ها را گزارش کرد می‌گوید: "این بسیار غیر منتظره و بسیار هیجان‌انگیز بود." آن‌ها در حال حاضر در حال برنامه‌ریزی برای مطالعه بیشتر در مورد این دارو هستند و او می‌گوید که این دارو ممکن است بر علیه دیگر مشکلات باکتریایی شایع در افراد مسن مانند عفونت‌های ادراری و پوستی نیز کار کند.با افزایش آگاهی پژوهشگران در مورد بیولوژی نوتروفیل‌ها، امکان درمان افزایش می‌یابد. این سلول‌ها بطور سنتی بعنوان علوفه توپ سیستم ایمنی - قاتلان ساده و قابل‌فروش - شناخته‌شده‌اند. اما معلوم شد که نوتروفیل‌ها خیلی ساده نیستند. پاپویانابولوس می‌گوید: "آن‌ها تنها سلول‌هایی نیستند که میکروب‌ها را از مکان‌های آلوده پاک می‌کنند."لیو کوندرمن، ایمنی‌شناس مرکز پزشکی دانشگاه اوترخت در هلند می‌گوید: "هیجان‌انگیزترین چیز این است که سلول‌ها بسیار نامتجانس هستند." با تکنیک‌هایی مانند توالی RNA سلول منفرد، محققان کشف کرده‌اند که نوتروفیل‌ها در گونه‌های متعددی می‌آیند. و ویژگی‌های آن‌ها می‌تواند در طول روز تغییر کند. در انسان‌ها، سلول‌ها در شب نسبت به ساعات روز نسبت به عوامل بیماری زا بسیار مهاجم‌تر هستند و بسته به ساعت، ژن‌های مختلفی را ایجاد می‌کنند. این تنوع، سلول‌ها را قادر می‌سازد تا تخصص یابند و کاره‌ای بیشتری را نسبت به آنچه محققان انتظار داشتند انجام دهند. برخی از نوتروفیل‌ها زنجیره فرمان را بالا برده و به کنترل فعالیت سلول‌های ایمنی دیگر کمک می‌کنند. برای مثال، آن‌ها می‌توانند سلول‌های T را تحریک کنند تا به عوامل بیماری زا حمله کنند یا آن‌ها را مهار کنند. سلول‌ها هم چنین می‌توانند نقش‌های دیگری را به هنگام ورود به بافت آسیب‌دیده بر عهده بگیرند. اگر آن‌ها با میکروب‌ها مواجه شوند، جنگجو می‌شوند. اما اگر جراحت آلوده نشود، به طبیبان سنتی تبدیل می‌شوند. مواد شیمیایی آزاد شده توسط آن‌ها می‌توانند رگ‌های خونی جدید را تحریک کنند تا تشکیل دهند و تولید سلول‌های جایگزین را جرقه بزنند.دفع حملات هدف از آزمایش‌های بالینی مداوم، درمان طیف وسیعی از بیماری‌ها از طریق هدف قرار دادن پروتیین‌هایی است که آسیب به بافت توسط نوتروفیل‌ها را نشان می‌دهند. تست‌های قبلی به محققان اطمینان داده بود که این استراتژی بیماران را در برابر عفونت‌ها بی‌دفاع نخواهد گذاشت.میکروسکوپ حیاتی، که حرکت سلول‌ها در بدن را نشان می‌دهد، نشان می‌دهد که زندگی این سلول‌های ایمنی پر حادثه است. محققان مدت‌ها تصور می‌کردند که زمانی که نوتروفیل‌ها جریان خون را ترک می‌کنند و به بافت‌های عفونی و یا آسیب‌دیده حرکت می‌کنند، در نهایت خود را نابود می‌کنند و به التهاب در محل اجازه می‌دهند. اما مطالعات میکروسکوپی متعددی مهاجرت پیچیده‌تری را نشان داده‌اند. برای مثال، در یک مطالعه در سال 2011 ، آنا هوتنلوخر از دانشگاه ویسکانسین، مدیسون و همکارانش نوتروفیل‌ها را در گورخرهایی که باله‌های آن‌ها زخمی شده‌بود، ردیابی کردند. دانشمندان متوجه شدند که هر کدام از نوتروفیل‌ها چندین بار به داخل و خارج جراحت رفتند قبل از این که در نهایت برای همیشه بروند. در حال حاضر فرو و همکارانش سعی دارند یک پای نوتروفیل‌ها را قطع کنند. در بیماران مبتلا به بیماری‌های قلبی، سلول‌ها به پلاک‌های چربی که در شریان‌های کرونری قرار گرفته‌اند، نفوذ می‌کنند. در آنجا، آن‌ها مواد شیمیایی از جمله الاستاز نوتروفیل را آزاد می‌کنند که ممکن است این پلاک‌ها را به احتمال بیشتر شکسته و لخته‌های خونی را باز کنند که می‌تواند باعث حملات قلبی شود. کاندید دارویی که فرو و همکارانش در افراد دارای پلاک‌های جدی، از مایش می‌کنند، گیرنده CXCR2 را مسدود می‌کند، گیرنده‌ای که به نوتروفیل‌ها کمک می‌کند تا به مکان‌های عفونی و ملتهب هدایت شوند. در آزمایش‌ها حیوانی، ترکیب نوتروفیل‌ها را از ورود به محل‌های التهاب کاهش می‌دهد.میزان مرگ و میر ناشی از بیماری‌های قلبی عروقی در بسیاری از کشورها به دلیل تغییر در سبک زندگی، مانند کاهش مصرف سیگار، و همچنین داروهایی که کلسترول کمتری دارند و با لخته شدن خون مبارزه می‌کنند، چندین دهه است که در حال کاهش است. اما بیماری قلبی سالانه بیش از 600000 نفر را در ایالات‌متحده می‌کشد. فرو می‌گوید: "به وضوح شکاف بزرگی در درمان این بیماران وجود دارد" ظرف چند سال، او امیدوار است که بداند آیا خالی کردن نوتروفیل‌ها می‌تواند کمک کند یا خیر. برخی محققان همچنان شک دارند که محصول فعلی داروهای هدف قرار دادن نوتروفیل‌ها خارج از برخی بیماری‌های نادر عمل کند. کوندرمن اشاره می‌کند که سلول‌ها مسیرهای اضافی متعددی دارند که فعالیت آن‌ها را کنترل می‌کنند. او می‌گوید: "نوتروفیل بسیار قوی است." او می‌گوید که این ایده که یک دارو می‌تواند سو رفتار خود را اصلاح کند "بسیار ساده است."با این حال، محققان در حال توسعه روش‌های جدید، از جمله آنزیم‌های نابود کننده DNA هستند که ممکن است NET‌ها را برش دهند و از لخته‌های خون جلوگیری کنند. فسلر می‌گوید: و همانطور که دانشمندان بیولوژی سلول‌ها را عمیق‌تر بررسی می‌کنند، ممکن است راه‌های جدیدی برای تحت کنترل نگه داشتن این سربازان ایمنی پیدا کنند. امید است که با افزایش درک از نوتروفیل‌ها، ما رویکردهای پیچیده‌تری در این زمینه داشته باشیم.ترجمه این مقاله به صورت کاملا خودکار توسط مترجم هوشمند متن و مقاله علمی انجام شده و پس از ویرایش مختصر انسانی به انتشار رسیده است.
جهان در سال 2040 چگونه خواهد بود؟ احتمالا تا حالا به این فکر کرده‌اید که در آینده قراره چه اتفاقاتی برایمان رخ دهد در این مقاله می‌خواهیم به سال 2040 سفر کنیم و رویداد هایی که احتمالا قرار است رخ دهد را بررسی کنیم .درمان بیماری‌های انسانیدرمان بیماری هابا پیشرفتی که علم در دنیا دارد میتوان گفت که بیماریهای انسانی مانند سرطان , آلزایمر و ایدز قابل درمان خواهد بود .بیماری مالاریا هم که سالیانه حدود 1 میلیون نفر جان انسان‌ها را میگیرد , در حال درمان و کشف واکسن آن استربات‌های انسان نماربات‌های انسان نما پیش بینی که دانشمندان تا سال 2040 دارند , ربات هایی هستند که شباهت بسیار زیادی با انسان‌ها دارند که این باعث می‌شود تشخیص ان با انسان‌ها سخت شود .البته این ربات‌ها برای کار هایی مورد استفاده قرار می‌گیرند که انسان‌ها نمی‌توانند انجام دهد مانند رفتن به نزدیکی خورشید .ولی این احتمال هم هست که ربات‌ها بتوانند برای ما کار کنند خرید هایمان را انجام دهند .کاهش مرگ و میر کودکان در نوزادیکاهش مرگ و میر نوزاداندر آینده قرار است که مرگ و میر کمتری در نوزادان تازه به دنیا آمده باشیم طبق پیش بینی یونیسف سال 2013 یونیسف، بین سال‌های 1990 تا 2012 تعداد مرگ‌ومیر کودکان از 90 نفر در هر 1000 نفر به 48 نفر در هر 1000 نفر رسید.ماشین هایی که خودشان رانندگی می‌کنندماشین طبق پیش بینی دانشمندان جهان تا سال 2030 ماشین هایی اختراع و تولید شوند که خودشان بدون دخالت انسان رانندگی کنند که این امر باعث میشود تصادف و مرگ و میر کمتر شود .اینترنت ماهواره‌ای در سراسر دنیا فعال خواهد شداستار لینکاستارلینک که قرار است تا سال 2025 اینترنت ماهوارهای را در یاررس دنیا فعال کند , فقط کافیست یک دستگاهی به اندازه یک جعبه پیتزا داشته باشید که بتوانید به این اینترنت دسترسی داشته باشیدکودکان دستکاری شده کودکان دستکاری شدهاین تغییر ژنتیک که مخالفان زیادی هم دارد میتواند که رنگ مو ,رنگ و شکل چشم,مقاوم بودن در برابر بیماری‌ها و تولید فرا مغز در انسان‌ها را تولید کند .اقیانوس‌ها منبع بزرگ انسان‌ها میشونداقیانوسدر آینده که قرار است جمعیت به شدت افزایش یابد باید فکر غذا بود , که این مشکل با اقیانوس‌ها برطرف می‌شوند چون اقیانوس‌ها دارای آب و مواد خوراکی بیشماری هستند .نانو ربات هانانو ربات هادر صنعت نانو ربات قرار است ربات هایی ساخته شوند که به داخل بدن نفوذ کرده و کار درمانی را در همان نقطه شروع کنند .پیش بینی که شده این نانو ربات‌ها حتی می‌توانند وارد مغز شده و اطلاعات را کپی کنند .این مقاله فقط درباره خوبی‌ها یاینده نیست چون قرار است اتفاق‌های بدی بیفتد .آلودگی هواالودگی هواآلودگی هوا یکی از نگرانی‌های بزرگ بشر است چون صنعت ماشین روز به روز درحال پیشرفت است این مشکل می‌تواند دردسرساز شود.کم بود آبکم بود ابآب هم یکی دیگر از نگرانی‌های بشر است چون جمعیت انسان‌ها در حال پیشرفت است می‌توان گفت این نگرانی فاجعه آور است .بر اساس آمار سال 2020 حدود 780 میلیون نفر در جهان به آب پاک دسترسی ندارند و بیش‌از میلیارد نفر با مشکلات بهداشتی روبه‌رو هستند. این مناطق تولید کننده 02 % از تولید ناخالص داخلی جهان هستند.بالا آمدن سطح دریابالا امدن اب هابالا آمدن آب اقیانوس‌ها تا سال 2100 ممکن است به 3 فوت (حدود 91 سانتی‌متر) برسد. اما فقط 45 سانتی‌متر بالاآمدن آب‌ها هم می‌تواند بسیاری از مردم شهرهای ساحلی را بی‌خانمان کند. دو شهری‌که بیشتر از همه در معرض خطر بالا آمدن آب دریاها قرار دارند، کلکته و نیویورک هستند.
باتری اوربیتال وان یک ایرانی تمام عیار برای تهیه باتری خودروی خود باید حساس باشید و بهترین برند با بهترین کارایی را انتخاب کنید تا در فصول گرم و سرد، محافظ ماشین شما بوده و مشکلی ایجاد نکند. به همین منظور ما به شما باتری اوربیتال وان را پیشنهاد می‌کنیم. این باتری از نوع اتمی بوده و نگهداری آن ساده است و عمر خوبی دارد. همچنین در حال حاضر هر خودرویی که تازه ساخته می‌شود بصورت پیش‌فرض از این باتری استفاده می‌کند.بارها گفتیم که باتری اتومبیل یکی از وسایل کاملا ضروری است که اگر نباشد، عملا ماشین شما بی‌کار و بدون برق است. این یعنی چه؟ یعنی شما باید در تهیه باتری خودروی خود دقت کافی را داشته باشید که اولا عمر خوبی کند و اینکه در مدت زمانی که عمر می‌کند به بهترین شکل کار کند. و اما ما امروز می‌خواهیم یک محصول خیلی عالی و یک باتری فوق‌العاده را خدمت شما معرفی کنیم. بله می‌خواهیم درباره باطری اوربیتال وان با هم صحبت کنیم. آیا تا به حال نام این باتری را شنیده‌اید؟ یا حتما شاید تجربه‌ای در استفاده از این باتری ماشین دارید. بسیار خوب ما هم به توضیح درباره این باتری می‌پردازیم.باتری اوربیتال وانباتری اوربیتال وان مخصوص شرکت سپاهان باتری اصفهان است که در انواع مختلف آمپر و برای اتومبیل‌های مختلف سواری و ماشین‌های سنگین مورد استفاده قرار می‌گیرد. تمامی مراحل ساخت و پرداخت و همچنین بازیافت سرب تا تولید صفحه و مونتاژ باتری با نظارت مهندسان و افراد متخصص در این زمینه، انجام می‌شود. پس می‌توان با خیال راحت به این باتری عالی اعتماد کرد زیرا به طور کامل مراحل تست را پشت سر می‌گذارد. این محصول عالی از نگاه فنی و تولیدی دارای رتبه عالی و استاندادی است که کاملا مورد تایید است.باطری اوربیتال در به حالت اتمی موجود است و شما می‌توانید بنا به تقاضا و درخواست خود آن را تهیه بفرمایید و بر ماشین خود سوار کنید.سپاهان باتریهمانطور که گفتیم باطری اوربیتال وان طبق نظارت و ساخت شرکت سپاهان اصفهان است به جر ت می‌توان گفت یکی از بهترین، باکیفیت‌ترین و پرفروش‌ترین نوع باطری است که در حال حاضر در ایران به فروش می‌رسد. زمانی که خودروی صفری را خریداری می‌کنید، روی آن باطری اوربیتال وان را مشاهده خواهید کرد. یعنی باتری پیش‌فرض ماشین‌های صفر امروزی است.اگر شما در نگهداری باتری خودروی خود کوشا باشید، می‌توانید شاهد عمر طولانی باطری اوربیتال باشید.قیمت باطری اوربیتالاگر سوالی درباره قیمت باطری اوربیتال دارید باید به شما بگوییم در قیمت‌های مختلف موجود است و این قیمت بستگی به نوع و آمپر آن دارد. این باتری معمولا در آمپرهای 50 ، 55 ، 60 ، 66 ، 70 ، 74 ، 90 ، 100 ، 120 ، 150 و 200 در دسترس است. بنا به خواسته خود و خودرویی که دارید می‌توانید یکی را تهیه کنید. در این زمینه اگر اطلاعاتی ندارید، حتما جستجو کرده و از افراد متخصص کمک بگیرید تا به اشتباه باتری تهیه نکنید.نمایندگی رسمی فروش اوربیتال وانبسیار خوب حال نوبت به تصمیم‌گیری برای خرید رسیده. در ایران نمایندگی‌های مجازی برای تهیه باطری اوربیتال وان وجود دارد که خیلی از آنها امروزه سایت فروشگاهی دارند. از طرفی شما خیلی راحت می‌توانید در خانه خود بنشینید و باتری موردنظر را انتخاب کرده و سفارش دهید. باتری مورد نظرتان در اسرع وقت به درب منزلتان خواهد رسید. می‌توانید همین الان محصولات باتری اوربیتال وان را مشاهده فرمایید.برای سفارش اینجا کلیک کنید
آیا ممکن است نظریه داروین اشتباه باشد؟ گاهی برای روشن شدن وجوهی از یک نظریه، زمان طولانی لازم است.مثلا امواج گرانشی در حدود یک‌صد سال پس از پیش بینی نسبیت اینشتین در رصدخانه لایگو آشکار سازی شد. نظریه داروین هم از این قاعده مستثنی نیست. جنبه‌های بسیاری بود که داروین از آن اطلاع نداشت. داروین چیزی از کار مندل و مهم‌تر از آن چیزی از ژنتیک نمی‌دانست. این مساله نقطه ضعفی برای نظریه داروین محسوب نمی‌شود.ماکسول هم که با صورت‌بندی معادلات الکترومغناطیسی گام بزرگی در علم برداشت، به فرض غلطی مثل وجود اتر برای انتشار امواج الکترومغناطیسی باور داشت.بنابراین این که یک نظریه علمی به مرور زمان سازگارتر و بهتر و دقیق‌تر می‌شود موضوعی منحصر به نظریه داروین نیست.در مقام مقایسه، نظریه داروین مانند پازل نقاشی مونالیزا است که بخش‌های بسیاری از آن برای علم امروز روشن شده است. قطعات پراکنده‌ای از این پازل (مثلا در پس زمینه یا قسمت مو) ممکن است هنوز مشخص نباشد اما یک چیز برای عقل سلیم واضح است. این نقاشی هرچه هست نمی‌تواند مثلا پازل نقاشی تابلوی جیغ ادوارد مونک باشد! شواهد تکامل (در اینجا : قطعات پازل) به قدری زیادند که ما مطمینیم در حال تکمیل پازل نقاشی مونالیزا هستیم و نه چیز دیگر.شاید گفته شود هیچ یک از ما تکامل یک ماهی یا طوطی را به معنی متداول در علم، مشاهده نکرده‌ایم. این پرسش جای بحث بسیار دارد زیرا مفهوم مشاهده در علم ، عملا تا این حد ساده نیست.ما درون خورشید را نیز مشاهده نکرده‌ایم و هیچ دانشمندی، قطعه‌ای از درون خورشید را به آزمایشگاه نیاورده تا ساختار شیمیایی آن را آزمون کند.با این وجود آیا این بدین معناست که مثلا درون خورشید از سرب و جیوه تشکیل شده و آنچه که دانشمندان از ساختار درون خورشید به ما می‌گویند اشتباه است؟ خیر!روش علمی که در نظریه داروین به کار گرفته می‌شود نیز همانقدر معتبر و عقلانی است که در کیهان‌شناسی و یا زمین‌شناسی از آن بهره می‌گیریم. عرفان کسرایی (دکترای فلسفه علم دانشگاه کسل)
کاپل‌های استری کیدز تعدادی از کاپل‌های استری کیدز :کاپل‌ها عبارتند از : Hyunlix = هیونلیکس ( هیونجین و فیلیکس ) Minsong = مینسونگ ( مینهو و جیسونگ ) Chanho = چانهو ( چان و مینهو ) Changlix = چانگلیکس ( چانگبین و فیلیکس ) Hyunin = هیونین ( هیونجین و جونگین ) Hyunsong = هیونسونگ ( هیونجین و جیسونگ ) Hyunjong = هیونجونگ ( هیونجین و جونگین ) Chanlix = چانلیکس ( بنگ چان و فیلیکس ) Changjin = چانگجین ( چانگبین و هیونجین ) Hyunbin = هیونبین ( هیونجین و چانگبین ) Songlix = سونگلیکس ( سونگمین و فیلیکس ) Minchan = مینچان ( مینهو و بنگ چان) Banginho = بنگینهو ( بنگ چان و مینهو ) 2 chan = تو چان ( بنگ چان و چانگبین ) Chanjin = چانجین ( بنگ چان و هیونجین ) Jichan = جی چان ( جیسونگ و بنگ چان ) Chansung = چانسونگ ( بنگ چان و جیسونگ ) Chanmin = چانمین ( بنگ چان و سونگمین ) Seungchan = سونگ چان ( سونگمین و بنگ چان ) Chanin = چانین ( بنگ چان و جونگین ) Jeongchan = جونگ چان ( جونگین و بنگ چان ) Hyunho = هیون هو ( هیونجین و مینهو ) Minlix = مینلیکس ( مینهو و فیلیکس) 2 min = تو مین ( مینهو و سونگمین ) Jeongho = جونگ هو ( جونگین و مینهو ) Changsung = چانگسونگ ( چانگبین و جیسونگ ) Seungbin = سونگبین ( سونگمین و چانگبین ) Jeongchang = جونگ چانگ ( جونگین و چانگبین ) Seungjin = سونگجین ( سونگمین و هیونجین ) Jilix = جیلیکس ( جیسونگ و فیلیکس ) Seungsung = سونگ سونگ ( جیسونگ و سونگمین ) Sungin = سونگین ( سونگمین و جونگین ) Seunglix = سونگلیکس ( سونگمین و فیلیکس ) Jeonglix = جونگلیکس ( جونگین و فیلیکس ) Jeongmin = جونگمین ( جونگین و سونگمین ) Seungin = سونگین ( سونگمین و جونگین ) ( )تو نظرات کاپل نورد علاقتو بگو
روشی خلاقانه و کارآمد برای حل مسایل بسیار سخت(قسمت اول) آیا مغز انسان دلیلی بر برتری بر کامپیوتر دارد؟ در تاریخ نوروساینس، همیشه دانشمندان به دنبال مقایسه مغز انسان با دستگاه‌های ملموس ساخته انسان بوده تا بتوانند بهتر کار آن را درک کنند. این رویکرد عجیبی نیست برای سایر اندام‌ها هم همینکار را میکردند مثلا قلب را به پمپ خون تشبیه میکردند و معده را به کیسه هاونی خیس!! تا قرن‌های طولانی این نظر از ارسطو بر مردم حاکم بود که مغز آدمی مانند یک رادیاتور عمل میکند. یعنی خون که از بقیه قسمت‌ها مخصوصا قلب، مرکز احساسات، می‌گذرد داغ میشود و اون ماده‌ی یک و نیم کیلویی بالای سر آدما برای خنک کردن این خون است تا سیستم بتونه درست کار کنه. خلاصه بعد از به وجود آمدن کامپیوتر‌ها، آن‌ها به هدف تشبیه انسان‌ها بدل شدند، انسان گفت مغز انسان مانند کامپیوتری است که ورودی‌ها را می‌گیرد ذخیره می‌کند، پردازش می‌کند، و خروجی‌ها را به صورت رفتار نمایش می‌دهند. پنجاه سال پیش گوردون مور، موسس شرکت اینتل پیش بینی کرد که ابعاد پردازنده‌های کامپیوتری هر یک و نیم سال یک بار نصف می‌شوند. این یعنی افزایش قدرت و سرعت پردازنده‌ها با سرعتی سرسام آور. در دهه 1950 در یک کارگاه آموزشی که محل اجتماعی از بزرگترین اندیشمندان علوم کامپیوتر بود هوش مصنوعی متولد شد. و توانست توجه مطبوعات را جمع کند و سرمایه گذاری‌های فراوان دولتی و خصوصی را به همراه داشت. کامپیوتر هایی آمدند که قهرمانان شطرنج را شکست دادند، به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند، مسایل پیچیده ریاضی را حل و قضایای منطقی را اثبات می‌کردند و دنیا‌های عجیبی توسط کامپیوتر‌ها فتح شد. با این وجود هنوز هیچ ماشینی وجود ندارد که آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر گذاشته باشد. این آزمون به این صورت است که انسان و ماشین پشت پرده سیاه قرار دارند و افراد با پرسیدن سوال هایی باید تشخیص دهند که کدام یک انسان و کدام یک کامپیوتر است. و تاکنون ماشینی ساخته نشده است که آنقدر شبیه انسان باشد که بتواند آزمون تورینگ را با موفقیت بگذراند. اما سوال مهم اینجاست نهایت قدرت هوش کامپیوتر کجاست این فناوری عجیب تا کجا رشد خواهد کرد؟ آیا اصلا محدودیتی هم میشود برایش تصور کرد؟ به این سوال فکر کنید چه چیزی به ذهنتان می‌رسد؟ .ممکن است بگویید احساسات، کامپیوتر‌ها احساسات را درک نمی‌کنند. اما چه توقعی است؟ تا وقتی علوم اعصاب قادر به توضیح این فرایند‌ها نیست چگونه بشر میتواند آن را مدل کند. یعنی اگر همچنان نمیتوانیم کامپیوتر هایی با درک واقعی احساسات بسازیم شاید به این دلیل است که هنوز اساس عصبی درک و بروز احساسات را نمی‌دانیم. در واقع من فکر میکنم نهایتی برای این حوزه جذاب و جدید وجود ندارد، به جز این که حوزه هوش مصنوعی به شدت نیاز دارد تا توسط دانش علوم اعصاب تغذیه شود. و چه بسا روزی کامپیوترهایی بسازیم با توانایی هایی بسیار فراتر از توانایی‌های بشری، حتی بدون سوءگیری‌های شناختی و خطا‌های رفتاری، کسی چه می‌داند . اما تا آن روز فاصله زیادی داریم. امروز بسیار فرایند‌ها هستند که مغز انسان بسیار بهتر از کامپیوتر‌ها انجام می‌دهد ادامه دارد .
جهان هستی یا سلولی کوچک؟! جهان هستی یا سلولی کوچک؟!مردم همیشه فکر می‌کنن که دنیایی که ما توش زندگی می‌کنیم، بزرگ‌ترین دنیایی که وجود داره و حتی ارزشش رو داره براش گریه کنیم و ناراحت بشیم. ولی شاید این طرز فکر درست نباشه! بزارید با یه مثال براتون توضیح بدم.اعداد گویا، نقطه‌ای در بین اعداد حقیقییک عدد توی اعداد گویا، فکر می‌کنه بزرگترین دنیای ممکن برای اعداد رو داره. ولی کل اعداد گویا، در بین اعداد حقیقی، نقطه‌ای هم به حساب نمیان!سلولی کوچک از موجودی بزرگتر!حالا بذارید این مثال رو توی واقعیت استفاده کنیم. دقت کردید که جهان هستی چقدر شبیه به سلول‌های انسان هست؟ حالا اگه کل جهان هستی سلولی کوچیک از یه موجود خیلی بزرگتر باشه چی؟!اگر انسان همچین طرز فکری داشته باشه، هیچوقت ناراحت نمیشه. برای چی خودمون رو بخاطر این همه کوچیکی و بی ارزشی ناراحت کنیم؟
آشنایی با موتور دیزل ( چکیده ) کلمه دیزل اساسا ما را به یاد ماشین‌های سنگین نظیر کامیونت‌ها و تریلر‌ها می‌اندازد شایدم هم سوخت دیزل در ذهنمان خطور کند . ولی منشا این کلمه کجاست و منظور چیست ؟ رودولف کریستین کارل دیزل نام مخترع آلمانی نوعی موتور است . بعد از این که فیزیکدان مشهور سعدی کارنو متوجه شد که با ایجاد فشار بالاتر درون سیلندر می‌شود از میزان بیشتری از انرژی سوخت استفاده کرد ، دیزل با طراحی مدل هایی سرانجام به موتوری با بالاترین راندمان مصرف سوخت (!) (عملی نه در تیوری ) دست پیدا کرد : موتور دیزل ! این موتور با استفاده از احتراق بدون جرقه و ایجاد دمای بالا تنها با فشرده سازی هوا می‌تواند راندمانی در حدود 40 % را بدست بیاورد در حالی که موتور‌های بنزینی رایج تنها 25 % انرژی سوخت را به انرژی مکانیکی مورد نیاز ما تبدیل می‌کنند.رودولف کریستین کارل دیزلشاید برای شما هم سوال پیش آمده باشد که بالاترین راندمان قطعا به همراه خود قدرت بیشتر و کارایی بیشتری را در اختیار ما قرار می‌دهد ولی چرا امروزه در اتومبیل‌ها سواری شاهد موتور‌های دیزلی نیستیم؟برای پاسخ به این سوال و همینطور کلی اطلاعات جالب از موتور‌های دیزلی همراه ما باشید . #متن - آزمایشی - است : ) ادامه این سری را از همین حساب کاربری دنبال کنید .
باتری یو پی اس چیست و چه کاربردهایی دارد؟ مقدمهباتری یو پی اس چیست؟ حتما تا به حال نام باتری یو پی اس را شنیده‌اید. این باتری‌ها در مکان‌هایی که نیاز به سیستم برق پشتیبان در زمان قطعی جریان الکتریکی وجود دارد استفاده می‌شوند. آشنا‌ترین مثال در مورد مکان‌هایی که از باتری ups استفاده می‌کنند، بیمارستان‌ها هستند. در یک بیمارستان قسمت‌های متعدد زیادی مانند بخش‌های مراقبت ویژه icu و ccu و یا اتاق عمل وجود دارد که به شدت به جریان الکتریکی وابسته هستند و قطع شدن جریان برق حتی برای یک دقیقه نیز باعث ایجاد خسارات جبران‌ناپذیر خواهد شد. از این رو تمامی بیمارستان‌ها به سیستم پشتیبان و دارای Ups مجهز هستند تا در صورت قطع برق، از این منبع به عنوان برق اضطراری استفاده شود. در این مقاله در مورد این باتری و کاربردهای آن در بخش‌های مختلف با شما صحبت خواهیم کرد. با ما همراه باشید.باتری یو پی اس چیست؟همانطور که گفتیم، باتری یو پی اس نوعی سیستم تامین کننده برق اضطراری در مواقع قطعی جریان الکتریکی است. این باتری‌ها در زمانی که جریان برق وصل است، شارژ می‌شوند و انرژی الکتریکی را ذخیره می‌کنند و در زمان قطعی برق یا هر نوسان دیگری که بر روی سیستم برق تاثیرگذار باشد، می‌توانند برق مورد نیاز سیستم‌های متصل به خود را تامین کنند. گاهی اوقات افراد باتری یو پی اس را با باتری خودرو اشتباه می‌گیرند. باید بگوییم که این دو باتری شاید از لحاظ نتیجه کار مشابه باشند اما از لحاظ نحوه عملکرد شباهتی به هم ندارند و کاملا متفاوت هستند. باتری‌های خودرو از نوع باتری‌های معلق در مایع هستند. در این باتری‌ها سولفوریک اسید در بین صفحات سربی قرار دارد در صورتی که در باتری یو پی اس اینچنین نیست. این باتری‌ها معمولا از نوع باتری‌های سرب اسید هستند که اگرچه در آنها نیز سولفوریک اسید وجود دارد، اما برخلاف باتری‌های خودرو، هیچ راه خروجی برای اسید موجود در باتری وجود ندارد و لذا خطر قرارگیری این باتری‌ها در محیط‌های بسته به دلیل آزادسازی گاز اکسیژن وجود ندارد.انواع باتری یو پی اسباتری یو پی اس انواع مختلفی دارد. این باتری‌ها می‌توانند از نوع باتری‌های سرب اسید، نیکل کادمیم و یا باتری‌های لیتیوم یون باشند.باتری‌های سرب اسیدیکی از پراستفاده‌ترین انواع باتری در بین مدل‌های مختلف باتری یو پی اس، باتری‌های سرب اسید است. این باتری‌ها به دلیل بازدهی مطلوب و مقاومت داخلی پایین و همچنین قیمت به صرفه‌ای که دارند، یکی از بهینه‌ترین انتخاب‌ها برای استفاده در انواع باتری یو پی اس هستند. همچنین این باتری‌ها در مقابل شارژ یا دشارژ و یا ریپل جریان مقاومت قابل توجهی دارند. باتری‌های سرب اسید خود به 2 نوع باتری‌های VRLA یا باتری‌های سیلد و باتری‌های شناور در اسید تقسیم‌بندی می‌شوند که از این بین، باتری‌های سیلد، قیمت مناسب، بازدهی بالاتر و عمر طولانی‌تری از باتری‌های شناور در اسید دارند.باتری‌های نیکل کادمیمدر این باتری‌ها، از دو الکترود از جنس کادمیم هیدروکسید و نیکل هیدروکسید تشکیل شده‌اند. طول عمر این باتری‌ها بالا است و در مقابل شرایط غیر استانداردی مانند شارژ یا دشارژ بیش از اندازه و یا ریپل جریان بالا، مقاومت قابل توجهی دارند. تنها عیب این باتری‌ها نسبت به باتری‌های سیلدی، هزینه تعمیرات بالای این باتری‌ها به نسبت باتری‌های سیلدی است.باتری‌های لیتیوم یونالکترودها در باتری‌های لیتیم یون، از جنس اکسید فلز و گرافیت کربن هستند. این دو الکترود در محلولی از نمک لیتیوم شناورند هستند. باتری‌های لیتیوم یون، طول عمر قابل توجهی دارند. البته قیمت این باتری‌ها به نسبت باتری‌های نیکل کادمیم یا باتری‌های سیلدی، بالاتر است.طول عمر باتری یو پی اسهر باتری فارغ از اینکه از چه نوعی باشد، طول عمر مفیدی دارد. این طول عمر معمولا بر اساس استانداردترین شیوه مصرف تعیین می‌شود و به طور عمر نامی یا اسمی شهرت دارد. اما به طور معمول، طول عمر باتری‌ها از این مقدار کمتر است زیرا شرایط نگهداری و مصرف، همیشه در بهترین حالت نیست. به طور مثال عواملی مانند شارژ یا دشارژ شدن بیش از حد باتری یو پی اس، دمای بالای محیط نگهداری باتری، افزایش بار مصرفی دستگاه، عدم شارژ صحیح باتری یو پی اس و تمیز نبودن محیط استفاده از باتری از نظر وجود آلاینده‌ها و یا گرد و خاک، می‌تواند باعث کاهش طول عمر باتری یو پی اس شود.کاربردهای باتری یو پی اساز انواع باتری یو پی اس برای استفاده در تمامی تجهیزاتی که نیاز به سیستم پشتیبان در زمان قطعی برق دارند و یا وسایلی که برای استفاده نیاز به جریان برق قوی در قالب یک سیستم قابل حمل دارند، استفاده می‌شود. به طور مثال باتری ماشین شارژی، باتری آسانسور و باتری یو پی اس اتاق عمل، از نمونه‌های موارد استفاده باتری UPS می‌باشند. البته باید در نظر داشته باشید که میزان آمپر باتری یو پی اس برای هر کدام از وسایلی که از این باتری‌ها در آنها استفاده می‌شود، متفاوت است. به طور مثال در ماشین‌های شارژی شاید باتری 40 آمپری کافی باشد اما برای پشتیبانی از سیستم برق اتاق عمل و یا آسانسورهای یک شرکت، به باتری‌هایی با آمپر 1000 و یا بالاتر نیاز باشد. در مورد انتخاب این آمپر، نظر یک کارشناس می‌تواند بسیار کمک کننده باشد.برندهای تولیدکننده باتری یو پی اس در ایراندر ایران شرکت‌های مختلفی در زمینه تولید انواع باتری یو پی اس برای وسایل مختلف فعالیت دارند. یکی از این شرکت‌ها، صبا باتری است. باتری یو پی اس صبا باتری با استفاده از بهترین و با کیفیت مواد تهیه شده است. قیمت مناسب این باتری در کنار ویژگی‌هایی مانند عمر بالا، کیفیت و بازدهی قابل قبول و متنوع بودن مدل‌های آن، برند صبا باتری را به یکی از برندهای معروف در زمینه تولید انواع باتری یو پی اس مبدل کرده است. قیمت روز باتری یو پی اس، با توجه به نوسانات اخیر بازار کمی متغیر است و برای دریافت قیمت مدل مد نظر خود، می‌توانید با رایا مارکت تماس بگیرید. در پایان امیدواریم از این مقاله استفاده لازم را برده باشید.
معادله شرودینگر این معادله بنیادی در مکانیک موجی( مکانیک کوانتومی ) ، توصیف ریاضی خواص موج گونه‌ای ذرات را ارایه می‌دهد. حل این معادله احتمال یافتن این ذره را در یک محل معین به دست می‌دهد. حتی اگر چیزی درباره معادله شرودینگر ندانید احتمالا در مورد گربه او مطالبی شنیده‌اید. راستش نه یک گربه واقعی بلکه آزمایشی فکری که گربه شرودینگر نامیده می‌شود. شرودینگر که یک نابغه ریاضی و علمی بود این آزمایش را در سال 1935 ابداع کرد تا احتمال یافتن یک الکترون را در یک محل معین نشان دهد. جعبه بسته را تصور کرد که درون آن مقداری ماده پرتوزا( همانند اورانیوم)، یک قوطی سیانور و یک گربه زنده قرار دارد پرتاب یک ذره از ماده پرتوزا رویدادی کوانتومی را پدید می‌آورد( زیرا نمیتوان دانست دقیقا چه زمان این واپاشی صورت میگیرد) که برخورد آن با قوطی، آزاد شدن سیانور را بر می‌انگیزد. پس از مدت معینی، اگر رویداد کوانتومی رخ داده باشد گربه خواهد مرد وگرنه زنده خواهد ماند. شوردینگر استدلال می‌کرد که تا وقتی کسی جعبه را باز نکرده و درون آن را ندیده باشد گربه نه مرده است و نه زنده. اما پیش از باز کردن جعبه آیا مرده است یا زنده؟ این پارادوکس هنوز کاملا حل نشده است. جایزه نوبل سال 1933 را در رشته فیزیک به خاطر پژوهش هایش در حوزه مکانیک موجی دریافت کرد.
ذهن متجسد (فلسفه در بدن!) این که گفته می‌شود استدلال،اندیشه ومفاهیم متجسد هستند به چه معناست؟هر استدلالی که شما انجام می‌دهید به این امر بستگی دارد که ساختار عصبی مغز شما بر اساس چه الگو هایی آن را پردازش می‌کند و از چه مدل‌ها و الگوریتم هایی استفاده می‌کند. بنابراین معماری مغز شما تعیین کننده مفاهیمی که دارید و توانایی‌های استدلالی شماست.اما یک سوال جالب "آیا استدلال از بخش حسی حرکتی مغز استفاده می‌کند؟" یا به صورت تخصصی‌تر "آیا استدلال منطقی توسط مغز در همان بخشی که برای انجام فعالیت‌های حسی - حرکتی استفاده می‌شود پردازش می‌شود؟" با اینکه به نظر می‌رسد این دو بخش نباید هیچ گونه ارتباطی با هم داشته باشند با تحقیقاتی که در حوزه علم عصب شناسی انجام شده است ما اکنون فکرمی کنیم در موارد زیادی جواب "بله" باشد.در سنت فلسفی غربی (و صد البته شرقی)، از ابتدا تا کنون همواره فرض بر آن بوده است که انسان‌ها دارای توانایی‌های ذهنی از جمله استدلال اند که امری مجرد، روحانی و کاملا جدا از بدن انسان است این تفکر در مواردی آنقدر صریح است که به جدایی مطلق معتقد است که در فلسفه دو آلیسم تجلی می‌یابد در این فلسفه استدلال (یا در حالت کلی تراندیشه)همواره جدا و مستقل پنداشته میشد این واحد خود مختار(آزاد) همواره همان چیزی بود که پنداشته می‌شد نوع بشر را از انواع دیگر متمایز می‌کند اما تحقیقات اخیر در علم عصب شناسی نشان داده است که این‌ها اشتباهاتی هستند که مدت هاست در بطن تمام ایدیولوژی‌ها رسوخ کرده است.همانطور که نظریه تکامل داروین نشان داد که نوع بشر تکامل یافته میمون هاست تحقیقات علم عصب شناسی هر چه بیشتر مرز بین ما، نژاد هوموساپینس (موجود خردمند!!)، و دیگر حیوانات راکمرنگ می‌کند آنچه این جا می‌آید صرفا نتایج تحقیقات علمی است و کمتر نظریه پردازی‌های شخصی.(با توجه به این نکته که حتی در داده‌های تجربی خام هم ممکن است جهت گیری صورت گیرد)اولین نکته جالب در مورد موجودات زنده این است که همه آن‌ها دسته بندی می‌کنند حتی ساده‌ترین موجودات مانند آمیب میبایست قادر به دسته بندی باشد مثلا :این که چه چیزی غذاست و چه چیزی غذا نیست. حیوانات دیگر هم دسته بندی میکنند بعضی پیچیده‌تر و بعضی ساده‌تر. آنچه در این باره جالب است این است که آنچه یک موجود زنده قادر است دسته بندی کند کاملا وابسته به محیط او و این واقعیت است که آن موجود چگونه با آن ارتباط دارد ساز و کاری که نتیجه تکامل(انتخاب طبیعی) است . این که ما اصلا قادر به دسته بندی هستیم و دسته بندی انجام می‌دهیم یک نتیجه غیر قابل گریز از این حقیقت است که ما موجوداتی "عصبی" هستیم مغز ما یک شبکه بسیار گسترده از نورون هاست و بسیار متدوال است که اطلاعات به صورت پالس‌های الکتریکی در طول این شبکه حرکت کنند اولین روش در مدیریت یک شبکه می‌تواند این باشد که مجموعه‌ای از اطلاعات ورودی به یک خروجی از شبکه نگاشت شوند و این همان دسته بندی( Classificaion ) است یعنی قرار دادن مجموعه‌ای از اشیا کنار هم.بنابراین دسته بندی یک فعالیت مجرد نیست بلکه دقیقا یک رویداد تجربی است رویدادی که ناشی از ساختار فیزیکی مغز ما(نورونی به جای مثلا یک امکان دیگر مانند مدار الکترونیکی) است.این ساختار‌ها در مغز(با تمام ویژگی‌های فیزیکی وشیمیایی که تحت تاثیر محیط اند) برای ما یک سری "الگو" می‌سازند(یا بهتر است بگویم ما مجموعه‌ای از آن‌ها هستیم) ما از آنها همواره استفاده می‌کنیم از قضاوت هایی که در مورد انسان‌های دیگر انجام میدهیم تا ساخت اشیا ، مهندسی ، ریاضیات و تفکرات مجرد فلسفی. این الگو‌ها بر اساس ساختار بدنی ما وبخصوص سیستم حسی حرکتی ساخته شده‌اند. دسته‌ای ازاین الگو‌ها در زبان عادی به "استعاره" می‌شناسیم.وقتی ما دست به دسته بندی می‌زنیم اشیاء دسته بندی را طوری در نظر می‌گیریم که گویی همه در یک ظرف اند. ظرف هایی که یک درون،بیرون و دیواره دارند در اکثر مواقع ما به فازی بودن این دیواره توجه نمی‌کنیم ما زیبا‌ها رادرون یک ظرف و زشت‌ها را درون ظرف دیگر قرار می‌دهیم(البته توجه داشته باشید که این تصور استعاری لزوما آگاهانه نیست بلکه کاملا می‌تواند ناخودآگاه انجام شود)این استعاره‌ها همه جا وجود دارند برای دریافتن آن‌ها ابتدا به مفاهیم سنتی فلسفه و مشکلاتی که دارند باید توجه کنیم.در اینجا برخی از مفاهیمی که در سنت‌های فلسفی گذشته وجود داشت را می‌آوریم: 1 - واقعیت به اجزایی تقسیم بندی می‌شود که مستقل از ذهن انسان یا هر نوع شناسنده‌ی دیگری است. 2 - جهان یک ساختار منطقی دارد:رابطه‌ی بین دسته‌ها در جهان توسط یک اندیشه متعالی تعیین میشود(یا شده است) که مستقل از نوع انسان،مغز،وذهن او است.اما انسان قادر به شناسایی آن هاست. 3 - اندیشه انسان قادر به درک جهان و دسته هاست (یا حداقل بخشی از آن)اما توانایی ذهنی انسان مستقل از وضعیت جسم اوست. - آنچه ما را انسان می‌کند و متمایز از سایر موجودات این توانایی ذهنی "متعالی"است.البته ذکر این چند مورد به این معنا نیست که هر فیلسوف سنتی به هر چهار مورد با این شدت که در اینجا ذکر شد معتقد باشد. اما توافق تقریبا عامی در مورد درستی چهار مفهوم بالا در فلسفه قدیم وجود دارد.اما حقیقت این است که موارد بالا تا حد زیادی با شواهد علمی همخوانی ندارد برای درک این امر به چند مورد در این زمینه توجه کنید:مفاهیم متجسد:رنگ:چه چیزی از رنگ واضح‌تر؟ ما تمام جهانمان را رنگی میبینیم.پرتو‌های نور به خودی خود قابل دیدن نیستند بلکه باید با چیزی برخورد کنند و بازتابیده شوند. اما در نهایت آنچه وارد چشم می‌شود نیز پرتو نور است(چیزی که قابل دیدن نیست) در اثر برخورد نور با شبکیه است که مفهوم رنگ ایجاد می‌شود و قصه به همین جا ختم نمی‌شود.ممکن است فکر کنید "مفهوم"رنگ منطبق بر یک واقعیت فیزیکی است یعنی طول موج اما جالب است بدانید که طول موج اجسام در شرایط مختلف ثابت نیست و با این حال شما مثلا یک موز را همواره به رنگ زرد می‌بینید چه زیر نور لامپ چه زیر نور خورشید وسط ظهر یا غروب این مفهوم رنگ که در ذهن تداعی می‌شود همواره ثابت است.فرق بین رنگ مثلا سبز و قرمز حقیقتی است که ناشی از مدار مغزی پردازش کننده آن است و نه یک واقعیت فیزیکی خارجی!!!رنگ نه یک واقعیت خارجی است نه یک ساخته ذهن بلکه ترکیبی ساختگی است که کاملا مرتبط با جسمانیت و ساختار بدنی و مدار‌های مغزی ماست.رنگ حاصل عملکرد جهان و بدن ماست که با هم درتعامل اند مفهوم رنگ نه کاملا subjective است نه کاملا objective .از این دیدگاه نظریه "مطابقت حقیقت" که بر آن است هر جمله و رابطه بین کلمات آن توسط هر دریافت کننده‌ای در واقع متناظر با ارتباطات واقعیات در جهان خارج است دیگر خیلی درست به نظر نمی‌رسد زیرا اگر رنگ واقعا وجود ندارد پس جمله "خون قرمز است" می‌تواند نشان دهنده‌ی کدام رابطه در جهان خارج باشد؟(البته نمیتوان حتی با دانستن این حقیقت تمام نظریه"مطابقت حقیقت"(تارسکی) را زیر سوال برد بلکه فقط میبایست تغییرات و اصلاحاتی در آن انجام داد زیرا این به ما نشان می‌دهد برخی مفاهیم ذهنی مطابق خارجی(در جهان فیزیکی) ندارند اما بسیاری دیگر هم دارند و اصلا بالاخره اگر ما طول موج را به عنوان اصل می‌پذیریم آن هم ناشی از یک اندازه گیری است و یک ساختار نورونی دیگر در مغز از این جهت به نظر من نویسنده به تناقض گویی دچار شده گرچه به نکته مهمی اشاره کرده است)خواص اشیا کاملا مرتبط است باساختار شبکه عصبی درک کننده‌ی آن، توانایی بدن برای تعامل با آن و اهداف و علاقه مندی‌های ما که درصد اعظم آن‌ها به وسیله انتخاب طبیعی در ما ایجاد شده است.مثلا در مورد دسته بندی‌ها، ما دو نوع دسته بندی داریم دسته بندی پایه و دسته بندی سطح بالاتر.به عنوان مثال اتومبیل‌ها ،هواپیما‌ها،کشتی‌ها در دسته بندی پایه‌اند در حالی که وسیله نقلیه دسته بندی سطح بالاتر است و با تجرد از موارد قبلی به دست می‌آید این که این دسته بندی‌ها چگونه شکل می‌گیرند حقیقتی است که کاملا وابسته به وضعیت فیزیکی ماست :ما دسته بندی پایه را بهتر می‌فهمیم چرا که از آن تصویر ذهنی داریم اما از مفاهیم مجرد نداریم ما دسته بندی پایه را زودتر یاد می‌گیریم بچه‌ها ابتدا ماشین کشتی و هواپیما را می‌شناسند و بعد به مفهوم وسیله نقلیه می‌رسند و فقط به خاطر ارتباط آن‌ها با جهان خارج و ساختار عصبی مغز آن هاست. فرآیند ساختن کلاس‌های مجرد از کلاس‌ها یا اشیاء پایه و این که هر شی ای تحت چه کاتگوری قرار می‌گیرند تا حدی وابسته به انتخاب طبیعی در ایجاد این سازماندهی است تا بر اساس آن ذهن رفتار کند نه این که مستقیما توسط یک ذهن مستقل از واقعیت سازماندهی شود ذهن در این جا تا حدودی از موضع فاعلیت و تعیین دسته بندی واقعیات در جهان به موضع مفعولیت تنزل یافته است دلیل اصلی آن هم متجسد بودن ذهن و شکل یافتن آن بر اساس سیستم حسی حرکتی و عصبی و نیز جهان است.دسته بندی‌ها در سطح پایه منطبق با جهان خارج اند اما دسته بندی‌های ما در سطوح بالاتر انتزاع دقیقا منطبق با جهان خارج نیستند اما این توهم همواره وجود دارد که دسته بندی‌های ذهن ما همواره منطبق با جهان خارجند.دسته بندی‌های ما از این حقیقت ناشی می‌شود که ما موجوداتی عصبی هستیم از توانایی‌های بدنی ما، از تجربه فعل و انفعالمان با جهان خارج ناشی می‌شود.تکامل هرگز از ما دقتی بالاتر از basic level و نیز پایین‌تر از آن نخواسته است.دسته بندی‌های ذهن ما دقیقا منطبق با جهان نیست.مورد دومی که بیشتر موضوع را روشن می‌کند مفاهیم فضایی در ذهن ماست.روابط فضایی در مرکز سیستم ادراکی ما قرار دارد که فهم فضا را برای ما ممکن می‌کند آن‌ها استدلالات فضایی را برای ما ممکن می‌کنند اما در واقع آن‌ها اصلا وجود ندارند ما آن‌ها را به طور فیزیکی مانند اشیاء دیگر نمی‌بینیم ،مفاهیمی مانند دور و نزدیک یا جهات فضایی مانند "جلوی_" "عقب_"و . که رابطه تنگاتنگی با جسمانیت ما دارند. اگر ما موجودی همه جایی بودیم یعنی به طور مثال مانند یک گاز در تمام فضا پخش بودیم آن گاه مفهومی مانند نزدیک یا جلو و عقب برای ما معنی نداشت .روابط فضایی با خود یک منطق به همراه دارند مانند این که هر ظرفی(به معنای عام) یک درون بیرون و دیواره دارد یا این که یک خط مستقیم کوتاهترین راه بین دو مکان است و تمام مفاهیمی که در هندسه اقلیدسی وجود داشت (که البته اکنون می‌دانیم هندسه درست فضا یک هندسه غیر اقلیدسی است). اما چون ما موجوداتی با این اندازه فیزیکی هستیم در طول تکامل هرگز لازم نشده در ساختار ذهنی ما یک هندسه غیر اقلیدسی پیاده سازی شود.مثلاطرح ظرف مانند بسیاری دیگر از طرح‌های تصویری از لحاظ کیفیتی متداخل با مفاهیم دیگر است ما می‌توانیم یک ظرف برای صدایی که می‌شنویم قرار دهیم و به صورت مفهومی بخشی از موسیقی را از بخش دیگر جدا کنیم .هر دو از یک سری توابع در مغز استفاده می‌کنند اما منشا آن روابط فضایی متجسم شده است. و این همان مفهوم استعاره است که عینیت یافته است.شکل بدن ما و نحوه‌ی عملکرد ما به جهات برای ما معنی میدهند چشمان ما در جلوی ما قرار دارد ما به سمت جلو حرکت می‌کنیم و با مردم از جهت جلو ارتباط داریم به همین خاطر است که جلوی اتومبیل را جهتی می‌دانیم که از آن جهت حرکت می‌کند یا همین طور تلویزیون و یا رادیو رامفاهیم عقب و جلو body based هستند آن‌ها فقط برای موجوداتی که جلو و عقب دارند معنا دارد نه موجودات توپی شکل.به همین ترتیب روابط فضایی هم به صورت objective در جهان خارج وجود ندارند وقتی میگوییم گربه در عقب ماشین است به "چیزی در خارج اشاره نکرده‌ایم" بلکه یک وضعیت را شرح داده‌ایم که از وضعیت بدنی خودمان وارد زبان شده است و به اشیاء دیگر منسوب شده است اگر ما موجوداتی کره‌ای شکل بودیم آن گاه اصلا واژگان عقب و جلو نداشتیم و در نتیجه وارد زبان هم نمی‌شدند.زبان انگلیسی از لحاظ استفاده از روابط فضایی در فهماندن منظور و project کردن مفاهیم بدنی به جهان خارج ضعیف است در بعضی از زبان‌ها این امر بسیار مشهود‌تر و قوی‌تر نمایان می‌شود مانند جمله گربه روی شاخه درخت است که در انگلیسی به همین شکل اما در یک زبان به صورت گربه روی بازوی درخت نشسته است جلوه می‌کندامیدوارم تا الان متوجه این موضوع شده باشید که آوردن این شواهد فقط به معنای تغییر دادن چند کلمه و اصطلاح در زبان عادی روزمره نیست.این موارد بسیار گسترده‌اند و به وسیله آنها کل منطق زبان از دید ما عوض می‌شود: تمام دستاورد‌های فلسفی و حتی علمی.پس:الف) عقل آن‌طور که سنت فلسفی غرب معتقد است نامتجسد نیست بلکه از طبیعت مغز، بدن و تجربیات بدنی ما برمی‌خیزد. این صرفا به آن معنا نیست که ما برای استفاده از عقل به بدن نیاز داریم بلکه به آن معنا است که اساسا ساختار خود عقل از جزییات بدن ما ناشی می‌شود. دقیقا همان مکانیسم‌های عصبی و شناختی که زیربنای ادراک حسی و حرکات بدنی ما هستند، دستگاه‌های مفهومی و جهات عقل ما را هم به وجود می‌آورند. پس اگر قرار است عقل را بفهمیم، باید این جزییات عصبی و بدنی را هم بفهمیم.ب) عقل تکاملی است یعنی عقل انتزاعی از شکل‌هایی از استنتاج حسی و حرکتی موجود در حیوانات درجه‌پایین‌تر پدید می‌آید. پس عقل نه تنها فراتر از طبیعت حیوانی ما نیست بلکه از آن بهره می‌برد. این کشف که عقل ما تکاملی است به کلی تصویر ما را از رابطه با سایر حیوانات تغییر می‌دهد بنابراین، عقل ذات یا ماهیتی نیست که ما را از سایر حیوانات جدا می‌کند بلکه ما را در استمرار با سایر حیوانات قرار می‌دهد.ج) عقل به معنای استعلایی "کلی (جهان‌شمول)" نیست یعنی به این معنا که بخشی از ساختار جهان باشد. بلکه به این معنا کلی (جهان‌شمول) است که قابلیتی است که همه‌ی انسان‌ها به طور کلی (جهان‌شمول) در آن مشترک‌ایم. آنچه موجب اشتراک این قابلیت میان انسان‌ها می‌شود جهات مشترکی است که در نحو ی تجسد اذهان ما وجود دارند.د) عقل کاملا آگاه نیست بلکه عمدتا ناآگاه است.ه) عقل کاملا حقیقی نیست بلکه عمدتا استعاری و تخیلی است.و) عقل غیرعاطفی نیست بلکه از لحاظ عاطفی هم درگیر است.این تغییر موجب می‌شود که فهم ما از خودمان به عنوان انسان متحول شود.
شیمی تخیلی شماره 1 نشریه اکسیر نویسنده: مهدیه حسن پورساخت یک ماشین داروسازی درون شمادر یک صبح ماه آوریل با گردهمایی تعداد زیادی از دانشمندان و محققان در هتل ماریوت و در سالن کنفرانس آن ، تغییرات بزرگی در آینده شرکت‌های داروسازی صورت گرفت.این تغییرات با بیان موضوعی همراه بود ساخت دارو توسط RNA و DNA‌ها در خود بدن و بی نیازی انسان از شرکت‌های بزرگ تولید دارو، که کنار آمدناین شرکت‌ها با این موضوع ،خود چالش بزرگی را به همراه دارد چرا که با کاهش چشمگیر سود سالانه آنها همراه خواهد بود.این تنها یک ایده بود که با بیان در یک صبح ماه آوریل ، توانست میلیون‌ها دلار سرمایه گذاری را برای شروع کار خود جذب کند. روش mRNA که در آن تولید دارو به خود RNA بدن واگذار میشود ،امروزه هزاران دانشمند را با سرمایه گذاری‌های میلیارد دلاری به خود مشغول کرده است.هوگ سرپرست این گروه تحقیقاتی اذعان کرده است که تا پنج سال آینده میلیارد‌ها دلار دیگر صرف این تحقیقات خواهد کرد. حال آنکه بسیاری از پروژه‌های علمی با وجود نزدیک بودن به حاصل مطلوب خود، چنین سرمایه گذارانی را به خود جذب نکردهاند که این نکته حایز توجه ، اهمیت این پروژه را در علم روز و جهان داروی امروزی، نشان میدهد.او بیان داشته است که این یک پروژه 20 ساله است که با استفاده از RNA که خود وظیفه تبدیل DNA به پروتیین‌ها را در سلول دارد ،میتوان با ایجاد تغییراتی که از بیان جزییات آن خودداری کرده است ، سلول‌های بدن را به یک کارخانه داروسازی برای خودش تبدیل کرد.در سال 1990 دانشگاه پنسیلوانیا پیشنهاد جایگزینی mRNA را با ژن درمانی DNA داد. علت این پیشنهاد، تفاوت در دایمی و موقت بودن این درمان ، و مدت زمان تولید پروتیین‌های درمانی توسط این روش‌ها در سلولهای بدن است.تولد RNA درمانی با ایجاد تغییراتی در نوکلیوزید‌های RNA همراه بود چرا که آزمایش‌های پیش از آن روی حیوانات ، نمایانگر این بود که این روش با سیستم ایمنی بدن در تداخل است. به گونه‌ای که بدن پروتیین‌های تولیدی را همانند ویروسی تلقی کرده و در صدد خنثی کردن و از بین بردن فعالیت آنها بر میآمد.که در نتیجه این روش را ملغی میکرد.درخواست ثبت اختراع روش ثانویه را میتوان تولدی برای RNA درمانی دانست.در اصل mRNA یک نوع کارت حافظه برای تولید دارو در بدن است که بدن با خواندن آن ، پروتیین مورد نیاز برای درمان را تولید میکند.در سال 2010 در دانشگاه اکسفورد با mRNA اصلاح شده توانستند با رمزگذای پروتیین‌ها ، سلولهای بالغ را به سلول‌های بنیادینی مانند جنین بازسازی کنند.این اتفاق خود سبب به وجود آمدن و تاسیس شرکت‌های تحقیقاتی با هزینه‌های هنگفتی بر روی این موضوع گردید.با گذشت زمان و پیشرفت این علم دانشمندان به دستاورد‌های دیگری در این زمینه دست پیدا کردند که از انها میتوان به آزمایشات آنها روی موشها اشاره کرد.یکی از این آزمایش‌ها روی کبد موشها صورت گرفته بود و تزریق mRNA به کبد آنها سبب شده بود که پروتیین هایی در کبد تولید شود که در خون آنها ترشح و گردش کند.از دیگر آزمایش‌های آنها تزریق mRNA به قلب موش بود که سبب ترمیم دریچه‌های قلب آن میشود اما این روش همچنان با مشکلات بیولوژیکی فراوانی همراه بوده است که دانشمندان در حال برطرف کردن آنها هستند.به هر حال این موضوع یکی از موضوعات مهم در جهان امروز است که سرمایه گذاری‌ها و دانشمندان زیادی را به خود مشغول کرده است.
باتری اصلی گوشی هواوی هواوی یک شرکت چینی است که از سال 1997 اقدام به تولید و عرضه تلفن‌های همراه کرده است. در اوایل، بازار تولید گوشی هواوی این برند محدود به کشور چین می‌شد و در نقاط دیگر جهان فعالیت خاصی نداشت. اما با تلاش و تمرکز بر نیاز کاربران در سال 2018 خود را به یکی از بزرگترین شرکت‌های ساخت و فروش گوشی موبایل تبدیل کرد. این روزها کمتر کسی پیدا می‌شود که نام هواوی را نشنیده باشد و یا محصولات این شرکت را استفاده نکرده باشد و به خاطر همین محبوبیت و فروش بالای گوشی‌های این شرکت خرید باتری هواوی و لوازم جانبی این برند هم جزو روتین خرید کاربران شده است.آیا به دنبال خرید باتری اصلی هواوی هستید؟ امروزه با توجه محبوبیت خرید آنلاین و افزایش بسترهای خرید اینترنتی اکثر افراد برای انتخاب باتری اصلی هواوی دچار مشکل می‌شوند. به منظور حفظ رعایت حقوق مشتری ما در خاص باکس تمامی باتری‌های هواوی را با گارانتی اصالت عرضه می‌کنیم و شما پس از دریافت باتری امکان تست آن را خواهید داشت.هواوی توصیه کرده است که برای تعویض باتری حتما از تعمیرگاه‌های مجاز مربوط به هواوی سرویس کمک بگیرید تا پس از آن با مشکلی مواجه نشوید. باتری گوشی هواوی باید توسط تعمیرکار ماهر و دارای مجوز تعمیر جایگزین شود زیرا اکثر این باتری‌ها به خصوص گوشی‌های پرچم دار دارای فلت هستند و نیاز است تا پشت گوشی شما کامل باز شود و با ابزار خاص و باکیفیت باتری مورد نظر تعویض گردد.
نقشه‌ی کاملی از بدن در مغز وجود دارد! پسرکی به‌نام رانی در شهر رابینزول در کارولینای شمالی متولد شد. مدتی کوتاهی پس از تولد، معلوم شد که او نابینا است. وقتی که بچه یک سال و یک روز سن داشت، مادرش او را رها کرد و گفت که نابینایی فرزندش تنبیهی از سوی خداوند برای اوست. بچه را پدربزرگ و مادربزرگش در فقر بزرگ کردند و او را به مدرسه‌ی نابینایان فرستادند. رانی وقتی‌که شش ساله بود، مادرش فقط یکبار به دیدن او آمد. حالا فرزندی دیگری داشت، یک دختر. مادرش به رانی گفت: " رانی، به چشم‌هایش دست نزن. چشم‌هایش خیلی قشنگ است. او بر خلاف تو مرا شرمنده نکرد. او می‌تواند ببیند." این آخرین باری بود که رانی مادرش را ملاقات می‌نمود.رانی با تمام سختی‌هایی‌که در کودکی کشیده بود، معلوم شد که استعداد خارق‌العاده‌ای در موسیقی دارد. معلم‌ها استعداد او را کشف کردند و او به‌طور رسمی شروع به مطالعه و یادگیری موسیقی کلاسیک نمود. یکسال پس از آن که شروع به یادگیری ویولن کرده بود، از طرف معلمانش لقب هنرمند "خوش قریحه" را گرفت. در ادامه، سازهای پیانو، گیتار، و چندین ساز زهی و بادی دیگر را نیز فرا گرفت. رانی بعدا یکی از پرطرفدارترین نوازندگان روزگار خود شد و هردو بازار موسیقی، پاپ و کانتری وسترن، را فتح نمود. چهل آهنگ او در رتبه‌ی اول در سطح ایالات متحده امریکا قرار گرفت و شش بار برنده جایزه گرمی شد.نقشه بدن در مغزاگرچه تضمینی نیست که هر فرد نابینا ستاره‌ی موسیقی شود، ولی "بازآرایی مغز" در هر فرد نابینا به‌طور حتمی صورت می‌گیرد. در نتیجه، زیروبمی دقیق موسیقایی در مغز افراد نابینا فضای بیشتری را به خود اختصاص داده است، و این افراد ده برابر بهتر از افراد معمولی می‌تواند زیر و بم بودن یک موسیقی را تشخیص دهند. در واقع، فضای اختصاص داده شده به کار شنوایی در مغز آنها بیشتر است.موضوع پویایی یا بازآرایی مغز گستره‌ی وسیعی از بحث‌های شگفت‌انگیز در علوم اعصاب را شامل می‌شود. داستان زندگی رانی موسیقیدان، و صدها کودک و نوجوان نابینا، ناشنوا، معلول از دست و معلول از پا، که توانسته‌اند به قله‌های رفیعی از موفقیت و شهرت برسند، از این نظر جذابیت دارند که موفقیت آنها در فعالیت‌های خاص، موضوع اصلی در مباحث مرتبط به "پویایی مغز" و "علوم اعصاب‌" اند. پژوهشگران علوم اعصاب با آزمایش‌های متعددی روی میمون‌ها و انسان‌ها، بازآرایی اتصالات مغزی با "عصب محیطی" را مورد بررسی قرار داده‌اند. جراح اعصاب، وایلدر پنفیلد در سال 1951 ، با فروبردن نوک الکترود در درون مغز مردی‌که تحت جراحی او بود، به کشفی شگفت‌انگیزی دست یافت. او نشان داد که اگر با این الکترود به مغز بیمار شوک وارد می‌شد، بیمار احساس می‌کرد که چیزی خاصی را توسط دست لمس کرده است. اگر پنفیلد نقطه نزدیک آن را شوک می‌داد، بیمار لمس را روی تنه‌اش احساس می‌نمود. پنفیلد توانست با ادامه‌ی این آزمایش‌ها، نقشه‌ی کاملی از تمام بدن انسان در مغز را به دست آورد. این آزمایشها روی میمونها به انواع مختلف مانند قطع کردن بخش‌های از رشته‌های عصبی، مثل عصب لمسی دست، عصب بینایی، عصب شنوایی، عصب لمسی صورت، به تکرار انجام شدند.نتایج این آزمایش‌ها نشان دادند که با قطع کردن مثلا عصب بینایی، فضایی را‌که عصب بینایی در مغز تحت کنترل داشت، به‌شکل جدید و متفاوتی بازآرایی شده است. یعنی آن قسمت‌های از مغز که با عصب بینایی در ارتباط بودند، توسط قسمت‌های دیگری از مغز که با عصب شنوایی و عصب لمسی صورت صورت اتصالات دارند، تحت کنترل درآمدند. بنابراین، رانی موسیقیدان، به دلیل این‌که عصب بینایی فعالی نداشت، فضای بیشتری از مغزش با عصب شنوایی ارتباط برقرار کرده بود و روی این حساب، رانی می‌توانست زیروبم موسیقایی دقیق‌تری را تشخیص دهد، چون وقتی امکانات بشتری برای امر معمولی به‌کار گرفته شود، نتیجه‌ی دقیق‌تر و بهتری خواهد داشت.وایلدر پنفیلد - جراح مغز و اعصاببه رقابت‌های متفاوتی که در بازار و زندگی اجتماعی حیوانات وجود دارد، فکر کنید. به فرض مثال، اگر از جمع سه میوه و سبزی فروشی محله‌ی تان، یکی از آنها تعطیل شود، فضای رقابت و مشتری بیشری در اختیار دو میوه‌فروش دیگر قرار خواهند گرفت و میزان "درآمد" آن دو افزایش خواهند یافت. به‌بیان متفاوت‌تر، مستعمره‌سازی در مغز، یک کار تمام وقت برای سلول‌های عصبی‌ای هستند که در نزدیکی همدیگر قرار دارند. و لذا، "خواب دیدن" و "رویا دیدن" تان بی‌ربط به چرخش زمین نمی‌باشد!برای مطالعات بیشتر به این و این مراجعه نمایید.خلاصه‌ی از فصل سوم مغز پویا دیوید ایگلمن